بسم الله الرحمن الرحیم
شرح اصول کافی_جلسه چهل و سوم
۱۴۰۳/۰۵/۱۴- ۲۹محرم
كِتَابُ الْحُجَّةِ
بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّةِ
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَ آلْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ آلْغِرَّةِ.
امام (عليه السلام) فرمود:
ميان شما و موعظه، پرده اى از غفلت (و غرور) وجود دارد (که مانع تأثير آن است).
اضطرار در اینجا به معنای اضطرار فارسی نیست که به معناب توسل خاضعانه و خاشعانه است. بلکه اضطرار به معنای احتیاج است. جامعه بشری نیازمند و محتاج وجود حجت های الهی است. مردم از طرق اهل بیت و انبیاء میتوانند به غیب دسترسی داشته باشند و از علم الهی بهره مند شوند. هدایت جز از طریق اهل بیت شدنی نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻حدیث اول🔻
💠 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ ؟
از امام صادق علیهالسلام نقل است که در پاسخ به سوال زندیق (کافری) درباره اثبات وجود انبیا و پیامبران فرمودند؟
💠 قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا
وقتی ثابت شد که ما خالق و آفریدگاری داریم که نسبت به ما متعالی است و شباهتی بین ما و او نیست.
💠وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً
و از جهان خلقت هدفی داشته،
مُتَعَالِياً
خداوند متعالی است (برای بار دوم این نکته را متذکر میشوند تا مشخص شود که ما هیچ شباهتی با خدا نداریم)
💠لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ
و ممکن نیست خلق او را مشاهده و لمس کنند،
💠 فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ
تا با یکدیگر برخورد و مواجهه ای داشته باشند،
💠 وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ
و با یکدیگر بحث و گفتگو داشته باشند.
💠ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ
ثابت میشود خداوند فرستادگانی دارند که تعبیرات خدا را برای بندگانش بیان میکنند.
💠 وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ
و مردم را به مصالح و منافع و موجبات بقاء و دوری از نابودی راهنمایی میکنند.
💠فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ
پس ثابت شد باید امر و نهی کنندگانی از جانب خدا باشند.
💠 فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ ع وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ
انبیاء تربیت شدگان علم و حکمت الهی هستند.
💠مَبْعُوثِينَ بِهَا
و پیامبران با همان حکمت مبعوث شده اند تا مردم را رشد دهند.
💠 غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ
و این انبیاء در جسم و ظاهر با مردم شریک و مانند هستند ولی مردم در احوال و صفات با انبیاء شباهت و مشارکتی ندارند.
💠 مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ
و راه شناخت این انبیاء نیز آن است که اینها به سلاح علم و حکمت الهی مجهز شده اند.
💠ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ
سپس اثبات نبوت انبیا در هر دوره به سبب معجزاتی است که آنها می آورند،
💠 لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.
تا زمین هرگز از حجتی الهی که با معجزه میتواند ادعایش را ثابت کند و دلیل بر علم و عدل او باشد خالی نباشد.
🔻ادامه شرح حدیث اول🔻
✅نکات مهم:
1⃣ اثبات ضرورت وجود انبیاء و رسل:
👈الف: خدا مجرد تام است و امکان دیده شدن و شنیده شدن ندارد تا بتوان با او وارد گفتگو و سوال شد.
👈ب:انسان نیاز به گفتگو و مشاهده دارد تا بتواند به مسیر درست دست پیدا کند و در صورت نیاز سوال کند.
👈نتیجه: انسان نیاز دارد به اشخاصی که به سبب صفات و ویژگیهای درونی به گوش و چشم دیگری دست پیدا کرده باشند و از غیب و وحی مطلع شوند.
2⃣از این حدیث ” ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ” به دست می آید که بحث حجج الهی چه نبی باشد چه رسول و چه امام باید همیشه باشد و خالی بودن زمین از حجت شدنی نیست.
3⃣ اگر کسی بگوید چرا به جای انبیاء روش دیگری برای ارتباط با خدا انتخاب نشد مثلا هر کسی خودش به شخصه با خدا مرتبط باشد یا ملائکه برای ما حرف بزنند یا قرآن حجت ما باشد!!!
👈پاسخ:
اولا: همه آنچه گفته شد هم اینک حجتهای الهی هستند.
ثانیا:خود انسان نمی تواند با خدا رابطه داشته باشد چون به ظرفیت چشم بصرت دار نرسیده است.
ثالثا:ملائکه نمی توانند رابطه باشند چون انسان باید از نبی و رسول حرف شنوی و اسوه گیری داشته باشد در حالی که ملائکه جنسشان با ما متفاوت است و امکان الگو گیری از آنها نیست.
رابعا:قرآن نمی تواند تنها حجت باشد چون قرآن صامت است و امکان برداشتهای مختلف از آن وجود دارد در حالی که پیامبر صحبت میکند و جلوی این سوء برداشت ها را میگیرد.
اثبات این مورد در حدیث بعد آمده است.
⚜️بسم الله الرحمن الرحیم⚜️
شرح اصول کافی_جلسه چهل و سوم
۱۴۰۳/۰۵/۱۴- ۲۹محرم
⚜كِتَابُ الْحُجَّةِ⚜
⚜️بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّةِ⚜️
اضطرار در اینجا به معنای اضطرار فارسی نیست که به معناب توسل خاضعانه و خاشعانه است. بلکه اضطرار به معنای احتیاج است. جامعه بشری نیازمند و محتاج وجود حجت های الهی است. مردم از طرق اهل بیت و انبیاء میتوانند به غیب دسترسی داشته باشند و از علم الهی بهره مند شوند. هدایت جز از طریق اهل بیت شدنی نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻حدیث دوم🔻
💠عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَِهِ بِخَلْق بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ
از منصوربن حازم نقل است که به امام صادق گفتم:به راستى خدا اجل و اكرم است از اينكه به وسيلۀ خلقش شناخته شود بلكه خلق به وسيلۀ خدا شناخته میشوند فرمود:درست گفتى.
💠 قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ
گفتم: كسى كه مىداند برايش پروردگارى است،بايد بداند كه اين پروردگار خشنودى و خشمى دارد و خشنودى و خشمِ او فهميده نشود جز به وحى يا بوسيلۀ رسول،هر كه را وحى نرسد بايد جوياى رُسُل گردد و چون به آنها برخورد كند و آنها را بشناسد.
💠 فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ
مىفهمد كه آنها حجت هستند و طاعت آنها بر ديگران فرض و لازم است.
💠وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى
من به مردم گفتم:شما مىدانيد كه رسول خدا از طرف خدا بر خلق او حجت بود،گفتند:آرى
💠قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ
گفتم:بسيار خوب وقتى رسول خدا درگذشت بعد از او چه كسى حجت بر خلق خدا بود؟ گفتند:قرآن
💠فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ
من در قرآن نظر كردم و ديدم كه همۀ طوائف از قرآن براى خودشان دليل در مىآورند چون طائفۀ مُرْجِئَه و قدریه و زندیق هم براى مذهب خود به قرآن استدلال كردهاند.
(👈مرجئه: کسانی که میگویند همین که تو بگویی من مسلمانم ایمان تو ثابت میشود ولو اینکه بدترین گناهان کبیره را مرتکب شوی و گناه هیچ تاثیری در ایمان نمیگذارد.
👈قدریه: کسانی که گناهان انسان را از دایره قدرت الهی خارج میدانند و میگویند خدا قدرت ندارد جلوی گناه اختیاری انسان را بگیرد.
👈زندیق: کافری که کفرش را پنهان میکند و شریعت و احکام را قبول ندارد.)
💠الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ
هر گروهی از قرآن برای خودش دلیل می آورد تا به جايى كه آنان که به قرآن ایمان ندارند به مردان دانشمند در مقام بحث و مناظره چيره مىشوند.
💠فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ
از اينجا دانستم كه قرآن بدون مفسرى كه حقيقت آنرا بداند و نگهدارى نمايد حجت و عذر آور نیست
💠فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ كَانَ حَقّاً
و البته آن مفسّر قرآن هرچه گويد درست است.
💠فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ
به آنها گفتم:اين قيّم و داناى به قرآن كيست؟
🔻ادامه حدیث دوم🔻
💠فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ
گفتند: ابن مسعود قرآن را ميدانست، عمر هم ميدانست، حذيفة هم ميدانست.
💠 قُلْتُ كُلَّهُ؟ قَالُوا لَا
گفتم تمام قرآن را؟ گفتند: نه
💠فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً ع
من كسي را نديدم كه بگويد كسى جز على (عليه السّلام) تمام قرآن را ميدانست
💠 وَ إِذَا كَانَ الشَّيْءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي
و چون مشکل و مساله ای ميان مردمى باشد كه اين گويد: نميدانم و اين گويد نميدانم و اين گويد نميدانم و اين (على بن ابى طالب) گويد ميدانم
💠 فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ
پس گواهى دهم كه على عليه السّلام قيم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت بقرآن گويد حق است، حضرت فرمود: خدايت رحمت كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅نکات مهم:
1⃣ محور این حدیث و اثبات حجج الهی بر شناخت رضا و سخط الهی است.
خدا ما را خلق کرد و ما فطرتا خدا شناس هستیم. برای فهم رضایت و ناراحتی خدا چه راهی داریم؟
اگر بگوییم قرآن حجت است و راه فهم سخط و رضای الهی است؛ یک مشکل پیش می آید و آن هم استفاده همه فرقه ها و نحله ها از قرآن است و چه بسا کاری که این فرقه واجب میداند دیگری حرام میداند.
پس ما نیازمند به یک مبیّن برای قرآن هستیم که عالم به کل قرآن باشد.
2⃣ خداشناسی دقیق در کلام امام صادق: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ
ما دو نوع قضیه داریم:
قضایای اِنّی از معلول به علت میرسند (مثلاً یک پزشک از سرفههای خشک بیمارش پی می برد که بیماری او سل است)
⏪ اینکه ما از وجود مخلوقات پی ببریم خدایی هست.
و قضایای لِمّی از علت به معلول (مثلاً یک پزشک در یک روستا به پشه مالاریا برمیخورد و در مییابد که بیماری اهالی آن روستا از پشه مالاریا است)
⏪از وجود خدا پی ببریم که خداوند دائم الفضل است و باید مخلوقاتی داشته باشد تا به آن ها فضل و رحمت کند
3⃣ ابوایوب منصور بن حازم بجلی کوفی، از یاران امام باقر، امام صادق و امام کاظم به شمار میرود .وی از روایتگران مورد اعتماد، صدوق و از بزرگان علما و فقها بوده که طعنی هم در موردش وارد نشده و مذمت نگردیده است.
شیخ طوسی در اختیار معرفة الرجال میفرماید منصور بن حازم بارها عقیدهاش را راجع به امامت ائمه بر امام صادق عرضه داشت و امام بعد از استماع آن وی را دعا کرد و فرمود: رحمک اللّه.
این یک رسمی بوده که شیعیان برای اصلاح اعتقادات خودشان نزد امام میرفتند و عقاید خود را بیان میکردند که یا تایید امام را بگیرند یا عقاید خود را اصلاح کنند.
⚜️بسم الله الرحمن الرحیم⚜️
شرح اصول کافی_جلسه چهل و سوم
۱۴۰۳/۰۵/۱۴- ۲۹محرم
⚜حکایتی از زندگی علما⚜️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻شیخ جعفر کاشف الغطاء صاحب کتاب کشف الغطاء🔻
فرزند شیخ کبیر ، شیخ جعفر کاشف الغطاء میگوید شبها پس از اندک خوابی بر می خاست و تا موقع نمازشب به مطالعه می پرداخت بعد به نماز و تضرع و مناجات مشغول می شد تا هنگام سپیده صبح.
شبی ناله وصیحه او را شنیدیم و مثل این بود که بر سر و روی خود می زد ما برادران متوحش شده به خدمتش دویدیم او را با حالت منقلب مشاهده کردیم که دامنش از اشک دیدگانش تر شده بود و بسر و صورت خود می زد ما دست او را گرفتیم و چگونگی را از او پرسیدیم فرمود از من خطائی سرزده زیرا اول شب مسأله فقهیه ای در نظرم بود که علماء اعلام حکم آن بیان کرده اند می خواستم دلیل آن را از احادیث اهل بیت علیهم السلام ملاحظه کنم چند ساعت کتب اخبار را ملاحظه کردم پیدا نکردم از کمال خستگی گفتم خدای تعالی علما را جزای خیر دهد حکمی کرده اند بدون دلیل. سپس خوابیدم در عالم خواب دیدم برای زیارت حضرت امیر علیه السلام روانه حرم مطهر هستم چون به کفش کن رسیدم نگاه کردم دیدم که پیش صفه (ایوان) فرش است و منبر بلند پایه ای در صدر مجلس زده شده و شخص موقری با صورتی نورانی بر بالای منبر قرارگرفته مشغول درس دادن است و تمام پیش صفه پر بود از علمای اعلام از کسی پرسیدم این جماعت کیستند و آن آقای مدرس کیست؟ گفت او محقق اول صاحب شرایع است و این جماعت علمای امامیه اند من خرسند شدم و با خوشحالی جلو منبر رفته به محقق سلام کردم و متوقع بودم که ایشان هم به من اعتنائی والتفاتی کنند دیدم هیچ توجهی نمیکنند و جواب سلامم را با کمال بی توجهی دادند من ناراحت شده گله کردم عرض کردم مگر من از علمای اما میه نیستم؟ دیدم محقق با کمال خشونت فرمود ای جعفر علمای امامیه زحمتها کشیده اند تا اخبار ائمه اطهار را از اطراف بلاد از راویان جمع نموده اند وهر حدیثی را هم در محل خودنوشته اند با اسامی روات واحوال راویان و تصحیح و توثیق وتضعیف آنها تا آنکه امثال شما بدون زحمت و مشقت دلیل احکام را ببینید شما بقدر چهار ساعت بر روی فرش نشسته و چند کتاب از کتب حاضر را ملاحظه نموده و تمام کتب موجوده حاضره خود را هنوز ندیده به علماء اعتراض کردی و نسبت دادی که فتوی داده اند بدون مستند و حال آنکه همین مرد حاضر که در پای منبر نشسته است در چند موضع از کتاب خود حدیث این حکم را نوشته و در میان کتب شما نیز این کتاب حاضر است و مؤلف آن همین شخص است که ملامحسن فیض نام دارد در این هنگام از کلام محقق لرزه بر اندامم افتاد و از خواب جستم و از گناه خود وندامت و پشیمانی به این حالت افتاده ام.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح اصول کافی_جلسه چهل و سوم
۱۴۰۳/۰۵/۱۴- ۲۹محرم
كِتَابُ الْحُجَّةِ
بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّةِ
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَ آلْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ آلْغِرَّةِ.
امام (عليه السلام) فرمود:
ميان شما و موعظه، پرده اى از غفلت (و غرور) وجود دارد (که مانع تأثير آن است).
اضطرار در اینجا به معنای اضطرار فارسی نیست که به معناب توسل خاضعانه و خاشعانه است. بلکه اضطرار به معنای احتیاج است. جامعه بشری نیازمند و محتاج وجود حجت های الهی است. مردم از طرق اهل بیت و انبیاء میتوانند به غیب دسترسی داشته باشند و از علم الهی بهره مند شوند. هدایت جز از طریق اهل بیت شدنی نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻حدیث اول🔻
💠 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ ؟
از امام صادق علیهالسلام نقل است که در پاسخ به سوال زندیق (کافری) درباره اثبات وجود انبیا و پیامبران فرمودند؟
💠 قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا
وقتی ثابت شد که ما خالق و آفریدگاری داریم که نسبت به ما متعالی است و شباهتی بین ما و او نیست.
💠وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً
و از جهان خلقت هدفی داشته،
مُتَعَالِياً
خداوند متعالی است (برای بار دوم این نکته را متذکر میشوند تا مشخص شود که ما هیچ شباهتی با خدا نداریم)
💠لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ
و ممکن نیست خلق او را مشاهده و لمس کنند،
💠 فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ
تا با یکدیگر برخورد و مواجهه ای داشته باشند،
💠 وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ
و با یکدیگر بحث و گفتگو داشته باشند.
💠ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ
ثابت میشود خداوند فرستادگانی دارند که تعبیرات خدا را برای بندگانش بیان میکنند.
💠 وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ
و مردم را به مصالح و منافع و موجبات بقاء و دوری از نابودی راهنمایی میکنند.
💠فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ
پس ثابت شد باید امر و نهی کنندگانی از جانب خدا باشند.
💠 فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ ع وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ
انبیاء تربیت شدگان علم و حکمت الهی هستند.
💠مَبْعُوثِينَ بِهَا
و پیامبران با همان حکمت مبعوث شده اند تا مردم را رشد دهند.
💠 غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ
و این انبیاء در جسم و ظاهر با مردم شریک و مانند هستند ولی مردم در احوال و صفات با انبیاء شباهت و مشارکتی ندارند.
💠 مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ
و راه شناخت این انبیاء نیز آن است که اینها به سلاح علم و حکمت الهی مجهز شده اند.
💠ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ
سپس اثبات نبوت انبیا در هر دوره به سبب معجزاتی است که آنها می آورند،
💠 لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.
تا زمین هرگز از حجتی الهی که با معجزه میتواند ادعایش را ثابت کند و دلیل بر علم و عدل او باشد خالی نباشد.
🔻ادامه شرح حدیث اول🔻
✅نکات مهم:
1⃣ اثبات ضرورت وجود انبیاء و رسل:
👈الف: خدا مجرد تام است و امکان دیده شدن و شنیده شدن ندارد تا بتوان با او وارد گفتگو و سوال شد.
👈ب:انسان نیاز به گفتگو و مشاهده دارد تا بتواند به مسیر درست دست پیدا کند و در صورت نیاز سوال کند.
👈نتیجه: انسان نیاز دارد به اشخاصی که به سبب صفات و ویژگیهای درونی به گوش و چشم دیگری دست پیدا کرده باشند و از غیب و وحی مطلع شوند.
2⃣از این حدیث ” ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ” به دست می آید که بحث حجج الهی چه نبی باشد چه رسول و چه امام باید همیشه باشد و خالی بودن زمین از حجت شدنی نیست.
3⃣ اگر کسی بگوید چرا به جای انبیاء روش دیگری برای ارتباط با خدا انتخاب نشد مثلا هر کسی خودش به شخصه با خدا مرتبط باشد یا ملائکه برای ما حرف بزنند یا قرآن حجت ما باشد!!!
👈پاسخ:
اولا: همه آنچه گفته شد هم اینک حجتهای الهی هستند.
ثانیا:خود انسان نمی تواند با خدا رابطه داشته باشد چون به ظرفیت چشم بصرت دار نرسیده است.
ثالثا:ملائکه نمی توانند رابطه باشند چون انسان باید از نبی و رسول حرف شنوی و اسوه گیری داشته باشد در حالی که ملائکه جنسشان با ما متفاوت است و امکان الگو گیری از آنها نیست.
رابعا:قرآن نمی تواند تنها حجت باشد چون قرآن صامت است و امکان برداشتهای مختلف از آن وجود دارد در حالی که پیامبر صحبت میکند و جلوی این سوء برداشت ها را میگیرد.
اثبات این مورد در حدیث بعد آمده است.
⚜️بسم الله الرحمن الرحیم⚜️
شرح اصول کافی_جلسه چهل و سوم
۱۴۰۳/۰۵/۱۴- ۲۹محرم
⚜كِتَابُ الْحُجَّةِ⚜
⚜️بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّةِ⚜️
اضطرار در اینجا به معنای اضطرار فارسی نیست که به معناب توسل خاضعانه و خاشعانه است. بلکه اضطرار به معنای احتیاج است. جامعه بشری نیازمند و محتاج وجود حجت های الهی است. مردم از طرق اهل بیت و انبیاء میتوانند به غیب دسترسی داشته باشند و از علم الهی بهره مند شوند. هدایت جز از طریق اهل بیت شدنی نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻حدیث دوم🔻
💠عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَِهِ بِخَلْق بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ
از منصوربن حازم نقل است که به امام صادق گفتم:به راستى خدا اجل و اكرم است از اينكه به وسيلۀ خلقش شناخته شود بلكه خلق به وسيلۀ خدا شناخته میشوند فرمود:درست گفتى.
💠 قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ
گفتم: كسى كه مىداند برايش پروردگارى است،بايد بداند كه اين پروردگار خشنودى و خشمى دارد و خشنودى و خشمِ او فهميده نشود جز به وحى يا بوسيلۀ رسول،هر كه را وحى نرسد بايد جوياى رُسُل گردد و چون به آنها برخورد كند و آنها را بشناسد.
💠 فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ
مىفهمد كه آنها حجت هستند و طاعت آنها بر ديگران فرض و لازم است.
💠وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى
من به مردم گفتم:شما مىدانيد كه رسول خدا از طرف خدا بر خلق او حجت بود،گفتند:آرى
💠قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ
گفتم:بسيار خوب وقتى رسول خدا درگذشت بعد از او چه كسى حجت بر خلق خدا بود؟ گفتند:قرآن
💠فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ
من در قرآن نظر كردم و ديدم كه همۀ طوائف از قرآن براى خودشان دليل در مىآورند چون طائفۀ مُرْجِئَه و قدریه و زندیق هم براى مذهب خود به قرآن استدلال كردهاند.
(👈مرجئه: کسانی که میگویند همین که تو بگویی من مسلمانم ایمان تو ثابت میشود ولو اینکه بدترین گناهان کبیره را مرتکب شوی و گناه هیچ تاثیری در ایمان نمیگذارد.
👈قدریه: کسانی که گناهان انسان را از دایره قدرت الهی خارج میدانند و میگویند خدا قدرت ندارد جلوی گناه اختیاری انسان را بگیرد.
👈زندیق: کافری که کفرش را پنهان میکند و شریعت و احکام را قبول ندارد.)
💠الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ
هر گروهی از قرآن برای خودش دلیل می آورد تا به جايى كه آنان که به قرآن ایمان ندارند به مردان دانشمند در مقام بحث و مناظره چيره مىشوند.
💠فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ
از اينجا دانستم كه قرآن بدون مفسرى كه حقيقت آنرا بداند و نگهدارى نمايد حجت و عذر آور نیست
💠فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ كَانَ حَقّاً
و البته آن مفسّر قرآن هرچه گويد درست است.
💠فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ
به آنها گفتم:اين قيّم و داناى به قرآن كيست؟
🔻ادامه حدیث دوم🔻
💠فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ
گفتند: ابن مسعود قرآن را ميدانست، عمر هم ميدانست، حذيفة هم ميدانست.
💠 قُلْتُ كُلَّهُ؟ قَالُوا لَا
گفتم تمام قرآن را؟ گفتند: نه
💠فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً ع
من كسي را نديدم كه بگويد كسى جز على (عليه السّلام) تمام قرآن را ميدانست
💠 وَ إِذَا كَانَ الشَّيْءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي
و چون مشکل و مساله ای ميان مردمى باشد كه اين گويد: نميدانم و اين گويد نميدانم و اين گويد نميدانم و اين (على بن ابى طالب) گويد ميدانم
💠 فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ
پس گواهى دهم كه على عليه السّلام قيم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت بقرآن گويد حق است، حضرت فرمود: خدايت رحمت كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅نکات مهم:
1⃣ محور این حدیث و اثبات حجج الهی بر شناخت رضا و سخط الهی است.
خدا ما را خلق کرد و ما فطرتا خدا شناس هستیم. برای فهم رضایت و ناراحتی خدا چه راهی داریم؟
اگر بگوییم قرآن حجت است و راه فهم سخط و رضای الهی است؛ یک مشکل پیش می آید و آن هم استفاده همه فرقه ها و نحله ها از قرآن است و چه بسا کاری که این فرقه واجب میداند دیگری حرام میداند.
پس ما نیازمند به یک مبیّن برای قرآن هستیم که عالم به کل قرآن باشد.
2⃣ خداشناسی دقیق در کلام امام صادق: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ
ما دو نوع قضیه داریم:
قضایای اِنّی از معلول به علت میرسند (مثلاً یک پزشک از سرفههای خشک بیمارش پی می برد که بیماری او سل است)
⏪ اینکه ما از وجود مخلوقات پی ببریم خدایی هست.
و قضایای لِمّی از علت به معلول (مثلاً یک پزشک در یک روستا به پشه مالاریا برمیخورد و در مییابد که بیماری اهالی آن روستا از پشه مالاریا است)
⏪از وجود خدا پی ببریم که خداوند دائم الفضل است و باید مخلوقاتی داشته باشد تا به آن ها فضل و رحمت کند
3⃣ ابوایوب منصور بن حازم بجلی کوفی، از یاران امام باقر، امام صادق و امام کاظم به شمار میرود .وی از روایتگران مورد اعتماد، صدوق و از بزرگان علما و فقها بوده که طعنی هم در موردش وارد نشده و مذمت نگردیده است.
شیخ طوسی در اختیار معرفة الرجال میفرماید منصور بن حازم بارها عقیدهاش را راجع به امامت ائمه بر امام صادق عرضه داشت و امام بعد از استماع آن وی را دعا کرد و فرمود: رحمک اللّه.
این یک رسمی بوده که شیعیان برای اصلاح اعتقادات خودشان نزد امام میرفتند و عقاید خود را بیان میکردند که یا تایید امام را بگیرند یا عقاید خود را اصلاح کنند.
⚜️بسم الله الرحمن الرحیم⚜️
شرح اصول کافی_جلسه چهل و سوم
۱۴۰۳/۰۵/۱۴- ۲۹محرم
⚜حکایتی از زندگی علما⚜️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻شیخ جعفر کاشف الغطاء صاحب کتاب کشف الغطاء🔻
فرزند شیخ کبیر ، شیخ جعفر کاشف الغطاء میگوید شبها پس از اندک خوابی بر می خاست و تا موقع نمازشب به مطالعه می پرداخت بعد به نماز و تضرع و مناجات مشغول می شد تا هنگام سپیده صبح.
شبی ناله وصیحه او را شنیدیم و مثل این بود که بر سر و روی خود می زد ما برادران متوحش شده به خدمتش دویدیم او را با حالت منقلب مشاهده کردیم که دامنش از اشک دیدگانش تر شده بود و بسر و صورت خود می زد ما دست او را گرفتیم و چگونگی را از او پرسیدیم فرمود از من خطائی سرزده زیرا اول شب مسأله فقهیه ای در نظرم بود که علماء اعلام حکم آن بیان کرده اند می خواستم دلیل آن را از احادیث اهل بیت علیهم السلام ملاحظه کنم چند ساعت کتب اخبار را ملاحظه کردم پیدا نکردم از کمال خستگی گفتم خدای تعالی علما را جزای خیر دهد حکمی کرده اند بدون دلیل. سپس خوابیدم در عالم خواب دیدم برای زیارت حضرت امیر علیه السلام روانه حرم مطهر هستم چون به کفش کن رسیدم نگاه کردم دیدم که پیش صفه (ایوان) فرش است و منبر بلند پایه ای در صدر مجلس زده شده و شخص موقری با صورتی نورانی بر بالای منبر قرارگرفته مشغول درس دادن است و تمام پیش صفه پر بود از علمای اعلام از کسی پرسیدم این جماعت کیستند و آن آقای مدرس کیست؟ گفت او محقق اول صاحب شرایع است و این جماعت علمای امامیه اند من خرسند شدم و با خوشحالی جلو منبر رفته به محقق سلام کردم و متوقع بودم که ایشان هم به من اعتنائی والتفاتی کنند دیدم هیچ توجهی نمیکنند و جواب سلامم را با کمال بی توجهی دادند من ناراحت شده گله کردم عرض کردم مگر من از علمای اما میه نیستم؟ دیدم محقق با کمال خشونت فرمود ای جعفر علمای امامیه زحمتها کشیده اند تا اخبار ائمه اطهار را از اطراف بلاد از راویان جمع نموده اند وهر حدیثی را هم در محل خودنوشته اند با اسامی روات واحوال راویان و تصحیح و توثیق وتضعیف آنها تا آنکه امثال شما بدون زحمت و مشقت دلیل احکام را ببینید شما بقدر چهار ساعت بر روی فرش نشسته و چند کتاب از کتب حاضر را ملاحظه نموده و تمام کتب موجوده حاضره خود را هنوز ندیده به علماء اعتراض کردی و نسبت دادی که فتوی داده اند بدون مستند و حال آنکه همین مرد حاضر که در پای منبر نشسته است در چند موضع از کتاب خود حدیث این حکم را نوشته و در میان کتب شما نیز این کتاب حاضر است و مؤلف آن همین شخص است که ملامحسن فیض نام دارد در این هنگام از کلام محقق لرزه بر اندامم افتاد و از خواب جستم و از گناه خود وندامت و پشیمانی به این حالت افتاده ام.