ممنون از صبر و شکیبایی شما...
این نامه چند بخش دارد،
|

نامه سی و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ۳۱ بخش اول : 
نامه به امام مجتبی صلوات الله علیه 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم (بخش اول)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:22 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش اول

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

این نامه را امام امیر المومنین  بعد از جنگ صفین در منطقه شام به هنگام برگشت به عراق در سرزمین حاضرین بین شام و عراق برای امام مجتبی صلوات الله علیهما با محتوای اعتقادی ،اخلاقی، تربیتی ، مرقوم فرمودند.

▪️ *ومِن الوّالدِ الفان  اَلمُقرِ للزمانِ* 
هر نامه یک فرستنده دارد .این نامه بجای اینکه نام خود را بگوید میفرماید از طرف پدری که در حال فانی شدن و در حال مرگ است.
ومقر است به اتفاقات ناخوشایند زمانه.
پدری که میداند هیچ راه مفری از این اتفاقات ندارد.

▪️ *مُدبرِ العُمُر   المُستَسلِمِ للدَهر* 
پدری که عمر او رو به انتهاست و تسلیم روزگار است..در مقابل سختی ، امواج بلا و گذر روزگار ، هیچ اختیاری در این مسیر ندارد.

▪️ *الذّامِ الدنیا  الساکنِ مَساکنِ الموتیٰ*  
کسی که به دنیا بدبین است و دنیا را مذمت میکند.دنیایی که قهر ، جبر ،سختی دارد.
و پدری که در خانه گذشتگان ساکن است.
اموات از دنیا رفتند و ما در خانه آنها ساکنیم و روزی هم ما می رویم و آیندگان در خانه ما ساکن خواهند بود.

▪️ *الظاعِنِ عنها غداً* 
پدری که در حال کوچ از دنیاست.فردا روز از این دنیا  رخت بر می بندد.
▪️ *الیَ المولودِ المُؤَمَلِ ما لا یُدرَک* 
گیرندهٔ نامه ،فرزندی که هرگز درک نخواهد کرد آنچه را که آرزو دارد.
دنبال آرزوهایی ست که هیچگاه به آن نمی رسد.

بطور کلی انسان طوری آفریده شده که دنبال آرزوهای دست نیافتنی ست‌.
اینکه زندگی بدون سختی ، مشکلات ، و مرگ باشد. و هیچگاه محقق شدنی نیست.و این آرزو را درک نخواهد کرد.

▪️ *السالِکِ سبیلَ مَن قد هَلک…* 
 پدری که در راه گذشتگان قدم برمی‌دارد.
همان کسی که هدف تیر انواع بلا و بیماری هاست.زندگی انسان در دنیا توام با مرض است.

▪️ *وغَرَضُ الاَسقام و رمیَةُ المَصائِب* 
کسی که هدف تیرهای مصیبت است.
از هر سو یک ناخوشنودی ،مصیبت به سمت او روانه می‌شود.

▪️ *و رَهینةِ الاَیام* 
کسی که در گرو روزگار است.
گروگان دنیاست.گروگان از خود هیچ اختیاری ندارد.انسان هم در مقابل دنیا ،مشکلات ، گذر عمر ، همینطور است.

▪️ *عبدِ الدنیا  و تاجرِ الغرور* 
نامه را برای کسی می نویسم که بندهٔ دنیاست.
اکثر انسانها بردگی و بندگی دنیا را در کارنامه خود دارند.
بردگی وقتی محقق می‌شود که با تمام وجود پادوی دیگری باشد و برای او کار کند.برای پوچ عمر را تلف کند.

چون تا در دنیا هست تاجرانه برخورد میکند .
بیشتر جمع میکند اما  به هنگام رفتن با خود نمی برد و فریب می خورد. مال و ثروت و خانه غرور و فریب است.
 ▪️ *و غَریمِ المَنایا  واسیر الموت* 
کسی که بدهکار ، اسیر و گرفتار مرگ است.و از چنگ اسارت راه فراری ندارد.

▪️ *حلیفِ الهموم  و قرینِ الاَحزان* 
 کسی که با غم هم پیمان است و با حزن و اندوه همراه است.

علی الظاهر انسان سختی را دوست ندارد و همراه نمیشود اما در باطن عالم ،گویا با غم و گرفتاری تفاهم نامه امضا کرده ،که ما هردو با هم شریکیم ، ما باهم، هم‌پیمانیم ، شرکا از هم خبر میگیرند ، بسراغ هم می‌روند.

▪️ *ونَصبِ الافات  و خلیفة الاموات* 
به فرزندی نامه می نویسم که در معرض تیرهای آفات و جانشین اموات است.

▪️ *وصَریعِ الشهوات* 
کسی که شکست خورده از شهوات  است.
انسانها دل به خواسته های دنیا و شهوات می سپارند و همیشه مغلوب همان شهوات خواهند شد.

امام در سن شصت سالگی برای فرزند که در سن سی سالگی نامه می نویسد .
برای خود شش صفت و برای ولد چهارده صفت ذکر می کند.
جایگاه مطلب را هم رعایت کرده که من آخر عمررا طی می کنم اما تو جوانی و در گیر بسیاری از درد ، آفات ،بیماری روز گار هستی و باید بپذیری و تحمل کنی.
واما بعد: چرا تصمیم گرفتم برای فرزند نامه بنویسم .

▪️ *فاِنَ فیما تَبَیَنَت مِن اِدبارِ الدنیا عَنی* 
از آنجایی که برای من تبیین شد که زندگی من رو بپایان است.

▪️ *و جُموحِ الدهر علیَّ و اقبالِ الاخرةَ الیَّ* 
 و تحقیقا یافتم  که روزگار طغیانگر است و بر من چیره شده ،در پیری قوای بدن کمتر شده ،عمر رو به پایان و از طرفی آخرت بمن نزدیک شده.

▪️ *ما یَزَعُنی عن ذکرِ مَن سِوایَ* 
به این نتیجه رسیدم ، آگاهی من به مرگ باعث میشود این سختی ها مرا باز ندارد از ذکر خدا.
توجه من از دیگران برداشته شود و به خود توجه کنم.

▪️ *والاِهتِمام بما  وَرائی غیرَ اَنی حیثُ تَفردَ بی دونَ هُمُومَ* *الناس* 
اهتمام خود را از دیگران ( مال، فرزند، مقام ، حرف دیگران ) بردارم چون مرگ بمن نزدیک شده و باید بروم .زمانی را برای اصلاح امور خود صرف کنم.

▪️ *فَصَدَفَنی رأیی و صَرَفَنی عن هوایَ* 
توجه به خود، نزدیکی مرگ و آخرت باعث شد که مرا از آنچه که دست مردم است باز بدارد و دل در گرو خانه و پول نبستم .بند این موارد از دل من پاره شد.
توجه به آخرت سبب پس زدن هوی و هوس شد.چون میدانم رفتنی هستم.


▪️ *و صَرَحَ لی فی مَحضُ اَمری* 
حقیقت سرنوشت من مرگ است برای من روشن شد و به صراحت بمن نشان داد که بسمت آخرت در حرکت هستم.

انسان اگر بفهمد عمر رو به اتمام و حرکت بسمت مرگ پیش میرود.
تا تمام شدن عمر را نبیند ، برای اصلاح آخرت تلاش نمی کند.
تا وقتی این را نفهمید ،آنرا هم نخواهد فهمید.


▪️ *فاَفضی بی الیٰ جِدٕ لا یکونُ فیه لَعِب* 
برای من روشن شد ( این تفکرات ، هوشیاری ) مرا رساند بجایی که باید جدیت داشته باشم برای رسیدن به آنطرف .
ولهو لعب در کارمن راه ندارد.

▪️ *و صِدقٕ لا یَشوبُهُ کَذِب* 
در موقعیتی نیستم که اعمال صالح را شوخی بگیرم .دروغ و صدق را مخلوط نمی کنم.
حلال و حرام را ممزوج نمیکنم.
مرا به این رساند که باید بروم و این رفتن فقط برای من نیست جوان هم میرود.
 در حالیکه میخواستم انقطاع حاصل کنم به امور خود مشغول باشم و آماده مرگ شوم.

▪️ *وَجَدتُک بعضی  بل وَجَدتُک کُلی* 
اگر برای تو نامه می نویسم ،نامه برای اغیار نیست نامه برای خود من است.
چون تو خود منی ، بعضی از وجود منی ، بلکه تو کل و حقیقت وجود منی.
آنچه را که میخواستم باشی همان هستی.

▪️ *حتی کاَنَ شیئاً لو اَصابَک اَصابتی …* 
آنقدر این اتحاد قویست اگر مشکلی برای تو پیش آید گویا برای من بوجود آمده.
اگر مرگ بر تو فرا برسد مانند اینست که بر من وارد شده. دو نفر نیستیم.

▪️ *فَعَنانی مِن اَمرِک ما یُعنینی ….* 
آنچه مرا به نوشتن نامه وادار کرد اینست؛
اهتمام بکار تو اهتمام به کار من است.
هر کاری بتو مربوط باشد به کار من مربوط است.

▪️ *فَکَتَبتُ آلیک کتابی مُستَظهِراً انَا بقیتُ اَو فَنِیتُ* 
نامه ای سرشار از نکات مهم ،بعنوان کمک حال ، و یار و یاور توست .
چه من زنده باشم یا نباشم.از معارف آن استفاده کن.
 ▪️ *فانی اوصیکَ بتقوی* الله …فرزند دلبندم را به تقوای خدا سفارش می کنم و به التزام اوامر و نواهی خدا توصیه میکنم.

▪️ *و عِمارةِ قلبِک بذِکره ….* 
با ذکر و یاد خدا قلب خود را آباد کن
حبل و ریسمان الهی را چنگ بزن 

▪️ *واَیُّ سببً اَوثَقُ مِن سببٕ بینَکَ و بینَ الله* …
دستاویز های مختلفی هست به دست  بگیری [ پارتی بازی ، رو انداختن به دیگران ، خود را کاره ای دیدن، ثروت ،…] ریسمان مختلفی هستند .
اما رشته بین تو و خدا محکمترین رشته هاست و هرگز پاره نمیشود و تورا در چاه دنیا پرت نمیکند.
▪️ *اِن انتَ اَخَذتَ بهِ* 
شرط آن اینست که به آن چنگ زده باشی .ریسمان که همیشه آویزان است ،چه کس ریسمان را بگیرد مهم است. 

▪️ *اَحیِ قلبَکَ بالموعظه. و اَمِتهُ بالزَهادَه* 
.قلب خود را با موعظه زنده نگه دار، از نصیحت خیر خواهان خسته نشو.
وقلب مرده و زنگار زده را با زهد جلا بده.


▪️ *و قَوِهُ بالیقین …ونَور بالحکمة* 
برای قلب قوی باید یقین به خدا باشد 
اگر بدانی خدا هست از چیزی نمی ترسی .
وقلب خود را با حکمت نورانی کن.

▪️ *و ذَلِلهُ بذکرِ الموت  و قَرِرهُ بالفناء* 
اگر قلب به طغیان و شورش کشانده شد با یاد مرگ او را متواضع و رام کن.
قلب را وادار کن به مرگ اقرار کند. نه به زبان بلکه قلب فهم کند.

▪️ *وبَصِرهُ فَجائعَ الدنیا  وحَذرهُ صولةَ الدهر* 
در دنیا فجایع زیاد اتفاق می افتاد مهم اینست که قلب خود را بفهمانی و ببیند دیگران هم در این هجوم حوادث و سختی هستند .
به قلب خود بفهمان و بترسان از هجوم حوادث روزگار که بر ضد انسان حمله میکند.
قلب همه را باید بپذیرد و بفهمد و ناسپاسی نکند.

 اللهم اکرمنا بنور الفهم

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش دوم شرح نامه ۳۱ : 
نامه به امام مجتبی ( ع) 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش2)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
44:24 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دوم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

▪️ *وفُحشَ تَقلُبِ اللیالی ..* 
زشتی و ناگواری روزگار، سختی گردش شب و روز را به قلبت نشان بده 
به قلب خود بفهمان که این سختی هارا باید تحمل کند.

▪️ *واَعرِض علیِ اخبارَ الماضین….* 
اخبار گذشتگان را به قلب خود برسان ،برای قلب خود مصیبت گذشتگان را یاد کن .
در سرزمین و آثار گذشتگان سیر کن . اخبار و آثار آنها را ببین .
«اَوَلَم  یَسیروا فی الارضِ فَیَنْظُروا کیف کانَ عاقِبةُ الذین مِن قبلِهم   روم – ۱۰» 

▪️ *فَانظر فیما فَعَلوا و عَمَا انْتَقَلوا و اَینَ حَلوا و نَزَلوا* 
نظر کن بر احوال گذشتگان ،از کجا منتقل شدند، که بودند ، از کجا جدا شدند و بر کجا وارد شدند. منزل جدید آنان کجاست.

▪️ *فاِنَک تَجدَهم قد انْتَقَلوا عَنِ الاَحِبَّه وحَلوا* ….
خوب توجه کنی می فهمی که از پیش دوستان رفتند.
حقیقت دنیا اینست که از نزد دوست داشتنی هاو آنچه که دوست دارد جدا میشود.
بسمت  خانه غربت و خانه قبر وارد میشود.

▪️ *کاَنَک عن قلیلٕ قد صِرتَ کاَحَدِهِم* 
بزودی تو هم یکی از آنها خواهی شد.
همانهایی که حیات داشتند ،پیر شدند ،از دوستی ها جدا شدند ،وارد قبر و تنهایی شدند،تو هم یکی از آنها خواهی بود.

▪️ *فاَصلِح مَثواک  ولا تَبِع اخرَتَک* *بدنیاکَ* 
حال که مرگ برای توهم محقق خواهد شد ،بیا قیامت و محل اقامت خود را اصلاح کن .
و آخرت را به دنیا نفروش که متضرر شدن در آن قطعی ست.
دنیای ابدیت را در مقابل دنیای زود گذر معامله کنی حتماً در این تجارت ضرر کردی.
 ▪️ *ودَعِ القولَ فیما تَعرِفُ   والخِطابَ فیما لَم تُکلَف* 
در بعضی از امور که سررشته نداری و نمی‌دانی حرف زدن در آنرا رها کن.
« *لا أدری نصفُ العلم،  روایت »
همینکه بگویی نمیدانم بهترین علم است که آگاه هستی به نادانی خود.
والخطاب ؛ بعضی از امور ارتباطی بتو ندارند .
نه امر بمعروفند ، نه دلسوزی هستند ، تلاش کن که خطاب را رها کنی .
سکوت بر سخن گفتن ترجیح دارد.

▪️ *واَمسِک عن طریقٕ اذا خِفتَ ضلالتَهُ …* 
حرکت و تکاپو امر پسندیده است. اما توقف کن از اینکه وارد مسیری شوی که از گمراهی و پایان ضلالت آن ترس داری.
نتیجه راهِ انتخاب شده معلوم نیست به کجا خواهد رسید ،هرگز وارد در آن راه نشو.

▪️ *فاِنَ الکَفَ عندَ حَیرةِ الضلال خیرٌ من رُکوبِ الاَهوال* 
خود نگهداری و توقف در راهی که احتمال گمراهی در آن  هست بهتر است ازحرکت در مسیری که خوفناک است. 

▪️ *واْمُر بالمعروف تَکن مِن اَهلِه و* *اَنکِرِ المنکر بیدک و* *لسانِک* 
امر بمعروف کن که تو اهل آن میشوی 
ومنکر را ترک کن. چه با دست ،منکر عملی ( دزدی ) چه منکر زبانی ( دروغ ) 

یکی از راههایی که انسان میتواند خودش را اهل معروف کند و عامل باشد و تر ک منکر کند.همین امر کردن به معروف است.که اهلیت آنرا پیدا می کند.

در امر بمعروف احتمال عذاب وجدان به سراغ آدمی بیاید واین حالت برای عامل بودن بسیار مناسب است.
و عامل بعدی نگاه مردم است که با دید بدی اورا می نگرند، همین نگاه تند مردم برای عامل بودن خوب است.

▪️ *وبایِن مَن فَعَلَهُ بجُهدک* 
بین خود و اطرافیانی که  اهل گناه و منکرات هستند فاصله قرار بده و آنهم با یک جدیت و تلاش از فعل آنها دور شو .
اگر فعل منکری انجام داد حد و حدود خود را با او حفظ کن ،همنشینی با او اثر دارد.
▪️ *و جاهَدَ فی الله حقَ جهادِه ولا تاخُذکَ لَومَةُ لائِم* 
در مسیر الهی نهایت کوشش خودرا در جهاد انجام بده و حق آنرابجا آور و سرزنش ملامت گران تو را از راه حق باز ندارد.محکم در میدان بایست.

▪️ *وخُضِ الغمَرات للحقِ حیثُ کانَ* 
برای رسیدن به حق مشکلات وجود دارد .
به این دریای مشکلات وارد شو هر جا که حق را یافتی .
مشکلات بر سر راه حق ،پاروی نفس گذاشتن ، پا روی خواسته دشمن نهادن ، این مشکل را بجان بخر و در مسیر حق وارد شو و ترسی هم نداشته باش.

▪️ *وتَفَقَه فی الدین* 
به دین حداقلی اکتفا نکن ،دین را عمیقاً تفقه کن.

▪️ *عَوِد نفسَکَ التَصَبُر علی المکروه و نعمَ الخُلُقُ التَصَبُرفی الحقِ* 
نفس خود را بر صبر در شدائد عادت بده.
عادت دادن و تکرار در امور تربیتی بسیار موثر است.
کسی یکباره نه خوب میشود و نه بد.

بهترین خُلق و خوی انسانی اینست که خود را به صبوری بزند .اگر صبر جزو ذات و ملکه او نشده ،خود را به شکل صبوران در آورد.
« *اِن لَم تَکن حلیماً فَتَحَلَم* » 
اگر بردبار نیستی و حلم نداری خود را مانند انسان حلیم نشان بده.
 انسان حلیم واکنش آنی ندارد، فریاد نمی زند.

▪️ *و اَلجِاُ نفسَک فی الاُمورُ ….الی کهفٕ حَریز* 
در تمام امور و مشکلات دنیا خود را در پناه خدا قرار بده.هیچ سر پناهی بهتر از خدا نیست .
وقتی در پناه خدا قرار گرفتی در یک پناهگاه امن و نفوذ ناپذیر حفاظت میشوی.

▪️ *و اَخلِص فی المَسآلةِ لربِک فانَ بیده …* 
در دعا و خواسته های خود اخلاص را رعایت کن. خدا میتواند مشکل تو را مرتفع کند.
تمام عطاها و محرومیت‌ها ( حرمان )  بدست اوست.

▪️ *واَکثِرِ الاِستخاره* 
از خدا بسیار طلب خیر کن
برای هر اموری در آغاز آن از خدا خیر بطلب .
 ▪️ *و تَفَهَم وصّیَتٖی ولا تَذهَبَنَ عنها صَفحاً* 
این وصیت من بسیار مهم است با تمام وجود آنرا درک کن .
مبادا این وصیت من  از دست تو برود در حالیکه در مورد آن جدی نباشی. حاصل عمر خود را باز گو میکنم مبادا از دست بدهی.

تقسیم بندی علوم سه گانه : 

▪️ *واعلم لا خیرَ فی علمٕ لا یَنفَع* 
بعضی از علم و دانش ،علوم هستند اما نفعی ندارند ،نه دنیای تورا تامین میکند و نه آخرت تو رانفع میرساند.

▪️ *ولایُنتَفَعُ بعلمٕ لا یَحِقُ تَعَلُمُهُ* 
بعضی از علوم یاد گیری آن جایز نیست مانند سحر ، ساخت بمب اتم ،
 علم بی خاصیت ،علمی که مضر است خیر را از تو دور میکند.

علم و معرفتی به دنیای تو و دیگران نفع میرساند و آخرت تو و دیگران را تامین میکند.
 دو علت نامه نوشتن من برای تو :

▪️ *اِنی اما رایتُ بَلَغتُ سناً ….بادرتُ بوصیتی* 
دیدم سن من بالا رفته، قوت و قدرت من رو به ضعف رسیده. ترسیدم اجل بمن اجازه ندهد که این اسرار نهفته و تجربیات را بتو منتقل کنم .

مبادرت کردم زود دست بنامه شدم و برای تو فضائل و نکات مهمی را نوشتم.

▪️ *اَو اَن اُنقَصَ فی رَأیی کما نُقِصتُ فی جسمی* 
یا یک نقصی در فکر و اندیشهٔ من پیش بیاید مانند نقص در جسم و تحلیل قوای جسمانی،  مبادا اندوخته فکری من دچار مشکل شود . وهمه نکات را نتوانم بگویم.

▪️ *اَو یَسبِقَنی الیکَ بعضُ غَلَباتِ الهَویٰ* …
علت دوم نامه نوشتن.
بر تو هم ترسیدم دچار یک غلبه هوا و هوس بشوی.
قبل از اینکه تو را نصیحت کنم غلبه شهوت بر تو پیشی بگیرد .اگر هوس غالب شود وصیت دیگر اثر گذار نیست و تو فتنه زدهٔ دنیا بشوی.
 نکته :
این ابی الحدید در مورد این مطلب میگوید.
علی خود بصراحت می گوید شاید من هم روزی دچار مشکل فکری شدم و اشتباه کردم.

و از طرفی برای پسرش که امام است می ترسد که شهوت بر او غلبه کند، نفس بر او غالب و قابل اصلاح نباشد.

نتیجه می گیرد، بر خلاف نظر شیعه که قائلند امام معصوم است. بر طبق گفته علی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد.

جوابیه : ابی الحدید خود اشتباه کرده ، توجه و درک  نکرده که این نامه از طرف امام نیست، برای حسن بعنوان امام. علیهما السلام.

بلکه از طرف پدری برای پسر خود نوشته می شود.که باید این جملات اثر گذار باشد فقط مختص امام حسن نیست .
آیندگان که معصوم نیستند باید برای آنها هم اثر گذار باشد.
نامه ای که همه، مخاطب این نامه هستند.

در این نامه صحبت از امام بودن مطرح نیست ، نامه یک پدر برای فرزند دلبند خود نوشته شده.
 ▪️ *واِنما قلبُ الحَدَثِ کالاَرضِ الخالیه…* 
قلب و جان یک جوان مانند یک زمین حاصلخیز  خالی ست . وقتی بذر پاشیده می‌شود، استعداد دارد بذر را میگیرد جوانه میزند و درخت تنومند میشود. 

▪️ *فبادَرتُک بالاَدب  قبلَ اَن یَقسو قلبَک* 
چون تو جوان هستی و زود اثر می گیری من مبادرت کردم که تو را ادب کنم قبل از اینکه قلب تورا قساوت بگیرد. مشغولیت زیاد شود.

هرچه مشغله دنیایی بیشترشد درک ،فهم و توجه کمتر میشود ،هرچه بیشتر قسی القلب ،پذیرش معارف کمتر میشود.

▪️ *لِیَستقبِلَ بِجِدِ رأیِک منَ الامرِ….* 
همه گفتنی هارا می نویسم تا تو با تمام جدیت به سراغ اموری بروی که ( قد کفاک) کفایت کرده اند تو را اهل تجارب.

نکاتی را بتو میگویم که پیش از تو عده ای آنرا تجربه کردند و حاصل آنرا بتو می گویم .
تجربه آنها تو را بس است.

اگر بیاموزی هیچگاه خود دنبال طلب کردن (بُغیَتَهُ) تجربه نمی روی.

▪️ *فتکونَ قد کُفیتَ مؤو نةَ الطلب و عُوفیَت…* 
بفهمی  عده ای در تاریخ چه ظلم‌هایی کردند و خود دچار آن شدند، هیچوقت ظلم را تجربه نمیکنی چون یقین داری حاصل ظلم به خود بر می گردد.
اگر حرف مرا او تجربه گذشتگان را ارج نهادی زحمت تجربه کردن را از خود برداشتی.( عُوفیتَ ) معاف می شوی از اینکه ممارست در کسب تجربه کنی 

▪️ *فاَتاکَ من ذالک ما قد کُنا نأتیهِ…* 
پس نصیب تو میشود از آنچه تجربیات که نصیب ما شد.
من تجربه کردم تو شنیدی ،نتیجه من و تو یکی ست ،هر چه بمن رسیده بتو هم می رسد چون تو نتیجه مرا دیدی.

▪️ *واسْتَبانَ لکَ ما رُبَما اَظلَم …* 
آشکار می‌شود بر شما.
گاهی شخص تجربه میکند اما زمان بر او نگذشته نمی‌تواند نتیجه کار خود را ببیند ،آیندگان بعد او چون عمر و زمان گذشته، کاملا نتیجه کار او را درک می کنند .
گاهی تجربه ای که من می کنم کمتر است از تجربه ای که تو می گیری.

چون تو تاریخ و گذر زمان را میبینی ، اما من در درون زمان هستم نتیجه بر من آشکار نیست.
من زحمت کشیدم تجربه کردم ،اما تو زحمت نکشیدی ،فقط تجربه را دیدی فهم تو بیشتر از من است.

 ▪️ *اَی بُنَیَّ ….فقد نظَرتُ فی اَعمالِهم* 
اگر چه عمرم باندازه عمر بشریت نیست ،اما در اعمال گذشتگان، اخبار ، آثار آنها دقت کردم .( سرتُ فی اثارهِم ) 
کاخها و ویرانه ها، قبور مندرس آنها را سیر کردم و یکی از آنها شدم.
نام من در زمره گذشتگان نوشته شد ( عُدتُ کاَحدِهم) 

▪️ *بل کاََنیٖ بمَا انْتهیٰ …معَ اوَلهِم الیٰ اخرِهِم* 
چنان با زندگی آنها تامل کردم گویا با آنان زندگی کردم ،گویا عمر من به اندازه بشریت است.با اولین و آخرین آنها زندگی کردم.چون از تجربیات آنها استفاده کردم.

▪️ *فعَرَفتُ صَفوَ ذالک مِن کَدَرِهِ …من ضرَرِهِ* 
بعد کسب همه تجربه ها شناختم و خالص‌ترین ( صفو ) نکات را انتخاب کردم ، کدر و مضر آنرا کنار گذاشتم، سودمند تاریخ را جدا کردم .
برای تو خالص و خلاصه ( استَخلَصتُ ) کردم تمام امور تجربی تاریخ را ( تَرَخَیتُ) زیباترین را برگزیدم .

‌▪️ *صَرَفتُ عنکَ مجهُوله* 
بعضی از امور مناسب تو نبود ،اگر بدانی سبب مشغولیت ذهنی تو میشود ،آنهارا برای تو ذکر نکردم ( فیلترینگ) نکات انحرافی و مجهول را برای تو ذکر نکردم. 

▪️ *حیثُ عَنانی ….الوّالدِ الشفیق* 
چنین صلاح دیدم ،چون پدر دلسوزی هستم نکات مثبت تاریخ را بیان کردم که موجب رشد تو باشد.
برای هدایت و تربیت تو چنان تلاش کردم که یک والد شفیق انجام میدهد.نباید بین آنها گم شوی ،برای تو پدری میکنم و نمی گذارم همه چیز در دسترس تو باشد.

▪️ *اِجتَمَعتُ علیهِ مِن اَدَبِک* 
اراده کردم که تو را آنگونه که شایسته است ادب کنم ،نه اینکه هر طوری شد و با هر چیزی شد تو را منحرف کنم.

▪️ *مُقتَبِلُ الدهر ذو نیَةٕ سلیمه و نفسٕ صافیه* 
تو عمر دراز در پیش داری اول زندگی توست باید نکاتی بتو بیاموزم که در مسیر طولانی که در پیش داری دست تو پر باشد با نیتی سالم و نفسی با صفا و خالص این مسیر را طی کنی.

 اللهم اجعلنا ممن یسارع فی الخیرات

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش سوم شرح نامه ۳۱: 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش سوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:16 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش سوم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واَن اَبتَدِاَکَ بتعلیمِ کتابِ الله و تأویلِه ….* 
امیرالمومنین خطاب به امام مجتبی علهیما السلام می فرماید: 
تصمیم گرفتم در آغاز، تعلیم تو را با قرآن کریم انجام دهم.
اولین کتاب آموزشی تو قرآن و تفسیر آن باشد .
اصول عقاید و احکام اسلام که مجموعهٔ حلال و حرام ذیل احکام را بتو  آموختم.

💠  *لا اُجاوِزُ ذالک بکَ الیٰ غیرِک* 
تعلیم تورا  به کتابی غیر از قرآن رد نکردم .
 در تعلیم فرزندم کتاب  دیگری مقدم بر قرآن نشد .

💠 *ثُمَ اَشفَقتُ اَن یَلتَبِسَ علیک ما اخْتَلَفَ الناس … مِن اَهوائهِم و اٰرائِهِم* 
ترسیدم که مشتبه شود برتو، و سبب گمراهی شود ،آنچه که مردم را به اختلاف افکنده.
شبهاتی در میان مردم است با گروههای فکری و سیاسی مختلف، که این شبهات نوعاً یا از هوی و هوس است یا از فکر غلط، 
بخاطر تفکر مختلف مردم چند دسته میشوند.

این اختلاف فکری ،  سیاسی ،تفکر پول مقام ، حب غرب و شرق و اختلاف هوی و هوس باعث شده شبهه ای در میان مردم ایجاد شود.
من ترسیدم در تو رخنه کرده ،تورا از میدان بدر کند.
💠  *کرِهتُ مِن تَنبیهِکَ له اَحَبَ الیَّ مِن اسلامِکَ  …* 
با اینکه خوش نداشتم تو را با شبهات و مطالب انحرافی آشنا کنم. ولی مجبور شدم این مسائل را بتو آموزش و تو را استحکام  بدهم.
با جود کراهت حق مطلب را ادا کرده پاسخ آنرا بتو بگویم .
و آموزش آن را محبوبتر دیدم تا اینکه تورا تسلیم به هلاکت کنم.
قبل از اینکه شبهه بر تو عرضه شود آنرا بر تو بیان کردم.

💠 *رَجَوتُ اَن یُوَفقَکَ اللهُ فیه لرُشدِک ویهدیَکَ لقَصدِک* 
خداوند تو را موفق کند از رسیدن به مقصد ،وبرای پیمودن راه درست تو را هدایت کند.

💠 *فَعَهِدتُ آلیک وصیتی هٰذهِ* 
من سفارش میکنم وصیت مرا بجد بگیری و به آن عمل کنی.

💠 *واعْلَم.. أنَ أحبَ ما انتَ اخِذٌ الیَ من وصیتی تقوی الله* 
بدان از کل وصیت من مهم تر و محبوبترین رکنی که باید رعایت کنی تقوا ست .

💠 *والاقتِصارُ علیٰ ما فرَضَهُ اللهُ علیکَ* 
اکتفا کن بر آن مواردی که خدا بر تو لازم کرده.
در اموری که خدا به گردن تو وظیفه ای گذاشته ،[ مستحب ،مکروه ،واجب حرام ] وظیفه است..
اما بعضی چیزهایی هست که ما در مورد آنها وظیفه ای نداریم آنها را رها کن.
فقط انجام وظیفه کن نسبت به آنچه که وظیفه داری.
 
💠 *والاَخذُ بنا مضیٰ علیهِ الاَولونَ من ابائک….* 
فرزندم چیزی را محکم بگیر و عمل کن که اجداد تو آن مسیر را طی کرده و عمل نمودند.
اجداد تو در یک نسل شامخه و همه موحد بودند.راه آنان را پیش بگیر.

💠 *فاِنهُم لَم یَدَعُوا اَن نَظَروا لاَنفسِهِم کما انتَ ناظر* 
گذشتگان تو مدام بفکر رشد و اعتلا و انجام وظایف خویش بودند.
اینکه بفکر خود باشند و به حال خود تفکر کنند را رها نکردند.

💠  *وفَکَروا کما انتَ مُفَکِر* 
همینطور که تو در فکر انتخاب راه درست هستی گذشتگان صالح تو در فکر انتخاب راه صحیح بودند. انتخاب و عمل کردند.
💠 *ثُمَ رَدَهُم آخِرُ ذالک الیَ الاَخذِ بنا عَرَفُوا* 
اندیشه و تامل ، کاری‌هایی را که انجام میدادند همه را  شناخته بآنها در رسیدن به راه درست بجایی رساندودند.

💠 *والاِمساکَ عمل لَم یُکَلَفوا* 
دست نگهدار از آنچه که وظیفه تو نیست .
اموری که معلوم نیست از دین هستند یا نه!
 آنها را رها کن .اصول اساسی دین را محکم بگیر .

💠 *فاِن اَبَت نفسُکَ اَن تَقبلَ ذالک …* 
اگر جان تو امتناع کرد از اینکه  تجربیات بزرگان و گذشتگان را بگیرد.
اگر خواستی دین را با تفقه ، زحمت و اجتهاد بشناسی شروطی دارد.

💠 *طلَبُکَ ذالک بتَفَهُمٕ و تَعَلّم* 
این دین شناسی به آسانی بدست نخواهد آمد باید فهم عمیق داشته باشی و تعلم بگیری.
هم باید اصول را بشناسی و هم مصداق آنرا.

💠 *لا بِتَوَرُّطِ الشبهات و غُلُقِ الخَصومات* 
رسیدن به فهم دین با فرو رفتن در شبهات بدست نمی آید‌
مبادا با علقه های تعصب و خصومت.
دچار تعصبات قومی، استادی ، مکتبی نشو 
در هر جا و هرمکتبی مطلب درست یافتی آنرا استفاده کن بخاطر تعصب از فلان مکتب و قوم و سلایق مطلب درست  را رد نکن.

💠 *وابْدَاْ قبلَ نَظرِک فی ذالک بالاِستِعانةِ باِلٰهِک* 
در شروع کار دین شناسی بخدا توسل کن و از او کمک بخواه .
بخود امیدوار نباش که آنچنان می‌کنی .
میل و رغبت تو بخدا باشد تا توفیق تو را زیاد کند.

💠 *وترکِ کلِ شائِبَةٕ اَولَجَتکَ فی شبهه* 
هر عاملی که تو را بخطا می اندازد و در شبهه وارد می کند آنرا ترک کن.
نه تنها بسمت شبهه بلکه بسمت مقدمات آن هم نرو.
💠 *فاذا اَیقَنتَ اَن قد صَفا قلبُکَ فَخَشَع* 
اگر در راه علم آموزی به اصول اساسی دین یقین کردی،آن یقین قلب تو را صفا می دهد.
صفای دل،  تو را در مقابل خدا خاشع می کند.

اگر در راه علم آموزی،خود بزرگ بین شدی بجای قلب مصفی دل تاریک می شود.
دل تاریک بجای تواضع ،در مقابل خدا گردن کشی می کند.

💠 *و تَمَ رأیُکَ فاجْتَمَع وکانَ هَمُکَ هَماً واحدا* 
نشانه کامل شدن عقل اینست که اجتماع و تمرکز پیدا می کنی . بجای اضطراب و تفرق یک رأی واحد داری که تلاش تو صرف آن میشود. 

💠 *واِن انتَ لم یَجتَمِع لکَ ما تُحبُ من نفسِک* 
اگر  فراغت ذهن و فکر برای تو مجتمع و متمرکز نشد ،صفای دل و خشوع حاصل نگردید.

💠 *فاعلَم اَنَکَ اتمام تَخبِطَ العَشواءَِ و تَتَوَرَطُ الظَلماء* 
بدان  حرکت داری اما حرکت تو مانند حرکت شتر کم بیناست.
حرکت با چشم بسته هر لحظه در کمین خطر است.
اگر بدون رعایت امور حرکت کنی در یک گمراهی وارد میشوی که امکان بیرون آمدن از آن نباشد.

💠 *ولیسَ طالبُ الدین مَن خَبَطَ اَو خَلَطَ* 
کسی که دچار راه اشتباه ، و التقاط حق و باطل می‌شود ،به بیراهه افتاده اصلا طالب دین نیست.

💠 *والاِمساک عن ذالک اَمثَل* 
بهتر است از فهم دین دست بکشد و سراغ آن نرود .او اهل اجتهاد نیست 

 اللهم افتح لنا خزائنَ علومک

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش چهارم شرح نامه ۳۱  :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش چهارم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:27 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش چهارم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

امیرالمومنین امام مجتبی علیهما السلام را به دو نکته اساسی مطلع کردند.

💠 آگاه باش که عالم یک نظام توحیدی دارد.
اگر درنظام توحیدی چیزی را متوجه نشدی انکار نکن .
چیزی را که تو نمی‌دانی حکمتی دارد.
حکمت گاهی با گذر زمان مشخص میشود، گاهی حقایقی هستند که دنیا ظرف بیان آنها نیست. مهم اینست که بدانی خدای حکیم از روی حکمت کار می کند.

💠 *واعلم یا  اِنَ احداً  لم یُنَبَیْ عن الله …* 
بدان فرزندم ،هیچ کس از خدای متعال خبر نداده مانند خبری که پیغمبر ما داده است.

هر پیامبری در هر دوره ای به مقتضای حال دوران و مردمان مسائلی از توحید را بیان کرده ،اما هیچ پیامبری مانند پیامبر خاتم(ص)  مباحث عمیق توحیدی ،از صفات و افعال الهی ،از ممنوعیت ورود به کنه ذات الهی صحبت نکرده.

💠 *فارضَ بهِ رائِدَاً و الیَ النجاةِ قائِدا* 
او بهترین خبر آورنده از طرف خداست پس راضی باش که او رائد و جلودار تو باشد.
او کسی ست که محضر خدا بوده مطالب و توحید را با تمام جان از خدا فرا گرفته، راضی باش که او دست تو را بگیرد و بسمت توحید ببرد و  برای رسیدن به نجات رهبر تو باشد.

💠 *واِنکَ آن تَبلُغَ فی النظَرِ لنفسِکَ… مبلَغَ نظری لکَ* 
تو هر چه برای خود و نسل خود تلاش کنی که بفهمی به آن چیزهایی که من گفتم نمی‌رسی چون تجربه  مرا نداری.

 *التجربةُ فوقَ العلم* تجربه از علم بالاتر است چون علمی ست که به حقیقت پیوسته علم تئوری نیست.

هرچه تلاش کنی به این نصایح نمی‌توانی برسی چون نصایح را همراه با تجربه برای تو بازگو می کنم.
 💠 *واعلم یا بنیَ لو کانَ لربُکَ شریکٌ لاَتَتکَ رُسُلُه* 
ما اعتقاد داریم خدا بی در عالم هست و شبهاتی ایجاد میشود در مورد چند خدایی !! 

این استدلال من تورا به توحید خالص میرساند.
و آن استدلال اینست:
آسمان و زمین و همه آثار  نشان می‌دهند که مخلوق خدا هستند. اگر خدای دومی هم باشد ،پس نشانه های وجود او کجاست ؟ 
کدام عالم را خلق کرده ؟ 
تصرف کدام عالم را بعهده دارد؟ 
کدام رسولی از طرف او برای ارشاد مردم، معجزه ای  آورده ؟

💠 *ولَرَاَیتَ آثارَ ملکهِ و سلطانِهِ* 
اگر خدا شریک داشت رسولان آن باید بنزد تو می آمد و تو را دعوت می کرد و آثار خلقت سلطنت  او را نشان می داد.

« *لَو کانَ فیهِما آلهَةٌ الاَ اللهُ لَفَسَدَتا انبیا – ۲۲»* 
این جملات حضرت هم بیان روی دیگر این سکه از این آیه است. 
همان آیه قرآن را به شیوه دیگری بیان میدارد.

💠 *ولکنَهُ الهٌ واحدٌ کما وَصَفَ نفسَهُ* 
خدا یک خدای واحدی ست همانگونه که خود را وصف کرده.

💠 *لا یُضادُ هُ فی ملکِه احدٌ ولا یزولُ ابداً ولم یَزَل* 
کسی نمی‌تواند در ملک خدا با او مخالفت کند.
خدای واحد زائل نخواهد شد ( ابدی ) 
خدای واحد همیشگی بوده ( ازلی ) 
از ازل تا ابد پوشش داده ،واین خدای واحد خالقیت او ازلی و ابدی ست ، به یقین حاکمیت او هم ازلی و ابدی ست.

خدا قبل از خلقت بشر ، بعد خلق بشر ، بعد مرگ بشر، قیامت بشر را مدیریت می کند ،همیشه بوده و خواهد بود.
 💠 *اولُ قبلََ الاشیاءِ بلا اَولیه و آخرُ …بلا نهایةٕ* 
قبل از همه اشیا بوده و این اولین او به نحوی نیست که دوم داشته باشد و کسی او را خلق کرده باشد.
او آخری ست که بعد او آخر نیست و نهایت ندارد.
در هر چیزی اولین نسبت به چیزی اول است.
مانند اولین رئیس جمهور ،او اول ست نسبت به بقیه رؤسا .
اما در خداوند اینگونه نیست که اول بودن او نسبت به چیزی باشد.او اول مطلق است و در آخر هم نه ؛ نسبت به چیزی آخر باشد.
آخری که بعد او چیزی معنا ندارد.

💠  *عَظُمَ اَن تَثبُتَ ربوبیتُهُ باِحاطةِ قلبٕ او بصَر* 
خداوند بزرگتر از آنست که با رویت قلب و رویت بصر بتواند بر او احاطه کند.

در انتخاب و خرید شیی با بصر صورت میگیرد.بعضی مطالب بصری نیست فهم آن درونی ست ،گرسنکی که  درک می شود.
اما شناخت خدا به این دو صورت نیست.چون هیچ چیز نمی‌تواند بر او احاطه پیدا کند.

خدا بزرگتر از آنست که ربوبیت او اثبات شود.
او محدود نیست که قلب براو مسلط بشود.
بینهایت بر بینهایت مسلط میشود که وجود ندارد.
ه 💠 *فاذا عَرَفتَ بذالک فافْعَل …و طلَبِ طاعتِه* 
فرزندم وقتی خدا را اینگونه که توصیف کردم شناختی ،تمام تلاش خود را بکار بگیر تا طاعت او را کسب کنی.

انجام عمل تنها بتو مربوط نیست همه موجودات بجایی میرسند که باید عمل انجام دهند.

💠 *کما ینبغی لِمثلَک اَن یَفعلَهُ فی صِغَرِ خطرِهِ* 
منزلت انسان در مقابل منزلت  خدا ، پایین است. پس باید مطیع باشد.

 *وقلَةِ مقدَرَته* تمام قدرت انسان در برابر قدرت خدا بسیار اندک است.

 *وکثرةِ عجزه و عظیمِ حاجتهِ* 
افراد در پیشگاه خدا عاجزند و بسیار حاجت مند هستند 
پس سزاوار است که انسان با چنین نیازمندی در جهت طاعت الهی باید کار کند.تا از عقوبت رهایی پیدا کند.

💠 *والخشیَةِ من عقوبته و الشفقَةِ مِن سخطهِ* 
برای ترس از عقوبت خدا اعمال صالح انجام بدهد

💠 *فانَه لا یَامُرُکَ الا باَحسن ولم یَنهَکَ الا عن قبیح* 
چون خدا امر بکار نیک کرده ،هر کار نیکویی را انجام بده .
واز کار قبیح نهی کرده ،چون خدا راضی به آن نیست خود را نهی کن.
💠 *اِنی قد اَنبَاتُک عن الدنیا و حالِها….* 
من تورا از حال دنیا و زوال آن و از متغیرهای  دنیا با خبر کردم .
دنیا پیوسته در حال دگرگونی [ خوشی  ناخوشی ، بیماری عافیت، عروسی عزا] آمیخته است.زندگی حالات مختلف دارد.

و از آخرت هم تورا باخبر کردم از آنچه که آماده شده در آخرت برای اهل آخرت .
نعمتها و عذاب آخرت هر دو فوق دنیا هستند و هر دو در آخرت داده میشود.

💠 *وضَربتُ لکَ فیهمَا الاَمثالَ لِتعتَبرَها …* 
مثالهایی برای تو زدم ،هر کدام راه را بخوبی روشن می کند تا تو از این مثالها عبرت بگیری. برای عمل و  پیروی کردن  پیش روی تو باشد.

💠 *انما مثلُ من خیر الدنیا کمثلِ قومٕ …* 
مثال اول ؛ کسانی که با تجربه و دنیا دیده   از باطن دنیا خبر دارند .
برای سفر و مسافرت تصمیم میگیرند  وارد بر  سرزمین خوش آب و هوا و سبزه زار شوند.

💠 *فاحتَملوا وَعثاءَ الطریق وفراقَ الصدیق…* 
سختی های راه را بدوش خود حمل می‌کنند و فراق دوستان، ناگواری طعام ، و شدت ناملایمات طریق را بجان می خرند، تا به آن زمین وسیع و خوشایند دست بیابند.

💠 *فلَیسَ یَجِدونَ لِشیئٕ مِن ذالک اَلَما* 
افرادی که تصمیم گرفتند از مکان بدی به مکان سرسبز کوچ کنند مشقت‌های مسیر را اصلا نمی بینند .درد و رنجی که دیگران حس میکنند برای آنها  چنان دردی ندارد.

هیچ چیزی محبوبتر از آن نیست برای آنان ، که زودتر  به آن مکان خرم و پر از آرامش و قرار برسند.
 💠 *و مثلُ منِ اغْتَرَ بها کمثلِ قومٕ کانوا بمنزِلٕ خَصیبٕ…* 
در مثال دوم گروهی هستند که دنیا آنان را فریب داده ،عکس گروه اول هستند.

دنیا را منزلی پر نعمت ، ماندگار، خوش آب و هوا خود را ساکن میدانند.
در اعلام حرکت بسوی سرزمین خشک و بی آب و علف ،بدترین چیز برای آنها مفارقت از زندگی شیرین دنیاست.

مثَل انسان از این دو گروه خارج نیست .
یا دنیا را جای بد میدانند و حاضر کوچ کردن به مکان بهتر هستند یا افرادی که دل کندن از مکان لذت بخش دنیا و کوچ به آخرت عذاب آور است.
 💠 *اِجعَل نفسَکَ میزاناً بینَکَ و بینَ غیرِک …* 
ای فرزندم ،هرگاه در مورد دیگران قضاوت کردی خود را معیار این ترازو قرار بده.

💠 *وارْضَ منَ الناسِ بنا تَرضاهُ لهم …* 
خود عمل اندک داری از مردم انتظار عمل زیاد نداشته باش.
هر قدر برای آنان کار کردی همان‌قدر برای تو انجام دادند راضی باش.

💠 *ولا تَقُل ما لا تَعلَم* 
چیزی را که در مورد آن نمی‌دانی صحبت نکن ولو حرف زدن تو کم باشد.
در جایی که سخن حکیمانه داری سکوت جایز نیست.
در سخن جاهلانه سکوت بهتر از جاهلانه بودن است.

💠 *ولا تقُل ما لا نُحِبُ اَن یُقالُ لک* 
در مورد مردم چیزی نگو که خود دوست نداری در مورد تو گفته بشود.

💠 *واعلم اَنَ الاِعجابَ ضِدُ الصواب* 
عجب و خودپسندی نقطه مقابل درستی ست .
فرد عُجب گرفته از مسیر درست منحرف شده به خطا افتاده.

💠 *وآفَةُ الاَلباب* 
عجب آفت عقل است همانطور که شراب عقل را زایل میکند عجب هم عقل را به مستی می اندازد و مست عقل ندارد.

💠 *فاسْعَ فی کَدْحِک ولا نکن خازناً لغیرِک* 
برای تامین زندگی خوب،  بیشترین تلاش را داشته باش، اما انبار دار دیگران نباش.
استفاده کن و بخشی از آنرا ببخش و خیر رسانی کن.

💠 *اذا انتَ هُدیتَ لقصدِک فکُن اَخشَع لرَبِک* 
اگر به همان مقصد هدایت شدی [ اموال را خرج کنی و انفاق هم داشته باشی ] خدا را شاکر باش و در برابر خدا خشوع کن که نعمتی بر تو ارزانی داشته.

اللهم اکرمنا بنور الفهم

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش پنجم شرح نامه ۳۱ :
امام علیه السلام فرزند خود را توجه میدهند به یک مسیر پر رنج و مشقت مرگ ،قبر ، قیامت.

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش پنجم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:51 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش پنجم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واعلم یا بنی انَ اَمامک طریقاً را مسافةٕ بعیده….* 
فرزندم بدان ، پیش روی تو یک مسیر طولانی و پر از رنج هست و تو در این راه از یک تلاش درست  بی نیاز نیستی وباید به سلامت از آن عبور کنی.

💠 *وقدرِ بَلاغِک منَ الزادِ مع خِفَةِ الظهر* 
باید بقدر کافی زاد و توشهٔ مسیر را برداری و در عین اینکه، پشت تو هم سبک باشد. برای رسیدن به مقصدهر چه سبکبار باشی عبور تو راحتر خواهد بود.

توشه ای انتخاب کن حمل سنگین  آن از تو برداشته شود و دیگران آنرا برای تو حمل کنند اینگونه سبکبار خواهی بود.

💠 *فلا تَحمِلَنَ علیٰ ظَهرِک …ثِقلٌ ذالک وبالاً علیک* 
بیش از آن مقدار ی که طاقت داری بار برندار ،سنگینی آن وبال تو میشود.
اموال دنیا باعث گرفتار شدن دل میشود.

💠 *واذا وَجَدتَ من اهلِ الفاقةِ مَن یَحمِل ….* 
اگر فقیری دیدی که حاضر است توشه تو را حمل کند تا قیامت ، وانرا در روز احتیاج تو بطور کامل بتو برگرداند.این محتاج را مغتنم بشمار و بار خود را بر دوش او گذار، تا خودرا سبکبار کنی .
با انفاق و ایثار ،مواسات هم زاد و توشه تو زیاد میشود هم سنگینی بار خودرا بر دوش او قرار دادی.
 💠 *فلَعلَکَ تَطلُبُهُ فلا تَجِدوه* 
اگر کوتاهی و یا بتاخیر اندازی کار بجایی میرسد که دنبال محتاج هم بگردی پیدا نخواهی کرد.
[ مقصود امام اشاره به دوران عصر ظهور، 
هر چه میتوانید در دوران غیبت انفاق و صدقه رد کنید چون در حکومت عدل فقیر نخواهید یافت ( روایت ) ] 

این بار مانند بار دنیایی نیست که برای طرف مقابل سختی داشته باشد ،در واقع دست او را گرفتی ولی بار خود سبک کردی.

💠 *واعلم آنَ اَمامَکَ عَقَبَةً کَوؤداً المُخِفُ فیها احسنُ حالاً…* 
پیش روی تو یک گردنه صعب العبور ی هست ،گروهی که پشتشان سبک باشد حالشان بهتر است از گروهی که بار سنگین بر پشت خود حمل می کنند.

💠 *والبَطیُٔ علیها أقبَحُ حالاً منَ المُسرِع* 
گروهی که در این گردنه  آهسته حرکت میکنند ،حال و کارشان بدتر است از گروهی که سریع العبور هستند.
دو دسته ،سبکبار و سریع العبور ،از همه خوشحالترند.

💠 *واَِنَ مَهبطَکَ بها لا مَحالةَ….* 
تو در این مسیر که قرار گرفتی ختم آن به بهشت یا دوزخ است.
مسیر در عین حالی که واحد است ،اما برای عده ای سهل و شیرین و برای عده ای تلخ و سخت است.

💠وتو حتماً این مسیر را میروی تا به آن خانه برسی ،پس امروز تلاش کن خانه مناسبی مهیا کنی قبل از اینکه حلول پیدا کنی .
قبل از طی مسیر خانه را جستجو کن.

💠 *فلیسَ بعدَ الموتِ مُستَعتَب ولا الی الدنیا مُنصَرَف* 
بعد از مرگ دو اتفاق هرگز رخ نخواهد داد .
عذر خواهی و طلب رضایت پذیرفته نمی شود.
و طلب برگشت به دنیا هرگز اتفاق نمی افتد.

 *« حتی اذا جاءَ اَحَدَهُمُ الموت قال ربِ ارْجِعُونِ لَعَلیٖ اَعمَلُ* *صالحاّ فیما تَرَکتُ کلا مومنون- ۱۰۰»* 
هنگامیکه مرگ کسی فرا رسید از خدا طلب برگشت می کند خدایا مرا برگردان تا عمل صالحی که ترک کردم انجام بدهم و پاسخ ، هرگز محقق نمی شود .
 💠 بدان فرزندم همان خدایی که گنجینه آسمان و زمین بدست اوست بتو اجازه داده دعا کنی . وخدا به عهده گرفته که دعای تو را اجابت کند.و گنجینه مادی و معنوی را در اختیار تو گذارد.

💠 *واَمَرَکَ اَن تَساَلَهُ لِیَعطیَک …* 
 نه تنها اذن داده بلکه امر کرده که اگر عطای خدا را درخواست داری باید دعا کنی.
دعا یک راهی ست برای رسیدن.
و واجب است بر ما که اهل دعا باشیم.
پس از او طلب رحمت کن تا بتو رحم کند.
اجابت دعای تو در گرو دعای توست.

💠 *ولم یَجعَل بینَک و بینَه مَن یَحجُبُهُ* 
خدای مهربان بین تو و خودش حجابی قرار نداده.
میتوانی بدون واسطه با او سخن بگویی.
و تورا مجبور نساخته که با یک شفیع بنزد او بروی.

💠 *ولم یَمنَعَکَ اِن اَسَأتَ مِنَ التوبه …* 
خدایی که امر بدعا و عهد به اجابت دعا  کرده،  تورا منع نکرده اگر خطایی از تو سر زد تو را به درگاه خود راه ندهد. 
برای بازگشت راه توبه را باز گذاشته.

💠 در عذاب و فرو فرستادن نقمت در قبال خطای تو عجله نکرده.
در خطای فاحش تو پرده پوشی میکند و رسوا و مفتضح نمی کند.
واگر در جایی برای ادب کردن بر تو سخت گرفت ،در این عذاب سختگیری نمی کند.
عذاب و انتقام او با یک رحمت همراه است.

 💠 *ولم یُؤئِسکَ …بل جعَلَ نُزُعَکَ عنِ الذنبِ حسنةً…* 
تو را از رحمت خود مایوس نکرده ،تا جایی که با کوله باری از گناه همین که ترک گناه کنی خود یک حسنه است.

💠 و رحمت خدا نسبت بتو اینست که یک عذاب در مقابل یک گناه ،اما پاداش برای یک حسنه ده برابر حسنه حساب می شود.

💠 و رحمت دیگر خدا ، بابی بنام توبه باز گذاشته و راه طلب رضایت مندی برای تو فراهم کرده. هنگامیکه او را ندا و نجوا کردی ندای تو را می شنود.

💠 *فاَفضَیتَ الیهِ بحاجَتِک …واسْتَعَنتَهُ علیٰ اُمورِک* 
مشکلات و حاجات خود را به خدا عرضه کن.
غم و شکوه خود را به در گاه او ببر .
سفره دل خودرا بنزد خدا بگستر نه برای دیگران .
برای سختی ها از او طلب گشایش کن.
و در امور گرفتاری از او کمک بخواه.

💠 *و سأَلتَهُ من خزائنِ رحمتِهِ ما لا یَقدِرُ علیٰ اِعطائِهِ…* 
از خزائن رحمت خدا طلب کن ،خزائنی که جز او کسی نمی‌تواند اعطا کند.
این اعطای رحمت او، عمر طولانی برای خدمتگزاری، صحت و سلامتی جسم، وسعت روزیِ مادی ،معنوی، علمی.برای تو خواهد بود.

💠 *ثم جَعلَ فی یدیکَ مفاتیحِ خزائنِهِ …* 
سپس خداوند کلید خزینه را بدست تو قرار میدهد.
میتوانی باران رحمت الهی را بر خود بارش بدهی.
 💠 *فلا یُقنِطَنَکَ اِبطاءُ اِجابَتِهِ* 
اگر خدا اجابت دعای تو را بتاخیر انداخت مبادا مایوس شوی.
چهار عامل برای تاخیر اجابت وجود دارد.

💠 *فاِنَ العطیَةِ بقدرِ النیَّةِ* 
بقدر نیت خالص تو اجابت شامل حال تو می شود.بهترین دعا اینست  با قلب پاک واز  سینه متقی خارج شود.

💠 *و رُبَما اُخِرَت عنکَ الاِجابه … لِاَجرِ السائِل* 
اجابت دعا گاهی بتاخیر می افتاد که پاداش دعا کننده را بیشتر کند.
اتصال و ارتباط تو سبب رشد تو میشود.

💠 *و اَجزَلَ لِعَطاءِ الاٰمِل* 
تاخیر اجابت دعا و پشت در ماندن ، عطای خدا برای آرزو مندان بیشتر میشود. عطای بهتر از آن را اعطا میکند.

💠 *و رُبَما سَاَلتَ الشَیَٔ فلا تُؤ* *تاهُ ….* 
تاخیر در اجابت ، بهتر از آنرا میدهد.یا زود ( عاجلاً ) و یا پس از مدتی ( اجلاً) 
دعای تو را به بهترین دعا تبدیل می کند.

💠 تو حقایق دعا را نمی‌دانی شاید سبب سلب دین تو باشد خدا اجابت نمی کند.

💠 *فلتَکن مَساَلتَک فیما یبقیٰ لکَ* *جمالُهُ* 
دعای تو باید بگونه ای باشد که جمال آن برای تو باقی بماند، وگرفتاری و آفت آن از تو دفع شود.
مال آن دعایی ست که ،نه او برای تو میماند ونه تو برای آن می‌مانی
مال فانیست فقط وبال آن میماند.
اما اخلاق و علم ،فقط عصاره و جمال آن برای تو میماند.

اللهم کمّل دیننا بالقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش ششم شرح نامه ۳۱ :
توصیه هایی به امام مجتبی علیه السلام

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش ششم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:31 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش ششم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠واعلم اَنَکَ خُلِقتَ للاخرةِ لا للدنیا
فرزندم بدان ، که تو برای آخرت خلق شدی نه برای دنیا،
زندگی در دنیا پلی هست که اصالت ندارد.
دنیا پلی ست برای عبور و رسیدن به مقصد ،لذا پل هیچگاه موضوعیت ندارد ،رد شدن از پل و رسیدن مهم است ،بقیه مسائل آن اهمیتی ندارد .جنس آن پل طلا باشد یا غیر طلا ، چون موضوعیت ندارد.
موضوعیت در رد شدن است.

💠 ولِلفناءِ لا لِلبقاءِ ولَلموتِذلا لِلحیاةِ 
تو برای مرگ خلق شدی نه برای بقای دنیا،
دنیا روزی خواهد مرد و برای تو باقی نمی ماند.
تو برای مرگ خلق شدی نه برای حیات.

💠 و اَنَک  فی منزلِ  قُلعةٕ  و دارِ بُلغَةٕ و طریقٕ الی الاخرَه 
بدان دنیا منزل استیجاری ست از تو پس میگیرند،بناچار باید نقل مکان کنی .
در دنیا زاد و توشه جمع کنی که تورا برساند به آن مقصدی که برای آن خلق شدی 

💠 آنک طَریدُ الموت الذی لا یَنجُوا منهُ  هاربُهُ
مرگ مانند یک شکار چی بدنبال توست،
در رقابت شکار دنیا ،گاه شکارچی پیروز است گاه شکار. اما در رقابت شکار مرگ و انسان همیشه مرگ پیروز است.از دست مرگ راه فراری نیست.
💠 ولا یَفُوتُهُ طالبُه
مرگ ،هیچ بشری را از قلم نمی اندازد و از دست او فوت نمیشود.

در بسیاری از امور مردم دچار شک و تردید هستند حتی در مورد وجود خدا عده ای مشککند اما در مورد مرگ هیچ کسی شک ندارد.
منکرین خدا هم اصل مرگ را قبول دارند.
اصل مرگ یک امر همگانی غیر قابل شک است.

💠 ولابُدَّ اَنهُ مُدرِکهُ 
بناچار همه مرگرا درک خواهند کرد، بر پیشانی انسان ثبت شده .اما چه خوب است انسان هم نسبت به مرگ آماده و حواس جمع باشد.

💠  فَکن منهُ علیٰ حَذَرٕ  اَن یُدرِکَکَ علیٰ حالٕ سیئه 
از مرگ بر حذر باش و آنرا جدی بگیر .
بترس از اینکه مرگ تو را فرا بگیرد و در حالیکه حال تو ناخوش باشد.و در حال گناه مرگ را درک کنی.

💠 قد کنتَ تُحَدثُ نفسَک…فیَحولُ بینَکَ و بینَ ذالک 
قبل از مرگ با خود حدیث میکردی بعد این گناه توبه و ابراز پشیمانی می کنم.
ولی دست نمی یابی و مرگ بین تو ،و توبه حائل میشود.

اگر شخصی با حال گناه از دنیا رفت حقیقت،  روح و قیامت خود را به هلاکت انداخته.

💠 اَکثِر مِن ذکرِ الموت ….
حتما مرگ بسراغ تو خواهد آمد،اما تو هم زیاد بیاد مرگ باش.لحظه به لحظه بدنبال توست وتو را رصد می‌کند ،تو هم بیاد او باش.
 آماده بر آن اتفاقاتی که ناگهانی بر تو وارد میشود.[ سکرات مرگ] .
و بیاد اتفاقات بعد مرگ هم باش که بر تو عارض می‌شود.[ شب اول قبر ، حساب و کتاب ] .
از هم اکنون مطابق با نیازهای آن زمان عمل کن و توشه جمع کن.
 💠  حتیٰ یَاتیَکَ و قد اَخَذتَ منهُ حِذرَک …  
آنچنان بیاد مرگ باش وقتی بسمت تو آمد ،سلاح خویش، لباس رزم بتن  آماده باشی برای بعد از مرگ ، وگرنه مرگ بر تو چیره خواهد شد.

💠  ولا یَاتیَکَ بَغتَةً فَیَبهَرَک
مبادا مرگ بصورت ناگهانی بر تو وارد شود آمادگی نداشته باشی، غافلگیر و مغلوب شوی .
این آماده بودن و نترسیدن از مرگ شرط آن توجه بمرگ است اَکثِر مِن ذکرِ الموت است.

💠 وایاک اَن تَغتَرَ بما تَریٰ من اِخلادِ اهلِ الدنیا 
عاملی که باعث میشود این امر مهم فراموش شود دنیا طلبی ست که یاد مرگ را از ذهن میبرد.
مبادا ماندگاری در امور دنیا تو را فریب بدهد.
مانند اهل دنیا که دلبسته و گرفتار دنیا شدند،
فریب دنیا بخوری یاد مرگ تمام میشود.
هرچه تعصب و دنیا طلبی کمتر یاد مرگ بیشتر میشود.

💠 و تَکالُبِهِم علیها 
اهل دنیا مانند سگانی هستند به یک مرداری حمله می کنند ،همه دور آن جمع میشوند و هریک با سرعت حمله  و فریاد سهم بیشتری را داشته باشد.

💠  فقد نبَاَکَ الله عنها ونَعَت لَکَ نفسَها 
تو مانند آنها نیستی ، تو خدا داری وخدا  دنیا را بتو خبر داده، و حقایق آنرا برتو بازگو کرده.
نه تنها انسان بلکه خبر مرگ دنیا را هم بتو داده .
این دنیا هم روزی وارونه میشود و زمین و زمان بهم می ریزد.

💠و تَکَشَفَت لکَ عَن مَساویها 
نه تنها خدا خبر داده، بلکه دنیا هم بدیها را بر تو آشکار کرده [ مصیبت ،تلخی ،بیماری ،بیرحمی ]یک نشانه است که دنیا جای خوب و ماندگار نیست.

اهل دنیا چون حقیقت دنیا نمی شناسند فریب دنیا می خورند .تو که میدانی نباید دنیا طلب باشی.
 صفات دنیا طلبان رابه چهار گروه تقسیم میکند.

💠فانما اَهلُها کَلاّبٌ عاویَةٌ 
۱- دنیا طلبان مانند سگانی که پارس میکنند.
با هیاهو و رسانه دنیا را چپاول میکنند.
[پارس سگ کنایه از  سرو صدا ، هیاهو، حاکمیت فضای مجازی ] 
رسانه و سرو صدا ،راه رسیدن آنها بدنیاست.


💠 وسِباعٌ ضارِیَةٌ  
۲- دنیا طلبانی که مثل حیوانات وحشی و درنده خو هستند.
فقط هیاهو ندارند ،برای رسیدن بدنیااز هیچ جنگ و خونریزی فرو گذاری نمی کنند.

💠یُهّرُّ بعضُها بعضاً….
این حیوانات درنده خو بر خود هم رحم نمی کنند.باهم درگیر می شوند.
ویژگی آنها:
خوی درندگی که باشد گروه ضعیف را می بلعند.
بزرگتر کوچکتر خود را زیر پا به می کند.
هر کس قویتر است بر دیگران سلطه پیدا میکند.
قانونمند نیستند و طبق پیمان و معاهده عمل نمی کنند.

💠 نََعَمٌ مُعَقَلَّه 
۳-  گروهی از دنیا طلبان مانند حیوان اهلی افسار دار بردهٔ دیگرانند .دنیا را از طریق خدمت به دیگران بدست می آورند.
ویژگی آنها: 
ذلت پذیرند. ذلت بردگی به دوش می‌کشند تا به دنیا برسند.پادوگر گروه اول و دوم هستند.

💠 و اُخریٰ مُهمَلَه 
۴- گروه دنیا طلبانی که در بیابانی رها شده و پایبند هیچ قانونی نیستند.
هر جایی بهر نحوی کسب منفعت کنند اورا برای خود انتخاب می کنند.
ویژگی آنها:
مست شهوترانی و سر گردان ،
مانند حیواناتی که در بیابان رملی پر از آفت برای چریدن آورده شدند .
مست قدرت و ثروت شدند سرگردانند ،نمی فهمند اوضاع خرابی دارند.
 چرا این چهار گروه به چنین وضعیتی در آمدند؟ 
واصول اولیه عقلی و فطری را نمی فهمند؟

💠 ولا مُسیمٌ یُسیمُها 
آنها یک چوپان و مرشدی ندارند به یک چراگاه دلنشین راهنمایی کند، سرگردان ماندند.
نقش رهبران و هادیان مسیر ، جاذبه دنیا را کمتر میکنند و انسان را از دنیا طلبی دور میکنند.

💠 سَلَکَتْ بهِمُ الدنیا طریقَ العَمیٰ
دنیا آنها را حرکت داده بسمت نابینایی ،
انسان نابینا در جاده دست بلند کند کمک می گیرد.اما جاده نابینا و مسیر تاریک انتهای آن معلوم نیست  به کجا می‌رسد. چشم  انسان هم باز باشد راه بجایی ندارد.

💠 و اَخَذَت باَبصارِهِم عن مَنارِ الهُدیٰ  
دنیا چشم آنها را باز داشته از اینکه نشانه های هدایت و راهنمایی را ببینند. کوری در کوری ، تاریکی در تاریکی فرو برده.

💠  فَتاهُوا فی حَیرَتِها  و غَرِقوا فی نعمتِها 
دنیا طلب برعکس افکار خود ،گمان میکرد به آنچه میخواهد می‌رسد ، امادر حیرت دنیا سرگردان میشود.
درست است به نعمت رسیده ولی در نعمت غرق شده.
هرچه حرکت میکند ،دست و پا می‌زند اما لذتی نمی برد چون غرق در نعمت شدند.

💠 واتَخَذُوها رَبّاً 
انتهای جادهٔ  و نتیجه دنیا طلبی آنها ، ثروت ،مقام ، دنیا را بعنوان خدای خود انتخاب میکنند.
دنیا را معبود و محبوب خود می بینند ، پرستش می کنند ،از دنیا طلبی به دنیا پرستی میرسند.
« اَفَرَاَیتَ مَنِ اتَخَذَ اِلٰهَهُ هَواهُ  مریم – ۷۷»
می بینید کسانی را که هوای خود را خدای خود گرفتند.

💠  فَلَعِبَت بهِم و لَعِبُوا بها ونَسوا ما وَرائِها
دنیا طلبی که دنیا را بجای خدای خود پرستش کرد 
دنیا او را ببازی میگیرد.و آنها هم از این بازی دنیا مسرورند.
اگر دنیا را خدا گرفت بازیچه میشود.
 ورای دنیا و حقایق آنرا فراموش می کنند.

💠 رُوَیدا یُسِفرُ الظَلّام…. مَن اَسرَعَ اَن یَلحَق 
اندکی تامل کن 
بزودی پرده خواهد افتاد ،تاریکی برطرف خواهد شدو بزودی مسافران به مقصد پایانی و منزل مرگ خواهند رسید.
بی شک هر کس که تندتر حرکت می کند به مرگ زودتر می‌رسد.

اللهم اخرج حبَّ الدنیا من قلوبنا 

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش هفتم شرح نامه ۳۱:

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هفتم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:00 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هفتم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واعلم یقیناً اَنَک آن تَبلُغَ اَمَلَک* 
فرزندم بطور قطع و یقین بدان هیچ انسانی نمی‌تواند به تمام آرزوهای خود دست بیابد.
هر مرتبه ای را کسب کند منتظر مرتبه بالاتر است. مدام در حال تکاپو ست برای بدست آوردن مراحل بالاتر.

چون انسان روحیه کمال طلبی دارد و این از فطرت انسانی ست‌ بحد پایین و کم قانع نیست و همینطور در امور معنوی .

با توجه به این روحیه باید اهداف زندگی و آرزوها را مشخص کنید ،بیش از حد و طول آمل که باشد نشانه عدم شناخت زندگی ست.

💠 *ولَن تَعدُوَ اجَلَک* 
همانطور که نمی‌توانی از زمان مقرر اجل تجاوز کنی .پس تو راه اعتدال را در پیش بگیر .

💠 *وانَکَ فی سبیلٕ مَن کانَ قَبلَک* 
تو در مسیری قدم میگذاری که گذشتگان تو قدم نهاده و رفتند .

💠 *فَخفَضْ فیِ الطلب و اَجمِل فیِ المُکتَسِب* 
فرزندم از این سه مقدمه نتیجه بگیر ، طلب و کسب دنیا را کوتاه کن ،به حداقل و ضروری اکتفا کن.در کسب و کار میانه روی را انتخاب کن.
همه عمر را برای کسب و کار صرف نکن، تو برای ابدیت ساخته شدی.

💠 *فاِنهُ رُبَ طلبٕ قد جَرَ الیٰ حَرَب* 
چه بسیار انسانهایی که طلب و تلاش  بیش از حد برای کسب و کار آنان را بنابودی کشانید.اخرت خود را غارت زده دیدند .

💠 *ولیسَ کلُ طالب بمَرزوق ولا کلُ مُجمَلٕ بمحروم* 
اینگونه نیست که هر که بیشتر تلاش کرد روزی او بیشتر میشود. و هر انسان میانه رو دست تنگ می گردد.
علاوه بر تلاش لازم و ضروری ،عنوان برکت را نباید نادیده گرفت.
 💠 *اَکرِم نفسَکَ عن کلِ دنیَّه واِن ساقَتکَ الیَ الرغائِب* 
تو گرامی تر از آنی که گناه کنی
از اینکه مرتکب کارهای پست شوی خودرا شریف بدان ،تا موجب دنائت و پستی تو نشود.
شاید پستی یک عمل تورا به مطلوب خود برساند اما تو بزرگوارباش بخاطر رسیدن به یک مطلوب خود را حقیر و ذلیل نکن.

💠 *فانَکَ لَم تَعتاضَ بما تَبذُل مِن نفسِک عِوَضا* 
اینگونه نیست تو در عوض بدل کرامت و  حقیقت وجود خود ، عوضی دست تو را بگیرد.
فقط ضرر می کنی ،آنچه هم که بتو رسیده آنچنان ارزشی ندارد.

💠 *ولا تَکن عبدَ غیرِکَ وقد جعَلَک اللهُ حُراً* 
 بنده و برده کسی مباش .
خدا طوق بندگی هیچ بشری را بر گردن تو ننهاده.
بندگی خدا کن که آن بردگی نیست بلکه خریت و ازادگی ست. چون تورا به اسارت بردگی نمی‌کشد و کرامت را بر تو می پسندد.

💠 *وما خیرُ خیرٕ لایَنالُ الا بِشَر ویُسرٕ لا یُنالُ الا بِعُسرٕ* 
هیچ خیری نیست در کاری که از راه شر بدست آید.
اگر برای بچنگ آوردن کاری ظلم کنی نتیجه آن دلخواه نخواهد بود.
اگر برای بدست آوردن آرامش و بُسر از راه ستم باشد یُسر معنا ندارد تمام عُسر آنرا در بر گرفته است.

💠. *.. اَن تُوجِفَ بکَ مَطایا الطمع …* 
تو را نهی میکنم از اینکه بر مرکب تند روی طمع سوار شوی .تو را بر چشمه های آب مسموم و هلاکت بار وارد می کند.
نه تنها آب آن لذیذ نیست بلکه بعلت سمی بودن تو را نابود میکند.
💠 *واِنِ اسْتَطَعتَ اَن لا یکونَ بینَک و بینَ الله ذو نعمةٕ فَافعَل* 
اگر توانستی روزی خود را مستقیما از خدا بگیر و هیچ واسطه ای بین خود و خدا و گرفتن روزی قرار مده .
مراقب باش نان خور افراد پست و شرور نباشی .
واسطه فیض و روزی تو غیر مومن نباشد.

💠 *فاِنکَ مُدرِکٌ قِسمَکَ واخِذُ سهمَک* 
آن روزی که برای تو مقرر شده ،و سهمی که خدا برای تو مشخص کرده، حتماً به آن خواهی رسید .

آن مال و روزی اندکی که خدا بتو دهد ارزش و کرامت آن بیش از مال زیادی هست که مردم بتو دهند.
بی واسطه از خدا روزی گرفتن ولو کم باشد بهتر از تملق گویی دیگران ،که مال بیشتری برای تو تامین بشود.
💠 *وتَلافیکَ ما فَرَطَ من صَمتِک اَیسَرَ ….* 
فرزندم، جبران کردن سکوت از دست رفته خیلی راحت تر است از القای شبهه، حرف و مشاوره نابجا، که قصد اصلاح مجدد آنرا داشته باشی.
سکوت نابجا با حرف زدن جبران می‌شود ،اما حرف نابجا با حرف زدن جبران نمیشود.
تلاش کن سکوت کنی بهتر است از پر حرفی.

