بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۱ . ۲۴ذیقعده
💢 حکمت ۳۴۸ 💢
وَ قَالَ (عليه السلام): أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه.
و فرمود (علیهالسلام): سخت ترين گناهان، گناهى است كه مرتكب آن آسانش انگارد و خردش شمرد.
💠وَ قَالَ (عليه السلام): أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه
شديدترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را كوچك بشمارد.
🌀 حکمت ۴۷۷ نیز با اندک تغییری شبیه به این حکمت است:
أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.
شدیدترین گناهان ،گناهی است که کوچک شمردن نسبت به آن باشد .
⏪سبک شمردن گناه، سرطان بد خیم است. کسی که یک غدّه خطرناک و مهلک را که کوچک و ناپیداست، دست کم بگیرد به فکر درمان هم نمی افتد و عاقبت هلاک می شود. گناهان، غدّه های روح اند که باید هر چه سریع تر آنها را با جرّاحی درمان کرد، تا سلامتی کلّی در معرض خطر قرار نگیرد.
تفاوت غده های خوش خیم و بد خیم در همین است.
وقتی بیماری درد داشت، انسان به سراغ درمان میرود و جلوی پیشرفت را میگیرد.
ولی وقتی انسان بیماری را جدی نگرفت، و بیماری هشدار و درد نداشت _گناه عذاب وجدان نیاورد_ این بیماری ریشه میدواند تا تمام وجود انسان را بگیرد و در این حالت دیگر درمان امکان پذیر نیست.
اگر کسی گناه کرد، دردش نگرفت یعنی گناه ریشه دوانده و صاحبش آن را کوچک می شمارد .
⏪انسان ضربه را از جايى مى خورد كه به آن اهميت نمى دهد
به دو دلیل، شدید ترین گناه، گناهی است که انسان آن را کوچک میبیند:
◀️الف. كسى كه گناهى را كوچك مى شمرد به آسانى به آن گرفتار مى شود و گاه آن را آنقدر تكرار مى كند كه به صورت ملكه او در مى آيد و غرق در آن مى شود.
◀️ اولا؛ تبدیل شدن یک فعل یا گناه به ملکه، خودش علت عذاب است.
زیرا انسان با ملکاتی که دارد محاسبه میشود. مثلاً انسانی که صبور باشد با آن سنجیده میشود لذا ملکان انسان بهشتی یا جهنمی او را مشخص می کند
◀️ ثانیا؛ کوچک دیدن گناه باعث تکرار آن میشود که تکرار صغیره، کبیره است و علت حتمی عذاب خواهد بود.
امام صادق علیه السلام :
لاَ صَغِيرَةَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ وَ لاَ كَبِيرَةَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَارِ.
با اصرار بر گناه صغيره اى نمى ماند مگر به کبیره تبدیل شود و با استغفار كبيره اى نمى ماند.
◀️ ب. گناه صغیره نداریم، همه گناهان کبیره اند
از نظر عرفانی هيچ گناهى كوچك نيست، زيرا گناهكار فرمان خدا را مى شكند و عصيان پروردگار هرچه باشد بزرگ و مهم است. انسانی که گناه را کوچک ببیند در واقع حرمت خود را کوچک دیده و این شدیدترین نوع عصیان است.
برخی از بزرگان به استناد روایاتی قائل از نگاه معرفتی و عرفانی، اصلا گناه صغیره ای وجود ندارد و گناه از آن جهت که مخالفت قطعی با فرمان خداوند است، کبیره است.
📘مرحوم «شيخ طوسى» در كتاب امالى روایتی از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به جناب ابوذر آورده است:
يا أَبَا ذَرٍّ لا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِيئَةِ وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَيتَ
اى اباذر! نگاه به كوچكى گناه مكن؛ بلكه نگاه به عظمت خدايى كن كه او را عصيان مى كنى
اگر انسان نگاهش به خود گناه باشد شاید در مقایسه گناه ها با هم، یکی کوچک و یکی بزرگ باشد ولی در مقایسه گناه با کسی که از آن نهی کرده است؛ هر گناهی کبیره خواهد شد.
🌀گناه ،اول در قلب شکل میگیرد بعد در عمل به انجام میرسد .
مرحوم خوئی در شرح حکمت ” أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه ” میفرماید:
شِدَّةُ الذَّنْبِ یُعْتَبَرُ مِنْ مِقْدَارِ کَشْفِهِ عَنْ تَجَرُّءِ مُرْتَکِبِهِ عَلَیْهِ
میزان سنجش شدت گناه، جسارت و تجری انجام دهنده گناه است ،
فَإِنَّ الذَّنْبَ یَتَکَوَّنُ فِی الْقَلْبِ قَبْلَ أَنْ یَتَحَقَّقَ بِالْعَمَلِ
چرا که گناه پیش از آنکه در عمل محقق شود، در قلب شکل میگیرد.
