ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت سیصد و ششم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیمپ

شرح حکمتها:

حکمت سیصد و ششم نهج البلاغه

۴۰۳/۱۱/۲۳ .۱۲شعبان

💢حکمت ۳۰6 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و ششم نهج البلاغه
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:43 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.

و فرمود (ع): مدت مقرر عمر، نگهبانى را كافى است.

💠وَ قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.
امام علی علیه‌السلام می فرمایند:
اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است.

✅حضرت در این حکمت در مورد اجل و مرگ صحبت میکنند، و از دید نگهبان و حافظ بودن به مرگ نگاه میکنند. در حالی که نوعا نگاه ها به مرگ،
“از بین برنده و نابود کننده” است. به تعبیری حضرت می فرماید:
تا عمر به پايان نرسد هيچ حادثه اى نمى تواند انسان را از پاى درآورد.

✅شأن صدور این کلام:

📚شیخ صدوق در کتاب توحید در،
“باب القضاء و القدر و الفتنة و الآجال‏” میفرماید:
در یکی از روزهای صفین یکی از یاران حضرت به ایشان عرض کرد:
بَيْنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع يُعَبِّئُ الْكَتَائِبَ يَوْمَ صِفِّينَ وَ مُعَاوِيَةُ مُسْتَقْبِلُهُ عَلَى فَرَسٍ لَهُ
در آن زمان که علی بن ابی طالب لشکرها را ترتیب میداد و معاویه رو به آن حضرت آورده بود در حالی که بر اسب خود سوار بود…
وَ عَلِيٌّ ع عَلَى فَرَسِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمُرْتَجِزِ …وَ هُوَ مُتَقَلِّدٌ سَيْفَهُ ذُو الْفَقَارِ
علی بر اسب رسول خدا که مرتجز نام داشت سوار بود و حضرت ذوالفقار را حمائل کرده بود
فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ احْتَرِسْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّا نَخْشَى أَنْ يَغْتَالَكَ هَذَا الْمَلْعُونُ
مردی از اصحابش عرض کرد که یا امیر المؤمنین خود را نگاهداری کن که ما می ترسیم که این ملعون تو را غافل گیر و ترور کند
فَقَالَ …كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً
فرمود : اجل برای نگهبانی و پاسداری از انسان کافی است
لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَائِكَةٌ حَفَظَةٌ يَخْفَظُونَهُ مِنْ أَنْ يَتَرَدَّى فِي بِئْرٍ أَوْ يَقَعَ عَلَيْهِ حَائِطٌ أَوْ يُصِيبَهُ سُوءٌ
و هیچ یک از مردمان نیست مگر آنکه با او فرشتگانی هستند که او را نگه میدارند از آنکه در چاهی افتد یا دیواری بر او فرود ریزد یا بدی به او برسد.
فَإِذَا حَانَ أَجَلُهُ خَلَّوْا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُصِيبُهُ
پس هر گاه اجلش و وقت آن برسد ، ملائکه او را رها میکنند.
وَ كَذَلِكَ أَنَا إِذَا حَانَ أَجَلِي انْبَعَثَ أَشْقَاهَا فَخَضَّبَ هَذِهِ مِنْ هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى لِحْيَتِهِ وَ رَأْسِهِ عَهْداً مَعْهُوداً وَ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ.
و همچنین من هر گاه اجلم برسد و هنگام آن بیاید بدبخت ترین این امت بر انگیخته شود و این را از این رنگ کند و بریش و سر خویش اشاره و فرمود در حالی که عهدیست معهود و وعده ای که دروغی در آن نیست.

❇️ اجل چیست؟
در منهاج البراعه مرحوم خویی آمده:
مِنَ الامُورِ المحولةِ عَلَی الْقَضا، الخارِجَةِ عَن قُدرَةِ الاِنسانِ وَ كَسبُهُ،
قضا و قدر از اموری است که خارج از قدرت و اراده انسان است ،
مُدَّةُ عُمرِهُ المُعَبَّرُ عَنهُ بِالاَجِلِ
قضا و قدر مدت عمر است که به آن اجل گویند
فَهُوَ ضِدُّ المَوتِ وَ قَدْ قَضَيَ اَللَّهُ لِكُلِّ اِنْسَانِ اجلاً مُسَمَّي كما قال تعالي
و اجل بر عکس مرگ است و خداوند برای هر انسان یک اجل و سرآمد قطعی قرار داده همانگونه که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
” هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ”
اوست که شما را از گِلی مخصوص آفرید، سپس برای عمر شما مدتی مقرّر کرد، و اجل حتمی و ثابت نزد اوست، تا عمر به پايان نرسد هيچ حادثه اى نمى تواند انسان را از پاى درآورد
فالاَجَلُ بِنَفسِهِ يَحْرُسُ الاِنْسانَ عَنِ الْمَهَالِكِ حُتِّي يَسْتَوْفِي عُمرَهُ الْمُقَدِّر
پس خود این زمان مقدر است که از انسان مراقبت میکند و تا آن مهلت به پایان نرسدخطری انسان راتهدید نمی کند.

