ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت سیصد و یازدهم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیمپ

شرح حکمتها:

حکمت سیصد و یازدهم نهج البلاغه

 ۴۰۳/۱۲/۲ . ۲۱شعبان المعظم

💢حکمت ۳11 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و یازدهم نهج البلاغه
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
37:47 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ، فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ.
[قال الرضي: يعني البرص، فأصاب أنساً هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا [متبرقعا] مبرقعا].

هنگامى كه به بصره آمد، انس بن مالك را نزد طلحه و زبير فرستاد تا چيزى را كه از رسول الله (صلى الله عليه و آله) در باره آنها شنيده است به يادشان آورد. انس بن مالك از دادن آن گواهى خوددارى كرد و چون نزد او بازگشت، گفت: آن سخن فراموش كرده ام.
حضرت به او فرمود: اگر دروغ بگويى، خدا تو را به آن سپيدى درخشان دچار نمايد كه عمامه نتواندش پوشاند.
[سید رضی گوید: مرادش بيمارى پيسى بود و انس به اين بيمارى دچار شد و چهره اش را لكه هاى سپيد فرا گرفت و از آن پس، بى نقاب ديده نشد].

💠وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ
هنگامى كه امام عليه السلام وارد بصره شد انس بن مالك را خواست تا نزد طلحه و زبير برود

💠يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا
و آنچه را از پيامبر صلي الله عليه وآله درباره آنها شنيده بود به آنها يادآورى كند تا از مخالفت خود با على عليه السلام خوددارى كنند

💠 فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ
انس از اين مأموريت سرپيچى كرد [فَلَوَى] و به نزد امام عليه السلام برگشت

💠فَقَالَ إِنِّي اُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ
و گفت: من آن را فراموش كرده ام.

💠 فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خدا تو را به سفيدى آشكارى (پيسى) مبتلا كند آنگونه كه حتى عمامه نتواند آن را بپوشاند.

↙️ قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ،
سيّد رضى مى گويد: منظور امام عليه السلام بيمارى برص است

💠فَأَصابَ أَنَساً هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ
چيزى نگذشت كه لكه هاى سفيد برص در سر و صورت او نمايان گشت و از آن پس هيچكس او را بى نقاب نمى ديد.

⏪البته برص و پیسی که مورد بحث است با پیسی امروزه که ایجاد لکه سفید روی صورت است ظاهرا متفاوت است چون پیسی امروزه یک بیماری است که در رنگ دانه های پوست ایجاد میشود ولی برص به عنوان یک عذاب الهی در این حکمت مطرح است که به معنای زخمی سفید است که از آن چرک و خون بیرون میریزد

↙️در شأن صدور این حکمت سه نقل وجود دارد:

◀️ ۱. نقل سید رضی؛
حضرت انس بن مالک را برای یاد آوری مطلبی نزد طلحه و زبیر فرستاد که پیشگویی پیامبر در مورد طلحه و زبیر را به آنها یاد آوری کند.
پیشگویی پیامبرصلی الله علیه و آله در مورد جنگ جمل و طلحه و زبیر چه بود؟!
روایات زیادی داریم که بارها پیامبرصلی الله علیه و آله در مورد جنگهای امیرالمومنین با ناکثین و مارقین و قاسطین پیشگویی کرده بود.

🌀 در روایت داریم که امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
عَهِدَ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی قِتَالِ النَّاکِثِینَ، وَالْقَاسِطِینَ، وَالْمَارِقِینَ
علی علیه‌السّلام فرمود: رسول خدا ، از من برای جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین پیمان گرفت
راوی میگوید:
سَمِعْتُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیًّا یَقُولُ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ: اَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)
شنیدم از امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام که در روز نهروان می‌فرمود:
بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ، وَالْمَارِقِینَ، وَالْقَاسِطِینَ
رسول خدا به من دستور داد تا با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم

📘 بلاذری در الانساب الاشراف می‌نویسد:
سَمِعْتُ عَلِیًّا، یَقُولُ: ” اُمِرْتُ بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ وَالْمَارِقِینَ . و قَالَ لَنَا: النَّاکِثُونَ اَهْلُ الْجَمَلِ، وَالْقَاسِطُونَ اَصْحَابُ صِفِّینَ، وَالْمَارِقُونَ اَصْحَابُ النَّهْر.
من مامور شده ام به جنگ با این سه گروه. ناکثین اهل جمل؛ قاسطین یاران معاویه و مارقین خوارج اند

