بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۳ . ۲۶ذیقعده
💢بخش اول حکمت ۳۴۹ 💢
بخش اول
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ؛ وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ؛ وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه در عيب خود بنگرد از عيب جويى ديگران باز ماند، و كسى كه به روزى خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگين نباشد، و كسى كه شمشير ستم بر كشد با آن كشته شود،
🔺 حضرت در این حکمت پانزده صفت از صفات برجسته ای که انسان باید آنها را در خود ایجاد کند و مراقب آنها باشد را بیان میکند. این صفات و عمل به آنها بسیار تاثیر گذار و سازنده است.
🔻صفت ۱🔻
💠و قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ هركس به عيب خود بنگرد از عيبجويى ديگران بازمى ماند.
🔴 بى شك انسان بى عيب غير از معصومان وجود ندارد. بعضى عيوب كمترى دارند و بعضى بيشتر،
بنابراين عقل و درايت ايجاب مى كند انسان به جاى اينكه به عيب ديگران بپردازد به اصلاح عيب خويش بپردازد.
اصولاً كسى كه به اصلاح عيب خويش مى پردازد مجالى براى عيب جويى ديگران نمى بيند واگر مجالى هم داشته باشد شرم مى كند و به خود مى گويد: من با داشتن اين عيوب چگونه به عيب جويى ديگران بپردازم. درخطبه ۱۷۶ فرمود :
طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيبُهُ عَنْ عُيوبِ النَّاسِ خوشا به حال كسى كه اشتغالش به عيوب خود، او را از اشتغال به عيوب مردم بازدارد.
اميرمومنان على عليه السلام در حديث ديگرى مى فرمايد:
أَعْقَلُ النّاسِ مَنْ كانَ بِعَيْبِهِ بَصيراً وَعَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ ضَريراً
عاقل ترين مردم كسى است كه بيناى عيب خود باشد و كور از عيب ديگران.
🟢امام صادق سلام الله علیه فرمود :
ثَلاثَةٌ فِى ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ
سه گروه در سايه عرش خدا در روز قيامت هستند در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .
رَجُلٌ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ
كسانى كه عدالت را درمورد حقوق خود با ديگران رعايت مى كنند.
وَ رَجُلٌ لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلاً وَ لَمْ يُوَخِّرْ رِجْلاً أُخْرَى حَتَّى يعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ رِضًى أَوْ سَخَطٌ
و كسانى كه گامى جلو و گامى به عقب نمى گذارند مگر اينكه بدانند رضاى خدا در آن است يا خشم او.
وَرَجُلٌ لَمْ يعِبْ أَخَاهُ بِعَيبٍ حَتَّى ينْفِى ذَلِکَ الْعَيبَ مِنْ نَفْسِهِ
و كسانى كه هيچ عيب را بر برادر خود نگيرند مگر اينكه نخست آن عيب را از خود دور سازند.
فَإِنَّهُ لا ينْفِى مِنْهَا عَيباً إِلاَّ بَدَا لَهُ عَيبٌ آخَرُ وَكَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلاً بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ
زيرا انسان هيچ عيبى را برطرف نمى سازد مگر اينكه عيب ديگرى از خودش براى او ظاهر مى شود و اين كار او را از پرداختن به عيوب ديگران بازمى دارد.
🟠حضرت درحکمت ۳۵۳ فرمود:
أَكْبَرُ الْعَيْبِ، أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ. بزرگترين عيب آن است كه آنچه را در خود توست براى ديگران عيب بشمارى.
اگر فرض کنیم دو نفر یک عیب را دقیقا مثل هم دارند، حضرت میفرماید عیب تو از عیب دیگری بزرگ تر است
(با اینکه هر دو یک عیب و به یک اندازه هستند) علت آن است که این شخص علاوه بر عیب خودش یک روحیه عیب جویی دارد که این هم میشود عیب دوم و عیب را بزرگتر میکند.
🔴سزاوار و سزاوارترین افراد به پرده پوشی عیوب افراد است.
در نامه ۵۳ فرمود:
فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا
در غالب مردم عيوبى وجود دارد که از نظرها پنهان است و والى از همه سزاوارتر است که آنها را بپوشاند،
فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا
بنابراين لازم است عيوبى را که بر تو پنهان است آشکار نسازى.
فَإِنَّمَا عَلَيْکَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَکَ، وَاللهُ يَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ
وظيفه تو تنها اين است که آنچه را بر تو ظاهر گشته اصلاح کنى و آنچه از تو مخفى مانده خدا درباره آن داورى مى کند.
فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِکَ
تا آنجا که در توان دارى عيب پوشى کن تا خدا عيوب تو را که دوست دارى از رعيتت پنهان باشد، بپوشاند.
حاکم سزاورترین است، ولی همه مردم نیز در پوشاندن عیوب دیگران وظیفه دارند.
ثمره پرده پوشی از عیوب دیگران به خود انسان بر میگردد و خدا پرده پوشی میکند بر عیوب انسان.
🔻نکته:
انسان در هر مرحله ای که باشد، جا برای رشد دارد و پر از عیوب است.
فاصله ی بین هدف با چیزی که الان هستیم، عیوب ماست.
عیوب منحصر به گناه نیست؛ مدارج معنوی که هنوز به آنها نرسیده ایم نیز عیوب ما هستند.
درحکمت ۲۵۷ فرمود:
يَا كُمَيْلُ مُرْ أَهْلَكَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ الْمَكَارِمِ، وَ يُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ اى كميل! خانوادهات را دستور ده كه روزها در كسب فضايل و مكارم بكوشند وشامگاهان در انجام حوائج مردمى كه در خوابند تلاش كنند..
📙به تعبیر اقبال لاهوری:
به ضرب تیشه بشکن بیستون را /
که فرصت اندک و گردون دو رنگ است
باید با تیشه و ابزار سختکوشی بیستون را بشکنیم، زیرا زمان کم و دنیا ناپایدار است.
حکیمان را در این اندیشه بگذار/
شرر از تیشه خیزد یا ز سنگ است
فقط افراد حکیم و دانا هستند که میدانند جرقه وقتی حاصل میشود که تیشه ی سخت با کوه سخت برخورد میکند.
یعنی هم انسان باید سفت و محکم باشد، هم راه باید سختی و مشثقت داشته باشد تا جرقهی رشد و کمال روشن شود.
🔻صفت ۲🔻
💠 و مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
و هركس به آنچه خدا به او روزى داده راضى شود، بر آنچه از دست داده اندوهناك نمى گردد.
🟢 بسيارند كسانى كه پيوسته به دليل از دست دادن اموال يا مقامات خود، گرفتار غم و اندوهند و با اينكه زندگى نسبتآ مطلوبى دارند غم و اندوه همچون طوفانى زندگى آنها را مشوش مى سازد، در حالى كه اگر قناعت پيشه مى كردند و به آنچه خدا به آنها داده بود راضى مى شدند، غم و اندوه از صفحه دل آنها برچيده مى شد و زندگى خوب و آرامى داشتند.
📙علامه شوشتری میفرماید:
“مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ” لِأَنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّ مَا فَاتَهُ لَمْ یَکُنْ رِزْقَهُ، فَلِمَ هُوَ یَحْزَنُ؟
زیرا او میداند آنچه از دستش رفته، روزی او نبوده است؛ پس چرا اندوهگین شود؟
انسان بايد بداند بسيارى از امورى كه از دست مى رود هيچگاه مقدر نبوده است كه نصيب وى شود، پس چرا براى آنچه براى انسان مقدر نيست غمگين گردد.
🟠گوارایی زندگی به رضایت است.
حضرت در غرر الحکم فرمود:
إِنّ أَهْنَأَ النّاسِ شَيْئَا مَنْ كانَ بِما قَسَّمَ اللّهُ لَهُ راضِيا
آن كسی كه به قسمتى كه خدا براى او معيّن كرده، راضى است، گواراترين زندگى را دارد.
🔴آسایش دو گیتی وقت رضای مولاست. در غرر الحکم فرمود:
اِرْضِ تَسْتَرِحْ
راضى باش، آسوده خواهى بود.
در تمام نهج البلاغه، این چند جمله نیز در ادامه کلام حضرت آمده است:
مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ هر کس به روزی خدا راضی باشد، بر آنچه از دستش رفته اندوهگین نشود،
وَمَنْ رَضِيَ بِقِسْمِ اللَّهِ لَهُ لَمْ يَأْسَفْ عَلَى مَا فِي يَدِ غَيْرِهِ
و هر کس به قسمت الهی برای خود خشنود باشد، بر آنچه در دست دیگران است افسوس نخورد،
وَمَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْيَسِيرِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْعَمَلِ
و هر کس از خدا به روزی اندک راضی باشد، خداوند از او به عمل کم راضی خواهد بود.
🔻نکته:
برخی غصهها، مشکلی را که حل نمیکند هیچ، مشکلات جدید نیز ایجاد میکنند.
از دست رفته ها را حرص خوردن نه تنها از دست رفته ها را بر نمی گرداند بلکه برخی نعمت های دیگر را نیز از انسان سلب میکند.
🔴دنیا زدگی ، لذت محبت را از کام میبرد. در حدیث قدسی خداوند به حضرت داود فرمود:
مَا لِأَوْلِيَائِي وَ اَلْهَمَّ بِالدُّنْيَا
اوليای من چه کار دارند با غم و غصه ی دنیایی؟،
إِنَّ اَلْهَمَّ يُذْهِبُ حَلاَوَةَ مُنَاجَاتِي مِنْ قُلُوبِهِمْ
زيرا علاقه به دنيا، شيرينی مناجات مرا از دلهای آنان بيرون میكند.
يَا دَاوُدُ ، إِنَّ مَحَبَّتِي مِنْ أَوْلِيَائِي أَنْ يَكُونُوا رُوحَانِيِّينَ لاَ يَغْتَمُّونَ.
ای داود، من میخواهم اوليای من روحانی باشند كه امور دنيا نتواند آنها را غمناك و متأثر كند.
🟢هفت ثمره تلخ حرص و علاقه به دنیا: امام صادق علیه السلام فرمود:
اَلْحَرِيصُ بَيْنَ سَبْعِ آفَاتٍ صَعْبَةٍ
حريص گرفتار هفت آفت است و هر كدام از اين آفتها،در نهايت صعب و دشوارى است.
فِكْرٍ يَضُرُّ بَدَنَهُ وَ لاَ يَنْفَعُهُ
۱. فكر جمع کردن مقدار بیشتری از دنیا كه ضرر به آخرت دارد و نفع به دنيا ندارد.
وَ هَمٍّ لاَ يَتِمُّ لَهُ أَقْصَاهُ
۲. غم و غصه ای که انتها و پایانی ندارد.
وَ تَعَبٍ لاَ يَسْتَرِيحُ مِنْهُ إِلاَّ عِنْدَ اَلْمَوْتِ
۳. سختی و رنجی که هرگز راحتی با آن نیست مگر با آمدن مرگ.
وَ يَكُونُ عِنْدَ اَلرَّاحَةِ أَشَدَّ تَعَباً
۴. و تازه با آمدن مرگ هم سختی های او شروع میشود.
وَ خَوْفٍ لاَ يُورِثُهُ إِلاَّ اَلْوُقُوعَ فِيهِ
۵. و ترس همیشگی برای از دست دادن سرمایه و دزدیده شدن و… که راهی نیز ندارد و برای سود بیشتر باید این ترس را بپذیرد.
وَ حُزْنٍ قَدْ كَدَّرَ عَلَيْهِ عَيْشَهُ بِلاَ فَائِدَةٍ
۶. حزن و نگرانی همیشگی که اجازه لذت بردن از زندگی را به او نمیدهد.
وَ حِسَابٍ لاَ مَخْلَصَ لَهُ مَعَهُ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ تَعَالَى إِلاَّ أَنْ يَعْفُوَ اَللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ
۷. حساب و کتاب اموال و بدهی و دارایی ها که برای او همیشگی است و این حساب و کتاب او را از توجه به حساب قیامت غافل کرده و مستوجب عذاب است.
وَ عِقَابٍ لاَ مَفَرَّ لَهُ مِنْهُ وَ لاَ حِيلَةَ
و سرانجام دنیا طلبی عقاب و عذاب است که راه فرار از آن وجود ندارد.
🔻صفت ۳🔻
💠 و مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
و آن كسی كه تيغ ستم بركشد سرانجام خودش با آن كشته مى شود.
🔴از مطالب قطعی و غیر قابل تردید در نهج البلاغه آن است که هر کسی ظلمی مرتکب شود، جزای آن ظلم را در همین دنیا خواهد دید. و در قیامت نیز جزای ظالم قطعی و سنگین است.
🟢 اگرچه حضرت وعده کشته شدن ظالم با همان آتشی که روشن کرده است را داده است:
برخی شارحان این جمله را از باب تغلیب میدانند. یعنی بسیاری از موارد اینگونه است.
برخی نیز می فرمایند این قانون همیشگی و همگانی است اگر چه انسان ها نتوانند آن را درک کنند و از حیطه ی علم آنها خارج باشد.
🟠 از هر دست بدهی از همان دست می گیری.
در حالات «ابومسلم خراسانی» آمده است كه او قریب ششصدهزار نفر را به طور غافلگيرانه و ناجوانمردانه و توأم با شكنجه به قتل رسانيد. هنگامى كه منصور دوانيقى خواست او را به قتل برساند اين دو شعر را براى او خواند.
زَعَمْتَ أَنَّ الدِّينَ لا يَنْقَضي
فَاسْتَوْفِ بِالْكَيْلِ أبا مُجْرِمٍ
گمان كردى كه دِين ادا نمى شود. اى ابومجرم!
با همان پيمانه اى كه به ديگران مى نوشاندی دريافت دار!
اشْرَبْ بِكَأسٍ كُنْتَ تَسْقي بِها
اَمَرَّ فِي الْحَلْقِ مِنَ الْعَلْقَمِ
از همان جامى بنوش كه با آن تلخ ترين آب ها را به ديگران مى دادى.
📙ظالم به همان ظلمی که کرده است مبتلا میشود.
در تاریخ داریم هنگامى كه چند ماه پس از خلافت متوكل عباسى، او بر بر محمد بن عبدالملك که از وزرای معتصم و الواثق بالله بود خشمگین شد.
محمد بن عبدالملک در زمان وزارتش تنورى از آهن ساخته بود ودرون آن ميخهايى كار گذاشته بود؛ ميخهايى تيز همچون سوزن و به اين وسيله مخالفان خود را شكنجه مى كرد و مى كشت. متوكل دستور داد خودش را در همان تنور بيندازند.
محمد بن عبدالملک وقتی در آن تنور بود دو بیت شعر برای متوکل نوشت:
هِىَ السَّبِيلُ فَمِنْ يَوْم إلى يَوْمٍ
كَأنَّهُ ما تَريکَ الْعَيْنُ فِي النَّوْمِ
اين راهى است كه هر روز رونده اى دارد و شبيه چيزى است كه انسان در خواب مى بيند.
لا تَجْزِعَنَّ رُوَيْدآ إنَّها دُوَلٌ
دُنْيا تُنَقِّلُ مِنْ قَوْمٍ إلى قَوْمٍ
بى تابى نكن، آرام باش اينها حكومت هايى است دنيوى كه از گروهى به گروه ديگر منتقل مى شود.
