ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت چهارصد و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۶/۳۰_ ۲۸ربیع‌الاول

💢حکمت ۴۰۴💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت چهارصد و چهارم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:10 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عليه السلام)، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ”: إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا.

در معنى «لا حول و لا قوة الّا بالله»، كه مى گويند از او پرسيدند، امام (علیه‌السلام) فرمود:
ما با وجود خدا مالك چيزى نيستيم. و مالك نمى شويم، مگر آنچه او ما را مالك آن گردانيده است. پس هرگاه به ما چيزى عطا كند كه او از ما سزاوارتر به آن باشد ما را تكليفى بر عهده گذاشته است و هرگاه آن را از ما گرفت، تكليف خود را از ما برداشت.

💠وَ قَالَ (عليه السلام)، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ”

امام در پاسخ به سوالي درباره معناي «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» فرمود:

💠إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً
ما با خداوند در مالکيت او شريک نيستيم

💠 وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا
بلکه ما چيزي را مالک نيستيم جز آنچه او به ما تمليک کرده
💠 فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا
و هرگاه قدرتي يا مالي را به ما ببخشد در حالي که او از ما به آن مال سزاوارتر است ما را مکلف به وظايفي درباره آن فرموده:
💠 وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا
و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است.

⏪حضرت علیه السلام این ذکر را میفرمایند و تفسیر میکنند تا انسان هنگام ذکر گفتن توجه به معانی هم داشته باشد.ذکرها صرفا لفظ نیستند یک محتوایی وعقیدهای پشت آنها است که انسان باید آنها راهم بداند.

📚اگر چه در کتب روایی مطلبی در مورد شان صدور این حکمت وارد نشده است ولی در شرح منهاج البراعه میفرماید:

الظَّاهِرُ أَنَّ مَقْصِدَ السَّائِلِ أَنَّهُ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلْإِنْسَانِ حَوْلٌ وَ لَا قُوَّةٌ إِلَّا بِاللَّهِ يَلْزَمُ الْجَبْرُ

به نظر می‌رسد مقصود پرسشگر این است که اگر انسان، هیچ حرکت و توانی جز به اراده خدا نداشته باشد، نتیجه‌اش جبر است.

زیرا هر کاری که انسان انجام می‌دهد، نیاز به «حول» یعنی حرکت به سوی فعل و «قوّت» یعنی توانایی انجام کاردارد.

پس اگر حرکت و توانایی در کار، از آنِ خدا باشد، پس بنده هیچ اختیاری در کار خود ندارد و جبر لازم می‌آید.

✍️ این تفکر از ابتدا بوده است که افرادی معنای لاحول و لا قوه الا بالله را با جبر گره زده اند و خیال میکنند چون اراده ی خدا بر اراده ی ما غالب است، پس ما هیچ کاره ایم.

حضرت علیه السلام برای پاسخ به سوال این پرسشگر که در واقع دچاره شبهه جبر شده بود در سه مرحله پاسخ را ارائه میدهند:

1⃣ توحید در مالکیت:

حضرت علیه السلام ابتدا میفرماید:  ما در برابر مالكيت خداوند مالك هیچ چيزى نيستيم.

بنابراين مالك اصلى خداست و هيچ كس استقلال در مالكيت ندارد و به تعبير ديگر، توحيد در مالكيت، يكى از شاخه هاى توحيد افعالى است كه بدون اعتقاد به آن توحيد انسان كامل نمى شود.
.
⏪اگر انسان اعتقاد به مالکیت خدا پیدا کند،اینجا به مالکیت خودش ودیگران هیچ اعتنایی ندارد.همه کاره اوست.

✳️قرآن کریم در آیات متعددی به توحید در مالکیت اشاره میفرماید:

🔺در آیه ۱۷ سوره مائده عده ای از مسلمانها از حضور در میدان جنگ سر باز میزنند وقتی آبها از آسیاب افتاد می‌آیند و میگویند ما گرفتار زن و بچه و کار و… بودیم، برای ما استغفار کنید که بخشیده شویم.

قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
بگو: اگر خدا زیانی یا سودی را برای شما بخواهد چه کسی می تواند در برابر خدا از شما دفاع کند مالک سود و زیان شما خداست؟ بلکه خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.

🔺 در چاهی ۱۸۹ سوره آل عمران میفرماید:
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره خداست، و خدا بر هر کاری تواناست.

🔺و در آیه ۲۶ سوره آل عمران میفرماید:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی، و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی.

حضرت علیه السلام بعد از اثبات توحید در مالکیت میفرماید:
2⃣ مالکیت انسان در دنیا طولی است نه عرضی:

💠وَ لاَ نَمْلِكُ إِلاَّ مَا مَلَّكَنَا
بلكه ما چيزى را مالك نيستيم جز آنچه او به ما تمليك كرده است.

◀️انسان به طور استقلالی مالک هیچ چیزی در این دنیا نیست و هر چیزی را هم به ظاهر مالک است و قدرت دخل و تصرف در آن را دارد، مالکیتی است که خداوند به او تفویض کرده است.
🔹بنابراين مالكيت ما از مالکیت خدا سرچشمه مى گيرد ، مالكيت ما نسبت به مالكيت خداوند مالكيت طولى است نه مالكيت عرضى.