📘 بیهقی در دلائل الامامه میگوید:
وقتی انس امر علی علیه السلام انجام نداد
خَرَجَ عَلِيٌّ وَهُوَ عَلَى بَغْلَةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وسلم فَنَادَى: ادْعُوا لِيَ الزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوَّامِ فَإِنِّي عَلِيٌّ
در روز جنگ جمل حضرت به سمت لشکر دشمن آمدند و فرمودند زبیر را فرا بخوانید با او کار دارم
فَدُعِيَ لَهُ الزُّبَيْرُ فَأَقْبَلَ حَتَّى اخْتَلَفَتْ أَعْنَاقُ دَوَابِّهِمَا
زبیر را فراخواندند و زبیر پیش آمد تا آنجا که گردن اسب ها به هم میخورد
فَقَالَ عَلِيٌّ: يَا زُبَيْرُ نَشَدْتُكَ بِاللهِ أَتَذْكُرُ يَوْمَ مَرَّ بِكَ رَسُولُ اللهِ وَنَحْنُ فِي مَكَانِ كَذَا وَكَذَا؟ فَقَالَ:
تو را قسم میدهم به خدا آیا یادت هست پیامبر از تو پرسید:
يَا زُبَيْرُ تُحِبُّ عَلِيًّا؟
آیا علی را دوست داری،
فَقُلْتُ: أَلَا أُحِبُّ ابْنَ خَالِي وَابْنَ عَمِّي وَعَلَى دِينِي
و تو گفتی هم فامیل من است هم برادر دینی ام و او را دوست دارم.

↩️ طبق نقل سید رضی شاید حضرت یک بار هم انس بن مالک را برای این کار فرستاده باشد ولی چون او از کار سر باز زده است؛ خود حضرت این جملات را به زبیر یاد آور شده است.

◀️ ۲. نقل ابن ابی الحدید؛
حضرت انس ابن مالک را برای یاد آوری جریان غدیر نزد زبیر فرستاد.
علامه شوشتری میفرماید روایت ابن ابی الحدید دقیق تر و مشهور تر است.
أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَاشَدَ اَلنَّاسَ فِي اَلرَّحْبَةِ بِالْكُوفَةِ فَقَالَ
امیرالمومنین در منطقه رحبه در اطراف کوفه مردم را قسم داد و فرمود
أَنْشُدُ اَللَّهَ رَجُلاً سَمِعَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِي
شما را قسم میدهم به خدا هر کدام از شما در جریان غدیر بوده و ولایت و جانشینی من بعد از پیامبر را شنیده است،
وَ هُوَ مُنْصَرِفٌ مِنْ حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ
اینجا شهادت دهد تا اهل جمل از مسیر انحراف خود دست بردارند
فَقَامَ رِجَالٌ فَشَهِدُوا بِذَلِكَ
پس مردانی بلند شدند و شهادت دادند که قطب راوندی نقل می کند دوازده نفر از صحابه برخاستند و شهادت دادند
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ لَقَدْ حَضَرْتَهَا فَمَا بَالُكَ
حضرت به انس بن مالک فرمود تو چرا شهادت ندادی؟ تو که آنجا حاضر بودی
فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ كَبِرَتْ سِنِّي وَ صَارَ مَا أَنْسَاهُ أَكْثَرَ مِمَّا أَذْكُرُهُ
عرض کرد من پیر شده ام و آنچه فراموش کرده ام بیش از آن چیزی است که به خاطر دارم.
فَقَالَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اَللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَ تُوَارِيهَا اَلْعِمَامَةُ. فَمَا مَاتَ حَتَّى أَصَابَهُ اَلْبَرَصُ .
که حضرت اینجا فرمود اگر دروغ می گویی خدا تو را به سفیدی آشکاری مبتلا کند آنگونه که حتی عمامه نتواند آن را بپوشاند که او به این برص مبتلا شد و تا مرگش هم این مرض با او بود .