او نوشته بود من به جزای کارهای خودم رسیدم و در همان تنوری که دیگران را عذاب کردم، عذاب شدم.
هنگامى كه فرداى آن روز اين نامه به دست متوكل رسيد كمى متنبه شد و دستور داد او را از آن تنور خارج كنند. وقتى به سراغ او آمدند مرده بود و حبس او در آن تنور چهل روز به طول انجاميد.
چاه مکن بهر کسی…/
🟢 امیرالمومنین به فرزندش امام حسين عليه السلام ضمن نصايح فراوانى فرمود:
وَمَنْ حَفَرَ بِئْراً لاَِخِيهِ وَقَعَ فِيهَا
كسى كه چاهى براى ديگران حفر كند سرانجام خودش در آن چاه خواهد افتاد.
🔻نکته:
خداوند عالم طبیعت را با شعور و فهم خلق کرده است و عالم از ظالم انتقام میگیرد.
یک آجر غصبی انتقام میگیرد.
حضرت درحکمت ۲۴۰ فرمود:
الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ، رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا.
سنگ غصبى در بناى خانه، در گرو ويرانى آن است.
شمشیر ظالم، انتقام میگیرد.
درحکمت ۳۴۹ فرمود:
مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
🟢 آسمان و زمین انتقام میگیرد.
خطبه ۱۴۳ در جزیان نماز استسقاء فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ الْأَرْضَ الَّتِي تُقِلُّكُمْ وَ السَّمَاءَ الَّتِي تُظِلُّكُمْ مُطِيعَتَانِ لِرَبِّكُمْ
آگاه باشيد زمينى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سايه افکنده، هر دو مطيع فرمان پروردگار شما هستند.
📕داستان عجیبی از حضرت دانیال نبی:
سید هاشم بحرانی در تفسیر البرهان، علامه مجلسی در بحار و مرحوم جزایری در قصص الانبیاء آورده اند که حضرت دانیال هم دوره بود با بُخت النصر که حاکم ظالمی بود.
↩️بخت النصر جناب دانبال را به زندان عمیقی انداخته بود و شیری ماده ای نیز با او همراه کرده بود.
در عین تعجب میدیدند که شیر گرسنه خاک می خورد و کاری به دانیال ندارد.
↩️یک وقتی بخت النصر خوابی دید که همه معبران از تعبیر او عاجز شدند و دانیال را خواست.
دانیال نبی گفت هم خوابت را برای تو میگویم هم تعبیرش را
جناب دانیال فرمود:
رَأَيْتَ كَأَنَّ رَأْسَكَ مِنْ كَذَا وَ صَدْرَكَ مِنْ كَذَا قَالَ هَكَذَا رَأَيْتُ
خواب دیدی كه سرت از آهن و پاهايت از مس و سينهات از طلا پر شده است. او گفت همینطور است.
فَمَا ذَاكَ
تعبیر خوابمم چیست؟!
فَقَالَ ذَهَبَ مُلْكُكَ وَ أَنْتَ مَقْتُولٌ إِلَى ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ
گفت: بعد از سه روزی میمیری و حکومت از تو گرفته میشود.
بخت النصر گفت:
إِنَّ عَلَيَّ لَسَبْعَ مَدَائِنَ عَلَى بَابِ كُلِّ مَدِينَةٍ حَرَسٌ
من هفت شهر دارم که در ورودی هر شهر نگهبانانی است
وَ مَا رَضِيتُ بِذَلِكَ حَتَّى وَضَعْتُ بُطَّةً مِنْ نُحَاسٍ عَلَى بَابِ كُلِّ مَدِينَةٍ
و مرغابی های پیری را بر در شهر آویزان کرده ام
لاَ يَدْخُلُ غَرِيبٌ إِلاَّ صَاحَتْ
که با دیدن افراد غریبه به فریاد در میآیند.
↩️بخت النصر فرزندى نداشت و پسرى را به فرزندى پذيرفته بود و علاقۀ بسيارى به او داشت . در شب سومی که وعده ی مرگ به او داده شده بود ؛
بخت النصر شمشيرش را به پسر خواندهاش داد تا هرجنبندهاى را كه ديد بكشد ولى آن پسر بخت نصر را كشت و به زندگىاش پايان داد.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۵ . ۲۸ذیقعده
💢بخش دوم حکمت ۳۴۹ 💢
بخش دوم
وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ؛ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ؛ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ
و آن كس كه در كارها خود را به رنج اندازد خود را هلاك سازد، و هر كس خود را در گردابهاى بلا افكند غرق گردد، و هر كس به جاهاى بدنام قدم گذاشت متّهم گرديد.
🔵خلاصه جلسه قبل:
مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ، وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ، وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
امیرالمومنین سلام الله علیه در مورد صفت مومنین ۱۵ صفت در این حکمت فرمودند :
۱. هر كه به عيب خود نگريست از نگريستن در عيب ديگران بازماند.
۲. هر كه به روزيى كه خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
۳. هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
🔻 صفت ۴ 🔻
💠 و مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
كسى كه با کارهای سخت روبرو شود ، به هلاکت می افتد.[عَطِبَ]
[«كابد» از ماده «مكابدة» به معنى درگير شدن سخت با كارى است.]
⏪اين گفتار حكيمانه چند تفسير دارد:
1⃣ با پیشبینی و آمادگی وارد کارهای سخت شویم.
انسان هنگامى كه مى خواهد به سراغ كارهاى مهم وسخت برود بايد پيشبينى هاى لازم و مقدمات كار را از هر نظر فراهم كند. در غير اين صورت گرفتار مى شود و به هلاكت مى رسد.
2⃣ اگر در کارها گره ایجاد شد، لجاجت نکنیم.
انسان چون به سراغ كارى مى رود در صورتى كه با مشكلات سخت يا بن بست ها روبرو شد نبايد اصرار ورزد و لجوجانه ادامه دهد كه مايه هلاكت اوست.
3⃣ تا وقتی راه آسان هست، چرا رفتن مسیر سخت؟!
در بسیاری از موارد، هدف انسان رسیدن به نتیجه ی مطلوب است و در خود آن مسیر هیچ مزیتی نیست.
وقتی میتوان به دانش آموز یک راه حل آسان برای حل معادلات یاد داد، چرا او را به زحمت و سختی بیندازیم.
وقتی راه کوتاه هست، چرا راه بلند.
وقتی راه آسان هست چرا انتخاب راه سخت؟
🟢 راه های نزدیکتر و آسانتر هست، باید آنها را پیدا کرد و از آن مسیرها رفت تا زودتر و با خستگی کمتری به هدف رسید وگرنه اگر مسیر طولانی شد و کار سنگین، انسان در میانه راه می ماند و درمانده میشود.
🔻نکته:
آسان کردن مسیر چگونه ممکن است؟!
1⃣ یک راه استفاده از تکنولوژی است.
انسان میتواند با استفاده از ابزار صنعتی، با استفاده از وسایل تکنولوژی، با استفاده از هوش مصنوعی و… کارها را بر خودش آسان تر کند.
2⃣ یک راه توفیق و معنویت است.
قرآن کریم میفرماید:
《فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ؛ لیل – ۵ 》
اما کسی که ثروتش را در راه خدا انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت.
《وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ》
و وعده نیکوتر را که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است باور کرد.
《فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ 》
پس به زودی او را برای راه آسانی که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست آماده می کنیم.
🟢 شفاعت خوبان و دستگیری نیکان راه را نزدیک میکند. درحکمت ۶۳ فرمود:
الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ.
شفاعت كننده بال و پَرِ طلب كننده است.
🔴باید با مرکب شب و نماز شب حرکت کرد. امام عسکری سلام الله علیه فرمود :
إنَّ الوُصولَ إلَى اللّه ِ عَزَّوجلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ إلّا بامتِطاءِ اللَّيلِ
رسيدن به خداوند عز و جل سفرى است كه جز با نشستن بر مركب شب، پيموده نشود.
به تعبیر جناب صائب:
مشکلی نیست که همت نکند آسانش/
بارها در دل شب فیض سحر یافته ام
🟠توفیقات دو برابری نصیب شدن.
حضرت درحکمت ۱۳۵ فرمود:
مَنْ أُعْطِيَ أَرْبَعاً لَمْ يُحْرَمْ أَرْبَعاً؛
کسی که چهار کار را انجام دهد، از چهار کار محروم نمیشود.
مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ لَمْ يُحْرَمِ الْإِجَابَةَ،
فردی که دعا کند ، از اجابت محروم نمیشود.
وَ مَنْ أُعْطِيَ التَّوْبَةَ لَمْ يُحْرَمِ الْقَبُولَ،
فردی که توبه کند، از قبول آن محروم نمی گردد.
وَ مَنْ أُعْطِيَ الِاسْتِغْفَارَ لَمْ يُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ،
فردی که طلب استغفار کند، از مغفرت محروم نمیشود.
وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ لَمْ يُحْرَمِ الزِّيَادَةَ.
فردی که شکر بجا آورد از زیادتی محروم نمی گردد.
هر که یکی از موارد بالا را انجام دهد، به طور خودکار او را جلو می اندازند و به دومی نیز میرسد.
🟢 خوش نیت بودن.
امام صادق سلام الله علیه فرمود:
إنّما قَدَّرَ اللَّهُ عَونَ العِبادِ على قَدرِ نِيّاتِهِم در حقيقت، خداوند يارى خود به بندگان را به اندازه نيّتهاى آنان قرار داده است. فمَن صَحَّت نِيَّتُهُ تَمَّ عَونُ اللَّهِ لَهُ
پس هركه نيّتش درست باشد، يارىخدا به او كامل رسد ،
ومَن قَصُرَت نِيَّتُهُ قَصُرَ عَنهُ العَونُ بقَدرِ الّذي قَصُرَ
و هركه نيّتش كاستى داشته باشد، يارى خدا نيز به همان اندازه كاستى نيّت او، از وى كاسته شود.
وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
🔻صفت ۵🔻
💠 و مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ
و هركس خود را در گرداب هاى خطرناك بيفكند غرق مى شود.
وارد شدن در هر کاری علاوه بر آمادگی و مقدمه سازی، نیاز دارد به سنجش شرایط و محیط.
کسی که با لباس نامناسب به دل آتش بزند خواهد سوخت.
کسی که بدون تجهیزات بخواهد قله های بلند را فتح کند، یا سقوط میکند یا یخ میزند.
❌شجاعت آری، تهوّر ممنوع:
شجاعت صفت بسيار پسنديده اى است؛ ولى تهوّر صفت زشت و ناپسندى است، چراكه شجاعت را در غير مورد، صرف كرده است.
شجاعت به این نیست که ما را به گردابی بکشانند و چون توان مقابله با جریان آب را داریم، خود را به نابودی بکشانیم.
شجاعت آن است که ما زمین کارزار را به جایی بیاوریم که طاقت و توان ایستادگی و مقابله را داشته باشیم. درحکمت۴ فرمود:
الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ
صبر شجاعت است.
شجاعت با تهوّر متفاوت است.
شجاعت یعنی خود را در گرداب هلاک کننده نینداز بلکه مشکلات را به جایی بکش که توان استقامت داشته باشی.
❌در بیع و غیر بیع باید ازگردابهای خطرناک دوری کرد.
در فقه اسلامى نيز طبق حديث معروف:
“نَهَى النَّبِىُّ عَنِ الْغَرَرِ”يا “نَهَى النَّبِىُّ عَنْ بَيْعِ الْغَرَرِ”
پيغمبر اكرم از انجام كارهاى مجهول و خطرناك ومعاملاتى كه اينگونه باشد نهى كرده است.
بسيارند كسانى كه در معاملات،
يا ثمن مجهول است يا مثمن و يا شرايط مبهم يا وضع بازار تيره و تار است وارد مى شوند وتمام سرمايه خود را از كف داده، به فقر مبتلا مى گردند.
شاعر عرب مى گويد:
مَنْ حارَبَ الاْيّامَ أَصْبَحَ رُمْحُه/
قَصِدآ وَ أَصْبَحَ سَيْفُهُ مَفْلولاً
كسى كه به جنگ حوادث بى مطالعه برود ،
نيزه اش مى شكند و شمشير او كند مى شود.
🔻نکته:
خود را با ترس روبرو کردن آری، بی گدار به آب زدن خیر.
امیرالمومنین سلام الله علیه درحکمت ۱۷۵ فرمودند:
إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ،
هنگامى كه از چيزى زياد مى ترسى خود را در آن بيفكن،
فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنه.
چرا كه سختى پرهيز از آن، از آنچیزی که مى ترسى بيشتر است.
مقصود از این کلام آن نیست که انسان بدون برنامه ریزی، بدون آینده نگری، بدون مصلحت سنجی وارد کاری شود.
آنجا که ترس انسان ترس بی مبنایی است باید ترس را از بین برد ولی آنجا که ترس عاقلانه و خردمندانه است باید از موضع و جایگاه ترس فرار کرد.
🔻صفت ۶🔻
💠و مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اُتُّهِمَ
و آنكس كه در موارد سوءظن وارد شود متهم مى گردد.
🟢حفظ آبرو، یکی از اموری است که بر انسان لازم و ضروری است. همانگونه که ما حق نداریم در مورد دیگران “سوء ظن” داشته باشیم،
حق نداریم کاری کنیم که دیگران نیز نسبت به ما سوء ظن و بدگمانی داشته باشند. درحکمت ۱۵۹ فرمود:
مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ، فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَ
كسى كه خود را در مواضع تهمت قرار دهد نبايد كسى را ملامت كند كه به او سوء ظن پيدا مى كند، (بلكه بايد خود را سرزنش كند كه اسباب سوء ظن را فراهم كرده است.)
به تعبیر ضرب المثل عربی :
إتَّقُوا مِنْ مَواضِعِ التُّهَمِ
از جاهايى كه تهمت خيز است بپرهيزيد.
🔴 تا این حد دقت در جلوگیری از سوء ظن لازم است.
امام صادق سلام الله علیه فرمود :
اِتَّقُوا مَواضِعَ الرَّيْبِ وَلا يَقِفَنَّ أَحَدُكُمْ مَعَ أُمِّهِ فِى الطَّريقِ فَإِنَّهُ لَيْسَ كُلُّ أَحَدٍ يَعْرِفُها از مواضعى كه موجب سوءظن است بپرهيزيد و هيچكس از شما با مادرش در وسط راه نايستد، زيرا همه نمى دانند او مادر وى است و چه بسا فكر كنند او با زن نامحرمى رابطه دارد.
🟠جناب سعدی در گلستان میگوید:
یکی را از علما پرسیدند که: یکی با ماهرویی در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب، چنان که عرب گوید:
اَلتَّمْرُ یانِعٌ وَ النّٰاطورُ غَیْرُ مانِعٍ
خرما رسیده است و نخلبان هم ار چیدن باز ندارد.
هیچ باشد _آیا امکان دارد_ که به قوّتِ پرهیزگاری از او به سلامت بماند؟
عالم گفت: اگر از مَهرویان به سلامت بماند از بدگویان نماند.