قلب تو مانند ظرفی پر از مواد ، با محکم کردن در، از درون آن  حفاظت شده ،
زبان تو بمنزله نخ محکم است  که دهانه ظرف را می‌بندد و اسرار درون را حفظ می کند.

💠 *و حِفظُ  ما فی یدَیکَ اَحَبُ الیَّ….* 
حفظ سرمایه نقدی که در دست توست محبوبتر است از اینکه نگاه تو به دست دیگران باشد.
محکم نگاه داشتن سرمایه زندگی ، اجتماعی ، مال، آبرو زیباتر است از اینکه بی مهابا از دست بدهی، بعد بدنبال قرض ، چشم بدست دیگران بدوزی.

💠 *مِرارَةُ الیَأس خیرٌ منَ الطلَب الیَ الناس….* 
دست تنگی همراه با عفت و پاکدستی بهتر از آنست که ثروت و غنا را از راه فجور بدست آوری،.
سختی را برخورد هموار کن و از مردم طلب نکن.

💠 *رُبَّ ساعٕ بما یَضُرُوه* 
چه بسیار افرادی که تلاش میکنند اما در جهت ضرر زدن بخود هستند.
قبل از کار بیندیش سود و زیان آن در نظر بگیر ،بعد اقدام کن 
مهمتر از سعی و تلاش ، هدف از آن تلاش در چه جهتی باشد، اولویت دارد

 💠 *قارِن اهلَِ الخیرِ تَکن متهم و بایِن اهلَ الشر تَبِن عنهم* 
همنشین اهل خیر باش تا شبیه آنها شوی.
در جمع آنان قرار بگیری در زمره آنان خواهی بود.و از اهل شر دوری کن تا از آنان جدا شوی.


💠 *وظلمُ الضعیف اَفحَشُ الظُلمِ* 
بدترین ظلم آنست که بر ضعیف تر از خود ظلم روا داری.
هم تراز بودن قدرت دفاعی هم دارد حتی اگر تو غالب شوی اما یک ضعیف راه دفاعی ندارد.فاحشترین ظلم به ضعیف است.

💠 *اذا کانَ الرِفق خُرُقاً کانَ الخُرقُ رفقاً*  
اگر هرچه مهربانی و مدارا کنی خشونت و ناسازگاری بیشتر میشود. مدارا در این موارد معنا ندارد.
تند خویی ، سختگیری یک نوع ملایمت است.
در مقابل بخشش تو جری شد در برابر او محکم بایست.
 اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست /
اشگ کباب موجب طغیان آتش است/ 
« صائب تبریزی » 

💠 *رُبَما کان الدواءُ داءً والداءُ دواءً* 
چه بسا دارو موجب بیماری میشود.
و چه بسا بیماری خود، دوای درد است.

 *یوماً یَجعَلُ الشفاءُ  فیما یشاءُ مِن الاَشیاء* 
میتواند خدا شفای بیمار را در آبی قرار دهد که همه از آن استفاده میکنند .
همان آب به نیت شفای او سبب شفا میشود.

اللهم اجعلنا فی جُنةِ من شرار بریتک

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش هشتم شرح نامه ۳۱ :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هشتم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:46 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هشتم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *ایاک والاِتِکالَ علیَ المُنیٰ* 
فرزندم تورا برحذر میدارم از اینکه بر آرزوهای طولانی تکیه کنی .

💠 *فانها بَضائِعُ النُوکیٰ* 
 کسی بر آرزوی بدون پشتوانه و برخواسته از هوی و هوس اتکا کند ،سرمایه های انسان جاهل و احمق را در دست دارد.

انسان عاقل بر آرزو تکیه نمیکند بلکه تلاش میکند و به زحمات خود امیدوار می ماند.

💠 *والعقلُ حفظِ التجارُب* 
عاقل تجربه ها را حفظ می کند.
 چه تجربه شخصی وچه تجربه گذشتگان باشد آنها را صیانت میکند.
صرف حفظ تجارب هم کافی نیست.

💠 *وخیرُ ما جَرَبتَ ما وعَظَک* 
مهمتر از دیدن و حفظ تجربه ،بهترین تجربه آنست که بتو پند و موعظه بدهد.
تجربه سرلوحه کار تو باشد.
تجربه استاد و راهنمای تو باشد.
در وادی عمل به آن تجربه عامل باشی.
💠 *بادِرِ الفُرصةَ قبلَ اَن تکونَ غصةً* 
فرصت‌ها را غنیمت بدان ، مراقبت کن قبل از اینکه فرصت تبدیل به غم و غصه شود.
شدید ترین غصه آنست که فرصت را با سهل انگاری از دست برودو حسرت آن بماند.

💠 *لیسَ کلُ طالبٕ یُصِیبُ و لا کلُ غائِبٕ یَؤوُب* 
اینگونه نیست هر کسی بدنبال هر چه باشد به آن برسد.و اگر چیزی از دست رفت [ فرصت , زندگی خوب ] بآسانی بدست آید.

این احتمال را در گوشه ذهن داشته باش ،همه امور دسته یافتنی نیست نومید و سرخورده نشوی.
از طرفی از داشته ها خوب بهره نگیری و نابود شود، رفته دگر باز نمی گردد.

💠 *ومنَ الفسادِ اِضلعَتُ الزادو مُفسَدَةُ المعاد* 
فسادی که موجب زاد و توشه می شود.بزرگترین فساد نابودی توشه مسیر است.
هرچه زاد تو پر بار باشد رسیدن به قیامت و بهشت آسانتر است.
اینگونه هم نیست که فساد دنیا به فساد آخرت ارتباط نداشته باشد.

💠 *ولکلِ امرٕ عاقبه* 
هر امری عاقبتی دارد ،خواه شیرین یا تلخ باشد.
هر عمل انعکاس و نتیجه ای دارد ،ثمره شیرین آن کام تو را خوش میکند .و ثمره تلخ آن دامنگیر خود میشود.

💠 *سوفَ یَاتیٖک ما قُدِّرَ لک* 
آنچه که برای تو مقدر شده بتو خواهد رسید.
دنبال واسطه گری ، پارتی ،التماس نباش ،اگر در پرونده تو ثبت شده و صلاح تو باشد ،بجایی که باید برسی ،دست خواهی یافت.
💠 *التاجرُ مُخاطِر* 
هر انسان تاجری در موضع خطر است ،ریسک پذیر است.
در تجارت باید دل بزرگ داشت سود و زیان دارد.دل وسیع نباشد دست به تجارت نمی‌زند.

خود را برای اعمال صالح آماده کن، با گوشه نشینی عمل ایجاد نمیشود ،مخاطره میخواهد.

تجارت همراه با مخاطره  اگر مراقبت نشود حلال و حرام با هم آمیخته شده و این خطر بزرگ،  جهنم را پیش رو دارد.

💠 *و رُبَّ یَسیرٕ اَنْمیٰ من کثیرٕ* 
چه بسا مال اندک رشد و تکثیر آن بیشتر از مال  فراوان باشد.
برکت در مال آنرا بیشتر رشد میدهد.

💠 *لاخیرَ فی مُعینٕ مَهین ولا فی صدیقٕ ظَنین* 
هیچ خیری در یاور پست نیست.و هیچ خیری در دوست مظنون نیست ،مگر اینکه تو هم متهم  میشوی.
در انتخاب دوست و انتخاب شریک مراقبت بیشتر لازم است.

💠 *ساهِلِ الدَهرَ ما ذَلَ لَک قُعُودُهُ* 
با روزکار آسان بگیر ، وقتی بر وفق مراد تو میگردد تو هم با روزگار مدارا کن و از این فرصت برای بهره گیری آینده  استفاده کن

 💠  *ولا تُخاطِرُ بشیٕ رجاءُ اکثرَ منهُ*   
در مسیر دنیا ،  برای کسب بیشتر خود را به مخاطره نینداز.
اگر خواستی مال زیادتر شود مخاطره خوب است اما جایی که خطر آن عاقلانه باشد.
با محاسبه سود و زیان میشود مدیریت کرد [ تجارت ] .
اما در این خطر بطور کلی زندگی نباید نابود شود.[ قمار] .

💠 *ایاکَ اَن تَجمَحَ بک مَطیَةُ اللِجاج* 
برحذر می دارم تورا از اینکه مبادا بر مرکب لجاجت سواره باشی .
لجاجت مانند اسب سرکش میماند هر جا بخواهد می تازد افسار در دست تو هم باشد فایده ای ندارد مهار کردنی نیست ،فقط تو در خطر هستی.
 💠 *اِحمِل نفسَکَ مِن اَخیک* 
تو نسبت به برادر خود وظایفی داری گرچه سخت باشد ولی بر دوش خود حمل کن.

۱- *عندَ صَرمِهِ علیَ الصله* 
در قطع ارتباط [دوست، برادر دینی ] تو باید صله کنی 

۲- *عندَ صُدودِه علیَ اللطف والمقارَبه
در دور شدن دوست، تو به او با لطف  نزدیک شو.

۳- *وعندَ جُمودِه علیَ البَذل* 
او اهل جمود و بخل بود تو به او بذل و بخشش داشته باش.

۴- *عندشدتِهِ علیَ اللین* 
 در حال تند خویی او ،تو با نرم خویی رفتار کن.

۵- *وعندجُرمهِ علیَ العذر* 
بهنگام سرزدن  اشتباه وخطا عذر خواست ،غذر او بپذیر .

💠 *حتیٰ کاَنَک لهُ عبد و کانَه ذو نعمةٕ علیک* 
هر کدام از شما نسبت به برادر دینی خود باید متل یک عبد در برابر مولای خود باشد.
مانند اینکه او صاحب نعمت است و حق به گردن تو دارد.
چگونه یک برده نسبت به مولای خود رفتار میکند آیا میتواند نپذیرد !!!

 💠 *فاِنک اَن تَضَعَ ذالک فی غیرِ موضِعِه* 
این اخلاق و رویه را در غیر موضع خود بکار نگیر .
البته عده ای از حقیقت دین بویی نبردند ، در آن جایگاه نباید این اخلاق را رعایت کنی ، ضایع کردن اخلاق است.
کسانی که نیکی کردن به آنها تشدید خطای آنها میشود.

💠 *اَو اَن تَفعَلَهُ بغیرِ اَهلِه* 
مبادا اخلاق حسنه را در مورد کسانی که اهلیت برادری و دوستی با تو را ندارند. اعمال کنی.

💠 *لا تَتَخِذَنَ عدُوَ صَدیقِک صَدیقاًفتُعادی صدیقَک* 
هرگز دشمن دوست خود را بعنوان دوست  انتخاب نکن.
اگر دشمن او را دوست گرفتی با دوست دشمنی می‌کنی.
دوست و دشمن باید معیار داشته باشد.
دشمن واقعا دشمن باشد ،نه با اختلافی او را دشمن بدانی.

💠 *وامْحَضْ اَخاک النصیحةَ حسنةً کانتَ اَو قبیحةً* 
برادر تو درخواست نصیحت کرد خالصانه او را پند بده ،هیچ سود و زیان شخصی را در نظر نگیر.
او چه خوش بدارد و یا این پند ناخوشایند او باشدتو اخلاص در نصیحت داشته باش.

💠 *و تَجَرَعَ الغیظَ فاِنی لَم اَرَ جُرعةً اَحلیٰ منها عاقبةً* 
سفارش میکنم خشم بر تو غالب شد آنرا جرعه جرعه فرو بر..
هیچ جرعه آبی را شیرین تر از فرو بردن خشم ندیدم .
ابتدای آن سخت و تلخ است اما انتهای آن شیرین.

💠 *ولِن غالَظَک فانه یُوشَکُ اَن تَلینَ لک* 
کسی با تو غلظت داشت تو بامهربانی رفتار کن.
امید است که همان مردم نسبت بتو خوش رفتار شوند.

💠 *و خُذ علیٰ عَدُوکَ بالفضلِ فانه اَحلَی الظَفَرَین* 
نسبت به دشمن خود با فضل برخورد کن .
مهربانی وفضل با دشمن یکی از دو پیروزی ست.
پیروزی نظامی تو بر دشمن قطعی نیست چون تجهیز شده دوباره برمیگردد.
اما با محبت طی کنی او تبدیل به دوست شود هیچگاه حمله مجدد بر تو ندارد.

اللهم انصر علیٰ من عادانا

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش نهم از شرح نامه ۳۱ :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش نهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:18 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش نهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

مضامین بلند در جملات کوتاهی خطاب به امام مجتبی از کلام امیر المومنین صلوات الله علیهما ،و مخاطبین آن تمام آحاد بشریت.

🔹 *واِن اَردتَ قَطَیعةَ اخیکَ* *فاستَبِق به مِن نفسِک…* 
فرزندم اگر در دوستی و برادری لازم به قطع ارتباط بود ،یک راهی برای اتصال و برقراری ارتباط مجدد نگهدار .
همه راهها را مسدود نکن.

 حد دوستی را نگهدار، نه در دوستی همه اسرار خود را بازگو کن که نگران افشای اسرار و بی آبرویی باشی. 
ونه در دشمنی همه پلها را پشت سر خراب کنی ،یک پلی برای برگشت نگهدار.

🔹 *و مَن ظَنَ بکَ خیراً فَصَدِق ظَنَهُ* 
اگر کسی بتو حسن ظن داشت و تورا با وفا و امانتدار دانست ، تو  در وادی عمل این گمان را تصدیق و اثبات کن. 

🔹 *ولا تُضَیعَنَ حقَّ اَخیکَ اِتکالاً علیٰ ما بینَک و بینَهُ* 
حق برادر و دوست خود را ضایع نکن ،که اگر چنین کنی او دیگر دوست تو نیست.
دوستی شروطی دارد که باید حقوق طرفین رعایت شود.
وقتی حق او پایمال شود ،دوستی وجود ندارد.


🔹 *ولا یَکنْ اَهلُکَ اَشَقَی الخلقِ بک* 
در ارتباط داشتن با دوستان و برادران ،
مبادا خانواده تو بدترین افراد بتو باشند.
اصل خانواده است ، دوستان در مرتبه دوم قرار دارند.

🔹 *ولا تَرغَبَنَّ  فیمن زُهدَعنک* 
رغبت نداشته باش به کسی که از تو رویگردان است.
در ارتباط دوستی اگر علاقه ای بتو ندارد و خود را کنار می کشد،عزت نفس داشته باش و شخصیت خود را زیر پا نگذار و تو هم به او راغب نباش.

🔹 *ولا یکونَنَّ اخوکَ علیٰ مُقاطِعَتِک اَقویٰ منکَ علیٰ صِلَتِه* 
در بوجود امدن مشکل بین تو و دوست تو ، خواست بر تو ضربه بزند تو بر او احسان و لطف کن.

احسان و بخشش تو باید قویتر از تلاش او برای جدایی وضربه زدن باشد.
مبادا طرف مقابل تو انگیزه بیشتر برای شر داشته باشد و انگیزه خیر تو کمتر از او باشد.

🔹 *ولا یکبُرنَ علیک  ظلمُ مَن ظلَمَک* 
ظلم ظالم را بزرگ نشمار و از آن اندوهگین مشو.

🔹 *فاِنَهُ یَسعیٰ فی مَضَرَتِهِ و نَفعِک* 
کسی که ظلم میکند برگشت ظلم بسمت خود اوست .
وقتی ظالمی در مقابل توست ،توان مقابله ، درگیری و هجرت  نداری و باید بسازی ،در چنین شرایطی ستم او را بزرگ نبین.
بیش از اینکه بتو ظلم کند و ضرر بزند ،بخود ستم کرده و بنفع تو کار میکند .چون گناهان مظلوم را بر دوش ظالم می ریزند.

🔹 *ولیسَ جزاءُ مَن سَرَّکَ اَن تَسُوءَهُ* 
اگر دوست تو در گرفتاری تو را دستگیری ویاری کرد و سبب سرور تو شد.
جزای چنین فردی بدی کردن نیست. در برابر  یاوری او نیکی کن.
🔹 *واعلم اَنَ الرزقَ رزقان ، رزقٌ تَطلُبُه و رزقٌ یَطلُبُک*  
روزی دو نوع است .
رزقی که تو بدنبال آن میگردی [کسب وکار]. 
و رزقی که او بدنبال تو می دود تا در موقع مقرر بتو برسد بدون اینکه  متوجه باشی.[ هدیه ،ارث] 

قول بزرگان : منظور روزی هایی ست  که برای بدست آوردن ان زحمت و تلاش  نیاز دارد تابدست آید. [ علم ]
وروزی هایی که بدون دویدن و زحمت ،مومن و غیر مومن در اختیار همه هست.[ خورشید، اکسیژن ،باران] 

🔹 *فاِن انتَ لم تَاتِهِ اَتاکَ* 
رزق قسم دوم ،اگر بسمت آن نروی اومنتظر نمی‌ماند ،بسمت تو می آید.

🔹 *مااَقبَحَ الخضُوعَ عندَ الحاجة والجَفاءَ عندَ الغِنیٰ* 
چقدر قبیح است در زمان نیاز در برابر دیگران تواضع کردن.
وچقدر زشت است همان نیازمندی که به غنا رسید در برابر گرفتار دیگر، به او جفا و ظلم کند.
زیبا بودن تواضع در برابر کریه بودن تکبر. 

🔹 *اِنما لک مِن دنیاکَ ما اَصلَحتَ بهِ مَثواک* 
در دنیا سرمایه ای که بدست آوری از تمام آن،  قدری از آنِ توست که قیامت و برزخ  خود را با آن آباد کنی. اضافه تر از آن مال تو نیست.

🔹 *اِن جَزِعتَ علیٰ ما تَفَلَت فَاجْزَع علیٰ کلِ ما لَم یَصِل* 
برای آنچه که از دست تو رفت و تلف شد جزع کنی .
پس برای بدست نیاورده ها هم جزع کن.
اگر برای از دست رفته ها ناله کنی تمام عمر باید ناله سر دهی برای نعمت‌هایی که اصلا بدست تو نرسیده.
توجه به این نکات سبب میشود از دست رفته ها تو را محزون نکند.

🔹 *اِستَدِل علیٰ ما لم یَکن بما…فاِنَ الامورَ اَشباهٌ* 
دلیل بیاور برای آنچه که واقع نشده ،بر آنچه که اتفاق افتاده. [ تاریخ در حال تکرار ]
در طول زندگی بعضی امور برای تو روشن میشود.
در هر  رخداد اتفاق جدید ،به تجربه گذشته ها توجه داشته و بر همان مسیر عمل کن.
برای امور آینده نگاه به پشت سر داشته باش.
چون این امور شبیه به هم خواهند بود .
 🔹 *ولا تکونَنَ ممن لا تَنفَعُه العِظَةُ …بالَغتَ فی اِیلامِهِ* 
فرزندم مانند کسانی نباش که موعظه و حرف حق را نمی پذیرند. تا هجوم آلم ها بر آنان وارد نشود متوجه نمی‌شوند [ سربه سنگ خوردن ]

🔹 *فاِنَ العاقلَ یَتَعِظُ بالاَدب والبهائم …الا بِالضَّرب* 
انسان عاقل از ماجرای دیگران فهم میکند ،عبرت می گیرد 
انسان پذیرش حق و موعظه نداشته باشد، مانند بهائم است که با کتک خوردن گوش میکند.

🔹 *اِطرَح عنکَ وارداتِ الهمُوم بعَزائِمِ الصبر و حُسنِ الیقین* 
 غم را از ورود به قلب خود دور کن .
راه مواجهه با ناخوشایندی ها : 
۱- با نیرو و قدرت صبر. 
۲- یقین کردن به مقدرات الهی .
باور بر این دو عامل میتواند دستگیر تو باشد.

🔹 *مَن تَرَکَ القَصدَ جارَ والصاحبُ مُناسِب* 
کسیکه میانه روی را ترک کند از مسیر حق منحرف شده.
۱- در تشخیص مسیر ،باید اعتدال باشد.با نگاه عاقلانه دور از افراط و تفریط ، راه صحیح انتخاب شود.
۲- راه درست که انتخاب شد میانه روی و آهسته روی معنا ندارد.در چنین جاده ای سبقت لازم است.سابقوا الی الخیرات 
در انتخاب مسیر هوشیاری ،
و در ادامه مسیر درست ، سبقت گرفتن اهمیت دارد.

🔹 *والصاحبُ مُناسِب* 
همنشین و دوست تو به درجه ای از خویشاوندی می رسد. دوست بجایی میرسد که هم نسب میشود.

🔹 *والصَّدقُ مَن صَدَقَ غیبُهُ* 
دوست تو در حضور ،ابراز ارادت و رفاقت می کند. در غیاب تو هم باید چنین باشد 
نباید حضور و غیاب تو برای او فرق کند.

🔹 *والَهَویٰ شریکُ العَمیٰ* 
انسان هوی پرست شریک نابینا ست.
همانطور که نابینا اطراف خود نمی بیند ،او هم حقیقت توحید ،ولایت ، حقیقت عالَم ،را نمی بیندواین  محبت از او سلب می‌شود.

اللهم اجعلنا من المتقین بالقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش دهم از شرح نامه ۳۱ :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش دهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
48:01 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

🔹 *و رُبَّ بعیدٕ اَقرَبُ مِن قریب ….*  
چه بسا انسانهای دوری که رابطه نسبی ندارند ولی از هر نزدیکی ،نزدیکترند.
وچه بسا انسان قریب و خویشاوند ی که از هر دوری دورترند.
ملاک در قریب و بعید بودن ایمان و عقائد است.
 « یا ایهادالذین امنوا اِنَ مِن ازواجَکم و اَولادکم عدواً لَکم*  *فاحْذَروهُم … تغابن -۱۴»

🔹 *والغریبُ مَن لم بکن حبیبٌ* 
غریب کسی ست که دوستی ندارد.
وقتی با حالت تاسف اظهار غریبی میکند بخاطر عدم دوستی.
نکته مهم و باطن کلام اینست چرا دوستی نباید اطراف باشد.
از بداخلاقی ، بخل و بی اعتقادی دوستان فرد را ترک می کنند، خوش اخلاقی مایه رفاقت است.

🔹 *مَن تَعَدَّی الحقُ ضاقَ  مَذهَبُه* 
کسی مسیر ناحق را در پیش بگیرد مسیر بر او تنگ میشود.
مسیر حق ،سبیل الی الله راه واضح ،مستقیم و گسترده است ،برعکس راه باطل در پیچ و خم و تنگ سبب ضیق میشود.

🔹 *و مَنِ اقْتَصَرَّ علیٰ قدرهِ کانَ ابقیٰ له* 
کسی در طول زندگی به جایگاه واقعی و حقیقی خود اکتفا کردماندگار تر است.
بر اساس تعهد ، شایستگی ،تخصص دنبال جایگاه باشد مردم دوستدار اویند واو را در همان منصب نگه میدارند تا کسی که پا فراتر گذاشته ،به جایگاه خود قانع نمیشود.

🔹 *و اَوثَقُ سببٕ اَخَذتَ بهِ سببٌ بینَک و بینَ الله*  
از هر ریسمانی محکم‌تر ، آن ریسمان الهی بین تو وخدا هست که به آن محکم چنگ بزن.
 همان ارتباط بندگی مومن با خداست که برقرار می شود.و هیچگاه سقوط ندارد.
 « فقد اسْتَمسَکَ بالعُروةِ الوُثقیٰ »
🔹 *ومَن لم یُبالِک فهو  عََدوَک* 
از میان دوستان آنهایی که دلسوز تو هستند و اوضاع و احوال خوش و ناخوش تو برای آنها فرقی ندارد [ عزا و شادی] او دوست نیست دشمن توست.حال تو برای او اهمیتی ندارد.

🔹 *لیسَ کلُ عَورةٕ تُظهَِر* 
همه زشتیها آشکار نیستند.
عیوب [ طمع ، حرص، حسادت ] در وهله اول ظاهر نیست در یک بحرانی خود را بروز می‌دهد تا معلوم شود صاحب حسادت بوده.

ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکن.هر زشتی زود به چشم ظاهر نمیشود.هر کسی مشکلات خاص خود را دارد.عیوب آن نمایان نیست.

🔹 *ولا کلُ فُرصةٕ تُصاب* 
در هر فرصت و موقعیت پیش آمده نمیتوان از آن بهره گرفت.
انسان نوعا غفلت و تنبلی دارد فرصت را رها میکند و بهره وافر از موقعیت را بدست نمی آورد.

🔹 *ورُبَّما اَخطاَ البَصَیرُ قَصدَه و اَصابَ الاَعمیٰ رُشدَه* 
چه بسیار اشخاص بینا به خطا میروند و در تشخیص هدف اشتباه می کنند.
و نابینا به رشد و هدف خود می‌رسد.

با علل ظاهری [ مشورت ، عقل ،بررسی ] نوعا به اهداف میرسند و خودرای بدون برنامه دسترسی به اهداف ندارد.
ولی در کنار این قانون کلی یک قاعدهٔ دیگری هم هست.
بخاطر عمل صالح و احترام یک لطف خاصی در حق او میشود وامور او به گونه ای چیده می‌شود که به هدف برسد.
اما یک با تجربه و حکیم بخاطر گناه و بی احترامی به ساحتی با اینکه جوانب را سنجیده ،ولی به اهداف نمیرسد.
صرفا علل ظاهری تنها نیست بلکه عوامل باطنی و معنوی هم دخالت دارد.
🔹 *آخِّرِ الشرَ فانک اذا شِئتَ تَعَجَلتَه* 
اگر در یک شری که حق تو بود اما انجام آن چیز خوبی نیست [ قصاص ، انتقام ، طلاق] برای انجام چنین کاری هیچوقت دیر نیست آنرا به تاخیر بینداز، در انجام آن تعجیل نکن شاید یک تحولی ایجاد شود.

🔹 *و قطیعةُ الجاهلُ تعدِلُ صِلَةَ العاقل* 
قطع ارتباط با جاهل و نادان مساویست با  برقراری  ارتباط با یک عالم و عاقل.
همین فاصله گرفتن از جهل آغاز عقل مداری ست.

🔹 *مَن اٰمَنَ آلزمان خانَهُ ومن اعظَمَهُ اَهانَه* 
کسی به اهل زمانه ، پول ، شهرت ، مردم اطمینان کرد همان به او خیانت می کند.
کسی که دنیا را بزرگ پنداشت ،دنیا اورا خوار میکند.طوق بردگی به گردن می اندازد.

🔹 *اذا تَغَیَر السلطانُ تَغَیَرَ الزمانَ* 
با تغییر حکومت و تغییر حاکم امید به تغییر جامعه است.
چون سیاست و افراد عوض میشود، انگیزه مضاعف شده ،تجربیات مقابل دیدگان نمایان هست، همه باعث میشود که زمانه هم تغییر کند.
چه تغییر بسمت بهبودی  و چه تغییرات بسمت بدی حاصل از دگرگونی حاکم است.

🔹 *سلِ عن الرفیق قبلَ الطریق وعن الجارِ قبلَ الدار* 
قبل از حرکت و رسیدن به مقصد از همراهان و رفیقان راه پرس و جو کن .
همراه خوب مسیر سخت را لذت بخش میکند..
قبل از ورود به خانه جدید احوال همسایه را جویا باش ، چون همسایه بد سلب آرامش و آسایش میکند.

🔹 *ایاکَ اَن تَذَکَر منَ آلمان ما یکونُ مُضحِکاً….* 
از گفتن حرف لغو پرهیز کن ،نباید در جمع، مضحکه دیگران باشی. مسئول خنداندن دیگران نباش که از راه تمسخر و دروغ سبب شاد کردن دیگران باشی.هرچند نقل حرف دیگران باشد.
این عمل موجب ضربه زدن به شخصیت انسان است.
 🔹 *ایاکَ و مُشاورَةِ النساء فان رأیُهُنَّ الیٰ اَفنٕ و عزمُهُنَ الیٰ وهنٕ* 
از مشاوره با زنان بپرهیز، رای زنان ناقص است و تصمیمات آنها ضعیف و سست است.

🔹 *واکْفُف علیهِنَّ مِن اَبصارِهِنَ بحجابِک ….* 
تلاش کن بوسیله حجاب چشم زنان را از دیده شدن مردان محفوظ بداری. نه ببینند و نه دیده شوند.
در روابط نامشروع و ارتباط عاطفی چشم نقش تعیین کننده دارد.
گاه مردان با نگاه روابط را شروع می‌کنند ،گاه از طرف زنان رابطه نامشروع آغاز و مردان را جذب می کنند..پس چشمها را حفظ کنید.

🔹 *فاِنَ شِدةُ الحجاب اَقویٰ بهِنَّ* 
هر چه شدت حفاظت و حجاب بیشتر باشد خود زنان سالمتر و در عافیت و آرامش پایدارترند . تحمل سختی حجاب راحتر است از تحمل سختی و عذاب روحی.

🔹 *ولیسَ خروجَهُنَّ باَشَدَ مِن اِدخالِکَ …* 
مبادا کسی را وارد خانه کنی انسان غیر آمین [ دوست ، همسایه ] که به او اطمینان نیست.
این کار کمتر از خارج کردن زنان بدون حجاب و حصار  از خانه نیست.

🔹 *واِنِ اسْتَطَعتَ اَن لا یَعرِفنَ  غیرَکَ  فَافعَل* 
اگر توانستی بر چنین کاری حتما آنرا انجام بده که خانواده ،همسر غیر از تو هیچ مردی را نشناسند. و در ارتباط ، نیاز ، سفر ،برنامه فقط از تو در خواست کنند.

🔹 *ولا تُمَلِکِ المرأةَ مِن اَمرِها ما جاوَرََ نفسَها* 
زنان یک حد و اندازه ، ظرفیت دارند بیش از حد ظرفیت کار به آنها واگذار مکن .
ظرافت زنانه ، تفاوت ،حالات و اندازه او را رعایت کن.

🔹 *فاِنَّ المَرأةَ ریحانةو لَیسَت بقهرَمانه* 
روح و لطافت زن مانند یک گیاه ظریف و خوشبوست.و زن قهرمان نیست.
قهرمانه: ۱- کلفت و کنیز نیست احترام و اکرام دارد.
۲- کارفرما و پهلوان بر کار سخت و خشن نیست ظرافت دارد.
 یک شبهه و دو پاسخ آن : 
ایاک مشاورةُ النساء مقصود از مشورت نکردن با زنان چیست؟ 

علت را خود حضرت مطرح کرد زن ریحانه است قهرمانه نیست.
کارفرما و مدیر اشراف کلی به همه امور دارد و متناسب با کلیات تصمیم می گیرد.
زن بخاطر روح لطیف و احساسی جزئی نگر است ،توانایی کلی نگری و تصمیم کلی ندارد.
لذا بیش از حد بار بر دوش او قرار نده.و مشاوره در امور کلی وبا یک بسط نظری مشاوره نکنید.

چون تصمیمات یک جانبه و سست است، تصمیم احساسی است.
مقصود حضرت با جمله ریحانه کاملا واضح است.
در امور ی که در حد خود آنها و امور احساسی مشورت کنید.
در امور نظامی ، امنیتی ، جنایی مشورت ممنوع.
حضرت دلیل را بیان کردند که احساس زنان غالب است و ظرفیت کمتر، پس در حد ظرفیت کار بدهید.

پاسخ دوم : 
کلام حضرت موجبهٔ کلیه نیست بلکه موجبهٔ جزئیه است.
– اکثریت زنان نسبت به مردان از احساس بیشتری برخوردارند، لذا تصمیمات آنها احساسی هست.

– اکثریت مردان بیشتر  از قوهٔ عقل برخوردارند ،کلی نگر و امور را در کنارهم چیده یک تصمیم واحد و جامع می گیرند.

– بعضی از زنان عقل بیشتری نسبت به بعضی از مردان دارند.

– بعضی از مردان احساس آنها بیش از احساس زنان می باشد.
لذا دلیل نمیشود زنی مدیر اجرایی قرار نگیرد.
ولی نکته مهم اینست که به زنان مسئولیت اینچنینی و اجرایی داده شودسبب پیشرفت و اعتلای او یا پسرفت زنان میشود؟

در میان جامعه کار اجرایی، ارتقا زن است یا از اصل و فطرت و بنیان خدا دادی او را منحرف کرده اند؟ 
وجود ظریف ، احساسی لطیف برای تربیت ، مواجهه با فرزند ،صبرو تحمل ، خوش خلقی ، نمادی بشود در مسئولیتهای سنگین ،آیا به او خدمت شده یا نه ! بحث دیگری ست.
🔹 *ایاک و التَغایُر فی غیرِ موضع غَیرَةٕ* 
مراقب باش اظهار غیرت در غیر موضع خود ، نداشته باشی.
غیرت بیجا سبب میشودزن پاکدامن دچار بیماری شود.
در اتهام و سوءظن و غیرت نا بجا، زن بری از گناه ، گرفتار و آلوده میشود.

🔹 *واجْعل لکلِ انسان*… 
تو بعنوان یک شخص خادم و حشم ، داری ،برای هر کدام از زیر دستان خود یک مسئولیت خاص قرار بده که در مقابل آن پاسخگو باشند.
این سزاوارتر است که هر کس کار خود را وکالت به دیگری ندهد.

🔹 *اَکرِم عشیرَتَک …* 
خاندان خود را گرامی بدار.
آنها بالهای توهستند با آن پرواز می‌کنی.
آنها ریشه تو هستند در پایان به آنها بازگشت می‌کنی.
خاندان دستان تو هستند به سبب آنها به دشمن حمله می کنی.

🔹 *اَستَودَعَُ اللهَ دینَکَ و دنیاکَ ..* 
دین و دنیای خود را بخدا بسپار ،چون کسی امانت دار تر از خدا نیست که در وقت گرفتاری از او پس میگیری.
و از خدا بخواه بهترین مقدرات در امور دنیا و آخری برای تو رقم بزند.

 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۵ – ۷ذیحجه

💢بخش یازدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش یازدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:38 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش یازدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع)

🔶یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ
پسرم نفس خودت را میزان و ترازو در مواجهه با دیگران قرار بده .خودت معیار باش .هرگاه در مورد دیگران قضاوت کردی خود را معیار این ترازو قرار بده.

علت بیان  این جمله حضرت اینست که انسان همیشه خود را راحت تر از دیگران می تواند بررسی و قضاوت نماید .

🔶فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا
حسن جان  آنچه خودت دوست داری برای دیگران دوست داشته باش و آنچه ناپسند می شماری برای دیگران هم ناپسند بدان. 

✳️روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله :حضرت سوار مرکب بودند که در غزوه ای به جنگ بروند، کسی به ایشان عرضه داشت کاری به من بگویید که مرا به بهشت برساند.
 حضرت فرمود هر طور دوست داری مردم با تو رفتار کنند. همانطور با ایشان رفتار کن و آنچه دوست نداری با تو انجام دهند تو انرا در ارتباط با دیگران انجام نده.

🔶وَ لَا تَظْلِمْ کَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ
ظلم نکن همانطور که دوست نداری به تو ظلم شود و با دیگران نیکی کن همانطور که دوست داری به تو نیکی کنند. 

🔶اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ
حسن جان برای خود قبیح و زشت بشمار آنچه را که برای  دیگران قبیح می شماری .

🔶وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ
برای مردم به چیزی راضی باش که اگر مردم همان به تو دهند تو راضی می شوی. خود عمل اندک داری از مردم انتظار عمل زیاد نداشته باش.
هر قدر برای آنان کار کردی همان‌قدر که برای تو انجام دادند راضی باش.

🔶ولَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ 
چیزی را که در مورد آن نمی‌دانی صحبت نکن ولو حرف زدن تو کم باشد.
در جایی که سخن حکیمانه داری سکوت کردن جایز نیست. و در سخن جاهلانه سکوت بهتر از جاهلانه بودن است.

🔶وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یُقَالَ لَکَ
 آنچه نمی دانی به دروغ اضافه نکن .
در مورد مردم چیزی نگو که خود دوست نداری در مورد تو گفته بشود.
آنچه نمی پسندی مردم درباره تو بگویند تو درباره آنها نگو.

⏪ در حکمت ۲۸۹ :
 کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ…
 لا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً 
برادری دینی داشتم که ..پیش از حضور در مجلس داورى، دلیلى اقامه نمى کرد. 

🔺تقوا؛ حداقلی به نام عدالت و حداکثری به نام عصمت دارد .وقتی می گویند کسی متقی است یعنی ظلم نمی کند این ظلم نکردن حداقل احسان است . و برای عموم مردم و پایین ترین مرتبه است. مرتبه بالاتر آن ایثار است .

در آخر خطبه متقین آمده که ؛
… أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ..
از ویژگی متقین است که برای اخرت، خود را به زحمت می اندازد ولی مردم از دست درازی او به مال دیگران در امان هستند .

🔶و اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ
آگاه باش بدان؛ عُجب و خودپسندی نقطه مقابل درستی ست .
اگر دیدی مقداری عجب داری به همان اندازه از مسیر درست منحرف شدی .

💠و آفَةُ الْأَلْبَابِ 
.عجب می تواند عقل را از بین ببرد  
 الْأَلْبَابِ (عقلهای خالص بدون شهوت)
عجب آفت عقل است همانطور که شراب عقل را زایل میکند عجب هم عقل را به مستی می اندازد و فرد مست عقل ندارد.

مرحوم مغنیه در فی ظلال نهج البلاغه می گوید که چرا عجب را حضرت از بین برنده عقل می فرماید ؟
میگوید که چون شراب و عجب هر دو عقل را از بین میبرند شراب بیرونی و عجب درونی است .انسانی که عجب دارد شرابخوار درونی است  که عقل را زایل می کند

در بین مذهبی ها این قضیه عجب بیشتر اتفاق می افتد حضرت علی علیه السلام در غررالحکم می فرماید :

🔺العُجب آفهُ الشرف.
 عجب وارد شود شرافت انسان از بین می رود
آفهُ اللُّبِ العُجبِ  
آفت عقل، عجب است 
عجب موجب دشمنی مردم می شود

⏪ مرحوم مفید در کتاب الاختصاص از امام صادق  علیه السلام نقل می کند که :
من عجب بنفسه نام و من عجب برأیه خاک
اگردر وجود کسی برتربینی بود هلاک می شود و اگر کسی در نظر خودبرتر بین بود هلاک می گردد.

و امام صادق علیه السلام از حضرت عیسی (ع)نقل میفرماید که :
داویتُ المرضى فشفیتهم بإذن الله،
بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند، شفایشان دادم. 
 وأبرأتُ الأکمه والأبرص بإذن الله ،
کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم.
 وعالجتُ الموتى فأحییتهم بإذن الله ،
مُردگان را به اذن خدا زنده کردم.
 وعالجتُ الأحمق فلم أقدر على إصلاحه
ولی وقتی می‌خواستم شخص «احمق» را معالجه کنم نتوانستم او را اصلاح گردانم»‼️
روح الله وما الأحمق؟.. قال :
پرسیدند: «احمق کیست؟»
المعجب برأیه ونفسه، الذی یرى الفضل کله له لا علیه…
فرمود: «خودرأیِ‌خودپسند! کسی‌که همه فضایل را برای خود می‌داند…

✳️ مرحوم کلینی در کافی شریف باب عجب جلد دو صفحه ۳۱۳ به بعد :

امام صادق علیه السلام ؛
إِنَّ اَللَّهَ عَلِمَ أَنَّ اَلذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ اَلْعُجْبِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ مَا اُبْتُلِیَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً . 
خدا مى‌داند که گناه براى مؤمن بهتر است از عُجب و خودبینى،و اگر چنین نبود هرگز شخص مؤمن به گنهکارى گرفتار نمى‌شد
گناه گاهی انسان را فروتن می کند ولی عجب اینطور نیست 

امام باقر علیه السلام فرمود: 
دو نفریکی عابد و دیگری فاسق  وارد مسجد شدند وقتی خارج شدند فاسق، مومن و عابد ،فاسق می شوند .
عابد داخل رفت و گفت ما کجا و اینجا کجا ؟
 گنهکار گفت آمدم خدایا گنهکار به تو پناه آوردم .
عجب انسان را به فسق می رساند.

خداوند به حضرت موسی فرمود بار دیگر که خواستی به میقات بیایی موجودی پست تر از خودت را به همراه بیاور و حضرت موسی نتوانست فردی یا موجودی را پست تر از خود شمرده و با خود همراه ببرد و وقتی تنها رفت و نیافتن پَست تر از خودش را عذر آورد، خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند اگر موجودی را با خود آورده ( و خود را از او برتر می دانستی) تو را از مقام نبوت پایین می آوردم

🔶فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ وَ لَا تَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِکَ
برای تامین زندگی خوب،  بیشترین تلاش را داشته باش، اما انبار دار دیگران نباش.
با تمام توان کوشش کن برای تامین معاش، 
برای دیگران کار کردن را به انتها برسان . اما برای بازماندگان جمع نکن. ولی انفاق کن .

✳️ در روایت از حضرت رسول صلی الله علیه و آله ؛
 مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ
ملعونست کسى که بار  خود بر دوش مردم اندازد

الکادُ علی عَیاله مِن حلال کَالمجاهد فی سبیل الله 
کسی که در راه معاش خانواده در راه حلال تلاش کند مانند مجاهد فی سبیل الله است 
جهاد اقتصادی :آنقدر کار کن داشته باشی دیگران را هم کمک کنی 

در خطبه ۲۰۹ :شخصی نزد حضرت شکایت از برادر خود کرد ،که عبادت میکرد و خرج عیال و خانواده را برادر تامین می کرد 
حضرت  خطاب به آن عابد فرمود:
 ای دشمن کوچک نفس خود؛ شیطان بر تو سوار شده  بر زن و بچه خود رحم نمی کنی آنها را محتاج دیگران می کنی .

🔺دو نکته:
_بسیار کار کردن ،کم نگه داشتن، و در راه خدا انفاق کردن 
_از دسترنج خود بجایی رسیدن .

🔶وَ إِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ
وقتی به راه مستقیم هدایت یافتی خاشع ترین افراد در مقابل پروردگار باش .
هیچ نعمتی بالاتر از هدایت نیست 
《…وَقالُوا الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ ۖ لَقَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ…اعراف – ۴۳》

روایت در ذیل این آیه داریم که هدایت در اینجا ولایت حضرت امیر المومنین علیه السلام است 

روایت :در روز قیامت وقتی جایگاه اهل بیت علیهم السلام دیده میشود شیعیان  از این نعمت الحمدلله می گویند 

غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۳/۶ – ۸ذی الحجه

💢بخش دوازده نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش دوازدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:47 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دوازدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع)

 تربیت الهی و دینی خطاب به امام حسن و همه ی ما که به نوعی فرزند ایشان به حساب می‌آییم. 

🔶وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ،
بدان پیشروی شما مسافت بسیار طولانی [بَعِیدَة] و پر مشقتی[شَدِیدَة] است.

عبارت[ اعْلَمْ]به این معنی است که باید در این مسیر علم بدست آورد و تفقه کرد. 
 مسیر ما مسیری طولانی است که باید تا انتهای این جاده را رفت و ناچاریم برویم، دنیا مکان در جا زدن و عقبگرد نیست. باید بدون توقف حرکت کرد تا به مقصد رسید.

_ خطبه ۱۹۰ فرمود :  
وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایَةَ الْقِیَامَةُ
قبل از فرارسیدن مرگ، خود را براى سختی های فراگیرش آماده سازید، پیش از آن که مرگ شما را دریابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آورید، زیرا مرگ پایان زندگى است و هدف نهایى، قیامت است.

_ حکمت ۷۷ فرمود :
معاویه ازدوستان مولا میپرسد ازعلی بگو:
 لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ
گواهى مى دهم که او را در بعضى مواقف دیدم در حالى که شب پرده تاریک خود را فرو افکنده بود.
 وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ [هُوَ] یَقُولُ- 
و او در محراب به عبادت ایستاده بود، محاسن مبارک را به دست گرفته و همچون مارگزیده به خود مى پیچید و از سوز دل گریه مى کرد و مى گفت:
یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی
اى دنیا! اى دنیا! از من دور شو
 أَبِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ 
تو خود را به من عرضه مى کنى واشتیاقت را به من نشان مى دهى؟ (تا مرا به شوق آورى؟) هرگز چنین زمانى براى تو فرا نرسد (که در دل من جاى گیرى). 
هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ‏ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا 
هیهات (اشتباه کردى و مرا نشناختى) دیگرى را فریب ده، من نیازى به تو ندارم. تو را سه طلاقه کردم; طلاقى که رجوعى در آن نیست.
فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ
زندگى تو کوتاه و مقام تو کم و آرزوى تو داشتن ناچیز است
 آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِد 
آه از کمى زاد و توشه (آخرت) و طولانى بودن راه و دورى سفر (مشکلات مقصد)
شکوِه حضرت از این راه طولانی نشان از اهمیت این موضوع دارد. 

🔶وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ 
تو در این مسیراز خوب طلب کردن [ارتیاد]بی نیاز نیستی .  

(رَود: طلب کردن چیزی با رفق و مدارا. اراده: طلب کردن همراه با پشتکار) 

 _لزوم برنامه ریزی برای به دست آوردن اعمال صالح

🔶وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ 
و به دست آوردن زاد و توشه به اندازه ای که تو را به مقصد برساند[بلاغِک]
صرف عمل کافی نیست، عمل باید انسان را برساند، عمل باید رسانا باشد.

⏪ نامه ۲۷ : 
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ
آگاه باشید اى بندگان خدا پرهیزکاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند.
 فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ وَ لَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ 
با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند.
سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ وَ أَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ
پرهیزکاران در بهترین خانه هاى دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراک هاى دنیا را خوردند، و همان لذّت هایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند
 وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ 
 از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهره مند بودند.
ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ…
سپس از این جهان با زاد و توشه ای رساننده و فراوان به سوى آخرت شتافتند.

🔶 مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ 
البته در این راه طولانی و سخت باید سبکبار باشی. کوله بار پشت [ظَهر]انسان سبک باشد[خِفّه] گناه ثقل دارد. 

✳️ قرآن در مورد جلوداران باطل که هم خود گمراه اند هم دیگران را به گمراهی میکشانند میفرماید:  
《وَ لَیَحْمِلُنَ‌ اَثْقالَهُمْ‌ وَ اَثْقالًا مَعَ‌ اَثْقالِهِمْ‌ … عنکبوت – ۱۳》
آنها علاوه بربار سنگین گناهان خود بر دوش، همچنین بارهاى سنگین دیگرى را حمل می کنند..

⏪ خطبه ۱۶۷ :
 بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِکُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ
به سوى مرگ که همگانى است، و فرد فرد شما را از آن گریزى نیست بشتابید،
 فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ مِنْ خَلْفِکُمْ 
همانا مردم پیش روى شما مى روند، و قیامت از پشت سر، شما را مى خواند.
تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُم‏ 
سبکبار شوید تا به قافله برسید، که پیش رفتگان در انتظار باز ماندگانند.

✅ دلبستگی به دنیا موجب سنگینی و مانع رسیدن به است
 در زمان فرماندهی سلمان فارسی بر مدائن سیلی آمد 
در زمان سیل همی مردم در گیرو دار جمع کردن وسایل خود بودند و فرصت فرار را از دست می‌دادند اما سلمان فارسی به خاطر کمی و سبکی اسباب زندگی راحت فرار کرد و فرمود:
کذلک ینجی المخففون 
اینگونه سبکباران نجات می یابند. 


✳️ دعای ابوحمزه ثمالی می‌‏فرماید:
اَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیاناً ذَلِیلاً حَامِلاً ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی
گریه می‌‏کنم برای آن ساعتی که از قبر خارج می‌‏شوم هم عریان هستم و هم ذلیل و سنگینی بار گناهان بر روی دوش من هست.

🔶فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ.
حسن جان بیش از توان بردوش خود نگذار چرا که این سنگینی [وبالاً] گردن تو می‌شود. 

_اگر چه با توجه به جملات بعدی، مصداقی که حضرت در مورد کار خیر مطرح میکنند انفاق مالی است ولی جمله “بیش ازحد توان بار بردوش خود نگذار” عام است و مفاهیم متفاوتی دارد مثلا پذیرش مسولیت، استخدام در جایی که از عهده انسان خارج است و…

🔶وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ؛ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیَّاهُ 
هنگامی که انسان فقیری(چه مالی چه غیر مالی) دیدی که می‌تواند بار تو را تا قیامت حمل کند، به او بسپار.
 و وقتی محتاج آن شدی آن را بطور کامل[یُوافِیک] به تو برگرداند، پس غنیمت بشمار و وبار را به دوش او بیانداز.[حمّلهُ ایّاه]

✅ از اینکه همواره بار خود را بر دوش دیگران بیاندازیم اسلام مخالف است.
باید دید به چه علت دستور چنین کاری را داده اند؟ 
چرا که این بار سبک است و دستگیری از گرفتار پاداش سنگینی دارد که در قیامت به دست انسان میرسد. 

🔶وَ أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ 
تا می توانی زاد و توشه ات را به دوش او بگذار.

 🔶فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ؛
چه بسا روزی طلب کنی،[تطلبُهُ] ولی انرا نیابی. 
مرجع ضمیر تطلبه دو احتمال دارد:
1. اموال: شاید یک روز بخواهی اموال به فقیر بدهی یا نداشته باشی یا مانعی سر راه باشد مثل اینکه فرزندان نگذارند، یا در قیامت چنین تصمیمی گرفته شود که دیگر فرصت عمل نیست که در هر صورت به مقصود نخواهی رسید.

2. به شخص فقیر: شاید طلب کنی فقیر را ولی دیگر او را نمی بینی یا او را میبینی و حتی بخواهی کمک کنی، او دیگر حاضر نیست از تو کمک بگیرد .

چون حضرت فرمود: فَوْتُ‏ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَیْرِ أَهْلِهَا 
میگوید، یک بار خواستم ولی تو مرا کوچک کردی، دیگر از تو چیزی نمیگیرم،  یا زمان ظهور شده به نحوی که دیگر فقیری پیدا نمیشود که بخواهی به او کمک کنی.
 


🔶وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ.
امروز که مال دستت هست قرض دادن به گرفتار را غنیمت بشمار [اِغتنِم]چرا که فردا روز سختی و احتیاج [عُسرتِک] برای تو جبران میکند. 
《مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَة ؛ بقره 》
کلام حضرت هم به قرض الحسنه مصطلح مربوط است هم به اینکه انسان پولی بدهد و اصلا پس نگیرد تا فردای قیامتای ن پول به او برگردانده شود.


● زُهرى (یکى از تابعین معروف) در شبى سرد و بارانى على بن الحسین(علیه السلام) را دید که آرد بر دوش خود حمل مى کند عرض کرد:
 یابن رسول الله این چیست؟ 
فرمود: «أُرِیدُ سَفَراً أُعِدُّ لَهُ زَاداً أَحْمِلُهُ إِلَى مَوْضِع حَرِیز;
 سفرى در پیش دارم که زاد و توشه آن را به جاى مطمئنى نقل مى کنم.
 زُهرى گفت: غلام من در خدمت شماست آن را براى شما حمل مى کند. امام(علیه السلام) قبول نکرد، 
زُهرى گفت: من خودم آن را بر دوش حمل مى کنم تو والا مقام تر از آنى که بخواهى چنین بارى را بر دوش حمل کنى.
امام(علیه السلام) فرمود: 
«لَکِنِّی لاَ أَرْفَعُ نَفْسِی عَمَّا یُنْجِینِی فِی سَفَرِی وَیُحْسِنُ وُرُودِی عَلَى مَا أَرِدُ عَلَیْهِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ اللهِ لَمَّا مَضَیْتَ لِحَاجَتِکَ وَتَرَکْتَنِی; 
 من خود را والاتر از آن نمى دانم آنچه که مرا در سفرم نجات مى بخشد و ورودم را  نیکو مى سازد بر دوش حمل کنم. 
تو را به خدا سوگند مى دهم به دنبال کار خود بروى و مرا به حال خود رها سازى».

زُهرى به دنبال کار خود رفت بعد از چند روز امام(علیه السلام) را دید، عرض کرد: اثرى از سفرى که فرمودید نمى بینم، امام(علیه السلام) فرمود: 
«بَلَى یَا زُهْرِیُّ لَیْسَ مَا ظَنَنْتَ وَلَکِنَّهُ الْمَوْتُ وَلَهُ کُنْتُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا الاِْسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَبَذْلُ النَّدَى وَالْخَیْرِ;
 آن سفرى که تو گمان کردى نیست منظورم سفر آخرت است و من براى آن آماده مى شوم و آماده شدن براى این سفر با پرهیز از حرام و انفاق در راههاى خیر حاصل مى شود.

🔶وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً 
بدان پیش روی تو گردنه ای[عقبَه] صعب العبور [کئُودا]هست. 

 🔶الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ، 
حال سبکبارها در آن گردنه بهتر از کسانی است که بار سنگین دارند.
 
🔶وَ الْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ أَمْراً مِنَ الْمُسْرِعِ، 
اوضاع کندرو[مُبطئ] در آن گردنه بدتر از کسانی است که تند می‌روند.[مُسرع]

🔶وَ أَنَّ مَهْبِطَهَا بِکَ  لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ؛ 
بدان محل فرود تو[مَهبِط] در پشت این گردنه  بناچار[لامَحاله] یا بهشت است یا جهنم. 

⏪ خطبه ۲۰۴: 
تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ 
آماده حرکت شوید، خدا شما را بیامرزد که بانگ کوچ را سر دادید.
وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْیَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ
وابستگى به زندگى دنیا را کم کنید، و با زاد و توشه نیکو به سوى آخرت باز گردید،
 فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. 
 پیشاپیش شما گردنه اى سخت و دشوار، و منزلگاه ترسناک وجود دارد،که باید در آنجا فرود آیید، و توقّف کنید.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّةِ نَحْوَکُمْ دَانِیَةٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ
آگاه باشید که فاصله نگاه هاى مرگ بر شما کوتاه، و گویا چنگال خود را در جان شما فرو برده است.
 وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ.
کارهاى دشوار دنیا مرگ را از یادتان برده، و بلاهاى طاقت فرسا آن را از شما پنهان داشته است، 
 فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى‏
 پس پیوندهاى خود را با دنیا قطع کنید، و از پرهیزکارى کمک بگیرید.

 


🔶فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ 
 قبل از رسیدن به آن مکان وسایل را برای خود آماده کن[فارتَد]

🔶وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ 
منزل جدید را قبل از رسیدن به آنجا مهیا کن، 

🔶فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ
بعد از مرگ، طلب بخشش[مُستَعتَب] در کار نیست.
 
🔶 وَ لَا إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ 
 و نه فرصتی برای بازگشت هست .

⏪خطبه ۸۷ : 
محبوب ترین شخص در نگاه خدا کسی است که:  وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ وسایل پذیرایی را برای روز قیامت فراهم کرده است.

✳️ پیامبرمکرم فرمود :
 لَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ أَکْثِرُوا مِنْ ذِکْرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ وَمُنَغِّصِ الشَّهَوَاتِ
بعد از مرگ راهى براى عذرخواهى و جلب رضایت پروردگار نیست، بنابراین به یاد چیزى باشید که لذات را در هم مى کوبد و شهوات را بر هم مى زند.

✅ بازگشتی به دنیا نیست:
 《حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ.. لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ ۚ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا؛ مومنون – ۹۹》
آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد مى‏ گوید پروردگارا مرا بازگردانید شاید، کارهاى شایسته‌اى را که ترک کرده بودم به جاى آورم. هرگز. این سخنى است که او مى‌گوید و پشت سرشان تا روز قیامت مانعى است که بازگشت نتوانند.

_خطبه ۱۸۸ : 
لاَ عَنْ قَبِیح یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالاً وَلاَ فِی حَسَن یَسْتَطِیعُونَ ازْدِیَاداً 
نه قدرت دارند از عمل زشتى که انجام داده اند کنار روند و نه مى توانند بر کارهاى نیک خود چیزى بیفزایند.

✳️ بحارالانوار: 
جُنَادَةَ بْنِ أَبِی أُمَیَّةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ
جنادة می گوید: وارد شدم بر حسن بن على علیه السّلام در آن مرضى که به آن ارتحال فرمود،
 وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِیَةُ
 در پیش روى او طشتى بود که در آن خون ریخته بود، و جگر حضرت در اثر زهرى که معاویة بن أبى سفیان- خدایش‏ لعنت کند- به آن حضرت خورانده بود قطعه قطعه بیرون مى‏آمد،
 فَقُلْتُ یَا مَوْلَای‏ مَا لَکَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَکَ
عرض کردم: اى مولاى من! چرا خود را معالجه نمى‏کنى؟
 فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ… 
فرمود: اى ابا عبد اللَّه مرگ را به چه چیز علاج کنم…… .
 فَقُلْتُ لَهُ عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ 
جناده‏ گوید: به وى عرض کردم: اى فرزند رسول خدا مرا موعظه فرما.
قَالَ نَعَمْ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ 
فرمود: آرى، مهیاى مسافرت (آخرت) شو، و توشه‏ آن را پیش از رسیدن اجل فراهم نما،
وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ
بدان، تو دنیا را طلب نمایى و مرگ تو را مى‏طلبد، 
 وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذِی لَمْ یَأْتِ عَلَى یَوْمِکَ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ 
 اندوه روزى را که نیامده در روزى که در آن هستى به خود راه مده،
وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَا تَکْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَیْئاً فَوْقَ قُوتِکَ إِلَّا کُنْتَ فِیهِ خَازِناً لِغَیْرِکَ…. 
بدان، بیش از قُوت خود مال جمع کنى خزینه‏دار دیگران خواهى بود……. 
متن روایت ادامه دارد که در اینجا به همین میزان بسنده شده است.

اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۸ – ۱۰ذیحجه

💢بخش سیزدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش سیزدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:16 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش سیزدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع)

🔴 نامه ای سراسر آموزش و تربیت فرزندان، و چاره ای نیست جز مطالعه ، تامل وتفقه ، چاره اندیشی، تا کلمات با وجود ما عجین شود.
تربیت حاصل گفتگو نیست ، حاصل سیره و رویه در طول زندگی و تکرار مکررات تا باعث تربیت درست شود.

دربخش قبل هم فرمود: در پیش روی شما مسیر سخت با گردنه های هولناکی هست، خود را از بار سبک کنید و حمل آنرا بر دوش دیگران گذارید تا در وقت نیاز  (قیامت) آنرا سالم بشما برگردانند و ان انفاق و دستگیری از دیگران است.
که بار شما را حمل میکنند و سپس برمی گردانند.

⏪انس با دعا: 
در تربیت فرزندان  جایگاه دعا را بشناسید که فرزند با دعا مانوس نباشد تربیت نقص دارد.

🔶واعلَم اَنَّ الذِی بیَدهِ خزائِنَ السّنواتِ و الاَرضَ قَد اَذِنَ دکَ فِی الدُّعوءِ و تَکَفَّلَ لَک باِلاجابَهِ
 بدان فرزندم همان خدایی که گنجینه آسمان و زمین بدست اوست بتو اجازه داده دعا کنی . وخدا به عهده گرفته که دعای تو را اجابت کند.و گنجینه مادی و معنوی را در اختیار تو گذارد.

عقل هم به این امر تاکید دارد که برای طلب و در خواست از غنی طلب داشته باش نه از فقیر.

دعای ۲۸ صحیفه سجادیه فرمود: 
وَ رَأَیتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ، 
دانستم که حاجت خواستن محتاج از محتاج دیگر، از سبک رایی و گمراهی عقل اوست.چه بسیار مردم دیدم که از غیر عزت خواستند و خوار شدند، و از غیر ثروت طلبیدند و تهیدست گشتند، و در طلب بلندی برآمدند و پست شدند،

از اولین جمله امیرالمومنین برداشت میشود: 
اولا : همه ی عالم گنجینه خداست.
از غنی باید درخواست کرد.

دوما: “قد اذِن” اجازه داده که دعا کنید. شرافت قائل شده ، انسان را گرامی داشته پس موقعیت را استفاده کنید.
واگر دعا نبود خدا اصلا اعتنایی نمی کرد.
《قُل ما یَعبَوُ بِکُم ربِّی لَو لا دُعاءُکم ؛ فرقان – ۷۷》
اگر دعای شما نبود خدا شما را تحویل نمی گرفت. پس اهل دعا و گفکگو با خدا باشید.

سوماً: دعا کنید تا اجابت کنم.
《وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی؛  بقره – ۱۸۶》

✳️ روایات زیادی در این باب آمده .
از رسول مکرم صلی الله علیه واله: 
و اَنَا اللهُ اِبتَدِئ بِالعَطیَّة قبلَ المَساَلَة
خدایی هستم قبل از اینکه بخواهید و بخوانید عطا می کنم.

در دعای رجب هم امده : 
یا مَن یُعطِی مَن لَم یَسئَلهُ و مَن لم یَعرِفهُ  
خدایی که قبل از خواندن و قبل از شناختن لطف و عطا می کند.
هرگز کسی از در خانه دست خالی بر نمی گردد. هرچه بخواهیم گنجینه ها ی خدا تمام شدنی نیستند.

✳️ روایت امیرالمومنین : 
فلَو أنّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ و أرَضینَ سَألُونی جَمیعا 
اگر اهل هفت آسمان و زمین همگی یکجا از خدا در خواستی داشته باشند.
فأعطَیتُ کلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسألَتَهُ 
و تمامی آنها یکجا در خواست انها اعطا بشود.
ما نَقَصَ ذلک مِن مُلکی 
هرگز از ملک و گنجینه خداوند کم نمیشود.

مانند پر پشه ای در اقیانوس می ماند ، از خیس شدن پر چقدر آب اقیانوس کم میشود!!!
این مثال برای تشبیه است. اصلا کم نمی شود. یقین بدانیم که اجابت میشود.
بقول مرحوم فاطمی نیا : 
یا در جیب میریزند یا در حساب .
هیچ دعایی برگشت نمی خورد.

در سوره منافقون فرمود: 
《 ولِلهِ خزائنُ السمواتِ والارض  ولکنَّ المنافقین لا یفقَهون؛ آیه ۷ 》
بلافاصه فرمود منافق نمی فهمد ،  منافق فکر می کند چاپلوسی و مدح و رشوه به دیگران سبب میشود به چیزی دست  بیابد. او نمی فهمد که گنجینه آسمان و زمین دست خداست.
با ان حالت نفاق معلوم است خدا را نشناخته و به کلام خدا اعتماد ندارد.

🔶واَمَرَکَ اَن تَساَلَهُ لِیَعطیَک 
 نه تنها اذن داده بلکه امر کرده که اگر عطای خدا را درخواست داری باید دعا کنی. (یک مرحله از قبل بالاتر)
دعا یک راهی ست برای رسیدن.
و واجب است بر ما که اهل دعا باشیم.
مگر میشود کسی محتاج باشد و از خدا نخواهد. چون انسان ذاتا محتاج و فقیر است.《وانتُمُ الفُقراء》 اگر از خدا هم نخواهد شرک دارد .
لذا مسئلت و درخواست از خدا وجوب دارد.《واسئَلُواللهَ مِن فضلِهِ اِنَّ اللهَ بکلِّ شئِِ علیم 》واجب است از خدا بخواهید.

✳️ روایت پیامبر اکرم (ص): 
ترکُ الدُّعاءِ المَعصیهِ
ترک کردن دعا معصیت است. محتاج یا باید از خدا طلب کند یا از خلق ، پس موحدانه از خدا طلب کنید.

حدیث قدسی : خطاب به موسی بن عمران فرمود
یا موسی سَلِّنیِ کلُّ ما تَحتاجُ اِلیهِ 
ای موسی هر چه میخواهی از من بخواه.
حتّی عَلِفَ شاتِک و مِلحُ عَجینِک
حتی علوفه گوسفندان و نمک غدا را از من بخواه .
ما دُمْتَ لاتَری کُنُوزی قَدْ نَفِدَتْ فَلاتَغتَمَّ بِسبَبِ رزقِک 
ای موسی ، تا وقتی یقین نکردی که گنجینه های رزق من تمام شده غصه ی روزی را نخور. 
ما دُمْتَ لا تَری الشَّیطانُ مَیتاً، فَلا تَأْمَنُ مَکرَهُ.
تا وقتی یقین نکردی شیطان مرده است خود را از مکر و حیله او در امان نبین.تا شیطان هست احتمال خطر وجود دارد.  

🔶وتَستَرحِمَهُ لِیَرحَمَک 
پس از او طلب رحمت کن تا بتو رحم کند.
اجابت دعای تو در گرو دعای توست.

🔶ولم یَجعَل بَینَک و بَینَه مَن یَحجُبُهُ عَنک
خدای مهربان بین تو و خود کسی یا چیزی را مانع و حجاب قرار نداده.
بخلاف پادشاهان که حتما باید نامه ، واسطه ، معرّف  باشد ، 
خدا واسطه نمیخواهد هر زمان و هرمکان، با هر گویشی میشنود ، می بیند ، و میداند تشریفات ندارد و پاسخ میدهد.

✅ برای تربیت فرزندان، نوع معرفی خدا به فرزند مهم است از نوع محبت ، عشق و علاقه، و ارتباط عاشقانه خدا گفته شود که خدادنبال دستگیری است نه مچگیری.

علی علیه السلام فرمود: 
حُبُّ اللّه ِ نارٌ لا یَمُرُّ عَلى شَیءٍ إلاَّ احتَرَقَ
دوستی و محبت خدا آتشی است که بر هر چه بگذرد می سوزد. شعله عشق را روشن می کند.
به عاشق نمی گویند برخیز و نماز بخوان ، خود میداند و عاشقانه عمل می کند.

🔶ولَم یُلجِئکَ اِلی مَن یَشفَعُ لَکَ اِلیهِ
میتوانی بدون واسطه با او سخن بگویی.
و تورا مجبور نساخته[لم یُلجِئ] که با یک شفیع و واسطه از او طلب کنی .

✅ (کلمه “یشفع”  نیاز نیست شفیع بگیری)  شبهه ایجاد می کند ، در حالیکه یکی از اعتقادات مسلم امامیه بحث شفاعت است از ضروریات مذهب است.
ایا با این جمله امیرالمومنین تعارض دارد؟!
پاسخ ۱ : 
حضرت در این بخش ثابت کرد بدون شفیع هم میتوان با خدا سخن گفت 
نفرمود شفاعت قبول نیست.
بدون شفیع هم می توانید (پس با هم قابل جمع هستند.) در برخی موارد دیگر نیاز به شفیع هست.

پاسخ ۲ : 
مگر شفاعت استقلالی هست!! 
قائل به شفاعت اهل بیت هستیم ، شفاعت آنان هم باذن خداست.
مگر عیسی بن مریم به اذن خدا مرده زنده نمیکند ، کور شفا میدهد اما مستقل از خدا نیست. اهل بیت واسطه بودن را هم از خدا دارند . به اذن خدا باشد عیسی در کار نیست ،همه خداست.
بین ما و خدا هیچ حجاب و شفیع مستقلی نیست.
اهل بیت اگر نجات میدهند ، خدا اجازه داده ، غیر استقلالی نیست.

⏪بحث شفاعت را قران مطرح کرده .
برادران یوسف بعد از خرابی اوضاع برای پاک کردن  لکه خطای خود نزد پدر آمدند: 
《یا اَبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا کنّا خاطِئِین ؛ یوسف – ۹۷》
برای خطای ما دعا کن (شفاعت بود) اما یعقوب نبی از جانب خود نمی بخشد ، بلکه از خدا میخواهد ،وساطت می کند.

⏪ تربیت عاشقانه :
 
🔶ولم یَمنَعَکَ اِن اَسَأتَ مِنَ التَّوبَه 
خدایی که امر بدعا و عهد به اجابت دعا  کرده،  تورا منع نکرده. اگر خطایی از تو سر زد تو را به درگاه خود راه ندهد. 
برای بازگشت راه توبه را باز گذاشته.

🔶ولَم یُعاجِلکَ بالنِّقمَه 
در عذاب و فرو فرستادن نقمت در قبال خطای تو عجله نکرده. خدا دنبال عذاب نیست ، مهلت میدهد تا شاید در گردش ایام (قدر ، عرفه ، محرم) بلکه در ایام خاص راه توبه باز شود.

✅ با این خدای مهربان چرا اصلاح ، عبد و عاشق نمی شویم!!!
چرا عبودیت پیدا نمی کنیم!! 

در حکمت ۸۷ فرمود: 
عَجَبتُ لِمَن یَقنَطُ و معَهُ الاِستغفار 
متعجب و متحیرم چگونه عده ای از رحمت خدا نا امید میشوند.در حالیکه در میان خود استغفار را دارند.و درِ توبه هنوز باز است.

یک عمر سحره ی فرعون اطراف او ، آلوده به شرک بودند، با استغفاری و لحظاتی توبه کار شدند و برگشتند. 

🔶ولَم یُعَیِّرکَ بالاِنابَه
اگر از خطا بازگشتی بسوی خدا باشد این بازگشت را ننگ و عار [یعیّر] برای توبه کار نمیداند. منت نمی گذارد.اشتباهات را به رو نمی آورد.

🔶ولَم یَفضَحک حیثُ الفَضیحَه بِکَ اَولی’
در خطای فاحش تو پرده پوشی میکند و رسوا و مفتضح نمی کند.
چه بسیاری از اوقات خود را در موقعیت مفتضح شدن قرار دادید و اسباب بی آبرویی برای خود فراهم کردید اما خدا نگذاشته و پرده پوشی کرده.

(عاشق دنبال چنین محبوب زیبایی می گردد.)
تمام خطا را با یک عذر خواهی پوشش میدهد. در دعای کمیل فرمود: 
ولا تَفضَحنِی بخَفیِّ مَا اطَّلَعتُ علیهِ مِن سرِیّ
تو اگاهی و میدانی اما آنچه را که سبب رسوایی بود و مستحق رسوا شدن بود اما خدا رسوا نکرد.

⏪ ولَو تَکاشَفتُم لَما تَدافَنتُم
اگر ستاریت را بردارد پرده ها کنار رود اراده به رسوایی باشد یکدیگر را دفن نمی کنید.چه برسد به معاشرت.
در ظاهر پرده پوشی به ما عزت و احترام و اعتماد می کنند.

⏪در دعای عرفه فرمود: 
 و لوِ الطَّلعُوا یا مولای عَلی مَا اطَّلعت علیه مِنّی اذا ما اَنظُرونِی و لَرَفَضُونی و قَطَعُونی 
اگر دیگران از عملکرد من با خبر بودند از من می بریدند و ترکم می کردند.

با تمام وجود باید چنین خدایی را دوست داشت و دوست داشتن باید ظهور و بروز داشته باشد. و در مقابل دوست داشتن  اعمالی را که خواسته باید انجام داد.

🔶ولَم یُشَدِّد علیکَ فِی قبولِ الاِنابَه 
واگر در جایی برای ادب کردن بر تو سخت گرفت ،در قبول عذر و توبه سختگیری نمی کند. همین که برگشت باشد کافیست.

✳️حدیث قدسی فرمود: 
لو عَلِمَ المُدبِرونَ کیفَ اَشتیاقِی بهِم لَماتُوا شَوقاً.
 اگر کسانی که از من روگردان هستند شوق و علاقه مرا بخودشان می دانستند از کثرت شوق میمردند .

🔶ولَم یُناقِشکَ بِالجَریمَه
در محاسبه و بازخواست خیلی دقت بخرج نمیدهد. [لم یُناقش]
دنبال بهانه ایست که راه برگشت باشد و دستگیری کند.

رسول مکرم (ص) فرمود: 
اَن یُوقِشَ یَهلِک 
اگر بنا بود که خدای متعال در حساب مناقشه کند (مو از ماست بکشد) همه هلاک می شدند. چه کس میتوانست جان سالم بدر کند.

 🔶ولم یُؤئِسکَ مِنَ الرَّحمَه
تو را از رحمت خود مایوس نکرده ،

🔶بَل جَعَلَ نُزُعَکَ عَنِ الذَّنبِ حَسَنةً
تا جایی که با کوله باری از گناه همین که ترک گناه کرده از گناه جدا شوید [نزُوعَک] خود یک حسنه است.

نه تنهاپرده پوشی میکند، می بخشد، بلکه با جدا شدن از گناه تبدیل به حسنه میکند.مبدِّلَ السیئاتِ بالحسنات
همه راتبدیل به حسنه میکند بشرطی که از گناه و موقعیت گناه دل کنده شود.
در مکان گناه تغییر موقعیت (صلوات، برخاستن، تغییر مکان)هر جا که احتمال خطر باشد. تغییر موقعیت همان حسنه است.

⏪ اوحی الله عزَّو جلَّ الی داوود:

 إِنَّ عَبْدِیَ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تَابَ مِنْ ذَلِکَ اَلذَّنْبِ 
خداوند به داوود پیامبر (علیه السلام)فرمود: هرگاه بنده مؤمن من گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه کند 
وَ اِسْتَحْیَا مِنِّی عِنْدَ ذِکْرِهِ 
به هنگام یادکردن از آن گناه از من شرم کند،
غَفَرْتُ لَهُ وَ أَنْسَیْتُهُ اَلْحَفَظَةَ 
 او را بیامرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبان اعمال ببرم
وَ أَبْدَلْتُهُ اَلْحَسَنَةَ
وآنرا به حسنه تبدیل کنم
 وَ لاَ أُبَالِی وَ أَنَا أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِینَ .
و از این کار، مرا باکی نیست، که مرا سرزنش کنند. چون من مهربانترین مهربانانم.

🔶و حَسَبَ سَیئَتَکَ واحِدَه ، وحسَبَ حَسنَتکَ عَشراً
 و رحمت خدا نسبت بتو اینست که یک عذاب در مقابل یک گناه ،اما پاداش برای یک حسنه ده برابر حسنه حساب می شود.
ادم ابوالبشر به خدا خطاب می کند.
خدایا با دشمن سختی مثل شیطان ما را به چه چیزی مسلح کرده ای ؟! 
فرمود: اگر نیت گناه باشد نوشته نمیشود.
اگر نیت حسن باشد ثبت میشود.
در عمل حرام یک در مقابل یک نوشته میشود. 
در یک عمل نیک ده برابر ثبت میشود.و این همان صلاح شماست. 