↙️ از حکمت ۳۱۱ معلوم میشود که کتمان حق آثار دنیایی نیز خواهد داشت
إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
که در جریان انس بن مالک ، همان ابتلا به برص بود.

◀️۳.نقل سوم ماجرای طیر مَشوی
رَوَى أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ: اُهْدِيَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ طَيْرٌ
شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله هديه فرستاد.
فَقَالَ اَللَّهُمَّ اِئْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا اَلطَّيْرِ
پيغمبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: خداوندا! محبوب ترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد.
فَقُلْتُ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ رَجُلاً مِنَ اَلْأَنْصَارِ فَجَاءَ عَلِيٌّ
على عليه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلي الله عليه وآله هنگامى كه على عليه السلام اجازه ورود خواست گفت:
فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى حَاجَةٍ
پيغمبر صلي الله عليه وآله فعلاً گرفتار است.( او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلي الله عليه وآله هم غذا شود.)
فَذَهَبَ ثُمَّ جَاءَ فَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَذَهَبَ ثُمَّ جَاءَ
پيامبر صلي الله عليه وآله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على عليه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت.
در مرتبه سوم صداى امام عليه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلي الله عليه وآله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمى پذيرد؟ صداى على عليه السلام به گوش رسول الله صلي الله عليه وآله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابى طالب.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِفْتَحْ فَفَتَحْتُ ثُمَّ دَخَلَ
فرمود: اجازه بده وارد شود. هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام خدمت پيغمبر صلي الله عليه وآله رسيد.
فَقَالَ مَا أَخَّرَكَ يَا عَلِيُّ قَالَ هَذِهِ آخِرُ ثَلاَثِ كَرَّاتٍ يَرُدُّنِي أَنَسٌ يَزْعُمُ أَنَّكَ عَلَى حَاجَةٍ
حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند.
اگر در مرتبه سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مى خواستم. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد.
قَالَ مَا حَمَلَكَ عَلَى مَا صَنَعْتَ يَا أَنَسُ
پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟
قَالَ سَمِعْتُ دُعَاءَكَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ فِي رَجُلٍ مِنْ قَوْمِي.
عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد.
اين ماجرا گذشت هنگامى كه روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفه بعد از او فرا رسيد، على عليه السلام ويژگى هاى خود را بيان كرد، انس مى گويد:
أَ مِنْكُمْ أَحَدٌ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ حِينَ قُرِّبَ إِلَيْهِ اَلطَّيْرُ فَأَعْجَبَهُ اَللَّهُمَّ اِئْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا اَلطَّيْرِ
على عليه السلام از من درباره آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كرده ام. على عليه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد:
خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى _بيمارى برص_ مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند. انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد.

*⃣بعد از بیان شان صدور و کتمان حق توسط انس بن مالک، توجه به محتوای این حکمت نیز بسیار مهم است که آن را در قالب سه نکته بیان میکنیم.

⬇️ نکته1:
کتمان حق و دروغگویی
و توبیخ قرآن کریم نسبت به کتمان کنندگان حق
《 یا أَهْلَ الْکتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛ آل عمران – ۷۱ ‌》
ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل می آمیزید و مشتبه می‌کنید تا دیگران نفهمند و گمراه شوند، و حقیقت را پوشیده می‌دارید در حالی که می‌دانید؟!

↩️کتمان حق نشان دهنده قلب آلوده است قرآن کریم میفرماید:
《وَ لا تَکتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یکتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه؛ بقره – ۲۸۳ 》
و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است‌

↩️ لعنت خداوند بر کتمان کنندگان حق قرآن کریم میفرماید:
《 إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ بقره – ۱۵۹ 》
آنان كه دلايل روشن و راهنماييهاى ما را كه نازل كرده‌ايم، با اينكه در كتاب الهى براى مردم توضيح داده‌ايم كتمان مى‌كنند، پروردگار آنها را لعنت مى‌كند و همه لعنت‌كنندگان نيز آنها را لعن مى‌كنند

