ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت دویست و هفتاد و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۱۰/۱ . ۱۹جمادی الثانی

💢 حکمت ۲۷5 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت دویست و هفتاد و پنجم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
38:00 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ، وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ، وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ آلْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ؛ وَ کُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ آلْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ وَ آلأَمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ آلْبَصَائِرِ، وَ آلْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لاَ يَأْتِيهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
طمع، (انسان را) به سرچشمه آب وارد مى کند و او را تشنه بازمى گرداند و ضامنى است که هرگز وفا نمى کند و بسيار مى شود که نوشنده آب پيش از آن که سيراب گردد، آب گلوگيرش مى شود (و هلاک مى گردد) و هر اندازه ارزش چيزى بيشتر باشد به گونه اى که افراد براى به دست آوردن آن با يکديگر به رقابت برخيزند، به همان اندازه مصيبت از دست رفتنش بيشتر است. آرزوها (ى دور و دراز) چشم بصيرت را کور مى کند و گاه سود به سراغ کسى مى رود که او به دنبالش نيست!

💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ
طمع، انسان را به سرچشمه آب وارد مى كند و او را تشنه بازمى گرداند.

💮امیرالمومنین در نهج البلاغه مطالبی زیادی در مورد حرص و طمع دارند.
حکمت ۱۸۰ :
الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ.
طمعكارى، بردگى هميشگى است
حکمت ۲۲۶:
الطَّامِعُ فِي وِثَاقِ الذُّلِ.
طمعكار به دام مذلت و خوارى خويش گرفتار است.
حکمت ۲۱۹ :
أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ، تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ.
بيشترين قربانگاه عقل ها در پرتو طمع هاست.

⏪حضرت در حکمت ۲۷۵ به شش صفت و ویژگی و ثمرات طمع اشاره میکند.

↙️ اولین خاصیت طمع آن است که انسان را تشنه میکند، و تشنگی را به حد اعلا می رساند. در این حالت انسان سراب را آب می بیند. شیء دست نایافتنی را دست یافتنی می بیند. حرکت میکند برای رسیدن به خواسته هایش،
تشنه است و در راه رسیدن به طمع خیلی زحمت میکشد ولی وقتی به مقصود میرسد میبیند سرابی بیش نبوده است. و تنها تشنگی برای او به جا میماند.

💠 وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ
و ضامنى است كه هرگز وفا نمى كند؛

↙️ در دومین صفتی که حضرت برای طمع بیان میکند، می فرماید طمع در اول راه به انسان وعده های فراوانی میدهد، او را تشویق میکند تا حرکت کند و به خواسته هایش برسد. وقتی او را متقاعد کرد و عمر و سرمایه او را گرفت، بعد زیر قول و قرارش میزند و انسان در اینجا احساس خسارت و ندامت شدیدی را تجربه خواهد کرد، ولی این ندامت هیچ سودی به حال او ندارد.

💠 وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ
و بسيار مى شود كه نوشنده آب پيش از آنكه سيراب شود گلوگيرش شده و هلاك مى گردد؛

↙️ حضرت در سومین توصیفی که برای طمع دارند، میفرماید طمع انسان را تشنه میکند، تشنه ای که از فرط تشنگی وقتی به مقصود رسیده، آنقدر زیاده روی میکند که به هلاکت میرسد.
در مورد شترهایی که مدتهای طولانی در بیابان هستند و در تشنگی مطلق به سر میبرند، این مطلب دیده شده که به محض رسیدن به آب، آنقدر آب می خورند تا خود را به هلاکت بیندازند.
طمع نیز یا به نتیجه نمیرسد یا اگر به مقصود رسید آنقدر انسان تشنه است که خود را به هلاکت می اندازد.

💮در حکمت ۴۱۹ فرمود :
مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ؛ مَكْتُومُ الْأَجَلِ، .
بيچاره فرزند آدم، سرآمد زندگي اش نامعلوم،
مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ؛
عوامل بيماري اش ناپيدا و تمام اعمالش در جايي محفوط است.
تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ،
پشه او را آزار مي دهد.
وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ،
و گلوگير شدن آب يا غذا موجب مرگ او مى شود
وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَة.
و عرق، او را متعفن و بدبو مى سازد.
گاهی انسان یک عمر طمع رسیدن به یک غذا و یک رفاه و امکانات را دارد، همین که به مقصودش رسید و هنوز سیراب نشده کارش تمام میشود.