و اِنْ سَلِمَ اْلإنسانُ مِنْ سُوءِ نَفْسِهِ/
فَمِنْ سُوءِ ظَنِّ الْمُدَّعی لَیْسَ یَسْلَمُ
شاید پسِ کار خویشتن بنشستن/
لیکن نتوان زبانِ مردم بستن
🔻نکته:
اگر چه انسان باید از مواظع تهمت و سوء ظن دوری کند، ولی از آن طرف نیز ما مامور هستیم فعل برادر مومن را به بهترین وجه حمل کنیم. مخصوصا وقتی که شخص مورد تهمت واقع شده، شخصیتی دینی و ثابت شده داشته باشد.
📕 داستانی عجیب از سوء ظن به جناب مفضل: راوی میگوید:
أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى الصَّادِقِ ع،
عدهای از کوفیان به امام صادق نامه نوشتند
فَقَالُوا: إِنَّ الْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ الشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ الْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ الشَّرَابَ،
مفضل با افراد لات و کفتر باز و شرابخوار نشست و برخاست میکند،
فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلَّا یُجَالِسَهُمْ.
خوب است که نامهای به او بنویسید و به او دستور دهید با آنها ننشیند.
فَکَتَبَ ع إِلَى الْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ،
امام صادق نامهای به مفضل نوشت و آن را مهر و موم کرد و به آنها داد،
وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا الْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ الْمُفَضَّلِ.
و دستور داد که نامه را به دست خود مفضل بدهند.
فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى الْمُفَضَّلِ
آنها هم به همراه نامه آمدند پیش مفضل –
-مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ-
– در بین این جماعت اشخاصی مانند زراره و عبد الله بن بکیر و محمد بن مسلم و ابو بصیر و حجر بن زائده بودند –
وَ دَفَعُوا الْکِتَابَ إِلَى الْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ:
و نامه را دادند به مفضل، پس نامه را باز کرد و آن را خوانددر آن نوشته شده بود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اشْتَرِ کَذَا …» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ
بسم الله الرحمن الرحیم، بخر این و آن را و بخر فلان چیز را … حضرت به چیزی از آن مطالبی که آنها به حضرت درباره مفضل گفته بودند که مفضل با لات و لوتها و کفتر بازها ارتباط دارد اشاره نکرده.
↩️وقتی مفضل نامه را خواند آن را به زراره داد و زراره هم به محمد بن مسلم داد تا اینکه نامه نزد همه دست به دست شد.
مفضل گفت: چه میگویید؟
گفتند: این مال زیادی است، باید فکر و بررسی کنیم و جمع کنیم هر چه داریم و برای تو بفرستیم، به چنین مالی دست نمییابیم مگر اینکه بعدا تو را ببینیم و در این باره با هم فکر کنیم.
همینکه خواستند بروند و شروع به شور و گفتگو کنند، مفضل به آنها گفت:
حالا ناهار را پیش من باشید (بعد بروید بشینید فکر و بررسی کنید).
↩️مفضل آنها را برای نهار نگه داشت و فرستاد دنبال همان رفقایی که اینها پیش امام صادق(ع) بدگویی و سعایت آنها را کرده بودند.
آنها (کفتر بازها) هم آمدند و مفضل نامه امام صادق(ع) را برای آنها خواند.
آنها از نزد مفضل رفتند (به دنبال تهیه پول برای خرید کالاهای مکتوب در نامه). در حالیکه مهمانان مفضل مشغول ناهار بودند، آن جوانان لات و کفترباز برگشتند در حالیکه هر کدامشان به اندازه توانشان –هزار یا دو هزار یا کمتر و بیشتر- پول آورده بودند، و قبل از اینکه آنها نهارشان تمام شود، در مجموع دو هزار دینار و ده هزار درهم آوردند.
↩️سپس مفضل به آنها گفت:
اَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلَاءِ مِنْ عِنْدِی؟
آیا میگوید من این جماعت را از نزد خودم برانم و دور کنم؟
تَظُنُّونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلَاتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ؟
فکر میکنید خدا به نماز و روزه شما نیاز دارد؟
🟢 این روایت نکات مهمی دارد که بحث ما در مورد سوء ظن به خوبان بود، وقتی شخصی در حد مفضل است او اگر کاری میکند متوجه هست و نشست و برخواست او با عده ای با ظاهر متفاوت، برای تاثیر گذاری بر آنهاست.
اللهم اجعلنا من الصادقین و الحقتا بالصالحین
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۱۰ . ۴ذیحجه
💢بخش سوم حکمت۳۴۹💢
بخش سوم
وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
و كسى كه زياد سخن مى گويد زياد هم اشتباه دارد، و هر كس كه بسيار اشتباه كرد، شرم و حياء او اندك است، و آن كه شرم او اندك، پرهيزكارى او نيز اندك خواهد بود، و كسى كه پرهيزكارى او اندك است دلش مرده، و آن كه دلش مرده باشد، در آتش جهنّم سقوط خواهد كرد.
🔴خلاصه جلسات قبل:
حضرت در این حکمت پانزده جمله از صفات برجسته ای که انسان باید آنها را در خود ایجاد کند و مراقب آنها باشد را بیان میکند. این صفات و عمل به آنها بسیار تاثیر گذار و سازنده است.
۱. هر كه به عيب خود نگريست از نگريستن در عيب ديگران بازماند.
۲. هر كه به روزيى كه خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
۳. هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
۴. هر كه با كارها پنجه درافكند هلاك شود.
۵. هر كه خود را به گردابها افكند، غرق گردد.
۶. هر كه به جايى ناشايست قدم نهاد، متهم شود
🔻جمله ۷🔻
💠 وَمَنْ كَثُرَ كَلاَمُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ
۷. کسی که زیاد حرف میزند اشتباهات اونیز زیاد است.
حضرت در این بخش پنج جمله بیان میکنند که هر کدام به تنهایی معنای خاص خودش را دارد؛ و در واقع مقدمهای است برای رسیدن به مرحله ی بعد.
🟢 افراد پرحرف مجالى براى تفكر و انديشه كافى ندارند و كسى كه نينديشد و سخن بگويد اشتباهش فراوان خواهد بود. به عكس، كسانى كه كم مى گويند و فكر مى كنند، گزيده مى گويند
به تعبیر مرحوم مغنیه:
سَبَبُ الخَطَاءِ الحَرَکَهُ،
علت خطا حرکت است،
وَ مَنْ لَا یَقُولُ وَ لَا یَفْعَلُ لَا یُخْطِئُ بِطَبِیعَهِ الحَالِ
و کسی که نمیگوید ، عمل نمیکند و به طور طبیعی خطا نمیکند.
🔴هیچ کسی درنده را به حال خود رها نمیکند. حضرت درحکمت ۶۰ می فرماید:
اللِّسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ.
یکی از این گزندگیهای زبان، خطاهای زبان است.
کثرت کلام کثرت خطا میآورد، چون ابزار حل مشکل از کار افتاده. است.
در حکمت ۷۱ فرمود:
إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ، نَقَصَ الْكَلَامُ.
هنگامی که عقل کامل شود، کلام کم و کوتاه میشود
درحکمت ۴۰۷ فرمود:
مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا، إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا.
خداوند هيچ نوع عقلى را در وجود كسى به وديعت ننهاده جزاين كه روزى به وسيله آن وى را نجات خواهد داد.
🟢 کثرت کلام نشانه ی بی عقلی است و عقل ابزار حل مشکلات است. کسی که عقلش درست کار نکند پر خطا و پر مشکل خواهد بود.
کم گویی هنر است. جناب صائب در غزل بلندی به بحث حرف زدن میپردازد و سه مرحله برای آن مشخص میکند:
1⃣ پر حرفی نشانه کم عقلی است.
می شود طومار عمرش طی به اندک فرصتی/
هر تهی مغزی که گوید چون قلم بسیار حرف
2⃣ فقط وقتی دوبار گفتن و پرگویی جایز است که شیرینی کلام از بین نرفته باشد.
مردم سنجیده کم گویند حرفی را دوبار/
میشود قند مکرر گرچه از تکرار حرف
3⃣ وقتی گوش شنوایی نیافتی، گفتن حرف خوب، ذبح کردن آن است.
تخم قابل را زمین شور باطل می کند/
پیش دلهای سیه صائب مکن اظهار حرف
🔻جمله ۸🔻
💠 و مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ
۸. کسی که خطای او از پرحرفی زیاد باشد حیاری او را کم می کند.
🟢رابطه ی کثرت گناه و کم شدن حیا.
انسان تا زمانى كه گناه نكرده يا خطايى از او سرنزده از انجام آن گناه يا خطا شرم دارد؛ اما هنگامى كه تكرار شد، شرم او فرو مى ريزد. به تجربه ثابت شده است افراد بى بندوبار براثر فزونى گناه، حيا و شرم را از دست مى دهند و از انجام دادن آن گناه در انظار مردم باكى ندارند.
🟠معنای حیا:
حیا به معنای خودداری از انجام دادن کارهای زشت به سبب ترس از سرزنش شدن است.
در واقع حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشا آن ترس از سرزنش دیگران است.
🔴 بین خجالت و حیا تفاوتی وجود دارد،
اگر چه حیا و خجالت هر دو به معنای شرمساری است ولی تفاوت حیا وخجالت در آن است که حیا پیش از عمل است و خجالت پس از عمل ناشایست.
اگرچه حیا جزء فضائل اخلاقی است ولی شرم و کم رویی از بیانحق جزء رذائل اخلاقی به حساب می آید.
🔻نکته:
در روایات عواملی برای کم کردن یا از بین بردن حیا مطرح شده است:
1⃣ زیاد حرف زدن:
یکی از عواملی که حیا را از بین میبرد، کثرت خطاست. و کثره خطا از کثرت کلام ناشی میشود
2⃣ درخواست از دیگران:
امام صادق صلواه الله علیه می فرماید:
طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَيَاءِ
دست نياز به سوى مردم دراز كردن، عزّت را سلب مى كند و حيا را مى برد .
🔻جمله ۹🔻
💠و مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ
۹. کسی که بر اثر خطای زیاد حیای او کم میشود باعث کاهش ورع می گردد.
🔴 بی حیایی و ورع هرگز جمع نمیشوند.
از طرفی کم شدن حیاء به معنای انجام دادن خطاست. از طرفی نیز امیرالمومنین در معنای ورع فرمود:
الوَرَعُ الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ
پارسايى، درنگ كردن به هنگام رو به رو شدن با شبهه است.
ورع یعنی به شبهه ناک هم نزدیک نشویم در حالی که کمبود حیا یعنی انجام دادن خطای مسلّم.
اگر شرم و حيا از بين برود راه انسان به سوى گناه باز مى شود و افراد گنهكار نمى توانند با تقوا باشند.
امام صادق صلواه الله علیه فرمودند:
لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ
ایمان ندارد کسی که حیایی برای او نیست.
🟢 حقیقت ورع، کنترل درونی است.
در دنیای صنعتی امروز تلاش میشود انسان به سبب کنترل های بیرونی مورد مراقبت قرار بگیرد.
با نصب دوربین ها و رصدهای محسوس و نامحسوس.
اگر چه این موارد هم بخشی در مراحل مراقبت و خودنگهداری هستند ولی حقیقت آن است که انسان نیازمند مراقب درونی است که همان تقواست.
❌ بی حیا از انجام هیچ کاری ابا ندارد.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
إنّ آخِرَ ما يَتعَلّقُ بهِ أهلُ الجاهِليَّةِ مِن كلامِ النُّبوّةِ :
آخرين سخنى كه مردمان جاهلى از وحى گرفتند اين است :
إذا لَم تَسْتَحيِ فاصْنَعْ ما شِئتَ
اگر حيا ندارى هر كار خواستى بكن .
امام کاظم علیه السلام در این مورد فرمودند :
ما بَقيَ مِن أمْثالِ الأنْبياءِ عليهم السلام إلاّ كَلِمَةُ :
از مثل هاى پيامبران عليهم السلام جز اين جمله برجاى نمانده است :
«إذا لَم تَسْتَحيِ فاعْمَلْ ما شِئتَ»
اگر حيا نداشتى، هر كارى مى خواهى بكن.
🔻جمله ۱۰🔻
💠 و مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ
۱۰. كسى كه تقوا و ورع او كم شود قلبش مى ميرد.
🟢همانگونه که حیات جسمانی انسان نیازمند فاکتورها و قواعدی است، حیات قلبی نیز شرایطی دارد.
حيات قلب به احساس مسئوليت در پيشگاه خدا و در برابر مردم و وجدان خويش است. قلبى كه احساس مسئوليت نكند و عكس العمل مناسب در مقابل خطا نشان ندهد مرده است و به يقين بى تقوايى سبب مرگ قلب است.
🔴حیات نباتی یا حیات الهی؟!
کسی که نه در مرحله شبهات، نه در مرحله مسلَّمات، دست از خطا نمیکشد؛ هم گناه رسمی را مرتکب میشود ،
و هم شبهه ناک را؛
این شخص به مرتبه ی حیات نباتی هبوط میکند و از حقیقت حیات که تاثیر گذاری است خالی شده است.
🔻نکته:
اگر چه حضرت در این حکمت به طوری بیان کردند که بی توجهی به گناه، عامل مرگ قلب است؛
ولی در نهج البلاغه به طور خاص روی دو گناه دست گذاشته شده است که عامل مرگ قلب هستند:
1⃣ عالمانی که به گناه دنیا طلبی، بدعت گذاری و هواپرستی مبتلا هستند.
در خطبه ۸۷ فرمود:
فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ،
چهره او چهره انسان است، ولى قلبش قلب حيوان.
لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ
راه هدايت را نمى شناسد، تا از آن پيروى کند
وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ
و طريق گمراهى را درک نمى کند، تا از آن بپرهيزد.
وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاء
در حقيقت او مرده اى است در ميان زندگان!
2⃣ کسانی که دچار گناه ترک امر به معروف و نهی از منکر هستند.
حضرت در حکمت ۳۴۷ فرمود:
مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ،
گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه با دست،
فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ
اين ها در حقيقت مردگانى در ميان زندگان هستند.
3⃣ غفلت عامل بی توجهی به خدا و انجام گناه و قلب مرگ است.
حصرت درغرر الحکم فرمود:
مَن غَلَبَت علَيهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ
هر كه غفلت بر او چيره گردد، دلش میمیرد.
⏪در نهج البلاغه و روایات راهکارهایی برای احیا و حیات قلب ذکر شده است که محور مشترک همه ی آنها انجام طاعت و دوری از گناه است.
↩️ موعظه و عمل به خوبی ها:
در نامه ۳۱ فرمود:
أَحْىِ قَلْبَكَ بالْمَوعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ دلت را به موعظه و اندرز زنده بدار و به پارسایى بمیران.
↩️تفکر در خوبی ها:
پیامبر صلواه الله علیه و آله فرمودند:
إنَّ التَّفكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ
انديشيدن، مايه حيات دل شخص با بصيرت است .
↩️خوبی ها را به خود تلقین کنید.
امام مجتبی علیه السلام فرمودند:
قرآن دارای چراغهای نورانی است و شفای دلها ست.