وَ اسْتِهَانَةُ الْمُذْنِبِ بِذَنْبِهِ کَاشِفٌ عَنْ مُنْتَهَی تَجَرُّءِ صَاحِبِهِ وَ عَدَمِ مُبَالَاتِهِ بِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ
و کوچکشمردن گناه توسط گناهکار، نشاندهنده نهایت جسارت او و بیاعتناییاش به حکم خداوند متعال و امر و نهی اوست.
فَیَکُونُ مِنْ أَشَدِّ الذُّنُوبِ وَ إِنْ کَانَ عَمَلُهُ طَفِیفًا وَ حَقِیرًا.
پس چنین گناهی از شدیدترین گناهان محسوب میشود، هرچند عمل انجامشده کوچک و ناچیز باشد
🌀کوچک دیدن گناه، راه را برای تسلط گناه بر انسان هموار میکند.
رابطه ی انسان و کوچک دیدن گناه درست به آن مى ماند كه انسان بگويد:
«فلان دشمن من حقير است، من اعتنايى به او ندارم، من بايد از فلان دشمن ديگر خود را حفظ كنم»
و چه بسا اين تصور سبب مى شود كه آن دشمن حقير، ضربه كارى به او وارد كند در حالى كه هيچگونه آمادگى براى دفاع در مقابل او ندارد؛
ولى هرگاه در برابر دشمنى قرار گيرد كه ازنظر او خطرناك است كاملاً آماده دفاع مى شود. ما میتوانیم یک سد محکم ایجاد کنیم که دشمن (گناه)در آن نتواند نفوذ کند.
📘مرحوم کلینی در کافی شریف
بَابُ اسْتِصْغَارِ الذَّنْبِ، باب کوچک شمردن گناه ،از امام صادق علیه السلام نقل میکند :
اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ
از گناهان کوچک بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند
قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ؟
عرض كردم:گناهان کوچک چيست؟
قَالَ الرَّجُلُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ
فرمود:اين است كه مرد گناه كند و بگويد:خوشا به حال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم.
🔹رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيرَ الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الذُّنُوبِ
شما خیر زیاد را با اینکه زیاد است زیاد نشمارید و گناهان کم را با اینکه کم است، کم نشمارید
فَإِنَّ قَلِيلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتَّى يَكُونَ كَثِيراً
زیرا گناهان کم جمع میشوند تا زیاد میگردند.
وَ خَافُوا اللَّهَ فِي السِّرِّ حَتَّى تُعْطُوا مِنْ أَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ.
و در پنهان، خدا را ناظر اعمال ببینید و از او پروا داشته باشید، این به انصاف نزدیک تر است
🔹گناه روی گناه تلنبار میشود
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ ائْتُوا بِحَطَبٍ
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در سفرى در سرزمين خشك و بى آب و علفى فرود آمد وبه يارانش فرمود: مقدارى هيزم بياوريد. تا آتش براى رفع نياز روشن كنيم.
فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ
عرضه داشتند: اى رسول خدا! اينجا زمين بى آب و علفى است، هيزمى ندارد.
قَالَ فَلْيَأْتِ كُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَيْهِ
پيامبر فرمود: هركدام از شما به هراندازه كه مى توانيد بياورد.
فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَيْنَ يَدَيْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ
آنها در بيابان پخش شدند و هركدام چيزى با خود آورد و آنها را در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله روى هم ريختند. و از فزونى آن تعجب كردند.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَكَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ پيامبر فرمود: گناهان اينگونه جمع مى شوند.
ثُمَّ قَالَ إِيَّاكُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ طَالِباً
از گناهان كوچك بپرهيزيد، زيرا هر گناهى بازخواست كننده اى داد
أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا يَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ آگاه باشيد بازخواست كننده گناهان آنها را مى نويسد و آثار آنان را حفظ مى كند.
《 وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ 》
خداوند در قرآن مى فرمايد: هرچيزى را در امام مبين _لوح محفوظ شمارش كرده ايم.
⬇️نکته:
ملاک کوچکی یا بزرگی گناه چیست؟!
كوچك و بزرگ بودن گناه دقيقآ روشن نيست؛ چه بسا ما گناهى را كوچك بشمريم و در پيشگاه خداوند بزرگ باشد و مايه خشم و غضب او گردد.
پیامبرصلی الله علیه و آله
: إِنَّ اللَّهَ كَتَمَ ثَلاثَةً فِى ثَلاثَةٍ
خدا سه چيز را در سه چيز مخفى کرده است
كَتَمَ رِضَاهُ فِى طَاعَتِهِ
رضاى خود را در طاعتش
وَكَتَمَ سَخَطَهُ فِى مَعْصِيتِهِ
و خشم خود را در معصيتش
وَكَتَمَ وَلِيَّهُ فِى خَلْقِهِ
و وليش را در ميان خلق
فَلا يسْتَخِفَّنَّ أَحَدُكُمْ شَيئاً مِنَ الطَّاعَاتِ فَإِنَّهُ لا يدْرِى فِى أَيهَا رِضَى اللَّهِ
بنابراين هيچ يك از شما چيزى از طاعات را كوچك نشمرد، چراكه نمى داند شايد در آن رضاى خدا باشد
چه بسا همان عمل کوچکی که انسان اصلا حواسش به او نیست، یا آن را عمل خاصی نمیداند؛ باعث نجات او شود
وَلا يَسْتَقِلَّنَّ أَحَدُكُمْ شَيئاً مِنَ الْمَعَاصِى فَإِنَّهُ لا يدْرِى فِى أَيهَا سَخَطُ اللَّهِ
و هيچ يك از شما چيزى از معاصى را كم نشمرد، زيرا نمى داند شايد خشم و غضب پروردگار در آن باشد.
↙️چه بسا گوچکترین گناه، آزمایش اصلی انسان باشد و لغزیدن در آنجا انسان را جهنمی کند….
و به هيچكس از خلق خدا عيب جويى و اهانت نكنيد، چراكه نمى دانيد كدام يك از آنها از اولياءالله هستند
انسان باید همه خلق را اکرام و احترام کند زیرا اولیاء الهی در بین خلق مخفی هستند.
↙️بسیار دیده شده است که اولیاء بزرگ الهی که صاحب مقامات عالیه هستند در لباس های ساده و شغل های غیر قابل اعتنا هستند.
کسانی که انسانهای دنیا بین برای آنها ارزشی قائل نیستند ولی آنها مستجاب الدعوه اند و تشرفاتی محضر امام زمان داشته اند.
⏪یکی از گناهانی که خیلی کوچک می شماریم و در نزد خدا بسیار عظیم است
تهمت و یک کلاغ چهل کلاغ مصداق حکمت ۳۴۸ است.
قرآن کریم در جریان افک که عده ای از منافقان به عایشه همسر پیامبر تهمت بی عفتی زدند ؛ خطاب به مومنین میفرماید:
《وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ نور- ۱۴ 》
و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید.
《إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ ؛ نور – ۱۵》
چون که آن تهمت بزرگ را زبان به زبان از یکدیگر می گرفتید و با دهان هایتان چیزی می گفتید که هیچ معرفت و شناختی به آن نداشتید و آن را عملی ناچیز و سبک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ بود.
↙️ از این مدل گناهان در بین ما زیاد است. گناهانی مثل نقل و نبات در بین ما هستند و اصلا یا متوجه بدی آنها نیستیم یا آنها را کوچک می بینیم و به انها اهمیت خاصی نمی دهیم.
اینها خطرناک است و باید از آنها پرهیز کنیم .
⬇️ نکته1:
دو نشانه برای اینکه گناه را کوچک می بینیم یا نه؟
◀️ نشانه اول :
همان گناه را از دیگران ایراد میگیریم، ولی در مورد خود تذکر نمیدهیم .
وقتی انسان گناه دیگران را گناه می بیند و گناه خود را نمی بیند، یعنی او گرفتار استهانت به گناه شده.
درخطبه ۱۴۰ فرمود:
يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ،
اى بنده خدا! در عيب جويى هيچ کس نسبت به گناهى که انجام داده است شتاب مکن، شايد او آمرزيده شده باشد،
وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ، فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ.
و بر گناه کوچکى که خود انجام داده اى ايمن مباش، شايد به خاطر آن مجازات شوى.
◀️ نشانه دوم:
ناراحت نشدن بعد از انجام گناه
کسی که گناه را کوچک و سبک بشمارد، از انجام آن پشیمان نیست. ولی کسی که نسبت به گناه حساس باشد و آن را بزرگ بشمارد، حتی در فرض ارتکاب گناه، بسیار پشیمان میشود.
🔹حضرت در حکمت ۴۶ فرمود:
سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ، خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ
كار بدى كه تو را ناراحت و پشيمان مى سازد نزدخدا بهتر است از كار نيكى كه تو را مغرور مى كند.
حتی اگر گناه کردیم، آن را کوچک نشماریم.
📘در دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد علیه السلام میفرماید:
إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ
اى خدا من هنگامى كه به معصيتت پرداختم، گناه من از روی انکار خدایی تو نبود
وَ لاَ بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ
و نمی خواستم دستورات تو را کوچک بشمارم
وَ لاَ لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ
و بنا نداشتم در مقابل عذاب تو سینه سپر کنم.
وَ لاَ لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ
و وعده مجازاتت را خوار و بى اهميت نشمردم.
🌀مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی خاطره ای از مرحوم آقا جمال گلپایگانی نقل میکنند که بسیار عجیب است.
سید جمال میفرماید:
من در ایام نوجوانی و تحصیل در حوزه نجف هم مباحثهای داشتم شاهرودی که فردی بسیار مستعد و تیزبین و زرنگ و درسخوان بود، و ما با هم سالیان درازی را به مباحثۀ کتب مختلف و درس خارج مشغول بودیم.
او بعد از مجتهد شدن و مراحل علمی بالا به شهر خود بازگشت.
روزی از ایّام تابستان که در منزل به مطالعه مشغول بودم دیدم درب منزل به صدا در آمد و یکی از فرزندانم گفت:
مردی با ریش تراشیده و کلاه فرنگی سراغ شما را میگیرد.
گفتم: بگو بیاید بالا!
در این هنگام مردی وارد اطاق شد که ظلمت همۀ فضا را اشغال کرد،
به او گفتم: تو کیستی؟
در جواب گفت: مرا نمیشناسید؟
گفتم: خیر. گفت: من فلانی ام.
من گفتم: قبَّحَ الله وجْهَک!
خدا صورتت را کریه و زشت گرداند!
این چه سیما و شمایلی است که برای خود ساختهای؟
گفت: داستان من طولانی است.
من وقتی به شهر خود رفتم مورد احترام قرار گرفتم و عالم شماره یک شهر شدم و حتی حاکم شهر بدون اجازه من کاری نمیکرد.
روزی حاکم شهر مرا به خانه دعوت کرد ،
در حالی که عده ی زیادی از اطرافیان او هم مهمان بودند،
بعد از صرف شام، یکی از آنها با کمال احترام گفت اگر اجازه بدهید در این بزم مقداری شراب نوشیده شود.
این عالم می گوید من عصبانی شدم، بزم را به هم ریختم و مجلس را ترک کردم.
سه روز پس از این ماجرا شبی حاکم به منزل ما آمد و بنا را بر عذرخواهی و شرمندگی گذاشت و با اصرار از ما تقاضا کرد که دوباره به منزل ایشان برای صرف شام برویم،
من نیز قبول کردم و رفتم و مشاهده نمودم همان افراد نیز در آنجا حضور دارند. اینبار بدون طرح مسألۀ سابق سفره انداخته و شام آوردند.
پس از صرف شام صاحب خانه گفت:
از آنجا که آقایان مایل به صرف مشروب میباشند شما چنانچه تمایل دارید به منزل خود مراجعت کنید! من پذیرفته و برخاستم.
↩️حدود سه هفته از این جریان گذشت تا اینکه حاکم باز برای صرف شام مرا دعوت نمود
پس از وارد شدن دیدم باز همان مهمانها ، در محفل حضور دارند و طبق برنامۀ قبلی سفره گسترانیدند و شام را با لذّت و اشتیاقی وافر صرف نمودیم.
پس از صرف شام بدون اینکه از من تقاضای خروج از منزل را بکنند، دیدم خانمی با سینی و جام شراب وارد مجلس شد و همینطور کنار درب اطاق به انتظار اجازه ایستاد.
افراد رو کردند به من و گفتند:
اگر آقا اجازه دهند دوستان مایلند با حضور ایشان از بادۀ ناب بهرهمند گردند و لطف و صفای شرب شراب، با وجود شما بسیار گوارا و شیرین خواهد شد!
من ابتدا ابراز ناراحتی نمودم ولی اصرار افراد و تمنّای آن خانم ساقی، مرا به سُستی و تسلیم واداشت،
و گفتم: شما به کار خود بپردازید من کاری به کار شما ندارم.
پس از بیان این مطلب، آن خانم از همان ابتدای مجلس لیوانهای شراب را یک به یک به دست افراد میداد و به سمت وسط مجلس پیش میآمد، ولی آن افراد بدون اینکه لیوانها را به سمت دهان خود ببرند همینطور در دستان خود نگه داشتند؛ تا اینکه آن زن به من رسید و در مقابل من ایستاد، از من تقاضا کرد لیوانی برای شرب بردارم. من از این عمل ناراحت شدم و ابراز نگرانی نمودم،
ولی یک مرتبه از هر طرف صدا به خواهش و تمنّا و اصرار بر شرب باده برخاست و چنین تقاضا شد که تا من بر ندارم و صرف نکنم هیچکدام از آنها شراب را به لبان خود نزدیک نخواهند ساخت،
و من هرچه انکار کردم آنها بر اصرار خود افزودند؛ تا اینکه آن زن با حرکات و سکناتی مرا متوجّه خود نمود و با ظرافت و لطافتی خاص مرا به وسوسه انداخت،
و من لیوانی از بادۀ ناب از دست او گرفتم و به دهان خود نزدیک نمودم و آن لیوان را لاجرعه سر کشیدم.
خدا شاهد است به محض اینکه شراب وارد معدۀ من شد، یکمرتبه احساس کردم چیزی از دل و قلب من خارج شد، و آن ایمان و اعتقادی که پیش از این در وجود و قلب خود احساس مینمودم، دیگر در نفس خود نیافتم. از آن مجلس بیرون آمدم درحالیکه با آن فردی که پیش از این وارد مجلس شده بود، زمین تا آسمان تفاوت داشتم.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۱ . ۲۴ذیقعده
💢 حکمت ۳۴۸ 💢
وَ قَالَ (عليه السلام): أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه.
و فرمود (علیهالسلام): سخت ترين گناهان، گناهى است كه مرتكب آن آسانش انگارد و خردش شمرد.
💠وَ قَالَ (عليه السلام): أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه
شديدترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را كوچك بشمارد.
🌀 حکمت ۴۷۷ نیز با اندک تغییری شبیه به این حکمت است:
أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.
شدیدترین گناهان ،گناهی است که کوچک شمردن نسبت به آن باشد .
⏪سبک شمردن گناه، سرطان بد خیم است. کسی که یک غدّه خطرناک و مهلک را که کوچک و ناپیداست، دست کم بگیرد به فکر درمان هم نمی افتد و عاقبت هلاک می شود. گناهان، غدّه های روح اند که باید هر چه سریع تر آنها را با جرّاحی درمان کرد، تا سلامتی کلّی در معرض خطر قرار نگیرد.
تفاوت غده های خوش خیم و بد خیم در همین است.
وقتی بیماری درد داشت، انسان به سراغ درمان میرود و جلوی پیشرفت را میگیرد.
ولی وقتی انسان بیماری را جدی نگرفت، و بیماری هشدار و درد نداشت _گناه عذاب وجدان نیاورد_ این بیماری ریشه میدواند تا تمام وجود انسان را بگیرد و در این حالت دیگر درمان امکان پذیر نیست.
اگر کسی گناه کرد، دردش نگرفت یعنی گناه ریشه دوانده و صاحبش آن را کوچک می شمارد .
⏪انسان ضربه را از جايى مى خورد كه به آن اهميت نمى دهد
به دو دلیل، شدید ترین گناه، گناهی است که انسان آن را کوچک میبیند:
◀️الف. كسى كه گناهى را كوچك مى شمرد به آسانى به آن گرفتار مى شود و گاه آن را آنقدر تكرار مى كند كه به صورت ملكه او در مى آيد و غرق در آن مى شود.
◀️ اولا؛ تبدیل شدن یک فعل یا گناه به ملکه، خودش علت عذاب است.
زیرا انسان با ملکاتی که دارد محاسبه میشود. مثلاً انسانی که صبور باشد با آن سنجیده میشود لذا ملکان انسان بهشتی یا جهنمی او را مشخص می کند
◀️ ثانیا؛ کوچک دیدن گناه باعث تکرار آن میشود که تکرار صغیره، کبیره است و علت حتمی عذاب خواهد بود.
امام صادق علیه السلام :
لاَ صَغِيرَةَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ وَ لاَ كَبِيرَةَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَارِ.
با اصرار بر گناه صغيره اى نمى ماند مگر به کبیره تبدیل شود و با استغفار كبيره اى نمى ماند.
◀️ ب. گناه صغیره نداریم، همه گناهان کبیره اند
از نظر عرفانی هيچ گناهى كوچك نيست، زيرا گناهكار فرمان خدا را مى شكند و عصيان پروردگار هرچه باشد بزرگ و مهم است. انسانی که گناه را کوچک ببیند در واقع حرمت خود را کوچک دیده و این شدیدترین نوع عصیان است.
برخی از بزرگان به استناد روایاتی قائل از نگاه معرفتی و عرفانی، اصلا گناه صغیره ای وجود ندارد و گناه از آن جهت که مخالفت قطعی با فرمان خداوند است، کبیره است.
📘مرحوم «شيخ طوسى» در كتاب امالى روایتی از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به جناب ابوذر آورده است:
يا أَبَا ذَرٍّ لا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِيئَةِ وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَيتَ
اى اباذر! نگاه به كوچكى گناه مكن؛ بلكه نگاه به عظمت خدايى كن كه او را عصيان مى كنى
اگر انسان نگاهش به خود گناه باشد شاید در مقایسه گناه ها با هم، یکی کوچک و یکی بزرگ باشد ولی در مقایسه گناه با کسی که از آن نهی کرده است؛ هر گناهی کبیره خواهد شد.
🌀گناه ،اول در قلب شکل میگیرد بعد در عمل به انجام میرسد .
مرحوم خوئی در شرح حکمت ” أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه ” میفرماید:
شِدَّةُ الذَّنْبِ یُعْتَبَرُ مِنْ مِقْدَارِ کَشْفِهِ عَنْ تَجَرُّءِ مُرْتَکِبِهِ عَلَیْهِ
میزان سنجش شدت گناه، جسارت و تجری انجام دهنده گناه است ،
فَإِنَّ الذَّنْبَ یَتَکَوَّنُ فِی الْقَلْبِ قَبْلَ أَنْ یَتَحَقَّقَ بِالْعَمَلِ
چرا که گناه پیش از آنکه در عمل محقق شود، در قلب شکل میگیرد.
وَ اسْتِهَانَةُ الْمُذْنِبِ بِذَنْبِهِ کَاشِفٌ عَنْ مُنْتَهَی تَجَرُّءِ صَاحِبِهِ وَ عَدَمِ مُبَالَاتِهِ بِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ
و کوچکشمردن گناه توسط گناهکار، نشاندهنده نهایت جسارت او و بیاعتناییاش به حکم خداوند متعال و امر و نهی اوست.
فَیَکُونُ مِنْ أَشَدِّ الذُّنُوبِ وَ إِنْ کَانَ عَمَلُهُ طَفِیفًا وَ حَقِیرًا.
پس چنین گناهی از شدیدترین گناهان محسوب میشود، هرچند عمل انجامشده کوچک و ناچیز باشد
🌀کوچک دیدن گناه، راه را برای تسلط گناه بر انسان هموار میکند.
رابطه ی انسان و کوچک دیدن گناه درست به آن مى ماند كه انسان بگويد:
«فلان دشمن من حقير است، من اعتنايى به او ندارم، من بايد از فلان دشمن ديگر خود را حفظ كنم»
و چه بسا اين تصور سبب مى شود كه آن دشمن حقير، ضربه كارى به او وارد كند در حالى كه هيچگونه آمادگى براى دفاع در مقابل او ندارد؛
ولى هرگاه در برابر دشمنى قرار گيرد كه ازنظر او خطرناك است كاملاً آماده دفاع مى شود. ما میتوانیم یک سد محکم ایجاد کنیم که دشمن (گناه)در آن نتواند نفوذ کند.
📘مرحوم کلینی در کافی شریف
بَابُ اسْتِصْغَارِ الذَّنْبِ، باب کوچک شمردن گناه ،از امام صادق علیه السلام نقل میکند :
اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ
از گناهان کوچک بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند
قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ؟
عرض كردم:گناهان کوچک چيست؟
قَالَ الرَّجُلُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ
فرمود:اين است كه مرد گناه كند و بگويد:خوشا به حال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم.
🔹رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيرَ الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الذُّنُوبِ
شما خیر زیاد را با اینکه زیاد است زیاد نشمارید و گناهان کم را با اینکه کم است، کم نشمارید
فَإِنَّ قَلِيلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتَّى يَكُونَ كَثِيراً
زیرا گناهان کم جمع میشوند تا زیاد میگردند.
وَ خَافُوا اللَّهَ فِي السِّرِّ حَتَّى تُعْطُوا مِنْ أَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ.
و در پنهان، خدا را ناظر اعمال ببینید و از او پروا داشته باشید، این به انصاف نزدیک تر است
🔹گناه روی گناه تلنبار میشود
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ ائْتُوا بِحَطَبٍ
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در سفرى در سرزمين خشك و بى آب و علفى فرود آمد وبه يارانش فرمود: مقدارى هيزم بياوريد. تا آتش براى رفع نياز روشن كنيم.
فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ
عرضه داشتند: اى رسول خدا! اينجا زمين بى آب و علفى است، هيزمى ندارد.
قَالَ فَلْيَأْتِ كُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَيْهِ
پيامبر فرمود: هركدام از شما به هراندازه كه مى توانيد بياورد.
فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَيْنَ يَدَيْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ
آنها در بيابان پخش شدند و هركدام چيزى با خود آورد و آنها را در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله روى هم ريختند. و از فزونى آن تعجب كردند.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَكَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ پيامبر فرمود: گناهان اينگونه جمع مى شوند.
ثُمَّ قَالَ إِيَّاكُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ طَالِباً
از گناهان كوچك بپرهيزيد، زيرا هر گناهى بازخواست كننده اى داد
أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا يَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ آگاه باشيد بازخواست كننده گناهان آنها را مى نويسد و آثار آنان را حفظ مى كند.
《 وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ 》
خداوند در قرآن مى فرمايد: هرچيزى را در امام مبين _لوح محفوظ شمارش كرده ايم.
⬇️نکته:
ملاک کوچکی یا بزرگی گناه چیست؟!
كوچك و بزرگ بودن گناه دقيقآ روشن نيست؛ چه بسا ما گناهى را كوچك بشمريم و در پيشگاه خداوند بزرگ باشد و مايه خشم و غضب او گردد.
پیامبرصلی الله علیه و آله
: إِنَّ اللَّهَ كَتَمَ ثَلاثَةً فِى ثَلاثَةٍ
خدا سه چيز را در سه چيز مخفى کرده است
كَتَمَ رِضَاهُ فِى طَاعَتِهِ
رضاى خود را در طاعتش
وَكَتَمَ سَخَطَهُ فِى مَعْصِيتِهِ
و خشم خود را در معصيتش
وَكَتَمَ وَلِيَّهُ فِى خَلْقِهِ
و وليش را در ميان خلق
فَلا يسْتَخِفَّنَّ أَحَدُكُمْ شَيئاً مِنَ الطَّاعَاتِ فَإِنَّهُ لا يدْرِى فِى أَيهَا رِضَى اللَّهِ
بنابراين هيچ يك از شما چيزى از طاعات را كوچك نشمرد، چراكه نمى داند شايد در آن رضاى خدا باشد
چه بسا همان عمل کوچکی که انسان اصلا حواسش به او نیست، یا آن را عمل خاصی نمیداند؛ باعث نجات او شود
وَلا يَسْتَقِلَّنَّ أَحَدُكُمْ شَيئاً مِنَ الْمَعَاصِى فَإِنَّهُ لا يدْرِى فِى أَيهَا سَخَطُ اللَّهِ
و هيچ يك از شما چيزى از معاصى را كم نشمرد، زيرا نمى داند شايد خشم و غضب پروردگار در آن باشد.
↙️چه بسا گوچکترین گناه، آزمایش اصلی انسان باشد و لغزیدن در آنجا انسان را جهنمی کند….
و به هيچكس از خلق خدا عيب جويى و اهانت نكنيد، چراكه نمى دانيد كدام يك از آنها از اولياءالله هستند
انسان باید همه خلق را اکرام و احترام کند زیرا اولیاء الهی در بین خلق مخفی هستند.
↙️بسیار دیده شده است که اولیاء بزرگ الهی که صاحب مقامات عالیه هستند در لباس های ساده و شغل های غیر قابل اعتنا هستند.
کسانی که انسانهای دنیا بین برای آنها ارزشی قائل نیستند ولی آنها مستجاب الدعوه اند و تشرفاتی محضر امام زمان داشته اند.
⏪یکی از گناهانی که خیلی کوچک می شماریم و در نزد خدا بسیار عظیم است
تهمت و یک کلاغ چهل کلاغ مصداق حکمت ۳۴۸ است.
قرآن کریم در جریان افک که عده ای از منافقان به عایشه همسر پیامبر تهمت بی عفتی زدند ؛ خطاب به مومنین میفرماید:
《وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ نور- ۱۴ 》
و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید.
《إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ ؛ نور – ۱۵》
چون که آن تهمت بزرگ را زبان به زبان از یکدیگر می گرفتید و با دهان هایتان چیزی می گفتید که هیچ معرفت و شناختی به آن نداشتید و آن را عملی ناچیز و سبک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ بود.
↙️ از این مدل گناهان در بین ما زیاد است. گناهانی مثل نقل و نبات در بین ما هستند و اصلا یا متوجه بدی آنها نیستیم یا آنها را کوچک می بینیم و به انها اهمیت خاصی نمی دهیم.
اینها خطرناک است و باید از آنها پرهیز کنیم .
⬇️ نکته1:
دو نشانه برای اینکه گناه را کوچک می بینیم یا نه؟
◀️ نشانه اول :
همان گناه را از دیگران ایراد میگیریم، ولی در مورد خود تذکر نمیدهیم .
وقتی انسان گناه دیگران را گناه می بیند و گناه خود را نمی بیند، یعنی او گرفتار استهانت به گناه شده.
درخطبه ۱۴۰ فرمود:
يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ،
اى بنده خدا! در عيب جويى هيچ کس نسبت به گناهى که انجام داده است شتاب مکن، شايد او آمرزيده شده باشد،
وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ، فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ.
و بر گناه کوچکى که خود انجام داده اى ايمن مباش، شايد به خاطر آن مجازات شوى.
◀️ نشانه دوم:
ناراحت نشدن بعد از انجام گناه
کسی که گناه را کوچک و سبک بشمارد، از انجام آن پشیمان نیست. ولی کسی که نسبت به گناه حساس باشد و آن را بزرگ بشمارد، حتی در فرض ارتکاب گناه، بسیار پشیمان میشود.
🔹حضرت در حکمت ۴۶ فرمود:
سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ، خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ
كار بدى كه تو را ناراحت و پشيمان مى سازد نزدخدا بهتر است از كار نيكى كه تو را مغرور مى كند.
حتی اگر گناه کردیم، آن را کوچک نشماریم.
📘در دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد علیه السلام میفرماید:
إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ
اى خدا من هنگامى كه به معصيتت پرداختم، گناه من از روی انکار خدایی تو نبود
وَ لاَ بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ
و نمی خواستم دستورات تو را کوچک بشمارم
وَ لاَ لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ
و بنا نداشتم در مقابل عذاب تو سینه سپر کنم.
وَ لاَ لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ
و وعده مجازاتت را خوار و بى اهميت نشمردم.
🌀مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی خاطره ای از مرحوم آقا جمال گلپایگانی نقل میکنند که بسیار عجیب است.
سید جمال میفرماید:
من در ایام نوجوانی و تحصیل در حوزه نجف هم مباحثهای داشتم شاهرودی که فردی بسیار مستعد و تیزبین و زرنگ و درسخوان بود، و ما با هم سالیان درازی را به مباحثۀ کتب مختلف و درس خارج مشغول بودیم.
او بعد از مجتهد شدن و مراحل علمی بالا به شهر خود بازگشت.
روزی از ایّام تابستان که در منزل به مطالعه مشغول بودم دیدم درب منزل به صدا در آمد و یکی از فرزندانم گفت:
مردی با ریش تراشیده و کلاه فرنگی سراغ شما را میگیرد.
گفتم: بگو بیاید بالا!
در این هنگام مردی وارد اطاق شد که ظلمت همۀ فضا را اشغال کرد،
به او گفتم: تو کیستی؟
در جواب گفت: مرا نمیشناسید؟
گفتم: خیر. گفت: من فلانی ام.
من گفتم: قبَّحَ الله وجْهَک!
خدا صورتت را کریه و زشت گرداند!
این چه سیما و شمایلی است که برای خود ساختهای؟
گفت: داستان من طولانی است.
من وقتی به شهر خود رفتم مورد احترام قرار گرفتم و عالم شماره یک شهر شدم و حتی حاکم شهر بدون اجازه من کاری نمیکرد.
روزی حاکم شهر مرا به خانه دعوت کرد ،
در حالی که عده ی زیادی از اطرافیان او هم مهمان بودند،
بعد از صرف شام، یکی از آنها با کمال احترام گفت اگر اجازه بدهید در این بزم مقداری شراب نوشیده شود.
این عالم می گوید من عصبانی شدم، بزم را به هم ریختم و مجلس را ترک کردم.
سه روز پس از این ماجرا شبی حاکم به منزل ما آمد و بنا را بر عذرخواهی و شرمندگی گذاشت و با اصرار از ما تقاضا کرد که دوباره به منزل ایشان برای صرف شام برویم،
من نیز قبول کردم و رفتم و مشاهده نمودم همان افراد نیز در آنجا حضور دارند. اینبار بدون طرح مسألۀ سابق سفره انداخته و شام آوردند.
پس از صرف شام صاحب خانه گفت:
از آنجا که آقایان مایل به صرف مشروب میباشند شما چنانچه تمایل دارید به منزل خود مراجعت کنید! من پذیرفته و برخاستم.
↩️حدود سه هفته از این جریان گذشت تا اینکه حاکم باز برای صرف شام مرا دعوت نمود
پس از وارد شدن دیدم باز همان مهمانها ، در محفل حضور دارند و طبق برنامۀ قبلی سفره گسترانیدند و شام را با لذّت و اشتیاقی وافر صرف نمودیم.
پس از صرف شام بدون اینکه از من تقاضای خروج از منزل را بکنند، دیدم خانمی با سینی و جام شراب وارد مجلس شد و همینطور کنار درب اطاق به انتظار اجازه ایستاد.
افراد رو کردند به من و گفتند:
اگر آقا اجازه دهند دوستان مایلند با حضور ایشان از بادۀ ناب بهرهمند گردند و لطف و صفای شرب شراب، با وجود شما بسیار گوارا و شیرین خواهد شد!
من ابتدا ابراز ناراحتی نمودم ولی اصرار افراد و تمنّای آن خانم ساقی، مرا به سُستی و تسلیم واداشت،
و گفتم: شما به کار خود بپردازید من کاری به کار شما ندارم.
پس از بیان این مطلب، آن خانم از همان ابتدای مجلس لیوانهای شراب را یک به یک به دست افراد میداد و به سمت وسط مجلس پیش میآمد، ولی آن افراد بدون اینکه لیوانها را به سمت دهان خود ببرند همینطور در دستان خود نگه داشتند؛ تا اینکه آن زن به من رسید و در مقابل من ایستاد، از من تقاضا کرد لیوانی برای شرب بردارم. من از این عمل ناراحت شدم و ابراز نگرانی نمودم،
ولی یک مرتبه از هر طرف صدا به خواهش و تمنّا و اصرار بر شرب باده برخاست و چنین تقاضا شد که تا من بر ندارم و صرف نکنم هیچکدام از آنها شراب را به لبان خود نزدیک نخواهند ساخت،
و من هرچه انکار کردم آنها بر اصرار خود افزودند؛ تا اینکه آن زن با حرکات و سکناتی مرا متوجّه خود نمود و با ظرافت و لطافتی خاص مرا به وسوسه انداخت،
و من لیوانی از بادۀ ناب از دست او گرفتم و به دهان خود نزدیک نمودم و آن لیوان را لاجرعه سر کشیدم.
خدا شاهد است به محض اینکه شراب وارد معدۀ من شد، یکمرتبه احساس کردم چیزی از دل و قلب من خارج شد، و آن ایمان و اعتقادی که پیش از این در وجود و قلب خود احساس مینمودم، دیگر در نفس خود نیافتم. از آن مجلس بیرون آمدم درحالیکه با آن فردی که پیش از این وارد مجلس شده بود، زمین تا آسمان تفاوت داشتم.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین