ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت دویست و هشتاد و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت‌ها
۱۴۰۳/۱۰/۱۸_۶رجب

💢حکمت۲۸۶ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت دویست و هشتاد و ششم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:49 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ.

و فرمود (ع): مردم چيزى را نگفتند: خوشا، مگر آنكه روزگار براى آن روز بدى را پنهان داشته است.

💠وَ قَالَ (علیه السلام): مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ.
امام علی علیه‌السلام میفرمایند:
هرگز مردم به چيزى نگفتند: «خوشا به حال آن»؛ مگر اينكه روزگار، روز بدى را براى او پنهان و فراهم كرده بود.

✅«طُوبى لَه» در فارسى «خوشا به حال او» ست.
«خَبَأَ» به معنای پنهان کردن است.
مثل آنجا که فرمود:
المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ .
آدمى در زير زبان خود، پنهان است.

✅برای حکمت ۲۸۶ دو معنا قابل بیان است:

1⃣ دنیا مدام در حال دگرگونی است.
همه چيز دنيا در حال دگرگونى و زوال است؛ امروز ممكن است همه درباره شخص معينى تعريف و تمجيد كنند و نعمت هاى الهى را براى او كامل بدانند و بگويند: خوشا به حال او كه مشمول چنين نعمتهايى است؛ اما چيزى نمى گذرد كه دگرگونى هاى طبيعت دنيا، دامان او را مى گيرد، ثروت از ميان مى رود، قدرت رو به افول مى گذارد و جوانى و سلامت به پيرى وبيمارى منتهى مى شود، زیبایی از دست میرود و اينجاست كه ستايش كنندگان سابق انگشت حيرت به دندان مى گزند.
دنیا دولت است به معنی چیزی که دست به دست میشود ، یعنی چند روزی به کام توست و بعد از مدتی از دست تو خارج میشود و به دست دیگران می‌رسد.
پس نباید به خاطر خوشی های موقتش خیلی ابراز شادی و غرور کرد.

👈دنیا سرای دگرگونی است:

🔺حضرت در خطبه ۱۱۴ می‌فرمایند:
إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ وَ غِيَرٍ وَ عِبَر
آگاه باشيد دنيا سراى فنا، مشقت، دگرگونى و عبرت است…
وَ مِنْ غِيَرِهَا أَنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً
و از نشانه هاى دگرگونى آن، اين است که آن کسی که روزى مورد ترحم مردم بوده است روز ديگر مورد غبطه آنها واقع مى شود، و آن کسی که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار مى گيرد،
لَيْسَ ذَلِكَ إِلَّا نَعِيماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ
و اين نيست مگر به خاطر زوال سريع نعمت ها و نزول ناگهانى بلاها.

🔺قرآن کریم در داستان قارون، که اواخر سوره «قصص» آمده میفرماید: فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ
روزى قارون با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!»
✍اما هنگامى كه عذاب الهى آن مغرورِ خودخواهِ خودبرتربين را فرا گرفت وقصرهايش در درون خاك مدفون شدند، آنها كه ديروز آرزوى زندگى او را مى كردند به كلى دگرگون شدند و به فرموده قرآن:
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالاَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ، لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ
و آنها كه ديروز آرزو مى كردند به جاى او باشند هنگامى كه اين صحنه را ديدند گفتند: «واى بر ما! گويا خدا روزى را بر هركس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد يا تنگ مى گيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمى شوند!»
✍دنیا از این دگرگونی ها پر است.روزی خوش به حال افراد است و روزی بد به حال آنها ،باید به این ویژگی دنیا توجه داشت و سرمست خوشی ها نشد یا حسرت خوشی ها دیگران نخورد و خودش را برای روزهایی که دنیا به او پشت کرد و بد گویی های مردم آماده کند،محکم سر دینداری و آرمان های خود بایستد.

👈تاریخ پر است از دگرگونی ها و “دولت‌های مختلف”:

🔺مرحوم محدث قمى داستان عبرت انگيزى در كتاب الكنى و الالقاب از شعبى نقل مى كند و مى گويد:
من نزد «عبدالملك بن مروان» در قصر كوفه بودم كه سر «مصعب بن زبير» را براى او آوردند و پيش روى او گذاشتند. بدن من شروع كرد به لرزيدن. «عبدالملك» گفت: چرا چنين شدى؟ گفتم: به خدا پناه مى برم،
من در همين قصر و در همين جا با «عبيدالله بن زياد» بودم كه ديدم سر حسين بن على عليهما السلام را در برابر او گذاشته بودند.
پس از مدتى در همين جا نزد «مختار» بودم كه ديدم سر «عبيدالله بن زياد» را پيش روى او گذاشتند.
سپس در همينجا با «مصعب بن زبير» بودم كه ديدم سر «مختار» را پيش روى او گذاشتند و اكنون سر «مصعب بن زبير» در برابر توست. اشاره به اينكه فكر كن سرنوشت تو چه خواهد شد.
«عبدالملك» از جا برخاست ودستور داد آن كاخ را كه در آن بوديم ويران كنند. به گمان اينكه شوم است وهمه اين شومى ها از آن كاخ برمى خيزد.

