ممنون از صبر و شکیبایی شما...

نامه چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۲/۱۹ – ۱۸شوال

💢 نامه ۴💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه چهارم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
19:40 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض أمراء جَيشه:
فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ؛ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْيَانِ، فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ؛ فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه.

نامه اى از آن حضرت (علیه‌السلام) به يكى از فرماندهان سپاهش:
اگر در سايه فرمانبردارى باز آيند، اين چيزى است كه ما خواستار آنيم و اگر حوادث و پيشامدها، آنان را به جدايى و نافرمانى كشانيد، بايد به يارى كسانى كه از تو فرمان مى برند، به خلاف آنكه فرمانت نمى برند، برخيزى. و به پايمردى آنكه مطيع توست از آنكه به ياريت برنمى خيزد، بى نياز باشى. زيرا، آنكه به اكراه همراه تو به نبرد مى آيد، غيبت او بهتر از حضور اوست و در خانه نشستنش، بهتر است از به يارى برخاستنش.

🔵و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض أمراء جَيشه:
این نامه برای برخی از فرماندهان سپاه نوشته شده:
برخی معتقدند این نامه برای عثمان بن حنيف نوشته شده و برخی معتقدند عثمان بن حنيف فرمانده سپاه نبوده بلکه فرماندار بوده.

وقتی طلحه و زبیر خواستند به جنگ حضرت بروند، از آنجایی که می‌دانستند عده زیادی همراهشان نمی‌شوند عبدالله بن زبیر را نزد عایشه فرستادند تا او را نیز با خود همراه کنند:
اِمضِ إلى خالُتِك فأهدِ إليهاَ السَّلام مِنّا
نزد خاله ات عایشه برو و سلام مارا به او برسان.
و قل لَها إنَّ طلحة و الزبير يقرَءانِكَ السَّلام
وبگو که طلحه و زبیر به تو سلام رساندند،
و يقولانِ لَك إنَ أمير المؤمنين عثمان قُتِلَ مظلُوماً
گفتند : چون عثمان مظلومانه کشته شده،
و إنَ علي بنَ أبي طالب اَبتزُ الناسِ أمرُهم
وعلی بن ابی طالب هم مردم را به اجبار به سمت خودش متمایل کرده است.
(به اجبار حاکم مردم شده)
و غَلبَهم عليه بالسُّفهاءِ الذين تَولَوا قتل عثمان و نحنُ نَخافُ اِنتشارُ الأمر بهِ
مردم را مجبور کرد تا در کنار او قرار گیرند
فإن رأيتَ أن تسيري معَنا لَعلَّ الله يرتق بك فتق هذه الأمة
خدا انشاءالله به سبب تو گره های این امت را بگشاید
و يَشعبُ بك صَدعَهم و يَلُمَ بك شَعثَهم و يُصلحُ بك أمورَهم
تا از هم گسستگی به سبب حضور تو درست شود و ما همراه تو بتوانیم خون مظلومانه عثمان را پس بگیریم
فأتاها عبد الله فبلغها ما أرسلاه به فأظهرت الامتناع من إجابتهما إلى الخروج عن مكة…
عایشه ابتدا پیام خواهر زاده اش را نپذیرفت ولی با کمی حرف زدن او هم با اهل جمل همراه شد و به سمت بصره حرکت کردند.
حضرت در قبال این فراکسیونی که تشکیل شده که در راس آن طلحه و زبیر و عایشه و… هستند نامه ای خطاب به فرماندهان سپاه می‌نویسند تا مقابل این جریان بایستند :

💠فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ؛
اگر طلحه زبیر و عایشه به زیر سایه[ظلِّ] اطاعت از ما بازگشتند[عادوا] این همان چیزی است که ما دوست داریم.[نُحبّ]

حکومت عدل علوی سایه رحمت و آسایش دارد و کسی که از این آسایش خارج شد به آفتاب سوزان ظلم وارد خواهد شد.

_عَنِ النَّبِيّ قَالَ: السُّلْطَانُ ظِلُّ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ،
پادشاه عادل سايۀ خدا در زمين است
يَأْوِي إِلَيْهِ كُلُّ مَظْلُومٍ،
كه هر مظلومى به او پناه مى‌برد
فَإِنْ عَدَلَ كَانَ لَهُ الْأَجْرُ
و اگر پادشاهى عادل باشد،اجر و مقام بى‌شمار خواهد داشت
وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ الشُّكْرُ،
و بر مردم لازم است كه در حقّ‌ او دعا كنند
وَ إِنْ جَارَ كَانَ عَلَيْهِ الْوِزْرُ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ الصَّبْرُ حَتَّى يَأْتِيَهُمُ الْأَمْرُ.
و اگر ظالم باشد،وزر وبالش براى اوست ،و بايد مردم صبر را پيشه كنند،تا مرگش فرا رسد و يا راه نجات ديگرى پيدا شود.

