ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت سی و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم 

شرح حکمتها

۴۰۲/۱۰/۱۰ . ۱۸ جمادی الثانی

💢 حکمت ۳۷ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سی و هفتم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:08 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عَلَيهِ السِّلَامُ) وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الأَنْبَارِ، فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ.
فَقَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟ فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا، فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا يَنْـتَفِعُ بِهَـذَا أُمَـرَاوُکُمْ! وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِـکُمْ فِي دُنْيـَاکُمْ، وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِکُمْ. وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الأَمَانُ مِنَ النَّارِ.

اين سخن را امام (عليه السلام) زمانى بيان فرمود که در مسير حرکتش به شام، کشاورزان و دهبانان شهر «انبار» با او ملاقات کردند (و به عنوان احترام) از مرکب پياده شده و با سرعت پيش روى او حرکت کردند (و اين مراسم را که نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند).
امام (عليه السلام) فرمود:
«اين چه کارى بود که کرديد؟» عرض کردند: اين رسوم و آدابى است که ما اميران خود را با آن بزرگ مى داريم. امام (عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند! زمامداران شما از اين عمل بهره اى نمى برند و شما با اين کار در دنيا مشقت زيادى بر خود هموار مى سازيد و در قيامت بدبخت مى شويد. چه زيان بار است مشقتى که به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى که با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد.

♦️وقال علیه السلام وَ قَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَیْنَ یَدَیْهِ

 قبل از شروع حکمت مقدمه ای را یادآور شویم .

⛔️ وقتی امیرالمومنین عازم جنگ صفین شد در هنگام سفر، خطبه ۴۶ را بیان فرمودند (که دعاست):
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَر 
 بار الها من پناه میبرم به تو از رنج و مشقّت این سفر
وَ کَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ 
 و بازگشت پر اندوه از آن
 وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ 
 و مواجه شدن با منظره ناخوشایند در خانواده و مال و فرزند،
 اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ 
خداوندا! تو در سفر همراه مایى، و نسبت به بازماندگان ما در وطن سرپرست و نگاهبانى ،
 وَ لَا یَجْمَعُهُمَا غَیْرُکَ 
و کسی جز تو نمی تواند هم با مسافر باشد هم با اهل خانه، 
لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لَا یَکُونُ مُسْتَصْحَباً 
زیرا آن کس که سرپرست بازماندگان است، همسفر نتواند بود،
وَ الْمُسْتَصْحَبُ لَا یَکُونُ مُسْتَخْلَفاً 
 و آن کس که همسفر است جانشینى انسان را در خانه و خانواده نمى تواند برعهده گیرد آرى تنها تویى که قادر بر هر دو هستى.
 در این سفر اتفاقات عجیبی پیش آمد از جمله:

⛔️گذر کردن کاخ پادشاهان گذشته در مدائن: 
حضرت از کاخ پادشاهان گذشته که مخروبه ای شده بود گذشتند.
شخص شعری خواند:         
جَرَتِ الرِّیَاحُ عَلَى مَکَانِ دِیَارِهِمْ /            فَکَأَنَّمَا کَانُوا عَلَى مِیعَاد/
یکی از همراهان امیرالمؤمنین گفت : طوری اینجا سکوت هست که انگار هیچ وقت از گذشته اینجا خبری نبوده و روی خوشی هیچگاه به خود ندیده است 
امیرالمؤمنین به او فرمود : چرا شعر میخوانی ؟ بیا آیه ی قرآن بخوان
حضرت فرمود:
 أ فَلَا قُلْتَ:《 کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ
چه بسیار آدم هایی که از باغ‌ و چشمه‌ و کشت‌ها و جایگاه‌هاى عالى و نعمت‌هایى که در آنها کامیاب بودند به جا گذاشتند و رفتند.
 کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ ؛ دخان – ۲۵، ۲۹》
و ما این گونه (همه را از آنان گرفتیم و) آنها را به قوم دیگر به میراث دادیم.
و بر مرگ گذشتگان هیچ چشم آسمان و زمین نگریست و بر هلاکشان مهلت نداد.

⛔️معجزه رد الشمس:
 حضرت نماز ظهر را خواندند و به خاطر شرایط  امکان اقامه نماز عصر نبود تا آفتاب غروب کرد. 
حضرت رد الشمس کرد یکی از معجزات حضرت امیرالمؤمنین است که چندین بار در تاریخ اتفاق افتاده است یکی از آن ها 
در اینجا بوده است 
فَنَزَلَ عَلِیٌّ …فَدَعَا اللَّهَ فَرَجَعَتِ الشَّمْسُ کَمِقْدَارِهَا مِنْ صَلَاةِ الْعَصْرِ
 آفتاب که غروب کرد حضرت به جایی رسیدند که امکان پیاده شدن بود، خدا را دعا کردند آفتاب برگشت ،به مقداری که بشود یک نماز عصر بخواند  
قَالَ: فَصَلَّیْنَا الْعَصْرَ ثُمَّ غَابَتِ الشَّمْس‏
نماز را خواندند و باز دوباره خورشید غروب کرد 

⛔️گذر کردن از دیر راهب مسیحی و مسلمان شدن او: 
لشکر حضرت از جایی گذر میکردند و تشنگی بر همه عارض شد. حضرت چند نفر سواره را به اطراف فرستادند برای پیدا کردن آب ولی همه ناامید برگشتند. حضرت جایی را مشخص کردند که کنده شود. وقتی کندند به سنگ بزرگی رسیدند که نتوانستند آن را از جا در بیاورند. حضرت به تنهایی آن سنگ را در آورد و آب نوشیدند. بعد آن مکان محو شد و راهبی که در آن نزدیکی بود آمد و گفت:
مَا بُنِیَ هَذَا الدَّیْرُ إِلَّا لذَلِکَ الْمَاءِ 
این دیر بنا نشد مگر بخاطر این آب .
وَ مَا اسْتَخْرَجَهُ إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ.
و کسی آنرا استخراج نمیکند مگر نبی یا وصی نبی.
وقتی متوجه شد امیرالمومنین وصی پیامبر است، او مسلمان شد و در شب لیله الهریر به شهادت رسید و حضرت بر او نماز خواند.

⛔️ گذرکردن از کربلا:

 فَلَمَّا نَزَلْنَا بِکَرْبَلَاءَ صَلَّى بِنَا صَلَاةً 
زمانیکه فرود امدیم به زمین کربلا، حضرت نمازی خواند
فَلَمَّا سَلَّمَ رَفَعَ إِلَیْهِ مِنْ تُرْبَتِهَا فَشَمَّهَا ثُمَّ قَالَ: 
بعد از سلام نماز مشتی خاک برداشت و بو کرد سپس فرمود: 
«وَاهاً لَکِ أَیَّتُهَا التُّرْبَةُ 
وای زمین ، ای خاک زمین
لَیُحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ … بِغَیْرِ حِساب‏
گروهی بر این خاک بر زمین می غلطند که بدون حساب وارد بهشت میشوند

🛑 در وقعه صفین دارد که شخصی میگوید: من در لشکر امیرالمومنین بودم و این صحنه را  دیده بودم. مدتها بعد در سپاه ابن زیاد بودم که به منطقه کربلا رسیدیم و این صحنه یادم افتاد:
 فَأَقْبَلْتُ عَلَى فَرَسِی حَتَّى وَقَفْتُ عَلَى الْحُسَیْنِ
با اسب نزدیک حسین بن علی وارد شدم 
 فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ حَدَّثْتُهُ بِالَّذِی سَمِعْتُ مِنْ أَبِیهِ فِی هَذَا الْمَنْزِلِ
سلام کردم و بیان حدیث کردم که در این متزل از پدر شما شنیدم وقعه کربلا را.
 فَقَالَ الْحُسَیْنُ: «مَعَنَا أَنْتَ أَوْ عَلَیْنَا؟»
حسین بن علی فرمود: با ما هستی یا بر علیه ما ؟
فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ: لَا مَعَکَ وَ لَا عَلَیْکَ 
گفتم نه با شما هستم و نه بر علیه شما.
تَرَکْتُ أَهْلِی وَ وُلْدِی  أَخَافُ عَلَیْهِمْ مِنِ ابْنِ زِیَادٍ 
فرزند و خانواده را ترک کردم و از ابن زیاد ترس دارم
فَقَالَ الْحُسَیْنُ فَوَلِّ هَرَباً حَتَّى لَا تَرَى لَنَا مَقْتَلًا 
فرمود: برو ولی از من بسیار دور شو تا اینکه صدای استغاثه مرا نشنوی و مقتل مرا نبینی.
فَوَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یَرَى مَقْتَلَنَا الْیَوْمَ رَجُلٌ وَ لَا یُغِیثُنَا إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ.
بخدا قسم اگر کسی استغاثه ما را بشنود و یاری نکند داخل در آتش دوزخ می گردد.

⛔️  گذر کردن از شهر مدائن و الانبار :
 دعوت آنها به جهاد با معاویه که موضوع حکمت ۳۷ است:
 در وقعه صفین امده :
 أَمَرَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الْحَارِثَ الْأَعْوَرَ
 امیرالمومنین به حارث اعور فرمود:
 فَصَاحَ فِی أَهْلِ الْمَدَائِنِ مَنْ کَانَ مِنَ الْمُقَاتِلَةِ
 در بین مردم مدائن فریاد بزند و آنان که حاضرند به جنگ با معاویه بروند را فرا بخواند
 فَلْیُوَافِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَاةَ الْعَصْرِ فَوَافَوْهُ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ 
 که همه مردم آمدند در نماز عصر حاضر شدند.
 قَالَ-: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدْ تَعَجَّبْتُ
فرمود :من از شما تعجب میکنم
 مِنْ تَخَلُّفِکُمْ عَنْ دَعْوَتِکُمْ
که چرا دستور جهاد را نشنیدید،
 وَ انْقِطَاعِکُمْ عَنْ أَهْلِ مِصْرِکُمْ فِی هَذِهِ الْمَسَاکِنِ
 و دل از شهر نکندیدو در خانه ماندید
  الظَّالِمِ أَهْلُها وَ الْهَالِکِ أَکْثَرُ سُکَّانِهَا 
درحالی که اکثر ساکنان به جنگ نرفته ظالم و اهل هلاکت هستند
قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّا کُنَّا نَنْتَظِرُ أَمْرَکَ وَ رَأْیَکَ
گفتند ما منتظر امر و فرمان شما بودیم.
وَ جَاءَ عَلِیٌّ حَتَّى مَرَّ بِالْأَنْبَارِ 
حضرت خود حرکت کرد تا به شهر الانبار رسید
 فَاسْتَقْبَلَهُ بَنُو خُشْنُوشَکَ دَهَاقِنَتُهَا 
 دهبان ها و بزرگان الانبار که معروف به بنی خشنوشک بودند، به استقبال حضرت آمدند. (خوش نوشک یعنی خوش باش و بنوش)
فَلَمَّا اسْتَقْبَلُوهُ نَزَلُوا ثُمَّ جَاءُوا یَشْتَدُّونَ مَعَهُ
زمانیکه مقابل امام رسیدند فرود آمده دنبال حضرت می دویدند
  قَالَ: «مَا هَذِهِ الدَّوَابُّ الَّتِی مَعَکُمْ؟ 
فرمود  شما چکار می کنید !!!
وَ مَا أَرَدْتُمْ بِهَذَا الَّذِی صَنَعْتُمْ؟»
و از اینکار چه چیزی را اراده می کنید !!

↩️ادامه حکمت ۳۷ نهج البلاغه:

♦️وَ قَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ 
حضرت در مسیر به شام برای جنگ صفین در شهر الانبار دهبان و بزرگان  از اسبان خود  پیاده شده حرکت می کردند.

♦️وَ اشْتَدُّوا بَیْنَ یَدَیْهِ 
و به سرعت جلوی حضرت هروله کنان حرکت میکردند (میدویدند)

♦️ فَقَالَ(علیه السلام):مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ؟ 
فرمود: این چکاری بود که کردید؟ 

♦️فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا.
گفتند: این خُلق و خوی ماست که با آن حکمرانان خود را احترام می کنیم.
خُلق نتیجه عادت است

♦️فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ،
به خدا قسم این کاری که شما می‌کنید هیچ سودی برای حاکمان ندارد . 

♦️وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ 
و شما به خاطر آن خودتان را به زحمت می اندازید.

♦️ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ 
و در قیامت هم باعث شقاوت شما میشود؛

♦️وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ 
چه زیان بار است مشقتی که سر انجامش عذاب الهی باشد،

♦️ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار 
و چه پر سود [أَرْبَحَ] است آرامش و راحتی[الدَّعَةَ] که امنیت از آتش را به همراه دارد.

⭕️بعد از جنگ صفین هم باز چنین ماجرایی پیش آمد،حکمت ۳۲۲:
 وَ رُوِیَ أَنَّهُ (علیه السلام) لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ
امام علیه السلام هنگامى که از «صفین» بازمى گشت به «کوفه» وارد شد
 قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ، 
و از محله قبیله «شبامیان» گذشت.
فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ 
مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه مى کنند.
 وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ، 
امام علیه السلام ناراحت شد در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامى» که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید.
فَقَالَ (علیه السلام) لَهُ: أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ؟
 امام علیه السلام به او فرمود: آیا زنان شما آنگونه که مى شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند بازنمى دارید؟
وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشِی مَعَهُ وَ هُوَ (علیه السلام) رَاکِبٌ،
در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت مى کرد در حالى که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود.
 فَقَالَ (علیه السلام): ارْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ. 
 امام علیه السلام به او فرمود: باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه وغرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است.

❌ تعبیر حضرت به ” مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی ” نشان میدهد این روش باید همگانی باشد و مختص به امیرالمومنین نیست.

⁉️ سوال: آیا استقبال از مهمان و تکریم او بد است؟

🔻نکته ۱:  نهی از پشت سر افراد راه افتادن (مرید و مراد بازی) در کافی : 
خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ 
حضرت سواره حرکت می کردند که فردی پیاده با حرکت کرد.
فَقَالَ أَ لَکُمْ حَاجَةٌ
به او فرمود آیا از این همراهی حاجتی داری؟
 قَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِیَ مَعَکَ
گفته نه ! ولیکن دوست دارم با شما همراهی کنم 
فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی‏ برگردید، زیرا راه رفتن پیاده در کنار سوار موجب مفسده غرور و خودبرتربینى براى شخص سوار و سبب ذلت براى پیاده است.

🚫بحار الانوار/ امیرالمومنین از جایی عبور میکردند. امام سوار بود و جمعى پشت سر او پیاده به راه افتادند. امام(علیه السلام)فرمود:
 «انْصَرِفُوا فَإِنَّ خَفْقَ النِّعَالِ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مَفْسَدَةٌ لِقُلُوبِ النَّوْکَى 
بازگردید، زیرا صداى کفش ها پشت سر انسان ها موجب فساد دل هاى احمقان مى شود .
(نوکى جمع أنوَک بر وزن أحمق و به معناى احمق است)

🚫امیرالمومنین فرمود :
 عَلِیٌّ ع مَا أَرَى شَیْئاً أَضَرَّ بِقُلُوبِ الرِّجَالِ هیچ چیزی برای مردان بدتر از این نیست مِنْ خَفْقِ النِّعَالِ وَرَاءَ ظُهُورِهِم‏
صدای کفش ها از پشت سر بشنود و بگوید، من چقدر پشت سری دارم با خود بگوید مردم پشت سر من چقدر نماز می‌خوانند ببین چقدر شاگرد دارم …
این ا فکار که به ذهن آمد کبر و غرور می آید و انسان زمین می‌خورد. 

❌ در اینجا بیشتر بحث مرید و مرید بازی مطرح است و از کسی نباید بت ساخت و این بت ساختن بد است و اگر کسی دیگران را برده و بنده ی خود بداند پس دیگر هیچ چیز از ایمان خودش نمانده است . 

🛑 أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلَا یَدَعُ أَحَداً یَمْشِی مَعَهُ إِذَا کَانَ رَاکِباً حَتَّى یَحْمِلَهُ
 اگر دیدید در جایی یکی سواره است و دیگری پیاده که با شما در حال صحبت است یا سواره پیاده شود یا پیاده را سوار کند.
 فَإِنْ أَبَى قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامِی وَ أَدْرِکْنِی فِی الْمَکَانِ الَّذِی تُرِیدُ  
 و اگر هر دو حالت امکان نداشت در مقصد قرار صحبت بگذارید .ولی پیاده دنبال سواره راه نیفتد. 

⭕️ اگر چه امیرالمومنین امام معصوم است و عجب و غرور از ساحت او به دور است ولی امام سنت و روشی به یادگار میگذارد که در آینده نیز افراد به این روش عمل کنند (زیرا افراد عادی تحت تاثیر درود بر فلانی قرار میگیرند)

🔻نکته ۲:  لزوم احترام گذاشتن به افراد:
پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: اَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَةُ الْاَنْبِیاءِ  
 دانشمندان را گرامی دارید که آنها وارثان پیامبرانند.
فَمَنْ اَکْرَمَهُمْ فَقَدْ اَکْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ
و هر که آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.

🚫امیرالمومنین از پیامبر نقل میکند که فرمود: أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ 
این روایت را امیرالمومنین در جریان اسارت دختر یزدگرد سوم خواندند در حالی که انها اصلا مسلمان نبودند،  ولی چون دختر پادشاه بودند با آنها کریمانه برخورد شد. غرر الحکم: 
أَکْرِمْ ضَیْفَکَ وَ إِنْ کَانَ حَقِیراً
میهمان را اکرام کن اگر چه کوچک و فقیر باشد.
 وَ قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِأَبِیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ إِنْ کُنْتَ أَمِیراً .
ودر مجلس به احترام پدر و معلم برخیز اگر چه امیر باشی.

🔻نکته ۳:
 استقبال از مهمان یکی از آداب است، 
《 فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ یُوسُفَ آوَىٰ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ؛ یوسف – ۹۹》
  پس چون بر یوسف وارد شدند، یوسف پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و از آنجا که به استقبالشان آمده بود گفت: به شهر مصر در آیید که ان شاء اللّه ایمن خواهید بود.

⭕️ پیامبر گرامی فرمود:
 إِنَّ مِنْ حَقِّ الدَّاخِلِ عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ أَنْ یَمْشُوا مَعَهُ هُنَیْئَةً إِذَا دَخَلَ بِه‌ 
حق مهمان آن است که صاحبخانه چند قدم به استقبال او و چند قدم به بدرقه او برود.
خود پیامبر نیز در جریان جنگ موته (که جعفر ابن ابی طالب به شهادت رسیده بود) وقتی رزمندگان در حال بازگشت بودند به استقبال آنها رفت.

🚫در جریان هجرت پیامبر از مکه به مدینه وقتی پیامبر به مدینه رسید عده ای به استقبال حضرت آمدند و برای او اشعاری میخواندند:
أَنَّ النَّبِیَّ ص لَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ جَاءَ النِّسَاءُ وَ الصِّبْیَانُ فَقُلْنَ.
طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَیْنَا مِنْ ثَنِیَّاتِ الْوَدَاعِ وَجَبَ الشُّکْرُ عَلَیْنَا مَا دَعَا لِلَّهِ دَاع‏
 ماه بر ما طلوع کرد و شکر خدا بر ما واجب است تا زمانی که فردی خدا را بخواند

↩️ نتیجه:
احترام و اکرام بله، ولی کارهای غیر عقلانی و غرور ساز و ذلت بار هرگز

اللهم لا تواخذنا بما نسینا

حکمت سی و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم 

شرح حکمتها

۴۰۲/۱۰/۱۰ . ۱۸ جمادی الثانی

💢 حکمت ۳۷ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سی و هفتم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:08 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عَلَيهِ السِّلَامُ) وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الأَنْبَارِ، فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ.
فَقَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟ فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا، فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا يَنْـتَفِعُ بِهَـذَا أُمَـرَاوُکُمْ! وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِـکُمْ فِي دُنْيـَاکُمْ، وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِکُمْ. وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الأَمَانُ مِنَ النَّارِ.

اين سخن را امام (عليه السلام) زمانى بيان فرمود که در مسير حرکتش به شام، کشاورزان و دهبانان شهر «انبار» با او ملاقات کردند (و به عنوان احترام) از مرکب پياده شده و با سرعت پيش روى او حرکت کردند (و اين مراسم را که نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند).
امام (عليه السلام) فرمود:
«اين چه کارى بود که کرديد؟» عرض کردند: اين رسوم و آدابى است که ما اميران خود را با آن بزرگ مى داريم. امام (عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند! زمامداران شما از اين عمل بهره اى نمى برند و شما با اين کار در دنيا مشقت زيادى بر خود هموار مى سازيد و در قيامت بدبخت مى شويد. چه زيان بار است مشقتى که به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى که با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد.

♦️وقال علیه السلام وَ قَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَیْنَ یَدَیْهِ

 قبل از شروع حکمت مقدمه ای را یادآور شویم .

⛔️ وقتی امیرالمومنین عازم جنگ صفین شد در هنگام سفر، خطبه ۴۶ را بیان فرمودند (که دعاست):
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَر 
 بار الها من پناه میبرم به تو از رنج و مشقّت این سفر
وَ کَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ 
 و بازگشت پر اندوه از آن
 وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ 
 و مواجه شدن با منظره ناخوشایند در خانواده و مال و فرزند،
 اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ 
خداوندا! تو در سفر همراه مایى، و نسبت به بازماندگان ما در وطن سرپرست و نگاهبانى ،
 وَ لَا یَجْمَعُهُمَا غَیْرُکَ 
و کسی جز تو نمی تواند هم با مسافر باشد هم با اهل خانه، 
لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لَا یَکُونُ مُسْتَصْحَباً 
زیرا آن کس که سرپرست بازماندگان است، همسفر نتواند بود،
وَ الْمُسْتَصْحَبُ لَا یَکُونُ مُسْتَخْلَفاً 
 و آن کس که همسفر است جانشینى انسان را در خانه و خانواده نمى تواند برعهده گیرد آرى تنها تویى که قادر بر هر دو هستى.
 در این سفر اتفاقات عجیبی پیش آمد از جمله:

⛔️گذر کردن کاخ پادشاهان گذشته در مدائن: 
حضرت از کاخ پادشاهان گذشته که مخروبه ای شده بود گذشتند.
شخص شعری خواند:         
جَرَتِ الرِّیَاحُ عَلَى مَکَانِ دِیَارِهِمْ /            فَکَأَنَّمَا کَانُوا عَلَى مِیعَاد/
یکی از همراهان امیرالمؤمنین گفت : طوری اینجا سکوت هست که انگار هیچ وقت از گذشته اینجا خبری نبوده و روی خوشی هیچگاه به خود ندیده است 
امیرالمؤمنین به او فرمود : چرا شعر میخوانی ؟ بیا آیه ی قرآن بخوان
حضرت فرمود:
 أ فَلَا قُلْتَ:《 کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ
چه بسیار آدم هایی که از باغ‌ و چشمه‌ و کشت‌ها و جایگاه‌هاى عالى و نعمت‌هایى که در آنها کامیاب بودند به جا گذاشتند و رفتند.
 کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ ؛ دخان – ۲۵، ۲۹》
و ما این گونه (همه را از آنان گرفتیم و) آنها را به قوم دیگر به میراث دادیم.
و بر مرگ گذشتگان هیچ چشم آسمان و زمین نگریست و بر هلاکشان مهلت نداد.

⛔️معجزه رد الشمس:
 حضرت نماز ظهر را خواندند و به خاطر شرایط  امکان اقامه نماز عصر نبود تا آفتاب غروب کرد. 
حضرت رد الشمس کرد یکی از معجزات حضرت امیرالمؤمنین است که چندین بار در تاریخ اتفاق افتاده است یکی از آن ها 
در اینجا بوده است 
فَنَزَلَ عَلِیٌّ …فَدَعَا اللَّهَ فَرَجَعَتِ الشَّمْسُ کَمِقْدَارِهَا مِنْ صَلَاةِ الْعَصْرِ
 آفتاب که غروب کرد حضرت به جایی رسیدند که امکان پیاده شدن بود، خدا را دعا کردند آفتاب برگشت ،به مقداری که بشود یک نماز عصر بخواند  
قَالَ: فَصَلَّیْنَا الْعَصْرَ ثُمَّ غَابَتِ الشَّمْس‏
نماز را خواندند و باز دوباره خورشید غروب کرد 

⛔️گذر کردن از دیر راهب مسیحی و مسلمان شدن او: 
لشکر حضرت از جایی گذر میکردند و تشنگی بر همه عارض شد. حضرت چند نفر سواره را به اطراف فرستادند برای پیدا کردن آب ولی همه ناامید برگشتند. حضرت جایی را مشخص کردند که کنده شود. وقتی کندند به سنگ بزرگی رسیدند که نتوانستند آن را از جا در بیاورند. حضرت به تنهایی آن سنگ را در آورد و آب نوشیدند. بعد آن مکان محو شد و راهبی که در آن نزدیکی بود آمد و گفت:
مَا بُنِیَ هَذَا الدَّیْرُ إِلَّا لذَلِکَ الْمَاءِ 
این دیر بنا نشد مگر بخاطر این آب .
وَ مَا اسْتَخْرَجَهُ إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ.
و کسی آنرا استخراج نمیکند مگر نبی یا وصی نبی.
وقتی متوجه شد امیرالمومنین وصی پیامبر است، او مسلمان شد و در شب لیله الهریر به شهادت رسید و حضرت بر او نماز خواند.

⛔️ گذرکردن از کربلا:

 فَلَمَّا نَزَلْنَا بِکَرْبَلَاءَ صَلَّى بِنَا صَلَاةً 
زمانیکه فرود امدیم به زمین کربلا، حضرت نمازی خواند
فَلَمَّا سَلَّمَ رَفَعَ إِلَیْهِ مِنْ تُرْبَتِهَا فَشَمَّهَا ثُمَّ قَالَ: 
بعد از سلام نماز مشتی خاک برداشت و بو کرد سپس فرمود: 
«وَاهاً لَکِ أَیَّتُهَا التُّرْبَةُ 
وای زمین ، ای خاک زمین
لَیُحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ … بِغَیْرِ حِساب‏
گروهی بر این خاک بر زمین می غلطند که بدون حساب وارد بهشت میشوند

🛑 در وقعه صفین دارد که شخصی میگوید: من در لشکر امیرالمومنین بودم و این صحنه را  دیده بودم. مدتها بعد در سپاه ابن زیاد بودم که به منطقه کربلا رسیدیم و این صحنه یادم افتاد:
 فَأَقْبَلْتُ عَلَى فَرَسِی حَتَّى وَقَفْتُ عَلَى الْحُسَیْنِ
با اسب نزدیک حسین بن علی وارد شدم 
 فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ حَدَّثْتُهُ بِالَّذِی سَمِعْتُ مِنْ أَبِیهِ فِی هَذَا الْمَنْزِلِ
سلام کردم و بیان حدیث کردم که در این متزل از پدر شما شنیدم وقعه کربلا را.
 فَقَالَ الْحُسَیْنُ: «مَعَنَا أَنْتَ أَوْ عَلَیْنَا؟»
حسین بن علی فرمود: با ما هستی یا بر علیه ما ؟
فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ: لَا مَعَکَ وَ لَا عَلَیْکَ 
گفتم نه با شما هستم و نه بر علیه شما.
تَرَکْتُ أَهْلِی وَ وُلْدِی  أَخَافُ عَلَیْهِمْ مِنِ ابْنِ زِیَادٍ 
فرزند و خانواده را ترک کردم و از ابن زیاد ترس دارم
فَقَالَ الْحُسَیْنُ فَوَلِّ هَرَباً حَتَّى لَا تَرَى لَنَا مَقْتَلًا 
فرمود: برو ولی از من بسیار دور شو تا اینکه صدای استغاثه مرا نشنوی و مقتل مرا نبینی.
فَوَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یَرَى مَقْتَلَنَا الْیَوْمَ رَجُلٌ وَ لَا یُغِیثُنَا إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ.
بخدا قسم اگر کسی استغاثه ما را بشنود و یاری نکند داخل در آتش دوزخ می گردد.

⛔️  گذر کردن از شهر مدائن و الانبار :
 دعوت آنها به جهاد با معاویه که موضوع حکمت ۳۷ است:
 در وقعه صفین امده :
 أَمَرَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الْحَارِثَ الْأَعْوَرَ
 امیرالمومنین به حارث اعور فرمود:
 فَصَاحَ فِی أَهْلِ الْمَدَائِنِ مَنْ کَانَ مِنَ الْمُقَاتِلَةِ
 در بین مردم مدائن فریاد بزند و آنان که حاضرند به جنگ با معاویه بروند را فرا بخواند
 فَلْیُوَافِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَاةَ الْعَصْرِ فَوَافَوْهُ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ 
 که همه مردم آمدند در نماز عصر حاضر شدند.
 قَالَ-: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدْ تَعَجَّبْتُ
فرمود :من از شما تعجب میکنم
 مِنْ تَخَلُّفِکُمْ عَنْ دَعْوَتِکُمْ
که چرا دستور جهاد را نشنیدید،
 وَ انْقِطَاعِکُمْ عَنْ أَهْلِ مِصْرِکُمْ فِی هَذِهِ الْمَسَاکِنِ
 و دل از شهر نکندیدو در خانه ماندید
  الظَّالِمِ أَهْلُها وَ الْهَالِکِ أَکْثَرُ سُکَّانِهَا 
درحالی که اکثر ساکنان به جنگ نرفته ظالم و اهل هلاکت هستند
قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّا کُنَّا نَنْتَظِرُ أَمْرَکَ وَ رَأْیَکَ
گفتند ما منتظر امر و فرمان شما بودیم.
وَ جَاءَ عَلِیٌّ حَتَّى مَرَّ بِالْأَنْبَارِ 
حضرت خود حرکت کرد تا به شهر الانبار رسید
 فَاسْتَقْبَلَهُ بَنُو خُشْنُوشَکَ دَهَاقِنَتُهَا 
 دهبان ها و بزرگان الانبار که معروف به بنی خشنوشک بودند، به استقبال حضرت آمدند. (خوش نوشک یعنی خوش باش و بنوش)
فَلَمَّا اسْتَقْبَلُوهُ نَزَلُوا ثُمَّ جَاءُوا یَشْتَدُّونَ مَعَهُ
زمانیکه مقابل امام رسیدند فرود آمده دنبال حضرت می دویدند
  قَالَ: «مَا هَذِهِ الدَّوَابُّ الَّتِی مَعَکُمْ؟ 
فرمود  شما چکار می کنید !!!
وَ مَا أَرَدْتُمْ بِهَذَا الَّذِی صَنَعْتُمْ؟»
و از اینکار چه چیزی را اراده می کنید !!

↩️ادامه حکمت ۳۷ نهج البلاغه:

♦️وَ قَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ 
حضرت در مسیر به شام برای جنگ صفین در شهر الانبار دهبان و بزرگان  از اسبان خود  پیاده شده حرکت می کردند.

♦️وَ اشْتَدُّوا بَیْنَ یَدَیْهِ 
و به سرعت جلوی حضرت هروله کنان حرکت میکردند (میدویدند)

♦️ فَقَالَ(علیه السلام):مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ؟ 
فرمود: این چکاری بود که کردید؟ 

♦️فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا.
گفتند: این خُلق و خوی ماست که با آن حکمرانان خود را احترام می کنیم.
خُلق نتیجه عادت است

♦️فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ،
به خدا قسم این کاری که شما می‌کنید هیچ سودی برای حاکمان ندارد . 

♦️وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ 
و شما به خاطر آن خودتان را به زحمت می اندازید.

♦️ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ 
و در قیامت هم باعث شقاوت شما میشود؛

♦️وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ 
چه زیان بار است مشقتی که سر انجامش عذاب الهی باشد،

♦️ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار 
و چه پر سود [أَرْبَحَ] است آرامش و راحتی[الدَّعَةَ] که امنیت از آتش را به همراه دارد.

⭕️بعد از جنگ صفین هم باز چنین ماجرایی پیش آمد،حکمت ۳۲۲:
 وَ رُوِیَ أَنَّهُ (علیه السلام) لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ
امام علیه السلام هنگامى که از «صفین» بازمى گشت به «کوفه» وارد شد
 قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ، 
و از محله قبیله «شبامیان» گذشت.
فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ 
مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه مى کنند.
 وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ، 
امام علیه السلام ناراحت شد در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامى» که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید.
فَقَالَ (علیه السلام) لَهُ: أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ؟
 امام علیه السلام به او فرمود: آیا زنان شما آنگونه که مى شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند بازنمى دارید؟
وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشِی مَعَهُ وَ هُوَ (علیه السلام) رَاکِبٌ،
در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت مى کرد در حالى که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود.
 فَقَالَ (علیه السلام): ارْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ. 
 امام علیه السلام به او فرمود: باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه وغرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است.

❌ تعبیر حضرت به ” مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی ” نشان میدهد این روش باید همگانی باشد و مختص به امیرالمومنین نیست.

⁉️ سوال: آیا استقبال از مهمان و تکریم او بد است؟

🔻نکته ۱:  نهی از پشت سر افراد راه افتادن (مرید و مراد بازی) در کافی : 
خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ 
حضرت سواره حرکت می کردند که فردی پیاده با حرکت کرد.
فَقَالَ أَ لَکُمْ حَاجَةٌ
به او فرمود آیا از این همراهی حاجتی داری؟
 قَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِیَ مَعَکَ
گفته نه ! ولیکن دوست دارم با شما همراهی کنم 
فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی‏ برگردید، زیرا راه رفتن پیاده در کنار سوار موجب مفسده غرور و خودبرتربینى براى شخص سوار و سبب ذلت براى پیاده است.

🚫بحار الانوار/ امیرالمومنین از جایی عبور میکردند. امام سوار بود و جمعى پشت سر او پیاده به راه افتادند. امام(علیه السلام)فرمود:
 «انْصَرِفُوا فَإِنَّ خَفْقَ النِّعَالِ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مَفْسَدَةٌ لِقُلُوبِ النَّوْکَى 
بازگردید، زیرا صداى کفش ها پشت سر انسان ها موجب فساد دل هاى احمقان مى شود .
(نوکى جمع أنوَک بر وزن أحمق و به معناى احمق است)

🚫امیرالمومنین فرمود :
 عَلِیٌّ ع مَا أَرَى شَیْئاً أَضَرَّ بِقُلُوبِ الرِّجَالِ هیچ چیزی برای مردان بدتر از این نیست مِنْ خَفْقِ النِّعَالِ وَرَاءَ ظُهُورِهِم‏
صدای کفش ها از پشت سر بشنود و بگوید، من چقدر پشت سری دارم با خود بگوید مردم پشت سر من چقدر نماز می‌خوانند ببین چقدر شاگرد دارم …
این ا فکار که به ذهن آمد کبر و غرور می آید و انسان زمین می‌خورد. 

❌ در اینجا بیشتر بحث مرید و مرید بازی مطرح است و از کسی نباید بت ساخت و این بت ساختن بد است و اگر کسی دیگران را برده و بنده ی خود بداند پس دیگر هیچ چیز از ایمان خودش نمانده است . 

🛑 أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلَا یَدَعُ أَحَداً یَمْشِی مَعَهُ إِذَا کَانَ رَاکِباً حَتَّى یَحْمِلَهُ
 اگر دیدید در جایی یکی سواره است و دیگری پیاده که با شما در حال صحبت است یا سواره پیاده شود یا پیاده را سوار کند.
 فَإِنْ أَبَى قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامِی وَ أَدْرِکْنِی فِی الْمَکَانِ الَّذِی تُرِیدُ  
 و اگر هر دو حالت امکان نداشت در مقصد قرار صحبت بگذارید .ولی پیاده دنبال سواره راه نیفتد. 

⭕️ اگر چه امیرالمومنین امام معصوم است و عجب و غرور از ساحت او به دور است ولی امام سنت و روشی به یادگار میگذارد که در آینده نیز افراد به این روش عمل کنند (زیرا افراد عادی تحت تاثیر درود بر فلانی قرار میگیرند)

🔻نکته ۲:  لزوم احترام گذاشتن به افراد:
پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: اَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَةُ الْاَنْبِیاءِ  
 دانشمندان را گرامی دارید که آنها وارثان پیامبرانند.
فَمَنْ اَکْرَمَهُمْ فَقَدْ اَکْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ
و هر که آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.

🚫امیرالمومنین از پیامبر نقل میکند که فرمود: أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ 
این روایت را امیرالمومنین در جریان اسارت دختر یزدگرد سوم خواندند در حالی که انها اصلا مسلمان نبودند،  ولی چون دختر پادشاه بودند با آنها کریمانه برخورد شد. غرر الحکم: 
أَکْرِمْ ضَیْفَکَ وَ إِنْ کَانَ حَقِیراً
میهمان را اکرام کن اگر چه کوچک و فقیر باشد.
 وَ قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِأَبِیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ إِنْ کُنْتَ أَمِیراً .
ودر مجلس به احترام پدر و معلم برخیز اگر چه امیر باشی.

🔻نکته ۳:
 استقبال از مهمان یکی از آداب است، 
《 فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ یُوسُفَ آوَىٰ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ؛ یوسف – ۹۹》
  پس چون بر یوسف وارد شدند، یوسف پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و از آنجا که به استقبالشان آمده بود گفت: به شهر مصر در آیید که ان شاء اللّه ایمن خواهید بود.

⭕️ پیامبر گرامی فرمود:
 إِنَّ مِنْ حَقِّ الدَّاخِلِ عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ أَنْ یَمْشُوا مَعَهُ هُنَیْئَةً إِذَا دَخَلَ بِه‌ 
حق مهمان آن است که صاحبخانه چند قدم به استقبال او و چند قدم به بدرقه او برود.
خود پیامبر نیز در جریان جنگ موته (که جعفر ابن ابی طالب به شهادت رسیده بود) وقتی رزمندگان در حال بازگشت بودند به استقبال آنها رفت.

🚫در جریان هجرت پیامبر از مکه به مدینه وقتی پیامبر به مدینه رسید عده ای به استقبال حضرت آمدند و برای او اشعاری میخواندند:
أَنَّ النَّبِیَّ ص لَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ جَاءَ النِّسَاءُ وَ الصِّبْیَانُ فَقُلْنَ.
طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَیْنَا مِنْ ثَنِیَّاتِ الْوَدَاعِ وَجَبَ الشُّکْرُ عَلَیْنَا مَا دَعَا لِلَّهِ دَاع‏
 ماه بر ما طلوع کرد و شکر خدا بر ما واجب است تا زمانی که فردی خدا را بخواند

↩️ نتیجه:
احترام و اکرام بله، ولی کارهای غیر عقلانی و غرور ساز و ذلت بار هرگز

اللهم لا تواخذنا بما نسینا

error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.