💠وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ، عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ
و هر اندازه ارزش چيزى بيشتر باشد كه مورد رغبتِ اين و آن گردد، به همان اندازه مصيبت از دست رفتنش بيشتر است.

↙️چهارمین جمله حضرت در مورد طمع این است که:
افراد طمعکار و حریص، برای رسیدن به اموری با هم مسابقه گذاشته اند _البته شاید این امر واقعا بزرگ باشند و شاید امور حقیری باشند که در نگاه اینان بزرگ جلوه کرده است_ در بسیاری از موارد انسان طمعکار یا کلا به سراب میخورد، یا اگر رسید آنچنان بی مهابا استفاده میکند که هلاک میشود، یا رقیبانی میرسند و آن مقام و جایگاه و مال و… را از او میگیرند.
در این صورت بزرگترین غم عالم بر دل او می نشیند، زیرا آن شیء برای او بسیار عظیم و بزرگ بود.

🔻نکته:
عظمت مصیبت انسان به اندازه عظمت شی یی است که از دست رفته است.
در زیارت عاشورا میخوانیم:
يا اباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلى جَميعِ اهْلِ الْإِسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَميعِ اهْلِ السَّمواتِ اى ابا عبداللّه، به راستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشتمصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام ، و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمان ها بر همه اهل آسمان ها.

🔻نکته:
به تعبیر قرآن امور عالم کوچک اند. اینها در نگاه ما بزرگ جلوه نکنند وعزیزنشوند.
قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ

💮خداوند آنچه را برای انسان خیلی عزیز باشد از او میگیرد تا او را امتحان کند.
امام جواد به شخصی که فرزندش را از دست داده بود نامه نوشت:
ذَكَرْتَ مُصِيبَتَكَ بِعَلِيٍّ ابْنِكَ وَ ذَكَرْتَ أَنَّهُ كَانَ أَحَبَّ وُلْدِكَ إِلَيْكَ
از مصيبت فرزندت، على كه يادآور شده بودى او از محبوب‌ترين فرزندانت بود، آگاه شدم.
وَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا يَأْخُذُ مِنَ الْوَالِدِ وَ غَيْرِهِ أَزْكَى مَا عِنْدَ أَهْلِهِ لِيُعْظِمَ بِهِ أَجْرَ الْمُصَابِ بِالْمُصِيبَةِ
حکمت خداى عزّ و جلّ‌ چنين است كه از پدر و ديگران، پاكيزه‌ترين افراد را میگیرد، تا پاداش مصيبت‌ديده را بزرگ فرمايد. فَأَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَكَ وَ أَحْسَنَ عَزَاكَ وَ رَبَطَ عَلَى قَلْبِكَ
خداوند اجر تو را بسيار، صبر تو را نيكو و دل تو را قوى گرداند؛
إِنَّهُ قَدِيرٌ وَ عَجَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ بِالْخَلَفِ
زيرا كه او تواناست و خداوند، هرچه زودتر براى تو جانشينى برگزيند.
وَ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ اللَّهُ قَدْ فَعَلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.
و اميدوارم كه – ان شاء اللّه تعالى – براى تو چنين كند.

💠 وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ
آرزوها چشم را كور مى كند؛

↙️ پنجمین توصیف طمع آن است که انسان را کور میکند.
حضرت در این بخش از طمع به امانیّ که همان آرزوهای بی اصل و اساس است یاد میکند.
در واقع طمع باعث عشق و علاقه بیش از حد میشود و هر جایی عشق شدید آمد، چشم نابینا میشود.
به تعبیر امیر المومنین فرمودند:
حُبُّكَ لِلشَّيْ‏ءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ.
انسان اگر عاشق چیزی شد کر وکور میشود.
طمع انسان را دلبسته میکند، و دلبستکی باعث میشود انسان بدی مسیرش را نبیند، عیوب نفس را نبیند، به خطر افتادن ایمان خویش را نبیند و در این صورت دچار آفت ها و گرفتاری های زیادی میشود.

💮 حضرت درنامه ۳۱ می فرماید:
إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى
از تکيه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمايه احمق ها است.
تکیه بر آرزو کار احمق هاست.
انسان طمعکار نیز همه سرمایه اش آرزوهای بی اساس است
پس طمع عین حماقت است.