✍ اجل انسان همان مدت معینی است که خداوند در علم خود، آن را برای انسان مقرر کرده است. و تا وقتی این اجل مقرر به سر منزل مقصود نرسد؛ انسان نخواهد مُرد و با این حساب خود این ،
“مقدار معین از عمر” بهترین نگهبان و نگهدار انسان است از عوامل مرگ.

✅در نگاه توحیدی؛ هیچ جایی برای ترس و نگرانی نیست:
اگر انسان واقعا نگاهش توحیدی باشد و بداند که خداوند همه مقدرات و مقررات عالم را برنامه ریزی کرده است؛ نه از چیزی میترسد، نه خوف و نگرانی به خود راه میدهد. این انسان خالی از نگاه توحیدی است که مدام سایه مرگ را دنبال خود می بیند، از اقدام و عمل میترسد، از امر به معروف و نهی از منکر می ترسد، از جهاد میترسد و خودش را از انجام وظایف محروم میکند. به محض اینکه سختی و نگرانی برای او پیش آمد بی قرار و دلش خالی می شود.
ولی در نگاه توحیدی انسان تا وقتی زنده است که نگهبانی از جانب خدا دارد، اگر از دنیا رفت نیز در آغوش رحمت خدا جای گرفته است و هیچ جای ترس و نگرانی برای او وجود ندارد.

✍راه درمان مشکلات و استرس ها و نگرانی ها، ایجاد و تقویت نگاه توحیدی در زندگی است.

✅اجل، سپری محکم مقابل انسان:
در خطبه ۶۲ آمده است:
وَ إِنَّ عَلَيَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِينَةً
من از سوى خدا سپر محکمى دارم که مرا از حوادثِ خطرناک حفظ مى کند،
فَإِذَا جَاءَ يَوْمِي انْفَرَجَتْ عَنِّي وَ أَسْلَمَتْنِي
و هنگامى که اجلم فرا رسد، اين سپر الهى از من دور مى شود و مرا تسليم حوادث مى کند،
فَحِينَئِذٍ لَا يَطِيشُ السَّهْمُ وَ لَا يَبْرَأُ الْكَلْمُ.
در آن هنگام نه تير خطا مى کند و نه زخم بهبودى مى يابد.

✅فرشتگان، محافظان انسان:
در حکمت ۲۰۱ آمده است:
إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ؛ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ
همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را از خطرات محافظت مى كنند، اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مى سازند و بنابراين اجل و سرآمد زندگى كه از سوى خداوند تعيين شده سپرى است محافظ و نگهدار.

👈نکته:
عزرائیل فرشته مرگ یا حیات؟
شاید بتوان گفت عزرائیل فرشته مرگ نیست، عزرائیل فرشته ای است که همه عمر از انسان محافظت میکند، وقتی اجل انسان رسید، او حفاظ خود را از دور انسان بر میدارد و تیر مرگ به او اصابت میکند.

✍ در واقع ما بیش از آنکه بخواهیم از عزرائیل و اعوان و انصار او بترسیم باید از آنها سپاسگزار باشیم زیرا آنها ما را از هر حادثه ای حفظ میکنند تا به مرگ مقرر خود برسیم که در آنجا دیگر هیچ چاره ای از مرگ نیست.

📚مرحوم کلینی در کافی شریف در
“بابُ فضلِ الیقین” مواردی مشابه این حکمت بیان کرده است:
(که نشان میدهد امیرالمومنین مرگ و اجل را به معنای واقعی محافظ خود میدانسته است)

🔺جنگ بدون سپر و کلاه خود:
سَعِيدِ بْنِ قَيْسٍ اَلْهَمْدَانِيِّ قَالَ:
سعید بن فیس همدانی روایت میکند:
نَظَرْتُ يَوْماً فِي اَلْحَرْبِ إِلَى رَجُلٍ عَلَيْهِ ثَوْبَانِ فَحَرَّكْتُ فَرَسِي فَإِذَا هُوَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
روزى در ميدان جنگ مردى را ديدم كه تنها دو جامه بر تن داشت _بدون زره و خود_ اسبم را به سمتش حركت دادم، ديدم امير المؤمنين عليه السّلام است.
فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي مِثْلِ هَذَا اَلْمَوْضِعِ
عرض كردم: يا أمير المؤمنين! در چنين جايى با اين لباس؟
فَقَالَ نَعَمْ يَا سَعِيدَ بْنَ قَيْسٍ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ إِلاَّ وَ لَهُ مِنَ اَللَّهِ حَافِظٌ وَ وَاقِيَةٌ مَعَهُ مَلَكَانِ يَحْفَظَانِهِ مِنْ أَنْ يَسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ أَوْ يَقَعَ فِي بِئْرٍ فَإِذَا نَزَلَ اَلْقَضَاءُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ كُلِّ شَيْءٍ
فرمود: آرى، اى سعيد بن قيس! هيچ بنده‌ئى نيست جز آنكه براى او از جانب خدا بعنوان نگهبان و نگهدار، دو فرشته است كه او را نگه ميدارند از اينكه از كوهى سرنگون نشود يا در چاهى بيفتد، و چون قضاء خدا فرود آيد و اجلش برسد او را رها میکنند.