در پرتو قرآن جولان دهيد و صفات قرآنداران را بر خود لازم شماريد ؛
فَإِنَّ اَلتَّلْقِينَ حَيَاةُ اَلْقَلْبِ اَلْبَصِيرِ
زيرا تلقين موجب حيات دل بينا میشود.
🔻جمله ۱۱🔻
💠 و مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ، دَخَلَ النَّارَ
۱۱. كسى كه قلبش بميرد داخل آتش دوزخ مى شود.
افراد گنهكار، پرخطای بی حیا و فاقد احساس مسئوليت، جايى جز دوزخ نخواهند داشت.
🟠 قیاس مرکب:
قیاس مرکب، قیاسی است که از دو یا چند قیاس ترکیب یافته به نحوی که نتیجه بعضی از قیاسها مقدمه بعضی دیگر است و از مجموع آنها مطلوب حاصل میگردد.
در قیاس مرکب، با حذف قیاس های میانی میتوان به نتیجه رسید.
یعنی جمله حضرت اینگونه میشود:
مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ دَخَلَ النَّارَ
با توجه به نکته ای که در مورد قیاس مرکب گفته شد، میتوان فهمید که عامل شروع مرگ قلب و جهنمی شدن، زیاد حرف زدن و بی حساب حرف زدن است.
🟢امیرالمومنین سلام علیه در غرر الحکم می فرماید:
إنْ كانَ فِي الْكَلامِ الْبَلاغَةُ فَفِى الصُّمْتِ السَّلامَةُ مِنَ الْعِثارِ
اگر در سخن گفتن، زيبايى بلاغت باشد، در سكوت، سلامت از لغزش هاست.
و همینطور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
الصَّمْتُ كَنْزٌ وَافِرٌ وَ زَينُ الْحَلِيمِ وَ سِتْرُ الْجَاهِلِ
سكوت گنج بزرگى است وزينت افراد عاقل و پوششى براى جاهل است.
📕درکتاب ميزان الحكمة تحت عنوان «النهى عن كثرة الكلام» آمده از اميرمومنان عليه السلام مى خوانيم:
مَنْ أكْثَرَ أهْجَرَ وَمَنْ تَفَكَّرَ أبْصَرَ
كسى كه پرگوباشد هذيان مى گويد و كسى كه سكوت و تفكر كند بينا مى شود.
🟢کنترل کلام، راه بازگشت به بهشت:
إِنَّ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمَّا كَثُرَ وُلْدُهُ وَ وُلْدُ وُلْدِهِ كَانُوا يَتَحَدَّثُونَ عِنْدَهُ وَ هُوَ سَاكِتٌ
هنگامی كه فرزندان و نوادگان آدم فزونی يافتند آن حضرت را خاموش و ساكت ديدند.
فَقَالُوا يَا أَبَهْ مَا لَكَ لاَ تَتَكَلَّمُ
از او پرسيدند كه چرا سخن نمیگويی؟
فَقَالَ يَا بَنِيَّ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ لَمَّا أَخْرَجَنِي مِنْ جِوَارِهِ
فرمود: آنگاه كه خداوند مرا از درگاهش بيرون راند،
عَهِدَ إِلَيَّ وَ قَالَ أَقِلَّ كَلاَمَكَ
از من پيمان گرفت تا پيوسته خاموشی گزينم،
تَرْجِعْ إِلَی جِوَارِي
تا شايد بار ديگر بر آستان حضرتش بازگردم.
🟠 حرفهای انسان، نامه انسان به خداست.
در سیره امیرالمومنین داریم:
لَمّا مَرَّ برجُلٍ يَتكَلَّمُ بِفُضولِ الكلامِ:
وقتى امیرالمومنین بر مردى گذشت كه زياده گويى مى كرد.
إنّك تُملِي على حافِظَيكَ كِتابا إلى رَبِّكَ فرمود : بدان كه تو بر دو فرشته نگهبان اعمالت نامه ای مینویسی و به سوى پروردگارت مى فرستى ،
فَتَكَلَّمْ بما يَعنيكَ و دَعْ ما لا يَعنيكَ
پس، سخنانى بگو كه برايت سودمند باشد و از سخنان بيهوده دم فرو بند.
اللهم اَنطقنا بالهدی واَلهمنا بالتقوی
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۱۱ . ۵ذیحجه
💢بخش چهارم حکمت ۳۴۹💢
بخش چهارم
وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ؛ وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ؛ وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ؛ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ.
و آن كس كه زشتى هاى مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتى ها را مرتكب شود، پس او احمق واقعى است.
قناعت، مالى است كه پايان نيابد، و آن كس كه فراوان به ياد مرگ باشد در دنيا به اندك چيزى خشنود است، و هر كس بداند كه گفتار او نيز از اعمال او به حساب مى آيد جز به ضرورت سخن نگويد.
🔴خلاصه جلسات قبل:
حضرت در این حکمت پانزده جمله از صفات برجسته ای که انسان باید آنها را در خود ایجاد کند و مراقب آنها باشد را بیان میکند. این صفات و عمل به آنها بسیار تاثیر گذار و سازنده است.
1. هر كه به عيب خود نگريست از نگريستن در عيب ديگران بازماند.
2. هر كه به روزيى كه خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
3. هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
4. هر كه با كارها پنجه درافكند هلاك شود.
5. هر كه خود را به گردابها افكند، غرق گردد.
6. هر كه به جايى ناشايست قدم نهاد، متهم شود.
7. هر كه سخن بسيار گويد، خطايش بسيار شود .
8. وهر كه بسيار خطا كند، شرم و حيايش كم شود.
9. و هر كه كم شرم و کم حيا شود، پارسايى اش كاهش می يابد.
10. و هر كه تقوایش كم شود، دلش بميرد .
11. و هر كه دلش بميرد، به آتش داخل شود.
🔻جمله ۱۲🔻
💠 و مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ كسى كه به عيوب مردم بنگرد و آن را بد بشمارد ولى براى خويش آن را خوب بداند، احمق واقعى است؛
🟢همانگونه که قرآن اهل ناسزاگویی نیست، امیرالمومنین نیز اهل ناسزاگویی نیست بلکه در مقام بیان واقعیت و حقیقت هاست.
اگر قرآن جایی بیان میکند که عده ای از حیوان پایین تر هستند این توهین به آنها نیست بلکه بیان واقعیتی است که اگر انسان از ظرفیت ها و داشته هایش استفاده نکند نزول میکند و به مرتبه حیوانیت میرسد.
🔴علت احمق بودن این افراد چیست؟
اگر کسی دچار تضاد در فکر و عمل شود، حقیقتا احمق است.
این شخص از طرفی میگوید دیگران نباید فلان عمل خلاف را انجام دهد و بلکه بر آنها ایراد میگیرد.
ولی خودش دقیقا همان عمل را انجام میدهد و به آن رضایت دارد.
این تضاد نشان دهنده حماقت است،
زیرا اگر انسان عاقل باشد و مبنا داشته باشد میداند که اگر کاری خلاف و زشت است و مخالف ارزش هاست هم برای دیگران ناپسند است هم برای خود او.
🟠چه بسیاراند این افراد:
متاسفانه كم نيستند كسانى كه
” نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا” ولی ” ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ “.
کم نیستند کسانی که به شدت دچار تضاد هستند.
↩️ همان ها که به بهانه های واهی مال مردم را بالا میکشند وآن را نشانه ی زرنگی خود می پندارند _مثل اختلاس و گران فروشی و جنس کیفیت پایین را به اسم جنس عالی فروختن و…_؛
ولى اگر دیگران دست به مال آنها دراز کنند، داد و فرياد بر مىآورد كه اين چه وضعی است.
↩️ در رانندگی به هیچ قانونی احترام نمی گذارند و به بدترین شکل ممکن رانندگی میکنند ولی اگر دیگران بخواهند از آنها سبقت بگیرند یا مثل خود آنها رفتار کنند بر آشفته میشوند.
↩️ با دیگران بدترین و تندترین برخوردها را دارند و حرفهای ناروا به آنها میزنند و بعد که دیگران ناراحت شدند میگویند آقا شوخی بود!!!! ؛
ولی خودشان این تحمل و ظرفیت را ندارند که کسی با آنها به مراتب پایین تر از همان حرفها را بزند.
🟢عاقل واقعی از منظر امیرالمومنین:
در مکتب امیرالمومنین عاقل واقعى كسى است كه هيچگونه تضادى در ميان افكار و رفتارش وجود نداشته باشد؛
آنچه را بد مى داند براى همه حتى براى خودش بد بداند و آنچه را خوب مى شمرد براى همه از جمله خودش خوب بشمرد.
در نامه ۶۹ به حارث همدانی فرمود:
وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ يَكْرَهُهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ
از هر كاری كه كننده آن انجام دادنش را برای خود مى پسندد و از ديگر مسلمانان ناپسند مى دارد حذر كن.
🔴تعجب امیرالمومنین از افرادی که دچار تعارض و دوگانگی هستند .
در حکمت ۱۲۶ فرمود:
عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ
از بخيل تعجب مىكنم كه به استقبال فقرى مىرود كه از آن گريخته و به غنایی هم که دنبال آن است نمیرسد،
فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ
در دنيا همچون فقيران زندگى مىكند ولى در آخرت بايد همچون اغنيا حساب پس دهد.
علت تعجب حضرت همین رفتار دوگانه و متضاد است که در این افراد وجود دارد.
📙در حالات عبدالملك مروان آمده است كه يزيد را به دليل ويران كردن كعبه در ماجراى ابن زبير ملامت مى كرد؛
اما هنگامى كه خودش به حكومت رسيد وابن زبير را مزاحم خود در منطقه حجاز ديد، حجاج بن يوسف ثقفى را فرستاد تا به او حمله كند. او به كعبه پناه برد. عبدالملك دستور داد خانه خدا را بر سرش ويران كنند و به بهانه مضحكى متوسل شد،
وى مى گفت: هدف من ويران كردن كعبه نبوده، بلكه هدفم دَرهم كوبيدن عبدالله بن زبير بوده است.آرى اينگونه افراد را بايد احمقان تاريخ دانست.
🔻نکته:
حضرت از باب رَدُّ العَجُزِ عَلَی الصَّدر؛ بخش پایانی کلام را دوباره به همان بخش اول بر می گرداند.
در اولین جمله فرمود:
مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ؛
«هرکس به عيب خود نگاه کند از عيب جويى ديگران بازمى ماند»
و در جمله دوازدهم از باب تاکید و تحذیر مجدد فرمود:
وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ
هر كه به عيبهاى مردم بنگرد و آنها را ناخوش دارد، ولى خود مرتكب آنها گردد، بى ترديد احمق است.
🔻جمله ۱۳🔻
💠 و الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ
۱۳. و قناعت، سرمايه اى است فناناپذير.
اين جمله عينآ در حكمت شماره ۵۷ و همچنين ۴۷۵ آمده است .
🟢 قناعت به معناى راضى بودن به حداقل ضروريات زندگى، سبب مى شود كه انسان زندگى بسيار ساده اى داشته باشد. اداره كردن زندگى ساده كار مشكلى نيست در حالى كه افراد حريص هرقدر اموال و امكاناتشان بيشتر شود،
آتش حرصشان تندتر مى گردد و به اين ترتيب همواره در رنج هستند در حالى كه شخص قناعت پيشه زندگى آرام و آسوده اى دارد. پیامبر ص فرمود:
خِيارُ أُمَّتِى الْقانِعُ وَشِرارُهُمُ الطَّامِعُ
بهترين افراد امت من قناعت پيشگان و بدترين آنها طمع كارانند.
🔴 بی نيازى بدون قناعت حاصل نمى شود. در روایت داریم:
مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ
كسى كه قانع باشد به آنچه خدا به او روزى داده است، غنى ترين مردم است.
🔻جمله ۱۴🔻
💠و مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ
۱۴. و آن كسی كه فراوان ياد مرگ كند به اندكى از دنيا راضى مى شود.
🟢آن كسی كه مرگ را فراموش كند و در عالم خيال و پندار، زندگى را جاويد بداند حرص بر او غلبه مى كند و هر چه از دنيا به دست آورد به آن قانع نخواهد بود؛ اما آنكسی كه مى داند ممكن است فردا بانگ رحيل از اين جهان براى او سر داده شود و يا به تعبير ديگر پايان عمر خود را در هر لحظه امكانپذير مى بيند به مقدارى كه نياز دارد راضى مى شود،
و از حرص و طمع بازمى ماند.
مشکل عمده ما آن است که باور و اعتقادی به مردن و رفتن نداریم، تا وقتی باور به مرگ نیاید روند اصلاح مشکلات روحی و روانی انسان آغار نخواهد شد.
📕 در روایت داریم يكى از ياران امام باقر عليه السلام عرض كرد:
حديثى براى من بيان كنيد كه از آن بهره مند شوم. امام عليه السلام فرمود:
أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلاَّ زَهِدَ فِى الدُّنْيا
زياد به ياد مرگ باش، چراكه هيچ انسانى فراوان ياد مرگ نمى كند مگر اينكه نسبت به زرق و برق دنيا بى اعتنا مى شود.
🔴آثار عجیب یاد مرگ در زندگی انسان:
مرحوم علامه مجلسى نيز در بحارالانوار از امام صادق روایت نقل میکند:
ذِكْرُ الْمَوْتِ يمِيتُ الشَّهَواتِ فِى النَّفْسِ
ياد مرگ، شهوت هاى سركش را در درون آدمى مى ميراند.
وَيقْلَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ
ريشه هاى غفلت را از دل بر مى كَند،
وَيقَوِّى الْقَلْبَ بِمَواعِدِ اللَّهِ
قلب را به وعده هاى الهى نيرو مى بخشد.
وَ يرِقُّ الطَّبْعَ
به طبع آدمى نرمى و لطافت مى دهد،
وَ يَكْسِرُ أَعْلامَ الْهَوى
نشانه هاى هواپرستى را دَرهم مى شكند،
وَيطْفِى نارَ الْحِرْصِ، وَيحَقِّرُ الدُّنْيا
آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر انسان كوچك مى كند،
وَهُوَ مَعْنى ما قالَ النَّبِى صلي الله عليه و آله فِكْرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ
و اين است معناى سخنى كه پيغمبر صلي الله عليه و آله فرموده: يك ساعت فكر كردن از يك سال عبادت بهتر است.
🟢 یاد مرگ به هم زننده بازی دنیا طلبی است. حضرت در خطبه ۹۹ فرمود:
أَلَا فَاذْكُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ
به هوش باشيد! در آن هنگام که با شتاب به سراغ اعمال زشت مى رويد، نابود کننده لذّات و برهم زننده خواسته ها و قطع کننده آرزوها را به ياد آوريد.
یاد مرگ گناه را در کام انسان تلخ میکند و آن شور و اشتیاق رفتن به سمت گناه را از انسان میگیرد.
🔻نکته:
باز حضرت در اینجا پیوند برقرار میکند بین یکی از جملات ابتدایی حکمت،
و جمله ۱۳ و ۱۴:
مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
در این جمله حضرت انسان را دعوت میکند به ” رضایت” و تاسف نخوردن برای از دست داده ها.
وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ + مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ
و در این دو جمله میفرماید ” خیال نکند مال، پول و شهرت و … است”؛
حقیقت مال “قناعتی” است که در درون انسان قرار دارد.
