بسم الله الرحمن الرحیمپ
شرح حکمتها:
حکمت سیصد و یکم نهج البلاغه
۴۰۳/۱۱/۱۵ . ۴شعبان
حکمت ۳۰1
وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ، وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و فرمود (ع): فرستاده اى كه نزد كسى مى فرستى، ترجمان عقل توست و نامه تو رساتر چيزى است كه از سوى تو سخن مى گويد.
💠وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ
فرستاده تو نشانه عقل توست ،
💠وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و نامه ی توگوياترين سخنگوى توست.
⛔️قیافه شناسی ممنوع، پیغام شناسی مجاز:
قیافهشناسی علمی است که از ظاهر شخص به باطن وی پی میبرند ،
و نیز از شکل و هیئت اعضای دو شخص به مشارکت و یگانگی میان آن دو در نسب، ولادت و سایر احوال بحث میکند.
این علم در اسلام حرام است و کسب از راه قیافهشناسی و ملحق کردن کسی به دیگری حرام و باطل است.
⭕️قیافه شناسی امام جواد توسط مخالفین:
امام رضا علیهالسلام تا سن ۴۷ سالگی صاحب فرزندی نشده بود و همین امر موجب تفرقه افکنی و شبهه پراکنی عدهای فریب خورده شده بود تا نسبت به شباهت حضرت جواد علیهالسلام به امام رضا علیهالسلام القاء شبهه کنند و حتی ناجوانمردانه تهمت زدند که حضرت جواد فرزند آن حضرت نیست.
عده ای از مخالفین برای اینکه بتوانند اتهامی به امام رضا بزنند، افراد قیافه شناس را آوردند.
یک روز بر اساس دعوت قبلی عموها، برادران، خواهران و کلیه وابستگان امام رضا علیهالسلام در باغی نشستند و آن حضرت لباس گشاد کشاورزی به تن کرد و کلاهی بر سر و بیلی به دست گرفت و در گوشهای از باغ مشغول کار شد،
گویی که باغبان است و ارتباطی با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد علیهالسلام را آوردند و در میان گروهی از بستگانش نشاندند، آنگاه قیافهشناسان را وارد باغ کردند و از آنان خواستند تا پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند. و آنها بالاتفاق گفتند امام جواد فرزند آن باغبان است.
❌حرمت قیافه شناسی به دو دلیل است:
اولا ؛ این قواعدی که درآورده اند که هر کسی فاصله بین ابروهایش چنین باشد، چنان است. کسی که رنگش چنین باشد چنان است استقراء ناقص است و ارزش علمی ندارد.
ثانیا؛ به فرض اثبات برخی از این امور، انسان توانایی تغییر روحیات را دارد ولی توانایی تغییر ظاهر را ندارد پس نمیتوان گفت هر کسی چنین قیافه ای دارد چنین صفات دارد یا فرزند فلانی است.
⏪اگرچه قیافه شناسی حرام است ولی از راه های دیگری میتوان به شخصت افراد پی برد.
1⃣یکی سخن گفتن است:
تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه.
سخن بگوييد، تا شناخته شويد؛ زيرا آدمى در زير زبان خود، پنهان است.
2⃣یکی دوستان و اطرافیان:
إِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ
از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است بر حذر باش. چه آدمی به رویه و روش رفیقش خو میگیرد و به افکار و اعمال وی معتاد میشود.
3⃣و یکی هم حکمت 301 است:
از مکتوبات و نمایندگان میتوان شخصیت افراد را شناخت.
💠رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ
فرستاده تو نشانه عقل توست.
⛔️نماینده انسان، نشان دهنده عقل انسان است.
حضرت میفرماید هرگاه تو، انسان فرهيخته، دانشمند و عاقل و باتقوا و شجاعی را به عنوان فرستاده خود به سوى شخص يا جمعيتى برگزينى آنها مى فهمند كه تو در چه پايه اى از عقل و درايت قرار دارى و به تعبير ديگر، آنچه در درون توست از اين طريق بيرون مى ريزد و خفاياى وجودت آشكار مى شود.
⏪اين بخش از کلام حضرت حاوى دو دستور است:
◀️هم حضرت به همه ما هشدار میدهد كه در انتخاب فرستاده و نماینده دقت كنيم و هر کسی را به عنوان فرستاده خود انتخاب نکنیم.
