بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۰۶/۲۲_۲۰ربیعالاول
💢حکمت ۴۰۰_جلسه اول💢
بخش اول
وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ،
و فرمود (ع): چشم زخم راست است و افسون راست است و سحر راست است،
💠وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ
امام علی علیهالسلام :«چشم زخم» حق است،
💠وَ الرُّقَى حَقٌّ
و تعويذ _دعايى كه براى دفع چشم زخم است_ نيز حق است،
💠وَ السِّحْرُ حَقٌّ
و سِحر حق است،
💠وَ الْفَأْلُ حَقٌّ
و فال نيك زدن نيز حق است؛
💠وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ
اما فال بد زدن حق نيست،
💠وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ
سرایت کردن بیماری حق نيست.
💠وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
بوى خوش، عسل، سوار شدن بر مركب و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.
✅امیرالمومنین در این حکمت تأثير چهار موضوع از امور غير عادى را تصديق و تأثير دو موضوع خرافى را نفى؛ و چهار چيز را مؤثر در نشاط آدمى مى شمرد.
در میان همه جوامع در طول تاریخ تا امروز گاهی بین واقعیت ها و خرافه ها خلط اتفاق می افتد ، این خلط از طرفی راه حقایق را به روی مردم بسته و از طرفی راه شیادان را برای سودجویی باز میکند.
🔺ابن ابی الحدید در ذیل این حکمت ۶۰ صفحه مطلب دارد که بخشی مربوط به توضیح بخش های مختلف این حکمت است، و بخشی مربوط به خرافات در عرب جاهلی است.
👈 انداختن زیور به مارگزیده:
وَ مِنْ مَذَاهِبِ الْعَرَبِ أَيْضًا تَعْلِيقُ الْحُلِيِّ وَالْجَلَاجِلِ عَلَى اللَّدِيغِ، يَرَوْنَ أَنَّهُ يُفِيقُ بِذَلِكَ
و از جمله روشهای عرب در دوران جاهلیت نیز، آویختن زیورها و زنگولهها به شخص مارگزیده بود؛ آنها گمان میکردند که او با این کار به هوش میآید.
👈 کور کردن شتر، برای چشم نخوردن:
وَمِنْ تَخَيُّلَاتِ الْعَرَبِ وَ مَذَاهِبِهَا أَنَّهُمْ كَانُوا يُفَقِئُونَ عَيْنَ الْفَحْلِ مِنَ الْإِبِلِ إِذَا بَلَغَتْ أَلْفًا، كَأَنَّهُمْ يَدْفَعُونَ الْعَيْنَ عَنْهَا.
و از جمله پندارها و روشهای عرب در دوران جاهلیت این بود که هنگامی که شترهایشان به هزار نفر میرسید، چشم نرِ شتر را کور میکردند، گویی میخواستند چشم زخم را از آنها دور کنند.
👈دفن کردن شتر، کنار قبر اموات:
فَأَمَّا مَذْهَبُهُمْ فِي الْبَلِيَّةِ — وَهِيَ نَاقَةٌ تُعْقَلُ عِنْدَ الْقَبْرِ حَتَّى تَمُوتُ — فَمَذْهَبٌ مَشْهُورٌ…
وَكَانُوا يَزْعُمُونَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَلَمْ يُبْلَ عَلَيْهِ، حُشِرَ مَاشِيًا، وَمَنْ كَانَتْ لَهُ بَلِيَّةٌ، حُشِرَ رَاكِبًا عَلَى بَلِيَّتِهِ.
اما روش آنان درباره «بلیّه» — که شتری است که نزد قبر بسته میشود تا بمیرد — روشی مشهور بود. و «بلیه» به این صورت بود که وقتی فرد بزرگی از آنها میمرد، شتر او را «بلا» میکردند: گردنش را میپیچاندند و سرش را به پشت برمیگرداندند، و آن را در گودالی رها میکردند که نه به آن غذا میدادند و نه آب، تا بمیرد. گاه پس از مرگش آن را میسوزاندند، و گاه پوستش را میکندند و پوستش را از کاه پر میکردند.
و گمان میکردند که هر کس که هنگام مرگ برایش «بلا» انجام نشود، در قیامت پیاده محشور میشود، و هر کس که برایش بلا شود، سواره محشور میشود.
👈 صدای الاغ در آوردن برای دفع جن:
وَ مِنْ خُرَافَاتِ الْعَرَبِ أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ إِذَا أَرَادَ دُخُولَ قَرْيَةٍ فَخَافَ وَبَاءَهَا أَوْ جِنَّهَا، وَقَفَ عَلَى بَابِهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَهَا فَنَهَقَ نَهِیقَ الْحِمَارِ.
و از جمله خرافات عرب دوره جاهلیت این بود که وقتی یکی از آنها میخواست به روستایی وارد شود و از بیماری یا جنّ های آن میترسید، پیش از ورود، در ورودی آن میایستاد و مانند الاغ عرعر میکرد.
✍️حضرت در این حکمت در مورد برخی خرافه ها و حقایق توضیح میدهد تا افراد مرز بین این دو را بدانند، نه دچار خرافه شوند، نه واقعیت ها را انکار کنند.
💠الْعَيْنُ حَقٌّ
«چشم زخم» حق است.
✅چشم زدن از مسائلی است كه بسيارى از مردم به آن عقيده دارند و مى گويند در بعضى از چشمها اثر مرموزى نهفته است كه با يك نگاه مخصوص ممكن است طرف را بيمار يا هلاك كند یا به دیوانگی بکشاند.
⁉️آيا چشم زدن واقعيت دارد؟
مساله ی چشم زخم از نظر عقلى امر محالى نيست ، چه اينكه بسيارى از دانشمندان امروز معتقدند در بـعـضـى از چـشـمـهـا نـيروى مغناطيسى خاصى نهفته شده كه كارائى زيادى دارد.
در دنیا انرژی های فراوانی وجود دارد که برخی توسط انسان کشف شده اند و برخی هنوز کشف نشده اند.
ارتباطات رادیویی به عنوان امواج نامرئی، اشعه ایکس به عنوانی قدرتی نامرئی و… در عالم وجود دارند و البته بسیاری از اینها نیز کشف نشده اند؛ پس قدرت داشتن چشم ها نیز امری است که کاملا قابل فهم است.
از نظر تجربی نیز بـسـيـار هستند کسانی که با چشم خود افرادى را ديده اند كه داراى اين نيروى مرموز چشم بوده اند، و افراد يا حيوانات يا اشيائى را از طريق چشم زدن از كار انداخته اند.
لذا نـه تـنـهـا نـبـايـد اصـرارى در انـكـار ايـن امـور داشـت بـايـد امكان وجود آن را از نظر عقل ، علم و تجربه پذيرفت .
✅چشم زخم در آیات و روایات:
👈 قرآن کریم میفرماید:
وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ
و کافران چون قرآن را شنیدند، نزدیک بود تو را با چشمانشان بلغزانند و از پای درآورند.
✍️لَيُزْلِقُونَكَ به معنى لغزيدن و بر زمين افتادن است و كنايه از هلاكت و نابودى مى باشد.
مشهورترین تفسیر در آیه ی فوق، بحث چشم زخم است. بسيارى از مفسران گفته اند:
منظور اين است كه دشمنان به هنگامى كه آيات با عظمت قرآن را از تو مى شنوند، به قدرى خشمگين و ناراحت مى شوند، و با عداوت به تو نگاه مى كنند كه گوئى مى خواهند تو را با چشمهاى خود بر زمين افكنند و نابود كنند!
👈پـيـامبر صلوات الله علیه و آله وسلم:
العينُ حَقٌّ، ولو كانَ شيءٌ سَابَقَ القَدَرَ سَبَقَتْهُ العينُ
آرى ، مانعى ندارد، اگر چيزى مى توانست بر قضا و قدر پيشى گيرد چشم زدن بود.
✍️ این حدیث به خوبی نشان میدهد بر خلاف عقیده ی برخی که چشم زخم از قدرت الهی خارج است؛ حتی چشم زخم و سحر نیز ذیل قدرت الهی تعریف میشوند و خداوند در برخی چشم ها یا اشیاء قدرتی قرار داده است و آن قدرت در واقع بخشی از عالم اسباب و مسببات است.
👈 از عبدالله بن عباس روایت شده است که:
اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ، فَإِنَّ العَيْنَ حَقٌّ
به خدا پناه ببريد، زيرا چشم زخم و تأثير نظر بد حق است و واقعيت دارد.
👈 دعای ۲۳ صحیفه سجادیه:
وَ أَعِذْنِی وَ ذُرِّیتِی مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
و مرا و فرزندانم را پناه ده از شیطان راندهشده،
وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ
و از شرّ جانوران زهردار و حیوانات بدون زهر
و الْعَامَّةِ
و سایر جانداران
وَ اللَّامَّةِ
و مردم چشم شور (عین اللّامه=چشم شور)
وَ مِنْ شَرِّ کلِّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ
و از شرّ هر شیطان سرکش،
وَ مِنْ شَرِّ کلِّ سُلْطَانٍ عَنِیدٍ
و از شرّ هر پادشاه ستمگر.
👈 قرآن کریم در سوره ی یوسف میفرماید:
وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ
و یعقوب گفت: ای پسرانم! از یک در وارد نشوید بلکه از درهای متعدد وارد شوید، و البته من با این تدبیر نمی توانم هیچ حادثه ای را که از سوی خدا برای شما رقم خورده از شما برطرف کنم، حکم فقط ویژه خداست، تنها بر او توکل کرده ام، و همه توکل کنندگان باید به خدا توکل کنند.
✍️ مشهور مفسران بر این اعتقادند که علت دستور حضرت یعقوب این بود که برادران یوسف، هم از نظر تعداد هم از نظر زیبایی جلب توجه میکرند، و پدرشان نگران بود که از این راه چشم زخمى به آنها نرسد.
👈پیامبر صلوات الله علیه میفرمایند:
انَّ العَینَ لَتَدخُلَ الرَّجُلَ القَبرَ وَ الجَمَلَ القِدرَ
چشم زخم؛ انسان صحیح و سالم را داخل قبر می کند و شتر را به دیگ می فرستد.
👈پیامبر صلوات الله علیه وآله و سلم:
أَنَّ الْعَيْنَ حَقٌّ تَسْتَنْزِلُ الْحَالِقَ
چشمزخم حق است و قله کوه را در هم میشکند.
👈علامه مجلسی در بحارالانوار بعد از بیان روایت در جمع بندی میفرماید:
وَ بِالْجُمْلَةِ لَا يُمْكِنُ إِنْكَارُ ذَلِكَ رَأْسًا لِمَا يُشَاهَدُ مِنْ ذَلِكَ عَيْنًا وَ وُرُودُ الْأَخْبَارِ بِهِ مُسْتَفِيضًا
و به طور خلاصه، به هیچ وجه نمیتوان چشم زخم را انکار کرد، زیرا هم به صورت عینی مشاهده میشود و هم اخبار فراوانی درباره آن وارد شده است (اخبار مستفیضه یعنی اخبار پر تکراری که به حد تواتر نرسیده باشند)
✅عوامل چشم زدن:
1⃣حسادت:
علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان در ذیل آیه ۵ سوره فلق «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» می نویسند:
چشم زدن ناشی از نوعی حسد درونی است.
شخص حسود وقتی چیزی را ببیند که در نظرش بسیار شگفت آور و بسیار زیبا باشد، حسدش تحریک شده، با همان نگاه، زهر خود را می ریزد.
2⃣ دوست داشتن:
پيامبر صلوات الله علیه:
اِذا رَآى اَحَدُكُمْ مِنْ نَفْسِهِ اَوْ مالِهِ اَوْ مِنْ اَخيهِ ما يُعْجِبُهُ فَلْيَدْعُ لَهُ بِالْبَرَكَةِ فَاِنَّ الْعَيْنَ حَقٌ
هرگاه يكى از شما در خودش، يا مالش، يا برادرش، چيز جالب توجهى ديد، براى بركت يافتن آن دعا كند؛ زيرا چشم زخم، واقعيت دارد.
✍️ طبق این حدیث چه بسا انسان به خودش و عزیزانش چشم زخم بزند.
نوعا این نوع چشم زخم از روی حسادت نیست (چون معنای حسادت طبق زوال نعمت است)؛ این چشم زخم از دوست داشتن است.
3⃣ بی اختیار:
کسی که دیگری را چشم می زند به اراده خود، این را کار را نکند، بلکه اثر چشم او کار خودش را می کند.
✍️ گاهی افرادی نمیدانند چشم شور دارند، یا میدانند ولی ناخواسته چشم میزنند؛ در این موارد گناهی بر آنها نیست.
❇️گاهی کوچکترین نعمت ها مورد چشم زخم واقع میشود:
در دعای حجامت داریم:
إِذَا أَرَدْتَ اَلْحِجَامَةَ وَ خَرَجَ اَلدَّمُ مِنْ مَحَاجِمِكَ فَقُلْ قَبْلَ أَنْ تَفْرُغَ وَ اَلدَّمُ يَسِيلُ
هرگاه اراده ی حجامت كردى و خون از محل حجامت خارج شد،قبل از به پايان رسيدن حجامت و جريان خون بگو:
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ أَعُوذُ بِاللَّهِ اَلْكَرِيمِ فِي حِجَامَتِي هَذِهِ مِنَ اَلْعَيْنِ فِي اَلدَّمِ وَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ
در اين حجامت خود،از چشم بد به خون و از هر بدى به خدا پناه مىبرم.
✍️ گاهی انسان حجامت میکند و خونی از بدنش خارج میشود، یا این خون رنگ روشنی دارد، یا مقدارش زیاد است و دیگران را به حسادت و چشم زخم میکشاند.
نکته مهم این است که انسان به هیچ وجه نباید سوء ظن داشته باشد و لی در عین حال تلاش کنیم تا به وسیله ادعیه عمل به روایات خود را از چشم بد مصون بداریم.
💠الْعَيْنُ حَقٌّ
💠 وَ الرُّقَى حَقٌّ
و تعويذ _دعايى كه براى دفع چشم زخم است_ نيز حق است.
🔹رُقَی جمع رُقْيَه به معنای:
آن چیزی است که به سبب آن میشود بدی ها را دفع کرد.
✳️ از آنجایی که حضرت چشم زخم را حق میداند، راهکاری را نیز برای در امان ماندن و درمان آن بیان میفرماید.
پناه بردن به اذکار و نوشته هایی که در آن ادعیه باشد، راهکاری است که حضرت برای درمان چشم زخم ارائه میدهند.
🔺 در روایت داریم:
أَنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَرَآهُ مُغْتَمّاً فَسَأَلَهُ عَنْ غَمِّهِ
روزی جبرئیل بر پیامبر نازل شد و حضرت را غمگین و اندوهگین مشاهده کرد، وقتی علت آن را سؤال کرد
فَقَالَ لَهُ إِنَّ اَلْحَسَنَيْنِ أَصَابَتْهُمَا عَيْنٌ
پیامبر فرمودند: ناراحتی ام به خاطر آن است که امام حسن و امام حسین را چشم زده اند.
فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ اَلْعَيْنُ حَقٌّ فَعَوِّذْهُمَا بِهَذِهِ اَلْعُوذَةِ
جبرائیل عرض کرد: ای محمّد چشم زخم واقعیت دارد، پس آن دو را با این جملات تعویذ فرما.
اَللَّهُمَّ يَا ذَا اَلسُّلْطَانِ اَلْعَظِيمِ وَ اَلْمَنِّ اَلْقَدِيمِ وَ اَلْوَجْهِ اَلْكَرِيمِ ذَا اَلْكَلِمَاتِ اَلتَّامَّاتِ وَ اَلدَّعَوَاتِ اَلْمُسْتَجَابَاتِ عَافِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ مِنْ أَنْفُسِ اَلْجِنِّ وَ أَعْيُنِ اَلْإِنْسِ
🔺صفوان جمال از امام صادق علیهالسلام روایت نقل میکند:
لَوْ نَبَشَ لَكُمْ مِنَ اَلْقُبُورِ لَرَأَيْتُمْ أَنَّ أَكْثَرَ مَوْتَاكُمْ بِالْعَيْنِ لِأَنَّ اَلْعَيْنَ حَقٌّ
اگر قبرها را بشكافند براى شما، البته بنگريد كه بيشتر مردههاى شما براى چشم زدن مرده اند زيرا اثر چشم درست است.
إِلاَّ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَلْعَيْنُ حَقٌّ فَمَنْ أَعْجَبَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَلْيَذْكُرِ اَللَّهَ فِي ذَلِكَ فَإِنَّهُ إِذَا ذَكَرَ اَللَّهَ لَمْ يَضُرِّهُ .
بدان كه رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:چشم اثر دارد و هر كه خوشش آيد از چيزى كه برادرش دارد بايد در باره آن خدا را به ياد بیآورد،كه با ياد خدا زيانى به او نرساند.
✅ برای بچه های دعای چشم زخم بنویسید:
دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْتَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ عِنْدَهَا صَبِيٌّ يَشْتَكِي
رسول خدا به خانه ام سلمه وارد شدند، در نزد او پسر بچه ای بود که ناله می کرد.
فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَصَابَتْهُ الْعَيْن
ام سلمه گفت یا رسول اللَّه او را چشم زده اند.
فَقَالَ ص أَ مَا تَسْتَرْقُونَ لَهُ مِنَ الْعَيْن
ایشان فرمود: مگر دعای چشم زخم برایش نگرفتید؟
❇️اذکار و ادعیه برای دفع چشم زخم:
📚علامه مجلسی در جلد ۶۰ بحار بابی دارد تحت عنوان “تَأثيرُ السِّحر وَ العَين و حَقيِقَتهما”
و در جلد ۹۲ بابی دارد تحت عنوان “الدُعاء لِدَفِعِ السِّحرِ وَ العَين”
که به طور مفصل به نقل روایات، نقل نظر بزرگان و جمع بندی و تحلیل خودش پرداخته است.
👈 أَنَّ جَبْرَئِيلَ ع رَقَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَلَّمَهُ الرُّقْيَةَ وَ هِيَ بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ عَيْنِ حَاسِدٍ، اللَّهُ يَشْفِيكَ
جبرئیل علیه السلام رسول خدا را از چشم زخم حفظ کرد و دعای آن را به ایشان یاد داد و آن دعا این است: « به نام خدا تو را از شر هر چشم حسد ورزنده ای حفظ می کنم، خدا تو را شفا دهد ».
👈 این ذکر را بگویید تا کسی را چشم نکنید:
پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم: مَنْ رَأَى شَيْئاً يُعْجِبُهُ فَقَالَ اللَّهُ الصَّمَدُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لَمْ يَضُرَّ شَيْئاً
هر کس چیزی ببیند که از آن حوشش بیاید و بگوید: « خدا بی نیاز است، هرچه خدا بخواهد، هیچ نیروئی موجود نیست جز با نیروی خدا» ضرری به آن نمی رساند.
🔺همچنین در روایت دیگری از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم:
إِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى إِنْسَانٍ أَوْ دَابَّةٍ أَوْ إِلَى شَيْءٍ حَسَنٍ فَأَعْجَبَهُ فَلْيَقُلْ
هر گاه نگاهتان به انسان یا حیوانی افتاد و از آن شگفت زده شدید، این دعا را بگویید.
آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّهُ عَيْنُهُ
👈سوره ی ناس و فلق
👈دعای حرز کبیر امام جواد:
اللَّهُمَّ يَا رَبِّ الْأَسْوَاءَ كُلَّهَا وَ اقْمَعْ عَنْهُ أَبْصَارَ الظَّالِمِينَ وَ أَلْسِنَةَ الْمُعَانِدِينَ
ای خدا! او را از همه ی بدیها باز دار و دیده ی ستمگران و زبان دشمنان و کسانی که قصد بدی و ضرر زدن به وی را دارند، از او منصرف گردان.
✅ دست هایت را جلوی صورت بگیرد و این دعا را بخوان:
🔺شخص از امام رضا علیهالسلام پرسید:
سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْعَيْنِ فَقَالَ هُوَ حَقٌّ
امام رضا علیه السلام به مردی که از چشم زخم پرسیده بود، فرمود: چشم زخم حق است.
فَإِذَا أَصَابَكَ ذَلِكَ فَارْفَعْ كَفَّيْكَ بِحِذَاءِ وَجْهِكَ وَ اقْرَأِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ امْسَحْهُمَا عَلَى نَوَاصِيكَ فَإِنَّهُ نَافِعٌ بِإِذْنِ اللَّهِ
اگر چشم خوردی دستهایت را در مقابل صورتت بگیر و بر آن سوره حمد و توحید و معوذتین را بخوان و دستت را به صورتت بکش که این کار به اذن خدا نافع است.
✅نکته اول:
حرزها، جای خدا را نگیرند:
در برخی از روایات از نوشته ها و حرزها نهی شده است و شاید دلیل آن این باشد که انسان فراموش نکند همه کاره ی عالم خداست و بدون اذن او برگی از درختی نمی افتد.
🔺جابر بن عبدالله انصاری:
نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ الرُّقَى
رسول خدا(ص) از ورد نهی کرد.
🔺پیامبرصلوات الله علیه:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً لَا يَكْتَوُونَ وَ لَا يَسْتَرْقُونَ وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
خدا بندگانی دارد که نه برای درمان داغ می کنند و نه ورد می جویند و بر پروردگار خود توکل می کنند.
✍️توجه به این نکته ضروری است که همه کاره عالم خداوند است ، مبادا با استفاده از حرز و ادعیه وجود خدا را منکر شویم و همه قدرت و توانایی را در آن حرز ببینیم.
✅نکته دوم:
پیش هر دعا نویسی نرویم:
🔺پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم:
أَنَّهُ نَهَى عَنِ الرُّقَى بِغَيْرِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا يُعْرَفُ مِنْ ذِكْرِهِ
پیامبر نهی فرمود از خواندن حرزهایی جز قرآن و نامهاى معروف خدا باشند.
✍️ برای حرز، انسان باید پیش کسی برود که متدین باشد و از نوشتن مسائل دیگر در حرز خودداری کند. چرا که ممکن است در حرز چیزهایی گنجانده شود که شما را تسخیر خودش کند یا ….
💠الْعَيْنُ حَقٌّ،
💠وَ الرُّقَى حَقٌّ ،
💠وَ السِّحْرُ حَقٌّ
و سِحر حق است.
✅سحر یا جادو در اصل به معناى هر كارى است كه مأخذ آن پنهان باشد.
حقيقت سحر آن است كه چيزى به صورت خارق العاده انجام شود كه عوامل متعددى مى تواند داشته باشد.
گاه صرفاً جنبه چشم بندى و تردستى دارد، گاه از عوامل تلقينى و وهمی ناشى مى شود و گاه از خواص ناشناخته فيزيكى و شيميايى بعضى از اجسام. گاه به کار گیری اجنه است، گاه استفاده از تاثیرات نجومی است و…
نوع ديگرى از سحر نيز وجود دارد كه ساحر به وسيله رياضت هاى شديد، اراده خود را چنان تقويت مى كند كه مى تواند آثار خارق العاده اى از خود نشان دهد كه جنبه چشم بندى ندارد و واقعیت است.
❇️وجود داشتن سحر، امری غیر قابل کتمان است:
در آيات فراوانى از قرآن مجيد اشاره به مسأله سحر شده به خصوص در داستان موسى و فرعون، كراراً از سحر ساحران سخن به ميان آمده است و تأثير آن اجمالاً مورد تأييد واقع شده كه از طريق معجزه موسى سحر آن ها باطل شد.
🔺قرآن کریم در ایه ۱۱۶ اعراف در مورد ساحران فرعون میفرماید:
سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْر عَظِيم
مردم را چشم بندى كردند و ترساندند، و سحر عظيمى پديد آوردند.
🔺همچنین در آیه ۶۶ سوره طه مى فرمايد:
فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى
در اين هنگام طناب ها و عصاهاى آنان براثر سحرشان چنان به نظر مى رسيد كه حركت مى كنند!
🔺قرآن کریم در آیه ۱۰۲ سوره بقره در مورد ابطال سحر سخن میگوید:
وَ مَا اُنزِلَ عَلی الْمَلَکینْ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوت
آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد.
✍️ در دوره حضرت سلیمان گروهی به سحر و جادوگری پرداختند، ایشان دستور داد تمام نوشتههای آنها را جمعآوری و در محلی نگهداری کنند. پس از وفات سلیمان گروهی نوشتهها را یافتند و به یادگیری سحر مشغول شدند.
در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و اذیت مردم شد، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند. هر چند مردم از این علوم در مسیر باطل استفاده کردند.
❎استفاده از سحر برای به طلاق کشیدن کار زن و شوهرها:
🔺قرآن کریم بعد از بیان جریان هاروت و ماروت میفرماید:
فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ
ولى مردم از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند.
✍️توجه به این نکته ضروری است که بروز هر اختلافی در خانواده، آن را به سحر و جادو ربط ندهیم ولی گوشه ذهنتان باشد که شاید به واسطه سحر و جادو اتفاق افتاده باشد و فقط در حد شاید به آن توجه کنیم ، نه بیشتر.
❎ سحر پیامبر اسلام توسط یهودیان مدینه:
🔺در منابع روایی به جریان سحر کردن پیامبر اشاره شده است.
إِنَّ فُلَاناً الْيَهُودِيَّ سَحَرَكَ وَ جَعَلَ السِّحْرَ فِي بِئْرِ بَنِي فُلَانٍ
فلان مرد یهودی پیامبر را سحر کرد و سحر را در چاهی قرار داد.
📚 مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی در جلد ۱۶ کتاب” الصحيح من سيرة النبي الأعظم” به بررسی این ماجرا پرداخته است:
در سال ششم یا هفتم هجری قمری، پیامبر اسلام توسط یهودیان مدینه مورد سحر قرار گرفتند. این واقعه که به مدت ۴۰ روز، ۶ ماه یا حتی یک سال به طول انجامید، تأثیرات قابل توجهی بر سلامت ایشان گذاشت.
این سحر توسط یکی از عوامل یهود در زیر سنگ چاهی در مدینه پنهان کرد.
برخی منابع نیز اشاره میکنند که غلامی از یهودیان که در خدمت پیامبر بود، توسط یهودیان تحریک شد تا موهای پیامبر و شانهای که ایشان از آن استفاده میکردند را به دست آورده و در اختیار یهودیان قرار دهد. این اشیاء سپس برای سحر مورد استفاده قرار گرفتند.
سحر انجام شده بر پیامبر اسلام تأثیرات جسمی و روانی قابل توجهی داشت.
در نهایت، دو فرشته به نزد پیامبر آمدند و محل پنهان شدن سحر را به ایشان اطلاع دادند. این سحر در زیر سنگ چاهی در مدینه پنهان شده بود و آب چاه به دلیل شدت سحر زرد شده بود. پس از کشف سحر، پیامبر دستور دادند تا آن را از چاه خارج کنند و با خواندن آیاتی از قرآن، اثر سحر از بین رفت.
در روایت است که پیامبر بعد از ابطال سحر فرمود:
كَأَنَّمَا اُنْشِطَ مِنْ عِقَالٍ
مثل اينكه از بند آزاد شدم.
❇️سحر کردن شخصی توسط حاکم حبشه:
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش میگوید وقتی مسلمانان به حبشه رفتند، قریش دو نفر را برای بازگرداندن آنها نزد پادشاه حبشه فرستاد. یکی از آن دو عمروعاص بود و یکی عُمَارَةَ بْنَ اَلْوَلِيدِ
عماره بن ولید خطای بزرگی مرتکب شد (ارتباط با یکی از کنیزان پادشاه)؛ پادشاه میخواست عماره را بکشد ولی چون مهمان بود از این کار صرف نظر کرد؛
فَدَعَا السَّحَرَةَ فَقَالَ لَهُمْ اعْمَلُوا بِهِ شَيْئاً أَشَدَّ عَلَيْهِ مِنَ الْقَتْلِ
او را سحر کنید به نحوی که از مرگ بدتر باشد.
فَصَارَ مَعَ الْوَحْشِ يَغْدُو وَ يَرُوحُ وَ كَانَ لَا يَأْنَسُ بِالنَّاسِ … حَتَّى مَاتَ الْخَبَر
او بعد از سحر خوی وحشىگری پیدا کرد و به همراه وحوش شب و روز به سر ميبرد و از مردم دور میشد؛ و اینگونه بود تا مُرد.
✅انواع سحر در کلام امام صادق علیه السلام:
سَأَلَ الزِّنْدِيقُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَا سَأَلَهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ السِّحْرِ مَا أَصْلُهُ
زندیقی از امام صادق علیه السلام در ضمن پرسش هایش سوال کرد و گفت: به من بگو اصل سحر چیست؟
وَ كَيْفَ يَقْدِرُ السَّاحِرُ عَلَى مَا يُوصَفُ مِنْ عَجَائِبِهِ وَ مَا يَفْعَل
چگونه ساحر می تواند آنچه از عجایب سحر گفته می شود را انجام دهد و ساحر چه می کند؟
قَالَ إِنَّ السِّحْرَ عَلَى وُجُوهٍ شَتَّى: وَجْهٌ مِنْهَا بِمَنْزِلَةِ الطِّبِّ كَمَا أَنَّ الْأَطِبَّاءَ وَضَعُوا لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءً فَكَذَلِكَ عِلْمُ السِّحْرِ احْتَالُوا لِكُلِّ صِحَّةٍ آفَةً وَ لِكُلِّ عَافِيَةٍ عَاهَةً وَ لِكُلِّ مَعْنًى حِيلَةً
فرمود: سحر اقسام مختلفی دارد: یک قسم از آن مانند پزشکی است. همان گونه که پزشکان برای هر دردی دوائی قرار داده اند علم سحر هم همان گونه است. ساحران برای هر سلامتی مرضی پیدا کرده اند، و برای هر عافیتی یک آفت و برای هر معنایی یک نیرنگ.
✍️ استفاده از خواص گیاهان و سنگ ها و فلزات و ادعیه و…
وَ نَوْعٌ مِنْهُ آخَرُ خَطْفَةٌ وَ سُرْعَةٌ وَ مَخَارِيقُ وَ خِفَّةٌ
قسم دیگری از آن یک چشم بندی و سرعت در کار و نیرنگ و تردستی است.
✍️ این نوع از سحر همان چشم بندی معروف است که امروزه به شعبده بازی شناخته میشود
وَ نَوْعٌ مِنْهُ مَا يَأْخُذُ أَوْلِيَاءُ الشَّيَاطِينِ عَنْهُمْ…
قسمی از آن چیزهایی است که نزدیکان به شیاطین از آن ها می گیرند.
✍️ این بخش که مهمترین بخش سحر و جادو است، استفاده از اجنه و موکل گرفتن است.
👈خرافات در مورد سحر:
در ادامه همین رواییت داریم:
قَالَ أَ فَيَقْدِرُ السَّاحِرُ أَنْ يَجْعَلَ الْإِنْسَانَ بِسِحْرِهِ فِي صُورَةِ الْكَلْبِ أَوْ الْحِمَارِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ
زندیق گفت: آیا ساحر با سحرش می تواند انسان را به شکل سگ یا الاغ یا غیر آن در آورد؟
قَالَ هُوَ أَعْجَزُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَضْعَفُ مِنْ أَنْ يُغَيِّرَ خَلْقَ اللَّهِ
فرمود: او توانایی آن کار را ندارد و ضعیف تر از آن است که آفرینش خدا را دگرگون سازد!
👈بخشی از سحر به خاطر دهن لقی هاست:
در ادامه همین رواییت داریم:
وَ إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ السِّحْرِ النَّمِيمَةَ
و به راستی یک از بزرگ ترین سحرها سخن چینی است!
يُفَرَّقُ بِهَا بَيْنَ الْمُتَحَابَّيْنِ وَ يُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَى الْمُتَصَافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ يُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِهَا السُّتُور
با آن بین دو دوست جدایی افکنده می شود و بین یاران صمیمی دشمنی ایجاد می شود، با آن خون ها ریخته می شود و خانه ها ویران می شود و پرده ها دریده می شود.
✍️هم سخن چینی توسط دیگران موجب کینه و دشمنی میشود و اثری همچون سحر دارد و هم بیان اسرار زندگی برای دیگران میتواند اطلاعات کافی برای سحر را در اختیار دیگران بگذارد
پس باید از غیبت و بد گویی نزد دیگران خود داری کرد و هم به حفظ اسرار پرداخت.
✅ادعیه و حرزهای ابطال سحر:
🔺راوی میگوید:
سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلسِّحْرِ فَقَالَ هُوَ حَقٌّ وَ هُوَ يُضِرُّ بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَى
احمد بن عيسى گويد از حضرت رضا در بارۀ سحر پرس و جو كردم فرمود:سحر واقعيت دارد و باذن خدا اثر و ضرر مىكند
فَإِذَا أَصَابَكَ ذَلِكَ فَارْفَعْ يَدَكَ حِذَاءَ وَجْهِكَ وَ اِقْرَأْ عَلَيْهَا
و چون تو را سحر كردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و بخوان
بِسْمِ اَللَّهِ اَلْعَظِيمِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلْعَظِيمِ رَبِّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِيمِ إِلاَّ ذَهَبَتْ وَ اِنْقَرَضَتْ
🔺مرحوم شیخ عباس قمی در حاشیه كتاب مفاتیح الجنان می گوید:
جهت باز كردن بسته شده، آیات زیر بر كاغذ نوشته شود، و بر او آویزان گردد.
1⃣سوره فتح، آیه ۱و۲
2⃣سوره نصر
3⃣سوره روم، آیه ۲۱:
«وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لاَیَت لِّقَوْم یتَفَكَّرُونَ»
4⃣سوره مائده، آیه ۲۳
«ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ»
5⃣سوره قمر، آیه ۱۲-۱۱ :
«فَفَتَحْنَآ أَبْوَابَ السَّمَآءِ بِمَآء مُّنْهَمِر * وَ فَجَّرْنَا الاْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَآءُ عَلَی أَمْر قَدْ قُدِرَ»
6⃣سوره طه، آیه ۲۸-۲۵:
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی »
7⃣ سوره كهف، آیه ۹۹:
«وَ تَرَكْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذ یَمُوجُ فِی بَعْض وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا»
8⃣ سوره توبه، آیه ۱۲۹-۱۲۸:
«لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِی اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».
✅نکته اول:
گناه ساحر بخشیده شدنی نیست:
در بخش چشم زخم بیان شد که برخی از چشم زخم ها، گناهی ندارند چون خود شخص در آن تاثیری ندارد. ولی سحر چون امری ارادی است که شخص برای آن تلاش میکند؛ حتما گناه دارد.
🔺 پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم:
ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم
سه طایفه وارد بهشت نمیشوند؛ دائم الخمر ، کسی که شغلش ساحری است و کسی که قطع رحم کرده باشد.
✅نکته دوم:
سِحر هر چه هم بزرگ باشد، به قدرت خدا نمیرسد:
امیرالمومنین در این حکمت به حق بودن سحر اشاره فرموده است، ولی هیچ بحثی در مورد میزان تاثیر سحر بر زندگی بیان نفرموده است. آنچه مهم است آن است که سحر و ساحر نمیتواند بر قدرت الهی فائق بیایند، اگر انسان اهل رعایت حلال و حرام، نجاست و پاکی باشد، اهل نماز باشد، اهل صدقه و دعا باشد؛ یا سحر به او آسیب نمیزند یا آسیب ها او را از پا در نمی آورد.
🔺در یکی از ادعیه امام سجاد علیهالسلام داریم:
فَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمَانِ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي وَ مِنْ فَوْقِي وَ مِنْ تَحْتِي
پس مرا حفظ فرماى به حفظ ايمان از جلو و دنبال سر و از راست و از چپ من و از بالاى سر من و از زير پايم.
وَ ادْفَعْ عَنِّي بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ فَإِنَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
و دفع كن از من به قدرت و حول خود بدرستى كه هيچ جنبش و توانى نيست مگر به خداوند بلند مرتبه بزرگ مقام.
✍️ ما وظیفه خود را انجام دهیم، دچار افراط و تفریط نشویم؛ خداوند حافظ و نگهبان ما خواهد بود.
غفر الله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۶/۲۳_ ۲۱ربیعالاول
💢حکمت ۴۰۰_جلسه دوم💢
بخش دوم
الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ،
چشم زخم راست است و افسون راست است و سحر راست است و تفأل راست است. فال بد زدن راست نيست. سرايت بيمارى از يكى به ديگرى راست نيست.
💠الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ،
💠وَ الْفَأْلُ حَقٌّ
و فال نيك زدن نيز حق است.
تفأّل عبارت است از فال نیک زدن به مکان یا زمان، افراد، اشیاء و …
اگر چه در زبان فارسی عامیانه امروز، فال به معنای پیشگویی مطرح است،
ولی منظور از فال در ادبيات عرب اين است كه انسان حادثه اى را نشان پيروزى، موفقيت و پيشامدهاى خير بداند.
⏪مثلاً بگويد كه چون فلان نوزاد در روز ميلاد مبارك يكى از معصومين(عليهم السلام) متولد شده آينده خوبى دارد و يا اين كه صبحگاهان كه از منزل خارج مى شود وقتى با انسان صالح و خوب و درست كارى برخورد كرد بگويد اين نشان مى دهد كه امروز كارهاى ما روبه راه خواهد بود. عرب از اين گونه پيش بينى ها به فال تعبير مى كند كه همان تفأل خوب است.
❓آیا بین دو اتفاقی که در خارج افتاده رابطه ای هست که به آن فال نیک بزنیم؟!
❓آيا واقعاً رابطه اى ميان اين گونه حوادث و حوادث ديگرى كه پشت سر آن پيش بينى مى كنند وجود دارد؟
از جهت ظاهری هيچ دليلى براى آن در دست نيست ولى يك نكته را نمى توان انكار كرد و آن اين كه :
◀️اولا : وقتى انسان تفأل به خوبى مى زند اثر روانى قابل ملاحظه اى در او دارد; او را اميدوار به آينده خوب مى سازد و اراده او را براى ادامه كارها تقويت مى كند و به او شجاعت و استقامت مى بخشد و اين اثر روانى، قابل انكار نيست و اى بسا همان، سبب پيشرفت و پيروزى مى شود.
◀️ثانیا : از جهت تکوینی خداوند به فال نیک زدن، ترتیب اثر میدهد.
خدا به عالم دستور داده اگر این انسان فال خیر زد،شما خير برایش مقدر کنید،فال نیک زد نیکی سر راه او بیاید این اراده خدا است.شما با یک فال نیک زدن میتوانید روز خود را بسازید،میتوانید عاقبت بخیری یک عمر حیات خوب برای خودتان رقم بزنید.باید عادت کنیم زبانمان به خیر بچرخد.
✳️شاید عقل به درک چیزی نرسد، ولی شرع آن را ثابت میکند:
📚 مرحوم علامه طباطبایی در المیزان بحثی دارد :
ایشان در مورد نحس بودن ایام میفرماید:
وَ لَا سَبِيلَ لَنَا إِلَى إِقَامَةِ الْبُرْهَانِ
هیچ راهی برای اثبات سعادت یا نحوست یک روز یا زمان خاص نداریم…
أَمَّا بِحَسَبِ النَّظَرِ الشَّرْعِيِّ فَفِي الْكِتَابِ ذِكْرٌ مِنَ النُّحُوسَةِ
این از نظر عقلی است. اما از نظر شرعی، در قرآن ذکری از نحوست و مقابل آن شده است، مانند آیه: ما بر آنان تندبادی سرد در روزی شوم و پیوسته فرستادیم.
✍️ همین فرمایش علامه در مورد فال نیک زدن نیز هست. شاید ما از جهت عقلی نتوانیم ارتباطی پیدا کنیم بین روبرو شدن با یک مومن در اول صبح، با اتفاقات خوب در طول روز؛ ولی ادله ی شرعی این مطلب را تایید میکنند.
🔺 در ماجراى برخورد مسلمانان با كفار مكه در سرزمين حديبيه؛ هنگامى كه سهيل بن عمرو به عنوان نماينده كفار مكه به سراغ مسلمانان آمد و پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم از نام او آگاه شد به مسلمانان فرمود:
قد سَهُلَ عليكُم أمرُكُم
كار بر شما آسان شد.
✍️ چون نام آن مرد سهيل بود پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم آن را به فال نيك گرفت.
شاید انسان درنگاه اول بگويد اين چیست؟ اسم یک مشرک سهيل است امر بر ما سهل میشود این اراده ی خداست که شما اگر نگاه مثبت اندیشی داشته باشید ،خدا این امر را برشما سهل خواهد کرد.
📚غرر الحکم:
تَفَأَّلْ بِالْخَيْرِ تَنْجَحْ
كار را به فال نيك بگيريد تا پيروز و كامياب شويد.
✍️ تفال به خیر زدن در واقع تلقین خوبی و پیرزی است، و تلقین نقش مهمی دارد.
🔺پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْفَأْلَ الْحَسَن
خداوند فال نيك را دوست دارد.
❎ به هر چیز خوبی که میشنوید فال خوب بزنید:
پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
نِعمَ الشيءُ الفَألُ ؛ الكَلِمَةُ الحَسَنةُ يَسمَعُها أحَدُكُم
چه خوب چيزى است فال خوب زدن؛ سخن نيكى كه فردى از شما آن را مى شنود.
✳️کاری کنیم، مردم فال نیک به ما بزنند:
درحکمت ۲۴۸:
مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً، فَصَدِّقْ ظَنَّهُ:
✍️بخشی از فال نیک زدن، به صداها و ایام و مکان ها است، ولی بخشی از فال نیک زدن ها به اشخاص است. حضرت میفرماید اگر کسی به شما امیدی داشت، به شما و کمکتان دل بسته بود، او را ناامید نکنید و فال نیک او را تصدیق کنید.
✳️تفال به خیر در سیره پیامبر:
خود اهل بیت نه تنها دستور دادند بلکه در عمل اجرا کردند.
📚مرحوم صدوق در امالی نقل میکند در جریان جنگ خندق:
آنگاه كه پيامبر فرمان حفر خندق را داد،سنگ صخره مانندى در پهناى آن هويدا گشت كه كلنگ در آن اثر نداشت.
فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
فَلَمَّا رَآهَا وَضَعَ ثَوْبَهُ
ناگزير رسول اكرم نزديك آمد و جامه خويش بر زمين گذاشت و كلنگ به دست گرفت و گفت«بسم اللّه»
وَ ضَرَبَ ضَرْبَةً فَكَسَرَ ثُلُثَهَا وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الشَّامِ
ناگهان سنگ سخت و بزرگ با يك ضربت يكسوم آن ترك خورد.پيامبر فرمود:اللّه اكبر.اكنون كليدهاى شام را به دست من دادند و سوگند به خداوند كه هماكنون قصرهاى سرخ آن سرزمين را مشاهده مىكنم.
ثُمَّ ضَرَبَ الثَّانِيَةَ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ فَفَلَقَ ثُلُثاً آخَرَ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ فَارِسَ
آنگاه براى بار دوم گفت«بسم اللّه»و يكسوم ديگر سنگ جدا شد.فرمود:اللّه اكبر اكنون كليدهاى فارس را به دست من دادند.سوگند به خداوند كه قصرهاى سفيد مدائن را مشاهده مىكنم
ثُمَّ ضَرَبَ الثَّالِثَةَ فَفَلَقَ بَقِيَّةَ الْحَجَرِ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الْيَمَنِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُبْصِرُ أَبْوَابَ الصَّنْعَاءِ مَكَانِي هَذَا
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كلنگ را به سنگ زد و يكسوم ديگر سنگ شكست و فرمود:اكنون كليدهاى يمن را به دست من دادند.از اينجا دروازههاى شهر«صنعاء»را مشاهده مىكنم.
✍️ پیامبر این سنگ سخت را به مثابه ی مشکلات سر را پیشرفت اسلام گرفتند که در واقع عنان امپراطوری های بزرگ آن زمان بودند، پیامبر آنها را در هم شکست و دین را به آنجا عرضه کرد.
خدا دوست دارد ما اهل تفال به خیرباشیم .خدادوست دارد ما همیشه فال نیک بزنیم ،اتفاقا اگرفال نیک زدیم درتکوین عالم و این تلقینی که انسان میکند راه برای او باز میشود.
❇️خسرو پرویز جواب نامه پیامبر را با خاک داد:
📚مرحوم مجلسی در جلد ۲۰ بحار الانوار نقل میکند:
أَنَّ اَلنَّبِيَّ كَتَبَ إِلَى كِسْرَى مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ إِلَى كِسْرَى
پیامبر به خسرو این نامه را نوشت: «از طرف محمد رسول خدا به سوی خسرو پسر هرمز اما بعد اسلام آور تا سالم بمانی و گر نه آماده نبرد با خدا و رسولش باش
فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهِ اَلْكِتَابُ مَزَّقَهُ وَ اِسْتَخَفَّ بِهِ
چون نامه به خسرو رسید آن را درید و خوار شمرد و گفت: این کیست که گستاخانه مرا به کیش خود می خواند و نام خود را پیش از نام من مینویسد.
نامه پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم را پاره کرد و مقداری خاک در پاسخ پیامبر فرستاد
فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَزَّقَ اَللَّهُ مُلْكَهُ كَمَا مَزَّقَ كِتَابِي
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم
فرمود: «خدا ملک او را را در هم بشکند چنانچه نامه ام را پاره کرد.
أَمَا إِنَّهُ سَتُمَزِّقُونَ مُلْكَهُ
به زودی ملک او را در هم خواهید. شکست
وَ بَعَثَ إِلَيَّ بِتُرَابٍ أَمَا إِنَّكُمْ سَتَمْلِكُونَ أَرْضَهُ
و برای من خاک فرستاده حال شماها سرزمین او را مالک خواهید شد.
فَكَانَ كَمَا قَالَ
و چنان شد که فرمود.
✳️سفیران، نام نیکو داشته باشند:
در برخی از منابع اهل سنت آمده است:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَكْتُبُ إِلَى أُمَرَائِهِ: إِذَا أَبْرَدْتُمْ إِلَيَّ بَرِيدًا فَأَبْرِدُوهُ حَسَنَ الاسْمِ
پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
خدا به فرمانداران خود مینوشت: هرگاه پیکی به سوی من میفرستید، او را خوشنام بفرستید.
✅نکته:
تفال به قرآن:
حالا که بحث تفال به خیر است، به یک نکته نیز باید اشاره شود و آن تفال به قرآن است.
در برخی از روایات بحث تفال به قرآن مجاز شمرده شده و در برخی از این کار نهی شده است.
❇️تفال به معنای مشورت و استخاره با قرآن مجاز است:
در دعایی که هنگام استخاره خوانده میشود میگوییم:
اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِك
خدايا به كتاب تو تفأل مي زنم، و بر تو توكل مي كنم و از كتابت آنچه را كه در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان.
✳️تفال به معنای فال و طلب پیشگویی از قرآن مجاز نیست:
در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم: لَا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآنِ
تفال به قرآن نکنید.
این تفال ،تفال دیگری است به معنای فارسی یعنی (پیش گویی )این خرافات است نهی شده
✍️ علامه مجلسي مي فرمايد: معنای این حدیث آن است که از فال گشودن قرآن، براي استنباط احوال آينده از آيات نهي شده است، چنان كه برخي از جاهلان، اين روش را وسيله اي براي كسب روزي خود قرار داده اند و به اين صورت، مردم را فريب مي دهند
💠الْعَيْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ
اما فال بد زدن و بد شگونی حق نيست
حضرت بعد از بیان چهار مورد از مواردی که منشأ نامحسوسی دارند، ولی حق هستند؛ به دو مورد از خرافهها اشاره میفرمایند.
طِيرَة از مادهی طیر و طائر است، از آنجایی که اعراب جاهلی با دیدن یا شنیدن صدای پرندگان، فال بد میزدند، ابتدا این لفظ برای فال بد به پرندگان بوده ولی آرامآرام این لفظ به معنای مطلق فال بد به کار میرود.
عربها هرگاه قصد سفر ميكردند به نخستين پرندهاي كه بر ميخوردند، آن را رم ميدادند، اگر به سمت راست ميپريد به سفر ميرفتند و آن را مبارك ميشمردند و هرگاه به سمت چپ ميپريد از سفر منصرف ميشدند و آن را شوم ميدانستند
بحث بد شگونی نیز در اینجا است، اینکه فلانی وارد خانه شد، ما تصادف کردیم، فلانی طلاق گرفته سر سفره ی عقد ننشیند و…
✳️فال بد زدن در قرآن:
در قرآن مجيد نيز به طور مكرر واژه «طيره» در همين معنا به كار رفته كه مشركان خرافى مسلك در برابر پيامبران الهى به اين حربه متوسل مى شدند تا روحيه آن ها را تضعيف كنند و يا مردم را از اطراف آن ها پراكنده سازند.
👈درمورد موسى کلیم و يارانش مى فرمايد: يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَّعَهُ
هرگاه ناراحتى به فرعونيان مى رسيد آن را به شوم بودن موسى و همراهانش نسبت مى دادند.
👈در مورد قوم ثمود نيز مى فرمايد: قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَ بِمَنْ مَّعَكَ
گفتند: ما به تو و كسانى كه با تو هستند فال بد مى زنيم و شما را شوم مى دانيم.
دشمنان همیشه این نسبت را به مومنین و به انبیاء میدادند دشمن از این خرافه ها استفاده میکند تا جریان حق را تضعيف کند مومنین باید هوشیار باشند.
❇️چرا از فال بد نهى شده است؟:
برخی میگویند به خاطر پريدن فلان حيوان، به خاطر صدای کلاغ و… حتماً حادثه تلخي پيش ميآيد. کف پای کسی میخارد و میگوید الان خبر بد میشنوم. زبانم را گاز گرفتم، دارند پشت سرم حرف میزنند.
عده ای پرواز پرندگان، حركت خرگوش، افتادن نمكدان، هديه دادن چاقو، رد شدن از زير نردبان، عدد سيزده و امور بيشمار ديگری را دلیل بر اتفاقات تلخ میدانند در حالی که:
1⃣ اولا يك مسأله خرافى است و هيچ گونه رابطه اى در ميان پرواز پرندگان، به ويژه كلاغ و حوادث شوم وجود ندارد.
2⃣ثانيا فال بد زدن باعث تضعيف روحيه ها و سستى اراده ها مى گردد. و اسلام به هیچ وجه موافق تضعیف روحیه نیست.
3⃣ثالثا از جهت تکوینی خداوند بین اتفاقات عادی عالم و بد شدن وقایع بعدی هیچ ارتباطی قرار نداده است.
✳️تفاوت تفال و تطیر در چیست؟!
خداوند در تفال اثر تکوینی گذاشته و فال نیک زدن اثر میگذارد ولی در فال بد زدن اثر نگذاشته و اثری ندارد.
⏪مانند ثواب و گناه؛ خداوند تکوینی ثوابِ عمل خیر را ده برابر قرار داده؛ ولی جزا و عذاب گناه را یکی قرار داده است با اینکه هر دوی اینها انجام دادن یک فعل و عمل است.
✍️لذا خدا در فال نیک زدن اثر گذاشته ولی در فال بد زدن اثر نگذاشته است.
✳️فال بد زدن نشانه ی جهل است:
در آیه ۱۳۱ اعراف میفرماید:
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ
پس هنگامی که رفاه و نعمت به آنان روی می کرد، می گفتند: این به سبب شایستگیِ خود ماست
وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ
و چون گزند و آسیبی به آنان می رسید، به موسی و همراهانش فال بد می زدند
أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ
آگاه باشید که سررشته و علت شومی و نحوست فرعونیان که عکس العمل زشتی های خود آنان است نزد خداست.
وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
ولی بیشترشان نمی دانند.
✍️ از اینجا معلوم است کسانی که به صرف دیدن صحنه ای یا شخصی یا عطسه ای ، فکر میکنند حادثه ی بدی برای آنها پیش می آید نظام عالم را نشناخته اند، توحید را نشناخته اند.وجهل عامل این اتفاق است.
✳️اگر فال بد حق نیست، پس چرا گاهی انسان فال بد میزند و همان اتفاق سرش می آید؟!
امیرالمومنین علیه السلام در این حکمت میفرماید: خداوند در نظام تکوین کسی را بد شگون خلق نکرده، و فال بد نیز وجود ندارد.
ولی باید دانست، علاوه بر این بحث، بحث دیگری داریم به نام “تاثیر نگاه و ظنّ، در شکل گیری اتفاقات
🔺 امام رضا علیه السلام: أحسِنِ الظَّنَّ باللّه
به خداوند گمان نيك ببر.
🔺حدیث قدسی:
فإنّ اللّه عَزَّ و جلَّ يقولُ : أنا عِندَ ظَنِّ عَبدِيَ المُؤمِنِ بي؛ إن خَيرا فخَيرا، و إن شَرّا فَشَرّا
زيرا خداى عزّ و جلّ مى فرمايد : من نزد گمان بنده مؤمن خويشم ؛ اگر گمانِ او به من نيك باشد ، مطابق آن گمان با او رفتار كنم و اگر بد باشد نيز مطابق همان گمانِ بد با او عمل كنم
✍️ این حسن ظن و سوء ظن ما به خداست که در نظام تکوین اثر دارد. لذا اگر کسی به خدا بد گمان باشد که با شنیدن صدای یک حیوان برای ما مشکلی پیش می آید، به خاطر نگاه و اعتقادش، همان اتفاق می افتد ولی آن اتفاق ارتباطی با فال بد نداشته و بد شگونی نداشته.
🔺امام صادق علیه السلام:
الطِّيَرَةُ على ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت
تأثير فال بد به خودت بستگى دارد : اگر آن را آسان بگيرى آسان مى شود
✍️ فال بد اثرش به همان اندازه است كه آن را ميپذيري، اگر آن را آسان بگيري كم اثر خواهد بود و اگر آن را سخت بگيري پر اثر است و اگر به آن اعتنا نكني، هيچ اثري نخواهد داشت.
✳️ نكوهش شديد روایات از فال بد زدن و تَطَيُّر:
❇️ فال بد زدن، زیر سوال بردن قدرت خدا و شرک است:
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
الطّيرةُ شِركٌ ولكنّ الله عزّ وجلّ يُذهِبَه بالتوكُّل
فال بد زدن نوعى شرك است و ليكن خداوند متعال آن را با توكل از بين مى برد.
🔺در روایت دیگری فرمودند:
تعطیلی کارها به خاطر فال بد، شرک است.
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
مَن رَدَّتهُ الطِّيَرَةُ عَن حاجَتِهِ فَقَد أشرَكَ
هر كه فال بد زدن او را از كارش باز دارد ، شرك ورزيده است.
✳️فال بد نزنید، بی حساب وارد بهشت شوید:
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
سَبعونَ ألفا مِن اُمَّتي يَدخُلونَ الجَنَّةَ بغَيرِ حِسابٍ: هُمُ الّذينَ لا يَكتَوُونَ، و لا يَكوُونَ ، و لا يَستَرقُونَ ، و لا يَتَطَيَّرُونَ ، و على ربِّهِم يَتَوَكَّلونَ
هفتاد هزار نفر از امّت من بى حساب وارد بهشت مى شوند. آنان كسانى هستند … فال بد نمى زنند و به پروردگارشان توكّل مى كنند.
❇️ فال بد، اثر روانی دارد و به خود شخص برمیگردد:
اثر روانی آن هم به من برمیگردد،اگر من منفی باف باشم فال بد زدم اثرش به خودم برمیگردد.درنظام عالم هيچ تاثیری نداردفقط من افسردگی میگیرم وهمیشه استرس دارم.
🔺در روایتی که در منابع اهل سنت آمده است از پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم نقل شده:
لَا طِيَرَةَ، وَإِنَّمَا الطِّيَرَةُ عَلَى مَنْ تَطَيَّرَ
فال بد زدن حقیقت ندارد، بلکه فال بد تنها بر کسی اثر میگذارد که به آن اعتقاد داشته باشد.
✅ با فال بد زدن، به خودتان آسیب میرسانید.
❇️ راهکارهای راحت کردن خیال خود از آثار تَطَیُّر:
اگر احیانا کسی در ذهن یا زبانش نسبت به واقعه ای نفوس بد زد، یا دیگران برای او فال بد زدند، میتواند با انجام دادن اعمالی خیال خودش را راحت کند که اینها اثر ندارند.
1⃣ بياعتنايي:
ممکن است انسان در ذهن و دلش یک حالت سوئی نسبت به برخی اتفاقات پیدا کند، ولی نباید به آن اعتنا کند و باید از آن درگذرد.
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
إذا تَطَيّرتَ فامْضِ…
هرگاه فال بد زدى، اعتنايى نكن
✍️ هر جا فال بد زدي آن را ناديده بگير و كار خود را دنبال كن.
2⃣توكل بر خدا:
براي رهايي از عواقب تطيّر بايد انسان به خدا توكل كند.
تطيّر به كسي ضرر ميرساند كه از آن بترسد ولي كسي كه از آن باكي نداشته باشد يقيناً به وي ضرري نخواهد رسيد.
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
الطِّيَرَةُ شِركٌ ، و ما مِنّا إلاّ ! و لكنَّ اللّه يُذهِبُهُ بِالتَّوكُّلِ
فال بد زدن نوعى شرك است و احدي از ما نيست مگر اين كه به قلب او تطيّر خطور ميكند ولي با توكل از بين ميرود.
3⃣ دعا:
اگر انسان دچار حالتی شد که احساس کرد دارد فال بد میزند یا به کسی نسبت بد شگون بودن میدهد باید دعا کند.
امام کاظم علیه السلام:
فَمَنْ أَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً فَلْيَقُلْ:
هر كس با ديدن مسائلی که در دلش فال بد ایجاد میکند بگويد.
اِعْتَصَمْتُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ فِي نَفْسِي فَاعْصِمْنِي مِنْ ذَلِكَ
پروردگارا از شر اين بد دلي كه در خود مي يابم بتو پناهنده ام مرا از شر آن نگهداري فرما
4⃣ قرار گرفتن در ولایت اهل بیت:
راوی میگود به امام عسکری علیه السلام عرض کردم برخی روزها نحوست دارند، و ما از مسائلی ترس و نگرانی داریم، برای اینکه آسیبی به ما نرسد، چه کنیم؟! فرمود:
يَا سَهْلُ إِنَّ لِشِيعَتِنَا بِوَلاَيَتِنَا لَعِصْمَةً
اى سهل شيعۀ ما در پناه ولايت ما مصونند.
اگر در دریاهای عمیق حرکت کنند، اگر در درّهها و بيابانهاى دوردست ميان درندهها و گرگها و دشمنان از جن و انس بروند.
لَأَمِنُوا مِنْ مَخَاوِفِهِمْ بِوَلاَيَتِهِمْ لَنَا
ببركت دوستى و ولايت ما از هر ترسى آسودهاند.
✍️این جمله درواقع ازیک طرف میگوید کسانی که محب اهل بیت هستند در حسنند .کسانی که محب اهل بیت هستند منفی بافی از آنها دور است.از طرفی دیگر میگوید تو واقعا اگر محب اهل بیت هستی اینگونه نباش.
✳️فال بد نزدن در سیره ی اهل بیت:
👈جریانی از مسلم بن عقیل:
ابی مخنف در مقتل الحسین مینویسد:
وقتی امام حسین علیهالسلام مسلم بن عقیل را به سمت کوفه فرستاد، مسلم دو همراه و راهنما داشت. چون از بیراهه به سمت کوفه میرفتند در بیایان گم شدند و از شدت تشنگی تا نزدیک مرگ رفتند. وقتی به آبادی رسیدند، مسلم نامه ای به امام نوشت و شرح ما وقع را گفت و در پایان عرض کرد:
وَ قَدْ تَطَيَّرْتُ مِنْ وَجْهِي هَذَا
من در این ماموریت احساس بد شگونی دارد و از این حادثه فال بد زده ام.
🔺حضرت علیه السلام در پاسخ نوشتند که فال بد زدن حقیقت ندارد: فَامْضِ لِوَجْهِكَ الَّذِي وَجَّهْتُكَ لَهُ، وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ
حرکت کن به سمت ماموریتی که به تو داده ام
✳️تنفر از شیعه به خاطر حرف شین:
📚علامه ی امینی در جلد 3 الغدیر جریان عجیبی به نقل از “جاحظ” عالم و ادیب بزرگ اهل سنت نقل میکند.
👈جاحظ میگوید از کسی شنیدم که میگفت: در کشتی با یکی از تاجران بزرگ همسفر بودم. در طول مسیر هر گاه این پیرمرد نگاهش به یکی از شیعیان داخل کشتی می افتاد آثار بغض و کینه از صورتش هویدا بود.
روزی به او گفتم: از شیعیان چه چیزی را ناپسند میداری؟!
گفت من فقط از «شین» ابتدای نامشان ناراحت هستم! زیرا من این حرف را تنها در همه شرورها یافتهام:
شَر= بدی
شُوم =بدیمنی
شیطان، شَغَب= سر و صدا
شَقاء =بدبختی
شِفار =تیزی چاقو
شَرر =جرقه
شِین =عیب
شَوک =خار
شکوی =شکایت
شتم =دشنام
جاحظ به اینجا که میرسد با خوشحالی میگوید: فَمَا ثَبَتَ لِشِيعِيٍّ بَعْدَهَا قَائِمَةٌ
بعد از این حرف دیگر هیچ شیعه ای نمیتواند کمر راست کند.
علامه امینی در واکنش به این سخن میفرماید:
عَجَبًا مِنْ سَفَاهَةِ الشَّيْخِ ؛ وَأَسْخَفُ مِنَ الشَّيْخِ أَبُو عُثْمَانَ الجاحظ
تعجب است از این سخن شیخ، و سخیف تر از شیخ ،ابو عثمان الحاجظ است ،به خاطر این تاییدش.
✍️ کلمات بسیار با “ش” شروع میشوند و معنای مثبتی دارند: نام خدا شاهد است ، شهید ، شکر ، شمس ، شجاعت ، شریعت ، شفا و…
✍️این خرافات است که یک نفر را نسبت به یک مذهب واعتقاد بدبین میکند.
✳️روزگار شوم نیست:
🔺راوی میگوید خدمت حضرت هادی علیه السلام رسیدم، درحالیکه در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود و سواری از کنارم گذشت و صدمهای به شانهام زد و در وسط جمعیتی گرفتار شدم و به سبب آن لباسم پاره شد.
آن روز را به فال بد گرفتم و گفتم: كَفَانِي اللَّهُ شَرَّكَ
خدا مرا از شرّ روز بد حفظ کند؛ تو ای روز عجب روز شومی هستی؟
امام عليه السلام این حرفم را شنید و فرمود:
يَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِي بِذَنْبِكَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ
تو با ما ارتباط داری و چنین میگویی؟ روز که گناهی ندارد، آن را گناهکار می شمری؟!
از شنیدن این سخن به خود آمدم و به خطای خود پی بردم و عرض کردم: «ای مولای من! اینک استغفار میکنم و از خدا طلب آمرزش مینمایم.»
امام علیه السلام فرمود:
يَا حُسْنُ مَا ذَنْبُ الْأَيَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِيتُمْ بِأَعْمَالِكُمْ فِيهَا
هنگامیکه کیفر اعمال شما در این روزها دامن شما را میگیرد، روزها چه گناهی دارند که آن را شوم میشمارید؟
✍️این روزگار نیست که نحس باشد،این اتفاقات اطراف ما نیستندکه شوم باشند.برسید به اعمال خودتان.هراتفاقی برایتان می افتد ثمره کارهای خودتان است.خودتان مشکل داشتید،یا بلایی یا امتحانی است،باروزگار چکار دارید،نگاهتان را به عالم دزست کنید.
✅نکته اول:
شومی با اعمال انسان ایجاد میشود:
آنگونه که افراد جاهل حساب میکنند، اتفاقات عالم از صدای حیوانات تا قرمز شدن ماه و… نقشی در شومی ندارند، آن چیزی که اهمیت دارد اعمال انسان است. چه بسا یک نفر با اعمالش خودش را شخصی شوم کرده باشد.
🔺قرآن کریم میفرماید حضرت صالح در پاسخ قوم خود فرمود: قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
سبب بروز مشکلات و بدبختی شما طغیان و گناهان شماست که عکس العملش نزد خداست و ربطی به ما ندارد، بلکه شما گروهی هستید که به مشکلات و مصایب امتحان می شوید شاید به این سبب توبه کنید و مؤمن شوید .
🔺قرآن کریم در پاسخ به شوم بودن پیامبران میفرماید: قَالُوا طَائِرُكُمْ مَّعَكُمْ
رسولان گفتند: «شومى شما از خودتان است.
🔺قرآن کریم در جای دیگر میفرماید: وَ كُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا
و عمل هر انسانی را برای همیشه ملازم او نموده ایم، و روز قیامت نوشته ای را که کتاب عمل اوست برای او بیرون می آوریم که آن را پیش رویش گشوده می بیند.
✍️ چه بسا استفاده از لفظ “طائر” که در این آیه آمده است اشاره داشته باشد به خرافاتی که انسانها دارند و خیال میکنند اعمالشان به عهده ی دیگران است.
قرآن میفرماید فال بد تاثیری ندارد، اعمال شماست که به گردن انسان آویخته شده است.
✳️ شومی به رفتار هاست:
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
شُومُ الْمَرْئَةِ غَلاءُ مَهْرِها
زن بدقدم، زنی است که مهرش سنگین است.
✍️ یعنی اساساً زنها شوم نیستند، بلکه مایه آرامش و انس و دوستی هستند که محیط خانه را به نشاط و آرامش میرسانند. ولی وقتی مهریه خانمی زیاد باشد و یا ناسازگاری کند، درواقع خودش مسیر زندگی را به سمت سختی و شومی کشانده است. نه اینکه ذات وجودی مبارکی که خدای متعال خلق کرده، به خودی خود نحس باشد.
✅نکته دوم:
⁉️با اینکه خرافات حق نیستند، چرا انسان ها خرافه پرست اند؟!
🔺استاد شهید مطهری: به نظر من دو خاصیتى که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد شده است:
⏪یکى اینکه بشر به طور کلى نمى خواهد مسئولیت شکست هاى خودش را متوجه خودش بکند. همیشه دنبال این مى گردد که یک چیز دیگرى پیدا کند و بگوید این بدى، این شکست، این بدبختى که پیدا شد، این من نبودم، این فکر من نبود، این جهل و نادانى من نبود که باعث این شکست شد، یک چیز دیگرى بود. این یک علت بوده است که بشر براى اینکه از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است براى اشیاء، براى چهارشنبه، براى ۱۳، براى ۲۵، براى صداى کلاغ، براى صداى جغد نحوست قائل شده است.
⏪خاصیت دیگر، روح تنبلى است که در انسان مىباشد. انسان وقتى بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمى و عقلى کاوش و تفکر و جستجو و تفحص کند تا علت واقعى اشیاء را درک کند؛ ولى با خیال، همه قضایا را زود مى شود حل کرد.
غفر الله لی و لکم، الحمدلله رب العالمین
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۶/۲۳_ ۲۱ربیعالاول
💢حکمت ۴۰۰_جلسه سوم💢
بخش سوم
وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ؛ وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ.
سرايت بيمارى از يكى به ديگرى راست نيست. بوى خوش بيمار را بهبود بخشد و عسل بيمارى را بهبود بخشد و سوارى بيمارى را بهبود بخشد و نظر به سبزه بيمارى را بهبود بخشد.
🔵خلاصه جلسه قبل:
وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ،
💠وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ
سرایت کردن بیماری حق نيست.
امیرالمومنین در این حکمت در مورد چهار امری که حقیقت دارند فرمایش داشتند، و دو چیزی که خرافه است و حقیقتی ندارد. یکی فال بد زدن و یکی عَدوی.
[ «عدوى» به معناى سرايت است به خصوص درمورد سرايت بيمارى از كسى به ديگرى به كار مى رود.]
✳️شبیه این بخش از حکمت ۴۰۰ در روایت دیگری از پیامبر نیز وارد شده است:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا عَدْوَى وَ لَا طِیَرَةَ وَ لَا هَامَ وَ الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الْفَالُ حَقٌّ
سرایت وجود ندارد و فال بد وجود ندارد و هام وجود ندارد و چشم زخم حقیقت دارد و فال نیک حقیقت دارد.
❇️ اگر چه همه بخش های این حکمت سنگین و پیچیده و دارای توضیح فراوان بود، ولی این بخش به طور خاص از پیچیدگی های خاصی برخوردار است که اتفاقا محل ایجاد شبهه برای نهج البلاغه پژوهان و حتی معاندان و مخالفان شده است.
معنای مشهور و تحت اللفظی این جمله آن است که “ما چیزی به نام بیماری مُسری نداریم” و در واقع حضرت نفی میکنند بیماری مُسری را.
⏪نظرات در مورد معنای جمله
” الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ “
1⃣ مقصود ظاهر کلام حضرت است، هیچ بیماری مُسری نداریم.
این افراد با نوشتن مقاله هایی مثل “بیماری مسری چیست و آیا سرایت بیماری حقیقت دارد؟”
در صدد بیان این مطلب هستند که اصلا چیزی به نام سرایت بیماری وجود ندارد، بیماری در هوا، آب و موارد غذایی وجود دارد و متناسب با سیستم ایمنی افراد، آنها را مبتلا میکند یا خیر.
⏪دلیل این افراد دو چیز است:
اولا؛ به تجربه ثابت شده همه کسانی که با یک بیمار مُسری مواجه میشوند، بیمار نمیشوند و فقط برخی بیمار میشوند.
ثانیا ؛ روایاتی در این باب داریم:
📗 مرحوم مجلسی در بحار نقل میکند: أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتْ بَعْضَ أَزْوَاجِهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْفِرَارِ مِنَ الْمَجْذُومِ فَقَالَتْ کَلَّا وَ اللَّهِ
زنی از همسران آن حضرت درباره گریز از جذامی پرسش کرد و او جواب داد:
نه، به خدا سوگند هرگز
وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لا عَدْوَی
و رسول خدا فرموده: سرایت وجود ندارد.
وَ قَدْ کَانَ لَنَا مَوْلًی أَصَابَهُ ذَلِکَ وَ کَانَ یَأْکُلُ فِی صِحَافِی وَ یَشْرَبُ مِنْ قِدَاحِی وَ یَنَامُ عَلَی فِرَاشِی
و ما یک خدمتکار داشتیم که دچار آن شد و در کاسه من غذا میخورد و از ظرف آبم مینوشید و بر بسترم میخوابید.
📗در روایت داریم:
أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخَذَ بِيَدِ مَجْذُومٍ وَ قَالَ بِسْمِ اَللَّهِ ثِقَةً بِاللَّهِ وَ تَوَكُّلاً عَلَيْهِ وَ أَدْخَلَهَا مَعَهُ اَلصَّحْفَةَ
پیامبر دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و فرمود: یعنی با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار و سپس با او در یک کاسه هم غذا شد.
📗 در حالات امام سجاد داریم، روزی امام از کنار چند نفر جذامی که مشغول غذا خوردن بودند، عبور میکرد. آنها امام را به خوردن غذا دعوت کردند.
امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، میخوردم!
سپس وقتی به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه میتوانند از خرج مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده؛
فَاَطْعَمَهُمُ ثُمَّ اَعْطَاهُم
و به همراه آنان غذا خورد و به آنان عطا کرد.
⏪ این نظریه قائل است، دنیای پزشکی امروز با ترفند “مُسری معرفی کردن بیماری ها” و “ترس فروشی” در صدد تجارت و فروش واکسن و… است.
ولی به هر دو دلیل این گروه ایراد وارد است:
◀️ اولا؛ بیماری مسری است ولی، به علت ضعف و قدرت سیستم ایمنی، برخی دچار میشوند و برخی خیر.
◀️ثانیا؛ همنشینی اهل بیت با جزامی ها از دو جهت قابل بررسی است:
1⃣ توکل بالای اهل بیت و جایگاه آنان که باید همه افراد را جذب کنند؛ و شاید این حکم مخصوص آنهاست.
2⃣ چه بسا همنشینی اهل بیت با جزامی ها بعد از گذشت دوره ی انتقال بوده است، و دیگر بیماری سرایت نمیکرده است.
3⃣ چه بسا اهل بیت به خاطر قوت و قدرت جسمی و روحی در مواجهه با بیماری مستحکم بوده اند.
4⃣ روایات متعارض فراوان تر است و در حجیت این روایات خدشه وارد میکند.
⏪نظرات در مورد معنای جمله
” الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ “
2⃣ دومین نظر؛ مقصود ظاهر کلام حضرت نیست، و باید دنیال معنایی دیگر بود.
از آنجایی که امروزه ثابت شده است که “بیماری مُسری داریم”، شرح و توضیح این بخش از حکمت نیاز به دقت بیشتری دارد.
♻️ بیماری های مُسری در زمان اهل بیت.
برای اینکه مشخص شود مقصود امیرالمومنین از این فرمایش بیماری های مُسری مثل سرماخوردگی و آنفولانزا و … نیست ابتدا باید ثابت کنیم اهل بیت علم به بیماری مسری و عوارض آن داشته اند و در این مورد توصیه هایی از آنها رسیده است.
1⃣طاعون واگیر دار اردن:
مَاتَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ بِنَاحِيَةِ الْأُرْدُنِّ فِي طَاعُونِ عَمَوَاسَ سَنَةَ ثَمَانَ عَشْرَةَ
معاذ بن جبل در منطقه اردن در طاعون عمواس در سال هجده هجری درگذشت.
در این طاعون که بسیار گسترده و فراگیر شد افراد دیگری مانند بلال حبشی نیز از دنیا رفتند و برخی قربانیان این بیماری واگیر دار را تا ۲۵ هزار نفر نقل کرده اند.
2⃣ وبای واگیردار عراق:
اَلْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي بَعْضِ حَوَائِجِي فَقَالَ لِي مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً
خدمت حضرت صادق براى كارى رفته بودم فرمود چرا افسرده هستى؟
فَقُلْتُ مَا بَلَغَنِي عَنِ اَلْعِرَاقِ مِنْ هَذَا اَلْوَبَاءِ أَذْكُرُ عِيَالِي
عرض كردم شنيدهام در عراق وبا آمده دلم بجانب زن و بچهام پرواز كرده.
قَالَ فَاصْرِفْ وَجْهَكَ فَصَرَفْتُ وَجْهِي
فرمود صورت خود را برگردان.صورت برگرداندم.
قَالَ ثُمَّ قَالَ اُدْخُلْ دَارَكَ
فرمود داخل خانه شو.
قَالَ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا لاَ أَفْقِدُ مِنْ عِيَالِي صَغِيراً وَ لاَ كَبِيراً
وارد خانه شدم تمام خانوادهام از كوچك و بزرگ حضور داشتند.
إِلاَّ وَ هُوَ فِي دَارِي بِمَا فِيهَا
خانهام همان وضع سابق را داشت.
ثُمَّ خَرَجْتُ فَقَالَ لِي اِصْرِفْ وَجْهَكَ فَصَرَفْتُهُ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً
از خانه بيرون آمدم فرمود صورت خود را برگردان نگاه كردم چيزى نديدم.
♻️مراقب سرایت بیماری های مُسری باشید.
پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
إِذَا سَمِعْتُمُ الطَّاعُونَ بِأَرْضٍ، فَلا تَدْخُلُوهَا هرگاه شنيديد كه در سرزمينی طاعون آمده است، به آنجا نرويد،
وَإِذَا وَقَعَ بِأرْضٍ وأنْتُمْ فِيهَا، فَلا تَخْرُجُوا مِنْهَا
و هرگاه در سرزمينی بوديد و طاعون در آنجا شيوع پيدا کرد، آنجا را ترك نكنيد.
هر دو دستور این روایت برای جلوگیری از گسترش بیماری های واگیردار است.
❎ البته از این روایت نمیتوان حرمت خروج را برداشت کرد چون امام صادق در شرح این حدیث فرمود این حکم پیامبر برای منع خروج، برای جلوگیری از نفوذ دشمن بوده ،
الْفَارُّ مِنْهُ کَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ
❎ قرنطینه برای جلوگیری از انتشار بیماری. پیامبر خدا ص فرمود:
إِذَا وَقَعَ اَلطَّاعُونُ فِي أَهْلِ مَسْجِدٍ فَلَيْسَ لَهُمْ أَنْ يَفِرُّوا مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ.
اگر در بين مردمى كه در مسجد هستند طاعون پيدا شود حقّ ندارند از آن مسجد بگريزند و به مسجد ديگر بروند.
مقصود آن است که دیگر مکان ها آلوده به بیماری نشوند.
❎از جزامی ها فاصله بگیرید.
پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
لا تُديمُوا النَّظَرَ إلَى المُجَذَّمينَ،
به جذاميان، خيلى نگاه نکنید،
و إذا كَلَّمتُموهُم فَليَكُن بَينَكُم و بَينَهُم قيدُ رُمحٍ
و چون با آنان سخن مىگوييد، بايد ميان شما و آنها به اندازه بندِ نيزه، فاصله باشد.
جزام بیماریی است مُسری که مهمترین راه انتقال آن تنفس است.
❎فاصله گرفتن پیامبر از جزامی:
در روایت دیگر از پیامبر داریم:
اَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم یمُدَّ یدَهُ اِلَیهِ بَلْ قَالَ اَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک
شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.
♻️نکاتی عجیب در مورد علم اهل بیت به بیماری ها:
بیماری وبا برای اولین بار حدود 500 سال پیش به عنوان یک بیماری مُسری کشف شد.
امیرالمومنین در خطبه ۱۷۵ میفرماید:
كَأَنَّكُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَى مَرْعًى وَبِيٍّ وَ مَشْرَبٍ دَوِيٍّ
گويا شما گله شتران يا گوسفندانى هستيد که چوپان، آن ها را به چراگاه «وباخيز» و چشمه اى بيمارى زا مى برد.
♻️حدود 200 سال پیش برای اولین بار ماندگاری طولانی مدت وبا در آب کشف شد.
امیرالمومنین در خطبه ۱۶۲ میفرماید:
حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ اهل شام کوشيدند نور خدا را که از چراغش مى درخشيد خاموش سازند.
وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ
و مجراى فَوَران چشمه فيض الهى را مسدود کنند،
وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً
و اين آب زلال را ميان من و خودشان به بيمارى ها و سموم آلوده سازند.
♻️ دعای صحیفه سجادیه امام سجاد به دشمنان نفرین میکند که:
اللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ
بارخدایا آب آشامیدنی آنان را به وبا مخلوط کن.
❇️از مجموع این روایات دو نکته قابل استفاده است:
اولا؛ اهل بیت علم به مُسری بودن بیماری ها داشته اند و برای در امان ماندن مردم از بیماری های مُسری دستورات مهمی ارائه کرده اند.
ثانیا ؛ معنای کلام حضرت در حکمت ۴۰۰ چیزی غیر از معنای ظاهری آن است.
◀️ الف. نفی نظریه ی خرافی جاهلیت در مورد سرایت کل بیماریها:
آیت الله مکارم:
حضرت این مطلب را در مقابل یک اعتقاد خرافی و افراطی در عصر جاهلیت مطرح کرده اند.
عده ای باور داشته اند که همه بیماری ها واگیردار هستند و کلا از رفت و آمد و عیادت بیماری خودداری میکردند،
لذا حضرت در پاسخ به نظریه ی باطل آنها میفرماید “سرایت پذیری کل بیماری ها حق نیست”
لذا حضرت سرایت پذیری برخی بیماری ها مثل شکسته شدن دست، لنگ بودن پا، کوری و… را نفی میکند.
◀️ ب. نفی نظریه ی استقلال بیماری و خروج از مشیّت الهی:
گروهی بیماری را موجودی میدانند که از دایره قدرت خداوند خارج شده و استقلال در سرایت دارد، در حالی که میدانیم تمام ذرات عالم فرمانبردار خداوند هستند و به اراده ی او کار میکنند.
📗در “کتاب الماء” که اولین کتاب لغت اصطلاحات پزشکی عربی است دارد:
وَاخْتَلَفُوا فِي مَعْنَى قَوْلِهِ “لَا عَدْوَى”
و بزرگان در معنای «لا عَدْوَى»
_بیماری خودبهخود سرایت نمیکند_ اختلاف کردند.
وَ أَظْهَرُ مَا قِيلَ فِي ذَلِكَ أَنَّهُ نَفْيٌ لِمَا كَانَ يَعْتَقِدُهُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ مِنْ أَنَّ هَذِهِ الْأَمْرَاضَ تُعْدِي بِطَبْعِهَا مِنْ غَيْرِ اعْتِقَادِ تَقْدِيرِ اللَّهِ لِذَلِكَ
آشکارترین سخنی که در این باره گفته شده، این است که این جمله، نفی آن چیزی است که اهل جاهلیت اعتقاد داشتند؛ که این بیماریها به طور ذاتی و بدون اعتقاد به تقدیر خداوند سرایت میکنند.
📗بیماری و سرایت آن به اراده ی خدا اتفاق می افتد.
مرحوم کلینی در کافی روایت میکند که شخص شتربانی به امام صادق عرض کرد:
شترانی دچار بيماری جرب _كچلی پوست_ هستند و من آنها را از ميان شتران خود كنار ميكنم از ترس اينكه بيماری جرب آنها بشتران ديگر سرايت كند؟
امام صادق فرمود من پاسخ پیامبر را به تو میدهم:
↩️يك اعرابی نزد رسول خدا آمد و عرض كرد يا رسول اللّٰه من گوسفند يا گاو يا شتری را كه بيماری جرب دارد به بهای اندك بدست میآورم و از خريدن آنها نگرانم و بدم میآيد از بيم اينكه اين جرب آنها بيشتر و گوسفند سالم خودم سرايت كند.
↩️پیامبر در پاسخ به این شخص فرمود:
يَا أَعْرَابِيُّ فَمَنْ أَعْدَی اَلْأَوَّلَ؟
ای اعرابی پس اين بيماری از چه كسی و از كجا به آن اولی سرايت كرده است؟
↩️ این حدیث به خوبی نشان میدهد منظور از عَدوی، توجه به مشیت و اراده ی الهی است. یعنی خداوند است که بنا بر مصالحی شخصی را بیمار میکند یا خیر.
📗علامه مجلسی در مرآه العقول که شرح کافی میفرماید:
منظور از عدوی نفی مُسری بودن بیماری نیست؛
بَلْ نَفْيُ اسْتِقْلَالِ تَأْثِيرِهِ، بَلْ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِمَشِيئَةِ اللَّهِ.
بلکه منظور نفی استقلال در تأثیر آن بیماری است، بلکه تأثیر آن مربوط به مشیت خداوند است.
وَ أَرَى هَذَا الْقَوْلَ أَوْلَى؛
و من این گفتار را شایستهتر میدانم؛
لِمَا فِيهِ مِنَ التَّوْفِيقِ بَيْنَ الْأَحَادِيثِ، وَالْأُصُولِ الطِّبِّيَّةِ الَّتِي وَرَدَ الشَّرْعُ بِاعْتِبَارِهَا عَلَى وَجْهٍ لَا يُنَاقِضُ أُصُولَ التَّوْحِيدِ.
زیرا در آن، جمع بین احادیث و اصول پزشکی است که شرع اصول پزشکی را محرم میشمارد تا وقتی که با توحید مشکل نداشته باشند.
◀️ ج. نفی نظریه ی انتقال بیماری از شخصی به شخص دیگر به سبب سحر و جادو:
میرزا مهدی صادقی: از آنجایی که بحث در مورد چشم زخم ، حرزها، سحر و جادو، فال نیک زدن و فال بد زدن بود؛
این بخش را نیز باید مرتبط با همان مسائل دانست _نه اینکه به یکباره این بخش را مربوط به بیماری های جسمی مرسوم بدانیم.
↩️ایشان معتقد است : سحر و جادو و چشم زخم توان برداشتن بیماری از شخصی و انتقال آن به شخص دیگر را ندارند.
↩️اینکه گروهی میگویند ما با سحر و مسائل ماورایی میتوانیم بیماری تو را به جان دشمنت بیندازیم، چشم زخمی که به تو اصابت کرده را به سمت دشمنت هدایت کنیم؛ اینها واقعیت ندارند و چنین چیزی ممکن نیست.
⏪ داستان قوز بالا قوز:
در افسانه ها آمده است که دو رفیق بودند که قوز داشتند، یکی از آنها به حمام رفت و دید اجنه جشن دارند؛ او هم همراه آنان مشغول به شادی و رقص شد؛ جنیان خوششان آمد و قوز او را برداشتند.
↩️فردا روزی که دوستش را دید و او از برطرف شدن قوزش پرسید، گفت ماجرا این است.
او هم به حمام رفت و مشغول رقص و شادی شد؛ غافل از اینکه جنیان آن روز عزا داشتند و قوز ـآن شخص را هم روی قوز این گذاشتند و شد قوز بالا قوز.
این داستان از دو جهت خرافه و باطل است:
1⃣ “وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ ” ؛
انتقال دادن بیماری از شخص دیگر شدنی نیست و باطل است.
2⃣ حمام جن ندارد.
در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل است:
لَيْسَ مِنْ بَيْتٍ فِيهِ حَمَامٌ إِلاَّ لَمْ يُصِبْ أَهْلَ ذَلِكَ اَلْبَيْتِ آفَةٌ مِنَ اَلْجِنِّ
هر خانهاى كه در آن كبوتر باشد، آسيبى از جنيان به اهل آن خانه نمىرسد؛
إِنَّ سُفَهَاءَ اَلْجِنِّ يَعْبَثُونَ فِي اَلْبَيْتِ فَيَعْبَثُونَ بِالْحَمَامِ وَ يَدَعُونَ اَلْإِنْسَانَ
چرا كه جنيان نادان و سفيه در خانهها بازى مىكنند، پس با كبوتر بازى مىكنند و انسان را وامىگذارند.
❇️ برخی فرق بین “حَمام” و “حمّام” را نمیدانسته اند و خیال میکردند اجنه در حمّام هستند.
لازم به ذکر است در زمانهای گذشته هر خانه یکی حمّام نداشت بلکه هر روستا یک حمّام داشت.
💠وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ،
بوى خوش،
💠وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ،
عسل، مایه نشاط است.
💠وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ،
سوار شدن بر مركب،
💠 وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.
✳️بعد از آنکه حضرت در مورد چهار مطلب حق و دو مطلب خرافی بیانات کوتاه و پر مضمونی ارائه فرمودند،در بخش پایانی به چهار مورد از موارد نشاط آفرین اشاره میفرماید.
♻️معنای نُشره:
نُشرَه در اصل از ماده «نشر» گرفته شده است به معنای “حرز و رُقیِه”ای که سبب انتشار آثار مثبت در شخص میشود.
🔰مرحوم مصطفوی در كتاب التحقيق ، نُشره را به معنای گسترده تری میداند که «هُوَ بَسْطٌ بَعْدَ قَبْضٍ».
علامه مجلسى نیز آن را به چيزى كه سبب زوال غم و اندوه میشود تفسير كرده است.
خلاصه آنکه نُشره به معنای هر چیزی است که مانند حرز عمل میکند و باعث از بین رفتن غم و غصه و ایجاد نشاط میشود.
✳️ نشاط باعث برطرف شدن غصه هاست.
بخشی از تعویذها و حرزها، ادعیه و دعاهای ماثور هستند.
ولی حضرت در اینجا به چند حرز دیگر نیز اشاره میکنند که سبب برطرف شدن غم هستند
بوى خوش ؛ عسل ؛ سوار شدن بر مركب راهوار و نگاه كردن به سبزه
✅ گويى اين چهار موضوع همچون حرز و تعويذى است كه غم و اندوه را از انسان زايل مى كند و اين موضوع علاوه بر اين كه به تجربه ثابت شده هم اكنون مورد تأكيد پزشكان براى رفع غم واندوه وافسردگى و تجديد نشاط بعد از خستگى مى باشد.
⏪ارتباط این چهار جمله با بحث های قبلی چیست؟
امیرالمومنین در این حکمت جملاتی را پشت سر هم به کار میبرند، طبیعی است یک گوینده عادی نیز در سخن گفتن، ارتباط بین جملات را باید رعایت کند چه رسد به امیرالمومنین که امیر کلام است.
↩️ بزرگان میفرمایند: تاثیرات سحر و جادو دو بخش است؛
بخش عمده ای به روح و روان و ذهنیت بافی منفی انسان بر میگردد؛ و بخش دیگری در مورد واقعیت ها است.
یعنی با سحر کاری میکنند که انسان همیشه ترس از بیماری یا فقر داشته باشد؛ یا واقعا او را فقیر و بیمار میکنند.
↩️حضرت در این بخش میفرماید شما با عوامل نشاط آور میتوانید بخش عمده ای از سحر را که مربوط به روان است ابطال کنید.
1⃣ عطر و بوی خوش
وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ
هر بوی خوشی نشاط آور نیست بلکه برخی بوهای خوش مثل ادکلن ها به خاطر مسائل شیمیایی که دارند خودشان کسالت آور و چه بسا مقدمه ساز سحر و جادو باشند.
ولی عطرهای طبیعی اسلامی، نشاط آور اند.
در حکمت 397 به طور مفصل در مورد انواع عطرهای اسلامی توضیح داده شد که مشک و عنبر و عود و زعفران و گلاب و … است. استفاده از این عطرها نشاط آور و نوعی حرز است برای برطرف شدن چشم زخم ها و سحرها.
2⃣ عسل
وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ
قرآن کریم میفرماید:
《يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ؛ نحل – ۶۹》
از دل زنبور عسل ، نوشيدنى اى به رنگ هاى گوناگون ، بيرون مى آيد كه در آن براى مردم ، درمان است.
✳️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ البَرَكَةَ فِي العَسَلِ خداوند، بركت را در عسل قرار داده است ، و فيهِ شِفاءٌ مِنَ الأَوجاعِ ، وقَد بارَكَ عَلَيهِ سَبعونَ نَبِيّا
شفاى دردها در آن است و هفتاد پيامبر براى بركت آن ، دعا كرده اند.
✳️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
ما طُلِبَ الدَّواءُ بِشَيءٍ أفضَلَ مِن شَربَةِ عَسَلٍ
از هيچ چيزى همانند شربتى از عسل، درمان نجسته اند.
✳️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
عَلَيكُم بِالشِّفاءَينِ : العَسَلِ ، وَالقُرآنِ
بر شما باد دو درمان: عسل و قرآن.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ…
✳️امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
العَسَلُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ، ولا داءَ فيهِ عسل ، درمان هر دردى است و هيچ بيمارى اى در آن نيست ؛
يُقِلُّ البَلغَمَ و يَجلُو القَلبَ
بلغم را مى كاهد و دل را روشن مى كند.
↩️صابونها و شویندههایی که امروزه رایج است و عموماً با موارد شیمیایی ساخته میشوند اگر ضرر نداشته باشند فایده اینچنین هم ندارند
3⃣ سوار کاری مایه نشاط است.
وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ
پیامبر صلوه الله علیه فرمود:
اَلْخَيْرُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِي اَلْخَيْلِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ
خير تا روز رستاخيز به پيشاني اسبان بسته شده است.
_✳️پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
مِنْ سَعَادَةِ اَلرَّجُلِ اَلْمُسْلِمِ اَلْمَرْكَبُ اَلْهَنِيءُ
از خوشبختی مرد مسلمان داشتن یک مرکب سواری راحت می باشد.
✳️پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود::
مَا مِنْ فَرَسٍ إِلاَّ وَ يُؤْذَنُ لَهُ عِنْدَ كُلِّ فَجْرٍ
هیچ اسبی نیست مگر آنکه در هنگام طلوع فجر مناجات نموده و می گوید :
اَللَّهُمَّ مَنْ خَوَّلْتَنِي مِنْ بَنِي آدَمَ وَ جَعَلْتَنِي لَهُ فَاجْعَلْنِي أَحَبَّ مَالِهِ وَ أَهْلِهِ إِلَيْهِ
ای خدایی که مرا واگذار و در تسخیر بنی آدم قرارداده ای ، بهترین مالها و دوست داشتنی ترین آنها را در نزد صاحبم قرار ده.
⏪ توصیه به اسب سواری:
↙️* از جهتی میتواند به عنوان یک تفریح، سرگرمی و ورزش حساب شود که خودش باعث نشاط خواهد شد و در برطرف شدن مشکلات و غم ها کمک میکند.
↙️ از جهت دیگر نیز شاید این حیوان خصوصیت خاصی داشته باشد که برای غم زدایی و حتی تاثیر بر روی سحر و جادو و چشم زخم مفید باشد که این مطلب جای تحقیق و بررسی دارد.
↙️ به نظر میرسد آنچه باعث نشاط است پرورش و سوارکاری است، و شاید درست نباشد اگر بگوییم در گذشته وسیله ی نقلیه ی اسب بوده، و امروز هم استفاده از وسیله نقلیه همان حکم را دارد.
زیرا در گذشته شتر نیز بوده ولی تاکید روی اسب است.
4⃣ نگاه به سبزه
وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
قرآن کریم میفرماید:
《وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ 》
و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم.
✳️امام کاظم سلام الله علیه فرمود:
ثَلاثٌ يَجلِينَ البَصَرَ : اَلنَّظرُ إلَى الخُضرَةِ سه چيز ديده را روشن كند :
به سبزه نگريستن
وَالنَّظَرُ إلَى الماءِ الجاري
به آب روان نگريستن
وَالنَّظَرُ إلَى الوَجهِ الحَسَنِ
و به روى زيبا نگريستن.
📗 در مورد پیامبر روایت داریم:
كان يُعجِبُه الثياب الخُضر و أَكْثَرُ ثِيَابِهِ اَلْبَيَاضُ
لباسهاى سبز حضرت را شگفتزده مىنمود، ليكن بيشتر لباسهاى رسول الله سفيد بوده است.
⏪ از منظر علوم روز و روانشناسی رنگها؛ رنگ سبز به عنوان رنگ تعادل و آرامش شناخته میشود. این رنگ باعث کاهش استرس و ایجاد احساس امنیت میگردد.
قرآن کریم درباره لباس بهشتيان مىفرمايد:
《 عٰالِيَهُمْ ثِيٰابُ سُندُسٍ خُضْرٌ؛ انسان – ۲۱ 》
بر اندام بهشتيان لباس حرير نازك و سبز مىباشد.
📗در توحید مفضل امام صادق در مورد طبیعت میفرماید:
ای مفضّل نظر کن در نباتات و انواع منافعی که خدا در آنها مقرّر ساخته، پس میوه ها را برای غذا آفریده و کاه ها را برای علف حیوانات و هیزم را برای برافروختن آتش و چوب را برای اصناف نجّاری ها و پوست درختان و برگ و ریشه و ساق و صمغ آنها را برای انواع منفعت ها.
↩️اگر میوه ها همه روی زمین درست میشدند و درختی نداشتند، اگرچه ما میوه داشتیم ولی منفعت های زیادی را از دست میدادیم.
هَذَا مَعَ مَا فِي النَّبَاتِ مِنَ التَّلَذُّذِ بِحُسْنِ مَنْظَرِهِ وَ نَضَارَتِهِ الَّتِي لَا يَعْدِلُهَا شَيْءٌ مِنْ مَنَاظِرِ الْعَالَمِ وَ مَلَاهِيهِ
و اینها منفعت های عظیم است قطع نظر از لذتی که آدمی از دیدن گیاه های سبز و درختان خرم و گل های رنگارنگ و شکوفه های گوناگون حاصل می شود که هیچ لذتی را با آن برابر نمی توان کرد.
↩️ شاید مقصود از این بخش مطلق تفریح و مسافرت باشد که در برطرف شدن مشکلات روحی موثر است و طبیعتا در دفع سحر و جادو نیز نقش خواهد داشت
💠وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ «چشم زخم» حق است ،
💠 وَ الرُّقَى حَقٌّ
و تعويذ _دعايى كه براى دفع چشم زخم است_ نيز حق است.
💠 وَ السِّحْرُ حَقٌّ
و سِحر حق است،
💠وَ الْفَأْلُ حَقٌّ
و فال نيك زدن نيز حق است ؛
💠وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ
اما فال بد زدن حق نيست،
💠وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ
سرایت کردن بیماری حق نيست.
💠وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ،
بوى خوش،
💠 وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ،
عسل، مایه نشاط
💠وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ،
وسوار شدن بر مركب
💠وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۰۶/۲۲_۲۰ربیعالاول
💢حکمت ۴۰۰_جلسه اول💢
بخش اول
وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ،
و فرمود (ع): چشم زخم راست است و افسون راست است و سحر راست است،
💠وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ
امام علی علیهالسلام :«چشم زخم» حق است،
💠وَ الرُّقَى حَقٌّ
و تعويذ _دعايى كه براى دفع چشم زخم است_ نيز حق است،
💠وَ السِّحْرُ حَقٌّ
و سِحر حق است،
💠وَ الْفَأْلُ حَقٌّ
و فال نيك زدن نيز حق است؛
💠وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ
اما فال بد زدن حق نيست،
💠وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ
سرایت کردن بیماری حق نيست.
💠وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
بوى خوش، عسل، سوار شدن بر مركب و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.
✅امیرالمومنین در این حکمت تأثير چهار موضوع از امور غير عادى را تصديق و تأثير دو موضوع خرافى را نفى؛ و چهار چيز را مؤثر در نشاط آدمى مى شمرد.
در میان همه جوامع در طول تاریخ تا امروز گاهی بین واقعیت ها و خرافه ها خلط اتفاق می افتد ، این خلط از طرفی راه حقایق را به روی مردم بسته و از طرفی راه شیادان را برای سودجویی باز میکند.
🔺ابن ابی الحدید در ذیل این حکمت ۶۰ صفحه مطلب دارد که بخشی مربوط به توضیح بخش های مختلف این حکمت است، و بخشی مربوط به خرافات در عرب جاهلی است.
👈 انداختن زیور به مارگزیده:
وَ مِنْ مَذَاهِبِ الْعَرَبِ أَيْضًا تَعْلِيقُ الْحُلِيِّ وَالْجَلَاجِلِ عَلَى اللَّدِيغِ، يَرَوْنَ أَنَّهُ يُفِيقُ بِذَلِكَ
و از جمله روشهای عرب در دوران جاهلیت نیز، آویختن زیورها و زنگولهها به شخص مارگزیده بود؛ آنها گمان میکردند که او با این کار به هوش میآید.
👈 کور کردن شتر، برای چشم نخوردن:
وَمِنْ تَخَيُّلَاتِ الْعَرَبِ وَ مَذَاهِبِهَا أَنَّهُمْ كَانُوا يُفَقِئُونَ عَيْنَ الْفَحْلِ مِنَ الْإِبِلِ إِذَا بَلَغَتْ أَلْفًا، كَأَنَّهُمْ يَدْفَعُونَ الْعَيْنَ عَنْهَا.
و از جمله پندارها و روشهای عرب در دوران جاهلیت این بود که هنگامی که شترهایشان به هزار نفر میرسید، چشم نرِ شتر را کور میکردند، گویی میخواستند چشم زخم را از آنها دور کنند.
👈دفن کردن شتر، کنار قبر اموات:
فَأَمَّا مَذْهَبُهُمْ فِي الْبَلِيَّةِ — وَهِيَ نَاقَةٌ تُعْقَلُ عِنْدَ الْقَبْرِ حَتَّى تَمُوتُ — فَمَذْهَبٌ مَشْهُورٌ…
وَكَانُوا يَزْعُمُونَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَلَمْ يُبْلَ عَلَيْهِ، حُشِرَ مَاشِيًا، وَمَنْ كَانَتْ لَهُ بَلِيَّةٌ، حُشِرَ رَاكِبًا عَلَى بَلِيَّتِهِ.
اما روش آنان درباره «بلیّه» — که شتری است که نزد قبر بسته میشود تا بمیرد — روشی مشهور بود. و «بلیه» به این صورت بود که وقتی فرد بزرگی از آنها میمرد، شتر او را «بلا» میکردند: گردنش را میپیچاندند و سرش را به پشت برمیگرداندند، و آن را در گودالی رها میکردند که نه به آن غذا میدادند و نه آب، تا بمیرد. گاه پس از مرگش آن را میسوزاندند، و گاه پوستش را میکندند و پوستش را از کاه پر میکردند.
و گمان میکردند که هر کس که هنگام مرگ برایش «بلا» انجام نشود، در قیامت پیاده محشور میشود، و هر کس که برایش بلا شود، سواره محشور میشود.
👈 صدای الاغ در آوردن برای دفع جن:
وَ مِنْ خُرَافَاتِ الْعَرَبِ أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ إِذَا أَرَادَ دُخُولَ قَرْيَةٍ فَخَافَ وَبَاءَهَا أَوْ جِنَّهَا، وَقَفَ عَلَى بَابِهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَهَا فَنَهَقَ نَهِیقَ الْحِمَارِ.
و از جمله خرافات عرب دوره جاهلیت این بود که وقتی یکی از آنها میخواست به روستایی وارد شود و از بیماری یا جنّ های آن میترسید، پیش از ورود، در ورودی آن میایستاد و مانند الاغ عرعر میکرد.
✍️حضرت در این حکمت در مورد برخی خرافه ها و حقایق توضیح میدهد تا افراد مرز بین این دو را بدانند، نه دچار خرافه شوند، نه واقعیت ها را انکار کنند.
💠الْعَيْنُ حَقٌّ
«چشم زخم» حق است.
✅چشم زدن از مسائلی است كه بسيارى از مردم به آن عقيده دارند و مى گويند در بعضى از چشمها اثر مرموزى نهفته است كه با يك نگاه مخصوص ممكن است طرف را بيمار يا هلاك كند یا به دیوانگی بکشاند.
⁉️آيا چشم زدن واقعيت دارد؟
مساله ی چشم زخم از نظر عقلى امر محالى نيست ، چه اينكه بسيارى از دانشمندان امروز معتقدند در بـعـضـى از چـشـمـهـا نـيروى مغناطيسى خاصى نهفته شده كه كارائى زيادى دارد.
در دنیا انرژی های فراوانی وجود دارد که برخی توسط انسان کشف شده اند و برخی هنوز کشف نشده اند.
ارتباطات رادیویی به عنوان امواج نامرئی، اشعه ایکس به عنوانی قدرتی نامرئی و… در عالم وجود دارند و البته بسیاری از اینها نیز کشف نشده اند؛ پس قدرت داشتن چشم ها نیز امری است که کاملا قابل فهم است.
از نظر تجربی نیز بـسـيـار هستند کسانی که با چشم خود افرادى را ديده اند كه داراى اين نيروى مرموز چشم بوده اند، و افراد يا حيوانات يا اشيائى را از طريق چشم زدن از كار انداخته اند.
لذا نـه تـنـهـا نـبـايـد اصـرارى در انـكـار ايـن امـور داشـت بـايـد امكان وجود آن را از نظر عقل ، علم و تجربه پذيرفت .
✅چشم زخم در آیات و روایات:
👈 قرآن کریم میفرماید:
وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ
و کافران چون قرآن را شنیدند، نزدیک بود تو را با چشمانشان بلغزانند و از پای درآورند.
✍️لَيُزْلِقُونَكَ به معنى لغزيدن و بر زمين افتادن است و كنايه از هلاكت و نابودى مى باشد.
مشهورترین تفسیر در آیه ی فوق، بحث چشم زخم است. بسيارى از مفسران گفته اند:
منظور اين است كه دشمنان به هنگامى كه آيات با عظمت قرآن را از تو مى شنوند، به قدرى خشمگين و ناراحت مى شوند، و با عداوت به تو نگاه مى كنند كه گوئى مى خواهند تو را با چشمهاى خود بر زمين افكنند و نابود كنند!
👈پـيـامبر صلوات الله علیه و آله وسلم:
العينُ حَقٌّ، ولو كانَ شيءٌ سَابَقَ القَدَرَ سَبَقَتْهُ العينُ
آرى ، مانعى ندارد، اگر چيزى مى توانست بر قضا و قدر پيشى گيرد چشم زدن بود.
✍️ این حدیث به خوبی نشان میدهد بر خلاف عقیده ی برخی که چشم زخم از قدرت الهی خارج است؛ حتی چشم زخم و سحر نیز ذیل قدرت الهی تعریف میشوند و خداوند در برخی چشم ها یا اشیاء قدرتی قرار داده است و آن قدرت در واقع بخشی از عالم اسباب و مسببات است.
👈 از عبدالله بن عباس روایت شده است که:
اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ، فَإِنَّ العَيْنَ حَقٌّ
به خدا پناه ببريد، زيرا چشم زخم و تأثير نظر بد حق است و واقعيت دارد.
👈 دعای ۲۳ صحیفه سجادیه:
وَ أَعِذْنِی وَ ذُرِّیتِی مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
و مرا و فرزندانم را پناه ده از شیطان راندهشده،
وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ
و از شرّ جانوران زهردار و حیوانات بدون زهر
و الْعَامَّةِ
و سایر جانداران
وَ اللَّامَّةِ
و مردم چشم شور (عین اللّامه=چشم شور)
وَ مِنْ شَرِّ کلِّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ
و از شرّ هر شیطان سرکش،
وَ مِنْ شَرِّ کلِّ سُلْطَانٍ عَنِیدٍ
و از شرّ هر پادشاه ستمگر.
👈 قرآن کریم در سوره ی یوسف میفرماید:
وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ
و یعقوب گفت: ای پسرانم! از یک در وارد نشوید بلکه از درهای متعدد وارد شوید، و البته من با این تدبیر نمی توانم هیچ حادثه ای را که از سوی خدا برای شما رقم خورده از شما برطرف کنم، حکم فقط ویژه خداست، تنها بر او توکل کرده ام، و همه توکل کنندگان باید به خدا توکل کنند.
✍️ مشهور مفسران بر این اعتقادند که علت دستور حضرت یعقوب این بود که برادران یوسف، هم از نظر تعداد هم از نظر زیبایی جلب توجه میکرند، و پدرشان نگران بود که از این راه چشم زخمى به آنها نرسد.
👈پیامبر صلوات الله علیه میفرمایند:
انَّ العَینَ لَتَدخُلَ الرَّجُلَ القَبرَ وَ الجَمَلَ القِدرَ
چشم زخم؛ انسان صحیح و سالم را داخل قبر می کند و شتر را به دیگ می فرستد.
👈پیامبر صلوات الله علیه وآله و سلم:
أَنَّ الْعَيْنَ حَقٌّ تَسْتَنْزِلُ الْحَالِقَ
چشمزخم حق است و قله کوه را در هم میشکند.
👈علامه مجلسی در بحارالانوار بعد از بیان روایت در جمع بندی میفرماید:
وَ بِالْجُمْلَةِ لَا يُمْكِنُ إِنْكَارُ ذَلِكَ رَأْسًا لِمَا يُشَاهَدُ مِنْ ذَلِكَ عَيْنًا وَ وُرُودُ الْأَخْبَارِ بِهِ مُسْتَفِيضًا
و به طور خلاصه، به هیچ وجه نمیتوان چشم زخم را انکار کرد، زیرا هم به صورت عینی مشاهده میشود و هم اخبار فراوانی درباره آن وارد شده است (اخبار مستفیضه یعنی اخبار پر تکراری که به حد تواتر نرسیده باشند)
✅عوامل چشم زدن:
1⃣حسادت:
علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان در ذیل آیه ۵ سوره فلق «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» می نویسند:
چشم زدن ناشی از نوعی حسد درونی است.
شخص حسود وقتی چیزی را ببیند که در نظرش بسیار شگفت آور و بسیار زیبا باشد، حسدش تحریک شده، با همان نگاه، زهر خود را می ریزد.
2⃣ دوست داشتن:
پيامبر صلوات الله علیه:
اِذا رَآى اَحَدُكُمْ مِنْ نَفْسِهِ اَوْ مالِهِ اَوْ مِنْ اَخيهِ ما يُعْجِبُهُ فَلْيَدْعُ لَهُ بِالْبَرَكَةِ فَاِنَّ الْعَيْنَ حَقٌ
هرگاه يكى از شما در خودش، يا مالش، يا برادرش، چيز جالب توجهى ديد، براى بركت يافتن آن دعا كند؛ زيرا چشم زخم، واقعيت دارد.
✍️ طبق این حدیث چه بسا انسان به خودش و عزیزانش چشم زخم بزند.
نوعا این نوع چشم زخم از روی حسادت نیست (چون معنای حسادت طبق زوال نعمت است)؛ این چشم زخم از دوست داشتن است.
3⃣ بی اختیار:
کسی که دیگری را چشم می زند به اراده خود، این را کار را نکند، بلکه اثر چشم او کار خودش را می کند.
✍️ گاهی افرادی نمیدانند چشم شور دارند، یا میدانند ولی ناخواسته چشم میزنند؛ در این موارد گناهی بر آنها نیست.
❇️گاهی کوچکترین نعمت ها مورد چشم زخم واقع میشود:
در دعای حجامت داریم:
إِذَا أَرَدْتَ اَلْحِجَامَةَ وَ خَرَجَ اَلدَّمُ مِنْ مَحَاجِمِكَ فَقُلْ قَبْلَ أَنْ تَفْرُغَ وَ اَلدَّمُ يَسِيلُ
هرگاه اراده ی حجامت كردى و خون از محل حجامت خارج شد،قبل از به پايان رسيدن حجامت و جريان خون بگو:
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ أَعُوذُ بِاللَّهِ اَلْكَرِيمِ فِي حِجَامَتِي هَذِهِ مِنَ اَلْعَيْنِ فِي اَلدَّمِ وَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ
در اين حجامت خود،از چشم بد به خون و از هر بدى به خدا پناه مىبرم.
✍️ گاهی انسان حجامت میکند و خونی از بدنش خارج میشود، یا این خون رنگ روشنی دارد، یا مقدارش زیاد است و دیگران را به حسادت و چشم زخم میکشاند.
نکته مهم این است که انسان به هیچ وجه نباید سوء ظن داشته باشد و لی در عین حال تلاش کنیم تا به وسیله ادعیه عمل به روایات خود را از چشم بد مصون بداریم.
💠الْعَيْنُ حَقٌّ
💠 وَ الرُّقَى حَقٌّ
و تعويذ _دعايى كه براى دفع چشم زخم است_ نيز حق است.
🔹رُقَی جمع رُقْيَه به معنای:
آن چیزی است که به سبب آن میشود بدی ها را دفع کرد.
✳️ از آنجایی که حضرت چشم زخم را حق میداند، راهکاری را نیز برای در امان ماندن و درمان آن بیان میفرماید.
پناه بردن به اذکار و نوشته هایی که در آن ادعیه باشد، راهکاری است که حضرت برای درمان چشم زخم ارائه میدهند.
🔺 در روایت داریم:
أَنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَرَآهُ مُغْتَمّاً فَسَأَلَهُ عَنْ غَمِّهِ
روزی جبرئیل بر پیامبر نازل شد و حضرت را غمگین و اندوهگین مشاهده کرد، وقتی علت آن را سؤال کرد
فَقَالَ لَهُ إِنَّ اَلْحَسَنَيْنِ أَصَابَتْهُمَا عَيْنٌ
پیامبر فرمودند: ناراحتی ام به خاطر آن است که امام حسن و امام حسین را چشم زده اند.
فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ اَلْعَيْنُ حَقٌّ فَعَوِّذْهُمَا بِهَذِهِ اَلْعُوذَةِ
جبرائیل عرض کرد: ای محمّد چشم زخم واقعیت دارد، پس آن دو را با این جملات تعویذ فرما.
اَللَّهُمَّ يَا ذَا اَلسُّلْطَانِ اَلْعَظِيمِ وَ اَلْمَنِّ اَلْقَدِيمِ وَ اَلْوَجْهِ اَلْكَرِيمِ ذَا اَلْكَلِمَاتِ اَلتَّامَّاتِ وَ اَلدَّعَوَاتِ اَلْمُسْتَجَابَاتِ عَافِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ مِنْ أَنْفُسِ اَلْجِنِّ وَ أَعْيُنِ اَلْإِنْسِ
🔺صفوان جمال از امام صادق علیهالسلام روایت نقل میکند:
لَوْ نَبَشَ لَكُمْ مِنَ اَلْقُبُورِ لَرَأَيْتُمْ أَنَّ أَكْثَرَ مَوْتَاكُمْ بِالْعَيْنِ لِأَنَّ اَلْعَيْنَ حَقٌّ
اگر قبرها را بشكافند براى شما، البته بنگريد كه بيشتر مردههاى شما براى چشم زدن مرده اند زيرا اثر چشم درست است.
إِلاَّ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَلْعَيْنُ حَقٌّ فَمَنْ أَعْجَبَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَلْيَذْكُرِ اَللَّهَ فِي ذَلِكَ فَإِنَّهُ إِذَا ذَكَرَ اَللَّهَ لَمْ يَضُرِّهُ .
بدان كه رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:چشم اثر دارد و هر كه خوشش آيد از چيزى كه برادرش دارد بايد در باره آن خدا را به ياد بیآورد،كه با ياد خدا زيانى به او نرساند.
✅ برای بچه های دعای چشم زخم بنویسید:
دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْتَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ عِنْدَهَا صَبِيٌّ يَشْتَكِي
رسول خدا به خانه ام سلمه وارد شدند، در نزد او پسر بچه ای بود که ناله می کرد.
فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَصَابَتْهُ الْعَيْن
ام سلمه گفت یا رسول اللَّه او را چشم زده اند.
فَقَالَ ص أَ مَا تَسْتَرْقُونَ لَهُ مِنَ الْعَيْن
ایشان فرمود: مگر دعای چشم زخم برایش نگرفتید؟
❇️اذکار و ادعیه برای دفع چشم زخم:
📚علامه مجلسی در جلد ۶۰ بحار بابی دارد تحت عنوان “تَأثيرُ السِّحر وَ العَين و حَقيِقَتهما”
و در جلد ۹۲ بابی دارد تحت عنوان “الدُعاء لِدَفِعِ السِّحرِ وَ العَين”
که به طور مفصل به نقل روایات، نقل نظر بزرگان و جمع بندی و تحلیل خودش پرداخته است.
👈 أَنَّ جَبْرَئِيلَ ع رَقَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَلَّمَهُ الرُّقْيَةَ وَ هِيَ بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ عَيْنِ حَاسِدٍ، اللَّهُ يَشْفِيكَ
جبرئیل علیه السلام رسول خدا را از چشم زخم حفظ کرد و دعای آن را به ایشان یاد داد و آن دعا این است: « به نام خدا تو را از شر هر چشم حسد ورزنده ای حفظ می کنم، خدا تو را شفا دهد ».
👈 این ذکر را بگویید تا کسی را چشم نکنید:
پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم: مَنْ رَأَى شَيْئاً يُعْجِبُهُ فَقَالَ اللَّهُ الصَّمَدُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لَمْ يَضُرَّ شَيْئاً
هر کس چیزی ببیند که از آن حوشش بیاید و بگوید: « خدا بی نیاز است، هرچه خدا بخواهد، هیچ نیروئی موجود نیست جز با نیروی خدا» ضرری به آن نمی رساند.
🔺همچنین در روایت دیگری از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم:
إِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى إِنْسَانٍ أَوْ دَابَّةٍ أَوْ إِلَى شَيْءٍ حَسَنٍ فَأَعْجَبَهُ فَلْيَقُلْ
هر گاه نگاهتان به انسان یا حیوانی افتاد و از آن شگفت زده شدید، این دعا را بگویید.
آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّهُ عَيْنُهُ
👈سوره ی ناس و فلق
👈دعای حرز کبیر امام جواد:
اللَّهُمَّ يَا رَبِّ الْأَسْوَاءَ كُلَّهَا وَ اقْمَعْ عَنْهُ أَبْصَارَ الظَّالِمِينَ وَ أَلْسِنَةَ الْمُعَانِدِينَ
ای خدا! او را از همه ی بدیها باز دار و دیده ی ستمگران و زبان دشمنان و کسانی که قصد بدی و ضرر زدن به وی را دارند، از او منصرف گردان.
✅ دست هایت را جلوی صورت بگیرد و این دعا را بخوان:
🔺شخص از امام رضا علیهالسلام پرسید:
سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْعَيْنِ فَقَالَ هُوَ حَقٌّ
امام رضا علیه السلام به مردی که از چشم زخم پرسیده بود، فرمود: چشم زخم حق است.
فَإِذَا أَصَابَكَ ذَلِكَ فَارْفَعْ كَفَّيْكَ بِحِذَاءِ وَجْهِكَ وَ اقْرَأِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ امْسَحْهُمَا عَلَى نَوَاصِيكَ فَإِنَّهُ نَافِعٌ بِإِذْنِ اللَّهِ
اگر چشم خوردی دستهایت را در مقابل صورتت بگیر و بر آن سوره حمد و توحید و معوذتین را بخوان و دستت را به صورتت بکش که این کار به اذن خدا نافع است.
✅نکته اول:
حرزها، جای خدا را نگیرند:
در برخی از روایات از نوشته ها و حرزها نهی شده است و شاید دلیل آن این باشد که انسان فراموش نکند همه کاره ی عالم خداست و بدون اذن او برگی از درختی نمی افتد.
🔺جابر بن عبدالله انصاری:
نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ الرُّقَى
رسول خدا(ص) از ورد نهی کرد.
🔺پیامبرصلوات الله علیه:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً لَا يَكْتَوُونَ وَ لَا يَسْتَرْقُونَ وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
خدا بندگانی دارد که نه برای درمان داغ می کنند و نه ورد می جویند و بر پروردگار خود توکل می کنند.
✍️توجه به این نکته ضروری است که همه کاره عالم خداوند است ، مبادا با استفاده از حرز و ادعیه وجود خدا را منکر شویم و همه قدرت و توانایی را در آن حرز ببینیم.
✅نکته دوم:
پیش هر دعا نویسی نرویم:
🔺پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم:
أَنَّهُ نَهَى عَنِ الرُّقَى بِغَيْرِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا يُعْرَفُ مِنْ ذِكْرِهِ
پیامبر نهی فرمود از خواندن حرزهایی جز قرآن و نامهاى معروف خدا باشند.
✍️ برای حرز، انسان باید پیش کسی برود که متدین باشد و از نوشتن مسائل دیگر در حرز خودداری کند. چرا که ممکن است در حرز چیزهایی گنجانده شود که شما را تسخیر خودش کند یا ….
💠الْعَيْنُ حَقٌّ،
💠وَ الرُّقَى حَقٌّ ،
💠وَ السِّحْرُ حَقٌّ
و سِحر حق است.
✅سحر یا جادو در اصل به معناى هر كارى است كه مأخذ آن پنهان باشد.
حقيقت سحر آن است كه چيزى به صورت خارق العاده انجام شود كه عوامل متعددى مى تواند داشته باشد.
گاه صرفاً جنبه چشم بندى و تردستى دارد، گاه از عوامل تلقينى و وهمی ناشى مى شود و گاه از خواص ناشناخته فيزيكى و شيميايى بعضى از اجسام. گاه به کار گیری اجنه است، گاه استفاده از تاثیرات نجومی است و…
نوع ديگرى از سحر نيز وجود دارد كه ساحر به وسيله رياضت هاى شديد، اراده خود را چنان تقويت مى كند كه مى تواند آثار خارق العاده اى از خود نشان دهد كه جنبه چشم بندى ندارد و واقعیت است.
❇️وجود داشتن سحر، امری غیر قابل کتمان است:
در آيات فراوانى از قرآن مجيد اشاره به مسأله سحر شده به خصوص در داستان موسى و فرعون، كراراً از سحر ساحران سخن به ميان آمده است و تأثير آن اجمالاً مورد تأييد واقع شده كه از طريق معجزه موسى سحر آن ها باطل شد.
🔺قرآن کریم در ایه ۱۱۶ اعراف در مورد ساحران فرعون میفرماید:
سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْر عَظِيم
مردم را چشم بندى كردند و ترساندند، و سحر عظيمى پديد آوردند.
🔺همچنین در آیه ۶۶ سوره طه مى فرمايد:
فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى
در اين هنگام طناب ها و عصاهاى آنان براثر سحرشان چنان به نظر مى رسيد كه حركت مى كنند!
🔺قرآن کریم در آیه ۱۰۲ سوره بقره در مورد ابطال سحر سخن میگوید:
وَ مَا اُنزِلَ عَلی الْمَلَکینْ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوت
آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد.
✍️ در دوره حضرت سلیمان گروهی به سحر و جادوگری پرداختند، ایشان دستور داد تمام نوشتههای آنها را جمعآوری و در محلی نگهداری کنند. پس از وفات سلیمان گروهی نوشتهها را یافتند و به یادگیری سحر مشغول شدند.
در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و اذیت مردم شد، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند. هر چند مردم از این علوم در مسیر باطل استفاده کردند.
❎استفاده از سحر برای به طلاق کشیدن کار زن و شوهرها:
🔺قرآن کریم بعد از بیان جریان هاروت و ماروت میفرماید:
فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ
ولى مردم از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند.
✍️توجه به این نکته ضروری است که بروز هر اختلافی در خانواده، آن را به سحر و جادو ربط ندهیم ولی گوشه ذهنتان باشد که شاید به واسطه سحر و جادو اتفاق افتاده باشد و فقط در حد شاید به آن توجه کنیم ، نه بیشتر.
❎ سحر پیامبر اسلام توسط یهودیان مدینه:
🔺در منابع روایی به جریان سحر کردن پیامبر اشاره شده است.
إِنَّ فُلَاناً الْيَهُودِيَّ سَحَرَكَ وَ جَعَلَ السِّحْرَ فِي بِئْرِ بَنِي فُلَانٍ
فلان مرد یهودی پیامبر را سحر کرد و سحر را در چاهی قرار داد.
📚 مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی در جلد ۱۶ کتاب” الصحيح من سيرة النبي الأعظم” به بررسی این ماجرا پرداخته است:
در سال ششم یا هفتم هجری قمری، پیامبر اسلام توسط یهودیان مدینه مورد سحر قرار گرفتند. این واقعه که به مدت ۴۰ روز، ۶ ماه یا حتی یک سال به طول انجامید، تأثیرات قابل توجهی بر سلامت ایشان گذاشت.
این سحر توسط یکی از عوامل یهود در زیر سنگ چاهی در مدینه پنهان کرد.
برخی منابع نیز اشاره میکنند که غلامی از یهودیان که در خدمت پیامبر بود، توسط یهودیان تحریک شد تا موهای پیامبر و شانهای که ایشان از آن استفاده میکردند را به دست آورده و در اختیار یهودیان قرار دهد. این اشیاء سپس برای سحر مورد استفاده قرار گرفتند.
سحر انجام شده بر پیامبر اسلام تأثیرات جسمی و روانی قابل توجهی داشت.
در نهایت، دو فرشته به نزد پیامبر آمدند و محل پنهان شدن سحر را به ایشان اطلاع دادند. این سحر در زیر سنگ چاهی در مدینه پنهان شده بود و آب چاه به دلیل شدت سحر زرد شده بود. پس از کشف سحر، پیامبر دستور دادند تا آن را از چاه خارج کنند و با خواندن آیاتی از قرآن، اثر سحر از بین رفت.
در روایت است که پیامبر بعد از ابطال سحر فرمود:
كَأَنَّمَا اُنْشِطَ مِنْ عِقَالٍ
مثل اينكه از بند آزاد شدم.
❇️سحر کردن شخصی توسط حاکم حبشه:
علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش میگوید وقتی مسلمانان به حبشه رفتند، قریش دو نفر را برای بازگرداندن آنها نزد پادشاه حبشه فرستاد. یکی از آن دو عمروعاص بود و یکی عُمَارَةَ بْنَ اَلْوَلِيدِ
عماره بن ولید خطای بزرگی مرتکب شد (ارتباط با یکی از کنیزان پادشاه)؛ پادشاه میخواست عماره را بکشد ولی چون مهمان بود از این کار صرف نظر کرد؛
فَدَعَا السَّحَرَةَ فَقَالَ لَهُمْ اعْمَلُوا بِهِ شَيْئاً أَشَدَّ عَلَيْهِ مِنَ الْقَتْلِ
او را سحر کنید به نحوی که از مرگ بدتر باشد.
فَصَارَ مَعَ الْوَحْشِ يَغْدُو وَ يَرُوحُ وَ كَانَ لَا يَأْنَسُ بِالنَّاسِ … حَتَّى مَاتَ الْخَبَر
او بعد از سحر خوی وحشىگری پیدا کرد و به همراه وحوش شب و روز به سر ميبرد و از مردم دور میشد؛ و اینگونه بود تا مُرد.
✅انواع سحر در کلام امام صادق علیه السلام:
سَأَلَ الزِّنْدِيقُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَا سَأَلَهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ السِّحْرِ مَا أَصْلُهُ
زندیقی از امام صادق علیه السلام در ضمن پرسش هایش سوال کرد و گفت: به من بگو اصل سحر چیست؟
وَ كَيْفَ يَقْدِرُ السَّاحِرُ عَلَى مَا يُوصَفُ مِنْ عَجَائِبِهِ وَ مَا يَفْعَل
چگونه ساحر می تواند آنچه از عجایب سحر گفته می شود را انجام دهد و ساحر چه می کند؟
قَالَ إِنَّ السِّحْرَ عَلَى وُجُوهٍ شَتَّى: وَجْهٌ مِنْهَا بِمَنْزِلَةِ الطِّبِّ كَمَا أَنَّ الْأَطِبَّاءَ وَضَعُوا لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءً فَكَذَلِكَ عِلْمُ السِّحْرِ احْتَالُوا لِكُلِّ صِحَّةٍ آفَةً وَ لِكُلِّ عَافِيَةٍ عَاهَةً وَ لِكُلِّ مَعْنًى حِيلَةً
فرمود: سحر اقسام مختلفی دارد: یک قسم از آن مانند پزشکی است. همان گونه که پزشکان برای هر دردی دوائی قرار داده اند علم سحر هم همان گونه است. ساحران برای هر سلامتی مرضی پیدا کرده اند، و برای هر عافیتی یک آفت و برای هر معنایی یک نیرنگ.
✍️ استفاده از خواص گیاهان و سنگ ها و فلزات و ادعیه و…
وَ نَوْعٌ مِنْهُ آخَرُ خَطْفَةٌ وَ سُرْعَةٌ وَ مَخَارِيقُ وَ خِفَّةٌ
قسم دیگری از آن یک چشم بندی و سرعت در کار و نیرنگ و تردستی است.
✍️ این نوع از سحر همان چشم بندی معروف است که امروزه به شعبده بازی شناخته میشود
وَ نَوْعٌ مِنْهُ مَا يَأْخُذُ أَوْلِيَاءُ الشَّيَاطِينِ عَنْهُمْ…
قسمی از آن چیزهایی است که نزدیکان به شیاطین از آن ها می گیرند.
✍️ این بخش که مهمترین بخش سحر و جادو است، استفاده از اجنه و موکل گرفتن است.
👈خرافات در مورد سحر:
در ادامه همین رواییت داریم:
قَالَ أَ فَيَقْدِرُ السَّاحِرُ أَنْ يَجْعَلَ الْإِنْسَانَ بِسِحْرِهِ فِي صُورَةِ الْكَلْبِ أَوْ الْحِمَارِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ
زندیق گفت: آیا ساحر با سحرش می تواند انسان را به شکل سگ یا الاغ یا غیر آن در آورد؟
قَالَ هُوَ أَعْجَزُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَضْعَفُ مِنْ أَنْ يُغَيِّرَ خَلْقَ اللَّهِ
فرمود: او توانایی آن کار را ندارد و ضعیف تر از آن است که آفرینش خدا را دگرگون سازد!
👈بخشی از سحر به خاطر دهن لقی هاست:
در ادامه همین رواییت داریم:
وَ إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ السِّحْرِ النَّمِيمَةَ
و به راستی یک از بزرگ ترین سحرها سخن چینی است!
يُفَرَّقُ بِهَا بَيْنَ الْمُتَحَابَّيْنِ وَ يُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَى الْمُتَصَافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ يُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِهَا السُّتُور
با آن بین دو دوست جدایی افکنده می شود و بین یاران صمیمی دشمنی ایجاد می شود، با آن خون ها ریخته می شود و خانه ها ویران می شود و پرده ها دریده می شود.
✍️هم سخن چینی توسط دیگران موجب کینه و دشمنی میشود و اثری همچون سحر دارد و هم بیان اسرار زندگی برای دیگران میتواند اطلاعات کافی برای سحر را در اختیار دیگران بگذارد
پس باید از غیبت و بد گویی نزد دیگران خود داری کرد و هم به حفظ اسرار پرداخت.
✅ادعیه و حرزهای ابطال سحر:
🔺راوی میگوید:
سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلسِّحْرِ فَقَالَ هُوَ حَقٌّ وَ هُوَ يُضِرُّ بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَى
احمد بن عيسى گويد از حضرت رضا در بارۀ سحر پرس و جو كردم فرمود:سحر واقعيت دارد و باذن خدا اثر و ضرر مىكند
فَإِذَا أَصَابَكَ ذَلِكَ فَارْفَعْ يَدَكَ حِذَاءَ وَجْهِكَ وَ اِقْرَأْ عَلَيْهَا
و چون تو را سحر كردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و بخوان
بِسْمِ اَللَّهِ اَلْعَظِيمِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلْعَظِيمِ رَبِّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِيمِ إِلاَّ ذَهَبَتْ وَ اِنْقَرَضَتْ
🔺مرحوم شیخ عباس قمی در حاشیه كتاب مفاتیح الجنان می گوید:
جهت باز كردن بسته شده، آیات زیر بر كاغذ نوشته شود، و بر او آویزان گردد.
1⃣سوره فتح، آیه ۱و۲
2⃣سوره نصر
3⃣سوره روم، آیه ۲۱:
«وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لاَیَت لِّقَوْم یتَفَكَّرُونَ»
4⃣سوره مائده، آیه ۲۳
«ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ»
5⃣سوره قمر، آیه ۱۲-۱۱ :
«فَفَتَحْنَآ أَبْوَابَ السَّمَآءِ بِمَآء مُّنْهَمِر * وَ فَجَّرْنَا الاْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَآءُ عَلَی أَمْر قَدْ قُدِرَ»
6⃣سوره طه، آیه ۲۸-۲۵:
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی »
7⃣ سوره كهف، آیه ۹۹:
«وَ تَرَكْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذ یَمُوجُ فِی بَعْض وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا»
8⃣ سوره توبه، آیه ۱۲۹-۱۲۸:
«لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِی اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».
✅نکته اول:
گناه ساحر بخشیده شدنی نیست:
در بخش چشم زخم بیان شد که برخی از چشم زخم ها، گناهی ندارند چون خود شخص در آن تاثیری ندارد. ولی سحر چون امری ارادی است که شخص برای آن تلاش میکند؛ حتما گناه دارد.
🔺 پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم:
ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم
سه طایفه وارد بهشت نمیشوند؛ دائم الخمر ، کسی که شغلش ساحری است و کسی که قطع رحم کرده باشد.
✅نکته دوم:
سِحر هر چه هم بزرگ باشد، به قدرت خدا نمیرسد:
امیرالمومنین در این حکمت به حق بودن سحر اشاره فرموده است، ولی هیچ بحثی در مورد میزان تاثیر سحر بر زندگی بیان نفرموده است. آنچه مهم است آن است که سحر و ساحر نمیتواند بر قدرت الهی فائق بیایند، اگر انسان اهل رعایت حلال و حرام، نجاست و پاکی باشد، اهل نماز باشد، اهل صدقه و دعا باشد؛ یا سحر به او آسیب نمیزند یا آسیب ها او را از پا در نمی آورد.
🔺در یکی از ادعیه امام سجاد علیهالسلام داریم:
فَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمَانِ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي وَ مِنْ فَوْقِي وَ مِنْ تَحْتِي
پس مرا حفظ فرماى به حفظ ايمان از جلو و دنبال سر و از راست و از چپ من و از بالاى سر من و از زير پايم.
وَ ادْفَعْ عَنِّي بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ فَإِنَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
و دفع كن از من به قدرت و حول خود بدرستى كه هيچ جنبش و توانى نيست مگر به خداوند بلند مرتبه بزرگ مقام.
✍️ ما وظیفه خود را انجام دهیم، دچار افراط و تفریط نشویم؛ خداوند حافظ و نگهبان ما خواهد بود.
غفر الله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۶/۲۳_ ۲۱ربیعالاول
💢حکمت ۴۰۰_جلسه دوم💢
بخش دوم
الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ،
چشم زخم راست است و افسون راست است و سحر راست است و تفأل راست است. فال بد زدن راست نيست. سرايت بيمارى از يكى به ديگرى راست نيست.
💠الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ،
💠وَ الْفَأْلُ حَقٌّ
و فال نيك زدن نيز حق است.
تفأّل عبارت است از فال نیک زدن به مکان یا زمان، افراد، اشیاء و …
اگر چه در زبان فارسی عامیانه امروز، فال به معنای پیشگویی مطرح است،
ولی منظور از فال در ادبيات عرب اين است كه انسان حادثه اى را نشان پيروزى، موفقيت و پيشامدهاى خير بداند.
⏪مثلاً بگويد كه چون فلان نوزاد در روز ميلاد مبارك يكى از معصومين(عليهم السلام) متولد شده آينده خوبى دارد و يا اين كه صبحگاهان كه از منزل خارج مى شود وقتى با انسان صالح و خوب و درست كارى برخورد كرد بگويد اين نشان مى دهد كه امروز كارهاى ما روبه راه خواهد بود. عرب از اين گونه پيش بينى ها به فال تعبير مى كند كه همان تفأل خوب است.
❓آیا بین دو اتفاقی که در خارج افتاده رابطه ای هست که به آن فال نیک بزنیم؟!
❓آيا واقعاً رابطه اى ميان اين گونه حوادث و حوادث ديگرى كه پشت سر آن پيش بينى مى كنند وجود دارد؟
از جهت ظاهری هيچ دليلى براى آن در دست نيست ولى يك نكته را نمى توان انكار كرد و آن اين كه :
◀️اولا : وقتى انسان تفأل به خوبى مى زند اثر روانى قابل ملاحظه اى در او دارد; او را اميدوار به آينده خوب مى سازد و اراده او را براى ادامه كارها تقويت مى كند و به او شجاعت و استقامت مى بخشد و اين اثر روانى، قابل انكار نيست و اى بسا همان، سبب پيشرفت و پيروزى مى شود.
◀️ثانیا : از جهت تکوینی خداوند به فال نیک زدن، ترتیب اثر میدهد.
خدا به عالم دستور داده اگر این انسان فال خیر زد،شما خير برایش مقدر کنید،فال نیک زد نیکی سر راه او بیاید این اراده خدا است.شما با یک فال نیک زدن میتوانید روز خود را بسازید،میتوانید عاقبت بخیری یک عمر حیات خوب برای خودتان رقم بزنید.باید عادت کنیم زبانمان به خیر بچرخد.
✳️شاید عقل به درک چیزی نرسد، ولی شرع آن را ثابت میکند:
📚 مرحوم علامه طباطبایی در المیزان بحثی دارد :
ایشان در مورد نحس بودن ایام میفرماید:
وَ لَا سَبِيلَ لَنَا إِلَى إِقَامَةِ الْبُرْهَانِ
هیچ راهی برای اثبات سعادت یا نحوست یک روز یا زمان خاص نداریم…
أَمَّا بِحَسَبِ النَّظَرِ الشَّرْعِيِّ فَفِي الْكِتَابِ ذِكْرٌ مِنَ النُّحُوسَةِ
این از نظر عقلی است. اما از نظر شرعی، در قرآن ذکری از نحوست و مقابل آن شده است، مانند آیه: ما بر آنان تندبادی سرد در روزی شوم و پیوسته فرستادیم.
✍️ همین فرمایش علامه در مورد فال نیک زدن نیز هست. شاید ما از جهت عقلی نتوانیم ارتباطی پیدا کنیم بین روبرو شدن با یک مومن در اول صبح، با اتفاقات خوب در طول روز؛ ولی ادله ی شرعی این مطلب را تایید میکنند.
🔺 در ماجراى برخورد مسلمانان با كفار مكه در سرزمين حديبيه؛ هنگامى كه سهيل بن عمرو به عنوان نماينده كفار مكه به سراغ مسلمانان آمد و پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم از نام او آگاه شد به مسلمانان فرمود:
قد سَهُلَ عليكُم أمرُكُم
كار بر شما آسان شد.
✍️ چون نام آن مرد سهيل بود پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم آن را به فال نيك گرفت.
شاید انسان درنگاه اول بگويد اين چیست؟ اسم یک مشرک سهيل است امر بر ما سهل میشود این اراده ی خداست که شما اگر نگاه مثبت اندیشی داشته باشید ،خدا این امر را برشما سهل خواهد کرد.
📚غرر الحکم:
تَفَأَّلْ بِالْخَيْرِ تَنْجَحْ
كار را به فال نيك بگيريد تا پيروز و كامياب شويد.
✍️ تفال به خیر زدن در واقع تلقین خوبی و پیرزی است، و تلقین نقش مهمی دارد.
🔺پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْفَأْلَ الْحَسَن
خداوند فال نيك را دوست دارد.
❎ به هر چیز خوبی که میشنوید فال خوب بزنید:
پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
نِعمَ الشيءُ الفَألُ ؛ الكَلِمَةُ الحَسَنةُ يَسمَعُها أحَدُكُم
چه خوب چيزى است فال خوب زدن؛ سخن نيكى كه فردى از شما آن را مى شنود.
✳️کاری کنیم، مردم فال نیک به ما بزنند:
درحکمت ۲۴۸:
مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً، فَصَدِّقْ ظَنَّهُ:
✍️بخشی از فال نیک زدن، به صداها و ایام و مکان ها است، ولی بخشی از فال نیک زدن ها به اشخاص است. حضرت میفرماید اگر کسی به شما امیدی داشت، به شما و کمکتان دل بسته بود، او را ناامید نکنید و فال نیک او را تصدیق کنید.
✳️تفال به خیر در سیره پیامبر:
خود اهل بیت نه تنها دستور دادند بلکه در عمل اجرا کردند.
📚مرحوم صدوق در امالی نقل میکند در جریان جنگ خندق:
آنگاه كه پيامبر فرمان حفر خندق را داد،سنگ صخره مانندى در پهناى آن هويدا گشت كه كلنگ در آن اثر نداشت.
فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
فَلَمَّا رَآهَا وَضَعَ ثَوْبَهُ
ناگزير رسول اكرم نزديك آمد و جامه خويش بر زمين گذاشت و كلنگ به دست گرفت و گفت«بسم اللّه»
وَ ضَرَبَ ضَرْبَةً فَكَسَرَ ثُلُثَهَا وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الشَّامِ
ناگهان سنگ سخت و بزرگ با يك ضربت يكسوم آن ترك خورد.پيامبر فرمود:اللّه اكبر.اكنون كليدهاى شام را به دست من دادند و سوگند به خداوند كه هماكنون قصرهاى سرخ آن سرزمين را مشاهده مىكنم.
ثُمَّ ضَرَبَ الثَّانِيَةَ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ فَفَلَقَ ثُلُثاً آخَرَ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ فَارِسَ
آنگاه براى بار دوم گفت«بسم اللّه»و يكسوم ديگر سنگ جدا شد.فرمود:اللّه اكبر اكنون كليدهاى فارس را به دست من دادند.سوگند به خداوند كه قصرهاى سفيد مدائن را مشاهده مىكنم
ثُمَّ ضَرَبَ الثَّالِثَةَ فَفَلَقَ بَقِيَّةَ الْحَجَرِ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الْيَمَنِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُبْصِرُ أَبْوَابَ الصَّنْعَاءِ مَكَانِي هَذَا
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كلنگ را به سنگ زد و يكسوم ديگر سنگ شكست و فرمود:اكنون كليدهاى يمن را به دست من دادند.از اينجا دروازههاى شهر«صنعاء»را مشاهده مىكنم.
✍️ پیامبر این سنگ سخت را به مثابه ی مشکلات سر را پیشرفت اسلام گرفتند که در واقع عنان امپراطوری های بزرگ آن زمان بودند، پیامبر آنها را در هم شکست و دین را به آنجا عرضه کرد.
خدا دوست دارد ما اهل تفال به خیرباشیم .خدادوست دارد ما همیشه فال نیک بزنیم ،اتفاقا اگرفال نیک زدیم درتکوین عالم و این تلقینی که انسان میکند راه برای او باز میشود.
❇️خسرو پرویز جواب نامه پیامبر را با خاک داد:
📚مرحوم مجلسی در جلد ۲۰ بحار الانوار نقل میکند:
أَنَّ اَلنَّبِيَّ كَتَبَ إِلَى كِسْرَى مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ إِلَى كِسْرَى
پیامبر به خسرو این نامه را نوشت: «از طرف محمد رسول خدا به سوی خسرو پسر هرمز اما بعد اسلام آور تا سالم بمانی و گر نه آماده نبرد با خدا و رسولش باش
فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهِ اَلْكِتَابُ مَزَّقَهُ وَ اِسْتَخَفَّ بِهِ
چون نامه به خسرو رسید آن را درید و خوار شمرد و گفت: این کیست که گستاخانه مرا به کیش خود می خواند و نام خود را پیش از نام من مینویسد.
نامه پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم را پاره کرد و مقداری خاک در پاسخ پیامبر فرستاد
فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَزَّقَ اَللَّهُ مُلْكَهُ كَمَا مَزَّقَ كِتَابِي
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم
فرمود: «خدا ملک او را را در هم بشکند چنانچه نامه ام را پاره کرد.
أَمَا إِنَّهُ سَتُمَزِّقُونَ مُلْكَهُ
به زودی ملک او را در هم خواهید. شکست
وَ بَعَثَ إِلَيَّ بِتُرَابٍ أَمَا إِنَّكُمْ سَتَمْلِكُونَ أَرْضَهُ
و برای من خاک فرستاده حال شماها سرزمین او را مالک خواهید شد.
فَكَانَ كَمَا قَالَ
و چنان شد که فرمود.
✳️سفیران، نام نیکو داشته باشند:
در برخی از منابع اهل سنت آمده است:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَكْتُبُ إِلَى أُمَرَائِهِ: إِذَا أَبْرَدْتُمْ إِلَيَّ بَرِيدًا فَأَبْرِدُوهُ حَسَنَ الاسْمِ
پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
خدا به فرمانداران خود مینوشت: هرگاه پیکی به سوی من میفرستید، او را خوشنام بفرستید.
✅نکته:
تفال به قرآن:
حالا که بحث تفال به خیر است، به یک نکته نیز باید اشاره شود و آن تفال به قرآن است.
در برخی از روایات بحث تفال به قرآن مجاز شمرده شده و در برخی از این کار نهی شده است.
❇️تفال به معنای مشورت و استخاره با قرآن مجاز است:
در دعایی که هنگام استخاره خوانده میشود میگوییم:
اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِك
خدايا به كتاب تو تفأل مي زنم، و بر تو توكل مي كنم و از كتابت آنچه را كه در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان.
✳️تفال به معنای فال و طلب پیشگویی از قرآن مجاز نیست:
در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم: لَا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآنِ
تفال به قرآن نکنید.
این تفال ،تفال دیگری است به معنای فارسی یعنی (پیش گویی )این خرافات است نهی شده
✍️ علامه مجلسي مي فرمايد: معنای این حدیث آن است که از فال گشودن قرآن، براي استنباط احوال آينده از آيات نهي شده است، چنان كه برخي از جاهلان، اين روش را وسيله اي براي كسب روزي خود قرار داده اند و به اين صورت، مردم را فريب مي دهند
💠الْعَيْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ
اما فال بد زدن و بد شگونی حق نيست
حضرت بعد از بیان چهار مورد از مواردی که منشأ نامحسوسی دارند، ولی حق هستند؛ به دو مورد از خرافهها اشاره میفرمایند.
طِيرَة از مادهی طیر و طائر است، از آنجایی که اعراب جاهلی با دیدن یا شنیدن صدای پرندگان، فال بد میزدند، ابتدا این لفظ برای فال بد به پرندگان بوده ولی آرامآرام این لفظ به معنای مطلق فال بد به کار میرود.
عربها هرگاه قصد سفر ميكردند به نخستين پرندهاي كه بر ميخوردند، آن را رم ميدادند، اگر به سمت راست ميپريد به سفر ميرفتند و آن را مبارك ميشمردند و هرگاه به سمت چپ ميپريد از سفر منصرف ميشدند و آن را شوم ميدانستند
بحث بد شگونی نیز در اینجا است، اینکه فلانی وارد خانه شد، ما تصادف کردیم، فلانی طلاق گرفته سر سفره ی عقد ننشیند و…
✳️فال بد زدن در قرآن:
در قرآن مجيد نيز به طور مكرر واژه «طيره» در همين معنا به كار رفته كه مشركان خرافى مسلك در برابر پيامبران الهى به اين حربه متوسل مى شدند تا روحيه آن ها را تضعيف كنند و يا مردم را از اطراف آن ها پراكنده سازند.
👈درمورد موسى کلیم و يارانش مى فرمايد: يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَّعَهُ
هرگاه ناراحتى به فرعونيان مى رسيد آن را به شوم بودن موسى و همراهانش نسبت مى دادند.
👈در مورد قوم ثمود نيز مى فرمايد: قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَ بِمَنْ مَّعَكَ
گفتند: ما به تو و كسانى كه با تو هستند فال بد مى زنيم و شما را شوم مى دانيم.
دشمنان همیشه این نسبت را به مومنین و به انبیاء میدادند دشمن از این خرافه ها استفاده میکند تا جریان حق را تضعيف کند مومنین باید هوشیار باشند.
❇️چرا از فال بد نهى شده است؟:
برخی میگویند به خاطر پريدن فلان حيوان، به خاطر صدای کلاغ و… حتماً حادثه تلخي پيش ميآيد. کف پای کسی میخارد و میگوید الان خبر بد میشنوم. زبانم را گاز گرفتم، دارند پشت سرم حرف میزنند.
عده ای پرواز پرندگان، حركت خرگوش، افتادن نمكدان، هديه دادن چاقو، رد شدن از زير نردبان، عدد سيزده و امور بيشمار ديگری را دلیل بر اتفاقات تلخ میدانند در حالی که:
1⃣ اولا يك مسأله خرافى است و هيچ گونه رابطه اى در ميان پرواز پرندگان، به ويژه كلاغ و حوادث شوم وجود ندارد.
2⃣ثانيا فال بد زدن باعث تضعيف روحيه ها و سستى اراده ها مى گردد. و اسلام به هیچ وجه موافق تضعیف روحیه نیست.
3⃣ثالثا از جهت تکوینی خداوند بین اتفاقات عادی عالم و بد شدن وقایع بعدی هیچ ارتباطی قرار نداده است.
✳️تفاوت تفال و تطیر در چیست؟!
خداوند در تفال اثر تکوینی گذاشته و فال نیک زدن اثر میگذارد ولی در فال بد زدن اثر نگذاشته و اثری ندارد.
⏪مانند ثواب و گناه؛ خداوند تکوینی ثوابِ عمل خیر را ده برابر قرار داده؛ ولی جزا و عذاب گناه را یکی قرار داده است با اینکه هر دوی اینها انجام دادن یک فعل و عمل است.
✍️لذا خدا در فال نیک زدن اثر گذاشته ولی در فال بد زدن اثر نگذاشته است.
✳️فال بد زدن نشانه ی جهل است:
در آیه ۱۳۱ اعراف میفرماید:
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ
پس هنگامی که رفاه و نعمت به آنان روی می کرد، می گفتند: این به سبب شایستگیِ خود ماست
وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ
و چون گزند و آسیبی به آنان می رسید، به موسی و همراهانش فال بد می زدند
أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ
آگاه باشید که سررشته و علت شومی و نحوست فرعونیان که عکس العمل زشتی های خود آنان است نزد خداست.
وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
ولی بیشترشان نمی دانند.
✍️ از اینجا معلوم است کسانی که به صرف دیدن صحنه ای یا شخصی یا عطسه ای ، فکر میکنند حادثه ی بدی برای آنها پیش می آید نظام عالم را نشناخته اند، توحید را نشناخته اند.وجهل عامل این اتفاق است.
✳️اگر فال بد حق نیست، پس چرا گاهی انسان فال بد میزند و همان اتفاق سرش می آید؟!
امیرالمومنین علیه السلام در این حکمت میفرماید: خداوند در نظام تکوین کسی را بد شگون خلق نکرده، و فال بد نیز وجود ندارد.
ولی باید دانست، علاوه بر این بحث، بحث دیگری داریم به نام “تاثیر نگاه و ظنّ، در شکل گیری اتفاقات
🔺 امام رضا علیه السلام: أحسِنِ الظَّنَّ باللّه
به خداوند گمان نيك ببر.
🔺حدیث قدسی:
فإنّ اللّه عَزَّ و جلَّ يقولُ : أنا عِندَ ظَنِّ عَبدِيَ المُؤمِنِ بي؛ إن خَيرا فخَيرا، و إن شَرّا فَشَرّا
زيرا خداى عزّ و جلّ مى فرمايد : من نزد گمان بنده مؤمن خويشم ؛ اگر گمانِ او به من نيك باشد ، مطابق آن گمان با او رفتار كنم و اگر بد باشد نيز مطابق همان گمانِ بد با او عمل كنم
✍️ این حسن ظن و سوء ظن ما به خداست که در نظام تکوین اثر دارد. لذا اگر کسی به خدا بد گمان باشد که با شنیدن صدای یک حیوان برای ما مشکلی پیش می آید، به خاطر نگاه و اعتقادش، همان اتفاق می افتد ولی آن اتفاق ارتباطی با فال بد نداشته و بد شگونی نداشته.
🔺امام صادق علیه السلام:
الطِّيَرَةُ على ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت
تأثير فال بد به خودت بستگى دارد : اگر آن را آسان بگيرى آسان مى شود
✍️ فال بد اثرش به همان اندازه است كه آن را ميپذيري، اگر آن را آسان بگيري كم اثر خواهد بود و اگر آن را سخت بگيري پر اثر است و اگر به آن اعتنا نكني، هيچ اثري نخواهد داشت.
✳️ نكوهش شديد روایات از فال بد زدن و تَطَيُّر:
❇️ فال بد زدن، زیر سوال بردن قدرت خدا و شرک است:
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
الطّيرةُ شِركٌ ولكنّ الله عزّ وجلّ يُذهِبَه بالتوكُّل
فال بد زدن نوعى شرك است و ليكن خداوند متعال آن را با توكل از بين مى برد.
🔺در روایت دیگری فرمودند:
تعطیلی کارها به خاطر فال بد، شرک است.
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
مَن رَدَّتهُ الطِّيَرَةُ عَن حاجَتِهِ فَقَد أشرَكَ
هر كه فال بد زدن او را از كارش باز دارد ، شرك ورزيده است.
✳️فال بد نزنید، بی حساب وارد بهشت شوید:
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
سَبعونَ ألفا مِن اُمَّتي يَدخُلونَ الجَنَّةَ بغَيرِ حِسابٍ: هُمُ الّذينَ لا يَكتَوُونَ، و لا يَكوُونَ ، و لا يَستَرقُونَ ، و لا يَتَطَيَّرُونَ ، و على ربِّهِم يَتَوَكَّلونَ
هفتاد هزار نفر از امّت من بى حساب وارد بهشت مى شوند. آنان كسانى هستند … فال بد نمى زنند و به پروردگارشان توكّل مى كنند.
❇️ فال بد، اثر روانی دارد و به خود شخص برمیگردد:
اثر روانی آن هم به من برمیگردد،اگر من منفی باف باشم فال بد زدم اثرش به خودم برمیگردد.درنظام عالم هيچ تاثیری نداردفقط من افسردگی میگیرم وهمیشه استرس دارم.
🔺در روایتی که در منابع اهل سنت آمده است از پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم نقل شده:
لَا طِيَرَةَ، وَإِنَّمَا الطِّيَرَةُ عَلَى مَنْ تَطَيَّرَ
فال بد زدن حقیقت ندارد، بلکه فال بد تنها بر کسی اثر میگذارد که به آن اعتقاد داشته باشد.
✅ با فال بد زدن، به خودتان آسیب میرسانید.
❇️ راهکارهای راحت کردن خیال خود از آثار تَطَیُّر:
اگر احیانا کسی در ذهن یا زبانش نسبت به واقعه ای نفوس بد زد، یا دیگران برای او فال بد زدند، میتواند با انجام دادن اعمالی خیال خودش را راحت کند که اینها اثر ندارند.
1⃣ بياعتنايي:
ممکن است انسان در ذهن و دلش یک حالت سوئی نسبت به برخی اتفاقات پیدا کند، ولی نباید به آن اعتنا کند و باید از آن درگذرد.
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
إذا تَطَيّرتَ فامْضِ…
هرگاه فال بد زدى، اعتنايى نكن
✍️ هر جا فال بد زدي آن را ناديده بگير و كار خود را دنبال كن.
2⃣توكل بر خدا:
براي رهايي از عواقب تطيّر بايد انسان به خدا توكل كند.
تطيّر به كسي ضرر ميرساند كه از آن بترسد ولي كسي كه از آن باكي نداشته باشد يقيناً به وي ضرري نخواهد رسيد.
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
الطِّيَرَةُ شِركٌ ، و ما مِنّا إلاّ ! و لكنَّ اللّه يُذهِبُهُ بِالتَّوكُّلِ
فال بد زدن نوعى شرك است و احدي از ما نيست مگر اين كه به قلب او تطيّر خطور ميكند ولي با توكل از بين ميرود.
3⃣ دعا:
اگر انسان دچار حالتی شد که احساس کرد دارد فال بد میزند یا به کسی نسبت بد شگون بودن میدهد باید دعا کند.
امام کاظم علیه السلام:
فَمَنْ أَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً فَلْيَقُلْ:
هر كس با ديدن مسائلی که در دلش فال بد ایجاد میکند بگويد.
اِعْتَصَمْتُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ فِي نَفْسِي فَاعْصِمْنِي مِنْ ذَلِكَ
پروردگارا از شر اين بد دلي كه در خود مي يابم بتو پناهنده ام مرا از شر آن نگهداري فرما
4⃣ قرار گرفتن در ولایت اهل بیت:
راوی میگود به امام عسکری علیه السلام عرض کردم برخی روزها نحوست دارند، و ما از مسائلی ترس و نگرانی داریم، برای اینکه آسیبی به ما نرسد، چه کنیم؟! فرمود:
يَا سَهْلُ إِنَّ لِشِيعَتِنَا بِوَلاَيَتِنَا لَعِصْمَةً
اى سهل شيعۀ ما در پناه ولايت ما مصونند.
اگر در دریاهای عمیق حرکت کنند، اگر در درّهها و بيابانهاى دوردست ميان درندهها و گرگها و دشمنان از جن و انس بروند.
لَأَمِنُوا مِنْ مَخَاوِفِهِمْ بِوَلاَيَتِهِمْ لَنَا
ببركت دوستى و ولايت ما از هر ترسى آسودهاند.
✍️این جمله درواقع ازیک طرف میگوید کسانی که محب اهل بیت هستند در حسنند .کسانی که محب اهل بیت هستند منفی بافی از آنها دور است.از طرفی دیگر میگوید تو واقعا اگر محب اهل بیت هستی اینگونه نباش.
✳️فال بد نزدن در سیره ی اهل بیت:
👈جریانی از مسلم بن عقیل:
ابی مخنف در مقتل الحسین مینویسد:
وقتی امام حسین علیهالسلام مسلم بن عقیل را به سمت کوفه فرستاد، مسلم دو همراه و راهنما داشت. چون از بیراهه به سمت کوفه میرفتند در بیایان گم شدند و از شدت تشنگی تا نزدیک مرگ رفتند. وقتی به آبادی رسیدند، مسلم نامه ای به امام نوشت و شرح ما وقع را گفت و در پایان عرض کرد:
وَ قَدْ تَطَيَّرْتُ مِنْ وَجْهِي هَذَا
من در این ماموریت احساس بد شگونی دارد و از این حادثه فال بد زده ام.
🔺حضرت علیه السلام در پاسخ نوشتند که فال بد زدن حقیقت ندارد: فَامْضِ لِوَجْهِكَ الَّذِي وَجَّهْتُكَ لَهُ، وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ
حرکت کن به سمت ماموریتی که به تو داده ام
✳️تنفر از شیعه به خاطر حرف شین:
📚علامه ی امینی در جلد 3 الغدیر جریان عجیبی به نقل از “جاحظ” عالم و ادیب بزرگ اهل سنت نقل میکند.
👈جاحظ میگوید از کسی شنیدم که میگفت: در کشتی با یکی از تاجران بزرگ همسفر بودم. در طول مسیر هر گاه این پیرمرد نگاهش به یکی از شیعیان داخل کشتی می افتاد آثار بغض و کینه از صورتش هویدا بود.
روزی به او گفتم: از شیعیان چه چیزی را ناپسند میداری؟!
گفت من فقط از «شین» ابتدای نامشان ناراحت هستم! زیرا من این حرف را تنها در همه شرورها یافتهام:
شَر= بدی
شُوم =بدیمنی
شیطان، شَغَب= سر و صدا
شَقاء =بدبختی
شِفار =تیزی چاقو
شَرر =جرقه
شِین =عیب
شَوک =خار
شکوی =شکایت
شتم =دشنام
جاحظ به اینجا که میرسد با خوشحالی میگوید: فَمَا ثَبَتَ لِشِيعِيٍّ بَعْدَهَا قَائِمَةٌ
بعد از این حرف دیگر هیچ شیعه ای نمیتواند کمر راست کند.
علامه امینی در واکنش به این سخن میفرماید:
عَجَبًا مِنْ سَفَاهَةِ الشَّيْخِ ؛ وَأَسْخَفُ مِنَ الشَّيْخِ أَبُو عُثْمَانَ الجاحظ
تعجب است از این سخن شیخ، و سخیف تر از شیخ ،ابو عثمان الحاجظ است ،به خاطر این تاییدش.
✍️ کلمات بسیار با “ش” شروع میشوند و معنای مثبتی دارند: نام خدا شاهد است ، شهید ، شکر ، شمس ، شجاعت ، شریعت ، شفا و…
✍️این خرافات است که یک نفر را نسبت به یک مذهب واعتقاد بدبین میکند.
✳️روزگار شوم نیست:
🔺راوی میگوید خدمت حضرت هادی علیه السلام رسیدم، درحالیکه در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود و سواری از کنارم گذشت و صدمهای به شانهام زد و در وسط جمعیتی گرفتار شدم و به سبب آن لباسم پاره شد.
آن روز را به فال بد گرفتم و گفتم: كَفَانِي اللَّهُ شَرَّكَ
خدا مرا از شرّ روز بد حفظ کند؛ تو ای روز عجب روز شومی هستی؟
امام عليه السلام این حرفم را شنید و فرمود:
يَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِي بِذَنْبِكَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ
تو با ما ارتباط داری و چنین میگویی؟ روز که گناهی ندارد، آن را گناهکار می شمری؟!
از شنیدن این سخن به خود آمدم و به خطای خود پی بردم و عرض کردم: «ای مولای من! اینک استغفار میکنم و از خدا طلب آمرزش مینمایم.»
امام علیه السلام فرمود:
يَا حُسْنُ مَا ذَنْبُ الْأَيَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِيتُمْ بِأَعْمَالِكُمْ فِيهَا
هنگامیکه کیفر اعمال شما در این روزها دامن شما را میگیرد، روزها چه گناهی دارند که آن را شوم میشمارید؟
✍️این روزگار نیست که نحس باشد،این اتفاقات اطراف ما نیستندکه شوم باشند.برسید به اعمال خودتان.هراتفاقی برایتان می افتد ثمره کارهای خودتان است.خودتان مشکل داشتید،یا بلایی یا امتحانی است،باروزگار چکار دارید،نگاهتان را به عالم دزست کنید.
✅نکته اول:
شومی با اعمال انسان ایجاد میشود:
آنگونه که افراد جاهل حساب میکنند، اتفاقات عالم از صدای حیوانات تا قرمز شدن ماه و… نقشی در شومی ندارند، آن چیزی که اهمیت دارد اعمال انسان است. چه بسا یک نفر با اعمالش خودش را شخصی شوم کرده باشد.
🔺قرآن کریم میفرماید حضرت صالح در پاسخ قوم خود فرمود: قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
سبب بروز مشکلات و بدبختی شما طغیان و گناهان شماست که عکس العملش نزد خداست و ربطی به ما ندارد، بلکه شما گروهی هستید که به مشکلات و مصایب امتحان می شوید شاید به این سبب توبه کنید و مؤمن شوید .
🔺قرآن کریم در پاسخ به شوم بودن پیامبران میفرماید: قَالُوا طَائِرُكُمْ مَّعَكُمْ
رسولان گفتند: «شومى شما از خودتان است.
🔺قرآن کریم در جای دیگر میفرماید: وَ كُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا
و عمل هر انسانی را برای همیشه ملازم او نموده ایم، و روز قیامت نوشته ای را که کتاب عمل اوست برای او بیرون می آوریم که آن را پیش رویش گشوده می بیند.
✍️ چه بسا استفاده از لفظ “طائر” که در این آیه آمده است اشاره داشته باشد به خرافاتی که انسانها دارند و خیال میکنند اعمالشان به عهده ی دیگران است.
قرآن میفرماید فال بد تاثیری ندارد، اعمال شماست که به گردن انسان آویخته شده است.
✳️ شومی به رفتار هاست:
پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:
شُومُ الْمَرْئَةِ غَلاءُ مَهْرِها
زن بدقدم، زنی است که مهرش سنگین است.
✍️ یعنی اساساً زنها شوم نیستند، بلکه مایه آرامش و انس و دوستی هستند که محیط خانه را به نشاط و آرامش میرسانند. ولی وقتی مهریه خانمی زیاد باشد و یا ناسازگاری کند، درواقع خودش مسیر زندگی را به سمت سختی و شومی کشانده است. نه اینکه ذات وجودی مبارکی که خدای متعال خلق کرده، به خودی خود نحس باشد.
✅نکته دوم:
⁉️با اینکه خرافات حق نیستند، چرا انسان ها خرافه پرست اند؟!
🔺استاد شهید مطهری: به نظر من دو خاصیتى که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد شده است:
⏪یکى اینکه بشر به طور کلى نمى خواهد مسئولیت شکست هاى خودش را متوجه خودش بکند. همیشه دنبال این مى گردد که یک چیز دیگرى پیدا کند و بگوید این بدى، این شکست، این بدبختى که پیدا شد، این من نبودم، این فکر من نبود، این جهل و نادانى من نبود که باعث این شکست شد، یک چیز دیگرى بود. این یک علت بوده است که بشر براى اینکه از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است براى اشیاء، براى چهارشنبه، براى ۱۳، براى ۲۵، براى صداى کلاغ، براى صداى جغد نحوست قائل شده است.
⏪خاصیت دیگر، روح تنبلى است که در انسان مىباشد. انسان وقتى بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمى و عقلى کاوش و تفکر و جستجو و تفحص کند تا علت واقعى اشیاء را درک کند؛ ولى با خیال، همه قضایا را زود مى شود حل کرد.
غفر الله لی و لکم، الحمدلله رب العالمین
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۶/۲۴ . ۲۲ربیع الاول
💢حکمت ۴۰۰_جلسه سوم💢
بخش سوم
وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ؛ وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ.
سرايت بيمارى از يكى به ديگرى راست نيست. بوى خوش بيمار را بهبود بخشد و عسل بيمارى را بهبود بخشد و سوارى بيمارى را بهبود بخشد و نظر به سبزه بيمارى را بهبود بخشد.
🔵خلاصه جلسه قبل:
وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ،
💠وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ
سرایت کردن بیماری حق نيست.
امیرالمومنین در این حکمت در مورد چهار امری که حقیقت دارند فرمایش داشتند، و دو چیزی که خرافه است و حقیقتی ندارد. یکی فال بد زدن و یکی عَدوی.
[ «عدوى» به معناى سرايت است به خصوص درمورد سرايت بيمارى از كسى به ديگرى به كار مى رود.]
✳️شبیه این بخش از حکمت ۴۰۰ در روایت دیگری از پیامبر نیز وارد شده است:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا عَدْوَى وَ لَا طِیَرَةَ وَ لَا هَامَ وَ الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الْفَالُ حَقٌّ
سرایت وجود ندارد و فال بد وجود ندارد و هام وجود ندارد و چشم زخم حقیقت دارد و فال نیک حقیقت دارد.
❇️ اگر چه همه بخش های این حکمت سنگین و پیچیده و دارای توضیح فراوان بود، ولی این بخش به طور خاص از پیچیدگی های خاصی برخوردار است که اتفاقا محل ایجاد شبهه برای نهج البلاغه پژوهان و حتی معاندان و مخالفان شده است.
معنای مشهور و تحت اللفظی این جمله آن است که “ما چیزی به نام بیماری مُسری نداریم” و در واقع حضرت نفی میکنند بیماری مُسری را.
⏪نظرات در مورد معنای جمله
” الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ “
1⃣ مقصود ظاهر کلام حضرت است، هیچ بیماری مُسری نداریم.
این افراد با نوشتن مقاله هایی مثل “بیماری مسری چیست و آیا سرایت بیماری حقیقت دارد؟”
در صدد بیان این مطلب هستند که اصلا چیزی به نام سرایت بیماری وجود ندارد، بیماری در هوا، آب و موارد غذایی وجود دارد و متناسب با سیستم ایمنی افراد، آنها را مبتلا میکند یا خیر.
⏪دلیل این افراد دو چیز است:
اولا؛ به تجربه ثابت شده همه کسانی که با یک بیمار مُسری مواجه میشوند، بیمار نمیشوند و فقط برخی بیمار میشوند.
ثانیا ؛ روایاتی در این باب داریم:
📗 مرحوم مجلسی در بحار نقل میکند: أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتْ بَعْضَ أَزْوَاجِهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْفِرَارِ مِنَ الْمَجْذُومِ فَقَالَتْ کَلَّا وَ اللَّهِ
زنی از همسران آن حضرت درباره گریز از جذامی پرسش کرد و او جواب داد:
نه، به خدا سوگند هرگز
وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لا عَدْوَی
و رسول خدا فرموده: سرایت وجود ندارد.
وَ قَدْ کَانَ لَنَا مَوْلًی أَصَابَهُ ذَلِکَ وَ کَانَ یَأْکُلُ فِی صِحَافِی وَ یَشْرَبُ مِنْ قِدَاحِی وَ یَنَامُ عَلَی فِرَاشِی
و ما یک خدمتکار داشتیم که دچار آن شد و در کاسه من غذا میخورد و از ظرف آبم مینوشید و بر بسترم میخوابید.
📗در روایت داریم:
أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخَذَ بِيَدِ مَجْذُومٍ وَ قَالَ بِسْمِ اَللَّهِ ثِقَةً بِاللَّهِ وَ تَوَكُّلاً عَلَيْهِ وَ أَدْخَلَهَا مَعَهُ اَلصَّحْفَةَ
پیامبر دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و فرمود: یعنی با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار و سپس با او در یک کاسه هم غذا شد.
📗 در حالات امام سجاد داریم، روزی امام از کنار چند نفر جذامی که مشغول غذا خوردن بودند، عبور میکرد. آنها امام را به خوردن غذا دعوت کردند.
امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، میخوردم!
سپس وقتی به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه میتوانند از خرج مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده؛
فَاَطْعَمَهُمُ ثُمَّ اَعْطَاهُم
و به همراه آنان غذا خورد و به آنان عطا کرد.
⏪ این نظریه قائل است، دنیای پزشکی امروز با ترفند “مُسری معرفی کردن بیماری ها” و “ترس فروشی” در صدد تجارت و فروش واکسن و… است.
ولی به هر دو دلیل این گروه ایراد وارد است:
◀️ اولا؛ بیماری مسری است ولی، به علت ضعف و قدرت سیستم ایمنی، برخی دچار میشوند و برخی خیر.
◀️ثانیا؛ همنشینی اهل بیت با جزامی ها از دو جهت قابل بررسی است:
1⃣ توکل بالای اهل بیت و جایگاه آنان که باید همه افراد را جذب کنند؛ و شاید این حکم مخصوص آنهاست.
2⃣ چه بسا همنشینی اهل بیت با جزامی ها بعد از گذشت دوره ی انتقال بوده است، و دیگر بیماری سرایت نمیکرده است.
3⃣ چه بسا اهل بیت به خاطر قوت و قدرت جسمی و روحی در مواجهه با بیماری مستحکم بوده اند.
4⃣ روایات متعارض فراوان تر است و در حجیت این روایات خدشه وارد میکند.
⏪نظرات در مورد معنای جمله
” الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ “
2⃣ دومین نظر؛ مقصود ظاهر کلام حضرت نیست، و باید دنیال معنایی دیگر بود.
از آنجایی که امروزه ثابت شده است که “بیماری مُسری داریم”، شرح و توضیح این بخش از حکمت نیاز به دقت بیشتری دارد.
♻️ بیماری های مُسری در زمان اهل بیت.
برای اینکه مشخص شود مقصود امیرالمومنین از این فرمایش بیماری های مُسری مثل سرماخوردگی و آنفولانزا و … نیست ابتدا باید ثابت کنیم اهل بیت علم به بیماری مسری و عوارض آن داشته اند و در این مورد توصیه هایی از آنها رسیده است.
1⃣طاعون واگیر دار اردن:
مَاتَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ بِنَاحِيَةِ الْأُرْدُنِّ فِي طَاعُونِ عَمَوَاسَ سَنَةَ ثَمَانَ عَشْرَةَ
معاذ بن جبل در منطقه اردن در طاعون عمواس در سال هجده هجری درگذشت.
در این طاعون که بسیار گسترده و فراگیر شد افراد دیگری مانند بلال حبشی نیز از دنیا رفتند و برخی قربانیان این بیماری واگیر دار را تا ۲۵ هزار نفر نقل کرده اند.
2⃣ وبای واگیردار عراق:
اَلْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي بَعْضِ حَوَائِجِي فَقَالَ لِي مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً
خدمت حضرت صادق براى كارى رفته بودم فرمود چرا افسرده هستى؟
فَقُلْتُ مَا بَلَغَنِي عَنِ اَلْعِرَاقِ مِنْ هَذَا اَلْوَبَاءِ أَذْكُرُ عِيَالِي
عرض كردم شنيدهام در عراق وبا آمده دلم بجانب زن و بچهام پرواز كرده.
قَالَ فَاصْرِفْ وَجْهَكَ فَصَرَفْتُ وَجْهِي
فرمود صورت خود را برگردان.صورت برگرداندم.
قَالَ ثُمَّ قَالَ اُدْخُلْ دَارَكَ
فرمود داخل خانه شو.
قَالَ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا لاَ أَفْقِدُ مِنْ عِيَالِي صَغِيراً وَ لاَ كَبِيراً
وارد خانه شدم تمام خانوادهام از كوچك و بزرگ حضور داشتند.
إِلاَّ وَ هُوَ فِي دَارِي بِمَا فِيهَا
خانهام همان وضع سابق را داشت.
ثُمَّ خَرَجْتُ فَقَالَ لِي اِصْرِفْ وَجْهَكَ فَصَرَفْتُهُ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً
از خانه بيرون آمدم فرمود صورت خود را برگردان نگاه كردم چيزى نديدم.
♻️مراقب سرایت بیماری های مُسری باشید.
پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
إِذَا سَمِعْتُمُ الطَّاعُونَ بِأَرْضٍ، فَلا تَدْخُلُوهَا هرگاه شنيديد كه در سرزمينی طاعون آمده است، به آنجا نرويد،
وَإِذَا وَقَعَ بِأرْضٍ وأنْتُمْ فِيهَا، فَلا تَخْرُجُوا مِنْهَا
و هرگاه در سرزمينی بوديد و طاعون در آنجا شيوع پيدا کرد، آنجا را ترك نكنيد.
هر دو دستور این روایت برای جلوگیری از گسترش بیماری های واگیردار است.
❎ البته از این روایت نمیتوان حرمت خروج را برداشت کرد چون امام صادق در شرح این حدیث فرمود این حکم پیامبر برای منع خروج، برای جلوگیری از نفوذ دشمن بوده ،
الْفَارُّ مِنْهُ کَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ
❎ قرنطینه برای جلوگیری از انتشار بیماری. پیامبر خدا ص فرمود:
إِذَا وَقَعَ اَلطَّاعُونُ فِي أَهْلِ مَسْجِدٍ فَلَيْسَ لَهُمْ أَنْ يَفِرُّوا مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ.
اگر در بين مردمى كه در مسجد هستند طاعون پيدا شود حقّ ندارند از آن مسجد بگريزند و به مسجد ديگر بروند.
مقصود آن است که دیگر مکان ها آلوده به بیماری نشوند.
❎از جزامی ها فاصله بگیرید.
پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
لا تُديمُوا النَّظَرَ إلَى المُجَذَّمينَ،
به جذاميان، خيلى نگاه نکنید،
و إذا كَلَّمتُموهُم فَليَكُن بَينَكُم و بَينَهُم قيدُ رُمحٍ
و چون با آنان سخن مىگوييد، بايد ميان شما و آنها به اندازه بندِ نيزه، فاصله باشد.
جزام بیماریی است مُسری که مهمترین راه انتقال آن تنفس است.
❎فاصله گرفتن پیامبر از جزامی:
در روایت دیگر از پیامبر داریم:
اَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم یمُدَّ یدَهُ اِلَیهِ بَلْ قَالَ اَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک
شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.
♻️نکاتی عجیب در مورد علم اهل بیت به بیماری ها:
بیماری وبا برای اولین بار حدود 500 سال پیش به عنوان یک بیماری مُسری کشف شد.
امیرالمومنین در خطبه ۱۷۵ میفرماید:
كَأَنَّكُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَى مَرْعًى وَبِيٍّ وَ مَشْرَبٍ دَوِيٍّ
گويا شما گله شتران يا گوسفندانى هستيد که چوپان، آن ها را به چراگاه «وباخيز» و چشمه اى بيمارى زا مى برد.
♻️حدود 200 سال پیش برای اولین بار ماندگاری طولانی مدت وبا در آب کشف شد.
امیرالمومنین در خطبه ۱۶۲ میفرماید:
حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ اهل شام کوشيدند نور خدا را که از چراغش مى درخشيد خاموش سازند.
وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ يَنْبُوعِهِ
و مجراى فَوَران چشمه فيض الهى را مسدود کنند،
وَ جَدَحُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ شِرْباً وَبِيئاً
و اين آب زلال را ميان من و خودشان به بيمارى ها و سموم آلوده سازند.
♻️ دعای صحیفه سجادیه امام سجاد به دشمنان نفرین میکند که:
اللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ
بارخدایا آب آشامیدنی آنان را به وبا مخلوط کن.
❇️از مجموع این روایات دو نکته قابل استفاده است:
اولا؛ اهل بیت علم به مُسری بودن بیماری ها داشته اند و برای در امان ماندن مردم از بیماری های مُسری دستورات مهمی ارائه کرده اند.
ثانیا ؛ معنای کلام حضرت در حکمت ۴۰۰ چیزی غیر از معنای ظاهری آن است.
◀️ الف. نفی نظریه ی خرافی جاهلیت در مورد سرایت کل بیماریها:
آیت الله مکارم:
حضرت این مطلب را در مقابل یک اعتقاد خرافی و افراطی در عصر جاهلیت مطرح کرده اند.
عده ای باور داشته اند که همه بیماری ها واگیردار هستند و کلا از رفت و آمد و عیادت بیماری خودداری میکردند،
لذا حضرت در پاسخ به نظریه ی باطل آنها میفرماید “سرایت پذیری کل بیماری ها حق نیست”
لذا حضرت سرایت پذیری برخی بیماری ها مثل شکسته شدن دست، لنگ بودن پا، کوری و… را نفی میکند.
◀️ ب. نفی نظریه ی استقلال بیماری و خروج از مشیّت الهی:
گروهی بیماری را موجودی میدانند که از دایره قدرت خداوند خارج شده و استقلال در سرایت دارد، در حالی که میدانیم تمام ذرات عالم فرمانبردار خداوند هستند و به اراده ی او کار میکنند.
📗در “کتاب الماء” که اولین کتاب لغت اصطلاحات پزشکی عربی است دارد:
وَاخْتَلَفُوا فِي مَعْنَى قَوْلِهِ “لَا عَدْوَى”
و بزرگان در معنای «لا عَدْوَى»
_بیماری خودبهخود سرایت نمیکند_ اختلاف کردند.
وَ أَظْهَرُ مَا قِيلَ فِي ذَلِكَ أَنَّهُ نَفْيٌ لِمَا كَانَ يَعْتَقِدُهُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ مِنْ أَنَّ هَذِهِ الْأَمْرَاضَ تُعْدِي بِطَبْعِهَا مِنْ غَيْرِ اعْتِقَادِ تَقْدِيرِ اللَّهِ لِذَلِكَ
آشکارترین سخنی که در این باره گفته شده، این است که این جمله، نفی آن چیزی است که اهل جاهلیت اعتقاد داشتند؛ که این بیماریها به طور ذاتی و بدون اعتقاد به تقدیر خداوند سرایت میکنند.
📗بیماری و سرایت آن به اراده ی خدا اتفاق می افتد.
مرحوم کلینی در کافی روایت میکند که شخص شتربانی به امام صادق عرض کرد:
شترانی دچار بيماری جرب _كچلی پوست_ هستند و من آنها را از ميان شتران خود كنار ميكنم از ترس اينكه بيماری جرب آنها بشتران ديگر سرايت كند؟
امام صادق فرمود من پاسخ پیامبر را به تو میدهم:
↩️يك اعرابی نزد رسول خدا آمد و عرض كرد يا رسول اللّٰه من گوسفند يا گاو يا شتری را كه بيماری جرب دارد به بهای اندك بدست میآورم و از خريدن آنها نگرانم و بدم میآيد از بيم اينكه اين جرب آنها بيشتر و گوسفند سالم خودم سرايت كند.
↩️پیامبر در پاسخ به این شخص فرمود:
يَا أَعْرَابِيُّ فَمَنْ أَعْدَی اَلْأَوَّلَ؟
ای اعرابی پس اين بيماری از چه كسی و از كجا به آن اولی سرايت كرده است؟
↩️ این حدیث به خوبی نشان میدهد منظور از عَدوی، توجه به مشیت و اراده ی الهی است. یعنی خداوند است که بنا بر مصالحی شخصی را بیمار میکند یا خیر.
📗علامه مجلسی در مرآه العقول که شرح کافی میفرماید:
منظور از عدوی نفی مُسری بودن بیماری نیست؛
بَلْ نَفْيُ اسْتِقْلَالِ تَأْثِيرِهِ، بَلْ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِمَشِيئَةِ اللَّهِ.
بلکه منظور نفی استقلال در تأثیر آن بیماری است، بلکه تأثیر آن مربوط به مشیت خداوند است.
وَ أَرَى هَذَا الْقَوْلَ أَوْلَى؛
و من این گفتار را شایستهتر میدانم؛
لِمَا فِيهِ مِنَ التَّوْفِيقِ بَيْنَ الْأَحَادِيثِ، وَالْأُصُولِ الطِّبِّيَّةِ الَّتِي وَرَدَ الشَّرْعُ بِاعْتِبَارِهَا عَلَى وَجْهٍ لَا يُنَاقِضُ أُصُولَ التَّوْحِيدِ.
زیرا در آن، جمع بین احادیث و اصول پزشکی است که شرع اصول پزشکی را محرم میشمارد تا وقتی که با توحید مشکل نداشته باشند.
◀️ ج. نفی نظریه ی انتقال بیماری از شخصی به شخص دیگر به سبب سحر و جادو:
میرزا مهدی صادقی: از آنجایی که بحث در مورد چشم زخم ، حرزها، سحر و جادو، فال نیک زدن و فال بد زدن بود؛
این بخش را نیز باید مرتبط با همان مسائل دانست _نه اینکه به یکباره این بخش را مربوط به بیماری های جسمی مرسوم بدانیم.
↩️ایشان معتقد است : سحر و جادو و چشم زخم توان برداشتن بیماری از شخصی و انتقال آن به شخص دیگر را ندارند.
↩️اینکه گروهی میگویند ما با سحر و مسائل ماورایی میتوانیم بیماری تو را به جان دشمنت بیندازیم، چشم زخمی که به تو اصابت کرده را به سمت دشمنت هدایت کنیم؛ اینها واقعیت ندارند و چنین چیزی ممکن نیست.
⏪ داستان قوز بالا قوز:
در افسانه ها آمده است که دو رفیق بودند که قوز داشتند، یکی از آنها به حمام رفت و دید اجنه جشن دارند؛ او هم همراه آنان مشغول به شادی و رقص شد؛ جنیان خوششان آمد و قوز او را برداشتند.
↩️فردا روزی که دوستش را دید و او از برطرف شدن قوزش پرسید، گفت ماجرا این است.
او هم به حمام رفت و مشغول رقص و شادی شد؛ غافل از اینکه جنیان آن روز عزا داشتند و قوز ـآن شخص را هم روی قوز این گذاشتند و شد قوز بالا قوز.
این داستان از دو جهت خرافه و باطل است:
1⃣ “وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ ” ؛
انتقال دادن بیماری از شخص دیگر شدنی نیست و باطل است.
2⃣ حمام جن ندارد.
در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل است:
لَيْسَ مِنْ بَيْتٍ فِيهِ حَمَامٌ إِلاَّ لَمْ يُصِبْ أَهْلَ ذَلِكَ اَلْبَيْتِ آفَةٌ مِنَ اَلْجِنِّ
هر خانهاى كه در آن كبوتر باشد، آسيبى از جنيان به اهل آن خانه نمىرسد؛
إِنَّ سُفَهَاءَ اَلْجِنِّ يَعْبَثُونَ فِي اَلْبَيْتِ فَيَعْبَثُونَ بِالْحَمَامِ وَ يَدَعُونَ اَلْإِنْسَانَ
چرا كه جنيان نادان و سفيه در خانهها بازى مىكنند، پس با كبوتر بازى مىكنند و انسان را وامىگذارند.
❇️ برخی فرق بین “حَمام” و “حمّام” را نمیدانسته اند و خیال میکردند اجنه در حمّام هستند.
لازم به ذکر است در زمانهای گذشته هر خانه یکی حمّام نداشت بلکه هر روستا یک حمّام داشت.
💠وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ،
بوى خوش،
💠وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ،
عسل، مایه نشاط است.
💠وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ،
سوار شدن بر مركب،
💠 وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.
✳️بعد از آنکه حضرت در مورد چهار مطلب حق و دو مطلب خرافی بیانات کوتاه و پر مضمونی ارائه فرمودند،در بخش پایانی به چهار مورد از موارد نشاط آفرین اشاره میفرماید.
♻️معنای نُشره:
نُشرَه در اصل از ماده «نشر» گرفته شده است به معنای “حرز و رُقیِه”ای که سبب انتشار آثار مثبت در شخص میشود.
🔰مرحوم مصطفوی در كتاب التحقيق ، نُشره را به معنای گسترده تری میداند که «هُوَ بَسْطٌ بَعْدَ قَبْضٍ».
علامه مجلسى نیز آن را به چيزى كه سبب زوال غم و اندوه میشود تفسير كرده است.
خلاصه آنکه نُشره به معنای هر چیزی است که مانند حرز عمل میکند و باعث از بین رفتن غم و غصه و ایجاد نشاط میشود.
✳️ نشاط باعث برطرف شدن غصه هاست.
بخشی از تعویذها و حرزها، ادعیه و دعاهای ماثور هستند.
ولی حضرت در اینجا به چند حرز دیگر نیز اشاره میکنند که سبب برطرف شدن غم هستند
بوى خوش ؛ عسل ؛ سوار شدن بر مركب راهوار و نگاه كردن به سبزه
✅ گويى اين چهار موضوع همچون حرز و تعويذى است كه غم و اندوه را از انسان زايل مى كند و اين موضوع علاوه بر اين كه به تجربه ثابت شده هم اكنون مورد تأكيد پزشكان براى رفع غم واندوه وافسردگى و تجديد نشاط بعد از خستگى مى باشد.
⏪ارتباط این چهار جمله با بحث های قبلی چیست؟
امیرالمومنین در این حکمت جملاتی را پشت سر هم به کار میبرند، طبیعی است یک گوینده عادی نیز در سخن گفتن، ارتباط بین جملات را باید رعایت کند چه رسد به امیرالمومنین که امیر کلام است.
↩️ بزرگان میفرمایند: تاثیرات سحر و جادو دو بخش است؛
بخش عمده ای به روح و روان و ذهنیت بافی منفی انسان بر میگردد؛ و بخش دیگری در مورد واقعیت ها است.
یعنی با سحر کاری میکنند که انسان همیشه ترس از بیماری یا فقر داشته باشد؛ یا واقعا او را فقیر و بیمار میکنند.
↩️حضرت در این بخش میفرماید شما با عوامل نشاط آور میتوانید بخش عمده ای از سحر را که مربوط به روان است ابطال کنید.
1⃣ عطر و بوی خوش
وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ
هر بوی خوشی نشاط آور نیست بلکه برخی بوهای خوش مثل ادکلن ها به خاطر مسائل شیمیایی که دارند خودشان کسالت آور و چه بسا مقدمه ساز سحر و جادو باشند.
ولی عطرهای طبیعی اسلامی، نشاط آور اند.
در حکمت 397 به طور مفصل در مورد انواع عطرهای اسلامی توضیح داده شد که مشک و عنبر و عود و زعفران و گلاب و … است. استفاده از این عطرها نشاط آور و نوعی حرز است برای برطرف شدن چشم زخم ها و سحرها.
2⃣ عسل
وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ
قرآن کریم میفرماید:
《يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ؛ نحل – ۶۹》
از دل زنبور عسل ، نوشيدنى اى به رنگ هاى گوناگون ، بيرون مى آيد كه در آن براى مردم ، درمان است.
✳️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ البَرَكَةَ فِي العَسَلِ خداوند، بركت را در عسل قرار داده است ، و فيهِ شِفاءٌ مِنَ الأَوجاعِ ، وقَد بارَكَ عَلَيهِ سَبعونَ نَبِيّا
شفاى دردها در آن است و هفتاد پيامبر براى بركت آن ، دعا كرده اند.
✳️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
ما طُلِبَ الدَّواءُ بِشَيءٍ أفضَلَ مِن شَربَةِ عَسَلٍ
از هيچ چيزى همانند شربتى از عسل، درمان نجسته اند.
✳️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
عَلَيكُم بِالشِّفاءَينِ : العَسَلِ ، وَالقُرآنِ
بر شما باد دو درمان: عسل و قرآن.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ…
✳️امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
العَسَلُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ، ولا داءَ فيهِ عسل ، درمان هر دردى است و هيچ بيمارى اى در آن نيست ؛
يُقِلُّ البَلغَمَ و يَجلُو القَلبَ
بلغم را مى كاهد و دل را روشن مى كند.
↩️صابونها و شویندههایی که امروزه رایج است و عموماً با موارد شیمیایی ساخته میشوند اگر ضرر نداشته باشند فایده اینچنین هم ندارند
3⃣ سوار کاری مایه نشاط است.
وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ
پیامبر صلوه الله علیه فرمود:
اَلْخَيْرُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِي اَلْخَيْلِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ
خير تا روز رستاخيز به پيشاني اسبان بسته شده است.
_✳️پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
مِنْ سَعَادَةِ اَلرَّجُلِ اَلْمُسْلِمِ اَلْمَرْكَبُ اَلْهَنِيءُ
از خوشبختی مرد مسلمان داشتن یک مرکب سواری راحت می باشد.
✳️پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود::
مَا مِنْ فَرَسٍ إِلاَّ وَ يُؤْذَنُ لَهُ عِنْدَ كُلِّ فَجْرٍ
هیچ اسبی نیست مگر آنکه در هنگام طلوع فجر مناجات نموده و می گوید :
اَللَّهُمَّ مَنْ خَوَّلْتَنِي مِنْ بَنِي آدَمَ وَ جَعَلْتَنِي لَهُ فَاجْعَلْنِي أَحَبَّ مَالِهِ وَ أَهْلِهِ إِلَيْهِ
ای خدایی که مرا واگذار و در تسخیر بنی آدم قرارداده ای ، بهترین مالها و دوست داشتنی ترین آنها را در نزد صاحبم قرار ده.
⏪ توصیه به اسب سواری:
↙️* از جهتی میتواند به عنوان یک تفریح، سرگرمی و ورزش حساب شود که خودش باعث نشاط خواهد شد و در برطرف شدن مشکلات و غم ها کمک میکند.
↙️ از جهت دیگر نیز شاید این حیوان خصوصیت خاصی داشته باشد که برای غم زدایی و حتی تاثیر بر روی سحر و جادو و چشم زخم مفید باشد که این مطلب جای تحقیق و بررسی دارد.
↙️ به نظر میرسد آنچه باعث نشاط است پرورش و سوارکاری است، و شاید درست نباشد اگر بگوییم در گذشته وسیله ی نقلیه ی اسب بوده، و امروز هم استفاده از وسیله نقلیه همان حکم را دارد.
زیرا در گذشته شتر نیز بوده ولی تاکید روی اسب است.
4⃣ نگاه به سبزه
وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
قرآن کریم میفرماید:
《وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ 》
و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم.
✳️امام کاظم سلام الله علیه فرمود:
ثَلاثٌ يَجلِينَ البَصَرَ : اَلنَّظرُ إلَى الخُضرَةِ سه چيز ديده را روشن كند :
به سبزه نگريستن
وَالنَّظَرُ إلَى الماءِ الجاري
به آب روان نگريستن
وَالنَّظَرُ إلَى الوَجهِ الحَسَنِ
و به روى زيبا نگريستن.
📗 در مورد پیامبر روایت داریم:
كان يُعجِبُه الثياب الخُضر و أَكْثَرُ ثِيَابِهِ اَلْبَيَاضُ
لباسهاى سبز حضرت را شگفتزده مىنمود، ليكن بيشتر لباسهاى رسول الله سفيد بوده است.
⏪ از منظر علوم روز و روانشناسی رنگها؛ رنگ سبز به عنوان رنگ تعادل و آرامش شناخته میشود. این رنگ باعث کاهش استرس و ایجاد احساس امنیت میگردد.
قرآن کریم درباره لباس بهشتيان مىفرمايد:
《 عٰالِيَهُمْ ثِيٰابُ سُندُسٍ خُضْرٌ؛ انسان – ۲۱ 》
بر اندام بهشتيان لباس حرير نازك و سبز مىباشد.
📗در توحید مفضل امام صادق در مورد طبیعت میفرماید:
ای مفضّل نظر کن در نباتات و انواع منافعی که خدا در آنها مقرّر ساخته، پس میوه ها را برای غذا آفریده و کاه ها را برای علف حیوانات و هیزم را برای برافروختن آتش و چوب را برای اصناف نجّاری ها و پوست درختان و برگ و ریشه و ساق و صمغ آنها را برای انواع منفعت ها.
↩️اگر میوه ها همه روی زمین درست میشدند و درختی نداشتند، اگرچه ما میوه داشتیم ولی منفعت های زیادی را از دست میدادیم.
هَذَا مَعَ مَا فِي النَّبَاتِ مِنَ التَّلَذُّذِ بِحُسْنِ مَنْظَرِهِ وَ نَضَارَتِهِ الَّتِي لَا يَعْدِلُهَا شَيْءٌ مِنْ مَنَاظِرِ الْعَالَمِ وَ مَلَاهِيهِ
و اینها منفعت های عظیم است قطع نظر از لذتی که آدمی از دیدن گیاه های سبز و درختان خرم و گل های رنگارنگ و شکوفه های گوناگون حاصل می شود که هیچ لذتی را با آن برابر نمی توان کرد.
↩️ شاید مقصود از این بخش مطلق تفریح و مسافرت باشد که در برطرف شدن مشکلات روحی موثر است و طبیعتا در دفع سحر و جادو نیز نقش خواهد داشت
💠وَ قَالَ (عليه السلام): الْعَيْنُ حَقٌّ «چشم زخم» حق است ،
💠 وَ الرُّقَى حَقٌّ
و تعويذ _دعايى كه براى دفع چشم زخم است_ نيز حق است.
💠 وَ السِّحْرُ حَقٌّ
و سِحر حق است،
💠وَ الْفَأْلُ حَقٌّ
و فال نيك زدن نيز حق است ؛
💠وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ
اما فال بد زدن حق نيست،
💠وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ
سرایت کردن بیماری حق نيست.
💠وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ،
بوى خوش،
💠 وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ،
عسل، مایه نشاط
💠وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ،
وسوار شدن بر مركب
💠وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ
و نگاه كردن به سبزه، مايه قوت و نشاط است.