🔺نهی قنبر از محافظت:
كَانَ قَنْبَرٌ غُلاَمُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً فَإِذَا خَرَجَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ خَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ بِالسَّيْفِ
قنبر غلام حضرت ،على عليه السّلام را بسيار دوست مى‌داشت و چون على عليه السّلام بيرون مى‌رفت، مخفیانه با شمشير دنبال آن حضرت مى‌رفت.
فَرَآهُ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ يَا قَنْبَرُ مَا لَكَ
حضرت يك شب او را ديد فرمود:
اى قنبر،چه قصد دارى‌؟
گفت:دنبال شما آمدم يا أمير المؤمنين که از شما مراقبت کنم.
فَقَالَ جِئْتُ لِأَمْشِيَ خَلْفَكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ وَيْحَكَ أَ مِنْ أَهْلِ اَلسَّمَاءِ تَحْرُسُنِي أَوْ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ
فرمود:واى بر تو، مرا از أهل آسمان حفظ میکنی يا از أهل زمين‌؟
فَقَالَ لاَ بَلْ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ
گفت : مرا که به اهل آسمان دسترسی نیست ولی از أهل زمين حفظ میکنم. فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ اَلْأَرْضِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ لِي شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اَللَّهِ مِنَ اَلسَّمَاءِ فَارْجِعْ فَرَجَعَ
فرمود:اهل زمين دربارۀ من كارى نمی توانند جز به اذن و اجازۀ خداوند انجام دهند پس برگرد سپس او برگشت.

🔺در حالات امیرالمومنین داریم که گاهی حضرت این شعر را میخواند:

أَيُّ يَوْمِي مِنَ اَلْمَوْتِ أَفِرُّ/
يَوْمَ مَا قُدِّرَ أَوْ يَوْمَ قُدِرَ
من کدام روز از مرگ بترسم؟ روزی که مقدر نشده است یا روزی که مقدر شده است
يَوْمَ مَا قُدِّرَ لَمْ أَخْشَ اَلرَّدَى/
وَ إِذَا قُدِّرَ لَمْ يُغْنِ اَلْحَذِرُ
روزی که مرگ مقدر نشده که نباید از چیزی ترسید، و روزی که مرگ مقدر شده باشد هیچ چیز مانع مرگ نیست.

⁉️سوال مهم:
آیا به صرف اینکه اجل انسان نوشته شده است و مرگ خود نگهبان انسان است، میتوان جوانب احتیاط را رعایت نکرد و بی گدار به آب زد؟

↙️اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك و غذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند
همانگونه که در سیره امام علی علیه‌السلام آمده است که ایشان بی نهایت به دل دشمن می‌زدند تا آخرین لحظه می‌جنگیدند به نحوی که یکبار که در میانه ی جنگ برگشتند از ایشان سوال شد چرا مثل همیشه تا پایان نماندند، فرمودند شمشیر شکست وگرنه قصد بازگشت نداشتند.

⤵️ پاسخ سوال این است که:

👈اولا:
قرآن کریم در یک قاعده کلی میفرماید :
《 وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ؛ بقره – ۱۹۵》
با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید.
انسان مجاز نیست خودش را در معرض خطر قرار بدهد، باید تمام جوانب احتیاط را رعایت کند تا خودش را به پرتگاه خطرات نیندازد.

👈ثانیا:
یقینا مکتبی که حفظ جان مجاهد را لازم میداند، و به مسلمان ها دستور میدهد در فضای جنگ نماز خوف بخوانند، حاضر نیست مومنین جان خود را به خطر بیندازند و بی جهت و با بی احتیاطی کشته شوند.
قرآن کریم میفرماید:
《 وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا؛ نساء – ۱۰۱》
هنگامى كه سفر مى‌كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد در صورتى كه از فتنه و خطر كافران بترسید.

👈ثالثا:
علامه مجلسی در بحار در
“باب يقينه صلوات الله عليه” مواردی از احادیث را آورده است که نشان میدهد خود امیرالمومنین هم قائل به احتیاط بوده است.

🔺اصبغ بن نباته میگوید:
إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَدَلَ مِنْ عِنْدِ حَائِطٍ مَائِلٍ إِلَى حَائِطٍ آخَرَ فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ
امیرالمومنین از زیر دیوار در حال فرو ریختنی کنار رفت، وقتی علت این حرکت را از حضرت پرسیدند .
قَالَ أَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ إِلَى قَدَرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فرمود: من از قضای الهی به قدر الهی فرار کردم.