و برای اینکه به مرحله ی رضایت برسید و از زیاده خواهی ها دست بردارید باید یاد مرگ و توجه به معاد در زندگی شما یک اصل اساسی شود.
🔻جمله ۱۵🔻
💠 و مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ
آن كسی كه بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مى شود سخن كم مى گويد مگر در آنجا كه به او مربوط است.
❌سخن باد هوا نیست.
بسيارند كسانى كه هرچه بر سر زبانشان آمد مى گويند و چنين مى پندارند كه سخن، باد هواست و جايى ثبت نمى شود. در حالى كه سخنان انسان سرنوشت سازترين اعمال اوست و بخش عظيمى از گناهان كبيره به وسيله زبان انجام مى شود، همانگونه كه بخش عظيمى از طاعات با زبان است.
🟢زبان، كليد خوشبختى ها و بدبختى هاست.
چگونه ممكن است انسان سخنش را جزء اعمالش نداند؟
در حالی که قرآن میفرماید:
《مَّا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛ ق – ۱۸》
انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر اينكه همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت و ضبط آن است.
🔴 ما شوخی بگیریم، خدا جدی میگیرد.
وقتی یک حرف و کلام که همان عقد نکاح و ازدواج است میتواند بین دو نامحرم، محرمیت ایجاد کند. و دو غریبه را به نزدیک ترین افراد تبدیل کند؛
وقتی یک حرف و کلام که همان عقد بیع است میتواند اموال مردم را جابجا کند و کالای شخصی به شخص دیگر انتقال پیدا کند؛
چرا فکر میکنیم حرف ها هیچ تاثیری ندارند، جوک ها و شوخی ها و غیبت ها و تهمت ها و… اثر ندارند؟!!!!
در قیامت مشخص میشود آنچه را ما شوخی میگرفتیم، خدا جدی میگیرد.
⏪روایات در باب توجه به سخن و کلام فراوان هستند.
↩️ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم :
مَن لم یَحسُبْ کلامَهُ مِن عَمَلِهِ کَثُرَت خَطایاهُ وحَضَرَ عَذابُهُ
كسى كه گفتارش را از كردارش به شمار نياورد، گناهانش بسيار شود و عذابش حاضر و آماده گردد.
↩️ امیرالمومنین سلام الله علیه:
کلامُکَ مَحفوظٌ علَیکَ مُخَلَّدٌ فی صَحیفَتِکَ ، فاجعَلْهُ فیما یُزلِفُکَ
گفته هایت محفوظ است و از نامه عملت محو نمی شود پس سخنی بگوی که تورا به خدا نزدیک کند و بپرهیز.
↩️ امیرالمومنین صلواه الله علیه:
مَن عَلِمَ أنّهُ مُؤاخَذٌ بقولِهِ فَلْیُقَصِّرْ فی المَقالِ
کسی که یقین داشته باشد بر اساس گفته هایش مواخذه خواهد شد، کمتر سخن میگوید.
🔻نکته:
حضرت برای اینکه به اهمیت بحث کلام توجه کافی داده باشند، در انتهای کلام دوباره ارجاع میدهند به همان مطلب قبلی. در بحث قبل در قالب یک قیاس مرگ فرمود:
وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ دَخَلَ النار
و در این بخش پایانی دوباره میفرمایند:
وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ
كسى كه بداند گفتار او در شمار كردار اوست [و بازخواست مى شود]، گفتارش جز در موارد مفيد، اندك میشود.
↕️خلاصه حکمت ۳۴۹:
پانزده جمله طلایی که صفت مومنین باشد.
۱. مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ
انسان عیب های زیادی دارد، باید مراقب خود بود.
۲. وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
به رزاقیت خدا و روزی مخصوص خودمان اعتماد کنیم تا آرام باشیم.
۳. وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
ظلم به خود انسان بر میگردد.
۴. وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
باید دنبال پیدا کردن راه های آسان بود.
۵. وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ
بی گدار به آب زدن غرق شدن دارد.
۶. وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ
اگر در جایگاه بدی رفتیم، اتهام ها را از چشم خودمان ببینیم.
۷. وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ،
پر حرفی در خطا کاری سردر می آورد.
۸. وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ،
و انسان را بی حیا میکند،
۹. وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ،
پر حرفی ورع را کم میکند.
۱۰. وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ،
وکمی ورع قلب را می میراند.
۱۱. وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
تا بالاخره انسان را جهنمی کند.
۱۲. وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ
حماقت همان تضاد درونی است، هم چیزی را خوب بدانی و هم بد.
۱۳. وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ
بهترین سرمایه، نخواستن و طلب نکردن است.
۱۴. وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ
کسی که بداند رفتنی است، دنبال جمع کردن نیست.
۱۵. وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ
چون حرفهای ما حساب میشوند، پس باید مراقب گفتار باشیم.
غفر الله لنا و لکم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۳ . ۲۶ذیقعده
💢بخش اول حکمت ۳۴۹ 💢
بخش اول
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ؛ وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ؛ وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه در عيب خود بنگرد از عيب جويى ديگران باز ماند، و كسى كه به روزى خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگين نباشد، و كسى كه شمشير ستم بر كشد با آن كشته شود،
🔺 حضرت در این حکمت پانزده صفت از صفات برجسته ای که انسان باید آنها را در خود ایجاد کند و مراقب آنها باشد را بیان میکند. این صفات و عمل به آنها بسیار تاثیر گذار و سازنده است.
🔻صفت ۱🔻
💠و قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ هركس به عيب خود بنگرد از عيبجويى ديگران بازمى ماند.
🔴 بى شك انسان بى عيب غير از معصومان وجود ندارد. بعضى عيوب كمترى دارند و بعضى بيشتر،
بنابراين عقل و درايت ايجاب مى كند انسان به جاى اينكه به عيب ديگران بپردازد به اصلاح عيب خويش بپردازد.
اصولاً كسى كه به اصلاح عيب خويش مى پردازد مجالى براى عيب جويى ديگران نمى بيند واگر مجالى هم داشته باشد شرم مى كند و به خود مى گويد: من با داشتن اين عيوب چگونه به عيب جويى ديگران بپردازم. درخطبه ۱۷۶ فرمود :
طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيبُهُ عَنْ عُيوبِ النَّاسِ خوشا به حال كسى كه اشتغالش به عيوب خود، او را از اشتغال به عيوب مردم بازدارد.
اميرمومنان على عليه السلام در حديث ديگرى مى فرمايد:
أَعْقَلُ النّاسِ مَنْ كانَ بِعَيْبِهِ بَصيراً وَعَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ ضَريراً
عاقل ترين مردم كسى است كه بيناى عيب خود باشد و كور از عيب ديگران.
🟢امام صادق سلام الله علیه فرمود :
ثَلاثَةٌ فِى ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ
سه گروه در سايه عرش خدا در روز قيامت هستند در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .
رَجُلٌ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ
كسانى كه عدالت را درمورد حقوق خود با ديگران رعايت مى كنند.
وَ رَجُلٌ لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلاً وَ لَمْ يُوَخِّرْ رِجْلاً أُخْرَى حَتَّى يعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ رِضًى أَوْ سَخَطٌ
و كسانى كه گامى جلو و گامى به عقب نمى گذارند مگر اينكه بدانند رضاى خدا در آن است يا خشم او.
وَرَجُلٌ لَمْ يعِبْ أَخَاهُ بِعَيبٍ حَتَّى ينْفِى ذَلِکَ الْعَيبَ مِنْ نَفْسِهِ
و كسانى كه هيچ عيب را بر برادر خود نگيرند مگر اينكه نخست آن عيب را از خود دور سازند.
فَإِنَّهُ لا ينْفِى مِنْهَا عَيباً إِلاَّ بَدَا لَهُ عَيبٌ آخَرُ وَكَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلاً بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ
زيرا انسان هيچ عيبى را برطرف نمى سازد مگر اينكه عيب ديگرى از خودش براى او ظاهر مى شود و اين كار او را از پرداختن به عيوب ديگران بازمى دارد.
🟠حضرت درحکمت ۳۵۳ فرمود:
أَكْبَرُ الْعَيْبِ، أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ. بزرگترين عيب آن است كه آنچه را در خود توست براى ديگران عيب بشمارى.
اگر فرض کنیم دو نفر یک عیب را دقیقا مثل هم دارند، حضرت میفرماید عیب تو از عیب دیگری بزرگ تر است
(با اینکه هر دو یک عیب و به یک اندازه هستند) علت آن است که این شخص علاوه بر عیب خودش یک روحیه عیب جویی دارد که این هم میشود عیب دوم و عیب را بزرگتر میکند.
🔴سزاوار و سزاوارترین افراد به پرده پوشی عیوب افراد است.
در نامه ۵۳ فرمود:
فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا
در غالب مردم عيوبى وجود دارد که از نظرها پنهان است و والى از همه سزاوارتر است که آنها را بپوشاند،
فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا
بنابراين لازم است عيوبى را که بر تو پنهان است آشکار نسازى.
فَإِنَّمَا عَلَيْکَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَکَ، وَاللهُ يَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ
وظيفه تو تنها اين است که آنچه را بر تو ظاهر گشته اصلاح کنى و آنچه از تو مخفى مانده خدا درباره آن داورى مى کند.
فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِکَ
تا آنجا که در توان دارى عيب پوشى کن تا خدا عيوب تو را که دوست دارى از رعيتت پنهان باشد، بپوشاند.
حاکم سزاورترین است، ولی همه مردم نیز در پوشاندن عیوب دیگران وظیفه دارند.
ثمره پرده پوشی از عیوب دیگران به خود انسان بر میگردد و خدا پرده پوشی میکند بر عیوب انسان.
🔻نکته:
انسان در هر مرحله ای که باشد، جا برای رشد دارد و پر از عیوب است.
فاصله ی بین هدف با چیزی که الان هستیم، عیوب ماست.
عیوب منحصر به گناه نیست؛ مدارج معنوی که هنوز به آنها نرسیده ایم نیز عیوب ما هستند.
درحکمت ۲۵۷ فرمود:
يَا كُمَيْلُ مُرْ أَهْلَكَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ الْمَكَارِمِ، وَ يُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ اى كميل! خانوادهات را دستور ده كه روزها در كسب فضايل و مكارم بكوشند وشامگاهان در انجام حوائج مردمى كه در خوابند تلاش كنند..
📙به تعبیر اقبال لاهوری:
به ضرب تیشه بشکن بیستون را /
که فرصت اندک و گردون دو رنگ است
باید با تیشه و ابزار سختکوشی بیستون را بشکنیم، زیرا زمان کم و دنیا ناپایدار است.
حکیمان را در این اندیشه بگذار/
شرر از تیشه خیزد یا ز سنگ است
فقط افراد حکیم و دانا هستند که میدانند جرقه وقتی حاصل میشود که تیشه ی سخت با کوه سخت برخورد میکند.
یعنی هم انسان باید سفت و محکم باشد، هم راه باید سختی و مشثقت داشته باشد تا جرقهی رشد و کمال روشن شود.
🔻صفت ۲🔻
💠 و مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
و هركس به آنچه خدا به او روزى داده راضى شود، بر آنچه از دست داده اندوهناك نمى گردد.
🟢 بسيارند كسانى كه پيوسته به دليل از دست دادن اموال يا مقامات خود، گرفتار غم و اندوهند و با اينكه زندگى نسبتآ مطلوبى دارند غم و اندوه همچون طوفانى زندگى آنها را مشوش مى سازد، در حالى كه اگر قناعت پيشه مى كردند و به آنچه خدا به آنها داده بود راضى مى شدند، غم و اندوه از صفحه دل آنها برچيده مى شد و زندگى خوب و آرامى داشتند.
📙علامه شوشتری میفرماید:
“مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ” لِأَنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّ مَا فَاتَهُ لَمْ یَکُنْ رِزْقَهُ، فَلِمَ هُوَ یَحْزَنُ؟
زیرا او میداند آنچه از دستش رفته، روزی او نبوده است؛ پس چرا اندوهگین شود؟
انسان بايد بداند بسيارى از امورى كه از دست مى رود هيچگاه مقدر نبوده است كه نصيب وى شود، پس چرا براى آنچه براى انسان مقدر نيست غمگين گردد.
🟠گوارایی زندگی به رضایت است.
حضرت در غرر الحکم فرمود:
إِنّ أَهْنَأَ النّاسِ شَيْئَا مَنْ كانَ بِما قَسَّمَ اللّهُ لَهُ راضِيا
آن كسی كه به قسمتى كه خدا براى او معيّن كرده، راضى است، گواراترين زندگى را دارد.
🔴آسایش دو گیتی وقت رضای مولاست. در غرر الحکم فرمود:
اِرْضِ تَسْتَرِحْ
راضى باش، آسوده خواهى بود.
در تمام نهج البلاغه، این چند جمله نیز در ادامه کلام حضرت آمده است:
مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ هر کس به روزی خدا راضی باشد، بر آنچه از دستش رفته اندوهگین نشود،
وَمَنْ رَضِيَ بِقِسْمِ اللَّهِ لَهُ لَمْ يَأْسَفْ عَلَى مَا فِي يَدِ غَيْرِهِ
و هر کس به قسمت الهی برای خود خشنود باشد، بر آنچه در دست دیگران است افسوس نخورد،
وَمَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْيَسِيرِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْعَمَلِ
و هر کس از خدا به روزی اندک راضی باشد، خداوند از او به عمل کم راضی خواهد بود.
🔻نکته:
برخی غصهها، مشکلی را که حل نمیکند هیچ، مشکلات جدید نیز ایجاد میکنند.
از دست رفته ها را حرص خوردن نه تنها از دست رفته ها را بر نمی گرداند بلکه برخی نعمت های دیگر را نیز از انسان سلب میکند.
🔴دنیا زدگی ، لذت محبت را از کام میبرد. در حدیث قدسی خداوند به حضرت داود فرمود:
مَا لِأَوْلِيَائِي وَ اَلْهَمَّ بِالدُّنْيَا
اوليای من چه کار دارند با غم و غصه ی دنیایی؟،
إِنَّ اَلْهَمَّ يُذْهِبُ حَلاَوَةَ مُنَاجَاتِي مِنْ قُلُوبِهِمْ
زيرا علاقه به دنيا، شيرينی مناجات مرا از دلهای آنان بيرون میكند.
يَا دَاوُدُ ، إِنَّ مَحَبَّتِي مِنْ أَوْلِيَائِي أَنْ يَكُونُوا رُوحَانِيِّينَ لاَ يَغْتَمُّونَ.
ای داود، من میخواهم اوليای من روحانی باشند كه امور دنيا نتواند آنها را غمناك و متأثر كند.
🟢هفت ثمره تلخ حرص و علاقه به دنیا: امام صادق علیه السلام فرمود:
اَلْحَرِيصُ بَيْنَ سَبْعِ آفَاتٍ صَعْبَةٍ
حريص گرفتار هفت آفت است و هر كدام از اين آفتها،در نهايت صعب و دشوارى است.
فِكْرٍ يَضُرُّ بَدَنَهُ وَ لاَ يَنْفَعُهُ
۱. فكر جمع کردن مقدار بیشتری از دنیا كه ضرر به آخرت دارد و نفع به دنيا ندارد.