بر خلاف آنچه که در بسیاری از موارد دشمنان درذهن مسلمانان ساخته اند…
حضرت شخصیتی صلح طلب و دنبال اصلاح امور جامعه بوده ، چرا که ایشان دنیا طلب نیست تا برای دنیا بجنگد،

البته در جای خود با شمشیر برّان چهار هزار نفر از خوارج را در یک روز از سر راه برمی‌دارند. اما در بسیاری از موارد از جمله جنگ صفین برای جلوگیری از کشتار و همچنین هدایت عده ی بیشتری مدام در کار جنگ تعلل وبه تعویق می انداخت.

.در خطبه 55 به حضرت ایراد میگیرند چرا جنگ را به تاخیر می اندازید فرمود: ِ
فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً
به خدا من جنگ را لحظه ای به تاخیر نیانداختم
إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي
جز اینکه دوست دارم که عده ای از لشکر بنی امیه به ما ملحق و هدایت شوند
وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي
وانها در سایه حضرت هدایت شوند (همانگونه که واقعا هم اینطور شد و عده ای بازگشتند)
وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا
این برای من پسندیده تر است تا اینکه در حال گمراهی آنها رو بکشم.

در نامه 14 فرمود:
لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ
تا کسی حجت و دلیلی نداشته باشد جنگی را آغاز نکند
وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ
اگر در جنگی تاخیر میکنید و دست دست می‌نمایید به خاطر دلیلی باشد که بر شما است( شاید موجب هدایت فرد دیگری شوید)
فَإِذَا كَانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً
اگر کسی قصد فرار داشت او را نکشید
وَ لَا تُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ
اگر کسی مجروح بود تیر خلاص به او نزنید.
وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُم‏…
اگر زنان لشکر مخالف (که داغ دیده اند) آمدند و به رهبران شما دشنام دادند ، نادیده بگیرید‌

💠 وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْيَانِ
اگر حوادث طوری دست به دست هم دهند[توافَت] که این قوم جدایی[شقَاقِ] نافرمانی را پیشه کردند،

💠فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ
با کمک کسانی که از تو اطاعت می‌کنند به نبرد با کسانی که نسبت به تو سرپیچی و عصیان می‌کنند به پا خیز، قیام کن. [فَانْهَدْ]

💠وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ
خود را به سبب آنها که از تو حرف شنوی دارند [انْقَادَ] نسبت به آنها که از زیر مسئولیت شانه خالی میکنند[تَقَاعَسَ] بی نیازی کن. [اسْتَغْنِ]

💠 فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه.
کسانی که از روی کراهت به جنگ آمده اند[مُتَکاره] غیبتشان [مغیبَه]بهتر از حضورشان هست و نشستن انها بهتر از به پا خواستن[نهُوضِه] است.
این جمله به معنای جواز دادن به افراد برای ترک جهاد نیست.

ابن ابی الحدید: و المتکاره الذی یخرج إلی الجهاد من غیر نیة و بصیرة و إنّما یخرج کارها مرتابا
متکاره کسی است که بدون اعتقاد و از روی دودلی به میدان جنگ برود
مجاهدت زحمت دارد امثال حاج قاسم برای بیداری در میدان جنگ نمک در چشمشان می‌ریزند که مبادا بخوابند.

_قرآن: لَوْ خَرَجُوا فِيکُمْ مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالا وَ لاَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ يَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ؛ توبه- ۴۷
(اگر منافقین همراه شما به سوى ميدان جهاد خارج مى شدند جز اضطراب و ترديد و فساد، چيزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بين شما به فتنه انگيزى و ايجاد تفرقه و نفاق مى پرداختند)

البته در مقابل این افراد کسانی هستند که:
کَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِإِذْنِ اللهِ.
چه بسیار گروه اندکی که در مقابل گروه کثیری پیروز هستند.

_در خطبه 25 دارد:
أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ‏
به خدا قسم دوست داشتم لشکر به این عظمت را بدهم و در قبال‌ آن چند جنگجو از قبیله بنی فراس (از قبایل جنگجو عرب) بگیرم. چرا که آنها‌:
هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ
فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَمِيم‏
چرا که تا آنها را می‌خوانی همچون ابر بهار با سبکبالی به سوی تو میشتابند.

غفر الله لی ولکم

نامه چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۲/۱۹ – ۱۸شوال

💢 نامه ۴💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه چهارم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
19:40 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض أمراء جَيشه:
فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ؛ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْيَانِ، فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ؛ فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه.

نامه اى از آن حضرت (علیه‌السلام) به يكى از فرماندهان سپاهش:
اگر در سايه فرمانبردارى باز آيند، اين چيزى است كه ما خواستار آنيم و اگر حوادث و پيشامدها، آنان را به جدايى و نافرمانى كشانيد، بايد به يارى كسانى كه از تو فرمان مى برند، به خلاف آنكه فرمانت نمى برند، برخيزى. و به پايمردى آنكه مطيع توست از آنكه به ياريت برنمى خيزد، بى نياز باشى. زيرا، آنكه به اكراه همراه تو به نبرد مى آيد، غيبت او بهتر از حضور اوست و در خانه نشستنش، بهتر است از به يارى برخاستنش.

🔵و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض أمراء جَيشه:
این نامه برای برخی از فرماندهان سپاه نوشته شده:
برخی معتقدند این نامه برای عثمان بن حنيف نوشته شده و برخی معتقدند عثمان بن حنيف فرمانده سپاه نبوده بلکه فرماندار بوده.

وقتی طلحه و زبیر خواستند به جنگ حضرت بروند، از آنجایی که می‌دانستند عده زیادی همراهشان نمی‌شوند عبدالله بن زبیر را نزد عایشه فرستادند تا او را نیز با خود همراه کنند:
اِمضِ إلى خالُتِك فأهدِ إليهاَ السَّلام مِنّا
نزد خاله ات عایشه برو و سلام مارا به او برسان.
و قل لَها إنَّ طلحة و الزبير يقرَءانِكَ السَّلام
وبگو که طلحه و زبیر به تو سلام رساندند،
و يقولانِ لَك إنَ أمير المؤمنين عثمان قُتِلَ مظلُوماً
گفتند : چون عثمان مظلومانه کشته شده،
و إنَ علي بنَ أبي طالب اَبتزُ الناسِ أمرُهم
وعلی بن ابی طالب هم مردم را به اجبار به سمت خودش متمایل کرده است.
(به اجبار حاکم مردم شده)
و غَلبَهم عليه بالسُّفهاءِ الذين تَولَوا قتل عثمان و نحنُ نَخافُ اِنتشارُ الأمر بهِ
مردم را مجبور کرد تا در کنار او قرار گیرند
فإن رأيتَ أن تسيري معَنا لَعلَّ الله يرتق بك فتق هذه الأمة
خدا انشاءالله به سبب تو گره های این امت را بگشاید
و يَشعبُ بك صَدعَهم و يَلُمَ بك شَعثَهم و يُصلحُ بك أمورَهم
تا از هم گسستگی به سبب حضور تو درست شود و ما همراه تو بتوانیم خون مظلومانه عثمان را پس بگیریم
فأتاها عبد الله فبلغها ما أرسلاه به فأظهرت الامتناع من إجابتهما إلى الخروج عن مكة…
عایشه ابتدا پیام خواهر زاده اش را نپذیرفت ولی با کمی حرف زدن او هم با اهل جمل همراه شد و به سمت بصره حرکت کردند.
حضرت در قبال این فراکسیونی که تشکیل شده که در راس آن طلحه و زبیر و عایشه و… هستند نامه ای خطاب به فرماندهان سپاه می‌نویسند تا مقابل این جریان بایستند :

💠فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ؛
اگر طلحه زبیر و عایشه به زیر سایه[ظلِّ] اطاعت از ما بازگشتند[عادوا] این همان چیزی است که ما دوست داریم.[نُحبّ]

حکومت عدل علوی سایه رحمت و آسایش دارد و کسی که از این آسایش خارج شد به آفتاب سوزان ظلم وارد خواهد شد.

_عَنِ النَّبِيّ قَالَ: السُّلْطَانُ ظِلُّ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ،
پادشاه عادل سايۀ خدا در زمين است
يَأْوِي إِلَيْهِ كُلُّ مَظْلُومٍ،
كه هر مظلومى به او پناه مى‌برد
فَإِنْ عَدَلَ كَانَ لَهُ الْأَجْرُ
و اگر پادشاهى عادل باشد،اجر و مقام بى‌شمار خواهد داشت
وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ الشُّكْرُ،
و بر مردم لازم است كه در حقّ‌ او دعا كنند
وَ إِنْ جَارَ كَانَ عَلَيْهِ الْوِزْرُ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ الصَّبْرُ حَتَّى يَأْتِيَهُمُ الْأَمْرُ.
و اگر ظالم باشد،وزر وبالش براى اوست ،و بايد مردم صبر را پيشه كنند،تا مرگش فرا رسد و يا راه نجات ديگرى پيدا شود.

بر خلاف آنچه که در بسیاری از موارد دشمنان درذهن مسلمانان ساخته اند…
حضرت شخصیتی صلح طلب و دنبال اصلاح امور جامعه بوده ، چرا که ایشان دنیا طلب نیست تا برای دنیا بجنگد،

البته در جای خود با شمشیر برّان چهار هزار نفر از خوارج را در یک روز از سر راه برمی‌دارند. اما در بسیاری از موارد از جمله جنگ صفین برای جلوگیری از کشتار و همچنین هدایت عده ی بیشتری مدام در کار جنگ تعلل وبه تعویق می انداخت.

.در خطبه 55 به حضرت ایراد میگیرند چرا جنگ را به تاخیر می اندازید فرمود: ِ
فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً
به خدا من جنگ را لحظه ای به تاخیر نیانداختم
إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي
جز اینکه دوست دارم که عده ای از لشکر بنی امیه به ما ملحق و هدایت شوند
وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي
وانها در سایه حضرت هدایت شوند (همانگونه که واقعا هم اینطور شد و عده ای بازگشتند)
وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا
این برای من پسندیده تر است تا اینکه در حال گمراهی آنها رو بکشم.

در نامه 14 فرمود:
لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ
تا کسی حجت و دلیلی نداشته باشد جنگی را آغاز نکند
وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ
اگر در جنگی تاخیر میکنید و دست دست می‌نمایید به خاطر دلیلی باشد که بر شما است( شاید موجب هدایت فرد دیگری شوید)
فَإِذَا كَانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً
اگر کسی قصد فرار داشت او را نکشید
وَ لَا تُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ
اگر کسی مجروح بود تیر خلاص به او نزنید.
وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُم‏…
اگر زنان لشکر مخالف (که داغ دیده اند) آمدند و به رهبران شما دشنام دادند ، نادیده بگیرید‌

💠 وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْيَانِ
اگر حوادث طوری دست به دست هم دهند[توافَت] که این قوم جدایی[شقَاقِ] نافرمانی را پیشه کردند،

💠فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ
با کمک کسانی که از تو اطاعت می‌کنند به نبرد با کسانی که نسبت به تو سرپیچی و عصیان می‌کنند به پا خیز، قیام کن. [فَانْهَدْ]

💠وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ
خود را به سبب آنها که از تو حرف شنوی دارند [انْقَادَ] نسبت به آنها که از زیر مسئولیت شانه خالی میکنند[تَقَاعَسَ] بی نیازی کن. [اسْتَغْنِ]

💠 فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه.
کسانی که از روی کراهت به جنگ آمده اند[مُتَکاره] غیبتشان [مغیبَه]بهتر از حضورشان هست و نشستن انها بهتر از به پا خواستن[نهُوضِه] است.
این جمله به معنای جواز دادن به افراد برای ترک جهاد نیست.

ابن ابی الحدید: و المتکاره الذی یخرج إلی الجهاد من غیر نیة و بصیرة و إنّما یخرج کارها مرتابا
متکاره کسی است که بدون اعتقاد و از روی دودلی به میدان جنگ برود
مجاهدت زحمت دارد امثال حاج قاسم برای بیداری در میدان جنگ نمک در چشمشان می‌ریزند که مبادا بخوابند.

_قرآن: لَوْ خَرَجُوا فِيکُمْ مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالا وَ لاَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ يَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ؛ توبه- ۴۷
(اگر منافقین همراه شما به سوى ميدان جهاد خارج مى شدند جز اضطراب و ترديد و فساد، چيزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بين شما به فتنه انگيزى و ايجاد تفرقه و نفاق مى پرداختند)

البته در مقابل این افراد کسانی هستند که:
کَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِإِذْنِ اللهِ.
چه بسیار گروه اندکی که در مقابل گروه کثیری پیروز هستند.

_در خطبه 25 دارد:
أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ‏
به خدا قسم دوست داشتم لشکر به این عظمت را بدهم و در قبال‌ آن چند جنگجو از قبیله بنی فراس (از قبایل جنگجو عرب) بگیرم. چرا که آنها‌:
هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ
فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَمِيم‏
چرا که تا آنها را می‌خوانی همچون ابر بهار با سبکبالی به سوی تو میشتابند.

غفر الله لی ولکم

error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.