◀️هم با همین مبنا، دلیل خوبی است برای شناخت مخالفان و سنجش میزان عقل و درایت آنان. زیرا هرچه نماینده شخص یا گروهی عاقل تر و فهمیده تر باشد معلوم است که خود آن شخص عاقل تر است.
💠وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و نامه ات گوياترين سخنگوى توست.
⛔️حضرت در دومین توصیه میفرماید: آنچه در درون افكار انسان است و همچنين فضايل و رذايل اخلاقى او،
از نوك قلم انسان بر صفحه كاغذ جارى مى شود. به همين دليل هر كسى را به خوبى مى توان از نوشته او شناخت.
امروز نيز بهترين راه براى قضاوت كردن درباره كسانى كه صدها يا هزاران سال قبل از ما مى زيستند مطالعه آثار مكتوب آنهاست، چراكه شخصيتشان در آثار مكتوبشان تجلى مى كند.
⏪ اين بخش از کلام حضرت نيز حاوى دو دستور است:
◀️هم مراقب نوشته هاى خود باشيم که فردا ما را بر اساس نوشته هایمان معیار سنجی میکنند.
◀️هم روحيات ديگران را از نوشته هايشان استنباط كنيم.
🛑شخصیت شناسی معاویه از نامه او:
امیرالمومنین در نامه ۷ نهج البلاغه در پاسخ به معاویه نوشتند:
فَقَدْ أَتَتْنِي مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ
نامه اى از سوى تو به من رسيد، نامه اى با اندرزهاى نامربوط و وصله پینه شده و سخنان رنگارنگ،
نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ وَ أَمْضَيْتَهَا بِسُوءِ رَأْيِكَ
که با گمراهى خويش آن را تزيين کرده و با سوء رأيت امضا نمودی ،
وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ وَ لَا قَائِدٌ يُرْشِدُهُ
اين نامه از کسى است که نه چشم بصيرت دارد تا هدايتش کند و نه رهبرى آگاه که ارشادش نمايد،
قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَهُ
به همين دليل هوا و هوس او را به سوى خود دعوت نموده و او اين دعوت را اجابت کرده،
وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ
گمراهى، رهبراو شده و او از آن پيروى نموده ،
فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً
به همين دليل بسيار هذيان مى گويد و درگمراهى سرگردان است.
📕بنویس تا شناخته شوی!!
در کتب تاریخ از قول زیاد ابن ابیه نقل کرده اند که او میگفت:
مَا قَرَأت كتابَ رجلٍ قطُّ إِلَّا عرفتُ عَقْلَهَ فِيهِ
من نامه ی هیچ کسی را ندیدم مگر اینکه از روی آن میزان عقل آن فرد را سنجیدم.
📙ای کاش نمی نوشتم!!!
شخصی میگفت من در جوانی اشعاری میسرودم و به خاطر عشق به دیده شدن آنها را با همه ضعف هایشان منتشر میکردم. بعد از مدتی که پخته تر شدیم و جایگاهی پیدا کردیم گاهی اوقات از انتساب فلان شعر به خود احساس خجالت میکردم، حاضر بودم هزینه سنگینی پرداخت کنم و کل آن کتابها را از کف جامعه جمع کنم تا شعر ضعیفی از من در جامعه موجود نباشد، ولی شدنی نبوده و نیست.
👈 پس چقدر خوب است که انسان نوشته اش را با تامل و دقت بنویسد و آن را آبرویی برای خود قرار دهد.
⭕️ يكى از شعراى عرب اين دو جمله حكيمانه را در دو بيت شعر به صورت زيبايى آورده، مى گويد:
تَخَيَّر إذا ما كُنْتَ فِي الاَْمْرِ مُرْسِلاً/
فَمَبْلَغُ آراءِ الرِّجالِ رَسُولُها
در انتخاب فرستاده دقت كن ـ زيرا فرستاده هاى افراد نشانه آراء و افكارآنها هستند.
وَ رَوِّ وَ فَكِّرْ فِي الْكِتابِ فَإِنَّما/
بِأَطْرافِ أَقْلامِ الرِّجالِ عُقُولُها
به هنگام نوشتن نامه بسيار دقت و فكر كن، زيرا ـ عقول انسانها از نوك قلم هاى آنها تراوش مى كند.
⛔️خودت را به عنوان نماینده بفرست.