✍انسان میتواند تغیرها و اندازه گیری ها را با برنامه ریزی و احتیاط تغییر دهد و خود را از خطرات نجات بدهد.
در روایت دیگری داریم:
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَطُوفُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ بِصِفِّينَ فِي غِلَالَةٍ
امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین میان دو صف با لباسی که زیر زره می پوشند میگشت در حالی که زره بر تن نداشت
فَقَالَ الْحَسَنُ ع مَا هَذَا زِيَّ الْحَرْبِ
امام حسن علیه السلام فرمود: پدر جان این لباس جنگ نیست.
فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ أَبَاكَ لَا يُبَالِي وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ
حضرت فرمود: ای پسرم! پدرت اهمیتی نمی­دهد که او به سراغ مرگ برود یا مرگ به سراغ او بیاید.
وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَنْتَظِرُ أَشْقَاهَا أَنْ يَخْضِبَهَا مِنْ فَوْقِهَا بِدَمٍ
و علی علیه السلام می­­فرمود: بدبخترین مردم منتظر آن است که ریش مرا با خون سرم خضاب کند.

⁉️سوال مهم دیگر:
اگر حفظ جان لازم و واجب است و نباید احتیاط را کنار گذاشت، چرا حضرت بدون رعایت این اصول به میدان میرفت؟!

↙️ پاسخ:
همانگونه که در ذیل خطبه ۱۴۶ بیان شد، حضرت در توصیه به خلیفه دوم فرمود:
أَصْلِهِمْ دُونَكَ نَارَ الْحَرْبِ
آتش جنگ را دور از خود شعله ور ساز.
همه افراد مخصوصا کسانی که وظیفه هدایت جامعه را به عهده دارند باید از خطر دوری کنند ولی امیرالمومنین و اهل بیت از این قاعده مستثنی هستند زیرا پیامبر کیفیت شهادت را به آنها فرموده است و آنها از شهادت خود با خبر هستند.
همانگونه که وقتی ابن ملجم برای بیعت با ایشان حاضر شدند حضرت به او این خبر را دادند که امروز با من دست بیعت میدهی و فردا با من دشمن میشوی و تو کسی هستی که مرا به شهادت میرساند.
و همانگونه که آورده شده، حضرت در روز ضربت خوردن لباس رزم نپوشیدن و به امام حسن علیه‌السلام فرمودند که امروز قرار است به شهادت برسند.

⏪معنای دیگری برای حکمت ۳۰۶:
تا الان گفتیم معنای این حکمت آن است که خود مرگ به عنوان بهترین مراقب و محافظ انسان میتواند انسان را از خطرات حفظ کند. ولی معنای دیگری نیز برای این حکمت قابل ذکر است:
یاد مرگ بودن، بهترین نگهبان انسان از گناه است.
بلاشک در آموزه های دینی، توجه به مرگ یکی از بهترین درمان هایی است که میتوان برای نجات از گناه، و به سمت گناه نرفتن ذکر کرد. حضرت در این حکمت میفرماید اگر می خواهید مورد حراست و نگهبانی قرار بگیرید و یک حصن حصینی دور شما باشد تا هیچ وقت سمت گناه نروید، یاد مرگ باشید.
همان مرگی که وقتی در جمعی از آن سخن به میان می‌آید همه ما را بر حذر میدارند و سرزنش میکنند،
گویی حرف بد و زننده ای است،در حالیکه یاد مرگ انسان ساز است ،
داروی بسیاری از دردهای انسان توجه به مرگ است و غسل دادن اموات و تشییع جنازه رفتن و اعمال مستحب اینچنینی است.

❎زیاد به یاد مرگ باشید؛
امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند:
أَکثِر ذِکرَ الموت
یاد مرگ را در ذهن خودت افزایش بده؛ زیاد به فکر مردن باش.
فَإِنَّهُ لَم یُکثِر ذِکرَهُ إِنسانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنیا
هیچ انسانی نیست که یاد مرگ در او زیاد باشد مگر اینکه نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود.

✍زهد یعنی دوری از گناه و عدم دلبستگی به دنیا
به تعبیر خود حضرت:
فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ
یاد مرگ نابود کننده لذت ها و شهوات است.

✅یاد مرگ تا بی هوشی:
در حالات امام مجتبی داریم:
اِذا ذَکَرَ الْمَوْتَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْقَبْرَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْبَعْثَ وَالنُّشُورَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّراطِ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْعَرْضَ عَلَی اللّهِ ذِکْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یُغْشَی عَلَیْهِ مِنْها
وقتی حضرت یاد مرگ می کرد، می گریست. و چون یاد قبر می کرد، می گریست. و چون از قیامت و بعث و نشور یاد می کرد، می گریست. و چون متذکّر عبور از صراط می شد، می گریست. و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی در محشر می افتاد، فریادی می زد و بی هوش روی زمین می افتاد.

❇️یاد مرگ یعنی چه؟
امام صادق علیه‌السلام فرمود:
اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُول
هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که در تابوت است و آن را برداشته اند.

✍رفتن به قبرستان خود عامل زنده شدن یاد مرگ است البته به شرطی که تجملات امروزی و حساسیت ها و چشم و هم چشمی ها بر سر سنگ قبر و … در میان نباشد.

اللهم احیینا حیات وامتنا ممات محمد وآل محمد

 

حکمت سیصد و ششم

حکمت سیصد و ششم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیمپ

شرح حکمتها:

حکمت سیصد و ششم نهج البلاغه

۴۰۳/۱۱/۲۳ .۱۲شعبان

💢حکمت ۳۰6 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و ششم نهج البلاغه
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:43 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.

و فرمود (ع): مدت مقرر عمر، نگهبانى را كافى است.

💠وَ قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.
امام علی علیه‌السلام می فرمایند:
اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است.

✅حضرت در این حکمت در مورد اجل و مرگ صحبت میکنند، و از دید نگهبان و حافظ بودن به مرگ نگاه میکنند. در حالی که نوعا نگاه ها به مرگ،
“از بین برنده و نابود کننده” است. به تعبیری حضرت می فرماید:
تا عمر به پايان نرسد هيچ حادثه اى نمى تواند انسان را از پاى درآورد.

✅شأن صدور این کلام:

📚شیخ صدوق در کتاب توحید در،
“باب القضاء و القدر و الفتنة و الآجال‏” میفرماید:
در یکی از روزهای صفین یکی از یاران حضرت به ایشان عرض کرد:
بَيْنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع يُعَبِّئُ الْكَتَائِبَ يَوْمَ صِفِّينَ وَ مُعَاوِيَةُ مُسْتَقْبِلُهُ عَلَى فَرَسٍ لَهُ
در آن زمان که علی بن ابی طالب لشکرها را ترتیب میداد و معاویه رو به آن حضرت آورده بود در حالی که بر اسب خود سوار بود…
وَ عَلِيٌّ ع عَلَى فَرَسِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمُرْتَجِزِ …وَ هُوَ مُتَقَلِّدٌ سَيْفَهُ ذُو الْفَقَارِ
علی بر اسب رسول خدا که مرتجز نام داشت سوار بود و حضرت ذوالفقار را حمائل کرده بود
فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ احْتَرِسْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّا نَخْشَى أَنْ يَغْتَالَكَ هَذَا الْمَلْعُونُ
مردی از اصحابش عرض کرد که یا امیر المؤمنین خود را نگاهداری کن که ما می ترسیم که این ملعون تو را غافل گیر و ترور کند
فَقَالَ …كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً
فرمود : اجل برای نگهبانی و پاسداری از انسان کافی است
لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَائِكَةٌ حَفَظَةٌ يَخْفَظُونَهُ مِنْ أَنْ يَتَرَدَّى فِي بِئْرٍ أَوْ يَقَعَ عَلَيْهِ حَائِطٌ أَوْ يُصِيبَهُ سُوءٌ
و هیچ یک از مردمان نیست مگر آنکه با او فرشتگانی هستند که او را نگه میدارند از آنکه در چاهی افتد یا دیواری بر او فرود ریزد یا بدی به او برسد.
فَإِذَا حَانَ أَجَلُهُ خَلَّوْا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُصِيبُهُ
پس هر گاه اجلش و وقت آن برسد ، ملائکه او را رها میکنند.
وَ كَذَلِكَ أَنَا إِذَا حَانَ أَجَلِي انْبَعَثَ أَشْقَاهَا فَخَضَّبَ هَذِهِ مِنْ هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى لِحْيَتِهِ وَ رَأْسِهِ عَهْداً مَعْهُوداً وَ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ.
و همچنین من هر گاه اجلم برسد و هنگام آن بیاید بدبخت ترین این امت بر انگیخته شود و این را از این رنگ کند و بریش و سر خویش اشاره و فرمود در حالی که عهدیست معهود و وعده ای که دروغی در آن نیست.

❇️ اجل چیست؟
در منهاج البراعه مرحوم خویی آمده:
مِنَ الامُورِ المحولةِ عَلَی الْقَضا، الخارِجَةِ عَن قُدرَةِ الاِنسانِ وَ كَسبُهُ،
قضا و قدر از اموری است که خارج از قدرت و اراده انسان است ،
مُدَّةُ عُمرِهُ المُعَبَّرُ عَنهُ بِالاَجِلِ
قضا و قدر مدت عمر است که به آن اجل گویند
فَهُوَ ضِدُّ المَوتِ وَ قَدْ قَضَيَ اَللَّهُ لِكُلِّ اِنْسَانِ اجلاً مُسَمَّي كما قال تعالي
و اجل بر عکس مرگ است و خداوند برای هر انسان یک اجل و سرآمد قطعی قرار داده همانگونه که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
” هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ”
اوست که شما را از گِلی مخصوص آفرید، سپس برای عمر شما مدتی مقرّر کرد، و اجل حتمی و ثابت نزد اوست، تا عمر به پايان نرسد هيچ حادثه اى نمى تواند انسان را از پاى درآورد
فالاَجَلُ بِنَفسِهِ يَحْرُسُ الاِنْسانَ عَنِ الْمَهَالِكِ حُتِّي يَسْتَوْفِي عُمرَهُ الْمُقَدِّر
پس خود این زمان مقدر است که از انسان مراقبت میکند و تا آن مهلت به پایان نرسدخطری انسان راتهدید نمی کند.