↩️ ثمره کتمان حق، گرفتار شدن در آتش خشم الهی است
قرآن کریم میفرماید:
《إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ بقره – ۱۷۴ 》
آنان که کتابی را که خدا نازل کرده است پنهان می‌دارند، تا بهای اندکی بستانند، شکمهای خود را جز از آتش انباشته نمی‌سازند و در روز قیامت خداوند با آنها سخن نخواهد گفت

↙️ از حکمت ۳۱۱ معلوم میشود که کتمان حق آثار دنیایی نیز خواهد داشت
إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
که در جریان انس بن مالک ، همان ابتلا به برص بود

⬇️نکته ۲:
گناه ذنب است، گناه ،دنباله دار است
ذنب در لغت به معنای دنباله ی چیزی است. یکی از هشدارهایی که دین به ما میدهد؛ این است که مراقب باشیم گناه نکنیم زیرا گناه دنباله دارد و اثرات و تبعات آن به دنبال انسان می آید.
انس بن مالک سن زیادی داشت میگویند در ۸ سالگی در محضر رسول آله صلی آله علیه و آله بود و تا عمر بن عبدالعزیز عمر کرد ولی بعد از آن دعای حضرت مبتلا به این بیماری تا آخر عمر بود .

🌀 حضرت در دعای کمیل آثار و تبعات “ذنب” را بیان میکند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه پرده حرمتم مى‌درد،آبرویم را میبرد
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو مى‌بارند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمتها را دگرگون مى‌سازند…

📘علامه شوشتری موارد متعددی در بهج السعاده روایت آورده است که افرادی که مورد به اهل بیت دروغ میبستند و مورد نفرین قرار می گرفتند دچار بیماری لاعلاج میشدند.

↩️ شخصی بود که اسرار حکومت امیرالمومنین علیه السلام را برای معاویه میبرد. حضرت او را از این کار منع کرد ولی او انکار کرد. حضرت فرمود:
اِن کُنتَ کاذِباً اَعمَی الله بَصَرَکَ. فما دارتِ الجُمعه حتی اُخرج اَعمی .قَد اَذهَبَ الله بصرَه.
حضرت نفرین کرد اگر تو دروغ می‌گویی خدا چشم تو را از تو بگیرد که همین هم شد

📘در روایت دیگری داریم شخصی دروغی به امیرالمومنین نسبت داد. حضرت فرمود:
اُدعو علیک اِن کُنتَ کَذَبتَنی اَن یَعمِی الله بصرَک؟ . قال: نعم.
حضرت گفت دعا کنم که اگر دروغ می‌گویی خدا چشمت را از تو بگیرد او هم گفت بله
فدعا علیه. فلم ینصرف حتی ذهب بصرُه.
حضرت نفرین کرد هنوز از مجلس بیرون نرفته بود که همین هم شد .

📘در کافی شریف داریم عده ای خدمت امام صادق علیه السلام گفتند :در شهر ما شخصی معروف به سلیم بن تسلیم است امام علیه السلام دلیل این نام گذاری را جویا شدند آنها گفتند هر وقت او حرفی از اهل بیت علیهم السلام بشنود می گوید: «چشم ،ما تسلیم هستیم »امام فرمود: خدا او را رحمت کند
گاهی ما حرف و سخن اهل بیت علیه السلام را رد می کنیم ،مراقب باشیم که این همان اتهام زدن به اهل بیت علیهم السلام است ،دچار نفرین آنها نشویم

⬇️نکته ۳:
توضیحی در مورد شخصیت انس بن مالک ؛
انس و خادمی رسول الله:
انس میگوید مادرم مرا به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله! مردان و زنان انصار هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله صلی الله علیه وآله لقب دادند. در اکثر غزوات پیامبر صلی الله علیه وآله شرکت داشته است .
بعد از ابو هریره و عبدالله بن عمر بیشترین احادیث را از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل کرده او بود .

🌀امام صادق علیه السلام :
ثَلَاثَةٌ كَانُوا يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ وَ امْرَأَةٌ.
سه نفر هستند که به رسول الله صلی الله علیه و آله دروغ بستند یکی ابوهریره یکی انس بن مالک یکی هم یک زنی که حضرت نام نبردند

غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین

حکمت سیصد و یازدهم

حکمت سیصد و یازدهم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیمپ

شرح حکمتها:

حکمت سیصد و یازدهم نهج البلاغه

 ۴۰۳/۱۲/۲ . ۲۱شعبان المعظم

💢حکمت ۳11 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و یازدهم نهج البلاغه
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
37:47 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ، فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ.
[قال الرضي: يعني البرص، فأصاب أنساً هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا [متبرقعا] مبرقعا].

هنگامى كه به بصره آمد، انس بن مالك را نزد طلحه و زبير فرستاد تا چيزى را كه از رسول الله (صلى الله عليه و آله) در باره آنها شنيده است به يادشان آورد. انس بن مالك از دادن آن گواهى خوددارى كرد و چون نزد او بازگشت، گفت: آن سخن فراموش كرده ام.
حضرت به او فرمود: اگر دروغ بگويى، خدا تو را به آن سپيدى درخشان دچار نمايد كه عمامه نتواندش پوشاند.
[سید رضی گوید: مرادش بيمارى پيسى بود و انس به اين بيمارى دچار شد و چهره اش را لكه هاى سپيد فرا گرفت و از آن پس، بى نقاب ديده نشد].

💠وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ
هنگامى كه امام عليه السلام وارد بصره شد انس بن مالك را خواست تا نزد طلحه و زبير برود

💠يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا
و آنچه را از پيامبر صلي الله عليه وآله درباره آنها شنيده بود به آنها يادآورى كند تا از مخالفت خود با على عليه السلام خوددارى كنند

💠 فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ
انس از اين مأموريت سرپيچى كرد [فَلَوَى] و به نزد امام عليه السلام برگشت

💠فَقَالَ إِنِّي اُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ
و گفت: من آن را فراموش كرده ام.

💠 فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خدا تو را به سفيدى آشكارى (پيسى) مبتلا كند آنگونه كه حتى عمامه نتواند آن را بپوشاند.

↙️ قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ،
سيّد رضى مى گويد: منظور امام عليه السلام بيمارى برص است

💠فَأَصابَ أَنَساً هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ
چيزى نگذشت كه لكه هاى سفيد برص در سر و صورت او نمايان گشت و از آن پس هيچكس او را بى نقاب نمى ديد.

⏪البته برص و پیسی که مورد بحث است با پیسی امروزه که ایجاد لکه سفید روی صورت است ظاهرا متفاوت است چون پیسی امروزه یک بیماری است که در رنگ دانه های پوست ایجاد میشود ولی برص به عنوان یک عذاب الهی در این حکمت مطرح است که به معنای زخمی سفید است که از آن چرک و خون بیرون میریزد

↙️در شأن صدور این حکمت سه نقل وجود دارد:

◀️ ۱. نقل سید رضی؛
حضرت انس بن مالک را برای یاد آوری مطلبی نزد طلحه و زبیر فرستاد که پیشگویی پیامبر در مورد طلحه و زبیر را به آنها یاد آوری کند.
پیشگویی پیامبرصلی الله علیه و آله در مورد جنگ جمل و طلحه و زبیر چه بود؟!
روایات زیادی داریم که بارها پیامبرصلی الله علیه و آله در مورد جنگهای امیرالمومنین با ناکثین و مارقین و قاسطین پیشگویی کرده بود.

🌀 در روایت داریم که امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
عَهِدَ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی قِتَالِ النَّاکِثِینَ، وَالْقَاسِطِینَ، وَالْمَارِقِینَ
علی علیه‌السّلام فرمود: رسول خدا ، از من برای جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین پیمان گرفت
راوی میگوید:
سَمِعْتُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیًّا یَقُولُ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ: اَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)
شنیدم از امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام که در روز نهروان می‌فرمود:
بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ، وَالْمَارِقِینَ، وَالْقَاسِطِینَ
رسول خدا به من دستور داد تا با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم

📘 بلاذری در الانساب الاشراف می‌نویسد:
سَمِعْتُ عَلِیًّا، یَقُولُ: ” اُمِرْتُ بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ وَالْمَارِقِینَ . و قَالَ لَنَا: النَّاکِثُونَ اَهْلُ الْجَمَلِ، وَالْقَاسِطُونَ اَصْحَابُ صِفِّینَ، وَالْمَارِقُونَ اَصْحَابُ النَّهْر.
من مامور شده ام به جنگ با این سه گروه. ناکثین اهل جمل؛ قاسطین یاران معاویه و مارقین خوارج اند

📘 بیهقی در دلائل الامامه میگوید:
وقتی انس امر علی علیه السلام انجام نداد
خَرَجَ عَلِيٌّ وَهُوَ عَلَى بَغْلَةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وسلم فَنَادَى: ادْعُوا لِيَ الزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوَّامِ فَإِنِّي عَلِيٌّ
در روز جنگ جمل حضرت به سمت لشکر دشمن آمدند و فرمودند زبیر را فرا بخوانید با او کار دارم
فَدُعِيَ لَهُ الزُّبَيْرُ فَأَقْبَلَ حَتَّى اخْتَلَفَتْ أَعْنَاقُ دَوَابِّهِمَا
زبیر را فراخواندند و زبیر پیش آمد تا آنجا که گردن اسب ها به هم میخورد
فَقَالَ عَلِيٌّ: يَا زُبَيْرُ نَشَدْتُكَ بِاللهِ أَتَذْكُرُ يَوْمَ مَرَّ بِكَ رَسُولُ اللهِ وَنَحْنُ فِي مَكَانِ كَذَا وَكَذَا؟ فَقَالَ:
تو را قسم میدهم به خدا آیا یادت هست پیامبر از تو پرسید:
يَا زُبَيْرُ تُحِبُّ عَلِيًّا؟
آیا علی را دوست داری،
فَقُلْتُ: أَلَا أُحِبُّ ابْنَ خَالِي وَابْنَ عَمِّي وَعَلَى دِينِي
و تو گفتی هم فامیل من است هم برادر دینی ام و او را دوست دارم.

↩️ طبق نقل سید رضی شاید حضرت یک بار هم انس بن مالک را برای این کار فرستاده باشد ولی چون او از کار سر باز زده است؛ خود حضرت این جملات را به زبیر یاد آور شده است.

◀️ ۲. نقل ابن ابی الحدید؛
حضرت انس ابن مالک را برای یاد آوری جریان غدیر نزد زبیر فرستاد.
علامه شوشتری میفرماید روایت ابن ابی الحدید دقیق تر و مشهور تر است.
أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَاشَدَ اَلنَّاسَ فِي اَلرَّحْبَةِ بِالْكُوفَةِ فَقَالَ
امیرالمومنین در منطقه رحبه در اطراف کوفه مردم را قسم داد و فرمود
أَنْشُدُ اَللَّهَ رَجُلاً سَمِعَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِي
شما را قسم میدهم به خدا هر کدام از شما در جریان غدیر بوده و ولایت و جانشینی من بعد از پیامبر را شنیده است،
وَ هُوَ مُنْصَرِفٌ مِنْ حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ
اینجا شهادت دهد تا اهل جمل از مسیر انحراف خود دست بردارند
فَقَامَ رِجَالٌ فَشَهِدُوا بِذَلِكَ
پس مردانی بلند شدند و شهادت دادند که قطب راوندی نقل می کند دوازده نفر از صحابه برخاستند و شهادت دادند
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ لَقَدْ حَضَرْتَهَا فَمَا بَالُكَ
حضرت به انس بن مالک فرمود تو چرا شهادت ندادی؟ تو که آنجا حاضر بودی
فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ كَبِرَتْ سِنِّي وَ صَارَ مَا أَنْسَاهُ أَكْثَرَ مِمَّا أَذْكُرُهُ
عرض کرد من پیر شده ام و آنچه فراموش کرده ام بیش از آن چیزی است که به خاطر دارم.
فَقَالَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اَللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَ تُوَارِيهَا اَلْعِمَامَةُ. فَمَا مَاتَ حَتَّى أَصَابَهُ اَلْبَرَصُ .
که حضرت اینجا فرمود اگر دروغ می گویی خدا تو را به سفیدی آشکاری مبتلا کند آنگونه که حتی عمامه نتواند آن را بپوشاند که او به این برص مبتلا شد و تا مرگش هم این مرض با او بود .