🔺 قرآن کریم در آیه ۵۳ سوره نحل میفرماید:
ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهًْ فَمِنَ اللهِ
هر چه از نعمت دارید، ازآن خدا است.

👈اگر نعمتی داریدبه نام چشم،بااین چشم میتوانید هرجا که خواستید نگاه کنید این چشم دراختیار شما است،چشم را ببندید یا باز کنید.این نعمتی است که خدا به شما داده است ولی نعمت ومالکیت را او داده است .

🔺و آیه ۳۳ نور میفرماید:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا
و کسانی که وسیله ازدواجی نمی یابند باید پاکدامنی پیشه کنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد.
بعد فرمود:

و کسانی از بردگانتان که درخواست نوشتن قرارداد برای فعالیت اقتصادی و پرداخت مبلغی به مالک خود برای آزاد شدن دارند، اگر در آنان برای عقد این قرارداد شایستگی سراغ دارید با آنان قرارداد ببندید.

وَ آتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ
و چیزی از مال خدا را که به شما عطا کرده است به آنان بدهید.

حضرت علیه السلام بعد از اثبات توحید در مالکیت برای خدا، و مالکیت عرضی برای انسان میفرماید:

3⃣ در مقابل نعمتِ مالکیت، انسان وظیفه پیدا میکند:

💠فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا
و هرگاه قدرتي يا مالي را به ما ببخشد در حالي که او از ما به آن مال سزاوارتر است-ما را مکلف به وظايفي درباره آن فرموده:
💠 وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا
و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است.

نه چنان است كه ما از خود استقلال تام داشته باشيم و صاحب قدرتى در برابر خدا باشیم.و نه چنان است كه در اعمال خود مطلقاً اراده و اختيارى نداشته باشيم.

✍️بلكه او به ما قدرت و قوت و اختيار داده و هماهنگ با آن تكاليفى بر عهده ما گذاشته است. تا زمانى كه آن قدرت و قوت وجود دارد تكاليف هم هست هنگامى كه گرفته شد تكاليف از بين مى رود.

❇️تکالیف در مقابل مالکیت بر نعمت هاست:

خدا به ما اموالى بخشيده و تمليك كرده و تكليف خمس و زكات را در كنار آن قرار داده است،

قوت و قدرت جسمانى داده و تكليف نماز و روزه و حج و جهاد را در كنار آن مقرر فرموده:

✍️هرگاه مال را باز پس گيرد تكليف خمس و زكات نيز برداشته مى شود.

✍️هرگاه قوت و قدرت جسمانى را از ما سلب كند واجباتى كه نياز به قوت و قدرت جسمانى دارد از ما برداشته خواهد شد.


✍️ نعمت دست شماست، ولی شما مالک حقیقی آن نیستید و فعلا این نعمت به شما داده شده است.

 ⁉️چگونه ممکن است هم خدا مالک باشد، هم ما ؟!

براى روشن شدن اين بحث مثالهایی بیان شده است:

⏪فرض كنيد يك قطار برقى به حركت درآمده است اين قطار نيروى خود را لحظه به لحظه از سيم برقى كه در طول مسير كشيده اند دريافت مى دارد هر لحظه مسئول اداره برق اراده كند مى تواند برق آن قطار را از همان مبدأ قطع كند ولى مادامى كه قطع نكرده راننده قطار با ميل و اراده و آزادى، قطار را در مسير به حركت وامى دارد. هر كجا لازم بود توقف مى كند هر كجا لازم بود سرعت مى گيرد و هر كجا خواست ملايم مى رود، اين راننده قادر است قطار را به صورت هاى مختلف هدايت كند ولى اين قوت و قدرت را از مبدئى مى گيرد كه لحظه به لحظه به او نيرو مى بخشد و هر لحظه بخواهد مى تواند اين قدرت و نيرو را قطع كند. بنابراين اين راننده، هم اختيار دارد و هم ندارد، اختيار براى انتخاب حركت و توقف ولى عدم اختيار در بقاء نيرويش.

✅نکته: خداوند مالکیت تکوینی داده، ولی وظیفه تشریعی واجب کرده

اولا: مالک اصلی و حقیقی خداست و بدون اراده ی او هیچ اتفاقی در عالم نمی افتد.

ثانیا: خداوند برخی از نعمت ها را بخشی از قدرت را به مالکیت ما در آورده و ما میتوانیم در آنجا اعمال قدرت کنیم.

ثالثا : خداوند در مقابل این قدرت و مالکیت، وظیفه مشخص کرده، ولی وظایف ما از نوع تشریعی است.

👈یعنی اینگونه نیست که اگر کسی قدرت داشت و جهاد نرفت، پول داشت و خمس نداد؛ خدا در همان مرحله ی اول قدرت و مال را از او بگیرد چون متناسب با قرار داد عمل نکرده است؛ خیر.

خداوند مالکیت را به ما تفویض کرد و تکالیفی به دوش ما گذاشت؛ اگر انجام ندادیم باید در قیامت پاسخگو باشیم. قیامتی که انسان مطلقا اراده و مالکیتی ندارد و  ” مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ” خداست.

🔹در حکمت ۷۸ بحث مفصلی در مورد قضا و قدر، و جبر و اختیار مطرح گردید:
وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ [قَدَرِهِ] قَدَرٍ،
اين بخشى از يك كلام طولانى امام(عليه السلام) است كه به سؤال كننده شامى هنگامى كه پرسيد: آيا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهى بود؟ بيان فرمود:
وَيْحَكَ، لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً
واى بر تو شايد گمان كردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است و مردم در كارهايشان مجبورند و اختيارى از خود ندارند. اگر چنين بود، ثواب و عقاب الهى به يقين باطل مى شد و وعده و وعيد ساقط مى گشت.

✍️ برای بحث مفصل تر باید به آن حکمت رجوع کرد.

✳️قدرت و مالکیت ما نه با خداست، نه منهای خدا؛ بلکه از خداست:

📚 مرحوم ابن شعبه حرانی در تحف العقول از امیرالمومنین علیه السلام روایت نقل میکند که شخصی به نام عَبایه که از یاران خاص حضرت بود، از امام علیه‌السلام پرسید:

قَدْ سَأَلَهُ عَنِ اَلاِسْتِطَاعَةِ اَلَّتِي نَقُومُ وَ نَقْعُدُ وَ نَفْعَلُ
عباية سؤال كرد: قدرتی كه ما با آن برمى‌خيزيم و مى‌نشينيم و كار مى‌كنيم چيست‌؟

 إِنَّكَ سَأَلْتَ عَنِ اَلاِسْتِطَاعَةِ فَهَلْ تَمَلِكُهَا مِنْ دُونِ اَللَّهِ أَوْ مَعَ اَللَّهِ فَسَكَتَ عَبَايَةُ فرمود: تو از «قدرت» سوال كردى،بگو آيا تنها خود مالك آن هستى يا تو و خدا با هم قدرت دارید؟عبايه ساكت ماند.

فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ قُلْتَ تَمْلِكُهَا مَعَ اَللَّهِ قَتَلْتُكَ وَ إِنْ قُلْتَ تَمْلِكُهَا دُونَ اَللَّهِ قَتَلْتُكَ
امیرالمؤمنين علیه السلام فرمود: اگر مى‌گفتى اين قدرت را همراه با خدا دارم،تو را مى‌كشتم چون شرک است و اگر مى‌گفتى اين قدرت را بدون خدا دارم،باز تو را مى‌كشتم! چون انکار  و نفی خداست.

 فَقَالَ عَبَايَةُ فَمَا أَقُولُ؟
عبايه عرض كرد:پس چه بايد بگويم‌؟

 قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ تَقُولُ إِنَّكَ تَمْلِكُهَا بِاللَّهِ
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود:بگو قدرت را از خدايى دارى كه به غير تو نيز ارزانى كرده

👈اینکه انسان بداند خداست به اومالکیت داده است،خداست که ملکیت مستقل داردو ماهمه به تبع او.ولی از جهت اخلاقی وعملی،اگرماواقعا باورکتیم ما هیچ چیزی از خودمان نداریم،همه مالکانی هستیم که به سبب او مالک شدیم چهار صباحی یک چیزی را به ما دادندبعد از ما می‌گیرند، ملکیتش رابه شخص دیگری میدهند.اگر نگاه ما اینگونه باشددراخلاق ورفتار ما تاثیربسزایی دارد.

🔺در روایت دیگری داریم: فَوَثَبَ عَبَايَةُ فَقَبَّلَ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ
در اين هنگام عبايه برجست و دست و پاى آن حضرت را بوسيد.

فرمود:نه تودرملکیت همراه خداهستی نه مستقل از خدا هستی بلکه هر چه هست ازخداست که به تو تفریص کرده که چندصدایی بتوانی در این دنیا کارخیر ومسائل دینی راانجام بدهی ودقیامت یک جایگاه دینی برای خودت پیدا کتی.

💠وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ”

چند نکته:
امام در پاسخ به سوالي درباره معناي «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» فرمود:

✅نکته اول: معنای دیگری برای «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله»

«حول» در لغت به دو معناست: يكى حركت و تحول ،اگر در لغت عرب به «سال» “حول” گفته مى شود به اين دليل است كه انسان از زمانى به زمان ديگر متحول مى شود و حركت مى كند.

✅نکته دوم: ديگرى ممانعت و حائل شدن

اگر حول به معنای حرکت و تحول باشد؛ «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله»

هيچ نوع حركت و تحول و هيچ قوت و قدرتى جز از سوى خدا نيست، اوست كه به ما اين نيروها را بخشيده و به ما توانايى و اختيار داده تا بتوانيم به سوى مقاصد خويش حركت كنيم.

اگر حول به معنای ممانعت و حائل شدن باشد؛ «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله»

هيچ مانعى در برابرمعاصى، و هيچ قدرتى بر اطاعات جز به وسيله خداوند نيست.

🔺در بخش دیگری از همان حدیث عَبایه امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
لاَ حَوْلَ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ إِلاَّ بِعِصْمَةِ اَللَّهِ
ميان ما و گناهان جز خداوند حائل نمى شود.

وَ لاَ قُوَّةَ لَنَا عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ إِلاَّ بِعَوْنِ اَللَّهِ
و براى اداى اطاعت و واجبات جز خداوند به ما نيرو نمى بخشد.

❇️حتی اطاعت ما نیز به لطف و قوه ی الهی است:

🔺امام سجاد در دعای ۲۲ صحیفه سجادیه میفرماید:  اللَّهُمَّ إِنَّكَ كَلَّفْتَنِي مِنْ نَفْسِي مَا أَنْتَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي
خدایا! کار دشواری چون اصلاح نفسم را بر عهدۀ من نهاده‌ای که خودت از من به آن کار تواناتری
وَ قُدْرَتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِي
و توانایی‌ات بر آن کار و بر من، بیش از توانایی من است.

✅نکته دوم کسی که خودش را از قدرت خدا خارج بداند، نابود میشود:

🔺حضرت علیه السلام در حکمت ۲۵۳ میفرماید: أَحْلِفُوا الظَّالِمَ -إِذَا أَرَدْتُمْ يَمِينَهُ- بِأَنَّهُ بَرِيءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ، فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا كَاذِباً، عُوجِلَ الْعُقُوبَةَ
هرگاه خواستيد ظالمى را سوگند دهيد اين‌ گونه سوگند دهيد كه از حول و قوه الهى برى است اگر فلان كار را انجام داده باشد زيرا اگر اين قسم دروغ باشد مجازات او به سرعت فرا میرسد
يا به درد سختى مبتلا مى‌گردد و يا مى‌ميرد.

بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، لَمْ يُعَاجَلْ، لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى
ولى هرگاه چنين سوگند ياد كند: به خدايى كه جز او خدايى نيست اين كار را نكرده‌ام در كيفرش تعجيل نمى‌شود؛ زيرا خدا را به يگانگى ستوده است.


✍️ انسان باید مدام این ذکر را بگوید و همیشه معتقد باشد قدرت و نیرو و توان ما حتی آن وقت که معصیتی انجام میدهیم از جانب خداست، ولی اگر کسی خودش را بی نیاز از قدرت و اراده ی الهی دانست به سرعت ضربه های کاری خواهد خورد.

✅نکته چهارم:
آرایشگر دختر پادشاه:

📚علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش در جریان معراج پیامبر روایتی عجیب نقل میکند:

وقتی پيامبر در سفر معراج  بود بوی‌ خوشی‌ به مشامش رسيد، جبرئيل به او گفت: اين بوی‌ خوش از آن خانه است.و جریانی را نقل کرد.
حضرت خضر به خاطر انس و علاقه به عبادت از تشکیل خانواده و زندگی عادی دوری میکرد و همسرش از او جدا شد. یک وقت پدر خضر متوجه میشود که او به قدرت های عجیبی دست پیدا کرده است از جمله اینکه او میتواند از دیده ها پنهان شود و به جای دیگری برود. سپس خضر به سپاه ذو القرنين پيوست و از چشمه حيات نوشيد.
روزی‌ دو بازرگان از همشهری های خضر به جزيره‌ای‌ در دريای‌ سرخ رفتند و خضر را در آنجا يافتند. خضر از آنان پيمان گرفت كه محل زندگی‌ او را به هیچ کسی نگويند. آنگاه خضر ابری‌ را با آن دو بازرگان همراه نمود تا به سرزمين خويش بازگردند. هنگامی‌ كه آن دو بازرگان به سرزمين‌شان بازگشتند يكی‌ از آن‌دو، پيمان‌شكنی‌ كرد و جای‌ خضر را به پادشاه گفت. در همان‌روزها خداوند بر اثر گناهان بسيار آن قوم، عذابی‌ را بر آنان فرود آورد و آن سرزمين ويران گرديد. تنها آن دختر كه همسر خضر بود و آن بازرگان كه پيمانش را با خضر نشكسته بود زنده ماندند و همديگر را در ويرانه‌ای‌ يافتند. آن‌دو باهم ازدواج كردند و به سرزمين ديگری‌ رفتند. آن زن در آن سرزمين آرايشگر دختران پادشاه شد.
روزی‌ شانه‌اش روی‌ زمين افتاد و برای‌ برداشتن آن، كلمه  “لا حول و لا قوّة الاّ بالله” را بر زبان جاری‌ ساخت. دختران پادشاه پدرشان را از گفته آرايشگر آگاه نمودند. پادشاه، آن زن را فراخواند و از او خواست كه دست از ايمان خود بردارد ولی‌ هنگامی‌ كه پافشاری‌ او را در ايمان به خدا ديد دستور داد كه آن زن را به همراه شوهر و فرزندش در آب جوش افكنند و سپس خانه را بر سرشان خراب كنند.


✅نکته پنجم:
آثار ذکر حوقله:

برای ذکر شریف “لا حول و لا قوه الا بالله” آثار زیادی در روایات آمده است

در ذیل حکمت ۲۵۳ ، شش مورد از آثار این ذکر شریف بیان شده است.یک مورد را عرض میکنیم:

❇️بر آورده شدن حاجت:

 🔺امام صادق علیه السلام: إذا قالَ العبدُ : ما شاءَ اللّه لاحَولَ ولا قُوَّةَإلّا بِاللّه ، قالَ اللّه
هرگاه بنده بگويد : ما شاء اللّه لا حول و لا قوّة الا باللّه ، خداوند فرمايد
مَلائكَتي اِستَسلَمَ عَبدي أعِينُوهُ ، أدرِكُوهُ ، اُقضُوا حاجَتَهُ
اى فرشتگان من! بنده ام تسليم شد ، كمكش كنيد ، او را دريابيد ، حاجتش را برآوريد .

غفر الله لی و لکم، الحمدلله رب العالمین

حکمت چهارصد و ششم

حکمت چهارصد و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۶/۳۰_ ۲۸ربیع‌الاول

💢حکمت ۴۰۴💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت چهارصد و چهارم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
42:10 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عليه السلام)، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ”: إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا.

در معنى «لا حول و لا قوة الّا بالله»، كه مى گويند از او پرسيدند، امام (علیه‌السلام) فرمود:
ما با وجود خدا مالك چيزى نيستيم. و مالك نمى شويم، مگر آنچه او ما را مالك آن گردانيده است. پس هرگاه به ما چيزى عطا كند كه او از ما سزاوارتر به آن باشد ما را تكليفى بر عهده گذاشته است و هرگاه آن را از ما گرفت، تكليف خود را از ما برداشت.

💠وَ قَالَ (عليه السلام)، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ”

امام در پاسخ به سوالي درباره معناي «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» فرمود:

💠إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً
ما با خداوند در مالکيت او شريک نيستيم

💠 وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا
بلکه ما چيزي را مالک نيستيم جز آنچه او به ما تمليک کرده
💠 فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا
و هرگاه قدرتي يا مالي را به ما ببخشد در حالي که او از ما به آن مال سزاوارتر است ما را مکلف به وظايفي درباره آن فرموده:
💠 وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا
و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است.

⏪حضرت علیه السلام این ذکر را میفرمایند و تفسیر میکنند تا انسان هنگام ذکر گفتن توجه به معانی هم داشته باشد.ذکرها صرفا لفظ نیستند یک محتوایی وعقیدهای پشت آنها است که انسان باید آنها راهم بداند.

📚اگر چه در کتب روایی مطلبی در مورد شان صدور این حکمت وارد نشده است ولی در شرح منهاج البراعه میفرماید:

الظَّاهِرُ أَنَّ مَقْصِدَ السَّائِلِ أَنَّهُ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلْإِنْسَانِ حَوْلٌ وَ لَا قُوَّةٌ إِلَّا بِاللَّهِ يَلْزَمُ الْجَبْرُ

به نظر می‌رسد مقصود پرسشگر این است که اگر انسان، هیچ حرکت و توانی جز به اراده خدا نداشته باشد، نتیجه‌اش جبر است.

زیرا هر کاری که انسان انجام می‌دهد، نیاز به «حول» یعنی حرکت به سوی فعل و «قوّت» یعنی توانایی انجام کاردارد.

پس اگر حرکت و توانایی در کار، از آنِ خدا باشد، پس بنده هیچ اختیاری در کار خود ندارد و جبر لازم می‌آید.

✍️ این تفکر از ابتدا بوده است که افرادی معنای لاحول و لا قوه الا بالله را با جبر گره زده اند و خیال میکنند چون اراده ی خدا بر اراده ی ما غالب است، پس ما هیچ کاره ایم.

حضرت علیه السلام برای پاسخ به سوال این پرسشگر که در واقع دچاره شبهه جبر شده بود در سه مرحله پاسخ را ارائه میدهند:

1⃣ توحید در مالکیت:

حضرت علیه السلام ابتدا میفرماید:  ما در برابر مالكيت خداوند مالك هیچ چيزى نيستيم.

بنابراين مالك اصلى خداست و هيچ كس استقلال در مالكيت ندارد و به تعبير ديگر، توحيد در مالكيت، يكى از شاخه هاى توحيد افعالى است كه بدون اعتقاد به آن توحيد انسان كامل نمى شود.
.
⏪اگر انسان اعتقاد به مالکیت خدا پیدا کند،اینجا به مالکیت خودش ودیگران هیچ اعتنایی ندارد.همه کاره اوست.

✳️قرآن کریم در آیات متعددی به توحید در مالکیت اشاره میفرماید:

🔺در آیه ۱۷ سوره مائده عده ای از مسلمانها از حضور در میدان جنگ سر باز میزنند وقتی آبها از آسیاب افتاد می‌آیند و میگویند ما گرفتار زن و بچه و کار و… بودیم، برای ما استغفار کنید که بخشیده شویم.

قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
بگو: اگر خدا زیانی یا سودی را برای شما بخواهد چه کسی می تواند در برابر خدا از شما دفاع کند مالک سود و زیان شما خداست؟ بلکه خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.

🔺 در چاهی ۱۸۹ سوره آل عمران میفرماید:
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره خداست، و خدا بر هر کاری تواناست.

🔺و در آیه ۲۶ سوره آل عمران میفرماید:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی، و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی.

حضرت علیه السلام بعد از اثبات توحید در مالکیت میفرماید:
2⃣ مالکیت انسان در دنیا طولی است نه عرضی:

💠وَ لاَ نَمْلِكُ إِلاَّ مَا مَلَّكَنَا
بلكه ما چيزى را مالك نيستيم جز آنچه او به ما تمليك كرده است.

◀️انسان به طور استقلالی مالک هیچ چیزی در این دنیا نیست و هر چیزی را هم به ظاهر مالک است و قدرت دخل و تصرف در آن را دارد، مالکیتی است که خداوند به او تفویض کرده است.
🔹بنابراين مالكيت ما از مالکیت خدا سرچشمه مى گيرد ، مالكيت ما نسبت به مالكيت خداوند مالكيت طولى است نه مالكيت عرضى.

🔺 قرآن کریم در آیه ۵۳ سوره نحل میفرماید:
ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهًْ فَمِنَ اللهِ
هر چه از نعمت دارید، ازآن خدا است.

👈اگر نعمتی داریدبه نام چشم،بااین چشم میتوانید هرجا که خواستید نگاه کنید این چشم دراختیار شما است،چشم را ببندید یا باز کنید.این نعمتی است که خدا به شما داده است ولی نعمت ومالکیت را او داده است .

🔺و آیه ۳۳ نور میفرماید:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا
و کسانی که وسیله ازدواجی نمی یابند باید پاکدامنی پیشه کنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد.
بعد فرمود:

و کسانی از بردگانتان که درخواست نوشتن قرارداد برای فعالیت اقتصادی و پرداخت مبلغی به مالک خود برای آزاد شدن دارند، اگر در آنان برای عقد این قرارداد شایستگی سراغ دارید با آنان قرارداد ببندید.

وَ آتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ
و چیزی از مال خدا را که به شما عطا کرده است به آنان بدهید.

حضرت علیه السلام بعد از اثبات توحید در مالکیت برای خدا، و مالکیت عرضی برای انسان میفرماید:

3⃣ در مقابل نعمتِ مالکیت، انسان وظیفه پیدا میکند:

💠فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا
و هرگاه قدرتي يا مالي را به ما ببخشد در حالي که او از ما به آن مال سزاوارتر است-ما را مکلف به وظايفي درباره آن فرموده:
💠 وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا
و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است.

نه چنان است كه ما از خود استقلال تام داشته باشيم و صاحب قدرتى در برابر خدا باشیم.و نه چنان است كه در اعمال خود مطلقاً اراده و اختيارى نداشته باشيم.

✍️بلكه او به ما قدرت و قوت و اختيار داده و هماهنگ با آن تكاليفى بر عهده ما گذاشته است. تا زمانى كه آن قدرت و قوت وجود دارد تكاليف هم هست هنگامى كه گرفته شد تكاليف از بين مى رود.

❇️تکالیف در مقابل مالکیت بر نعمت هاست:

خدا به ما اموالى بخشيده و تمليك كرده و تكليف خمس و زكات را در كنار آن قرار داده است،

قوت و قدرت جسمانى داده و تكليف نماز و روزه و حج و جهاد را در كنار آن مقرر فرموده:

✍️هرگاه مال را باز پس گيرد تكليف خمس و زكات نيز برداشته مى شود.

✍️هرگاه قوت و قدرت جسمانى را از ما سلب كند واجباتى كه نياز به قوت و قدرت جسمانى دارد از ما برداشته خواهد شد.


✍️ نعمت دست شماست، ولی شما مالک حقیقی آن نیستید و فعلا این نعمت به شما داده شده است.

 ⁉️چگونه ممکن است هم خدا مالک باشد، هم ما ؟!

براى روشن شدن اين بحث مثالهایی بیان شده است:

⏪فرض كنيد يك قطار برقى به حركت درآمده است اين قطار نيروى خود را لحظه به لحظه از سيم برقى كه در طول مسير كشيده اند دريافت مى دارد هر لحظه مسئول اداره برق اراده كند مى تواند برق آن قطار را از همان مبدأ قطع كند ولى مادامى كه قطع نكرده راننده قطار با ميل و اراده و آزادى، قطار را در مسير به حركت وامى دارد. هر كجا لازم بود توقف مى كند هر كجا لازم بود سرعت مى گيرد و هر كجا خواست ملايم مى رود، اين راننده قادر است قطار را به صورت هاى مختلف هدايت كند ولى اين قوت و قدرت را از مبدئى مى گيرد كه لحظه به لحظه به او نيرو مى بخشد و هر لحظه بخواهد مى تواند اين قدرت و نيرو را قطع كند. بنابراين اين راننده، هم اختيار دارد و هم ندارد، اختيار براى انتخاب حركت و توقف ولى عدم اختيار در بقاء نيرويش.

✅نکته: خداوند مالکیت تکوینی داده، ولی وظیفه تشریعی واجب کرده

اولا: مالک اصلی و حقیقی خداست و بدون اراده ی او هیچ اتفاقی در عالم نمی افتد.

ثانیا: خداوند برخی از نعمت ها را بخشی از قدرت را به مالکیت ما در آورده و ما میتوانیم در آنجا اعمال قدرت کنیم.

ثالثا : خداوند در مقابل این قدرت و مالکیت، وظیفه مشخص کرده، ولی وظایف ما از نوع تشریعی است.

👈یعنی اینگونه نیست که اگر کسی قدرت داشت و جهاد نرفت، پول داشت و خمس نداد؛ خدا در همان مرحله ی اول قدرت و مال را از او بگیرد چون متناسب با قرار داد عمل نکرده است؛ خیر.

خداوند مالکیت را به ما تفویض کرد و تکالیفی به دوش ما گذاشت؛ اگر انجام ندادیم باید در قیامت پاسخگو باشیم. قیامتی که انسان مطلقا اراده و مالکیتی ندارد و  ” مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ” خداست.

🔹در حکمت ۷۸ بحث مفصلی در مورد قضا و قدر، و جبر و اختیار مطرح گردید:
وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ [قَدَرِهِ] قَدَرٍ،
اين بخشى از يك كلام طولانى امام(عليه السلام) است كه به سؤال كننده شامى هنگامى كه پرسيد: آيا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهى بود؟ بيان فرمود:
وَيْحَكَ، لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً
واى بر تو شايد گمان كردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است و مردم در كارهايشان مجبورند و اختيارى از خود ندارند. اگر چنين بود، ثواب و عقاب الهى به يقين باطل مى شد و وعده و وعيد ساقط مى گشت.

✍️ برای بحث مفصل تر باید به آن حکمت رجوع کرد.

✳️قدرت و مالکیت ما نه با خداست، نه منهای خدا؛ بلکه از خداست:

📚 مرحوم ابن شعبه حرانی در تحف العقول از امیرالمومنین علیه السلام روایت نقل میکند که شخصی به نام عَبایه که از یاران خاص حضرت بود، از امام علیه‌السلام پرسید:

قَدْ سَأَلَهُ عَنِ اَلاِسْتِطَاعَةِ اَلَّتِي نَقُومُ وَ نَقْعُدُ وَ نَفْعَلُ
عباية سؤال كرد: قدرتی كه ما با آن برمى‌خيزيم و مى‌نشينيم و كار مى‌كنيم چيست‌؟

 إِنَّكَ سَأَلْتَ عَنِ اَلاِسْتِطَاعَةِ فَهَلْ تَمَلِكُهَا مِنْ دُونِ اَللَّهِ أَوْ مَعَ اَللَّهِ فَسَكَتَ عَبَايَةُ فرمود: تو از «قدرت» سوال كردى،بگو آيا تنها خود مالك آن هستى يا تو و خدا با هم قدرت دارید؟عبايه ساكت ماند.

فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ قُلْتَ تَمْلِكُهَا مَعَ اَللَّهِ قَتَلْتُكَ وَ إِنْ قُلْتَ تَمْلِكُهَا دُونَ اَللَّهِ قَتَلْتُكَ
امیرالمؤمنين علیه السلام فرمود: اگر مى‌گفتى اين قدرت را همراه با خدا دارم،تو را مى‌كشتم چون شرک است و اگر مى‌گفتى اين قدرت را بدون خدا دارم،باز تو را مى‌كشتم! چون انکار  و نفی خداست.

 فَقَالَ عَبَايَةُ فَمَا أَقُولُ؟
عبايه عرض كرد:پس چه بايد بگويم‌؟

 قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ تَقُولُ إِنَّكَ تَمْلِكُهَا بِاللَّهِ
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود:بگو قدرت را از خدايى دارى كه به غير تو نيز ارزانى كرده

👈اینکه انسان بداند خداست به اومالکیت داده است،خداست که ملکیت مستقل داردو ماهمه به تبع او.ولی از جهت اخلاقی وعملی،اگرماواقعا باورکتیم ما هیچ چیزی از خودمان نداریم،همه مالکانی هستیم که به سبب او مالک شدیم چهار صباحی یک چیزی را به ما دادندبعد از ما می‌گیرند، ملکیتش رابه شخص دیگری میدهند.اگر نگاه ما اینگونه باشددراخلاق ورفتار ما تاثیربسزایی دارد.

🔺در روایت دیگری داریم: فَوَثَبَ عَبَايَةُ فَقَبَّلَ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ
در اين هنگام عبايه برجست و دست و پاى آن حضرت را بوسيد.

فرمود:نه تودرملکیت همراه خداهستی نه مستقل از خدا هستی بلکه هر چه هست ازخداست که به تو تفریص کرده که چندصدایی بتوانی در این دنیا کارخیر ومسائل دینی راانجام بدهی ودقیامت یک جایگاه دینی برای خودت پیدا کتی.

💠وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ”

چند نکته:
امام در پاسخ به سوالي درباره معناي «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» فرمود:

✅نکته اول: معنای دیگری برای «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله»

«حول» در لغت به دو معناست: يكى حركت و تحول ،اگر در لغت عرب به «سال» “حول” گفته مى شود به اين دليل است كه انسان از زمانى به زمان ديگر متحول مى شود و حركت مى كند.

✅نکته دوم: ديگرى ممانعت و حائل شدن

اگر حول به معنای حرکت و تحول باشد؛ «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله»

هيچ نوع حركت و تحول و هيچ قوت و قدرتى جز از سوى خدا نيست، اوست كه به ما اين نيروها را بخشيده و به ما توانايى و اختيار داده تا بتوانيم به سوى مقاصد خويش حركت كنيم.

اگر حول به معنای ممانعت و حائل شدن باشد؛ «لا حولَ ولا قوّة إلاّ بالله»

هيچ مانعى در برابرمعاصى، و هيچ قدرتى بر اطاعات جز به وسيله خداوند نيست.

🔺در بخش دیگری از همان حدیث عَبایه امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
لاَ حَوْلَ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ إِلاَّ بِعِصْمَةِ اَللَّهِ
ميان ما و گناهان جز خداوند حائل نمى شود.

وَ لاَ قُوَّةَ لَنَا عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ إِلاَّ بِعَوْنِ اَللَّهِ
و براى اداى اطاعت و واجبات جز خداوند به ما نيرو نمى بخشد.

❇️حتی اطاعت ما نیز به لطف و قوه ی الهی است:

🔺امام سجاد در دعای ۲۲ صحیفه سجادیه میفرماید:  اللَّهُمَّ إِنَّكَ كَلَّفْتَنِي مِنْ نَفْسِي مَا أَنْتَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي
خدایا! کار دشواری چون اصلاح نفسم را بر عهدۀ من نهاده‌ای که خودت از من به آن کار تواناتری
وَ قُدْرَتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِي
و توانایی‌ات بر آن کار و بر من، بیش از توانایی من است.

✅نکته دوم کسی که خودش را از قدرت خدا خارج بداند، نابود میشود:

🔺حضرت علیه السلام در حکمت ۲۵۳ میفرماید: أَحْلِفُوا الظَّالِمَ -إِذَا أَرَدْتُمْ يَمِينَهُ- بِأَنَّهُ بَرِيءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ، فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا كَاذِباً، عُوجِلَ الْعُقُوبَةَ
هرگاه خواستيد ظالمى را سوگند دهيد اين‌ گونه سوگند دهيد كه از حول و قوه الهى برى است اگر فلان كار را انجام داده باشد زيرا اگر اين قسم دروغ باشد مجازات او به سرعت فرا میرسد
يا به درد سختى مبتلا مى‌گردد و يا مى‌ميرد.

بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، لَمْ يُعَاجَلْ، لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى
ولى هرگاه چنين سوگند ياد كند: به خدايى كه جز او خدايى نيست اين كار را نكرده‌ام در كيفرش تعجيل نمى‌شود؛ زيرا خدا را به يگانگى ستوده است.


✍️ انسان باید مدام این ذکر را بگوید و همیشه معتقد باشد قدرت و نیرو و توان ما حتی آن وقت که معصیتی انجام میدهیم از جانب خداست، ولی اگر کسی خودش را بی نیاز از قدرت و اراده ی الهی دانست به سرعت ضربه های کاری خواهد خورد.

✅نکته چهارم:
آرایشگر دختر پادشاه:

📚علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش در جریان معراج پیامبر روایتی عجیب نقل میکند:

وقتی پيامبر در سفر معراج  بود بوی‌ خوشی‌ به مشامش رسيد، جبرئيل به او گفت: اين بوی‌ خوش از آن خانه است.و جریانی را نقل کرد.
حضرت خضر به خاطر انس و علاقه به عبادت از تشکیل خانواده و زندگی عادی دوری میکرد و همسرش از او جدا شد. یک وقت پدر خضر متوجه میشود که او به قدرت های عجیبی دست پیدا کرده است از جمله اینکه او میتواند از دیده ها پنهان شود و به جای دیگری برود. سپس خضر به سپاه ذو القرنين پيوست و از چشمه حيات نوشيد.
روزی‌ دو بازرگان از همشهری های خضر به جزيره‌ای‌ در دريای‌ سرخ رفتند و خضر را در آنجا يافتند. خضر از آنان پيمان گرفت كه محل زندگی‌ او را به هیچ کسی نگويند. آنگاه خضر ابری‌ را با آن دو بازرگان همراه نمود تا به سرزمين خويش بازگردند. هنگامی‌ كه آن دو بازرگان به سرزمين‌شان بازگشتند يكی‌ از آن‌دو، پيمان‌شكنی‌ كرد و جای‌ خضر را به پادشاه گفت. در همان‌روزها خداوند بر اثر گناهان بسيار آن قوم، عذابی‌ را بر آنان فرود آورد و آن سرزمين ويران گرديد. تنها آن دختر كه همسر خضر بود و آن بازرگان كه پيمانش را با خضر نشكسته بود زنده ماندند و همديگر را در ويرانه‌ای‌ يافتند. آن‌دو باهم ازدواج كردند و به سرزمين ديگری‌ رفتند. آن زن در آن سرزمين آرايشگر دختران پادشاه شد.
روزی‌ شانه‌اش روی‌ زمين افتاد و برای‌ برداشتن آن، كلمه  “لا حول و لا قوّة الاّ بالله” را بر زبان جاری‌ ساخت. دختران پادشاه پدرشان را از گفته آرايشگر آگاه نمودند. پادشاه، آن زن را فراخواند و از او خواست كه دست از ايمان خود بردارد ولی‌ هنگامی‌ كه پافشاری‌ او را در ايمان به خدا ديد دستور داد كه آن زن را به همراه شوهر و فرزندش در آب جوش افكنند و سپس خانه را بر سرشان خراب كنند.


✅نکته پنجم:
آثار ذکر حوقله:

برای ذکر شریف “لا حول و لا قوه الا بالله” آثار زیادی در روایات آمده است

در ذیل حکمت ۲۵۳ ، شش مورد از آثار این ذکر شریف بیان شده است.یک مورد را عرض میکنیم:

❇️بر آورده شدن حاجت:

 🔺امام صادق علیه السلام: إذا قالَ العبدُ : ما شاءَ اللّه لاحَولَ ولا قُوَّةَإلّا بِاللّه ، قالَ اللّه
هرگاه بنده بگويد : ما شاء اللّه لا حول و لا قوّة الا باللّه ، خداوند فرمايد
مَلائكَتي اِستَسلَمَ عَبدي أعِينُوهُ ، أدرِكُوهُ ، اُقضُوا حاجَتَهُ
اى فرشتگان من! بنده ام تسليم شد ، كمكش كنيد ، او را دريابيد ، حاجتش را برآوريد .

غفر الله لی و لکم، الحمدلله رب العالمین

حکمت چهارصد و ششم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.