✍ اجل انسان همان مدت معینی است که خداوند در علم خود، آن را برای انسان مقرر کرده است. و تا وقتی این اجل مقرر به سر منزل مقصود نرسد؛ انسان نخواهد مُرد و با این حساب خود این ،
“مقدار معین از عمر” بهترین نگهبان و نگهدار انسان است از عوامل مرگ.

✅در نگاه توحیدی؛ هیچ جایی برای ترس و نگرانی نیست:
اگر انسان واقعا نگاهش توحیدی باشد و بداند که خداوند همه مقدرات و مقررات عالم را برنامه ریزی کرده است؛ نه از چیزی میترسد، نه خوف و نگرانی به خود راه میدهد. این انسان خالی از نگاه توحیدی است که مدام سایه مرگ را دنبال خود می بیند، از اقدام و عمل میترسد، از امر به معروف و نهی از منکر می ترسد، از جهاد میترسد و خودش را از انجام وظایف محروم میکند. به محض اینکه سختی و نگرانی برای او پیش آمد بی قرار و دلش خالی می شود.
ولی در نگاه توحیدی انسان تا وقتی زنده است که نگهبانی از جانب خدا دارد، اگر از دنیا رفت نیز در آغوش رحمت خدا جای گرفته است و هیچ جای ترس و نگرانی برای او وجود ندارد.

✍راه درمان مشکلات و استرس ها و نگرانی ها، ایجاد و تقویت نگاه توحیدی در زندگی است.

✅اجل، سپری محکم مقابل انسان:
در خطبه ۶۲ آمده است:
وَ إِنَّ عَلَيَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِينَةً
من از سوى خدا سپر محکمى دارم که مرا از حوادثِ خطرناک حفظ مى کند،
فَإِذَا جَاءَ يَوْمِي انْفَرَجَتْ عَنِّي وَ أَسْلَمَتْنِي
و هنگامى که اجلم فرا رسد، اين سپر الهى از من دور مى شود و مرا تسليم حوادث مى کند،
فَحِينَئِذٍ لَا يَطِيشُ السَّهْمُ وَ لَا يَبْرَأُ الْكَلْمُ.
در آن هنگام نه تير خطا مى کند و نه زخم بهبودى مى يابد.

✅فرشتگان، محافظان انسان:
در حکمت ۲۰۱ آمده است:
إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ؛ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ
همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را از خطرات محافظت مى كنند، اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مى سازند و بنابراين اجل و سرآمد زندگى كه از سوى خداوند تعيين شده سپرى است محافظ و نگهدار.

👈نکته:
عزرائیل فرشته مرگ یا حیات؟
شاید بتوان گفت عزرائیل فرشته مرگ نیست، عزرائیل فرشته ای است که همه عمر از انسان محافظت میکند، وقتی اجل انسان رسید، او حفاظ خود را از دور انسان بر میدارد و تیر مرگ به او اصابت میکند.

✍ در واقع ما بیش از آنکه بخواهیم از عزرائیل و اعوان و انصار او بترسیم باید از آنها سپاسگزار باشیم زیرا آنها ما را از هر حادثه ای حفظ میکنند تا به مرگ مقرر خود برسیم که در آنجا دیگر هیچ چاره ای از مرگ نیست.

📚مرحوم کلینی در کافی شریف در
“بابُ فضلِ الیقین” مواردی مشابه این حکمت بیان کرده است:
(که نشان میدهد امیرالمومنین مرگ و اجل را به معنای واقعی محافظ خود میدانسته است)

🔺جنگ بدون سپر و کلاه خود:
سَعِيدِ بْنِ قَيْسٍ اَلْهَمْدَانِيِّ قَالَ:
سعید بن فیس همدانی روایت میکند:
نَظَرْتُ يَوْماً فِي اَلْحَرْبِ إِلَى رَجُلٍ عَلَيْهِ ثَوْبَانِ فَحَرَّكْتُ فَرَسِي فَإِذَا هُوَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
روزى در ميدان جنگ مردى را ديدم كه تنها دو جامه بر تن داشت _بدون زره و خود_ اسبم را به سمتش حركت دادم، ديدم امير المؤمنين عليه السّلام است.
فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي مِثْلِ هَذَا اَلْمَوْضِعِ
عرض كردم: يا أمير المؤمنين! در چنين جايى با اين لباس؟
فَقَالَ نَعَمْ يَا سَعِيدَ بْنَ قَيْسٍ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ إِلاَّ وَ لَهُ مِنَ اَللَّهِ حَافِظٌ وَ وَاقِيَةٌ مَعَهُ مَلَكَانِ يَحْفَظَانِهِ مِنْ أَنْ يَسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ أَوْ يَقَعَ فِي بِئْرٍ فَإِذَا نَزَلَ اَلْقَضَاءُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ كُلِّ شَيْءٍ
فرمود: آرى، اى سعيد بن قيس! هيچ بنده‌ئى نيست جز آنكه براى او از جانب خدا بعنوان نگهبان و نگهدار، دو فرشته است كه او را نگه ميدارند از اينكه از كوهى سرنگون نشود يا در چاهى بيفتد، و چون قضاء خدا فرود آيد و اجلش برسد او را رها میکنند.

🔺نهی قنبر از محافظت:
كَانَ قَنْبَرٌ غُلاَمُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً فَإِذَا خَرَجَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ خَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ بِالسَّيْفِ
قنبر غلام حضرت ،على عليه السّلام را بسيار دوست مى‌داشت و چون على عليه السّلام بيرون مى‌رفت، مخفیانه با شمشير دنبال آن حضرت مى‌رفت.
فَرَآهُ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ يَا قَنْبَرُ مَا لَكَ
حضرت يك شب او را ديد فرمود:
اى قنبر،چه قصد دارى‌؟
گفت:دنبال شما آمدم يا أمير المؤمنين که از شما مراقبت کنم.
فَقَالَ جِئْتُ لِأَمْشِيَ خَلْفَكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ وَيْحَكَ أَ مِنْ أَهْلِ اَلسَّمَاءِ تَحْرُسُنِي أَوْ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ
فرمود:واى بر تو، مرا از أهل آسمان حفظ میکنی يا از أهل زمين‌؟
فَقَالَ لاَ بَلْ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ
گفت : مرا که به اهل آسمان دسترسی نیست ولی از أهل زمين حفظ میکنم. فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ اَلْأَرْضِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ لِي شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اَللَّهِ مِنَ اَلسَّمَاءِ فَارْجِعْ فَرَجَعَ
فرمود:اهل زمين دربارۀ من كارى نمی توانند جز به اذن و اجازۀ خداوند انجام دهند پس برگرد سپس او برگشت.

🔺در حالات امیرالمومنین داریم که گاهی حضرت این شعر را میخواند:

أَيُّ يَوْمِي مِنَ اَلْمَوْتِ أَفِرُّ/
يَوْمَ مَا قُدِّرَ أَوْ يَوْمَ قُدِرَ
من کدام روز از مرگ بترسم؟ روزی که مقدر نشده است یا روزی که مقدر شده است
يَوْمَ مَا قُدِّرَ لَمْ أَخْشَ اَلرَّدَى/
وَ إِذَا قُدِّرَ لَمْ يُغْنِ اَلْحَذِرُ
روزی که مرگ مقدر نشده که نباید از چیزی ترسید، و روزی که مرگ مقدر شده باشد هیچ چیز مانع مرگ نیست.

⁉️سوال مهم:
آیا به صرف اینکه اجل انسان نوشته شده است و مرگ خود نگهبان انسان است، میتوان جوانب احتیاط را رعایت نکرد و بی گدار به آب زد؟

↙️اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك و غذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند
همانگونه که در سیره امام علی علیه‌السلام آمده است که ایشان بی نهایت به دل دشمن می‌زدند تا آخرین لحظه می‌جنگیدند به نحوی که یکبار که در میانه ی جنگ برگشتند از ایشان سوال شد چرا مثل همیشه تا پایان نماندند، فرمودند شمشیر شکست وگرنه قصد بازگشت نداشتند.

⤵️ پاسخ سوال این است که:

👈اولا:
قرآن کریم در یک قاعده کلی میفرماید :
《 وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ؛ بقره – ۱۹۵》
با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید.
انسان مجاز نیست خودش را در معرض خطر قرار بدهد، باید تمام جوانب احتیاط را رعایت کند تا خودش را به پرتگاه خطرات نیندازد.

👈ثانیا:
یقینا مکتبی که حفظ جان مجاهد را لازم میداند، و به مسلمان ها دستور میدهد در فضای جنگ نماز خوف بخوانند، حاضر نیست مومنین جان خود را به خطر بیندازند و بی جهت و با بی احتیاطی کشته شوند.
قرآن کریم میفرماید:
《 وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا؛ نساء – ۱۰۱》
هنگامى كه سفر مى‌كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد در صورتى كه از فتنه و خطر كافران بترسید.

👈ثالثا:
علامه مجلسی در بحار در
“باب يقينه صلوات الله عليه” مواردی از احادیث را آورده است که نشان میدهد خود امیرالمومنین هم قائل به احتیاط بوده است.

🔺اصبغ بن نباته میگوید:
إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَدَلَ مِنْ عِنْدِ حَائِطٍ مَائِلٍ إِلَى حَائِطٍ آخَرَ فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ
امیرالمومنین از زیر دیوار در حال فرو ریختنی کنار رفت، وقتی علت این حرکت را از حضرت پرسیدند .
قَالَ أَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ إِلَى قَدَرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فرمود: من از قضای الهی به قدر الهی فرار کردم.

