ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت دویست و شصت و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۱/۹/۴ . ۲۲جمادی الاولی

💢 حکمت ۲۶۵ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت دویست و شصت و پنجم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
34:44 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ

صَاحِبُ آلسُّلْطَانِ كَرَاكِبِ آلأَسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
همنشين سلطان مانند کسى است که بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است

💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً، كَانَ دَوَاءً
گفتار دانشمندان اگر صحيح و درست باشد دوا و داروى شفابخش است؛

💠وَ إِذَا كَانَ خَطَأً، كَانَ دَاء.
و اگر نادرست و خطا باشد درد و بيمارى است.

⛔️حضرت در نامه ۳۱ در یک قاعده کلی فرمود:
رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاء
اشاره به اين که زخم هايى هست که تنها درمان آن در گذشته داغ کردن و سوزاندن بود، به يقين در آن جا مرهم نهادن بيهوده و گاه سبب افزايش بيمارى است.
در واقع حکمت ۲۶۵ یک مصداق از آن قاعده کلی نامه ۳۱ است.

⭕️در نگاه اول این جمله حضرت مختص به حکما نیست بلکه همه افراد اگر حرف درستی بزنند مانند داروی شفابخش است و اگر حرف اشتباهی بزنند مانند سم مهلک است.
ولی از کلام حضرت استفاده میشود که کلام حکما به خاطر میزان مقبولیت و اثر گذاری، حائز اهمیت ویژه است. وقتی کسی مستمع دارد، مخاطب دارد، حرف او شنیده میشود و مورد اقبال قرار میگیرد طبعا خیلی بیشتر باید مراقب باشد چرا که میتواند التیام دهد، یا هلاک کند.

💠 إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً، كَانَ دَوَاءً
دو معنا برای “حکیم” در این حکمت وجود دارد:

◀️ الف. علامه طباطبایی در المیزان در تعریف حکمت میفرماید:
الْحِكْمَةُ هِيَ الْقَضَايَا الحقَّةُ الْمُطَابَقَةُ لِلْوَاقِعِ مِنْ حَيْثُ اشْتِمَالِهَا بِنَحْوٍ عَلَى سَعَادَةِ الْإِنْسَانِ ‏
حكمت عبارت است از قضاياى حقه‏اى كه مطابق با واقع باشد، يعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد.
طبق تعریف علامه طباطبایی، عالمی که هم بداند هم بتواند مصداق و موضوع را تشخیص بدهد و این دو را بر هم تطبیق کند میشود حکیم. کسی که از جهت تئوری درس خوانده باشد و بلد باشد ولی نتواند همین امور را در مصادیق مختلف پیاده کند، حکیم نیست.

🛑طبق این تعریف حضرت به عالمان روش شناس دستور میدهد که علم خود را اظهار کنند، مصادیق را تشخیص دهند و به مردم جامعه اعلام کنند.

⏪تشخیص موضوع به عهده مخاطب یا عالم؟
در بین علما و بزرگان جمله ای معروف است که میگویند :
“وظیفه علما بیان حکم است نه تعیین موضوع”
این جمله در جایگاه خود درست است زیرا فقیه باید حکم مساله را بیان کند.
مثلا بگوید خون نجس است.
ولی اینکه این لکه روی لباس من خون است یا رنگ را خود شخص باید تشخیص دهد و مطابق با آن عمل کند.
ولی در بسیاری از اوقات مردم در همین تعیین مصداق ها دچار تحیر هستند، حضرت میفرماید ایجا باید عالم حکیم وارد شود و مشکل را برطرف کند، سخن بگوید تا مشکل حل بشود.
اینکه حجاب واجب است را آن شخصی که دخترش بی حجاب شده یفهمد، اینکه نماز واجب است را آن شخصی که پسرش بی نماز شده میفهمد ولی راه با حجاب کردن چیست؟ روش نماز خوان کردن چیست؟
حضرت می فرماید حکیم کسی است که حکم را میداند و می تواند آن را به صورت روش مند پیاده کند تا افراد را به سعادت برساند.

◀️ ب. مرحوم خوئی در منهاج البراعه میفرماید احتمال دارد که بگوییم در بسیاری از فرهنگ ها به طبیب و اطباء، حکیم گفته میشده،
( مثلاً ابوعلى سينا در عين حالى كه فيلسوف بود طبيب هم بود؛ و علم طبّ در حوزه هاى علميه هم رايج بود به طورى كه بسيارى از بزرگان دينى علم طبّ هم مى خواندند)
و شاید مقصود کلام حضرت این باشد که دکتر اگر درست تشخیص بدهد و نسخه بپیچد باعث سلامتی است و اگر اشتباه تشخیص بدهد و نسخه بپیچد باعث هلاکت است.

❌با توجه به این معنا، حضرت با پزشکان صحبت میکند و میفرماید شما باید حاذق باشید، بدون توجه به اینکه بیمار شما در چه طبقه اجتماعی است، وضعیت مالی او چگونه است، در بیمارستان دولتی به شما مراجعه کرده یا مطب خصوصی و… باید درست تشخیص دهید و درست معالجه کنید، تشخیص اشتباه شما یا معالجه اشتباه شما میتواند مرگ یا حیات افراد را در پی داشته باشد.
قطعا طبیب و طبابت یکی از مصادیق حکیم است ولی محدود کردن حکیم به این معنا درست نیست.

⛔️سخن گفتن انسان نادان و سکوت انسان دانا هر دو فساد زا است.
حضرت در حکمت ۱۰۷ فرمود:
رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا يَنْفَعُهُ.
چه بسا عالمى را كه جهلش از پاى در آورد و در حالیکه، علمش با او بود و برای او سود نكرد.
 
❌ بدون علم حرف زدن باعث هلاکت است. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله فرمود :
إذا ظَهَرتِ البِدعُ في اُمّتي فلْيُظهِرِ العالِمُ علمَهُ ، فمَن لَم يَفعلْ فعَلَيهِ لَعنةُ اللّه ِ هرگاه بدعتها در ميان امّتم پديدار شوند بر عالِم است كه علم خود را آشكار سازد. پس هر كس چنين نكند، لعنت خدا بر او باد..

⏪ در موقع حرف زدن سکوت کردن باعث گمراهی و هلاکت است.
بزرگان خیلی باید مواظب باشند؛ لغزش عالِم به منزله لغزش عالَم است.
امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرِقُ وَيُغْرِقُ مَعَها خَلْقٌ
لغزش عالِم مانند شكستن كشتى است كه هم آن كشتى غرق مى شود و هم تمام سرنشينان.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
زَلَّةُ الْعالِمِ تُفْسِدُ عَوالِمَ
لغزش عالِم، جهانى را فاسد مى كند.

⛔️بزرگان و صاحب نفوذها غلت گمراهی جهنمی ها هستند.
قرآن کریم از زبان گناهکاران اهل جهنم میگویند:
《رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ》
خداوندا ما از رؤسا و بزرگانمان پيروى كرديم و آنها ما را از راه راست منحرف ساخته و گمراه كردند.

⏪گرچه واژه هاى «سادَتَنا» و «كُبَراءَنا» مفهوم وسيعى دارند؛ ولى دانشمندانِ مقبول جامعه يكى از مصاديق آن محسوب مى شوند.

❌حرف شنوی از عالِم دنیا زده ممنوع:
أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ ع لَا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي
خداوند به داوود عليه السلام وحى كرد كه : «ميان من و خودت ، عالِمى را كه دلباخته دنياست قرار مده ، كه تو را از طريق محبّتم باز مى دارد.
فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ اينان در حقيقت ، راهزنان راه ، بندگانِ جوياى من هستند.
إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ
كمترين كيفرى كه به آنان مى دهم ، اين است كه شيرينىِ مناجات با خودم را از دل هايشان بر مى دارم.

⭕️بدانید که چه می گویید.
پیامبر به ابوذر فرمود:
یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ لِسانِ كُلِّ قائِل فَلْیَتَقِّ اللّهَ امْرَءٌ وَ لْیَعْلَمْ ما یَقُولُ
ای اباذر خداوند نزد زبان گوینده است. پز باید هر کس تقوا داشته باشد و بداند انچه را که می گوید بر اساس تقوا باشد.

⏪قاعده ی کلی برای سخن گفتتن:
حضرت در خطبه ۱۷۶ فرمود:
إِذا أَرادَ أَنْ یَتَكَلَّمَ بِكَلام تَدَبَّرَهُ فى نَفْسِهِ، فَإِنْ كانَ خَیْراً أَبْداهُ وَ إِنْ كانَ شَرّاً وَاراهُ چون مى‌خواهد سخنى بر زبان آورد، در آن نیك بیندیشد، اگر نیك است آشكارش كند و اگر بد است پنهانش دارد.

🔻نکته1:
عمده آن است که ما باور کنیم حرف گاهی نیش است و گاهی نوش، گاهی حیات است و گاهی هلاکت.
إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً، كَانَ دَوَاءً وَ إِذَا كَانَ خَطَأً، كَانَ دَاء
گفتار دانشمندان اگر صحيح و درست باشد دوا (داروى شفابخش) و اگر نادرست و خطا باشد درد و بيمارى است.
درحکمت ۳۹۴ فرمود:
رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْل‏
چه بسيار سخن هايى که از حمله کردن (و اعمال قدرت) نافذتر است.

⛔️حالا که حرف تاثیر دارد باید اهل”حرف درمانی” شویم.
ما یک گفتار درمانی داریم که اصلاح لکنت زبان است، یک حرف درمانی داریم که حل مشکلات و معضلات با سخن گفتن است.
زبان و گفتار میتواند دردهایی را شفا دهد، میتواند دردهایی را ایجاد کند.
دردهای جسمی با تلقین و سخن گفتن برطرف میشوند.
دردهای روحانی با سخن گفتن، مشاوره دادن از بین میروند.

💮خود توصیه به دعا خواندن، حرف درمانی است.
توصیه به وعظ و نصیحت شنیدن حرف درمانی است.
توصیه به شنیدن قرآن، شنیدن فضائل امیرالمومنین.
و در یک کلام کل کار روانشناسان، حرکت بر مدار حرف درمانی است،تشخیص و انتقال درست و تاثیر گذار مطلب است.

🔻نکته۲:
در کتابی به نام ،
” التراث العلوی المخطوط” در ادامه این متن آمده است:
أنَّ كَلامَ الحُكَماءِ إِذا كانَ صَوَاباً كَانَ دَواءً وإِذا كانَ خَطَأً كَانَ دَاءً فَاعْدِلْ عَنْهُمْ إلى طَرَائِفِ حُكمِهِم عَلَيهم السَّلامُ
حکما اگر حرف حقی بزنند داروی شفا بخش است و اگر حرف خطایی بزند داروی کشنده است.پس از حرف ناصواب آنان اعراض کن و به حرم ائمه علیهم السلام توجه کن.

❌وقتی میدانیم حرف افراد مختلف همانقدر که احتمال هدایت دارد، احتمال خطا و هلاکت نیز دارد، باید برویم از سرچشمه آب بخوریم. سرچشمه ای که به وحی متصل است و هیچگونه خطا و انحرافی در آن نیست.

💮 لزوم مطالعه و انس با نهج البلاغه آن است که این کتاب سرشار از حکمت هایی است که برای هدایت انسان است و دقیقا دست روی دردها میگذارد. به صورت مصداقی درد را نشان میدهد و درمان را ارائه میکند.

اللهم زیّن السنتنا بالقران

حکمت دویست و شصت و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۱/۹/۴ . ۲۲جمادی الاولی

💢 حکمت ۲۶۵ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت دویست و شصت و پنجم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
34:44 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ

صَاحِبُ آلسُّلْطَانِ كَرَاكِبِ آلأَسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
همنشين سلطان مانند کسى است که بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است

💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً، كَانَ دَوَاءً
گفتار دانشمندان اگر صحيح و درست باشد دوا و داروى شفابخش است؛

💠وَ إِذَا كَانَ خَطَأً، كَانَ دَاء.
و اگر نادرست و خطا باشد درد و بيمارى است.

⛔️حضرت در نامه ۳۱ در یک قاعده کلی فرمود:
رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاء
اشاره به اين که زخم هايى هست که تنها درمان آن در گذشته داغ کردن و سوزاندن بود، به يقين در آن جا مرهم نهادن بيهوده و گاه سبب افزايش بيمارى است.
در واقع حکمت ۲۶۵ یک مصداق از آن قاعده کلی نامه ۳۱ است.

⭕️در نگاه اول این جمله حضرت مختص به حکما نیست بلکه همه افراد اگر حرف درستی بزنند مانند داروی شفابخش است و اگر حرف اشتباهی بزنند مانند سم مهلک است.
ولی از کلام حضرت استفاده میشود که کلام حکما به خاطر میزان مقبولیت و اثر گذاری، حائز اهمیت ویژه است. وقتی کسی مستمع دارد، مخاطب دارد، حرف او شنیده میشود و مورد اقبال قرار میگیرد طبعا خیلی بیشتر باید مراقب باشد چرا که میتواند التیام دهد، یا هلاک کند.

💠 إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً، كَانَ دَوَاءً
دو معنا برای “حکیم” در این حکمت وجود دارد:

◀️ الف. علامه طباطبایی در المیزان در تعریف حکمت میفرماید:
الْحِكْمَةُ هِيَ الْقَضَايَا الحقَّةُ الْمُطَابَقَةُ لِلْوَاقِعِ مِنْ حَيْثُ اشْتِمَالِهَا بِنَحْوٍ عَلَى سَعَادَةِ الْإِنْسَانِ ‏
حكمت عبارت است از قضاياى حقه‏اى كه مطابق با واقع باشد، يعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد.
طبق تعریف علامه طباطبایی، عالمی که هم بداند هم بتواند مصداق و موضوع را تشخیص بدهد و این دو را بر هم تطبیق کند میشود حکیم. کسی که از جهت تئوری درس خوانده باشد و بلد باشد ولی نتواند همین امور را در مصادیق مختلف پیاده کند، حکیم نیست.

🛑طبق این تعریف حضرت به عالمان روش شناس دستور میدهد که علم خود را اظهار کنند، مصادیق را تشخیص دهند و به مردم جامعه اعلام کنند.

⏪تشخیص موضوع به عهده مخاطب یا عالم؟
در بین علما و بزرگان جمله ای معروف است که میگویند :
“وظیفه علما بیان حکم است نه تعیین موضوع”
این جمله در جایگاه خود درست است زیرا فقیه باید حکم مساله را بیان کند.
مثلا بگوید خون نجس است.
ولی اینکه این لکه روی لباس من خون است یا رنگ را خود شخص باید تشخیص دهد و مطابق با آن عمل کند.
ولی در بسیاری از اوقات مردم در همین تعیین مصداق ها دچار تحیر هستند، حضرت میفرماید ایجا باید عالم حکیم وارد شود و مشکل را برطرف کند، سخن بگوید تا مشکل حل بشود.
اینکه حجاب واجب است را آن شخصی که دخترش بی حجاب شده یفهمد، اینکه نماز واجب است را آن شخصی که پسرش بی نماز شده میفهمد ولی راه با حجاب کردن چیست؟ روش نماز خوان کردن چیست؟
حضرت می فرماید حکیم کسی است که حکم را میداند و می تواند آن را به صورت روش مند پیاده کند تا افراد را به سعادت برساند.

◀️ ب. مرحوم خوئی در منهاج البراعه میفرماید احتمال دارد که بگوییم در بسیاری از فرهنگ ها به طبیب و اطباء، حکیم گفته میشده،
( مثلاً ابوعلى سينا در عين حالى كه فيلسوف بود طبيب هم بود؛ و علم طبّ در حوزه هاى علميه هم رايج بود به طورى كه بسيارى از بزرگان دينى علم طبّ هم مى خواندند)
و شاید مقصود کلام حضرت این باشد که دکتر اگر درست تشخیص بدهد و نسخه بپیچد باعث سلامتی است و اگر اشتباه تشخیص بدهد و نسخه بپیچد باعث هلاکت است.

❌با توجه به این معنا، حضرت با پزشکان صحبت میکند و میفرماید شما باید حاذق باشید، بدون توجه به اینکه بیمار شما در چه طبقه اجتماعی است، وضعیت مالی او چگونه است، در بیمارستان دولتی به شما مراجعه کرده یا مطب خصوصی و… باید درست تشخیص دهید و درست معالجه کنید، تشخیص اشتباه شما یا معالجه اشتباه شما میتواند مرگ یا حیات افراد را در پی داشته باشد.
قطعا طبیب و طبابت یکی از مصادیق حکیم است ولی محدود کردن حکیم به این معنا درست نیست.

⛔️سخن گفتن انسان نادان و سکوت انسان دانا هر دو فساد زا است.
حضرت در حکمت ۱۰۷ فرمود:
رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا يَنْفَعُهُ.
چه بسا عالمى را كه جهلش از پاى در آورد و در حالیکه، علمش با او بود و برای او سود نكرد.
 
❌ بدون علم حرف زدن باعث هلاکت است. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله فرمود :
إذا ظَهَرتِ البِدعُ في اُمّتي فلْيُظهِرِ العالِمُ علمَهُ ، فمَن لَم يَفعلْ فعَلَيهِ لَعنةُ اللّه ِ هرگاه بدعتها در ميان امّتم پديدار شوند بر عالِم است كه علم خود را آشكار سازد. پس هر كس چنين نكند، لعنت خدا بر او باد..

⏪ در موقع حرف زدن سکوت کردن باعث گمراهی و هلاکت است.
بزرگان خیلی باید مواظب باشند؛ لغزش عالِم به منزله لغزش عالَم است.
امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرِقُ وَيُغْرِقُ مَعَها خَلْقٌ
لغزش عالِم مانند شكستن كشتى است كه هم آن كشتى غرق مى شود و هم تمام سرنشينان.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
زَلَّةُ الْعالِمِ تُفْسِدُ عَوالِمَ
لغزش عالِم، جهانى را فاسد مى كند.

⛔️بزرگان و صاحب نفوذها غلت گمراهی جهنمی ها هستند.
قرآن کریم از زبان گناهکاران اهل جهنم میگویند:
《رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ》
خداوندا ما از رؤسا و بزرگانمان پيروى كرديم و آنها ما را از راه راست منحرف ساخته و گمراه كردند.

⏪گرچه واژه هاى «سادَتَنا» و «كُبَراءَنا» مفهوم وسيعى دارند؛ ولى دانشمندانِ مقبول جامعه يكى از مصاديق آن محسوب مى شوند.

❌حرف شنوی از عالِم دنیا زده ممنوع:
أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ ع لَا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي
خداوند به داوود عليه السلام وحى كرد كه : «ميان من و خودت ، عالِمى را كه دلباخته دنياست قرار مده ، كه تو را از طريق محبّتم باز مى دارد.
فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ اينان در حقيقت ، راهزنان راه ، بندگانِ جوياى من هستند.
إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ
كمترين كيفرى كه به آنان مى دهم ، اين است كه شيرينىِ مناجات با خودم را از دل هايشان بر مى دارم.

⭕️بدانید که چه می گویید.
پیامبر به ابوذر فرمود:
یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ لِسانِ كُلِّ قائِل فَلْیَتَقِّ اللّهَ امْرَءٌ وَ لْیَعْلَمْ ما یَقُولُ
ای اباذر خداوند نزد زبان گوینده است. پز باید هر کس تقوا داشته باشد و بداند انچه را که می گوید بر اساس تقوا باشد.

⏪قاعده ی کلی برای سخن گفتتن:
حضرت در خطبه ۱۷۶ فرمود:
إِذا أَرادَ أَنْ یَتَكَلَّمَ بِكَلام تَدَبَّرَهُ فى نَفْسِهِ، فَإِنْ كانَ خَیْراً أَبْداهُ وَ إِنْ كانَ شَرّاً وَاراهُ چون مى‌خواهد سخنى بر زبان آورد، در آن نیك بیندیشد، اگر نیك است آشكارش كند و اگر بد است پنهانش دارد.

🔻نکته1:
عمده آن است که ما باور کنیم حرف گاهی نیش است و گاهی نوش، گاهی حیات است و گاهی هلاکت.
إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً، كَانَ دَوَاءً وَ إِذَا كَانَ خَطَأً، كَانَ دَاء
گفتار دانشمندان اگر صحيح و درست باشد دوا (داروى شفابخش) و اگر نادرست و خطا باشد درد و بيمارى است.
درحکمت ۳۹۴ فرمود:
رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْل‏
چه بسيار سخن هايى که از حمله کردن (و اعمال قدرت) نافذتر است.

⛔️حالا که حرف تاثیر دارد باید اهل”حرف درمانی” شویم.
ما یک گفتار درمانی داریم که اصلاح لکنت زبان است، یک حرف درمانی داریم که حل مشکلات و معضلات با سخن گفتن است.
زبان و گفتار میتواند دردهایی را شفا دهد، میتواند دردهایی را ایجاد کند.
دردهای جسمی با تلقین و سخن گفتن برطرف میشوند.
دردهای روحانی با سخن گفتن، مشاوره دادن از بین میروند.

💮خود توصیه به دعا خواندن، حرف درمانی است.
توصیه به وعظ و نصیحت شنیدن حرف درمانی است.
توصیه به شنیدن قرآن، شنیدن فضائل امیرالمومنین.
و در یک کلام کل کار روانشناسان، حرکت بر مدار حرف درمانی است،تشخیص و انتقال درست و تاثیر گذار مطلب است.

🔻نکته۲:
در کتابی به نام ،
” التراث العلوی المخطوط” در ادامه این متن آمده است:
أنَّ كَلامَ الحُكَماءِ إِذا كانَ صَوَاباً كَانَ دَواءً وإِذا كانَ خَطَأً كَانَ دَاءً فَاعْدِلْ عَنْهُمْ إلى طَرَائِفِ حُكمِهِم عَلَيهم السَّلامُ
حکما اگر حرف حقی بزنند داروی شفا بخش است و اگر حرف خطایی بزند داروی کشنده است.پس از حرف ناصواب آنان اعراض کن و به حرم ائمه علیهم السلام توجه کن.

❌وقتی میدانیم حرف افراد مختلف همانقدر که احتمال هدایت دارد، احتمال خطا و هلاکت نیز دارد، باید برویم از سرچشمه آب بخوریم. سرچشمه ای که به وحی متصل است و هیچگونه خطا و انحرافی در آن نیست.

💮 لزوم مطالعه و انس با نهج البلاغه آن است که این کتاب سرشار از حکمت هایی است که برای هدایت انسان است و دقیقا دست روی دردها میگذارد. به صورت مصداقی درد را نشان میدهد و درمان را ارائه میکند.

اللهم زیّن السنتنا بالقران

error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.