بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۹/۲۶ . ۱۴جمادی الثانی
حکمت ۲۷1
رُوِيَ أَنَّهُ (علیه السلام) رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ، أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ [عُرْضِ] النَّاسِ؛ فَقَالَ (علیه السلام):
أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ، مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ، فَقَطَعَ يَدَهُ.
گويند دو مرد را نزد او آوردند كه از مال خدا دزدى كرده بودند. يكى از آن دو، برده اى بود از آن بيت المال مسلمانان و ديگرى، برده اى بود از آن يكى از مردم. فرمود:
آن كه از بيت المال است، حدى بر او نيست، زيرا برخى از مال خدا را برخى از مال خدا خورده است. اما ديگرى را بايد حد زد. و دستش را بريد.
💠رُوِيَ أَنَّهُ (علیه السلام) رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ
روايت شده است كه دو نفر را خدمت امام عليه السلام آوردند كه هر دو از بيت المال سرقت كرده بودند.
💠 أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ / عُرْضِ النَّاسِ
يكى از آن دو، برده اى متعلق به بيت المال بود و ديگرى متعلق به بعضى از مردم.
[“عُرُوض” جمع عَرض به معناى متاع است، بنابراين «عُرُوضُ النّاس» يعنى غلامى كه از امتعه و دارايى مردم محسوب مى شده نه بيت المال.
ولی «عُرض» به معناى توده مردم يا ساير مردم است.
بنا بر اختلاف نسخه، نفر دوم یا “عُرُوضُ النّاس” بوده یعنی برده ی متعلق به دیگران.
یا “عُرضُ النّاس” بوده به معنای یکی از مردم که به معنای آزاده بودن آنست]
💠 فَقَالَ (علیه السلام): أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ
امام عليه السلام فرمود: اما اين يكى برده بيت المال_ خودش مال خداست و حدى بر او نيست،
💠مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً
چراكه بخشى از مال خداوند است ، و بخش ديگر را خورده!
💠وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ، فَقَطَعَ يَدَهُ
و اما آن ديگرى بايد حد شديد بر او جارى شود و دست او را قطع كردند.
⏪ یک دزدی و دو حکم متفاوت:
أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ ، مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً
برای کسی که خودش برده بیت المال است حکم بریدن انگشت اجرا نمیشود.
اين حكم در كتاب حدود در ميان فقهاى شيعه مسلم است كه اگر برده اى جزء غنائم جنگى باشد و چيزى از غنيمت را سرقت كند مشمول حكم قطع دست نمى شود.
📕مرحوم صاحب جواهر بعد از ذكر اين حكم میگويد:
«بِلا خِلافٍ أجِدُهُ فيهِ»
هيچ اختلافى در اين حكم در ميان فقهاى اصحاب نيافتم.
↙️ فلسفه و حکمت این حکم شاید این باشد که اگر چنين برده اى قطع دست شود، نه تنها به نفع بيت المال نيست، بلكه ضرر بيشترى به بيت المال مى خورد. و طبعا بیت المال را باید حفظ کرد نه آنکه آن را در معرض خطر قرار داد.
🔻نکته ۱ :
این حکم فقط در مورد بیت المال صادق نیست بلکه در مورد اموال شخصی هم صادق است.
مثلا آنجایی که برده ای از اموال صاحبش دزدی میکند. اینجا تکلیف چیست؟
امیرالمومنین صلواه الله علیه :
عَبْدِي إِذَا سَرَقَنِي لَمْ أَقْطَعْهُ
هرگاه برده من از خودم سرقت كند، دستش را قطع نمىكنم.
وَ عَبْدِي إِذَا سَرَقَ غَيْرِي قَطَعْتُهُ
اما اگر برده من از شخص ديگرى سرقت نمايد، دستش را قطع خواهم نمود.
وَ عَبْدُ اَلْإِمَارَةِ إِذَا سَرَقَ لَمْ أَقْطَعْهُ لِأَنَّهُ فَيْءٌ و اگر برده حكومتى دزدى كند، دستش را قطع نمىكنم؛ زيرا او غنيمتى است كه از كفار به مسلمانان رسيده است.
🔻 نکته ۲:
قطع نشدن دست این شخص به معنای رها کردن او نیست بلکه حاكم شرع او را تأديب مى كند به گونه اى كه بار ديگر بر اين كار جرأت نكند.
به این تادیب در اصطلاح شرعی “تعزیر” گفته میشود. با این تفاوت که در حد، نوع مجازات و شدت آن کاملا معلوم است ولی در تعزیر نوع و کیفیت تادیب به عهده ی حاکم شرع است ولی او باید تادیبی را انتخاب کند که اثر گذار باشد.