💠وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ
و چه بسا سود به سراغ كسى مى رود كه او به دنبالش نيست.
اگر چه زحمت کشیدن باعث بهره مندی خواهد شد.

↙️ ولی حضرت در ششمین وصف طمع می فرماید: هميشه با تلاش وكوشش و دست و پا زدن، انسان به خواسته هايش نمى رسد، بلکه گاه سود و بهره به سراغ كسى مى آيد كه دنبال سود نمى رود
شانس به سمت کسی میرود که دنبال آن نیست.

📕علامه شوشتری به نقل از کتب قدیمی میفرماید: عماد الدوله که موسس سلسله آل بویه بود وقتی شیراز را تصرف کرد و در خانه حاکم قبل مستقر شد آنقدر اوضاع مالی برای او سخت شد که دچار تحیر شد. ناگهان دید که در سقف خانه ماری از سوراخی بیرون می آید به سوراخ دیگر وارد میشود.
عماد الدوله دستورداد عده ای بیایند و مار را بگیرند که گزندی به او نرسد ولی وقتی برای گرفتن مار آمدند متوجه شدند سقف این خانه طوری درست شده که محل انبار طلا و جواهرات و پولهاست.
از اینجا پول زیادی به دست آورد.
او تصمیم گرفت حال که مشکلات مالی حل شده به عنوان حاکم لباس مناسبی برای خود بدوزد. وقتی خیاط معروف شهر را طلب کرد، او دستپاچه شد و گفت من به صندوق های جواهرات دست نزده ام و همه آنها موجود است و از این طریق نیز اموال دیگری به او رسید.

💮خداوند شانس و روزی را برای کسانی قرار میدهد که دنبال آن نباشند ولی اگر کسی با طمع بخواهد به شانس برسد، این شدنی نیست.

🔻نکته:
درست است که ما کل حکمت ۲۷۵ را با هم خواندیم ولی حق آن است که همین یک جمله آخر خودش ظرفیت دارد به عنوان یک حکمت مجزا مورد برسی و تحلیل قرار بگیرد.
وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ
و چه بسا سود به سراغ كسى مى رود كه او به دنبالش نيست.

🔻 نکته:
طمع انسان را به نادانی و جهل میکشاند.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود مى گويد:مردى، چكاوكى را زنده صيد كرد.
چكاوك به سخن آمد گفت: با من چه مى خواهى بكنى؟
صياد گفت: سرت را مى برم و گوشتت را مى خورم.
چكاوك گفت: گوشت من به اندازه اى ناچيز است كه هيچكس را سير نمى كند؛ ولى من حاضرم سه چيز را به تو بياموزم كه از خوردن من براى تو بسيار بهتر است: يكى از آن سه را هنگامى به تو مى آموزم كه در دست توام،
دومى را هنگامى كه من را رها كردى و بر درخت نشستم،
سومى را هنگامى كه از درخت پرواز كردم و روى كوه قرار گرفتم.
مرد صياد خوشحال شد و گفت: اولى را بگو.
چكاوك گفت: هرگز براى چيزى كه از دست رفته غصه مخور (با غصه و اندوه بازنمى گردد).
مرد صياد او را رها كرد.
هنگامى كه روى درخت نشست گفت: دومى را بگو.
چكاوك گفت: اگر كسى چيزى را كه امكان وجود ندارد ممكن دانست، هرگز سخنش را نپذير.
سپس چكاوك پرواز كرد و روى كوه نشست وبه صياد گفت: اى بدبخت اگر مرا ذبح كرده بودى از درون چينه دان من دو گوهر گرانبها استخراج مى كردى كه وزن هركدام از آنها سى مثقال است.
صياد به شدت متأسف شد و دست خود را به دندان گزيد و گفت: پس سومين نصيحت چه شد؟
چكاوك گفت: تو آن دو تا را فراموش كردى سومى را مى خواهى؟
مگر در نصيحت اول به تو نگفتم بر چيزى كه از دستت رفت تأسف نخور؛ ولى تو تأسف خوردى ،
و مگر در نصيحت دوم نگفتم اگر تو را به چيزى خبر دهند كه غير ممكن است نپذير؟
من تمام گوشت و خون و پرم بيست مثقال نيست، چگونه پذيرفتى كه در چينه دان من دو گوهر گرانبهاست كه هركدام سى مثقال است؟
چكاوك اين را گفت و پرواز كرد و رفت.

💠 إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ؛

اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا

حکمت دویست و هفتاد و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۱۰/۱ . ۱۹جمادی الثانی

💢 حکمت ۲۷5 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت دویست و هفتاد و پنجم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
38:00 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ، وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ، وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ آلْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ؛ وَ کُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ آلْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ وَ آلأَمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ آلْبَصَائِرِ، وَ آلْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لاَ يَأْتِيهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
طمع، (انسان را) به سرچشمه آب وارد مى کند و او را تشنه بازمى گرداند و ضامنى است که هرگز وفا نمى کند و بسيار مى شود که نوشنده آب پيش از آن که سيراب گردد، آب گلوگيرش مى شود (و هلاک مى گردد) و هر اندازه ارزش چيزى بيشتر باشد به گونه اى که افراد براى به دست آوردن آن با يکديگر به رقابت برخيزند، به همان اندازه مصيبت از دست رفتنش بيشتر است. آرزوها (ى دور و دراز) چشم بصيرت را کور مى کند و گاه سود به سراغ کسى مى رود که او به دنبالش نيست!

💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ
طمع، انسان را به سرچشمه آب وارد مى كند و او را تشنه بازمى گرداند.

💮امیرالمومنین در نهج البلاغه مطالبی زیادی در مورد حرص و طمع دارند.
حکمت ۱۸۰ :
الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ.
طمعكارى، بردگى هميشگى است
حکمت ۲۲۶:
الطَّامِعُ فِي وِثَاقِ الذُّلِ.
طمعكار به دام مذلت و خوارى خويش گرفتار است.
حکمت ۲۱۹ :
أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ، تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ.
بيشترين قربانگاه عقل ها در پرتو طمع هاست.

⏪حضرت در حکمت ۲۷۵ به شش صفت و ویژگی و ثمرات طمع اشاره میکند.

↙️ اولین خاصیت طمع آن است که انسان را تشنه میکند، و تشنگی را به حد اعلا می رساند. در این حالت انسان سراب را آب می بیند. شیء دست نایافتنی را دست یافتنی می بیند. حرکت میکند برای رسیدن به خواسته هایش،
تشنه است و در راه رسیدن به طمع خیلی زحمت میکشد ولی وقتی به مقصود میرسد میبیند سرابی بیش نبوده است. و تنها تشنگی برای او به جا میماند.

💠 وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ
و ضامنى است كه هرگز وفا نمى كند؛

↙️ در دومین صفتی که حضرت برای طمع بیان میکند، می فرماید طمع در اول راه به انسان وعده های فراوانی میدهد، او را تشویق میکند تا حرکت کند و به خواسته هایش برسد. وقتی او را متقاعد کرد و عمر و سرمایه او را گرفت، بعد زیر قول و قرارش میزند و انسان در اینجا احساس خسارت و ندامت شدیدی را تجربه خواهد کرد، ولی این ندامت هیچ سودی به حال او ندارد.

💠 وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ
و بسيار مى شود كه نوشنده آب پيش از آنكه سيراب شود گلوگيرش شده و هلاك مى گردد؛

↙️ حضرت در سومین توصیفی که برای طمع دارند، میفرماید طمع انسان را تشنه میکند، تشنه ای که از فرط تشنگی وقتی به مقصود رسیده، آنقدر زیاده روی میکند که به هلاکت میرسد.
در مورد شترهایی که مدتهای طولانی در بیابان هستند و در تشنگی مطلق به سر میبرند، این مطلب دیده شده که به محض رسیدن به آب، آنقدر آب می خورند تا خود را به هلاکت بیندازند.
طمع نیز یا به نتیجه نمیرسد یا اگر به مقصود رسید آنقدر انسان تشنه است که خود را به هلاکت می اندازد.

💮در حکمت ۴۱۹ فرمود :
مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ؛ مَكْتُومُ الْأَجَلِ، .
بيچاره فرزند آدم، سرآمد زندگي اش نامعلوم،
مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ؛
عوامل بيماري اش ناپيدا و تمام اعمالش در جايي محفوط است.
تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ،
پشه او را آزار مي دهد.
وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ،
و گلوگير شدن آب يا غذا موجب مرگ او مى شود
وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَة.
و عرق، او را متعفن و بدبو مى سازد.
گاهی انسان یک عمر طمع رسیدن به یک غذا و یک رفاه و امکانات را دارد، همین که به مقصودش رسید و هنوز سیراب نشده کارش تمام میشود.

💠وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ، عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ
و هر اندازه ارزش چيزى بيشتر باشد كه مورد رغبتِ اين و آن گردد، به همان اندازه مصيبت از دست رفتنش بيشتر است.

↙️چهارمین جمله حضرت در مورد طمع این است که:
افراد طمعکار و حریص، برای رسیدن به اموری با هم مسابقه گذاشته اند _البته شاید این امر واقعا بزرگ باشند و شاید امور حقیری باشند که در نگاه اینان بزرگ جلوه کرده است_ در بسیاری از موارد انسان طمعکار یا کلا به سراب میخورد، یا اگر رسید آنچنان بی مهابا استفاده میکند که هلاک میشود، یا رقیبانی میرسند و آن مقام و جایگاه و مال و… را از او میگیرند.
در این صورت بزرگترین غم عالم بر دل او می نشیند، زیرا آن شیء برای او بسیار عظیم و بزرگ بود.

🔻نکته:
عظمت مصیبت انسان به اندازه عظمت شی یی است که از دست رفته است.
در زیارت عاشورا میخوانیم:
يا اباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلى جَميعِ اهْلِ الْإِسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَميعِ اهْلِ السَّمواتِ اى ابا عبداللّه، به راستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشتمصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام ، و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمان ها بر همه اهل آسمان ها.

🔻نکته:
به تعبیر قرآن امور عالم کوچک اند. اینها در نگاه ما بزرگ جلوه نکنند وعزیزنشوند.
قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ

💮خداوند آنچه را برای انسان خیلی عزیز باشد از او میگیرد تا او را امتحان کند.
امام جواد به شخصی که فرزندش را از دست داده بود نامه نوشت:
ذَكَرْتَ مُصِيبَتَكَ بِعَلِيٍّ ابْنِكَ وَ ذَكَرْتَ أَنَّهُ كَانَ أَحَبَّ وُلْدِكَ إِلَيْكَ
از مصيبت فرزندت، على كه يادآور شده بودى او از محبوب‌ترين فرزندانت بود، آگاه شدم.
وَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا يَأْخُذُ مِنَ الْوَالِدِ وَ غَيْرِهِ أَزْكَى مَا عِنْدَ أَهْلِهِ لِيُعْظِمَ بِهِ أَجْرَ الْمُصَابِ بِالْمُصِيبَةِ
حکمت خداى عزّ و جلّ‌ چنين است كه از پدر و ديگران، پاكيزه‌ترين افراد را میگیرد، تا پاداش مصيبت‌ديده را بزرگ فرمايد. فَأَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَكَ وَ أَحْسَنَ عَزَاكَ وَ رَبَطَ عَلَى قَلْبِكَ
خداوند اجر تو را بسيار، صبر تو را نيكو و دل تو را قوى گرداند؛
إِنَّهُ قَدِيرٌ وَ عَجَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ بِالْخَلَفِ
زيرا كه او تواناست و خداوند، هرچه زودتر براى تو جانشينى برگزيند.
وَ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ اللَّهُ قَدْ فَعَلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.
و اميدوارم كه – ان شاء اللّه تعالى – براى تو چنين كند.

💠 وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ
آرزوها چشم را كور مى كند؛

↙️ پنجمین توصیف طمع آن است که انسان را کور میکند.
حضرت در این بخش از طمع به امانیّ که همان آرزوهای بی اصل و اساس است یاد میکند.
در واقع طمع باعث عشق و علاقه بیش از حد میشود و هر جایی عشق شدید آمد، چشم نابینا میشود.
به تعبیر امیر المومنین فرمودند:
حُبُّكَ لِلشَّيْ‏ءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ.
انسان اگر عاشق چیزی شد کر وکور میشود.
طمع انسان را دلبسته میکند، و دلبستکی باعث میشود انسان بدی مسیرش را نبیند، عیوب نفس را نبیند، به خطر افتادن ایمان خویش را نبیند و در این صورت دچار آفت ها و گرفتاری های زیادی میشود.

💮 حضرت درنامه ۳۱ می فرماید:
إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى
از تکيه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمايه احمق ها است.
تکیه بر آرزو کار احمق هاست.
انسان طمعکار نیز همه سرمایه اش آرزوهای بی اساس است
پس طمع عین حماقت است.

💠وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ
و چه بسا سود به سراغ كسى مى رود كه او به دنبالش نيست.
اگر چه زحمت کشیدن باعث بهره مندی خواهد شد.

↙️ ولی حضرت در ششمین وصف طمع می فرماید: هميشه با تلاش وكوشش و دست و پا زدن، انسان به خواسته هايش نمى رسد، بلکه گاه سود و بهره به سراغ كسى مى آيد كه دنبال سود نمى رود
شانس به سمت کسی میرود که دنبال آن نیست.

📕علامه شوشتری به نقل از کتب قدیمی میفرماید: عماد الدوله که موسس سلسله آل بویه بود وقتی شیراز را تصرف کرد و در خانه حاکم قبل مستقر شد آنقدر اوضاع مالی برای او سخت شد که دچار تحیر شد. ناگهان دید که در سقف خانه ماری از سوراخی بیرون می آید به سوراخ دیگر وارد میشود.
عماد الدوله دستورداد عده ای بیایند و مار را بگیرند که گزندی به او نرسد ولی وقتی برای گرفتن مار آمدند متوجه شدند سقف این خانه طوری درست شده که محل انبار طلا و جواهرات و پولهاست.
از اینجا پول زیادی به دست آورد.
او تصمیم گرفت حال که مشکلات مالی حل شده به عنوان حاکم لباس مناسبی برای خود بدوزد. وقتی خیاط معروف شهر را طلب کرد، او دستپاچه شد و گفت من به صندوق های جواهرات دست نزده ام و همه آنها موجود است و از این طریق نیز اموال دیگری به او رسید.

💮خداوند شانس و روزی را برای کسانی قرار میدهد که دنبال آن نباشند ولی اگر کسی با طمع بخواهد به شانس برسد، این شدنی نیست.

🔻نکته:
درست است که ما کل حکمت ۲۷۵ را با هم خواندیم ولی حق آن است که همین یک جمله آخر خودش ظرفیت دارد به عنوان یک حکمت مجزا مورد برسی و تحلیل قرار بگیرد.
وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ
و چه بسا سود به سراغ كسى مى رود كه او به دنبالش نيست.

🔻 نکته:
طمع انسان را به نادانی و جهل میکشاند.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود مى گويد:مردى، چكاوكى را زنده صيد كرد.
چكاوك به سخن آمد گفت: با من چه مى خواهى بكنى؟
صياد گفت: سرت را مى برم و گوشتت را مى خورم.
چكاوك گفت: گوشت من به اندازه اى ناچيز است كه هيچكس را سير نمى كند؛ ولى من حاضرم سه چيز را به تو بياموزم كه از خوردن من براى تو بسيار بهتر است: يكى از آن سه را هنگامى به تو مى آموزم كه در دست توام،
دومى را هنگامى كه من را رها كردى و بر درخت نشستم،
سومى را هنگامى كه از درخت پرواز كردم و روى كوه قرار گرفتم.
مرد صياد خوشحال شد و گفت: اولى را بگو.
چكاوك گفت: هرگز براى چيزى كه از دست رفته غصه مخور (با غصه و اندوه بازنمى گردد).
مرد صياد او را رها كرد.
هنگامى كه روى درخت نشست گفت: دومى را بگو.
چكاوك گفت: اگر كسى چيزى را كه امكان وجود ندارد ممكن دانست، هرگز سخنش را نپذير.
سپس چكاوك پرواز كرد و روى كوه نشست وبه صياد گفت: اى بدبخت اگر مرا ذبح كرده بودى از درون چينه دان من دو گوهر گرانبها استخراج مى كردى كه وزن هركدام از آنها سى مثقال است.
صياد به شدت متأسف شد و دست خود را به دندان گزيد و گفت: پس سومين نصيحت چه شد؟
چكاوك گفت: تو آن دو تا را فراموش كردى سومى را مى خواهى؟
مگر در نصيحت اول به تو نگفتم بر چيزى كه از دستت رفت تأسف نخور؛ ولى تو تأسف خوردى ،
و مگر در نصيحت دوم نگفتم اگر تو را به چيزى خبر دهند كه غير ممكن است نپذير؟
من تمام گوشت و خون و پرم بيست مثقال نيست، چگونه پذيرفتى كه در چينه دان من دو گوهر گرانبهاست كه هركدام سى مثقال است؟
چكاوك اين را گفت و پرواز كرد و رفت.

💠 إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ؛

اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا

error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.