✳️ روایت امام سید الساجدین (ع)
یَا سَوْأَتَاهْ لِمَنْ غَلَبَتْ إِحْدَاتُهُ عَشَرَاتِهِ یُرِیدُ أَنَّ اَلسَّیِّئَةَ بِوَاحِدَةٍ وَ اَلْحَسَنَةَ بِعَشَرَةٍ .
 بدا به حال کسى که یک هایش (گناهانش) بر ده هایش (حسناتش) چیره شود .
عبادت ضربدر ده از گناه بدون ضرب کمتر باشد. بدا بحال اوست.

✅در آیات قران فرمود: 
《مَن جاءَ بالحَسَنَهِ فلَهُ عَشرُ اَمثالِها ؛  انعام – ۱۹۰》
نفرمود هر کس عمل صالح انجام بدهد ، بلکه فرمود ” من جاءَ” کسی که عمل را تا قیامت بکشاند و با خود برساند. ده برابر اضاف میشود.
گاهی عمل نیک انجام میشود اما ده دقیقه بعد با یک منت یا عُجب آتش گرفته حبط میشود.

✅گنهکار زمین خورده خاکسارشود بهتر است از عامل نیکی اما اهل عجب ، و برتربین باشد.

🔶وفَتَحَ لَکَ بابَ المَتابِ و بابَ الاِستِیعاب
و رحمت دیگر خدا ، بابی بنام توبه باز گذاشته و راه طلب رضایت مندی برای تو فراهم کرده است.
باب رضایت ، چه رضایت خدا باشد یا خلق ، پس رضایت را جلب کنید.

اللهم کمّل دیننا بالقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۰ – ۱۲ذیحجه

💢بخش چهارده نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش چهاردهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:11 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش چهاردهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

  نامه به امام مجتبی (ع)

این جلسه و جلسه قبل بحث در باب دعا و توبه بود

🔶فاِذا نادَیتَهً سَمِعَ نِدائَک 
هر وقت خدا را صدا کردی خدا صدایت را می‌شنود

🔶واِذا ناجَیتَهُ عَلِمَ نَجواکَ 
هنگامیکه او را ندا و نجوا کردی ندای تو را می شنود.
 تفاوت منادا و نجوا:  منادا طلب با صدای بلند و مناجات آرام با خدا صحبت کردن است ما به هر دو نوع صحبت با خدا نیازمندیم چه تقاضای بلند چه در نیمه‌های شب بدون تکان دادن لبها خدا از آنچه در دل می گذرد آگاه است .

⏪در خطبه ۹۱ خطبه اشباح آمده:
عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِین
خدایا تو همه چیز را می دانی صدای ناله حیوانات را در دل بیابان‌ می‌دانی.
 اینکه حیوانی صدا کرد و ازاین صدا چه می‌خواست؟ همه را خدا می‌داند.
خدا درون وسر درون تو را میداند.
وَ نَجْوَى الْمُتَخَافِتِینَ
خدا صدای آهسته تو را هم می‌شنود خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ
 آنچه به ذهن شما خطور و عبور کند خدا می‌داند
 عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیَقِین
 تصمیم به انجام کاری بگیرید می‌داند قبل از انجام کار، تصمیم تو را می‌داند و می‌داند محقق می‌شود یا نه.
 
خدایی که آنقدر نزدیک است، گوش شنوا برای حرف‌ها و هیچکس شنواتر از خدا نیست، اسمع السامعین، همدرد و همراه است.هیچکس مثل خدا همدردی نمی‌کند باید یاد بگیریم با خدا صحبت کنیم. 

🔶فاَفضَیتَ الیهِ بحاجَتِک
مشکلات و حاجات خود را به خدا عرضه کنید.

🔶واَبثَثتَهُ داتَ نفسِک 
غم و شکوِه خود را به در گاه او ببرید.
ما سفره دل نزد تو باز کردیم پیش چه کسی باید حرف زد؟ و سفره دل را باز کرد؟ خیلی جاها باید سکوت نمود فرمود:  دوست ما کسی است که هرگاه مشکل او تمام می‌شد ابراز میکرد که ما مشکل داشتیم سفره دل را باید زود نزد دیگران باز نکرد بعد از تمام شدن و حل مشکل باید صحبت کرد.

این جمله دو معنا دارد:
یک)حاجت خود را به خدا بگو و به غیرنگو.
 دو) خود را پیش خدا نشان بده دعا کن خودی نشان بده .

✅ دعای ما نمود شخصیت ماست گاه دعای ما فقط مادیست شخصیت هر کسی زیر دعای اوست  به گفته حضرت دعای تو نشان دهنده شخصیت توست پیش خدا ابراز وجود کن دعای درست حسابی که شخصیت تو را نشان دهد دعا یعنی آرزوی نرسیده. در پیش خدا خودی نشان ده. ما بی سلیقه‌ایم.
تو حاجات ما بخواه ورنه گدا مطالبه آب و نان کند .
گاهی ما نمی‌فهمیم که چه بخواهیم اگر این ادعیه و صحیفه و دعاهای ماثوره اهل بیت نبود نمی‌دانستیم که چه بخواهیم.
 ما همیشه دنبال آرزوهای مادی بودیم.

 با مراجعه به کتب حدیثی می‌بینیم ادعیه به ما راه را نشان می‌دهد. 
برخی ادعیه ماثوره :
 – اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا حَلَاوَةً فِی تِلَاوَتِه‏
خدایا شیرینی تلاوت قرآن را به ما بچشان
. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ عَیْشَ السُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبِیَاء
خدایا زندگی و مرگ ما مثل شهدا همنشینی ما با انبیا و اولیا باشد.
. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا الْعَافِیَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ ارْزُقْنَا الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ.
خدایا عافیت ما در دین و آخرت باشد.
 انواع عافیت و دوام عافیت بده .
اگر نعمتی دادی این نعمت از ما گرفته نشود شکر بر عافیت هم به ما بده .
. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا أَعْمَالًا زَاکِیَةً مُتَقَبَّلَةً تَرْضَى بِهَا عَنَّا وَ تُسَهِّلُ لَنَا سَکْرَةَ الْمَوْت‏
خدایا اعمال ما به گونه‌ای باشد که تو آن را تایید کنی و رضایت داشته باشی خوب نماز خواندن ،جوانی را عالی گذراندن، به پدر و مادر احترام خوب و رسیدگی کردن، رضایت خدا را در پی داردکه خدا عنایت کند.
. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ وَ بَرْدَ الْمَغْفِرَة
خدایا حلاوت ایمان را به ما بچشان و  بخشش خنکی دارد.
 یا دعایی که از امام عصر به ما رسیده
. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا صِدْقَ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ  
. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ

🔶وَ شَکَوْتَ إِلَیْهِ هُمُومَکَ 
فرزندم،  تو شکایت می‌کنی به او از اندوه‌ها چه در منادا ،چه در مناجات وقتی با خدا حرف می‌زنی.

🔶وَ اسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ 
و از او طلب کشف و  برطرف شدن گرفتاری‌ها را می‌کنی .

🔶وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِک
از او طلب عون و یاری می‌کنی[استَعَنتَه] در امورات در دعا از گرفتاری‌ها بخدا شکایت کنیم از او طلب برطرف کردن کروب و استعانت کنیم.
 شکایت از نفس خود، شکایت از دشمن ظالم باید با خدا حرف زد.

 ✳️در روایات امام صادق آمده:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ
 امام صادق مکرر  می ‌فرمود
 مَنْ شَکَا إِلَى مُؤْمِنٍ فَقَدْ شَکَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
 اگر کسی به مومنی شکایت برد در واقع به درگاه خدا شکایت برده گاهی کارد به استخوان می‌رسد پیش هر کس سفره دل باز نکن به مومن بگو و با او مشورت کن.
وَ مَنْ شَکَا إِلَى مُخَالِفٍ فَقَدْ شَکَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
 اگر پیش خلق شکایت کردی شکایت از خدا کرده‌ای که خیلی بد است شکایت مولایت را نزد عده‌ای نااهل نبر در نزد مومن شکایت کن که گفتن به او گرفتاری را حل کند.

🔶 وَ سَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَیْرُهُ 
حسن جان در مناجات‌های خود از خدا مسئلت می‌کنی خزائن رحمت او را.
 اگر همه جمع شوند نمی‌توانند جلوی ضرر را بگیرند خزائن به دست اوست هیچکس جز خدا نمی‌تواند خزائن را به ما عطا کند

🔶 مِنْ زِیَادَةِ الْأَعْمَارِ وَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ وَ سَعَةِ الْأَرْزَاق‏.
( “مِن” بعضیه یا بیانیه است)
 ازجمله نعمت‌هایی که جز خدا کسی نمی‌تواند به ما بدهد.
 ۱. زیادت عمر .
۲. سلامتی بدن.
 ۳. وسعت رزق و روزی.

عمر، سلامتی و رزق سه دغدغه مهم انسان است که حضرت میفرماید خزائن هر سه فقط و فقط در دست خداست.
عمر طولانی به خودی خود نه خوب است نه بد بلکه بستگی به اعمال انسان دارد.

 مکارم الاخلاق دعای ۲۰ صحیفه: 
وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک خدایا تا زمانی عمر بده که در راه اطاعت تو صرف شود عمری خوب است که همراه با اطاعت باشدَ،
فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ 
اگر عمرم به مرتع شیطان تبدیل شود و شیطان از وجودم رزق بگیرد من بشوم چراگاه شیطان و شیطان از وجودم ارتزاق کند
 َاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی‏
خدایا زودتر جان مرا بگیر قبل از اینکه خشم و سخط تو بر من وارد شود.
 اینکه عمر در چه راهی بگذرد مهم است اگر عمر در راه اطاعت خدا باشد عمر طولانی و اگر در راه معصیت باشد عمر کمتر بهتر است.

 در روایات آمده عمر طولانی با رزق واسع خوب است عمر طولانی و رزق کم بد است درآمد کم، بیماری زیاد، و نیاز به پول ، در پیری بیشتر می‌شود، لذا گفته شده در دعای شب ۲۷ رجب بگوییم:
 َوَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ کِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا
خدایا بهترین رزق ما را در پیری قرار بده همزمان با سن زیاد روزی هم زیاد شود .

✅ اگر رابطه ما با خدا اصلاح شود همه مشکلات حل می‌شود.


قال موسى ع یا رب إنک لتُعطینی أکثرَ مِن أملی  
خدایا تو بیشتر از آنچه من آرزو را دارم به من عطا کردی چرا ؟
قال لأنک تُکثِرُ من قول ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. 
وقتی تو همه چیز را از خدا دانستی و خواستی، بیش از آرزوها به ما میدهند هر آنچه خدا بخواهد همان می‌شود.

⏪ بحث تربیت دعایی است موسی کلیم اعتقاد دارد که هرچه در عالم است به اراده خداست چون اعتقاد به این هست من بیشتر از آنچه نیاز داری می‌دهم  .
 سلمان فارسی از قول پیامبرنقل میکند:
 لَا یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا الْبِرُّ وَ لَا یَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ.
 با خدا بودن همه مشکلات را حل میکند

🔶ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ
 خداوند کلید گنجینه ها را در دستان تو قرار داده .خدا اذن به دعا داد وهنگام دعا هرچه بخواهی به تو داده خواهد شد.

 اجابت در گرو دعاست بعضی می‌گویند و امر به دعا کرده مگر در لوح محفوظ همه چیز ثبت نشده؟ 
خدا قبل و بعد عالَم را عالِم است دعا دیگر برای چیست؟
 فلسفه دو آینه است که خدا بعضی از نعمت‌ها را مشروط کرده خدا می‌خواهد ما ارتباط بگیریم و به درگاه خدا بیاییم.
 دعا برای رشد ماست دعا که می‌کنی خود رشد می‌کنی و ظرفیت پیدا می‌کنی.
 فلسفه دعا این است اگرچه خدا همه چیز را می‌داند ولی خیلی چیزها مشروط به دعاست تا دعا نکنیم به ما داده نمی‌شود.

🔶بِمَا أَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ 
به سبب اینکه اجازه دعا به تو داده است.

🔶فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ  بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ 
حسن جان  هر وقت خواستی ،درب‌های نعمت را با دعا باز کن. خدا را صدا بزن درب نعمت خدا باز می‌شود.

🔶 وَ اسْتَمْطَرْتَ  شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ
باران شدید رحمت [شآبیب] الهی را با دعا به بارش در بیاور. با دعا درب‌های رحمت باز می‌شود اگر بخواهی به چیزی برسی باید دعا کنی .

🔺نکته: 
۱.  دعا زمان و مکان خاصی ندارد گر چه در برخی زمان و برخی مکان ها تاثیر بیشتری دارد (دعای زمان منع ندارد ولی زمان مطلوب دارد)
درحکمت ۱۰۴ آمده:
 یا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَه‏
نیمه شب در استجابت دعا بهتر است داوود نبی در نیمه شب بیدار می‌شد می‌گفت این ساعت هر کس از خدا طلب کند استجابت می‌کند. الا کسانی که جزو اعوان و انصار و ظلمه هستند خدا نیمه شب حرف آنها را قبول نمی‌کند.
 نیمه شب برای استجابت دعا بهتر است.

در خطبه ۱۹۵ هم آمده: 
 فَاسْتَفْتِحُوهُ وَ اسْتَنْجِحُوهُ وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ فَمَا قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ 
هیچ مانعی بین شما و خدا نیست دعا کنید 
وَ لَا أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ وَ إِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکَانٍ وَ فِی کُلِّ حِینٍ وَ أَوَانٍ وَ مَعَ کُلِّ إِنْسٍ وَ جَان
 ‏ از او درخواست گشایش و پیروزى و گشودن درهاى سعادت کنید. دست نیاز به سوى او دراز کرده، عطا و بخشش را از او بخواهید، زیرا میان شما و او حجابى نیست و درى بین او و شما بسته نشده است. او در همه جا و در هر لحظه و با هر کس از انس و جنّ همراه است.

یا درباره زیارت امام حسین آمده: 
السَّلَامُ عَلَى مَنْ جُعِلَ الشِّفَاءُ فِی تُرْبَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنِ الْإِجَابَةُ تَحْتَ قُبَّتِه‏
سلام بر کسی که شفا در تربت اوست و اجابت دعا در زیر قبه او به اجابت نزدیک‌تر است زمان و مکان تاثیر دارد .
مهم آن است که دست خالی برگشتن از درگاه خدا ممکن نیست.

✳️روایت  عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: 
مَا أَبْرَزَ عَبْدٌ یَدَهُ إِلَى اللَّهِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ إِلَّا اسْتَحْیَا اللَّهُ أَنْ یَرُدَّهَا صِفْراً حَتَّى یَجْعَلَ فِیهَا مِنْ فَضْلِ رَحْمَتِهِ مَا یَشَاء
هیچکس دست طلب به سمت خدا بلند نمی‌کند که خدا حیا می‌کند و طلب او را می‌دهد.خدا فیاض است یقین به اجابت دعا داشته باشید تا اجابت شود .

مرحوم کلینی در کافی بابی در باب استجابت دعا دارد   
 فَإِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلَا یَرُدَّ یَدَهُ حَتَّى یَمْسَحَهَا عَلَى رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ
هرگاه کسی از شما دعا کرد دست به سر و صورت خود بکشد چون دستی که به سمت خدا بالا رفته با نعمت الهی پر شده و نورانیت دارد .
۱- خدا همیشه و همه جا هست می‌شنود و می‌بیند
۲- بعضی جاها برای استجابت دعا بهتر است بعضی زمان‌ و بعضی حالات.
۳- یقین دان خدا همه چیز را می‌شنود و می‌بیند و هیچ دستی خالی از دعا بر نمی‌گردد .

🔺 اگر خدا همه چیز را می‌شنود و دست خالی رد نمی‌کند ما خیلی دعای به اجابت نرسیده داریم انها چه می‌شود؟؟
خیلی از دعاها استجابت نشد حضرت در چهار بخش دعاهای استجابت نشده را توضیح می‌دهد .


علت اجابت نشدن ادعیه:

🔶فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ 
حسن جان مبادا که دعایت مستجاب نشد از خدا ناامید شوی هیچ کندی تاخیری[اِبطاء] تو را از خدا ناامید نکند .

🔶فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ؛
فرمود دعا کردن واجب است دعا نیاز ماست، اگر از خدا طلب نکنی از غیر خدا طلب میکنی پس شرک می‌شود.
 دعا کردن واجب است به فرض که خدا به تو ندهد بر تو واجب است دعا کنی.

۱. ناامید شدن ممنوع، ما مامور به دعا هستیم ولو اینکه آن را به ما ندهند.

۲. تاثیر نیت در استجابت:
خدا به هر کس به اندازه نیتی که دارد عطا می‌کند دو ،سه نمونه در این باب حضرت می‌فرماید نیت در اجابت تاثیر دارد.

 نیت از دعا چه بود؟ بعضی از دعاهای ما غافلانه است و از روی عادت است دعا یعنی دعوت و خواستن. ( غفلت در مضمون دعا) پیامبر فرمود:
 اِعلَموا أنّ اللّه َ لا یَستجیبُ دُعاءً مِن قلبٍ غافِلٍ لاه
ٍ بدانید که خداوند ، دعایى را که از دلى غافل و بى خبر باشد نمى پذیرد.

کافی/ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
 لَمَّا اسْتَسْقَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ سُقِیَ النَّاسُ حَتَّى قَالُوا إِنَّهُ الْغَرَقُ
عده ای از پیامبر خواستند برای آنها دعا کند باران ببارد دعا کرد ولی خبری نشد،
دفعه دوم مردم  آمدند و پیامبر دعا کرد چنان بارانی آمد که نزدیک بود غرق شوند
  وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِهِ وَ رَدَّهَا اللَّهُمَّ حَوَالَیْنَا وَ لَا عَلَیْنَا قَالَ فَتَفَرَّقَ السَّحَابُ
 گفتند ای رسول خدا دعا کن باران بر اطراف و بیابان ها ببارد نه در شهر. پیامبر دعا کرد و همه ابرها از شهر دور شدند.
 فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَسْقَیْتَ لَنَا فَلَمْ نُسْقَ ثُمَّ اسْتَسْقَیْتَ لَنَا فَسُقِینَا
 مردم گفتند چرا دفعه اول دعا مستجاب نشد؟ 
 قَالَ إِنِّی دَعَوْتُ وَ لَیْسَ لِی فِی ذَلِکَ نِیَّةٌ ثُمَّ دَعَوْتُ وَ لِیَفِی ذَلِکَ نِیَّةٌ. 
فرمود:دفعه اول اراده جدی از دعا نداشتم ولی دفعه دوم دعا با اراده بود

۲. شرک در دعا: 
چرا خدا دعا را استجابت نکرد!! چون نیت شرک آلود بود یعنی در گوشه ذهن توجه به کس دیگری بود.

⏪ در نامه ۳۱ آمده: 
 وَ أَخْلِصْ فِی الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ فَإِنَّ بِیَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَان‏  
اخلاص در دعا مهم است.هر چه نیت انسان پاکتر،دعا مستجاب تر.

 امیرالمومنین: 
 الدُّعَاءُ مَفَاتِیحُ النَّجَاحِ وَمَقَالِیدُ الْفَلاَحِ وَخَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْر نَقِیّ وَقَلْب تَقِیّ
 دعا کلیدهاى پیروزى و وسیله گشودن قفلهاى رستگارى است و بهترین دعا دعایى است که از سینه پاک و قلب با تقوا برخیزد.

 اگر گاهی دعا مستجاب نمی‌شود.
 یک) با توجه دعا کنید.
 دو) مشرکانه دعا نکنید.
 سه) با قلب پاک دعا کنید.

 در روایات آمده قبل از دعا ابتدا توبه کنید طلب استغفار کنید و بعد دعا کنید با قلب پاک دعا کنید .

 لزوم توبه قبل ازدعا برای تطهیر نیت: 

_معَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا هِیَ الْمِدْحَةُ ثُمَّ الثَّنَاءُ ثُمَّ الْإِقْرَارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةُ 
وقتی خواستید دعا کنید اول حمد و ثنای الهی، خوبی‌های خدا و بدی‌های خود را اقرار کن
إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا بِالْإِقْرَارِ.
تا اعتراف نکنید خدا گناه را نمی‌بخشد.

  در روایت انام صادق آمده
 إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَبَّهُ شَیْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ 
هیچکس دعا نکند چه در امور دنیایی یا آخرتی مگر اینکه:
حَتَّى یَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ الْمِدْحَةِ لَهُ
 اولا: در قلب حمد و ثنای الهی کند.
 وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ 
دوما: صلوات بر پیامبر
ثُمَّ الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَ التَّوْبَةِ
سوما:   اعتراف به گناه و توبه
 ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ.
 و سپس دعا کند.
پاک نبودن با توبه برطرف می‌شود. 

“اللهم عجل لولیک الفرج”
اللهم الحقنا بالصالحین

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۱ – ۱۳ذیحجه

💢بخش پانزده نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش پانزدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
48:58 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش پانزدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع)

🔴 جلسه قبل راجع به دعابا امام مجتبی سلام الله علیه صحبت کردند. 
با دعا کردن درهای رحمت خدا را به روی خود باز کن. با دعا باران رحمت الهی را بر خود فرو بریز.

اگر دعا چنین تاثیراتی دارد ، چرا دعای ما اجابت نمیشود!!
علت اجابت نشدن دعا چهار چیز است.

🔶فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ 
 مبادا که دعا مستجاب نشد از خدا ناامید شوی هیچ کُندی وتاخیر تو را از خدا ناامید نکند .

اجابت نشدن در کار نیست ، نوع اجابت فرق دارد، در نگاه اهل بیت چیزی بنام اجابت نشدن دعا وجود ندارد. اگر دعا حاصل شد اجابت حتما حاصل میشود.

🔶فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ؛
۱. دعا کردن واجب است دعا نیاز ماست، 
خدا به اندازه نیتها عطا می کند.
حرفی که لقلقه زبان باشد ،
نیت مشرکانه باشد. و قلب پاک نباشد ، ترتیب اثر نمیدهد.

🔶و رُبَما اُخِرَت عنکَ الاِجابه 
۲. اجابت دعا گاهی بتاخیر می افتد که پاداش و سود دعا کننده را بیشتر کند.

🔶لِیَکونَ ذالِکَ اَعظَمَ لِاَجرِ السّائِل
تا اتصال و ارتباط بنده سبب رشد شود.

🔶و اَجزَلَ لِعَطاءِ الاٰمِلِ
تا با تاخیر اجابت دعا و پشت در ماندن ، عطای خدا برای آرزو مندان بیشتر میشود. عطای بهتر از آن را اعطا میکند.
در واقع علت تاخیر آن بهتر و بیشتر دادن عطاست.

ماندن و دعا کردن برای خدا مهم است نه گرفتن و رفتن. لذا با تاخیر مجبور است بماند و این اجبار به نفع آرزومند است.
مانند نشستن دانش اموز بالاجبار سر کلاس درس  ابتدا شاید سخت باشد  ولی فهم و دانایی او بالا میرود.
سطح غنای دعا بالاتر میرود.
خدا نگه میدارد تا انسان بیشتر رشد کند. 

🔶و رُبَما سَاَلتَ الشَیَٔ فلا تُؤتاهُ و اُوتِیتَ خیراً منهُ عاجِلاً اَو آجِلاً 
۳. تاخیر در اجابت و درخواست عطا نمیشود مگر بهتر از آن داده میشود..یا زود [عاجلاً] و یا پس از مدتی بلند [اجلاً]
ودعا به بهترین جزا در آخرت داده میشود.

ممکن است محتوای درخواست و دعا خوب نباشد ولی حال درخواست کننده خوب باشد. بتاخیر می افتد تا این حال آرزومند حفظ شود.
《عَسی اَن تَکرَهوا شیئاً و هو خیرُ لکم》 از عمل پیش امده کراهت دارید در حالیکه خیر و صلاح شما در آنست.
《و عَسی اَن تُحبُّوا شیئاً و هو شرُ لکم 》
عملی را شما دوست دارید ولی خیر شما در آن نیست.
شما رضایت الهی را طلب کنید، انچه را که خدا می پسندد راضی باشید.

🔶اَو صُرِفَ عنکَ لِما هوَ خیرُُ لَکَ 
۴. علت اجابت نشدن دعا : 
خدا دعای تو را برمی گرداند[صُرف] به آن چیزی که برای تو خوب است.[خیرُلک]

در این جملات دو خیر وجود دارد.
در مورد سوم (اُوتِیتَ خیراً منهُ) آمده، بین دو چیز خوب و خوبتر بیان شده ، خدا خوبتر را عطا می کند.
در مورد چهارم (خیرُلک) آمده ، دعایی که به ضرراست اصلا خوبی ندارد. خدا انرا با هیچ دعایی اجابت نمی کند.

🔶فلَرُبَّ اَمرِِ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلاکُ دینِکَ لَو اُوتِیتَهُ 
بسیاری از مواقع به چیزی دعا میشود که سبب از بین رفتن اعتقادات میگردد.
 تو حقایق دعا را نمی‌دانی شاید سبب سلب دین تو باشد خدا اجابت نمی کند.
پس اگر خدا اجابت نکردآن هم دلیل خیر انسان است.
《 وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ؛ شوری – ۴۲ 》
اگر خدا به همه انسانها رزق واسع بدهد بسیاری طغیان می کنند.
لذا برخی باید معاش و رزق انها تنگ باشد. چون خبیر و بصیر است  به عده ای کمتر داده و گرنه از خزائن خدا کم نمیشود.
در یک شخص ممکن است داشتن علم سبب تکبر او باشد پس نداشتن علم بنفع اوست. یکی از جاذبه هایی که برای انسان کشش دارد مال است که به عنوان مثال آورده .

✳️ پیامبر خاتم (ص) فرمود: 
إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ عِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِی الْبَدَنِ
عده ای از بندگان امر دین انها اصلاح نمیشود مگر با وسعت مال و صحت و سلامتی 
 فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ 
خدا انها را با مال و سلامتی امتحان می کند.
 وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَعِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ فِی أَبْدَانِهِمْ
وبرخی از بندگان اگر مال و سلامتی نداشته باشند امر دین آنها در نداری و بیماری اصلاح میشود.
 فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ  
خدا آنها را با مسکنت و بیمارب امتحان می کند.
هر دو گروه را با لفظ عباد مومن یاد کرده ، دعای انها با غیر همان حالت اجابت نمیشود چون به صلاح هر دو گروه نیست.

وداستان ثعلبه که از پیامبر درخواست دعا کرد تا مال او وسعت بیابد. 
فرمود : مقدار کمی داشته باشی و حق شکر آنرا ادا کنی بهتر از آنست که برای وسعت مال نتوانی حق آنرا ادا کنی. 

ثعلبه کلام پیامبر را نگرفت دوبارا اصرار کرد دعا شامل حال او شد ، بر اثر وسعت مال و منال در پاسخ به زکات گیرنده حکم خدا را انکار کرد .
و پیامبر فرمود: یا وَیح ثعلبه 
ای وای بر او، احکام ضروری دین را بخاطر مال انکار کرد.

🔶فلتَکن مَساَلَتُکَ فیما یَبقیٰ لَکَ جَمالُهُ
دعای تو باید بگونه ای باشد که جمال آن برای تو باقی بماند، وگرفتاری و آفت آن از تو دفع شود.
دعا دو ویژگی جمال و بقا را داشته باشد.

🔶و یُفنی’ عنکَ وَبالُهُ 
مال فانیست فقط وبال آن میماند.
اما اخلاق و علم ،فقط عصاره و جمال آن برای تو میماند.

🔶فَالمالُ لا یَبقی’ لَکَ  ولا تَبقی’ لَهُ 
مال آن دعایی ست که ،نه او برای تو میماند ونه تو برای آن می‌مانی.
تو از دنیا میروی مال میماند.
گاهی تو هستی و مال با ورشکستگی،  سرقت ، اتش سوزی از بین میرود.

حضرت از بین همه ی مصادیق انگشت بر روی مال می گذارد، چون معمولا انسانها درگیر ثروت و رفاه زدگی و اندوختن، که یک مانع بزرگی درراه زندگی آنهاست.
المالُ مادَهُ الشَهَوات 
ماده و زیر بنای اصلی تمام شهوات  و بسیاری از خطاها مال و دارایی است.
اِنّ الانسانَ لَیَطغی اَن رَایهُ استَغنی
انسان وقتی خود را مستغنی می بیند طغیان می کند. هر کاری را راحت ورود میکند هر چند خطا باشد ، در حالیکه اگر همان مال نبود سربزیر بود.

پبامبر دعا میکرد، خدایا به اندازه کفاف  بده نه رفاه و نه اسراف.
آبرومندانه زندگی کردن با پر توقع بودن متفاوت است.
آبرومندانه بقدر کفاف یک مسئله است، و ولخرجی و چشم هم چشمی مسئله دیگریست. 

 

🔶واعلَم یا بُنیَّ اَنَکَ خُلِقتَ لِلاخرةِ لا لِلدُّنیا
فرزندم بدان ، که تو برای آخرت خلق شده ای نه برای دنیا،
زندگی در دنیا پلی هست که اصالت ندارد.
دنیا پلی ست برای عبور و رسیدن به مقصد ،رد شدن از پل و رسیدن مهم است ،بقیه مسائل آن اهمیتی ندارد .جنس آن پل طلا باشد یا غیر طلا ، موضوعیت ندارد.موضوع در رد شدن و عبور است.

🔶 ولِلفناءِ لا لِلبقاءِ ولَلموتِ لا لِلحیاةِ 
تو برای مرگ خلق شدی نه برای بقای دنیا،
دنیا روزی خواهد مرد و برای تو باقی نمی ماند. تو برای مرگ خلق شدی نه برای حیات دنیا.

✅ شش مرحله در طول حیات وحود دارد که بقا ندارد و موقتی است.
۱.صلب پدران 
۲. رحم مادران
۳. دنیا
۴‌. قبر و برزخ 
۵.قیامت و آخرت
از این پنج مرحله که دائمی نیست عبور می کنیم فقط مرحله اخر باقیست.و جاودانه
۶. بهشت و جهنم
 
✳️مناجات خدا عز و جل با موسى بن عمران
یَا مُوسَى لاَ تُطِلْ فِی اَلدُّنْیَا أَمَلَکَ فَیَقْسُوَ قَلْبُکَ 
اى موسى در دنیا آرزو دراز مکن تا دلت سخت نگردد،
وَ قَاسِی اَلْقَلْبِ مِنِّی بَعِیدٌ
سخت دل از من بدور است،
 أَمِتْ قَلْبَکَ بِالْخَشْیَةِ 
دلت را با ترس بکش.
کسی جاودانه نیست بالاجبار میبرند فقط فرق در اینست چه کسی بخدا نزدیک است و چه کسی دور.

🔶 واَنَک فِی مَنزلِ قُلعَةٕ  و دارِ بُلغَةٕ  
بدان دنیا منزل استیجاری و دارکوچ و کندن [قُلعه] است .بناچار باید نقل مکان کنی .
در دنیا زاد و توشه جمع کن که تورا رساننده باشد[بُلغه] برساند به آن مقصدی که برای آن خلق شده ای .

🔶و طَریقٕ الیَ الاخِرَه
دنیا راه آخرت است. کسی وسط راه ماندگار نمیشود . موقت استراحت می کند. 

🔶اَنَّک طَریدُالمَوتِ الذَّیِ لا یَنجُوا منهُ  هارِبُهُ
تو در حال فرار مانند صید رانده شده [طرید] ومرگ مانند یک شکارچی بدنبال توست،
(در رقابت شکار دنیا ،گاه شکارچی پیروز است گاه شکار.) اما در رقابت شکار مرگ و انسان همیشه مرگ پیروز است.از دست مرگ راه فراری نیست.[هاربُ]

🔶 ولا یَفُوتُهُ طالبُه
مرگ ،هیچ بشری را از قلم نمی اندازد و از دست او فوت نمیشود.

در بسیاری از امور مردم دچار شک و تردید هستند حتی در مورد وجود خدا عده ای مشکک هستند اما در مورد مرگ هیچ کسی شک ندارد.
منکرین خدا هم اصل مرگ را قبول دارند.
اصل مرگ یک امر همگانی غیر قابل شک است.

🔶ولابُدَّ اَنهُ مُدرِکهُ 
بناچار همه مرگ را درک خواهند کرد، بر پیشانی انسان ثبت شده .اما چه خوب است انسان هم نسبت به مرگ آماده و حواس جمع باشد.

《قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا؛ احزاب – ۱۶ 》
اگر بنا باشد بمیرید ، فرار کنید یا نکنید مرگ از شما دست بر نمیدارد.
عالم مانند حلقه ای در دست عزرائیل. 

⏪ جملات حضرت در باب مرگ : 
_ مرگ از نزدیک بشما می نگرد.
_ مرگ مثل عقابی که چنگال در پیکر شما فرو کرده. 
_ مرگ مانند تیرانداز ماهر پیشانی را هدف گرفته و منتظر شلیک است.
_ مرگ مانند طناب داری بر گردن شما از بدو تولد پیچیده شده.
_شما مثل آهو صید در دست شیر مرگ که هرگز راه فراراز شکارچی نیست.
مهم آنست از مرگ نهراسید و با آعوش باز استقبال کنید. 

⏪خطبه ۱۸۸ فرمود: 
فلو اَنَّ اَحداً یَجِد  الیَ البقاءِ سُلَّماً اَو اِلی
دفعِ الموتِ سبیلاُ لکانَ ذالکَ سلیمانَ بنَ داوود علیه السلام 
اگر شخصی راه بسوی جاودانگی ، راه فرار از مرگ را پیدا می کرد .اولویت با سلیمان نبی ( ع) بود .فرمانروایی تمام دنیا در چنگ او بود. ولی باز هم از دنیا رفت.شما هم می روید.

در خطبه ۵۵ فرمود: 
در جنگ صفین بعلت تاخیر به حضرت معترض شدند که از مرگ ترسیده وارد جنگ نمیشود.
فرمود: من اگر جنگ را به تاخیر می اندازم فقط برای هدایت  مردم است.
《فوَاللهِ ما اُبالِی دَخَلتُ الیَ الموتِ اَو خَرجَ المَوتِ اِلیَّ》 من هیچ ترسی ندارم  از اینکه به سمت مرگ بروم یا مرگ به سمت من بیاید.

کسی که از مرگ نهراسد در او تهدید ، تطمیع ،تاثیر ندارد. وعده و وعید او را از پا در نمی آورد.در برابر هر جیزی کوتاه نمی آید مرگ را به بازی می گیرد اما دیگران بازی مرگ را میخورند.

✅ مرگ همگانی است ولی کیفیت آن بنا به زندگی هر کس مشخص میشود

⏪ اصول چها گانه امام صادق در زندگی : 

قِیلَ لِلصَّادِقِ ع عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ ؟
 از امام صادق علیه‏ السلام پرسیدند: کار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‏ اى؟
 فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ
فرمودند: بر چهار اصل:
 عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ
۱- فهمیدم که عمل مرا کسى دیگر انجام نمى ‏دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ
۲- دانستم که خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حیا کردم
وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَایَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ 
۳- فهمیدم که روزى مرا دیگرى نمى‏ خورد پس آرام گرفتم؛
وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.
۴- دانستم که پایان کار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.

🔶فَکن منهُ علیٰ حَذَرٕ  اَن یُدرِکَکَ علیٰ حالٕ سیئه 
از مرگ بر حذر باش و آنرا جدی بگیر .
بترس از اینکه مرگ تو را فرا بگیرد[یُدرکَک] و در حالیکه حال تو ناخوش باشد.و در حال گناه مرگ را درک کنی.

🔶قد کنتَ تُحَدثُ نفسَک…فیَحولُ بینَکَ و بینَ ذالک 
قبل از مرگ با خود حدیث میکردی بعد این گناه و روزهای بعد توبه و ابراز پشیمانی می کنم.
ولی دست نمی یابی و ناگهان مرگ بین تو و توبه حائل میشود. بعد از آن جای استیعاب و طلب پوزش نیست.

در اینصورت بدون توبه  با حال گناه  مردن، حقیقت، روح و قیامت خود را به هلاکت انداخته.
هلاکت بمعنای مردن نیست. هلاکت نرسیدن به مقصد و مرگ روح است به هدف نرسیدن و ضایع کردن نعمتهاست.

✅ زندگی هر کس با مرگ او تناسب دارد مرگ پایان زندگی و استمرار زندگی بعدی است. پاک زندگی کرده پاک میمیرد.

⏪ در خطبه ۳ فرمود: 
فرَاَیتَ اَنَّ الصبرَ علیٰ هاتا اَجحیٰ
 دیدم که صبر کنم بر این محنت ،میدانم ظلمت محض است.
ویا دست به قبضه شمشیر ببرم ، میدانم شکست حتمی ست.
نتیجه گرفتم صبر کردن بر این حالت و این معضل عاقلانه تر است 
و حکومت را رها کردم تا اصل اسلام باقی بماند.
فصَبرتُ و فی العینِ قَذیً و فی الحلقِ شَجا
صبر کردم اما ، صبری که خار در چشم و استخوانی در گلو تحمل کردم. 
اَریٰ تُراثی نَهبا 
با چشم خود دیدم که میراث علی را غارت 
کردند.
حتیٰ مَضیَ الاولُ لسبیلِه
قضیه به همین منوال گذشت تا اینکه خلیفه اول در راه خود از دنیا رفت. [ مضیٰ لسبیله]
نفرمود خلیفه مُرد!!
مرگ ، تمام شدن نیست، همان مسیر دنیا ادامه داده میشود.
 در همان مسیری که هست از این سمت پل به سمت دیگر پل حرکت کرده است.
مسیر امروز  ادامه ی مسیر فردا را بدنبال خواهد داشت.

🔶 اَکثِر مِن ذکرِ الموت ….
حتما مرگ بسراغ تو خواهد آمد،اما تو هم زیاد بیاد مرگ باش.لحظه به لحظه بدنبال توست وتو را رصد می‌کند ،تو هم بیاد او باش.
 آماده بر آن اتفاقاتی که ناگهانی بر تو وارد میشود.[ سکرات مرگ] .
و بیاد اتفاقات بعد مرگ هم باش که بر تو عارض می‌شود.[ شب اول قبر ، حساب و کتاب ] .
از هم اکنون مطابق با نیازهای آن زمان عمل کن و توشه جمع کن.
 
🔶حتیٰ یَاتیَکَ و قد اَخَذتَ منهُ حِذرَک …  
آنچنان بیاد مرگ باش وقتی بسمت تو آمد ،سلاح خویش، لباس رزم بتن  آماده باشی برای بعد از مرگ ، وگرنه مرگ بر تو چیره خواهد شد.

🔶ولا یَاتیَکَ بَغتَةً فَیَبهَرَک
مبادا مرگ بصورت ناگهانی بر تو وارد شود آمادگی نداشته باشی، غافلگیر و مغلوب شوی .[یبهرَک]
این آماده بودن و نترسیدن از مرگ شرط آن توجه بمرگ است” اَکثِر مِن ذکرِ الموت” است.

✳️ در توحید مفضّل امام صادق صلوات الله علیه فرمود: 
یَا مُفَضَّلُ مَا سُتِرَ عَنِ الإِنسَانِ عِلمُهُ مِن مُدَّةِ حَیَاتِهِ فَإِنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدَارَ عُمُرِهِ

 وَ کَانَ قَصِیرَ العُمُرِ لَم یَتَهَنَّأ بِالعَیشِ مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ وَ تَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ بَل کَانَ
ای مفضّل! در عدم آگاهی انسان به مدت عمرش اندیشه کن. اگر او به عمرکوتاهش پی می‏برد، هیچ لذتی نمی‏برد و با علم به مرگ و انتظار آن، زندگی برای اوگوارا و شیرین نبود، 

چنین کسی همانند شخصی است که مالش نابود شده و یا درشرف نابودی است و احساس فقر و نابودی مال، او را هراسناک کرده. 

حال‏آنکه آثار و عواقب ناگوار شناخت پایان عمر بمراتب از آثار نابودی مال بزرگتر و دشوارتر است؛  

زیرا کمبود مال جبران‏شدنی است و این امر باعث آرامش نسبی شخص می‏گردد.

 ولی کسی که به پایان‏ عمر یقین و باور داشته باشد اگر چه عمرش طولانی شود، هیچ امیدی ندارد.

و نیز اگر شخص به طول عمر و بقای خود اطمینان بیابد، در دریای لذات و معاصی غرق می‏گردد.

 او به این امید که در پایان عمر توبه خواهد کرد همواره در رسیدن به شهوات
می‏کوشد. بی‏شک خدای جلّ و علا از این عقیده خشنود نیست و آن را ازبندگان نمی‏پذیرد. 

به این ترتیب بهترین چیز همان است که زمان مرگ و مدت عمر بر انسان ناپیدا وپوشیده ماند. 

تا در طول عمر منتظر مرگ باشد و [با یاد مرگ‏] گناهان را ترک کند و کارهای صالح و نیکو را برگیرد.

اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها 
۱۴۰۲/۴/۱۳ – ۱۵ذیحجه

💢بخش هفدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هفدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:08 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هفدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

 نامه به امام مجتبی (ع)

حضرت در ادامه مباحث تربیتی گذشته به نکات دیگری از تربیت فرزند اشاره می‌کنند:

🔶وَ اعْلَمْ یَقِیناً أَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ 
یقینا بدان هرگز به همه آرزوهایت نمیرسی. 

⏪ حضرت درغررالحکم فرمود:
 لَا شَیْ‏ءَ أَصْدَقُ مِنَ الْأَجَلِ. لَا شَیْ‏ءَ أَکْذَبُ مِنَ الْأَمَلِ.
هیچ راست تر از مرگ وجود ندارد و هیچ چیزی دروغتر از آرزو نیست. 

_ خطبه ۱۱۴ :
 فَبَادَرُوا الْعَمَلَ وَ کَذَّبُوا الْأَمَلَ
عمل کنید ولی آرزوها را تکذیب کنید. 

 _ خطبه ۸۶ : 
وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُور
بدانید آرزو ها عقل را زائل میکند و موجب فراموشی ذکر و یاد خدا است، پس آرزو ها را تکذیب کنید، چرا که آرزو همچون غرور طبل تو خالی است و صاحب غرور فردی مغرور است. 

_رجا (امید داشتن) در اسلام ستایش شده است و در مقابل آرزو داشتن نکوهش شده. 
فردی که رجا دارد برای رسیدن به هدف دست به کوشش میزند ولی صاحب امل (آرمانگرا) منتظر می‌شوند تا خود آرزو به سر بنشیند. 

_ با توجه به تربیتی بودن این نامه، باید این سخنان را به فرزندان آموخت.
نتیجه آرزو داشتن، توهمی زندگی کردن و باز ماندن از حقایق است:

 _ حکمت ۳۶ : 
مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل‏ 
کسی که آرزوی طولانی داشته باشد دچار اعمال سوء میشود.

🔶وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ 
نمیتوانی از مرگ تجاوز کنی ، وبیش از حد مقدر زنده بمانی.

🔶وَ أَنَّکَ فِی سَبِیلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ 
تو در مسیر مردگان هستی. 
اگر به مرگ توجه شود کارها را به تاخیر می‌اندازد، کسی که از رسیدن اجل خود بیمناک باشد هرگز نماز را به بعد موکول نمی‌کند. 

_ حضرت در خطبه ۱۴۹ چند لحظه قبل از شهادت فرمود : 
أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ  وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُه‏
اى مردم هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید (بر سرش می‌آید) ، اجل سر آمد زندگى(پا به پای شما می آید) ، و فرار از مرگ رسیدن به آن است. 
باتوجه به رسیدن مرگ:

🔶فَخَفِّضْ  فِی الطَّلَبِ 
در به دست آوردن دنیا زیاده روی نکن [فَخَفِّضْ]  (فعل امر/پایین بیاور، متعادل کن)

🔶وَ أَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ 
در کسب و کار نیز میانه رو باش. 
 وقتی رسیدن به آرزوها ممکن نیست و عمر نیز کوتاه است چرا انسان زیاده روی در طلب کند؟
چرا از راه ناپاک بدست بیاورد؟

کسب وکارهم باید جمیل باشد هم مجمل هم پاک باشد هم بدون زیاده روی . 
پول باید از راه حلال به دست بیاید ظلم و ستم در آن نباشد، ضمنا وقت برای عبادت و خودسازی و صله رحم و … هم بگذارد.

🔶فَإِنَّهُ رُبَّ طَلبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ 
چه بسیار که تلاش بیش از حد باعث نابودی اموال شود.[حرَب]

حرَب ،غارت مال .ورشکستگی برای کسی است که پولدار باشد، آدم فقیر که چیزی ندارد تا ورشکسته شود. 
گاهی اوقات تلاش خارج ازضابطه و حریصانه باعث نابودی همه سرمایه است.

⏪ حکمت ۳۰۷ :
 یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَب‏ 
انسان اگر عزیز از دست بدهد شاید آرام بگیرد، ولی اگر مال از دست داد آرام نمی گیرد. 
علت بسیاری از اضطراب ها مال اندوزی است، پول که زیاد شد یا ترس از بین رفتن آن هست یا واقعا از بین رفته که در هر دو صورت موجب رنجش خاطر است.

🔶وَ لَیْسَ کُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ 
ناینطور نیست هر کسی زیاد تلاش کند به روزی می‌رسد. 

🔶وَ لَا کُلُّ مُجْمِلٍ  بِمَحْرُومٍ؛
ونه کسی که میانه رو باشد محروم میماند. 
باید باورها را اصلاح کرد، کسی که رازق است به ما دستور داده علاوه بر کار و تلاش، برای معنویت و علم و آخرت هم وقت بگذارید. اگر اینگونه تربیت شدیم دیگر حریص نیستیم.

✳️ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
 اَجْمِلُوا فى طَلَبِ الدُّنْیا فَإنَّ کُلاًّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ 
در طلب دنیا میانه رو باشید، چرا که به هرکس آنچه مقدر شده است داده مى شود

از مهمترین نکات تربیتی:

🔶وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ 
 از فرو رفتن در امور پست [دنیُّه]شخصیت خود را حفظ کن

🔶 وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ 
اگر چه آن دنائت و پستی تو را به آرزوهایت برساند،

هم خودمان عزت نفس داشته باشیم، هم فرزندانمان را اینگونه تربیت کنیم. 
منظور از دنیّه بسته به شخصیت فرد متفاوت است در مورد برخی گناه دنیه به حساب می‌آید. هیچ چیزی ارزش از دست دادن عزت نفس را ندارد. 

✅اهل بیت تا به این حد دنبال عزت و شرافت ما هستند:
روایتی در این باره در کافی آمده است: 
از جُوَیْرِیَةَ بْنِ مُسْهِرٍ نقل شده است:
اشْتَدَدْتُ خَلْفَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ 
پشت سر حضرت راه افتادم
فَقَالَ لِی یَا جُوَیْرِیَةُ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ هَؤُلَاءِ الْحَمْقَى إِلَّا بِخَفْقِ النِّعَالِ خَلْفَهُمْ
به من فرمود :بسیاری ازحاکمان نادان در طول تاریخ به خاطر صدای کفشهایی که پشت سرشان می آمد به هلاکت افتادند.
(افراد برای چاپلوسی و تملق دنبال بزرگان راه می افتند) 
مَا جَاءَ بِکَ 
چه کاری داری؟
قُلْتُ جِئْتُ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثٍ عَنِ الشَّرَفِ وَ عَنِ الْمُرُوءَةِ وَ عَنِ الْعَقْلِ
گفتم آمده ام تا سه سوال از شما بپرسم درمورد شرافت و مروت(جوانمردی) و عقل:
قَالَ أَمَّا الشَّرَفُ فَمَنْ شَرَّفَهُ السُّلْطَانُ شَرُفَ
اما شرافت هر کس در این است که سلطان پیش او بیاید نه اینکه او دنبال حاکم برود (عرب به مهمان عزیز میگوید شرّفتمونی یعنی تو به من شرافت دادی)،شرافتمند گردد؛
وَ أَمَّا الْمُرُوءَةُ فَإِصْلَاحُ الْمَعِیشَةِ 
و مروّت،سر و سامان دادن به معیشت و زندگانى است؛
وَ أَمَّا الْعَقْلُ فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَقَلَ. 
و اما عقل،هر که از خدا ترسد از آن برخوردار است.

🔶فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً 
آنچه از شخصیت خود بذل کنی عوض نمی گیری.. 
هرگز در مقابل شخصیتی که از دست میدهی کالای مناسبی به دست نمی آوری و هر چه به دست بیاوری ضرر است.
 
⏪حکمت ۳۹۶ : 
الْمَنِیَّةُ وَ لَا الدَّنِیَّةُ، وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ مرگ بهتر از پستی است. وانسان کم داشته باشد بهتر از نیازمند بودن است.

انسان مال میخواهد برای زندگی آبرومند، بنا نیست که آبرو خرج به دست آوردن مال باشد. آنجا که شیء با ارزشی را خرج بی ارزشی کنیم ضرر است.

 معروف ترین جملات نامه: 
🔶وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً؛
خودت را عبد دیگران نکن در حالی که خدا تو را آزاد قرار داد. ارزش هر کس به آن چیزی است که دوست میدارد

_در همین نامه فرمود: 
 فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَلَماً وَ لَا یَرَوْنَ نَفَقَةً فِیهِ مَغْرَماً 
از تمام سختىهاى طول سفر احساس ناراحتى و درد ندارند،  و هزینه ای که در این راه پرداخت میکنند را ضرر نمی‌بینند.
 
_ انسان آزاده نه تنها از هر راهی پول در نمی آورد بلکه برای حریتش خرج هم میکند. 

 _ حکمت 133:
 الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ، 
دنیا سراى عبور است نه سراى اقامت و مردم در دنیا دو گونه اند:
کرَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا. 
 بعضى خود را فروختند و خویش را هلاک کردند و بعضى خود را خریدند و آزاد کردند.

_ خداوند که مالک ماست، ما را آزاد قرار داده است. در حالی که ما خودمان را اسیر، بنده و برده دیگران کرده ایم. گاهی افراد خودشان را به اسارت در می آورند، گاهی ملت ها.
بحث استعماگر و استعمار شده به خاطر همین است که ملت ها حریت خود را فروخته اند.

⏪ وسائل الشیعه: 
 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ
پنج صفت است که اگر کسى لااقل یکى از آنها را نداشته باشد خیر قابل توجهى در او نیست:
 أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ وَ الثَّالِثَةُ الْحَیَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیَّةُ 
 اوّل وفاست ، دوم تدبیر، سوم حیا، 
چهارم حسن خلق، پنجم که جامع همه این صفات است، حریت و آزادگى . 

_ وَ قَالَ ع خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ نَاقِصَ الْعَیْشِ زَائِلَ الْعَقْلِ مَشْغُولَ الْقَلْبِ
پنج خصلت است که هر کسی یکى از آن پنج را نداشته باشد همیشه کار زندگى‌اش ناتمام و عقل از دست رفته و خواطرش پریشان است.
 فَأَوَّلُهَا صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ الثَّانِیَةُ الْأَمْنُ وَ الثَّالِثَةُ السَّعَةُ فِی الرِّزْقِ وَ الرَّابِعَةُ الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ 
 نخست تندرستى دوم امنیت سوم وسعت روزى چهارم همدم موافق 
قُلْتُ وَ مَا الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ 
عرض کردم همدم موافق چیست فرمود
قَالَ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ وَ الْجَلِیسُ الصَّالِحُ‏ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الدَّعَةُ. 
همسر شایسته، فرزند شایسته، همنشین شایسته، پنجم که جامع همه این خصلتها است آسایش .

یکی از توجیهاتی که انسان میکند برای از بین بردن حرّیت و اسیر این و آن شدن این است که حالا چهار صباحی ذلت میکشیم بعد راحت میشویم و زندگی خوش میشود؛ حضرت میفرماید:

🔶وَ مَا خَیْرُ خَیْرٍ لَا یُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ 
آن خوبی که از طریق شر به دست بیاید، خیر نیست. 

🔶وَ یُسْرٍ لَا یُنَالُ إِلَّا بِعُسْرٍ 
آن آسایشی که جز با زحمت و رنج به دست بیاید، آسایش نیست. 
 چه سودى دارد خیرى که جز از طریق شر به دست آید؟!
 و چه فایده اى دارد راحتى که جز از طریق ناراحتى حاصل شود؟!
با ذلت زندگی کردن، دست به دست فاسدان گذاشتن راحتی و آسایش ندارد دنیا شر، و آخرت هم شر است.

✅ حضرت در این بخش زحمت برای دنیا را مطرح میکند، چه خیری است در شغلی که آنقدر مشغولیت داشته باشد که فرصت عبادت را از انسان بگیرد؟
 ولو اینکه در آمد خوبی داشته باشد.
آن چه آسایشی است که بخواهد با تلاطم فکری و بی قراری و درگیری ذهنی به دست بیاید.

_ حکمت ۳۸۷ :  
مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ 
 خیرى که در پى آن آتش باشد، خیر نخواهد بود، و شرّى که در پى آن بهشت است (مثل جهاد) شرّ نخواهد بود،
 وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَة.
 و هر نعمتى بى بهشت ناچیز است، و هر بلایى بى جهنّم، عافیّت است.
 
🔺نکته :  
“فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا” آیه اشاره به زحمت بهشت رفتن دارد. برای بهشت باید زحمت کشید.

اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۴ – ۱۶ذیحجه

💢بخش هجدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هجدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
50:51 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هجدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع)

🔶وَ إِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ
حسن جان مواظب باش،بپرهیز از اینکه مرکبهای طمع [مطایا]تورابه سرعت حرکت دهد[توجِف بک]و این اسب تندروی چموش تو را به آبشخور[مناهل] هلاکت وارد کند.

✅️ طمع تشبیه شده به اسب تندرویی که انسان تشنه را به سرعت به سمت چشمه میبرد، ولی چه چشمه ای؟ مردابی که انسان را به هلاکت می اندازد.

هلاکت غیراز مرگ است.درمرگ آدمی می میرد تمام میشود. ولی در هلاکت، روح، وجودش، فطرت، حقیقتش از بین می رود. طمع در روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است.

✳️در حکمت ۲۱۹ فرمود:
أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع‏
بیشترین جایی که عقل به زمین می افتد، زمانیست که برق طمع می تابد. عقل از کار می افتد.

_درحکمت ۲۲۶ فرمود:
الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّل‏
طمعکار علی الدوام ذلیل وخوار است.
اگر بخواهی به آزادی وآزادگی برسی راهی جز این نیست که طمع را رها کنی.

✴️ امام صادق(ع) فرمودند:
الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّیْطَانِ یَسْقِی بِیَدِهِ لِخَوَاصِّهِ
طمع، شراب شیطان است که با دست خود به خواص خود مى نوشاند.
فَمَنْ سَکِرَ مِنْهُ لاَ یَصْحُو إِلاَّ فِی أَلِیمِ عَذَابِ اللهِ أَوْ مُجَاوَرَةِ سَاقِیه
و هرکس از آن شراب، مست شود جز در عذاب الهى یا در کنار ساقی (شیطان) هوشیار نمى شود.

✴️ رسول خدا(ص)فرمود:
اَلطَّمَعُ یُذْهِبُ الْحِکْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ طمع حکمت و تدبیر را حتى از دل دانشمندان بیرون مى برد.

✳️ امیرالمؤمنین علی(ع)فرمود:
مَا هَدَمَ الدِّینَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلاَ أَفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَع
چیزى مانند بدعت ها دین را ویران نمى سازد و چیزى بدتر از طمع براى فاسد کردن انسان نیست.

🔶 وَ إِنِ اسْتَطَعْتَوَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ،
اگر میتوانی[انِ استَطعتَ] طوری زندگی کنی که بین تو وبین خدا یک شخص دیگری، واسطه ای[ذو نعمه] نباشد، همانطور زندگی کن.

🔶فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ وَ آخِذٌ سَهْمَکَ
بدان وآگاه باش تو به آن سهم وبه آن قسمتی که خدا به تو مقدر کرده حتما خواهی رسید.

🔺نکته قابل توجه در
“وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ” اینست که:
وقتی بحث استطاعت پیش می آید یعنی این کار شدنی است اگر چه خیلی سخت است.

اگر ما واقعا یقین داشته باشیم رازقمان خداست واو مشکل ما را میداند،پس روزی ما رامیرساند.
به جای رو زدن به مردم، به خدا رو بزنیم.

✴️مرحوم کلینی در کافی شریف
دربَابُ الصَّلَاةِ فِی طَلَبِ الرِّزْق‏ ازامام صادق (ع) نقل می کند که فرمود:
مَنْ جَاعَ فَلْیَتَوَضَّأْ وَ لْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُولُ یَا رَبِّ إِنِّی جَائِعٌ فَأَطْعِمْنِی فَإِنَّهُ یُطْعَمُ مِنْ سَاعَتِهِ.
انسان گرسنه اگر وضو بگیرد، دو رکعت نماز بخواند، به خدا بگوید: خدایا گرسنه ام تو مرا سیر کن، به ساعت نکشیده، خدا رزق این شخص را می رساند.

🔺شبهه:
انسان موجودی اجتماعی وچنین آفریده شده است که برای رفع نیازهای خودبه دیگران محتاج باشد.واین مطلب چگونه با این روایت قابل جمع است؟

🔻جواب :
وقتی در مورد یک مطلبی میخواهیم صحبت کنیم ونظر اسلام را در مورد آن بدانیم، فقط به یک روایت اکتفا نمی کنیم بلکه مجموع روایات را با هم می بینیم. روایات فراوانی آمده که انسان محتاج به یکدیگر است چون ذاتا اینطور آفریده شده وبه تنهایی نمی تواند گلیم خود را از آب بکشد.
اگر چه کلام حضرت ناظر به رو نزدن به هیچ کسی است ولی با توجه به احتیاجات انسان از طرفی و روایت از طرف دیگر به این نتیجه میرسیم که مقصود حضرت رو نزدن به اشرار خلق است.

آنچه مهم است این است که حاجات خود را از خدا وفرد مومن بخواهیم و از غیر مومن حاجت نخواهیم .

✅️ روایت آمده کسی که حاجت خود را از خدا بخواهد وپیش او گلایه کند،از خدا میگیرد. کسی که حاجت پیش مومن برد گلایه کند،انگار پیش خدا گلایه کرده، ولی اگر پیش غیر خدا وشرور رود وابراز کند،این شخص از دست خدا شکایت کرده است.

✴️امام باقر فرمودند :
قَالَ یَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ
شخصى در محضر آن حضرت به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا مرا از همه خلق خود بى نیاز کن
فَقَالَ أَبُو جَعْفَر لاَ تَقُلْ هَکَذَا وَلَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ
امام فرمود این گونه دعا نکن; ولى بگو خداوندا ما را از خلق شرور بى نیاز کن،
فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْ أَخِیهِ
زیرا هیچ انسان باایمانى از کمک و یارى برادرش بى نیاز نیست.

⏪امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن فرمود:
یَا بُنَیَّ إِذَا نَزَلَ بِکَ کَلَبُ الزَّمَانِ وَقَحْطُ الدَّهْرِ فَعَلَیْکَ بِذَوِی الاْصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَالاْیثَارِ وَالشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّات
فرزندم هنگامى که سختى هاى زمان و کمبودهاى دوران دامان تو را گرفت از کسانى کمک بخواه که داراى ریشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند; آنهایى که اهل رحمت و ایثار و شفقت هستند، چرا که آنها در قضاى حوائج سریع تر و در دفع مشکلات مؤثرترند.

🔶وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ، وَ إِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْه.
خدا اگر به کسی کمک کند با عزت است، کمک او مشکل گشایی است ولی اگر کسی محتاج مردم شد یا منت است یا ذلت .

در این بخش حضرت در مورد موانع کمال صحبت میکند:

🔶وَ تَلَافِیکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ أَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ
حسن جان، از دست دادن آنچه به خاطر سکوت [صمت]از دست داده ای ، جبران کردن [تَلافیک] آن خیلی راحت تر است[اَیسَر] از ادراک وبدست آوردن چیزی است که با حرف زدن از دست دادی.(آسان تر است از جبران آنچه بر اثر سخن از تو فوت شده)،

✅️ در این بخش حضرت از جبران صحبت میکند که دو معنا دارد:
1.گاهی انسان حرفهایی میزند و دلهایی میشکند که جبران آنها ممکن نیست، اگر در هنگام حرف زدن توجه کند و کمتر و گزیده تر صحبت کند امکان خطا کمتر میشود و به فرض که نیاز دید میتواند بعدا حرف را منتقل کند.

2.گاهی حرفها موانعی بر سر راه کمال هستند، گاهی صحبت ها باعث میشوند انسان نعمت هایی را از دست بدهد که جبران نشدنی هستند.

⏪ استناد زیادی در این مورد است.
_ در حکمت ۲ نهج البلاغه می فرماید: اگر حرف نابجا زدید ذلیل می شوید.
وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه.
و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى ارزش کرده است.

_ در خطبه ۱۹۰ فرمود:
وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ
مبادا که دستها و شمشیرهایتان را در راه خواهشهاى زبان خود به کار برید.
گاهی حرف نابجا، عزت انسان را از بین می برد.
_ در خطبه ۱۷۶ فرمود:
وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ] یَخْزُنَ لِسَانَهُ،
به خدا سوگند، ندیده ام بنده اى را که پرهیزکارى کند و پرهیزکاری او را سودمند افتد، مگر آنکه زبان خود نگه دارد.

مراقبت از زبان، همان تقوای لسان است. گاهی زبان ایجاد اختلاف میکند که مانع بزرگی سر راه انسان است.

🔶وَ حِفْظُ مَا فِی الْوِعَاءِ (ظرف/مشک) بِشَدِّ الْوِکَاءِ
اگر می خواهید آنچه داخل ظرف [وِعاء]است حفظ شود، آن را محکم ببند.[یشّدُ الوکاء]

خداوند اگر چشم داده، پلک هم داده، اگر زبان داده لب هم داده باید مواظب بود که در این مشک باز نشود و هرچه خواست بگوید.

⏪ تعبیر پیامبر است : چشم ببند تا عجایب را نشانتان بدهند.
زبان را ببندید تا خداوند حکمت را از قلب شما به زبان شما جاری کند.

✴️ امام صادق( ع) فرمود:
أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِکُمْ أَوْکِیَةٌ لَحَدَّثْتُ کُلَّ امْرِئٍ مِنْکُمْ بِمَا لَهُ
بخدا قسم اگر دهان شما لجام داشت من بهر یک از شما آنچه را که بسود او بود مى‌گفتم
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُ أَتْقِیَاءَ لَتَکَلَّمْتُ‏
بخدا قسم اگر مردانى پرهیزکار مى‌یافتم سخنانى میگفتم.

✅️ ارزش هر انسانی به آن چیزهایی است که نمی تواند بگوید.به آن اسراری است که دارد.

🔶وَ حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیْ غَیْرِکَ،
آنچه از نعمتها داری حفظ کن.این برای من بسیار محبوبتر است از اینکه نگاهت به دست این و آن باشد.

_محبوب شدن نزد امیرالمومنین به این طریق ممکن است؛ انسان داشته ها و استعدادها و نعمت های خود را قدر بداند و آنها را به درستی مصرف کند نه اینکه آنها را با اسراف و بی تدبیری از بین ببرد و بعد چشم به دست مردم دوخته باشد.

✴️امام جواد(ع)فرمود:
مَنِ اسْتَغْنَى بِاللَّهِ افْتَقَرَ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ أَحَبَّهُ النَّاسُ وَ إِنْ کَرِهُوا.
هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی پیشه کند، خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.

✳️قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ (ص )عَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا فَعَلْتُهُ أَحَبَّنِیَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَحَبَّنِیَ النَّاسُ مِنَ الْأَرْضِ
مردى از رسول خدا درخواست کرد که چیزى به من بیاموز تا با انجام دادن آن خدا در آسمان و مردم در زمین مرا دوست داشته باشند،
قَالَ فَقَالَ لَهُ اِرْغَبْ فِیمَا عِنْدَکَ سَیُحِبُّکَ اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ.
حضرت به او فرمود:(فقط‍‌)به آنچه در نزد خداست، چشم امید داشته باش تا خداوند تو را دوست بدارد،و به آنچه که در نزد مردم است بى‌میل و رغبت باش، تا مردم نیز تو را دوست داشته باشند.

_ امام باقر(ع) فرمود:
خَیْرُ الْمَالِ الثِّقَةُ بِاللهِ وَالْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ;
بهترین سرمایه اعتماد بر ذات پاک خدا و مأیوس بودن از چیزى است که در دست مردم است.

🔶وَ مَرَارَةُ الْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ
تلخی ناامیدی از مردم، شیرین تر از درخواست کردن از آنهاست.

_ نداشتن فقط یک درد است ولی درخواست کردن هم ذلت دارد هم منت دارد هم اذیت .
_ در واقع نباید از مردم پست و فرومایه که قصد عزت شکنی دارند درخواست کرد.

مضمون این شعر هم برگرفته از سخنان مولاست.
وَإِنْ کانَ طَعْمُ الْیَأْسِ مُرّاً فَإِنَّهُ/
أَلَذُّ وَأَحْلى مِنْ سُؤالِ الاْراذِلِ/
اگر چه طعم یأس، تلخ است ولى شیرین تر و لذت بخش تر از درخواست و تقاضا از افراد رذل و پست است.

⏪ روایت امیرالمومنین در غررالحکم: أَصْلُ الْإِخْلَاصِ الْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ.
اصل و حقیقت اخلاص این است که از آنچه در دست مردم است مایوس باش. ( تا وقتی نگاه به دست مردم باشد هنوز خالص نشده، مشرک است.)

🔶وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفّه خَیْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ،
شغل و درآمد [الحرفَه] با خود نگهداری، و مناعت[مع العفّه] طبع بهتر از ثروت همراه با گناه است.

_شغل و تخصص داشتنی که انسان در آن به حلال اکتفاء کند اگر چه آن حلال کم باشد بسیار پسندیده تر از آن است که انسان ثروت را از راه گناه به دست بیاورد و در راه فساد خرج کند.

در اینجا حضرت به بحث حلال بودن اشاره می کند.فرمود:
اِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ یُحبُّ المُحتَرِفَ الأَمینَ.
خداوند متعال آدم درست‌کار صاحب حرفه را دوست می‌دارد.

✅در کلام حضرت بین شغل داشتن و عفت پیوند برقراراست یعنی خود شغل یکی از عوامل عفت است؛و از آن طرف بین ثروتمند افراطی و غنا با فجور نیز رابطه است.
به تعبیر قران کریم:
《وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ؛ اعراف – ۸۵ 》
در باره کارهای مردم، کم نگذارید.

🔶وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ
هر کسی بهترین رازدار خود است،
هیچ کس به اندازه خود نگران اسرار و آبروی خود نیست، اسرار را فاش نکن که خود ضرر میکنی.

⏪درحکمت۶ می فرماید:
صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ;
سینه انسان خردمند، صندوق اسرار اوست.

_ حکمت ۱۵۲می فرماید:
مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِه
اگر اسرار انسان فاش شود،بعد از آن اختیار دست خودش نیست و دیگران برای او تصمیم میگیرند و او را بازی میدهند

این شعرعربی گویای همه چیز است:
کل سرٍّ جاوَزَ الاِثنَینِ شاع/
کلُ علمٍ لیسَ فی القرطاسِ ضاع‏/
سرّی که از دو لب بیرون آمدو افشاء شد
و علمی که در کاغذ نوشته نشد ضایع شد

🔶وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ
چه بسا کسانی که تلاش میکنند برای ضرر رساندن به خود.

✅️اگر کسی راز نگه دار نباشد، حرفه نداشته باشد، لقمه پاک نخورد، چشمش به دست مردم باشد، قدر داشته هایش را نداند و مراقب زبان نباشد؛ هر
چه بیشتر پیش بدود بیشتر زیان کرده است.

حرکت باید بر مبنای درست باشد وگرنه کسی که شاخه زیر پای خود را میبرد هر چه بیشتر عرق بریزد زودتر می افتد.

✴️امام صادق(ع)فرمود:
الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً عَنِ الطَّرِیقِ.
آدمی که به سمت هدف حرکت نکند هر چه بیشتر رود،از نقطه هدف دورتر می شود .
باید هدف و مبنا مشخص باشد بعد سرعت داشته باشد.

🔶مَنْ أَکْثَرَ أَهْجَرَ
کسی که زیاد سخن بگوید دچار حرفهای بی مفهوم و هذیان میشود.

_ این جمله دو معنا دارد:
یک معنای عام: انسان بی مبنا و تربیت نشده بر اساس نامه 31 هر چه بیشتر زحمت بکشد بیشتر از مسیر حق دور میشود و به حقایق نمی رسد (دچار هجرت از هدف میشود)
این معنا شباهت به جمله قبل دارد:
” وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ “
خیلی بی مبنا کار نکن چون به سقوط نزدیکتر میشوی

و یک معنای خاص: هر کسی بیشتر حرف بزند خطایش زیاد میشود و دچار هذیان گویی میشود.
کم گوی وگزیده گوی چون درّ

🔶وَ مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ
هر کسی تفکر کند برای دیدن حقایق بینا میشود،

انسان اگر به این کلمات توجه کند به حقانیت آنها پی میبرد، این حرفها عقل پسند اند.
بسیاری از بخش های قرآن و احادیث همینگونه هستند که اصول عقلایی هستند که اگر انسان پرده شهوت و تعصب و جهل روی فکرش نیفتاده باشد می تواند آن را درک کند. البته بعضی امور هم تعبدی هستند و عقل راهی برای درک یا اثبات آنها ندارد.

اللهم زدنا علماً نافعاً واسعا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها 
۱۴۰۲/۴/۱۷ – ۱۹ذیحجه

💢بخش نوزدهم نامه ۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش نوزدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:48 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش نوزدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

🔴 در بخش قبل امیرالمومنین عوامل و موانعی که جلوی تربیت انسان را می‌گیرد ذکر نمودند. نامه تربیتی است که باید اینگونه تربیت شویم هم فرزندان را این گونه تربیت کنیم .

وقتی کسی خواست راه تربیت را پیش بگیرد موانعی سرراه است باید موانع را شناخت و راهکار گذر آنها را آموخت حضرت موارد زیادی را مطرح کردند از جمله اینکه جلوی زبان خود را بگیرید شاغل باشید، به کم قانع باشید ،زیاده خواه نباشید .
گاهی انسان به ضرر خود کار می‌کند تا اینکه فرمود”من اکثر اهجر” هر کس زیاده گویی کند به هذیان گویی می‌افتد.
“ومن تفکر ابصر”هر کس بصیرت به خرج دهد و چشم باز کند حقایق کلمات را می‌فهمد این کلمات عاقلانه است هر کس با عقل این کلمات را بسنجد به صحت آنها پی میبرد.

🔶قارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ 
مقارنت ،رفاقت و همنشینی [قارن]داشته باش با انسان‌های خوب و اهل خیر ،تا تو هم یکی از آنها بشوی و هرجا عده‌ای شرور بود از آنها دوری کن[باین]  تا تو از آنها جدا شوی [تبن] 

باخوبی و خیرین همنشین باشید یکی از آنها می‌شویدو با بدها همنشین شوید یکی از آنها می‌شوید و هرجا گروه شری بود از آنها دور کنید. معروف است که همنشینی اثر دارد .

⏪ در اینکه معنای انسان چیست نظرات مختلفی وجود داد: 
۱- انسان یعنی موجود دارای نوسانات روحی متفاوت (گاهی خوشحال گاهی غمگین و…)
 ۲- انسان یعنی موجودی دچار نسیان و فراموشی (در عالم تنها موجود دارای نسیان انسان است) 
۳. انسان موجودی است که انس میگیرد، لذا انس گرفتن و ارتباط برقرار کردن جزء ذات انسان است ولی در ارتباطات لاجرم تاثیر پذیری هست: 

اصل اول: انسان اهل انس است انسان اجتماعی و باید با همنوعان زندگی کند. اصل دوم :.انس موجب تاثیر میشود هم در خود هم در دیگران. باید مواظب بود. با چه کسی ارتباط برقرار کرده ایم.

 فرمود ای انسان همنشینی تو با دیگران باعث تاثیرگذار است با اهل خیر همنشین شو و از اهل شردوری کن تا جزو آنها نشوی این یک اصل تربیتی است فرزندان خود را این گونه تربیت کنید.

 نکته دوم:
_ نقش همنشین در تفکر، اخلاق و اعمال انسان بسیار مهم است. البته همنشین فقط همنشین فیزیکی نیست بلکه کتابی که انسان میخواند، تلوزیونی که میبیند و… نیز همنشین هستند.

روایتی از امام باقر(ع): 
مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ 
به هر سخنگویی که گوش دهی در واقع او را عبادت می‌کنی (
إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ
اگر سخنگو از خدا حرف بزند تو بنده خدا شدی 
 وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.
 اگر سخنگو از شیطان بگوید تو بنده شیطان شدی پس همنشین مهم است.

قرآن کریم فرمود : 
《وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً ، فرقان ۲۷》
به یاد آور روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى گزد
 《یا وَیْلَتى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً ،
قَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِى وَکانَ الشَّیْطانُ لِلاْنْسانِ خَذُولا،  فرقا ن – ۲۹ً》 
 و مى گوید: اى کاش با رسول خدا همراه بودم اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم. او مرا گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه انسان را تنها و بى یاور مى گذارد.»

✳️پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
 «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَقَرِینِهِ;
 انسان بر همان دینى است که دوست و رفیقش دارد.»

_ روایتی ازامیرالمومنین صلوات الله علیه: 
«فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ
اگر حال کسى بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به همنشینان او نگاه کنید;
 فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللهِ فَهُوَ عَلَى دِینِ اللهِ
 اگر اهل دین الهى باشند او هم بر دین خداست 
 وَإِنْ کَانُوا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللهِ فَلاَ حَظَّ لَهُ مِنْ دِینِ اللَّه 
و اگر بر  غیر دین الهى باشند او نیز بهره اى از دین ندارد.

_ حکمت ۲۹۳ فرمود :  
لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ‏ 
با نادان بی خرد همنشینی مکن، که کار خویش را در نظرت بیاراید و دوست دارد که توهم مثل او باشی.


🔶بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ، 
((جمله قبل در مورد غذای روح بود، همنشینی با خوبان))
 این جمله در مورد غذای جسم است.
چقدر بد است لقمه وغذای حرام.
 لقمه حرام تمام وجود انسان و اهداف و تربیت الهی انسان را مخدوش می‌کند.

_ لقمه حرام آتش جهنم است در  قرآن کریم در باب لقمه حرام آمده:
《 إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نارا،  نساء – ۱۰》
کسانی که حق یتیم را میخورند، گویی آتش می‌خورند باطن لقمه حرام آتش جهنم است.

_اصحاب کهف وقتی از خواب بیدار شدند و خواستند دنبال نان بروند حرفشان این بود:《فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَىٰ طَعَامًا؛ کهف۱۹》کسی که برای خرید طعام میرود، پاکیزه ترین طعام را تهیه کند 

_بحث راجع به موانع حرکت است، حرام که آمد معنویت از بین می رود همانگونه که دنیای او نیز زائل میشود:

⏪لقمه حرام و آثار معنوی بر روح واخلاق
پیامبرصلوات الله علیه فرمود:
 الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل
عبادتی که با لقمه حرام باشد مثل این است که بر شنزار و رمل خانه ساخته شده چون زیر بنا محکم نیست با یک تکان همه چیز زیر و رو می‌شود عبادتی که با شکم حرام پر شده باشد تاثیر ندارد .یا…

 الدُّعَاءُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الْمَاءِ.
دعا با شکم پرا از حرام مثل خانه‌ای است که روی آب ساختند این دعا تاثیر ندارد از قدیم الایام خدا به پیامبرانش وحی می کرد
 وَ فِی الْوَحْیِ الْقَدِیمِ الْعَمَلُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَنَاقِلِ الْمَاءِ فِی الْمُنْخُل (المِنخَل)
 کسی که غذای حرام می‌خورد، هر چه عبادت کند مثل این است که آب در غربال می‌ریزد.

⏪امیرالمومنین فرمود :
لَیْسَ بِوَلِیٍّ لَنَا مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاما 
اگر کسی مال مؤمنی را به ناحق بخورد از ولایت ما بهره‌ای نخواهد داشت. 
 در همین دنیا هم مال حرام شما را به زمین می‌زند.

_ در حکمت ۲۴۰  آمده:
 الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا یک آجر غصبی در کل بنای ساختمان تضمین کننده خرابی خانه است.

_ امام صادق(ع ) فرمود:  
إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِقَاعاً تُسَمَّى الْمُنْتَقِمَةَ
 خداوند زمین هایی دارد که به آنها زمین انتقام گیرنده می گوید،
 فَإِذَا أَعْطَى اللَّهُ عَبْداً مَالًا لَمْ یُخْرِجْ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ بُقْعَةً مِنْ تِلْکَ الْبِقَاعِ 
 اگر مال او حلال نباشد خدا یکی از این زمین ها را به او میدهد که خوب در آنجا خرج کند 
فَأَتْلَفَ ذَلِکَ الْمَالَ فِیهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَهَا.
 و بعد همه اموال را تلف میکند.(با یک زلزله، طوفان)

🔶وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ
پلیدترین [افحش] نوع ظلم ظلم کردن به مظلوم است ‌بدترین آنست که بر ضعیف تر از خود ظلم روا داری.
هم تراز بودن، طرف مقابل قدرت دفاعی هم دارد حتی اگر تو غالب شوی. اما یک ضعیف راه دفاعی هم ندارد.فاحشترین ظلم به ضعیف است.

✅ظلم بدترین زشتی است تا آنجا که خداوند شرک را نیز ظلم معرفی میکند: 
《وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عظیم؛ لقمان – ۱۳》

✳️ روایتی از امام باقر(ع):
لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ 
هنگامى که پدرم در آستانه رحلت از دنیا بود مرا به سینه خود چسبانید.
ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی(علیه السلام) حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ
 و فرمود این سخنى است که پدرم در آستانه (شهادت) سفارش کرد.
وَبِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لاَ یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلاَّ اللهَ
 و او از پدرش امیرمؤمنان نقل فرمود: که بپرهیز از ستم کردن بر کسى که یار و یاورى جز خدا ندارد.

_ مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْکِرَام‏ 
همانگونه که ظلم به مظلوم بدترین نوع ظلم است، ظلم به انسان با کرامت نیز اینکونه است.

 سید جمال خوانساری:
شاید مقصود ظلم بهانسان کریم باشد. 
به دو نفر ظلم نکنید.
 ۱. مظلوم 
۲. به پیر جا افتاده با کرامت که آقایی دارد ظلم نکنید.
 


🔶إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً 
اگر با مدارا خشونت و ناسازگاری[خُرقاً] بیشتر میشود. مدارا در این موارد معنا ندارد. سختگیری یک نوع ملایمت است. اگر در مقابل بخشش تو جری شد در برابر او محکم بایست.
 اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست /
اشگ کباب موجب طغیان آتش است/ 
« صائب تبریزی » 

_ در اسلام اصل بر رفق و مدارا و دوستی است، اصل بر ایثار و از خود گذشتگی است. اما اگر بنا باشد عده ای از این مدارا سوء استفاده کنند و امنیت روانی فرد و جامعه را به مخاطره بیندازند باید با آنها به شدت برخورد کرد.

✳️مرحوم کلینی در کافی و مرحوم مجلسی در بحار نقل کردند: 
یکی از اصول اساسی فقه امروز این روایت است سَمَره بن جندب جز مخالفان پیامبر و امیرالمومنین است و بغض عجیبی دارد ابن ابی الحدید نقل می‌کند زمانی معاویه به سمرة بن جندب گفت ۱۰۰ هزار درهم به تو می‌دهم تا آیات قرآن را برعکس بگو هر آیه‌ای در شأن امیرالمومنین آمده، بگو در شأن ابن ملجم است و هر آیه‌ای در مذمت کفار و مشرکین است به او در ذم علی است .

مثلا آیه :
《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ بقره -۲۰۷》
 بعضى از مردم با ایمان، همچون على(علیه السلام) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ـ ، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»

بگو در مورد ابن ملجم نازل شده است! سمره نپذیرفت; معاویه قیمت را بالا برد تا اینکه سمره به چهارصد هزار درهم راضى شد!

 إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ کَانَ لَهُ عَذْقٌ[نخل] وَ کَانَ طَرِیقُهُ إِلَیْهِ فِی جَوْفِ مَنْزِلِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ 
سمره درخت نخلی درون خانه شخص دیگری داشت
 فَکَانَ یَجِی‏ءُ وَ یَدْخُلُ إِلَى عَذْقِه بِغَیْرِ إِذْنٍ مِنَ الْأَنْصَارِیِّ 
 برای سرکشی نخل هربار بدون اجازه وارد خانه همسایه میشد.
فَقَالَ لَهُ الْأَنْصَارِیُّ یَا سَمُرَةُ لَا تَزَالُ تُفَاجِئُنَا (سرزده) عَلَى حَالٍ لَا نُحِبُّ أَنْ تُفَاجِئَنَا عَلَیْهَا فَإِذَا دَخَلْتَ فَاسْتَأْذِنْ
انصاری به او گفت سرزده وارد نشو اذن بگیر.
 فَقَالَ لَا.  قَالَ فَشَکَا الْأَنْصَارِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص
 شخص انصاری نزد پیامبر شکایت کرد.
 فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً قَدْ شَکَاکَ وَ زَعَمَ أَنَّکَ تَمُرُّ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَیْهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ
و پیامبر به سمره گفت این شخص از تو شکایت کرده و شکایت او به حق است، بهنگام ورو به خانه از آنها اجازه بگیر.
 فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص خَلِّ عَنْهُ  
دست از این نخل بردار
وَ لَکَ مَکَانَهُ عَذْقٌ فِی مَکَانِ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ لَا. قَالَ فَلَکَ اثْنَانِ قَالَ لَا أُرِیدُ فَلَمْ یَزَلْ یَزِیدُهُ حَتَّى بَلَغَ عَشَرَةَ أَعْذَاقٍ
من یک و یا چند نخل و تعداد را به صد نخل رساند که به تو  می‌دهم سمره  مخالفت کرد و نپذیرفت.پیامبر فرمود 
 فَقَالَ خَلِّ عَنْهُ وَ لَکَ مَکَانَهُ عَذْقٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ لَا أُرِیدُ 
تو دست ازاین نخل بردارمن یک نخلستان در بهشت به تو می‌دهم.
(( منظور این است که مدارا با این شخص باعث جری تر شدن او شده بود ))
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّکَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ 
فرمود او مردی ست ضرر رسان ، بر مومن زیان میرساند
 ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِیَ بِهَا إِلَیْهِ 
فرمود: نخل را قطع کن و مبابل او بینداز تا هرجا می‌خواهد ببرد.

✅ وقتی با زبان خوش و مدارا کسی به راه نمی‌آید امیرالمومنین فرمود نیاز است که کمی  تندی کنید.
دشمنان اهل بیت انسانهایی سنگدل، غیرمنطقی و زبان نفهم اند.


🔶رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً 
چه بسا دارو[الدَّواء] موجب بیماری میشود.
و چه بسا بیماری [الدّاء]خود، دوای درد است.

✅ این جمله چند وجهی است هم در بعد جسمی وهم در بعد روحی .
این دو جمله را میتوان معنا کرد

_ از جهت جسمی: چه بسیار درمانهایی که اشتباه در تشخیص بوده و همان دارو، خود، درد است.

_ از جهت روحی: چه بسیار کسانی که بدون داشتن صلاحیت شروع به مشاوره، و بیان ذکر و دستورات سلوکی  میکنند در حالی که نه او چنین صلاحیتی دارد نه آن دارو، داروی درستی است.

⏪ بیماری که دواست: 
_ از جهت جسمی: چه بسیار دردهایی که انسان وقتی برای درمان آنها مراجعه و پیگیر شد متوجه میشود مشکل اصلی جای دیگر است و زودتر به مداوای آن می پردازد.

_ از جهت روحی: چه بسیار انسانی که غضب و شهوتی بر او غالب شده و همین درد باعث میشود او خود را محک بزند و ضعف ها و نقص های روحی خود را بشناسد و در صدد درمان آنها بر بیاید.

🔶وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ 
چه بسیار اتفاق می افتد که کسی نصیحت می کند.[نصحَ]در حالیکه کسی از او نصیحت نخواسته و او را حساب نمی‌کند .[غیرُناصح]
گاهی دیوانه‌ای حرفی می‌زند و مشکلت حل می‌شود .چه بسیارکسانی که او اثلا حساب نمی‌ آمدولی حرفی می‌زند
که باعث نصیحت توست.

🔶 وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ
 و چه بسیار کسانی را که فکر می‌کردی مشاور خوبی برای توست[مستَنصِح] ولی تو را فریب داد و اشتباه تو را راهنمایی کرد[غشَّ] گاهی کبر و غرور و حسادت و کینه قدیمی باعث راهنمایی اشتباه میشود.

🔺نکته معنای نصیحت: 
۱. نصیحت در فارسی به معنای دلسوزی است در عرب نصیحت معنای خاصی دارد
_ نصح،ناصح: خیاط. 
کسی که لباس های پاره را اصلاح میکند.نصیحت یعنی اصلاح ضعف ونقص ‌در فارسی به آن رفوگر میگویند.

روایتی امام هشتم ازپیامبرنقل میکند :
 غَریبَتانِ فَاحْتَمِلُوهُما:
دو چیز استثنایى است، عجیب است: 
 کَلِمَةُ حِکْمَة مِنْ سَفیه فَاقْبَلوها،
اول؛ کلام حکمت آمیز از انسان نادان صادر شد، آن را بپذیرید،
 وَ کَلِمَةُ سَفَه مِنَ حَکیم فَاغْفِروها 
دوم؛ هر گاه شخص حکیمى کلام اشتباهى گفت، قبول نکنید و از سخن او پیروى نکنید.

_این حدیث همان مضمون 
«أُنْظُر إلى ما قال وَلا تَنْظُر الى مَنْ قال» است یعنى نگاه به سخن کن، چه کار دارى گوینده آن کیست; اگر کلام خوب بود، از بچّه یا نادان یا کافر هم بود بپذیر، چون گاهى حرف خوب از انسان ناصالح صادر مى شود و دلیلى براى نپذیرفتن آن وجود ندارد.

✅پیامبران الهی از بدترین موجودات که شیطان است نصیحت می گرفتند 
 
_نصیحت شیطان به حضرت نوح
 لَمَّا دَعَا نُوحٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَقَالَ یَا نُوحُ
هنگامى که نوح نزد پروردگار خود دست بدعا برداشته و بر قوم خود نفرین کرد شیطان(لعنه الله)بنزد نوح آمد و گفت:
 إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا
گفت:اى نوح تو را بر من حقى است که میخواهم تلافى‌اش کنم
 فَقَالَ نُوحٌ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ فَمَا هِیَ 
 نوح گفت:بخدا قسم بر من بسى ناگوار است که مرا بر تو حق نعمتى باشد چه حقى بتو دارم‌؟
قَالَ بَلَى دَعَوْتَ اَللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ
گفت:آرى بقوم خود نفرین کردى و همه را غرق نمودى و دیگر کسى که من گمراهش کنم باقى نماند و هم اکنون دوران استراحت من است تا نسل دیگرى بوجود آید و من گمراهشان نمایم
 فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَا اَلَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ
 نوح باو گفت:آنچه میخواهى که به پاداش این خدمت!!بدهى چیست‌؟
 قَالَ لَهُ اُذْکُرْنِی فِی ثَلاَثَةِ مَوَاطِنَ فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى اَلْعَبْدِ
گفت:در سه جا بیاد من باش که نزدیک‌ترین حالات من به بندۀ خدا در یکى از این سه مورد است 
 إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ اُذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ
 بهنگام خشم بیاد من باش
 وَ اُذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اِثْنَیْنِ
هنگامى که میان دو نفر قضاوت کنى بیاد من باش.
 وَ اُذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ اِمْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ.
هنگامى که با زنى بخلوت نشسته‌اى و هیچ کس دیگر با شما نیست بیاد من باش.

✳️همین روایت به نقل از امام صادق:  
هنگامى که حضرت نوح از کشتى پیاده شد،شیطان نزد او رفت و گفت:در روى زمین مردى که بر من منّتى بزرگتر از تو داشته باشد وجود ندارد،تو از خدا خواستى که این بدکاران را نابود سازد و مرا از دست آنان آسوده کردى، آیا دو خصلت به تو بیاموزم؟از حسد بپرهیز که مرا این چنین کرد،و از حرص و طمع دورى کن که آدم گرفتارش شد. 
این پنج نصیحت از شیطان است

✅پیامبران الهی از بدترین موجودات که شیطان است نصیحت می گرفتند 
 
_نصیحت شیطان به حضرت نوح
 لَمَّا دَعَا نُوحٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَقَالَ یَا نُوحُ
هنگامى که نوح نزد پروردگار خود دست بدعا برداشته و بر قوم خود نفرین کرد شیطان(لعنه الله)بنزد نوح آمد و گفت:
 إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا
گفت:اى نوح تو را بر من حقى است که میخواهم تلافى‌اش کنم
 فَقَالَ نُوحٌ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ فَمَا هِیَ 
 نوح گفت:بخدا قسم بر من بسى ناگوار است که مرا بر تو حق نعمتى باشد چه حقى بتو دارم‌؟
قَالَ بَلَى دَعَوْتَ اَللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ
گفت:آرى بقوم خود نفرین کردى و همه را غرق نمودى و دیگر کسى که من گمراهش کنم باقى نماند و هم اکنون دوران استراحت من است تا نسل دیگرى بوجود آید و من گمراهشان نمایم
 فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَا اَلَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ
 نوح باو گفت:آنچه میخواهى که به پاداش این خدمت!!بدهى چیست‌؟
 قَالَ لَهُ اُذْکُرْنِی فِی ثَلاَثَةِ مَوَاطِنَ فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى اَلْعَبْدِ
گفت:در سه جا بیاد من باش که نزدیک‌ترین حالات من به بندۀ خدا در یکى از این سه مورد است 
 إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ اُذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ
 ۱. بهنگام خشم بیاد من باش
 وَ اُذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اِثْنَیْنِ
۲. هنگامى که میان دو نفر قضاوت میکنى بیاد من باش.
 وَ اُذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ اِمْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ.
۳. هنگامى که با زنى بخلوت نشسته‌اى و هیچ کس دیگر با شما نیست بیاد من باش.

✳️همین روایت به نقل از امام صادق:  
هنگامى که حضرت نوح از کشتى پیاده شد،شیطان نزد او رفت و گفت:در روى زمین مردى که بر من منّتى بزرگتر از تو داشته باشد وجود ندارد،تو از خدا خواستى که این بدکاران را نابود سازد و مرا از دست آنان آسوده کردى،

 آیا دو خصلت به تو بیاموزم؟
۱. از حسد بپرهیز که مرا این چنین کرد،
۲. از حرص و طمع دورى کن که آدم گرفتارش شد. 
این پنج نصیحت از شیطان است و درس مهمی برای ماست.

اللهم عجل لولیک الفرج و اجعل عواقب امورنا خیرا

نامه به امام مجتبی (ع)

🔶وَ إِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ
حسن جان مواظب باش،بپرهیز از اینکه مرکبهای طمع [مطایا]تورابه سرعت حرکت دهد[توجِف بک]و این اسب تندروی چموش تو را به آبشخور[مناهل] هلاکت وارد کند.

✅️ طمع تشبیه شده به اسب تندرویی که انسان تشنه را به سرعت به سمت چشمه میبرد، ولی چه چشمه ای؟ مردابی که انسان را به هلاکت می اندازد.

هلاکت غیراز مرگ است.درمرگ آدمی می میرد تمام میشود. ولی در هلاکت، روح، وجودش، فطرت، حقیقتش از بین می رود. طمع در روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است.

✳️در حکمت ۲۱۹ فرمود:
أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع‏
بیشترین جایی که عقل به زمین می افتد، زمانیست که برق طمع می تابد. عقل از کار می افتد.

_درحکمت ۲۲۶ فرمود:
الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّل‏
طمعکار علی الدوام ذلیل وخوار است.
اگر بخواهی به آزادی وآزادگی برسی راهی جز این نیست که طمع را رها کنی.

✴️ امام صادق(ع) فرمودند:
الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّیْطَانِ یَسْقِی بِیَدِهِ لِخَوَاصِّهِ
طمع، شراب شیطان است که با دست خود به خواص خود مى نوشاند.
فَمَنْ سَکِرَ مِنْهُ لاَ یَصْحُو إِلاَّ فِی أَلِیمِ عَذَابِ اللهِ أَوْ مُجَاوَرَةِ سَاقِیه
و هرکس از آن شراب، مست شود جز در عذاب الهى یا در کنار ساقی (شیطان) هوشیار نمى شود.

✴️ رسول خدا(ص)فرمود:
اَلطَّمَعُ یُذْهِبُ الْحِکْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ طمع حکمت و تدبیر را حتى از دل دانشمندان بیرون مى برد.

✳️ امیرالمؤمنین علی(ع)فرمود:
مَا هَدَمَ الدِّینَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلاَ أَفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَع
چیزى مانند بدعت ها دین را ویران نمى سازد و چیزى بدتر از طمع براى فاسد کردن انسان نیست.

🔶 وَ إِنِ اسْتَطَعْتَوَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ،
اگر میتوانی[انِ استَطعتَ] طوری زندگی کنی که بین تو وبین خدا یک شخص دیگری، واسطه ای[ذو نعمه] نباشد، همانطور زندگی کن.

🔶فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ وَ آخِذٌ سَهْمَکَ
بدان وآگاه باش تو به آن سهم وبه آن قسمتی که خدا به تو مقدر کرده حتما خواهی رسید.

🔺نکته قابل توجه در
“وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ” اینست که:
وقتی بحث استطاعت پیش می آید یعنی این کار شدنی است اگر چه خیلی سخت است.

اگر ما واقعا یقین داشته باشیم رازقمان خداست واو مشکل ما را میداند،پس روزی ما رامیرساند.
به جای رو زدن به مردم، به خدا رو بزنیم.

✴️مرحوم کلینی در کافی شریف
دربَابُ الصَّلَاةِ فِی طَلَبِ الرِّزْق‏ ازامام صادق (ع) نقل می کند که فرمود:
مَنْ جَاعَ فَلْیَتَوَضَّأْ وَ لْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُولُ یَا رَبِّ إِنِّی جَائِعٌ فَأَطْعِمْنِی فَإِنَّهُ یُطْعَمُ مِنْ سَاعَتِهِ.
انسان گرسنه اگر وضو بگیرد، دو رکعت نماز بخواند، به خدا بگوید: خدایا گرسنه ام تو مرا سیر کن، به ساعت نکشیده، خدا رزق این شخص را می رساند.

🔺شبهه:
انسان موجودی اجتماعی وچنین آفریده شده است که برای رفع نیازهای خودبه دیگران محتاج باشد.واین مطلب چگونه با این روایت قابل جمع است؟

🔻جواب :
وقتی در مورد یک مطلبی میخواهیم صحبت کنیم ونظر اسلام را در مورد آن بدانیم، فقط به یک روایت اکتفا نمی کنیم بلکه مجموع روایات را با هم می بینیم. روایات فراوانی آمده که انسان محتاج به یکدیگر است چون ذاتا اینطور آفریده شده وبه تنهایی نمی تواند گلیم خود را از آب بکشد.
اگر چه کلام حضرت ناظر به رو نزدن به هیچ کسی است ولی با توجه به احتیاجات انسان از طرفی و روایت از طرف دیگر به این نتیجه میرسیم که مقصود حضرت رو نزدن به اشرار خلق است.

آنچه مهم است این است که حاجات خود را از خدا وفرد مومن بخواهیم و از غیر مومن حاجت نخواهیم .

✅️ روایت آمده کسی که حاجت خود را از خدا بخواهد وپیش او گلایه کند،از خدا میگیرد. کسی که حاجت پیش مومن برد گلایه کند،انگار پیش خدا گلایه کرده، ولی اگر پیش غیر خدا وشرور رود وابراز کند،این شخص از دست خدا شکایت کرده است.

✴️امام باقر فرمودند :
قَالَ یَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ
شخصى در محضر آن حضرت به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا مرا از همه خلق خود بى نیاز کن
فَقَالَ أَبُو جَعْفَر لاَ تَقُلْ هَکَذَا وَلَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ
امام فرمود این گونه دعا نکن; ولى بگو خداوندا ما را از خلق شرور بى نیاز کن،
فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْ أَخِیهِ
زیرا هیچ انسان باایمانى از کمک و یارى برادرش بى نیاز نیست.

⏪امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن فرمود:
یَا بُنَیَّ إِذَا نَزَلَ بِکَ کَلَبُ الزَّمَانِ وَقَحْطُ الدَّهْرِ فَعَلَیْکَ بِذَوِی الاْصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَالاْیثَارِ وَالشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّات
فرزندم هنگامى که سختى هاى زمان و کمبودهاى دوران دامان تو را گرفت از کسانى کمک بخواه که داراى ریشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند; آنهایى که اهل رحمت و ایثار و شفقت هستند، چرا که آنها در قضاى حوائج سریع تر و در دفع مشکلات مؤثرترند.

🔶وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ، وَ إِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْه.
خدا اگر به کسی کمک کند با عزت است، کمک او مشکل گشایی است ولی اگر کسی محتاج مردم شد یا منت است یا ذلت .

در این بخش حضرت در مورد موانع کمال صحبت میکند:

🔶وَ تَلَافِیکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ أَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ
حسن جان، از دست دادن آنچه به خاطر سکوت [صمت]از دست داده ای ، جبران کردن [تَلافیک] آن خیلی راحت تر است[اَیسَر] از ادراک وبدست آوردن چیزی است که با حرف زدن از دست دادی.(آسان تر است از جبران آنچه بر اثر سخن از تو فوت شده)،

✅️ در این بخش حضرت از جبران صحبت میکند که دو معنا دارد:
1.گاهی انسان حرفهایی میزند و دلهایی میشکند که جبران آنها ممکن نیست، اگر در هنگام حرف زدن توجه کند و کمتر و گزیده تر صحبت کند امکان خطا کمتر میشود و به فرض که نیاز دید میتواند بعدا حرف را منتقل کند.

2.گاهی حرفها موانعی بر سر راه کمال هستند، گاهی صحبت ها باعث میشوند انسان نعمت هایی را از دست بدهد که جبران نشدنی هستند.

⏪ استناد زیادی در این مورد است.
_ در حکمت ۲ نهج البلاغه می فرماید: اگر حرف نابجا زدید ذلیل می شوید.
وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه.
و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى ارزش کرده است.

_ در خطبه ۱۹۰ فرمود:
وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ
مبادا که دستها و شمشیرهایتان را در راه خواهشهاى زبان خود به کار برید.
گاهی حرف نابجا، عزت انسان را از بین می برد.
_ در خطبه ۱۷۶ فرمود:
وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ] یَخْزُنَ لِسَانَهُ،
به خدا سوگند، ندیده ام بنده اى را که پرهیزکارى کند و پرهیزکاری او را سودمند افتد، مگر آنکه زبان خود نگه دارد.

مراقبت از زبان، همان تقوای لسان است. گاهی زبان ایجاد اختلاف میکند که مانع بزرگی سر راه انسان است.

🔶وَ حِفْظُ مَا فِی الْوِعَاءِ (ظرف/مشک) بِشَدِّ الْوِکَاءِ
اگر می خواهید آنچه داخل ظرف [وِعاء]است حفظ شود، آن را محکم ببند.[یشّدُ الوکاء]

خداوند اگر چشم داده، پلک هم داده، اگر زبان داده لب هم داده باید مواظب بود که در این مشک باز نشود و هرچه خواست بگوید.

⏪ تعبیر پیامبر است : چشم ببند تا عجایب را نشانتان بدهند.
زبان را ببندید تا خداوند حکمت را از قلب شما به زبان شما جاری کند.

✴️ امام صادق( ع) فرمود:
أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِکُمْ أَوْکِیَةٌ لَحَدَّثْتُ کُلَّ امْرِئٍ مِنْکُمْ بِمَا لَهُ
بخدا قسم اگر دهان شما لجام داشت من بهر یک از شما آنچه را که بسود او بود مى‌گفتم
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُ أَتْقِیَاءَ لَتَکَلَّمْتُ‏
بخدا قسم اگر مردانى پرهیزکار مى‌یافتم سخنانى میگفتم.

✅️ ارزش هر انسانی به آن چیزهایی است که نمی تواند بگوید.به آن اسراری است که دارد.

🔶وَ حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیْ غَیْرِکَ،
آنچه از نعمتها داری حفظ کن.این برای من بسیار محبوبتر است از اینکه نگاهت به دست این و آن باشد.

_محبوب شدن نزد امیرالمومنین به این طریق ممکن است؛ انسان داشته ها و استعدادها و نعمت های خود را قدر بداند و آنها را به درستی مصرف کند نه اینکه آنها را با اسراف و بی تدبیری از بین ببرد و بعد چشم به دست مردم دوخته باشد.

✴️امام جواد(ع)فرمود:
مَنِ اسْتَغْنَى بِاللَّهِ افْتَقَرَ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ أَحَبَّهُ النَّاسُ وَ إِنْ کَرِهُوا.
هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی پیشه کند، خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.

✳️قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ (ص )عَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا فَعَلْتُهُ أَحَبَّنِیَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَحَبَّنِیَ النَّاسُ مِنَ الْأَرْضِ
مردى از رسول خدا درخواست کرد که چیزى به من بیاموز تا با انجام دادن آن خدا در آسمان و مردم در زمین مرا دوست داشته باشند،
قَالَ فَقَالَ لَهُ اِرْغَبْ فِیمَا عِنْدَکَ سَیُحِبُّکَ اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ.
حضرت به او فرمود:(فقط‍‌)به آنچه در نزد خداست، چشم امید داشته باش تا خداوند تو را دوست بدارد،و به آنچه که در نزد مردم است بى‌میل و رغبت باش، تا مردم نیز تو را دوست داشته باشند.

_ امام باقر(ع) فرمود:
خَیْرُ الْمَالِ الثِّقَةُ بِاللهِ وَالْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ;
بهترین سرمایه اعتماد بر ذات پاک خدا و مأیوس بودن از چیزى است که در دست مردم است.

🔶وَ مَرَارَةُ الْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ
تلخی ناامیدی از مردم، شیرین تر از درخواست کردن از آنهاست.

_ نداشتن فقط یک درد است ولی درخواست کردن هم ذلت دارد هم منت دارد هم اذیت .
_ در واقع نباید از مردم پست و فرومایه که قصد عزت شکنی دارند درخواست کرد.

مضمون این شعر هم برگرفته از سخنان مولاست.
وَإِنْ کانَ طَعْمُ الْیَأْسِ مُرّاً فَإِنَّهُ/
أَلَذُّ وَأَحْلى مِنْ سُؤالِ الاْراذِلِ/
اگر چه طعم یأس، تلخ است ولى شیرین تر و لذت بخش تر از درخواست و تقاضا از افراد رذل و پست است.

⏪ روایت امیرالمومنین در غررالحکم: أَصْلُ الْإِخْلَاصِ الْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ.
اصل و حقیقت اخلاص این است که از آنچه در دست مردم است مایوس باش. ( تا وقتی نگاه به دست مردم باشد هنوز خالص نشده، مشرک است.)

🔶وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفّه خَیْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ،
شغل و درآمد [الحرفَه] با خود نگهداری، و مناعت[مع العفّه] طبع بهتر از ثروت همراه با گناه است.

_شغل و تخصص داشتنی که انسان در آن به حلال اکتفاء کند اگر چه آن حلال کم باشد بسیار پسندیده تر از آن است که انسان ثروت را از راه گناه به دست بیاورد و در راه فساد خرج کند.

در اینجا حضرت به بحث حلال بودن اشاره می کند.فرمود:
اِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ یُحبُّ المُحتَرِفَ الأَمینَ.
خداوند متعال آدم درست‌کار صاحب حرفه را دوست می‌دارد.

✅در کلام حضرت بین شغل داشتن و عفت پیوند برقراراست یعنی خود شغل یکی از عوامل عفت است؛و از آن طرف بین ثروتمند افراطی و غنا با فجور نیز رابطه است.
به تعبیر قران کریم:
《وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ؛ اعراف – ۸۵ 》
در باره کارهای مردم، کم نگذارید.

🔶وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ
هر کسی بهترین رازدار خود است،
هیچ کس به اندازه خود نگران اسرار و آبروی خود نیست، اسرار را فاش نکن که خود ضرر میکنی.

⏪درحکمت۶ می فرماید:
صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ;
سینه انسان خردمند، صندوق اسرار اوست.

_ حکمت ۱۵۲می فرماید:
مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِه
اگر اسرار انسان فاش شود،بعد از آن اختیار دست خودش نیست و دیگران برای او تصمیم میگیرند و او را بازی میدهند

این شعرعربی گویای همه چیز است:
کل سرٍّ جاوَزَ الاِثنَینِ شاع/
کلُ علمٍ لیسَ فی القرطاسِ ضاع‏/
سرّی که از دو لب بیرون آمدو افشاء شد
و علمی که در کاغذ نوشته نشد ضایع شد

🔶وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ
چه بسا کسانی که تلاش میکنند برای ضرر رساندن به خود.

✅️اگر کسی راز نگه دار نباشد، حرفه نداشته باشد، لقمه پاک نخورد، چشمش به دست مردم باشد، قدر داشته هایش را نداند و مراقب زبان نباشد؛ هر
چه بیشتر پیش بدود بیشتر زیان کرده است.

حرکت باید بر مبنای درست باشد وگرنه کسی که شاخه زیر پای خود را میبرد هر چه بیشتر عرق بریزد زودتر می افتد.

✴️امام صادق(ع)فرمود:
الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً عَنِ الطَّرِیقِ.
آدمی که به سمت هدف حرکت نکند هر چه بیشتر رود،از نقطه هدف دورتر می شود .
باید هدف و مبنا مشخص باشد بعد سرعت داشته باشد.

🔶مَنْ أَکْثَرَ أَهْجَرَ
کسی که زیاد سخن بگوید دچار حرفهای بی مفهوم و هذیان میشود.

_ این جمله دو معنا دارد:
یک معنای عام: انسان بی مبنا و تربیت نشده بر اساس نامه 31 هر چه بیشتر زحمت بکشد بیشتر از مسیر حق دور میشود و به حقایق نمی رسد (دچار هجرت از هدف میشود)
این معنا شباهت به جمله قبل دارد:
” وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ “
خیلی بی مبنا کار نکن چون به سقوط نزدیکتر میشوی

و یک معنای خاص: هر کسی بیشتر حرف بزند خطایش زیاد میشود و دچار هذیان گویی میشود.
کم گوی وگزیده گوی چون درّ

🔶وَ مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ
هر کسی تفکر کند برای دیدن حقایق بینا میشود،

انسان اگر به این کلمات توجه کند به حقانیت آنها پی میبرد، این حرفها عقل پسند اند.
بسیاری از بخش های قرآن و احادیث همینگونه هستند که اصول عقلایی هستند که اگر انسان پرده شهوت و تعصب و جهل روی فکرش نیفتاده باشد می تواند آن را درک کند. البته بعضی امور هم تعبدی هستند و عقل راهی برای درک یا اثبات آنها ندارد.

اللهم زدنا علماً نافعاً واسعا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۸- ۲۰ذیحجه

💢بخش بیستم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیستم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:57 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیستم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

 نامه به امام مجتبی (ع)

🔴قسمتهای  قبل بحث حرکت و تربیت صحیح فرزندان ومضامین بلند در جملات کوتاهی خطاب به امام مجتبی از کلام امیر المومنین صلوات الله علیهما ،که مخاطبین آن تمام آحاد بشریت هستند.

🔶ایاک والاِتِکالَ علیَ المُنیٰ
فرزندم تورا برحذر میدارم[ایّاکَ] از اینکه بر آرزوهای طولانی تکیه کنی .

_مُنی ، آرزوهای طول و درازی که انسان باید همه استعداد و توانایی هایش را صرف آنها کند و در پایان نیز به آنها نرسد.

🔶فاِنَّها بَضائِعُ النُوکیٰ
 کسی بر آرزوی بدون پشتوانه و برخواسته از هوی و هوس اتکا کند ،سرمایه های[بَضائِع] انسان جاهل و احمق را در دست دارد.
از تکیه[النُّوکی] بر آرزوها بپرهیز که سرمایه احمق هاست.
کسانیکه از جهت فکر، اندیشه، راه بجایی نمی برند، تخیل و وهم کرده به آن دلخوش میشوند .

فرمود: خردمندانه و امیدوارانه حرکت کنید  با امید بخدا و عمل و تلاش وارد شوید تا لطف خدا مقرر و مقدر شود.
انسان عاقل بر آرزو تکیه نمیکند بلکه تلاش میکند و به زحمات خود امیدوار می ماند.
امیرالمومنین در بخشهای قبل فرمود: 
_ایُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ
اى مردم چیزى که بر شما مى ترسم دو چیز است:
 اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الاْمَلِ 
پیروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز،
فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأَمَّا طُولُ الاْمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَة 
 چرا که پیروى از هواى نفس شما را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دور و دراز آخرت را به فراموشى مى سپارد.

_ با توجه به جملات قبلی حضرت:
 قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ؛
به اهل خیرنزدیک و از اهل شر دوری کن. 
 نه باید خودمان آرزوهای طولانی داشته باشیم. نه باید با کسانی که چنین آرزوهایی دارند همنشین شویم.

یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ اَلْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ
فرزندم از همراهی با احمق بر حذر باش او میخواهد سود برساند ولی ضرر میزند. 

🔶والعقلُ حفظِ التجارُب
عقل حفظ تجربه هاست.
عاقل تجربه ها را حفظ می کند. تجربه عبرت است ،چه تجربه شخصی وچه تجربه گذشتگان باشد آنها را صیانت میکند.

هر روز یک چیزی تجربه میشودتا روز بعد همان مسیر طی نشود.
صرف حفظ تجارب هم کافی نیست.
 عقْل حفظ تجارب است باید به عمل منجر شود. عقل،نگاه کردن  به تاریخ و سنت ها و قانون های الهی است، 

غرض از تاریخ فقط دانستن آمد و رفت پادشاهان ، دوره ی حکومت و مرکز خلافت انان نیست ، صرف دانستن این سولات نیست. 

اما باید فهمید که در طول تاریخ خدا گردن ظالمان و مستکبرین را شکست و هیچکس نتوانست  ظلم و حرام را با خوشی از گلو فرو ببرد.پس دامن ما را هم خواهد گرفت.

⏪إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتِ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا
امور وقتی شبیه شد اول و آخر آن به هم مرتبط است .اگر امروز از مسیر درست حرکت نکردید پشت سر و روز قبل خود را نظاره کنید. 

 عقل یعنی شناخت قوانین کلی عالم که بر مبنای حق بنا نهاده شده اند:
انها را بشناسید و درس بگیرید.

فرمود خدا با شیطان در بهشت و عابد بهشت که تکبر کرد چگونه برخورد کرد !! 
او را از بهشت راند .
دیگران که داخل بهشت نیستند، انها را با تکبر وارد بهشت نمی کند. این قانون ، سنت ، و تاریخ است.

✳️ الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ لَمّا تَذاکَروا العَقلَ عِندَ مُعاوِیَةَ:
حسین بن علی صلوات الله علیه با معاویه هم کلام شدصحبت عقل بمیان آمدفرمود:  
 لا یَکمُلُ العَقلُ إلّا بِاتِّباعِ الحَقِّ 
عقل کامل نمیشود مگر با تبعیت از حق: حق هم خداست هم قوانین تکوینی عالم.
سنتهای الهی در عالم همه حق است چون خدای حق آنها را قانون گذاری کرده‌.

⏪ در نامه ۷۸ فرمود : 
«فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَالتَّجْرِبَة; 
بدبخت کسى است که از عقل و تجربیات خود سود نبرد ،تاریخ را خوانده ولی درس نمی گیرد.

فرمود : فرزندم طوری با تاریخ زندگی کرده ام که گویا با اولین و آخرین نفر زندگی کرده ام و چکیده و خلاصه تاریخ را در قالب این نامه بیان و منتقل می کنم .

🔶وخیرُ ما جَرَبتَ ما وعَظَک
مهمتر از دیدن و حفظ تجربه ،بهترین تجربه آنست که بتو پند و موعظه بدهد.
_ تجربه سرلوحه کار تو باشد.
_تجربه استاد و راهنمای تو باشد.
_ در وادی عمل به آن تجربه عامل باشی.
_بهترین تجربه کاربردی ترین آن است که وعظ آن تاثیر گذار باشد.
صرفا تجربه، صرف دانستن کافی نیست، وقتی مطابق با دانستن به عمل گرایش پیدا شد مفید خواهد بود.

⏪گاهی باید برای کسب تجربه و عمل به آن هزینه کرددر  حکمت ۱۹۶فرمود : 
لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ. 
آنچه از مال تو از دست مى رود و مایه پند و عبرت مى گردد در حقیقت از دست نرفته است.بلکه بدست آمده است چون رشد میدهد.

🔶بادِرِ الفُرصةَ قبلَ اَن تَکونَ غُصّةً
فرصت‌ها را غنیمت بدان ، پیشتازی کنید [بادِر] قبل از اینکه فرصت تبدیل به غم و غصه شود.
 
✅ همیشه زمان بر وفق مراد انسان نیست،هروقت که زمان موافق میل شماست پیشتازی کنید ، به استقبال فرصت ها بروید و مترصد باشید که کجا موقعیت برای رسیدن به هدف مهیاست، همانجا را غنیمت بشمارید.

_امیرالمومنین فرمود :  
أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ
شدید ترین غصه آنست که فرصت با سهل انگاری از دست برودو حسرت آن باقی بماند.

⏪حکمت ۲۱ برمود:  
الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر
 فرصت ها را دریابید فرصتها مانند ابر تابستان سبک و پرسرعت حرکت می کنند (بدون باران است)ابر زمستانی بعلت سنگینی وحمل باران حرکت کند دارد.
دریابید ، فرصتها با غصه بر نمی گردد.

✳️ پیامبر خاتم صلی الله علیه واِله فرمود: 
«إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَات أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا; 
بدانید از سوى پروردگار شما در ایام زندگیتان نسیم هاى سعادتى میوزد از آن استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید.

_ پیامبر(ص) فرمود :  
«مَنْ فُتح لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیْرِ فَلْیَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ لا یَدْرى مَتى یُغلَقُ عَنْهُ 
کسى که درى از خیر به روى او گشوده شود باید برخیزد و از آن بهره گیرد، زیرا نمى داند چه زمانى این در بسته مى شود.

🔶لیسَ کلُ طالبٕ یُصِیبُ 
اینگونه نیست هر کسی بدنبال هر چه باشد به آن برسد.و اگر چیزی از دست رفت [استعداد، فرصت , زندگی خوب ] بآسانی بدست آید

✅ باید آرمانگرایی با واقعیت گرایی همراه باشد، یکی از مسائل تربیتی آن است که فرزندانمان را با واقعیت پرورش دهیم. باید بدانیم در مسیر زندگی بعضی مواقع انسان به هدف نمی رسد ولی اینجا نباید به یاس رسید، باید از قبل آماده بود و حرکت را از نو شروع کرد.

واقعیت گرا با شرایط موجود و امکانات محدود حرکت میکند چون میداند شرایط همین است ، از اینکه به هدف نرسید سر خورده نمیگردد 
ولی آرمانگرا به هر نقطه ای هم برسد باز چون آن هدف نیست سرخورده میشود.

🔶و لا کلُ غائِبٕ یَؤوُب
 هر کسی و هر چیزی که غائب شد برنمی گردد
این احتمال را در گوشه ذهن داشته باشید ،همه امور دسته یافتنی نیست نومید و سرخورده نشوید.
از طرفی از داشته ها خوب بهره نگیرید و نابود شود، رفته دگر باز نمی گردد.

چه بسیار افرادی که به خاطر از دست دادن فرصت، موقعیت یا مال و فرزندی تمام عمر به این انتظار می نشینند تا آن موقعیت برگردد در حالی که می توان فرصت سازی کرد و بهتر از موقعیت های از دست رفته را برگرداند.

⏪ حضرت در خطبه ۱۶ فرمود: 
حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ 
عالم دو محور و دو قطب دارد حق و باطل . و برای هریک اهل و طرفدارانی هست.
 وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما ولَعلَّ
 اگر دیدید گروه منحرف تعدادشان بیشتر است. واحیاناً حق ضعف دارد نگران نباشید .چه بسا باطل از بین برود و حق پیروز گردد.
 وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَىْءٌ فَاَقْبَلَ.
 کم اتفاق می‌افتد  چیزی که از دست انسان رفت، مجدد به دست انسان برگردد.«آب رفته دوباره بر نمی گردد»

🔶ومنَ الفسادِ إِضَاعَةُ الزاد و مُفسَدَةُ المعاد
 یکی از انواع فساد، از بین بردن توشه قیامت است. تقوا توشه قیامت که انسان به دست آورده آنرا ضایع کند.
ویکی دیکر از انواع فساد مفسده المعاد است‌ . توشه که از بین رفت معاد به فساد کشیده میشود.

این دو با هم در ارتباطند.زاد از بین رفت معاد خراب میشود.
هرچه زاد پربار باشد رسیدن به قیامت آباد، آسانتر است.
اینگونه هم نیست که فساد دنیا به فساد آخرت ارتباط نداشته باشد.

✅ مرحله اول زاد و توشه ، کسب تقوا 
مرحله دوم، حفظ زاد و توشه تا بفساد تندیل نشود.

✳️غرر الحکم : 
مَنْ أَفْسَدَ دِینَهُ أَفْسَدَ مَعَادَهُ. 
خداوند به ما استعدادهای فراوانی داده است اگر همه انها را خرج دنیا کنیم فساد است و ضرر.

✅ از فرزند شیخ حسنعلی سوال کردند پدر چه کرد به این مقامات رسید!!!
پاسخ داد :
پدر ما غیر از شرع و احکام و اعمال کار خاصی نمی کرد تنها تفاوت شیخ با دیگران این بود.
شیخ هر چه عمل میکرد حفظ میکرد .
و دیگران زاد و توشه کسب میکنند ، دو ساعت بعد ضایع می کنند.

✳️عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ : قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: 
اصبغ بن نُباته از امیرالمومنین نقل می کند که فرمود: 
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الِاهْتِمَامَ بِالدُّنْیَا غَیْرَ زَائِدٍ فِی الْمَوْظُوفِ ،
به راستی که دنیاگرایی سبب زیاد شدن روزی مقدّر نیست.
 وَ فِیهِ تَضْیِیعُ الزَّادِ، 
ولی مایه تباهی توشه آخرت است؛
وَ الْإِقْبَالَ عَلَی الْآخِرَةِ غَیْرَ نَاقِصٍ مِنَ الْمَقْدُورِ،
 و آخرت گرایی از روزی مقدّر کم نمی کند
 وَ فِیهِ إِحْرَازُ الْمَعَادِ 
 و باعث دستیابی به بهره های آخرت است.

✅ زاد توشه فقط پول نیست ، استعداد،   زندگی ، وجود انسان توشه است ، همه ی وجود را خرج دنیا نکنید.

🔶ولکلِ امرٕ(اِمرِئِِ)عاقبه 
هر امری عاقبتی دارد ،خواه شیرین یا تلخ باشد.
هر عمل انعکاس و نتیجه ای دارد ،ثمره شیرین آن کام را خوش میکند .و ثمره تلخ آن دامنگیر خود میشود.

انسان باید آینده نگر باشد،و همیشه به نتیجه کار نیز فکر کند. برای هر کاری تا چند مرحله انرا باز نگری کند.بی عقلی است که انسان بی گدار به آب بزند.

⏪ در غرر الحکم فرمود : 
وَ لِکُلِّ أمْر عاقِبَةٌ حُلْوَةٌ اَوْ مُرَّةٌ 
هر کار عاقبتى شیرین یا تلخ دارد که باید به آن اندیشید. با فکر و مشورت شیرینی، و با بیفکری تلخی را بدنبال دارد.

✅ آینده نگری دو سود مهم دارد:
الف. ایجاد انگیزه
(اگر دانش آموز بداند درس چه سودی به حال او دارد با شوق و ذوق درس می خواند.)
ب. کسی که هدف داشت و پر انگیزه بود میگردد تا کوتاه ترین و مطمئین ترین راه را برای رسیدن به هدف پیدا کند. که این  میشود بهره بردن از عمر و وقت.

در مسابقه هر کس دنبال کوتاهترین راه است که به مقصد برسد.
با انگیزه میانبر میزند تا سالیان را کم و مسافت را کوتاه کند.

🔶سَوفَ یَاتیٖک ما قُدِّرَ لَک
آنچه که برای تو مقدر شده بتو خواهد رسید. دنبال واسطه گری ، پارتی ،التماس نباش ،اگر در پرونده تو ثبت شده و صلاح تو باشد ،بجایی که باید برسی ،دست خواهی یافت.

باید دانست در کنار آینده نگری مقدرات دست خداست هر دو را باید کنار هم دید. نه ابنکه همه را بخدا بسپارد و خود تلاش و تدبیر نکند ، مشورت و مصلحت سنجی نکند.
و نه اینکه همه چیز را از تلاش و تدبیر خود بداند و خدا را به حاشیه ببرد.
《وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ》
جریان مقدرات همان اندازه گیریهاست .

یکی را استعداد، یکی را سلامتی ، یکی را ثروت ، یکی را خانواده خوب داده وهر چیزی نزد خدا مقدار و اندازه دارد. 
خدا مهندس عالم است .
مهندس یک لفظ فارسی است .موءّندز بوده یعنی اندازه گیر.اما در تلفظ به مهندس تبدیل شده. عالم را او مهندسی کرده.

تقدیر یعنی محاسبه گرخدای عالم حکیم عادل
۱. مقدرات یعنی قوانین کلی عالم : 
《نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ》
۲. مقدرات الهی بر اساس عملکرد ماست. اتفاقات آینده در دنیا و آخرت بر مبنای عملکرد دیروز ماست.
آینده بر اساس گذشته رقم میخورد.دو چیز جدا از هم نیستند.

کیفیت مرگ به کیفیت زندگی ربط دارد.
در خطبه ۳ در جریان مرگ خلفا فرمود: 
《نَهَبا حتّی مَضَیَ الاوَّلُ لِسبیلِه》
مرگ او،چنبن بود که در مسیرزندگی خود رفت .
از ابتدا تا انتهای بعد مرگ یک سبیل است، دو راه وجود ندارد.
آینده را گذشته تشکیل میدهد.

اللهم لا تکلنا الی انفسنا طرفهَ عینِِ ابدا

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۲۰ – ۲۲ذیحجه

💢بخش ۲۱ نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیست و یکم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
41:01 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیست و یکم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔴نامه خطاب به امام حسن دارای محتوای تربیتی است و طبق روایت ” انا و علی ابوا هذه الامة ” نامه خطاب به همه ما است، چرا که همه فرزندان علی ابن ابیطالب علیه السلام هستیم. حضرت در ادامه بیان موانع رشد میفرمایند: 🔶التَّاجِرُ مُخَاطِر هر تاجری در معرض خطر است. مخاطره و ریسک پذیری یکی از لوازم تجارت است. از طرفی باید عاقبت اندیش بود، از طرفی باید به رزق مقسوم اعتماد داشت، از طرفی باید مخاطرات تجارت را به جان خرید و دست از کار بر نداشت. ☑️تجارت پنج حرف دارد: توکل/ جرات/ ایمان / راستی /توکل (اول و آخر تجارت توکل است) _جمله حضرت میتواند اشاره داشته باشد به خطرات معنوی تجارت که مخلوط شدن مال حلال و حرام است. یعنی یکی از موانع تربیت صحیح لقمه حرام است که این لقمه گاه در سفرهای تجاری پر سود جلوه بیشتری دارد. _ در یک نگاه کلی، همه دنیا بازار تجارت است برای ما و باید در این دنیا مواظب خطرات باشیم: ⏪در روایت است که: الدُّنْیَا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ دنیا بازار است که در آن عده ای سود می‌کنند و عده ای ضرر می‌کنند. _در نهج البلاغه در توصیف دنیا آمده است: مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّه‏ دنیا محل تجارت اولیای الهی است. _ باید مواظب بود در این تجارتخانه با برنامه ریزی کار کرد، اعمال مخلوط به حرام نشوند، راهزن ها سرمایه انسان را ندزدند. 🔶وَ رُبَّ یَسِیرٍ أَنْمَى مِنْ کَثِیرٍ چه بسا مال کمی که رشدش بیش از مال زیاد است. از این جمله دو مطلب قابل استفاده است: 1️⃣توجه باید به کیفیت زندگی باشد نه کمیت آن. چه بسا سرمایه کم، آرامش بیشتری را به ارمغان بیاورد. 2️⃣کم بودن اگر همراه با برکت الهی شد کافی است، و زیاد اگر دچار بی برکتی شد کم است: نمونه آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که در مدت کم زندگی (هجده سال) تنها با دو فرزند پسر آن چنان برکت داشتند که مبارکه یکی از القابشان است. ✳️ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّهُ قَالَ: از اصبغ ابن نباته نقل شده که وزی امیرالمومنین علیه السلام به ایشان فرمود: کُونُوا کَالنَّحْلِ فِی الطَّیْرِ مانند زنبور عسل در بین پرندگان باشید. لَیْسَ شَیْ‏ءٌ مِنَ الطَّیْرِ إِلَّا وَ هُوَ یَسْتَضْعِفُهَا هیچ پرنده ای نیست مگر اینکه زنبور را کوچک می‌بیند. وَ لَو عَلِمَتِ الطَّیْرُ مَا فِی أَجْوَافِهَا مِنَ الْبَرَکَةِ لَمْ تَفْعَلْ بِهَا ذَلِک‏ اگر پرندگان میدانستند چه برکتی در زنبور عسل هست هیچگاه او را کوچک نمی شمردند. عوامل ایجاد و معدوم کردن برکت: 1️⃣خوش خلقی: النَّبِیِّ ص قَالَ: إِنَّ فِی الرِّفْقِ الزِّیَادَةَ وَ الْبَرَکَةَ وَ مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْرَ. رفق و خوش خلقی موجب زیادی برکت است و کسی که رفق نداشته باشد، خیر از زندگی او می‌رود. -امام صادق: إِذَا دَخَلَ أَحَدُکُمْ بَیْتَهُ فَلْیُسَلِّمْ فَإِنَّهُ یَنْزِلُهُ الْبَرَکَة هنگامی که یکی از شما بخانه خود وارد می‌شود سلام کند برکت بسویش فرستاده می‌شود. _سلام یعنی اعلام امنیت و سلامت از جانب شخص _هرچه سخت تر شد، خوش اخلاق تر باش چرا که برکت را زیاد می‌کند. 2️⃣اسراف: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَکَةِ. امام صادق علیه السلام میفرمایند:اسراف برکت را کم می‌کند. 3️⃣همنشینی با اطرافیان حاکم ظالم: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ: از امام صادق علیه السلام روایت شده: اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِینَکُمْ بِالْوَرَعِ وَ قَوُّوهُ بِالتَّقِیَّةِ وَ الِاسْتِغْنَاءِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- عَنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَى صَاحِبِ سُلْطَانِ الدُّنْیَا از خدا طلب بی نیازی کنید نه از رفقای سلطان وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خَضَعَ لِصَاحِبِ سُلْطَانِ الدُّنْیَا کسی که برای یکی از رفقای سلطان خضوع کند أَوْ مَنْ یُخَالِفُهُ فِی دِینِهِ یا کسی که برای یکی از بی دینان صاحب مقام خضوع کند طَلَباً لِمَا فِی یَدَیْهِ مِنْ دُنْیَاهُ ، أَخْمَلَهُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُ عَلَیْهِ خدا او را حقیر میکند و مورد خشم قرار میدهد وَ وَکَلَهُ إِلَیْهِ فَإِنْ هُوَ غَلَبَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ دُنْیَاهُ فَصَارَ إِلَیْهِ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ نَزَعَ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْهُ اگر شخص بتواند به واسطه آن شخص مسئول به دنیایی برسد، خدا برکت را از او می‌گیرد. در ادامه می‌فرماید خداوند در زمین جایگاه هایی دارد که به آن منتقمه می‌گویند کسی که بخواهد با حرام خواری و خوردن مال ایتام به رفاه برسد این زمین از او انتقام می‌گیرد. 4️⃣ موسیقی،‌ قمار و شراب: امام صادق: لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتاً فِیهِ خَمْرٌ أوْ دَفٌّ أوْ طَنْبُورٌ أوْ نَرْدٌ فرشتگان به خانه‌ای که در آن شراب و آلات موسیقی، مانند: دایره، طنبور، یا آلات قمار باشد، داخل نمی‌شوند وَلَا یُسْتَجَابُ دُعَائُهُمْ وَتُرْفَعُ الْبَرَکَةُ عَنْهُمْ و دعای اهل آن خانه مستجاب نمی‌شود و برکت از زندگی آنها برداشته می‌شود. 5️⃣نبودن فرزند: رسول اعظم: بَیْتٌ لَا صِبْیَانَ فِیهِ لَا بَرَکَةَ فِیهِ خانه‌ای که بچه در آن نیست، برکت در آن نیست. 6️⃣ مهجوریت قرآن:‌ حضرت علی علیه السلام :اَلْبَیْتُ الَّذِی لَا یُقْرَاُ فِیهِ الْقُرْآن وَلَا یُذْکَرُ اللهُ فِیهِ خانه‌ای که در آن،‌ قرآن تلاوت نشود و یاد خداوند نباشد،‌ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَتَهْجُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَتَحْضُرُهُ الشَّیَاطِین؛ برکت کم می‌شود، فرشتگان از چنین خانه‌ای دوری می‌کنند و شیاطین در آن حاضر می‌شوند. 7️⃣ دشنام دادن: امام باقر علیه السلام : مَنْ فَحَشَ عَلَی اَخِیهِ الْمُسْلِمِ کسی که به برادر مسلمان خود دشنام دهد، نَزَّعَ‌ اللهُ مِنْهُ بَرَکَةَ رِزْقِهِ وَ وَکَّلَهُ اِلَی نَفْسِهِ وَاَفْسَدَ‌عَلَیْهِ مَعِیشَتَهٌ؛ خداوند برکت را از روزی او برمی‌دارد و او را به خودش واگذار می‌کند و زندگی‌ را تباه می‌سازد. 🔶لَا خَیْرَ فِی مُعِینٍ مَهِینٍ نه در کمککاری فرومایه خیری است، 🔶وَ لَا فِی صَدِیقٍ ظَنِینٍ و نه در دوست متهم. _ کسی که بخواهد به ما کمک کند ولی به ما توهین کند و عزت ما را از بین ببرد، هیچ خیری در این رفاقت نیست. _ از آنجایی که یکی از راه های شناخت هر کس نگاه به دوستان اوست، از کسی که هم اینک مورد اتهام است دوری کنید چرا که نگاه و قضاوت مردم نسبت به شما نیز تغییر میکند: ⏪ در نامه ۶۹ فرمودند : وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ یَفِیلُ رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ، از همنشینى با کسى که فکر او ضعیف و عمل زشت دارد بپرهیز، فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ زیرا معیار سنجش شخصیت هر کس، یارانش هستند. به قول شاعر عرب: عَنِ المَرءِ لا تَسأَل وَسَل عَن قَرینَهُ/ فَکُلُّ قَرینٍ بِالمُقارِنِ یَقتَدی/ از شخص نپرس، ازدوستانش بپرس چرا که دوستان به هم اقتدا می‌کنند. 🔶سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَکَ قَعُودُهُ تا روزگار رام توست به آسانی[ساهِل] بهره ات را از آن بگیر. با تساهل و آسانی با روزگار سر کن، با دنیا خوش برخورد باش و بهره ات را از دنیا بگیر. _ تا وقتی دنیا روی سختی و بیماری و فقر و مشغله را به تو نشان نداده، بیشترین استفاده را از دنیا بکن چرا که اگر ورق برگشت معلوم نیست اوضاع چگونه شود. 🔶وَ لَا تُخَاطِرْ بِشَیْءٍ رَجَاءَ أَکْثَرَ مِنْهُ برای رسیدن به نعمت بیشترنعمت خود را به خطر نینداز. _ ریسک احمقانه نکنید، مانند همه کسانی که به طمع درآمد سرشار در مدت کوتاه تمام زندگی را نقد میکنند و در اختیار کسی می گذارند و پس از چندی هم زندگی میرود هم آن شخص. یا مانند کسانی که با قمار دنبال ثروت اند نباشید. ✅ حضرت دراین جمله در صدد نفی و برطرف کردن حرص از افراد است. سه مورد از مصادیق کلام حضرت (با ضرر زدن به این سه دنبال کسب مال نباش): 1️⃣ اموال مردم، 2️⃣ضروریات زندگی 3️⃣سلامتی _انسان نباید با بی برنامگی دیگران را به خاک سیاه بنشاند، نباید ضروریات زندگی را بفروشد به امید سود زیاد، نباید هزینه درمان و سلامتی را خرج سود کرد چون سلامتی بالاترین سود است. 🔶وَ إِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاج بپرهیز؛ از اینکه مرکب[مطیّه] لجاجت سرکشی کند و تو را به زمین بزند. _ لجاجت یعنی پا فشاری بر فکر و عمل اشتباه حتی بعد از ثابت شدن اشتباه بودن آن. در عرف میگویند: سرم بشکند، نرخم نشکند ⏪علی بن ابیطالب (علیه السلام): مَنْ تَرَکَ قولَ لا أدْری اُصِیبَتْ مَقاتِلُهُ هر کس که جمله «نمى‏دانم» را ترک کند خود را به کشتن خواهد داد. _ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم: إِیَّاکَ وَاللَّجَاجَةَ فَإِنَّ أَوَّلَهَا جَهْلٌ وَآخِرَهَا نَدَامَة از لجاجت بپرهیز که آغاز آن جهل و نادانى، و پایان آن ندامت و پشیمانى است. لا مَرْکَبَ أَجْمَحَ مِنَ اللَّجاجِ مرکبى سرکش تر از لجاجت نیست ⏪ در حکمت ۱۷۹ فرمود: اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْیَ لجاجت، فکر و رأى انسان را از میان مى برد. _امیرالمومنین علی علیه السلام : اللَّجاجُ أکْثَرُ الاْشْیاءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ لجاجت زیان بارترین اشیا در دنیا و آخرت است. _امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: اللَّجَاجُ شُؤْمٌ. یکی از امور شوم، لجاجت است. اللهّم لا تجعلِ الدنیا اکبر همّنا

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۲۱ – ۲۳ذیحجه

💢بخش ۲۲ نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیست و دوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
48:40 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیست و دوم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔴مسائل مهم تربیتی، تربیت نوجوان وجوان، دوستی و دوست یابی ،وظایف انسان در مقابل دوستان. برای تربیت نفس: 🔶️ احْمِلْ نَفْسَکَ مِنْ أَخِیکَ خودت را در مواجهه با دوست، وبرادرت به سختی بینداز. 🔶️عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را بر قرار کن،اگر قطع ارتباط کرد[صَرمِه] تو صله برقرار کن. 🔶وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، او چیزی را از تو منع کرد، تو به اولطف کن. 🔶وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ و چون او بخل به خرج داد[جُمُدِه]،شما بخشش کن. 🔶وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ هنگامى که دورى گزید[تَباعُد] تو نزدیک شو، 🔶وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّینِ هرگاه سخت گرفت تو آسان بگیر. اگر نسبت به تو بد اخلاق بود،شما نسبت به او لین ونرمی نشان بده. 🔶 وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ به هنگام گناهش عذر او بپذیر، اگر او نسبت به تو جرمی، خطایی، اشتباهی انجام داد، تو برای او عذر تراشی کن. 🔶حَتَّى کَأَنَّکَ لَهُ عَبْدٌ وَ کَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَیْکَ نسبت به برادرت مهربان باش ، مثل این است که تو بنده وبرده اوهستی، ومثل این است که او صاحب نعمت وشما نانخور او هستی. ✅️ برای نگه داشتن دوست خوب، گاهی باید از حق خود گذشت و کوتاه آمد. برای تربیت نفس ،باید چیزهایی را برای نفس اجبار کنیم و لو اینکه اکراه داشته باشد. باید نفس را تادیب کرد. (عَوِّد نَفسَک)نفس را به حال خود رها کنیم: ⏪حضرت در خطبه ۱۷۶ فرمود: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ آگاه باشید چیزى از طاعت خدا نیست جز آن که با کراهت انجام مى گیرد، وَ مَا مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَةٍ و چیزى از معصیت خدا نیست جز اینکه با میل و رغبت عمل مى شود. ⏪خداوند در قرآن کریم می فرماید: 《ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَما یُلَقّاها إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَما یُلَقّاها إِلاّ ذُو حَظّ عَظیم؛ فصلت – ۳۴》 بدى را با نیکى دفع کن ناگاه خواهى دید همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است اما جز کسانى که داراى صبر و استقامتند به این مقام نمى رسند و جز کسانى که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمى شوند. ✅️ منظور دوستی واخوت و برادری ایمانی است.‌ بنا نیست که خودمان را برای هر کسی به زحمت بیندازیم. وکلام حضرت ناظر بر جامعه ایمانی است. منظور از برادر کیست؟ قران فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» مومنین برادران یکدیگرند. ✳️علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه توضیح میدهد که ما سه نوع برادری واخوت داریم. ۱- اخوت طبیعی : دو نفر، فرزند یک مادر باشند (همه مومنین که فرزند یک مادر نیستند) نمی شود گفت همه ما فرزند آدم و حواییم پس برادریم، در این صورت باید میگفت (انما الناس اخوه، ولی فرمود انما المومنون.) ۲- اخوت رضاعی، دو شخص که از یک مادر شیر خوردند. همه مومنین که از یک‌مادر شیر نخورده اند. ۳- اخوت اعتباری، در مومن و موحد بودن با هم برادرند. ما بچه های فاطمه با هم برادریم. ملاک در برادری ایمان است‌. 🔻فرهنگ عالَم در مورد دوستی: تا وقتی برای تو سود داشت با او رفیق باش. تا وقتی بتوانی او را پله ترقی خود کنی با او رفیق باش. 🔺 فرهنگ دینی در مورد دوستی: برادر و دوست تو اگر مومن است گرچه سود ظاهری برای تو ندارد، ایمان او بزرگترین سود است . _ارزش این دیدگاه وقتی مشخص میشود که آن را با عرف غالب بر جامعه بشری بسنجیم، عرف جامعه میگوید: کاسه جایی بر که باز آید قدح (کاسه را جایی ببر که چیز بیشتری به تو برسد) یا به قول شاعر: بلی “صامت” سزای جنگ جنگ است / کلوخ انداز را پاداش سنگ است/ یا به قول حافظ: محتسب خم شکست و من سر او/ سِنُ بالسِّنِ و الجُروحَ قصاصُ/ اگر کسی دندان بشکند، قصاص او دندان شکستن ، و اگرجراحت وارد کند، قصاش اوجراحت است. ⏪حضرت درحکمت ۱۵۸می فرماید: عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْه‏ اگر دوست با تو بد رفتاری کرد، خواستی او را عتاب و سرزنش کنی، سرزنش با احسان باشد. هر چقدر خواستی او را بیشتر تنبیه کنی، بیشتر به او محبت کن. شر او را با نعمت دادن و خیر رساندن به او رد کن . 🔶️وَ إِیَّاکَ أَنْ تَضَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَیْرِ أَهْلِهِ، مبادا این نیکی جایی باشد که نباید، یا در باره آن کس که نشاید. _اگر چه این دستور خیلی عالی است ولی باید در جایگاه خود و اهل خود از آن استفاده کرد: ترحم بر پلنگ تیز دندان/ جفاکاری بود برگوسفندان/ اگر کسی مدام بدی کند که تو به او خوبی کنی و از او بگذری و… داستان عوض میشود.حضرت در نهج البلاغه فرمود: إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً اگر شما بایک نفر همیشه و مدام مدارا کنید به جای اصلاح، جری وبدتر می شود .اینجا باید تندی کرد تا او سر به راه شود. در مورد غیر مومنین یا مومنینی که نمی خواهند تحت تاثیر قرار بگیرند، باید طور دیگر عمل کرد. 🔶️لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِکَ صَدِیقاً، فَتُعَادِیَ صَدِیقَکَ دشمن دوست خود را به دوستی نگیر تا دوستت را دشمن نباشی. (در این صورت با دوستت دشمنی کرده ای)، ⏪حضرت در حکمت۲۹۵می فرماید: أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ؛ دوستان سه گروه و دشمنان نیز سه گروهند؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ؛ اما دوستانت: دوست تو ، دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو. وَ أَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّک. و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمن هستند. 🔺 جمله حضرت دو استثناء دارد: 1.آنجا که دوست ما واقعا ظلمی کرده باشد، در چنین صورتی ما نمی توانیم از ظالم دفاع کنیم بلکه باید تلاش کنیم حق به حقدار برسد. 2.آنجا که غرض ما از دوستی با دشمن دوست، ایجاد پیوند و صلح بین آنان باشد. ✳️مرحوم‌مجلسی در بحار نقل می کند: تولی وتبری : إِنَّ رَجُلًافقال یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُحِبُّکَ وَ أُحِبُّ فُلَاناً وَ سَمَّى بَعْضَ أَعْدَائِهِ شخصی به حضرت عرض کرد هم تو را دوست دارم و هم معاویه را، فَقَالَ ع أَمَّا الْآنَ فَأَنْتَ أَعْوَرُ فَإِمَّا أَنْ تَعْمَى وَ إِمَّا أَنْ تُبْصِرُ. حضرت فرمود: تو الان یک چشمی هستی، یا کلا نابینا شو یا کلا بینا. 🔺در دیوان امیرالمومنین این بیت آمده است: صَدِیقُ عَدُوِّی دَاخِلٌ فِی عَدُوِّی/ وَ إِنِّی لِمَنْ وَدَّ اَلصَّدِیقَ وَدُودٌ / دوست دشمن من، دشمن من است.اگر کسی دوستان مرا دوست داشته باشد آنها با من دوست هستند. در روایت داریم شخصی به حضرت امام صادق ع عرض کرد: قِیلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ فُلَاناً یُوَالِیکُمْ إِلَّا أَنَّهُ یَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّکُمْ فردی دوست شماست،ولی نسبت به دشمنان شما اعلام برائت و بیزاری نمی کند. فَقَالَ هَیْهَاتَ کَذَبَ مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا حضرت فرمود: هیهات! دروغ می گوید، مگر می شود کسی ما را دوست داشته باشد و دشمنان ما را هم دوست داشته باشد. ✅️ در دل آدمی دو محبت متضاد نمی گنجد. نمیشود هم ادعای دوستی خدا و اهل بیت را داشته باشیم و هم با دشمن خدا که شیطان است دوست باشیم. تذکر امیر المومنین در مورد برادران ایمانی: 🔶️ وَ امْحَض أَخَاکَ النَّصِیحَةَ حَسَنَةً کَانَتْ أَوْ قَبِیحَةً نسبت به برادرانت خالصانه[وامحَض] نصیحت کن، چه این نصیحت باعث خوشحالی او شود [حسَنهً]وچه باعث ناراحتی او گردد. _ حسنه و قبیحه بودن نصیحت به اعتبار گوینده و شنونده است.مثال: گاهی دوستی از مغازه داری میپرسد کدام جنس را بخرم بهتر است؟ او باید صادقانه نصیحت کند هر چند سود کمتری داشته باشد و به نحوی ناراحت شود. گاهی نیز انسان نصیحتی میکند که دوستش ناراحت میشود. _ انسان باید در مواجهه با دوستانش قصد اصلاح‌گری داشته باشد و تلاش کند آنها را رشد دهد و لو اینکه آنها در ظاهر ناراحت شوند. ✅️ تفاوت مومن و منافق آن است که مومن میگوید “من گفتم”؛ منافق میگوید “میخواستم بگویم”. اگر چیزی را به ضرر دوستت میدانی به او بگو هرچند ناراحت شود. ⏪امیرالمومنین به کمیل فرمود: الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن‏. مومن، آینه مومن است. این حدیث دو معنا دارد: 1. انسان مومن، آینه خداوند است . قران کریم وقتی در مورد اسماء وصفات خدا صحبت می کندمیفرماید: 《هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ.》 یکی از صفات واسماء الهی مومن است. 2.مومنین آینه یکدیگر اند: آینه چند خصوصیت دارد: الف. شخص را همانگونه که هست نشان میدهد، نه زشت‌تر نه زیبا‌تر (آینه دروغ نمی گوید) ب. اگر عیبی هست، باید خود را اصلاح کرد نه آینه را تغییر داد: آینه ، چون نقش تو بنمود راست — خود شکن، آیینه شکستن خطاست. _ امام صادق ع فرمود: أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی محبوب ترین دوستان من آنها هستند که عیوب مرا به من هدیه مى کنند. _ امام باقرع فرمود: اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَهُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَلاَ تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَهُوَ لَکَ غَاشٌّ از کسى پیروى کن که تو را مى گریاند; اما خالصانه سخن مى گوید و از آن کس بپرهیز که تو را مى خنداند اما ناخالص حرف مى زند و زشتى های تو را در نظرت زیبا نشان مى دهد. 🔶️ وَ تَجَرَّعِ الْغَیْظَ خشم را جرعه جرعه فرو ببر[نجرَّع] 🔶 فَإِنِّی لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً ندیدم هیچ جرعه ای شیرین تر و خوش عاقبت‌تر از فرو بردن خشم. 🔶وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً عاقبتی لذیذ تر از فرو بردن خشم داشته باشد، ✅️فرو خوردن خشم کار سختی ست لذا باید آنرا باتمرین جرعه ای فرو خورد. الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ غضب وخشم کلید همه بدیهاست. _حضرت در حکمت ۲۵۵می فرماید: الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم‏. عصبانیت یکی از اقسام جنون است،چرا که عصبانی پشیمان می شود واگر پشیمان نشددیوانگی او کامل و استوار است. 🔺راه فوری مقابله با خشمو غضب: قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّ الْغَضَبَ جَمْرَةٌ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ به راستى این خشم یک شراره شیطانى است که در دل آدمى زاده شعله ور مى‌شود، أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى حُمْرَة عَیْنَیْهِ به راستى وقتى یکى از شما راخشم مى‌گیرد چشمانش سرخ مى‌شود وَ انْتِفَاخِ أَوْدَاجِهِ رگ‌هایش باد مى‌کند شیطان در او نفوذ مى‌کند فَمَنْ وَجَدَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً فَلْیَلْصَقْ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ. و چون کسى از شما از این عارضه بترسد،به زمین بچسبد که پلیدى شیطان در این وقت از او دور شود. ✅️سر به سجده گذاشتن یا وضو گرفتن یا سکوت، یا تغییر حالت از راهکارهای فوری مقابله با خشم است. ⏪راه اساسی درمان غضب: حضرت در حکمت ۲۰۷ فرمود: إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُم‏ اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار، چه کم است کسی که خودرا همانند مردمی کند واز جمله آنان نشود‌. اللهم اعصمنا من شرار نفسک

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۲۲ – ۲۴ذیحجه

💢بخش۲۳ نامه ۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیست و سوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:38 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیست و سوم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی(ع) 🔴مضامین بلند تربیتی در جملات کوتاه خطاب به امام مجتبی علیه السلام که مخاطبین آن تمام آحاد بشریت است . 🔶و تَجَرَعَ الغیظَ فاِنی لَم اَرَ جُرعةً اَحلیٰ منها عاقبةً فرزندم ؛سفارش میکنم وقتی خشم بر تو غالب شد آنرا جرعه جرعه فرو ببر. هیچ جرعه آبی را شیرین تر[اَحلی] از فرو بردن خشم ندیدم.[لَم اَرَ] ابتدای آن سخت و تلخ ، اما انتهای آن شیرین است. ✳️ روایت شیخ صدوق در خصال: خدای متعال به یکی از پیامبران وحی فرستاد. در آغاز روز بعد چند کار باید انجام بدهی . یکی از آن موردها: کوه بزرگی مقابل روی توست باید آنرا ببلعی. روز بعد پیامبر خدا در حرکت خود از دور کوهی را دید دانست که باید بخورد چون خدا گفته حتما شدنی است. ولی هر چه به کوه نزدیکتر میشد کوه کوچک و کوچکتر، تا اینکه به اندازه لقمه ای شد و آنرا خورد. در عالم رویا به او وحی شد. میدانی آنچه خوردی چه بود؟! کوه بزرگ خشم بود ، وقتی انسان با خشم روبرو میشود بزرگ است و هر چه تلاش بر صبوری و دوری از عصبانیت کند تبدیل به یک لقمه گوارا میشود. (عصبانیت یک بخشی از جنون است.) فرو بردن خشم احساس آرامش دارد. آتشی است که فرو بردن آن بجای سوزش خنکی دارد. 🔶ولِن غالَظَک فانه یُوشَکُ اَن تَلینَ لک کسی با تو غلظت داشت و بد اخلاقی کرد تو بامهربانی رفتار کن.و نرمخو باش[لِن] امید است [یُوشَک]که همان فرد نسبت بتو خوش رفتار شود.[اَن تَلین] ولی اگر سبب خشم بیشتر او شویی نسبت به آن باید پاسخگو باشی. در جامعه ایمانی وقتی سلسله اتفاقات ناگوار در حال وقوع است . کبریتها در کنار هم در حال شعله ور شدن است ، باید کبریتی را از میان برداشت تا سلسله زنجیر از هم گسسته شود، و آن نرمی و لیّن بودن شماست. ⏪ حضرت خضر نبی به موسی بن عمران نصایح زیادی دارد فرمود: لا تُفتِحَنَ باباً لا تَدری ما غَلَقَه دری را باز نکن که نمیدانی آنرا چگونه ببندی ولا تُغِلقَنَّ باباً لا تَدرى ما فَتَحَه، دری را قفل نکن که نمیدانی چگونه انرا باز کنی. درب دوستی ومحبت بسته شود براحتی باز نمیشود.رفیق و برادر در جایی عصبانی شد زود جواب نده . لِن لِمَن قالَ لَک هنر آنجاست که وقتی طرف مقابل تندی کرد ،جای نرمخویی و آرامش است. درب دوستی و رفاقت را نبند. وگرنه در آرامش آرام بودن هنر نیست و معنا ندارد. 🔶و خُذ علیٰ عَدُوکَ بالفضلِ فانه اَحلَی الظَفَرَین نسبت به دشمن خود با فضل برخورد کن .مهربانی وفضل با دشمن یکی از دو پیروزی ست. پیروزی نظامی تو بر دشمن قطعی نیست چون تجهیز شده دوباره برمیگردد. اما با محبت طی کنی او تبدیل به دوست شود هیچگاه حمله مجدد بر تو ندارد. ✅ با دوروش میشود بر مقابل غلبه کرد. الف. با زد و خورد و جنگ ب. غلبه با مهر که بفرموده حضرت غلبه محبت را انتخاب کن چون شیرین است. غلبه امروز جنگ ،کینه در دل می ماند بدنبال فرصت و انتقام می گردد، با دیدن نقطه ضعف آسیب خود را میزند. ولی غلبه با محبت پایدار است ، پیروزی که شکست ندارد. عنه علیه السلام : العَفوُ زَکاةُ الظَّفَرِ امام على علیه السلام : گذشت، زکات پیروزى است. زکات می دهیم تا مال از مال الله و مال مردم و فقیر پاک شود.در پیروزی بخشش بجای انتقام زکات پیروزی هست که قلب و رفاقت را پاکیزه می کند‌ ⏪یکی از نوادگان خلیفه دوم امام موسی الکاظم را اذیت میکرد هم به امام و هم امیرالمومنین ناسزا می گفت: اطرافیان معترض شدند و از امام اجازه گرفتند که با او برخورد کنند ، اما امام اجازه نداد . چند وقت بعد حضرت سراغ او و محل کسب و کار اورا گرفت . سوار بر اسب بر مزرعه محل کار او وارد شد . او عصبانی شد و با فریاد اعتراض کردکه محصول آسیب دیده . امام نزدیکتر شد با او خوش و بش کردو فرمود: مزرعه تو آسیب دید خسارت آن چقدر است؟ چه میزان از آن امید سود داشتی؟! گفت : نهایت فلان مقدار سود می کنم . حضرت دو برابر آن میزانی که گفته بود به او پرداخت کرد، خداحافظی کرد و رفت. شب در مسجد او را دید ، دست و پیشانی امام را بوسید و گفت: خدا میداند رسالت و امامت خود را در چه کسانی قرار بدهد.شما آن شانیت را دارید. ✅ حتی اگر دشمن باشد باید آنرا جذب کرد. فرمود: وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی، (در اثنای جنگ صفین )دوست دارم عده ای از این شامیان هدایت یافته بمن ملحق شوند. 🔶واِن اَردتَ قَطَیعةَ اخیکَ فاستَبِق به مِن نفسِک بقیَّهً یَرجِعُ اِلیها اِن بَدالَهُ ذالکَ یَوماً مّا فرزندم اگر در دوستی و برادری لازم به قطع ارتباط بود ،یک راهی برای اتصال و برقراری ارتباط مجدد نگهدار .[بقیهً یرجعُ] همه راهها را مسدود نکن. اعتدال در دوستى ها و دشمنى ها ⏪در حکمت ۲۸ فرمود: أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا؛ وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا. حد دوستی را نگهدار، نه در دوستی همه اسرار خود را بازگو کن که نگران افشای اسرار و بی آبرویی باشی. ونه در دشمنی همه پلها را پشت سر خراب کنی ،یک پلی برای برگشت نگهدار تا از همان پل ارتباط برقرار شود. ✅ نامه ۳۱ یک نامه تربیتی است ، نامه ای نیست که دور از انتظار باشد ،از تک تک آحاد توقع دارند که اینطور باشندو فرزندان را اینطور تربیت کنند. 🔶و مَن ظَنَ بکَ خیراً فَصَدِق ظَنَهُ اگر کسی بتو حسن ظن داشت و تورا با وفا و امانتدار دانست ، تو در وادی عمل این گمان او را تصدیق و اثبات کن. ما معمولا مثل خورشید هستیم از دور زیبا ، گرما ،پرنور ، ولی کسی که نزدیک میشود از بد اخلاقی میسوزد. جلوه ظاهری خوب و عالی ،حسن ظن ، ولی اعتماد دیگران را باطل و در ارتباط نزدیک از آن جلوه خبری نیست. ✳️ امام صادق فرمودند: بیرون از خانه در برخورد با مردم طوری رفتار کنید که مردم تایید کنند که او واقعا شیعه مکتب جعفری است و بگویند خدا، شیعه جعفری را رحمت کند. چون مردم بما اعتماد و حسن ظن دارند از از این اعتماد سوء استفاده نکنیم در معامله با مردم خوب تا کنیم تا از دین زده نشوند. مرحوم آقای مجتهدی فرمودند : اگر یک روز از زندگی ما را با دوربین فیلمبرداری کردند برای پخش ، باید بدون تغییر و با زندگی عادی در خلوت، با همان کیفیت ، و برخورد با دیگران ، خانواده ، فرزندان، به همانشکل پخش شود، او اهل تقواست. ⏪ در خطبه ۱۹۳ بالاتر از این را فرمود: اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَالا یَعلَمون در وصف پرهیزگاران فرمود : هرگاه فردى از آنان به پاکى ستوده شود، از آنچه درباره اش مى گویند هراسان مى شود و مى گوید: من خود را بهتر از هر کس مى شناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم مى شناسد! بار خدایا! آنچه مى گویند بر من مگیر و مرا برتر از آنچه مى پندارند قرار ده و آنچه را از گناهان من نمى دانند، بر من ببخشاى و بیامرز. 🔶ولا تُضَیعَنَ حقَّ اَخیکَ اِتکالاً علیٰ ما بینَک و بینَهُ حق برادر و دوست خود را ضایع نکن ،که اگر چنین کنی او دیگر دوست تو نیست. دوستی شروطی دارد که باید حقوق طرفین رعایت شود.وقتی حق او پایمال شود ،دوستی وجود ندارد. ✅قران کریم لفظی دارد، بنام(سُحت /مال حرام) در لسان روایات مالی که کیفیت بدست آمدن حرام آن از راه بدی باشد سُحت است. مانند دزدی بد است ولی از کودک یتیم دزدی شود.بسیار بدتر است آیا به صرف برادری و دوستی نزدیک میتوان حق او را خورد!!! نزد دوستان آیا اخلاق ضایع میشود یا ثابت !!! در لسان روایات از امام صادق (ع)آمده : اَلسُّحْتُ أَنْوَاعٌ کَثِیرَةٌ سحت انواعی دارد. مِنْهَا مَا أُصِیبَ مِنْ أَعْمَالِ اَلْوُلاَةِ اَلظَّلَمَةِ بدترین آن پادویی ظالمان کند. وَ مِنْهَا أُجُورُ اَلْقُضَاةِ بدترین آن با قضاوت بد حکم را به نفع دیگری تغیر دهد. وَ أُجُورُ اَلْفَوَاجِرِ زنان بد کاره وَ ثَمَنُ اَلْخَمْرِ وَ اَلنَّبِیذِ اَلْمُسْکِرِ وَ اَلرِّبَا شراب فروشی و عمل زنا پلیدترین مالی است که از این طریق وارد زندگی شود‌. امام فرمود: کسی که بتو اعتماد داشت و از طریق اعتماد او را فریب دهد و در معامله با او غبن داشته باشد، مانند همان شرابفروش و موارد بالا سُحت است. 🔶فانَّه لیسَ لکَ باَخِِ مَن اَضَعتَ حقَّهُ هیچ گاه حقّ برادرت را، به اعتماد روابط دوستانه اى که با او دارى ضایع مگردان؛ چه، آن کس که حقّ او را ضایع مى کنى دیگر برادرت نیست. 🔶ولا یَکنْ اَهلُکَ اَشَقَی الخلقِ بک در ارتباط داشتن با دوستان و برادران ، مبادا خانواده تو بدترین افراد بتو باشند. اصل خانواده است ، دوستان در مرتبه دوم قرار دارند. ✳️ مرحوم کلینی در کتاب کافی شریف آورده: یکی ازکرامات انسان مومن اینست که خانه بزرگ داشته باشد و اهل خانه راحت و در رفاه باشند. گرچه خود زاهد باشد اما برای خانواده بهترین خرج ، رفاه ، امنیت را فراهم کند. رفاه همیشه مادی لازم نیست، رفاه و امنیت اخلاقی هم مهم است. . وای به حال مردی که اهل خانه آرزوی مرگ و نبود او را داسته باشند. 🔶ولا تَرغَبَنَّ فیمن زُهدَعنک (توصیه های قبلی یک استثنا هم دارد) قاعده ی کلی به محبت است، اما اگر بانزدیک شدن تو او دورتر میشود. رغبت نداشته باش به کسی که از تو رویگردان است.[زُهدَعَنک] در ارتباط دوستی اگر علاقه ای بتو ندارد و خود را کنار می کشد،عزت نفس داشته باش و شخصیت خود را زیر پا نگذار و تو هم به او راغب نباش. کسی که تو را پس بزند و ابراز علاقه ندارد ، با محبت جذب نمیشود، عزت نفس خود نشکن، اگر او را جری می کند در برابر او محکم بایست، هر سخنی جایی دارد و هر مکانی رفتاری دارد. روش برخورد با مردم (اجتماعى، تربیتى): ⏪ حکمت ۴۵۱ فرمود: زُهْدُکَ فِی رَاغِبٍ فِیکَ، نُقْصَانُ حَظٍّ؛ دورى تو از آن کس که خواهان تو است نشانه کمبود بهره تو در دوستى است، در رفاقت آن کس که پا پیش گذاشته و جلو آمده دست رد به سینه او مزن، او پای رفاقت وقت می گذارد و خرج می کند.(مالی، علمی، وقت و زمان) وَ رَغْبَتُکَ فِی زَاهِدٍ فِیکَ، ذُلُّ نَفْسٍ. و گرایش تو به آن کس که تو را نخواهد، سبب خوارى تو است. در بی اعتمادی و بی رغبتی رفیق نزدیک شدن ذلیل کردن خود است. در همین نامه در بخشهای قبل فرمود: أکرِم نَفسَکَ عَن کُلِّ دَنِیَّةٍ وإن ساقَتکَ إلَى الرَّغائِبِ خود را گرامی بدار از هر چیزی که تو را ذلیل می کند اگر چه تو را به خواسته ها برساند. فَإِنَّکَ لَن تَعتاضَ بِما تَبذُلُ مِن نَفِسکَ عِرضا هیچ چیزی نمیتواند هم قیمت عزت نفس تو باشد. باید تشخیص داد عزت چیست! در کجا و چگونه لازم است! گاهی با ایستادگی و جدیت (تند شدن) و گاهی با مدارا و محبت نیاز است . اللهم انصر علیٰ من عادانا

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۴/۲۴_۲۶ذیحجه

💢بخش۲۴ نامه ۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیست و چهارم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
49:41 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیست و چهارم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔴در جلسات قبل امیرالمومنین راجع به دوست و دوستی نکات مهمی را بیان کردند. 🔶وَ لَا یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِه حسن جان به هیچ وجه نباید این گونه باشد. یک دلیل قوی‌تر یا یک تلاش بیشتر داشته باشد برای قطع ارتباط با تو، نسبت به ارتباط برقرار کردن . یعنی مبادا در برخورد و زندگی طوری معاشرت کنید که دوستان شما برای قطع ارتباط با شما بیش از ارتباط با شما تلاش کنند یعنی زحمت دوست بر قطع ارتباط با شما باشد . فرمود طوری زندگی کنید که برادران شما به شما عشق بورزند و علاقمند به پیوند با شما داشته باشند. و نکته دیگر: هرچه او در قطع ارتباط تلاش می‌کند تو چند برابر تلاش و زحمت در ایجاد ارتباط بکش، تو چند برابر به او متمایل باش و ارتباط ایجاد کن . در قرآن آمده: ( ان المومنون اخوه) برادران سه گروه هستند و مقصود قرآن و حضرت از برادر چه کسی است؟ برادران واقعی کسانی هستند که پیروان امیرالمومنین باشند و اخلاق و رفتار آنها علوی باشد . ✳️ روایتی از پیامبر خطاب به امیرالمومنین هست که فرمود: یاعلی ان الله تبارک وتعالی وهب لک حب المساکین والمستضعفین علی جان خدای متعال به تو هبه و هدیه‌ای داده و آن این است که تو مستضعفین و مساکین را دوست داری. مستضعف یعنی کسی که دشمن روی او حساب نمی‌کند و او را بی‌ارزش می‌پندارد با یک تشر او را از میدان به در می‌کند در حالی که مستضعف در میدان عمل دارای قدرت بسیار است . در روز واقعه قدرت و ارزش و هیبت او معلوم می‌شود لذا مستضعفینی که حکومت امام عصر را به ارث می‌برند کسانی هستند که در واقع قدرتمند و قوی هستند ولی دشمن آنها را ضعیف می‌پندارد . فرمود: علی جان خدا به تو محبت مساکین را عطا کرده. ( فرضیت بهم اخواناً) پس تو به برادری آنها خشنود وراضی باش دوستان امیرالمومنین شاید از نظر ظاهری اهل ثروت نباشند ولی از درون قوی و قدر هستند. پیامبر در ادامه فرمود: ( فطوبی لمن احبک وصدق فیک) خوشا به حال کسانی که تورا دوست دارند و تصدیق کنند و وای به حال کسانی که بغض تو را دارند و به تو نسبت‌های دروغ می‌دهند. امیرالمومنین فرمود دوست تو نباید دلیل و انگیزه محکم‌تری داشته باشد برای قطع ارتباط با تو، نسبت به اینکه تو با او صله برقرار کنی تو باید دلیل محکم‌تر و زحمت بیشتر داشته باشی هرچه او بخواهد با تو قطع ارتباط کند تو باید صد برابر تلاش کنی تا با او ارتباط خودت را حفظ کنی . 🔶وَ لَا یَکُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الْإِحْسَانِ فرزندم مبادا دوست و برادر در بدی کردن[اَساءَ] به تو اصرار بیشتری داشته باشد از خوبی کردن تو به او. گاهی کسی رفیق هست ولی از هر موقعیتی برای ضرر رساندن استفاده می‌کند. فرمود: هرچه او بر بدی تلاش کرد تو چند برابر بیشتر برای خوبی به او تلاش کن او می‌خواهد به تو ضربه بزند تو تلاش کن به او سود و خیر برسانی. کسی که تا دیروز دوست تو بود و امروز دشمن تو شده یا سوءظن پیدا کرده یا از تو ناراحت است یا شاید از کس دیگری ناراحت است و ناراحتی خود را برتو خالی می‌کند اگر به تو سوءظن پیدا کرد تو باید نیکی کنی و خیر کنی و سود برسانی تا سوءظن تمام شود . اگر واقعاً به او بدی کردی و از تو ناراحت است چند برابر به او خیر برسان تا راضی شود تا گذشته خراب اصلاح شود. اگر احیاناً از دست دیگران ناراحت است تو با کمی ملاطفت و از خود گذشتگی کدورت‌ را از دلش پاک کن. این کار باعث می‌شود برادری و دوستی‌ها پایدار شود کسی باید زنجیره بدی را قطع کند آن زنجیره باید شما باشید. 🔶وَ لَا یَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِکَ (هرجا کسی به شما ظلم کرد و ضرری به شما زد یاد این جمله حضرت بیفتید ) مبادا ظلم ظالم بر شما بزرگ و گران بیاید[لایُکبُرنَّ] یک نفر به شما ظلم کرد حالا تو می‌مانی و چگونه توصیف کردن و مواجهه با این ظلم. گاهی یک ظلم در نظر ما آنقدر بزرگ می‌شود بزرگی آن را نبین زیرا ظالم همه تلاش را کرد به تو ضرر و به خودش سود برساند. ظلم این گونه است ظالم در ظاهر ظلم می‌کند به رفاه و آسایش برسد ولی در باطن به خودش ظلم کرده. 🔺علت ضرر زدن ظالم به خود چیست ؟ چون با ظلم کردن بار تو را به دوش کشیده و گناه تو را کم کرده ممکن است دچار سختی و مضیقه شدی درحالت سختی ارتباط تو با خدا زیاد می‌شود ظالم هم گناه و باری از دوش تو برداشته و بر دوش خود گذاشته. 🔺 نکته دیگر : تو در جامعه و دادگاه بر علیه ظالم دلیل داری اگر قرار شد محاکمه‌ شود او مال تو را برداشته و ضرر کرده‌ای ولی تو دلیل محکمه پسند بر علیه او داری هم از جهت باطنی و هم از جهت ظاهری. ظالم بر علیه خود و به نفع تو کار می‌کند در ظاهر در دادگاه دستش بسته است در باطن هم فردای قیامت برای جبران ظلم خود ناچار است قسمتی از گناهان تو را به دوش بکشد تا تو را راضی کند 🔺نکته کلی : وقتی سخنان حضرت را می‌شنوید شاید حس کنید که توسری خور بودن را القا می کند. در حالی که باید کل کلمات حضرت و نامه ۳۱ را بخوانیم. اسلام امر کرده: (لا تَظلِمُ ولا تُظلَمون) نه ظلم کنید و نه زیر بار ظلم بروید که جزو وصیت‌نامه حضرت در نهج البلاغه است به حسنین وصیت کرده اگر کسی ظالم بود شما دشمن او باشید در مکتب امیرالمومنین گفته شده با ظلم مبارزه کنید. ✅ در اینجا منظور این است که اگر به تو ظلمی شد و راهی برای جبران نداشتی مأیوس نباش، زندگی را ترک نکن ،حرکت کن ظالم در اصل به خودش ظلم کرده هرچه از شما برود در واقع برایتان ذخیره کرده و فردای قیامت باید پس بدهد اگر می‌توانید با ظلم با جدیت مبارزه کنید اگر نتوانستید مبارزه کنید ناامید نشوید فردا روزی هست که ضرر به شما رسیده جبران شود 🔶 وَ لَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ جزای کسی که شما را خوشحال کرده[سرَّکَ] و به شما خیری رسانده این نیست که او را ناراحت کنید. گاهی کسی از همسرش راضی ولی با خانواده‌او مشکل دارد این فرزند همان خانواده است خانواده‌اش را ناراحت نکنید جزای خوشحال کردن ناراحتی نیست. ( این در بحث خانواده) در شراکت هم همین است. هنگامی که دست تنگ بودی کسی به تو کار داد و با او شریک شدی روزی که توانستی روی پای خودت بایستی با شریکت بد تا نکن. پدری که تو را با زحمت بزرگ کرده در مقابلش قلدری نکن. جزای کسی که تو را خوشحال کرده این نیست که او را ناراحت کنی توقع بیجا و اضافه گاهی باعث دشمنی و نادیده گرفتن خوبی می‌شود. ✳️ در قرآن آمده: ( هل جزاء الاحسان الا الاحسان) به کسی که به تو خیر و خوبی کرده جزایش این نیست که او به او ظلم کنی. _ در روایت آمده: ( لایشکر الله من لا یشکر الناس) کسی که از مردم تشکر نکند از خدا هم تشکر نمی‌کند. به جای آنکه خیر اندک مردم را ببینی با وهم و خیال خود نسنج . در بحث خانواده گاهی خانمی توقعات بیجا از همسرش دارد برعکس آن هم صادق است در مقابل اندک مهربانی سپاسگزار باش سزاوار نیست نیکی‌های کسی را با بدی اندک نادیده بگیری . ⏪جملات بعد در مورد رزق و روزی است فرمود نگاه و باور خود را به معاش درست کنید گاهی فکر اشتباه ما را به اشتباه می‌اندازد. 🔶وَاعلمْ یا بُنَىَّ، اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فرزندم بدان( منظور همه بدانید) دو نوع رزق وجود دارد. یک) رزقی که تو باید طلب کنی و دنبال آن باشی. دو) رزقی که دنبال تو می‌دود و او تو را طلب می‌کند. ما در فکر و برنامه‌ریزی خود به رزق اول توجه داریم ولی برای رزق دوم حسابی باز نکردیم رزقی که به دنبال تو می‌آید. 🔶فَإِنْ اءَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اءَتَاکَ، اگر چه تو دنبال آن نروی[لم تَاتِه] او خود به دنبال تو می‌آید. در رزق اول تو باید بدوی یک روز سر کار نروی از تو کم می‌کنند. در رزق دوم خدا برای تو مقرر کرده و آن رزق دنبال تو می‌آید. اصلاح باورها و ساختارهای ذهنی مهم است ما به دسترنج خود تکیه کرده‌ایم و به تفضل خدا اعتقاد نداریم خیال می‌کنیم حرص و طمع و دویدن بیشتر پول بیشتر دارد. در حالیکه فرمود: بخشی از رزق است که مربوط به تلاش شماست ولی بخش دیگری هم هست. علم، تقوا رزق می‌آورد. 《وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ وَلٰکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کانوا یَکسِبون؛ اعرافَ – ۹۶》 اگر مردم تقوا پیشه می‌کردند رزق از آسمان و زمین به سوی آنها سرازیر می‌شد گاهی حرص رزق را می‌برد. تلاش می‌کند ولی چون حرص دارد از دست می‌رود.گاهی مالی کم ولی با برکت است رزاقیت از آن خداست. ⏪ در این نامه حضرت فرمود کار حرفه و تخصص داشته باشید در عین حال بدان من دسترنج خود را نمی‌خورم روزی رسان خداست خدا به ما لطف می‌کند. ۱- دسترنج خود را نمی‌خوریم خود را رزاق ندان. ۲- روزی فقط به دویدن تو نیست قسمتی از روزی به سمت تو می‌آید. _ این جمله که خوانده شد در سه جای نهج البلاغه آمده( در نامه ۳۱ آمده) چون خیلی مهم است. _( در حکمت۳۷۹) قرار نیست خرج یک ساله‌ات را یک روزه در بیاوری خدا روزی هر روز را می‌رساند. _(درحکمت ۴۳۱ ) هم آمده ۱-رزقی که طالب است. ۲-رزقی که مطلوب است تو که زیاد دنبال دنیا باشی سرانجام به هلاکت می‌رسی و کسی که در طلب آخرت باشد دنیا به سمت او می‌دود تا لقمه آخر مقدر شده را نخوری از دنیا نمی‌روی . حضرت در سه جای مختلف(من حیث لایحتسب) بیان کرده از جایی که فکرش را نمی‌کنی می‌رسد. 《وما مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَیَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ کُلّٞ فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ؛ هود -۶ 》 هیچ جنبنده ای نیست مگر رزق و روزی آن بر عهده خداست . قرارگاه دائم و موقت هر کس را میداند. ⏪ مرحوم بافقی از از افراد با ایمان بود جلوی کشف حجاب ایستاد و تشرفاتی خدمت امام زمان داشتند رضاخان قلدر او را درانفرادی زندانی و دستور داده بود که به او غذایی ندهند تا از گرسنگی تلف شود. ایشان می‌گوید در زندان در اوج ضعف و بیحالی بودم این آیه از ذهنم گذشت ( وما من دابه) می‌گوید در این حال بسختی شروع به راه رفتن کردم و گفتم خدایا تو گفتی هر جنبنده‌ای در زمین را رزق می‌دهم . می‌گوید رزق من رسید گفته بودند به او غذا ندهید تا بمیرد ولی اگر خدا چیزی را اراده کند مانعی در مقابلش نیست. ⏪ در خطبه ۱۳۰ آمده وقتی ابوذر غفاری را تبعید کردند حضرت فرمود: ابوذر اگر اهل آسمان و زمین دست به دست هم دهند تا تو را گرفتار کنند و تو گرسنه بمانی. اگر خدا اراده کند سیر کردن تو را هیچ کس نمی‌تواند مانع شود. و اگر چیزی را تو بخواهی و خدا نخواهد هیچکس نمی‌تواند مانع شود. این یک اعتقاد است تو باید وظیفه خود را انجام دهی ولی بخشی از رزق دست تو نیست و خدا از هر راه بخواهد به تو می‌رساند . صائب می‌گوید: در رحم، اطفال از تحصیل روزی فارغند/ مانع رزق مقدر، خانه در بسته نیست/ بچه در رحم مادر دغدغه غذا ندارد خانه‌ای که درش بسته باشد مانع رزق مقدر تو نیست تلاش و شغل به جای خود ولی در زمان عرق ریختن باید بگویی خدایا روزی رسان اصلی تو هستی. ثانیا بخشی از این روزی من است تو روزی ما را خوب مقدر کن نماز شب وصله رحم روزی را زیاد می‌کند. ابن ابی الحدید در جلد ۱۶ شرح نهج البلاغه در ذیل جملات رزق و روزی چندین داستان نقل می‌کند می‌گوید: عمادالدوله از سلاطین آل بویه بود که به شیراز حمله کرد و شیراز را تصرف کرد شیراز در دست ابن یاقوت بود ابن یاقوت ثروتمند و عمادالدوله فقیر بود روزی عمادالدوله به بیابان رفت پای اسب داخل زمین رفت اطرافیان با زحمت عمادالدوله را از اسب پایین آوردند و پای اسب را از زمین بیرون کشیده زیر پای اسب درخشش زیادی داشت زمین را کندند به ذخایر طلا و نقره رسیدند. ابن یاقوت این ذخایر را دفن کرده بود برای روزی که عمادالدوله به او برسد. در این باب همه تجارب دارند در عالم هر چیزی حکمتی از طرف خدا دارد. بحث شانس و تصادف نیست خدا روزی دهنده است رزق خدا را پای شانس نگذارید آنچه که خیر و نعمت به ما می‌رسد از جانب خداست. 🔶مَا اءَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَهِ، چقدر زشت است در زمان دست تنگی خضوع کردن. زمانی که دستمان تنگ شد به هر کس رو بیندازیم . به تعبیر حضرت (ماء وجهک جامد) تو آبروی جامدی داری هر وقت به کسی رو بزنی این جامد را مایع می‌کنی. آبروی تو قطره قطره فرو می‌ریزد. با هر درخواست عزت و شرافت میریزد. 🔶وَالْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى چقدر زشت است در وقت غنا، باتحقیر و خشونت دیگران رفتار کردن‌ تا دیروز که فقیر بود به هر کس رو می‌زد و امروز که وضعش خوب شده احدی را تحویل نمی‌گیرد‌. حضرت می‌فرماید این روحیه ،روحیه زشت و اخلاق پستی است این گونه نباشید در وقت دست تنگی عزیز و در زمان غنا تواضع داشته باشید . ⏪در حکمت ۴۰۶ آمده: چقدر خوب است که غنی با فقرا نشست و برخاست و خضوع داشته باشد بگوید خدایا من با تو معامله کردم تو هم مرا گرامی بدار . چقدر زیباست که فقیر نسبت به غنی حالت بزرگمنشی داشته باشد بعضی در هنگام فقر و نداری به پای هر کس می‌افتند حضرت می‌فرماید در هنگام فقر عزیز باش و به پای هر کس نیفت حضرت می‌فرماید اگر حاجت از دست تو برود بهتر است تا اینکه تو از هر کس حاجت داشته باشی. ⏪ ابن شاذان قمی در کتاب الفضایل جریانی از مواجهه معاویه با معاذ بن جبل که از یاران امیرالمومنین بود نقل می‌کند. معاویه در این برخورد می‌خواهد این شخص را بخرد انسان نباید در مقابل زر و زیور و ثروت سر خم کند . مرحوم علامه مجلسی هم این جریان را به طور مفصل در بحار نقل کرده جابربن عبدالله انصاری می‌گوید ما به شام می‌رفتیم دیدیم پیرمردی از سمت مقابل می‌آید . معاویه گفت خوب است با این پیرمرد حرف بزنیم و ببینیم از کجا می‌آید. معاویه از پیرمرد پرسید از کجا آمده‌ای و به کجا می‌خواهی بروی؟ پیرمرد جواب نداد و معاویه ناراحت شد و سوال خود را تکرار کرد . پیرمرد گفت ابتدا ادب کن ، سلام کن و سپس سوال کن تا جوابت را بدهم معاویه سلام کرد و سوال خود را تکرار کرد گفت از عراق آمده‌ام. معاویه با تمسخر عراق و کوفه را سرزنش کرد معاذ گفت چرا نسبت به عراق و کوفه این گونه می‌گویی ؟ گفت چون شما تحت سرپرستی علی هستید و علی ابوتراب است. امیرالمومنین عنایت خاصی به این لقب ابوتراب داشت ولی معاویه و اهل شام از این اسم برای تمسخر حضرت استفاده می‌کردند. پیرمرد گفت: خدا بینی تو را بشکند و دهن تو را ببندد. پدر و مادرت را لعنت کند، چرا به جای ابوتراب نمی‌گویی: امامُ عادل، علی . باران مداوم ،علی. یعسوب الدین، علی قاتل مشرکین و ناکثین و قاسطین و مارقین ،علی شمشیر از غلاف بیرون آمده، علی. از علی که حرف می‌زنیم مودب باش. دهان معاویه بسته شد و گفت: معلوم است طرفدار علی هستی من فکر نمی‌کردم تو اینقدر از علی دفاع کنی معاویه از خود تعریف کرد و معاذ با سخنان تندی او را سر جایش نشاند و گفت: بنی امیه شجره خبیثه قرآن هستید تاجایی که به این کلام رسید. معاویه گفت یا شیخ آیا می‌شود من به تو چیزی بدهم و تو بر علیه من چیزی نگویی؟ معاذ گفت چه داری و می‌دهی؟ معاویه گفت من در این لحظه ۲۰ شتر سرخ مو پر از بار عسل و گندم و روغن و ۱۰ هزار درهم به تو می‌دهم و دیگر تو دست از علی بردار . معاذ نپذیرفت معاویه گفت: علت چیست؟ معاذ گفت از پیامبر شنیدم (درهم حلال خیر من الف درهم الحرام) یک درهم پول حلال از هزاران هزار پول حرام بهتر است . معاویه گفت اگر پایت به دمشق برسد به خاطر بی‌احترامی تو را اعدام می‌کنم. معاذ گفت من هیچگاه به شام نمی‌آیم زیرا خدای متعال فرمود.: ولا تَرکَنُوا الیَ الذینَ ظَلَموا به کسانی که ظلم می‌کنندتمایل نداشته نباشید . چرا معاذ بن جبل این زبان تند را دارد زیرا معاویه با تهدید و تطمیع او را نتوانست مرعوب کند. نه فقیریست که به پای پولدار بیفتد نه از شهادت می‌ترسد. او اهل تقواست. نه ترس مرگ دارد و نه ترس فقر. ✅ امیرالمومنین فرمود: چه بد است انسان فقیر در مقابل ثروتمند کرنش کند، و چه بد است که وقتی به ثروت رسید،قبل خود و فقرا را فراموش کند. اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۴۰۲/۴/۲۵- ۲۷ذیحجه 💢بخش۲۵ نامه۳۱💢
استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیست و پنجم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:06 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیست و پنجم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی(ع)

🔴در ادامه سلسله مباحث نامه تربیتی و راه گشای امیرالمومنین به فرزند خود ، اموری بسیار ملموس که در زندگی دائما با آنها سرو کار داریم، هم برای والدین و هم در تربیت فرزندان بهره مندی فراوان دارد.

🔶اِنَّما لکَ مِن دُنیاکَ ما اَصلَحتَ بهِ مَثواکَ
از دنیا آنقدری که برای توست ، میتوان با آن آخرت را[مثواک] اصلاح و آباد کرد.
جمله دو معنا دارد که هر دو درست و لطیف است:

۱. (انّما ،حصر) فقط و فقط دنیایی خوب است که آخرت را آباد کند.
دنیا صورتهای مختلف، جلوه ها، نماد و زیورهای مختلفی برای عرضه دارد ، باید آنقدری بهره گرفت که بتواند قیامت را اصلاح کند ما بقی آن همان دنیای مذموم است.

۲. ( انَّ ، ما) بین دو حرف فاصله گذاریم و ما موصول شود و تاکیدیه.
هر مقداری که از دنیا دارید چه کم چه زیاد، آنقدری هست که میتواند قیامت را اصلاح کند.

✅ در معنای اول شاید کسی معترض باشد که بهره ی دنیای من کم بود، جز سختی و بدبختی چیزی نبود، پس برای آبادانی آخرت چیزی نبود!!
در معنای دوم می فرماید :
هر آنچه که بود، کم یا زیاد، شیرین یا تلخ ، همین مقدار هم میتواند قیامت را آباد و تو را به آبادانی برساند.
هیچ بهانه ای پذیرفته نیست.

از فقر به همان میزان انتظار میرود.
و از غنی هم به همان میزان، توقع آبادی آخرت را دارد. در هر شرایط و موقعیت راه تعالی باز است و انتظارات متفاوت است.

✳️ رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ابْنَ آدَمَ مُلکی مُلکی ، و مالی مالی ،
فرزند آدم! مُلک من از آنِ من است و مالِ من تعلق به من دارد. انسان پیوسته مال من میکند‌
یا مِسکینُ
اى بینوا!
أین کُنتَ حَیثُ کان المُلکُ و لم تکن ؟
کجا بودى تو، آن گاه که مُلک و پادشاهى بود و تو نبودى؟
و هَل لَکَ إلاّ ما أکَلتَ فأفنَیتَ
انچه داری آیا جز همان مقداری که مى خورى و از بین مى برى!
و لَبِستَ فأبلَیتَ
مى پوشى و کهنه مى کنى!
أو تَصَدَّقتَ فأبقَیتَ ؟
صدقه مى دهى و [براى بعد از مرگت ]باقى مى گذارى!
إمّا مَرحومٌ بِهِ و إمّا مُعاقَبٌ عَلَیهِ
و به سبب همین مقداری که برای وراث میماند یا مشمول رحمت و آمرزش مى شوى یا مؤاخذه و کیفر مى بینى،
آیا بیشتر از آنِ توست؟

🔶اِن جَزِعتَ علیٰ ما تَفَلَت فَاجْزَع علیٰ کلِ ما لَم یَصِل
اگر بنا هست برای آنچه که از دست تو رفت و تلف شد [تفَّلَت]جزع کنی .
پس برای بدست نیاورده ها [لم یصِل]هم جزع کن.
اگر برای از دست رفته ها ناله کنی تمام عمر باید ناله سر دهی برای نعمت‌هایی که اصلا بدست تو نرسیده.

جمله دو معنا دارد.
۱. اگر بناهست که بر، از دست داده ها ناله کرد ، پس برای مقامات نرسیده و معارف کسب نکرده ، برای خیرهای بدست نیاورده هم باید جزع و ناله سر داد.
برای از دست رفتن عمر و جوانی ، نابود شدن استعداد ، و انچه که باید دست می یافت اما به آن نرسید باید ناله کند!!

✅ توجه به این نکات سبب میشود از دست رفته ها تو را محزون نکند. و انسان را به تکاپو می اندازد. توجه به آن حرص و ولع را کم می کند و تعادل می بخشد.

۲. معنای دوم : بنا نیست که هر چه را بدست آوردیم از دست ندهیم!!
قاعده زندگی چنین است بعضی امور بدست می آید، و برخی بدست نمی آید.
بعضی بدست آمده ها از کف میرود. جزع و ناله ندارد. جای صبوری است.

⏪حکمت ۲۱۱ فرمود:
الجَزَعُ مِن اَعوانِ الزَّمان
بى تابى زمان را در نابودى انسان یارى میدهد، یکی از عواملی که به زمانه کمک می کند تا پیری زودرس ، افسردگی ، ناتوانی، بیاورد، جزع کردن است.

_ حکمت ۱۸۹ فرمود:
مَن لَم یَنجِحِ الصَّبرِ اَهلِکِ الجَزَع
کسی که صبر او را نجات ندهد جزع او را هلاک خواهد کرد.

🔶اِستَدِل علیٰ ما لم یَکن بماقَد کانَ فاِنَ الامورَ اَشباهٌ
از آنچه بوده، به آنچه نیست راه بِبَر؛ زیرا که امور همانندند.
دلیل بیاور [اَستدِل]برای آنچه که هنوز نیامده،از آن چیزی که گذشته [قَدکانَ] زیرا امور شبیه و مثل یکدیگرند[اَشباه]

در مطالب قبل فرموده بود:
اتفاق نیامده را با اتفاق افتاده مقایسه کنید تا راه از چاه تشخیص داده شود.
به عبارتی تاریخ در حال تکرار است.

🔺خدا یک سلسله قوانین ثابت در عالم قرار داده است. خورشید همیشه از شرق طلوع می کند‌، آتش سوزانندگی دارد. یخ منجمد میشود.اموری که همیشه سرتاسر گیتی جاری هستند.

پس به تاریخ و تجربه رجوع کنید، از حوادث گذشته، موعظه امروز(حال) را بیرون بکشید، از آنچه که نیامده دلیل بیاور به انچه که در قبل اتفاق افتاده.

در طول زندگی بعضی امور برای تو روشن میشود.در هر رخداد و اتفاق جدید ،به تجربه گذشته ها توجه داشته و بر همان مسیر عمل کنید. برای امور آینده نگاه به پشت سر داشته باشید.
چون این امور شبیه به هم خواهند بود .

✅ از جهت کلام و عقیده عالم خالقی دارد، خالق مدیر و مدبّر است و حکیم و عالم.
خلق عالم هم تصادف نیست.
اینطور نیست یکبار کبریت آتش بگیرد و بار دیگر آتش نگرفته درخت سبز شود. کبریت همیشه آتش است.
خورشید همیشه گرما و نور دارد.
روغن همیشه چرب است . قوانین ثابتی که خدا قرار داده و تصادف نیست.

انسان باید قانون شناس باشد، تاریخ بخواند، تجربه را موعظه کند، قوانین تاریخ را استخراج کند.
ببیند خدا با ظالم و زورگو چگونه برخورد کرده پس امروز هم همانطور برخورد می کند.
ببیند خدا با متقین چه کرده ،پس با متقین آینده با دیگر متقین هم همانطور رفتار می کند.

رویدادهای زمانه:

⏪ خطبه ۱۵۷ فرمود:
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِینَ
ای بندگان خدا، روزگار نسبت به قوانین همان کاری که با گذشتگان عمل کردبا آیندگان همان را عمل میکند.

_ حکمت ۷۶ :
اِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا
حوادث اگر همانند یکدیگر بودند، آخرین را با آغازین مقایسه و ارزیابى کنید.
امور وقتی بهم شبیه میشود تشخیص مشکل شد اول و آخر امور رو با هم بسنجید.
برای دیدن عاقبت بخیری در آینده، باید دید اول آن زندگی با عاقبت بخیری بوده یا نه!! (قوانین ثابت هستند)

✅همان راهی که دیگران رفتند و به موفقیت رسیدند اگر همان راه را اکنون طی کنیم قطعا به موفقیت خواهیم رسید. طبق قاعده و طبق مبنا یک راه مشخص طی شود، انتهای آن مسیر صلاح و فلاح و عاقبت بخیری است.

خلقت نظام مندی دارد طبق حکمت است ، بازی همان بازی است مهره ها عوض میشود.

_ مرحوم مجلسی در گذشته زحماتی کشید با اخلاص صبوری کرد ،با تحمل سختی کتاب بحار را به ارمغان گذاشت.
امروز هم هر کس همان مسیر را طی کند شی نفیسی از خود باقی خواهد گذاشت.

_ یکی از قوانین کلی عالم مرگ است.
گذشته و آینده یکی است.
در طمع و حرص یاد قانون ثابت (مرگ) باشید تعادل میدهد. دیگران مردند، پس ما هم خواهیم مرد.کنترل می کند.

_ یکی از قوانین عالم قضاوتهای نابجا : ظاهر زندگی افراد را با باطن زندگی خود مورد قضاوت قرار می دهیم.
همیشه یک عده مورد غبطه بوده اند.در حالیکه خود می دانستنداوضاع وخیم دارند. مردم ظاهر را دیده قضاوت کرده و حسرت خورده اند.
(هر چند ظاهر و باطن بی ارتباط با هم نیستند.) ولی نمیشود بخاطر ظاهر عملکرد باطن را ذم یا مدح کرد.

⏪حکمت ۲۶۳ فرمود:
صَاحِبُ السُّلْطَانِ کَرَاکِبِ الاَْسَدِ:
همنشین سلطان مانند کسى است که بر شیر سوار است، (خطر آفرین است)
یُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ،
دیگران به مقام او غبطه مى خورند.(در عیش و لذت و رفاه است)
وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.
ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است.

⏪حکمت۳۸۰ فرمود:
رُبَّ مُسْتَقْبِلٍ یَوْماً لَیْسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ،
چه بسیار کسانى که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند،
وَ مَغْبُوطٍ فِی أَوَّلِ لَیْلِهِ قَامَتْ بَوَاکِیهِ فِی آخِرِهِ.
و چه بسیار کسانى که در آغاز شب بر او حسد مى بردند و در پایان شب عزاداران به سوگشان نشستند.
(به ظواهر افراد قضاوت نکنید)

🔶 و لا تَکونَنَّ ممَّن لا تَنفَعُهُ الْعِظَةُ إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِی إِیلَامِه
فرزندم مانند کسانی نباش که حرف حق را نمی پذیرند و موعظه به آنها سود نمی رساند،مگر در ملامت [اِیلامِه] آنها مبالغه شود.
تا هجوم درد و رنج [الم] بر آنان وارد نشود متوجه نمی‌شوند.
(حکایت سربه سنگ خوردن )
(فی کلِّ تجربهِِ موعِظه)
(ایلام دومعنی، ملامت و درد و الم)

✅ از قوانین کلی عالم درس بگیرید موعظه بپذیرید ،اگر توجه نکنید روزگار مجبور است به زبان دیگری متوجه کند.
(چه بسیار موعظه ها و چه کم پند پذیری)

🔶فاِنَ العاقلَ یَتَعِظُ بالاَدب والبهائم لا تَتَّعِظُ إلاّ بِالضَّرب
انسان عاقل از ماجرای دیگران فهم میکند ،عبرت می گیرد
انسان پذیرش حق و موعظه نداشته باشد، مانند بهائم است که با کتک خوردن گوش میکند.

🔺دو راه بیشتر نیست ، یا مسیر انسانیت است یا مسیر حیوانیت.
تربیت فرزند طوری باشد که به اصرار عادت نکند.و موعظه را با اشارات متوجه شده و بپذیرد.

انسان تاریخ ننگرد، موعظه نپذیرد، تجربه را پند نکند، از مقام انسانیت هبوط می کند و به حیوانیت میرسد.

⏪دعای اول صحیفه سجادیه فرمود:
خدایا تو بما لطف کردی و به ما آموختی اگر نعمتی عطا کردی شکر کنیم ، نگفته بودی ما نمی دانستیم.
وَ لَوْ کانُوا کذَلِک لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیةِ
و اگر چنین نمی‏‌بودند از حدود انسانیت بیرون شده، به مرز حیوانیت می‌‏رسیدند.

انسانی که حمد و شکر و سپاس بجا نیاورد و در مقابل منعم خود خاکسار نباشد، از حد انسانیت خارج شده در زمره ی حیوانات است.

🔶اِطرَح عنکَ وارداتِ الهمُوم، بعَزائِمِ الصبر و حُسنِ الیقین
از ورود به قلب خود غم را دور کن.[اِطرَح]
راه مواجهه با ناخوشایندی ها :
۱- با نیرو و قدرت صبر. [عزائم الصبر]
۲- یقین کردن به مقدرات الهی.[حسنُ الیقین]

باور بر این دو عامل، تقویت باور و محکم کردن اعتقادات میتواند دستگیر تو باشد.
اموال از دست میرود ولی زراقیت خدا که از دست نرفته، ارتباط با رزاق را ازبین نبرید.

اللهّم لا تکلنا الی انفسنا طرفهَ عینِِ ابدا

این حکمت چند بخش دارد،
|

نامه سی و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ۳۱ بخش اول : 
نامه به امام مجتبی صلوات الله علیه 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم (بخش اول)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:22 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش اول

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

این نامه را امام امیر المومنین  بعد از جنگ صفین در منطقه شام به هنگام برگشت به عراق در سرزمین حاضرین بین شام و عراق برای امام مجتبی صلوات الله علیهما با محتوای اعتقادی ،اخلاقی، تربیتی ، مرقوم فرمودند.

▪️ *ومِن الوّالدِ الفان  اَلمُقرِ للزمانِ* 
هر نامه یک فرستنده دارد .این نامه بجای اینکه نام خود را بگوید میفرماید از طرف پدری که در حال فانی شدن و در حال مرگ است.
ومقر است به اتفاقات ناخوشایند زمانه.
پدری که میداند هیچ راه مفری از این اتفاقات ندارد.

▪️ *مُدبرِ العُمُر   المُستَسلِمِ للدَهر* 
پدری که عمر او رو به انتهاست و تسلیم روزگار است..در مقابل سختی ، امواج بلا و گذر روزگار ، هیچ اختیاری در این مسیر ندارد.

▪️ *الذّامِ الدنیا  الساکنِ مَساکنِ الموتیٰ*  
کسی که به دنیا بدبین است و دنیا را مذمت میکند.دنیایی که قهر ، جبر ،سختی دارد.
و پدری که در خانه گذشتگان ساکن است.
اموات از دنیا رفتند و ما در خانه آنها ساکنیم و روزی هم ما می رویم و آیندگان در خانه ما ساکن خواهند بود.

▪️ *الظاعِنِ عنها غداً* 
پدری که در حال کوچ از دنیاست.فردا روز از این دنیا  رخت بر می بندد.
▪️ *الیَ المولودِ المُؤَمَلِ ما لا یُدرَک* 
گیرندهٔ نامه ،فرزندی که هرگز درک نخواهد کرد آنچه را که آرزو دارد.
دنبال آرزوهایی ست که هیچگاه به آن نمی رسد.

بطور کلی انسان طوری آفریده شده که دنبال آرزوهای دست نیافتنی ست‌.
اینکه زندگی بدون سختی ، مشکلات ، و مرگ باشد. و هیچگاه محقق شدنی نیست.و این آرزو را درک نخواهد کرد.

▪️ *السالِکِ سبیلَ مَن قد هَلک…* 
 پدری که در راه گذشتگان قدم برمی‌دارد.
همان کسی که هدف تیر انواع بلا و بیماری هاست.زندگی انسان در دنیا توام با مرض است.

▪️ *وغَرَضُ الاَسقام و رمیَةُ المَصائِب* 
کسی که هدف تیرهای مصیبت است.
از هر سو یک ناخوشنودی ،مصیبت به سمت او روانه می‌شود.

▪️ *و رَهینةِ الاَیام* 
کسی که در گرو روزگار است.
گروگان دنیاست.گروگان از خود هیچ اختیاری ندارد.انسان هم در مقابل دنیا ،مشکلات ، گذر عمر ، همینطور است.

▪️ *عبدِ الدنیا  و تاجرِ الغرور* 
نامه را برای کسی می نویسم که بندهٔ دنیاست.
اکثر انسانها بردگی و بندگی دنیا را در کارنامه خود دارند.
بردگی وقتی محقق می‌شود که با تمام وجود پادوی دیگری باشد و برای او کار کند.برای پوچ عمر را تلف کند.

چون تا در دنیا هست تاجرانه برخورد میکند .
بیشتر جمع میکند اما  به هنگام رفتن با خود نمی برد و فریب می خورد. مال و ثروت و خانه غرور و فریب است.
 ▪️ *و غَریمِ المَنایا  واسیر الموت* 
کسی که بدهکار ، اسیر و گرفتار مرگ است.و از چنگ اسارت راه فراری ندارد.

▪️ *حلیفِ الهموم  و قرینِ الاَحزان* 
 کسی که با غم هم پیمان است و با حزن و اندوه همراه است.

علی الظاهر انسان سختی را دوست ندارد و همراه نمیشود اما در باطن عالم ،گویا با غم و گرفتاری تفاهم نامه امضا کرده ،که ما هردو با هم شریکیم ، ما باهم، هم‌پیمانیم ، شرکا از هم خبر میگیرند ، بسراغ هم می‌روند.

▪️ *ونَصبِ الافات  و خلیفة الاموات* 
به فرزندی نامه می نویسم که در معرض تیرهای آفات و جانشین اموات است.

▪️ *وصَریعِ الشهوات* 
کسی که شکست خورده از شهوات  است.
انسانها دل به خواسته های دنیا و شهوات می سپارند و همیشه مغلوب همان شهوات خواهند شد.

امام در سن شصت سالگی برای فرزند که در سن سی سالگی نامه می نویسد .
برای خود شش صفت و برای ولد چهارده صفت ذکر می کند.
جایگاه مطلب را هم رعایت کرده که من آخر عمررا طی می کنم اما تو جوانی و در گیر بسیاری از درد ، آفات ،بیماری روز گار هستی و باید بپذیری و تحمل کنی.
واما بعد: چرا تصمیم گرفتم برای فرزند نامه بنویسم .

▪️ *فاِنَ فیما تَبَیَنَت مِن اِدبارِ الدنیا عَنی* 
از آنجایی که برای من تبیین شد که زندگی من رو بپایان است.

▪️ *و جُموحِ الدهر علیَّ و اقبالِ الاخرةَ الیَّ* 
 و تحقیقا یافتم  که روزگار طغیانگر است و بر من چیره شده ،در پیری قوای بدن کمتر شده ،عمر رو به پایان و از طرفی آخرت بمن نزدیک شده.

▪️ *ما یَزَعُنی عن ذکرِ مَن سِوایَ* 
به این نتیجه رسیدم ، آگاهی من به مرگ باعث میشود این سختی ها مرا باز ندارد از ذکر خدا.
توجه من از دیگران برداشته شود و به خود توجه کنم.

▪️ *والاِهتِمام بما  وَرائی غیرَ اَنی حیثُ تَفردَ بی دونَ هُمُومَ* *الناس* 
اهتمام خود را از دیگران ( مال، فرزند، مقام ، حرف دیگران ) بردارم چون مرگ بمن نزدیک شده و باید بروم .زمانی را برای اصلاح امور خود صرف کنم.

▪️ *فَصَدَفَنی رأیی و صَرَفَنی عن هوایَ* 
توجه به خود، نزدیکی مرگ و آخرت باعث شد که مرا از آنچه که دست مردم است باز بدارد و دل در گرو خانه و پول نبستم .بند این موارد از دل من پاره شد.
توجه به آخرت سبب پس زدن هوی و هوس شد.چون میدانم رفتنی هستم.


▪️ *و صَرَحَ لی فی مَحضُ اَمری* 
حقیقت سرنوشت من مرگ است برای من روشن شد و به صراحت بمن نشان داد که بسمت آخرت در حرکت هستم.

انسان اگر بفهمد عمر رو به اتمام و حرکت بسمت مرگ پیش میرود.
تا تمام شدن عمر را نبیند ، برای اصلاح آخرت تلاش نمی کند.
تا وقتی این را نفهمید ،آنرا هم نخواهد فهمید.


▪️ *فاَفضی بی الیٰ جِدٕ لا یکونُ فیه لَعِب* 
برای من روشن شد ( این تفکرات ، هوشیاری ) مرا رساند بجایی که باید جدیت داشته باشم برای رسیدن به آنطرف .
ولهو لعب در کارمن راه ندارد.

▪️ *و صِدقٕ لا یَشوبُهُ کَذِب* 
در موقعیتی نیستم که اعمال صالح را شوخی بگیرم .دروغ و صدق را مخلوط نمی کنم.
حلال و حرام را ممزوج نمیکنم.
مرا به این رساند که باید بروم و این رفتن فقط برای من نیست جوان هم میرود.
 در حالیکه میخواستم انقطاع حاصل کنم به امور خود مشغول باشم و آماده مرگ شوم.

▪️ *وَجَدتُک بعضی  بل وَجَدتُک کُلی* 
اگر برای تو نامه می نویسم ،نامه برای اغیار نیست نامه برای خود من است.
چون تو خود منی ، بعضی از وجود منی ، بلکه تو کل و حقیقت وجود منی.
آنچه را که میخواستم باشی همان هستی.

▪️ *حتی کاَنَ شیئاً لو اَصابَک اَصابتی …* 
آنقدر این اتحاد قویست اگر مشکلی برای تو پیش آید گویا برای من بوجود آمده.
اگر مرگ بر تو فرا برسد مانند اینست که بر من وارد شده. دو نفر نیستیم.

▪️ *فَعَنانی مِن اَمرِک ما یُعنینی ….* 
آنچه مرا به نوشتن نامه وادار کرد اینست؛
اهتمام بکار تو اهتمام به کار من است.
هر کاری بتو مربوط باشد به کار من مربوط است.

▪️ *فَکَتَبتُ آلیک کتابی مُستَظهِراً انَا بقیتُ اَو فَنِیتُ* 
نامه ای سرشار از نکات مهم ،بعنوان کمک حال ، و یار و یاور توست .
چه من زنده باشم یا نباشم.از معارف آن استفاده کن.
 ▪️ *فانی اوصیکَ بتقوی* الله …فرزند دلبندم را به تقوای خدا سفارش می کنم و به التزام اوامر و نواهی خدا توصیه میکنم.

▪️ *و عِمارةِ قلبِک بذِکره ….* 
با ذکر و یاد خدا قلب خود را آباد کن
حبل و ریسمان الهی را چنگ بزن 

▪️ *واَیُّ سببً اَوثَقُ مِن سببٕ بینَکَ و بینَ الله* …
دستاویز های مختلفی هست به دست  بگیری [ پارتی بازی ، رو انداختن به دیگران ، خود را کاره ای دیدن، ثروت ،…] ریسمان مختلفی هستند .
اما رشته بین تو و خدا محکمترین رشته هاست و هرگز پاره نمیشود و تورا در چاه دنیا پرت نمیکند.
▪️ *اِن انتَ اَخَذتَ بهِ* 
شرط آن اینست که به آن چنگ زده باشی .ریسمان که همیشه آویزان است ،چه کس ریسمان را بگیرد مهم است. 

▪️ *اَحیِ قلبَکَ بالموعظه. و اَمِتهُ بالزَهادَه* 
.قلب خود را با موعظه زنده نگه دار، از نصیحت خیر خواهان خسته نشو.
وقلب مرده و زنگار زده را با زهد جلا بده.


▪️ *و قَوِهُ بالیقین …ونَور بالحکمة* 
برای قلب قوی باید یقین به خدا باشد 
اگر بدانی خدا هست از چیزی نمی ترسی .
وقلب خود را با حکمت نورانی کن.

▪️ *و ذَلِلهُ بذکرِ الموت  و قَرِرهُ بالفناء* 
اگر قلب به طغیان و شورش کشانده شد با یاد مرگ او را متواضع و رام کن.
قلب را وادار کن به مرگ اقرار کند. نه به زبان بلکه قلب فهم کند.

▪️ *وبَصِرهُ فَجائعَ الدنیا  وحَذرهُ صولةَ الدهر* 
در دنیا فجایع زیاد اتفاق می افتاد مهم اینست که قلب خود را بفهمانی و ببیند دیگران هم در این هجوم حوادث و سختی هستند .
به قلب خود بفهمان و بترسان از هجوم حوادث روزگار که بر ضد انسان حمله میکند.
قلب همه را باید بپذیرد و بفهمد و ناسپاسی نکند.

 اللهم اکرمنا بنور الفهم

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش دوم شرح نامه ۳۱ : 
نامه به امام مجتبی ( ع) 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش2)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
44:24 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دوم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

▪️ *وفُحشَ تَقلُبِ اللیالی ..* 
زشتی و ناگواری روزگار، سختی گردش شب و روز را به قلبت نشان بده 
به قلب خود بفهمان که این سختی هارا باید تحمل کند.

▪️ *واَعرِض علیِ اخبارَ الماضین….* 
اخبار گذشتگان را به قلب خود برسان ،برای قلب خود مصیبت گذشتگان را یاد کن .
در سرزمین و آثار گذشتگان سیر کن . اخبار و آثار آنها را ببین .
«اَوَلَم  یَسیروا فی الارضِ فَیَنْظُروا کیف کانَ عاقِبةُ الذین مِن قبلِهم   روم – ۱۰» 

▪️ *فَانظر فیما فَعَلوا و عَمَا انْتَقَلوا و اَینَ حَلوا و نَزَلوا* 
نظر کن بر احوال گذشتگان ،از کجا منتقل شدند، که بودند ، از کجا جدا شدند و بر کجا وارد شدند. منزل جدید آنان کجاست.

▪️ *فاِنَک تَجدَهم قد انْتَقَلوا عَنِ الاَحِبَّه وحَلوا* ….
خوب توجه کنی می فهمی که از پیش دوستان رفتند.
حقیقت دنیا اینست که از نزد دوست داشتنی هاو آنچه که دوست دارد جدا میشود.
بسمت  خانه غربت و خانه قبر وارد میشود.

▪️ *کاَنَک عن قلیلٕ قد صِرتَ کاَحَدِهِم* 
بزودی تو هم یکی از آنها خواهی شد.
همانهایی که حیات داشتند ،پیر شدند ،از دوستی ها جدا شدند ،وارد قبر و تنهایی شدند،تو هم یکی از آنها خواهی بود.

▪️ *فاَصلِح مَثواک  ولا تَبِع اخرَتَک* *بدنیاکَ* 
حال که مرگ برای توهم محقق خواهد شد ،بیا قیامت و محل اقامت خود را اصلاح کن .
و آخرت را به دنیا نفروش که متضرر شدن در آن قطعی ست.
دنیای ابدیت را در مقابل دنیای زود گذر معامله کنی حتماً در این تجارت ضرر کردی.
 ▪️ *ودَعِ القولَ فیما تَعرِفُ   والخِطابَ فیما لَم تُکلَف* 
در بعضی از امور که سررشته نداری و نمی‌دانی حرف زدن در آنرا رها کن.
« *لا أدری نصفُ العلم،  روایت »
همینکه بگویی نمیدانم بهترین علم است که آگاه هستی به نادانی خود.
والخطاب ؛ بعضی از امور ارتباطی بتو ندارند .
نه امر بمعروفند ، نه دلسوزی هستند ، تلاش کن که خطاب را رها کنی .
سکوت بر سخن گفتن ترجیح دارد.

▪️ *واَمسِک عن طریقٕ اذا خِفتَ ضلالتَهُ …* 
حرکت و تکاپو امر پسندیده است. اما توقف کن از اینکه وارد مسیری شوی که از گمراهی و پایان ضلالت آن ترس داری.
نتیجه راهِ انتخاب شده معلوم نیست به کجا خواهد رسید ،هرگز وارد در آن راه نشو.

▪️ *فاِنَ الکَفَ عندَ حَیرةِ الضلال خیرٌ من رُکوبِ الاَهوال* 
خود نگهداری و توقف در راهی که احتمال گمراهی در آن  هست بهتر است ازحرکت در مسیری که خوفناک است. 

▪️ *واْمُر بالمعروف تَکن مِن اَهلِه و* *اَنکِرِ المنکر بیدک و* *لسانِک* 
امر بمعروف کن که تو اهل آن میشوی 
ومنکر را ترک کن. چه با دست ،منکر عملی ( دزدی ) چه منکر زبانی ( دروغ ) 

یکی از راههایی که انسان میتواند خودش را اهل معروف کند و عامل باشد و تر ک منکر کند.همین امر کردن به معروف است.که اهلیت آنرا پیدا می کند.

در امر بمعروف احتمال عذاب وجدان به سراغ آدمی بیاید واین حالت برای عامل بودن بسیار مناسب است.
و عامل بعدی نگاه مردم است که با دید بدی اورا می نگرند، همین نگاه تند مردم برای عامل بودن خوب است.

▪️ *وبایِن مَن فَعَلَهُ بجُهدک* 
بین خود و اطرافیانی که  اهل گناه و منکرات هستند فاصله قرار بده و آنهم با یک جدیت و تلاش از فعل آنها دور شو .
اگر فعل منکری انجام داد حد و حدود خود را با او حفظ کن ،همنشینی با او اثر دارد.
▪️ *و جاهَدَ فی الله حقَ جهادِه ولا تاخُذکَ لَومَةُ لائِم* 
در مسیر الهی نهایت کوشش خودرا در جهاد انجام بده و حق آنرابجا آور و سرزنش ملامت گران تو را از راه حق باز ندارد.محکم در میدان بایست.

▪️ *وخُضِ الغمَرات للحقِ حیثُ کانَ* 
برای رسیدن به حق مشکلات وجود دارد .
به این دریای مشکلات وارد شو هر جا که حق را یافتی .
مشکلات بر سر راه حق ،پاروی نفس گذاشتن ، پا روی خواسته دشمن نهادن ، این مشکل را بجان بخر و در مسیر حق وارد شو و ترسی هم نداشته باش.

▪️ *وتَفَقَه فی الدین* 
به دین حداقلی اکتفا نکن ،دین را عمیقاً تفقه کن.

▪️ *عَوِد نفسَکَ التَصَبُر علی المکروه و نعمَ الخُلُقُ التَصَبُرفی الحقِ* 
نفس خود را بر صبر در شدائد عادت بده.
عادت دادن و تکرار در امور تربیتی بسیار موثر است.
کسی یکباره نه خوب میشود و نه بد.

بهترین خُلق و خوی انسانی اینست که خود را به صبوری بزند .اگر صبر جزو ذات و ملکه او نشده ،خود را به شکل صبوران در آورد.
« *اِن لَم تَکن حلیماً فَتَحَلَم* » 
اگر بردبار نیستی و حلم نداری خود را مانند انسان حلیم نشان بده.
 انسان حلیم واکنش آنی ندارد، فریاد نمی زند.


▪️ *و اَلجِاُ نفسَک فی الاُمورُ ….الی کهفٕ حَریز* 
در تمام امور و مشکلات دنیا خود را در پناه خدا قرار بده.هیچ سر پناهی بهتر از خدا نیست .
وقتی در پناه خدا قرار گرفتی در یک پناهگاه امن و نفوذ ناپذیر حفاظت میشوی.

▪️ *و اَخلِص فی المَسآلةِ لربِک فانَ بیده …* 
در دعا و خواسته های خود اخلاص را رعایت کن. خدا میتواند مشکل تو را مرتفع کند.
تمام عطاها و محرومیت‌ها ( حرمان )  بدست اوست.

▪️ *واَکثِرِ الاِستخاره* 
از خدا بسیار طلب خیر کن
برای هر اموری در آغاز آن از خدا خیر بطلب .
 ▪️ *و تَفَهَم وصّیَتٖی ولا تَذهَبَنَ عنها صَفحاً* 
این وصیت من بسیار مهم است با تمام وجود آنرا درک کن .
مبادا این وصیت من  از دست تو برود در حالیکه در مورد آن جدی نباشی. حاصل عمر خود را باز گو میکنم مبادا از دست بدهی.

تقسیم بندی علوم سه گانه : 

▪️ *واعلم لا خیرَ فی علمٕ لا یَنفَع* 
بعضی از علم و دانش ،علوم هستند اما نفعی ندارند ،نه دنیای تورا تامین میکند و نه آخرت تو رانفع میرساند.

▪️ *ولایُنتَفَعُ بعلمٕ لا یَحِقُ تَعَلُمُهُ* 
بعضی از علوم یاد گیری آن جایز نیست مانند سحر ، ساخت بمب اتم ،
 علم بی خاصیت ،علمی که مضر است خیر را از تو دور میکند.

علم و معرفتی به دنیای تو و دیگران نفع میرساند و آخرت تو و دیگران را تامین میکند.
 دو علت نامه نوشتن من برای تو :

▪️ *اِنی اما رایتُ بَلَغتُ سناً ….بادرتُ بوصیتی* 
دیدم سن من بالا رفته، قوت و قدرت من رو به ضعف رسیده. ترسیدم اجل بمن اجازه ندهد که این اسرار نهفته و تجربیات را بتو منتقل کنم .

مبادرت کردم زود دست بنامه شدم و برای تو فضائل و نکات مهمی را نوشتم.

▪️ *اَو اَن اُنقَصَ فی رَأیی کما نُقِصتُ فی جسمی* 
یا یک نقصی در فکر و اندیشهٔ من پیش بیاید مانند نقص در جسم و تحلیل قوای جسمانی،  مبادا اندوخته فکری من دچار مشکل شود . وهمه نکات را نتوانم بگویم.

▪️ *اَو یَسبِقَنی الیکَ بعضُ غَلَباتِ الهَویٰ* …
علت دوم نامه نوشتن.
بر تو هم ترسیدم دچار یک غلبه هوا و هوس بشوی.
قبل از اینکه تو را نصیحت کنم غلبه شهوت بر تو پیشی بگیرد .اگر هوس غالب شود وصیت دیگر اثر گذار نیست و تو فتنه زدهٔ دنیا بشوی.
 نکته :
این ابی الحدید در مورد این مطلب میگوید.
علی خود بصراحت می گوید شاید من هم روزی دچار مشکل فکری شدم و اشتباه کردم.

و از طرفی برای پسرش که امام است می ترسد که شهوت بر او غلبه کند، نفس بر او غالب و قابل اصلاح نباشد.

نتیجه می گیرد، بر خلاف نظر شیعه که قائلند امام معصوم است. بر طبق گفته علی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد.

جوابیه : ابی الحدید خود اشتباه کرده ، توجه و درک  نکرده که این نامه از طرف امام نیست، برای حسن بعنوان امام. علیهما السلام.

بلکه از طرف پدری برای پسر خود نوشته می شود.که باید این جملات اثر گذار باشد فقط مختص امام حسن نیست .
آیندگان که معصوم نیستند باید برای آنها هم اثر گذار باشد.
نامه ای که همه، مخاطب این نامه هستند.

در این نامه صحبت از امام بودن مطرح نیست ، نامه یک پدر برای فرزند دلبند خود نوشته شده.
 ▪️ *واِنما قلبُ الحَدَثِ کالاَرضِ الخالیه…* 
قلب و جان یک جوان مانند یک زمین حاصلخیز  خالی ست . وقتی بذر پاشیده می‌شود، استعداد دارد بذر را میگیرد جوانه میزند و درخت تنومند میشود. 

▪️ *فبادَرتُک بالاَدب  قبلَ اَن یَقسو قلبَک* 
چون تو جوان هستی و زود اثر می گیری من مبادرت کردم که تو را ادب کنم قبل از اینکه قلب تورا قساوت بگیرد. مشغولیت زیاد شود.

هرچه مشغله دنیایی بیشترشد درک ،فهم و توجه کمتر میشود ،هرچه بیشتر قسی القلب ،پذیرش معارف کمتر میشود.

▪️ *لِیَستقبِلَ بِجِدِ رأیِک منَ الامرِ….* 
همه گفتنی هارا می نویسم تا تو با تمام جدیت به سراغ اموری بروی که ( قد کفاک) کفایت کرده اند تو را اهل تجارب.

نکاتی را بتو میگویم که پیش از تو عده ای آنرا تجربه کردند و حاصل آنرا بتو می گویم .
تجربه آنها تو را بس است.

اگر بیاموزی هیچگاه خود دنبال طلب کردن (بُغیَتَهُ) تجربه نمی روی.

▪️ *فتکونَ قد کُفیتَ مؤو نةَ الطلب و عُوفیَت…* 
بفهمی  عده ای در تاریخ چه ظلم‌هایی کردند و خود دچار آن شدند، هیچوقت ظلم را تجربه نمیکنی چون یقین داری حاصل ظلم به خود بر می گردد.
اگر حرف مرا او تجربه گذشتگان را ارج نهادی زحمت تجربه کردن را از خود برداشتی.( عُوفیتَ ) معاف می شوی از اینکه ممارست در کسب تجربه کنی 

▪️ *فاَتاکَ من ذالک ما قد کُنا نأتیهِ…* 
پس نصیب تو میشود از آنچه تجربیات که نصیب ما شد.
من تجربه کردم تو شنیدی ،نتیجه من و تو یکی ست ،هر چه بمن رسیده بتو هم می رسد چون تو نتیجه مرا دیدی.

▪️ *واسْتَبانَ لکَ ما رُبَما اَظلَم …* 
آشکار می‌شود بر شما.
گاهی شخص تجربه میکند اما زمان بر او نگذشته نمی‌تواند نتیجه کار خود را ببیند ،آیندگان بعد او چون عمر و زمان گذشته، کاملا نتیجه کار او را درک می کنند .
گاهی تجربه ای که من می کنم کمتر است از تجربه ای که تو می گیری.

چون تو تاریخ و گذر زمان را میبینی ، اما من در درون زمان هستم نتیجه بر من آشکار نیست.
من زحمت کشیدم تجربه کردم ،اما تو زحمت نکشیدی ،فقط تجربه را دیدی فهم تو بیشتر از من است.

 ▪️ *اَی بُنَیَّ ….فقد نظَرتُ فی اَعمالِهم* 
اگر چه عمرم باندازه عمر بشریت نیست ،اما در اعمال گذشتگان، اخبار ، آثار آنها دقت کردم .( سرتُ فی اثارهِم ) 
کاخها و ویرانه ها، قبور مندرس آنها را سیر کردم و یکی از آنها شدم.
نام من در زمره گذشتگان نوشته شد ( عُدتُ کاَحدِهم) 

▪️ *بل کاََنیٖ بمَا انْتهیٰ …معَ اوَلهِم الیٰ اخرِهِم* 
چنان با زندگی آنها تامل کردم گویا با آنان زندگی کردم ،گویا عمر من به اندازه بشریت است.با اولین و آخرین آنها زندگی کردم.چون از تجربیات آنها استفاده کردم.

▪️ *فعَرَفتُ صَفوَ ذالک مِن کَدَرِهِ …من ضرَرِهِ* 
بعد کسب همه تجربه ها شناختم و خالص‌ترین ( صفو ) نکات را انتخاب کردم ، کدر و مضر آنرا کنار گذاشتم، سودمند تاریخ را جدا کردم .
برای تو خالص و خلاصه ( استَخلَصتُ ) کردم تمام امور تجربی تاریخ را ( تَرَخَیتُ) زیباترین را برگزیدم .

‌▪️ *صَرَفتُ عنکَ مجهُوله* 
بعضی از امور مناسب تو نبود ،اگر بدانی سبب مشغولیت ذهنی تو میشود ،آنهارا برای تو ذکر نکردم ( فیلترینگ) نکات انحرافی و مجهول را برای تو ذکر نکردم. 

▪️ *حیثُ عَنانی ….الوّالدِ الشفیق* 
چنین صلاح دیدم ،چون پدر دلسوزی هستم نکات مثبت تاریخ را بیان کردم که موجب رشد تو باشد.
برای هدایت و تربیت تو چنان تلاش کردم که یک والد شفیق انجام میدهد.نباید بین آنها گم شوی ،برای تو پدری میکنم و نمی گذارم همه چیز در دسترس تو باشد.

▪️ *اِجتَمَعتُ علیهِ مِن اَدَبِک* 
اراده کردم که تو را آنگونه که شایسته است ادب کنم ،نه اینکه هر طوری شد و با هر چیزی شد تو را منحرف کنم.

▪️ *مُقتَبِلُ الدهر ذو نیَةٕ سلیمه و نفسٕ صافیه* 
تو عمر دراز در پیش داری اول زندگی توست باید نکاتی بتو بیاموزم که در مسیر طولانی که در پیش داری دست تو پر باشد با نیتی سالم و نفسی با صفا و خالص این مسیر را طی کنی.


 اللهم اجعلنا ممن یسارع فی الخیرات

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش سوم شرح نامه ۳۱: 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش سوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:16 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش سوم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واَن اَبتَدِاَکَ بتعلیمِ کتابِ الله و تأویلِه ….* 
امیرالمومنین خطاب به امام مجتبی علهیما السلام می فرماید: 
تصمیم گرفتم در آغاز، تعلیم تو را با قرآن کریم انجام دهم.
اولین کتاب آموزشی تو قرآن و تفسیر آن باشد .
اصول عقاید و احکام اسلام که مجموعهٔ حلال و حرام ذیل احکام را بتو  آموختم.

💠  *لا اُجاوِزُ ذالک بکَ الیٰ غیرِک* 
تعلیم تورا  به کتابی غیر از قرآن رد نکردم .
 در تعلیم فرزندم کتاب  دیگری مقدم بر قرآن نشد .

💠 *ثُمَ اَشفَقتُ اَن یَلتَبِسَ علیک ما اخْتَلَفَ الناس … مِن اَهوائهِم و اٰرائِهِم* 
ترسیدم که مشتبه شود برتو، و سبب گمراهی شود ،آنچه که مردم را به اختلاف افکنده.
شبهاتی در میان مردم است با گروههای فکری و سیاسی مختلف، که این شبهات نوعاً یا از هوی و هوس است یا از فکر غلط، 
بخاطر تفکر مختلف مردم چند دسته میشوند.

این اختلاف فکری ،  سیاسی ،تفکر پول مقام ، حب غرب و شرق و اختلاف هوی و هوس باعث شده شبهه ای در میان مردم ایجاد شود.
من ترسیدم در تو رخنه کرده ،تورا از میدان بدر کند.
💠  *کرِهتُ مِن تَنبیهِکَ له اَحَبَ الیَّ مِن اسلامِکَ  …* 
با اینکه خوش نداشتم تو را با شبهات و مطالب انحرافی آشنا کنم. ولی مجبور شدم این مسائل را بتو آموزش و تو را استحکام  بدهم.
با جود کراهت حق مطلب را ادا کرده پاسخ آنرا بتو بگویم .
و آموزش آن را محبوبتر دیدم تا اینکه تورا تسلیم به هلاکت کنم.
قبل از اینکه شبهه بر تو عرضه شود آنرا بر تو بیان کردم.

💠 *رَجَوتُ اَن یُوَفقَکَ اللهُ فیه لرُشدِک ویهدیَکَ لقَصدِک* 
خداوند تو را موفق کند از رسیدن به مقصد ،وبرای پیمودن راه درست تو را هدایت کند.

💠 *فَعَهِدتُ آلیک وصیتی هٰذهِ* 
من سفارش میکنم وصیت مرا بجد بگیری و به آن عمل کنی.

💠 *واعْلَم.. أنَ أحبَ ما انتَ اخِذٌ الیَ من وصیتی تقوی الله* 
بدان از کل وصیت من مهم تر و محبوبترین رکنی که باید رعایت کنی تقوا ست .

💠 *والاقتِصارُ علیٰ ما فرَضَهُ اللهُ علیکَ* 
اکتفا کن بر آن مواردی که خدا بر تو لازم کرده.
در اموری که خدا به گردن تو وظیفه ای گذاشته ،[ مستحب ،مکروه ،واجب حرام ] وظیفه است..
اما بعضی چیزهایی هست که ما در مورد آنها وظیفه ای نداریم آنها را رها کن.
فقط انجام وظیفه کن نسبت به آنچه که وظیفه داری.
 
💠 *والاَخذُ بنا مضیٰ علیهِ الاَولونَ من ابائک….* 
فرزندم چیزی را محکم بگیر و عمل کن که اجداد تو آن مسیر را طی کرده و عمل نمودند.
اجداد تو در یک نسل شامخه و همه موحد بودند.راه آنان را پیش بگیر.

💠 *فاِنهُم لَم یَدَعُوا اَن نَظَروا لاَنفسِهِم کما انتَ ناظر* 
گذشتگان تو مدام بفکر رشد و اعتلا و انجام وظایف خویش بودند.
اینکه بفکر خود باشند و به حال خود تفکر کنند را رها نکردند.

💠  *وفَکَروا کما انتَ مُفَکِر* 
همینطور که تو در فکر انتخاب راه درست هستی گذشتگان صالح تو در فکر انتخاب راه صحیح بودند. انتخاب و عمل کردند.
💠 *ثُمَ رَدَهُم آخِرُ ذالک الیَ الاَخذِ بنا عَرَفُوا* 
اندیشه و تامل ، کاری‌هایی را که انجام میدادند همه را  شناخته بآنها در رسیدن به راه درست بجایی رساندودند.

💠 *والاِمساکَ عمل لَم یُکَلَفوا* 
دست نگهدار از آنچه که وظیفه تو نیست .
اموری که معلوم نیست از دین هستند یا نه!
 آنها را رها کن .اصول اساسی دین را محکم بگیر .

💠 *فاِن اَبَت نفسُکَ اَن تَقبلَ ذالک …* 
اگر جان تو امتناع کرد از اینکه  تجربیات بزرگان و گذشتگان را بگیرد.
اگر خواستی دین را با تفقه ، زحمت و اجتهاد بشناسی شروطی دارد.

💠 *طلَبُکَ ذالک بتَفَهُمٕ و تَعَلّم* 
این دین شناسی به آسانی بدست نخواهد آمد باید فهم عمیق داشته باشی و تعلم بگیری.
هم باید اصول را بشناسی و هم مصداق آنرا.

💠 *لا بِتَوَرُّطِ الشبهات و غُلُقِ الخَصومات* 
رسیدن به فهم دین با فرو رفتن در شبهات بدست نمی آید‌
مبادا با علقه های تعصب و خصومت.
دچار تعصبات قومی، استادی ، مکتبی نشو 
در هر جا و هرمکتبی مطلب درست یافتی آنرا استفاده کن بخاطر تعصب از فلان مکتب و قوم و سلایق مطلب درست  را رد نکن.

💠 *وابْدَاْ قبلَ نَظرِک فی ذالک بالاِستِعانةِ باِلٰهِک* 
در شروع کار دین شناسی بخدا توسل کن و از او کمک بخواه .
بخود امیدوار نباش که آنچنان می‌کنی .
میل و رغبت تو بخدا باشد تا توفیق تو را زیاد کند.

💠 *وترکِ کلِ شائِبَةٕ اَولَجَتکَ فی شبهه* 
هر عاملی که تو را بخطا می اندازد و در شبهه وارد می کند آنرا ترک کن.
نه تنها بسمت شبهه بلکه بسمت مقدمات آن هم نرو.
💠 *فاذا اَیقَنتَ اَن قد صَفا قلبُکَ فَخَشَع* 
اگر در راه علم آموزی به اصول اساسی دین یقین کردی،آن یقین قلب تو را صفا می دهد.
صفای دل،  تو را در مقابل خدا خاشع می کند.

اگر در راه علم آموزی،خود بزرگ بین شدی بجای قلب مصفی دل تاریک می شود.
دل تاریک بجای تواضع ،در مقابل خدا گردن کشی می کند.

💠 *و تَمَ رأیُکَ فاجْتَمَع وکانَ هَمُکَ هَماً واحدا* 
نشانه کامل شدن عقل اینست که اجتماع و تمرکز پیدا می کنی . بجای اضطراب و تفرق یک رأی واحد داری که تلاش تو صرف آن میشود. 

💠 *واِن انتَ لم یَجتَمِع لکَ ما تُحبُ من نفسِک* 
اگر  فراغت ذهن و فکر برای تو مجتمع و متمرکز نشد ،صفای دل و خشوع حاصل نگردید.

💠 *فاعلَم اَنَکَ اتمام تَخبِطَ العَشواءَِ و تَتَوَرَطُ الظَلماء* 
بدان  حرکت داری اما حرکت تو مانند حرکت شتر کم بیناست.
حرکت با چشم بسته هر لحظه در کمین خطر است.
اگر بدون رعایت امور حرکت کنی در یک گمراهی وارد میشوی که امکان بیرون آمدن از آن نباشد.

💠 *ولیسَ طالبُ الدین مَن خَبَطَ اَو خَلَطَ* 
کسی که دچار راه اشتباه ، و التقاط حق و باطل می‌شود ،به بیراهه افتاده اصلا طالب دین نیست.

💠 *والاِمساک عن ذالک اَمثَل* 
بهتر است از فهم دین دست بکشد و سراغ آن نرود .او اهل اجتهاد نیست 

 اللهم افتح لنا خزائنَ علومک

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش چهارم شرح نامه ۳۱  :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش چهارم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:27 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش چهارم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

امیرالمومنین امام مجتبی علیهما السلام را به دو نکته اساسی مطلع کردند.

💠 آگاه باش که عالم یک نظام توحیدی دارد.
اگر درنظام توحیدی چیزی را متوجه نشدی انکار نکن .
چیزی را که تو نمی‌دانی حکمتی دارد.
حکمت گاهی با گذر زمان مشخص میشود، گاهی حقایقی هستند که دنیا ظرف بیان آنها نیست. مهم اینست که بدانی خدای حکیم از روی حکمت کار می کند.

💠 *واعلم یا  اِنَ احداً  لم یُنَبَیْ عن الله …* 
بدان فرزندم ،هیچ کس از خدای متعال خبر نداده مانند خبری که پیغمبر ما داده است.

هر پیامبری در هر دوره ای به مقتضای حال دوران و مردمان مسائلی از توحید را بیان کرده ،اما هیچ پیامبری مانند پیامبر خاتم(ص)  مباحث عمیق توحیدی ،از صفات و افعال الهی ،از ممنوعیت ورود به کنه ذات الهی صحبت نکرده.

💠 *فارضَ بهِ رائِدَاً و الیَ النجاةِ قائِدا* 
او بهترین خبر آورنده از طرف خداست پس راضی باش که او رائد و جلودار تو باشد.
او کسی ست که محضر خدا بوده مطالب و توحید را با تمام جان از خدا فرا گرفته، راضی باش که او دست تو را بگیرد و بسمت توحید ببرد و  برای رسیدن به نجات رهبر تو باشد.

💠 *واِنکَ آن تَبلُغَ فی النظَرِ لنفسِکَ… مبلَغَ نظری لکَ* 
تو هر چه برای خود و نسل خود تلاش کنی که بفهمی به آن چیزهایی که من گفتم نمی‌رسی چون تجربه  مرا نداری.

 *التجربةُ فوقَ العلم* تجربه از علم بالاتر است چون علمی ست که به حقیقت پیوسته علم تئوری نیست.

هرچه تلاش کنی به این نصایح نمی‌توانی برسی چون نصایح را همراه با تجربه برای تو بازگو می کنم.
 💠 *واعلم یا بنیَ لو کانَ لربُکَ شریکٌ لاَتَتکَ رُسُلُه* 
ما اعتقاد داریم خدا بی در عالم هست و شبهاتی ایجاد میشود در مورد چند خدایی !! 

این استدلال من تورا به توحید خالص میرساند.
و آن استدلال اینست:
آسمان و زمین و همه آثار  نشان می‌دهند که مخلوق خدا هستند. اگر خدای دومی هم باشد ،پس نشانه های وجود او کجاست ؟ 
کدام عالم را خلق کرده ؟ 
تصرف کدام عالم را بعهده دارد؟ 
کدام رسولی از طرف او برای ارشاد مردم، معجزه ای  آورده ؟

💠 *ولَرَاَیتَ آثارَ ملکهِ و سلطانِهِ* 
اگر خدا شریک داشت رسولان آن باید بنزد تو می آمد و تو را دعوت می کرد و آثار خلقت سلطنت  او را نشان می داد.

« *لَو کانَ فیهِما آلهَةٌ الاَ اللهُ لَفَسَدَتا انبیا – ۲۲»* 
این جملات حضرت هم بیان روی دیگر این سکه از این آیه است. 
همان آیه قرآن را به شیوه دیگری بیان میدارد.

💠 *ولکنَهُ الهٌ واحدٌ کما وَصَفَ نفسَهُ* 
خدا یک خدای واحدی ست همانگونه که خود را وصف کرده.

💠 *لا یُضادُ هُ فی ملکِه احدٌ ولا یزولُ ابداً ولم یَزَل* 
کسی نمی‌تواند در ملک خدا با او مخالفت کند.
خدای واحد زائل نخواهد شد ( ابدی ) 
خدای واحد همیشگی بوده ( ازلی ) 
از ازل تا ابد پوشش داده ،واین خدای واحد خالقیت او ازلی و ابدی ست ، به یقین حاکمیت او هم ازلی و ابدی ست.

خدا قبل از خلقت بشر ، بعد خلق بشر ، بعد مرگ بشر، قیامت بشر را مدیریت می کند ،همیشه بوده و خواهد بود.
 💠 *اولُ قبلََ الاشیاءِ بلا اَولیه و آخرُ …بلا نهایةٕ* 
قبل از همه اشیا بوده و این اولین او به نحوی نیست که دوم داشته باشد و کسی او را خلق کرده باشد.
او آخری ست که بعد او آخر نیست و نهایت ندارد.
در هر چیزی اولین نسبت به چیزی اول است.
مانند اولین رئیس جمهور ،او اول ست نسبت به بقیه رؤسا .
اما در خداوند اینگونه نیست که اول بودن او نسبت به چیزی باشد.او اول مطلق است و در آخر هم نه ؛ نسبت به چیزی آخر باشد.
آخری که بعد او چیزی معنا ندارد.

💠  *عَظُمَ اَن تَثبُتَ ربوبیتُهُ باِحاطةِ قلبٕ او بصَر* 
خداوند بزرگتر از آنست که با رویت قلب و رویت بصر بتواند بر او احاطه کند.

در انتخاب و خرید شیی با بصر صورت میگیرد.بعضی مطالب بصری نیست فهم آن درونی ست ،گرسنکی که  درک می شود.
اما شناخت خدا به این دو صورت نیست.چون هیچ چیز نمی‌تواند بر او احاطه پیدا کند.

خدا بزرگتر از آنست که ربوبیت او اثبات شود.
او محدود نیست که قلب براو مسلط بشود.
بینهایت بر بینهایت مسلط میشود که وجود ندارد.
ه 💠 *فاذا عَرَفتَ بذالک فافْعَل …و طلَبِ طاعتِه* 
فرزندم وقتی خدا را اینگونه که توصیف کردم شناختی ،تمام تلاش خود را بکار بگیر تا طاعت او را کسب کنی.

انجام عمل تنها بتو مربوط نیست همه موجودات بجایی میرسند که باید عمل انجام دهند.

💠 *کما ینبغی لِمثلَک اَن یَفعلَهُ فی صِغَرِ خطرِهِ* 
منزلت انسان در مقابل منزلت  خدا ، پایین است. پس باید مطیع باشد.

 *وقلَةِ مقدَرَته* تمام قدرت انسان در برابر قدرت خدا بسیار اندک است.

 *وکثرةِ عجزه و عظیمِ حاجتهِ* 
افراد در پیشگاه خدا عاجزند و بسیار حاجت مند هستند 
پس سزاوار است که انسان با چنین نیازمندی در جهت طاعت الهی باید کار کند.تا از عقوبت رهایی پیدا کند.

💠 *والخشیَةِ من عقوبته و الشفقَةِ مِن سخطهِ* 
برای ترس از عقوبت خدا اعمال صالح انجام بدهد

💠 *فانَه لا یَامُرُکَ الا باَحسن ولم یَنهَکَ الا عن قبیح* 
چون خدا امر بکار نیک کرده ،هر کار نیکویی را انجام بده .
واز کار قبیح نهی کرده ،چون خدا راضی به آن نیست خود را نهی کن.
💠 *اِنی قد اَنبَاتُک عن الدنیا و حالِها….* 
من تورا از حال دنیا و زوال آن و از متغیرهای  دنیا با خبر کردم .
دنیا پیوسته در حال دگرگونی [ خوشی  ناخوشی ، بیماری عافیت، عروسی عزا] آمیخته است.زندگی حالات مختلف دارد.

و از آخرت هم تورا باخبر کردم از آنچه که آماده شده در آخرت برای اهل آخرت .
نعمتها و عذاب آخرت هر دو فوق دنیا هستند و هر دو در آخرت داده میشود.

💠 *وضَربتُ لکَ فیهمَا الاَمثالَ لِتعتَبرَها …* 
مثالهایی برای تو زدم ،هر کدام راه را بخوبی روشن می کند تا تو از این مثالها عبرت بگیری. برای عمل و  پیروی کردن  پیش روی تو باشد.

💠 *انما مثلُ من خیر الدنیا کمثلِ قومٕ …* 
مثال اول ؛ کسانی که با تجربه و دنیا دیده   از باطن دنیا خبر دارند .
برای سفر و مسافرت تصمیم میگیرند  وارد بر  سرزمین خوش آب و هوا و سبزه زار شوند.

💠 *فاحتَملوا وَعثاءَ الطریق وفراقَ الصدیق…* 
سختی های راه را بدوش خود حمل می‌کنند و فراق دوستان، ناگواری طعام ، و شدت ناملایمات طریق را بجان می خرند، تا به آن زمین وسیع و خوشایند دست بیابند.

💠 *فلَیسَ یَجِدونَ لِشیئٕ مِن ذالک اَلَما* 
افرادی که تصمیم گرفتند از مکان بدی به مکان سرسبز کوچ کنند مشقت‌های مسیر را اصلا نمی بینند .درد و رنجی که دیگران حس میکنند برای آنها  چنان دردی ندارد.

هیچ چیزی محبوبتر از آن نیست برای آنان ، که زودتر  به آن مکان خرم و پر از آرامش و قرار برسند.
 💠 *و مثلُ منِ اغْتَرَ بها کمثلِ قومٕ کانوا بمنزِلٕ خَصیبٕ…* 
در مثال دوم گروهی هستند که دنیا آنان را فریب داده ،عکس گروه اول هستند.

دنیا را منزلی پر نعمت ، ماندگار، خوش آب و هوا خود را ساکن میدانند.
در اعلام حرکت بسوی سرزمین خشک و بی آب و علف ،بدترین چیز برای آنها مفارقت از زندگی شیرین دنیاست.

مثَل انسان از این دو گروه خارج نیست .
یا دنیا را جای بد میدانند و حاضر کوچ کردن به مکان بهتر هستند یا افرادی که دل کندن از مکان لذت بخش دنیا و کوچ به آخرت عذاب آور است.
 💠 *اِجعَل نفسَکَ میزاناً بینَکَ و بینَ غیرِک …* 
ای فرزندم ،هرگاه در مورد دیگران قضاوت کردی خود را معیار این ترازو قرار بده.

💠 *وارْضَ منَ الناسِ بنا تَرضاهُ لهم …* 
خود عمل اندک داری از مردم انتظار عمل زیاد نداشته باش.
هر قدر برای آنان کار کردی همان‌قدر برای تو انجام دادند راضی باش.

💠 *ولا تَقُل ما لا تَعلَم* 
چیزی را که در مورد آن نمی‌دانی صحبت نکن ولو حرف زدن تو کم باشد.
در جایی که سخن حکیمانه داری سکوت جایز نیست.
در سخن جاهلانه سکوت بهتر از جاهلانه بودن است.

💠 *ولا تقُل ما لا نُحِبُ اَن یُقالُ لک* 
در مورد مردم چیزی نگو که خود دوست نداری در مورد تو گفته بشود.

💠 *واعلم اَنَ الاِعجابَ ضِدُ الصواب* 
عجب و خودپسندی نقطه مقابل درستی ست .
فرد عُجب گرفته از مسیر درست منحرف شده به خطا افتاده.

💠 *وآفَةُ الاَلباب* 
عجب آفت عقل است همانطور که شراب عقل را زایل میکند عجب هم عقل را به مستی می اندازد و مست عقل ندارد.

💠 *فاسْعَ فی کَدْحِک ولا نکن خازناً لغیرِک* 
برای تامین زندگی خوب،  بیشترین تلاش را داشته باش، اما انبار دار دیگران نباش.
استفاده کن و بخشی از آنرا ببخش و خیر رسانی کن.

💠 *اذا انتَ هُدیتَ لقصدِک فکُن اَخشَع لرَبِک* 
اگر به همان مقصد هدایت شدی [ اموال را خرج کنی و انفاق هم داشته باشی ] خدا را شاکر باش و در برابر خدا خشوع کن که نعمتی بر تو ارزانی داشته.

اللهم اکرمنا بنور الفهم

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش پنجم شرح نامه ۳۱ :
امام علیه السلام فرزند خود را توجه میدهند به یک مسیر پر رنج و مشقت مرگ ،قبر ، قیامت.

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش پنجم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:51 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش پنجم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واعلم یا بنی انَ اَمامک طریقاً را مسافةٕ بعیده….* 
فرزندم بدان ، پیش روی تو یک مسیر طولانی و پر از رنج هست و تو در این راه از یک تلاش درست  بی نیاز نیستی وباید به سلامت از آن عبور کنی.

💠 *وقدرِ بَلاغِک منَ الزادِ مع خِفَةِ الظهر* 
باید بقدر کافی زاد و توشهٔ مسیر را برداری و در عین اینکه، پشت تو هم سبک باشد. برای رسیدن به مقصدهر چه سبکبار باشی عبور تو راحتر خواهد بود.

توشه ای انتخاب کن حمل سنگین  آن از تو برداشته شود و دیگران آنرا برای تو حمل کنند اینگونه سبکبار خواهی بود.

💠 *فلا تَحمِلَنَ علیٰ ظَهرِک …ثِقلٌ ذالک وبالاً علیک* 
بیش از آن مقدار ی که طاقت داری بار برندار ،سنگینی آن وبال تو میشود.
اموال دنیا باعث گرفتار شدن دل میشود.

💠 *واذا وَجَدتَ من اهلِ الفاقةِ مَن یَحمِل ….* 
اگر فقیری دیدی که حاضر است توشه تو را حمل کند تا قیامت ، وانرا در روز احتیاج تو بطور کامل بتو برگرداند.این محتاج را مغتنم بشمار و بار خود را بر دوش او گذار، تا خودرا سبکبار کنی .
با انفاق و ایثار ،مواسات هم زاد و توشه تو زیاد میشود هم سنگینی بار خودرا بر دوش او قرار دادی.
 💠 *فلَعلَکَ تَطلُبُهُ فلا تَجِدوه* 
اگر کوتاهی و یا بتاخیر اندازی کار بجایی میرسد که دنبال محتاج هم بگردی پیدا نخواهی کرد.
[ مقصود امام اشاره به دوران عصر ظهور، 
هر چه میتوانید در دوران غیبت انفاق و صدقه رد کنید چون در حکومت عدل فقیر نخواهید یافت ( روایت ) ] 

این بار مانند بار دنیایی نیست که برای طرف مقابل سختی داشته باشد ،در واقع دست او را گرفتی ولی بار خود سبک کردی.

💠 *واعلم آنَ اَمامَکَ عَقَبَةً کَوؤداً المُخِفُ فیها احسنُ حالاً…* 
پیش روی تو یک گردنه صعب العبور ی هست ،گروهی که پشتشان سبک باشد حالشان بهتر است از گروهی که بار سنگین بر پشت خود حمل می کنند.

💠 *والبَطیُٔ علیها أقبَحُ حالاً منَ المُسرِع* 
گروهی که در این گردنه  آهسته حرکت میکنند ،حال و کارشان بدتر است از گروهی که سریع العبور هستند.
دو دسته ،سبکبار و سریع العبور ،از همه خوشحالترند.

💠 *واَِنَ مَهبطَکَ بها لا مَحالةَ….* 
تو در این مسیر که قرار گرفتی ختم آن به بهشت یا دوزخ است.
مسیر در عین حالی که واحد است ،اما برای عده ای سهل و شیرین و برای عده ای تلخ و سخت است.

💠وتو حتماً این مسیر را میروی تا به آن خانه برسی ،پس امروز تلاش کن خانه مناسبی مهیا کنی قبل از اینکه حلول پیدا کنی .
قبل از طی مسیر خانه را جستجو کن.

💠 *فلیسَ بعدَ الموتِ مُستَعتَب ولا الی الدنیا مُنصَرَف* 
بعد از مرگ دو اتفاق هرگز رخ نخواهد داد .
عذر خواهی و طلب رضایت پذیرفته نمی شود.
و طلب برگشت به دنیا هرگز اتفاق نمی افتد.

 *« حتی اذا جاءَ اَحَدَهُمُ الموت قال ربِ ارْجِعُونِ لَعَلیٖ اَعمَلُ* *صالحاّ فیما تَرَکتُ کلا مومنون- ۱۰۰»* 
هنگامیکه مرگ کسی فرا رسید از خدا طلب برگشت می کند خدایا مرا برگردان تا عمل صالحی که ترک کردم انجام بدهم و پاسخ ، هرگز محقق نمی شود .
 💠 بدان فرزندم همان خدایی که گنجینه آسمان و زمین بدست اوست بتو اجازه داده دعا کنی . وخدا به عهده گرفته که دعای تو را اجابت کند.و گنجینه مادی و معنوی را در اختیار تو گذارد.

💠 *واَمَرَکَ اَن تَساَلَهُ لِیَعطیَک …* 
 نه تنها اذن داده بلکه امر کرده که اگر عطای خدا را درخواست داری باید دعا کنی.
دعا یک راهی ست برای رسیدن.
و واجب است بر ما که اهل دعا باشیم.
پس از او طلب رحمت کن تا بتو رحم کند.
اجابت دعای تو در گرو دعای توست.

💠 *ولم یَجعَل بینَک و بینَه مَن یَحجُبُهُ* 
خدای مهربان بین تو و خودش حجابی قرار نداده.
میتوانی بدون واسطه با او سخن بگویی.
و تورا مجبور نساخته که با یک شفیع بنزد او بروی.

💠 *ولم یَمنَعَکَ اِن اَسَأتَ مِنَ التوبه …* 
خدایی که امر بدعا و عهد به اجابت دعا  کرده،  تورا منع نکرده اگر خطایی از تو سر زد تو را به درگاه خود راه ندهد. 
برای بازگشت راه توبه را باز گذاشته.

💠 در عذاب و فرو فرستادن نقمت در قبال خطای تو عجله نکرده.
در خطای فاحش تو پرده پوشی میکند و رسوا و مفتضح نمی کند.
واگر در جایی برای ادب کردن بر تو سخت گرفت ،در این عذاب سختگیری نمی کند.
عذاب و انتقام او با یک رحمت همراه است.

 💠 *ولم یُؤئِسکَ …بل جعَلَ نُزُعَکَ عنِ الذنبِ حسنةً…* 
تو را از رحمت خود مایوس نکرده ،تا جایی که با کوله باری از گناه همین که ترک گناه کنی خود یک حسنه است.

💠 و رحمت خدا نسبت بتو اینست که یک عذاب در مقابل یک گناه ،اما پاداش برای یک حسنه ده برابر حسنه حساب می شود.

💠 و رحمت دیگر خدا ، بابی بنام توبه باز گذاشته و راه طلب رضایت مندی برای تو فراهم کرده. هنگامیکه او را ندا و نجوا کردی ندای تو را می شنود.

💠 *فاَفضَیتَ الیهِ بحاجَتِک …واسْتَعَنتَهُ علیٰ اُمورِک* 
مشکلات و حاجات خود را به خدا عرضه کن.
غم و شکوه خود را به در گاه او ببر .
سفره دل خودرا بنزد خدا بگستر نه برای دیگران .
برای سختی ها از او طلب گشایش کن.
و در امور گرفتاری از او کمک بخواه.

💠 *و سأَلتَهُ من خزائنِ رحمتِهِ ما لا یَقدِرُ علیٰ اِعطائِهِ…* 
از خزائن رحمت خدا طلب کن ،خزائنی که جز او کسی نمی‌تواند اعطا کند.
این اعطای رحمت او، عمر طولانی برای خدمتگزاری، صحت و سلامتی جسم، وسعت روزیِ مادی ،معنوی، علمی.برای تو خواهد بود.

💠 *ثم جَعلَ فی یدیکَ مفاتیحِ خزائنِهِ …* 
سپس خداوند کلید خزینه را بدست تو قرار میدهد.
میتوانی باران رحمت الهی را بر خود بارش بدهی.
 💠 *فلا یُقنِطَنَکَ اِبطاءُ اِجابَتِهِ* 
اگر خدا اجابت دعای تو را بتاخیر انداخت مبادا مایوس شوی.
چهار عامل برای تاخیر اجابت وجود دارد.

💠 *فاِنَ العطیَةِ بقدرِ النیَّةِ* 
بقدر نیت خالص تو اجابت شامل حال تو می شود.بهترین دعا اینست  با قلب پاک واز  سینه متقی خارج شود.

💠 *و رُبَما اُخِرَت عنکَ الاِجابه … لِاَجرِ السائِل* 
اجابت دعا گاهی بتاخیر می افتاد که پاداش دعا کننده را بیشتر کند.
اتصال و ارتباط تو سبب رشد تو میشود.

💠 *و اَجزَلَ لِعَطاءِ الاٰمِل* 
تاخیر اجابت دعا و پشت در ماندن ، عطای خدا برای آرزو مندان بیشتر میشود. عطای بهتر از آن را اعطا میکند.

💠 *و رُبَما سَاَلتَ الشَیَٔ فلا تُؤ* *تاهُ ….* 
تاخیر در اجابت ، بهتر از آنرا میدهد.یا زود ( عاجلاً ) و یا پس از مدتی ( اجلاً) 
دعای تو را به بهترین دعا تبدیل می کند.

💠 تو حقایق دعا را نمی‌دانی شاید سبب سلب دین تو باشد خدا اجابت نمی کند.

💠 *فلتَکن مَساَلتَک فیما یبقیٰ لکَ* *جمالُهُ* 
دعای تو باید بگونه ای باشد که جمال آن برای تو باقی بماند، وگرفتاری و آفت آن از تو دفع شود.
مال آن دعایی ست که ،نه او برای تو میماند ونه تو برای آن می‌مانی
مال فانیست فقط وبال آن میماند.
اما اخلاق و علم ،فقط عصاره و جمال آن برای تو میماند.

اللهم کمّل دیننا بالقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم 
بخش ششم شرح نامه ۳۱ :
توصیه هایی به امام مجتبی علیه السلام 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش ششم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:31 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش ششم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠واعلم اَنَکَ خُلِقتَ للاخرةِ لا للدنیا
فرزندم بدان ، که تو برای آخرت خلق شدی نه برای دنیا،
زندگی در دنیا پلی هست که اصالت ندارد.
دنیا پلی ست برای عبور و رسیدن به مقصد ،لذا پل هیچگاه موضوعیت ندارد ،رد شدن از پل و رسیدن مهم است ،بقیه مسائل آن اهمیتی ندارد .جنس آن پل طلا باشد یا غیر طلا ، چون موضوعیت ندارد.
موضوعیت در رد شدن است.

💠 ولِلفناءِ لا لِلبقاءِ ولَلموتِذلا لِلحیاةِ 
تو برای مرگ خلق شدی نه برای بقای دنیا،
دنیا روزی خواهد مرد و برای تو باقی نمی ماند.
تو برای مرگ خلق شدی نه برای حیات.

💠 و اَنَک  فی منزلِ  قُلعةٕ  و دارِ بُلغَةٕ و طریقٕ الی الاخرَه 
بدان دنیا منزل استیجاری ست از تو پس میگیرند،بناچار باید نقل مکان کنی .
در دنیا زاد و توشه جمع کنی که تورا برساند به آن مقصدی که برای آن خلق شدی 

💠 آنک طَریدُ الموت الذی لا یَنجُوا منهُ  هاربُهُ
مرگ مانند یک شکار چی بدنبال توست،
در رقابت شکار دنیا ،گاه شکارچی پیروز است گاه شکار. اما در رقابت شکار مرگ و انسان همیشه مرگ پیروز است.از دست مرگ راه فراری نیست.
💠 ولا یَفُوتُهُ طالبُه
مرگ ،هیچ بشری را از قلم نمی اندازد و از دست او فوت نمیشود.

در بسیاری از امور مردم دچار شک و تردید هستند حتی در مورد وجود خدا عده ای مشککند اما در مورد مرگ هیچ کسی شک ندارد.
منکرین خدا هم اصل مرگ را قبول دارند.
اصل مرگ یک امر همگانی غیر قابل شک است.

💠 ولابُدَّ اَنهُ مُدرِکهُ 
بناچار همه مرگرا درک خواهند کرد، بر پیشانی انسان ثبت شده .اما چه خوب است انسان هم نسبت به مرگ آماده و حواس جمع باشد.

💠  فَکن منهُ علیٰ حَذَرٕ  اَن یُدرِکَکَ علیٰ حالٕ سیئه 
از مرگ بر حذر باش و آنرا جدی بگیر .
بترس از اینکه مرگ تو را فرا بگیرد و در حالیکه حال تو ناخوش باشد.و در حال گناه مرگ را درک کنی.

💠 قد کنتَ تُحَدثُ نفسَک…فیَحولُ بینَکَ و بینَ ذالک 
قبل از مرگ با خود حدیث میکردی بعد این گناه توبه و ابراز پشیمانی می کنم.
ولی دست نمی یابی و مرگ بین تو ،و توبه حائل میشود.

اگر شخصی با حال گناه از دنیا رفت حقیقت،  روح و قیامت خود را به هلاکت انداخته.

💠 اَکثِر مِن ذکرِ الموت ….
حتما مرگ بسراغ تو خواهد آمد،اما تو هم زیاد بیاد مرگ باش.لحظه به لحظه بدنبال توست وتو را رصد می‌کند ،تو هم بیاد او باش.
 آماده بر آن اتفاقاتی که ناگهانی بر تو وارد میشود.[ سکرات مرگ] .
و بیاد اتفاقات بعد مرگ هم باش که بر تو عارض می‌شود.[ شب اول قبر ، حساب و کتاب ] .
از هم اکنون مطابق با نیازهای آن زمان عمل کن و توشه جمع کن.
 💠  حتیٰ یَاتیَکَ و قد اَخَذتَ منهُ حِذرَک …  
آنچنان بیاد مرگ باش وقتی بسمت تو آمد ،سلاح خویش، لباس رزم بتن  آماده باشی برای بعد از مرگ ، وگرنه مرگ بر تو چیره خواهد شد.

💠  ولا یَاتیَکَ بَغتَةً فَیَبهَرَک
مبادا مرگ بصورت ناگهانی بر تو وارد شود آمادگی نداشته باشی، غافلگیر و مغلوب شوی .
این آماده بودن و نترسیدن از مرگ شرط آن توجه بمرگ است اَکثِر مِن ذکرِ الموت است.

💠 وایاک اَن تَغتَرَ بما تَریٰ من اِخلادِ اهلِ الدنیا 
عاملی که باعث میشود این امر مهم فراموش شود دنیا طلبی ست که یاد مرگ را از ذهن میبرد.
مبادا ماندگاری در امور دنیا تو را فریب بدهد.
مانند اهل دنیا که دلبسته و گرفتار دنیا شدند،
فریب دنیا بخوری یاد مرگ تمام میشود.
هرچه تعصب و دنیا طلبی کمتر یاد مرگ بیشتر میشود.

💠 و تَکالُبِهِم علیها 
اهل دنیا مانند سگانی هستند به یک مرداری حمله می کنند ،همه دور آن جمع میشوند و هریک با سرعت حمله  و فریاد سهم بیشتری را داشته باشد.

💠  فقد نبَاَکَ الله عنها ونَعَت لَکَ نفسَها 
تو مانند آنها نیستی ، تو خدا داری وخدا  دنیا را بتو خبر داده، و حقایق آنرا برتو بازگو کرده.
نه تنها انسان بلکه خبر مرگ دنیا را هم بتو داده .
این دنیا هم روزی وارونه میشود و زمین و زمان بهم می ریزد.

💠و تَکَشَفَت لکَ عَن مَساویها 
نه تنها خدا خبر داده، بلکه دنیا هم بدیها را بر تو آشکار کرده [ مصیبت ،تلخی ،بیماری ،بیرحمی ]یک نشانه است که دنیا جای خوب و ماندگار نیست.

اهل دنیا چون حقیقت دنیا نمی شناسند فریب دنیا می خورند .تو که میدانی نباید دنیا طلب باشی.
 صفات دنیا طلبان رابه چهار گروه تقسیم میکند.

💠فانما اَهلُها کَلاّبٌ عاویَةٌ 
۱- دنیا طلبان مانند سگانی که پارس میکنند.
با هیاهو و رسانه دنیا را چپاول میکنند.
[پارس سگ کنایه از  سرو صدا ، هیاهو، حاکمیت فضای مجازی ] 
رسانه و سرو صدا ،راه رسیدن آنها بدنیاست.


💠 وسِباعٌ ضارِیَةٌ  
۲- دنیا طلبانی که مثل حیوانات وحشی و درنده خو هستند.
فقط هیاهو ندارند ،برای رسیدن بدنیااز هیچ جنگ و خونریزی فرو گذاری نمی کنند.

💠یُهّرُّ بعضُها بعضاً….
این حیوانات درنده خو بر خود هم رحم نمی کنند.باهم درگیر می شوند.
ویژگی آنها:
خوی درندگی که باشد گروه ضعیف را می بلعند.
بزرگتر کوچکتر خود را زیر پا به می کند.
هر کس قویتر است بر دیگران سلطه پیدا میکند.
قانونمند نیستند و طبق پیمان و معاهده عمل نمی کنند.

💠 نََعَمٌ مُعَقَلَّه 
۳-  گروهی از دنیا طلبان مانند حیوان اهلی افسار دار بردهٔ دیگرانند .دنیا را از طریق خدمت به دیگران بدست می آورند.
ویژگی آنها: 
ذلت پذیرند. ذلت بردگی به دوش می‌کشند تا به دنیا برسند.پادوگر گروه اول و دوم هستند.

💠 و اُخریٰ مُهمَلَه 
۴- گروه دنیا طلبانی که در بیابانی رها شده و پایبند هیچ قانونی نیستند.
هر جایی بهر نحوی کسب منفعت کنند اورا برای خود انتخاب می کنند.
ویژگی آنها:
مست شهوترانی و سر گردان ،
مانند حیواناتی که در بیابان رملی پر از آفت برای چریدن آورده شدند .
مست قدرت و ثروت شدند سرگردانند ،نمی فهمند اوضاع خرابی دارند.
 چرا این چهار گروه به چنین وضعیتی در آمدند؟ 
واصول اولیه عقلی و فطری را نمی فهمند؟

💠 ولا مُسیمٌ یُسیمُها 
آنها یک چوپان و مرشدی ندارند به یک چراگاه دلنشین راهنمایی کند، سرگردان ماندند.
نقش رهبران و هادیان مسیر ، جاذبه دنیا را کمتر میکنند و انسان را از دنیا طلبی دور میکنند.

💠 سَلَکَتْ بهِمُ الدنیا طریقَ العَمیٰ
دنیا آنها را حرکت داده بسمت نابینایی ،
انسان نابینا در جاده دست بلند کند کمک می گیرد.اما جاده نابینا و مسیر تاریک انتهای آن معلوم نیست  به کجا می‌رسد. چشم  انسان هم باز باشد راه بجایی ندارد.

💠 و اَخَذَت باَبصارِهِم عن مَنارِ الهُدیٰ  
دنیا چشم آنها را باز داشته از اینکه نشانه های هدایت و راهنمایی را ببینند. کوری در کوری ، تاریکی در تاریکی فرو برده.

💠  فَتاهُوا فی حَیرَتِها  و غَرِقوا فی نعمتِها 
دنیا طلب برعکس افکار خود ،گمان میکرد به آنچه میخواهد می‌رسد ، امادر حیرت دنیا سرگردان میشود.
درست است به نعمت رسیده ولی در نعمت غرق شده.
هرچه حرکت میکند ،دست و پا می‌زند اما لذتی نمی برد چون غرق در نعمت شدند.

💠 واتَخَذُوها رَبّاً 
انتهای جادهٔ  و نتیجه دنیا طلبی آنها ، ثروت ،مقام ، دنیا را بعنوان خدای خود انتخاب میکنند.
دنیا را معبود و محبوب خود می بینند ، پرستش می کنند ،از دنیا طلبی به دنیا پرستی میرسند.
« اَفَرَاَیتَ مَنِ اتَخَذَ اِلٰهَهُ هَواهُ  مریم – ۷۷»
می بینید کسانی را که هوای خود را خدای خود گرفتند.

💠  فَلَعِبَت بهِم و لَعِبُوا بها ونَسوا ما وَرائِها
دنیا طلبی که دنیا را بجای خدای خود پرستش کرد 
دنیا او را ببازی میگیرد.و آنها هم از این بازی دنیا مسرورند.
اگر دنیا را خدا گرفت بازیچه میشود.
 ورای دنیا و حقایق آنرا فراموش می کنند.

💠 رُوَیدا یُسِفرُ الظَلّام…. مَن اَسرَعَ اَن یَلحَق 
اندکی تامل کن 
بزودی پرده خواهد افتاد ،تاریکی برطرف خواهد شدو بزودی مسافران به مقصد پایانی و منزل مرگ خواهند رسید.
بی شک هر کس که تندتر حرکت می کند به مرگ زودتر می‌رسد.

اللهم اخرج حبَّ الدنیا من قلوبنا 

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش هفتم شرح نامه ۳۱: 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هفتم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:00 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هفتم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واعلم یقیناً اَنَک آن تَبلُغَ اَمَلَک* 
فرزندم بطور قطع و یقین بدان هیچ انسانی نمی‌تواند به تمام آرزوهای خود دست بیابد.
هر مرتبه ای را کسب کند منتظر مرتبه بالاتر است. مدام در حال تکاپو ست برای بدست آوردن مراحل بالاتر.

چون انسان روحیه کمال طلبی دارد و این از فطرت انسانی ست‌ بحد پایین و کم قانع نیست و همینطور در امور معنوی .

با توجه به این روحیه باید اهداف زندگی و آرزوها را مشخص کنید ،بیش از حد و طول آمل که باشد نشانه عدم شناخت زندگی ست.

💠 *ولَن تَعدُوَ اجَلَک* 
همانطور که نمی‌توانی از زمان مقرر اجل تجاوز کنی .پس تو راه اعتدال را در پیش بگیر .

💠 *وانَکَ فی سبیلٕ مَن کانَ قَبلَک* 
تو در مسیری قدم میگذاری که گذشتگان تو قدم نهاده و رفتند .

💠 *فَخفَضْ فیِ الطلب و اَجمِل فیِ المُکتَسِب* 
فرزندم از این سه مقدمه نتیجه بگیر ، طلب و کسب دنیا را کوتاه کن ،به حداقل و ضروری اکتفا کن.در کسب و کار میانه روی را انتخاب کن.
همه عمر را برای کسب و کار صرف نکن، تو برای ابدیت ساخته شدی.

💠 *فاِنهُ رُبَ طلبٕ قد جَرَ الیٰ حَرَب* 
چه بسیار انسانهایی که طلب و تلاش  بیش از حد برای کسب و کار آنان را بنابودی کشانید.اخرت خود را غارت زده دیدند .

💠 *ولیسَ کلُ طالب بمَرزوق ولا کلُ مُجمَلٕ بمحروم* 
اینگونه نیست که هر که بیشتر تلاش کرد روزی او بیشتر میشود. و هر انسان میانه رو دست تنگ می گردد.
علاوه بر تلاش لازم و ضروری ،عنوان برکت را نباید نادیده گرفت.
 💠 *اَکرِم نفسَکَ عن کلِ دنیَّه واِن ساقَتکَ الیَ الرغائِب* 
تو گرامی تر از آنی که گناه کنی
از اینکه مرتکب کارهای پست شوی خودرا شریف بدان ،تا موجب دنائت و پستی تو نشود.
شاید پستی یک عمل تورا به مطلوب خود برساند اما تو بزرگوارباش بخاطر رسیدن به یک مطلوب خود را حقیر و ذلیل نکن.

💠 *فانَکَ لَم تَعتاضَ بما تَبذُل مِن نفسِک عِوَضا* 
اینگونه نیست تو در عوض بدل کرامت و  حقیقت وجود خود ، عوضی دست تو را بگیرد.
فقط ضرر می کنی ،آنچه هم که بتو رسیده آنچنان ارزشی ندارد.

💠 *ولا تَکن عبدَ غیرِکَ وقد جعَلَک اللهُ حُراً* 
 بنده و برده کسی مباش .
خدا طوق بندگی هیچ بشری را بر گردن تو ننهاده.
بندگی خدا کن که آن بردگی نیست بلکه خریت و ازادگی ست. چون تورا به اسارت بردگی نمی‌کشد و کرامت را بر تو می پسندد.

💠 *وما خیرُ خیرٕ لایَنالُ الا بِشَر ویُسرٕ لا یُنالُ الا بِعُسرٕ* 
هیچ خیری نیست در کاری که از راه شر بدست آید.
اگر برای بچنگ آوردن کاری ظلم کنی نتیجه آن دلخواه نخواهد بود.
اگر برای بدست آوردن آرامش و بُسر از راه ستم باشد یُسر معنا ندارد تمام عُسر آنرا در بر گرفته است.

💠. *.. اَن تُوجِفَ بکَ مَطایا الطمع …* 
تو را نهی میکنم از اینکه بر مرکب تند روی طمع سوار شوی .تو را بر چشمه های آب مسموم و هلاکت بار وارد می کند.
نه تنها آب آن لذیذ نیست بلکه بعلت سمی بودن تو را نابود میکند.
💠 *واِنِ اسْتَطَعتَ اَن لا یکونَ بینَک و بینَ الله ذو نعمةٕ فَافعَل* 
اگر توانستی روزی خود را مستقیما از خدا بگیر و هیچ واسطه ای بین خود و خدا و گرفتن روزی قرار مده .
مراقب باش نان خور افراد پست و شرور نباشی .
واسطه فیض و روزی تو غیر مومن نباشد.

💠 *فاِنکَ مُدرِکٌ قِسمَکَ واخِذُ سهمَک* 
آن روزی که برای تو مقرر شده ،و سهمی که خدا برای تو مشخص کرده، حتماً به آن خواهی رسید .

آن مال و روزی اندکی که خدا بتو دهد ارزش و کرامت آن بیش از مال زیادی هست که مردم بتو دهند.
بی واسطه از خدا روزی گرفتن ولو کم باشد بهتر از تملق گویی دیگران ،که مال بیشتری برای تو تامین بشود.
💠 *وتَلافیکَ ما فَرَطَ من صَمتِک اَیسَرَ ….* 
فرزندم، جبران کردن سکوت از دست رفته خیلی راحت تر است از القای شبهه، حرف و مشاوره نابجا، که قصد اصلاح مجدد آنرا داشته باشی.
سکوت نابجا با حرف زدن جبران می‌شود ،اما حرف نابجا با حرف زدن جبران نمیشود.
تلاش کن سکوت کنی بهتر است از پر حرفی.

قلب تو مانند ظرفی پر از مواد ، با محکم کردن در، از درون آن  حفاظت شده ،
زبان تو بمنزله نخ محکم است  که دهانه ظرف را می‌بندد و اسرار درون را حفظ می کند.

💠 *و حِفظُ  ما فی یدَیکَ اَحَبُ الیَّ….* 
حفظ سرمایه نقدی که در دست توست محبوبتر است از اینکه نگاه تو به دست دیگران باشد.
محکم نگاه داشتن سرمایه زندگی ، اجتماعی ، مال، آبرو زیباتر است از اینکه بی مهابا از دست بدهی، بعد بدنبال قرض ، چشم بدست دیگران بدوزی.

💠 *مِرارَةُ الیَأس خیرٌ منَ الطلَب الیَ الناس….* 
دست تنگی همراه با عفت و پاکدستی بهتر از آنست که ثروت و غنا را از راه فجور بدست آوری،.
سختی را برخورد هموار کن و از مردم طلب نکن.

💠 *رُبَّ ساعٕ بما یَضُرُوه* 
چه بسیار افرادی که تلاش میکنند اما در جهت ضرر زدن بخود هستند.
قبل از کار بیندیش سود و زیان آن در نظر بگیر ،بعد اقدام کن 
مهمتر از سعی و تلاش ، هدف از آن تلاش در چه جهتی باشد، اولویت دارد

 💠 *قارِن اهلَِ الخیرِ تَکن متهم و بایِن اهلَ الشر تَبِن عنهم* 
همنشین اهل خیر باش تا شبیه آنها شوی.
در جمع آنان قرار بگیری در زمره آنان خواهی بود.و از اهل شر دوری کن تا از آنان جدا شوی.


💠 *وظلمُ الضعیف اَفحَشُ الظُلمِ* 
بدترین ظلم آنست که بر ضعیف تر از خود ظلم روا داری.
هم تراز بودن قدرت دفاعی هم دارد حتی اگر تو غالب شوی اما یک ضعیف راه دفاعی ندارد.فاحشترین ظلم به ضعیف است.

💠 *اذا کانَ الرِفق خُرُقاً کانَ الخُرقُ رفقاً*  
اگر هرچه مهربانی و مدارا کنی خشونت و ناسازگاری بیشتر میشود. مدارا در این موارد معنا ندارد.
تند خویی ، سختگیری یک نوع ملایمت است.
در مقابل بخشش تو جری شد در برابر او محکم بایست.
 اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست /
اشگ کباب موجب طغیان آتش است/ 
« صائب تبریزی » 

💠 *رُبَما کان الدواءُ داءً والداءُ دواءً* 
چه بسا دارو موجب بیماری میشود.
و چه بسا بیماری خود، دوای درد است.

 *یوماً یَجعَلُ الشفاءُ  فیما یشاءُ مِن الاَشیاء* 
میتواند خدا شفای بیمار را در آبی قرار دهد که همه از آن استفاده میکنند .
همان آب به نیت شفای او سبب شفا میشود.

اللهم اجعلنا فی جُنةِ من شرار بریتک

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش هشتم شرح نامه ۳۱ :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هشتم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:46 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هشتم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

💠 *واعلم یقیناً اَنَک آن تَبلُغَ اَمَلَک* 
فرزندم بطور قطع و یقین بدان هیچ انسانی نمی‌تواند به تمام آرزوهای خود دست بیابد.
هر مرتبه ای را کسب کند منتظر مرتبه بالاتر است. مدام در حال تکاپو ست برای بدست آوردن مراحل بالاتر.

چون انسان روحیه کمال طلبی دارد و این از فطرت انسانی ست‌ بحد پایین و کم قانع نیست و همینطور در امور معنوی .

با توجه به این روحیه باید اهداف زندگی و آرزوها را مشخص کنید ،بیش از حد و طول آمل که باشد نشانه عدم شناخت زندگی ست.

💠 *ولَن تَعدُوَ اجَلَک* 
همانطور که نمی‌توانی از زمان مقرر اجل تجاوز کنی .پس تو راه اعتدال را در پیش بگیر .

💠 *وانَکَ فی سبیلٕ مَن کانَ قَبلَک* 
تو در مسیری قدم میگذاری که گذشتگان تو قدم نهاده و رفتند .

💠 *فَخفَضْ فیِ الطلب و اَجمِل فیِ المُکتَسِب* 
فرزندم از این سه مقدمه نتیجه بگیر ، طلب و کسب دنیا را کوتاه کن ،به حداقل و ضروری اکتفا کن.در کسب و کار میانه روی را انتخاب کن.
همه عمر را برای کسب و کار صرف نکن، تو برای ابدیت ساخته شدی.

💠 *فاِنهُ رُبَ طلبٕ قد جَرَ الیٰ حَرَب* 
چه بسیار انسانهایی که طلب و تلاش  بیش از حد برای کسب و کار آنان را بنابودی کشانید.اخرت خود را غارت زده دیدند .

💠 *ولیسَ کلُ طالب بمَرزوق ولا کلُ مُجمَلٕ بمحروم* 
اینگونه نیست که هر که بیشتر تلاش کرد روزی او بیشتر میشود. و هر انسان میانه رو دست تنگ می گردد.
علاوه بر تلاش لازم و ضروری ،عنوان برکت را نباید نادیده گرفت.
 💠 *اَکرِم نفسَکَ عن کلِ دنیَّه واِن ساقَتکَ الیَ الرغائِب* 
تو گرامی تر از آنی که گناه کنی
از اینکه مرتکب کارهای پست شوی خودرا شریف بدان ،تا موجب دنائت و پستی تو نشود.
شاید پستی یک عمل تورا به مطلوب خود برساند اما تو بزرگوارباش بخاطر رسیدن به یک مطلوب خود را حقیر و ذلیل نکن.

💠 *فانَکَ لَم تَعتاضَ بما تَبذُل مِن نفسِک عِوَضا* 
اینگونه نیست تو در عوض بدل کرامت و  حقیقت وجود خود ، عوضی دست تو را بگیرد.
فقط ضرر می کنی ،آنچه هم که بتو رسیده آنچنان ارزشی ندارد.

💠 *ولا تَکن عبدَ غیرِکَ وقد جعَلَک اللهُ حُراً* 
 بنده و برده کسی مباش .
خدا طوق بندگی هیچ بشری را بر گردن تو ننهاده.
بندگی خدا کن که آن بردگی نیست بلکه خریت و ازادگی ست. چون تورا به اسارت بردگی نمی‌کشد و کرامت را بر تو می پسندد.

💠 *وما خیرُ خیرٕ لایَنالُ الا بِشَر ویُسرٕ لا یُنالُ الا بِعُسرٕ* 
هیچ خیری نیست در کاری که از راه شر بدست آید.
اگر برای بچنگ آوردن کاری ظلم کنی نتیجه آن دلخواه نخواهد بود.
اگر برای بدست آوردن آرامش و بُسر از راه ستم باشد یُسر معنا ندارد تمام عُسر آنرا در بر گرفته است.

💠. *.. اَن تُوجِفَ بکَ مَطایا الطمع …* 
تو را نهی میکنم از اینکه بر مرکب تند روی طمع سوار شوی .تو را بر چشمه های آب مسموم و هلاکت بار وارد می کند.
نه تنها آب آن لذیذ نیست بلکه بعلت سمی بودن تو را نابود میکند.
💠 *واِنِ اسْتَطَعتَ اَن لا یکونَ بینَک و بینَ الله ذو نعمةٕ فَافعَل* 
اگر توانستی روزی خود را مستقیما از خدا بگیر و هیچ واسطه ای بین خود و خدا و گرفتن روزی قرار مده .
مراقب باش نان خور افراد پست و شرور نباشی .
واسطه فیض و روزی تو غیر مومن نباشد.

💠 *فاِنکَ مُدرِکٌ قِسمَکَ واخِذُ سهمَک* 
آن روزی که برای تو مقرر شده ،و سهمی که خدا برای تو مشخص کرده، حتماً به آن خواهی رسید .

آن مال و روزی اندکی که خدا بتو دهد ارزش و کرامت آن بیش از مال زیادی هست که مردم بتو دهند.
بی واسطه از خدا روزی گرفتن ولو کم باشد بهتر از تملق گویی دیگران ،که مال بیشتری برای تو تامین بشود.
💠 *وتَلافیکَ ما فَرَطَ من صَمتِک اَیسَرَ ….* 
فرزندم، جبران کردن سکوت از دست رفته خیلی راحت تر است از القای شبهه، حرف و مشاوره نابجا، که قصد اصلاح مجدد آنرا داشته باشی.
سکوت نابجا با حرف زدن جبران می‌شود ،اما حرف نابجا با حرف زدن جبران نمیشود.
تلاش کن سکوت کنی بهتر است از پر حرفی.

قلب تو مانند ظرفی پر از مواد ، با محکم کردن در، از درون آن  حفاظت شده ،
زبان تو بمنزله نخ محکم است  که دهانه ظرف را می‌بندد و اسرار درون را حفظ می کند.

💠 *و حِفظُ  ما فی یدَیکَ اَحَبُ الیَّ….* 
حفظ سرمایه نقدی که در دست توست محبوبتر است از اینکه نگاه تو به دست دیگران باشد.
محکم نگاه داشتن سرمایه زندگی ، اجتماعی ، مال، آبرو زیباتر است از اینکه بی مهابا از دست بدهی، بعد بدنبال قرض ، چشم بدست دیگران بدوزی.

💠 *مِرارَةُ الیَأس خیرٌ منَ الطلَب الیَ الناس….* 
دست تنگی همراه با عفت و پاکدستی بهتر از آنست که ثروت و غنا را از راه فجور بدست آوری،.
سختی را برخورد هموار کن و از مردم طلب نکن.

💠 *رُبَّ ساعٕ بما یَضُرُوه* 
چه بسیار افرادی که تلاش میکنند اما در جهت ضرر زدن بخود هستند.
قبل از کار بیندیش سود و زیان آن در نظر بگیر ،بعد اقدام کن 
مهمتر از سعی و تلاش ، هدف از آن تلاش در چه جهتی باشد، اولویت دارد

 💠 *قارِن اهلَِ الخیرِ تَکن متهم و بایِن اهلَ الشر تَبِن عنهم* 
همنشین اهل خیر باش تا شبیه آنها شوی.
در جمع آنان قرار بگیری در زمره آنان خواهی بود.و از اهل شر دوری کن تا از آنان جدا شوی.


💠 *وظلمُ الضعیف اَفحَشُ الظُلمِ* 
بدترین ظلم آنست که بر ضعیف تر از خود ظلم روا داری.
هم تراز بودن قدرت دفاعی هم دارد حتی اگر تو غالب شوی اما یک ضعیف راه دفاعی ندارد.فاحشترین ظلم به ضعیف است.

💠 *اذا کانَ الرِفق خُرُقاً کانَ الخُرقُ رفقاً*  
اگر هرچه مهربانی و مدارا کنی خشونت و ناسازگاری بیشتر میشود. مدارا در این موارد معنا ندارد.
تند خویی ، سختگیری یک نوع ملایمت است.
در مقابل بخشش تو جری شد در برابر او محکم بایست.
 اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست /
اشگ کباب موجب طغیان آتش است/ 
« صائب تبریزی » 

💠 *رُبَما کان الدواءُ داءً والداءُ دواءً* 
چه بسا دارو موجب بیماری میشود.
و چه بسا بیماری خود، دوای درد است.

 *یوماً یَجعَلُ الشفاءُ  فیما یشاءُ مِن الاَشیاء* 
میتواند خدا شفای بیمار را در آبی قرار دهد که همه از آن استفاده میکنند .
همان آب به نیت شفای او سبب شفا میشود.

اللهم اجعلنا فی جُنةِ من شرار بریتک

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش نهم از شرح نامه ۳۱ :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش نهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:18 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش نهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

مضامین بلند در جملات کوتاهی خطاب به امام مجتبی از کلام امیر المومنین صلوات الله علیهما ،و مخاطبین آن تمام آحاد بشریت. 🔹 *واِن اَردتَ قَطَیعةَ اخیکَ* *فاستَبِق به مِن نفسِک…* فرزندم اگر در دوستی و برادری لازم به قطع ارتباط بود ،یک راهی برای اتصال و برقراری ارتباط مجدد نگهدار . همه راهها را مسدود نکن. حد دوستی را نگهدار، نه در دوستی همه اسرار خود را بازگو کن که نگران افشای اسرار و بی آبرویی باشی. ونه در دشمنی همه پلها را پشت سر خراب کنی ،یک پلی برای برگشت نگهدار. 🔹 *و مَن ظَنَ بکَ خیراً فَصَدِق ظَنَهُ* اگر کسی بتو حسن ظن داشت و تورا با وفا و امانتدار دانست ، تو در وادی عمل این گمان را تصدیق و اثبات کن. 🔹 *ولا تُضَیعَنَ حقَّ اَخیکَ اِتکالاً علیٰ ما بینَک و بینَهُ* حق برادر و دوست خود را ضایع نکن ،که اگر چنین کنی او دیگر دوست تو نیست. دوستی شروطی دارد که باید حقوق طرفین رعایت شود. وقتی حق او پایمال شود ،دوستی وجود ندارد. 🔹 *ولا یَکنْ اَهلُکَ اَشَقَی الخلقِ بک* در ارتباط داشتن با دوستان و برادران ، مبادا خانواده تو بدترین افراد بتو باشند. اصل خانواده است ، دوستان در مرتبه دوم قرار دارند. 🔹 *ولا تَرغَبَنَّ فیمن زُهدَعنک* رغبت نداشته باش به کسی که از تو رویگردان است. در ارتباط دوستی اگر علاقه ای بتو ندارد و خود را کنار می کشد،عزت نفس داشته باش و شخصیت خود را زیر پا نگذار و تو هم به او راغب نباش. 🔹 *ولا یکونَنَّ اخوکَ علیٰ مُقاطِعَتِک اَقویٰ منکَ علیٰ صِلَتِه* در بوجود امدن مشکل بین تو و دوست تو ، خواست بر تو ضربه بزند تو بر او احسان و لطف کن. احسان و بخشش تو باید قویتر از تلاش او برای جدایی وضربه زدن باشد. مبادا طرف مقابل تو انگیزه بیشتر برای شر داشته باشد و انگیزه خیر تو کمتر از او باشد. 🔹 *ولا یکبُرنَ علیک ظلمُ مَن ظلَمَک* ظلم ظالم را بزرگ نشمار و از آن اندوهگین مشو. 🔹 *فاِنَهُ یَسعیٰ فی مَضَرَتِهِ و نَفعِک* کسی که ظلم میکند برگشت ظلم بسمت خود اوست . وقتی ظالمی در مقابل توست ،توان مقابله ، درگیری و هجرت نداری و باید بسازی ،در چنین شرایطی ستم او را بزرگ نبین. بیش از اینکه بتو ظلم کند و ضرر بزند ،بخود ستم کرده و بنفع تو کار میکند .چون گناهان مظلوم را بر دوش ظالم می ریزند. 🔹 *ولیسَ جزاءُ مَن سَرَّکَ اَن تَسُوءَهُ* اگر دوست تو در گرفتاری تو را دستگیری ویاری کرد و سبب سرور تو شد. جزای چنین فردی بدی کردن نیست. در برابر یاوری او نیکی کن. 🔹 *واعلم اَنَ الرزقَ رزقان ، رزقٌ تَطلُبُه و رزقٌ یَطلُبُک* روزی دو نوع است . رزقی که تو بدنبال آن میگردی [کسب وکار]. و رزقی که او بدنبال تو می دود تا در موقع مقرر بتو برسد بدون اینکه متوجه باشی.[ هدیه ،ارث] قول بزرگان : منظور روزی هایی ست که برای بدست آوردن ان زحمت و تلاش نیاز دارد تابدست آید. [ علم ] وروزی هایی که بدون دویدن و زحمت ،مومن و غیر مومن در اختیار همه هست.[ خورشید، اکسیژن ،باران] 🔹 *فاِن انتَ لم تَاتِهِ اَتاکَ* رزق قسم دوم ،اگر بسمت آن نروی اومنتظر نمی‌ماند ،بسمت تو می آید. 🔹 *مااَقبَحَ الخضُوعَ عندَ الحاجة والجَفاءَ عندَ الغِنیٰ* چقدر قبیح است در زمان نیاز در برابر دیگران تواضع کردن. وچقدر زشت است همان نیازمندی که به غنا رسید در برابر گرفتار دیگر، به او جفا و ظلم کند. زیبا بودن تواضع در برابر کریه بودن تکبر. 🔹 *اِنما لک مِن دنیاکَ ما اَصلَحتَ بهِ مَثواک* در دنیا سرمایه ای که بدست آوری از تمام آن، قدری از آنِ توست که قیامت و برزخ خود را با آن آباد کنی. اضافه تر از آن مال تو نیست. 🔹 *اِن جَزِعتَ علیٰ ما تَفَلَت فَاجْزَع علیٰ کلِ ما لَم یَصِل* برای آنچه که از دست تو رفت و تلف شد جزع کنی . پس برای بدست نیاورده ها هم جزع کن. اگر برای از دست رفته ها ناله کنی تمام عمر باید ناله سر دهی برای نعمت‌هایی که اصلا بدست تو نرسیده. توجه به این نکات سبب میشود از دست رفته ها تو را محزون نکند. 🔹 *اِستَدِل علیٰ ما لم یَکن بما…فاِنَ الامورَ اَشباهٌ* دلیل بیاور برای آنچه که واقع نشده ،بر آنچه که اتفاق افتاده. [ تاریخ در حال تکرار ] در طول زندگی بعضی امور برای تو روشن میشود. در هر رخداد اتفاق جدید ،به تجربه گذشته ها توجه داشته و بر همان مسیر عمل کن. برای امور آینده نگاه به پشت سر داشته باش. چون این امور شبیه به هم خواهند بود . 🔹 *ولا تکونَنَ ممن لا تَنفَعُه العِظَةُ …بالَغتَ فی اِیلامِهِ* فرزندم مانند کسانی نباش که موعظه و حرف حق را نمی پذیرند. تا هجوم آلم ها بر آنان وارد نشود متوجه نمی‌شوند [ سربه سنگ خوردن ] 🔹 *فاِنَ العاقلَ یَتَعِظُ بالاَدب والبهائم …الا بِالضَّرب* انسان عاقل از ماجرای دیگران فهم میکند ،عبرت می گیرد انسان پذیرش حق و موعظه نداشته باشد، مانند بهائم است که با کتک خوردن گوش میکند. 🔹 *اِطرَح عنکَ وارداتِ الهمُوم بعَزائِمِ الصبر و حُسنِ الیقین* غم را از ورود به قلب خود دور کن . راه مواجهه با ناخوشایندی ها : ۱- با نیرو و قدرت صبر. ۲- یقین کردن به مقدرات الهی . باور بر این دو عامل میتواند دستگیر تو باشد. 🔹 *مَن تَرَکَ القَصدَ جارَ والصاحبُ مُناسِب* کسیکه میانه روی را ترک کند از مسیر حق منحرف شده. ۱- در تشخیص مسیر ،باید اعتدال باشد.با نگاه عاقلانه دور از افراط و تفریط ، راه صحیح انتخاب شود. ۲- راه درست که انتخاب شد میانه روی و آهسته روی معنا ندارد.در چنین جاده ای سبقت لازم است.سابقوا الی الخیرات در انتخاب مسیر هوشیاری ، و در ادامه مسیر درست ، سبقت گرفتن اهمیت دارد. 🔹 *والصاحبُ مُناسِب* همنشین و دوست تو به درجه ای از خویشاوندی می رسد. دوست بجایی میرسد که هم نسب میشود. 🔹 *والصَّدقُ مَن صَدَقَ غیبُهُ* دوست تو در حضور ،ابراز ارادت و رفاقت می کند. در غیاب تو هم باید چنین باشد نباید حضور و غیاب تو برای او فرق کند. 🔹 *والَهَویٰ شریکُ العَمیٰ* انسان هوی پرست شریک نابینا ست. همانطور که نابینا اطراف خود نمی بیند ،او هم حقیقت توحید ،ولایت ، حقیقت عالَم ،را نمی بیندواین محبت از او سلب می‌شود. اللهم اجعلنا من المتقین بالقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش دهم از شرح نامه ۳۱ :

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش دهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
48:01 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

🔹 *و رُبَّ بعیدٕ اَقرَبُ مِن قریب ….* چه بسا انسانهای دوری که رابطه نسبی ندارند ولی از هر نزدیکی ،نزدیکترند. وچه بسا انسان قریب و خویشاوند ی که از هر دوری دورترند. ملاک در قریب و بعید بودن ایمان و عقائد است. « یا ایهادالذین امنوا اِنَ مِن ازواجَکم و اَولادکم عدواً لَکم* *فاحْذَروهُم … تغابن -۱۴» 🔹 *والغریبُ مَن لم بکن حبیبٌ* غریب کسی ست که دوستی ندارد. وقتی با حالت تاسف اظهار غریبی میکند بخاطر عدم دوستی. نکته مهم و باطن کلام اینست چرا دوستی نباید اطراف باشد. از بداخلاقی ، بخل و بی اعتقادی دوستان فرد را ترک می کنند، خوش اخلاقی مایه رفاقت است. 🔹 *مَن تَعَدَّی الحقُ ضاقَ مَذهَبُه* کسی مسیر ناحق را در پیش بگیرد مسیر بر او تنگ میشود. مسیر حق ،سبیل الی الله راه واضح ،مستقیم و گسترده است ،برعکس راه باطل در پیچ و خم و تنگ سبب ضیق میشود. 🔹 *و مَنِ اقْتَصَرَّ علیٰ قدرهِ کانَ ابقیٰ له* کسی در طول زندگی به جایگاه واقعی و حقیقی خود اکتفا کردماندگار تر است. بر اساس تعهد ، شایستگی ،تخصص دنبال جایگاه باشد مردم دوستدار اویند واو را در همان منصب نگه میدارند تا کسی که پا فراتر گذاشته ،به جایگاه خود قانع نمیشود. 🔹 *و اَوثَقُ سببٕ اَخَذتَ بهِ سببٌ بینَک و بینَ الله* از هر ریسمانی محکم‌تر ، آن ریسمان الهی بین تو وخدا هست که به آن محکم چنگ بزن. همان ارتباط بندگی مومن با خداست که برقرار می شود.و هیچگاه سقوط ندارد. « فقد اسْتَمسَکَ بالعُروةِ الوُثقیٰ » 🔹 *ومَن لم یُبالِک فهو عََدوَک* از میان دوستان آنهایی که دلسوز تو هستند و اوضاع و احوال خوش و ناخوش تو برای آنها فرقی ندارد [ عزا و شادی] او دوست نیست دشمن توست.حال تو برای او اهمیتی ندارد. 🔹 *لیسَ کلُ عَورةٕ تُظهَِر* همه زشتیها آشکار نیستند. عیوب [ طمع ، حرص، حسادت ] در وهله اول ظاهر نیست در یک بحرانی خود را بروز می‌دهد تا معلوم شود صاحب حسادت بوده. ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکن.هر زشتی زود به چشم ظاهر نمیشود.هر کسی مشکلات خاص خود را دارد.عیوب آن نمایان نیست. 🔹 *ولا کلُ فُرصةٕ تُصاب* در هر فرصت و موقعیت پیش آمده نمیتوان از آن بهره گرفت. انسان نوعا غفلت و تنبلی دارد فرصت را رها میکند و بهره وافر از موقعیت را بدست نمی آورد. 🔹 *ورُبَّما اَخطاَ البَصَیرُ قَصدَه و اَصابَ الاَعمیٰ رُشدَه* چه بسیار اشخاص بینا به خطا میروند و در تشخیص هدف اشتباه می کنند. و نابینا به رشد و هدف خود می‌رسد. با علل ظاهری [ مشورت ، عقل ،بررسی ] نوعا به اهداف میرسند و خودرای بدون برنامه دسترسی به اهداف ندارد. ولی در کنار این قانون کلی یک قاعدهٔ دیگری هم هست. بخاطر عمل صالح و احترام یک لطف خاصی در حق او میشود وامور او به گونه ای چیده می‌شود که به هدف برسد. اما یک با تجربه و حکیم بخاطر گناه و بی احترامی به ساحتی با اینکه جوانب را سنجیده ،ولی به اهداف نمیرسد. صرفا علل ظاهری تنها نیست بلکه عوامل باطنی و معنوی هم دخالت دارد. 🔹 *آخِّرِ الشرَ فانک اذا شِئتَ تَعَجَلتَه* اگر در یک شری که حق تو بود اما انجام آن چیز خوبی نیست [ قصاص ، انتقام ، طلاق] برای انجام چنین کاری هیچوقت دیر نیست آنرا به تاخیر بینداز، در انجام آن تعجیل نکن شاید یک تحولی ایجاد شود. 🔹 *و قطیعةُ الجاهلُ تعدِلُ صِلَةَ العاقل* قطع ارتباط با جاهل و نادان مساویست با برقراری ارتباط با یک عالم و عاقل. همین فاصله گرفتن از جهل آغاز عقل مداری ست. 🔹 *مَن اٰمَنَ آلزمان خانَهُ ومن اعظَمَهُ اَهانَه* کسی به اهل زمانه ، پول ، شهرت ، مردم اطمینان کرد همان به او خیانت می کند. کسی که دنیا را بزرگ پنداشت ،دنیا اورا خوار میکند.طوق بردگی به گردن می اندازد. 🔹 *اذا تَغَیَر السلطانُ تَغَیَرَ الزمانَ* با تغییر حکومت و تغییر حاکم امید به تغییر جامعه است. چون سیاست و افراد عوض میشود، انگیزه مضاعف شده ،تجربیات مقابل دیدگان نمایان هست، همه باعث میشود که زمانه هم تغییر کند. چه تغییر بسمت بهبودی و چه تغییرات بسمت بدی حاصل از دگرگونی حاکم است. 🔹 *سلِ عن الرفیق قبلَ الطریق وعن الجارِ قبلَ الدار* قبل از حرکت و رسیدن به مقصد از همراهان و رفیقان راه پرس و جو کن . همراه خوب مسیر سخت را لذت بخش میکند.. قبل از ورود به خانه جدید احوال همسایه را جویا باش ، چون همسایه بد سلب آرامش و آسایش میکند. 🔹 *ایاکَ اَن تَذَکَر منَ آلمان ما یکونُ مُضحِکاً….* از گفتن حرف لغو پرهیز کن ،نباید در جمع، مضحکه دیگران باشی. مسئول خنداندن دیگران نباش که از راه تمسخر و دروغ سبب شاد کردن دیگران باشی.هرچند نقل حرف دیگران باشد. این عمل موجب ضربه زدن به شخصیت انسان است. 🔹 *ایاکَ و مُشاورَةِ النساء فان رأیُهُنَّ الیٰ اَفنٕ و عزمُهُنَ الیٰ وهنٕ* از مشاوره با زنان بپرهیز، رای زنان ناقص است و تصمیمات آنها ضعیف و سست است. 🔹 *واکْفُف علیهِنَّ مِن اَبصارِهِنَ بحجابِک ….* تلاش کن بوسیله حجاب چشم زنان را از دیده شدن مردان محفوظ بداری. نه ببینند و نه دیده شوند. در روابط نامشروع و ارتباط عاطفی چشم نقش تعیین کننده دارد. گاه مردان با نگاه روابط را شروع می‌کنند ،گاه از طرف زنان رابطه نامشروع آغاز و مردان را جذب می کنند..پس چشمها را حفظ کنید. 🔹 *فاِنَ شِدةُ الحجاب اَقویٰ بهِنَّ* هر چه شدت حفاظت و حجاب بیشتر باشد خود زنان سالمتر و در عافیت و آرامش پایدارترند . تحمل سختی حجاب راحتر است از تحمل سختی و عذاب روحی. 🔹 *ولیسَ خروجَهُنَّ باَشَدَ مِن اِدخالِکَ …* مبادا کسی را وارد خانه کنی انسان غیر آمین [ دوست ، همسایه ] که به او اطمینان نیست. این کار کمتر از خارج کردن زنان بدون حجاب و حصار از خانه نیست. 🔹 *واِنِ اسْتَطَعتَ اَن لا یَعرِفنَ غیرَکَ فَافعَل* اگر توانستی بر چنین کاری حتما آنرا انجام بده که خانواده ،همسر غیر از تو هیچ مردی را نشناسند. و در ارتباط ، نیاز ، سفر ،برنامه فقط از تو در خواست کنند. 🔹 *ولا تُمَلِکِ المرأةَ مِن اَمرِها ما جاوَرََ نفسَها* زنان یک حد و اندازه ، ظرفیت دارند بیش از حد ظرفیت کار به آنها واگذار مکن . ظرافت زنانه ، تفاوت ،حالات و اندازه او را رعایت کن. 🔹 *فاِنَّ المَرأةَ ریحانةو لَیسَت بقهرَمانه* روح و لطافت زن مانند یک گیاه ظریف و خوشبوست.و زن قهرمان نیست. قهرمانه: ۱- کلفت و کنیز نیست احترام و اکرام دارد. ۲- کارفرما و پهلوان بر کار سخت و خشن نیست ظرافت دارد. یک شبهه و دو پاسخ آن : ایاک مشاورةُ النساء مقصود از مشورت نکردن با زنان چیست؟ علت را خود حضرت مطرح کرد زن ریحانه است قهرمانه نیست. کارفرما و مدیر اشراف کلی به همه امور دارد و متناسب با کلیات تصمیم می گیرد. زن بخاطر روح لطیف و احساسی جزئی نگر است ،توانایی کلی نگری و تصمیم کلی ندارد. لذا بیش از حد بار بر دوش او قرار نده.و مشاوره در امور کلی وبا یک بسط نظری مشاوره نکنید. چون تصمیمات یک جانبه و سست است، تصمیم احساسی است. مقصود حضرت با جمله ریحانه کاملا واضح است. در امور ی که در حد خود آنها و امور احساسی مشورت کنید. در امور نظامی ، امنیتی ، جنایی مشورت ممنوع. حضرت دلیل را بیان کردند که احساس زنان غالب است و ظرفیت کمتر، پس در حد ظرفیت کار بدهید. پاسخ دوم : کلام حضرت موجبهٔ کلیه نیست بلکه موجبهٔ جزئیه است. – اکثریت زنان نسبت به مردان از احساس بیشتری برخوردارند، لذا تصمیمات آنها احساسی هست. – اکثریت مردان بیشتر از قوهٔ عقل برخوردارند ،کلی نگر و امور را در کنارهم چیده یک تصمیم واحد و جامع می گیرند. – بعضی از زنان عقل بیشتری نسبت به بعضی از مردان دارند. – بعضی از مردان احساس آنها بیش از احساس زنان می باشد. لذا دلیل نمیشود زنی مدیر اجرایی قرار نگیرد. ولی نکته مهم اینست که به زنان مسئولیت اینچنینی و اجرایی داده شودسبب پیشرفت و اعتلای او یا پسرفت زنان میشود؟ در میان جامعه کار اجرایی، ارتقا زن است یا از اصل و فطرت و بنیان خدا دادی او را منحرف کرده اند؟ وجود ظریف ، احساسی لطیف برای تربیت ، مواجهه با فرزند ،صبرو تحمل ، خوش خلقی ، نمادی بشود در مسئولیتهای سنگین ،آیا به او خدمت شده یا نه ! بحث دیگری ست. 🔹 *ایاک و التَغایُر فی غیرِ موضع غَیرَةٕ* مراقب باش اظهار غیرت در غیر موضع خود ، نداشته باشی. غیرت بیجا سبب میشودزن پاکدامن دچار بیماری شود. در اتهام و سوءظن و غیرت نا بجا، زن بری از گناه ، گرفتار و آلوده میشود. 🔹 *واجْعل لکلِ انسان*… تو بعنوان یک شخص خادم و حشم ، داری ،برای هر کدام از زیر دستان خود یک مسئولیت خاص قرار بده که در مقابل آن پاسخگو باشند. این سزاوارتر است که هر کس کار خود را وکالت به دیگری ندهد. 🔹 *اَکرِم عشیرَتَک …* خاندان خود را گرامی بدار. آنها بالهای توهستند با آن پرواز می‌کنی. آنها ریشه تو هستند در پایان به آنها بازگشت می‌کنی. خاندان دستان تو هستند به سبب آنها به دشمن حمله می کنی. 🔹 *اَستَودَعَُ اللهَ دینَکَ و دنیاکَ ..* دین و دنیای خود را بخدا بسپار ،چون کسی امانت دار تر از خدا نیست که در وقت گرفتاری از او پس میگیری. و از خدا بخواه بهترین مقدرات در امور دنیا و آخری برای تو رقم بزند. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۵ – ۷ذیحجه

💢بخش یازدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش یازدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:38 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش یازدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔶یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ پسرم نفس خودت را میزان و ترازو در مواجهه با دیگران قرار بده .خودت معیار باش .هرگاه در مورد دیگران قضاوت کردی خود را معیار این ترازو قرار بده. علت بیان این جمله حضرت اینست که انسان همیشه خود را راحت تر از دیگران می تواند بررسی و قضاوت نماید . 🔶فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا حسن جان آنچه خودت دوست داری برای دیگران دوست داشته باش و آنچه ناپسند می شماری برای دیگران هم ناپسند بدان. ✳️روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله :حضرت سوار مرکب بودند که در غزوه ای به جنگ بروند، کسی به ایشان عرضه داشت کاری به من بگویید که مرا به بهشت برساند. حضرت فرمود هر طور دوست داری مردم با تو رفتار کنند. همانطور با ایشان رفتار کن و آنچه دوست نداری با تو انجام دهند تو انرا در ارتباط با دیگران انجام نده. 🔶وَ لَا تَظْلِمْ کَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ ظلم نکن همانطور که دوست نداری به تو ظلم شود و با دیگران نیکی کن همانطور که دوست داری به تو نیکی کنند. 🔶اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ حسن جان برای خود قبیح و زشت بشمار آنچه را که برای دیگران قبیح می شماری . 🔶وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ برای مردم به چیزی راضی باش که اگر مردم همان به تو دهند تو راضی می شوی. خود عمل اندک داری از مردم انتظار عمل زیاد نداشته باش. هر قدر برای آنان کار کردی همان‌قدر که برای تو انجام دادند راضی باش. 🔶ولَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ چیزی را که در مورد آن نمی‌دانی صحبت نکن ولو حرف زدن تو کم باشد. در جایی که سخن حکیمانه داری سکوت کردن جایز نیست. و در سخن جاهلانه سکوت بهتر از جاهلانه بودن است. 🔶وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یُقَالَ لَکَ آنچه نمی دانی به دروغ اضافه نکن . در مورد مردم چیزی نگو که خود دوست نداری در مورد تو گفته بشود. آنچه نمی پسندی مردم درباره تو بگویند تو درباره آنها نگو. ⏪ در حکمت ۲۸۹ : کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ… لا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً برادری دینی داشتم که ..پیش از حضور در مجلس داورى، دلیلى اقامه نمى کرد. 🔺تقوا؛ حداقلی به نام عدالت و حداکثری به نام عصمت دارد .وقتی می گویند کسی متقی است یعنی ظلم نمی کند این ظلم نکردن حداقل احسان است . و برای عموم مردم و پایین ترین مرتبه است. مرتبه بالاتر آن ایثار است . در آخر خطبه متقین آمده که ؛ … أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.. از ویژگی متقین است که برای اخرت، خود را به زحمت می اندازد ولی مردم از دست درازی او به مال دیگران در امان هستند . 🔶و اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ آگاه باش بدان؛ عُجب و خودپسندی نقطه مقابل درستی ست . اگر دیدی مقداری عجب داری به همان اندازه از مسیر درست منحرف شدی . 💠و آفَةُ الْأَلْبَابِ .عجب می تواند عقل را از بین ببرد الْأَلْبَابِ (عقلهای خالص بدون شهوت) عجب آفت عقل است همانطور که شراب عقل را زایل میکند عجب هم عقل را به مستی می اندازد و فرد مست عقل ندارد. مرحوم مغنیه در فی ظلال نهج البلاغه می گوید که چرا عجب را حضرت از بین برنده عقل می فرماید ؟ میگوید که چون شراب و عجب هر دو عقل را از بین میبرند شراب بیرونی و عجب درونی است .انسانی که عجب دارد شرابخوار درونی است که عقل را زایل می کند در بین مذهبی ها این قضیه عجب بیشتر اتفاق می افتد حضرت علی علیه السلام در غررالحکم می فرماید : 🔺العُجب آفهُ الشرف. عجب وارد شود شرافت انسان از بین می رود آفهُ اللُّبِ العُجبِ آفت عقل، عجب است عجب موجب دشمنی مردم می شود ⏪ مرحوم مفید در کتاب الاختصاص از امام صادق علیه السلام نقل می کند که : من عجب بنفسه نام و من عجب برأیه خاک اگردر وجود کسی برتربینی بود هلاک می شود و اگر کسی در نظر خودبرتر بین بود هلاک می گردد. و امام صادق علیه السلام از حضرت عیسی (ع)نقل میفرماید که : داویتُ المرضى فشفیتهم بإذن الله، بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند، شفایشان دادم. وأبرأتُ الأکمه والأبرص بإذن الله ، کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم. وعالجتُ الموتى فأحییتهم بإذن الله ، مُردگان را به اذن خدا زنده کردم. وعالجتُ الأحمق فلم أقدر على إصلاحه ولی وقتی می‌خواستم شخص «احمق» را معالجه کنم نتوانستم او را اصلاح گردانم»‼️ روح الله وما الأحمق؟.. قال : پرسیدند: «احمق کیست؟» المعجب برأیه ونفسه، الذی یرى الفضل کله له لا علیه… فرمود: «خودرأیِ‌خودپسند! کسی‌که همه فضایل را برای خود می‌داند… ✳️ مرحوم کلینی در کافی شریف باب عجب جلد دو صفحه ۳۱۳ به بعد : امام صادق علیه السلام ؛ إِنَّ اَللَّهَ عَلِمَ أَنَّ اَلذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ اَلْعُجْبِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ مَا اُبْتُلِیَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً . خدا مى‌داند که گناه براى مؤمن بهتر است از عُجب و خودبینى،و اگر چنین نبود هرگز شخص مؤمن به گنهکارى گرفتار نمى‌شد گناه گاهی انسان را فروتن می کند ولی عجب اینطور نیست امام باقر علیه السلام فرمود: دو نفریکی عابد و دیگری فاسق وارد مسجد شدند وقتی خارج شدند فاسق، مومن و عابد ،فاسق می شوند . عابد داخل رفت و گفت ما کجا و اینجا کجا ؟ گنهکار گفت آمدم خدایا گنهکار به تو پناه آوردم . عجب انسان را به فسق می رساند. خداوند به حضرت موسی فرمود بار دیگر که خواستی به میقات بیایی موجودی پست تر از خودت را به همراه بیاور و حضرت موسی نتوانست فردی یا موجودی را پست تر از خود شمرده و با خود همراه ببرد و وقتی تنها رفت و نیافتن پَست تر از خودش را عذر آورد، خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند اگر موجودی را با خود آورده ( و خود را از او برتر می دانستی) تو را از مقام نبوت پایین می آوردم 🔶فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ وَ لَا تَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِکَ برای تامین زندگی خوب، بیشترین تلاش را داشته باش، اما انبار دار دیگران نباش. با تمام توان کوشش کن برای تامین معاش، برای دیگران کار کردن را به انتها برسان . اما برای بازماندگان جمع نکن. ولی انفاق کن . ✳️ در روایت از حضرت رسول صلی الله علیه و آله ؛ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ ملعونست کسى که بار خود بر دوش مردم اندازد الکادُ علی عَیاله مِن حلال کَالمجاهد فی سبیل الله کسی که در راه معاش خانواده در راه حلال تلاش کند مانند مجاهد فی سبیل الله است جهاد اقتصادی :آنقدر کار کن داشته باشی دیگران را هم کمک کنی در خطبه ۲۰۹ :شخصی نزد حضرت شکایت از برادر خود کرد ،که عبادت میکرد و خرج عیال و خانواده را برادر تامین می کرد حضرت خطاب به آن عابد فرمود: ای دشمن کوچک نفس خود؛ شیطان بر تو سوار شده بر زن و بچه خود رحم نمی کنی آنها را محتاج دیگران می کنی . 🔺دو نکته: _بسیار کار کردن ،کم نگه داشتن، و در راه خدا انفاق کردن _از دسترنج خود بجایی رسیدن . 🔶وَ إِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ وقتی به راه مستقیم هدایت یافتی خاشع ترین افراد در مقابل پروردگار باش . هیچ نعمتی بالاتر از هدایت نیست 《…وَقالُوا الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ ۖ لَقَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ…اعراف – ۴۳》 روایت در ذیل این آیه داریم که هدایت در اینجا ولایت حضرت امیر المومنین علیه السلام است روایت :در روز قیامت وقتی جایگاه اهل بیت علیهم السلام دیده میشود شیعیان از این نعمت الحمدلله می گویند غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین

 

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۳/۶ – ۸ذی الحجه

💢بخش دوازده نامه۳۱💢

 

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش دوازدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:47 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دوازدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

 نامه به امام مجتبی (ع)

 تربیت الهی و دینی خطاب به امام حسن و همه ی ما که به نوعی فرزند ایشان به حساب می‌آییم. 

🔶وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ،
بدان پیشروی شما مسافت بسیار طولانی [بَعِیدَة] و پر مشقتی[شَدِیدَة] است.

عبارت[ اعْلَمْ]به این معنی است که باید در این مسیر علم بدست آورد و تفقه کرد. 
 مسیر ما مسیری طولانی است که باید تا انتهای این جاده را رفت و ناچاریم برویم، دنیا مکان در جا زدن و عقبگرد نیست. باید بدون توقف حرکت کرد تا به مقصد رسید.

_ خطبه ۱۹۰ فرمود :  
وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایَةَ الْقِیَامَةُ
قبل از فرارسیدن مرگ، خود را براى سختی های فراگیرش آماده سازید، پیش از آن که مرگ شما را دریابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آورید، زیرا مرگ پایان زندگى است و هدف نهایى، قیامت است.

_ حکمت ۷۷ فرمود :
معاویه ازدوستان مولا میپرسد ازعلی بگو:
 لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ
گواهى مى دهم که او را در بعضى مواقف دیدم در حالى که شب پرده تاریک خود را فرو افکنده بود.
 وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ [هُوَ] یَقُولُ- 
و او در محراب به عبادت ایستاده بود، محاسن مبارک را به دست گرفته و همچون مارگزیده به خود مى پیچید و از سوز دل گریه مى کرد و مى گفت:
یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی
اى دنیا! اى دنیا! از من دور شو
 أَبِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ 
تو خود را به من عرضه مى کنى واشتیاقت را به من نشان مى دهى؟ (تا مرا به شوق آورى؟) هرگز چنین زمانى براى تو فرا نرسد (که در دل من جاى گیرى). 
هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ‏ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا 
هیهات (اشتباه کردى و مرا نشناختى) دیگرى را فریب ده، من نیازى به تو ندارم. تو را سه طلاقه کردم; طلاقى که رجوعى در آن نیست.
فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ
زندگى تو کوتاه و مقام تو کم و آرزوى تو داشتن ناچیز است
 آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِد 
آه از کمى زاد و توشه (آخرت) و طولانى بودن راه و دورى سفر (مشکلات مقصد)
شکوِه حضرت از این راه طولانی نشان از اهمیت این موضوع دارد. 

🔶وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ 
تو در این مسیراز خوب طلب کردن [ارتیاد]بی نیاز نیستی .  

(رَود: طلب کردن چیزی با رفق و مدارا. اراده: طلب کردن همراه با پشتکار) 

 _لزوم برنامه ریزی برای به دست آوردن اعمال صالح

🔶وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ 
و به دست آوردن زاد و توشه به اندازه ای که تو را به مقصد برساند[بلاغِک]
صرف عمل کافی نیست، عمل باید انسان را برساند، عمل باید رسانا باشد.

⏪ نامه ۲۷ : 
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ
آگاه باشید اى بندگان خدا پرهیزکاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند.
 فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ وَ لَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ 
با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند.
سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ وَ أَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ
پرهیزکاران در بهترین خانه هاى دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراک هاى دنیا را خوردند، و همان لذّت هایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند
 وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ 
 از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهره مند بودند.
ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ…
سپس از این جهان با زاد و توشه ای رساننده و فراوان به سوى آخرت شتافتند.

🔶 مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ 
البته در این راه طولانی و سخت باید سبکبار باشی. کوله بار پشت [ظَهر]انسان سبک باشد[خِفّه] گناه ثقل دارد. 

✳️ قرآن در مورد جلوداران باطل که هم خود گمراه اند هم دیگران را به گمراهی میکشانند میفرماید:  
《وَ لَیَحْمِلُنَ‌ اَثْقالَهُمْ‌ وَ اَثْقالًا مَعَ‌ اَثْقالِهِمْ‌ … عنکبوت – ۱۳》
آنها علاوه بربار سنگین گناهان خود بر دوش، همچنین بارهاى سنگین دیگرى را حمل می کنند..

⏪ خطبه ۱۶۷ :
 بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِکُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ
به سوى مرگ که همگانى است، و فرد فرد شما را از آن گریزى نیست بشتابید،
 فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ مِنْ خَلْفِکُمْ 
همانا مردم پیش روى شما مى روند، و قیامت از پشت سر، شما را مى خواند.
تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُم‏ 
سبکبار شوید تا به قافله برسید، که پیش رفتگان در انتظار باز ماندگانند.

✅ دلبستگی به دنیا موجب سنگینی و مانع رسیدن به است
 در زمان فرماندهی سلمان فارسی بر مدائن سیلی آمد 
در زمان سیل همی مردم در گیرو دار جمع کردن وسایل خود بودند و فرصت فرار را از دست می‌دادند اما سلمان فارسی به خاطر کمی و سبکی اسباب زندگی راحت فرار کرد و فرمود:
کذلک ینجی المخففون 
اینگونه سبکباران نجات می یابند. 


✳️ دعای ابوحمزه ثمالی می‌‏فرماید:
اَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیاناً ذَلِیلاً حَامِلاً ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی
گریه می‌‏کنم برای آن ساعتی که از قبر خارج می‌‏شوم هم عریان هستم و هم ذلیل و سنگینی بار گناهان بر روی دوش من هست.

🔶فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ.
حسن جان بیش از توان بردوش خود نگذار چرا که این سنگینی [وبالاً] گردن تو می‌شود. 

_اگر چه با توجه به جملات بعدی، مصداقی که حضرت در مورد کار خیر مطرح میکنند انفاق مالی است ولی جمله “بیش ازحد توان بار بردوش خود نگذار” عام است و مفاهیم متفاوتی دارد مثلا پذیرش مسولیت، استخدام در جایی که از عهده انسان خارج است و…

🔶وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ؛ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیَّاهُ 
هنگامی که انسان فقیری(چه مالی چه غیر مالی) دیدی که می‌تواند بار تو را تا قیامت حمل کند، به او بسپار.
 و وقتی محتاج آن شدی آن را بطور کامل[یُوافِیک] به تو برگرداند، پس غنیمت بشمار و وبار را به دوش او بیانداز.[حمّلهُ ایّاه]

✅ از اینکه همواره بار خود را بر دوش دیگران بیاندازیم اسلام مخالف است.
باید دید به چه علت دستور چنین کاری را داده اند؟ 
چرا که این بار سبک است و دستگیری از گرفتار پاداش سنگینی دارد که در قیامت به دست انسان میرسد. 

🔶وَ أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ 
تا می توانی زاد و توشه ات را به دوش او بگذار.

 🔶فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ؛
چه بسا روزی طلب کنی،[تطلبُهُ] ولی انرا نیابی. 
مرجع ضمیر تطلبه دو احتمال دارد:
1. اموال: شاید یک روز بخواهی اموال به فقیر بدهی یا نداشته باشی یا مانعی سر راه باشد مثل اینکه فرزندان نگذارند، یا در قیامت چنین تصمیمی گرفته شود که دیگر فرصت عمل نیست که در هر صورت به مقصود نخواهی رسید.

2. به شخص فقیر: شاید طلب کنی فقیر را ولی دیگر او را نمی بینی یا او را میبینی و حتی بخواهی کمک کنی، او دیگر حاضر نیست از تو کمک بگیرد .

چون حضرت فرمود: فَوْتُ‏ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَیْرِ أَهْلِهَا 
میگوید، یک بار خواستم ولی تو مرا کوچک کردی، دیگر از تو چیزی نمیگیرم،  یا زمان ظهور شده به نحوی که دیگر فقیری پیدا نمیشود که بخواهی به او کمک کنی.
 


🔶وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ.
امروز که مال دستت هست قرض دادن به گرفتار را غنیمت بشمار [اِغتنِم]چرا که فردا روز سختی و احتیاج [عُسرتِک] برای تو جبران میکند. 
《مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَة ؛ بقره 》
کلام حضرت هم به قرض الحسنه مصطلح مربوط است هم به اینکه انسان پولی بدهد و اصلا پس نگیرد تا فردای قیامتای ن پول به او برگردانده شود.


● زُهرى (یکى از تابعین معروف) در شبى سرد و بارانى على بن الحسین(علیه السلام) را دید که آرد بر دوش خود حمل مى کند عرض کرد:
 یابن رسول الله این چیست؟ 
فرمود: «أُرِیدُ سَفَراً أُعِدُّ لَهُ زَاداً أَحْمِلُهُ إِلَى مَوْضِع حَرِیز;
 سفرى در پیش دارم که زاد و توشه آن را به جاى مطمئنى نقل مى کنم.
 زُهرى گفت: غلام من در خدمت شماست آن را براى شما حمل مى کند. امام(علیه السلام) قبول نکرد، 
زُهرى گفت: من خودم آن را بر دوش حمل مى کنم تو والا مقام تر از آنى که بخواهى چنین بارى را بر دوش حمل کنى.
امام(علیه السلام) فرمود: 
«لَکِنِّی لاَ أَرْفَعُ نَفْسِی عَمَّا یُنْجِینِی فِی سَفَرِی وَیُحْسِنُ وُرُودِی عَلَى مَا أَرِدُ عَلَیْهِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ اللهِ لَمَّا مَضَیْتَ لِحَاجَتِکَ وَتَرَکْتَنِی; 
 من خود را والاتر از آن نمى دانم آنچه که مرا در سفرم نجات مى بخشد و ورودم را  نیکو مى سازد بر دوش حمل کنم. 
تو را به خدا سوگند مى دهم به دنبال کار خود بروى و مرا به حال خود رها سازى».

زُهرى به دنبال کار خود رفت بعد از چند روز امام(علیه السلام) را دید، عرض کرد: اثرى از سفرى که فرمودید نمى بینم، امام(علیه السلام) فرمود: 
«بَلَى یَا زُهْرِیُّ لَیْسَ مَا ظَنَنْتَ وَلَکِنَّهُ الْمَوْتُ وَلَهُ کُنْتُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا الاِْسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَبَذْلُ النَّدَى وَالْخَیْرِ;
 آن سفرى که تو گمان کردى نیست منظورم سفر آخرت است و من براى آن آماده مى شوم و آماده شدن براى این سفر با پرهیز از حرام و انفاق در راههاى خیر حاصل مى شود.

🔶وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً 
بدان پیش روی تو گردنه ای[عقبَه] صعب العبور [کئُودا]هست. 

 🔶الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ، 
حال سبکبارها در آن گردنه بهتر از کسانی است که بار سنگین دارند.
 
🔶وَ الْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ أَمْراً مِنَ الْمُسْرِعِ، 
اوضاع کندرو[مُبطئ] در آن گردنه بدتر از کسانی است که تند می‌روند.[مُسرع]

🔶وَ أَنَّ مَهْبِطَهَا بِکَ  لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ؛ 
بدان محل فرود تو[مَهبِط] در پشت این گردنه  بناچار[لامَحاله] یا بهشت است یا جهنم. 

⏪ خطبه ۲۰۴: 
تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ 
آماده حرکت شوید، خدا شما را بیامرزد که بانگ کوچ را سر دادید.
وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْیَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ
وابستگى به زندگى دنیا را کم کنید، و با زاد و توشه نیکو به سوى آخرت باز گردید،
 فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. 
 پیشاپیش شما گردنه اى سخت و دشوار، و منزلگاه ترسناک وجود دارد،که باید در آنجا فرود آیید، و توقّف کنید.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّةِ نَحْوَکُمْ دَانِیَةٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ
آگاه باشید که فاصله نگاه هاى مرگ بر شما کوتاه، و گویا چنگال خود را در جان شما فرو برده است.
 وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ.
کارهاى دشوار دنیا مرگ را از یادتان برده، و بلاهاى طاقت فرسا آن را از شما پنهان داشته است، 
 فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى‏
 پس پیوندهاى خود را با دنیا قطع کنید، و از پرهیزکارى کمک بگیرید.

 


🔶فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ 
 قبل از رسیدن به آن مکان وسایل را برای خود آماده کن[فارتَد]

🔶وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ 
منزل جدید را قبل از رسیدن به آنجا مهیا کن، 

🔶فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ
بعد از مرگ، طلب بخشش[مُستَعتَب] در کار نیست.
 
🔶 وَ لَا إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ 
 و نه فرصتی برای بازگشت هست .

⏪خطبه ۸۷ : 
محبوب ترین شخص در نگاه خدا کسی است که:  وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ وسایل پذیرایی را برای روز قیامت فراهم کرده است.

✳️ پیامبرمکرم فرمود :
 لَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ أَکْثِرُوا مِنْ ذِکْرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ وَمُنَغِّصِ الشَّهَوَاتِ
بعد از مرگ راهى براى عذرخواهى و جلب رضایت پروردگار نیست، بنابراین به یاد چیزى باشید که لذات را در هم مى کوبد و شهوات را بر هم مى زند.

✅ بازگشتی به دنیا نیست:
 《حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ.. لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ ۚ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا؛ مومنون – ۹۹》
آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد مى‏ گوید پروردگارا مرا بازگردانید شاید، کارهاى شایسته‌اى را که ترک کرده بودم به جاى آورم. هرگز. این سخنى است که او مى‌گوید و پشت سرشان تا روز قیامت مانعى است که بازگشت نتوانند.

_خطبه ۱۸۸ : 
لاَ عَنْ قَبِیح یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالاً وَلاَ فِی حَسَن یَسْتَطِیعُونَ ازْدِیَاداً 
نه قدرت دارند از عمل زشتى که انجام داده اند کنار روند و نه مى توانند بر کارهاى نیک خود چیزى بیفزایند.

✳️ بحارالانوار: 
جُنَادَةَ بْنِ أَبِی أُمَیَّةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ
جنادة می گوید: وارد شدم بر حسن بن على علیه السّلام در آن مرضى که به آن ارتحال فرمود،
 وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِیَةُ
 در پیش روى او طشتى بود که در آن خون ریخته بود، و جگر حضرت در اثر زهرى که معاویة بن أبى سفیان- خدایش‏ لعنت کند- به آن حضرت خورانده بود قطعه قطعه بیرون مى‏آمد،
 فَقُلْتُ یَا مَوْلَای‏ مَا لَکَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَکَ
عرض کردم: اى مولاى من! چرا خود را معالجه نمى‏کنى؟
 فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ… 
فرمود: اى ابا عبد اللَّه مرگ را به چه چیز علاج کنم…… .
 فَقُلْتُ لَهُ عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ 
جناده‏ گوید: به وى عرض کردم: اى فرزند رسول خدا مرا موعظه فرما.
قَالَ نَعَمْ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ 
فرمود: آرى، مهیاى مسافرت (آخرت) شو، و توشه‏ آن را پیش از رسیدن اجل فراهم نما،
وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ
بدان، تو دنیا را طلب نمایى و مرگ تو را مى‏طلبد، 
 وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذِی لَمْ یَأْتِ عَلَى یَوْمِکَ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ 
 اندوه روزى را که نیامده در روزى که در آن هستى به خود راه مده،
وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَا تَکْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَیْئاً فَوْقَ قُوتِکَ إِلَّا کُنْتَ فِیهِ خَازِناً لِغَیْرِکَ…. 
بدان، بیش از قُوت خود مال جمع کنى خزینه‏دار دیگران خواهى بود……. 
متن روایت ادامه دارد که در اینجا به همین میزان بسنده شده است.

اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۸ – ۱۰ذیحجه

💢بخش سیزدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش سیزدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
45:16 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش سیزدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔴 نامه ای سراسر آموزش و تربیت فرزندان، و چاره ای نیست جز مطالعه ، تامل وتفقه ، چاره اندیشی، تا کلمات با وجود ما عجین شود. تربیت حاصل گفتگو نیست ، حاصل سیره و رویه در طول زندگی و تکرار مکررات تا باعث تربیت درست شود. دربخش قبل هم فرمود: در پیش روی شما مسیر سخت با گردنه های هولناکی هست، خود را از بار سبک کنید و حمل آنرا بر دوش دیگران گذارید تا در وقت نیاز (قیامت) آنرا سالم بشما برگردانند و ان انفاق و دستگیری از دیگران است. که بار شما را حمل میکنند و سپس برمی گردانند. ⏪انس با دعا: در تربیت فرزندان جایگاه دعا را بشناسید که فرزند با دعا مانوس نباشد تربیت نقص دارد. 🔶واعلَم اَنَّ الذِی بیَدهِ خزائِنَ السّنواتِ و الاَرضَ قَد اَذِنَ دکَ فِی الدُّعوءِ و تَکَفَّلَ لَک باِلاجابَهِ بدان فرزندم همان خدایی که گنجینه آسمان و زمین بدست اوست بتو اجازه داده دعا کنی . وخدا به عهده گرفته که دعای تو را اجابت کند.و گنجینه مادی و معنوی را در اختیار تو گذارد. عقل هم به این امر تاکید دارد که برای طلب و در خواست از غنی طلب داشته باش نه از فقیر. دعای ۲۸ صحیفه سجادیه فرمود: وَ رَأَیتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ، دانستم که حاجت خواستن محتاج از محتاج دیگر، از سبک رایی و گمراهی عقل اوست.چه بسیار مردم دیدم که از غیر عزت خواستند و خوار شدند، و از غیر ثروت طلبیدند و تهیدست گشتند، و در طلب بلندی برآمدند و پست شدند، از اولین جمله امیرالمومنین برداشت میشود: اولا : همه ی عالم گنجینه خداست. از غنی باید درخواست کرد. دوما: “قد اذِن” اجازه داده که دعا کنید. شرافت قائل شده ، انسان را گرامی داشته پس موقعیت را استفاده کنید. واگر دعا نبود خدا اصلا اعتنایی نمی کرد. 《قُل ما یَعبَوُ بِکُم ربِّی لَو لا دُعاءُکم ؛ فرقان – ۷۷》 اگر دعای شما نبود خدا شما را تحویل نمی گرفت. پس اهل دعا و گفکگو با خدا باشید. سوماً: دعا کنید تا اجابت کنم. 《وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی؛ بقره – ۱۸۶》 ✳️ روایات زیادی در این باب آمده . از رسول مکرم صلی الله علیه واله: و اَنَا اللهُ اِبتَدِئ بِالعَطیَّة قبلَ المَساَلَة خدایی هستم قبل از اینکه بخواهید و بخوانید عطا می کنم. در دعای رجب هم امده : یا مَن یُعطِی مَن لَم یَسئَلهُ و مَن لم یَعرِفهُ خدایی که قبل از خواندن و قبل از شناختن لطف و عطا می کند. هرگز کسی از در خانه دست خالی بر نمی گردد. هرچه بخواهیم گنجینه ها ی خدا تمام شدنی نیستند. ✳️ روایت امیرالمومنین : فلَو أنّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ و أرَضینَ سَألُونی جَمیعا اگر اهل هفت آسمان و زمین همگی یکجا از خدا در خواستی داشته باشند. فأعطَیتُ کلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسألَتَهُ و تمامی آنها یکجا در خواست انها اعطا بشود. ما نَقَصَ ذلک مِن مُلکی هرگز از ملک و گنجینه خداوند کم نمیشود. مانند پر پشه ای در اقیانوس می ماند ، از خیس شدن پر چقدر آب اقیانوس کم میشود!!! این مثال برای تشبیه است. اصلا کم نمی شود. یقین بدانیم که اجابت میشود. بقول مرحوم فاطمی نیا : یا در جیب میریزند یا در حساب . هیچ دعایی برگشت نمی خورد. در سوره منافقون فرمود: 《 ولِلهِ خزائنُ السمواتِ والارض ولکنَّ المنافقین لا یفقَهون؛ آیه ۷ 》 بلافاصه فرمود منافق نمی فهمد ، منافق فکر می کند چاپلوسی و مدح و رشوه به دیگران سبب میشود به چیزی دست بیابد. او نمی فهمد که گنجینه آسمان و زمین دست خداست. با ان حالت نفاق معلوم است خدا را نشناخته و به کلام خدا اعتماد ندارد. 🔶واَمَرَکَ اَن تَساَلَهُ لِیَعطیَک نه تنها اذن داده بلکه امر کرده که اگر عطای خدا را درخواست داری باید دعا کنی. (یک مرحله از قبل بالاتر) دعا یک راهی ست برای رسیدن. و واجب است بر ما که اهل دعا باشیم. مگر میشود کسی محتاج باشد و از خدا نخواهد. چون انسان ذاتا محتاج و فقیر است.《وانتُمُ الفُقراء》 اگر از خدا هم نخواهد شرک دارد . لذا مسئلت و درخواست از خدا وجوب دارد.《واسئَلُواللهَ مِن فضلِهِ اِنَّ اللهَ بکلِّ شئِِ علیم 》واجب است از خدا بخواهید. ✳️ روایت پیامبر اکرم (ص): ترکُ الدُّعاءِ المَعصیهِ ترک کردن دعا معصیت است. محتاج یا باید از خدا طلب کند یا از خلق ، پس موحدانه از خدا طلب کنید. حدیث قدسی : خطاب به موسی بن عمران فرمود یا موسی سَلِّنیِ کلُّ ما تَحتاجُ اِلیهِ ای موسی هر چه میخواهی از من بخواه. حتّی عَلِفَ شاتِک و مِلحُ عَجینِک حتی علوفه گوسفندان و نمک غدا را از من بخواه . ما دُمْتَ لاتَری کُنُوزی قَدْ نَفِدَتْ فَلاتَغتَمَّ بِسبَبِ رزقِک ای موسی ، تا وقتی یقین نکردی که گنجینه های رزق من تمام شده غصه ی روزی را نخور. ما دُمْتَ لا تَری الشَّیطانُ مَیتاً، فَلا تَأْمَنُ مَکرَهُ. تا وقتی یقین نکردی شیطان مرده است خود را از مکر و حیله او در امان نبین.تا شیطان هست احتمال خطر وجود دارد. 🔶وتَستَرحِمَهُ لِیَرحَمَک پس از او طلب رحمت کن تا بتو رحم کند. اجابت دعای تو در گرو دعای توست. 🔶ولم یَجعَل بَینَک و بَینَه مَن یَحجُبُهُ عَنک خدای مهربان بین تو و خود کسی یا چیزی را مانع و حجاب قرار نداده. بخلاف پادشاهان که حتما باید نامه ، واسطه ، معرّف باشد ، خدا واسطه نمیخواهد هر زمان و هرمکان، با هر گویشی میشنود ، می بیند ، و میداند تشریفات ندارد و پاسخ میدهد. ✅ برای تربیت فرزندان، نوع معرفی خدا به فرزند مهم است از نوع محبت ، عشق و علاقه، و ارتباط عاشقانه خدا گفته شود که خدادنبال دستگیری است نه مچگیری. علی علیه السلام فرمود: حُبُّ اللّه ِ نارٌ لا یَمُرُّ عَلى شَیءٍ إلاَّ احتَرَقَ دوستی و محبت خدا آتشی است که بر هر چه بگذرد می سوزد. شعله عشق را روشن می کند. به عاشق نمی گویند برخیز و نماز بخوان ، خود میداند و عاشقانه عمل می کند. 🔶ولَم یُلجِئکَ اِلی مَن یَشفَعُ لَکَ اِلیهِ میتوانی بدون واسطه با او سخن بگویی. و تورا مجبور نساخته[لم یُلجِئ] که با یک شفیع و واسطه از او طلب کنی . ✅ (کلمه “یشفع” نیاز نیست شفیع بگیری) شبهه ایجاد می کند ، در حالیکه یکی از اعتقادات مسلم امامیه بحث شفاعت است از ضروریات مذهب است. ایا با این جمله امیرالمومنین تعارض دارد؟! پاسخ ۱ : حضرت در این بخش ثابت کرد بدون شفیع هم میتوان با خدا سخن گفت نفرمود شفاعت قبول نیست. بدون شفیع هم می توانید (پس با هم قابل جمع هستند.) در برخی موارد دیگر نیاز به شفیع هست. پاسخ ۲ : مگر شفاعت استقلالی هست!! قائل به شفاعت اهل بیت هستیم ، شفاعت آنان هم باذن خداست. مگر عیسی بن مریم به اذن خدا مرده زنده نمیکند ، کور شفا میدهد اما مستقل از خدا نیست. اهل بیت واسطه بودن را هم از خدا دارند . به اذن خدا باشد عیسی در کار نیست ،همه خداست. بین ما و خدا هیچ حجاب و شفیع مستقلی نیست. اهل بیت اگر نجات میدهند ، خدا اجازه داده ، غیر استقلالی نیست. ⏪بحث شفاعت را قران مطرح کرده . برادران یوسف بعد از خرابی اوضاع برای پاک کردن لکه خطای خود نزد پدر آمدند: 《یا اَبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا کنّا خاطِئِین ؛ یوسف – ۹۷》 برای خطای ما دعا کن (شفاعت بود) اما یعقوب نبی از جانب خود نمی بخشد ، بلکه از خدا میخواهد ،وساطت می کند. ⏪ تربیت عاشقانه : 🔶ولم یَمنَعَکَ اِن اَسَأتَ مِنَ التَّوبَه خدایی که امر بدعا و عهد به اجابت دعا کرده، تورا منع نکرده. اگر خطایی از تو سر زد تو را به درگاه خود راه ندهد. برای بازگشت راه توبه را باز گذاشته. 🔶ولَم یُعاجِلکَ بالنِّقمَه در عذاب و فرو فرستادن نقمت در قبال خطای تو عجله نکرده. خدا دنبال عذاب نیست ، مهلت میدهد تا شاید در گردش ایام (قدر ، عرفه ، محرم) بلکه در ایام خاص راه توبه باز شود. ✅ با این خدای مهربان چرا اصلاح ، عبد و عاشق نمی شویم!!! چرا عبودیت پیدا نمی کنیم!! در حکمت ۸۷ فرمود: عَجَبتُ لِمَن یَقنَطُ و معَهُ الاِستغفار متعجب و متحیرم چگونه عده ای از رحمت خدا نا امید میشوند.در حالیکه در میان خود استغفار را دارند.و درِ توبه هنوز باز است. یک عمر سحره ی فرعون اطراف او ، آلوده به شرک بودند، با استغفاری و لحظاتی توبه کار شدند و برگشتند. 🔶ولَم یُعَیِّرکَ بالاِنابَه اگر از خطا بازگشتی بسوی خدا باشد این بازگشت را ننگ و عار [یعیّر] برای توبه کار نمیداند. منت نمی گذارد.اشتباهات را به رو نمی آورد. 🔶ولَم یَفضَحک حیثُ الفَضیحَه بِکَ اَولی’ در خطای فاحش تو پرده پوشی میکند و رسوا و مفتضح نمی کند. چه بسیاری از اوقات خود را در موقعیت مفتضح شدن قرار دادید و اسباب بی آبرویی برای خود فراهم کردید اما خدا نگذاشته و پرده پوشی کرده. (عاشق دنبال چنین محبوب زیبایی می گردد.) تمام خطا را با یک عذر خواهی پوشش میدهد. در دعای کمیل فرمود: ولا تَفضَحنِی بخَفیِّ مَا اطَّلَعتُ علیهِ مِن سرِیّ تو اگاهی و میدانی اما آنچه را که سبب رسوایی بود و مستحق رسوا شدن بود اما خدا رسوا نکرد. ⏪ ولَو تَکاشَفتُم لَما تَدافَنتُم اگر ستاریت را بردارد پرده ها کنار رود اراده به رسوایی باشد یکدیگر را دفن نمی کنید.چه برسد به معاشرت. در ظاهر پرده پوشی به ما عزت و احترام و اعتماد می کنند. ⏪در دعای عرفه فرمود: و لوِ الطَّلعُوا یا مولای عَلی مَا اطَّلعت علیه مِنّی اذا ما اَنظُرونِی و لَرَفَضُونی و قَطَعُونی اگر دیگران از عملکرد من با خبر بودند از من می بریدند و ترکم می کردند. با تمام وجود باید چنین خدایی را دوست داشت و دوست داشتن باید ظهور و بروز داشته باشد. و در مقابل دوست داشتن اعمالی را که خواسته باید انجام داد. 🔶ولَم یُشَدِّد علیکَ فِی قبولِ الاِنابَه واگر در جایی برای ادب کردن بر تو سخت گرفت ،در قبول عذر و توبه سختگیری نمی کند. همین که برگشت باشد کافیست. ✳️حدیث قدسی فرمود: لو عَلِمَ المُدبِرونَ کیفَ اَشتیاقِی بهِم لَماتُوا شَوقاً. اگر کسانی که از من روگردان هستند شوق و علاقه مرا بخودشان می دانستند از کثرت شوق میمردند . 🔶ولَم یُناقِشکَ بِالجَریمَه در محاسبه و بازخواست خیلی دقت بخرج نمیدهد. [لم یُناقش] دنبال بهانه ایست که راه برگشت باشد و دستگیری کند. رسول مکرم (ص) فرمود: اَن یُوقِشَ یَهلِک اگر بنا بود که خدای متعال در حساب مناقشه کند (مو از ماست بکشد) همه هلاک می شدند. چه کس میتوانست جان سالم بدر کند. 🔶ولم یُؤئِسکَ مِنَ الرَّحمَه تو را از رحمت خود مایوس نکرده ، 🔶بَل جَعَلَ نُزُعَکَ عَنِ الذَّنبِ حَسَنةً تا جایی که با کوله باری از گناه همین که ترک گناه کرده از گناه جدا شوید [نزُوعَک] خود یک حسنه است. نه تنهاپرده پوشی میکند، می بخشد، بلکه با جدا شدن از گناه تبدیل به حسنه میکند.مبدِّلَ السیئاتِ بالحسنات همه راتبدیل به حسنه میکند بشرطی که از گناه و موقعیت گناه دل کنده شود. در مکان گناه تغییر موقعیت (صلوات، برخاستن، تغییر مکان)هر جا که احتمال خطر باشد. تغییر موقعیت همان حسنه است. ⏪ اوحی الله عزَّو جلَّ الی داوود: إِنَّ عَبْدِیَ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تَابَ مِنْ ذَلِکَ اَلذَّنْبِ خداوند به داوود پیامبر (علیه السلام)فرمود: هرگاه بنده مؤمن من گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه کند وَ اِسْتَحْیَا مِنِّی عِنْدَ ذِکْرِهِ به هنگام یادکردن از آن گناه از من شرم کند، غَفَرْتُ لَهُ وَ أَنْسَیْتُهُ اَلْحَفَظَةَ او را بیامرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبان اعمال ببرم وَ أَبْدَلْتُهُ اَلْحَسَنَةَ وآنرا به حسنه تبدیل کنم وَ لاَ أُبَالِی وَ أَنَا أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِینَ . و از این کار، مرا باکی نیست، که مرا سرزنش کنند. چون من مهربانترین مهربانانم. 🔶و حَسَبَ سَیئَتَکَ واحِدَه ، وحسَبَ حَسنَتکَ عَشراً و رحمت خدا نسبت بتو اینست که یک عذاب در مقابل یک گناه ،اما پاداش برای یک حسنه ده برابر حسنه حساب می شود. ادم ابوالبشر به خدا خطاب می کند. خدایا با دشمن سختی مثل شیطان ما را به چه چیزی مسلح کرده ای ؟! فرمود: اگر نیت گناه باشد نوشته نمیشود. اگر نیت حسن باشد ثبت میشود. در عمل حرام یک در مقابل یک نوشته میشود. در یک عمل نیک ده برابر ثبت میشود.و این همان صلاح شماست. ✳️ روایت امام سید الساجدین (ع) یَا سَوْأَتَاهْ لِمَنْ غَلَبَتْ إِحْدَاتُهُ عَشَرَاتِهِ یُرِیدُ أَنَّ اَلسَّیِّئَةَ بِوَاحِدَةٍ وَ اَلْحَسَنَةَ بِعَشَرَةٍ . بدا به حال کسى که یک هایش (گناهانش) بر ده هایش (حسناتش) چیره شود . عبادت ضربدر ده از گناه بدون ضرب کمتر باشد. بدا بحال اوست. ✅در آیات قران فرمود: 《مَن جاءَ بالحَسَنَهِ فلَهُ عَشرُ اَمثالِها ؛ انعام – ۱۹۰》 نفرمود هر کس عمل صالح انجام بدهد ، بلکه فرمود ” من جاءَ” کسی که عمل را تا قیامت بکشاند و با خود برساند. ده برابر اضاف میشود. گاهی عمل نیک انجام میشود اما ده دقیقه بعد با یک منت یا عُجب آتش گرفته حبط میشود. ✅گنهکار زمین خورده خاکسارشود بهتر است از عامل نیکی اما اهل عجب ، و برتربین باشد. 🔶وفَتَحَ لَکَ بابَ المَتابِ و بابَ الاِستِیعاب و رحمت دیگر خدا ، بابی بنام توبه باز گذاشته و راه طلب رضایت مندی برای تو فراهم کرده است. باب رضایت ، چه رضایت خدا باشد یا خلق ، پس رضایت را جلب کنید. اللهم کمّل دیننا بالقرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۰ – ۱۲ذیحجه

💢بخش چهارده نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش چهاردهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:11 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش چهاردم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) این جلسه و جلسه قبل بحث در باب دعا و توبه بود 🔶فاِذا نادَیتَهً سَمِعَ نِدائَک هر وقت خدا را صدا کردی خدا صدایت را می‌شنود 🔶واِذا ناجَیتَهُ عَلِمَ نَجواکَ هنگامیکه او را ندا و نجوا کردی ندای تو را می شنود. تفاوت منادا و نجوا: منادا طلب با صدای بلند و مناجات آرام با خدا صحبت کردن است ما به هر دو نوع صحبت با خدا نیازمندیم چه تقاضای بلند چه در نیمه‌های شب بدون تکان دادن لبها خدا از آنچه در دل می گذرد آگاه است . ⏪در خطبه ۹۱ خطبه اشباح آمده: عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِین خدایا تو همه چیز را می دانی صدای ناله حیوانات را در دل بیابان‌ می‌دانی. اینکه حیوانی صدا کرد و ازاین صدا چه می‌خواست؟ همه را خدا می‌داند. خدا درون وسر درون تو را میداند. وَ نَجْوَى الْمُتَخَافِتِینَ خدا صدای آهسته تو را هم می‌شنود خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ آنچه به ذهن شما خطور و عبور کند خدا می‌داند عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیَقِین تصمیم به انجام کاری بگیرید می‌داند قبل از انجام کار، تصمیم تو را می‌داند و می‌داند محقق می‌شود یا نه. خدایی که آنقدر نزدیک است، گوش شنوا برای حرف‌ها و هیچکس شنواتر از خدا نیست، اسمع السامعین، همدرد و همراه است.هیچکس مثل خدا همدردی نمی‌کند باید یاد بگیریم با خدا صحبت کنیم. 🔶فاَفضَیتَ الیهِ بحاجَتِک مشکلات و حاجات خود را به خدا عرضه کنید. 🔶واَبثَثتَهُ داتَ نفسِک غم و شکوِه خود را به در گاه او ببرید. ما سفره دل نزد تو باز کردیم پیش چه کسی باید حرف زد؟ و سفره دل را باز کرد؟ خیلی جاها باید سکوت نمود فرمود: دوست ما کسی است که هرگاه مشکل او تمام می‌شد ابراز میکرد که ما مشکل داشتیم سفره دل را باید زود نزد دیگران باز نکرد بعد از تمام شدن و حل مشکل باید صحبت کرد. این جمله دو معنا دارد: یک)حاجت خود را به خدا بگو و به غیرنگو. دو) خود را پیش خدا نشان بده دعا کن خودی نشان بده . ✅ دعای ما نمود شخصیت ماست گاه دعای ما فقط مادیست شخصیت هر کسی زیر دعای اوست به گفته حضرت دعای تو نشان دهنده شخصیت توست پیش خدا ابراز وجود کن دعای درست حسابی که شخصیت تو را نشان دهد دعا یعنی آرزوی نرسیده. در پیش خدا خودی نشان ده. ما بی سلیقه‌ایم. تو حاجات ما بخواه ورنه گدا مطالبه آب و نان کند . گاهی ما نمی‌فهمیم که چه بخواهیم اگر این ادعیه و صحیفه و دعاهای ماثوره اهل بیت نبود نمی‌دانستیم که چه بخواهیم. ما همیشه دنبال آرزوهای مادی بودیم. با مراجعه به کتب حدیثی می‌بینیم ادعیه به ما راه را نشان می‌دهد. برخی ادعیه ماثوره : – اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا حَلَاوَةً فِی تِلَاوَتِه‏ خدایا شیرینی تلاوت قرآن را به ما بچشان . اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ عَیْشَ السُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبِیَاء خدایا زندگی و مرگ ما مثل شهدا همنشینی ما با انبیا و اولیا باشد. . اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا الْعَافِیَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ ارْزُقْنَا الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ. خدایا عافیت ما در دین و آخرت باشد. انواع عافیت و دوام عافیت بده . اگر نعمتی دادی این نعمت از ما گرفته نشود شکر بر عافیت هم به ما بده . . اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا أَعْمَالًا زَاکِیَةً مُتَقَبَّلَةً تَرْضَى بِهَا عَنَّا وَ تُسَهِّلُ لَنَا سَکْرَةَ الْمَوْت‏ خدایا اعمال ما به گونه‌ای باشد که تو آن را تایید کنی و رضایت داشته باشی خوب نماز خواندن ،جوانی را عالی گذراندن، به پدر و مادر احترام خوب و رسیدگی کردن، رضایت خدا را در پی داردکه خدا عنایت کند. . اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ وَ بَرْدَ الْمَغْفِرَة خدایا حلاوت ایمان را به ما بچشان و بخشش خنکی دارد. یا دعایی که از امام عصر به ما رسیده . اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا صِدْقَ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ . اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ 🔶وَ شَکَوْتَ إِلَیْهِ هُمُومَکَ فرزندم، تو شکایت می‌کنی به او از اندوه‌ها چه در منادا ،چه در مناجات وقتی با خدا حرف می‌زنی. 🔶وَ اسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ و از او طلب کشف و برطرف شدن گرفتاری‌ها را می‌کنی . 🔶وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِک از او طلب عون و یاری می‌کنی[استَعَنتَه] در امورات در دعا از گرفتاری‌ها بخدا شکایت کنیم از او طلب برطرف کردن کروب و استعانت کنیم. شکایت از نفس خود، شکایت از دشمن ظالم باید با خدا حرف زد. ✳️در روایات امام صادق آمده: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ امام صادق مکرر می ‌فرمود مَنْ شَکَا إِلَى مُؤْمِنٍ فَقَدْ شَکَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اگر کسی به مومنی شکایت برد در واقع به درگاه خدا شکایت برده گاهی کارد به استخوان می‌رسد پیش هر کس سفره دل باز نکن به مومن بگو و با او مشورت کن. وَ مَنْ شَکَا إِلَى مُخَالِفٍ فَقَدْ شَکَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ. اگر پیش خلق شکایت کردی شکایت از خدا کرده‌ای که خیلی بد است شکایت مولایت را نزد عده‌ای نااهل نبر در نزد مومن شکایت کن که گفتن به او گرفتاری را حل کند. 🔶 وَ سَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَیْرُهُ حسن جان در مناجات‌های خود از خدا مسئلت می‌کنی خزائن رحمت او را. اگر همه جمع شوند نمی‌توانند جلوی ضرر را بگیرند خزائن به دست اوست هیچکس جز خدا نمی‌تواند خزائن را به ما عطا کند 🔶 مِنْ زِیَادَةِ الْأَعْمَارِ وَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ وَ سَعَةِ الْأَرْزَاق‏. ( “مِن” بعضیه یا بیانیه است) ازجمله نعمت‌هایی که جز خدا کسی نمی‌تواند به ما بدهد. ۱. زیادت عمر . ۲. سلامتی بدن. ۳. وسعت رزق و روزی. عمر، سلامتی و رزق سه دغدغه مهم انسان است که حضرت میفرماید خزائن هر سه فقط و فقط در دست خداست. عمر طولانی به خودی خود نه خوب است نه بد بلکه بستگی به اعمال انسان دارد. مکارم الاخلاق دعای ۲۰ صحیفه: وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک خدایا تا زمانی عمر بده که در راه اطاعت تو صرف شود عمری خوب است که همراه با اطاعت باشدَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ اگر عمرم به مرتع شیطان تبدیل شود و شیطان از وجودم رزق بگیرد من بشوم چراگاه شیطان و شیطان از وجودم ارتزاق کند َاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی‏ خدایا زودتر جان مرا بگیر قبل از اینکه خشم و سخط تو بر من وارد شود. اینکه عمر در چه راهی بگذرد مهم است اگر عمر در راه اطاعت خدا باشد عمر طولانی و اگر در راه معصیت باشد عمر کمتر بهتر است. در روایات آمده عمر طولانی با رزق واسع خوب است عمر طولانی و رزق کم بد است درآمد کم، بیماری زیاد، و نیاز به پول ، در پیری بیشتر می‌شود، لذا گفته شده در دعای شب ۲۷ رجب بگوییم: َوَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ کِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا خدایا بهترین رزق ما را در پیری قرار بده همزمان با سن زیاد روزی هم زیاد شود . ✅ اگر رابطه ما با خدا اصلاح شود همه مشکلات حل می‌شود. قال موسى ع یا رب إنک لتُعطینی أکثرَ مِن أملی خدایا تو بیشتر از آنچه من آرزو را دارم به من عطا کردی چرا ؟ قال لأنک تُکثِرُ من قول ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. وقتی تو همه چیز را از خدا دانستی و خواستی، بیش از آرزوها به ما میدهند هر آنچه خدا بخواهد همان می‌شود. ⏪ بحث تربیت دعایی است موسی کلیم اعتقاد دارد که هرچه در عالم است به اراده خداست چون اعتقاد به این هست من بیشتر از آنچه نیاز داری می‌دهم . سلمان فارسی از قول پیامبرنقل میکند: لَا یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا الْبِرُّ وَ لَا یَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ. با خدا بودن همه مشکلات را حل میکند 🔶ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ خداوند کلید گنجینه ها را در دستان تو قرار داده .خدا اذن به دعا داد وهنگام دعا هرچه بخواهی به تو داده خواهد شد. اجابت در گرو دعاست بعضی می‌گویند و امر به دعا کرده مگر در لوح محفوظ همه چیز ثبت نشده؟ خدا قبل و بعد عالَم را عالِم است دعا دیگر برای چیست؟ فلسفه دو آینه است که خدا بعضی از نعمت‌ها را مشروط کرده خدا می‌خواهد ما ارتباط بگیریم و به درگاه خدا بیاییم. دعا برای رشد ماست دعا که می‌کنی خود رشد می‌کنی و ظرفیت پیدا می‌کنی. فلسفه دعا این است اگرچه خدا همه چیز را می‌داند ولی خیلی چیزها مشروط به دعاست تا دعا نکنیم به ما داده نمی‌شود. 🔶بِمَا أَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ به سبب اینکه اجازه دعا به تو داده است. 🔶فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ حسن جان هر وقت خواستی ،درب‌های نعمت را با دعا باز کن. خدا را صدا بزن درب نعمت خدا باز می‌شود. 🔶 وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ باران شدید رحمت [شآبیب] الهی را با دعا به بارش در بیاور. با دعا درب‌های رحمت باز می‌شود اگر بخواهی به چیزی برسی باید دعا کنی . 🔺نکته: ۱. دعا زمان و مکان خاصی ندارد گر چه در برخی زمان و برخی مکان ها تاثیر بیشتری دارد (دعای زمان منع ندارد ولی زمان مطلوب دارد) درحکمت ۱۰۴ آمده: یا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَه‏ نیمه شب در استجابت دعا بهتر است داوود نبی در نیمه شب بیدار می‌شد می‌گفت این ساعت هر کس از خدا طلب کند استجابت می‌کند. الا کسانی که جزو اعوان و انصار و ظلمه هستند خدا نیمه شب حرف آنها را قبول نمی‌کند. نیمه شب برای استجابت دعا بهتر است. در خطبه ۱۹۵ هم آمده: فَاسْتَفْتِحُوهُ وَ اسْتَنْجِحُوهُ وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ فَمَا قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ هیچ مانعی بین شما و خدا نیست دعا کنید وَ لَا أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ وَ إِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکَانٍ وَ فِی کُلِّ حِینٍ وَ أَوَانٍ وَ مَعَ کُلِّ إِنْسٍ وَ جَان ‏ از او درخواست گشایش و پیروزى و گشودن درهاى سعادت کنید. دست نیاز به سوى او دراز کرده، عطا و بخشش را از او بخواهید، زیرا میان شما و او حجابى نیست و درى بین او و شما بسته نشده است. او در همه جا و در هر لحظه و با هر کس از انس و جنّ همراه است. یا درباره زیارت امام حسین آمده: السَّلَامُ عَلَى مَنْ جُعِلَ الشِّفَاءُ فِی تُرْبَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنِ الْإِجَابَةُ تَحْتَ قُبَّتِه‏ سلام بر کسی که شفا در تربت اوست و اجابت دعا در زیر قبه او به اجابت نزدیک‌تر است زمان و مکان تاثیر دارد . مهم آن است که دست خالی برگشتن از درگاه خدا ممکن نیست. ✳️روایت عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: مَا أَبْرَزَ عَبْدٌ یَدَهُ إِلَى اللَّهِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ إِلَّا اسْتَحْیَا اللَّهُ أَنْ یَرُدَّهَا صِفْراً حَتَّى یَجْعَلَ فِیهَا مِنْ فَضْلِ رَحْمَتِهِ مَا یَشَاء هیچکس دست طلب به سمت خدا بلند نمی‌کند که خدا حیا می‌کند و طلب او را می‌دهد.خدا فیاض است یقین به اجابت دعا داشته باشید تا اجابت شود . مرحوم کلینی در کافی بابی در باب استجابت دعا دارد فَإِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلَا یَرُدَّ یَدَهُ حَتَّى یَمْسَحَهَا عَلَى رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ هرگاه کسی از شما دعا کرد دست به سر و صورت خود بکشد چون دستی که به سمت خدا بالا رفته با نعمت الهی پر شده و نورانیت دارد . ۱- خدا همیشه و همه جا هست می‌شنود و می‌بیند ۲- بعضی جاها برای استجابت دعا بهتر است بعضی زمان‌ و بعضی حالات. ۳- یقین دان خدا همه چیز را می‌شنود و می‌بیند و هیچ دستی خالی از دعا بر نمی‌گردد . 🔺 اگر خدا همه چیز را می‌شنود و دست خالی رد نمی‌کند ما خیلی دعای به اجابت نرسیده داریم انها چه می‌شود؟؟ خیلی از دعاها استجابت نشد حضرت در چهار بخش دعاهای استجابت نشده را توضیح می‌دهد . علت اجابت نشدن ادعیه: 🔶فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ حسن جان مبادا که دعایت مستجاب نشد از خدا ناامید شوی هیچ کندی تاخیری[اِبطاء] تو را از خدا ناامید نکند . 🔶فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ؛ فرمود دعا کردن واجب است دعا نیاز ماست، اگر از خدا طلب نکنی از غیر خدا طلب میکنی پس شرک می‌شود. دعا کردن واجب است به فرض که خدا به تو ندهد بر تو واجب است دعا کنی. ۱. ناامید شدن ممنوع، ما مامور به دعا هستیم ولو اینکه آن را به ما ندهند. ۲. تاثیر نیت در استجابت: خدا به هر کس به اندازه نیتی که دارد عطا می‌کند دو ،سه نمونه در این باب حضرت می‌فرماید نیت در اجابت تاثیر دارد. نیت از دعا چه بود؟ بعضی از دعاهای ما غافلانه است و از روی عادت است دعا یعنی دعوت و خواستن. ( غفلت در مضمون دعا) پیامبر فرمود: اِعلَموا أنّ اللّه َ لا یَستجیبُ دُعاءً مِن قلبٍ غافِلٍ لاه ٍ بدانید که خداوند ، دعایى را که از دلى غافل و بى خبر باشد نمى پذیرد. کافی/ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا اسْتَسْقَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ سُقِیَ النَّاسُ حَتَّى قَالُوا إِنَّهُ الْغَرَقُ عده ای از پیامبر خواستند برای آنها دعا کند باران ببارد دعا کرد ولی خبری نشد، دفعه دوم مردم آمدند و پیامبر دعا کرد چنان بارانی آمد که نزدیک بود غرق شوند وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِهِ وَ رَدَّهَا اللَّهُمَّ حَوَالَیْنَا وَ لَا عَلَیْنَا قَالَ فَتَفَرَّقَ السَّحَابُ گفتند ای رسول خدا دعا کن باران بر اطراف و بیابان ها ببارد نه در شهر. پیامبر دعا کرد و همه ابرها از شهر دور شدند. فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَسْقَیْتَ لَنَا فَلَمْ نُسْقَ ثُمَّ اسْتَسْقَیْتَ لَنَا فَسُقِینَا مردم گفتند چرا دفعه اول دعا مستجاب نشد؟ قَالَ إِنِّی دَعَوْتُ وَ لَیْسَ لِی فِی ذَلِکَ نِیَّةٌ ثُمَّ دَعَوْتُ وَ لِیَفِی ذَلِکَ نِیَّةٌ. فرمود:دفعه اول اراده جدی از دعا نداشتم ولی دفعه دوم دعا با اراده بود ۲. شرک در دعا: چرا خدا دعا را استجابت نکرد!! چون نیت شرک آلود بود یعنی در گوشه ذهن توجه به کس دیگری بود. ⏪ در نامه ۳۱ آمده: وَ أَخْلِصْ فِی الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ فَإِنَّ بِیَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَان‏ اخلاص در دعا مهم است.هر چه نیت انسان پاکتر،دعا مستجاب تر. امیرالمومنین: الدُّعَاءُ مَفَاتِیحُ النَّجَاحِ وَمَقَالِیدُ الْفَلاَحِ وَخَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْر نَقِیّ وَقَلْب تَقِیّ دعا کلیدهاى پیروزى و وسیله گشودن قفلهاى رستگارى است و بهترین دعا دعایى است که از سینه پاک و قلب با تقوا برخیزد. اگر گاهی دعا مستجاب نمی‌شود. یک) با توجه دعا کنید. دو) مشرکانه دعا نکنید. سه) با قلب پاک دعا کنید. در روایات آمده قبل از دعا ابتدا توبه کنید طلب استغفار کنید و بعد دعا کنید با قلب پاک دعا کنید . لزوم توبه قبل ازدعا برای تطهیر نیت: _معَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا هِیَ الْمِدْحَةُ ثُمَّ الثَّنَاءُ ثُمَّ الْإِقْرَارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةُ وقتی خواستید دعا کنید اول حمد و ثنای الهی، خوبی‌های خدا و بدی‌های خود را اقرار کن إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا بِالْإِقْرَارِ. تا اعتراف نکنید خدا گناه را نمی‌بخشد. در روایت انام صادق آمده إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَبَّهُ شَیْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ هیچکس دعا نکند چه در امور دنیایی یا آخرتی مگر اینکه: حَتَّى یَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ الْمِدْحَةِ لَهُ اولا: در قلب حمد و ثنای الهی کند. وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ دوما: صلوات بر پیامبر ثُمَّ الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَ التَّوْبَةِ سوما: اعتراف به گناه و توبه ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ. و سپس دعا کند. پاک نبودن با توبه برطرف می‌شود. “اللهم عجل لولیک الفرج” اللهم الحقنا بالصالحین

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۱ – ۱۳ذیحجه

💢بخش پانزده نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش پانزدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
48:58 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش پانزدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔴 جلسه قبل راجع به دعابا امام مجتبی سلام الله علیه صحبت کردند. با دعا کردن درهای رحمت خدا را به روی خود باز کن. با دعا باران رحمت الهی را بر خود فرو بریز. اگر دعا چنین تاثیراتی دارد ، چرا دعای ما اجابت نمیشود!! علت اجابت نشدن دعا چهار چیز است. 🔶فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ مبادا که دعا مستجاب نشد از خدا ناامید شوی هیچ کُندی وتاخیر تو را از خدا ناامید نکند . اجابت نشدن در کار نیست ، نوع اجابت فرق دارد، در نگاه اهل بیت چیزی بنام اجابت نشدن دعا وجود ندارد. اگر دعا حاصل شد اجابت حتما حاصل میشود. 🔶فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ؛ ۱. دعا کردن واجب است دعا نیاز ماست، خدا به اندازه نیتها عطا می کند. حرفی که لقلقه زبان باشد ، نیت مشرکانه باشد. و قلب پاک نباشد ، ترتیب اثر نمیدهد. 🔶و رُبَما اُخِرَت عنکَ الاِجابه ۲. اجابت دعا گاهی بتاخیر می افتد که پاداش و سود دعا کننده را بیشتر کند. 🔶لِیَکونَ ذالِکَ اَعظَمَ لِاَجرِ السّائِل تا اتصال و ارتباط بنده سبب رشد شود. 🔶و اَجزَلَ لِعَطاءِ الاٰمِلِ تا با تاخیر اجابت دعا و پشت در ماندن ، عطای خدا برای آرزو مندان بیشتر میشود. عطای بهتر از آن را اعطا میکند. در واقع علت تاخیر آن بهتر و بیشتر دادن عطاست. ماندن و دعا کردن برای خدا مهم است نه گرفتن و رفتن. لذا با تاخیر مجبور است بماند و این اجبار به نفع آرزومند است. مانند نشستن دانش اموز بالاجبار سر کلاس درس ابتدا شاید سخت باشد ولی فهم و دانایی او بالا میرود. سطح غنای دعا بالاتر میرود. خدا نگه میدارد تا انسان بیشتر رشد کند. 🔶و رُبَما سَاَلتَ الشَیَٔ فلا تُؤتاهُ و اُوتِیتَ خیراً منهُ عاجِلاً اَو آجِلاً ۳. تاخیر در اجابت و درخواست عطا نمیشود مگر بهتر از آن داده میشود..یا زود [عاجلاً] و یا پس از مدتی بلند [اجلاً] ودعا به بهترین جزا در آخرت داده میشود. ممکن است محتوای درخواست و دعا خوب نباشد ولی حال درخواست کننده خوب باشد. بتاخیر می افتد تا این حال آرزومند حفظ شود. 《عَسی اَن تَکرَهوا شیئاً و هو خیرُ لکم》 از عمل پیش امده کراهت دارید در حالیکه خیر و صلاح شما در آنست. 《و عَسی اَن تُحبُّوا شیئاً و هو شرُ لکم 》 عملی را شما دوست دارید ولی خیر شما در آن نیست. شما رضایت الهی را طلب کنید، انچه را که خدا می پسندد راضی باشید. 🔶اَو صُرِفَ عنکَ لِما هوَ خیرُُ لَکَ ۴. علت اجابت نشدن دعا : خدا دعای تو را برمی گرداند[صُرف] به آن چیزی که برای تو خوب است.[خیرُلک] در این جملات دو خیر وجود دارد. در مورد سوم (اُوتِیتَ خیراً منهُ) آمده، بین دو چیز خوب و خوبتر بیان شده ، خدا خوبتر را عطا می کند. در مورد چهارم (خیرُلک) آمده ، دعایی که به ضرراست اصلا خوبی ندارد. خدا انرا با هیچ دعایی اجابت نمی کند. 🔶فلَرُبَّ اَمرِِ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلاکُ دینِکَ لَو اُوتِیتَهُ بسیاری از مواقع به چیزی دعا میشود که سبب از بین رفتن اعتقادات میگردد. تو حقایق دعا را نمی‌دانی شاید سبب سلب دین تو باشد خدا اجابت نمی کند. پس اگر خدا اجابت نکردآن هم دلیل خیر انسان است. 《 وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ؛ شوری – ۴۲ 》 اگر خدا به همه انسانها رزق واسع بدهد بسیاری طغیان می کنند. لذا برخی باید معاش و رزق انها تنگ باشد. چون خبیر و بصیر است به عده ای کمتر داده و گرنه از خزائن خدا کم نمیشود. در یک شخص ممکن است داشتن علم سبب تکبر او باشد پس نداشتن علم بنفع اوست. یکی از جاذبه هایی که برای انسان کشش دارد مال است که به عنوان مثال آورده . ✳️ پیامبر خاتم (ص) فرمود: إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ عِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِی الْبَدَنِ عده ای از بندگان امر دین انها اصلاح نمیشود مگر با وسعت مال و صحت و سلامتی فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ خدا انها را با مال و سلامتی امتحان می کند. وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَعِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ فِی أَبْدَانِهِمْ وبرخی از بندگان اگر مال و سلامتی نداشته باشند امر دین آنها در نداری و بیماری اصلاح میشود. فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ خدا آنها را با مسکنت و بیمارب امتحان می کند. هر دو گروه را با لفظ عباد مومن یاد کرده ، دعای انها با غیر همان حالت اجابت نمیشود چون به صلاح هر دو گروه نیست. وداستان ثعلبه که از پیامبر درخواست دعا کرد تا مال او وسعت بیابد. فرمود : مقدار کمی داشته باشی و حق شکر آنرا ادا کنی بهتر از آنست که برای وسعت مال نتوانی حق آنرا ادا کنی. ثعلبه کلام پیامبر را نگرفت دوبارا اصرار کرد دعا شامل حال او شد ، بر اثر وسعت مال و منال در پاسخ به زکات گیرنده حکم خدا را انکار کرد . و پیامبر فرمود: یا وَیح ثعلبه ای وای بر او، احکام ضروری دین را بخاطر مال انکار کرد. 🔶فلتَکن مَساَلَتُکَ فیما یَبقیٰ لَکَ جَمالُهُ دعای تو باید بگونه ای باشد که جمال آن برای تو باقی بماند، وگرفتاری و آفت آن از تو دفع شود. دعا دو ویژگی جمال و بقا را داشته باشد. 🔶و یُفنی’ عنکَ وَبالُهُ مال فانیست فقط وبال آن میماند. اما اخلاق و علم ،فقط عصاره و جمال آن برای تو میماند. 🔶فَالمالُ لا یَبقی’ لَکَ ولا تَبقی’ لَهُ مال آن دعایی ست که ،نه او برای تو میماند ونه تو برای آن می‌مانی. تو از دنیا میروی مال میماند. گاهی تو هستی و مال با ورشکستگی، سرقت ، اتش سوزی از بین میرود. حضرت از بین همه ی مصادیق انگشت بر روی مال می گذارد، چون معمولا انسانها درگیر ثروت و رفاه زدگی و اندوختن، که یک مانع بزرگی درراه زندگی آنهاست. المالُ مادَهُ الشَهَوات ماده و زیر بنای اصلی تمام شهوات و بسیاری از خطاها مال و دارایی است. اِنّ الانسانَ لَیَطغی اَن رَایهُ استَغنی انسان وقتی خود را مستغنی می بیند طغیان می کند. هر کاری را راحت ورود میکند هر چند خطا باشد ، در حالیکه اگر همان مال نبود سربزیر بود. پبامبر دعا میکرد، خدایا به اندازه کفاف بده نه رفاه و نه اسراف. آبرومندانه زندگی کردن با پر توقع بودن متفاوت است. آبرومندانه بقدر کفاف یک مسئله است، و ولخرجی و چشم هم چشمی مسئله دیگریست. 🔶واعلَم یا بُنیَّ اَنَکَ خُلِقتَ لِلاخرةِ لا لِلدُّنیا فرزندم بدان ، که تو برای آخرت خلق شده ای نه برای دنیا، زندگی در دنیا پلی هست که اصالت ندارد. دنیا پلی ست برای عبور و رسیدن به مقصد ،رد شدن از پل و رسیدن مهم است ،بقیه مسائل آن اهمیتی ندارد .جنس آن پل طلا باشد یا غیر طلا ، موضوعیت ندارد.موضوع در رد شدن و عبور است. 🔶 ولِلفناءِ لا لِلبقاءِ ولَلموتِ لا لِلحیاةِ تو برای مرگ خلق شدی نه برای بقای دنیا، دنیا روزی خواهد مرد و برای تو باقی نمی ماند. تو برای مرگ خلق شدی نه برای حیات دنیا. ✅ شش مرحله در طول حیات وحود دارد که بقا ندارد و موقتی است. ۱.صلب پدران ۲. رحم مادران ۳. دنیا ۴‌. قبر و برزخ ۵.قیامت و آخرت از این پنج مرحله که دائمی نیست عبور می کنیم فقط مرحله اخر باقیست.و جاودانه ۶. بهشت و جهنم ✳️مناجات خدا عز و جل با موسى بن عمران یَا مُوسَى لاَ تُطِلْ فِی اَلدُّنْیَا أَمَلَکَ فَیَقْسُوَ قَلْبُکَ اى موسى در دنیا آرزو دراز مکن تا دلت سخت نگردد، وَ قَاسِی اَلْقَلْبِ مِنِّی بَعِیدٌ سخت دل از من بدور است، أَمِتْ قَلْبَکَ بِالْخَشْیَةِ دلت را با ترس بکش. کسی جاودانه نیست بالاجبار میبرند فقط فرق در اینست چه کسی بخدا نزدیک است و چه کسی دور. 🔶 واَنَک فِی مَنزلِ قُلعَةٕ و دارِ بُلغَةٕ بدان دنیا منزل استیجاری و دارکوچ و کندن [قُلعه] است .بناچار باید نقل مکان کنی . در دنیا زاد و توشه جمع کن که تورا رساننده باشد[بُلغه] برساند به آن مقصدی که برای آن خلق شده ای . 🔶و طَریقٕ الیَ الاخِرَه دنیا راه آخرت است. کسی وسط راه ماندگار نمیشود . موقت استراحت می کند. 🔶اَنَّک طَریدُالمَوتِ الذَّیِ لا یَنجُوا منهُ هارِبُهُ تو در حال فرار مانند صید رانده شده [طرید] ومرگ مانند یک شکارچی بدنبال توست، (در رقابت شکار دنیا ،گاه شکارچی پیروز است گاه شکار.) اما در رقابت شکار مرگ و انسان همیشه مرگ پیروز است.از دست مرگ راه فراری نیست.[هاربُ] 🔶 ولا یَفُوتُهُ طالبُه مرگ ،هیچ بشری را از قلم نمی اندازد و از دست او فوت نمیشود. در بسیاری از امور مردم دچار شک و تردید هستند حتی در مورد وجود خدا عده ای مشکک هستند اما در مورد مرگ هیچ کسی شک ندارد. منکرین خدا هم اصل مرگ را قبول دارند. اصل مرگ یک امر همگانی غیر قابل شک است. 🔶ولابُدَّ اَنهُ مُدرِکهُ بناچار همه مرگ را درک خواهند کرد، بر پیشانی انسان ثبت شده .اما چه خوب است انسان هم نسبت به مرگ آماده و حواس جمع باشد. 《قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا؛ احزاب – ۱۶ 》 اگر بنا باشد بمیرید ، فرار کنید یا نکنید مرگ از شما دست بر نمیدارد. عالم مانند حلقه ای در دست عزرائیل. ⏪ جملات حضرت در باب مرگ : _ مرگ از نزدیک بشما می نگرد. _ مرگ مثل عقابی که چنگال در پیکر شما فرو کرده. _ مرگ مانند تیرانداز ماهر پیشانی را هدف گرفته و منتظر شلیک است. _ مرگ مانند طناب داری بر گردن شما از بدو تولد پیچیده شده. _شما مثل آهو صید در دست شیر مرگ که هرگز راه فراراز شکارچی نیست. مهم آنست از مرگ نهراسید و با آعوش باز استقبال کنید. ⏪خطبه ۱۸۸ فرمود: فلو اَنَّ اَحداً یَجِد الیَ البقاءِ سُلَّماً اَو اِلی دفعِ الموتِ سبیلاُ لکانَ ذالکَ سلیمانَ بنَ داوود علیه السلام اگر شخصی راه بسوی جاودانگی ، راه فرار از مرگ را پیدا می کرد .اولویت با سلیمان نبی ( ع) بود .فرمانروایی تمام دنیا در چنگ او بود. ولی باز هم از دنیا رفت.شما هم می روید. در خطبه ۵۵ فرمود: در جنگ صفین بعلت تاخیر به حضرت معترض شدند که از مرگ ترسیده وارد جنگ نمیشود. فرمود: من اگر جنگ را به تاخیر می اندازم فقط برای هدایت مردم است. 《فوَاللهِ ما اُبالِی دَخَلتُ الیَ الموتِ اَو خَرجَ المَوتِ اِلیَّ》 من هیچ ترسی ندارم از اینکه به سمت مرگ بروم یا مرگ به سمت من بیاید. کسی که از مرگ نهراسد در او تهدید ، تطمیع ،تاثیر ندارد. وعده و وعید او را از پا در نمی آورد.در برابر هر جیزی کوتاه نمی آید مرگ را به بازی می گیرد اما دیگران بازی مرگ را میخورند. ✅ مرگ همگانی است ولی کیفیت آن بنا به زندگی هر کس مشخص میشود ⏪ اصول چها گانه امام صادق در زندگی : قِیلَ لِلصَّادِقِ ع عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ ؟ از امام صادق علیه‏ السلام پرسیدند: کار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‏ اى؟ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ فرمودند: بر چهار اصل: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ ۱- فهمیدم که عمل مرا کسى دیگر انجام نمى ‏دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ ۲- دانستم که خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حیا کردم وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَایَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ ۳- فهمیدم که روزى مرا دیگرى نمى‏ خورد پس آرام گرفتم؛ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ. ۴- دانستم که پایان کار من مرگ است پس براى آن آماده شدم. 🔶فَکن منهُ علیٰ حَذَرٕ اَن یُدرِکَکَ علیٰ حالٕ سیئه از مرگ بر حذر باش و آنرا جدی بگیر . بترس از اینکه مرگ تو را فرا بگیرد[یُدرکَک] و در حالیکه حال تو ناخوش باشد.و در حال گناه مرگ را درک کنی. 🔶قد کنتَ تُحَدثُ نفسَک…فیَحولُ بینَکَ و بینَ ذالک قبل از مرگ با خود حدیث میکردی بعد این گناه و روزهای بعد توبه و ابراز پشیمانی می کنم. ولی دست نمی یابی و ناگهان مرگ بین تو و توبه حائل میشود. بعد از آن جای استیعاب و طلب پوزش نیست. در اینصورت بدون توبه با حال گناه مردن، حقیقت، روح و قیامت خود را به هلاکت انداخته. هلاکت بمعنای مردن نیست. هلاکت نرسیدن به مقصد و مرگ روح است به هدف نرسیدن و ضایع کردن نعمتهاست. ✅ زندگی هر کس با مرگ او تناسب دارد مرگ پایان زندگی و استمرار زندگی بعدی است. پاک زندگی کرده پاک میمیرد. ⏪ در خطبه ۳ فرمود: فرَاَیتَ اَنَّ الصبرَ علیٰ هاتا اَجحیٰ دیدم که صبر کنم بر این محنت ،میدانم ظلمت محض است. ویا دست به قبضه شمشیر ببرم ، میدانم شکست حتمی ست. نتیجه گرفتم صبر کردن بر این حالت و این معضل عاقلانه تر است و حکومت را رها کردم تا اصل اسلام باقی بماند. فصَبرتُ و فی العینِ قَذیً و فی الحلقِ شَجا صبر کردم اما ، صبری که خار در چشم و استخوانی در گلو تحمل کردم. اَریٰ تُراثی نَهبا با چشم خود دیدم که میراث علی را غارت کردند. حتیٰ مَضیَ الاولُ لسبیلِه قضیه به همین منوال گذشت تا اینکه خلیفه اول در راه خود از دنیا رفت. [ مضیٰ لسبیله] نفرمود خلیفه مُرد!! مرگ ، تمام شدن نیست، همان مسیر دنیا ادامه داده میشود. در همان مسیری که هست از این سمت پل به سمت دیگر پل حرکت کرده است. مسیر امروز ادامه ی مسیر فردا را بدنبال خواهد داشت. 🔶 اَکثِر مِن ذکرِ الموت …. حتما مرگ بسراغ تو خواهد آمد،اما تو هم زیاد بیاد مرگ باش.لحظه به لحظه بدنبال توست وتو را رصد می‌کند ،تو هم بیاد او باش. آماده بر آن اتفاقاتی که ناگهانی بر تو وارد میشود.[ سکرات مرگ] . و بیاد اتفاقات بعد مرگ هم باش که بر تو عارض می‌شود.[ شب اول قبر ، حساب و کتاب ] . از هم اکنون مطابق با نیازهای آن زمان عمل کن و توشه جمع کن. 🔶حتیٰ یَاتیَکَ و قد اَخَذتَ منهُ حِذرَک … آنچنان بیاد مرگ باش وقتی بسمت تو آمد ،سلاح خویش، لباس رزم بتن آماده باشی برای بعد از مرگ ، وگرنه مرگ بر تو چیره خواهد شد. 🔶ولا یَاتیَکَ بَغتَةً فَیَبهَرَک مبادا مرگ بصورت ناگهانی بر تو وارد شود آمادگی نداشته باشی، غافلگیر و مغلوب شوی .[یبهرَک] این آماده بودن و نترسیدن از مرگ شرط آن توجه بمرگ است” اَکثِر مِن ذکرِ الموت” است. ✳️ در توحید مفضّل امام صادق صلوات الله علیه فرمود: یَا مُفَضَّلُ مَا سُتِرَ عَنِ الإِنسَانِ عِلمُهُ مِن مُدَّةِ حَیَاتِهِ فَإِنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدَارَ عُمُرِهِ وَ کَانَ قَصِیرَ العُمُرِ لَم یَتَهَنَّأ بِالعَیشِ مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ وَ تَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ بَل کَانَ ای مفضّل! در عدم آگاهی انسان به مدت عمرش اندیشه کن. اگر او به عمرکوتاهش پی می‏برد، هیچ لذتی نمی‏برد و با علم به مرگ و انتظار آن، زندگی برای اوگوارا و شیرین نبود، چنین کسی همانند شخصی است که مالش نابود شده و یا درشرف نابودی است و احساس فقر و نابودی مال، او را هراسناک کرده. حال‏آنکه آثار و عواقب ناگوار شناخت پایان عمر بمراتب از آثار نابودی مال بزرگتر و دشوارتر است؛ زیرا کمبود مال جبران‏شدنی است و این امر باعث آرامش نسبی شخص می‏گردد. ولی کسی که به پایان‏ عمر یقین و باور داشته باشد اگر چه عمرش طولانی شود، هیچ امیدی ندارد. و نیز اگر شخص به طول عمر و بقای خود اطمینان بیابد، در دریای لذات و معاصی غرق می‏گردد. او به این امید که در پایان عمر توبه خواهد کرد همواره در رسیدن به شهوات می‏کوشد. بی‏شک خدای جلّ و علا از این عقیده خشنود نیست و آن را ازبندگان نمی‏پذیرد. به این ترتیب بهترین چیز همان است که زمان مرگ و مدت عمر بر انسان ناپیدا وپوشیده ماند. تا در طول عمر منتظر مرگ باشد و [با یاد مرگ‏] گناهان را ترک کند و کارهای صالح و نیکو را برگیرد. اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۳ – ۱۵ذیحجه

💢بخش هفدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هفدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:08 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هفدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

 نامه به امام مجتبی (ع)

حضرت در ادامه مباحث تربیتی گذشته به نکات دیگری از تربیت فرزند اشاره می‌کنند:

🔶وَ اعْلَمْ یَقِیناً أَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ 
یقینا بدان هرگز به همه آرزوهایت نمیرسی. 