🔺ابن ابی الحدید میگوید:
یحیی بن خالد که از با نفوذترین وزرای عباسی بود میگفت:
أَعْطَانَا اَلدَّهْرَ فَأَسْرَفَ
دنیا وقتی به ما رو میکند، اسراف و زیاده روی میکند و خیلی خوش به حال ما میشود
ثُمَّ مَالَ علینا فأَجحَفَ
ولی پس از مدتی پشت به ما میکند و اجحاف در حق ما میکند.

2⃣ بیان محاسن زندگی، باعث حسادت حسودان و زمین خوردن انسان میشود.

وقتی افراد به خاطر موفقیت یا نعمتی زبان به مدح دیگران باز کنند، طبعا حسودان، حسادتشان تحريك مى شود و در زوال آن كوشش مى كنند.
▪️ این حسادت گاهی به صورت ظاهری است که حسودان پشت سر انسان بدگویی میکنند و غیبت میکنند و زیر آب انسان را میزنند تا او را از آن موفقیت خلع کنند.
▪️و گاهی نیز این حسادت به صورت معنوی اثر خودش را میگذارد که از آن به چشم زخم تعبیر میشود. همانگونه که در حکمت ۴۰۰ فرمود: الْعَيْنُ حَق‏
چشم زخم حق است.


✍برای این که نعمت ها را از دست ندهیم چه کنیم:
👈قبل از اتمام کار، آن را بیان نکن:

🔺امام جواد علیه‌السلام میفرمایند: إِظْهَارُ الشَّيْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ.
آشكار كردن چيزى پيش از استوار شدن ، مايه تباهى آن است .

✍یک علت شکست در اینگونه موارد میتواند غرور خود شخص باشد و یک دلیل دیگرش حسادت حسودان است.


👈قفل نداشتن زبان، بزرگترین سحر است:
امام صادق علیه‌السلام میفرماید:
إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ السِّحْرِ النَّمِيمَةَ يُفَرَّقُ بِهَا بَيْنَ الْمُتَحَابَّيْنِ وَ يُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَى الْمُتَصَافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ يُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِهَا السُّتُور
از بزرگترين جادو، سخن چينى است، زيرا با سخن چينى ميان دوستان جدايى افكنده مى شود، ياران يكدل را با هم دشمن مى كند، به واسطه آن خون ها ريخته مى شود، خانه ها ويران مى گردد و پرده ها دريده مى شود.
✍ سخن چین همیشه دیگران نیستند، گاهی خودمان هستیم که اگر پیروزی و موفقیتی کسب کردیم زود آن را برای دیگران بیان میکنیم و این باعث حسادت دیگران میشود و خودمان را زمین میزنیم.
نیاید سفره دل نزد همگان باز کرد.

👈 بايد نعمت هاى چشمگير را از نظر حسودان مخفى داشت كه در مقام دشمنى با آن بر نيايند:

🔺قرآن کریم در جریان حضرت یوسف میفرماید:
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ
کن آن گاه که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند!
قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ
پدر گفت: ای پسر من! خواب خود را برای برادرانت مگو که نقشه ای خطرناک بر ضد تو به کار می بندند، بدون شک شیطان برای انسان دشمنی آشکار است.

🔺در آیات بعدی قرآن از قول برادران یوسف میفرماید:
وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ
یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم؛ و گرگ او را خورد!

✍در ادبیّات عرفانی، گرگ را نماد «حسادت، حرص و دشمنی شدید»میدانند.
و در واقع این گرگ که یوسف را خورد همان گرگ حسادت برادران بود.

❌نکته:
گرگ جریان حضرت یوسف خودش یک بابی دارد و مطالب و نکاتی را در بر دارد.
الف) در روایات:
سه حیوانی که به بهشت میروند.
_ امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: لا یدخل الجنة من البهائم الاّ ثلاثة:حمار بلعم بن باعوراء و ذئب یوسف و کلب اصحاب الکهف
از حیوانات به بهشت وارد نمی‌شوند مگر سه تای آنها:
الاغ بلعم بن باعورا
گرگ یوسف
و یکی سگ اصحاب کهف

🔺 ملا فتح الله کاشانی در تفسیر «منهج‌ الصّادقین‌» در ذیل آیه “فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ” نقل میکند که:
برادران‌ یوسف‌ گفتند: ای‌ پدر، ما برای‌ مسابقه‌ به‌ صحرا رفتیم‌ و یوسف‌ را تنها نزد اثاثمان‌ گذاشتیم‌ پس‌ گرگ‌ او را خورد. حضرت یعقوب گفت اگر راست میگویید آن گرگی که یوسف را خورده بپیرید و باورید. آنها به‌ صحرا رفتند و گرگی‌ گرفتند و دست‌ و پای‌ او‌ را ببستند و نزد پدر آوردند. حضرت یعقوب‌ گفت‌: دست‌ و پای‌ او را باز کنید! و به او گفت: آن‌ گرگ‌ بیامد و نزد یعقوب‌ بایستاد. یعقوب‌ گفت‌: ای‌ گرگ‌! شرم‌ نداری‌ که‌ میوۀ دل‌ من‌ و روشنی‌ هر دو چشم‌ مرا بخوردی‌؟ گرگ‌ به‌ آواز آمد که‌:
لا بِحَقِّ شَیْبَتِکَ یا نَبیَّ اللَهِ ما أکَلْتُ وَلَدَکَ! وَ إنَّ لُحومَکُمْ وَ دِمآءَکُمْ مَعاشِرَ الانْبیآءِ مُحَرَّمَةٌ عَلَیْنا، وَ إنّی‌ لَمَظْلومٌ مَکْذوبٌ عَلَیَّ غَریبٌ فی‌ بِلادِکُمْ
بحقّ پیری‌ و موی‌ سفید تو که‌ من‌ فرزند تو را نخورده‌ام‌! بدرستیکه‌ خون‌ و گوشت‌ شما که‌ پیغمبرانید بر ما حرام‌ است‌، و من‌ مظلومم‌ و بر من‌ دروغ‌ بسته‌اند و در این‌ زمین‌ غریبم‌


✍ از این احادیث هم بحث سخن گفتن حیوانات مشخص میشود (همانگونه که جریان مورچه و سلیمان در قرآن ذکر شده)؛ هم بحث فهم و شعور حیوانات که مقام و جایگاه انبیاء و اهل بیت را میشناسند ولی در تاریخ انسان هایی پیدا میشوند که به راحتی سر حسین بن علی (علیه‌السلام)را میبرند و بر تنش میگذارند.

📚در بحار الانوار جلد ۴۱ صفحه ۲۳۸ داستانی در مورد گرگ حضرت یوسف دارد. که شبیه همین روایتی است که ذکر شد.

ب) در ادبیات:
🔺دیوان انوری:
به‌ خون‌ زَرق _دغل بازی، نیرنگ_‌ مرا پیرهن‌ بیالودند / و گرنه‌ پاکتر از گرگ‌ یوسفم‌ ز گناه‌
✍به ناحق به من تهمت زده اند وگرنه من از گرگ یوسف نیز بی گناه تر هستم

❓سوال:
از طرفی حضرت میفرماید ” مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ” (گفتن نعمت ها و خوبی های باعث حسادت و شکست میشود)”؛
از طرفی نیز در منابع دینی مواردی داریم که اظهار نعمت لازم است. قرآن کریم میفرماید “وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ”( انسان بایدنعمت هاى الهى را آشكار سازد)
یا در نامه ۶۹ به حارث همدانی فرمود “وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ وَ لَا تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْك”
از هر نعمتى كه خداوند به تو داده است درست استفاده كن و هيچ يك از نعمت هايى را كه خدا نزد تو دارد تباه مگردان و لازم است آثار نعمتى كه خداوند عطايت فرموده در وجود تو مشاهده شود.
✍ و مشخص است که دیدن شدن نعمت همان اظهار است.

پاسخ:
👈اولا: آیت الله مکارم میفرماید اصل در بیان نعمت است مگر در نزد انسان های حسود که اینجا باید شخص بیان نعمت نکند تا موجبات خسارت و ضربه فراهم نشود.

👈ثانیا: شارع مقدس از اذلال مومن بسیار متنفر است. و از طرفی دوست ندارد ما خودمان را ذلیل کنیم.
🔺شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه باب دارد تحت عنوان:
بَابُ تَحْرِيمِ إِذْلَالِ الْمُؤْمِنِ وَ احْتِقَارِهِ‏ (حرمت ذلیل کردن مومن و کوچک کردن او)

✍جایی که بناست کسی را خار و ذلیل نشان دهند وظیفه بیان نعمتهای الهی است ولی جایی که احتمال حسادت میرود نباید نعمت های الهی را بیان داشت.
همچنین جایی که ممکن است اظهار نعمت باعث فخر فروشی و ناراحتی دیگران شود نباید بیان شود.

🔺در حدیث قدسی داریم:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي مَنْ أَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ.
به من اعلان جنگ کرده آن كسى كه بندۀ مؤمنم را ذلیل كرده است،و از غضبم در امان خواهد بود آن كس كه بندۀ مؤمنم را گرامى داشت.

✍از روایات به دست می آید نه کسی حق دارد دیگران را تحقیر کند، نه کسی حق دارد خودش را در موضع ذلت و خواری قرار دهد.
لذا اگر جایی انسان در موضع ذلت و فقر قرار گرفته و میخواهند او را به خاطر فقرش تضعیف کنند، باید او از نعمت هایی که دارد یاد کند و نگذارد ذلیل شود. ولی آنجایی که بیان نعمت موجب حسرت و رشک و حسادت دیگران میشود، باید از آن پرهیز کرد.

✅نباید کاری کرد که مردم حسرت بخورند:
🔺مرحوم کمره ای میفرماید:
يَظْهَرُ مِنْ كَلاَمِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَنَّ لِتَوَجُّهِ اَلنُّفُوسُ وَ تَحْسِينَهُمْ وَ غَبَطَتْهُمْ اُثَرٌ سَيِّي ءٌ فِي حُسْنِ اَلْحَالِ وَ طِيبِ الْعَيْشِ
از کلام حضرت معلوم میشود که وقتی افراد به چیزی توجه پیدا کنند و آن را تحسین کنند و به آن قبطه بخورند، اثرات سوئی در حال و زندگی خواهد گذاشت
فَيَنْبَغِي اَنْ لاَ يُبالِغَ فِيهِ وَ اِلاَّ فَيُخفِيَهُ عَنْ اَعْينِ اَلنَّاسِ وَ يَسْتَخْفِيَهُ
سزاوار است انسان در بیان نعمت هایش زیاده روی نکند و در صورتی که نعمت های زیادی دارد آن را از چشم مردم مخفی کند.

✅نکته:
چرا دنبال طوبای مردم باشیم؟ چرا دنبال تحسین و تمجید خلق باشیم؟ چرا اعمال و زحماتمان را با ریا و سمعه مخلوط کنیم؟
انسان باید دنبال طوبای آخرت و تشویق خدا و تمجید و بارک الله امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام را برای خود بخرد.
نوعا مردم برای پیشرفتهای معنوی حسرت نمی‌خورند و حسادت نمی‌کنند چه بسا همانگونه که در خطبه متقین آمده نسبت به شخص زاهد و متقی تهمت دیوانگی هم بزنند و بگویند خالطوا(قاطی کرده و دیوانه شده)

✳️لفظ “طوبی” در نهج البلاغه:

1⃣طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا خوشا به حال آن كس كه مسئوليّت هاى واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده
وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا
و در راه خدا هر گونه سختى و تلخى را به جان خريده
وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا
و به شب زنده دارى پرداخته است

2⃣طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ
خوشا به حال کسی که دیدن عیوب خود از پرداختن به عیوب دیگران، مشغول کرده.

3⃣ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ قُوتَهُ خوشا بر كسى كه در خانه بماند و بیش از روزی خود طلب نکند
وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ
و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود گریه کند،
فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ
چنين کسى، هم به کار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده اند.

4⃣طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ
خوشا به حال کسی که یاد معاد کند و برای حساب کتاب عمل انجام دهد.

5⃣طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا، الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ،
خوشابه حال کسانی که در دنیا زهد، و به آخرت رغبت دارند.

6⃣طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُه
خوشا به حال کسانی که نفس خود را خوار و کوچک می کنند و کسب و کار طیب و پاکیزه دارند.

7⃣ فَطُوبَى لِذِي قَلْبٍ سَلِيمٍ
خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد
أَطَاعَ مَنْ يَهْدِيهِ
خداى هدايتگر را اطاعت مى كند
وَ تَجَنَّبَ مَنْ يُرْدِيهِ
از شيطان گمراه كننده دورى مى گزيند
وَ أَصَابَ سَبِيلَ السَّلَامَةِ
و به راه سلامت رسيده.

حکمت دویست و هشتاد و ششم

حکمت دویست و هشتاد و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت‌ها
۱۴۰۳/۱۰/۱۸_۶رجب

💢حکمت۲۸۶ 💢

 

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت دویست و هشتاد و ششم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:49 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ.

و فرمود (ع): مردم چيزى را نگفتند: خوشا، مگر آنكه روزگار براى آن روز بدى را پنهان داشته است.

💠وَ قَالَ (علیه السلام): مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ.
امام علی علیه‌السلام میفرمایند:
هرگز مردم به چيزى نگفتند: «خوشا به حال آن»؛ مگر اينكه روزگار، روز بدى را براى او پنهان و فراهم كرده بود.

✅«طُوبى لَه» در فارسى «خوشا به حال او» ست.
«خَبَأَ» به معنای پنهان کردن است.
مثل آنجا که فرمود:
المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ .
آدمى در زير زبان خود، پنهان است.

✅برای حکمت ۲۸۶ دو معنا قابل بیان است:

1⃣ دنیا مدام در حال دگرگونی است.
همه چيز دنيا در حال دگرگونى و زوال است؛ امروز ممكن است همه درباره شخص معينى تعريف و تمجيد كنند و نعمت هاى الهى را براى او كامل بدانند و بگويند: خوشا به حال او كه مشمول چنين نعمتهايى است؛ اما چيزى نمى گذرد كه دگرگونى هاى طبيعت دنيا، دامان او را مى گيرد، ثروت از ميان مى رود، قدرت رو به افول مى گذارد و جوانى و سلامت به پيرى وبيمارى منتهى مى شود، زیبایی از دست میرود و اينجاست كه ستايش كنندگان سابق انگشت حيرت به دندان مى گزند.
دنیا دولت است به معنی چیزی که دست به دست میشود ، یعنی چند روزی به کام توست و بعد از مدتی از دست تو خارج میشود و به دست دیگران می‌رسد.
پس نباید به خاطر خوشی های موقتش خیلی ابراز شادی و غرور کرد.

👈دنیا سرای دگرگونی است:

🔺حضرت در خطبه ۱۱۴ می‌فرمایند:
إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ وَ غِيَرٍ وَ عِبَر
آگاه باشيد دنيا سراى فنا، مشقت، دگرگونى و عبرت است…
وَ مِنْ غِيَرِهَا أَنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً
و از نشانه هاى دگرگونى آن، اين است که آن کسی که روزى مورد ترحم مردم بوده است روز ديگر مورد غبطه آنها واقع مى شود، و آن کسی که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار مى گيرد،
لَيْسَ ذَلِكَ إِلَّا نَعِيماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ
و اين نيست مگر به خاطر زوال سريع نعمت ها و نزول ناگهانى بلاها.

🔺قرآن کریم در داستان قارون، که اواخر سوره «قصص» آمده میفرماید: فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ
روزى قارون با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!»
✍اما هنگامى كه عذاب الهى آن مغرورِ خودخواهِ خودبرتربين را فرا گرفت وقصرهايش در درون خاك مدفون شدند، آنها كه ديروز آرزوى زندگى او را مى كردند به كلى دگرگون شدند و به فرموده قرآن:
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالاَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ، لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ
و آنها كه ديروز آرزو مى كردند به جاى او باشند هنگامى كه اين صحنه را ديدند گفتند: «واى بر ما! گويا خدا روزى را بر هركس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد يا تنگ مى گيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمى شوند!»
✍دنیا از این دگرگونی ها پر است.روزی خوش به حال افراد است و روزی بد به حال آنها ،باید به این ویژگی دنیا توجه داشت و سرمست خوشی ها نشد یا حسرت خوشی ها دیگران نخورد و خودش را برای روزهایی که دنیا به او پشت کرد و بد گویی های مردم آماده کند،محکم سر دینداری و آرمان های خود بایستد.

👈تاریخ پر است از دگرگونی ها و “دولت‌های مختلف”:

🔺مرحوم محدث قمى داستان عبرت انگيزى در كتاب الكنى و الالقاب از شعبى نقل مى كند و مى گويد:
من نزد «عبدالملك بن مروان» در قصر كوفه بودم كه سر «مصعب بن زبير» را براى او آوردند و پيش روى او گذاشتند. بدن من شروع كرد به لرزيدن. «عبدالملك» گفت: چرا چنين شدى؟ گفتم: به خدا پناه مى برم،
من در همين قصر و در همين جا با «عبيدالله بن زياد» بودم كه ديدم سر حسين بن على عليهما السلام را در برابر او گذاشته بودند.
پس از مدتى در همين جا نزد «مختار» بودم كه ديدم سر «عبيدالله بن زياد» را پيش روى او گذاشتند.
سپس در همينجا با «مصعب بن زبير» بودم كه ديدم سر «مختار» را پيش روى او گذاشتند و اكنون سر «مصعب بن زبير» در برابر توست. اشاره به اينكه فكر كن سرنوشت تو چه خواهد شد.
«عبدالملك» از جا برخاست ودستور داد آن كاخ را كه در آن بوديم ويران كنند. به گمان اينكه شوم است وهمه اين شومى ها از آن كاخ برمى خيزد.

🔺ابن ابی الحدید میگوید:
یحیی بن خالد که از با نفوذترین وزرای عباسی بود میگفت:
أَعْطَانَا اَلدَّهْرَ فَأَسْرَفَ
دنیا وقتی به ما رو میکند، اسراف و زیاده روی میکند و خیلی خوش به حال ما میشود
ثُمَّ مَالَ علینا فأَجحَفَ
ولی پس از مدتی پشت به ما میکند و اجحاف در حق ما میکند.

2⃣ بیان محاسن زندگی، باعث حسادت حسودان و زمین خوردن انسان میشود.

وقتی افراد به خاطر موفقیت یا نعمتی زبان به مدح دیگران باز کنند، طبعا حسودان، حسادتشان تحريك مى شود و در زوال آن كوشش مى كنند.
▪️ این حسادت گاهی به صورت ظاهری است که حسودان پشت سر انسان بدگویی میکنند و غیبت میکنند و زیر آب انسان را میزنند تا او را از آن موفقیت خلع کنند.
▪️و گاهی نیز این حسادت به صورت معنوی اثر خودش را میگذارد که از آن به چشم زخم تعبیر میشود. همانگونه که در حکمت ۴۰۰ فرمود: الْعَيْنُ حَق‏
چشم زخم حق است.


✍برای این که نعمت ها را از دست ندهیم چه کنیم:
👈قبل از اتمام کار، آن را بیان نکن:

🔺امام جواد علیه‌السلام میفرمایند: إِظْهَارُ الشَّيْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ.
آشكار كردن چيزى پيش از استوار شدن ، مايه تباهى آن است .

✍یک علت شکست در اینگونه موارد میتواند غرور خود شخص باشد و یک دلیل دیگرش حسادت حسودان است.


👈قفل نداشتن زبان، بزرگترین سحر است:
امام صادق علیه‌السلام میفرماید:
إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ السِّحْرِ النَّمِيمَةَ يُفَرَّقُ بِهَا بَيْنَ الْمُتَحَابَّيْنِ وَ يُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَى الْمُتَصَافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ يُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِهَا السُّتُور
از بزرگترين جادو، سخن چينى است، زيرا با سخن چينى ميان دوستان جدايى افكنده مى شود، ياران يكدل را با هم دشمن مى كند، به واسطه آن خون ها ريخته مى شود، خانه ها ويران مى گردد و پرده ها دريده مى شود.
✍ سخن چین همیشه دیگران نیستند، گاهی خودمان هستیم که اگر پیروزی و موفقیتی کسب کردیم زود آن را برای دیگران بیان میکنیم و این باعث حسادت دیگران میشود و خودمان را زمین میزنیم.
نیاید سفره دل نزد همگان باز کرد.

👈 بايد نعمت هاى چشمگير را از نظر حسودان مخفى داشت كه در مقام دشمنى با آن بر نيايند:

🔺قرآن کریم در جریان حضرت یوسف میفرماید:
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ
کن آن گاه که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند!
قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ
پدر گفت: ای پسر من! خواب خود را برای برادرانت مگو که نقشه ای خطرناک بر ضد تو به کار می بندند، بدون شک شیطان برای انسان دشمنی آشکار است.

🔺در آیات بعدی قرآن از قول برادران یوسف میفرماید:
وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ
یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم؛ و گرگ او را خورد!

✍در ادبیّات عرفانی، گرگ را نماد «حسادت، حرص و دشمنی شدید»میدانند.
و در واقع این گرگ که یوسف را خورد همان گرگ حسادت برادران بود.

❌نکته:
گرگ جریان حضرت یوسف خودش یک بابی دارد و مطالب و نکاتی را در بر دارد.
الف) در روایات:
سه حیوانی که به بهشت میروند.
_ امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: لا یدخل الجنة من البهائم الاّ ثلاثة:حمار بلعم بن باعوراء و ذئب یوسف و کلب اصحاب الکهف
از حیوانات به بهشت وارد نمی‌شوند مگر سه تای آنها:
الاغ بلعم بن باعورا
گرگ یوسف
و یکی سگ اصحاب کهف

🔺 ملا فتح الله کاشانی در تفسیر «منهج‌ الصّادقین‌» در ذیل آیه “فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ” نقل میکند که:
برادران‌ یوسف‌ گفتند: ای‌ پدر، ما برای‌ مسابقه‌ به‌ صحرا رفتیم‌ و یوسف‌ را تنها نزد اثاثمان‌ گذاشتیم‌ پس‌ گرگ‌ او را خورد. حضرت یعقوب گفت اگر راست میگویید آن گرگی که یوسف را خورده بپیرید و باورید. آنها به‌ صحرا رفتند و گرگی‌ گرفتند و دست‌ و پای‌ او‌ را ببستند و نزد پدر آوردند. حضرت یعقوب‌ گفت‌: دست‌ و پای‌ او را باز کنید! و به او گفت: آن‌ گرگ‌ بیامد و نزد یعقوب‌ بایستاد. یعقوب‌ گفت‌: ای‌ گرگ‌! شرم‌ نداری‌ که‌ میوۀ دل‌ من‌ و روشنی‌ هر دو چشم‌ مرا بخوردی‌؟ گرگ‌ به‌ آواز آمد که‌:
لا بِحَقِّ شَیْبَتِکَ یا نَبیَّ اللَهِ ما أکَلْتُ وَلَدَکَ! وَ إنَّ لُحومَکُمْ وَ دِمآءَکُمْ مَعاشِرَ الانْبیآءِ مُحَرَّمَةٌ عَلَیْنا، وَ إنّی‌ لَمَظْلومٌ مَکْذوبٌ عَلَیَّ غَریبٌ فی‌ بِلادِکُمْ
بحقّ پیری‌ و موی‌ سفید تو که‌ من‌ فرزند تو را نخورده‌ام‌! بدرستیکه‌ خون‌ و گوشت‌ شما که‌ پیغمبرانید بر ما حرام‌ است‌، و من‌ مظلومم‌ و بر من‌ دروغ‌ بسته‌اند و در این‌ زمین‌ غریبم‌


✍ از این احادیث هم بحث سخن گفتن حیوانات مشخص میشود (همانگونه که جریان مورچه و سلیمان در قرآن ذکر شده)؛ هم بحث فهم و شعور حیوانات که مقام و جایگاه انبیاء و اهل بیت را میشناسند ولی در تاریخ انسان هایی پیدا میشوند که به راحتی سر حسین بن علی (علیه‌السلام)را میبرند و بر تنش میگذارند.

📚در بحار الانوار جلد ۴۱ صفحه ۲۳۸ داستانی در مورد گرگ حضرت یوسف دارد. که شبیه همین روایتی است که ذکر شد.

ب) در ادبیات:
🔺دیوان انوری:
به‌ خون‌ زَرق _دغل بازی، نیرنگ_‌ مرا پیرهن‌ بیالودند / و گرنه‌ پاکتر از گرگ‌ یوسفم‌ ز گناه‌
✍به ناحق به من تهمت زده اند وگرنه من از گرگ یوسف نیز بی گناه تر هستم

❓سوال:
از طرفی حضرت میفرماید ” مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ” (گفتن نعمت ها و خوبی های باعث حسادت و شکست میشود)”؛
از طرفی نیز در منابع دینی مواردی داریم که اظهار نعمت لازم است. قرآن کریم میفرماید “وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ”( انسان بایدنعمت هاى الهى را آشكار سازد)
یا در نامه ۶۹ به حارث همدانی فرمود “وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ وَ لَا تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْك”
از هر نعمتى كه خداوند به تو داده است درست استفاده كن و هيچ يك از نعمت هايى را كه خدا نزد تو دارد تباه مگردان و لازم است آثار نعمتى كه خداوند عطايت فرموده در وجود تو مشاهده شود.
✍ و مشخص است که دیدن شدن نعمت همان اظهار است.

پاسخ:
👈اولا: آیت الله مکارم میفرماید اصل در بیان نعمت است مگر در نزد انسان های حسود که اینجا باید شخص بیان نعمت نکند تا موجبات خسارت و ضربه فراهم نشود.

👈ثانیا: شارع مقدس از اذلال مومن بسیار متنفر است. و از طرفی دوست ندارد ما خودمان را ذلیل کنیم.
🔺شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه باب دارد تحت عنوان:
بَابُ تَحْرِيمِ إِذْلَالِ الْمُؤْمِنِ وَ احْتِقَارِهِ‏ (حرمت ذلیل کردن مومن و کوچک کردن او)

✍جایی که بناست کسی را خار و ذلیل نشان دهند وظیفه بیان نعمتهای الهی است ولی جایی که احتمال حسادت میرود نباید نعمت های الهی را بیان داشت.
همچنین جایی که ممکن است اظهار نعمت باعث فخر فروشی و ناراحتی دیگران شود نباید بیان شود.

🔺در حدیث قدسی داریم:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي مَنْ أَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ.
به من اعلان جنگ کرده آن كسى كه بندۀ مؤمنم را ذلیل كرده است،و از غضبم در امان خواهد بود آن كس كه بندۀ مؤمنم را گرامى داشت.

✍از روایات به دست می آید نه کسی حق دارد دیگران را تحقیر کند، نه کسی حق دارد خودش را در موضع ذلت و خواری قرار دهد.
لذا اگر جایی انسان در موضع ذلت و فقر قرار گرفته و میخواهند او را به خاطر فقرش تضعیف کنند، باید او از نعمت هایی که دارد یاد کند و نگذارد ذلیل شود. ولی آنجایی که بیان نعمت موجب حسرت و رشک و حسادت دیگران میشود، باید از آن پرهیز کرد.

✅نباید کاری کرد که مردم حسرت بخورند:
🔺مرحوم کمره ای میفرماید:
يَظْهَرُ مِنْ كَلاَمِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَنَّ لِتَوَجُّهِ اَلنُّفُوسُ وَ تَحْسِينَهُمْ وَ غَبَطَتْهُمْ اُثَرٌ سَيِّي ءٌ فِي حُسْنِ اَلْحَالِ وَ طِيبِ الْعَيْشِ
از کلام حضرت معلوم میشود که وقتی افراد به چیزی توجه پیدا کنند و آن را تحسین کنند و به آن قبطه بخورند، اثرات سوئی در حال و زندگی خواهد گذاشت
فَيَنْبَغِي اَنْ لاَ يُبالِغَ فِيهِ وَ اِلاَّ فَيُخفِيَهُ عَنْ اَعْينِ اَلنَّاسِ وَ يَسْتَخْفِيَهُ
سزاوار است انسان در بیان نعمت هایش زیاده روی نکند و در صورتی که نعمت های زیادی دارد آن را از چشم مردم مخفی کند.

✅نکته:
چرا دنبال طوبای مردم باشیم؟ چرا دنبال تحسین و تمجید خلق باشیم؟ چرا اعمال و زحماتمان را با ریا و سمعه مخلوط کنیم؟
انسان باید دنبال طوبای آخرت و تشویق خدا و تمجید و بارک الله امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام را برای خود بخرد.
نوعا مردم برای پیشرفتهای معنوی حسرت نمی‌خورند و حسادت نمی‌کنند چه بسا همانگونه که در خطبه متقین آمده نسبت به شخص زاهد و متقی تهمت دیوانگی هم بزنند و بگویند خالطوا(قاطی کرده و دیوانه شده)

✳️لفظ “طوبی” در نهج البلاغه:

1⃣طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا خوشا به حال آن كس كه مسئوليّت هاى واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده
وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا
و در راه خدا هر گونه سختى و تلخى را به جان خريده
وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا
و به شب زنده دارى پرداخته است

2⃣طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ
خوشا به حال کسی که دیدن عیوب خود از پرداختن به عیوب دیگران، مشغول کرده.

3⃣ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ قُوتَهُ خوشا بر كسى كه در خانه بماند و بیش از روزی خود طلب نکند
وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ
و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود گریه کند،
فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ
چنين کسى، هم به کار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده اند.

4⃣طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ
خوشا به حال کسی که یاد معاد کند و برای حساب کتاب عمل انجام دهد.

5⃣طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا، الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ،
خوشابه حال کسانی که در دنیا زهد، و به آخرت رغبت دارند.

6⃣طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُه
خوشا به حال کسانی که نفس خود را خوار و کوچک می کنند و کسب و کار طیب و پاکیزه دارند.

7⃣ فَطُوبَى لِذِي قَلْبٍ سَلِيمٍ
خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد
أَطَاعَ مَنْ يَهْدِيهِ
خداى هدايتگر را اطاعت مى كند
وَ تَجَنَّبَ مَنْ يُرْدِيهِ
از شيطان گمراه كننده دورى مى گزيند
وَ أَصَابَ سَبِيلَ السَّلَامَةِ
و به راه سلامت رسيده.

حکمت دویست و هشتاد و ششم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.