بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۱۰/۶. ۲۴ربیع الثانی
حکمت ۲۷8
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ.
امام (عليه السلام) فرمود:
کار کمى که (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از کار زياد و خسته کننده است.
💠وَ قَالَ (علیه السلام): قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ.
كار كمى كه آن را ادامه دهى اميدبخش تر و سودمندتر از كار زياد و خسته كننده است.
🔸«أرْجى» به معناى اميدبخش تر ،
از ماده «رجاء» گرفته شده و به يقين، كارى كه دوام داشته باشد هر چند كم باشد اميدبخش تر است برای رسیدن به نتیجه و مقصود تا كارهاى زيادى كه مايه ملالت است و به زودى قطع مى شود
از مصادیق این حکمت این است که عبادت کم با نشاط بهتر از عبادت زیاد بی نشاط است
📘مرحوم کمره ای در منهاج البراعه میفرماید:
اِنَّ مِن شَرائِطِ قَبُولِ الاعْمالِ حُضُورُ اَلْقَلْبِ وَ اَلتَّوَجُّهُ وَ انما يَتَحَقَّقُ ذَلِكَ بِالنَّشاطِ وَ الاقبال.
از شرایط قبولی اعمال حضور قلب است و حضور قلب وقتی حاصل میشود که نشاط در آن باشد .
الْعَمَلِ عَنْ رَغْبِهِ تَسُرُّ القَلبَ
عمل با نشاط باعث سرور قلب میشود.
فَاِذا صارَ العَمَلُ مُمِلّاً وَ مُكْسِلاً يَسْلُبُ عَنْهُ رُوحُ الْعِبَادِهِ
ولی اگر عبادت از روی خستگی و ملالت باشد روح عبادت که همان نشاط است از آن سلب شده
كَمَا اِنَّهَ يَنْتَهِي بِالْقَطْعِ وَ اَلتَّعْطِيلِ لاَ مِحالَهُ عبادت بدون نشاط سرانجام به تعطیلی و بی عبادتی منجر خوااهد شد.
🔸نتیجه جوّ گیر شدن، ترک عمل خواهد شد
بسيارى افراد هنگامى كه اهميت و فوايد كارى را مى شنوند ـ خواه فوايد مادى داشته باشد يا معنوى ـ به آن هجوم مى آورند، به مقدار زيادى انجام مى دهند و خسته و وامانده شده و در نتيجه از آن كار، سرخورده مى شوند. و اى بسا كمتر رغبت تكرار آن را پيدا مى كنند در حالى كه اگر كار كمتر باشد وانسان آن را با ميل و رغبت ادامه دهد بسيار مفيدتر است. انسان اگر میخواهد عملی را انجام دهد آهسته و پیوسته انجام دهد ،مداوم انجام دهد
🔹به جای رگبار، باران نرم باشیم
اگر انسان به صورت دفعی و بی حساب وارد کاری شود ثمره اش این است که سیلابی به راه بیندازد، مدتها آثار و خسارت هایش باقی می ماند. و ثمره ی دلخواه نیز حاصل نمیشود.
ولی باران ملایم طولانی مدت نه تنها خسارتی ندارد بلکه این باران به عمق خاک نفوذ میکند و ثمرات بسیاری دارد.
لذا ثمرات کار مداوم کم، با ارزش تر است از کار دفعی زیاد.
مرحوم آیت الله بهجت میفرمود روزی نیم صفحه معراج السعاده را بخوانید
🔸در خطبه ۱۰۵ حضرت در مورد صفات پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
وَ أَجْوَدَ اَلْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً
و باران جود و بخشش پیامبر از همه با دوامتر بود.
دیمه یعنی باران نرم و ملایم طولانی مدت.
صفتی که امیرالمومنین برای پیامبر به کار میبرد، باران رحمت ملایم طولانی مدت است.از آنجایی که در قرآن آمده
《 لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ احزاب – ۲۱ 》
«رسول الله برای شما الگو و اسوه حسنه و نیکو است » همه ما نیز باید در همه حالات و رفتارها به مداومت بر اعمال نیک داشته باشیم.
🔹درخطبه ۱۷۶ فرمود:
الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَة
صبر، استقامت و مداومت بر کاری شرط پیروزی است.
🔸شبیه حکمت ۲۷۸ :
قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ
در حكمت ۴۴۴ آمده است:
قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ كار كمى كه دوام يابد بهتر از كار زيادى است كه خسته كننده باشد
📘 ابن ابی الحدید:
لا ریب أن من أراد حفظ کتاب من الکتب العلمیة فحفظ منه قلیلا قلیلاودام علی ذلک فإن ذلک أنفع له
اگر کسی بخواهد کتابی را حفظ کند باید آن را خط به خط حفظ کند و مداومت بر آن برای او سودمند است …..
و القول فی غیر الحفظ کالقول فی الحفظ نحو الزیارة القلیلة للصدیق و نحو العطاء الیسیر الدائم الذی هو خیر من الکثیر المنقطع و نحو ذلک
همانگونه که برای کتاب آهسته و پیوسته باید جلو رفت در مورد اقوام هم باید اینطور باشد ،همیشگی باشد ولی بر روی قاعده باشد.