⏪ حضرت درغررالحکم فرمود:
 لَا شَیْ‏ءَ أَصْدَقُ مِنَ الْأَجَلِ. لَا شَیْ‏ءَ أَکْذَبُ مِنَ الْأَمَلِ.
هیچ راست تر از مرگ وجود ندارد و هیچ چیزی دروغتر از آرزو نیست. 

_ خطبه ۱۱۴ :
 فَبَادَرُوا الْعَمَلَ وَ کَذَّبُوا الْأَمَلَ
عمل کنید ولی آرزوها را تکذیب کنید. 

 _ خطبه ۸۶ : 
وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُور
بدانید آرزو ها عقل را زائل میکند و موجب فراموشی ذکر و یاد خدا است، پس آرزو ها را تکذیب کنید، چرا که آرزو همچون غرور طبل تو خالی است و صاحب غرور فردی مغرور است. 

_رجا (امید داشتن) در اسلام ستایش شده است و در مقابل آرزو داشتن نکوهش شده. 
فردی که رجا دارد برای رسیدن به هدف دست به کوشش میزند ولی صاحب امل (آرمانگرا) منتظر می‌شوند تا خود آرزو به سر بنشیند. 

_ با توجه به تربیتی بودن این نامه، باید این سخنان را به فرزندان آموخت.
نتیجه آرزو داشتن، توهمی زندگی کردن و باز ماندن از حقایق است:

 _ حکمت ۳۶ : 
مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل‏ 
کسی که آرزوی طولانی داشته باشد دچار اعمال سوء میشود.

🔶وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ 
نمیتوانی از مرگ تجاوز کنی ، وبیش از حد مقدر زنده بمانی.

🔶وَ أَنَّکَ فِی سَبِیلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ 
تو در مسیر مردگان هستی. 
اگر به مرگ توجه شود کارها را به تاخیر می‌اندازد، کسی که از رسیدن اجل خود بیمناک باشد هرگز نماز را به بعد موکول نمی‌کند. 

_ حضرت در خطبه ۱۴۹ چند لحظه قبل از شهادت فرمود : 
أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ  وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُه‏
اى مردم هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید (بر سرش می‌آید) ، اجل سر آمد زندگى(پا به پای شما می آید) ، و فرار از مرگ رسیدن به آن است. 
باتوجه به رسیدن مرگ:

🔶فَخَفِّضْ  فِی الطَّلَبِ 
در به دست آوردن دنیا زیاده روی نکن [فَخَفِّضْ]  (فعل امر/پایین بیاور، متعادل کن)

🔶وَ أَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ 
در کسب و کار نیز میانه رو باش. 
 وقتی رسیدن به آرزوها ممکن نیست و عمر نیز کوتاه است چرا انسان زیاده روی در طلب کند؟
چرا از راه ناپاک بدست بیاورد؟

کسب وکارهم باید جمیل باشد هم مجمل هم پاک باشد هم بدون زیاده روی . 
پول باید از راه حلال به دست بیاید ظلم و ستم در آن نباشد، ضمنا وقت برای عبادت و خودسازی و صله رحم و … هم بگذارد.

🔶فَإِنَّهُ رُبَّ طَلبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ 
چه بسیار که تلاش بیش از حد باعث نابودی اموال شود.[حرَب]

حرَب ،غارت مال .ورشکستگی برای کسی است که پولدار باشد، آدم فقیر که چیزی ندارد تا ورشکسته شود. 
گاهی اوقات تلاش خارج ازضابطه و حریصانه باعث نابودی همه سرمایه است.

⏪ حکمت ۳۰۷ :
 یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَب‏ 
انسان اگر عزیز از دست بدهد شاید آرام بگیرد، ولی اگر مال از دست داد آرام نمی گیرد. 
علت بسیاری از اضطراب ها مال اندوزی است، پول که زیاد شد یا ترس از بین رفتن آن هست یا واقعا از بین رفته که در هر دو صورت موجب رنجش خاطر است.

🔶وَ لَیْسَ کُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ 
ناینطور نیست هر کسی زیاد تلاش کند به روزی می‌رسد. 

🔶وَ لَا کُلُّ مُجْمِلٍ  بِمَحْرُومٍ؛
ونه کسی که میانه رو باشد محروم میماند. 
باید باورها را اصلاح کرد، کسی که رازق است به ما دستور داده علاوه بر کار و تلاش، برای معنویت و علم و آخرت هم وقت بگذارید. اگر اینگونه تربیت شدیم دیگر حریص نیستیم.

✳️ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
 اَجْمِلُوا فى طَلَبِ الدُّنْیا فَإنَّ کُلاًّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ 
در طلب دنیا میانه رو باشید، چرا که به هرکس آنچه مقدر شده است داده مى شود

از مهمترین نکات تربیتی:

🔶وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ 
 از فرو رفتن در امور پست [دنیُّه]شخصیت خود را حفظ کن

🔶 وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ 
اگر چه آن دنائت و پستی تو را به آرزوهایت برساند،

هم خودمان عزت نفس داشته باشیم، هم فرزندانمان را اینگونه تربیت کنیم. 
منظور از دنیّه بسته به شخصیت فرد متفاوت است در مورد برخی گناه دنیه به حساب می‌آید. هیچ چیزی ارزش از دست دادن عزت نفس را ندارد. 

✅اهل بیت تا به این حد دنبال عزت و شرافت ما هستند:
روایتی در این باره در کافی آمده است: 
از جُوَیْرِیَةَ بْنِ مُسْهِرٍ نقل شده است:
اشْتَدَدْتُ خَلْفَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ 
پشت سر حضرت راه افتادم
فَقَالَ لِی یَا جُوَیْرِیَةُ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ هَؤُلَاءِ الْحَمْقَى إِلَّا بِخَفْقِ النِّعَالِ خَلْفَهُمْ
به من فرمود :بسیاری ازحاکمان نادان در طول تاریخ به خاطر صدای کفشهایی که پشت سرشان می آمد به هلاکت افتادند.
(افراد برای چاپلوسی و تملق دنبال بزرگان راه می افتند) 
مَا جَاءَ بِکَ 
چه کاری داری؟
قُلْتُ جِئْتُ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثٍ عَنِ الشَّرَفِ وَ عَنِ الْمُرُوءَةِ وَ عَنِ الْعَقْلِ
گفتم آمده ام تا سه سوال از شما بپرسم درمورد شرافت و مروت(جوانمردی) و عقل:
قَالَ أَمَّا الشَّرَفُ فَمَنْ شَرَّفَهُ السُّلْطَانُ شَرُفَ
اما شرافت هر کس در این است که سلطان پیش او بیاید نه اینکه او دنبال حاکم برود (عرب به مهمان عزیز میگوید شرّفتمونی یعنی تو به من شرافت دادی)،شرافتمند گردد؛
وَ أَمَّا الْمُرُوءَةُ فَإِصْلَاحُ الْمَعِیشَةِ 
و مروّت،سر و سامان دادن به معیشت و زندگانى است؛
وَ أَمَّا الْعَقْلُ فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَقَلَ. 
و اما عقل،هر که از خدا ترسد از آن برخوردار است.

🔶فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً 
آنچه از شخصیت خود بذل کنی عوض نمی گیری.. 
هرگز در مقابل شخصیتی که از دست میدهی کالای مناسبی به دست نمی آوری و هر چه به دست بیاوری ضرر است.
 
⏪حکمت ۳۹۶ : 
الْمَنِیَّةُ وَ لَا الدَّنِیَّةُ، وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ مرگ بهتر از پستی است. وانسان کم داشته باشد بهتر از نیازمند بودن است.

انسان مال میخواهد برای زندگی آبرومند، بنا نیست که آبرو خرج به دست آوردن مال باشد. آنجا که شیء با ارزشی را خرج بی ارزشی کنیم ضرر است.

 معروف ترین جملات نامه: 
🔶وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً؛
خودت را عبد دیگران نکن در حالی که خدا تو را آزاد قرار داد. ارزش هر کس به آن چیزی است که دوست میدارد

_در همین نامه فرمود: 
 فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَلَماً وَ لَا یَرَوْنَ نَفَقَةً فِیهِ مَغْرَماً 
از تمام سختىهاى طول سفر احساس ناراحتى و درد ندارند،  و هزینه ای که در این راه پرداخت میکنند را ضرر نمی‌بینند.
 
_ انسان آزاده نه تنها از هر راهی پول در نمی آورد بلکه برای حریتش خرج هم میکند. 

 _ حکمت 133:
 الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ، 
دنیا سراى عبور است نه سراى اقامت و مردم در دنیا دو گونه اند:
کرَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا. 
 بعضى خود را فروختند و خویش را هلاک کردند و بعضى خود را خریدند و آزاد کردند.

_ خداوند که مالک ماست، ما را آزاد قرار داده است. در حالی که ما خودمان را اسیر، بنده و برده دیگران کرده ایم. گاهی افراد خودشان را به اسارت در می آورند، گاهی ملت ها.
بحث استعماگر و استعمار شده به خاطر همین است که ملت ها حریت خود را فروخته اند.

⏪ وسائل الشیعه: 
 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ
پنج صفت است که اگر کسى لااقل یکى از آنها را نداشته باشد خیر قابل توجهى در او نیست:
 أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ وَ الثَّالِثَةُ الْحَیَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیَّةُ 
 اوّل وفاست ، دوم تدبیر، سوم حیا، 
چهارم حسن خلق، پنجم که جامع همه این صفات است، حریت و آزادگى . 

_ وَ قَالَ ع خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ نَاقِصَ الْعَیْشِ زَائِلَ الْعَقْلِ مَشْغُولَ الْقَلْبِ
پنج خصلت است که هر کسی یکى از آن پنج را نداشته باشد همیشه کار زندگى‌اش ناتمام و عقل از دست رفته و خواطرش پریشان است.
 فَأَوَّلُهَا صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ الثَّانِیَةُ الْأَمْنُ وَ الثَّالِثَةُ السَّعَةُ فِی الرِّزْقِ وَ الرَّابِعَةُ الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ 
 نخست تندرستى دوم امنیت سوم وسعت روزى چهارم همدم موافق 
قُلْتُ وَ مَا الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ 
عرض کردم همدم موافق چیست فرمود
قَالَ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ وَ الْجَلِیسُ الصَّالِحُ‏ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الدَّعَةُ. 
همسر شایسته، فرزند شایسته، همنشین شایسته، پنجم که جامع همه این خصلتها است آسایش .

یکی از توجیهاتی که انسان میکند برای از بین بردن حرّیت و اسیر این و آن شدن این است که حالا چهار صباحی ذلت میکشیم بعد راحت میشویم و زندگی خوش میشود؛ حضرت میفرماید:

🔶وَ مَا خَیْرُ خَیْرٍ لَا یُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ 
آن خوبی که از طریق شر به دست بیاید، خیر نیست. 

🔶وَ یُسْرٍ لَا یُنَالُ إِلَّا بِعُسْرٍ 
آن آسایشی که جز با زحمت و رنج به دست بیاید، آسایش نیست. 
 چه سودى دارد خیرى که جز از طریق شر به دست آید؟!
 و چه فایده اى دارد راحتى که جز از طریق ناراحتى حاصل شود؟!
با ذلت زندگی کردن، دست به دست فاسدان گذاشتن راحتی و آسایش ندارد دنیا شر، و آخرت هم شر است.

✅ حضرت در این بخش زحمت برای دنیا را مطرح میکند، چه خیری است در شغلی که آنقدر مشغولیت داشته باشد که فرصت عبادت را از انسان بگیرد؟
 ولو اینکه در آمد خوبی داشته باشد.
آن چه آسایشی است که بخواهد با تلاطم فکری و بی قراری و درگیری ذهنی به دست بیاید.

_ حکمت ۳۸۷ :  
مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ 
 خیرى که در پى آن آتش باشد، خیر نخواهد بود، و شرّى که در پى آن بهشت است (مثل جهاد) شرّ نخواهد بود،
 وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَة.
 و هر نعمتى بى بهشت ناچیز است، و هر بلایى بى جهنّم، عافیّت است.
 
🔺نکته :  
“فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا” آیه اشاره به زحمت بهشت رفتن دارد. برای بهشت باید زحمت کشید.

اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۴ – ۱۶ذیحجه

💢بخش هجدهم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش هجدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
50:51 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش هجدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔶وَ إِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ حسن جان مواظب باش،بپرهیز از اینکه مرکبهای طمع [مطایا]تورابه سرعت حرکت دهد[توجِف بک]و این اسب تندروی چموش تو را به آبشخور[مناهل] هلاکت وارد کند. ✅️ طمع تشبیه شده به اسب تندرویی که انسان تشنه را به سرعت به سمت چشمه میبرد، ولی چه چشمه ای؟ مردابی که انسان را به هلاکت می اندازد. هلاکت غیراز مرگ است.درمرگ آدمی می میرد تمام میشود. ولی در هلاکت، روح، وجودش، فطرت، حقیقتش از بین می رود. طمع در روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. ✳️در حکمت ۲۱۹ فرمود: أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع‏ بیشترین جایی که عقل به زمین می افتد، زمانیست که برق طمع می تابد. عقل از کار می افتد. _درحکمت ۲۲۶ فرمود: الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّل‏ طمعکار علی الدوام ذلیل وخوار است. اگر بخواهی به آزادی وآزادگی برسی راهی جز این نیست که طمع را رها کنی. ✴️ امام صادق(ع) فرمودند: الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّیْطَانِ یَسْقِی بِیَدِهِ لِخَوَاصِّهِ طمع، شراب شیطان است که با دست خود به خواص خود مى نوشاند. فَمَنْ سَکِرَ مِنْهُ لاَ یَصْحُو إِلاَّ فِی أَلِیمِ عَذَابِ اللهِ أَوْ مُجَاوَرَةِ سَاقِیه و هرکس از آن شراب، مست شود جز در عذاب الهى یا در کنار ساقی (شیطان) هوشیار نمى شود. ✴️ رسول خدا(ص)فرمود: اَلطَّمَعُ یُذْهِبُ الْحِکْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ طمع حکمت و تدبیر را حتى از دل دانشمندان بیرون مى برد. ✳️ امیرالمؤمنین علی(ع)فرمود: مَا هَدَمَ الدِّینَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلاَ أَفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَع چیزى مانند بدعت ها دین را ویران نمى سازد و چیزى بدتر از طمع براى فاسد کردن انسان نیست. 🔶 وَ إِنِ اسْتَطَعْتَوَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ، اگر میتوانی[انِ استَطعتَ] طوری زندگی کنی که بین تو وبین خدا یک شخص دیگری، واسطه ای[ذو نعمه] نباشد، همانطور زندگی کن. 🔶فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ وَ آخِذٌ سَهْمَکَ بدان وآگاه باش تو به آن سهم وبه آن قسمتی که خدا به تو مقدر کرده حتما خواهی رسید. 🔺نکته قابل توجه در “وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ” اینست که: وقتی بحث استطاعت پیش می آید یعنی این کار شدنی است اگر چه خیلی سخت است. اگر ما واقعا یقین داشته باشیم رازقمان خداست واو مشکل ما را میداند،پس روزی ما رامیرساند. به جای رو زدن به مردم، به خدا رو بزنیم. ✴️مرحوم کلینی در کافی شریف دربَابُ الصَّلَاةِ فِی طَلَبِ الرِّزْق‏ ازامام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: مَنْ جَاعَ فَلْیَتَوَضَّأْ وَ لْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یَقُولُ یَا رَبِّ إِنِّی جَائِعٌ فَأَطْعِمْنِی فَإِنَّهُ یُطْعَمُ مِنْ سَاعَتِهِ. انسان گرسنه اگر وضو بگیرد، دو رکعت نماز بخواند، به خدا بگوید: خدایا گرسنه ام تو مرا سیر کن، به ساعت نکشیده، خدا رزق این شخص را می رساند. 🔺شبهه: انسان موجودی اجتماعی وچنین آفریده شده است که برای رفع نیازهای خودبه دیگران محتاج باشد.واین مطلب چگونه با این روایت قابل جمع است؟ 🔻جواب : وقتی در مورد یک مطلبی میخواهیم صحبت کنیم ونظر اسلام را در مورد آن بدانیم، فقط به یک روایت اکتفا نمی کنیم بلکه مجموع روایات را با هم می بینیم. روایات فراوانی آمده که انسان محتاج به یکدیگر است چون ذاتا اینطور آفریده شده وبه تنهایی نمی تواند گلیم خود را از آب بکشد. اگر چه کلام حضرت ناظر به رو نزدن به هیچ کسی است ولی با توجه به احتیاجات انسان از طرفی و روایت از طرف دیگر به این نتیجه میرسیم که مقصود حضرت رو نزدن به اشرار خلق است. آنچه مهم است این است که حاجات خود را از خدا وفرد مومن بخواهیم و از غیر مومن حاجت نخواهیم . ✅️ روایت آمده کسی که حاجت خود را از خدا بخواهد وپیش او گلایه کند،از خدا میگیرد. کسی که حاجت پیش مومن برد گلایه کند،انگار پیش خدا گلایه کرده، ولی اگر پیش غیر خدا وشرور رود وابراز کند،این شخص از دست خدا شکایت کرده است. ✴️امام باقر فرمودند : قَالَ یَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ شخصى در محضر آن حضرت به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا مرا از همه خلق خود بى نیاز کن فَقَالَ أَبُو جَعْفَر لاَ تَقُلْ هَکَذَا وَلَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ امام فرمود این گونه دعا نکن; ولى بگو خداوندا ما را از خلق شرور بى نیاز کن، فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْ أَخِیهِ زیرا هیچ انسان باایمانى از کمک و یارى برادرش بى نیاز نیست. ⏪امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن فرمود: یَا بُنَیَّ إِذَا نَزَلَ بِکَ کَلَبُ الزَّمَانِ وَقَحْطُ الدَّهْرِ فَعَلَیْکَ بِذَوِی الاْصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَالاْیثَارِ وَالشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّات فرزندم هنگامى که سختى هاى زمان و کمبودهاى دوران دامان تو را گرفت از کسانى کمک بخواه که داراى ریشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند; آنهایى که اهل رحمت و ایثار و شفقت هستند، چرا که آنها در قضاى حوائج سریع تر و در دفع مشکلات مؤثرترند. 🔶وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ، وَ إِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْه. خدا اگر به کسی کمک کند با عزت است، کمک او مشکل گشایی است ولی اگر کسی محتاج مردم شد یا منت است یا ذلت . در این بخش حضرت در مورد موانع کمال صحبت میکند: 🔶وَ تَلَافِیکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ أَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ حسن جان، از دست دادن آنچه به خاطر سکوت [صمت]از دست داده ای ، جبران کردن [تَلافیک] آن خیلی راحت تر است[اَیسَر] از ادراک وبدست آوردن چیزی است که با حرف زدن از دست دادی.(آسان تر است از جبران آنچه بر اثر سخن از تو فوت شده)، ✅️ در این بخش حضرت از جبران صحبت میکند که دو معنا دارد: 1.گاهی انسان حرفهایی میزند و دلهایی میشکند که جبران آنها ممکن نیست، اگر در هنگام حرف زدن توجه کند و کمتر و گزیده تر صحبت کند امکان خطا کمتر میشود و به فرض که نیاز دید میتواند بعدا حرف را منتقل کند. 2.گاهی حرفها موانعی بر سر راه کمال هستند، گاهی صحبت ها باعث میشوند انسان نعمت هایی را از دست بدهد که جبران نشدنی هستند. ⏪ استناد زیادی در این مورد است. _ در حکمت ۲ نهج البلاغه می فرماید: اگر حرف نابجا زدید ذلیل می شوید. وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه. و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى ارزش کرده است. _ در خطبه ۱۹۰ فرمود: وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ مبادا که دستها و شمشیرهایتان را در راه خواهشهاى زبان خود به کار برید. گاهی حرف نابجا، عزت انسان را از بین می برد. _ در خطبه ۱۷۶ فرمود: وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ] یَخْزُنَ لِسَانَهُ، به خدا سوگند، ندیده ام بنده اى را که پرهیزکارى کند و پرهیزکاری او را سودمند افتد، مگر آنکه زبان خود نگه دارد. مراقبت از زبان، همان تقوای لسان است. گاهی زبان ایجاد اختلاف میکند که مانع بزرگی سر راه انسان است. 🔶وَ حِفْظُ مَا فِی الْوِعَاءِ (ظرف/مشک) بِشَدِّ الْوِکَاءِ اگر می خواهید آنچه داخل ظرف [وِعاء]است حفظ شود، آن را محکم ببند.[یشّدُ الوکاء] خداوند اگر چشم داده، پلک هم داده، اگر زبان داده لب هم داده باید مواظب بود که در این مشک باز نشود و هرچه خواست بگوید. ⏪ تعبیر پیامبر است : چشم ببند تا عجایب را نشانتان بدهند. زبان را ببندید تا خداوند حکمت را از قلب شما به زبان شما جاری کند. ✴️ امام صادق( ع) فرمود: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِکُمْ أَوْکِیَةٌ لَحَدَّثْتُ کُلَّ امْرِئٍ مِنْکُمْ بِمَا لَهُ بخدا قسم اگر دهان شما لجام داشت من بهر یک از شما آنچه را که بسود او بود مى‌گفتم وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُ أَتْقِیَاءَ لَتَکَلَّمْتُ‏ بخدا قسم اگر مردانى پرهیزکار مى‌یافتم سخنانى میگفتم. ✅️ ارزش هر انسانی به آن چیزهایی است که نمی تواند بگوید.به آن اسراری است که دارد. 🔶وَ حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیْ غَیْرِکَ، آنچه از نعمتها داری حفظ کن.این برای من بسیار محبوبتر است از اینکه نگاهت به دست این و آن باشد. _محبوب شدن نزد امیرالمومنین به این طریق ممکن است؛ انسان داشته ها و استعدادها و نعمت های خود را قدر بداند و آنها را به درستی مصرف کند نه اینکه آنها را با اسراف و بی تدبیری از بین ببرد و بعد چشم به دست مردم دوخته باشد. ✴️امام جواد(ع)فرمود: مَنِ اسْتَغْنَى بِاللَّهِ افْتَقَرَ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ أَحَبَّهُ النَّاسُ وَ إِنْ کَرِهُوا. هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی پیشه کند، خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند. ✳️قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ (ص )عَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا فَعَلْتُهُ أَحَبَّنِیَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَحَبَّنِیَ النَّاسُ مِنَ الْأَرْضِ مردى از رسول خدا درخواست کرد که چیزى به من بیاموز تا با انجام دادن آن خدا در آسمان و مردم در زمین مرا دوست داشته باشند، قَالَ فَقَالَ لَهُ اِرْغَبْ فِیمَا عِنْدَکَ سَیُحِبُّکَ اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ. حضرت به او فرمود:(فقط‍‌)به آنچه در نزد خداست، چشم امید داشته باش تا خداوند تو را دوست بدارد،و به آنچه که در نزد مردم است بى‌میل و رغبت باش، تا مردم نیز تو را دوست داشته باشند. _ امام باقر(ع) فرمود: خَیْرُ الْمَالِ الثِّقَةُ بِاللهِ وَالْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ; بهترین سرمایه اعتماد بر ذات پاک خدا و مأیوس بودن از چیزى است که در دست مردم است. 🔶وَ مَرَارَةُ الْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ تلخی ناامیدی از مردم، شیرین تر از درخواست کردن از آنهاست. _ نداشتن فقط یک درد است ولی درخواست کردن هم ذلت دارد هم منت دارد هم اذیت . _ در واقع نباید از مردم پست و فرومایه که قصد عزت شکنی دارند درخواست کرد. مضمون این شعر هم برگرفته از سخنان مولاست. وَإِنْ کانَ طَعْمُ الْیَأْسِ مُرّاً فَإِنَّهُ/ أَلَذُّ وَأَحْلى مِنْ سُؤالِ الاْراذِلِ/ اگر چه طعم یأس، تلخ است ولى شیرین تر و لذت بخش تر از درخواست و تقاضا از افراد رذل و پست است. ⏪ روایت امیرالمومنین در غررالحکم: أَصْلُ الْإِخْلَاصِ الْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ. اصل و حقیقت اخلاص این است که از آنچه در دست مردم است مایوس باش. ( تا وقتی نگاه به دست مردم باشد هنوز خالص نشده، مشرک است.) 🔶وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفّه خَیْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ، شغل و درآمد [الحرفَه] با خود نگهداری، و مناعت[مع العفّه] طبع بهتر از ثروت همراه با گناه است. _شغل و تخصص داشتنی که انسان در آن به حلال اکتفاء کند اگر چه آن حلال کم باشد بسیار پسندیده تر از آن است که انسان ثروت را از راه گناه به دست بیاورد و در راه فساد خرج کند. در اینجا حضرت به بحث حلال بودن اشاره می کند.فرمود: اِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ یُحبُّ المُحتَرِفَ الأَمینَ. خداوند متعال آدم درست‌کار صاحب حرفه را دوست می‌دارد. ✅در کلام حضرت بین شغل داشتن و عفت پیوند برقراراست یعنی خود شغل یکی از عوامل عفت است؛و از آن طرف بین ثروتمند افراطی و غنا با فجور نیز رابطه است. به تعبیر قران کریم: 《وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ؛ اعراف – ۸۵ 》 در باره کارهای مردم، کم نگذارید. 🔶وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ هر کسی بهترین رازدار خود است، هیچ کس به اندازه خود نگران اسرار و آبروی خود نیست، اسرار را فاش نکن که خود ضرر میکنی. ⏪درحکمت۶ می فرماید: صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ; سینه انسان خردمند، صندوق اسرار اوست. _ حکمت ۱۵۲می فرماید: مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِه اگر اسرار انسان فاش شود،بعد از آن اختیار دست خودش نیست و دیگران برای او تصمیم میگیرند و او را بازی میدهند این شعرعربی گویای همه چیز است: کل سرٍّ جاوَزَ الاِثنَینِ شاع/ کلُ علمٍ لیسَ فی القرطاسِ ضاع‏/ سرّی که از دو لب بیرون آمدو افشاء شد و علمی که در کاغذ نوشته نشد ضایع شد ‏ 🔶وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ چه بسا کسانی که تلاش میکنند برای ضرر رساندن به خود. ✅️اگر کسی راز نگه دار نباشد، حرفه نداشته باشد، لقمه پاک نخورد، چشمش به دست مردم باشد، قدر داشته هایش را نداند و مراقب زبان نباشد؛ هر چه بیشتر پیش بدود بیشتر زیان کرده است. حرکت باید بر مبنای درست باشد وگرنه کسی که شاخه زیر پای خود را میبرد هر چه بیشتر عرق بریزد زودتر می افتد. ✴️امام صادق(ع)فرمود: الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً عَنِ الطَّرِیقِ. آدمی که به سمت هدف حرکت نکند هر چه بیشتر رود،از نقطه هدف دورتر می شود . باید هدف و مبنا مشخص باشد بعد سرعت داشته باشد. 🔶مَنْ أَکْثَرَ أَهْجَرَ کسی که زیاد سخن بگوید دچار حرفهای بی مفهوم و هذیان میشود. _ این جمله دو معنا دارد: یک معنای عام: انسان بی مبنا و تربیت نشده بر اساس نامه 31 هر چه بیشتر زحمت بکشد بیشتر از مسیر حق دور میشود و به حقایق نمی رسد (دچار هجرت از هدف میشود) این معنا شباهت به جمله قبل دارد: ” وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ ” خیلی بی مبنا کار نکن چون به سقوط نزدیکتر میشوی و یک معنای خاص: هر کسی بیشتر حرف بزند خطایش زیاد میشود و دچار هذیان گویی میشود. کم گوی وگزیده گوی چون درّ 🔶وَ مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ هر کسی تفکر کند برای دیدن حقایق بینا میشود، انسان اگر به این کلمات توجه کند به حقانیت آنها پی میبرد، این حرفها عقل پسند اند. بسیاری از بخش های قرآن و احادیث همینگونه هستند که اصول عقلایی هستند که اگر انسان پرده شهوت و تعصب و جهل روی فکرش نیفتاده باشد می تواند آن را درک کند. البته بعضی امور هم تعبدی هستند و عقل راهی برای درک یا اثبات آنها ندارد. اللهم زدنا علماً نافعاً واسعا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها 
۱۴۰۲/۴/۱۷ – ۱۹ذیحجه

💢بخش نوزدهم نامه ۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش نوزدهم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
47:48 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش نوزدهم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی(ع) 🔴 در بخش قبل امیرالمومنین عوامل و موانعی که جلوی تربیت انسان را می‌گیرد ذکر نمودند. نامه تربیتی است که باید اینگونه تربیت شویم هم فرزندان را این گونه تربیت کنیم . وقتی کسی خواست راه تربیت را پیش بگیرد موانعی سرراه است باید موانع را شناخت و راهکار گذر آنها را آموخت حضرت موارد زیادی را مطرح کردند از جمله اینکه جلوی زبان خود را بگیرید شاغل باشید، به کم قانع باشید ،زیاده خواه نباشید . گاهی انسان به ضرر خود کار می‌کند تا اینکه فرمود”من اکثر اهجر” هر کس زیاده گویی کند به هذیان گویی می‌افتد. “ومن تفکر ابصر”هر کس بصیرت به خرج دهد و چشم باز کند حقایق کلمات را می‌فهمد این کلمات عاقلانه است هر کس با عقل این کلمات را بسنجد به صحت آنها پی میبرد. 🔶قارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ مقارنت ،رفاقت و همنشینی [قارن]داشته باش با انسان‌های خوب و اهل خیر ،تا تو هم یکی از آنها بشوی و هرجا عده‌ای شرور بود از آنها دوری کن[باین] تا تو از آنها جدا شوی [تبن] باخوبی و خیرین همنشین باشید یکی از آنها می‌شویدو با بدها همنشین شوید یکی از آنها می‌شوید و هرجا گروه شری بود از آنها دور کنید. معروف است که همنشینی اثر دارد . ⏪ در اینکه معنای انسان چیست نظرات مختلفی وجود داد: ۱- انسان یعنی موجود دارای نوسانات روحی متفاوت (گاهی خوشحال گاهی غمگین و…) ۲- انسان یعنی موجودی دچار نسیان و فراموشی (در عالم تنها موجود دارای نسیان انسان است) ۳. انسان موجودی است که انس میگیرد، لذا انس گرفتن و ارتباط برقرار کردن جزء ذات انسان است ولی در ارتباطات لاجرم تاثیر پذیری هست: اصل اول: انسان اهل انس است انسان اجتماعی و باید با همنوعان زندگی کند. اصل دوم :.انس موجب تاثیر میشود هم در خود هم در دیگران. باید مواظب بود. با چه کسی ارتباط برقرار کرده ایم. فرمود ای انسان همنشینی تو با دیگران باعث تاثیرگذار است با اهل خیر همنشین شو و از اهل شردوری کن تا جزو آنها نشوی این یک اصل تربیتی است فرزندان خود را این گونه تربیت کنید. نکته دوم: _ نقش همنشین در تفکر، اخلاق و اعمال انسان بسیار مهم است. البته همنشین فقط همنشین فیزیکی نیست بلکه کتابی که انسان میخواند، تلوزیونی که میبیند و… نیز همنشین هستند. روایتی از امام باقر(ع): مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ به هر سخنگویی که گوش دهی در واقع او را عبادت می‌کنی ( إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ اگر سخنگو از خدا حرف بزند تو بنده خدا شدی وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ. اگر سخنگو از شیطان بگوید تو بنده شیطان شدی پس همنشین مهم است. قرآن کریم فرمود : 《وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً ، فرقان ۲۷》 به یاد آور روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى گزد 《یا وَیْلَتى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً ، قَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِى وَکانَ الشَّیْطانُ لِلاْنْسانِ خَذُولا، فرقا ن – ۲۹ً》 و مى گوید: اى کاش با رسول خدا همراه بودم اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم. او مرا گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه انسان را تنها و بى یاور مى گذارد.» ✳️پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَقَرِینِهِ; انسان بر همان دینى است که دوست و رفیقش دارد.» _ روایتی ازامیرالمومنین صلوات الله علیه: «فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ اگر حال کسى بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به همنشینان او نگاه کنید; فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللهِ فَهُوَ عَلَى دِینِ اللهِ اگر اهل دین الهى باشند او هم بر دین خداست وَإِنْ کَانُوا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللهِ فَلاَ حَظَّ لَهُ مِنْ دِینِ اللَّه و اگر بر غیر دین الهى باشند او نیز بهره اى از دین ندارد. _ حکمت ۲۹۳ فرمود : لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ‏ با نادان بی خرد همنشینی مکن، که کار خویش را در نظرت بیاراید و دوست دارد که توهم مثل او باشی. 🔶بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ، ((جمله قبل در مورد غذای روح بود، همنشینی با خوبان)) این جمله در مورد غذای جسم است. چقدر بد است لقمه وغذای حرام. لقمه حرام تمام وجود انسان و اهداف و تربیت الهی انسان را مخدوش می‌کند. _ لقمه حرام آتش جهنم است در قرآن کریم در باب لقمه حرام آمده: 《 إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نارا، نساء – ۱۰》 کسانی که حق یتیم را میخورند، گویی آتش می‌خورند باطن لقمه حرام آتش جهنم است. _اصحاب کهف وقتی از خواب بیدار شدند و خواستند دنبال نان بروند حرفشان این بود:《فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَىٰ طَعَامًا؛ کهف۱۹》کسی که برای خرید طعام میرود، پاکیزه ترین طعام را تهیه کند _بحث راجع به موانع حرکت است، حرام که آمد معنویت از بین می رود همانگونه که دنیای او نیز زائل میشود: ⏪لقمه حرام و آثار معنوی بر روح واخلاق پیامبرصلوات الله علیه فرمود: الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل عبادتی که با لقمه حرام باشد مثل این است که بر شنزار و رمل خانه ساخته شده چون زیر بنا محکم نیست با یک تکان همه چیز زیر و رو می‌شود عبادتی که با شکم حرام پر شده باشد تاثیر ندارد .یا… الدُّعَاءُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الْمَاءِ. دعا با شکم پرا از حرام مثل خانه‌ای است که روی آب ساختند این دعا تاثیر ندارد از قدیم الایام خدا به پیامبرانش وحی می کرد وَ فِی الْوَحْیِ الْقَدِیمِ الْعَمَلُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَنَاقِلِ الْمَاءِ فِی الْمُنْخُل (المِنخَل) کسی که غذای حرام می‌خورد، هر چه عبادت کند مثل این است که آب در غربال می‌ریزد. ⏪امیرالمومنین فرمود : لَیْسَ بِوَلِیٍّ لَنَا مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاما اگر کسی مال مؤمنی را به ناحق بخورد از ولایت ما بهره‌ای نخواهد داشت. در همین دنیا هم مال حرام شما را به زمین می‌زند. _ در حکمت ۲۴۰ آمده: الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا یک آجر غصبی در کل بنای ساختمان تضمین کننده خرابی خانه است. _ امام صادق(ع ) فرمود: إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِقَاعاً تُسَمَّى الْمُنْتَقِمَةَ خداوند زمین هایی دارد که به آنها زمین انتقام گیرنده می گوید، فَإِذَا أَعْطَى اللَّهُ عَبْداً مَالًا لَمْ یُخْرِجْ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ بُقْعَةً مِنْ تِلْکَ الْبِقَاعِ اگر مال او حلال نباشد خدا یکی از این زمین ها را به او میدهد که خوب در آنجا خرج کند فَأَتْلَفَ ذَلِکَ الْمَالَ فِیهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَهَا. و بعد همه اموال را تلف میکند.(با یک زلزله، طوفان) 🔶وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ پلیدترین [افحش] نوع ظلم ظلم کردن به مظلوم است ‌بدترین آنست که بر ضعیف تر از خود ظلم روا داری. هم تراز بودن، طرف مقابل قدرت دفاعی هم دارد حتی اگر تو غالب شوی. اما یک ضعیف راه دفاعی هم ندارد.فاحشترین ظلم به ضعیف است. ✅ظلم بدترین زشتی است تا آنجا که خداوند شرک را نیز ظلم معرفی میکند: 《وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عظیم؛ لقمان – ۱۳》 ✳️ روایتی از امام باقر(ع): لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ هنگامى که پدرم در آستانه رحلت از دنیا بود مرا به سینه خود چسبانید. ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی(علیه السلام) حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ و فرمود این سخنى است که پدرم در آستانه (شهادت) سفارش کرد. وَبِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لاَ یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلاَّ اللهَ و او از پدرش امیرمؤمنان نقل فرمود: که بپرهیز از ستم کردن بر کسى که یار و یاورى جز خدا ندارد. _ مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْکِرَام‏ همانگونه که ظلم به مظلوم بدترین نوع ظلم است، ظلم به انسان با کرامت نیز اینکونه است. سید جمال خوانساری: شاید مقصود ظلم بهانسان کریم باشد. به دو نفر ظلم نکنید. ۱. مظلوم ۲. به پیر جا افتاده با کرامت که آقایی دارد ظلم نکنید. 🔶إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً اگر با مدارا خشونت و ناسازگاری[خُرقاً] بیشتر میشود. مدارا در این موارد معنا ندارد. سختگیری یک نوع ملایمت است. اگر در مقابل بخشش تو جری شد در برابر او محکم بایست. اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست / اشگ کباب موجب طغیان آتش است/ « صائب تبریزی » _ در اسلام اصل بر رفق و مدارا و دوستی است، اصل بر ایثار و از خود گذشتگی است. اما اگر بنا باشد عده ای از این مدارا سوء استفاده کنند و امنیت روانی فرد و جامعه را به مخاطره بیندازند باید با آنها به شدت برخورد کرد. ✳️مرحوم کلینی در کافی و مرحوم مجلسی در بحار نقل کردند: یکی از اصول اساسی فقه امروز این روایت است سَمَره بن جندب جز مخالفان پیامبر و امیرالمومنین است و بغض عجیبی دارد ابن ابی الحدید نقل می‌کند زمانی معاویه به سمرة بن جندب گفت ۱۰۰ هزار درهم به تو می‌دهم تا آیات قرآن را برعکس بگو هر آیه‌ای در شأن امیرالمومنین آمده، بگو در شأن ابن ملجم است و هر آیه‌ای در مذمت کفار و مشرکین است به او در ذم علی است . مثلا آیه : 《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ بقره -۲۰۷》 بعضى از مردم با ایمان، همچون على(علیه السلام) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ـ ، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» بگو در مورد ابن ملجم نازل شده است! سمره نپذیرفت; معاویه قیمت را بالا برد تا اینکه سمره به چهارصد هزار درهم راضى شد! إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ کَانَ لَهُ عَذْقٌ[نخل] وَ کَانَ طَرِیقُهُ إِلَیْهِ فِی جَوْفِ مَنْزِلِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ سمره درخت نخلی درون خانه شخص دیگری داشت فَکَانَ یَجِی‏ءُ وَ یَدْخُلُ إِلَى عَذْقِه بِغَیْرِ إِذْنٍ مِنَ الْأَنْصَارِیِّ برای سرکشی نخل هربار بدون اجازه وارد خانه همسایه میشد. فَقَالَ لَهُ الْأَنْصَارِیُّ یَا سَمُرَةُ لَا تَزَالُ تُفَاجِئُنَا (سرزده) عَلَى حَالٍ لَا نُحِبُّ أَنْ تُفَاجِئَنَا عَلَیْهَا فَإِذَا دَخَلْتَ فَاسْتَأْذِنْ انصاری به او گفت سرزده وارد نشو اذن بگیر. فَقَالَ لَا. قَالَ فَشَکَا الْأَنْصَارِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص شخص انصاری نزد پیامبر شکایت کرد. فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً قَدْ شَکَاکَ وَ زَعَمَ أَنَّکَ تَمُرُّ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَیْهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ و پیامبر به سمره گفت این شخص از تو شکایت کرده و شکایت او به حق است، بهنگام ورو به خانه از آنها اجازه بگیر. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص خَلِّ عَنْهُ دست از این نخل بردار وَ لَکَ مَکَانَهُ عَذْقٌ فِی مَکَانِ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ لَا. قَالَ فَلَکَ اثْنَانِ قَالَ لَا أُرِیدُ فَلَمْ یَزَلْ یَزِیدُهُ حَتَّى بَلَغَ عَشَرَةَ أَعْذَاقٍ من یک و یا چند نخل و تعداد را به صد نخل رساند که به تو می‌دهم سمره مخالفت کرد و نپذیرفت.پیامبر فرمود فَقَالَ خَلِّ عَنْهُ وَ لَکَ مَکَانَهُ عَذْقٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ لَا أُرِیدُ تو دست ازاین نخل بردارمن یک نخلستان در بهشت به تو می‌دهم. (( منظور این است که مدارا با این شخص باعث جری تر شدن او شده بود )) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّکَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ فرمود او مردی ست ضرر رسان ، بر مومن زیان میرساند ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِیَ بِهَا إِلَیْهِ فرمود: نخل را قطع کن و مبابل او بینداز تا هرجا می‌خواهد ببرد. ✅ وقتی با زبان خوش و مدارا کسی به راه نمی‌آید امیرالمومنین فرمود نیاز است که کمی تندی کنید. دشمنان اهل بیت انسانهایی سنگدل، غیرمنطقی و زبان نفهم اند. 🔶رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً چه بسا دارو[الدَّواء] موجب بیماری میشود. و چه بسا بیماری [الدّاء]خود، دوای درد است. ✅ این جمله چند وجهی است هم در بعد جسمی وهم در بعد روحی . این دو جمله را میتوان معنا کرد _ از جهت جسمی: چه بسیار درمانهایی که اشتباه در تشخیص بوده و همان دارو، خود، درد است. _ از جهت روحی: چه بسیار کسانی که بدون داشتن صلاحیت شروع به مشاوره، و بیان ذکر و دستورات سلوکی میکنند در حالی که نه او چنین صلاحیتی دارد نه آن دارو، داروی درستی است. ⏪ بیماری که دواست: _ از جهت جسمی: چه بسیار دردهایی که انسان وقتی برای درمان آنها مراجعه و پیگیر شد متوجه میشود مشکل اصلی جای دیگر است و زودتر به مداوای آن می پردازد. _ از جهت روحی: چه بسیار انسانی که غضب و شهوتی بر او غالب شده و همین درد باعث میشود او خود را محک بزند و ضعف ها و نقص های روحی خود را بشناسد و در صدد درمان آنها بر بیاید. 🔶وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ چه بسیار اتفاق می افتد که کسی نصیحت می کند.[نصحَ]در حالیکه کسی از او نصیحت نخواسته و او را حساب نمی‌کند .[غیرُناصح] گاهی دیوانه‌ای حرفی می‌زند و مشکلت حل می‌شود .چه بسیارکسانی که او اثلا حساب نمی‌ آمدولی حرفی می‌زند که باعث نصیحت توست. 🔶 وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ و چه بسیار کسانی را که فکر می‌کردی مشاور خوبی برای توست[مستَنصِح] ولی تو را فریب داد و اشتباه تو را راهنمایی کرد[غشَّ] گاهی کبر و غرور و حسادت و کینه قدیمی باعث راهنمایی اشتباه میشود. 🔺نکته معنای نصیحت: ۱. نصیحت در فارسی به معنای دلسوزی است در عرب نصیحت معنای خاصی دارد _ نصح،ناصح: خیاط. کسی که لباس های پاره را اصلاح میکند.نصیحت یعنی اصلاح ضعف ونقص ‌در فارسی به آن رفوگر میگویند. روایتی امام هشتم ازپیامبرنقل میکند : غَریبَتانِ فَاحْتَمِلُوهُما: دو چیز استثنایى است، عجیب است: کَلِمَةُ حِکْمَة مِنْ سَفیه فَاقْبَلوها، اول؛ کلام حکمت آمیز از انسان نادان صادر شد، آن را بپذیرید، وَ کَلِمَةُ سَفَه مِنَ حَکیم فَاغْفِروها دوم؛ هر گاه شخص حکیمى کلام اشتباهى گفت، قبول نکنید و از سخن او پیروى نکنید. _این حدیث همان مضمون «أُنْظُر إلى ما قال وَلا تَنْظُر الى مَنْ قال» است یعنى نگاه به سخن کن، چه کار دارى گوینده آن کیست; اگر کلام خوب بود، از بچّه یا نادان یا کافر هم بود بپذیر، چون گاهى حرف خوب از انسان ناصالح صادر مى شود و دلیلى براى نپذیرفتن آن وجود ندارد. ✅پیامبران الهی از بدترین موجودات که شیطان است نصیحت می گرفتند _نصیحت شیطان به حضرت نوح لَمَّا دَعَا نُوحٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَقَالَ یَا نُوحُ هنگامى که نوح نزد پروردگار خود دست بدعا برداشته و بر قوم خود نفرین کرد شیطان(لعنه الله)بنزد نوح آمد و گفت: إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا گفت:اى نوح تو را بر من حقى است که میخواهم تلافى‌اش کنم فَقَالَ نُوحٌ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ فَمَا هِیَ نوح گفت:بخدا قسم بر من بسى ناگوار است که مرا بر تو حق نعمتى باشد چه حقى بتو دارم‌؟ قَالَ بَلَى دَعَوْتَ اَللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ گفت:آرى بقوم خود نفرین کردى و همه را غرق نمودى و دیگر کسى که من گمراهش کنم باقى نماند و هم اکنون دوران استراحت من است تا نسل دیگرى بوجود آید و من گمراهشان نمایم فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَا اَلَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ نوح باو گفت:آنچه میخواهى که به پاداش این خدمت!!بدهى چیست‌؟ قَالَ لَهُ اُذْکُرْنِی فِی ثَلاَثَةِ مَوَاطِنَ فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى اَلْعَبْدِ گفت:در سه جا بیاد من باش که نزدیک‌ترین حالات من به بندۀ خدا در یکى از این سه مورد است إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ اُذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ بهنگام خشم بیاد من باش وَ اُذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اِثْنَیْنِ هنگامى که میان دو نفر قضاوت کنى بیاد من باش. وَ اُذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ اِمْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ. هنگامى که با زنى بخلوت نشسته‌اى و هیچ کس دیگر با شما نیست بیاد من باش. ✳️همین روایت به نقل از امام صادق: هنگامى که حضرت نوح از کشتى پیاده شد،شیطان نزد او رفت و گفت:در روى زمین مردى که بر من منّتى بزرگتر از تو داشته باشد وجود ندارد،تو از خدا خواستى که این بدکاران را نابود سازد و مرا از دست آنان آسوده کردى، آیا دو خصلت به تو بیاموزم؟از حسد بپرهیز که مرا این چنین کرد،و از حرص و طمع دورى کن که آدم گرفتارش شد. این پنج نصیحت از شیطان است ✅پیامبران الهی از بدترین موجودات که شیطان است نصیحت می گرفتند _نصیحت شیطان به حضرت نوح لَمَّا دَعَا نُوحٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَقَالَ یَا نُوحُ هنگامى که نوح نزد پروردگار خود دست بدعا برداشته و بر قوم خود نفرین کرد شیطان(لعنه الله)بنزد نوح آمد و گفت: إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا گفت:اى نوح تو را بر من حقى است که میخواهم تلافى‌اش کنم فَقَالَ نُوحٌ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ فَمَا هِیَ نوح گفت:بخدا قسم بر من بسى ناگوار است که مرا بر تو حق نعمتى باشد چه حقى بتو دارم‌؟ قَالَ بَلَى دَعَوْتَ اَللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ گفت:آرى بقوم خود نفرین کردى و همه را غرق نمودى و دیگر کسى که من گمراهش کنم باقى نماند و هم اکنون دوران استراحت من است تا نسل دیگرى بوجود آید و من گمراهشان نمایم فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَا اَلَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ نوح باو گفت:آنچه میخواهى که به پاداش این خدمت!!بدهى چیست‌؟ قَالَ لَهُ اُذْکُرْنِی فِی ثَلاَثَةِ مَوَاطِنَ فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى اَلْعَبْدِ گفت:در سه جا بیاد من باش که نزدیک‌ترین حالات من به بندۀ خدا در یکى از این سه مورد است إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ اُذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ ۱. بهنگام خشم بیاد من باش وَ اُذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اِثْنَیْنِ ۲. هنگامى که میان دو نفر قضاوت میکنى بیاد من باش. وَ اُذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ اِمْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ. ۳. هنگامى که با زنى بخلوت نشسته‌اى و هیچ کس دیگر با شما نیست بیاد من باش. ✳️همین روایت به نقل از امام صادق: هنگامى که حضرت نوح از کشتى پیاده شد،شیطان نزد او رفت و گفت:در روى زمین مردى که بر من منّتى بزرگتر از تو داشته باشد وجود ندارد،تو از خدا خواستى که این بدکاران را نابود سازد و مرا از دست آنان آسوده کردى، آیا دو خصلت به تو بیاموزم؟ ۱. از حسد بپرهیز که مرا این چنین کرد، ۲. از حرص و طمع دورى کن که آدم گرفتارش شد. این پنج نصیحت از شیطان است و درس مهمی برای ماست. اللهم عجل لولیک الفرج و اجعل عواقب امورنا خیرا

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۴/۱۸- ۲۰ذیحجه

💢بخش بیستم نامه۳۱💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
نامه سی و یکم(بخش بیستم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:57 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش بیستم

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ. قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ،

سخنى از آن حضرت (ع) به كميل بن زياد نخعى. كميل بن زياد گويد: امير مؤمنان، على بن ابى طالب، دست مرا گرفت و از شهر بيرون برد. چون به صحرا رسيدم آه بلندى كشيد و فرمود:
اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارنده ترين آنهاست. پس، هر چه مى گويم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند، عالمى ربّانى و آموزنده اى كه در راه راست گام برمى دارد و سه ديگر همج الرّعاع.

نامه به امام مجتبی (ع) 🔴قسمتهای قبل بحث حرکت و تربیت صحیح فرزندان ومضامین بلند در جملات کوتاهی خطاب به امام مجتبی از کلام امیر المومنین صلوات الله علیهما ،که مخاطبین آن تمام آحاد بشریت هستند. 🔶ایاک والاِتِکالَ علیَ المُنیٰ فرزندم تورا برحذر میدارم[ایّاکَ] از اینکه بر آرزوهای طولانی تکیه کنی . _مُنی ، آرزوهای طول و درازی که انسان باید همه استعداد و توانایی هایش را صرف آنها کند و در پایان نیز به آنها نرسد. 🔶فاِنَّها بَضائِعُ النُوکیٰ کسی بر آرزوی بدون پشتوانه و برخواسته از هوی و هوس اتکا کند ،سرمایه های[بَضائِع] انسان جاهل و احمق را در دست دارد. از تکیه[النُّوکی] بر آرزوها بپرهیز که سرمایه احمق هاست. کسانیکه از جهت فکر، اندیشه، راه بجایی نمی برند، تخیل و وهم کرده به آن دلخوش میشوند . فرمود: خردمندانه و امیدوارانه حرکت کنید با امید بخدا و عمل و تلاش وارد شوید تا لطف خدا مقرر و مقدر شود. انسان عاقل بر آرزو تکیه نمیکند بلکه تلاش میکند و به زحمات خود امیدوار می ماند. امیرالمومنین در بخشهای قبل فرمود: _ایُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اى مردم چیزى که بر شما مى ترسم دو چیز است: اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الاْمَلِ پیروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأَمَّا طُولُ الاْمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَة چرا که پیروى از هواى نفس شما را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دور و دراز آخرت را به فراموشى مى سپارد. _ با توجه به جملات قبلی حضرت: قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ؛ به اهل خیرنزدیک و از اهل شر دوری کن. نه باید خودمان آرزوهای طولانی داشته باشیم. نه باید با کسانی که چنین آرزوهایی دارند همنشین شویم. یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ اَلْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ فرزندم از همراهی با احمق بر حذر باش او میخواهد سود برساند ولی ضرر میزند. 🔶والعقلُ حفظِ التجارُب عقل حفظ تجربه هاست. عاقل تجربه ها را حفظ می کند. تجربه عبرت است ،چه تجربه شخصی وچه تجربه گذشتگان باشد آنها را صیانت میکند. هر روز یک چیزی تجربه میشودتا روز بعد همان مسیر طی نشود. صرف حفظ تجارب هم کافی نیست. عقْل حفظ تجارب است باید به عمل منجر شود. عقل،نگاه کردن به تاریخ و سنت ها و قانون های الهی است، غرض از تاریخ فقط دانستن آمد و رفت پادشاهان ، دوره ی حکومت و مرکز خلافت انان نیست ، صرف دانستن این سولات نیست. اما باید فهمید که در طول تاریخ خدا گردن ظالمان و مستکبرین را شکست و هیچکس نتوانست ظلم و حرام را با خوشی از گلو فرو ببرد.پس دامن ما را هم خواهد گرفت. ⏪إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتِ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا امور وقتی شبیه شد اول و آخر آن به هم مرتبط است .اگر امروز از مسیر درست حرکت نکردید پشت سر و روز قبل خود را نظاره کنید. عقل یعنی شناخت قوانین کلی عالم که بر مبنای حق بنا نهاده شده اند: انها را بشناسید و درس بگیرید. فرمود خدا با شیطان در بهشت و عابد بهشت که تکبر کرد چگونه برخورد کرد !! او را از بهشت راند . دیگران که داخل بهشت نیستند، انها را با تکبر وارد بهشت نمی کند. این قانون ، سنت ، و تاریخ است. ✳️ الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ لَمّا تَذاکَروا العَقلَ عِندَ مُعاوِیَةَ: حسین بن علی صلوات الله علیه با معاویه هم کلام شدصحبت عقل بمیان آمدفرمود: لا یَکمُلُ العَقلُ إلّا بِاتِّباعِ الحَقِّ عقل کامل نمیشود مگر با تبعیت از حق: حق هم خداست هم قوانین تکوینی عالم. سنتهای الهی در عالم همه حق است چون خدای حق آنها را قانون گذاری کرده‌. ⏪ در نامه ۷۸ فرمود : «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَالتَّجْرِبَة; بدبخت کسى است که از عقل و تجربیات خود سود نبرد ،تاریخ را خوانده ولی درس نمی گیرد. فرمود : فرزندم طوری با تاریخ زندگی کرده ام که گویا با اولین و آخرین نفر زندگی کرده ام و چکیده و خلاصه تاریخ را در قالب این نامه بیان و منتقل می کنم . 🔶وخیرُ ما جَرَبتَ ما وعَظَک مهمتر از دیدن و حفظ تجربه ،بهترین تجربه آنست که بتو پند و موعظه بدهد. _ تجربه سرلوحه کار تو باشد. _تجربه استاد و راهنمای تو باشد. _ در وادی عمل به آن تجربه عامل باشی. _بهترین تجربه کاربردی ترین آن است که وعظ آن تاثیر گذار باشد. صرفا تجربه، صرف دانستن کافی نیست، وقتی مطابق با دانستن به عمل گرایش پیدا شد مفید خواهد بود. ⏪گاهی باید برای کسب تجربه و عمل به آن هزینه کرددر حکمت ۱۹۶فرمود : لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ. آنچه از مال تو از دست مى رود و مایه پند و عبرت مى گردد در حقیقت از دست نرفته است.بلکه بدست آمده است چون رشد میدهد. 🔶بادِرِ الفُرصةَ قبلَ اَن تَکونَ غُصّةً فرصت‌ها را غنیمت بدان ، پیشتازی کنید [بادِر] قبل از اینکه فرصت تبدیل به غم و غصه شود. ✅ همیشه زمان بر وفق مراد انسان نیست،هروقت که زمان موافق میل شماست پیشتازی کنید ، به استقبال فرصت ها بروید و مترصد باشید که کجا موقعیت برای رسیدن به هدف مهیاست، همانجا را غنیمت بشمارید. _امیرالمومنین فرمود : أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ شدید ترین غصه آنست که فرصت با سهل انگاری از دست برودو حسرت آن باقی بماند. ⏪حکمت ۲۱ برمود: الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر فرصت ها را دریابید فرصتها مانند ابر تابستان سبک و پرسرعت حرکت می کنند (بدون باران است)ابر زمستانی بعلت سنگینی وحمل باران حرکت کند دارد. دریابید ، فرصتها با غصه بر نمی گردد. ✳️ پیامبر خاتم صلی الله علیه واِله فرمود: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَات أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا; بدانید از سوى پروردگار شما در ایام زندگیتان نسیم هاى سعادتى میوزد از آن استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید. _ پیامبر(ص) فرمود : «مَنْ فُتح لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیْرِ فَلْیَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ لا یَدْرى مَتى یُغلَقُ عَنْهُ کسى که درى از خیر به روى او گشوده شود باید برخیزد و از آن بهره گیرد، زیرا نمى داند چه زمانى این در بسته مى شود. 🔶لیسَ کلُ طالبٕ یُصِیبُ اینگونه نیست هر کسی بدنبال هر چه باشد به آن برسد.و اگر چیزی از دست رفت [استعداد، فرصت , زندگی خوب ] بآسانی بدست آید ✅ باید آرمانگرایی با واقعیت گرایی همراه باشد، یکی از مسائل تربیتی آن است که فرزندانمان را با واقعیت پرورش دهیم. باید بدانیم در مسیر زندگی بعضی مواقع انسان به هدف نمی رسد ولی اینجا نباید به یاس رسید، باید از قبل آماده بود و حرکت را از نو شروع کرد. واقعیت گرا با شرایط موجود و امکانات محدود حرکت میکند چون میداند شرایط همین است ، از اینکه به هدف نرسید سر خورده نمیگردد ولی آرمانگرا به هر نقطه ای هم برسد باز چون آن هدف نیست سرخورده میشود. 🔶و لا کلُ غائِبٕ یَؤوُب هر کسی و هر چیزی که غائب شد برنمی گردد این احتمال را در گوشه ذهن داشته باشید ،همه امور دسته یافتنی نیست نومید و سرخورده نشوید. از طرفی از داشته ها خوب بهره نگیرید و نابود شود، رفته دگر باز نمی گردد. چه بسیار افرادی که به خاطر از دست دادن فرصت، موقعیت یا مال و فرزندی تمام عمر به این انتظار می نشینند تا آن موقعیت برگردد در حالی که می توان فرصت سازی کرد و بهتر از موقعیت های از دست رفته را برگرداند. ⏪ حضرت در خطبه ۱۶ فرمود: حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ عالم دو محور و دو قطب دارد حق و باطل . و برای هریک اهل و طرفدارانی هست. وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما ولَعلَّ اگر دیدید گروه منحرف تعدادشان بیشتر است. واحیاناً حق ضعف دارد نگران نباشید .چه بسا باطل از بین برود و حق پیروز گردد. وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَىْءٌ فَاَقْبَلَ. کم اتفاق می‌افتد چیزی که از دست انسان رفت، مجدد به دست انسان برگردد.«آب رفته دوباره بر نمی گردد» 🔶ومنَ الفسادِ إِضَاعَةُ الزاد و مُفسَدَةُ المعاد یکی از انواع فساد، از بین بردن توشه قیامت است. تقوا توشه قیامت که انسان به دست آورده آنرا ضایع کند. ویکی دیکر از انواع فساد مفسده المعاد است‌ . توشه که از بین رفت معاد به فساد کشیده میشود. این دو با هم در ارتباطند.زاد از بین رفت معاد خراب میشود. هرچه زاد پربار باشد رسیدن به قیامت آباد، آسانتر است. اینگونه هم نیست که فساد دنیا به فساد آخرت ارتباط نداشته باشد. ✅ مرحله اول زاد و توشه ، کسب تقوا مرحله دوم، حفظ زاد و توشه تا بفساد تندیل نشود. ✳️غرر الحکم : مَنْ أَفْسَدَ دِینَهُ أَفْسَدَ مَعَادَهُ. خداوند به ما استعدادهای فراوانی داده است اگر همه انها را خرج دنیا کنیم فساد است و ضرر. ✅ از فرزند شیخ حسنعلی سوال کردند پدر چه کرد به این مقامات رسید!!! پاسخ داد : پدر ما غیر از شرع و احکام و اعمال کار خاصی نمی کرد تنها تفاوت شیخ با دیگران این بود. شیخ هر چه عمل میکرد حفظ میکرد . و دیگران زاد و توشه کسب میکنند ، دو ساعت بعد ضایع می کنند. ✳️عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ : قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: اصبغ بن نُباته از امیرالمومنین نقل می کند که فرمود: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الِاهْتِمَامَ بِالدُّنْیَا غَیْرَ زَائِدٍ فِی الْمَوْظُوفِ ، به راستی که دنیاگرایی سبب زیاد شدن روزی مقدّر نیست. وَ فِیهِ تَضْیِیعُ الزَّادِ، ولی مایه تباهی توشه آخرت است؛ وَ الْإِقْبَالَ عَلَی الْآخِرَةِ غَیْرَ نَاقِصٍ مِنَ الْمَقْدُورِ، و آخرت گرایی از روزی مقدّر کم نمی کند وَ فِیهِ إِحْرَازُ الْمَعَادِ و باعث دستیابی به بهره های آخرت است. ✅ زاد توشه فقط پول نیست ، استعداد، زندگی ، وجود انسان توشه است ، همه ی وجود را خرج دنیا نکنید. 🔶ولکلِ امرٕ(اِمرِئِِ)عاقبه هر امری عاقبتی دارد ،خواه شیرین یا تلخ باشد. هر عمل انعکاس و نتیجه ای دارد ،ثمره شیرین آن کام را خوش میکند .و ثمره تلخ آن دامنگیر خود میشود. انسان باید آینده نگر باشد،و همیشه به نتیجه کار نیز فکر کند. برای هر کاری تا چند مرحله انرا باز نگری کند.بی عقلی است که انسان بی گدار به آب بزند. ⏪ در غرر الحکم فرمود : وَ لِکُلِّ أمْر عاقِبَةٌ حُلْوَةٌ اَوْ مُرَّةٌ هر کار عاقبتى شیرین یا تلخ دارد که باید به آن اندیشید. با فکر و مشورت شیرینی، و با بیفکری تلخی را بدنبال دارد. ✅ آینده نگری دو سود مهم دارد: الف. ایجاد انگیزه (اگر دانش آموز بداند درس چه سودی به حال او دارد با شوق و ذوق درس می خواند.) ب. کسی که هدف داشت و پر انگیزه بود میگردد تا کوتاه ترین و مطمئین ترین راه را برای رسیدن به هدف پیدا کند. که این میشود بهره بردن از عمر و وقت. در مسابقه هر کس دنبال کوتاهترین راه است که به مقصد برسد. با انگیزه میانبر میزند تا سالیان را کم و مسافت را کوتاه کند. 🔶سَوفَ یَاتیٖک ما قُدِّرَ لَک آنچه که برای تو مقدر شده بتو خواهد رسید. دنبال واسطه گری ، پارتی ،التماس نباش ،اگر در پرونده تو ثبت شده و صلاح تو باشد ،بجایی که باید برسی ،دست خواهی یافت. باید دانست در کنار آینده نگری مقدرات دست خداست هر دو را باید کنار هم دید. نه ابنکه همه را بخدا بسپارد و خود تلاش و تدبیر نکند ، مشورت و مصلحت سنجی نکند. و نه اینکه همه چیز را از تلاش و تدبیر خود بداند و خدا را به حاشیه ببرد. 《وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ》 جریان مقدرات همان اندازه گیریهاست . یکی را استعداد، یکی را سلامتی ، یکی را ثروت ، یکی را خانواده خوب داده وهر چیزی نزد خدا مقدار و اندازه دارد. خدا مهندس عالم است . مهندس یک لفظ فارسی است .موءّندز بوده یعنی اندازه گیر.اما در تلفظ به مهندس تبدیل شده. عالم را او مهندسی کرده. تقدیر یعنی محاسبه گرخدای عالم حکیم عادل ۱. مقدرات یعنی قوانین کلی عالم : 《نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ》 ۲. مقدرات الهی بر اساس عملکرد ماست. اتفاقات آینده در دنیا و آخرت بر مبنای عملکرد دیروز ماست. آینده بر اساس گذشته رقم میخورد.دو چیز جدا از هم نیستند. کیفیت مرگ به کیفیت زندگی ربط دارد. در خطبه ۳ در جریان مرگ خلفا فرمود: 《نَهَبا حتّی مَضَیَ الاوَّلُ لِسبیلِه》 مرگ او،چنبن بود که در مسیرزندگی خود رفت . از ابتدا تا انتهای بعد مرگ یک سبیل است، دو راه وجود ندارد. آینده را گذشته تشکیل میدهد. اللهم لا تکلنا الی انفسنا طرفهَ عینِِ ابدا
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.