ممنون از صبر و شکیبایی شما...

خطبه دویست و سی و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح خطبه ها 
۱۴۰۲/۲/۹ – ۸شوال

💢 خطبه ۲۳۴ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
خطبه دویست و سی و چهارم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
41:43 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

رَوَى ذِعْلَبٌ الْيَمَامِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مَالِكِ بْنِ دِحْيَةَ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَمِيرِالْمُؤْمنِيِنَ (عليه السلام) وَ قَدْ ذُكِرَ عِنْدَهُ اخْتِلَافُ النَّاسِ، فَقَالَ:
إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِئُ طِينِهِمْ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا يَتَفَاوَتُونَ؛ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ، وَ زَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِيبُ الْقَعْرِ بَعِيدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِ مُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ، وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ.

سخنى از آن حضرت (ع) ذعلب يمانى از احمد بن قتيبه از عبد الله بن يزيد از مالك بن دحيه روايت مى كند كه گفت: ما نزد امير المؤمنين (ع) بوديم. در آنجا از اختلاف مردم سخن رفت و آن حضرت فرمود:
سرشت و طينت مردم است كه آنها را از هم جدا مى كند. زيرا از قطعه زمينى به وجود آمده اند كه شور يا شيرين يا سخت يا نرم بوده است. پس بر حسب نزديك بودن زمينشان به يكديگر نزديك اند و بر حسب اختلاف زمينهاشان از يكديگر متفاوت. نيكو منظرى است كم خرد، بلند بالايى است، كوتاه همت، نيكوكردارى است زشت روى، كوتاه قامتى است دورانديش، نيكو سرشتى است كه خود را به راه بد افكنده. سرگشته دل است و پراكنده ذهن، گشاده زبان است و بينا درون.
 

کتاب فیض الاسلام ۲۲۵

این خطبه از خطب مهم نهج البلاغه است که در غیر نهج البلاغه و در روایات به این مبحث کمتر پرداخته شده است.

ومن کلام له علیه السلام
یکی از کلمات امیرالمومنین که دارای سند است
 رَوَى ذِعْلَبٌ الْیَمَامِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَالِکِ بْنِ دِحْیَةَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَمِیرِالْمُؤْمنِیِنَ (علیه السلام) وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اخْتِلَافُ النَّاسِ، فَقَالَ:
این چهار نفر می گویند که ما در محضر امیرالمومنین بودیم که بحث بالا گرفت در اینکه علت تفاوت های مردم در چیست؟
 تفاوت هایی که مردم دارند خیر و رحمتی است عده‌ای سیاه ، سفید ،زشت، زیبا،عده ای بلند قد و کوتاه قد، عده ای  با استعداد بالا و عده ای استعداد پایین دارند.
برخی استعداد هدایت وکمال دارندو عده ای استعداد کمتر دارند علت این تفاوتها چیست؟  
البته این چهار نفر بیشتر تفاوتهای ظاهری منظورشان بود علت تفاوت های ظاهری چیست؟
 گاهی چند بچه در خانواده در محیط یکسان پرورش پیدا کرده اند، یکی زشت یکی زیبا یکی قد بلند ویکی کوتاه قد علت آن چیست؟ 
حضرت نکاتی را فرمود. 

♦إِنَّمَا فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبَادِئُ طِینِهِمْ،
آنچه که باعث اختلاف و تفاوت بین مردم است ریشه طینت و عناصر تشکیل دهنده طینت آنهاست . طینت افراد استعدادها، شکل ظاهر، طبع ها متفاوت است همه چیز به طینت و خلقت و ویژگی اولیه آن ها برمی گردد.

♦ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا 
علت اینست که عده‌ای از مردم از خاکی خلق شده‌اند که شوره زار[سَبخ] است و طینت اولیه آنها از خاک شوره زار است و عده‌ای از خاک شیرین [عذبها]خلق شده‌اند 

♦وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ 
برخی از مردم از سنگلاخ ها و عده‌ای از زمین های مسطح خلق شده‌اند ریشه انسان به خاک برمی گردد.

سوالی پیش می آید اولین انسان آدم ابوالبشر بود خدا او را از گل خلق کرد چرا حضرت همه انسان ها را به گل نسبت میدهد؟ 
دو علت ذکر شده.
 ۱. درست است بعد از حضرت آدم دیگر گلی در کار نبود و نطفه بود که به انسان تبدیل می‌شد ولی خلقت اولیه در اینها هم تاثیر داشت. امروزه می‌گویند مثلاً جنینی بیشتر ژن از مادر به ارث برده پس ما هم از آدم ابوالبشر به ارث بردیم بعضی از خاک شیرین بعضی از شوره زار، سنگلاخ یا زمین نرم.

۲. البته بهتر است بگوییم که وقتی حضرت همه ما را به خاک نسبت می دهند این است که ما در هر محیطی که هستیم غذا و خوراک اولیه ما از خاک است همه اغذیه ما از جهتی به زمین وصل است و زمین در وجود ما تاثیر دارد زمین اگر مناسب، سهل و شیرین باشد اثرش در ما هست و اگر سخت و شوره زار باشد اثرش هست

 ✳️ نکته :  امیرالمومنین انسان را به خاک نسبت می دهد، در حالی که حضرت آدم از گل خلق شد و بقیه از گل نیستند! 
علت تغذیه و خورد و خوراک ما به زمین مرتبط است آب و هوای کوهستانی دارای هوا وزمین خاص ،آب و هوای بیابانی دارای آب و هوا و زمین متفاوت است .
 کسی که در بیابان تنفس کرده با کسی که درکوهستان و هوای شرجی تنفس کرده متفاوت است.
 

♦ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ یَتَقَارَبُونَ 
  مردم به سبب نزدیکی به گلی که از آن خلق شده و طینتی که دارند به هم انس و الفت پیدا می کنند

♦ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا یَتَفَاوَتُونَ؛
به هر اندازه که تفاوت در زمین داشته باشند خودشان با هم متفاوت اند کسانی که به هم نزدیک هستند چون طینت و ذات اولیه شان به هم نزدیک و کسانی که از هم دور هستند  چون از دو گل و خاک و آب و هوای متفاوت خلق شده‌اند 

به قول فلاسفه(الَسّنخِیُهُ عِلَّهُ الاِنضِمام) اینکه دو نفر به هم گره می خورند به خاطر سنخیت است‌.
 گاهی دو فوتبالیست با هم رفیق می‌شوند گاهی دو طلبه. گاه این عوامل ظاهری نیست بلکه طینت ها به هم نزدیک است  گل اولیه که انسان از آن سرشته شده، شبیه به هم است و در نتیجه انسان ها به هم انس والفت پیدا میکند .

 از طرفی کسی که از گل دیگری باشد  انس و برادری حاصل نمی شود. در این جملات نکات مهمی است  .
۱. تفاوت محیط، آب و خاک در ظاهر انسان ها تفاوت ایجاد می‌کند کسانی که در فضای بیابان گرم زندگی می کند پوست، مو ،رنگ متفاوتی دارد مثل آفریقایی ها یا کسانی که در استوا ویا در سیبری و فضای سرد هستند ویژگی های ظاهری مشابه دارند.

 پس محیط در ظاهر زندگی انسان نقش اساسی دارد .حضرت فرمود: 
” وذلک انهم کانوا فلقه من سبخ ارض وعذبها : مردم چون از خاک های متفاوتی خلق شده اند ظاهر های متفاوتی دارند‌.

 در خطبه ۱ در جریان خلقت آدم آمده :
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ
خداوند انسان را از گل های مختلف خلق کرد و با هم مخلوط کرد و آدم خلق شد یعنی در وجود آدم ابوالبشر همه اینها بود بستگی دارد که به هر کدام از ما کدام بیشتر رسیده باشد.
 پس محیط در ظاهر انسان موثر است.

نکته ۲. طبایع مختلف که در طب سنتی ذکر شده از همینجا نشأت گرفته .
تر و خشکی به همین برمی‌گردد چون انسان از خاک های مختلف گرفته شده دارای طبایع مختلف است وگاهی طبایع با هم مخلوط می شود.
چهار طبع اصلی وجود دارد البته امتزاج طبع ها هم هست.

 در خطبه ۲۲۱ همان خطبه که ابن ابی الحدید قائل بود سجده واجب دارد. امیرالمومنین در شرح حال محتضر فرمود فَفَزِ عَ اِلى ما کانَ عَوَّدَهُ الاَْطِبّاءُ مِنْ تَسْکینِ الْحارِّ بِالْقارِّ، وَ تَحْریکِ الْبارِدِ بِالْحارِّ،
انسان در هنگام مریضی به پزشک پناه می برد در حالی که اطبا می‌گویند باید تب را پایین آورد یا سرد مزاج باید گرمی بخورد.

 نکته ۳.  طبایع منحصر به ظاهر انسان است . خطبه ۲۳۴ این درس را به ما میدهد که تفاوت طینت در اخلاق انسان هم تاثیر دارد کسی که در محیط گرم و خشک پرورش پیدا کرده این محیط بر ظاهر و هم بر اخلاق و سجیت انسان اثر دارد.
 امر به هجرت ناشی از همین مسئله است. تا از نظر ظاهر و هم از نظر باطن به جای مستعد برود تا پرورش پیدا کند.

🔻کلمه اول که حضرت خطبه را با آن شروع کرده” انما فرق بینهم مبادی طینتهم ” لفظ طینت یعنی چه؟ 
در جلد ۲ کافی ص ۲ بحث ایمان و کفر  بابی به نام طینت است که دارای چهار ،پنج روایت سنگین است .
 روایت طینت از روایات پیچیده وروایاتی هستندکه فهم وحلاجی آن مشکل است.

 در روایات طینت آمده که عده‌ای از طینت مومن و عده ای از طینت کافر، عده‌ای از طینتها بهشتی و عده ای از طینتها جهنمی خلق شدند.  