📙ابن ابی الحدید میگوید شاعری گفته است:
اِنّی کَثرتُ علیه فی زیارتِه /
فَمَلَّه، و الشیء مملولٌ اذا کَثُر
من زیاد به زیارت دوستم میرفتم، و او را خسته کردم، و هر چیزی که زیاد تکرار شود خسته کننده میشود.
🔹برای قلیل و کثیر نمیتوان حد مشخصی معلوم کرد بلکه متناسب با افراد ،مختلف است ،هر کس باید در حد خودش بر کارها مداومت کند
📙مرحوم کلینی در “باب درجات الایمان” روایت مفصلی از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
وَ كَانَ خَادِماً لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَعَثَنِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَاجَةٍ وَ هُوَ بِالْحِيرَةِ
يكى از اصحاب ما كه خدمتكار امام صادق علیه السلام بود، میگويد: امام صادق علیه السلام در حيره _در نزديك كوفه_
أَنَا وَ جَمَاعَةً مِنْ مَوَالِيهِ قَالَ فَانْطَلَقْنَا فِيهَا ثُمَّ رَجَعْنَا مُغْتَمِّينَ
مرا با جمعى از غلامانش دنبال كارى روانه كرد و شب هنگام برگشتيم
قَالَ وَ كَانَ فِرَاشِي فِي اَلْحَائِرِ اَلَّذِي كُنَّا فِيهِ نُزُولاً فَجِئْتُ وَ أَنَا بِحَالٍ فَرَمَيْتُ بِنَفْسِي
بستر من در حياط خانهاى بود كه در آن،منزل كرده بوديم،من در حال خستگى برگشتم و دراز كشيدم
فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذَا أَنَا بِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَدْ أَقْبَلَ قَالَ
در اين ميان امام صادق علیه السلام آمد و فرمود: نزد تو آمديم،
فَقَالَ قَدْ أَتَيْنَاكَ أَوْ قَالَ جِئْنَاكَ فَاسْتَوَيْتُ جَالِساً وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِ فِرَاشِي
من برخاستم درست و نشستم و آن حضرت بالاى بستر من نشست .
فَسَأَلَنِي عَمَّا بَعَثَنِي لَهُ فَأَخْبَرْتُهُ فَحَمِدَ اَللَّهَ
و از كارى كه مرا دنبال آن روانه كرده بود پرسيد و من به او گزارش دادم و حمد خدا كرد
ثُمَّ جَرَى ذِكْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لاَ يَقُولُونَ مَا نَقُولُ
و ذكر جمعى به ميان آمد و من گفتم:قربانت، ما از آنها بيزاريم،آنها معتقد به عقيدۀ ما نيستند
قَالَ فَقَالَ يَتَوَلَّوْنَا وَ لاَ يَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ؟ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ
فرمود:آنها ما را دوست دارند و آنچه شما عقيده داريد، عقيده ندارند و شما از آنها بيزاريد؟ گفتم:آرى
قَالَ فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَيْسَ عِنْدَكُمْ فَيَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْكُمْ ؟ قَالَ قُلْتُ لاَ جُعِلْتُ فِدَاكَ
فرمود: در اين صورت نزد ما هم حقايقى است كه نزد شما نيست،پس سزاوار است كه ما هم از شما بيزار باشيم،
گويد:گفتم:نه به خدا،قربانت
قَالَ وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اَللَّهِ مَا لَيْسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اِطَّرَحَنَا قَالَ قُلْتُ لاَ وَ اَللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا نَفْعَلُ
فرمود:اكنون خدا هم حقايقى مىداند كه ما نمىدانيم به نظر تو ما را دور مىاندازد؟ گفتم:نه به خدا قربانت
قَالَ فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لاَ تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ
عرض کردم ما اين كار را نكنيم؟ فرمود:آنها را دوست بداريد و از آنها بيزار نباشيد
إِنَّ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلاَثَةُ أَسْهُمٍ
زيرا برخى از مسلمانان از دینداری ،از محبت اهل بیت یا … يك سهم یا بهره دارند و برخى از آنها دو سهم و بعضى سه سهم .
وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَةُ أَسْهُمٍ
و بعضى از آنها چهار سهم و بعضى پنج سهم و بعضى از شش سهم و برخى هم هفت سهم برخوردارند
فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ يُحْمَلَ صَاحِبُ اَلسَّهْمِ عَلَى مَا عَلَيْهِ صَاحِبُ اَلسَّهْمَيْنِ
و شايسته نيست آنكه يك سهم دارد بر عقيده و ايمان آنكه دو سهم دارد مجبور شود
وَ لاَ صَاحِبُ اَلسَّهْمَيْنِ عَلَى مَا عَلَيْهِ صَاحِبُ اَلثَّلاَثَةِ
و نه آنكه دو سهم دارد بر آنچه كه صاحب سه سهم دارد وادار شود….مهم این است هر کس به متناسب ظرفیت خود عمل کند
🔸 وَ سَأَضْرِبُ لَكَ مَثَلاً إِنَّ رَجُلاً كَانَ لَهُ جَارٌ وَ كَانَ نَصْرَانِيّاً فَدَعَاهُ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ وَ زَيَّنَهُ لَهُ فَأَجَابَهُ
من برايت مثلى بزنم: مردى همسايهاى مسیحی داشت که او را به اسلام خواند و او هم پذيرفت
فَأَتَاهُ سُحَيْراً فَقَرَعَ عَلَيْهِ اَلْبَابَ فَقَالَ لَهُ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلاَنٌ
نزديك سحر نزد آن تازه مسلمان رفت و در خانهاش را كوبيد گفت:كيست؟پاسخ داد،من فلانيم،
قَالَ وَ مَا حَاجَتُكَ فَقَالَ تَوَضَّأْ وَ اِلْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ مُرَّ بِنَا إِلَى اَلصَّلاَةِ
گفت:چه كارى دارى؟گفت:وضوء بگیر و جامه بپوش تا نماز برويم
قَالَ فَتَوَضَّأَ وَ لَبِسَ ثَوْبَيْهِ وَ خَرَجَ مَعَهُ
وضوء گرفت و جامههاى خود را پوشيد و با او بيرون شد
قَالَ فَصَلَّيَا مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ صَلَّيَا اَلْفَجْرَ ثُمَّ مَكَثَا حَتَّى أَصْبَحَا
نماز شب خواندند، نماز صبح را هم خواندند و ماندند تا صبح روشن شد.
فَقَامَ اَلَّذِي كَانَ نَصْرَانِيّاً يُرِيدُ مَنْزِلَهُ فَقَالَ لَهُ اَلرَّجُلُ أَيْنَ تَذْهَبُ اَلنَّهَارُ قَصِيرٌ وَ اَلَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اَلظُّهْرِ قَلِيلٌ
آن مسیحی برخاست به خانهاش برود،آن مرد گفت:كجا مىروى؟روز كوتاه است و به ظهر چيزى نمانده
قَالَ فَجَلَسَ مَعَهُ إِلَى أَنْ صَلَّى اَلظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا بَيْنَ اَلظُّهْرِ وَ اَلْعَصْرِ قَلِيلٌ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّى صَلَّى اَلْعَصْرَ
با او نشست تا نماز ظهر را هم خواند،سپس به او گفت:ميان ظهر و عصر اندكى است و او را نگهداشت تا نماز عصر را هم خواند.
قَالَ ثُمَّ قَامَ وَ أَرَادَ أَنْ يَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا آخِرُ اَلنَّهَارِ وَ أَقَلُّ مِنْ أَوَّلِهِ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّى صَلَّى اَلْمَغْرِبَ
سپس آن نو مسلمان بر خواست برود خانهاش، به او گفت:اكنون ديگر پايان وز است و از آغازش كمتر است و او را نگهداشت تا نماز مغرب را هم خواند.
ثُمَّ أَرَادَ أَنْ يَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا بَقِيَتْ صَلاَةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ فَمَكَثَ حَتَّى صَلَّى اَلْعِشَاءَ اَلْآخِرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقَا
و سپس خواست به منزلش برگردد باز هم به او گفت:يك نماز ديگر مانده،فرمود:ماند تا نماز عشاء آخرين را هم خواند و از هم جدا شدند
فَلَمَّا كَانَ سُحَيْرٌ غَدَا عَلَيْهِ فَضَرَبَ عَلَيْهِ اَلْبَابَ فَقَالَ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلاَنٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُكَ قَالَ تَوَضَّأْ وَ اِلْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ اُخْرُجْ بِنَا فَصَلِّ
و سحرگاه ديگر به دنبال او رفت و در خانۀ او را زد، گفت:كيست؟پاسخ داد:من فلانم،گفت:چه كارى دارى؟گفت:وضوء ساز و جامه در بر كن برويم نماز بخوانيم
قَالَ اُطْلُبْ لِهَذَا اَلدِّينِ مَنْ هُوَ أَفْرَغُ مِنِّي وَ أَنَا إِنْسَانٌ مِسْكِينٌ وَ عَلَيَّ عِيَالٌ
گفت برو براى اين دين يك مرد بىكارتر از من پيدا كن،من مرد مستمندى هستم و عيال دارم.
🔹در احادیث، تاکید زیادی بر مداومت بر کارها شده است.
پبامبر صلی الله علیه وآله :
إنّ أحَبَّ الاْعْمالِ إلَى اللهِ ما يُديمُ عَلَيْهِ وَإنْ قَلَّ
محبوب ترين كارها عملى است كه ادامه داشته باشد، هرچند كم باشد.
📙مرحوم کلینی در کافی شریف
بَابُ اسْتِوَاءِ الْعَمَلِ وَ الْمُدَاوَمَةِ عَلَيْه
باب عمل و مداومت بر آن دارد
مداومت بر هر کاری حداقل یک سال باشد امام صادق علیه السلام :
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْيَدُمْ عَلَيْهِ سَنَةً هرگاه مردى كارى انجام دهد كه تا يك سال ادامه داشته باشد
ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَيْرِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ يَكُونُ فِيهَا فِي عَامِهِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُون
و سپس اگر بخواهد عمل ديگرى را انجام دهد
🔹خستگی در عبادت، زدگی می آورد
امام صادق علیه السلام :
مَرَّ بِي أَبِي وَ أَنَا بِالطَّوَافِ وَ أَنَا حَدَثٌ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِي الْعِبَادَةِ فَرَآنِي وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً
پدرم امام باقر در طواف بر من گذشت،من جوانى نورس بودم و در عبادت كوشش مىكردم،مرا ديد كه عرق مىريزم
فَقَالَ لِي يَا جَعْفَرُ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِيَ عَنْهُ بِالْيَسِيرِ.