باید مقدار تعزیر کمتر از مقدار حد باشد. مثلا در آنجایی که غلام بیت المال از بیت المال دزدی کرد، انگشت قطع نمیشود ولی شلاق زدن یا تبعید به کارهای سخت تر ممکن است.
⏪حکم شخص دوم دخیل در دزدی:
وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ، فَقَطَعَ يَدَهُ.
ولی برای شخصی که غلام بیت المال نبوده، مثل بقیه دزدی ها، اگر شرایط گفته شده در فقه را داشته باشد مشمول قطع انگشت میشود.
↙️ شروط قطع انگشت فراوان اند مثلا اینکه دزدی از حرز صورت گرفته باشد و درب بسته ای باز شده باشد.
1⃣ دزد حالت اضطرار و گرسنگی شدید نداشته باشد.
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا يَقْطَعُ السَّارِقَ فِي أَيَّامِ الْمَجَاعَةِ. ۱
امیرالمومنین در ایام خشکسالی دست دزد را قطع نمیکرد _شرایط اضطرار گرسنگی مانع قطع انگشت است_)
2⃣ دزد به اندازه ی دزدی اش از بیت المال سهم نداشته باشد.
(مثل اینکه بنا باشد به هر مسلمانی یک درهم بدهند و او این یک درهم را بدزدد که در این صورت حد بر او جاری نمیشود ولی تعزیر چرا.)
أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أُتِيَ بِرَجُلٍ سَرَقَ مِنْ بَيْتِ اَلْمَالِ فَقَالَ لاَ يُقْطَعُ فَإِنَّ لَهُ فِيهِ نَصِيباً .
شخص سارقی نزد حضرت اوردند ، فرمود: چون او از بیت المال بهره و نصیبی داشت انگشت او قطع نمیشود.
🔻نکته:
علامه شوشتری میفرماید:
لفظ ” الْحَدُّ الشَّدِيدُ ” در جمله
” وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ “
وجهی ندارد، زیرا حد، حد است و ضعیف و شدید ندارد.
↙️اگر چه اصل اجرای حد، شدید و خفیف ندارد ولی با توجه به اینکه سرقت از بیت المال بوده، شدید بودن حد به معنای شدید بودن مقدمات و موخرّات اجرای آن است. مثلا در ملا عام انجام دادن آن و…
به نحوی که دزدی از بیت المال شدید تر باشد، تا برای مردم.
⏪ دزدی از اموال خصوصی.
🔻نکته1:
شدت در اجرای حکم و مهربانی به خطاکار در سیره امیرالمومنین
کافی ج۷ ص۲۶۴/ راوی میگوید:
مَرَرْتُ بِحَبَشِيٍّ وَ هُوَ يَسْتَسْقِي بالْمَدِينَةِ وَ إِذَا هُوَ أَقْطَعُ
حارث بن حصيره گويد:
مردى حبشى را كه در مدينه سقايى مىكرد ديدم كه دستش قطع شده بود. فَقُلْتُ لَهُ مَنْ قَطَعَكَ
به او گفتم: دستت را چهكسى قطع كرده است؟
فَقَالَ قَطَعَنِي خَيْرُ النَّاسِ
گفت: بهترين مردم دستم را قطع نموده است.
إِنَّا أُخِذْنَا فِي سَرِقَةٍ وَ نَحْنُ ثَمَانِيَةُ نَفَرٍ فَذُهِبَ بِنَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَقْرَرْنَا بِالسَّرِقَةِ
هشت نفر بوديم كه در جريان سرقتى دستگير شديم، ما را نزد حضرت على عليه السّلام بردند. ما به سرقت اقرار كرديم. فَقَالَ لَنَا تَعْرِفُونَ أَنَّهَا حَرَامٌ قُلْنَا نَعَمْ
حضرت به ما فرمود: آيا مىدانيد دزدى حرام است؟ گفتيم: آرى.
فَأَمَرَ بِنَا فَقُطِعَتْ أَصَابِعُنَا مِنَ الرَّاحَةِ وَ خُلِّيَتِ الْإِبْهَامُ
آن حضرت دستور داد انگشتان ما را از ناحيه كف دست بريدند؛ به جز انگشت ابهام.
ثُمَّ أَمَرَ بِنَا فَحُبِسْنَا فِي بَيْتٍ يُطْعِمُنَا فِيهِ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ حَتَّى بَرَأَتْ أَيْدِينَا
سپس دستور داد ما را در خانهاى زندانى كردند. در آن خانه، به ما روغن و عسل دادند تا دستمان بهبود يافت.
ثُمَّ أَمَرَ بِنَا فَأُخْرِجْنَا وَ كَسَانَا فَأَحْسَنَ كِسْوَتَنَا
آنگاه به ما دستور داد تا از آن خانه بيرون آمديم و لباس بسيار مناسبى به ما پوشاند.
ثُمَّ قَالَ لَنَا إِنْ تَتُوبُوا وَ تَصْلُحُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ يُلْحِقْكُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ فِي الْجَنَّةِ سپس به ما فرمود: اگر توبه كنيد و اصلاح گرديد، براى شما بهتر است؛ خداوند در بهشت، انگشتانتان را به شما پيوند خواهد نمود.
وَ إِنْ لَا تَفْعَلُوا يُلْحِقْكُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ فِي النَّارِ
و اگر توبه نكنيد، خداوند در دوزخ انگشتانتان را به شما پيوند خواهد نمود.
↙️ در روایت دیگری داریم.
الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَب. طَالِبٍ
زمانی که امیرالمومنین در جایگاه قضاوت بودند.
وَ هُوَ يَقْضِي بَيْنَ النَّاسِ إِذْ جَاءَهُ جَمَاعَةٌ مَعَهُمْ أَسْوَدُ مَشْدُودُ الْأَكْتَافِ
یک نفر را وارد کردند که دستهایش بسته بودند به حالت بازداشتی آوردند.
حضرت فرمود چه شده ؟ گفتند سارق در حال سرقت دستگیرشده، او اعتراف کرد که من سرقت کردم.
فرمود: میدانی به سرقت اعتراف کنی حد بر تو جاری میشود ؟
گفت بلی میدانم ولی من سرقت کردم و مستحق هستم که حد بر من جاری شود. فرمود حال که اعتراف کردی حد بر تو جاری میشود.
یکی از خوارج گفت من این صحنه را دیدم همانطور که انگشت ها داخل دست دیگرش بود خون میریخت درکوچه راه افتاده بود. با خود گفتم عجب موقعیت خوبی است فرد دست بریده را تحریک کنم و دشمنی برای علی بسازم .
پرسیدم چرا انگشت تو قطع شده؟
گفت سرقت کرده بودم مولای من علی (ع) دست مرا قطع کرد و من تعجب کردم و شروع کرد از فضائل امیرالمؤمنین گفت:
قَالَ قَطَعَ يَمِينِي سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ
سید الوصین چشم و چراغ مردم دستم را قطع کرده.
وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ
برترین مردم علی بن ابیطالب.
إِمَامُ الْهُدَى وَ زَوْجُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ابْنَةِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَبُو الْحَسَنِ الْمُجْتَبَى وَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى
امام هدایت همسر فاطمه و پدر حسنین ابوالحسن مرتضی
السَّابِقُ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ
سبقت گیرنده در جنات نعیم،
مُصَادِمُ الْأَبْطَالِ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الْجُهَّالِ
انتقام گیرنده از باطل و جاهلان.
ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ الْهَادِي إِلَى الرَّشَادِ وَ النَّاطِقُ بِالسَّدَادِ
پسر عم پیامبر، هادی بسوی رشد و نطق کننده محکم.
شُجَاعٌ مَكِّيٌّ
شجاع مکه…
و همینطور شروع کرد از فضائل حضرت گفتن.
الکواء منافق گفت: هر چه صبر کردم از دست بریده اش بگوید و کمی از حضرت بد بگوید اما دیدم نه!!!
هیچ بدی نگفت. به همین دلیل الکواء برگشت پیش امیرالمؤمنین :
فَقُلْتُ سَيِّدِي رَأَيْتُ عَجَباً
گفت چیزی دیدم تعجب بر انگیز .
قَالَ وَ مَا رَأَيْتَ قَالَ
او هم هر چه دیده بود بازگو کرد . صَادَفْتُ أَسْوَداً قُطِعَتْ يَمِينُهُ
حضرت، امام حسن را به دنبال آن فرد فرستاد و در بازار وی را یافت امیرالمؤمنین او را کنار خود گذاشت و عبا را بر دست کشید و نماز و دعا خواند.
بعداز اجرای حد انگشتان به کرامت امیرالمؤمنین معجزه شد و مثل روز اول سالم شد.
🔻نکته۲:
دست درازی و بی اعتنایی به بیت المال از بزرگترین گناهان است.
⏪تصرف کنندگان در اموال بیت المال مورد لعن همه انبیاء هستند.
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ ـ وَكُلُّ نَبيٍّ مُجابٍ ـ
پنج نفر اند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى، آنان را لعنت كرده است.
الزائدُ فيكِتابِ اللّه
۱. آن كس كه در كتاب خدا، آيه اى را زياد گرداند،
وَ التّارِكُ لِسُنَّتي
۲. و كسى كه سنّت و روش مرا، رها كند،
وَ الْمُكَذِّبُ بِقَدَرِاللّه
۳. و كسى كه قضا و قدر خدا را تكذيب کند.
ِوَ المُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتي
۴. و كسى كه حرمت اهل بيت مرا نگه ندارد؛
وَ الْمُسْتَأثِرُ بِالفَيْئ المُسْتَحِلُّ لَهُ
۵. كسى كه اموال عمومى را، به خود منحصر سازد و تصرّف در آن را به نفع خود حلال شمارد.
↩️ امیرالمومنین به خلیفه دوم فرمود:
ثَلاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَ عَمِلْتَ بِهِنَّ، كَفَتْكَ ما سِواهُنَّ،
سه چيز است كه اگر آنها را حفظ كنى و به آنها عمل كنى، از هر چيز ديگر، تو را كافى است.
و إنْ تَرَكْتَهنَّ لمْ يَنْفَعْكَ شيٌء سِواهُنّ.
و اگر آنها را ترك كنى، چيز ديگرى براى تو فايده ندارد.
قال: وَ ما هُنَّ يا أبَا الحَسَن؟
عمر گفت: آنها چيست؟
قالَ: إِقامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَريبِ وَ الْبَعيد
امام فرمود:
۱. اجراى حدود بر همه كس؛ چه از اقوام باشد و چه غير از آنان.
وَ الْحُكْمُ بِكتابِ اللّه ِ فِى الرِّضاء وَ السَّخَطِ
۲. حكم كردن طبق كتاب خدا، در حال خشنودى و خشم
وَ الْقِسْمُ بِالْعَدْلِ بَيْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ.
۳. تقسيم عادلانه بيت المال ميان همه ى مردم، از عَجَم و عرب.
↩️حتی حاکمان هم اجازه دخل و تصرف در بیت المال ندارند.
امیرالمومنین ع فرمود:
جُودُ الْوُلاةِ بِفَيءِ المُسْلِمينَ، جَوْرٌ وَ خَتَرٌ بخشش نا بجاى ـ حكمرانان از اموال عمومى مسلمانان، ستم و خيانت است.
↩️ سخت گیر بر خائن به بیت المال:
نامه ۲۰ نهج البلاغه:
وَ اِنّىِ أُقْسِمُ بِاللّه ِ قَسَما صَادِقا، لَئِنْ بَلَغَني أنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيءِ الْمُسْلِمينَ شَيْئا صَغيرا أوْ كَبيرا،
به خدا سوگند، سوگندى راست! كه اگر آگاه گردم كه در مال مسلمانان به كم و بيش خيانت ورزيده اى،
لَأشُدَّنَّ عَلَيْكَ شِدَّةً تَدَعُكَ قَليلَ الْوَفْرِ، ثَقيلَ الظهْرِ، ضَئيلَ الاَمْرِ. والسلام.
چنان بر تو سخت میگيرم كه سرمایه ات کم و بارت سنگین؛ و خوار و خفیف شوی.
🔀 خیانت به بیت المال برای شهید هم دردسر آفرین است.
«مِدعَم» از خدمتكاران پيامبر صلي الله عليه و آله در يكى از جنگ ها، همراه وى بود. او، در آن جنگ، به تير دشمن شهيد شد. مسلمانان، كنار پيكر او گرد آمده، مى گفتند: بهشت بر تو گوارا باد!
ولى پيامبر صلي الله عليه و آله سخنى نمى فرمود و خشمناك به نظر مى رسيد. حاضران، علت خشم را نمى دانستند كه ناگهان پيامبر فرمود:
و َالذى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! اِنَّ شَمْلَتَه الآنَ لَتُحتَرَقُ عَلَيْهِ فِي النارِ، كانَ غَلّها مِنْ فيء المُسْلمينَ يَوْمَ خِيبَرٍ
سوگند به خداوندى كه جان محمّد در دست اوست! روپوش او هم اكنون وى را در ميان آتش مى سوزاند؛ چون، او، آن روپوش را از بيت المال مسلمانان بدون رعايت مقررات و از روى خيانت برداشته بود.
🔀خیانت به بیت المال انسان را از حیوان پست تر میکند.
نامه ۷۱ نهج البلاغه:
وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَني عَنْكَ حَقّا، لَجَمَلُ أهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ
حضرت خطاب به «منذر بن جارود» فرمود: اگر آنچه كه از خيانت تو، به من رسيده است، درست باشد، شتر خانه ات و بند كفش ات، با ارزش تر از تو است.
🔀خیانت به بیت المال کوچک و بزرگ ندارد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
مَنْ اسْتَعْمَلْناهُ مِنْكُمْ عَلى عَمَلٍ، فَكَتَمَنا مِخْيَطا فَما فَوْقَهُ، كانَ غَلُولاً يَأتي بِهِ يَوْمَ الْقيامَة.
هركسی از شما رامسئول کاری کردیم و او سوزنى يا چيز مهم ترى را از ما پنهان کرد، آن خيانت گر را همراه با خيانت اش روز قيامت خواهند آورد.
اللهم لا تسلّط علی مَن لا یرحمُنا
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۹/۲۶ . ۱۴جمادی الثانی
حکمت ۲۷1
رُوِيَ أَنَّهُ (علیه السلام) رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ، أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ [عُرْضِ] النَّاسِ؛ فَقَالَ (علیه السلام):
أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ، مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ، فَقَطَعَ يَدَهُ.
گويند دو مرد را نزد او آوردند كه از مال خدا دزدى كرده بودند. يكى از آن دو، برده اى بود از آن بيت المال مسلمانان و ديگرى، برده اى بود از آن يكى از مردم. فرمود:
آن كه از بيت المال است، حدى بر او نيست، زيرا برخى از مال خدا را برخى از مال خدا خورده است. اما ديگرى را بايد حد زد. و دستش را بريد.
💠رُوِيَ أَنَّهُ (علیه السلام) رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ
روايت شده است كه دو نفر را خدمت امام عليه السلام آوردند كه هر دو از بيت المال سرقت كرده بودند.
💠 أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ / عُرْضِ النَّاسِ
يكى از آن دو، برده اى متعلق به بيت المال بود و ديگرى متعلق به بعضى از مردم.
[“عُرُوض” جمع عَرض به معناى متاع است، بنابراين «عُرُوضُ النّاس» يعنى غلامى كه از امتعه و دارايى مردم محسوب مى شده نه بيت المال.
ولی «عُرض» به معناى توده مردم يا ساير مردم است.
بنا بر اختلاف نسخه، نفر دوم یا “عُرُوضُ النّاس” بوده یعنی برده ی متعلق به دیگران.
یا “عُرضُ النّاس” بوده به معنای یکی از مردم که به معنای آزاده بودن آنست]
💠 فَقَالَ (علیه السلام): أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ
امام عليه السلام فرمود: اما اين يكى برده بيت المال_ خودش مال خداست و حدى بر او نيست،
💠مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً
چراكه بخشى از مال خداوند است ، و بخش ديگر را خورده!
💠وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ، فَقَطَعَ يَدَهُ
و اما آن ديگرى بايد حد شديد بر او جارى شود و دست او را قطع كردند.
⏪ یک دزدی و دو حکم متفاوت:
أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ ، مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً
برای کسی که خودش برده بیت المال است حکم بریدن انگشت اجرا نمیشود.
اين حكم در كتاب حدود در ميان فقهاى شيعه مسلم است كه اگر برده اى جزء غنائم جنگى باشد و چيزى از غنيمت را سرقت كند مشمول حكم قطع دست نمى شود.
📕مرحوم صاحب جواهر بعد از ذكر اين حكم میگويد:
«بِلا خِلافٍ أجِدُهُ فيهِ»
هيچ اختلافى در اين حكم در ميان فقهاى اصحاب نيافتم.
↙️ فلسفه و حکمت این حکم شاید این باشد که اگر چنين برده اى قطع دست شود، نه تنها به نفع بيت المال نيست، بلكه ضرر بيشترى به بيت المال مى خورد. و طبعا بیت المال را باید حفظ کرد نه آنکه آن را در معرض خطر قرار داد.
🔻نکته ۱ :
این حکم فقط در مورد بیت المال صادق نیست بلکه در مورد اموال شخصی هم صادق است.
مثلا آنجایی که برده ای از اموال صاحبش دزدی میکند. اینجا تکلیف چیست؟
امیرالمومنین صلواه الله علیه :
عَبْدِي إِذَا سَرَقَنِي لَمْ أَقْطَعْهُ
هرگاه برده من از خودم سرقت كند، دستش را قطع نمىكنم.
وَ عَبْدِي إِذَا سَرَقَ غَيْرِي قَطَعْتُهُ
اما اگر برده من از شخص ديگرى سرقت نمايد، دستش را قطع خواهم نمود.
وَ عَبْدُ اَلْإِمَارَةِ إِذَا سَرَقَ لَمْ أَقْطَعْهُ لِأَنَّهُ فَيْءٌ و اگر برده حكومتى دزدى كند، دستش را قطع نمىكنم؛ زيرا او غنيمتى است كه از كفار به مسلمانان رسيده است.
🔻 نکته ۲:
قطع نشدن دست این شخص به معنای رها کردن او نیست بلکه حاكم شرع او را تأديب مى كند به گونه اى كه بار ديگر بر اين كار جرأت نكند.
به این تادیب در اصطلاح شرعی “تعزیر” گفته میشود. با این تفاوت که در حد، نوع مجازات و شدت آن کاملا معلوم است ولی در تعزیر نوع و کیفیت تادیب به عهده ی حاکم شرع است ولی او باید تادیبی را انتخاب کند که اثر گذار باشد.
باید مقدار تعزیر کمتر از مقدار حد باشد. مثلا در آنجایی که غلام بیت المال از بیت المال دزدی کرد، انگشت قطع نمیشود ولی شلاق زدن یا تبعید به کارهای سخت تر ممکن است.
⏪حکم شخص دوم دخیل در دزدی:
وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ، فَقَطَعَ يَدَهُ.
ولی برای شخصی که غلام بیت المال نبوده، مثل بقیه دزدی ها، اگر شرایط گفته شده در فقه را داشته باشد مشمول قطع انگشت میشود.
↙️ شروط قطع انگشت فراوان اند مثلا اینکه دزدی از حرز صورت گرفته باشد و درب بسته ای باز شده باشد.
1⃣ دزد حالت اضطرار و گرسنگی شدید نداشته باشد.
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا يَقْطَعُ السَّارِقَ فِي أَيَّامِ الْمَجَاعَةِ. ۱
امیرالمومنین در ایام خشکسالی دست دزد را قطع نمیکرد _شرایط اضطرار گرسنگی مانع قطع انگشت است_)
2⃣ دزد به اندازه ی دزدی اش از بیت المال سهم نداشته باشد.
(مثل اینکه بنا باشد به هر مسلمانی یک درهم بدهند و او این یک درهم را بدزدد که در این صورت حد بر او جاری نمیشود ولی تعزیر چرا.)
أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أُتِيَ بِرَجُلٍ سَرَقَ مِنْ بَيْتِ اَلْمَالِ فَقَالَ لاَ يُقْطَعُ فَإِنَّ لَهُ فِيهِ نَصِيباً .
شخص سارقی نزد حضرت اوردند ، فرمود: چون او از بیت المال بهره و نصیبی داشت انگشت او قطع نمیشود.
🔻نکته:
علامه شوشتری میفرماید:
لفظ ” الْحَدُّ الشَّدِيدُ ” در جمله
” وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ “
وجهی ندارد، زیرا حد، حد است و ضعیف و شدید ندارد.
↙️اگر چه اصل اجرای حد، شدید و خفیف ندارد ولی با توجه به اینکه سرقت از بیت المال بوده، شدید بودن حد به معنای شدید بودن مقدمات و موخرّات اجرای آن است. مثلا در ملا عام انجام دادن آن و…
به نحوی که دزدی از بیت المال شدید تر باشد، تا برای مردم.
⏪ دزدی از اموال خصوصی.
🔻نکته1:
شدت در اجرای حکم و مهربانی به خطاکار در سیره امیرالمومنین
کافی ج۷ ص۲۶۴/ راوی میگوید:
مَرَرْتُ بِحَبَشِيٍّ وَ هُوَ يَسْتَسْقِي بالْمَدِينَةِ وَ إِذَا هُوَ أَقْطَعُ
حارث بن حصيره گويد:
مردى حبشى را كه در مدينه سقايى مىكرد ديدم كه دستش قطع شده بود. فَقُلْتُ لَهُ مَنْ قَطَعَكَ
به او گفتم: دستت را چهكسى قطع كرده است؟
فَقَالَ قَطَعَنِي خَيْرُ النَّاسِ
گفت: بهترين مردم دستم را قطع نموده است.
إِنَّا أُخِذْنَا فِي سَرِقَةٍ وَ نَحْنُ ثَمَانِيَةُ نَفَرٍ فَذُهِبَ بِنَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَقْرَرْنَا بِالسَّرِقَةِ
هشت نفر بوديم كه در جريان سرقتى دستگير شديم، ما را نزد حضرت على عليه السّلام بردند. ما به سرقت اقرار كرديم. فَقَالَ لَنَا تَعْرِفُونَ أَنَّهَا حَرَامٌ قُلْنَا نَعَمْ
حضرت به ما فرمود: آيا مىدانيد دزدى حرام است؟ گفتيم: آرى.
فَأَمَرَ بِنَا فَقُطِعَتْ أَصَابِعُنَا مِنَ الرَّاحَةِ وَ خُلِّيَتِ الْإِبْهَامُ
آن حضرت دستور داد انگشتان ما را از ناحيه كف دست بريدند؛ به جز انگشت ابهام.
ثُمَّ أَمَرَ بِنَا فَحُبِسْنَا فِي بَيْتٍ يُطْعِمُنَا فِيهِ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ حَتَّى بَرَأَتْ أَيْدِينَا
سپس دستور داد ما را در خانهاى زندانى كردند. در آن خانه، به ما روغن و عسل دادند تا دستمان بهبود يافت.
ثُمَّ أَمَرَ بِنَا فَأُخْرِجْنَا وَ كَسَانَا فَأَحْسَنَ كِسْوَتَنَا
آنگاه به ما دستور داد تا از آن خانه بيرون آمديم و لباس بسيار مناسبى به ما پوشاند.
ثُمَّ قَالَ لَنَا إِنْ تَتُوبُوا وَ تَصْلُحُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ يُلْحِقْكُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ فِي الْجَنَّةِ سپس به ما فرمود: اگر توبه كنيد و اصلاح گرديد، براى شما بهتر است؛ خداوند در بهشت، انگشتانتان را به شما پيوند خواهد نمود.
وَ إِنْ لَا تَفْعَلُوا يُلْحِقْكُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ فِي النَّارِ
و اگر توبه نكنيد، خداوند در دوزخ انگشتانتان را به شما پيوند خواهد نمود.
↙️ در روایت دیگری داریم.
الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَب. طَالِبٍ
زمانی که امیرالمومنین در جایگاه قضاوت بودند.
وَ هُوَ يَقْضِي بَيْنَ النَّاسِ إِذْ جَاءَهُ جَمَاعَةٌ مَعَهُمْ أَسْوَدُ مَشْدُودُ الْأَكْتَافِ
یک نفر را وارد کردند که دستهایش بسته بودند به حالت بازداشتی آوردند.
حضرت فرمود چه شده ؟ گفتند سارق در حال سرقت دستگیرشده، او اعتراف کرد که من سرقت کردم.
فرمود: میدانی به سرقت اعتراف کنی حد بر تو جاری میشود ؟
گفت بلی میدانم ولی من سرقت کردم و مستحق هستم که حد بر من جاری شود. فرمود حال که اعتراف کردی حد بر تو جاری میشود.
یکی از خوارج گفت من این صحنه را دیدم همانطور که انگشت ها داخل دست دیگرش بود خون میریخت درکوچه راه افتاده بود. با خود گفتم عجب موقعیت خوبی است فرد دست بریده را تحریک کنم و دشمنی برای علی بسازم .
پرسیدم چرا انگشت تو قطع شده؟
گفت سرقت کرده بودم مولای من علی (ع) دست مرا قطع کرد و من تعجب کردم و شروع کرد از فضائل امیرالمؤمنین گفت:
قَالَ قَطَعَ يَمِينِي سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ
سید الوصین چشم و چراغ مردم دستم را قطع کرده.
وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ
برترین مردم علی بن ابیطالب.
إِمَامُ الْهُدَى وَ زَوْجُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ابْنَةِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَبُو الْحَسَنِ الْمُجْتَبَى وَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى
امام هدایت همسر فاطمه و پدر حسنین ابوالحسن مرتضی
السَّابِقُ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ
سبقت گیرنده در جنات نعیم،
مُصَادِمُ الْأَبْطَالِ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الْجُهَّالِ
انتقام گیرنده از باطل و جاهلان.
ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ الْهَادِي إِلَى الرَّشَادِ وَ النَّاطِقُ بِالسَّدَادِ
پسر عم پیامبر، هادی بسوی رشد و نطق کننده محکم.
شُجَاعٌ مَكِّيٌّ
شجاع مکه…
و همینطور شروع کرد از فضائل حضرت گفتن.
الکواء منافق گفت: هر چه صبر کردم از دست بریده اش بگوید و کمی از حضرت بد بگوید اما دیدم نه!!!
هیچ بدی نگفت. به همین دلیل الکواء برگشت پیش امیرالمؤمنین :
فَقُلْتُ سَيِّدِي رَأَيْتُ عَجَباً
گفت چیزی دیدم تعجب بر انگیز .
قَالَ وَ مَا رَأَيْتَ قَالَ
او هم هر چه دیده بود بازگو کرد . صَادَفْتُ أَسْوَداً قُطِعَتْ يَمِينُهُ
حضرت، امام حسن را به دنبال آن فرد فرستاد و در بازار وی را یافت امیرالمؤمنین او را کنار خود گذاشت و عبا را بر دست کشید و نماز و دعا خواند.
بعداز اجرای حد انگشتان به کرامت امیرالمؤمنین معجزه شد و مثل روز اول سالم شد.
🔻نکته۲:
دست درازی و بی اعتنایی به بیت المال از بزرگترین گناهان است.
⏪تصرف کنندگان در اموال بیت المال مورد لعن همه انبیاء هستند.
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ ـ وَكُلُّ نَبيٍّ مُجابٍ ـ
پنج نفر اند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى، آنان را لعنت كرده است.
الزائدُ فيكِتابِ اللّه
۱. آن كس كه در كتاب خدا، آيه اى را زياد گرداند،
وَ التّارِكُ لِسُنَّتي
۲. و كسى كه سنّت و روش مرا، رها كند،
وَ الْمُكَذِّبُ بِقَدَرِاللّه
۳. و كسى كه قضا و قدر خدا را تكذيب کند.
ِوَ المُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتي
۴. و كسى كه حرمت اهل بيت مرا نگه ندارد؛
وَ الْمُسْتَأثِرُ بِالفَيْئ المُسْتَحِلُّ لَهُ
۵. كسى كه اموال عمومى را، به خود منحصر سازد و تصرّف در آن را به نفع خود حلال شمارد.
↩️ امیرالمومنین به خلیفه دوم فرمود:
ثَلاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَ عَمِلْتَ بِهِنَّ، كَفَتْكَ ما سِواهُنَّ،
سه چيز است كه اگر آنها را حفظ كنى و به آنها عمل كنى، از هر چيز ديگر، تو را كافى است.
و إنْ تَرَكْتَهنَّ لمْ يَنْفَعْكَ شيٌء سِواهُنّ.
و اگر آنها را ترك كنى، چيز ديگرى براى تو فايده ندارد.
قال: وَ ما هُنَّ يا أبَا الحَسَن؟
عمر گفت: آنها چيست؟
قالَ: إِقامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَريبِ وَ الْبَعيد
امام فرمود:
۱. اجراى حدود بر همه كس؛ چه از اقوام باشد و چه غير از آنان.
وَ الْحُكْمُ بِكتابِ اللّه ِ فِى الرِّضاء وَ السَّخَطِ
۲. حكم كردن طبق كتاب خدا، در حال خشنودى و خشم
وَ الْقِسْمُ بِالْعَدْلِ بَيْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ.
۳. تقسيم عادلانه بيت المال ميان همه ى مردم، از عَجَم و عرب.
↩️حتی حاکمان هم اجازه دخل و تصرف در بیت المال ندارند.
امیرالمومنین ع فرمود:
جُودُ الْوُلاةِ بِفَيءِ المُسْلِمينَ، جَوْرٌ وَ خَتَرٌ بخشش نا بجاى ـ حكمرانان از اموال عمومى مسلمانان، ستم و خيانت است.
↩️ سخت گیر بر خائن به بیت المال:
نامه ۲۰ نهج البلاغه:
وَ اِنّىِ أُقْسِمُ بِاللّه ِ قَسَما صَادِقا، لَئِنْ بَلَغَني أنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيءِ الْمُسْلِمينَ شَيْئا صَغيرا أوْ كَبيرا،
به خدا سوگند، سوگندى راست! كه اگر آگاه گردم كه در مال مسلمانان به كم و بيش خيانت ورزيده اى،
لَأشُدَّنَّ عَلَيْكَ شِدَّةً تَدَعُكَ قَليلَ الْوَفْرِ، ثَقيلَ الظهْرِ، ضَئيلَ الاَمْرِ. والسلام.
چنان بر تو سخت میگيرم كه سرمایه ات کم و بارت سنگین؛ و خوار و خفیف شوی.
🔀 خیانت به بیت المال برای شهید هم دردسر آفرین است.
«مِدعَم» از خدمتكاران پيامبر صلي الله عليه و آله در يكى از جنگ ها، همراه وى بود. او، در آن جنگ، به تير دشمن شهيد شد. مسلمانان، كنار پيكر او گرد آمده، مى گفتند: بهشت بر تو گوارا باد!
ولى پيامبر صلي الله عليه و آله سخنى نمى فرمود و خشمناك به نظر مى رسيد. حاضران، علت خشم را نمى دانستند كه ناگهان پيامبر فرمود:
و َالذى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ! اِنَّ شَمْلَتَه الآنَ لَتُحتَرَقُ عَلَيْهِ فِي النارِ، كانَ غَلّها مِنْ فيء المُسْلمينَ يَوْمَ خِيبَرٍ
سوگند به خداوندى كه جان محمّد در دست اوست! روپوش او هم اكنون وى را در ميان آتش مى سوزاند؛ چون، او، آن روپوش را از بيت المال مسلمانان بدون رعايت مقررات و از روى خيانت برداشته بود.
🔀خیانت به بیت المال انسان را از حیوان پست تر میکند.
نامه ۷۱ نهج البلاغه:
وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَني عَنْكَ حَقّا، لَجَمَلُ أهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ
حضرت خطاب به «منذر بن جارود» فرمود: اگر آنچه كه از خيانت تو، به من رسيده است، درست باشد، شتر خانه ات و بند كفش ات، با ارزش تر از تو است.
🔀خیانت به بیت المال کوچک و بزرگ ندارد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
مَنْ اسْتَعْمَلْناهُ مِنْكُمْ عَلى عَمَلٍ، فَكَتَمَنا مِخْيَطا فَما فَوْقَهُ، كانَ غَلُولاً يَأتي بِهِ يَوْمَ الْقيامَة.
هركسی از شما رامسئول کاری کردیم و او سوزنى يا چيز مهم ترى را از ما پنهان کرد، آن خيانت گر را همراه با خيانت اش روز قيامت خواهند آورد.
اللهم لا تسلّط علی مَن لا یرحمُنا