روایتی از امام صادق آمده که فرموده :
(ان الله عز وجل خلق المومن من طینه الجنه وخلق الکافر من طینه النار) 
عده ای از طینت  بهشت آفریده و عده ای از  آتش خلق شده‌اند که سرانجام به جهنم میروند .
– بعضی با تکیه به این روایات می گویند پس همه چیز ناشی از جبر است که سه یا چهار نظر در مورد آن است.

 – بعضی می‌گویند صد درصد این روایات را می‌پذیریم چون روایات متواتر اند ولی در مورد عدالت خدا ساکت هستند. کسی که با طینت کفر خلق شد که اصلاح نمی‌شود طینت خراب است عدالت خدا و اختیار انسان زیر سوال می‌رود. اما آنها در مقابل این سوال عاجز و ساکتند.

– گروهی این روایات را مطلقاً نمی‌پذیرند زیرا اعتقاد به اختیارانسان و عدالت خدا دارند انسان مختار است هر کاری انجام دهد جزای آن را ببیند.
اینکه بگوییم بهشتی و جهنمی با اختیار و عدالت خدا ناسازگار است. 
مرحوم علامه شعرانی یا سید مرتضی می‌گویند این روایات خبر واحد است ونفی می‌شوند.

 – گروهی و از جمله مجلسی که استاد فن در بحث روایات است در این مورد سکوت می کند می‌گوید روایات هست متواتر هم هست ولی جزء روایت متشابه است که امام معصوم آن را باید واضح کند .

– قولی هم هست که روایت طینت را حلاجی کرده و منظور از طینت مومن کافر، جهنمی و بهشتی می‌گویند این روایات به علم خدا بر می گردد 
 

بعضی از امور باید برای انسان اتفاق بیفتد تا به آن علم پیدا کند ولی علم خدا این گونه نیست خدا راجع به همه چیز علم دارد علم خدا به اشیا قبل ازخلق آنهاست. قبل از خلق زمین  و آسمان و بشر است ( کانَ اللهُ ولَم یَکُن معَهُ شَئ) 
خدا میدانست که چند نفر خواهند آمد چقدرعمر خواهند کرد. 

می‌ پرسند چرا طینت متفاوت است ؟
چرا فردی با استعداد و دیگری کم استعداد است؟  
آنها پاسخ میدهند: روایت طینت به علم خدا بر می گردد چون خدا میداند که هر کس در این دنیا چه کاره است ، طینت اورا بر همان اساس خلق کرده.
علت اختلاف افراد طینت آنهاست .

روایت طینت می‌گویند:
 یک) روایت طینت به علم خدا بر می گردد چون خدا میدانست بنده با اختیار خودچه میکند پس استعداد آن را به او داد صلاح او را می دانست پس هرچه لازم بود داده شده .

قول دوم می‌گوید : طینت افراد پس از امتحان افراد در “عالم ذر”  اعطا شد.
 خدا در “عالم ذر” امتحان گرفت کسانی که در این امتحان سربلند شد طینت مومن و کسانی که نتوانستند طینت جهنمی و کافرانه داد.

 سومین نظر که نظر علامه طباطبایی و بهترین نظرهست. علامه می‌گوید: 
روایات طینت درست  است ولی جبر نیست و مغایرت با عدالت خدا ندارد.
طینت در سعادت و شقاوت نقش دارد همانگونه که محیط تأثیرگذار است و در مقابل طینت و وراثت و محیط چیزی به نام اراده هست .
 اراده انسان بر همه چیز تاثیر گذار و غالب است . گاها فردی محیط و طینت خوب دارد،اما فرزند نوح می‌شود چون اراده خوب شدن ندارد.
 و گاها شخصی از لقمه پاک استفاده نکرده در محیط خوب نبوده مثل محمد بن ابی بکر  که فرزند خلیفه اول است ولی تحت تربیت امیرالمومنین خوب میشود.

 علامه طباطبایی قائل است روایت طینت را می‌پذیریم چون انسان دارای اراده است و اراده انسان بر همه چیز غالب است.
علامه طینت را به استعداد تعبیر کرده اینکه خود عمل کنی یا خیر مختاری؟  

در روایتی از امام صادق آمده
( الناس معادن کالمعادن الذهب والفضه) مردم مثل معدن هستند بعضی معدن طلا و بعضی نقره .
عده ای استعداد  سالم بودن را دارند و عده ای مستعد بیماری . ولی اراده انسان براینها غالب است گاهی با تمرین و تکرار بدن را میتوان تقویت کرد تا بیمار نشود .

” انما فرق بینهم مبادی طینتهم ” 
علت تفاوت انسان ها چیست؟ 
تفاوت انسانها در تفاوت طینت است ولی تفاوت طینت جبر ومخالف عدالت خداوند نیست انسان اراده دارد می‌تواند طینت را تغییر دهد یا در مسیر طینت حرکت کند

مثالهای نقض حضرت:

َ♦فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، 
عده‌ای از نظر زیبایی [رُواء] تمام و ازنظر عقل کم هستند. یک نفر استعداد زیباروی دارد ولی استعداد عقل کم است.

 حضرت می فرماید به طور غالب نه صددرصد معمولاً انسان های زیبارو سطح هوشی کمتری دارند.
علامه شعرانی استاد علامه حسن زاده در ذیل این خطبه می فرماید جمله امیرالمومنین در این خطبه غالبی است یعنی غالب انسانهای خوش سیما اینگونه هستند غالبا آدم های بلند قد این هستند. ولی در این موردکم پیدا می شود که زیبارو از نظر عقلی کم داشته باشد. ولی هستند که حضرت آنها را می‌گوید.

 علامه شعرانی می‌گوید اکثر زیبارویان چون طبع معتدل دارند هوش خوبی دارند اگر انسان رعایت خوراک و رفت و آمد را نکند زیبایش از بین می‌رود .
وقتی همه چیز را مراعات کند عقل هم خوب کار می کند .

در روایات آمده ( اُطلبُ الخَیرِ عندَ حِسانِ الوُجُوه )در نزد انسان های زیبا رو خیر را جستجو کنید .
زیبارویان چون اعتدال در ظاهر دارند عقلشان هم خوب است اگر انسان مراقبت نکند عقلش  از کار  می‌افتد (زیباروی به معنی عمل زیبایی نیست) معیار خاصی ندارد و زیبا روی هر کس متناسب با خودش است علامه شعرانی می‌گوید درصد اینکه افراد زیبا رو کم عقل باشند کم است . َ 

♦مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ،
 کسی که قد بلندی دارد [مادَّالقامه]معمولاً همت کوتاهی دارد .
شارحان در ذیل این خطبه  توضیح داده اند که چه رابطه ای از نظر فیزیکی بین بلندی قد و کوتاهی همت است .
در شرح مرحوم خوئی میتوان مطالعه کرد نوعاً انسان های بلند قد کمی همت دارند.

♦ وَ زَاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ،
چه بسا انسان هایی که از نظر عمل تزکیه و پاک شده ولی از نظر ظاهر زشت باشند.
 
عده‌ای از نظر عمل عالی اهل نماز شب، شاید زیبایی ظاهر نداشته باشند .
بعضی قیافه دارند ولی عمل ندارند برعکس آن هم هست قیافه خوبی ندارد ولی عمل خوب و باطن خوبی دارد .
سعدی می گوید :
طعنه بر من مزن به صورت زشت/
 ای تهی از فضیلت و انصاف/
 تن بود چون غلاف و جان شمشیر/
 کار شمشیر می کند نه غلاف /

غلاف را طلاکوب کنند، شمشیر همان حقیقت وجود ماست  و غلاف ظاهر ماست. اگر شمشیر برنده نباشد به درد نمی‌خورد اصل بر عبادت است.

♦ وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْر
قریب القعر دو معنا اشاره کنیم.
یک) قریب القعر در مقابل مادالقامه یعنی بلندقد آمده .
قریب القعرکوتاه قد است
عده ای کوتاه قد ولی خوش فکر هستند ولی عده‌ای بلند قد و کوتاه همت .

 دو) قریب القعر یعنی تودار نیستند از ظاهرشان همه چیز مشخص است ولی “بعید السبر” یعنی هرچه کنکاش شود، نمیشود فکر آنها را دیت یافت .
درمقابل سادگی ظاهری پیچیدگی عمیق فکری دارند .
عده ای ازنظر اجتماعی با ۵۰ نفر در ارتباط اند ولی فکر کوتاه دارند. حضرت فرمود: عده ای ازنظر روابط ساده ، اما از نظرفکر و اندیشه بلندنظر و دوراندیش ِ،

♦ وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَةِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَةِ،
 عده ای طبیعت پاک و درون وسرشت خوبی دارند ولی اعمالی انجام می دهند  گاهی بد است چیزی که کسب می کنند و به دست می آورند منکر است.
 این هم شدنی است که درون و باطن کسی روشن ولی به خاطر تهاجم فرهنگی در شرایط گناه قرار دارد وبا باطن آنها سنخیت ندارد .

♦وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ،
عده ای قلبشان سرگردان[تائه] و فکرشان متمرکز نیست. قلب آنها متوجه همه جاهست. فکر خوب کار نمی کند.
 کسی که می‌خواهد عمیق فکر کند باید قلبش را یکجا به سمت خدا متمرکز کند قلب متشتت ذهن را ضعیف میکند دل به خدا ببندد تا فکر متمرکز شود.
 
♦وَ طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ.
افرادی که زبان آزاد دارند[طلیق] قلب محکم دارند.[حدید]
سخنور هستند و خوب حرف میزنند قلب مستحکم و شجاع دارند.

ترسو دست و پایش می لرزد. حضرت در ابتدای خطبه قبل فرمود :
(اَلا اِنَّ اللِّسانِ بَضعَهَ منَ الاِنسان فلا یُسعِدُهُ القول اِذَا امتَنَع )گاهی انسان می‌خواهد حرف بزند موانعی وجود دارد، یکی از موانع طلیق السان نبودن و زبان آزاد نبودن است.

اللهم عجل لولیک الفرج 

خطبه دویست و سی و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شرح خطبه ها 
۱۴۰۲/۲/۹ – ۸شوال

💢 خطبه ۲۳۴ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
خطبه دویست و سی و چهارم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
41:43 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

رَوَى ذِعْلَبٌ الْيَمَامِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مَالِكِ بْنِ دِحْيَةَ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَمِيرِالْمُؤْمنِيِنَ (عليه السلام) وَ قَدْ ذُكِرَ عِنْدَهُ اخْتِلَافُ النَّاسِ، فَقَالَ:
إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِئُ طِينِهِمْ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا يَتَفَاوَتُونَ؛ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ، وَ زَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِيبُ الْقَعْرِ بَعِيدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِ مُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ، وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ.

سخنى از آن حضرت (ع) ذعلب يمانى از احمد بن قتيبه از عبد الله بن يزيد از مالك بن دحيه روايت مى كند كه گفت: ما نزد امير المؤمنين (ع) بوديم. در آنجا از اختلاف مردم سخن رفت و آن حضرت فرمود:
سرشت و طينت مردم است كه آنها را از هم جدا مى كند. زيرا از قطعه زمينى به وجود آمده اند كه شور يا شيرين يا سخت يا نرم بوده است. پس بر حسب نزديك بودن زمينشان به يكديگر نزديك اند و بر حسب اختلاف زمينهاشان از يكديگر متفاوت. نيكو منظرى است كم خرد، بلند بالايى است، كوتاه همت، نيكوكردارى است زشت روى، كوتاه قامتى است دورانديش، نيكو سرشتى است كه خود را به راه بد افكنده. سرگشته دل است و پراكنده ذهن، گشاده زبان است و بينا درون.
 

کتاب فیض الاسلام ۲۲۵

این خطبه از خطب مهم نهج البلاغه است که در غیر نهج البلاغه و در روایات به این مبحث کمتر پرداخته شده است.

ومن کلام له علیه السلام
یکی از کلمات امیرالمومنین که دارای سند است
 رَوَى ذِعْلَبٌ الْیَمَامِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَالِکِ بْنِ دِحْیَةَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَمِیرِالْمُؤْمنِیِنَ (علیه السلام) وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اخْتِلَافُ النَّاسِ، فَقَالَ:
این چهار نفر می گویند که ما در محضر امیرالمومنین بودیم که بحث بالا گرفت در اینکه علت تفاوت های مردم در چیست؟
 تفاوت هایی که مردم دارند خیر و رحمتی است عده‌ای سیاه ، سفید ،زشت، زیبا،عده ای بلند قد و کوتاه قد، عده ای  با استعداد بالا و عده ای استعداد پایین دارند.
برخی استعداد هدایت وکمال دارندو عده ای استعداد کمتر دارند علت این تفاوتها چیست؟  
البته این چهار نفر بیشتر تفاوتهای ظاهری منظورشان بود علت تفاوت های ظاهری چیست؟
 گاهی چند بچه در خانواده در محیط یکسان پرورش پیدا کرده اند، یکی زشت یکی زیبا یکی قد بلند ویکی کوتاه قد علت آن چیست؟ 
حضرت نکاتی را فرمود. 

♦إِنَّمَا فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبَادِئُ طِینِهِمْ،
آنچه که باعث اختلاف و تفاوت بین مردم است ریشه طینت و عناصر تشکیل دهنده طینت آنهاست . طینت افراد استعدادها، شکل ظاهر، طبع ها متفاوت است همه چیز به طینت و خلقت و ویژگی اولیه آن ها برمی گردد.

♦ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا 
علت اینست که عده‌ای از مردم از خاکی خلق شده‌اند که شوره زار[سَبخ] است و طینت اولیه آنها از خاک شوره زار است و عده‌ای از خاک شیرین [عذبها]خلق شده‌اند 

♦وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ 
برخی از مردم از سنگلاخ ها و عده‌ای از زمین های مسطح خلق شده‌اند ریشه انسان به خاک برمی گردد.

سوالی پیش می آید اولین انسان آدم ابوالبشر بود خدا او را از گل خلق کرد چرا حضرت همه انسان ها را به گل نسبت میدهد؟ 
دو علت ذکر شده.
 ۱. درست است بعد از حضرت آدم دیگر گلی در کار نبود و نطفه بود که به انسان تبدیل می‌شد ولی خلقت اولیه در اینها هم تاثیر داشت. امروزه می‌گویند مثلاً جنینی بیشتر ژن از مادر به ارث برده پس ما هم از آدم ابوالبشر به ارث بردیم بعضی از خاک شیرین بعضی از شوره زار، سنگلاخ یا زمین نرم.

۲. البته بهتر است بگوییم که وقتی حضرت همه ما را به خاک نسبت می دهند این است که ما در هر محیطی که هستیم غذا و خوراک اولیه ما از خاک است همه اغذیه ما از جهتی به زمین وصل است و زمین در وجود ما تاثیر دارد زمین اگر مناسب، سهل و شیرین باشد اثرش در ما هست و اگر سخت و شوره زار باشد اثرش هست

 ✳️ نکته :  امیرالمومنین انسان را به خاک نسبت می دهد، در حالی که حضرت آدم از گل خلق شد و بقیه از گل نیستند! 
علت تغذیه و خورد و خوراک ما به زمین مرتبط است آب و هوای کوهستانی دارای هوا وزمین خاص ،آب و هوای بیابانی دارای آب و هوا و زمین متفاوت است .
 کسی که در بیابان تنفس کرده با کسی که درکوهستان و هوای شرجی تنفس کرده متفاوت است.
 

♦ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ یَتَقَارَبُونَ 
  مردم به سبب نزدیکی به گلی که از آن خلق شده و طینتی که دارند به هم انس و الفت پیدا می کنند

♦ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا یَتَفَاوَتُونَ؛
به هر اندازه که تفاوت در زمین داشته باشند خودشان با هم متفاوت اند کسانی که به هم نزدیک هستند چون طینت و ذات اولیه شان به هم نزدیک و کسانی که از هم دور هستند  چون از دو گل و خاک و آب و هوای متفاوت خلق شده‌اند 

به قول فلاسفه(الَسّنخِیُهُ عِلَّهُ الاِنضِمام) اینکه دو نفر به هم گره می خورند به خاطر سنخیت است‌.
 گاهی دو فوتبالیست با هم رفیق می‌شوند گاهی دو طلبه. گاه این عوامل ظاهری نیست بلکه طینت ها به هم نزدیک است  گل اولیه که انسان از آن سرشته شده، شبیه به هم است و در نتیجه انسان ها به هم انس والفت پیدا میکند .

 از طرفی کسی که از گل دیگری باشد  انس و برادری حاصل نمی شود. در این جملات نکات مهمی است  .
۱. تفاوت محیط، آب و خاک در ظاهر انسان ها تفاوت ایجاد می‌کند کسانی که در فضای بیابان گرم زندگی می کند پوست، مو ،رنگ متفاوتی دارد مثل آفریقایی ها یا کسانی که در استوا ویا در سیبری و فضای سرد هستند ویژگی های ظاهری مشابه دارند.

 پس محیط در ظاهر زندگی انسان نقش اساسی دارد .حضرت فرمود: 
” وذلک انهم کانوا فلقه من سبخ ارض وعذبها : مردم چون از خاک های متفاوتی خلق شده اند ظاهر های متفاوتی دارند‌.

 در خطبه ۱ در جریان خلقت آدم آمده :
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ
خداوند انسان را از گل های مختلف خلق کرد و با هم مخلوط کرد و آدم خلق شد یعنی در وجود آدم ابوالبشر همه اینها بود بستگی دارد که به هر کدام از ما کدام بیشتر رسیده باشد.
 پس محیط در ظاهر انسان موثر است.

نکته ۲. طبایع مختلف که در طب سنتی ذکر شده از همینجا نشأت گرفته .
تر و خشکی به همین برمی‌گردد چون انسان از خاک های مختلف گرفته شده دارای طبایع مختلف است وگاهی طبایع با هم مخلوط می شود.
چهار طبع اصلی وجود دارد البته امتزاج طبع ها هم هست.

 در خطبه ۲۲۱ همان خطبه که ابن ابی الحدید قائل بود سجده واجب دارد. امیرالمومنین در شرح حال محتضر فرمود فَفَزِ عَ اِلى ما کانَ عَوَّدَهُ الاَْطِبّاءُ مِنْ تَسْکینِ الْحارِّ بِالْقارِّ، وَ تَحْریکِ الْبارِدِ بِالْحارِّ،
انسان در هنگام مریضی به پزشک پناه می برد در حالی که اطبا می‌گویند باید تب را پایین آورد یا سرد مزاج باید گرمی بخورد.

 نکته ۳.  طبایع منحصر به ظاهر انسان است . خطبه ۲۳۴ این درس را به ما میدهد که تفاوت طینت در اخلاق انسان هم تاثیر دارد کسی که در محیط گرم و خشک پرورش پیدا کرده این محیط بر ظاهر و هم بر اخلاق و سجیت انسان اثر دارد.
 امر به هجرت ناشی از همین مسئله است. تا از نظر ظاهر و هم از نظر باطن به جای مستعد برود تا پرورش پیدا کند.

🔻کلمه اول که حضرت خطبه را با آن شروع کرده” انما فرق بینهم مبادی طینتهم ” لفظ طینت یعنی چه؟ 
در جلد ۲ کافی ص ۲ بحث ایمان و کفر  بابی به نام طینت است که دارای چهار ،پنج روایت سنگین است .
 روایت طینت از روایات پیچیده وروایاتی هستندکه فهم وحلاجی آن مشکل است.

 در روایات طینت آمده که عده‌ای از طینت مومن و عده ای از طینت کافر، عده‌ای از طینتها بهشتی و عده ای از طینتها جهنمی خلق شدند.  

روایتی از امام صادق آمده که فرموده :
(ان الله عز وجل خلق المومن من طینه الجنه وخلق الکافر من طینه النار) 
عده ای از طینت  بهشت آفریده و عده ای از  آتش خلق شده‌اند که سرانجام به جهنم میروند .
– بعضی با تکیه به این روایات می گویند پس همه چیز ناشی از جبر است که سه یا چهار نظر در مورد آن است.

 – بعضی می‌گویند صد درصد این روایات را می‌پذیریم چون روایات متواتر اند ولی در مورد عدالت خدا ساکت هستند. کسی که با طینت کفر خلق شد که اصلاح نمی‌شود طینت خراب است عدالت خدا و اختیار انسان زیر سوال می‌رود. اما آنها در مقابل این سوال عاجز و ساکتند.

– گروهی این روایات را مطلقاً نمی‌پذیرند زیرا اعتقاد به اختیارانسان و عدالت خدا دارند انسان مختار است هر کاری انجام دهد جزای آن را ببیند.
اینکه بگوییم بهشتی و جهنمی با اختیار و عدالت خدا ناسازگار است. 
مرحوم علامه شعرانی یا سید مرتضی می‌گویند این روایات خبر واحد است ونفی می‌شوند.

 – گروهی و از جمله مجلسی که استاد فن در بحث روایات است در این مورد سکوت می کند می‌گوید روایات هست متواتر هم هست ولی جزء روایت متشابه است که امام معصوم آن را باید واضح کند .

– قولی هم هست که روایت طینت را حلاجی کرده و منظور از طینت مومن کافر، جهنمی و بهشتی می‌گویند این روایات به علم خدا بر می گردد 
 

بعضی از امور باید برای انسان اتفاق بیفتد تا به آن علم پیدا کند ولی علم خدا این گونه نیست خدا راجع به همه چیز علم دارد علم خدا به اشیا قبل ازخلق آنهاست. قبل از خلق زمین  و آسمان و بشر است ( کانَ اللهُ ولَم یَکُن معَهُ شَئ) 
خدا میدانست که چند نفر خواهند آمد چقدرعمر خواهند کرد. 

می‌ پرسند چرا طینت متفاوت است ؟
چرا فردی با استعداد و دیگری کم استعداد است؟  
آنها پاسخ میدهند: روایت طینت به علم خدا بر می گردد چون خدا میداند که هر کس در این دنیا چه کاره است ، طینت اورا بر همان اساس خلق کرده.
علت اختلاف افراد طینت آنهاست .

روایت طینت می‌گویند:
 یک) روایت طینت به علم خدا بر می گردد چون خدا میدانست بنده با اختیار خودچه میکند پس استعداد آن را به او داد صلاح او را می دانست پس هرچه لازم بود داده شده .

قول دوم می‌گوید : طینت افراد پس از امتحان افراد در “عالم ذر”  اعطا شد.
 خدا در “عالم ذر” امتحان گرفت کسانی که در این امتحان سربلند شد طینت مومن و کسانی که نتوانستند طینت جهنمی و کافرانه داد.

 سومین نظر که نظر علامه طباطبایی و بهترین نظرهست. علامه می‌گوید: 
روایات طینت درست  است ولی جبر نیست و مغایرت با عدالت خدا ندارد.
طینت در سعادت و شقاوت نقش دارد همانگونه که محیط تأثیرگذار است و در مقابل طینت و وراثت و محیط چیزی به نام اراده هست .
 اراده انسان بر همه چیز تاثیر گذار و غالب است . گاها فردی محیط و طینت خوب دارد،اما فرزند نوح می‌شود چون اراده خوب شدن ندارد.
 و گاها شخصی از لقمه پاک استفاده نکرده در محیط خوب نبوده مثل محمد بن ابی بکر  که فرزند خلیفه اول است ولی تحت تربیت امیرالمومنین خوب میشود.

 علامه طباطبایی قائل است روایت طینت را می‌پذیریم چون انسان دارای اراده است و اراده انسان بر همه چیز غالب است.
علامه طینت را به استعداد تعبیر کرده اینکه خود عمل کنی یا خیر مختاری؟  

در روایتی از امام صادق آمده
( الناس معادن کالمعادن الذهب والفضه) مردم مثل معدن هستند بعضی معدن طلا و بعضی نقره .
عده ای استعداد  سالم بودن را دارند و عده ای مستعد بیماری . ولی اراده انسان براینها غالب است گاهی با تمرین و تکرار بدن را میتوان تقویت کرد تا بیمار نشود .

” انما فرق بینهم مبادی طینتهم ” 
علت تفاوت انسان ها چیست؟ 
تفاوت انسانها در تفاوت طینت است ولی تفاوت طینت جبر ومخالف عدالت خداوند نیست انسان اراده دارد می‌تواند طینت را تغییر دهد یا در مسیر طینت حرکت کند

مثالهای نقض حضرت:

َ♦فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، 
عده‌ای از نظر زیبایی [رُواء] تمام و ازنظر عقل کم هستند. یک نفر استعداد زیباروی دارد ولی استعداد عقل کم است.

 حضرت می فرماید به طور غالب نه صددرصد معمولاً انسان های زیبارو سطح هوشی کمتری دارند.
علامه شعرانی استاد علامه حسن زاده در ذیل این خطبه می فرماید جمله امیرالمومنین در این خطبه غالبی است یعنی غالب انسانهای خوش سیما اینگونه هستند غالبا آدم های بلند قد این هستند. ولی در این موردکم پیدا می شود که زیبارو از نظر عقلی کم داشته باشد. ولی هستند که حضرت آنها را می‌گوید.

 علامه شعرانی می‌گوید اکثر زیبارویان چون طبع معتدل دارند هوش خوبی دارند اگر انسان رعایت خوراک و رفت و آمد را نکند زیبایش از بین می‌رود .
وقتی همه چیز را مراعات کند عقل هم خوب کار می کند .

در روایات آمده ( اُطلبُ الخَیرِ عندَ حِسانِ الوُجُوه )در نزد انسان های زیبا رو خیر را جستجو کنید .
زیبارویان چون اعتدال در ظاهر دارند عقلشان هم خوب است اگر انسان مراقبت نکند عقلش  از کار  می‌افتد (زیباروی به معنی عمل زیبایی نیست) معیار خاصی ندارد و زیبا روی هر کس متناسب با خودش است علامه شعرانی می‌گوید درصد اینکه افراد زیبا رو کم عقل باشند کم است . َ 

♦مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ،
 کسی که قد بلندی دارد [مادَّالقامه]معمولاً همت کوتاهی دارد .
شارحان در ذیل این خطبه  توضیح داده اند که چه رابطه ای از نظر فیزیکی بین بلندی قد و کوتاهی همت است .
در شرح مرحوم خوئی میتوان مطالعه کرد نوعاً انسان های بلند قد کمی همت دارند.

♦ وَ زَاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ،
چه بسا انسان هایی که از نظر عمل تزکیه و پاک شده ولی از نظر ظاهر زشت باشند.
 
عده‌ای از نظر عمل عالی اهل نماز شب، شاید زیبایی ظاهر نداشته باشند .
بعضی قیافه دارند ولی عمل ندارند برعکس آن هم هست قیافه خوبی ندارد ولی عمل خوب و باطن خوبی دارد .
سعدی می گوید :
طعنه بر من مزن به صورت زشت/
 ای تهی از فضیلت و انصاف/
 تن بود چون غلاف و جان شمشیر/
 کار شمشیر می کند نه غلاف /

غلاف را طلاکوب کنند، شمشیر همان حقیقت وجود ماست  و غلاف ظاهر ماست. اگر شمشیر برنده نباشد به درد نمی‌خورد اصل بر عبادت است.

♦ وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْر
قریب القعر دو معنا اشاره کنیم.
یک) قریب القعر در مقابل مادالقامه یعنی بلندقد آمده .
قریب القعرکوتاه قد است
عده ای کوتاه قد ولی خوش فکر هستند ولی عده‌ای بلند قد و کوتاه همت .

 دو) قریب القعر یعنی تودار نیستند از ظاهرشان همه چیز مشخص است ولی “بعید السبر” یعنی هرچه کنکاش شود، نمیشود فکر آنها را دیت یافت .
درمقابل سادگی ظاهری پیچیدگی عمیق فکری دارند .
عده ای ازنظر اجتماعی با ۵۰ نفر در ارتباط اند ولی فکر کوتاه دارند. حضرت فرمود: عده ای ازنظر روابط ساده ، اما از نظرفکر و اندیشه بلندنظر و دوراندیش ِ،

♦ وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَةِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَةِ،
 عده ای طبیعت پاک و درون وسرشت خوبی دارند ولی اعمالی انجام می دهند  گاهی بد است چیزی که کسب می کنند و به دست می آورند منکر است.
 این هم شدنی است که درون و باطن کسی روشن ولی به خاطر تهاجم فرهنگی در شرایط گناه قرار دارد وبا باطن آنها سنخیت ندارد .

♦وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ،
عده ای قلبشان سرگردان[تائه] و فکرشان متمرکز نیست. قلب آنها متوجه همه جاهست. فکر خوب کار نمی کند.
 کسی که می‌خواهد عمیق فکر کند باید قلبش را یکجا به سمت خدا متمرکز کند قلب متشتت ذهن را ضعیف میکند دل به خدا ببندد تا فکر متمرکز شود.
 
♦وَ طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ.
افرادی که زبان آزاد دارند[طلیق] قلب محکم دارند.[حدید]
سخنور هستند و خوب حرف میزنند قلب مستحکم و شجاع دارند.

ترسو دست و پایش می لرزد. حضرت در ابتدای خطبه قبل فرمود :
(اَلا اِنَّ اللِّسانِ بَضعَهَ منَ الاِنسان فلا یُسعِدُهُ القول اِذَا امتَنَع )گاهی انسان می‌خواهد حرف بزند موانعی وجود دارد، یکی از موانع طلیق السان نبودن و زبان آزاد نبودن است.

اللهم عجل لولیک الفرج 

error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.