بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۷ – ۲ربیع الاول
💢 خطبه ۱۳۳💢
وَانْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا، وَقَذَفَتْ إلَيْهِ السَمَاوَاتُ وَالْأَرَضُونَ مَقَالِيدَها، وَسَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ الْأَشْجَارُ النَّاضِرَةُ، وَقَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا النِّيرَانَ الْمُضِيئَةَ، وَآتَتْ أُکُلَهَا بِکَلِمَاتِهِ الثِّمَارُ الْيَانِعَةُ.
منها: وَ کِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لا يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاتُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.
منها: أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَتَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ، فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ، وَخَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ، فَجَاهَدَ فِي اللهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ، وَالْعَادِلِينَ بِهِ.
منها: وَإنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً، وَالْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَيَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا. فَالبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَالْأَعْمَى إلَيْهَا شَاخِصٌ. وَالْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَالْأَعْمَى لَهَا متْزَوِّدٌ.
منها : وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْءٍ إلاَّ وَيَکَادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَيَمَلُّهُ إلاَّ الْحَيَاةَ فَإنَّهُ لا يَجِدُ فِي الْمَوْتِ رَاحَةً. وَإنَّمَا ذلِکَ بِمَنْزِلَةِ الْحِکْمَةِ الَّتي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ، وَبَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ، وَسَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ، وَرِيٌّ لِلظَّمْآنِ، وَفِيهَا الْغِنَى کُلُّهُ والسَّلاَمَةُ. کِتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ، وَتَنْطِقُونَ بِهِ، وَتَسْمَعُونَ بِهِ، وَيَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ، وَيَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ، وَلا يَخْتَلِفُ فِي اللهِ، وَلا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللهِ. قَدْ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَکُمْ، وَنَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِکُمْ. وَتَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الاْمالِ، وَتَعَادَيْتُمْ فِي کَسْبِ الْأَمْوَالِ. لَقَدِ اسْتَهَامَ بِکُمُ الْخَبِيثُ، وَتَاهَ بِکُمُ الْغُرُورُ، وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَأَنْفُسِکُمْ.
دنيا و آخرت، زمام هاى خود را به خداوند سپرده و مطيع او هستند، آسمانها و زمين ها کليدهاى خود را به دست قدرت او افکنده اند، و درختان سرسبز هر صبحگاهان و شامگاهان دربرابر او سجده مى کنند و به فرمان او از شاخه هاى خود آتش هاى پرنور مى افروزند، و ميوه هاى رسيده آن ها به فرمان خدا (در هر زمان) غذا (ى انسان ها) را فراهم ساخته اند.
کتاب خداوند در ميان شماست. سخن گويى است که هرگز زبانش (از حق گويى) خسته نمى شود، و خانه اى است که پايه هايش هرگز فرو نمى ريزد، وقدرتى است که هيچ گاه يارانش شکست نمى خورند!
خداوند، او (پيامبر اسلام) را پس از يک دوران فترت و فاصله از پيامبران پيشين فرستاد، به هنگامى که هرکسى به گونه اى (از مذهب خود) سخن مى گفت (و نزاع در ميان آن ها درگرفته بود) او را به دنبال رسولان (پيشين) فرستاد (تا برنامه هاى آن ها را کامل کند) و وحى (خود) را با او پايان داد. و او در راه خدا با کسانى که به خدا پشت کرده و آن ها که براى او همتايى قرار داده بودند به جهاد پرداخت.
به راستى که دنيا منتهاى ديد کوردلان است، و ماوراى آن، چيزى نمى بينند، در حالى که شخص بصير و روشن ضمير، ديدش در آن نفوذ مى کند و از آن مى گذرد، و مى داند که سراى جاويدان وراى آن است. ازاين رو، شخص بصير و بينا آماده کوچ کردن از دنياست، حال آن که، کوردلِ اعمى، چشمش را به آن دوخته و به سوى آن حرکت مى کند. انسان بصير و بينا از آن، زاد و توشه برمى گيرد، در حالى که کوردل براى آن، زاد و توشه مى اندوزد!
بدانيد که در دنيا انسان ممکن است از هرچيزى سير شود جز از حيات و زندگى (که هرگز از آن سير نخواهد شد)؛ چراکه در فقدان آن احساس راحتى نمى کند. اين (حيات و زندگى) همانند علم و دانش است که حياتِ قلبِ مُرده، و بينايىِ چشمِ نابينا، و شنوايىِ گوشِ ناشنوا، و مايه سيراب شدن تشنگان است، و بى نيازى و سلامت کامل، تنها در آن مى باشد.اين کتاب خداست که به وسيله آن (حقايق را) مى بينيد و با آن سخن مى گوييد و به وسيله آن مى شنويد، بخشى از آن، از بخش ديگر سخن مى گويد، (و متشابهات در پرتو محکمات تفسير مى شود) بعضى گواه بعضى ديگر است (و يکديگر را تأييد مى کنند). آنچه درباره خدا مى گويد، هماهنگ است (و اختلافى در آن نيست) و آن کس را که دوستش مى باشد از خدا جدا نمى سازد.شما در ميان خود بر خيانت و حسد و کينه ورزى توافق کرده ايد، و گياهان متعفن بر مزبله (افکار) شما روييده است. در محبّت و دلبستگى به آرزوها هماهنگ شده ايد، ولى در کسب اموال به دشمنى پرداخته ايد. شيطان شما را سرگردان ساخته (و راه سعادت و نجات را گم کرده ايد) و اين فريب کار شما را به هلاکت افکنده است!از خدا براى (نجات) خويش و شما يارى مى طلبم.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۷ – ۲ربیع الاول
💢 خطبه ۱۳۳💢
وَانْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا، وَقَذَفَتْ إلَيْهِ السَمَاوَاتُ وَالْأَرَضُونَ مَقَالِيدَها، وَسَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ الْأَشْجَارُ النَّاضِرَةُ، وَقَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا النِّيرَانَ الْمُضِيئَةَ، وَآتَتْ أُکُلَهَا بِکَلِمَاتِهِ الثِّمَارُ الْيَانِعَةُ.
منها: وَ کِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لا يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاتُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.
منها: أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَتَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ، فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ، وَخَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ، فَجَاهَدَ فِي اللهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ، وَالْعَادِلِينَ بِهِ.
منها: وَإنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً، وَالْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَيَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا. فَالبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَالْأَعْمَى إلَيْهَا شَاخِصٌ. وَالْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَالْأَعْمَى لَهَا متْزَوِّدٌ.
منها : وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْءٍ إلاَّ وَيَکَادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَيَمَلُّهُ إلاَّ الْحَيَاةَ فَإنَّهُ لا يَجِدُ فِي الْمَوْتِ رَاحَةً. وَإنَّمَا ذلِکَ بِمَنْزِلَةِ الْحِکْمَةِ الَّتي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ، وَبَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ، وَسَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ، وَرِيٌّ لِلظَّمْآنِ، وَفِيهَا الْغِنَى کُلُّهُ والسَّلاَمَةُ. کِتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ، وَتَنْطِقُونَ بِهِ، وَتَسْمَعُونَ بِهِ، وَيَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ، وَيَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ، وَلا يَخْتَلِفُ فِي اللهِ، وَلا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللهِ. قَدْ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَکُمْ، وَنَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِکُمْ. وَتَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الاْمالِ، وَتَعَادَيْتُمْ فِي کَسْبِ الْأَمْوَالِ. لَقَدِ اسْتَهَامَ بِکُمُ الْخَبِيثُ، وَتَاهَ بِکُمُ الْغُرُورُ، وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَأَنْفُسِکُمْ.
دنيا و آخرت، زمام هاى خود را به خداوند سپرده و مطيع او هستند، آسمانها و زمين ها کليدهاى خود را به دست قدرت او افکنده اند، و درختان سرسبز هر صبحگاهان و شامگاهان دربرابر او سجده مى کنند و به فرمان او از شاخه هاى خود آتش هاى پرنور مى افروزند، و ميوه هاى رسيده آن ها به فرمان خدا (در هر زمان) غذا (ى انسان ها) را فراهم ساخته اند.
کتاب خداوند در ميان شماست. سخن گويى است که هرگز زبانش (از حق گويى) خسته نمى شود، و خانه اى است که پايه هايش هرگز فرو نمى ريزد، وقدرتى است که هيچ گاه يارانش شکست نمى خورند!
خداوند، او (پيامبر اسلام) را پس از يک دوران فترت و فاصله از پيامبران پيشين فرستاد، به هنگامى که هرکسى به گونه اى (از مذهب خود) سخن مى گفت (و نزاع در ميان آن ها درگرفته بود) او را به دنبال رسولان (پيشين) فرستاد (تا برنامه هاى آن ها را کامل کند) و وحى (خود) را با او پايان داد. و او در راه خدا با کسانى که به خدا پشت کرده و آن ها که براى او همتايى قرار داده بودند به جهاد پرداخت.
به راستى که دنيا منتهاى ديد کوردلان است، و ماوراى آن، چيزى نمى بينند، در حالى که شخص بصير و روشن ضمير، ديدش در آن نفوذ مى کند و از آن مى گذرد، و مى داند که سراى جاويدان وراى آن است. ازاين رو، شخص بصير و بينا آماده کوچ کردن از دنياست، حال آن که، کوردلِ اعمى، چشمش را به آن دوخته و به سوى آن حرکت مى کند. انسان بصير و بينا از آن، زاد و توشه برمى گيرد، در حالى که کوردل براى آن، زاد و توشه مى اندوزد!
بدانيد که در دنيا انسان ممکن است از هرچيزى سير شود جز از حيات و زندگى (که هرگز از آن سير نخواهد شد)؛ چراکه در فقدان آن احساس راحتى نمى کند. اين (حيات و زندگى) همانند علم و دانش است که حياتِ قلبِ مُرده، و بينايىِ چشمِ نابينا، و شنوايىِ گوشِ ناشنوا، و مايه سيراب شدن تشنگان است، و بى نيازى و سلامت کامل، تنها در آن مى باشد.اين کتاب خداست که به وسيله آن (حقايق را) مى بينيد و با آن سخن مى گوييد و به وسيله آن مى شنويد، بخشى از آن، از بخش ديگر سخن مى گويد، (و متشابهات در پرتو محکمات تفسير مى شود) بعضى گواه بعضى ديگر است (و يکديگر را تأييد مى کنند). آنچه درباره خدا مى گويد، هماهنگ است (و اختلافى در آن نيست) و آن کس را که دوستش مى باشد از خدا جدا نمى سازد.شما در ميان خود بر خيانت و حسد و کينه ورزى توافق کرده ايد، و گياهان متعفن بر مزبله (افکار) شما روييده است. در محبّت و دلبستگى به آرزوها هماهنگ شده ايد، ولى در کسب اموال به دشمنى پرداخته ايد. شيطان شما را سرگردان ساخته (و راه سعادت و نجات را گم کرده ايد) و اين فريب کار شما را به هلاکت افکنده است!از خدا براى (نجات) خويش و شما يارى مى طلبم.
در صفت قرآن و پیامبر
خطبه دارای بخشهای مختلفی هست .
که با هم ارتباط معنایی ندارند! سید رضی (رحمة الله) از یک متن بلند بخشهایی را تقطیع کرده و آورده، که با هم ارتباطی ندارند.
بخش اول : بیان عظمت توحیدی
🔷وانقادَت لهُ الدنیا والاخرةُ باَزِمَتِها
دنیا و آخرت زمام خویش را به خدای متعال سپرده آند. و در مقابل او خاضعند.
🔷وقَذَفَت الیهِ السمواتُ والاَرضونَ مَقالیدَها
آسمان و زمین کلیدهای خود را به سمت خدای متعال انداخته اند.[قذَفت ]
خدای متعال همه کارهٔ عالم است لذا تمام زمام امور به دست اوست.(،اشاره به توحید افعالی)
🔷و سَجَدَت لهُ بِالغُدُوِّ والاصالِ الاَشجارُ الناضِرَه
تمام درختان سرسبز [ناضِره]و با نشاط صبحگاه و شبانگاه در مقابل خدای متعال سجده می کنند.
سجده کردن موجودات کنایه ، استعاره ، تشبیه نیست حقیقت عالم است.که همه برای خدا تقدیس و سجده دارند. ما اگر متوجه نمیشویم بحث دیگریست.
« اَلَم تَرَ اَنٌَ اللهَ یَسجّدُ مَن فی السمواتَ و مَن فیِ الارض» از نگاه ما تمام موجودات بدون فهم و شعورند، اما فهم دارند ودر برابر خدا سربزیر و خاضع هستند.
🔷وقَدَحَت لهُ مِن قُضبانِها النیرانُ المُضیئه
خدایی که روش کرده است [قَدحَت] شاخه های درختان[قَضبان] و نور روشن خود را آشکار ساختند.
درختان سرسبزی که برای خداسجده می کنند.همین درختان منبع نورو روشنایی هستند.
دو گونه فرض میشود.
۱- چوب درختان خشک شده منبعی ست برای آتش ، نور ، گرما. درخت متشکل است از آب ، خاک ، نور، و همین ها تبدیل میشود به درختی که میسوزد.
آب که ضد آتش است آتش به بار می آورد.
خاک که مظهر تاریکی ست روشنایی بوجود می آورد.
۲- حضرت بر لفظ ( اشجار الناضره)تاکید دارد. به درخت خشکی اشاره نمیکند.
درخت خشک تولید آتش میکند نشان از عظمت نیست که یاد آوری کند، این امر برای همه ملموس است. شارحان اشاره دارند که از درخت سبز میتوان نور تولید کرد.برق ، جریان الکترسیته تولید کرد.
کدامیک از این دو نظر درست است! اولی را که یقینا میدانیم ، شاید سده های بعد چنین اتفاقی بیفتد که از درخت سبز برق گرفته شود. که عظمت خدا را میرساند.
🔷واٰتَت اُکُلُها بکلَماتِهِ الثِمارَ البانِعه
به فرمان خدا (ارادهٔ تکوینی)درختان میوه های رسیده [بائعه] خود را برای انسان و موجودات تقدیم می کنند.
از عظمت خداست یک درخت از بذری ،که با یک آب ، خاک ، یک نور، دهها نوع میوه با رنگ ، بوها ، وطعم مختلف بدست می آید.
بخش دوم : قرآن
و منها
🔷وکتابُ اللهِ بینَ اَظهُرِکم
کتاب خدا قرآن در میان شماست.[اَظهُرِکم]
اگر همگان رو به قرآن حلقه بزنیم، لفظ
«بین صدورکم» میشود.
اما در این متن لفظ «بین اظهرکم» آمده.
ظَهر بمعنای کمر است. معمولا در دفاع از شهر یا مقدسات، وجه رو به دشمن قرار گرفته و پشت انسان به آن شهر یا هر چیز دیگری که قابل دفاع است. در واقع جسم سپر آن محبوب قرار می گیرد. که از آن در برابر تهاجم دشمن دفاع شود.
۱- کتاب قرآن دربین شماست «بین اظهرکم» نکته ی ظریف آن اینست : که از قرآن دفاع کنید. قرآن مدافعان سر سختی داشته باشد.
از تحریف قران ،استدلال قرآن ، حقانیت ، و مدافع اجرای قانون قرآن باشید.
🔷ناطِقٌ لا یَعییٰ لِسانُهُ
قرآن ناطقی هست که در موضوعات مختلف زبان آن بسته نیست. از گفتن و هدایت خسته و ناتوان نمیشود.[لایَعییٰ]
تا وقتی بشریت هست نه تنها موضوعات مختلف دارد ، بلکه برای تمام اقوام و ملل سخن دارد.
✳️ امام صادق صلواة علیه :
قرآن در هر زمانی در بین هر قومی جدید است.« فی کلِ زمانٕ و عندَ کلِ قومٕ غَظٕ»
🔷و بیتٌ لا تُهدَمُ ارکانُهُ
۳- قرآن خانه ایست که ارکان آن منهدم شدنی نیست.
🔷و عِزٌّ لا تُهزَمُ اَعوانُهُ
۴- و قرآن عزیز و قوی ست که قوی بودن آن روی طرفداران آن هم اثر دارد.
لذا یاران و اعوان قرآن هیچگاه شکست نمی خورند.
به مرحله ی عون قرآن برسیم و مدافع باشیم ، چنان قوایی می دهد که شکست در کار نیست.از جهت روحی، ضعف غالب نمیشود.
از جهت استدلال، در مقابل مکاتب دیگر دست اعوان خالی نیست.
ستون قرآن از بین رفتنی نیست ، گرچه جاهلانی آنرا آتش بزنند، از بین رفتنی نیست چون متناسب با فطرت جامعه است و همیشگی ست.
بخش سوم : رسول الله
و منها
🔷اَرسَلهُ علیٰ حینِ فَترَةٕ منَ الرسُل
خدای متعال پیامبر را در زمانی مبعوث کرد که نبی اولوالعزم نیامده بود.(حدود فاصله ۶۰۰ سال دوران فترت)
🔷وتَنازُعٕ منَ الاَلسُنِ
تنازع زبان کنایه از جنگ اندیشه ها بود.
پیامبر زمانی امر که اندیشه گوناگون بودو کسی حاضر نبود نظر دیگری را برای فهم بشنود. از روی تعصب نمی پذیرفتند. فقط کشمکش و نزاع بود.
🔷فَقَفّیٰ بهِ الرُّسُل
پشت سر دیگر پیامبران رسول مکرم را ارسال کرد. پیامبر در استمرار کار انبیای گذشته علیهم السلام بود.
🔷وختَمَ بهِ الوحیَ
وحی تشریعی را به سبب پیامبر تعطیل کرد.
احکام و قوانین جدید بعد از رحلت پیامبر (وحی تشریعی) قطع شد.
وگرنه وحی تکوینی توسط جبرئیل بر فاطمه کبری سلام الله علیها نازل میشد و حضرت امیر آنها را مینوشت.
🔷فَجاهدَ فیِ اللهِ المُدبِرینَ عنهُ والعادِلینَ بهِ
پیامبر با دو گروه جهاد کرد. کسانیکه به خدا پشت کردند [مدبرین عنه] در مقابل پیامبر و احکام موضع می گرفتند.
و گروه دوم مشرکین [العادلین به ]برای خدا مثل و مانند قرار میدادند.
بخش چهارم: بصیرت
ومنها
🔷 واِنما الدنیا مُنتهیٰ بُصَرِ الاَعمیٰ
بدرستی که انسانها یا کورند یا بصیرند.
وارتباطی به چشم سر ندارد.چشم دل کور است.
کور دل انتهای هر چیزی را دنیا می بیند.
🔷لا یُبصِرُممّا وَراءَ ها شیئاً، والبصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ ویَعلَمُ اَنَّ الدارَ وَراءها
پشت دنیا چیزی نمی بینند.
چشم انسان بصیر نفوذ میکند.از دنیا عبور کرده، می فهمد پشت دنیا سرای دیگری هست.
چشم او در دنیا گیر نمیکند ، از ظاهر دنیا گذشته به دنیای دیگر هم خیره میشود.
🔷فالبصیرُ منها شاخصٌ ، والاَعمیٰ الیها شاخِص (جمله جناس است.)
یک لفظ شاخص ولی با دو معنا: دو ترجمه و هر دو هم درست است.
الف) شاخص بمعنای کوچ
ب) شاخص بمعنای زل زدن و خیره شدن بجایی که چشم درشت میشود.
۱- انسان بصیر از دنیا در حال کوچ کردن است. ولی انسان کور به دنیا خیره میشود. [شاخصٌ] جز دنیا چیزی نمی بیند.
۲- در معنای دوم هر دو شاخص بمعنای کوچ کردن است. لفظ «منها و الیها»در آن معنا دارد.
بصیر « از دنیا »کوچ میکند
کور « بسمت دنیا» کوچ میکند.
از دنیا به دنیا محدود میشود.
🔷والبصیرُ منها مُتَزَّوِد ، والاَعمیٰ لَها مُتَزَوِّد
انسان بصیر ، از دنیا برای آخرت زاد و توشه تهیه می کند.
و کور ، زاد و توشه برای دنیای خود جمع می کند. فقط بیشتر بخورد ، لذت ببرد ، بیشتر عمر کند.
✅ طبق شاخص حضرت، ما باید در خود جستجو کنیم، بینا هستیم یا کور !!!
سه معیاری که نشان میدهد آخرت باور هستیم یا نه !!!
باید در اعمال ظاهر باشد ، صرف قبول داشتن آخرت کافی نیست.
بخش پنجم : ومنها
🔷واعلَموا اَنهُ لیسَمِن شیٕ اِلّا و یَکادُ صاحِبُهُ اَن یَشبَعَ منهُ ویَمُّلَهُ اِلّاَ الحیاةَ
بدانید قطعا چنین است. خیلی نزدیک است که انسان از هر زیبایی دنیا سیر شده و خیلی زود خسته و ملول میشود جز حیات زندگی .
زنده بودن و حب به حیات در وجود آدمی نهادینه شده و تمام انسانها حب حیات دارند. و دین هم مخالف آن نیست. مشکل سر پذیرفتن ابدیت دنیاست که یک امر اشتباه است.
🔷 فاِنَهُ لا یَجِدُ لهُ فیِ المَوتِ راحَةً
چون عمری در دنیا بگونه ای زندگی کردند که پس از مرگ برای خود راحتی نمی بینند،
برای آنان اعمالی نیست که نجات گر باشد، لذا ماندن در دنیا و آباد کردن دنیا را بیشتر ترجیح می دهند.
🔷واِنما ذالکَ بمنزِلةِ الحِکمةِ آلتی هیَ حیاةٌلِلقلبِ المیّت
(لفظ ذالک دومعنا : ای انسان زندگی در دنیا طبق قانون الهی باشد عین حکمت است. )( معنای دوم لفظ ذالک: انسان روح آخرت طلب داشته باشد بمنزله حکمت است. )
اینکه انسان قیامت را در نظر داشته باشد فقط بفکر دنیا نباشد ،فهم این نکته انسان را حکیم میکند حکیم میداند در دنیا باید توشه آخرت جمع کند.
🔷هیَ حیاةٌلِلقلبِ المیّت
حکمت همان اکسیری که حیات قلبهای مرده است..
حیات به زنده بودن نیست. حیات واقعی در گرو علم است. حیات در گرو حکمت و آگاهی به امور معنوی است.به چنین جایگاهی رسیدن ، به همان آرزو و حیات رسیدن است.
🔷وبَصَرٌ لِلعَینِ العَمیاء، وسَمعٌ لِلاُذُنِ الصَّماءِ
حکمت باعث بینا شدن چشم کور میشود.
و حکمت باعث شنوا شدن گوش کر میشود.
🔷ورِیٌّ لِلظَّمأنِ ، وفیهَا الغِنیٰ کلُهُ والسَّلامةُ
حکمت تشنگی شدید را از بین برده سیراب می کند. ودر حکمت بی نیازی و سلامت نهفته شده است.
✅ علامه امینی (رحمة الله) :
مطابق علم عمل کردن همان حکمت است.
🔷کتابُ اللهِ تُبصرونَ بهِ ،و تَنطقونَ بهِ ، و تَسمَعونَ بهِ
قرآن کتابی ست که به سبب آن حقایق دیده میشود.[تبصرون به]
قرآن کتابی که میتوان با آن سخن گفت ، میتواند قرآن منبع کلام باشد.[تنطقون به]
میتوان با قرآن. شنوا شد.[تسمعون به]
🔷ویَنطِقُ بعضُهُ ببعضٕ ویَشهَدُ بعضُهُ علیٰ بعضٕ
قرآن در بعضی موارد و نسبت به برخی مبهمات نطق میکند. آیات نصوص قرآن ، متشابهات را توضیح میدهد.
و برخی آیات برخی دیگر را تاکید میکند.[یشهدُ]
🔷ولا یَختَلفُ فیِ اللهِ ولا یُخالفُ بِصاحبِهِ عنِ اللهِ
سخنان قرآن موجب اختلاف در مورد خدا نمیشود. اول و آخر قرآن یک خدا را نشان میدهد. چند خدایی در این کتاب راه ندارد.
اگر شخصی از هر کتاب ، خدایی استنباط میکند اشتباهات مردم است. هرگز آیات دو خدا را معرفی نمی کند.قران واسطه اتصال به خدا میشود. این مصاحبت و همراهی با قرآن صحیح نباشد اتصال برقرار نمیشود.
با عقل سخن قرآن استنباط شود جدایی ندارد اما اگر با عقل نباشد تفسیر به رأی ، میل باطنی ، تحمیل سخن خود باشد ، قرآن این اتصال را با خدا هم قطع می کند.
قرآن در بین شما هست ، علم و آگاهی هست ولی گمراهید، حکمت، آخرت بینی در بین شما نیست. بجای بصیرت، کوری موج میزند.
🔷قدِاصطَلَحتُم علیَ الغِلِّ قیمت بینَکم
شما بین خود یک توافق و اجماع درست کردید ،نسبت به یکدیگر بغض و کینه دارید [غلّ] هر کسی حرف خود را به کرسی می نشاند. دنبال حق جویی نیستید ، کینه را بروز می دهید.
🔷و نَبَتَ المَرعیٰ علیٰ دِمَنِکم
مانند علف سبزی [مرعیٰ] که بر روی مزبله [دِمَن] روییده است. ریشه از آب آلوده دارد.
شما ظاهری از اعمال دارید .
🔷و تَصافَیتُم علیٰ حبِّ الأمالِ وتَعادَیتُم فی کسبِ الاَموال
شما بر حب مال دوستی و اجماع کردید.[تَصافیتم] ولی در کسب اموال دشمنی می کنید. [تَعادیتم]
نزاع برای کسب مال بیشتر در بین شما رواج دارد ،لذا حرف قرآن اثر نمی کند.
🔷قدِ استَهامَ بکمُ الخَبیث، و تاهَ بکمُ الغُرور
شیطان خبیث شما را متحیر کرده است.[استهام]و فریب شیطان شما را سرگردان [تاهَ]کرده و به هلاکت انداخته است.
🔷واللهُ المُستعانُ علیٰ نفسی و اَنفسِکم
در مقابل دشمن غدار فریبکار از خدا، برای خود و برای شما طلب یاری میکنم .
اللهم اکرِمنا بکرامة القران
در صفت قرآن و پیامبر
خطبه دارای بخشهای مختلفی هست .
که با هم ارتباط معنایی ندارند! سید رضی (رحمة الله) از یک متن بلند بخشهایی را تقطیع کرده و آورده، که با هم ارتباطی ندارند.
بخش اول : بیان عظمت توحیدی
🔷وانقادَت لهُ الدنیا والاخرةُ باَزِمَتِها
دنیا و آخرت زمام خویش را به خدای متعال سپرده آند. و در مقابل او خاضعند.
🔷وقَذَفَت الیهِ السمواتُ والاَرضونَ مَقالیدَها
آسمان و زمین کلیدهای خود را به سمت خدای متعال انداخته اند.[قذَفت ]
خدای متعال همه کارهٔ عالم است لذا تمام زمام امور به دست اوست.(،اشاره به توحید افعالی)
🔷و سَجَدَت لهُ بِالغُدُوِّ والاصالِ الاَشجارُ الناضِرَه
تمام درختان سرسبز [ناضِره]و با نشاط صبحگاه و شبانگاه در مقابل خدای متعال سجده می کنند.
سجده کردن موجودات کنایه ، استعاره ، تشبیه نیست حقیقت عالم است.که همه برای خدا تقدیس و سجده دارند. ما اگر متوجه نمیشویم بحث دیگریست.
« اَلَم تَرَ اَنٌَ اللهَ یَسجّدُ مَن فی السمواتَ و مَن فیِ الارض» از نگاه ما تمام موجودات بدون فهم و شعورند، اما فهم دارند ودر برابر خدا سربزیر و خاضع هستند.
🔷وقَدَحَت لهُ مِن قُضبانِها النیرانُ المُضیئه
خدایی که روش کرده است [قَدحَت] شاخه های درختان[قَضبان] و نور روشن خود را آشکار ساختند.
درختان سرسبزی که برای خداسجده می کنند.همین درختان منبع نورو روشنایی هستند.
دو گونه فرض میشود.
۱- چوب درختان خشک شده منبعی ست برای آتش ، نور ، گرما. درخت متشکل است از آب ، خاک ، نور، و همین ها تبدیل میشود به درختی که میسوزد.
آب که ضد آتش است آتش به بار می آورد.
خاک که مظهر تاریکی ست روشنایی بوجود می آورد.
۲- حضرت بر لفظ ( اشجار الناضره)تاکید دارد. به درخت خشکی اشاره نمیکند.
درخت خشک تولید آتش میکند نشان از عظمت نیست که یاد آوری کند، این امر برای همه ملموس است. شارحان اشاره دارند که از درخت سبز میتوان نور تولید کرد.برق ، جریان الکترسیته تولید کرد.
کدامیک از این دو نظر درست است! اولی را که یقینا میدانیم ، شاید سده های بعد چنین اتفاقی بیفتد که از درخت سبز برق گرفته شود. که عظمت خدا را میرساند.
🔷واٰتَت اُکُلُها بکلَماتِهِ الثِمارَ البانِعه
به فرمان خدا (ارادهٔ تکوینی)درختان میوه های رسیده [بائعه] خود را برای انسان و موجودات تقدیم می کنند.
از عظمت خداست یک درخت از بذری ،که با یک آب ، خاک ، یک نور، دهها نوع میوه با رنگ ، بوها ، وطعم مختلف بدست می آید.
بخش دوم : قرآن
و منها
🔷وکتابُ اللهِ بینَ اَظهُرِکم
کتاب خدا قرآن در میان شماست.[اَظهُرِکم]
اگر همگان رو به قرآن حلقه بزنیم، لفظ
«بین صدورکم» میشود.
اما در این متن لفظ «بین اظهرکم» آمده.
ظَهر بمعنای کمر است. معمولا در دفاع از شهر یا مقدسات، وجه رو به دشمن قرار گرفته و پشت انسان به آن شهر یا هر چیز دیگری که قابل دفاع است. در واقع جسم سپر آن محبوب قرار می گیرد. که از آن در برابر تهاجم دشمن دفاع شود.
۱- کتاب قرآن دربین شماست «بین اظهرکم» نکته ی ظریف آن اینست : که از قرآن دفاع کنید. قرآن مدافعان سر سختی داشته باشد.
از تحریف قران ،استدلال قرآن ، حقانیت ، و مدافع اجرای قانون قرآن باشید.
🔷ناطِقٌ لا یَعییٰ لِسانُهُ
قرآن ناطقی هست که در موضوعات مختلف زبان آن بسته نیست. از گفتن و هدایت خسته و ناتوان نمیشود.[لایَعییٰ]
تا وقتی بشریت هست نه تنها موضوعات مختلف دارد ، بلکه برای تمام اقوام و ملل سخن دارد.
✳️ امام صادق صلواة علیه :
قرآن در هر زمانی در بین هر قومی جدید است.« فی کلِ زمانٕ و عندَ کلِ قومٕ غَظٕ»
🔷و بیتٌ لا تُهدَمُ ارکانُهُ
۳- قرآن خانه ایست که ارکان آن منهدم شدنی نیست.
🔷و عِزٌّ لا تُهزَمُ اَعوانُهُ
۴- و قرآن عزیز و قوی ست که قوی بودن آن روی طرفداران آن هم اثر دارد.
لذا یاران و اعوان قرآن هیچگاه شکست نمی خورند.
به مرحله ی عون قرآن برسیم و مدافع باشیم ، چنان قوایی می دهد که شکست در کار نیست.از جهت روحی، ضعف غالب نمیشود.
از جهت استدلال، در مقابل مکاتب دیگر دست اعوان خالی نیست.
ستون قرآن از بین رفتنی نیست ، گرچه جاهلانی آنرا آتش بزنند، از بین رفتنی نیست چون متناسب با فطرت جامعه است و همیشگی ست.
بخش سوم : رسول الله
و منها
🔷اَرسَلهُ علیٰ حینِ فَترَةٕ منَ الرسُل
خدای متعال پیامبر را در زمانی مبعوث کرد که نبی اولوالعزم نیامده بود.(حدود فاصله ۶۰۰ سال دوران فترت)
🔷وتَنازُعٕ منَ الاَلسُنِ
تنازع زبان کنایه از جنگ اندیشه ها بود.
پیامبر زمانی امر که اندیشه گوناگون بودو کسی حاضر نبود نظر دیگری را برای فهم بشنود. از روی تعصب نمی پذیرفتند. فقط کشمکش و نزاع بود.
🔷فَقَفّیٰ بهِ الرُّسُل
پشت سر دیگر پیامبران رسول مکرم را ارسال کرد. پیامبر در استمرار کار انبیای گذشته علیهم السلام بود.
🔷وختَمَ بهِ الوحیَ
وحی تشریعی را به سبب پیامبر تعطیل کرد.
احکام و قوانین جدید بعد از رحلت پیامبر (وحی تشریعی) قطع شد.
وگرنه وحی تکوینی توسط جبرئیل بر فاطمه کبری سلام الله علیها نازل میشد و حضرت امیر آنها را مینوشت.
🔷فَجاهدَ فیِ اللهِ المُدبِرینَ عنهُ والعادِلینَ بهِ
پیامبر با دو گروه جهاد کرد. کسانیکه به خدا پشت کردند [مدبرین عنه] در مقابل پیامبر و احکام موضع می گرفتند.
و گروه دوم مشرکین [العادلین به ]برای خدا مثل و مانند قرار میدادند.
بخش چهارم: بصیرت
ومنها
🔷 واِنما الدنیا مُنتهیٰ بُصَرِ الاَعمیٰ
بدرستی که انسانها یا کورند یا بصیرند.
وارتباطی به چشم سر ندارد.چشم دل کور است.
کور دل انتهای هر چیزی را دنیا می بیند.
🔷لا یُبصِرُممّا وَراءَ ها شیئاً، والبصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ ویَعلَمُ اَنَّ الدارَ وَراءها
پشت دنیا چیزی نمی بینند.
چشم انسان بصیر نفوذ میکند.از دنیا عبور کرده، می فهمد پشت دنیا سرای دیگری هست.
چشم او در دنیا گیر نمیکند ، از ظاهر دنیا گذشته به دنیای دیگر هم خیره میشود.
🔷فالبصیرُ منها شاخصٌ ، والاَعمیٰ الیها شاخِص (جمله جناس است.)
یک لفظ شاخص ولی با دو معنا: دو ترجمه و هر دو هم درست است.
الف) شاخص بمعنای کوچ
ب) شاخص بمعنای زل زدن و خیره شدن بجایی که چشم درشت میشود.
۱- انسان بصیر از دنیا در حال کوچ کردن است. ولی انسان کور به دنیا خیره میشود. [شاخصٌ] جز دنیا چیزی نمی بیند.
۲- در معنای دوم هر دو شاخص بمعنای کوچ کردن است. لفظ «منها و الیها»در آن معنا دارد.
بصیر « از دنیا »کوچ میکند
کور « بسمت دنیا» کوچ میکند.
از دنیا به دنیا محدود میشود.
🔷والبصیرُ منها مُتَزَّوِد ، والاَعمیٰ لَها مُتَزَوِّد
انسان بصیر ، از دنیا برای آخرت زاد و توشه تهیه می کند.
و کور ، زاد و توشه برای دنیای خود جمع می کند. فقط بیشتر بخورد ، لذت ببرد ، بیشتر عمر کند.
✅ طبق شاخص حضرت، ما باید در خود جستجو کنیم، بینا هستیم یا کور !!!
سه معیاری که نشان میدهد آخرت باور هستیم یا نه !!!
باید در اعمال ظاهر باشد ، صرف قبول داشتن آخرت کافی نیست.
بخش پنجم : ومنها
🔷واعلَموا اَنهُ لیسَمِن شیٕ اِلّا و یَکادُ صاحِبُهُ اَن یَشبَعَ منهُ ویَمُّلَهُ اِلّاَ الحیاةَ
بدانید قطعا چنین است. خیلی نزدیک است که انسان از هر زیبایی دنیا سیر شده و خیلی زود خسته و ملول میشود جز حیات زندگی .
زنده بودن و حب به حیات در وجود آدمی نهادینه شده و تمام انسانها حب حیات دارند. و دین هم مخالف آن نیست. مشکل سر پذیرفتن ابدیت دنیاست که یک امر اشتباه است.
🔷 فاِنَهُ لا یَجِدُ لهُ فیِ المَوتِ راحَةً
چون عمری در دنیا بگونه ای زندگی کردند که پس از مرگ برای خود راحتی نمی بینند،
برای آنان اعمالی نیست که نجات گر باشد، لذا ماندن در دنیا و آباد کردن دنیا را بیشتر ترجیح می دهند.
🔷واِنما ذالکَ بمنزِلةِ الحِکمةِ آلتی هیَ حیاةٌلِلقلبِ المیّت
(لفظ ذالک دومعنا : ای انسان زندگی در دنیا طبق قانون الهی باشد عین حکمت است. )( معنای دوم لفظ ذالک: انسان روح آخرت طلب داشته باشد بمنزله حکمت است. )
اینکه انسان قیامت را در نظر داشته باشد فقط بفکر دنیا نباشد ،فهم این نکته انسان را حکیم میکند حکیم میداند در دنیا باید توشه آخرت جمع کند.
🔷هیَ حیاةٌلِلقلبِ المیّت
حکمت همان اکسیری که حیات قلبهای مرده است..
حیات به زنده بودن نیست. حیات واقعی در گرو علم است. حیات در گرو حکمت و آگاهی به امور معنوی است.به چنین جایگاهی رسیدن ، به همان آرزو و حیات رسیدن است.
🔷وبَصَرٌ لِلعَینِ العَمیاء، وسَمعٌ لِلاُذُنِ الصَّماءِ
حکمت باعث بینا شدن چشم کور میشود.
و حکمت باعث شنوا شدن گوش کر میشود.
🔷ورِیٌّ لِلظَّمأنِ ، وفیهَا الغِنیٰ کلُهُ والسَّلامةُ
حکمت تشنگی شدید را از بین برده سیراب می کند. ودر حکمت بی نیازی و سلامت نهفته شده است.
✅ علامه امینی (رحمة الله) :
مطابق علم عمل کردن همان حکمت است.
🔷کتابُ اللهِ تُبصرونَ بهِ ،و تَنطقونَ بهِ ، و تَسمَعونَ بهِ
قرآن کتابی ست که به سبب آن حقایق دیده میشود.[تبصرون به]
قرآن کتابی که میتوان با آن سخن گفت ، میتواند قرآن منبع کلام باشد.[تنطقون به]
میتوان با قرآن. شنوا شد.[تسمعون به]
🔷ویَنطِقُ بعضُهُ ببعضٕ ویَشهَدُ بعضُهُ علیٰ بعضٕ
قرآن در بعضی موارد و نسبت به برخی مبهمات نطق میکند. آیات نصوص قرآن ، متشابهات را توضیح میدهد.
و برخی آیات برخی دیگر را تاکید میکند.[یشهدُ]
🔷ولا یَختَلفُ فیِ اللهِ ولا یُخالفُ بِصاحبِهِ عنِ اللهِ
سخنان قرآن موجب اختلاف در مورد خدا نمیشود. اول و آخر قرآن یک خدا را نشان میدهد. چند خدایی در این کتاب راه ندارد.
اگر شخصی از هر کتاب ، خدایی استنباط میکند اشتباهات مردم است. هرگز آیات دو خدا را معرفی نمی کند.قران واسطه اتصال به خدا میشود. این مصاحبت و همراهی با قرآن صحیح نباشد اتصال برقرار نمیشود.
با عقل سخن قرآن استنباط شود جدایی ندارد اما اگر با عقل نباشد تفسیر به رأی ، میل باطنی ، تحمیل سخن خود باشد ، قرآن این اتصال را با خدا هم قطع می کند.
قرآن در بین شما هست ، علم و آگاهی هست ولی گمراهید، حکمت، آخرت بینی در بین شما نیست. بجای بصیرت، کوری موج میزند.
🔷قدِاصطَلَحتُم علیَ الغِلِّ قیمت بینَکم
شما بین خود یک توافق و اجماع درست کردید ،نسبت به یکدیگر بغض و کینه دارید [غلّ] هر کسی حرف خود را به کرسی می نشاند. دنبال حق جویی نیستید ، کینه را بروز می دهید.
🔷و نَبَتَ المَرعیٰ علیٰ دِمَنِکم
مانند علف سبزی [مرعیٰ] که بر روی مزبله [دِمَن] روییده است. ریشه از آب آلوده دارد.
شما ظاهری از اعمال دارید .
🔷و تَصافَیتُم علیٰ حبِّ الأمالِ وتَعادَیتُم فی کسبِ الاَموال
شما بر حب مال دوستی و اجماع کردید.[تَصافیتم] ولی در کسب اموال دشمنی می کنید. [تَعادیتم]
نزاع برای کسب مال بیشتر در بین شما رواج دارد ،لذا حرف قرآن اثر نمی کند.
🔷قدِ استَهامَ بکمُ الخَبیث، و تاهَ بکمُ الغُرور
شیطان خبیث شما را متحیر کرده است.[استهام]و فریب شیطان شما را سرگردان [تاهَ]کرده و به هلاکت انداخته است.
🔷واللهُ المُستعانُ علیٰ نفسی و اَنفسِکم
در مقابل دشمن غدار فریبکار از خدا، برای خود و برای شما طلب یاری میکنم .
اللهم اکرِمنا بکرامة القران