بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۸/۸ – ۱۵ربیع الثانی
💢 نامه۶۳ 💢
و من كتاب له (علیه السلام) إلى أبي موسى الأشعري و هو عاملُه على الكوفة، و قد بلَغه عنه تثبيطُه الناس عن الخروج إليه لمّا نَدَبهم لِحرب أصحاب الجمل:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ؛ فَإِذَا قَدِمَ [عَلَيْكَ رَسُولِي] رَسُولِي عَلَيْكَ فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ انْدُبْ مَنْ مَعَكَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ وَ لَا تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ، وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ، وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى الَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا الدَّاهِيَةُ الْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ [يُذَلُ] يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ امْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ؛ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لَا فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لَا يُقَالَ أَيْنَ فُلَانٌ؛ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا [يُبَالِي] أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ؛ وَ السَّلَامُ.
نامه اى از آن حضرت (علیهالسلام) به ابو موسى اشعرى كه عامل او در كوفه بود. به امام خبر رسيد كه بدان هنگام كه مردم را به جنگ با اصحاب جمل فرا مى خوانده، ابو موسى، كوفيان را از رفتن به جنگ باز مى داشته و به نشستن در خانه ترغيب مى كرده است:
از بنده خدا، امير المؤمنين به عبد الله بن قيس. اما بعد، از تو به من سخنى رسيده كه هم به سود توست و هم بر زيان تو. چون فرستاده من، با پيام من نزد تو آيد، دامن بر ميان زن و بند كمر استوار نماى و از سوراخت بيرون آى و، كسانى را كه با تو هستند، فراخوان. اگر ديدى كه بايد از من اطاعت كنى، به نزد من آى و اگر در ترديد بودى از آن مقام كه تو را داده ام كناره گير.
به خدا سوگند، هر جا كه باشى تو را بياورند و رهايت نكنند تا راه چاره بر تو بسته شود و سرگردان مانى و كره ات با شير و گداخته ات با ناگداخته آميخته شود. تو را وادارند كه بشتاب از جاى برخيزى و از پيش رويت چنان ترسان شوى كه از پشت سرت. اين مهم را آسان مپندار كه بلايى است بزرگ. بايد بر اشترش نشست و توسنش را رام كرد و كوههايش را چون دشت هموار ساخت.
پس عقلت را به فرمان آور و رشته كار خود به دست گير. و نصيب و بهره خويش درياب. اگر آمدن را خوش ندارى از كار كناره گير و به تنگناى خود گريز. جايى كه در آن، راه رهايى بسته است. سزاست كه ديگران آن كار را كفايت كنند و تو در خواب باشى آنسان كه هرگز كس نپرسد كه فلان كجاست. به خدا سوگند، كه اين جنگ جنگى است بر حق. همراه كسى كه او نيز بر حق است. و او را باكى نيست كه ملحدان چه كردند. والسلام.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۸/۸ – ۱۵ربیع الثانی
💢 نامه۶۳ 💢
و من كتاب له (علیه السلام) إلى أبي موسى الأشعري و هو عاملُه على الكوفة، و قد بلَغه عنه تثبيطُه الناس عن الخروج إليه لمّا نَدَبهم لِحرب أصحاب الجمل:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ؛ فَإِذَا قَدِمَ [عَلَيْكَ رَسُولِي] رَسُولِي عَلَيْكَ فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ انْدُبْ مَنْ مَعَكَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ وَ لَا تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ، وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ، وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى الَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا الدَّاهِيَةُ الْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ [يُذَلُ] يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ امْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ؛ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لَا فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لَا يُقَالَ أَيْنَ فُلَانٌ؛ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا [يُبَالِي] أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ؛ وَ السَّلَامُ.
نامه اى از آن حضرت (علیهالسلام) به ابو موسى اشعرى كه عامل او در كوفه بود. به امام خبر رسيد كه بدان هنگام كه مردم را به جنگ با اصحاب جمل فرا مى خوانده، ابو موسى، كوفيان را از رفتن به جنگ باز مى داشته و به نشستن در خانه ترغيب مى كرده است:
از بنده خدا، امير المؤمنين به عبد الله بن قيس. اما بعد، از تو به من سخنى رسيده كه هم به سود توست و هم بر زيان تو. چون فرستاده من، با پيام من نزد تو آيد، دامن بر ميان زن و بند كمر استوار نماى و از سوراخت بيرون آى و، كسانى را كه با تو هستند، فراخوان. اگر ديدى كه بايد از من اطاعت كنى، به نزد من آى و اگر در ترديد بودى از آن مقام كه تو را داده ام كناره گير.
به خدا سوگند، هر جا كه باشى تو را بياورند و رهايت نكنند تا راه چاره بر تو بسته شود و سرگردان مانى و كره ات با شير و گداخته ات با ناگداخته آميخته شود. تو را وادارند كه بشتاب از جاى برخيزى و از پيش رويت چنان ترسان شوى كه از پشت سرت. اين مهم را آسان مپندار كه بلايى است بزرگ. بايد بر اشترش نشست و توسنش را رام كرد و كوههايش را چون دشت هموار ساخت.
پس عقلت را به فرمان آور و رشته كار خود به دست گير. و نصيب و بهره خويش درياب. اگر آمدن را خوش ندارى از كار كناره گير و به تنگناى خود گريز. جايى كه در آن، راه رهايى بسته است. سزاست كه ديگران آن كار را كفايت كنند و تو در خواب باشى آنسان كه هرگز كس نپرسد كه فلان كجاست. به خدا سوگند، كه اين جنگ جنگى است بر حق. همراه كسى كه او نيز بر حق است. و او را باكى نيست كه ملحدان چه كردند. والسلام.
دین خدا به کسی متکی نیست
⭕️إلى أبی مُوسَى الأَشْعَری وَهُوَ عامِلُهُ عَلَى الْکُوفَةِ وَقَدْ بَلَغَهُ علیه السلام عَنْهُ تَثْبیطُهُ النّاسِ عَنِ الخُرُوجِ إلَیْهِ لَمّا نَدَبَهُمْ
لِحَرْبِ أصْحابِ الْجَمَلِ.
نامه حضرت علی(ع) برای ابوموسی اشعری زمانیکه که ابوموسی مانع پیوستن مردم به اصحاب جمل می شود.
✳️نکته:
کارگزاران بد و کارشکن گماشته حضرت علی(ع ) نبودند.انها انتخاب حاکمان قبل بودند همچون ابوموسی ،
✳️ ابوموسی در زمان عمر بر بصره حاکم شد ولی به خاطر خیانت مالی عزل شد،
او از جانب خلیفه سوم حاکم کوفه شد و اصلا منصوب حضرت نبود و هیچ نسبتی با تفکرات مولا نداشت لذا بودن او و امثال او که منسوب حکومت های قبل بودند عیبی بر امام نیست.
✳️حضرت در همان ابتدای خلافت با جنگ جمل مواجه شد ولی تا آنجا که شرایط بود و می توانست فرمانداران ناصالح را عزل کرد که یکی از آنها همین ابوموسی اشعری است.
✳️همانگونه که در ذیل نامه ۵۷ بیان شد، ابوموسی مردم را از پیوستن به لشکر امیرالمومنین(ع) منع میکرد و بر منبر به مردم میگفت:
أَیُّهَا النَّاس هَذِهِ فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ صَمَّاءُ
این فتنه ای که شروع شده فتنه ای خطرناک است
تَطَأُ فِی خِطَامِهَا
در زیر گامهایش لگد مال میشوید.
النَّائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَاعِدِ
هرکس در این فتنه خواب باشد بهتر از نشستن است.
وَ الْقَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ
دراین فتنه اگرنشسته باشید بهترازآن است که ایستاده باشید.
وَ الْقَائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْمَاشِی
ایستاده بهتر از کسی است که حرکت میکند.
وَ الْمَاشِی خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی
وکسی که آرام حرکت کند بهتر از کسی هست که سریع حرکت میکند.
وَ السَّاعِی خَیْرٌ مِنَ الرَّاکِبِ
وکسی که پیاده است بهتر از سواره است.
✳️شیخ مفید در کتاب الجمل مطالب مفصلی در این مورد دارد:
حضرت وقتی حرفهای ابوموسی را شنید نامه ای توسط هاشم بن عتبه برای او فرستاد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنْ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ
نامه از علی امیرالمومنین(ع) به عبدالله بن قیس(ابوموسی اشعری)
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَرْسَلْتُ إِلَیْکَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ لِتُشْخِصَ مَعَهُ مَنْ قِبَلَکَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
هاشم ین عتبه رو فرستادم تا خود و اطرافیان تو همراه هاشم عازم شوید
لِیَتَوَجَّهُوا إِلَى قَوْمٍ نَکَثُوا بَیْعَتِی وَ قَتَلُوا شِیعَتِی
تا مقابله کنیم با گروهی که پیمان شکستندو شیعیان مرا در بصره کشتند.
وَ أَحْدَثُوا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ الْحَدَثَ الْعَظِیمَ
و یک فتنه بزرگ را در بصره به وجود اوردند(بیعت کردند و بیعت شکنی کردند.)
فَإِنِّی لَمْ أُقِرَّکَ فِی الْمِصْرِ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ
من تو را مقرر نکردم بر حکومت کوفه
إِلَّا أَنْ تَکُونَ مِنْ أَعْوَانِی وَ أَنْصَارِی عَلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ السَّلَام.
مگر اینکه از اعوان و انصار ما در این امر باشی.
⏪ برخورد ابوموسی با نامه حضرت:
کَسَرَ الْکِتَابَ وَ مَحَاهُ وَ بَعَثَ إِلَى هَاشِمِ بْنِ عُتْبَةَ یُخَوِّفُهُ وَ یَتَوَعَّدُهُ بِالسِّجْن
نامه حضرت را پاره کرد و آن را دور ریخت و هاشم بن عتبه را به زندان تهدید کرد.
⏪واکنش حضرت به پاره کردن نامه:
حضرت نامه ای(تهدید کننده) همراه با امام حسن سلام الله علیه و عمار برای ابوموسی نوشت:
امّا بعد،یَا ابْنَ الْحَائِکِ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَأَرَى أَنَّ بُعْدَکَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلْکَ اللَّهُ لَهُ أَهْلًا
پسر دروغگو، بعد از این موضوع ، تورا در جایگاهی میبینم که خدا ان را قرار نداده است.
وَ لَا جَعَلَ لَکَ فِیهِ نَصِیباً سَیَمْنَعُکَ مِنْ رَدِّ أَمْرِی
دیگران به تو این جایگاه را داده اند
وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکَ الْحَسَنَ وَ عَمَّاراً وَ قَیْساً فَأَخْلِ لَهُمُ الْمِصْرَ وَ أَهْلَهُ وَ اعْتَزِلْ عَمَلَنَا ..
همراه حسن و عمار بسوی تو راهی کردم شهر را ترک کن از این پس جایگاهی نداری و عزل شده ای.
حضرت تهدید میکند که اگر دست از پا خطا کنی افراد من تو را اربا اربا خواهند کرد.
⏪ یکی از نامه هایی که در این جریان حضرت برای ابوموسی نوشت نامه ۶۳ است:
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ قَوْلٌ هُوَ لَکَ وَ عَلَیْکَ
ابوموسی ، دربخشی ازسخنان خودگفته بودی :
♦️إنّا أَصحابُ محمدٍ ص أعلمُ بِما سَمِعنا
ما اصحاب پیامبر به فرمایشات رسول الله آگاه تر هستیم و جریان جمل را فتنه ای میدانیم که باید از آن بر حذر بود؛
⚛حضرت در پاسخ به این حرف ابوموسی میفرماید: یک بخش از این حرف شاید به نفع تو باشد که خود را صحابی پیامبر میدانی و تشخیص خود را بر همگان حجت میدانی.
ولی چرا در مورد صحابی بزرگ پیامبر که قرابت او به پیامبر از همه بالاتر است حرفی نمی زنی؟
⚛ اگر تشخیص صحابه ملاک است، امیرالمومنین بالاترین صحابی پیامبر است پس حرف و نظر او به پیامبر نزدیک تر است و تو حق نداری از دستور جنگ او سرپیچی کنی.
⚛ و از جهت دیگر هم این حرف به ضرر توست چون بی سوادی خود را ثابت میکنی، پیامبر که مخالف قرآن حرف نمی زند و وقتی در قرآن میفرماید:
《 وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّىٰ تَفِیءَ إِلَىٰ أَمْرِاللَّهِ؛ حجرات – ۹》
اگر دو گروه مومن درگیر شدند باید خارج شوید یا برای صلح آنها، یا مبارزه با ظالم،
و در هر دو صورت در خانه نشستن و کناره گیری مخالف قرآن و سنت رسول الله است.
⏪ حضرت می فرماید هرگاه نامه من به تو رسید چهار کار انجام بده
♦️ فَارْفَعْ ذَیْلَکَ وَ اُشْدُدْ مِئْزَرَکَ
دامنت را بالا بزن کمربندت[مِئْزَرَکَ] را محکم کن
♦️وَ اُخْرُجْ مِنْ جُحرِکَ ، اُنْدُبْ مَنْ مَعَکَ
از لانه ات بیرو بیا ،فرابخوان اهل کوفه را.
( جُحر سوراخ و لانه سوسمار است)
تودر لانه ی خود خزیده ای و از اوضاع واقعی جامعه و اتفاقات سهمگینی که در حال وقوع است خود را به نادانی زده ای و میخواهی با این فکر مردم را به ذلت بکشانی.
♦️ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ
حضرت فرمود اگر حق آشکار شد که عمل کن؛
♦️و إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابعُد
اگر سست شدی، دور شو
✴️ به جای واضح نشدن حق از ترس استفاده میکند چون در بسیاری از موارد منفعتهای شخصی است که نمی گذارد انسان حق را ببیند.
در واقع ترس از جان یا ترس برای از دست دادن پست و مقام باعث میشود که او بگوید جنگ جمل فتنه است و بهتر است در او وارد نشویم.
♦️وَ ایْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَیَنَّ حیثُ انتَ، حَتّی یُخلَطُ زُبدُکَ بخاثِرِک
قسم میخورم هرکجا باشی تو را بیاورند
تا اینکه به هم مخلوط شود روغن آب شده تو [زُبدُکَ] با روغن سفت تو [بخاثِرِک]
(یک ضرب المثل است برای اینکه شخصی را به سختی بیندازند)
♦️ وَ ذَائِبُکَ بِجَامِدِکَ
تر و خشک تو را مخلوط کند.
✅️حضرت از دو ضرب المثل استفاده میکند که برای آنها کاملا قابل فهم است و کنایه از فشار قرار دادن کسی است.
✴️ خیال نکن که با ما مخالفت کردی دست از سر تو بر میداریم چنان تو را در منگنه قرار دهیم که هوای مخالفت با ما از سرتو بیفتد.
♦️ وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِکَ
و به سرعت کسی را در جایگاه تو [قِعْدَتِکَ]قرار میدهیم. حتی فرصت نشستن از تو گرفته میشود.
♦️وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِکَ کَحَذَرِکَ مِنْ خَلْفِکَ
به قدری از پیشاروی خود بترسی که از پشت سر خود میترسی [کَحَذَرِکَ]
✴️ امیرالمومنین به سرعت شخصی به نام ابن کعب را به جای ابوموسی اشعری انتخاب کرد ولی شدت و تهدید حضرت به قدری سخت و هولناک بود که ابوموسی از سایه خود هم بترسد.
♦️وَ مَا هِیَ بِالْهُوَیْنَا الَّتِی تُرجّوا
واین فتنه جمل فتنه ای نیست که تو آنرا آسان [بِالْهُوَیْنَا] پنداری.
( در مورد مرجع ضمیر هی نظرات مختلفی است:)
اگر ‘هی’ به جنگ جمل بخورد معنا این میشود که:
الف. جنگ جمل یک جنگ ساده نیست که با کنار نشستن بشود آن را حل و فصل کرد، اعمال قدرت میخواهد و ضعیفانی مثل تو در این نبرد سخت جایی ندارند.
ب. اگر ‘هی’ به عزل به ابوموسی بخورد معنا این میشود که:
خیال نکن این عزل کردن مثل عزل کردن عمر است که باز مدتی بعد عثمان تو را به ریاست برساند، اگر من تو را عزل کردم مهر ننگ و عار تا همیشه تاریخ بر پیشانی تو می نشیند و قیامت تو هم خراب میشود.
♦️ وَ لَکِنَّهَا الدَّاهِیَةُ الْکُبْرَى و یُرْکَبُ جَمَلُهَا وَ یُذَلُّ صَعْبُهَا وَ یَسْهُلُ جَبَلُهَا
کار نه چنان است که پندارى آسان است، که بلایى بزرگ[الدَّاهِیَةُ] و نمایان است باید بدان سوار شد[یُرْکَبُ] و درشتى و مشکلات را شکافت [یُذَلُّ] و هموار کرد
و سختىاش را خوار کرد.[یَسْهُلُ]
♦️ فَاعْقِلْ عَقْلَکَ وَ امْلِکْ أَمْرَکَ
پس عقل خود را به کار بگیر و صاحب اختیار خودت باش.
🚫 عقل و عقال یعنی بستن پای شتر که دیگرحرکت نکند. انسان نباید دنبال هر چیزی برود که اگر دنبال نفس رفت و نفس پرست شد بی عقلی کرده است
همانگونه که در جاهای مختلف به معاویه فرمود:
جَاذِبِ الشَّیْطَانَ قِیَادَک
افسارت را از دست شیطان بیرون بکش
🚫 ابوموسی اشعری اگر به این قصه توجه میکرد چنین برایش پیش نمی آمد.
در بحارالانوار امده است که:
عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَهَ أَنَّهُ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی مُوسَی عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ
از سوید نقل است که : همراه ابوموسی بر ساحل فرات بودم
فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ اخْتَلَفُوا
گفت: شنیدم که رسول الله ص می فرماید: بنی اسرائیل دچار اختلاف شدند
فَلَمْ یَزَلِ الِاخْتِلَافُ بَیْنَهُمْ حَتَّی بَعَثُوا حَکَمَیْنِ ضَالَّیْنِ
و اختلاف، پیوسته در میان آنان بود تا اینکه دو داور گمراه فرستادند
ضَالٌّ مَنِ اتَّبَعَهُمَا
هر که از آن دو پیروی کرد، گمراه بود
وَ لَا تَنْفَکُّ أُمُورُکُمْ تَخْتَلِفُ
و امور شما پیوسته دچار اختلاف است
حَتَّی تَبْعَثُوا حَکَمَیْنِ یَضِلَّانِ
تا اینکه دو داور می فرستید که گمراه می شوند
وَ یَضِلُّ مَنْ تَبِعَهُمَا
هرکه از آنها پیروی کند، گمراه می شود.
قَالَ سُوَیْدٌ فَقُلْتُ أُعِیذُکَ بِاللَّهِ أَنْ تَکُونَ أَحَدَهُمَا
سوید گوید: گفتم: به خدا پناه می برم از اینکه یکی از آن دو تو باشی.
قَالَ فَخَلَعَ قَمِیصَهُ وَ قَالَ
پس پیراهنش را از تن کند و گفت:
بَرَّأَنِی اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ کَمَا بَرَّأَنِی مِنْ قَمِیصِی
خدا مرا از آن پاک ساخت، چنانکه از پیراهنم مبرا کرد.
⏪مولا در ادامه نامه میفرمایند:
♦️وَ خُذْ نَصِیبَکَ وَ حَظَّکَ
بهره و نصیب خود را در این میدان جهاد به دست بیاور ، نقش خود را ایفا کن.
اگر اختیارت را به دست بگیری، می فهمی که وظیفه ات چیست و باید چه کاری انجام بدهی.
💮 حضرت انجام وظیفه را از دست دادن چیزی نمیداند. بلکه آن را به دست آوردن میداند. زحمتی که میکشی، جهادی که میروی ، جراحتی که بر میداری، پولی که در راه خیر خرج میکنی از دست دادن نیست بلکه به دست آوردن است.
♦️فَإِنْ کَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَیْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِی نَجَاةٍ
اگر از همراهی با ما و به میدان آوردن مردم کوفه کراهت داری کناره بگیر،
از جایگاه و مسئولیت دور شو.[فَتَنَحَّ]
در حالی که در این صورت نه وسعت و گشایشی برای تو خواهد بود[غَیْرِرَحْبٍ]
و نه اهل نجات خواهی بود،
💮 حضرت علی(ع) اقتباس کرده از آیه قران
《وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ توبه – ۱۱۸》
سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلّف جستند، و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند، تا آن حدّ که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد؛ حتّی در وجود خویش، جایی برای خود نمییافتند؛ (در آن هنگام) دانستند پناهگاهی از خدا جز بسوی او نیست؛ سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، و به آنان توفیق داد تا توبه کنند؛ خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است!
💮شان نزول:
در جریان تبوک، سه نفر به نامهای کعب بن مالک ، هلال بن امیه ، فزارة بن ربیعه ، با پیامبر همراهی نکردند. بعد از بازگشت پیامبر، این سه نفر آمدند که خود را نشان دهند و عذر خواهی کنند. پیامبر انها را تحویل نگرفت.
💮این خبر در شهر پیچید و دیگر کسی این سه نفر را تحویل نمی گرفت حتی بچه های کوچک و حتی همسران انها.
همسران انها برای طلاق پیش پیامبر آمدند ولی پیامبر فرمود همین که به آنها اعتنایی نکنید کافی است.
💮 آن سه نفر از شهر بیرون رفتند و ساکن کوه شدند، خانواده برای آنها غذا میبردند ولی با آنها حرفی نمی زدند. بعضی گفتند ۴۰ روز تا یک سال طول کشید تا با توبه و انابه خدا آنها را بخشید.
✅️ لازمه اطاعت نکردن از امام، قرار گرفتن در تنگنا و نجات نیافتن است.
هر کسی وظیفه ای که دارد را انجام ندهد در همین دنیا هم دچار ضیق و تنگنا خواهد شد، روزگار بر او تنگ خواهد شد.
♦️فَبِالْحَرِیِّ لَتُکْفَیَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لَا یُقَالَ أَیْنَ فُلَانٌ
سزاوار است [حریّ]گفتن این جمله که اگر تو در خواب فرو بروی [نَائِمٌ]دیگرانی بار تو را به دوش میگیرند و نبود تو کفایت میشود [لَتُکْفَیَنَّ]
و انقدر نام تو گم میشود که کسی نمی گوید فلانی کجاست؛
💮 به تعبیر قرآن کریم:
《وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ؛ محمد – ۳۸ 》
هرگاه از فرمان خدا سرپیچى کنید خداوند گروه دیگرى را به جاى شما مى آورد که مانند شما نخواهند بود.
💮 خدا و دین خدا محتاج هیچ کسی نیست، این توفیقی است برای ما که خودمان را به دین وصل کنیم و توشه ای برای خود برداریم. وگرنه خدا آنقدر اعوان و انصار دارد که هیچ احتیاجی به ما ندارد.
💮در خطبه ۱۸۳ فرمود:
فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ
اگر خدا را نصرت کنید خدا هم قطعاً شما را نصرت می دهد و شما را ثابت قدم می کند.
وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ
هرکس به خدا قرض بدهد خدا هم چند برابر به او برمی گرداند
فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ
خدا از شما طلب نصرت نکرده چون ذلیل است.(هرگز چنین نیست)
وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ
و اگر خدا از شما طلب قرض کرده به خاطر قلت و کمبود نیست
(پس چرا از ما کمک خواسته، حضرت جواب داده)
استنصرکم وله جنود السموات والارض وهو العزیز الحکیم
از شما طلب نصرت کرده در حالی که تمام لشکریان آسمان زمین در فرمان و در قبضه قدرت آن نفوذ ناپذیر هستند.
وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
از شما طلب قرض کرده در حالی که تمام خزائن آسمانها و زمین مال اوست و او غنی به ذات است.
♻️ علامه مجلسی در بحار روایت نقل میکند که خدا فرمود:
الْجَرَادُ جُنْدٌ مِنْ جُنْدِی أُسَلِّطُهُ عَلَى مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِی.
ملخ از جنود خدا ست از بندگان هر که را بخواهد ملخ را بر او مسلط می کند.
♦️وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقً
به خدا قسم راه ما راه حقی است، که همراه شخص صاحب حقی[مَعَ مُحِقً] است.(خود حضرت)
♦️وَ مَا أُبَالِی مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ
من باکی ندارم از اینکه بی دین هایی مثل تو چه میکنند؛ [مَاصَنَعَ]
♦️وَ السَّلَامُ.
♻️ پیامبر در مورد امیرالمومنین فرمود: أللّهُمّ أدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ ما دارَ
خدایا حق را با او همراه کن هر گونه که حرکت کند.
♻️ پیامبر فرمود:
عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ علیٍ
علی باحق و حق علی است.
اللهم اجعلنا وقفاً علی طاعتک
دین خدا به کسی متکی نیست
⭕️إلى أبی مُوسَى الأَشْعَری وَهُوَ عامِلُهُ عَلَى الْکُوفَةِ وَقَدْ بَلَغَهُ علیه السلام عَنْهُ تَثْبیطُهُ النّاسِ عَنِ الخُرُوجِ إلَیْهِ لَمّا نَدَبَهُمْ
لِحَرْبِ أصْحابِ الْجَمَلِ.
نامه حضرت علی(ع) برای ابوموسی اشعری زمانیکه که ابوموسی مانع پیوستن مردم به اصحاب جمل می شود.
✳️نکته:
کارگزاران بد و کارشکن گماشته حضرت علی(ع ) نبودند.انها انتخاب حاکمان قبل بودند همچون ابوموسی ،
✳️ ابوموسی در زمان عمر بر بصره حاکم شد ولی به خاطر خیانت مالی عزل شد،
او از جانب خلیفه سوم حاکم کوفه شد و اصلا منصوب حضرت نبود و هیچ نسبتی با تفکرات مولا نداشت لذا بودن او و امثال او که منسوب حکومت های قبل بودند عیبی بر امام نیست.
✳️حضرت در همان ابتدای خلافت با جنگ جمل مواجه شد ولی تا آنجا که شرایط بود و می توانست فرمانداران ناصالح را عزل کرد که یکی از آنها همین ابوموسی اشعری است.
✳️همانگونه که در ذیل نامه ۵۷ بیان شد، ابوموسی مردم را از پیوستن به لشکر امیرالمومنین(ع) منع میکرد و بر منبر به مردم میگفت:
أَیُّهَا النَّاس هَذِهِ فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ صَمَّاءُ
این فتنه ای که شروع شده فتنه ای خطرناک است
تَطَأُ فِی خِطَامِهَا
در زیر گامهایش لگد مال میشوید.
النَّائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَاعِدِ
هرکس در این فتنه خواب باشد بهتر از نشستن است.
وَ الْقَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ
دراین فتنه اگرنشسته باشید بهترازآن است که ایستاده باشید.
وَ الْقَائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْمَاشِی
ایستاده بهتر از کسی است که حرکت میکند.
وَ الْمَاشِی خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی
وکسی که آرام حرکت کند بهتر از کسی هست که سریع حرکت میکند.
وَ السَّاعِی خَیْرٌ مِنَ الرَّاکِبِ
وکسی که پیاده است بهتر از سواره است.
✳️شیخ مفید در کتاب الجمل مطالب مفصلی در این مورد دارد:
حضرت وقتی حرفهای ابوموسی را شنید نامه ای توسط هاشم بن عتبه برای او فرستاد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنْ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ
نامه از علی امیرالمومنین(ع) به عبدالله بن قیس(ابوموسی اشعری)
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَرْسَلْتُ إِلَیْکَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ لِتُشْخِصَ مَعَهُ مَنْ قِبَلَکَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
هاشم ین عتبه رو فرستادم تا خود و اطرافیان تو همراه هاشم عازم شوید
لِیَتَوَجَّهُوا إِلَى قَوْمٍ نَکَثُوا بَیْعَتِی وَ قَتَلُوا شِیعَتِی
تا مقابله کنیم با گروهی که پیمان شکستندو شیعیان مرا در بصره کشتند.
وَ أَحْدَثُوا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ الْحَدَثَ الْعَظِیمَ
و یک فتنه بزرگ را در بصره به وجود اوردند(بیعت کردند و بیعت شکنی کردند.)
فَإِنِّی لَمْ أُقِرَّکَ فِی الْمِصْرِ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ
من تو را مقرر نکردم بر حکومت کوفه
إِلَّا أَنْ تَکُونَ مِنْ أَعْوَانِی وَ أَنْصَارِی عَلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ السَّلَام.
مگر اینکه از اعوان و انصار ما در این امر باشی.
⏪ برخورد ابوموسی با نامه حضرت:
کَسَرَ الْکِتَابَ وَ مَحَاهُ وَ بَعَثَ إِلَى هَاشِمِ بْنِ عُتْبَةَ یُخَوِّفُهُ وَ یَتَوَعَّدُهُ بِالسِّجْن
نامه حضرت را پاره کرد و آن را دور ریخت و هاشم بن عتبه را به زندان تهدید کرد.
⏪واکنش حضرت به پاره کردن نامه:
حضرت نامه ای(تهدید کننده) همراه با امام حسن سلام الله علیه و عمار برای ابوموسی نوشت:
امّا بعد،یَا ابْنَ الْحَائِکِ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَأَرَى أَنَّ بُعْدَکَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلْکَ اللَّهُ لَهُ أَهْلًا
پسر دروغگو، بعد از این موضوع ، تورا در جایگاهی میبینم که خدا ان را قرار نداده است.
وَ لَا جَعَلَ لَکَ فِیهِ نَصِیباً سَیَمْنَعُکَ مِنْ رَدِّ أَمْرِی
دیگران به تو این جایگاه را داده اند
وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکَ الْحَسَنَ وَ عَمَّاراً وَ قَیْساً فَأَخْلِ لَهُمُ الْمِصْرَ وَ أَهْلَهُ وَ اعْتَزِلْ عَمَلَنَا ..
همراه حسن و عمار بسوی تو راهی کردم شهر را ترک کن از این پس جایگاهی نداری و عزل شده ای.
حضرت تهدید میکند که اگر دست از پا خطا کنی افراد من تو را اربا اربا خواهند کرد.
⏪ یکی از نامه هایی که در این جریان حضرت برای ابوموسی نوشت نامه ۶۳ است:
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ قَوْلٌ هُوَ لَکَ وَ عَلَیْکَ
ابوموسی ، دربخشی ازسخنان خودگفته بودی :
♦️إنّا أَصحابُ محمدٍ ص أعلمُ بِما سَمِعنا
ما اصحاب پیامبر به فرمایشات رسول الله آگاه تر هستیم و جریان جمل را فتنه ای میدانیم که باید از آن بر حذر بود؛
⚛حضرت در پاسخ به این حرف ابوموسی میفرماید: یک بخش از این حرف شاید به نفع تو باشد که خود را صحابی پیامبر میدانی و تشخیص خود را بر همگان حجت میدانی.
ولی چرا در مورد صحابی بزرگ پیامبر که قرابت او به پیامبر از همه بالاتر است حرفی نمی زنی؟
⚛ اگر تشخیص صحابه ملاک است، امیرالمومنین بالاترین صحابی پیامبر است پس حرف و نظر او به پیامبر نزدیک تر است و تو حق نداری از دستور جنگ او سرپیچی کنی.
⚛ و از جهت دیگر هم این حرف به ضرر توست چون بی سوادی خود را ثابت میکنی، پیامبر که مخالف قرآن حرف نمی زند و وقتی در قرآن میفرماید:
《 وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّىٰ تَفِیءَ إِلَىٰ أَمْرِاللَّهِ؛ حجرات – ۹》
اگر دو گروه مومن درگیر شدند باید خارج شوید یا برای صلح آنها، یا مبارزه با ظالم،
و در هر دو صورت در خانه نشستن و کناره گیری مخالف قرآن و سنت رسول الله است.
⏪ حضرت می فرماید هرگاه نامه من به تو رسید چهار کار انجام بده
♦️ فَارْفَعْ ذَیْلَکَ وَ اُشْدُدْ مِئْزَرَکَ
دامنت را بالا بزن کمربندت[مِئْزَرَکَ] را محکم کن
♦️وَ اُخْرُجْ مِنْ جُحرِکَ ، اُنْدُبْ مَنْ مَعَکَ
از لانه ات بیرو بیا ،فرابخوان اهل کوفه را.
( جُحر سوراخ و لانه سوسمار است)
تودر لانه ی خود خزیده ای و از اوضاع واقعی جامعه و اتفاقات سهمگینی که در حال وقوع است خود را به نادانی زده ای و میخواهی با این فکر مردم را به ذلت بکشانی.
♦️ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ
حضرت فرمود اگر حق آشکار شد که عمل کن؛
♦️و إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابعُد
اگر سست شدی، دور شو
✴️ به جای واضح نشدن حق از ترس استفاده میکند چون در بسیاری از موارد منفعتهای شخصی است که نمی گذارد انسان حق را ببیند.
در واقع ترس از جان یا ترس برای از دست دادن پست و مقام باعث میشود که او بگوید جنگ جمل فتنه است و بهتر است در او وارد نشویم.
♦️وَ ایْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَیَنَّ حیثُ انتَ، حَتّی یُخلَطُ زُبدُکَ بخاثِرِک
قسم میخورم هرکجا باشی تو را بیاورند
تا اینکه به هم مخلوط شود روغن آب شده تو [زُبدُکَ] با روغن سفت تو [بخاثِرِک]
(یک ضرب المثل است برای اینکه شخصی را به سختی بیندازند)
♦️ وَ ذَائِبُکَ بِجَامِدِکَ
تر و خشک تو را مخلوط کند.
✅️حضرت از دو ضرب المثل استفاده میکند که برای آنها کاملا قابل فهم است و کنایه از فشار قرار دادن کسی است.
✴️ خیال نکن که با ما مخالفت کردی دست از سر تو بر میداریم چنان تو را در منگنه قرار دهیم که هوای مخالفت با ما از سرتو بیفتد.
♦️ وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِکَ
و به سرعت کسی را در جایگاه تو [قِعْدَتِکَ]قرار میدهیم. حتی فرصت نشستن از تو گرفته میشود.
♦️وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِکَ کَحَذَرِکَ مِنْ خَلْفِکَ
به قدری از پیشاروی خود بترسی که از پشت سر خود میترسی [کَحَذَرِکَ]
✴️ امیرالمومنین به سرعت شخصی به نام ابن کعب را به جای ابوموسی اشعری انتخاب کرد ولی شدت و تهدید حضرت به قدری سخت و هولناک بود که ابوموسی از سایه خود هم بترسد.
♦️وَ مَا هِیَ بِالْهُوَیْنَا الَّتِی تُرجّوا
واین فتنه جمل فتنه ای نیست که تو آنرا آسان [بِالْهُوَیْنَا] پنداری.
( در مورد مرجع ضمیر هی نظرات مختلفی است:)
اگر ‘هی’ به جنگ جمل بخورد معنا این میشود که:
الف. جنگ جمل یک جنگ ساده نیست که با کنار نشستن بشود آن را حل و فصل کرد، اعمال قدرت میخواهد و ضعیفانی مثل تو در این نبرد سخت جایی ندارند.
ب. اگر ‘هی’ به عزل به ابوموسی بخورد معنا این میشود که:
خیال نکن این عزل کردن مثل عزل کردن عمر است که باز مدتی بعد عثمان تو را به ریاست برساند، اگر من تو را عزل کردم مهر ننگ و عار تا همیشه تاریخ بر پیشانی تو می نشیند و قیامت تو هم خراب میشود.
♦️ وَ لَکِنَّهَا الدَّاهِیَةُ الْکُبْرَى و یُرْکَبُ جَمَلُهَا وَ یُذَلُّ صَعْبُهَا وَ یَسْهُلُ جَبَلُهَا
کار نه چنان است که پندارى آسان است، که بلایى بزرگ[الدَّاهِیَةُ] و نمایان است باید بدان سوار شد[یُرْکَبُ] و درشتى و مشکلات را شکافت [یُذَلُّ] و هموار کرد
و سختىاش را خوار کرد.[یَسْهُلُ]
♦️ فَاعْقِلْ عَقْلَکَ وَ امْلِکْ أَمْرَکَ
پس عقل خود را به کار بگیر و صاحب اختیار خودت باش.
🚫 عقل و عقال یعنی بستن پای شتر که دیگرحرکت نکند. انسان نباید دنبال هر چیزی برود که اگر دنبال نفس رفت و نفس پرست شد بی عقلی کرده است
همانگونه که در جاهای مختلف به معاویه فرمود:
جَاذِبِ الشَّیْطَانَ قِیَادَک
افسارت را از دست شیطان بیرون بکش
🚫 ابوموسی اشعری اگر به این قصه توجه میکرد چنین برایش پیش نمی آمد.
در بحارالانوار امده است که:
عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَهَ أَنَّهُ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی مُوسَی عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ
از سوید نقل است که : همراه ابوموسی بر ساحل فرات بودم
فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ اخْتَلَفُوا
گفت: شنیدم که رسول الله ص می فرماید: بنی اسرائیل دچار اختلاف شدند
فَلَمْ یَزَلِ الِاخْتِلَافُ بَیْنَهُمْ حَتَّی بَعَثُوا حَکَمَیْنِ ضَالَّیْنِ
و اختلاف، پیوسته در میان آنان بود تا اینکه دو داور گمراه فرستادند
ضَالٌّ مَنِ اتَّبَعَهُمَا
هر که از آن دو پیروی کرد، گمراه بود
وَ لَا تَنْفَکُّ أُمُورُکُمْ تَخْتَلِفُ
و امور شما پیوسته دچار اختلاف است
حَتَّی تَبْعَثُوا حَکَمَیْنِ یَضِلَّانِ
تا اینکه دو داور می فرستید که گمراه می شوند
وَ یَضِلُّ مَنْ تَبِعَهُمَا
هرکه از آنها پیروی کند، گمراه می شود.
قَالَ سُوَیْدٌ فَقُلْتُ أُعِیذُکَ بِاللَّهِ أَنْ تَکُونَ أَحَدَهُمَا
سوید گوید: گفتم: به خدا پناه می برم از اینکه یکی از آن دو تو باشی.
قَالَ فَخَلَعَ قَمِیصَهُ وَ قَالَ
پس پیراهنش را از تن کند و گفت:
بَرَّأَنِی اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ کَمَا بَرَّأَنِی مِنْ قَمِیصِی
خدا مرا از آن پاک ساخت، چنانکه از پیراهنم مبرا کرد.
⏪مولا در ادامه نامه میفرمایند:
♦️وَ خُذْ نَصِیبَکَ وَ حَظَّکَ
بهره و نصیب خود را در این میدان جهاد به دست بیاور ، نقش خود را ایفا کن.
اگر اختیارت را به دست بگیری، می فهمی که وظیفه ات چیست و باید چه کاری انجام بدهی.
💮 حضرت انجام وظیفه را از دست دادن چیزی نمیداند. بلکه آن را به دست آوردن میداند. زحمتی که میکشی، جهادی که میروی ، جراحتی که بر میداری، پولی که در راه خیر خرج میکنی از دست دادن نیست بلکه به دست آوردن است.
♦️فَإِنْ کَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَیْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِی نَجَاةٍ
اگر از همراهی با ما و به میدان آوردن مردم کوفه کراهت داری کناره بگیر،
از جایگاه و مسئولیت دور شو.[فَتَنَحَّ]
در حالی که در این صورت نه وسعت و گشایشی برای تو خواهد بود[غَیْرِرَحْبٍ]
و نه اهل نجات خواهی بود،
💮 حضرت علی(ع) اقتباس کرده از آیه قران
《وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ توبه – ۱۱۸》
سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلّف جستند، و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند، تا آن حدّ که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد؛ حتّی در وجود خویش، جایی برای خود نمییافتند؛ (در آن هنگام) دانستند پناهگاهی از خدا جز بسوی او نیست؛ سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، و به آنان توفیق داد تا توبه کنند؛ خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است!
💮شان نزول:
در جریان تبوک، سه نفر به نامهای کعب بن مالک ، هلال بن امیه ، فزارة بن ربیعه ، با پیامبر همراهی نکردند. بعد از بازگشت پیامبر، این سه نفر آمدند که خود را نشان دهند و عذر خواهی کنند. پیامبر انها را تحویل نگرفت.
💮این خبر در شهر پیچید و دیگر کسی این سه نفر را تحویل نمی گرفت حتی بچه های کوچک و حتی همسران انها.
همسران انها برای طلاق پیش پیامبر آمدند ولی پیامبر فرمود همین که به آنها اعتنایی نکنید کافی است.
💮 آن سه نفر از شهر بیرون رفتند و ساکن کوه شدند، خانواده برای آنها غذا میبردند ولی با آنها حرفی نمی زدند. بعضی گفتند ۴۰ روز تا یک سال طول کشید تا با توبه و انابه خدا آنها را بخشید.
✅️ لازمه اطاعت نکردن از امام، قرار گرفتن در تنگنا و نجات نیافتن است.
هر کسی وظیفه ای که دارد را انجام ندهد در همین دنیا هم دچار ضیق و تنگنا خواهد شد، روزگار بر او تنگ خواهد شد.
♦️فَبِالْحَرِیِّ لَتُکْفَیَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لَا یُقَالَ أَیْنَ فُلَانٌ
سزاوار است [حریّ]گفتن این جمله که اگر تو در خواب فرو بروی [نَائِمٌ]دیگرانی بار تو را به دوش میگیرند و نبود تو کفایت میشود [لَتُکْفَیَنَّ]
و انقدر نام تو گم میشود که کسی نمی گوید فلانی کجاست؛
💮 به تعبیر قرآن کریم:
《وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ؛ محمد – ۳۸ 》
هرگاه از فرمان خدا سرپیچى کنید خداوند گروه دیگرى را به جاى شما مى آورد که مانند شما نخواهند بود.
💮 خدا و دین خدا محتاج هیچ کسی نیست، این توفیقی است برای ما که خودمان را به دین وصل کنیم و توشه ای برای خود برداریم. وگرنه خدا آنقدر اعوان و انصار دارد که هیچ احتیاجی به ما ندارد.
💮در خطبه ۱۸۳ فرمود:
فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ
اگر خدا را نصرت کنید خدا هم قطعاً شما را نصرت می دهد و شما را ثابت قدم می کند.
وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ
هرکس به خدا قرض بدهد خدا هم چند برابر به او برمی گرداند
فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ
خدا از شما طلب نصرت نکرده چون ذلیل است.(هرگز چنین نیست)
وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ
و اگر خدا از شما طلب قرض کرده به خاطر قلت و کمبود نیست
(پس چرا از ما کمک خواسته، حضرت جواب داده)
استنصرکم وله جنود السموات والارض وهو العزیز الحکیم
از شما طلب نصرت کرده در حالی که تمام لشکریان آسمان زمین در فرمان و در قبضه قدرت آن نفوذ ناپذیر هستند.
وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
از شما طلب قرض کرده در حالی که تمام خزائن آسمانها و زمین مال اوست و او غنی به ذات است.
♻️ علامه مجلسی در بحار روایت نقل میکند که خدا فرمود:
الْجَرَادُ جُنْدٌ مِنْ جُنْدِی أُسَلِّطُهُ عَلَى مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِی.
ملخ از جنود خدا ست از بندگان هر که را بخواهد ملخ را بر او مسلط می کند.
♦️وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقً
به خدا قسم راه ما راه حقی است، که همراه شخص صاحب حقی[مَعَ مُحِقً] است.(خود حضرت)
♦️وَ مَا أُبَالِی مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ
من باکی ندارم از اینکه بی دین هایی مثل تو چه میکنند؛ [مَاصَنَعَ]
♦️وَ السَّلَامُ.
♻️ پیامبر در مورد امیرالمومنین فرمود: أللّهُمّ أدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ ما دارَ
خدایا حق را با او همراه کن هر گونه که حرکت کند.
♻️ پیامبر فرمود:
عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ علیٍ
علی باحق و حق علی است.
اللهم اجعلنا وقفاً علی طاعتک