✍انسان میتواند تغیرها و اندازه گیری ها را با برنامه ریزی و احتیاط تغییر دهد و خود را از خطرات نجات بدهد.
در روایت دیگری داریم:
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَطُوفُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ بِصِفِّينَ فِي غِلَالَةٍ
امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین میان دو صف با لباسی که زیر زره می پوشند میگشت در حالی که زره بر تن نداشت
فَقَالَ الْحَسَنُ ع مَا هَذَا زِيَّ الْحَرْبِ
امام حسن علیه السلام فرمود: پدر جان این لباس جنگ نیست.
فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ أَبَاكَ لَا يُبَالِي وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ
حضرت فرمود: ای پسرم! پدرت اهمیتی نمی­دهد که او به سراغ مرگ برود یا مرگ به سراغ او بیاید.
وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَنْتَظِرُ أَشْقَاهَا أَنْ يَخْضِبَهَا مِنْ فَوْقِهَا بِدَمٍ
و علی علیه السلام می­­فرمود: بدبخترین مردم منتظر آن است که ریش مرا با خون سرم خضاب کند.

⁉️سوال مهم دیگر:
اگر حفظ جان لازم و واجب است و نباید احتیاط را کنار گذاشت، چرا حضرت بدون رعایت این اصول به میدان میرفت؟!

↙️ پاسخ:
همانگونه که در ذیل خطبه ۱۴۶ بیان شد، حضرت در توصیه به خلیفه دوم فرمود:
أَصْلِهِمْ دُونَكَ نَارَ الْحَرْبِ
آتش جنگ را دور از خود شعله ور ساز.
همه افراد مخصوصا کسانی که وظیفه هدایت جامعه را به عهده دارند باید از خطر دوری کنند ولی امیرالمومنین و اهل بیت از این قاعده مستثنی هستند زیرا پیامبر کیفیت شهادت را به آنها فرموده است و آنها از شهادت خود با خبر هستند.
همانگونه که وقتی ابن ملجم برای بیعت با ایشان حاضر شدند حضرت به او این خبر را دادند که امروز با من دست بیعت میدهی و فردا با من دشمن میشوی و تو کسی هستی که مرا به شهادت میرساند.
و همانگونه که آورده شده، حضرت در روز ضربت خوردن لباس رزم نپوشیدن و به امام حسن علیه‌السلام فرمودند که امروز قرار است به شهادت برسند.

⏪معنای دیگری برای حکمت ۳۰۶:
تا الان گفتیم معنای این حکمت آن است که خود مرگ به عنوان بهترین مراقب و محافظ انسان میتواند انسان را از خطرات حفظ کند. ولی معنای دیگری نیز برای این حکمت قابل ذکر است:
یاد مرگ بودن، بهترین نگهبان انسان از گناه است.
بلاشک در آموزه های دینی، توجه به مرگ یکی از بهترین درمان هایی است که میتوان برای نجات از گناه، و به سمت گناه نرفتن ذکر کرد. حضرت در این حکمت میفرماید اگر می خواهید مورد حراست و نگهبانی قرار بگیرید و یک حصن حصینی دور شما باشد تا هیچ وقت سمت گناه نروید، یاد مرگ باشید.
همان مرگی که وقتی در جمعی از آن سخن به میان می‌آید همه ما را بر حذر میدارند و سرزنش میکنند،
گویی حرف بد و زننده ای است،در حالیکه یاد مرگ انسان ساز است ،
داروی بسیاری از دردهای انسان توجه به مرگ است و غسل دادن اموات و تشییع جنازه رفتن و اعمال مستحب اینچنینی است.

❎زیاد به یاد مرگ باشید؛
امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند:
أَکثِر ذِکرَ الموت
یاد مرگ را در ذهن خودت افزایش بده؛ زیاد به فکر مردن باش.
فَإِنَّهُ لَم یُکثِر ذِکرَهُ إِنسانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنیا
هیچ انسانی نیست که یاد مرگ در او زیاد باشد مگر اینکه نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود.

✍زهد یعنی دوری از گناه و عدم دلبستگی به دنیا
به تعبیر خود حضرت:
فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ
یاد مرگ نابود کننده لذت ها و شهوات است.

✅یاد مرگ تا بی هوشی:
در حالات امام مجتبی داریم:
اِذا ذَکَرَ الْمَوْتَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْقَبْرَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْبَعْثَ وَالنُّشُورَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّراطِ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْعَرْضَ عَلَی اللّهِ ذِکْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یُغْشَی عَلَیْهِ مِنْها
وقتی حضرت یاد مرگ می کرد، می گریست. و چون یاد قبر می کرد، می گریست. و چون از قیامت و بعث و نشور یاد می کرد، می گریست. و چون متذکّر عبور از صراط می شد، می گریست. و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی در محشر می افتاد، فریادی می زد و بی هوش روی زمین می افتاد.

❇️یاد مرگ یعنی چه؟
امام صادق علیه‌السلام فرمود:
اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُول
هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که در تابوت است و آن را برداشته اند.

✍رفتن به قبرستان خود عامل زنده شدن یاد مرگ است البته به شرطی که تجملات امروزی و حساسیت ها و چشم و هم چشمی ها بر سر سنگ قبر و … در میان نباشد.

اللهم احیینا حیات وامتنا ممات محمد وآل محمد

 

حکمت سیصد و ششم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.