بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۲۸ – ۱۸ شوال
💢 خطبه ۳8 💢
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۲۷ – ۱۶شوال
💢 خطبه ۳8 💢
امیرالمومنین صلوات الله علیه دراين خطبه معناي شبهه وأينكه چرا شبهات در جامعه جا باز ميكنند پرداخته ؟!
چرا عموم وقتی مردم به مشكل مي خورند ويك شبهه تبديل به يك دغدغه بزرگ مي شود و مردم را از دين خارج ميكند ؟!
🛑 وانما سميت الشبهه شبهة لانها تشبه الحق
مردم بدانيد شبهه را شبهه ناميده اند چون شبيه حق أست جنس هاي بدلي را در ظاهر مثل جنس اصلي نشان مي دهند البته باطن آنها ضعيف ومتفاوت أست ولي در ظاهر ونگاه اول انسان را به شك مي اندازد.
انسان شبهه دارد يعني تشبيه حق وباطل -باطل را جوري آرايش وآراسته مي كنند كه در نگاه. اول کسی متوجه نمي شود، فقط اهل فن قادر به تشخيص جنس حقيقي از جنس درجه دو هستند.
حق وباطل با هم مخلوط شده وبه باطل لباس حق مي پوشانند.
🛑فاما اولياء الله فضياوهم فيها اليقين
اولياي الهي چرا هيچگاه دچار شبهه نمي شوند؟ چون آنها نور دارند، چراغ دارند .شبهه براي كسي أست كه در تاريكي باشد ولي كسي كه در روشنايي باشد نورانيت دارد،
اولياي الهي چراغ دستشان يقين أست.
ويژگي آنها اين أست كه هم جلوي پاي خود روشن أست و اینکه هر جا قدم گذارند و گذر كنند آنجا را روشن مي كنند.
يقين نور أست وانسان را به نورانيت مي رساند اگر كسي نوراني شد هم راه خودش روشن مي شود وهم راه ديگران را روشن ميكند .
عده اي گفته اند يقين در اينجا به معني يقين وقطع در امور أست بر طبق اين گفته معنا اين أست كه اولياي الهي فقط كارهاي يقيني را انجام مي دهند كارهايي كه عقل واستدلال محكم دارند ، دست به كارهاي مشكوك نمي زنند . در هر ميداني وارد شوند يقين وقطع دارند كه اينكار درست أست.
يقين هم به معناي يقين در مقابل شك أست هم يقين به معني اعتقاد واطمينان با دليل قاطع وارد هر كاري مي شوند هم ايمان به خدا دارند هم با عقل كارها را سبك وسنگين مي كنند وبعد انجام مي دهند.
🛑ودليلهم سمت الهدي
راه هدايت در مقابل اولیا الله أست . اوليا الهی دچار شك وشبهه نمي شوند به دو دليل :
١-يقين دارند ،يقين چراغ راهشان است.
٢- در مسير درست هستند ، بيراهه را انتخاب نكرده اند . شبهات كه ديگران را متزلزل مي كند در آنها تاثير ندارد.
🛑واما اعداء الله فدعاوهم فيها الضلال
كساني كه شبهه بر روي آنها تاثير مي گذارد دعوت كننده آنها به سمت شبهه گمراهي أست ، گمراهي جلودار آنهاست .
يك راه درست است كه انسانرا به منزل مي رساند راه ديگري هم هست كه مسير ضلالت أست . اگر در مسير ضلالت باشد اعتقادات را از دست ميدهد.ضلالت انتخاب شخص أست .
قبل از بالا رفتن سن آدمی ، راه انتخاب شده را سنجیده و ارزيابي كنید . اندوخته هاي قبل را كنار گذاشته با يقين ، دليل ، اعتقاد و عقل همه چيز را بسنجید.
حضرت به عبدالله بن عباس فرمود:
سراغ زبير برو وبا او حرف بزن ولي سراغ طلحه نرو، چون او بر اسب سركشي سوار شده ومسير غلط انتخاب كرده.
همه مردم مسير اشتباه را مي بينند گاهي خود انسان متوجه نيست، گاهي به انسان دين شناس بايد مراجعه كرد.
حضرت عبدالعظيم حسني هم اعتقادات خود را به امام هادي علیه السلام عرضه میكرد و هم سوال كرد آيا اعتقادات من درست أست ياخير ؟ وحضرت تاييد میكرد.
🛑ودليلهم العمي
راهنماي شخص در چنین راهی انسانهاي كور هستند.
بايد راهنما واستاد داشته باشيم اگر اطرافيان درك از واقعيت ندارند شبهات را در ما بوجود ميآورند .
سواد با نور وضمير بينا متفاوت أست بايد استادي انتخاب كنيم كه بينا باشد وغيب را ببيند وجزء اعدا الله نباشد.
🛑فما يَنجو منَ الموت مَن خافَه
كسي كه از مرگ ترس و دلهره دارد، نجات پيدا نمي كند.
در دنيا اگر از چيزي متنفر باشيم به آن نزديك نمي شويم معمولا از هر چيز تنفر باشد اين تنفر دو طرفه أست ترس واضطراب مرگ زود رس بوجود مي آورد ومرگ زودتر به سراغ او مي آيد هرگز اينگونه نيست كه فردی از مرگ متنفر باشد و مرگ او را رها كند .
🛑ولا يـُعطَي البقاءُ مَن اَحَبَّه
واگر كسي دوستدار بقا( زندگي جاودان در زمين) باشد زندگي جاودان به او داده نمي شود.انسان حب به بقا دارد. اما دنیا مکان کوچ أست اشتباه دل بسته اند.
❇️ اين دو جمله فقط درمورد مرگ به معناي رخت بر بستن از دنيا نيست در مورد همه ي امكانات مادي اين دنيا ميتوان استفاده كرد حقيقت مرگ يعني انقطاع يعني بريدن از وابستگي .
حقيقت مرگ انقطاع است مرگ اختياري همين است . اگر كسي از وابستگي ها دل كند به مرگ اختياري مي رسد،
به جاي موت از دست رفتن پول ، فرزند ، تبديل خوشي به بيماري ، تبديل عيش ونوش به سختي بگذاريم.
✳️ اگر انسان از سختي ورنج نگران وناراحت هست ، رنج آميخته ی به دنياست ، آنها به انسان بيشتر اشتياق دارند.
به جاي بقا در جمله دوم سلامتي، ثروت ، اشتياقات واميال باشد . بنا نيست هر چه انسان دوست دارد به او داده شود ، ضعف ، بیماری ، تصادف در آن هست چرا؟
حكمت دارد
امیرالمومنین صلوات الله علیه دراين خطبه معناي شبهه وأينكه چرا شبهات در جامعه جا باز ميكنند پرداخته ؟!
چرا عموم وقتی مردم به مشكل مي خورند ويك شبهه تبديل به يك دغدغه بزرگ مي شود و مردم را از دين خارج ميكند ؟!
🛑 وانما سميت الشبهه شبهة لانها تشبه الحق
مردم بدانيد شبهه را شبهه ناميده اند چون شبيه حق أست جنس هاي بدلي را در ظاهر مثل جنس اصلي نشان مي دهند البته باطن آنها ضعيف ومتفاوت أست ولي در ظاهر ونگاه اول انسان را به شك مي اندازد.
انسان شبهه دارد يعني تشبيه حق وباطل -باطل را جوري آرايش وآراسته مي كنند كه در نگاه. اول کسی متوجه نمي شود، فقط اهل فن قادر به تشخيص جنس حقيقي از جنس درجه دو هستند.
حق وباطل با هم مخلوط شده وبه باطل لباس حق مي پوشانند.
🛑فاما اولياء الله فضياوهم فيها اليقين
اولياي الهي چرا هيچگاه دچار شبهه نمي شوند؟ چون آنها نور دارند، چراغ دارند .شبهه براي كسي أست كه در تاريكي باشد ولي كسي كه در روشنايي باشد نورانيت دارد،
اولياي الهي چراغ دستشان يقين أست.
ويژگي آنها اين أست كه هم جلوي پاي خود روشن أست و اینکه هر جا قدم گذارند و گذر كنند آنجا را روشن مي كنند.
يقين نور أست وانسان را به نورانيت مي رساند اگر كسي نوراني شد هم راه خودش روشن مي شود وهم راه ديگران را روشن ميكند .
عده اي گفته اند يقين در اينجا به معني يقين وقطع در امور أست بر طبق اين گفته معنا اين أست كه اولياي الهي فقط كارهاي يقيني را انجام مي دهند كارهايي كه عقل واستدلال محكم دارند ، دست به كارهاي مشكوك نمي زنند . در هر ميداني وارد شوند يقين وقطع دارند كه اينكار درست أست.
يقين هم به معناي يقين در مقابل شك أست هم يقين به معني اعتقاد واطمينان با دليل قاطع وارد هر كاري مي شوند هم ايمان به خدا دارند هم با عقل كارها را سبك وسنگين مي كنند وبعد انجام مي دهند.
🛑ودليلهم سمت الهدي
راه هدايت در مقابل اولیا الله أست . اوليا الهی دچار شك وشبهه نمي شوند به دو دليل :
١-يقين دارند ،يقين چراغ راهشان است.
٢- در مسير درست هستند ، بيراهه را انتخاب نكرده اند . شبهات كه ديگران را متزلزل مي كند در آنها تاثير ندارد.
🛑واما اعداء الله فدعاوهم فيها الضلال
كساني كه شبهه بر روي آنها تاثير مي گذارد دعوت كننده آنها به سمت شبهه گمراهي أست ، گمراهي جلودار آنهاست .
يك راه درست است كه انسانرا به منزل مي رساند راه ديگري هم هست كه مسير ضلالت أست . اگر در مسير ضلالت باشد اعتقادات را از دست ميدهد.ضلالت انتخاب شخص أست .
قبل از بالا رفتن سن آدمی ، راه انتخاب شده را سنجیده و ارزيابي كنید . اندوخته هاي قبل را كنار گذاشته با يقين ، دليل ، اعتقاد و عقل همه چيز را بسنجید.
حضرت به عبدالله بن عباس فرمود:
سراغ زبير برو وبا او حرف بزن ولي سراغ طلحه نرو، چون او بر اسب سركشي سوار شده ومسير غلط انتخاب كرده.
همه مردم مسير اشتباه را مي بينند گاهي خود انسان متوجه نيست، گاهي به انسان دين شناس بايد مراجعه كرد.
حضرت عبدالعظيم حسني هم اعتقادات خود را به امام هادي علیه السلام عرضه میكرد و هم سوال كرد آيا اعتقادات من درست أست ياخير ؟ وحضرت تاييد میكرد.
🛑ودليلهم العمي
راهنماي شخص در چنین راهی انسانهاي كور هستند.
بايد راهنما واستاد داشته باشيم اگر اطرافيان درك از واقعيت ندارند شبهات را در ما بوجود ميآورند .
سواد با نور وضمير بينا متفاوت أست بايد استادي انتخاب كنيم كه بينا باشد وغيب را ببيند وجزء اعدا الله نباشد.
🛑فما يَنجو منَ الموت مَن خافَه
كسي كه از مرگ ترس و دلهره دارد، نجات پيدا نمي كند.
در دنيا اگر از چيزي متنفر باشيم به آن نزديك نمي شويم معمولا از هر چيز تنفر باشد اين تنفر دو طرفه أست ترس واضطراب مرگ زود رس بوجود مي آورد ومرگ زودتر به سراغ او مي آيد هرگز اينگونه نيست كه فردی از مرگ متنفر باشد و مرگ او را رها كند .
🛑ولا يـُعطَي البقاءُ مَن اَحَبَّه
واگر كسي دوستدار بقا( زندگي جاودان در زمين) باشد زندگي جاودان به او داده نمي شود.انسان حب به بقا دارد. اما دنیا مکان کوچ أست اشتباه دل بسته اند.
❇️ اين دو جمله فقط درمورد مرگ به معناي رخت بر بستن از دنيا نيست در مورد همه ي امكانات مادي اين دنيا ميتوان استفاده كرد حقيقت مرگ يعني انقطاع يعني بريدن از وابستگي .
حقيقت مرگ انقطاع است مرگ اختياري همين است . اگر كسي از وابستگي ها دل كند به مرگ اختياري مي رسد،
به جاي موت از دست رفتن پول ، فرزند ، تبديل خوشي به بيماري ، تبديل عيش ونوش به سختي بگذاريم.
✳️ اگر انسان از سختي ورنج نگران وناراحت هست ، رنج آميخته ی به دنياست ، آنها به انسان بيشتر اشتياق دارند.
به جاي بقا در جمله دوم سلامتي، ثروت ، اشتياقات واميال باشد . بنا نيست هر چه انسان دوست دارد به او داده شود ، ضعف ، بیماری ، تصادف در آن هست چرا؟
حكمت دارد