بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۷/۲۶ . ۱۴ربیع الثانی
💢 حکمت ۲50 💢
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَ حَلِّ آلْعُقُودِ، وَ نَقْضِ آلْهِمَمِ.
امام (عليه السلام) فرمود:
خداوند را از طريق بَرهم خوردن تصميم ها، فسخ پيمان ها و نقض اراده ها شناختم.
💠وَ قَالَ (علیه السلام): عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ، وَ حَلِّ الْعُقُودِ، وَ نَقْضِ الْهِمَم.
خداوند را بهوسيله بَرهم خوردن تصميمها، فسخ پيمانها و نقض ارادهها شناختم
🔹راههای فراوانی برای اثبات وجود خداوند مطرح است.
بعضی راهها جنبه ی حسی دارد مثل برهان نظم. که انسان نگاه به عالم هستی، بدن خود و جمیع آفرینش میکند و از نظم عمیق آن میفهمد که خدایی در عالم هست.
🔸بعضی راهها جنبه عقلی دارد مثل برهان حدوث و برهان واجب الوجود و …
بعضی راهها جنبه ی شهودی دارد و انسان میتواند با طهارت و از طریق فطرت نور خداوند را ببیند.
🔹در این حکمت نیز حضرت به ما میفرماید از طریق به هم خوردن تصمیم ها میتوان فهمید در عالم خدایی هست که اراده اش برهمه اراده ها غالب است .(برهان به هم خوردن تصمیم ها)
🔸فسخ عزيمت ها:
بسيار مىشود انسان تصميم محكمى بر كارى مىگيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع از آن مىگردد وانسان ناچار عقبنشينى مىكند و از آن چنين مىفهمد كه مافوق اراده ی او اراده ديگرى است
🔹بسيار اتفاق مى افتد كه انسان تصميم بر كارى مى گيرد و عزم مى نمايد آن را انجام دهد و به نظر خودش تمام مقدمات آن كار را فراهم مى سازد و چنان است كه از جانب او و از جهت نيتى كه دارد هيچ انصرافى حاصل نشده است و مى خواهد به هر قيمتى و به هر طور شد آن كار را تمام کند و تصميم خود را عملى سازد و از جهت مقدماتى كه بايد فراهم كند نيز به نظر خودش كوتاهى نكرده است. اما ناگهان مانعى كه معلوم است جريان غيبى است و به علل مادى نمى توان آن را مستند كرد، موجب مى شود كه نقشه او خنثى شود و با اينكه اراده اش محكم بود و مقدمات كار از هر جهت فراهم شده و اطمينان رسيدن به مقصود بود، جلوى نيل به مقصود گرفته مى شود و از آن عمل ممنوع مى گردد.
🔸در تاريخ حوادثى كه گواه اين مطلب باشد بسيار است و گاه هم توسلات و صدقات و دعاها موجب شده است كه نقشه هاى صد در صد مورد اطمينان دشمن “نظير جريان بسيار عجيب طبس” شكست بخورد و عزيمت هاشان باطل شود.
🔹طرف مقابل نیز صادق است،یعنی انسان اصلا اراده ی انجام کاری را ندارد ولی ناگاه می بیند که در بطن انجام این کار قرار گرفته است و هرچه فکر میکند چه شد، از کجا به اینجا رسید و وارد این مسیر شد هیچ چیزی به ذهنش نمیرسد. اراده خدا اگر بر انجام کاری تعلق گرفت آن کار انجام میشود و خود انسان نیز در آن برنامه و اراده الهی قرار میگیرد.
💠حَلِّ الْعُقُودِ،
باز شدن گره ها [حل العقود]
◀️ ۱. عقد به معنای پیمان
حل عقود هم به معنای از هم گسسته شدن عهد و پیمانها آمده است .
(انسان قراردادی ببندد و بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد این قرارداد نقض شود)
◀️ ۲. عقد به معنی گره:
اين احتمال نزديك به ذهن است كه مراد از حل عقود، باز كردن گره هاى امور و حل مشكلات و دشواريهاست. آرى گره ها بسته به لطف و عنايت خدا گاهى چنان باز مى شود كه به هيچ چيز جز مدد غيبى و عالم غيب امكان استناد ندارد.
انسان براى رسيدن به مقصود هر چه در توان دارد اقدام مى نمايد، اما همه درها را به روى خود بسته مى بيند و سعى و تلاش خود را بى ثمر مى يابد؛
ولى به عنايت الهى و به گونه اى كه در ذهنش خطور نمى كرد، درى كه هرگز باز شدنش را احتمال نمى داد به رويش باز مى شود و به مقصد نايل مى گردد.
🔅《 سيجعلُ اللهُ بعدَ عُسرٍ يُسراً؛ طلاق- 7》
🔅《فانّ مع العُسر يُسرا انّ مع العُسر يُسراً؛ انشراح- ۵و۶》
🔅《 و من يتوكل على الله فهو حَسبُه؛ طلاق- ۳》
🔅《من يتق الله يجعل له مِن امره يُسراً؛ طلاق- ۴》
💠نقض الهمم
شكسته شدن همت ها [نقض الهمم]
همّ و همت هم به معنای نيت و قصد است. یعنی انسان قصد و نیت كارى مى نمايد، نيت ديگر برايش حادث مى شود و خداوند در قلب او تغییری پیش می آورد که از آن نيت برمى گردد و دیگر آن را دنبال نمى نمايد.
🔹همین که ما همه کاره نیستیم یعنی خدا هست
اگر انسان “فعّال لما يَشاء” بود و هرچه مىخواست مىتوانست انجام دهد ممكن بود در وجود خدا شك كنيم؛ اما اينكه مىبيند مافوق اراده او، ارادهاى است كه در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مىزند يا مانع تحقق مراد او مىشود مىفهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد كه آن را بر طبق اراده حكيمانهاش تدبير و اداره مىكند.
🔸اصل در عزم انسان است، اگرچه گاهی خداوند عزم او را در هم می شکند
بعضى چنين پنداشتهاند كه اين كلام حكيمانه با آنچه در آيات قرآن درباره عزم و اراده آمده سازگار نيست؛
قرآن خطاب به پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مىگويد:
《 فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ؛؛ آل عمران- ۱۵۱ 》
و در نكوهش ترك اولاى آدم علیه السلام مىفرمايد:
《 و َلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما؛ طه -۱۱۴ 》
و همانا ما پیش از این با آدم علیه السلام عهدی بستیم که فریب شیطان نخورد و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم.
🔹پس عزم و اراده و تصمیم خود انسان مهم است ولی گاه موارد استثنايى پيش مىآيد كه انسان تصميمى مىگيرد و عزم خود را بر انجام كارى راسخ مىكند و ناگهان به علل ناشناختهاى بَرهم مىخورد، در اين موارد استثنايى انسان احساس مىكند كه ارادهاى مافوق اراده او وجود دارد در غرر الحکم فرمود:
مَنْ سَاءَ عَزْمُهُ رَجَعَ عَلَيْهِ سَهْمُهُ.
کسی که تصمیم بدی بگیرد ثمره اش به خودش بر میگردد
نمیتوان تصمیمات بد خودمان را پای خدا بنویسیم ولی بحث نقض همم نیزهست.
🔅 به تعبیر ضرب المثل:
اَلعبدُ یُدَبِّرَ وَ اللهُ یُقَدِّرَ
بنده تدبیر می کند، امّا خدا تقدیر می کند.
🔸 ما وظیفه مان تدبیر و برنامه ریزی است ولی خداوند نیز حکمتی دارد و طبق حکمت خود عمل میکند ولی نهایتا قدرت غالب قدرت خداوند است.
در روایت دیگری از امیرالمومنین داریم:
و قد سُئلَ عنِ الدَّليلِ على إثْباتِ الصّانعِ :
از ايشان سؤال شد : دليل بر اثبات صانع چيست؟
ثَلاثةُ أشْياءَ :
فرمود : سه چيز :
تَحْويلُ الحالِ ،
دگرگونى حالات ،
و ضَعْفُ الأرْكانِ ،
سست و ناتوان شدن اعضاى بدن،
و نَقْضُ الهِمَّةِ
و برهم خوردن خواست و اراده.
🔹همین که کسی هست تا وسط خوشحالی من، مرا غمگین کند و در دل بحران و ترس مرا خوشحال کند.
همین که با همه تدابیر و مراعات ها و ورزش کردن ها ناگهان اوضاع جسمی انسان به هم میریزد.
همین که قصد و اراده انسان تغییر میکند یعنی خدا هست.
↩️حکمت ۲۵۰ با اضافاتی قابل توجه آمده است ؛امام باقر علیه السلام :
إِنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّكَ؟
كسى از اميرمؤمنان عليه السلام سؤال كرد باچه وسيله پروردگارت راشناختهاى؟
قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهممم لَمَّا هَمَمْتُ فَحِيلَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي
خدا را بهوسيله فسخ اراده و نقض تصميمها شناختم.
اى بسا تصميم بر كارى گرفتم و او ميان من و خواستهام جدايى افكند.
و عزم انجام برنامهاى را داشتم و قضاى او عزم من را بَرهم زد،
از اينجا دانستم كه مدبّر، غير من است.
قَالَ فَبِمَا ذَا شَكَرْتَ نَعْمَاءَهُ
چگونه نعمت او را شکر کردی؟
قَالَ نَظَرْتُ إِلَى بَلَاءٍ قَدْ صَرَفَهُ عَنِّي…فَعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَنْعَمَ عَلَيَّ فَشَكَرْتُهُ
فرمود: نگاه کردم به بلایی که او از من دور کرد؛ از این جا دانستم که به من نعمت بخشوده و او را شکر میکنم.
🔸 اگر دیواری یک ذره ترک خورده باشید سالها بگذرد، خود به خود اصلاح نمیشود ولی می بینیم شکاف و نقص های زندگی ما را اصلاح میکند. پس کسی مشکل ما را حل میکند و جای شکرش باقی است.
آدمی مشکلاتش را بنویسد و زیر فرش بگذارد، می بیند بعد از ۶ ماه همه حل شدند. آیا خود بخود حل شدند؟ نه. خدایی هست که اصلاح کرد و باید شکر کرد. خدا باید به عوض بلاهایی که از ما دفع شده،شکر کنیم .
قَالَ فَلِمَا ذَا أَحْبَبْتَ لِقَاءَهُ
گفت: از چه رو ملاقات وی را دوست داری؟
قَالَ لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ.
فرمود وقتی دیدم خداوند دین ملائکه و رسول و مقربانش را در اختیار من هم گذاشته تا به آن دین در بیایم، فهمیدم خدا مرا فراموش نکرده و من هم ملاقات او را دوست داشتم
وقتی مرا مفتخر کرده که هم دین انبیاء و ملائکه اش باشم، وقتی می بینم انبیاء عظامش را برای هدایت ما فرستاده چرا دوستش نداشته باشم و عاشق لقائش نباشم.
🔺نکته ۱:
خرد و کلان عالم، تلخ و شیرین عالم تحت تدبیر و قدرت الهی است، با خدا ائتلاف کنیم تا امور اصلاح شوند.
📘امالی شیخ صدوق آمده :
قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ: « أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا من خداى يگانهاى هستم كه غير از من معبود شايستهاى نيست.
خَلَقْتُ اَلْمُلُوكَ وَ قُلُوبُهُمْ بِيَدِي
شاهان را من خلق كردم و قلبشان را در دست خويش دارم.
فَأَيُّمَا قَوْمٍ أَطَاعُونِي جَعَلْتُ قُلُوبَ اَلْمُلُوكِ عَلَيْهِمْ رَحْمَةً وَ أَيُّمَا قَوْمٍ عَصَوْنِي جَعَلْتُ قُلُوبَ اَلْمُلُوكِ عَلَيْهِمْ سَخْطَةً
هر امتى از من فرمان ببرد، قلب حاكمان را بر آنان پرمحبت مىكنم و هر امتى مرا فرمان نبرد، قلب حاكمان را بر آنان خشمگين مىسازم.
أَلاَ لاَ تَشْغَلُوا أَنْفُسَكُمْ بِسَبِّ اَلْمُلُوكِ تُوبُوا إِلَيَّ أَعْطِفْ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكُمْ
خويشتن را به ناسزا گفتن بر ضدحاكمان سرگرم نكنيد.بهسوى من بازگرديد كه قلبشان را نسبت به شما مهرورز سازم.
🔺نکته ۲:
به هم خوردن تصمیم ها نیز از روی مصلحت است
پشت پرده همه ی این بهم خوردن ها، نشدنیها ، و از برنامه جا ماندن، تصمیم و اراده ی الهی است،
تصمیمی که عین حکمت و مصلحت است. درست است که خداوند قدرتش بر همه قدرتها غالب است ولی باید بدانیم حکمت او نیز بر همه مصلحت ها غالب است. مبادا انسان به خاطر به هم خوردن اراده اش با خدا سر ناسازگاری بگذارد و نسبت به تصمیمات او اعتراض کند.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۷/۲۶ . ۱۴ربیع الثانی
💢 حکمت ۲50 💢
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَ حَلِّ آلْعُقُودِ، وَ نَقْضِ آلْهِمَمِ.
امام (عليه السلام) فرمود:
خداوند را از طريق بَرهم خوردن تصميم ها، فسخ پيمان ها و نقض اراده ها شناختم.
💠وَ قَالَ (علیه السلام): عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ، وَ حَلِّ الْعُقُودِ، وَ نَقْضِ الْهِمَم.
خداوند را بهوسيله بَرهم خوردن تصميمها، فسخ پيمانها و نقض ارادهها شناختم
🔹راههای فراوانی برای اثبات وجود خداوند مطرح است.
بعضی راهها جنبه ی حسی دارد مثل برهان نظم. که انسان نگاه به عالم هستی، بدن خود و جمیع آفرینش میکند و از نظم عمیق آن میفهمد که خدایی در عالم هست.
🔸بعضی راهها جنبه عقلی دارد مثل برهان حدوث و برهان واجب الوجود و …
بعضی راهها جنبه ی شهودی دارد و انسان میتواند با طهارت و از طریق فطرت نور خداوند را ببیند.
🔹در این حکمت نیز حضرت به ما میفرماید از طریق به هم خوردن تصمیم ها میتوان فهمید در عالم خدایی هست که اراده اش برهمه اراده ها غالب است .(برهان به هم خوردن تصمیم ها)
🔸فسخ عزيمت ها:
بسيار مىشود انسان تصميم محكمى بر كارى مىگيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع از آن مىگردد وانسان ناچار عقبنشينى مىكند و از آن چنين مىفهمد كه مافوق اراده ی او اراده ديگرى است
🔹بسيار اتفاق مى افتد كه انسان تصميم بر كارى مى گيرد و عزم مى نمايد آن را انجام دهد و به نظر خودش تمام مقدمات آن كار را فراهم مى سازد و چنان است كه از جانب او و از جهت نيتى كه دارد هيچ انصرافى حاصل نشده است و مى خواهد به هر قيمتى و به هر طور شد آن كار را تمام کند و تصميم خود را عملى سازد و از جهت مقدماتى كه بايد فراهم كند نيز به نظر خودش كوتاهى نكرده است. اما ناگهان مانعى كه معلوم است جريان غيبى است و به علل مادى نمى توان آن را مستند كرد، موجب مى شود كه نقشه او خنثى شود و با اينكه اراده اش محكم بود و مقدمات كار از هر جهت فراهم شده و اطمينان رسيدن به مقصود بود، جلوى نيل به مقصود گرفته مى شود و از آن عمل ممنوع مى گردد.
🔸در تاريخ حوادثى كه گواه اين مطلب باشد بسيار است و گاه هم توسلات و صدقات و دعاها موجب شده است كه نقشه هاى صد در صد مورد اطمينان دشمن “نظير جريان بسيار عجيب طبس” شكست بخورد و عزيمت هاشان باطل شود.
🔹طرف مقابل نیز صادق است،یعنی انسان اصلا اراده ی انجام کاری را ندارد ولی ناگاه می بیند که در بطن انجام این کار قرار گرفته است و هرچه فکر میکند چه شد، از کجا به اینجا رسید و وارد این مسیر شد هیچ چیزی به ذهنش نمیرسد. اراده خدا اگر بر انجام کاری تعلق گرفت آن کار انجام میشود و خود انسان نیز در آن برنامه و اراده الهی قرار میگیرد.
💠حَلِّ الْعُقُودِ،
باز شدن گره ها [حل العقود]
◀️ ۱. عقد به معنای پیمان
حل عقود هم به معنای از هم گسسته شدن عهد و پیمانها آمده است .
(انسان قراردادی ببندد و بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد این قرارداد نقض شود)
◀️ ۲. عقد به معنی گره:
اين احتمال نزديك به ذهن است كه مراد از حل عقود، باز كردن گره هاى امور و حل مشكلات و دشواريهاست. آرى گره ها بسته به لطف و عنايت خدا گاهى چنان باز مى شود كه به هيچ چيز جز مدد غيبى و عالم غيب امكان استناد ندارد.
انسان براى رسيدن به مقصود هر چه در توان دارد اقدام مى نمايد، اما همه درها را به روى خود بسته مى بيند و سعى و تلاش خود را بى ثمر مى يابد؛
ولى به عنايت الهى و به گونه اى كه در ذهنش خطور نمى كرد، درى كه هرگز باز شدنش را احتمال نمى داد به رويش باز مى شود و به مقصد نايل مى گردد.
🔅《 سيجعلُ اللهُ بعدَ عُسرٍ يُسراً؛ طلاق- 7》
🔅《فانّ مع العُسر يُسرا انّ مع العُسر يُسراً؛ انشراح- ۵و۶》
🔅《 و من يتوكل على الله فهو حَسبُه؛ طلاق- ۳》
🔅《من يتق الله يجعل له مِن امره يُسراً؛ طلاق- ۴》
💠نقض الهمم
شكسته شدن همت ها [نقض الهمم]
همّ و همت هم به معنای نيت و قصد است. یعنی انسان قصد و نیت كارى مى نمايد، نيت ديگر برايش حادث مى شود و خداوند در قلب او تغییری پیش می آورد که از آن نيت برمى گردد و دیگر آن را دنبال نمى نمايد.
🔹همین که ما همه کاره نیستیم یعنی خدا هست
اگر انسان “فعّال لما يَشاء” بود و هرچه مىخواست مىتوانست انجام دهد ممكن بود در وجود خدا شك كنيم؛ اما اينكه مىبيند مافوق اراده او، ارادهاى است كه در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مىزند يا مانع تحقق مراد او مىشود مىفهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد كه آن را بر طبق اراده حكيمانهاش تدبير و اداره مىكند.
🔸اصل در عزم انسان است، اگرچه گاهی خداوند عزم او را در هم می شکند
بعضى چنين پنداشتهاند كه اين كلام حكيمانه با آنچه در آيات قرآن درباره عزم و اراده آمده سازگار نيست؛
قرآن خطاب به پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مىگويد:
《 فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ؛؛ آل عمران- ۱۵۱ 》
و در نكوهش ترك اولاى آدم علیه السلام مىفرمايد:
《 و َلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما؛ طه -۱۱۴ 》
و همانا ما پیش از این با آدم علیه السلام عهدی بستیم که فریب شیطان نخورد و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم.
🔹پس عزم و اراده و تصمیم خود انسان مهم است ولی گاه موارد استثنايى پيش مىآيد كه انسان تصميمى مىگيرد و عزم خود را بر انجام كارى راسخ مىكند و ناگهان به علل ناشناختهاى بَرهم مىخورد، در اين موارد استثنايى انسان احساس مىكند كه ارادهاى مافوق اراده او وجود دارد در غرر الحکم فرمود:
مَنْ سَاءَ عَزْمُهُ رَجَعَ عَلَيْهِ سَهْمُهُ.
کسی که تصمیم بدی بگیرد ثمره اش به خودش بر میگردد
نمیتوان تصمیمات بد خودمان را پای خدا بنویسیم ولی بحث نقض همم نیزهست.
🔅 به تعبیر ضرب المثل:
اَلعبدُ یُدَبِّرَ وَ اللهُ یُقَدِّرَ
بنده تدبیر می کند، امّا خدا تقدیر می کند.
🔸 ما وظیفه مان تدبیر و برنامه ریزی است ولی خداوند نیز حکمتی دارد و طبق حکمت خود عمل میکند ولی نهایتا قدرت غالب قدرت خداوند است.
در روایت دیگری از امیرالمومنین داریم:
و قد سُئلَ عنِ الدَّليلِ على إثْباتِ الصّانعِ :
از ايشان سؤال شد : دليل بر اثبات صانع چيست؟
ثَلاثةُ أشْياءَ :
فرمود : سه چيز :
تَحْويلُ الحالِ ،
دگرگونى حالات ،
و ضَعْفُ الأرْكانِ ،
سست و ناتوان شدن اعضاى بدن،
و نَقْضُ الهِمَّةِ
و برهم خوردن خواست و اراده.
🔹همین که کسی هست تا وسط خوشحالی من، مرا غمگین کند و در دل بحران و ترس مرا خوشحال کند.
همین که با همه تدابیر و مراعات ها و ورزش کردن ها ناگهان اوضاع جسمی انسان به هم میریزد.
همین که قصد و اراده انسان تغییر میکند یعنی خدا هست.
↩️حکمت ۲۵۰ با اضافاتی قابل توجه آمده است ؛امام باقر علیه السلام :
إِنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّكَ؟
كسى از اميرمؤمنان عليه السلام سؤال كرد باچه وسيله پروردگارت راشناختهاى؟
قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهممم لَمَّا هَمَمْتُ فَحِيلَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي
خدا را بهوسيله فسخ اراده و نقض تصميمها شناختم.
اى بسا تصميم بر كارى گرفتم و او ميان من و خواستهام جدايى افكند.
و عزم انجام برنامهاى را داشتم و قضاى او عزم من را بَرهم زد،
از اينجا دانستم كه مدبّر، غير من است.
قَالَ فَبِمَا ذَا شَكَرْتَ نَعْمَاءَهُ
چگونه نعمت او را شکر کردی؟
قَالَ نَظَرْتُ إِلَى بَلَاءٍ قَدْ صَرَفَهُ عَنِّي…فَعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَنْعَمَ عَلَيَّ فَشَكَرْتُهُ
فرمود: نگاه کردم به بلایی که او از من دور کرد؛ از این جا دانستم که به من نعمت بخشوده و او را شکر میکنم.
🔸 اگر دیواری یک ذره ترک خورده باشید سالها بگذرد، خود به خود اصلاح نمیشود ولی می بینیم شکاف و نقص های زندگی ما را اصلاح میکند. پس کسی مشکل ما را حل میکند و جای شکرش باقی است.
آدمی مشکلاتش را بنویسد و زیر فرش بگذارد، می بیند بعد از ۶ ماه همه حل شدند. آیا خود بخود حل شدند؟ نه. خدایی هست که اصلاح کرد و باید شکر کرد. خدا باید به عوض بلاهایی که از ما دفع شده،شکر کنیم .
قَالَ فَلِمَا ذَا أَحْبَبْتَ لِقَاءَهُ
گفت: از چه رو ملاقات وی را دوست داری؟
قَالَ لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ.
فرمود وقتی دیدم خداوند دین ملائکه و رسول و مقربانش را در اختیار من هم گذاشته تا به آن دین در بیایم، فهمیدم خدا مرا فراموش نکرده و من هم ملاقات او را دوست داشتم
وقتی مرا مفتخر کرده که هم دین انبیاء و ملائکه اش باشم، وقتی می بینم انبیاء عظامش را برای هدایت ما فرستاده چرا دوستش نداشته باشم و عاشق لقائش نباشم.
🔺نکته ۱:
خرد و کلان عالم، تلخ و شیرین عالم تحت تدبیر و قدرت الهی است، با خدا ائتلاف کنیم تا امور اصلاح شوند.
📘امالی شیخ صدوق آمده :
قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ: « أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا من خداى يگانهاى هستم كه غير از من معبود شايستهاى نيست.
خَلَقْتُ اَلْمُلُوكَ وَ قُلُوبُهُمْ بِيَدِي
شاهان را من خلق كردم و قلبشان را در دست خويش دارم.
فَأَيُّمَا قَوْمٍ أَطَاعُونِي جَعَلْتُ قُلُوبَ اَلْمُلُوكِ عَلَيْهِمْ رَحْمَةً وَ أَيُّمَا قَوْمٍ عَصَوْنِي جَعَلْتُ قُلُوبَ اَلْمُلُوكِ عَلَيْهِمْ سَخْطَةً
هر امتى از من فرمان ببرد، قلب حاكمان را بر آنان پرمحبت مىكنم و هر امتى مرا فرمان نبرد، قلب حاكمان را بر آنان خشمگين مىسازم.
أَلاَ لاَ تَشْغَلُوا أَنْفُسَكُمْ بِسَبِّ اَلْمُلُوكِ تُوبُوا إِلَيَّ أَعْطِفْ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكُمْ
خويشتن را به ناسزا گفتن بر ضدحاكمان سرگرم نكنيد.بهسوى من بازگرديد كه قلبشان را نسبت به شما مهرورز سازم.
🔺نکته ۲:
به هم خوردن تصمیم ها نیز از روی مصلحت است
پشت پرده همه ی این بهم خوردن ها، نشدنیها ، و از برنامه جا ماندن، تصمیم و اراده ی الهی است،
تصمیمی که عین حکمت و مصلحت است. درست است که خداوند قدرتش بر همه قدرتها غالب است ولی باید بدانیم حکمت او نیز بر همه مصلحت ها غالب است. مبادا انسان به خاطر به هم خوردن اراده اش با خدا سر ناسازگاری بگذارد و نسبت به تصمیمات او اعتراض کند.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین