بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۷/۱۵ . ۲ربیع الثانی
💢 حکمت ۲43 💢
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ.
امام (عليه السلام) فرمود:
هنگامى که جواب ها زياد (و دَرهم) شود حق مخفى مى گردد
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ، خَفِيَ الصَّوَابُ هنگامى كه جوابها زياد و دَرهم شود حق مخفى مىگردد. وقتی در جواب سوالی پاسخها بسيار شد، مخاطب از فهم پاسخ صحيح در مى ماند و در نتيجه حقيقت پنهان مى گردد
علامه شوشتر بیان میدارد: اللغط یوجب الغلط اینکه انسان زیاد حرف بزند خودش عاملی است برای به خطا رفتن شخص سوال کننده.
امیرالمومنین صلواه الله علیه می فرماید: لَوْ سَكَتَ مَنْ لَا يَعْلَمُ سَقَطَ الِاخْتِلَافُ. اگر نادان سكوت كند، اختلاف از ميان برخيزد اگر چیزی را که نمیداند سکوت کند اختلافات ساقط میشود .
سه نکته قابل برداشت از این حکمت:
الف . هر جوابی به ذهنمان رسید را نگوییم بسيار ديدهايم كه سؤالى در مجلسى مطرح مىشود و هركس هرچيزى كه به ذهنش آمد به عنوان جواب ذكر مىكند و حتى احتمالات ضعيف و پاسخهاى بى پايه نيز عنوان مىشود، در چنين مجلس و چنان شرايطى روشن است كه حق براى بسيارى مخفى مىماند، زيرا جدا كردن پاسخ حقيقى از آن همه احتمالات گوناگون كار آسانى نيست.
ب. مجلس علم با مجلس عمومی متفاوت است اين سخن درسى براى محققان هم هست كه اصرار نداشته باشند مثلاً در تفسير يك آيه يا يك حديث يا پاسخ يك شبهه، احتمالات زياد و جوابهاى متعددى ذكر كنند. چه بهتر كه فشردهتر و سنجيدهتر سخن گويند. به تعبیر حاج آقای قرائتی باید یک تفسیر ساده و قابل فهم بیان شود که به کار مردم بیاید. نه اینکه آنقدر در مقدمات و … گرفتار شود که مردم نفهمند قرآن چیست.
ج. سوال کننده نباید یک سوال را از افراد مختلف بپرسد.
علامه مجلسى( رحمه الله) می فرماید : لعل فيه دلالةٌ على المنع عن سؤال مسألةٍ واحدة عن جماعةٍ كثيرة شايد در اين دستور حكيمانه توصيهاى به سؤال كنندگان نيز باشد كه يك مسئله را از افراد زيادى پرسش نكنند، زيرا جوابهاى متعدد سبب مىشود آنها در تشخيص حق، گرفتار شك و ترديد شوند. إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ، خَفِيَ الصَّوَابُ
آداب سوال: بعضی سوالات را نباید پاسخ گفت:
گاهی سوال انسان از چیزی است که اصلا عقل انسان قابلیت درک آن را ندارد. مثلا سوال کردن از کنه ذات الهی سوال بی پاسخی است. انسان میتواند در مورد وجود خدا سوال کند، در مورد صفات خدا سوال کند. اصل ذات الهی را نیز بشنود ولی حقیقت و کنه ذات الهی نه تنها برای انسان های عادی بلکه حتی برای انبیاء و ائمه نیز غیر قابل فهم است. چون انسان موجودی مخلوق و محدود و ضعیف است و هیچگاه نمی تواند به طور کامل ذات خالق نامحدود، قوی را بشناسد و به آن احاطه پیدا کند.
انسانی که از وصف مخلوق عاجز است در مورد خالق چه بگوید: حضرت درخطبه ۱۱۲ در این باب می فرماید: هَلْ تُحِسُّ بِهِ إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا آيا هنگامى که فرشته مرگ وارد منزلى مى شود، احساس مى کنيد؟ أَمْ هَلْ تَرَاهُ إِذَا تَوَفَّى أَحَداً و آيا وقتى کسى را قبض روح مى کند وى را مى بينيد؟ بَلْ كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ از آن بالاتر آيا مى دانيد چگونه گاهى جنين را در شکم مادر، قبض روح مى کند؟ أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا آيا وارد شکم مادر از طريق بعضى اعضاء مى شود؟ أَمْ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا يا از برون، روح جنين را به سوى خود فرا مى خواند؟ و او به اذن پروردگار اجابت مى کند، أَمْ هُوَ سَاكِنٌ مَعَهُ فِي أَحْشَائِهَا يا با او در شکم مادر همراه است؟! كَيْفَ يَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ يَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِه چگونه کسى که از توصيف و تعريف مخلوقى همانند خود، ناتوان است، مى تواند خالق و معبودش را توصيف کند؟!
گاهی سوال از مطلبی است که برای این شخص قابل درک نیست. آنجا که شخصی سوالی میپرسد که پاسخ آن برای او قابل درک نیست. مثلا کودکی سوالی بپرسد که پاسخ آن سوال برای او قابل هضم نباشد و شاید احوالی روحی و روانی او را به هم بریزد.
در شان نزول آِیه ۸۵ سوره اسراء داریم که عده ای از یهودیان تصمیم گرفتند نزد پیامبر بروند و از حضرت در مورد روح سوال کنند، اگر پاسخ حضرت طولانی و مفصل بود معلوم میشود او پیامبر نیست ولی اگر مبهم و کوتاه جواب داد چون موافق تورات است او پیامبر است. وقتی از حضرت سوال کردند که روح چیست آیه نازل شد: 《يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا 》 و دربارهٔ روح از تو میپرسند بگو روح از سنخ فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است. پاسخ تفصیلی دادن به سوال آنها، باعث نفهمیدن آنها میشد و چه بسا انکار میکردند.
در روایت داریم: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ پیامبر هرگز به اندازه فهم و دانش خود با کسی حرف نمی زد چون آنها نمی فهمیدند. بعد حضرت فرمود: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. ما گروه انبیاء به اندازه عقل مردم با آنها سخن می گوییم.
گاهی سوال از چیزی است که طرف از شنیدن پاسخ ناراحت میشود مثلا بیماری است که نباید در جریان وضعیت جسمی خود قرار بگیرد تا روحیه اش را از دست ندهد. وقتی سوال میکند و اصرار میکند، فهمیدن باعث آزار او میشود. سوره بقره و ضرب المثل معروف ” ایراد بنی اسرائیلی” در مورد همین سوالاتی است که نباید پرسیده شود.
قرآن کریم میفرماید: 《یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ؛ مائده – ۱۰۱》 ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند!
درحکمت ۱۰۵ فرمود : إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا خداوند واجباتی را بر عهدهی شما گذاشته، آن را ضایع نکنید. وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا و حدودی را مقرّر فرموده از آن تجاوز ننمایید. وَ نَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ فَلَا تَنْتَهِکُوهَا و از اموری نهی نموده حرمت آن را از بین نبرید. وَ سَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَ لَمْ یَدَعْهَا نِسْیَاناً فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا و مسائلی را بر شما تکلیف نکرده و آنها را از روی فراموشی وانگذاشته پس خود را نسبت به آنها در زحمت نیندازید.
دانستن مسائل غیبی گاهی باعث ناراحتی میشود و نباید از آن سوال کرد. در خطبه ۵ فرمود: فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ اگر درباره خلافت و شايستگي هاي خود و وضعيّت پيامبر در اين زمينه نسبت به من سخن بگويم مى گويند: او نسبت به حکومت بر مردم حريص است! وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي و اگر سکوت کنم مى گويند: از مرگ مى ترسد! عجيب است بعد از آن همه حوادث گوناگون آن همه رشادتهايى که غزوات اسلامى از من ديده يا شنيده اند چگونه ممکن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند. وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادرش بيشتر است! بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَة من اگر سکوت مى کنم به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاه هاى عميق به لرزه در مى آييد!
پس به طور کلی سه مدل سوال را نباید پاسخ داد: + سوالی که فهم انسان به آن جواب نمی رسد. + سوالی که فهم آن شخص به آن نمیرسد. +سوالی که جوابش انسان را ناراحت میکند.
اگر کسی سوال درستی پرسید باز هم نباید هر طوری جواب داد بلکه پاسخ دادن آدابی دارد.
آنچه را انسان نمیداند نباید جواب بدهد. درحکمت ۸۵ آمده: مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُه هر كه جمله «نمى دانم» را ترك گويد ، به هلاكت درافتد. در نامه ۳۱ آمده : لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَم چيزى را كه نمى دانى مگوى، حتى بسيارى از چيزهايى را، كه مى دانى، بر زبان مياور.
پاسخ گویی سریع مذموم است. امیرالمومنین صلواه الله علیه فرمود: مَنْ أسْرَعَ فِي الْجَوابِ لَمْ يُدْرِکِ الصَّوابَ كسى كه در پاسخگويى شتاب كند به پاسخ صحيح نخواهد رسيد.
سخن گفتن باید با تفکر و اندیشه باشد. امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود: دَعِ الْحِدَّةَ و َتَفَكَّرْ فِي الْحُجَّةِ تندى را رها كن و در دليل بينديش. و َتَحَفَّظْ مِنَ الْخَطَلِ تَأْمَنُ الزَّلَلَ و از گفتن حرفهای ناصحیح برحذر باش تا از لغزشها در امان باشى.
یک جاهایی سکوت لازم است. امیرالمومنین علیه السلام: رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ چه بسا سخنى كه جوابش سكوت است. امیرالمومنین علیه السلام : إذا غُلبتَ عَلَى الْكَلامِ فَإيّاکَ أنْ تَغْلِبَ عَلَى السُّكُوتِ هرگاه در سخن گفتن مغلوب شدى مبادا در سكوت كردن مغلوب گردى.
هر سوالی ارزش پاسخ ندارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: إِنَّ مَنْ أَجَابَ فِي كُلِّ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ فَهُوَ الْمَجْنُونُ + کسی که مسئولیت نظامی دارد و اسرار را فاش میکند. + کسی که مشاور است و رازهای مخفی خانواده ها را بر ملا میکند. + کسی که مکان مناسب پاسخگویی را نمی داند و هر جایی هر مطلبی را میگوید دیوانه است.
پاسخ باید دقیقا متناسب با نیاز سوال کننده باشد. مشکلی که گاهی در مسائل شرعی به طور گسترده دیده میشود. شخصی در مورد وظیفه اش در نماز و روزه سوال میکند ما آنقدر نظرات مختلف علما و شقوق مختلف مساله را بیان می کنیم که این شخص نه تنها جواب را نمی گیرد بلکه متحیر و سرگردان میشود. پاسخ بسیاری از مسائل شرعی یک کلمه است. درست است، اشتباه است، باطل است و نماز شکسته است، کامل است و… نباید برای مردم مسائل را غیر قابل فهم بیان کنیم.
نکته مهم : وقتی سوالی صرفا برای فهم جواب و انجام وظیفه است باید یک جمله کوتاه و واضح باشد. ولی گاهی بحث اجتهادی و تخصصی است و برای وزن کشی آراء است.
در اینگونه موارد باید همه نظرات را بیان کرد، هر کدام را تحلیل کرد، بخش درست و اشتباه آن را مشخص کرد و در پایان به یک نتیجه رسید. در حکمت ۱۷۳ فرمود: مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإ کسی که از نظرات مختلف استقبال کند، جایگاه خطا را خواهد شناخت. اللهم انصر الاسلام و المسلمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۷/۱۵ . ۲ربیع الثانی
💢 حکمت ۲43 💢
وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ.
امام (عليه السلام) فرمود:
هنگامى که جواب ها زياد (و دَرهم) شود حق مخفى مى گردد
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ، خَفِيَ الصَّوَابُ هنگامى كه جوابها زياد و دَرهم شود حق مخفى مىگردد. وقتی در جواب سوالی پاسخها بسيار شد، مخاطب از فهم پاسخ صحيح در مى ماند و در نتيجه حقيقت پنهان مى گردد
علامه شوشتر بیان میدارد: اللغط یوجب الغلط اینکه انسان زیاد حرف بزند خودش عاملی است برای به خطا رفتن شخص سوال کننده.
امیرالمومنین صلواه الله علیه می فرماید: لَوْ سَكَتَ مَنْ لَا يَعْلَمُ سَقَطَ الِاخْتِلَافُ. اگر نادان سكوت كند، اختلاف از ميان برخيزد اگر چیزی را که نمیداند سکوت کند اختلافات ساقط میشود .
سه نکته قابل برداشت از این حکمت:
الف . هر جوابی به ذهنمان رسید را نگوییم بسيار ديدهايم كه سؤالى در مجلسى مطرح مىشود و هركس هرچيزى كه به ذهنش آمد به عنوان جواب ذكر مىكند و حتى احتمالات ضعيف و پاسخهاى بى پايه نيز عنوان مىشود، در چنين مجلس و چنان شرايطى روشن است كه حق براى بسيارى مخفى مىماند، زيرا جدا كردن پاسخ حقيقى از آن همه احتمالات گوناگون كار آسانى نيست.
ب. مجلس علم با مجلس عمومی متفاوت است اين سخن درسى براى محققان هم هست كه اصرار نداشته باشند مثلاً در تفسير يك آيه يا يك حديث يا پاسخ يك شبهه، احتمالات زياد و جوابهاى متعددى ذكر كنند. چه بهتر كه فشردهتر و سنجيدهتر سخن گويند. به تعبیر حاج آقای قرائتی باید یک تفسیر ساده و قابل فهم بیان شود که به کار مردم بیاید. نه اینکه آنقدر در مقدمات و … گرفتار شود که مردم نفهمند قرآن چیست.
ج. سوال کننده نباید یک سوال را از افراد مختلف بپرسد.
علامه مجلسى( رحمه الله) می فرماید : لعل فيه دلالةٌ على المنع عن سؤال مسألةٍ واحدة عن جماعةٍ كثيرة شايد در اين دستور حكيمانه توصيهاى به سؤال كنندگان نيز باشد كه يك مسئله را از افراد زيادى پرسش نكنند، زيرا جوابهاى متعدد سبب مىشود آنها در تشخيص حق، گرفتار شك و ترديد شوند. إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ، خَفِيَ الصَّوَابُ
آداب سوال: بعضی سوالات را نباید پاسخ گفت:
گاهی سوال انسان از چیزی است که اصلا عقل انسان قابلیت درک آن را ندارد. مثلا سوال کردن از کنه ذات الهی سوال بی پاسخی است. انسان میتواند در مورد وجود خدا سوال کند، در مورد صفات خدا سوال کند. اصل ذات الهی را نیز بشنود ولی حقیقت و کنه ذات الهی نه تنها برای انسان های عادی بلکه حتی برای انبیاء و ائمه نیز غیر قابل فهم است. چون انسان موجودی مخلوق و محدود و ضعیف است و هیچگاه نمی تواند به طور کامل ذات خالق نامحدود، قوی را بشناسد و به آن احاطه پیدا کند.
انسانی که از وصف مخلوق عاجز است در مورد خالق چه بگوید: حضرت درخطبه ۱۱۲ در این باب می فرماید: هَلْ تُحِسُّ بِهِ إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا آيا هنگامى که فرشته مرگ وارد منزلى مى شود، احساس مى کنيد؟ أَمْ هَلْ تَرَاهُ إِذَا تَوَفَّى أَحَداً و آيا وقتى کسى را قبض روح مى کند وى را مى بينيد؟ بَلْ كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ از آن بالاتر آيا مى دانيد چگونه گاهى جنين را در شکم مادر، قبض روح مى کند؟ أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا آيا وارد شکم مادر از طريق بعضى اعضاء مى شود؟ أَمْ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا يا از برون، روح جنين را به سوى خود فرا مى خواند؟ و او به اذن پروردگار اجابت مى کند، أَمْ هُوَ سَاكِنٌ مَعَهُ فِي أَحْشَائِهَا يا با او در شکم مادر همراه است؟! كَيْفَ يَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ يَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِه چگونه کسى که از توصيف و تعريف مخلوقى همانند خود، ناتوان است، مى تواند خالق و معبودش را توصيف کند؟!
گاهی سوال از مطلبی است که برای این شخص قابل درک نیست. آنجا که شخصی سوالی میپرسد که پاسخ آن برای او قابل درک نیست. مثلا کودکی سوالی بپرسد که پاسخ آن سوال برای او قابل هضم نباشد و شاید احوالی روحی و روانی او را به هم بریزد.
در شان نزول آِیه ۸۵ سوره اسراء داریم که عده ای از یهودیان تصمیم گرفتند نزد پیامبر بروند و از حضرت در مورد روح سوال کنند، اگر پاسخ حضرت طولانی و مفصل بود معلوم میشود او پیامبر نیست ولی اگر مبهم و کوتاه جواب داد چون موافق تورات است او پیامبر است. وقتی از حضرت سوال کردند که روح چیست آیه نازل شد: 《يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا 》 و دربارهٔ روح از تو میپرسند بگو روح از سنخ فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است. پاسخ تفصیلی دادن به سوال آنها، باعث نفهمیدن آنها میشد و چه بسا انکار میکردند.
در روایت داریم: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ پیامبر هرگز به اندازه فهم و دانش خود با کسی حرف نمی زد چون آنها نمی فهمیدند. بعد حضرت فرمود: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. ما گروه انبیاء به اندازه عقل مردم با آنها سخن می گوییم.
گاهی سوال از چیزی است که طرف از شنیدن پاسخ ناراحت میشود مثلا بیماری است که نباید در جریان وضعیت جسمی خود قرار بگیرد تا روحیه اش را از دست ندهد. وقتی سوال میکند و اصرار میکند، فهمیدن باعث آزار او میشود. سوره بقره و ضرب المثل معروف ” ایراد بنی اسرائیلی” در مورد همین سوالاتی است که نباید پرسیده شود.
قرآن کریم میفرماید: 《یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ؛ مائده – ۱۰۱》 ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند!
درحکمت ۱۰۵ فرمود : إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا خداوند واجباتی را بر عهدهی شما گذاشته، آن را ضایع نکنید. وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا و حدودی را مقرّر فرموده از آن تجاوز ننمایید. وَ نَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ فَلَا تَنْتَهِکُوهَا و از اموری نهی نموده حرمت آن را از بین نبرید. وَ سَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَ لَمْ یَدَعْهَا نِسْیَاناً فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا و مسائلی را بر شما تکلیف نکرده و آنها را از روی فراموشی وانگذاشته پس خود را نسبت به آنها در زحمت نیندازید.
دانستن مسائل غیبی گاهی باعث ناراحتی میشود و نباید از آن سوال کرد. در خطبه ۵ فرمود: فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ اگر درباره خلافت و شايستگي هاي خود و وضعيّت پيامبر در اين زمينه نسبت به من سخن بگويم مى گويند: او نسبت به حکومت بر مردم حريص است! وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي و اگر سکوت کنم مى گويند: از مرگ مى ترسد! عجيب است بعد از آن همه حوادث گوناگون آن همه رشادتهايى که غزوات اسلامى از من ديده يا شنيده اند چگونه ممکن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند. وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادرش بيشتر است! بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَة من اگر سکوت مى کنم به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاه هاى عميق به لرزه در مى آييد!
پس به طور کلی سه مدل سوال را نباید پاسخ داد: + سوالی که فهم انسان به آن جواب نمی رسد. + سوالی که فهم آن شخص به آن نمیرسد. +سوالی که جوابش انسان را ناراحت میکند.
اگر کسی سوال درستی پرسید باز هم نباید هر طوری جواب داد بلکه پاسخ دادن آدابی دارد.
آنچه را انسان نمیداند نباید جواب بدهد. درحکمت ۸۵ آمده: مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُه هر كه جمله «نمى دانم» را ترك گويد ، به هلاكت درافتد. در نامه ۳۱ آمده : لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَم چيزى را كه نمى دانى مگوى، حتى بسيارى از چيزهايى را، كه مى دانى، بر زبان مياور.
پاسخ گویی سریع مذموم است. امیرالمومنین صلواه الله علیه فرمود: مَنْ أسْرَعَ فِي الْجَوابِ لَمْ يُدْرِکِ الصَّوابَ كسى كه در پاسخگويى شتاب كند به پاسخ صحيح نخواهد رسيد.
سخن گفتن باید با تفکر و اندیشه باشد. امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود: دَعِ الْحِدَّةَ و َتَفَكَّرْ فِي الْحُجَّةِ تندى را رها كن و در دليل بينديش. و َتَحَفَّظْ مِنَ الْخَطَلِ تَأْمَنُ الزَّلَلَ و از گفتن حرفهای ناصحیح برحذر باش تا از لغزشها در امان باشى.
یک جاهایی سکوت لازم است. امیرالمومنین علیه السلام: رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ چه بسا سخنى كه جوابش سكوت است. امیرالمومنین علیه السلام : إذا غُلبتَ عَلَى الْكَلامِ فَإيّاکَ أنْ تَغْلِبَ عَلَى السُّكُوتِ هرگاه در سخن گفتن مغلوب شدى مبادا در سكوت كردن مغلوب گردى.
هر سوالی ارزش پاسخ ندارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: إِنَّ مَنْ أَجَابَ فِي كُلِّ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ فَهُوَ الْمَجْنُونُ + کسی که مسئولیت نظامی دارد و اسرار را فاش میکند. + کسی که مشاور است و رازهای مخفی خانواده ها را بر ملا میکند. + کسی که مکان مناسب پاسخگویی را نمی داند و هر جایی هر مطلبی را میگوید دیوانه است.
پاسخ باید دقیقا متناسب با نیاز سوال کننده باشد. مشکلی که گاهی در مسائل شرعی به طور گسترده دیده میشود. شخصی در مورد وظیفه اش در نماز و روزه سوال میکند ما آنقدر نظرات مختلف علما و شقوق مختلف مساله را بیان می کنیم که این شخص نه تنها جواب را نمی گیرد بلکه متحیر و سرگردان میشود. پاسخ بسیاری از مسائل شرعی یک کلمه است. درست است، اشتباه است، باطل است و نماز شکسته است، کامل است و… نباید برای مردم مسائل را غیر قابل فهم بیان کنیم.
نکته مهم : وقتی سوالی صرفا برای فهم جواب و انجام وظیفه است باید یک جمله کوتاه و واضح باشد. ولی گاهی بحث اجتهادی و تخصصی است و برای وزن کشی آراء است.
در اینگونه موارد باید همه نظرات را بیان کرد، هر کدام را تحلیل کرد، بخش درست و اشتباه آن را مشخص کرد و در پایان به یک نتیجه رسید. در حکمت ۱۷۳ فرمود: مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإ کسی که از نظرات مختلف استقبال کند، جایگاه خطا را خواهد شناخت. اللهم انصر الاسلام و المسلمین