ابن ابی الحدید در اهمیت نماینده و فرستاده میگوید:
رسولُکَ أَنتَ إِلّا أَنَّهُ إِنسانٌ آخَر
فرستاده ی تو ، خود تو هستی ولی در جسم شخص دیگری.
🛑فرستاده و نوشته ما، سخنگوی درون ماست
شاید بتوان این شعر را به عنوان ترجمه منظوم کلام حضرت دانست:
متن پیغام خبر میدهد از سر درون
📕نامه حضرت سلیمان بیانگر شخصیت اوست
قرآن کریم از قول سلیمان میفرماید: 《اذْهَبْ بِكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ؛ نمل – ۲۸》
حضرت سلیمان به هدهد گفت این نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن، سپس به دور از دیدگان آنان خود را کناری بگیر و بنگر چه پاسخی می دهند؟
《 قالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ 》
ملکه سبا پس از آگاهی از مضمون نامه گفت: ای سران و اشراف! همانا نامه ای نیکو و با ارزشی به سوی من افکنده اند. 《إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ؛ نمل – ۳۰》
یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است.
از روی نوشته ها میشود عقاید و اخلاق و روحیات و شخصیت افراد را مورد بررسی قرار داد.
💠رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ
فرستاده تو نشانه عقل تو،
وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و نامه ات گوياترين سخنگوى توست.
⏪دو مصداق برای حکمت ۳۰۱ نهج البلاغه:
1⃣یکی از مصادیق مهم این حکمت در سیره رسول الله جریان ابلاغ سوره برائت است. ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب مینویسد:
لَمَّا نَزَلَ بَرٰاءَةٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى تِسْعِ آيَاتٍ أَنْفَذَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَبَا بَكْرٍ إِلَى مَكَّةَ لِأَدَائِهَا
وقتی ۹ آیه اول سوره برائت نازل شد و پیامبر ماموریت یافت این سوره را بر مشرکین مکه ابلاغ کند، حضرت ابتدا خلیفه اول را برای این کار فرستاد،
فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ إِنَّهُ لاَ يُؤَدِّيهَا إِلاَّ أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ
ولی جبرائیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله یا خود شما باید این آیات را ابلاغ کنید یا شخصی که از شما باشد.
فَقَالَ اَلنَّبِيُّ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اِرْكَبْ نَاقَتِيَ اَلْعَضْبَاءَ وَ اِلْحَقْ أَبَا بَكْرٍ وَ خُذْ
پیامبر امیرالمومنین را برای ابلاغ این امر مهم انتخاب کرد.
قَالَ وَ لَمَّا رَجَعَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى اَلنَّبِيِّ جَزِعَ
وَ قَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّكَ أَهَّلْتَنِي لِأَمْرٍ طَالَتِ اَلْأَعْنَاقُ فِيهِ فَلَمَّا تَوَجَّهْتُ لَهُ رَدَدْتَنِي عَنْهُ
وقتی خلیفه اول بازگشت با ناراحتی به پیامبر عرض کرد خیلی ها آرزو داشتند این مسئولیت را به دوش بگیرند، شما نیز ابتدا آن را به من دادید ولی بعدا آن را از من گرفتید.
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْأَمِينُ هَبَطَ إِلَيَّ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى أَنَّهُ لاَ يُؤَدِّي عَنْكَ إِلاَّ أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ وَ عَلِيٌّ مِنِّي وَ لاَ يُؤَدِّي عَنِّي إِلاَّ عَلِيٌّ
پیامبر فرمود این دستوری بود از جانب خدا و کسی که از من است علی علیه السلام است.
این امیرالمومنین است که تجلی دهنده افکار و اخلاقیات رسول الله است.
2⃣ نمونه واضح این حکمت در زندگی امیرالمومنین، جریان حکمیت است. وقتی که بنا شد حضرت شخصی را به عنوان نماینده بفرستد انتخاب حضرت “مالک اشتر” بود. همان شخصی که حضرت در مدح او در نامه ۳۸ میفرماید:
فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ، لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ
من يکى از بندگان خاص خدا را به سوى شما فرستادم. کسى که به هنگام خوف و خطر خواب به چشم راه نمى دهد،
وَ لَا يَنْكُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ
و در ساعات ترس و وحشت از دشمن نمى هراسد و به او پشت نمى کند.
أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ، وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ
و در برابر بدکاران از شعله آتش، سوزنده تر است ،
فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ، لَا كَلِيلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِي الضَّرِيبَةِ
او شمشيرى است از شمشيرهاى خدا که نه هرگز به کندى مى گرايد و نه ضربه اش بى اثر مى گردد.
📕نهج البلاغه، کتابی گویا در شخصیت مولا علیه السلام :
همین نهج البلاغه ای که در دسترس ماست، خود مهمترین سند مکتوب برای شناخت امیرالمومنین،
و پی بردن به عظمت و شخصیت والای حضرت است.
تک تک کلمات و نامه های حضرت گواهی میدهد که،
توحید و خداشناسی و معاد باوری حضرت چگونه بوده،
عشق او به پیامبر چگونه بوده،
دلسوزی و مهربانی و مردم دوستی او چگونه بود،
تدبیر و سیاست او چگونه بوده و…
📙نامه ای از امام زمان علیه السلام :
اهل بیت نامه های فراوانی نگاشته اند و برخی کتب به طور خاص به جمع آوری آن پرداخته اند؛ مانند کتاب ،
“مکاتیب الائمه”؛ که در اینجا به یکی از این نامه ها اشاره میشود.
📚امام زمان نامه های متعددی به جناب شیخ مفید نوشته اند، یکی از این نامه ها خطاب به شیعیان است:
وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اَللَّهُ لِطَاعَتِهِ
چنانچه شيعيان ما – خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد-
عَلَى اِجْتِمَاعٍ مِنَ اَلْقُلُوبِ فِي اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ
قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى کردند.
لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ اَلْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ اَلسَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا
نه تنها سعادت لقاى ما از ايشان به تأخير نمىافتاد، كه سعادت مشاهدۀ ما با شتاب به ايشان مىرسيد.
عَلَى حَقِّ اَلْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا
و اينها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت به ما مىباشد.
فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلاَّ مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لاَ نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ
بنا بر اين هيچ چيز ما را از ايشان محبوس نمىدارد _باعث دور بودن آنها از ما نمیشود_ مگر اخبارى كه از ايشان به ما مىرسد و ما را مكروه و ناراحت مىسازد و از آنان انتظار نداريم.
اللهم عجل لولیک الفرج
واجعلنا من خیر اعوانه
بسم الله الرحمن الرحیمپ
شرح حکمتها:
حکمت سیصد و یکم نهج البلاغه
۴۰۳/۱۱/۱۵ . ۴شعبان
حکمت ۳۰1
وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ، وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و فرمود (ع): فرستاده اى كه نزد كسى مى فرستى، ترجمان عقل توست و نامه تو رساتر چيزى است كه از سوى تو سخن مى گويد.
💠وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ
فرستاده تو نشانه عقل توست ،
💠وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و نامه ی توگوياترين سخنگوى توست.
⛔️قیافه شناسی ممنوع، پیغام شناسی مجاز:
قیافهشناسی علمی است که از ظاهر شخص به باطن وی پی میبرند ،
و نیز از شکل و هیئت اعضای دو شخص به مشارکت و یگانگی میان آن دو در نسب، ولادت و سایر احوال بحث میکند.
این علم در اسلام حرام است و کسب از راه قیافهشناسی و ملحق کردن کسی به دیگری حرام و باطل است.
⭕️قیافه شناسی امام جواد توسط مخالفین:
امام رضا علیهالسلام تا سن ۴۷ سالگی صاحب فرزندی نشده بود و همین امر موجب تفرقه افکنی و شبهه پراکنی عدهای فریب خورده شده بود تا نسبت به شباهت حضرت جواد علیهالسلام به امام رضا علیهالسلام القاء شبهه کنند و حتی ناجوانمردانه تهمت زدند که حضرت جواد فرزند آن حضرت نیست.
عده ای از مخالفین برای اینکه بتوانند اتهامی به امام رضا بزنند، افراد قیافه شناس را آوردند.
یک روز بر اساس دعوت قبلی عموها، برادران، خواهران و کلیه وابستگان امام رضا علیهالسلام در باغی نشستند و آن حضرت لباس گشاد کشاورزی به تن کرد و کلاهی بر سر و بیلی به دست گرفت و در گوشهای از باغ مشغول کار شد،
گویی که باغبان است و ارتباطی با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد علیهالسلام را آوردند و در میان گروهی از بستگانش نشاندند، آنگاه قیافهشناسان را وارد باغ کردند و از آنان خواستند تا پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند. و آنها بالاتفاق گفتند امام جواد فرزند آن باغبان است.
❌حرمت قیافه شناسی به دو دلیل است:
اولا ؛ این قواعدی که درآورده اند که هر کسی فاصله بین ابروهایش چنین باشد، چنان است. کسی که رنگش چنین باشد چنان است استقراء ناقص است و ارزش علمی ندارد.
ثانیا؛ به فرض اثبات برخی از این امور، انسان توانایی تغییر روحیات را دارد ولی توانایی تغییر ظاهر را ندارد پس نمیتوان گفت هر کسی چنین قیافه ای دارد چنین صفات دارد یا فرزند فلانی است.
⏪اگرچه قیافه شناسی حرام است ولی از راه های دیگری میتوان به شخصت افراد پی برد.
1⃣یکی سخن گفتن است:
تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه.
سخن بگوييد، تا شناخته شويد؛ زيرا آدمى در زير زبان خود، پنهان است.
2⃣یکی دوستان و اطرافیان:
إِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ
از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است بر حذر باش. چه آدمی به رویه و روش رفیقش خو میگیرد و به افکار و اعمال وی معتاد میشود.
3⃣و یکی هم حکمت 301 است:
از مکتوبات و نمایندگان میتوان شخصیت افراد را شناخت.
💠رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ
فرستاده تو نشانه عقل توست.
⛔️نماینده انسان، نشان دهنده عقل انسان است.
حضرت میفرماید هرگاه تو، انسان فرهيخته، دانشمند و عاقل و باتقوا و شجاعی را به عنوان فرستاده خود به سوى شخص يا جمعيتى برگزينى آنها مى فهمند كه تو در چه پايه اى از عقل و درايت قرار دارى و به تعبير ديگر، آنچه در درون توست از اين طريق بيرون مى ريزد و خفاياى وجودت آشكار مى شود.
⏪اين بخش از کلام حضرت حاوى دو دستور است:
◀️هم حضرت به همه ما هشدار میدهد كه در انتخاب فرستاده و نماینده دقت كنيم و هر کسی را به عنوان فرستاده خود انتخاب نکنیم.
◀️هم با همین مبنا، دلیل خوبی است برای شناخت مخالفان و سنجش میزان عقل و درایت آنان. زیرا هرچه نماینده شخص یا گروهی عاقل تر و فهمیده تر باشد معلوم است که خود آن شخص عاقل تر است.
💠وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و نامه ات گوياترين سخنگوى توست.
⛔️حضرت در دومین توصیه میفرماید: آنچه در درون افكار انسان است و همچنين فضايل و رذايل اخلاقى او،
از نوك قلم انسان بر صفحه كاغذ جارى مى شود. به همين دليل هر كسى را به خوبى مى توان از نوشته او شناخت.
امروز نيز بهترين راه براى قضاوت كردن درباره كسانى كه صدها يا هزاران سال قبل از ما مى زيستند مطالعه آثار مكتوب آنهاست، چراكه شخصيتشان در آثار مكتوبشان تجلى مى كند.
⏪ اين بخش از کلام حضرت نيز حاوى دو دستور است:
◀️هم مراقب نوشته هاى خود باشيم که فردا ما را بر اساس نوشته هایمان معیار سنجی میکنند.
◀️هم روحيات ديگران را از نوشته هايشان استنباط كنيم.
🛑شخصیت شناسی معاویه از نامه او:
امیرالمومنین در نامه ۷ نهج البلاغه در پاسخ به معاویه نوشتند:
فَقَدْ أَتَتْنِي مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ
نامه اى از سوى تو به من رسيد، نامه اى با اندرزهاى نامربوط و وصله پینه شده و سخنان رنگارنگ،
نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ وَ أَمْضَيْتَهَا بِسُوءِ رَأْيِكَ
که با گمراهى خويش آن را تزيين کرده و با سوء رأيت امضا نمودی ،
وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ وَ لَا قَائِدٌ يُرْشِدُهُ
اين نامه از کسى است که نه چشم بصيرت دارد تا هدايتش کند و نه رهبرى آگاه که ارشادش نمايد،
قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَهُ
به همين دليل هوا و هوس او را به سوى خود دعوت نموده و او اين دعوت را اجابت کرده،
وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ
گمراهى، رهبراو شده و او از آن پيروى نموده ،
فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً
به همين دليل بسيار هذيان مى گويد و درگمراهى سرگردان است.
📕بنویس تا شناخته شوی!!
در کتب تاریخ از قول زیاد ابن ابیه نقل کرده اند که او میگفت:
مَا قَرَأت كتابَ رجلٍ قطُّ إِلَّا عرفتُ عَقْلَهَ فِيهِ
من نامه ی هیچ کسی را ندیدم مگر اینکه از روی آن میزان عقل آن فرد را سنجیدم.
📙ای کاش نمی نوشتم!!!
شخصی میگفت من در جوانی اشعاری میسرودم و به خاطر عشق به دیده شدن آنها را با همه ضعف هایشان منتشر میکردم. بعد از مدتی که پخته تر شدیم و جایگاهی پیدا کردیم گاهی اوقات از انتساب فلان شعر به خود احساس خجالت میکردم، حاضر بودم هزینه سنگینی پرداخت کنم و کل آن کتابها را از کف جامعه جمع کنم تا شعر ضعیفی از من در جامعه موجود نباشد، ولی شدنی نبوده و نیست.
👈 پس چقدر خوب است که انسان نوشته اش را با تامل و دقت بنویسد و آن را آبرویی برای خود قرار دهد.
⭕️ يكى از شعراى عرب اين دو جمله حكيمانه را در دو بيت شعر به صورت زيبايى آورده، مى گويد:
تَخَيَّر إذا ما كُنْتَ فِي الاَْمْرِ مُرْسِلاً/
فَمَبْلَغُ آراءِ الرِّجالِ رَسُولُها
در انتخاب فرستاده دقت كن ـ زيرا فرستاده هاى افراد نشانه آراء و افكارآنها هستند.
وَ رَوِّ وَ فَكِّرْ فِي الْكِتابِ فَإِنَّما/
بِأَطْرافِ أَقْلامِ الرِّجالِ عُقُولُها
به هنگام نوشتن نامه بسيار دقت و فكر كن، زيرا ـ عقول انسانها از نوك قلم هاى آنها تراوش مى كند.
⛔️خودت را به عنوان نماینده بفرست.
ابن ابی الحدید در اهمیت نماینده و فرستاده میگوید:
رسولُکَ أَنتَ إِلّا أَنَّهُ إِنسانٌ آخَر
فرستاده ی تو ، خود تو هستی ولی در جسم شخص دیگری.
🛑فرستاده و نوشته ما، سخنگوی درون ماست
شاید بتوان این شعر را به عنوان ترجمه منظوم کلام حضرت دانست:
متن پیغام خبر میدهد از سر درون
📕نامه حضرت سلیمان بیانگر شخصیت اوست
قرآن کریم از قول سلیمان میفرماید: 《اذْهَبْ بِكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ؛ نمل – ۲۸》
حضرت سلیمان به هدهد گفت این نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن، سپس به دور از دیدگان آنان خود را کناری بگیر و بنگر چه پاسخی می دهند؟
《 قالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ 》
ملکه سبا پس از آگاهی از مضمون نامه گفت: ای سران و اشراف! همانا نامه ای نیکو و با ارزشی به سوی من افکنده اند. 《إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ؛ نمل – ۳۰》
یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است.
از روی نوشته ها میشود عقاید و اخلاق و روحیات و شخصیت افراد را مورد بررسی قرار داد.
💠رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ
فرستاده تو نشانه عقل تو،
وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و نامه ات گوياترين سخنگوى توست.
⏪دو مصداق برای حکمت ۳۰۱ نهج البلاغه:
1⃣یکی از مصادیق مهم این حکمت در سیره رسول الله جریان ابلاغ سوره برائت است. ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب مینویسد:
لَمَّا نَزَلَ بَرٰاءَةٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى تِسْعِ آيَاتٍ أَنْفَذَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَبَا بَكْرٍ إِلَى مَكَّةَ لِأَدَائِهَا
وقتی ۹ آیه اول سوره برائت نازل شد و پیامبر ماموریت یافت این سوره را بر مشرکین مکه ابلاغ کند، حضرت ابتدا خلیفه اول را برای این کار فرستاد،
فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ إِنَّهُ لاَ يُؤَدِّيهَا إِلاَّ أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ
ولی جبرائیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله یا خود شما باید این آیات را ابلاغ کنید یا شخصی که از شما باشد.
فَقَالَ اَلنَّبِيُّ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اِرْكَبْ نَاقَتِيَ اَلْعَضْبَاءَ وَ اِلْحَقْ أَبَا بَكْرٍ وَ خُذْ
پیامبر امیرالمومنین را برای ابلاغ این امر مهم انتخاب کرد.
قَالَ وَ لَمَّا رَجَعَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى اَلنَّبِيِّ جَزِعَ
وَ قَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّكَ أَهَّلْتَنِي لِأَمْرٍ طَالَتِ اَلْأَعْنَاقُ فِيهِ فَلَمَّا تَوَجَّهْتُ لَهُ رَدَدْتَنِي عَنْهُ
وقتی خلیفه اول بازگشت با ناراحتی به پیامبر عرض کرد خیلی ها آرزو داشتند این مسئولیت را به دوش بگیرند، شما نیز ابتدا آن را به من دادید ولی بعدا آن را از من گرفتید.
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْأَمِينُ هَبَطَ إِلَيَّ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى أَنَّهُ لاَ يُؤَدِّي عَنْكَ إِلاَّ أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ وَ عَلِيٌّ مِنِّي وَ لاَ يُؤَدِّي عَنِّي إِلاَّ عَلِيٌّ
پیامبر فرمود این دستوری بود از جانب خدا و کسی که از من است علی علیه السلام است.
این امیرالمومنین است که تجلی دهنده افکار و اخلاقیات رسول الله است.
2⃣ نمونه واضح این حکمت در زندگی امیرالمومنین، جریان حکمیت است. وقتی که بنا شد حضرت شخصی را به عنوان نماینده بفرستد انتخاب حضرت “مالک اشتر” بود. همان شخصی که حضرت در مدح او در نامه ۳۸ میفرماید:
فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ، لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ
من يکى از بندگان خاص خدا را به سوى شما فرستادم. کسى که به هنگام خوف و خطر خواب به چشم راه نمى دهد،
وَ لَا يَنْكُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ
و در ساعات ترس و وحشت از دشمن نمى هراسد و به او پشت نمى کند.
أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ، وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ
و در برابر بدکاران از شعله آتش، سوزنده تر است ،
فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ، لَا كَلِيلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِي الضَّرِيبَةِ
او شمشيرى است از شمشيرهاى خدا که نه هرگز به کندى مى گرايد و نه ضربه اش بى اثر مى گردد.
📕نهج البلاغه، کتابی گویا در شخصیت مولا علیه السلام :
همین نهج البلاغه ای که در دسترس ماست، خود مهمترین سند مکتوب برای شناخت امیرالمومنین،
و پی بردن به عظمت و شخصیت والای حضرت است.
تک تک کلمات و نامه های حضرت گواهی میدهد که،
توحید و خداشناسی و معاد باوری حضرت چگونه بوده،
عشق او به پیامبر چگونه بوده،
دلسوزی و مهربانی و مردم دوستی او چگونه بود،
تدبیر و سیاست او چگونه بوده و…
📙نامه ای از امام زمان علیه السلام :
اهل بیت نامه های فراوانی نگاشته اند و برخی کتب به طور خاص به جمع آوری آن پرداخته اند؛ مانند کتاب ،
“مکاتیب الائمه”؛ که در اینجا به یکی از این نامه ها اشاره میشود.
📚امام زمان نامه های متعددی به جناب شیخ مفید نوشته اند، یکی از این نامه ها خطاب به شیعیان است:
وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اَللَّهُ لِطَاعَتِهِ
چنانچه شيعيان ما – خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد-
عَلَى اِجْتِمَاعٍ مِنَ اَلْقُلُوبِ فِي اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ
قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى کردند.
لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ اَلْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ اَلسَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا
نه تنها سعادت لقاى ما از ايشان به تأخير نمىافتاد، كه سعادت مشاهدۀ ما با شتاب به ايشان مىرسيد.
عَلَى حَقِّ اَلْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا
و اينها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت به ما مىباشد.
فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلاَّ مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لاَ نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ
بنا بر اين هيچ چيز ما را از ايشان محبوس نمىدارد _باعث دور بودن آنها از ما نمیشود_ مگر اخبارى كه از ايشان به ما مىرسد و ما را مكروه و ناراحت مىسازد و از آنان انتظار نداريم.
اللهم عجل لولیک الفرج
واجعلنا من خیر اعوانه