به من فرمود:اى جعفر،پسرم براستى خدا چون بندهاى را دوست بدارد او را به بهشت مىبرد و بخاطر عبادت اندكش از او راضى است.
عبادت کمی که استمرار داشته باشد مورد رضای خداست .
🔹طوری حرکت کنید که یا به مقصد برسید یا همچنان توان حرکت داشته باشید. پیامبر صلی الله علیه و آله :
إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ
اين دين محكم و متين است پس با آرامش در آن وارد شويد و عبادت را به بنده هاى خدا تحميل نكنيد
فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى
زیرا تحمیل عبادت آنان را مانند شتر خسته میکند، نه به مقصد میرسند نه توان ادامه راه را دارند
🔸مداومت، نشانه پیروزی است.
امیرالمومنین علیه السلام:
دَوامُ الْعِبادَهِ بُرْهانُ الظَّفَرِ
عبادت دائمی دلیل پیروزی و نیک بختی است.مداومت بر هر کاری نشانه پیروزی است
وَ السَّعادَهِ وَ دَوامُ الشُّکْرِ عُنْوانُ دَرْکِ الزِّیادَهِ
و سپاس گزاری همیشگی، نشانه دریافت فزونی نعمت می باشد.
📙در تاریخ، کارهایی ماندگار شدند که مداومت و استقامت در آنها وجود داشت.
شخصی به نام جرجی زیدان که تاریخ دان و روزنامه نگار معروف عرب بود در کتاب “تاریخ آداب اللغة العربیة” نوشت:
شیعه یک فرقه دارای سابقه نیست و در آثار اسلامی کتابی، فقیهی و آثاری از شیعه وجود ندارد و این فرقه، نوظهور است.
در مقابل این حرف جرجی زیدان سه نفر از علمای شیعه قیام کردند.
که یکی از آنها آقا بزرگ تهرانی بود.
ایشان در پاسخ به جرجی زیدان کتاب “الذریعة الی تصانیف الشیعة” را نوشت.
ایشان فرموده بود که من چهل سال است نخوابیده ام و مدام مشغول تحقیق و تالیف هستم.
📘از سید محسن امین جبل عاملی، نویسنده ی «اعیان الشیعه» نقل میکنند که گفت:
«برای تهیه اسناد اعیان الشیعه که به شهرها سفر میکردم، در کربلا به کتابخانه شیخ العراقین وارد شدم و از متصدی آن خواستم که یک هفته کتابخانه را در اختیار من بگذارد. پذیرفت مشروط بر این که در این هفته میهمان او باشم. شبی به من اطلاع داد امشب میهمان دیگری هم داریم و آن شیخ آقا بزرگ بود که اسمش را شنیده بودم.
هنگامی که او را زیارت کردم و بحثی میان ما در گرفت فهمیدم که او تنها یک فهرستنگار نیست بلکه اطلاعات فقهی و اصولی و فلسفی وسیعی نیز دارد.
از اینرو مسرور شدم. ساعت چهار و نیم شب بود که خستگی بر من غالب شد و خوابیدم. از خواب که برخاستم دیدم شیخ آقا بزرگ نخوابیده و همچنان مشغول یادداشتبرداری است.
از او پرسیدم نمیخوابید؟
فرمود: من هنوز نشاط دارم و نخوابید.
ما هفت روز و شب در آنجا بودیم. ایشان استراحت منظمی نداشت و میفرمود ما برای استراحت اینجا نیامدهایم و من با وجود اینکه پر کار بودم به ایشان غبطه میخوردم.
📙علامه امینی قریب ۴۰ سال برای تألیف الغدیر زحمت کشید. او در شبانهروز ۱۷ ساعت مطالعه و کار میکرد. برای جمعآوری کتابهای مرجع و قدیمی که بهراحتی در دسترس نبودند، سفرهای زیادی کرد. به نقل از خودشان،ده هزار جلد کتاب را که خیلی از آنها خطی بودند از ابتدا تا انتها و بادقت خوانده و به صد هزار جلد کتاب مراجعه مکرر داشته است.
📘مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی از علمای معاصر که در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت. کتب متعددی را تالیف کرده است.
اَلصَّحیح مِنْ سیرَةِ النّبیِّ الْاَعْظَم 35 جلد
اَلصَّحیح مِنْ سیرَةِ الامام علی 53 جلد
سیرة الحسین فی الحدیث و التاریخ 24 جلد
فرزند ایشان میگوید چند سال آخر پدرم دچار سرطان بود و شیمی درمانی سنگین میکرد ولی با این حال لحظه ای از نوشتن و تحقیق دست بر نداشت.
🔸 اگر چه نمی توان برای همگان چنین نسخه سخت و طاقت فرسایی پیچید ولی آنچه قطعی است، تلاش و کوشش و مداومت است. تا وقتی انسان در مسیری که دارد مداومت نکند به نتیجه دلخواه نمیرسد.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۱۰/۶. ۲۴ربیع الثانی
حکمت ۲۷8
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ.
امام (عليه السلام) فرمود:
کار کمى که (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از کار زياد و خسته کننده است.
💠وَ قَالَ (علیه السلام): قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ.
كار كمى كه آن را ادامه دهى اميدبخش تر و سودمندتر از كار زياد و خسته كننده است.
🔸«أرْجى» به معناى اميدبخش تر ،
از ماده «رجاء» گرفته شده و به يقين، كارى كه دوام داشته باشد هر چند كم باشد اميدبخش تر است برای رسیدن به نتیجه و مقصود تا كارهاى زيادى كه مايه ملالت است و به زودى قطع مى شود
از مصادیق این حکمت این است که عبادت کم با نشاط بهتر از عبادت زیاد بی نشاط است
📘مرحوم کمره ای در منهاج البراعه میفرماید:
اِنَّ مِن شَرائِطِ قَبُولِ الاعْمالِ حُضُورُ اَلْقَلْبِ وَ اَلتَّوَجُّهُ وَ انما يَتَحَقَّقُ ذَلِكَ بِالنَّشاطِ وَ الاقبال.
از شرایط قبولی اعمال حضور قلب است و حضور قلب وقتی حاصل میشود که نشاط در آن باشد .
الْعَمَلِ عَنْ رَغْبِهِ تَسُرُّ القَلبَ
عمل با نشاط باعث سرور قلب میشود.
فَاِذا صارَ العَمَلُ مُمِلّاً وَ مُكْسِلاً يَسْلُبُ عَنْهُ رُوحُ الْعِبَادِهِ
ولی اگر عبادت از روی خستگی و ملالت باشد روح عبادت که همان نشاط است از آن سلب شده
كَمَا اِنَّهَ يَنْتَهِي بِالْقَطْعِ وَ اَلتَّعْطِيلِ لاَ مِحالَهُ عبادت بدون نشاط سرانجام به تعطیلی و بی عبادتی منجر خوااهد شد.
🔸نتیجه جوّ گیر شدن، ترک عمل خواهد شد
بسيارى افراد هنگامى كه اهميت و فوايد كارى را مى شنوند ـ خواه فوايد مادى داشته باشد يا معنوى ـ به آن هجوم مى آورند، به مقدار زيادى انجام مى دهند و خسته و وامانده شده و در نتيجه از آن كار، سرخورده مى شوند. و اى بسا كمتر رغبت تكرار آن را پيدا مى كنند در حالى كه اگر كار كمتر باشد وانسان آن را با ميل و رغبت ادامه دهد بسيار مفيدتر است. انسان اگر میخواهد عملی را انجام دهد آهسته و پیوسته انجام دهد ،مداوم انجام دهد
🔹به جای رگبار، باران نرم باشیم
اگر انسان به صورت دفعی و بی حساب وارد کاری شود ثمره اش این است که سیلابی به راه بیندازد، مدتها آثار و خسارت هایش باقی می ماند. و ثمره ی دلخواه نیز حاصل نمیشود.
ولی باران ملایم طولانی مدت نه تنها خسارتی ندارد بلکه این باران به عمق خاک نفوذ میکند و ثمرات بسیاری دارد.
لذا ثمرات کار مداوم کم، با ارزش تر است از کار دفعی زیاد.
مرحوم آیت الله بهجت میفرمود روزی نیم صفحه معراج السعاده را بخوانید
🔸در خطبه ۱۰۵ حضرت در مورد صفات پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
وَ أَجْوَدَ اَلْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً
و باران جود و بخشش پیامبر از همه با دوامتر بود.
دیمه یعنی باران نرم و ملایم طولانی مدت.
صفتی که امیرالمومنین برای پیامبر به کار میبرد، باران رحمت ملایم طولانی مدت است.از آنجایی که در قرآن آمده
《 لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ احزاب – ۲۱ 》
«رسول الله برای شما الگو و اسوه حسنه و نیکو است » همه ما نیز باید در همه حالات و رفتارها به مداومت بر اعمال نیک داشته باشیم.
🔹درخطبه ۱۷۶ فرمود:
الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَة
صبر، استقامت و مداومت بر کاری شرط پیروزی است.
🔸شبیه حکمت ۲۷۸ :
قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ
در حكمت ۴۴۴ آمده است:
قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ كار كمى كه دوام يابد بهتر از كار زيادى است كه خسته كننده باشد
📘 ابن ابی الحدید:
لا ریب أن من أراد حفظ کتاب من الکتب العلمیة فحفظ منه قلیلا قلیلاودام علی ذلک فإن ذلک أنفع له
اگر کسی بخواهد کتابی را حفظ کند باید آن را خط به خط حفظ کند و مداومت بر آن برای او سودمند است …..
و القول فی غیر الحفظ کالقول فی الحفظ نحو الزیارة القلیلة للصدیق و نحو العطاء الیسیر الدائم الذی هو خیر من الکثیر المنقطع و نحو ذلک
همانگونه که برای کتاب آهسته و پیوسته باید جلو رفت در مورد اقوام هم باید اینطور باشد ،همیشگی باشد ولی بر روی قاعده باشد.
📙ابن ابی الحدید میگوید شاعری گفته است:
اِنّی کَثرتُ علیه فی زیارتِه /
فَمَلَّه، و الشیء مملولٌ اذا کَثُر
من زیاد به زیارت دوستم میرفتم، و او را خسته کردم، و هر چیزی که زیاد تکرار شود خسته کننده میشود.
🔹برای قلیل و کثیر نمیتوان حد مشخصی معلوم کرد بلکه متناسب با افراد ،مختلف است ،هر کس باید در حد خودش بر کارها مداومت کند
📙مرحوم کلینی در “باب درجات الایمان” روایت مفصلی از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
وَ كَانَ خَادِماً لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَعَثَنِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَاجَةٍ وَ هُوَ بِالْحِيرَةِ
يكى از اصحاب ما كه خدمتكار امام صادق علیه السلام بود، میگويد: امام صادق علیه السلام در حيره _در نزديك كوفه_
أَنَا وَ جَمَاعَةً مِنْ مَوَالِيهِ قَالَ فَانْطَلَقْنَا فِيهَا ثُمَّ رَجَعْنَا مُغْتَمِّينَ
مرا با جمعى از غلامانش دنبال كارى روانه كرد و شب هنگام برگشتيم
قَالَ وَ كَانَ فِرَاشِي فِي اَلْحَائِرِ اَلَّذِي كُنَّا فِيهِ نُزُولاً فَجِئْتُ وَ أَنَا بِحَالٍ فَرَمَيْتُ بِنَفْسِي
بستر من در حياط خانهاى بود كه در آن،منزل كرده بوديم،من در حال خستگى برگشتم و دراز كشيدم
فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذَا أَنَا بِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَدْ أَقْبَلَ قَالَ
در اين ميان امام صادق علیه السلام آمد و فرمود: نزد تو آمديم،
فَقَالَ قَدْ أَتَيْنَاكَ أَوْ قَالَ جِئْنَاكَ فَاسْتَوَيْتُ جَالِساً وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِ فِرَاشِي
من برخاستم درست و نشستم و آن حضرت بالاى بستر من نشست .
فَسَأَلَنِي عَمَّا بَعَثَنِي لَهُ فَأَخْبَرْتُهُ فَحَمِدَ اَللَّهَ
و از كارى كه مرا دنبال آن روانه كرده بود پرسيد و من به او گزارش دادم و حمد خدا كرد
ثُمَّ جَرَى ذِكْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لاَ يَقُولُونَ مَا نَقُولُ
و ذكر جمعى به ميان آمد و من گفتم:قربانت، ما از آنها بيزاريم،آنها معتقد به عقيدۀ ما نيستند
قَالَ فَقَالَ يَتَوَلَّوْنَا وَ لاَ يَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ؟ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ
فرمود:آنها ما را دوست دارند و آنچه شما عقيده داريد، عقيده ندارند و شما از آنها بيزاريد؟ گفتم:آرى
قَالَ فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَيْسَ عِنْدَكُمْ فَيَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْكُمْ ؟ قَالَ قُلْتُ لاَ جُعِلْتُ فِدَاكَ
فرمود: در اين صورت نزد ما هم حقايقى است كه نزد شما نيست،پس سزاوار است كه ما هم از شما بيزار باشيم،
گويد:گفتم:نه به خدا،قربانت
قَالَ وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اَللَّهِ مَا لَيْسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اِطَّرَحَنَا قَالَ قُلْتُ لاَ وَ اَللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا نَفْعَلُ
فرمود:اكنون خدا هم حقايقى مىداند كه ما نمىدانيم به نظر تو ما را دور مىاندازد؟ گفتم:نه به خدا قربانت
قَالَ فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لاَ تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ
عرض کردم ما اين كار را نكنيم؟ فرمود:آنها را دوست بداريد و از آنها بيزار نباشيد
إِنَّ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلاَثَةُ أَسْهُمٍ
زيرا برخى از مسلمانان از دینداری ،از محبت اهل بیت یا … يك سهم یا بهره دارند و برخى از آنها دو سهم و بعضى سه سهم .
وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَةُ أَسْهُمٍ
و بعضى از آنها چهار سهم و بعضى پنج سهم و بعضى از شش سهم و برخى هم هفت سهم برخوردارند
فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ يُحْمَلَ صَاحِبُ اَلسَّهْمِ عَلَى مَا عَلَيْهِ صَاحِبُ اَلسَّهْمَيْنِ
و شايسته نيست آنكه يك سهم دارد بر عقيده و ايمان آنكه دو سهم دارد مجبور شود
وَ لاَ صَاحِبُ اَلسَّهْمَيْنِ عَلَى مَا عَلَيْهِ صَاحِبُ اَلثَّلاَثَةِ
و نه آنكه دو سهم دارد بر آنچه كه صاحب سه سهم دارد وادار شود….مهم این است هر کس به متناسب ظرفیت خود عمل کند
🔸 وَ سَأَضْرِبُ لَكَ مَثَلاً إِنَّ رَجُلاً كَانَ لَهُ جَارٌ وَ كَانَ نَصْرَانِيّاً فَدَعَاهُ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ وَ زَيَّنَهُ لَهُ فَأَجَابَهُ
من برايت مثلى بزنم: مردى همسايهاى مسیحی داشت که او را به اسلام خواند و او هم پذيرفت
فَأَتَاهُ سُحَيْراً فَقَرَعَ عَلَيْهِ اَلْبَابَ فَقَالَ لَهُ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلاَنٌ
نزديك سحر نزد آن تازه مسلمان رفت و در خانهاش را كوبيد گفت:كيست؟پاسخ داد،من فلانيم،
قَالَ وَ مَا حَاجَتُكَ فَقَالَ تَوَضَّأْ وَ اِلْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ مُرَّ بِنَا إِلَى اَلصَّلاَةِ
گفت:چه كارى دارى؟گفت:وضوء بگیر و جامه بپوش تا نماز برويم
قَالَ فَتَوَضَّأَ وَ لَبِسَ ثَوْبَيْهِ وَ خَرَجَ مَعَهُ
وضوء گرفت و جامههاى خود را پوشيد و با او بيرون شد
قَالَ فَصَلَّيَا مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ صَلَّيَا اَلْفَجْرَ ثُمَّ مَكَثَا حَتَّى أَصْبَحَا
نماز شب خواندند، نماز صبح را هم خواندند و ماندند تا صبح روشن شد.
فَقَامَ اَلَّذِي كَانَ نَصْرَانِيّاً يُرِيدُ مَنْزِلَهُ فَقَالَ لَهُ اَلرَّجُلُ أَيْنَ تَذْهَبُ اَلنَّهَارُ قَصِيرٌ وَ اَلَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اَلظُّهْرِ قَلِيلٌ
آن مسیحی برخاست به خانهاش برود،آن مرد گفت:كجا مىروى؟روز كوتاه است و به ظهر چيزى نمانده
قَالَ فَجَلَسَ مَعَهُ إِلَى أَنْ صَلَّى اَلظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا بَيْنَ اَلظُّهْرِ وَ اَلْعَصْرِ قَلِيلٌ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّى صَلَّى اَلْعَصْرَ
با او نشست تا نماز ظهر را هم خواند،سپس به او گفت:ميان ظهر و عصر اندكى است و او را نگهداشت تا نماز عصر را هم خواند.
قَالَ ثُمَّ قَامَ وَ أَرَادَ أَنْ يَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا آخِرُ اَلنَّهَارِ وَ أَقَلُّ مِنْ أَوَّلِهِ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّى صَلَّى اَلْمَغْرِبَ
سپس آن نو مسلمان بر خواست برود خانهاش، به او گفت:اكنون ديگر پايان وز است و از آغازش كمتر است و او را نگهداشت تا نماز مغرب را هم خواند.
ثُمَّ أَرَادَ أَنْ يَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا بَقِيَتْ صَلاَةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ فَمَكَثَ حَتَّى صَلَّى اَلْعِشَاءَ اَلْآخِرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقَا
و سپس خواست به منزلش برگردد باز هم به او گفت:يك نماز ديگر مانده،فرمود:ماند تا نماز عشاء آخرين را هم خواند و از هم جدا شدند
فَلَمَّا كَانَ سُحَيْرٌ غَدَا عَلَيْهِ فَضَرَبَ عَلَيْهِ اَلْبَابَ فَقَالَ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلاَنٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُكَ قَالَ تَوَضَّأْ وَ اِلْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ اُخْرُجْ بِنَا فَصَلِّ
و سحرگاه ديگر به دنبال او رفت و در خانۀ او را زد، گفت:كيست؟پاسخ داد:من فلانم،گفت:چه كارى دارى؟گفت:وضوء ساز و جامه در بر كن برويم نماز بخوانيم
قَالَ اُطْلُبْ لِهَذَا اَلدِّينِ مَنْ هُوَ أَفْرَغُ مِنِّي وَ أَنَا إِنْسَانٌ مِسْكِينٌ وَ عَلَيَّ عِيَالٌ
گفت برو براى اين دين يك مرد بىكارتر از من پيدا كن،من مرد مستمندى هستم و عيال دارم.
🔹در احادیث، تاکید زیادی بر مداومت بر کارها شده است.
پبامبر صلی الله علیه وآله :
إنّ أحَبَّ الاْعْمالِ إلَى اللهِ ما يُديمُ عَلَيْهِ وَإنْ قَلَّ
محبوب ترين كارها عملى است كه ادامه داشته باشد، هرچند كم باشد.
📙مرحوم کلینی در کافی شریف
بَابُ اسْتِوَاءِ الْعَمَلِ وَ الْمُدَاوَمَةِ عَلَيْه
باب عمل و مداومت بر آن دارد
مداومت بر هر کاری حداقل یک سال باشد امام صادق علیه السلام :
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْيَدُمْ عَلَيْهِ سَنَةً هرگاه مردى كارى انجام دهد كه تا يك سال ادامه داشته باشد
ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَيْرِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ يَكُونُ فِيهَا فِي عَامِهِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُون
و سپس اگر بخواهد عمل ديگرى را انجام دهد
🔹خستگی در عبادت، زدگی می آورد
امام صادق علیه السلام :
مَرَّ بِي أَبِي وَ أَنَا بِالطَّوَافِ وَ أَنَا حَدَثٌ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِي الْعِبَادَةِ فَرَآنِي وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً
پدرم امام باقر در طواف بر من گذشت،من جوانى نورس بودم و در عبادت كوشش مىكردم،مرا ديد كه عرق مىريزم
فَقَالَ لِي يَا جَعْفَرُ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِيَ عَنْهُ بِالْيَسِيرِ.
به من فرمود:اى جعفر،پسرم براستى خدا چون بندهاى را دوست بدارد او را به بهشت مىبرد و بخاطر عبادت اندكش از او راضى است.
عبادت کمی که استمرار داشته باشد مورد رضای خداست .
🔹طوری حرکت کنید که یا به مقصد برسید یا همچنان توان حرکت داشته باشید. پیامبر صلی الله علیه و آله :
إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ
اين دين محكم و متين است پس با آرامش در آن وارد شويد و عبادت را به بنده هاى خدا تحميل نكنيد
فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى
زیرا تحمیل عبادت آنان را مانند شتر خسته میکند، نه به مقصد میرسند نه توان ادامه راه را دارند
🔸مداومت، نشانه پیروزی است.
امیرالمومنین علیه السلام:
دَوامُ الْعِبادَهِ بُرْهانُ الظَّفَرِ
عبادت دائمی دلیل پیروزی و نیک بختی است.مداومت بر هر کاری نشانه پیروزی است
وَ السَّعادَهِ وَ دَوامُ الشُّکْرِ عُنْوانُ دَرْکِ الزِّیادَهِ
و سپاس گزاری همیشگی، نشانه دریافت فزونی نعمت می باشد.
📙در تاریخ، کارهایی ماندگار شدند که مداومت و استقامت در آنها وجود داشت.
شخصی به نام جرجی زیدان که تاریخ دان و روزنامه نگار معروف عرب بود در کتاب “تاریخ آداب اللغة العربیة” نوشت:
شیعه یک فرقه دارای سابقه نیست و در آثار اسلامی کتابی، فقیهی و آثاری از شیعه وجود ندارد و این فرقه، نوظهور است.
در مقابل این حرف جرجی زیدان سه نفر از علمای شیعه قیام کردند.
که یکی از آنها آقا بزرگ تهرانی بود.
ایشان در پاسخ به جرجی زیدان کتاب “الذریعة الی تصانیف الشیعة” را نوشت.
ایشان فرموده بود که من چهل سال است نخوابیده ام و مدام مشغول تحقیق و تالیف هستم.
📘از سید محسن امین جبل عاملی، نویسنده ی «اعیان الشیعه» نقل میکنند که گفت:
«برای تهیه اسناد اعیان الشیعه که به شهرها سفر میکردم، در کربلا به کتابخانه شیخ العراقین وارد شدم و از متصدی آن خواستم که یک هفته کتابخانه را در اختیار من بگذارد. پذیرفت مشروط بر این که در این هفته میهمان او باشم. شبی به من اطلاع داد امشب میهمان دیگری هم داریم و آن شیخ آقا بزرگ بود که اسمش را شنیده بودم.
هنگامی که او را زیارت کردم و بحثی میان ما در گرفت فهمیدم که او تنها یک فهرستنگار نیست بلکه اطلاعات فقهی و اصولی و فلسفی وسیعی نیز دارد.
از اینرو مسرور شدم. ساعت چهار و نیم شب بود که خستگی بر من غالب شد و خوابیدم. از خواب که برخاستم دیدم شیخ آقا بزرگ نخوابیده و همچنان مشغول یادداشتبرداری است.
از او پرسیدم نمیخوابید؟
فرمود: من هنوز نشاط دارم و نخوابید.
ما هفت روز و شب در آنجا بودیم. ایشان استراحت منظمی نداشت و میفرمود ما برای استراحت اینجا نیامدهایم و من با وجود اینکه پر کار بودم به ایشان غبطه میخوردم.
📙علامه امینی قریب ۴۰ سال برای تألیف الغدیر زحمت کشید. او در شبانهروز ۱۷ ساعت مطالعه و کار میکرد. برای جمعآوری کتابهای مرجع و قدیمی که بهراحتی در دسترس نبودند، سفرهای زیادی کرد. به نقل از خودشان،ده هزار جلد کتاب را که خیلی از آنها خطی بودند از ابتدا تا انتها و بادقت خوانده و به صد هزار جلد کتاب مراجعه مکرر داشته است.
📘مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی از علمای معاصر که در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت. کتب متعددی را تالیف کرده است.
اَلصَّحیح مِنْ سیرَةِ النّبیِّ الْاَعْظَم 35 جلد
اَلصَّحیح مِنْ سیرَةِ الامام علی 53 جلد
سیرة الحسین فی الحدیث و التاریخ 24 جلد
فرزند ایشان میگوید چند سال آخر پدرم دچار سرطان بود و شیمی درمانی سنگین میکرد ولی با این حال لحظه ای از نوشتن و تحقیق دست بر نداشت.
🔸 اگر چه نمی توان برای همگان چنین نسخه سخت و طاقت فرسایی پیچید ولی آنچه قطعی است، تلاش و کوشش و مداومت است. تا وقتی انسان در مسیری که دارد مداومت نکند به نتیجه دلخواه نمیرسد.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین