ممنون از صبر و شکیبایی شما...

خطبه پنجاه و هشتم و نهم و شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح خطبه ها 
۱۴۰۱/۳/۹  –  ۲۹ شوال

💢 خطبه ۵۸ و 59 و 60💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
خطبه پنجاه و هشتم و نهم و شصتم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:43 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|
و من كلام له (علیه السلام) كلّم به الخوارج حين اعتزلوا الحكومة و تنادوا أن لا حكم إلا لله‏:
أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِيَ مِنْكُمْ [آبِرٌ] آثِرٌ. أَ بَعْدَ إِيمَانِي بِاللَّهِ‏ وَ جِهَادِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِي بِالْكُفْرِ؟ لَ “قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ”؛ فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ. أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِي ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِيكُمْ سُنَّةً.
[قال الشريف قوله (علیه السلام) «و لا بقي منكم آبر» يروى على ثلاثة أوجه: أحدها أن يكون كما ذكرناه آبر بالراء من قولهم للذي يأبر النخل أي يصلحه. و يروى آثر و هو الذي يأثر الحديث و يرويه أي يحكيه و هو أصح الوجوه عندي كأنه (علیه السلام) قال لا بقي منكم مخبر. و يروى آبز بالزاي المعجمة و هو الواثب و الهالك أيضا يقال له آبز].
سخنى از آن حضرت در باب خوارج:
باد ريگ انگيز بر شما بوزد. آنسان، كه باقى نگذارد كسى را كه راه فساد پويد. آيا پس از آنكه به خدا ايمان آورده ام و همراه رسول الله (ص) جهاد كرده ام، به كفر خود اقرار كنم؟ براستى، اگر چنين كنم گمراه شده ام و هرگز از هدايت يافتگان نبوده ام. 
از اين راه باطل و پليد، كه در آن گام نهاده ايد، بازگرديد و روى واپس كنيد. بعد از من به خوارى خواهيد افتاد، آن گونه كه سراپاى شما غرق در مذلّت گردد، شمشير برنده بر سرتان فرود آيد و بازيچه، دست خودكامگان ستمكار شويد. 
سید رضی: عبارت «لا بقى منكم آبر» در گفته امام به سه وجه روايت شده: يكى «آبر» به باء و راء، به معنى كسى كه نخلها را اصلاح مى كند و ديگر «آثر»، به ثاء، به معنى روايت كننده حكايت و حديث و نزد من اين بهترين سه وجه است، مثل اين كه مى گويد: بعد از شما كسى از شما كه داستان شما را حكايت كند باقى نماند. بعضى نيز «آبز» روايت كرده اند، يعنى جهنده. البته، «آبز» به معنى هلاك شونده هم هست. 

قبل از جنگ خوارج 

✳️ سه خطبه پشت هم در رابطه با خوارج و هریک در در شرایط خاصی صادر شده اما نکته اشتراک هر سه خطبه خوارج است.

این گروه که از دل صفین بیرون آمدند .
اول حکمیت و شخص حکم را تحمیل کردند.
بعد مدتی که آفت‌های آن مشخص شد از حرف خود برگشته اظهار پشیمانی داشتند.
که حکمیت جزو دین نبوده بدعت گذاری کردیم پس مرتکب گناه و کافر شدیم . و اهل توبه شدند .
این نظر خود را هم به امیرالمومنین تحمیل میکردند باید توبه کرده و مجدد به اسلام باز گردد. چون امام هم حکمیت را پذیرفته.

حضرت در برابر نظر سخیف آنها : 
اولا حَکَم مخالف با دین نیست.
ثانیاً این پذیرش با اکراه و تحمیل بوده.
ثالثا هیچگاه خطاکار از دین خارج نمیشود.
رابعاً جدیت حضرت در برابر سخن آنها این بود: 
 در مکتب امامیه، امام باید معصوم باشد، 
اگر علی بپذیرد از دین خارج شده، چیزی بنام امامت وجود نخواهد داشت

جریان امامت استمرار توحید و نبوت است که وابسته ی به عصمت است.
امام بدون عصمت ، عصمت زیر سوال می‌رود.
اصل امامت خدشه دار میگردد.
رسالت پیغمبر عبث خواهد بود.
و سرانجام آن  هم توحید عبث بحساب خواهد آمد.

در مواجهه با این نادان ها و اصرار سخن خود، حضرت فرمود:

🔷اَصابَکم حاصِبٌ ولا بَقیَ منکم اٰبِرٌ 
طوفان تند [ حاصب]عذاب الهی بر شما وارد میشود.
 با این پیشنهاد دادن شما، تند باد حوادث و غضب الهی بشما اصابت کند. که باقی نمی‌گذارد از شما حتی یک نفر که دنبال اصلاح باشد.[ آبِر]

لفظ آبر در نسخ مختلف به سه لفظ مختلف آمده.
۱- آبِر [ اصلاحگر]
بعد از عذاب، یک نفر از شما باقی نمی‌ماند که اصلاحگر باشد .
۲- آبِز [جنگجو]
بعد از عذاب ، یک نفر از شما باقی نمی ماند که بخواهد مقابل من بایستد و میدان داری و جنگاوری کند‌
۳- آثِر [ روایت کننده]
اگر لفظ آثر باشد که بین شارحان قول صریحتر است.
بعد از عذاب یک نفر باقی نمی ماند که واقعهٔ نهروان را روایت کند.
همه شما طوری نابود میگردید که دیگران واقعه ی شما را شرح و روایت می کنند.

🔷اَبعَدَ ایمانی باللّهِ و جهادیٖ معَ رسول اللهِ ص اَشهَدُ علیٰ نفسیٖ بالکُفرِ 
آیا انتظار دارید بعد از ایمان بخدا ، و بعد از جهاد مستمر در رکاب رسولخدا ( ص)بودم برعلیه خود به کفر اعتراف کنم؟! 
اول مسلمان و پای اسلام ماندم.
سابقهٔ مجاهدت دارم بر علیه خود شهادت ناروا داشته باشم؟!

🔷لقد ضَلَلتُ اذاً وما اَنَا منَ المهتَدین 
اگر چنین کاری کنم گمراه شده واز مسیر حق خارج شدم . وهیچ راهی برای هدایت من وجود ندارد.
اگر چنین جمله ای از دهان حضرت خارج شود پایه های اسلام سست و مکتب تشیع نابود شده است.

🔷فَاؤبُوا شَرَّ مَآب وارجِعُوا علیٰ اَثرِ الاَعقاب
بازگردید به بدترین جایگاه .
امیدوارم که به بدترین جایگاهی که ممکن است برگردید.
وبه بدترین آثاری که از گذشتگان [ اَعقاب] جای پستی که در جاهلیت داشتید برگردید.
جاهلانی هستید که اسلام را به معنای حقیقی آن نپذیرفتند.حقیقت اسلام علی است.

چرا حضرت نفرین کرد !!
 چرا با لطف و رحمت برخورد نکرد!!
در واقع حضرت اثر کار خوارج را به آنها نشان می دهد.
خوارجی که از امام جدا شدند ،گروه جدا شده از امام نتیجه قطعی که دارد:  
۱- بدترین جایگاه دنیا و آخرت دارد. کسی که پیشوایی ندارد تا حقایق را بگیرد. راه و چاه را تشخیص بدهد.نتیجه آخرتی او هم شرمآب است.
۲- اثر جدا شدن از امام برگشت به دوران جاهلیت است.
جاهلیت متعلق به زمان و دورانی نیست. جاهلیت یک تفکر و یک جریان است. که امام و رهبران می‌توانند از جاهلیت نجات دهند.

🔷اَما اِنَّکم سَتَلقَونَ بعدیٖ  
 ( پیشگویی) بدانید؛ بطور حتم شما بعد از من ملاقات خواهید کرد.

🔷ذُلّاً شامِلاً
۱- ذلت و خواری فراگیر [ شاملاً]
 ارزش علی را ندانید ، معاویه ای بر سر کار می آید که دینداران را به ذلت می کشاند، نه فقط دین بلکه دنیای شما هم تحت تاثیر قرار میگیرد.
این مسیر انتخابی شما ذلت به ارمغان می آورد.

🔷و سَیفاً قاطعاً
۲- کسی بر شما حکومت می کند که شمشیر برنده دارد. برخلاف اندیشهٔ او اندیشه کنید ، کارشما را تمام می کند.

🔷و اَثَرَةّ یَتَخِذُها الظالمون فیکم سُنَّةً 
۳- اثر فرهنگ خوارج ، یک گروه مستبد حاکم میشود که استبداد رأی[ أثرهُ] دارند و در جامعه به یک فرهنگ و سنت تبدیل می شوند.
کار ظالمان اینست که استبداد را به فرهنگ تبدیل کنند.

✳️ با ایراد این سخنان از حضرت دوسوم خوارج حدود هشت هزار نفر از مسیر اشتباه خود توبه کرده بسمت حضرت برگشتند.

قال (علیه السلام) لما عزم على حرب الخوارج و قيل له إن القوم عبروا جسر النهروان:
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ، وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ.
[قال الشريف يعني بالنطفة ماء النهر و هي أفصح كناية عن الماء و إن كان كثيرا جمّاً و قد أشرنا إلى ذلك فيما تقدم عند مضي ما أشبهه].
هنگامى كه آهنگ جنگ با خوارج داشت به او گفتند كه ايشان از پل نهروان گذشته اند. آن حضرت فرمود: 
قتلگاهشان اين سوى آب است. به خدا سوگند، حتى ده تن از ايشان زنده نماند و حتى، ده تن از شما كشته نشود. 
سید رضی: مراد از «نطفه»، در كلام امام، آب نهروان است و اين فصيح ترين تعبير است از آب. هر چند، هم بسيار باشد. 

 در آستانهٔ جنگ خوارج

✳️ وقتی حضرت به این نتیجه رسیدند که چهار هزار نفر باقیمانده از خوارج نمیخواهند صلح کنند و از جنگ کنار بکشند.تصمیم به جنگ گرفته شد.

هنگامیکه عازم به جنگ بود ، عده ای آمده و خبر دادند که خوارج از پل نهروانی که اتراق کرده بودند خارج شده و صحنه جنگ را ترک کردند.
بشارت برشماباد؛ قبل از اینکه جنگی سر بگیرد آنان گریختند.

فرمود: آنان فرار نکردند ما با آنها می جنگیم.
گروه دوم و سوم با همان بشارت آمده و خبر خروج وفرار خوارج را به حضرت دادند.
که خود را به زحمت نیندازید عازم نشوید فرار کردند.

فرمود: آنان جایی ندارند بروند ، هستند و با آنان می جنگیم.محکم و استوار بر حرف خود ایستاد همین مکان آنان کشته میشوند.

جوانی از لشکر امیر المومنین دچار شک و تردید شد که نکند او امام نیست، 
هرچه دیگران خبر فرار خوارج می آورند او نمی پذیرد مصر است که خوارج همین جا هستند و فرار نکردند.

تصمیم میگیرد از تپه ها بالا رفته، آنسوی تپه اگر خوارج نبودند و سخن آن گروهها صادق بود برگشته همان تیر را به چشم امیرالمومنین شلیک کند‌.

تصمیم خود را اجرا کرد بعد از بالا رفتن از تپه اتراق خوارج را در آنسو دید. اصلا صحنهٔ جنگ خالی نشده. 
برگشت به نزد حضرت و تردید خودرا  بازگو واز فکر خود توبه کرد.

✳️ جریان نفوذ است ، چه سودی میبرد که حضرت از جنگ خوارج منصرف شده برگردد و شایعه بر علیه علی درست کنند ، که ترسید جرأت نداشت، قدرت خوارج برتر بود.

نفوذی با قدرت رسانه، با حرف ، خبر ، قسم وارد میشود ، فضا را ملتهب میکند طوری که یاران به شک می افتند.

اگر علی بر میگشت چه اتفاقی می افتاد!!
سپاه اسلام ضعیف و دشمن یاغی تر میشد.

کار دشمن و نفوذی اینست در بین جمع با تحریک عواطف هدف خود را پیش برده به باور مردم می‌رسانند.
آمادگی لازم مهیا شد شبیخون میزنند.
اما علی عین الله است.می بیند از باطن امور خبر دارد. فقط یک تپه بین آنان فاصله است حضرت باطن آسمان را می بیند.
در اثنای جنگ خطبه صادر شد فرمود:

🔷مَصارِعُهُم دونَ النُطفةِ 
میدانم که  زمین خوردن [ مصارع] و قتلگاه خوارج همین جا کنار نهر آب است.

🔷واللّهِ لا یُفلِتُ منهم عشرَةٌ 
(پیشگویی) قسم بخدایی متعال ، بدانید 
کمتر از ده نفر از خوارج زنده میماند.
  فرار نمی کنند[ لایُفلت] و در کنار نهر بر زمین می افتند. 

🔷ولا یَهلِکُ منکم عَشرَةٌ
واز شما یاران کمتر از ده نفر کشته میشود.
دقیق مشخص کردند.
جزو مسلمات تاریخ است که شهادت می دهد نه نفر از خوارج باقی مانده فرار کردند.
و هشت نفر از سپاه امیرالمومنین به شهادت رسیدند. و همان وعده اتفاق افتاد.

✳️ ابن ابی الحدید شارح سنی نهج البلاغه میگوید:
معجزاتی که در تاریخ از انبیا نقل شده ،بعضی بطور کلی بیان میشود.
مانند « غلبتِ الروم» غلبه مطرح میشود اما جزئیات بیان نشده . با چه کیفیت ، با چه ویژگی غلبه هست.
 معجزه هست.ولی جزییات نه

اما بعضی معجزات جزییات آن بیان شده ،مانند این جمله :« کمتر از ده نفر زنده می‌مانند»
اینگونه معجزه اعتماد و اعتقاد انسان را بیشتر می کند.علی با چه دقتی ظرائف را می بیند و شرح میدهد.

او پاسخ هم میدهد: جای تعجب نیست چون رسول مکرم روایتی دارد :
قسم به خدایی که جان رسول در دست اوست. اگر من نگرانی نداشتم از یک عده مسلمان کم ظرفیت که در مورد علی اغراق کنند و او را خدا بدانند.
الوهیت علی را علَم کنند و دچار انحراف شوند.
این ترس نبود فضایلی از علی می گفتم که از هر گذری عبور می کرد مردم خاک زیر پای او  را بعنوان تبرک طوطیای چشم خود می کردند.

ابی الحدید خود این مطلب را در شرح نهج البلاغه ذکر میکند ، اما چرا دیگران را بر علی ترجیح دادند ؟!!!
آنگونه که باید و شاید به امیرالمومنین اعتقاد نداشتند ؟!!!

✳️ در نگاه مکتب تشیع، امامت فقط به این پیشگویی ها نیست.
علما و اهل طاعت و عبادت به صدق نیت برسند پرده ها از مقابل چشم کنار میرود.
کلام خود حضرت است.مردم درجه طاعت و عبادتشان بالا برود مانع ها کنار میرود.
این دیدن ابوذر و سلمان هم هست.

اما علی که فقط این نیست.
عالم هستی به یُمن وجود اوست.او واسطهٔ فیض است. مقام علی اینست.
عالم بوجود او برقرار است.علی نباشد ، عرش و فرش نیست. عالم وجود صدقه سر علی‌ست. 
این فضیلت علی است.

فضیلت علی آنست که عرش و غیب را میداند، در نهروان فقط یک تپه مانع بود. انرا منجم هم خبر میدهد.

آنچه عظمت علی بود از آسمان و غیب خبر می دهد. عظمت علی آن هست : 
زمانیکه پیغمبر را به نبوت تصدیق کردم و ایمان آوردم ، آدم ابوالبشر تازه مقداری آب و خاک و گل او مهیا شده بود، اما آن‌زمان من بودم.

فضیلت علی توحید است.  معارف است.
وگرنه؛ سحرهٔ فرعون هم تشخیص دادند فرزندی متولد میشود که بساط فرعون را در هم می پیچد.
عظمت علی فقط به این پیشگویی ها نیست 
گرچه معجزه هم هست. 

و قال (علیه السلام) لما قُتل الخوارج، فقيل له يا أميرالمؤمنين هلك القوم بأجمعهم:
كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ، كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِينَ. 
آن حضرت فرمود: هنگامى كه همه خوارج كشته شدند و او را گفتند، يا اميرالمؤمنين، همه آن قوم طعمه تيغ هلاكت گرديدند، فرمود: 
به خدا سوگند، كه آنها نطفه هايى هستند در پشت مردان و زهدان زنان. هر زمان از ايشان كسى سر برآورد و سرش قطع شود تا كسى باقى نماند، جز مشتى دزد و راهزن. 

بعد از جنگ خوارج

✳️ وقتی جنگ با خوارج تمام شد همه کشته شده و نه نفر ی که فرار کردند.
فردی به حضرت گفت:
الحمدلله خوارج ریشه کن شدند.
 سایه شوم بلیه، عارض بر جامعه اسلامی کم شد. فرمود: 

🔷کلّا واللهِ اِنهم نُطَفٌ فی اَصلابِ الرجال و قَراراتِ النساء
بخدا قسم اینگونه نیست که می گویی .
خوارج یک فکر است و ادامه دارد.
خوارج نطفه هایی هستند ، در کمر پدران و در قرارگاه خود که آرام میگیرند.
فکر خوارج تمام شدنی نیست. 

« گر حکم شود که مست گیرند 
در شهر هر آنچه هست گیرند »

فکریست که جامعه اسلامی را رها نمی کند و مورد آزار و اذیت قرار می دهد.

🔷کلَّما نَجَمَ منهم قرنٌ  
( پیشگویی) خوارجی که بعد از من و بعد نهروان خواهد بود.
 هر زمان که یکی از خوارج طلوع کند[ نجَمَ]
هر بار یک شاخی [ قرن]از این خوارج بروید.
شاخ بمعنای رییس ، ( حیوان هایی که شاخ دارند خوی سبوعیت دارند و حمله می کنند.
خوارج ذات درنده ای دارند)  

🔷قُطِعَ حتّیٰ یکونَ اٰخرُهُم لُصُوصَاً سَلّابیّن
درست است که استمرار دارند ،اما استمرار آنها با قدرت و حکومت نیست.
هر زمانی سر بر آورند، شورشی بپا کنند، دیری نگذشته از بین میروند.[ قُطعَ]
سرانجام آخرین کار خوارج ، دزدان [ لَصوص] سر گردنه [ سلاّبین] می شوند.

✳️ نکته مهم : 
اگر عبادت پوچ و بی مغز باشد گرچه با شدت و حدت اهل عبادت باشد ، رووزی سر از بی دینی در می آورد.
کف دست خوارج پینه زده بود نه از شدت کار، بلکه از شدت عبادت، که در آفتاب داغ دست بر روی سنگ داغ گذاشته و سجده طولانی می کردند.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 

خطبه پنجاه و هشتم,خطبه پنجاه و نهم,خطبه شصتم

خطبه پنجاه و هشتم و نهم و شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح خطبه ها 
۱۴۰۱/۳/۹  –  ۲۹ شوال

💢 خطبه ۵۸ و 59 و 60💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
خطبه پنجاه و هشتم و نهم و شصتم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
46:43 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|
و من كلام له (علیه السلام) كلّم به الخوارج حين اعتزلوا الحكومة و تنادوا أن لا حكم إلا لله‏:
أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِيَ مِنْكُمْ [آبِرٌ] آثِرٌ. أَ بَعْدَ إِيمَانِي بِاللَّهِ‏ وَ جِهَادِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِي بِالْكُفْرِ؟ لَ “قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ”؛ فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ. أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِي ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِيكُمْ سُنَّةً.
[قال الشريف قوله (علیه السلام) «و لا بقي منكم آبر» يروى على ثلاثة أوجه: أحدها أن يكون كما ذكرناه آبر بالراء من قولهم للذي يأبر النخل أي يصلحه. و يروى آثر و هو الذي يأثر الحديث و يرويه أي يحكيه و هو أصح الوجوه عندي كأنه (علیه السلام) قال لا بقي منكم مخبر. و يروى آبز بالزاي المعجمة و هو الواثب و الهالك أيضا يقال له آبز].
سخنى از آن حضرت در باب خوارج:
باد ريگ انگيز بر شما بوزد. آنسان، كه باقى نگذارد كسى را كه راه فساد پويد. آيا پس از آنكه به خدا ايمان آورده ام و همراه رسول الله (ص) جهاد كرده ام، به كفر خود اقرار كنم؟ براستى، اگر چنين كنم گمراه شده ام و هرگز از هدايت يافتگان نبوده ام. 
از اين راه باطل و پليد، كه در آن گام نهاده ايد، بازگرديد و روى واپس كنيد. بعد از من به خوارى خواهيد افتاد، آن گونه كه سراپاى شما غرق در مذلّت گردد، شمشير برنده بر سرتان فرود آيد و بازيچه، دست خودكامگان ستمكار شويد. 
سید رضی: عبارت «لا بقى منكم آبر» در گفته امام به سه وجه روايت شده: يكى «آبر» به باء و راء، به معنى كسى كه نخلها را اصلاح مى كند و ديگر «آثر»، به ثاء، به معنى روايت كننده حكايت و حديث و نزد من اين بهترين سه وجه است، مثل اين كه مى گويد: بعد از شما كسى از شما كه داستان شما را حكايت كند باقى نماند. بعضى نيز «آبز» روايت كرده اند، يعنى جهنده. البته، «آبز» به معنى هلاك شونده هم هست. 

قبل از جنگ خوارج 

✳️ سه خطبه پشت هم در رابطه با خوارج و هریک در در شرایط خاصی صادر شده اما نکته اشتراک هر سه خطبه خوارج است.

این گروه که از دل صفین بیرون آمدند .
اول حکمیت و شخص حکم را تحمیل کردند.
بعد مدتی که آفت‌های آن مشخص شد از حرف خود برگشته اظهار پشیمانی داشتند.
که حکمیت جزو دین نبوده بدعت گذاری کردیم پس مرتکب گناه و کافر شدیم . و اهل توبه شدند .
این نظر خود را هم به امیرالمومنین تحمیل میکردند باید توبه کرده و مجدد به اسلام باز گردد. چون امام هم حکمیت را پذیرفته.

حضرت در برابر نظر سخیف آنها : 
اولا حَکَم مخالف با دین نیست.
ثانیاً این پذیرش با اکراه و تحمیل بوده.
ثالثا هیچگاه خطاکار از دین خارج نمیشود.
رابعاً جدیت حضرت در برابر سخن آنها این بود: 
 در مکتب امامیه، امام باید معصوم باشد، 
اگر علی بپذیرد از دین خارج شده، چیزی بنام امامت وجود نخواهد داشت

جریان امامت استمرار توحید و نبوت است که وابسته ی به عصمت است.
امام بدون عصمت ، عصمت زیر سوال می‌رود.
اصل امامت خدشه دار میگردد.
رسالت پیغمبر عبث خواهد بود.
و سرانجام آن  هم توحید عبث بحساب خواهد آمد.

در مواجهه با این نادان ها و اصرار سخن خود، حضرت فرمود:

🔷اَصابَکم حاصِبٌ ولا بَقیَ منکم اٰبِرٌ 
طوفان تند [ حاصب]عذاب الهی بر شما وارد میشود.
 با این پیشنهاد دادن شما، تند باد حوادث و غضب الهی بشما اصابت کند. که باقی نمی‌گذارد از شما حتی یک نفر که دنبال اصلاح باشد.[ آبِر]

لفظ آبر در نسخ مختلف به سه لفظ مختلف آمده.
۱- آبِر [ اصلاحگر]
بعد از عذاب، یک نفر از شما باقی نمی‌ماند که اصلاحگر باشد .
۲- آبِز [جنگجو]
بعد از عذاب ، یک نفر از شما باقی نمی ماند که بخواهد مقابل من بایستد و میدان داری و جنگاوری کند‌
۳- آثِر [ روایت کننده]
اگر لفظ آثر باشد که بین شارحان قول صریحتر است.
بعد از عذاب یک نفر باقی نمی ماند که واقعهٔ نهروان را روایت کند.
همه شما طوری نابود میگردید که دیگران واقعه ی شما را شرح و روایت می کنند.

🔷اَبعَدَ ایمانی باللّهِ و جهادیٖ معَ رسول اللهِ ص اَشهَدُ علیٰ نفسیٖ بالکُفرِ 
آیا انتظار دارید بعد از ایمان بخدا ، و بعد از جهاد مستمر در رکاب رسولخدا ( ص)بودم برعلیه خود به کفر اعتراف کنم؟! 
اول مسلمان و پای اسلام ماندم.
سابقهٔ مجاهدت دارم بر علیه خود شهادت ناروا داشته باشم؟!

🔷لقد ضَلَلتُ اذاً وما اَنَا منَ المهتَدین 
اگر چنین کاری کنم گمراه شده واز مسیر حق خارج شدم . وهیچ راهی برای هدایت من وجود ندارد.
اگر چنین جمله ای از دهان حضرت خارج شود پایه های اسلام سست و مکتب تشیع نابود شده است.

🔷فَاؤبُوا شَرَّ مَآب وارجِعُوا علیٰ اَثرِ الاَعقاب
بازگردید به بدترین جایگاه .
امیدوارم که به بدترین جایگاهی که ممکن است برگردید.
وبه بدترین آثاری که از گذشتگان [ اَعقاب] جای پستی که در جاهلیت داشتید برگردید.
جاهلانی هستید که اسلام را به معنای حقیقی آن نپذیرفتند.حقیقت اسلام علی است.

چرا حضرت نفرین کرد !!
 چرا با لطف و رحمت برخورد نکرد!!
در واقع حضرت اثر کار خوارج را به آنها نشان می دهد.
خوارجی که از امام جدا شدند ،گروه جدا شده از امام نتیجه قطعی که دارد:  
۱- بدترین جایگاه دنیا و آخرت دارد. کسی که پیشوایی ندارد تا حقایق را بگیرد. راه و چاه را تشخیص بدهد.نتیجه آخرتی او هم شرمآب است.
۲- اثر جدا شدن از امام برگشت به دوران جاهلیت است.
جاهلیت متعلق به زمان و دورانی نیست. جاهلیت یک تفکر و یک جریان است. که امام و رهبران می‌توانند از جاهلیت نجات دهند.

🔷اَما اِنَّکم سَتَلقَونَ بعدیٖ  
 ( پیشگویی) بدانید؛ بطور حتم شما بعد از من ملاقات خواهید کرد.

🔷ذُلّاً شامِلاً
۱- ذلت و خواری فراگیر [ شاملاً]
 ارزش علی را ندانید ، معاویه ای بر سر کار می آید که دینداران را به ذلت می کشاند، نه فقط دین بلکه دنیای شما هم تحت تاثیر قرار میگیرد.
این مسیر انتخابی شما ذلت به ارمغان می آورد.

🔷و سَیفاً قاطعاً
۲- کسی بر شما حکومت می کند که شمشیر برنده دارد. برخلاف اندیشهٔ او اندیشه کنید ، کارشما را تمام می کند.

🔷و اَثَرَةّ یَتَخِذُها الظالمون فیکم سُنَّةً 
۳- اثر فرهنگ خوارج ، یک گروه مستبد حاکم میشود که استبداد رأی[ أثرهُ] دارند و در جامعه به یک فرهنگ و سنت تبدیل می شوند.
کار ظالمان اینست که استبداد را به فرهنگ تبدیل کنند.

✳️ با ایراد این سخنان از حضرت دوسوم خوارج حدود هشت هزار نفر از مسیر اشتباه خود توبه کرده بسمت حضرت برگشتند.

قال (علیه السلام) لما عزم على حرب الخوارج و قيل له إن القوم عبروا جسر النهروان:
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ، وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ.
[قال الشريف يعني بالنطفة ماء النهر و هي أفصح كناية عن الماء و إن كان كثيرا جمّاً و قد أشرنا إلى ذلك فيما تقدم عند مضي ما أشبهه].
هنگامى كه آهنگ جنگ با خوارج داشت به او گفتند كه ايشان از پل نهروان گذشته اند. آن حضرت فرمود: 
قتلگاهشان اين سوى آب است. به خدا سوگند، حتى ده تن از ايشان زنده نماند و حتى، ده تن از شما كشته نشود. 
سید رضی: مراد از «نطفه»، در كلام امام، آب نهروان است و اين فصيح ترين تعبير است از آب. هر چند، هم بسيار باشد. 

 در آستانهٔ جنگ خوارج

✳️ وقتی حضرت به این نتیجه رسیدند که چهار هزار نفر باقیمانده از خوارج نمیخواهند صلح کنند و از جنگ کنار بکشند.تصمیم به جنگ گرفته شد.

هنگامیکه عازم به جنگ بود ، عده ای آمده و خبر دادند که خوارج از پل نهروانی که اتراق کرده بودند خارج شده و صحنه جنگ را ترک کردند.
بشارت برشماباد؛ قبل از اینکه جنگی سر بگیرد آنان گریختند.

فرمود: آنان فرار نکردند ما با آنها می جنگیم.
گروه دوم و سوم با همان بشارت آمده و خبر خروج وفرار خوارج را به حضرت دادند.
که خود را به زحمت نیندازید عازم نشوید فرار کردند.

فرمود: آنان جایی ندارند بروند ، هستند و با آنان می جنگیم.محکم و استوار بر حرف خود ایستاد همین مکان آنان کشته میشوند.

جوانی از لشکر امیر المومنین دچار شک و تردید شد که نکند او امام نیست، 
هرچه دیگران خبر فرار خوارج می آورند او نمی پذیرد مصر است که خوارج همین جا هستند و فرار نکردند.

تصمیم میگیرد از تپه ها بالا رفته، آنسوی تپه اگر خوارج نبودند و سخن آن گروهها صادق بود برگشته همان تیر را به چشم امیرالمومنین شلیک کند‌.

تصمیم خود را اجرا کرد بعد از بالا رفتن از تپه اتراق خوارج را در آنسو دید. اصلا صحنهٔ جنگ خالی نشده. 
برگشت به نزد حضرت و تردید خودرا  بازگو واز فکر خود توبه کرد.

✳️ جریان نفوذ است ، چه سودی میبرد که حضرت از جنگ خوارج منصرف شده برگردد و شایعه بر علیه علی درست کنند ، که ترسید جرأت نداشت، قدرت خوارج برتر بود.

نفوذی با قدرت رسانه، با حرف ، خبر ، قسم وارد میشود ، فضا را ملتهب میکند طوری که یاران به شک می افتند.

اگر علی بر میگشت چه اتفاقی می افتاد!!
سپاه اسلام ضعیف و دشمن یاغی تر میشد.

کار دشمن و نفوذی اینست در بین جمع با تحریک عواطف هدف خود را پیش برده به باور مردم می‌رسانند.
آمادگی لازم مهیا شد شبیخون میزنند.
اما علی عین الله است.می بیند از باطن امور خبر دارد. فقط یک تپه بین آنان فاصله است حضرت باطن آسمان را می بیند.
در اثنای جنگ خطبه صادر شد فرمود:

🔷مَصارِعُهُم دونَ النُطفةِ 
میدانم که  زمین خوردن [ مصارع] و قتلگاه خوارج همین جا کنار نهر آب است.

🔷واللّهِ لا یُفلِتُ منهم عشرَةٌ 
(پیشگویی) قسم بخدایی متعال ، بدانید 
کمتر از ده نفر از خوارج زنده میماند.
  فرار نمی کنند[ لایُفلت] و در کنار نهر بر زمین می افتند. 

🔷ولا یَهلِکُ منکم عَشرَةٌ
واز شما یاران کمتر از ده نفر کشته میشود.
دقیق مشخص کردند.
جزو مسلمات تاریخ است که شهادت می دهد نه نفر از خوارج باقی مانده فرار کردند.
و هشت نفر از سپاه امیرالمومنین به شهادت رسیدند. و همان وعده اتفاق افتاد.

✳️ ابن ابی الحدید شارح سنی نهج البلاغه میگوید:
معجزاتی که در تاریخ از انبیا نقل شده ،بعضی بطور کلی بیان میشود.
مانند « غلبتِ الروم» غلبه مطرح میشود اما جزئیات بیان نشده . با چه کیفیت ، با چه ویژگی غلبه هست.
 معجزه هست.ولی جزییات نه

اما بعضی معجزات جزییات آن بیان شده ،مانند این جمله :« کمتر از ده نفر زنده می‌مانند»
اینگونه معجزه اعتماد و اعتقاد انسان را بیشتر می کند.علی با چه دقتی ظرائف را می بیند و شرح میدهد.

او پاسخ هم میدهد: جای تعجب نیست چون رسول مکرم روایتی دارد :
قسم به خدایی که جان رسول در دست اوست. اگر من نگرانی نداشتم از یک عده مسلمان کم ظرفیت که در مورد علی اغراق کنند و او را خدا بدانند.
الوهیت علی را علَم کنند و دچار انحراف شوند.
این ترس نبود فضایلی از علی می گفتم که از هر گذری عبور می کرد مردم خاک زیر پای او  را بعنوان تبرک طوطیای چشم خود می کردند.

ابی الحدید خود این مطلب را در شرح نهج البلاغه ذکر میکند ، اما چرا دیگران را بر علی ترجیح دادند ؟!!!
آنگونه که باید و شاید به امیرالمومنین اعتقاد نداشتند ؟!!!

✳️ در نگاه مکتب تشیع، امامت فقط به این پیشگویی ها نیست.
علما و اهل طاعت و عبادت به صدق نیت برسند پرده ها از مقابل چشم کنار میرود.
کلام خود حضرت است.مردم درجه طاعت و عبادتشان بالا برود مانع ها کنار میرود.
این دیدن ابوذر و سلمان هم هست.

اما علی که فقط این نیست.
عالم هستی به یُمن وجود اوست.او واسطهٔ فیض است. مقام علی اینست.
عالم بوجود او برقرار است.علی نباشد ، عرش و فرش نیست. عالم وجود صدقه سر علی‌ست. 
این فضیلت علی است.

فضیلت علی آنست که عرش و غیب را میداند، در نهروان فقط یک تپه مانع بود. انرا منجم هم خبر میدهد.

آنچه عظمت علی بود از آسمان و غیب خبر می دهد. عظمت علی آن هست : 
زمانیکه پیغمبر را به نبوت تصدیق کردم و ایمان آوردم ، آدم ابوالبشر تازه مقداری آب و خاک و گل او مهیا شده بود، اما آن‌زمان من بودم.

فضیلت علی توحید است.  معارف است.
وگرنه؛ سحرهٔ فرعون هم تشخیص دادند فرزندی متولد میشود که بساط فرعون را در هم می پیچد.
عظمت علی فقط به این پیشگویی ها نیست 
گرچه معجزه هم هست. 

و قال (علیه السلام) لما قُتل الخوارج، فقيل له يا أميرالمؤمنين هلك القوم بأجمعهم:
كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ، كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِينَ. 
آن حضرت فرمود: هنگامى كه همه خوارج كشته شدند و او را گفتند، يا اميرالمؤمنين، همه آن قوم طعمه تيغ هلاكت گرديدند، فرمود: 
به خدا سوگند، كه آنها نطفه هايى هستند در پشت مردان و زهدان زنان. هر زمان از ايشان كسى سر برآورد و سرش قطع شود تا كسى باقى نماند، جز مشتى دزد و راهزن. 

بعد از جنگ خوارج

✳️ وقتی جنگ با خوارج تمام شد همه کشته شده و نه نفر ی که فرار کردند.
فردی به حضرت گفت:
الحمدلله خوارج ریشه کن شدند.
 سایه شوم بلیه، عارض بر جامعه اسلامی کم شد. فرمود: 

🔷کلّا واللهِ اِنهم نُطَفٌ فی اَصلابِ الرجال و قَراراتِ النساء
بخدا قسم اینگونه نیست که می گویی .
خوارج یک فکر است و ادامه دارد.
خوارج نطفه هایی هستند ، در کمر پدران و در قرارگاه خود که آرام میگیرند.
فکر خوارج تمام شدنی نیست. 

« گر حکم شود که مست گیرند 
در شهر هر آنچه هست گیرند »

فکریست که جامعه اسلامی را رها نمی کند و مورد آزار و اذیت قرار می دهد.

🔷کلَّما نَجَمَ منهم قرنٌ  
( پیشگویی) خوارجی که بعد از من و بعد نهروان خواهد بود.
 هر زمان که یکی از خوارج طلوع کند[ نجَمَ]
هر بار یک شاخی [ قرن]از این خوارج بروید.
شاخ بمعنای رییس ، ( حیوان هایی که شاخ دارند خوی سبوعیت دارند و حمله می کنند.
خوارج ذات درنده ای دارند)  

🔷قُطِعَ حتّیٰ یکونَ اٰخرُهُم لُصُوصَاً سَلّابیّن
درست است که استمرار دارند ،اما استمرار آنها با قدرت و حکومت نیست.
هر زمانی سر بر آورند، شورشی بپا کنند، دیری نگذشته از بین میروند.[ قُطعَ]
سرانجام آخرین کار خوارج ، دزدان [ لَصوص] سر گردنه [ سلاّبین] می شوند.

✳️ نکته مهم : 
اگر عبادت پوچ و بی مغز باشد گرچه با شدت و حدت اهل عبادت باشد ، رووزی سر از بی دینی در می آورد.
کف دست خوارج پینه زده بود نه از شدت کار، بلکه از شدت عبادت، که در آفتاب داغ دست بر روی سنگ داغ گذاشته و سجده طولانی می کردند.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 

خطبه پنجاه و هشتم,خطبه پنجاه و نهم,خطبه شصتم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.