↙️ از حکمت ۳۱۱ معلوم میشود که کتمان حق آثار دنیایی نیز خواهد داشت
إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
که در جریان انس بن مالک ، همان ابتلا به برص بود.

◀️۳.نقل سوم ماجرای طیر مَشوی
رَوَى أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ: اُهْدِيَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ طَيْرٌ
شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله هديه فرستاد.
فَقَالَ اَللَّهُمَّ اِئْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا اَلطَّيْرِ
پيغمبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: خداوندا! محبوب ترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد.
فَقُلْتُ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ رَجُلاً مِنَ اَلْأَنْصَارِ فَجَاءَ عَلِيٌّ
على عليه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلي الله عليه وآله هنگامى كه على عليه السلام اجازه ورود خواست گفت:
فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى حَاجَةٍ
پيغمبر صلي الله عليه وآله فعلاً گرفتار است.( او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلي الله عليه وآله هم غذا شود.)
فَذَهَبَ ثُمَّ جَاءَ فَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَذَهَبَ ثُمَّ جَاءَ
پيامبر صلي الله عليه وآله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على عليه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت.
در مرتبه سوم صداى امام عليه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلي الله عليه وآله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمى پذيرد؟ صداى على عليه السلام به گوش رسول الله صلي الله عليه وآله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابى طالب.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِفْتَحْ فَفَتَحْتُ ثُمَّ دَخَلَ
فرمود: اجازه بده وارد شود. هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام خدمت پيغمبر صلي الله عليه وآله رسيد.
فَقَالَ مَا أَخَّرَكَ يَا عَلِيُّ قَالَ هَذِهِ آخِرُ ثَلاَثِ كَرَّاتٍ يَرُدُّنِي أَنَسٌ يَزْعُمُ أَنَّكَ عَلَى حَاجَةٍ
حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند.
اگر در مرتبه سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مى خواستم. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد.
قَالَ مَا حَمَلَكَ عَلَى مَا صَنَعْتَ يَا أَنَسُ
پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟
قَالَ سَمِعْتُ دُعَاءَكَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ فِي رَجُلٍ مِنْ قَوْمِي.
عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد.
اين ماجرا گذشت هنگامى كه روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفه بعد از او فرا رسيد، على عليه السلام ويژگى هاى خود را بيان كرد، انس مى گويد:
أَ مِنْكُمْ أَحَدٌ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ حِينَ قُرِّبَ إِلَيْهِ اَلطَّيْرُ فَأَعْجَبَهُ اَللَّهُمَّ اِئْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا اَلطَّيْرِ
على عليه السلام از من درباره آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كرده ام. على عليه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد:
خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى _بيمارى برص_ مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند. انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد.

*⃣بعد از بیان شان صدور و کتمان حق توسط انس بن مالک، توجه به محتوای این حکمت نیز بسیار مهم است که آن را در قالب سه نکته بیان میکنیم.

⬇️ نکته1:
کتمان حق و دروغگویی
و توبیخ قرآن کریم نسبت به کتمان کنندگان حق
《 یا أَهْلَ الْکتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛ آل عمران – ۷۱ ‌》
ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل می آمیزید و مشتبه می‌کنید تا دیگران نفهمند و گمراه شوند، و حقیقت را پوشیده می‌دارید در حالی که می‌دانید؟!

↩️کتمان حق نشان دهنده قلب آلوده است قرآن کریم میفرماید:
《وَ لا تَکتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یکتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه؛ بقره – ۲۸۳ 》
و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است‌

↩️ لعنت خداوند بر کتمان کنندگان حق قرآن کریم میفرماید:
《 إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ بقره – ۱۵۹ 》
آنان كه دلايل روشن و راهنماييهاى ما را كه نازل كرده‌ايم، با اينكه در كتاب الهى براى مردم توضيح داده‌ايم كتمان مى‌كنند، پروردگار آنها را لعنت مى‌كند و همه لعنت‌كنندگان نيز آنها را لعن مى‌كنند

↩️ ثمره کتمان حق، گرفتار شدن در آتش خشم الهی است
قرآن کریم میفرماید:
《إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ بقره – ۱۷۴ 》
آنان که کتابی را که خدا نازل کرده است پنهان می‌دارند، تا بهای اندکی بستانند، شکمهای خود را جز از آتش انباشته نمی‌سازند و در روز قیامت خداوند با آنها سخن نخواهد گفت

↙️ از حکمت ۳۱۱ معلوم میشود که کتمان حق آثار دنیایی نیز خواهد داشت
إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ
که در جریان انس بن مالک ، همان ابتلا به برص بود

⬇️نکته ۲:
گناه ذنب است، گناه ،دنباله دار است
ذنب در لغت به معنای دنباله ی چیزی است. یکی از هشدارهایی که دین به ما میدهد؛ این است که مراقب باشیم گناه نکنیم زیرا گناه دنباله دارد و اثرات و تبعات آن به دنبال انسان می آید.
انس بن مالک سن زیادی داشت میگویند در ۸ سالگی در محضر رسول آله صلی آله علیه و آله بود و تا عمر بن عبدالعزیز عمر کرد ولی بعد از آن دعای حضرت مبتلا به این بیماری تا آخر عمر بود .

🌀 حضرت در دعای کمیل آثار و تبعات “ذنب” را بیان میکند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه پرده حرمتم مى‌درد،آبرویم را میبرد
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو مى‌بارند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمتها را دگرگون مى‌سازند…

📘علامه شوشتری موارد متعددی در بهج السعاده روایت آورده است که افرادی که مورد به اهل بیت دروغ میبستند و مورد نفرین قرار می گرفتند دچار بیماری لاعلاج میشدند.

↩️ شخصی بود که اسرار حکومت امیرالمومنین علیه السلام را برای معاویه میبرد. حضرت او را از این کار منع کرد ولی او انکار کرد. حضرت فرمود:
اِن کُنتَ کاذِباً اَعمَی الله بَصَرَکَ. فما دارتِ الجُمعه حتی اُخرج اَعمی .قَد اَذهَبَ الله بصرَه.
حضرت نفرین کرد اگر تو دروغ می‌گویی خدا چشم تو را از تو بگیرد که همین هم شد

📘در روایت دیگری داریم شخصی دروغی به امیرالمومنین نسبت داد. حضرت فرمود:
اُدعو علیک اِن کُنتَ کَذَبتَنی اَن یَعمِی الله بصرَک؟ . قال: نعم.
حضرت گفت دعا کنم که اگر دروغ می‌گویی خدا چشمت را از تو بگیرد او هم گفت بله
فدعا علیه. فلم ینصرف حتی ذهب بصرُه.
حضرت نفرین کرد هنوز از مجلس بیرون نرفته بود که همین هم شد .

📘در کافی شریف داریم عده ای خدمت امام صادق علیه السلام گفتند :در شهر ما شخصی معروف به سلیم بن تسلیم است امام علیه السلام دلیل این نام گذاری را جویا شدند آنها گفتند هر وقت او حرفی از اهل بیت علیهم السلام بشنود می گوید: «چشم ،ما تسلیم هستیم »امام فرمود: خدا او را رحمت کند
گاهی ما حرف و سخن اهل بیت علیه السلام را رد می کنیم ،مراقب باشیم که این همان اتهام زدن به اهل بیت علیهم السلام است ،دچار نفرین آنها نشویم

⬇️نکته ۳:
توضیحی در مورد شخصیت انس بن مالک ؛
انس و خادمی رسول الله:
انس میگوید مادرم مرا به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله! مردان و زنان انصار هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله صلی الله علیه وآله لقب دادند. در اکثر غزوات پیامبر صلی الله علیه وآله شرکت داشته است .
بعد از ابو هریره و عبدالله بن عمر بیشترین احادیث را از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل کرده او بود .

🌀امام صادق علیه السلام :
ثَلَاثَةٌ كَانُوا يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ وَ امْرَأَةٌ.
سه نفر هستند که به رسول الله صلی الله علیه و آله دروغ بستند یکی ابوهریره یکی انس بن مالک یکی هم یک زنی که حضرت نام نبردند

غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین

حکمت سیصد و یازدهم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.