وَ هَمٍّ لاَ يَتِمُّ لَهُ أَقْصَاهُ
۲. غم و غصه ای که انتها و پایانی ندارد.
وَ تَعَبٍ لاَ يَسْتَرِيحُ مِنْهُ إِلاَّ عِنْدَ اَلْمَوْتِ
۳. سختی و رنجی که هرگز راحتی با آن نیست مگر با آمدن مرگ.
وَ يَكُونُ عِنْدَ اَلرَّاحَةِ أَشَدَّ تَعَباً
۴. و تازه با آمدن مرگ هم سختی های او شروع میشود.
وَ خَوْفٍ لاَ يُورِثُهُ إِلاَّ اَلْوُقُوعَ فِيهِ
۵. و ترس همیشگی برای از دست دادن سرمایه و دزدیده شدن و… که راهی نیز ندارد و برای سود بیشتر باید این ترس را بپذیرد.
وَ حُزْنٍ قَدْ كَدَّرَ عَلَيْهِ عَيْشَهُ بِلاَ فَائِدَةٍ
۶. حزن و نگرانی همیشگی که اجازه لذت بردن از زندگی را به او نمیدهد.
وَ حِسَابٍ لاَ مَخْلَصَ لَهُ مَعَهُ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ تَعَالَى إِلاَّ أَنْ يَعْفُوَ اَللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ
۷. حساب و کتاب اموال و بدهی و دارایی ها که برای او همیشگی است و این حساب و کتاب او را از توجه به حساب قیامت غافل کرده و مستوجب عذاب است.
وَ عِقَابٍ لاَ مَفَرَّ لَهُ مِنْهُ وَ لاَ حِيلَةَ
و سرانجام دنیا طلبی عقاب و عذاب است که راه فرار از آن وجود ندارد.
🔻صفت ۳🔻
💠 و مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
و آن كسی كه تيغ ستم بركشد سرانجام خودش با آن كشته مى شود.
🔴از مطالب قطعی و غیر قابل تردید در نهج البلاغه آن است که هر کسی ظلمی مرتکب شود، جزای آن ظلم را در همین دنیا خواهد دید. و در قیامت نیز جزای ظالم قطعی و سنگین است.
🟢 اگرچه حضرت وعده کشته شدن ظالم با همان آتشی که روشن کرده است را داده است:
برخی شارحان این جمله را از باب تغلیب میدانند. یعنی بسیاری از موارد اینگونه است.
برخی نیز می فرمایند این قانون همیشگی و همگانی است اگر چه انسان ها نتوانند آن را درک کنند و از حیطه ی علم آنها خارج باشد.
🟠 از هر دست بدهی از همان دست می گیری.
در حالات «ابومسلم خراسانی» آمده است كه او قریب ششصدهزار نفر را به طور غافلگيرانه و ناجوانمردانه و توأم با شكنجه به قتل رسانيد. هنگامى كه منصور دوانيقى خواست او را به قتل برساند اين دو شعر را براى او خواند.
زَعَمْتَ أَنَّ الدِّينَ لا يَنْقَضي
فَاسْتَوْفِ بِالْكَيْلِ أبا مُجْرِمٍ
گمان كردى كه دِين ادا نمى شود. اى ابومجرم!
با همان پيمانه اى كه به ديگران مى نوشاندی دريافت دار!
اشْرَبْ بِكَأسٍ كُنْتَ تَسْقي بِها
اَمَرَّ فِي الْحَلْقِ مِنَ الْعَلْقَمِ
از همان جامى بنوش كه با آن تلخ ترين آب ها را به ديگران مى دادى.
📙ظالم به همان ظلمی که کرده است مبتلا میشود.
در تاریخ داریم هنگامى كه چند ماه پس از خلافت متوكل عباسى، او بر بر محمد بن عبدالملك که از وزرای معتصم و الواثق بالله بود خشمگین شد.
محمد بن عبدالملک در زمان وزارتش تنورى از آهن ساخته بود ودرون آن ميخهايى كار گذاشته بود؛ ميخهايى تيز همچون سوزن و به اين وسيله مخالفان خود را شكنجه مى كرد و مى كشت. متوكل دستور داد خودش را در همان تنور بيندازند.
محمد بن عبدالملک وقتی در آن تنور بود دو بیت شعر برای متوکل نوشت:
هِىَ السَّبِيلُ فَمِنْ يَوْم إلى يَوْمٍ
كَأنَّهُ ما تَريکَ الْعَيْنُ فِي النَّوْمِ
اين راهى است كه هر روز رونده اى دارد و شبيه چيزى است كه انسان در خواب مى بيند.
لا تَجْزِعَنَّ رُوَيْدآ إنَّها دُوَلٌ
دُنْيا تُنَقِّلُ مِنْ قَوْمٍ إلى قَوْمٍ
بى تابى نكن، آرام باش اينها حكومت هايى است دنيوى كه از گروهى به گروه ديگر منتقل مى شود.
او نوشته بود من به جزای کارهای خودم رسیدم و در همان تنوری که دیگران را عذاب کردم، عذاب شدم.
هنگامى كه فرداى آن روز اين نامه به دست متوكل رسيد كمى متنبه شد و دستور داد او را از آن تنور خارج كنند. وقتى به سراغ او آمدند مرده بود و حبس او در آن تنور چهل روز به طول انجاميد.
چاه مکن بهر کسی…/
🟢 امیرالمومنین به فرزندش امام حسين عليه السلام ضمن نصايح فراوانى فرمود:
وَمَنْ حَفَرَ بِئْراً لاَِخِيهِ وَقَعَ فِيهَا
كسى كه چاهى براى ديگران حفر كند سرانجام خودش در آن چاه خواهد افتاد.
🔻نکته:
خداوند عالم طبیعت را با شعور و فهم خلق کرده است و عالم از ظالم انتقام میگیرد.
یک آجر غصبی انتقام میگیرد.
حضرت درحکمت ۲۴۰ فرمود:
الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ، رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا.
سنگ غصبى در بناى خانه، در گرو ويرانى آن است.
شمشیر ظالم، انتقام میگیرد.
درحکمت ۳۴۹ فرمود:
مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
🟢 آسمان و زمین انتقام میگیرد.
خطبه ۱۴۳ در جزیان نماز استسقاء فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ الْأَرْضَ الَّتِي تُقِلُّكُمْ وَ السَّمَاءَ الَّتِي تُظِلُّكُمْ مُطِيعَتَانِ لِرَبِّكُمْ
آگاه باشيد زمينى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سايه افکنده، هر دو مطيع فرمان پروردگار شما هستند.
📕داستان عجیبی از حضرت دانیال نبی:
سید هاشم بحرانی در تفسیر البرهان، علامه مجلسی در بحار و مرحوم جزایری در قصص الانبیاء آورده اند که حضرت دانیال هم دوره بود با بُخت النصر که حاکم ظالمی بود.
↩️بخت النصر جناب دانبال را به زندان عمیقی انداخته بود و شیری ماده ای نیز با او همراه کرده بود.
در عین تعجب میدیدند که شیر گرسنه خاک می خورد و کاری به دانیال ندارد.
↩️یک وقتی بخت النصر خوابی دید که همه معبران از تعبیر او عاجز شدند و دانیال را خواست.
دانیال نبی گفت هم خوابت را برای تو میگویم هم تعبیرش را
جناب دانیال فرمود:
رَأَيْتَ كَأَنَّ رَأْسَكَ مِنْ كَذَا وَ صَدْرَكَ مِنْ كَذَا قَالَ هَكَذَا رَأَيْتُ
خواب دیدی كه سرت از آهن و پاهايت از مس و سينهات از طلا پر شده است. او گفت همینطور است.
فَمَا ذَاكَ
تعبیر خوابمم چیست؟!
فَقَالَ ذَهَبَ مُلْكُكَ وَ أَنْتَ مَقْتُولٌ إِلَى ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ
گفت: بعد از سه روزی میمیری و حکومت از تو گرفته میشود.
بخت النصر گفت:
إِنَّ عَلَيَّ لَسَبْعَ مَدَائِنَ عَلَى بَابِ كُلِّ مَدِينَةٍ حَرَسٌ
من هفت شهر دارم که در ورودی هر شهر نگهبانانی است
وَ مَا رَضِيتُ بِذَلِكَ حَتَّى وَضَعْتُ بُطَّةً مِنْ نُحَاسٍ عَلَى بَابِ كُلِّ مَدِينَةٍ
و مرغابی های پیری را بر در شهر آویزان کرده ام
لاَ يَدْخُلُ غَرِيبٌ إِلاَّ صَاحَتْ
که با دیدن افراد غریبه به فریاد در میآیند.
↩️بخت النصر فرزندى نداشت و پسرى را به فرزندى پذيرفته بود و علاقۀ بسيارى به او داشت . در شب سومی که وعده ی مرگ به او داده شده بود ؛
بخت النصر شمشيرش را به پسر خواندهاش داد تا هرجنبندهاى را كه ديد بكشد ولى آن پسر بخت نصر را كشت و به زندگىاش پايان داد.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۵ . ۲۸ذیقعده
💢بخش دوم حکمت ۳۴۹ 💢
بخش دوم
وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ؛ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ؛ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ
و آن كس كه در كارها خود را به رنج اندازد خود را هلاك سازد، و هر كس خود را در گردابهاى بلا افكند غرق گردد، و هر كس به جاهاى بدنام قدم گذاشت متّهم گرديد.
🔵خلاصه جلسه قبل:
مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ، وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ، وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
امیرالمومنین سلام الله علیه در مورد صفت مومنین ۱۵ صفت در این حکمت فرمودند :
۱. هر كه به عيب خود نگريست از نگريستن در عيب ديگران بازماند.
۲. هر كه به روزيى كه خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
۳. هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
🔻 صفت ۴ 🔻
💠 و مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
كسى كه با کارهای سخت روبرو شود ، به هلاکت می افتد.[عَطِبَ]
[«كابد» از ماده «مكابدة» به معنى درگير شدن سخت با كارى است.]
⏪اين گفتار حكيمانه چند تفسير دارد:
1⃣ با پیشبینی و آمادگی وارد کارهای سخت شویم.
انسان هنگامى كه مى خواهد به سراغ كارهاى مهم وسخت برود بايد پيشبينى هاى لازم و مقدمات كار را از هر نظر فراهم كند. در غير اين صورت گرفتار مى شود و به هلاكت مى رسد.
2⃣ اگر در کارها گره ایجاد شد، لجاجت نکنیم.
انسان چون به سراغ كارى مى رود در صورتى كه با مشكلات سخت يا بن بست ها روبرو شد نبايد اصرار ورزد و لجوجانه ادامه دهد كه مايه هلاكت اوست.
3⃣ تا وقتی راه آسان هست، چرا رفتن مسیر سخت؟!
در بسیاری از موارد، هدف انسان رسیدن به نتیجه ی مطلوب است و در خود آن مسیر هیچ مزیتی نیست.
وقتی میتوان به دانش آموز یک راه حل آسان برای حل معادلات یاد داد، چرا او را به زحمت و سختی بیندازیم.
وقتی راه کوتاه هست، چرا راه بلند.
وقتی راه آسان هست چرا انتخاب راه سخت؟
🟢 راه های نزدیکتر و آسانتر هست، باید آنها را پیدا کرد و از آن مسیرها رفت تا زودتر و با خستگی کمتری به هدف رسید وگرنه اگر مسیر طولانی شد و کار سنگین، انسان در میانه راه می ماند و درمانده میشود.
🔻نکته:
آسان کردن مسیر چگونه ممکن است؟!
1⃣ یک راه استفاده از تکنولوژی است.
انسان میتواند با استفاده از ابزار صنعتی، با استفاده از وسایل تکنولوژی، با استفاده از هوش مصنوعی و… کارها را بر خودش آسان تر کند.
2⃣ یک راه توفیق و معنویت است.
قرآن کریم میفرماید:
《فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ؛ لیل – ۵ 》
اما کسی که ثروتش را در راه خدا انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت.
《وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ》
و وعده نیکوتر را که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است باور کرد.
《فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ 》
پس به زودی او را برای راه آسانی که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست آماده می کنیم.
🟢 شفاعت خوبان و دستگیری نیکان راه را نزدیک میکند. درحکمت ۶۳ فرمود:
الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ.
شفاعت كننده بال و پَرِ طلب كننده است.
🔴باید با مرکب شب و نماز شب حرکت کرد. امام عسکری سلام الله علیه فرمود :
إنَّ الوُصولَ إلَى اللّه ِ عَزَّوجلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ إلّا بامتِطاءِ اللَّيلِ
رسيدن به خداوند عز و جل سفرى است كه جز با نشستن بر مركب شب، پيموده نشود.
به تعبیر جناب صائب:
مشکلی نیست که همت نکند آسانش/
بارها در دل شب فیض سحر یافته ام
🟠توفیقات دو برابری نصیب شدن.
حضرت درحکمت ۱۳۵ فرمود:
مَنْ أُعْطِيَ أَرْبَعاً لَمْ يُحْرَمْ أَرْبَعاً؛
کسی که چهار کار را انجام دهد، از چهار کار محروم نمیشود.
مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ لَمْ يُحْرَمِ الْإِجَابَةَ،
فردی که دعا کند ، از اجابت محروم نمیشود.
وَ مَنْ أُعْطِيَ التَّوْبَةَ لَمْ يُحْرَمِ الْقَبُولَ،
فردی که توبه کند، از قبول آن محروم نمی گردد.
وَ مَنْ أُعْطِيَ الِاسْتِغْفَارَ لَمْ يُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ،
فردی که طلب استغفار کند، از مغفرت محروم نمیشود.
وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ لَمْ يُحْرَمِ الزِّيَادَةَ.
فردی که شکر بجا آورد از زیادتی محروم نمی گردد.
هر که یکی از موارد بالا را انجام دهد، به طور خودکار او را جلو می اندازند و به دومی نیز میرسد.
🟢 خوش نیت بودن.
امام صادق سلام الله علیه فرمود:
إنّما قَدَّرَ اللَّهُ عَونَ العِبادِ على قَدرِ نِيّاتِهِم در حقيقت، خداوند يارى خود به بندگان را به اندازه نيّتهاى آنان قرار داده است. فمَن صَحَّت نِيَّتُهُ تَمَّ عَونُ اللَّهِ لَهُ
پس هركه نيّتش درست باشد، يارىخدا به او كامل رسد ،
ومَن قَصُرَت نِيَّتُهُ قَصُرَ عَنهُ العَونُ بقَدرِ الّذي قَصُرَ
و هركه نيّتش كاستى داشته باشد، يارى خدا نيز به همان اندازه كاستى نيّت او، از وى كاسته شود.
وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
🔻صفت ۵🔻
💠 و مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ
و هركس خود را در گرداب هاى خطرناك بيفكند غرق مى شود.
وارد شدن در هر کاری علاوه بر آمادگی و مقدمه سازی، نیاز دارد به سنجش شرایط و محیط.
کسی که با لباس نامناسب به دل آتش بزند خواهد سوخت.
کسی که بدون تجهیزات بخواهد قله های بلند را فتح کند، یا سقوط میکند یا یخ میزند.
❌شجاعت آری، تهوّر ممنوع:
شجاعت صفت بسيار پسنديده اى است؛ ولى تهوّر صفت زشت و ناپسندى است، چراكه شجاعت را در غير مورد، صرف كرده است.
شجاعت به این نیست که ما را به گردابی بکشانند و چون توان مقابله با جریان آب را داریم، خود را به نابودی بکشانیم.
شجاعت آن است که ما زمین کارزار را به جایی بیاوریم که طاقت و توان ایستادگی و مقابله را داشته باشیم. درحکمت۴ فرمود:
الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ
صبر شجاعت است.
شجاعت با تهوّر متفاوت است.
شجاعت یعنی خود را در گرداب هلاک کننده نینداز بلکه مشکلات را به جایی بکش که توان استقامت داشته باشی.
❌در بیع و غیر بیع باید ازگردابهای خطرناک دوری کرد.
در فقه اسلامى نيز طبق حديث معروف:
“نَهَى النَّبِىُّ عَنِ الْغَرَرِ”يا “نَهَى النَّبِىُّ عَنْ بَيْعِ الْغَرَرِ”
پيغمبر اكرم از انجام كارهاى مجهول و خطرناك ومعاملاتى كه اينگونه باشد نهى كرده است.
بسيارند كسانى كه در معاملات،
يا ثمن مجهول است يا مثمن و يا شرايط مبهم يا وضع بازار تيره و تار است وارد مى شوند وتمام سرمايه خود را از كف داده، به فقر مبتلا مى گردند.
شاعر عرب مى گويد:
مَنْ حارَبَ الاْيّامَ أَصْبَحَ رُمْحُه/
قَصِدآ وَ أَصْبَحَ سَيْفُهُ مَفْلولاً
كسى كه به جنگ حوادث بى مطالعه برود ،
نيزه اش مى شكند و شمشير او كند مى شود.
🔻نکته:
خود را با ترس روبرو کردن آری، بی گدار به آب زدن خیر.
امیرالمومنین سلام الله علیه درحکمت ۱۷۵ فرمودند:
إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ،
هنگامى كه از چيزى زياد مى ترسى خود را در آن بيفكن،
فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنه.
چرا كه سختى پرهيز از آن، از آنچیزی که مى ترسى بيشتر است.
مقصود از این کلام آن نیست که انسان بدون برنامه ریزی، بدون آینده نگری، بدون مصلحت سنجی وارد کاری شود.
آنجا که ترس انسان ترس بی مبنایی است باید ترس را از بین برد ولی آنجا که ترس عاقلانه و خردمندانه است باید از موضع و جایگاه ترس فرار کرد.
🔻صفت ۶🔻
💠و مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اُتُّهِمَ
و آنكس كه در موارد سوءظن وارد شود متهم مى گردد.
🟢حفظ آبرو، یکی از اموری است که بر انسان لازم و ضروری است. همانگونه که ما حق نداریم در مورد دیگران “سوء ظن” داشته باشیم،
حق نداریم کاری کنیم که دیگران نیز نسبت به ما سوء ظن و بدگمانی داشته باشند. درحکمت ۱۵۹ فرمود:
مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ، فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَ
كسى كه خود را در مواضع تهمت قرار دهد نبايد كسى را ملامت كند كه به او سوء ظن پيدا مى كند، (بلكه بايد خود را سرزنش كند كه اسباب سوء ظن را فراهم كرده است.)
به تعبیر ضرب المثل عربی :
إتَّقُوا مِنْ مَواضِعِ التُّهَمِ
از جاهايى كه تهمت خيز است بپرهيزيد.
🔴 تا این حد دقت در جلوگیری از سوء ظن لازم است.
امام صادق سلام الله علیه فرمود :
اِتَّقُوا مَواضِعَ الرَّيْبِ وَلا يَقِفَنَّ أَحَدُكُمْ مَعَ أُمِّهِ فِى الطَّريقِ فَإِنَّهُ لَيْسَ كُلُّ أَحَدٍ يَعْرِفُها از مواضعى كه موجب سوءظن است بپرهيزيد و هيچكس از شما با مادرش در وسط راه نايستد، زيرا همه نمى دانند او مادر وى است و چه بسا فكر كنند او با زن نامحرمى رابطه دارد.
🟠جناب سعدی در گلستان میگوید:
یکی را از علما پرسیدند که: یکی با ماهرویی در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب، چنان که عرب گوید:
اَلتَّمْرُ یانِعٌ وَ النّٰاطورُ غَیْرُ مانِعٍ
خرما رسیده است و نخلبان هم ار چیدن باز ندارد.
هیچ باشد _آیا امکان دارد_ که به قوّتِ پرهیزگاری از او به سلامت بماند؟
عالم گفت: اگر از مَهرویان به سلامت بماند از بدگویان نماند.
و اِنْ سَلِمَ اْلإنسانُ مِنْ سُوءِ نَفْسِهِ/
فَمِنْ سُوءِ ظَنِّ الْمُدَّعی لَیْسَ یَسْلَمُ
شاید پسِ کار خویشتن بنشستن/
لیکن نتوان زبانِ مردم بستن
🔻نکته:
اگر چه انسان باید از مواظع تهمت و سوء ظن دوری کند، ولی از آن طرف نیز ما مامور هستیم فعل برادر مومن را به بهترین وجه حمل کنیم. مخصوصا وقتی که شخص مورد تهمت واقع شده، شخصیتی دینی و ثابت شده داشته باشد.
📕 داستانی عجیب از سوء ظن به جناب مفضل: راوی میگوید:
أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى الصَّادِقِ ع،
عدهای از کوفیان به امام صادق نامه نوشتند
فَقَالُوا: إِنَّ الْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ الشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ الْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ الشَّرَابَ،
مفضل با افراد لات و کفتر باز و شرابخوار نشست و برخاست میکند،
فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلَّا یُجَالِسَهُمْ.
خوب است که نامهای به او بنویسید و به او دستور دهید با آنها ننشیند.
فَکَتَبَ ع إِلَى الْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ،
امام صادق نامهای به مفضل نوشت و آن را مهر و موم کرد و به آنها داد،
وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا الْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ الْمُفَضَّلِ.
و دستور داد که نامه را به دست خود مفضل بدهند.
فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى الْمُفَضَّلِ
آنها هم به همراه نامه آمدند پیش مفضل –
-مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ-
– در بین این جماعت اشخاصی مانند زراره و عبد الله بن بکیر و محمد بن مسلم و ابو بصیر و حجر بن زائده بودند –
وَ دَفَعُوا الْکِتَابَ إِلَى الْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ:
و نامه را دادند به مفضل، پس نامه را باز کرد و آن را خوانددر آن نوشته شده بود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اشْتَرِ کَذَا …» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ
بسم الله الرحمن الرحیم، بخر این و آن را و بخر فلان چیز را … حضرت به چیزی از آن مطالبی که آنها به حضرت درباره مفضل گفته بودند که مفضل با لات و لوتها و کفتر بازها ارتباط دارد اشاره نکرده.
↩️وقتی مفضل نامه را خواند آن را به زراره داد و زراره هم به محمد بن مسلم داد تا اینکه نامه نزد همه دست به دست شد.
مفضل گفت: چه میگویید؟
گفتند: این مال زیادی است، باید فکر و بررسی کنیم و جمع کنیم هر چه داریم و برای تو بفرستیم، به چنین مالی دست نمییابیم مگر اینکه بعدا تو را ببینیم و در این باره با هم فکر کنیم.
همینکه خواستند بروند و شروع به شور و گفتگو کنند، مفضل به آنها گفت:
حالا ناهار را پیش من باشید (بعد بروید بشینید فکر و بررسی کنید).
↩️مفضل آنها را برای نهار نگه داشت و فرستاد دنبال همان رفقایی که اینها پیش امام صادق(ع) بدگویی و سعایت آنها را کرده بودند.
آنها (کفتر بازها) هم آمدند و مفضل نامه امام صادق(ع) را برای آنها خواند.
آنها از نزد مفضل رفتند (به دنبال تهیه پول برای خرید کالاهای مکتوب در نامه). در حالیکه مهمانان مفضل مشغول ناهار بودند، آن جوانان لات و کفترباز برگشتند در حالیکه هر کدامشان به اندازه توانشان –هزار یا دو هزار یا کمتر و بیشتر- پول آورده بودند، و قبل از اینکه آنها نهارشان تمام شود، در مجموع دو هزار دینار و ده هزار درهم آوردند.
↩️سپس مفضل به آنها گفت:
اَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلَاءِ مِنْ عِنْدِی؟
آیا میگوید من این جماعت را از نزد خودم برانم و دور کنم؟
تَظُنُّونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلَاتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ؟
فکر میکنید خدا به نماز و روزه شما نیاز دارد؟
🟢 این روایت نکات مهمی دارد که بحث ما در مورد سوء ظن به خوبان بود، وقتی شخصی در حد مفضل است او اگر کاری میکند متوجه هست و نشست و برخواست او با عده ای با ظاهر متفاوت، برای تاثیر گذاری بر آنهاست.
اللهم اجعلنا من الصادقین و الحقتا بالصالحین
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۱۰ . ۴ذیحجه
💢بخش سوم حکمت۳۴۹💢
بخش سوم
وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
و كسى كه زياد سخن مى گويد زياد هم اشتباه دارد، و هر كس كه بسيار اشتباه كرد، شرم و حياء او اندك است، و آن كه شرم او اندك، پرهيزكارى او نيز اندك خواهد بود، و كسى كه پرهيزكارى او اندك است دلش مرده، و آن كه دلش مرده باشد، در آتش جهنّم سقوط خواهد كرد.
🔴خلاصه جلسات قبل:
حضرت در این حکمت پانزده جمله از صفات برجسته ای که انسان باید آنها را در خود ایجاد کند و مراقب آنها باشد را بیان میکند. این صفات و عمل به آنها بسیار تاثیر گذار و سازنده است.
۱. هر كه به عيب خود نگريست از نگريستن در عيب ديگران بازماند.
۲. هر كه به روزيى كه خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
۳. هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
۴. هر كه با كارها پنجه درافكند هلاك شود.
۵. هر كه خود را به گردابها افكند، غرق گردد.
۶. هر كه به جايى ناشايست قدم نهاد، متهم شود
🔻جمله ۷🔻
💠 وَمَنْ كَثُرَ كَلاَمُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ
۷. کسی که زیاد حرف میزند اشتباهات اونیز زیاد است.
حضرت در این بخش پنج جمله بیان میکنند که هر کدام به تنهایی معنای خاص خودش را دارد؛ و در واقع مقدمهای است برای رسیدن به مرحله ی بعد.
🟢 افراد پرحرف مجالى براى تفكر و انديشه كافى ندارند و كسى كه نينديشد و سخن بگويد اشتباهش فراوان خواهد بود. به عكس، كسانى كه كم مى گويند و فكر مى كنند، گزيده مى گويند
به تعبیر مرحوم مغنیه:
سَبَبُ الخَطَاءِ الحَرَکَهُ،
علت خطا حرکت است،
وَ مَنْ لَا یَقُولُ وَ لَا یَفْعَلُ لَا یُخْطِئُ بِطَبِیعَهِ الحَالِ
و کسی که نمیگوید ، عمل نمیکند و به طور طبیعی خطا نمیکند.
🔴هیچ کسی درنده را به حال خود رها نمیکند. حضرت درحکمت ۶۰ می فرماید:
اللِّسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ.
یکی از این گزندگیهای زبان، خطاهای زبان است.
کثرت کلام کثرت خطا میآورد، چون ابزار حل مشکل از کار افتاده. است.
در حکمت ۷۱ فرمود:
إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ، نَقَصَ الْكَلَامُ.
هنگامی که عقل کامل شود، کلام کم و کوتاه میشود
درحکمت ۴۰۷ فرمود:
مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا، إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا.
خداوند هيچ نوع عقلى را در وجود كسى به وديعت ننهاده جزاين كه روزى به وسيله آن وى را نجات خواهد داد.
🟢 کثرت کلام نشانه ی بی عقلی است و عقل ابزار حل مشکلات است. کسی که عقلش درست کار نکند پر خطا و پر مشکل خواهد بود.
کم گویی هنر است. جناب صائب در غزل بلندی به بحث حرف زدن میپردازد و سه مرحله برای آن مشخص میکند:
1⃣ پر حرفی نشانه کم عقلی است.
می شود طومار عمرش طی به اندک فرصتی/
هر تهی مغزی که گوید چون قلم بسیار حرف
2⃣ فقط وقتی دوبار گفتن و پرگویی جایز است که شیرینی کلام از بین نرفته باشد.
مردم سنجیده کم گویند حرفی را دوبار/
میشود قند مکرر گرچه از تکرار حرف
3⃣ وقتی گوش شنوایی نیافتی، گفتن حرف خوب، ذبح کردن آن است.
تخم قابل را زمین شور باطل می کند/
پیش دلهای سیه صائب مکن اظهار حرف
🔻جمله ۸🔻
💠 و مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ
۸. کسی که خطای او از پرحرفی زیاد باشد حیاری او را کم می کند.
🟢رابطه ی کثرت گناه و کم شدن حیا.
انسان تا زمانى كه گناه نكرده يا خطايى از او سرنزده از انجام آن گناه يا خطا شرم دارد؛ اما هنگامى كه تكرار شد، شرم او فرو مى ريزد. به تجربه ثابت شده است افراد بى بندوبار براثر فزونى گناه، حيا و شرم را از دست مى دهند و از انجام دادن آن گناه در انظار مردم باكى ندارند.
🟠معنای حیا:
حیا به معنای خودداری از انجام دادن کارهای زشت به سبب ترس از سرزنش شدن است.
در واقع حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشا آن ترس از سرزنش دیگران است.
🔴 بین خجالت و حیا تفاوتی وجود دارد،
اگر چه حیا و خجالت هر دو به معنای شرمساری است ولی تفاوت حیا وخجالت در آن است که حیا پیش از عمل است و خجالت پس از عمل ناشایست.
اگرچه حیا جزء فضائل اخلاقی است ولی شرم و کم رویی از بیانحق جزء رذائل اخلاقی به حساب می آید.
🔻نکته:
در روایات عواملی برای کم کردن یا از بین بردن حیا مطرح شده است:
1⃣ زیاد حرف زدن:
یکی از عواملی که حیا را از بین میبرد، کثرت خطاست. و کثره خطا از کثرت کلام ناشی میشود
2⃣ درخواست از دیگران:
امام صادق صلواه الله علیه می فرماید:
طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَيَاءِ
دست نياز به سوى مردم دراز كردن، عزّت را سلب مى كند و حيا را مى برد .
🔻جمله ۹🔻
💠و مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ
۹. کسی که بر اثر خطای زیاد حیای او کم میشود باعث کاهش ورع می گردد.
🔴 بی حیایی و ورع هرگز جمع نمیشوند.
از طرفی کم شدن حیاء به معنای انجام دادن خطاست. از طرفی نیز امیرالمومنین در معنای ورع فرمود:
الوَرَعُ الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ
پارسايى، درنگ كردن به هنگام رو به رو شدن با شبهه است.
ورع یعنی به شبهه ناک هم نزدیک نشویم در حالی که کمبود حیا یعنی انجام دادن خطای مسلّم.
اگر شرم و حيا از بين برود راه انسان به سوى گناه باز مى شود و افراد گنهكار نمى توانند با تقوا باشند.
امام صادق صلواه الله علیه فرمودند:
لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ
ایمان ندارد کسی که حیایی برای او نیست.
🟢 حقیقت ورع، کنترل درونی است.
در دنیای صنعتی امروز تلاش میشود انسان به سبب کنترل های بیرونی مورد مراقبت قرار بگیرد.
با نصب دوربین ها و رصدهای محسوس و نامحسوس.
اگر چه این موارد هم بخشی در مراحل مراقبت و خودنگهداری هستند ولی حقیقت آن است که انسان نیازمند مراقب درونی است که همان تقواست.
❌ بی حیا از انجام هیچ کاری ابا ندارد.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
إنّ آخِرَ ما يَتعَلّقُ بهِ أهلُ الجاهِليَّةِ مِن كلامِ النُّبوّةِ :
آخرين سخنى كه مردمان جاهلى از وحى گرفتند اين است :
إذا لَم تَسْتَحيِ فاصْنَعْ ما شِئتَ
اگر حيا ندارى هر كار خواستى بكن .
امام کاظم علیه السلام در این مورد فرمودند :
ما بَقيَ مِن أمْثالِ الأنْبياءِ عليهم السلام إلاّ كَلِمَةُ :
از مثل هاى پيامبران عليهم السلام جز اين جمله برجاى نمانده است :
«إذا لَم تَسْتَحيِ فاعْمَلْ ما شِئتَ»
اگر حيا نداشتى، هر كارى مى خواهى بكن.
🔻جمله ۱۰🔻
💠 و مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ
۱۰. كسى كه تقوا و ورع او كم شود قلبش مى ميرد.
🟢همانگونه که حیات جسمانی انسان نیازمند فاکتورها و قواعدی است، حیات قلبی نیز شرایطی دارد.
حيات قلب به احساس مسئوليت در پيشگاه خدا و در برابر مردم و وجدان خويش است. قلبى كه احساس مسئوليت نكند و عكس العمل مناسب در مقابل خطا نشان ندهد مرده است و به يقين بى تقوايى سبب مرگ قلب است.
🔴حیات نباتی یا حیات الهی؟!
کسی که نه در مرحله شبهات، نه در مرحله مسلَّمات، دست از خطا نمیکشد؛ هم گناه رسمی را مرتکب میشود ،
و هم شبهه ناک را؛
این شخص به مرتبه ی حیات نباتی هبوط میکند و از حقیقت حیات که تاثیر گذاری است خالی شده است.
🔻نکته:
اگر چه حضرت در این حکمت به طوری بیان کردند که بی توجهی به گناه، عامل مرگ قلب است؛
ولی در نهج البلاغه به طور خاص روی دو گناه دست گذاشته شده است که عامل مرگ قلب هستند:
1⃣ عالمانی که به گناه دنیا طلبی، بدعت گذاری و هواپرستی مبتلا هستند.
در خطبه ۸۷ فرمود:
فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ،
چهره او چهره انسان است، ولى قلبش قلب حيوان.
لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ
راه هدايت را نمى شناسد، تا از آن پيروى کند
وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ
و طريق گمراهى را درک نمى کند، تا از آن بپرهيزد.
وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاء
در حقيقت او مرده اى است در ميان زندگان!
2⃣ کسانی که دچار گناه ترک امر به معروف و نهی از منکر هستند.
حضرت در حکمت ۳۴۷ فرمود:
مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ،
گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه با دست،
فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ
اين ها در حقيقت مردگانى در ميان زندگان هستند.
3⃣ غفلت عامل بی توجهی به خدا و انجام گناه و قلب مرگ است.
حصرت درغرر الحکم فرمود:
مَن غَلَبَت علَيهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ
هر كه غفلت بر او چيره گردد، دلش میمیرد.
⏪در نهج البلاغه و روایات راهکارهایی برای احیا و حیات قلب ذکر شده است که محور مشترک همه ی آنها انجام طاعت و دوری از گناه است.
↩️ موعظه و عمل به خوبی ها:
در نامه ۳۱ فرمود:
أَحْىِ قَلْبَكَ بالْمَوعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ دلت را به موعظه و اندرز زنده بدار و به پارسایى بمیران.
↩️تفکر در خوبی ها:
پیامبر صلواه الله علیه و آله فرمودند:
إنَّ التَّفكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ
انديشيدن، مايه حيات دل شخص با بصيرت است .
↩️خوبی ها را به خود تلقین کنید.
امام مجتبی علیه السلام فرمودند:
قرآن دارای چراغهای نورانی است و شفای دلها ست.
در پرتو قرآن جولان دهيد و صفات قرآنداران را بر خود لازم شماريد ؛
فَإِنَّ اَلتَّلْقِينَ حَيَاةُ اَلْقَلْبِ اَلْبَصِيرِ
زيرا تلقين موجب حيات دل بينا میشود.
🔻جمله ۱۱🔻
💠 و مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ، دَخَلَ النَّارَ
۱۱. كسى كه قلبش بميرد داخل آتش دوزخ مى شود.
افراد گنهكار، پرخطای بی حیا و فاقد احساس مسئوليت، جايى جز دوزخ نخواهند داشت.
🟠 قیاس مرکب:
قیاس مرکب، قیاسی است که از دو یا چند قیاس ترکیب یافته به نحوی که نتیجه بعضی از قیاسها مقدمه بعضی دیگر است و از مجموع آنها مطلوب حاصل میگردد.
در قیاس مرکب، با حذف قیاس های میانی میتوان به نتیجه رسید.
یعنی جمله حضرت اینگونه میشود:
مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ دَخَلَ النَّارَ
با توجه به نکته ای که در مورد قیاس مرکب گفته شد، میتوان فهمید که عامل شروع مرگ قلب و جهنمی شدن، زیاد حرف زدن و بی حساب حرف زدن است.
🟢امیرالمومنین سلام علیه در غرر الحکم می فرماید:
إنْ كانَ فِي الْكَلامِ الْبَلاغَةُ فَفِى الصُّمْتِ السَّلامَةُ مِنَ الْعِثارِ
اگر در سخن گفتن، زيبايى بلاغت باشد، در سكوت، سلامت از لغزش هاست.
و همینطور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
الصَّمْتُ كَنْزٌ وَافِرٌ وَ زَينُ الْحَلِيمِ وَ سِتْرُ الْجَاهِلِ
سكوت گنج بزرگى است وزينت افراد عاقل و پوششى براى جاهل است.
📕درکتاب ميزان الحكمة تحت عنوان «النهى عن كثرة الكلام» آمده از اميرمومنان عليه السلام مى خوانيم:
مَنْ أكْثَرَ أهْجَرَ وَمَنْ تَفَكَّرَ أبْصَرَ
كسى كه پرگوباشد هذيان مى گويد و كسى كه سكوت و تفكر كند بينا مى شود.
🟢کنترل کلام، راه بازگشت به بهشت:
إِنَّ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمَّا كَثُرَ وُلْدُهُ وَ وُلْدُ وُلْدِهِ كَانُوا يَتَحَدَّثُونَ عِنْدَهُ وَ هُوَ سَاكِتٌ
هنگامی كه فرزندان و نوادگان آدم فزونی يافتند آن حضرت را خاموش و ساكت ديدند.
فَقَالُوا يَا أَبَهْ مَا لَكَ لاَ تَتَكَلَّمُ
از او پرسيدند كه چرا سخن نمیگويی؟
فَقَالَ يَا بَنِيَّ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ لَمَّا أَخْرَجَنِي مِنْ جِوَارِهِ
فرمود: آنگاه كه خداوند مرا از درگاهش بيرون راند،
عَهِدَ إِلَيَّ وَ قَالَ أَقِلَّ كَلاَمَكَ
از من پيمان گرفت تا پيوسته خاموشی گزينم،
تَرْجِعْ إِلَی جِوَارِي
تا شايد بار ديگر بر آستان حضرتش بازگردم.
🟠 حرفهای انسان، نامه انسان به خداست.
در سیره امیرالمومنین داریم:
لَمّا مَرَّ برجُلٍ يَتكَلَّمُ بِفُضولِ الكلامِ:
وقتى امیرالمومنین بر مردى گذشت كه زياده گويى مى كرد.
إنّك تُملِي على حافِظَيكَ كِتابا إلى رَبِّكَ فرمود : بدان كه تو بر دو فرشته نگهبان اعمالت نامه ای مینویسی و به سوى پروردگارت مى فرستى ،
فَتَكَلَّمْ بما يَعنيكَ و دَعْ ما لا يَعنيكَ
پس، سخنانى بگو كه برايت سودمند باشد و از سخنان بيهوده دم فرو بند.
اللهم اَنطقنا بالهدی واَلهمنا بالتقوی
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۳/۱۱ . ۵ذیحجه
💢بخش چهارم حکمت ۳۴۹💢
بخش چهارم
وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ؛ وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ؛ وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ؛ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ.
و آن كس كه زشتى هاى مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتى ها را مرتكب شود، پس او احمق واقعى است.
قناعت، مالى است كه پايان نيابد، و آن كس كه فراوان به ياد مرگ باشد در دنيا به اندك چيزى خشنود است، و هر كس بداند كه گفتار او نيز از اعمال او به حساب مى آيد جز به ضرورت سخن نگويد.
🔴خلاصه جلسات قبل:
حضرت در این حکمت پانزده جمله از صفات برجسته ای که انسان باید آنها را در خود ایجاد کند و مراقب آنها باشد را بیان میکند. این صفات و عمل به آنها بسیار تاثیر گذار و سازنده است.
1. هر كه به عيب خود نگريست از نگريستن در عيب ديگران بازماند.
2. هر كه به روزيى كه خدا به او داده، خرسند باشد، بر آنچه از دستش رفته، محزون نگردد.
3. هر كه تيغ ستم بيرون كشد، سرانجام، خونش به آن بريزد.
4. هر كه با كارها پنجه درافكند هلاك شود.
5. هر كه خود را به گردابها افكند، غرق گردد.
6. هر كه به جايى ناشايست قدم نهاد، متهم شود.
7. هر كه سخن بسيار گويد، خطايش بسيار شود .
8. وهر كه بسيار خطا كند، شرم و حيايش كم شود.
9. و هر كه كم شرم و کم حيا شود، پارسايى اش كاهش می يابد.
10. و هر كه تقوایش كم شود، دلش بميرد .
11. و هر كه دلش بميرد، به آتش داخل شود.
🔻جمله ۱۲🔻
💠 و مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ كسى كه به عيوب مردم بنگرد و آن را بد بشمارد ولى براى خويش آن را خوب بداند، احمق واقعى است؛
🟢همانگونه که قرآن اهل ناسزاگویی نیست، امیرالمومنین نیز اهل ناسزاگویی نیست بلکه در مقام بیان واقعیت و حقیقت هاست.
اگر قرآن جایی بیان میکند که عده ای از حیوان پایین تر هستند این توهین به آنها نیست بلکه بیان واقعیتی است که اگر انسان از ظرفیت ها و داشته هایش استفاده نکند نزول میکند و به مرتبه حیوانیت میرسد.
🔴علت احمق بودن این افراد چیست؟
اگر کسی دچار تضاد در فکر و عمل شود، حقیقتا احمق است.
این شخص از طرفی میگوید دیگران نباید فلان عمل خلاف را انجام دهد و بلکه بر آنها ایراد میگیرد.
ولی خودش دقیقا همان عمل را انجام میدهد و به آن رضایت دارد.
این تضاد نشان دهنده حماقت است،
زیرا اگر انسان عاقل باشد و مبنا داشته باشد میداند که اگر کاری خلاف و زشت است و مخالف ارزش هاست هم برای دیگران ناپسند است هم برای خود او.
🟠چه بسیاراند این افراد:
متاسفانه كم نيستند كسانى كه
” نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا” ولی ” ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ “.
کم نیستند کسانی که به شدت دچار تضاد هستند.
↩️ همان ها که به بهانه های واهی مال مردم را بالا میکشند وآن را نشانه ی زرنگی خود می پندارند _مثل اختلاس و گران فروشی و جنس کیفیت پایین را به اسم جنس عالی فروختن و…_؛
ولى اگر دیگران دست به مال آنها دراز کنند، داد و فرياد بر مىآورد كه اين چه وضعی است.
↩️ در رانندگی به هیچ قانونی احترام نمی گذارند و به بدترین شکل ممکن رانندگی میکنند ولی اگر دیگران بخواهند از آنها سبقت بگیرند یا مثل خود آنها رفتار کنند بر آشفته میشوند.
↩️ با دیگران بدترین و تندترین برخوردها را دارند و حرفهای ناروا به آنها میزنند و بعد که دیگران ناراحت شدند میگویند آقا شوخی بود!!!! ؛
ولی خودشان این تحمل و ظرفیت را ندارند که کسی با آنها به مراتب پایین تر از همان حرفها را بزند.
🟢عاقل واقعی از منظر امیرالمومنین:
در مکتب امیرالمومنین عاقل واقعى كسى است كه هيچگونه تضادى در ميان افكار و رفتارش وجود نداشته باشد؛
آنچه را بد مى داند براى همه حتى براى خودش بد بداند و آنچه را خوب مى شمرد براى همه از جمله خودش خوب بشمرد.
در نامه ۶۹ به حارث همدانی فرمود:
وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ يَكْرَهُهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ
از هر كاری كه كننده آن انجام دادنش را برای خود مى پسندد و از ديگر مسلمانان ناپسند مى دارد حذر كن.
🔴تعجب امیرالمومنین از افرادی که دچار تعارض و دوگانگی هستند .
در حکمت ۱۲۶ فرمود:
عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ
از بخيل تعجب مىكنم كه به استقبال فقرى مىرود كه از آن گريخته و به غنایی هم که دنبال آن است نمیرسد،
فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ
در دنيا همچون فقيران زندگى مىكند ولى در آخرت بايد همچون اغنيا حساب پس دهد.
علت تعجب حضرت همین رفتار دوگانه و متضاد است که در این افراد وجود دارد.
📙در حالات عبدالملك مروان آمده است كه يزيد را به دليل ويران كردن كعبه در ماجراى ابن زبير ملامت مى كرد؛
اما هنگامى كه خودش به حكومت رسيد وابن زبير را مزاحم خود در منطقه حجاز ديد، حجاج بن يوسف ثقفى را فرستاد تا به او حمله كند. او به كعبه پناه برد. عبدالملك دستور داد خانه خدا را بر سرش ويران كنند و به بهانه مضحكى متوسل شد،
وى مى گفت: هدف من ويران كردن كعبه نبوده، بلكه هدفم دَرهم كوبيدن عبدالله بن زبير بوده است.آرى اينگونه افراد را بايد احمقان تاريخ دانست.
🔻نکته:
حضرت از باب رَدُّ العَجُزِ عَلَی الصَّدر؛ بخش پایانی کلام را دوباره به همان بخش اول بر می گرداند.
در اولین جمله فرمود:
مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ؛
«هرکس به عيب خود نگاه کند از عيب جويى ديگران بازمى ماند»
و در جمله دوازدهم از باب تاکید و تحذیر مجدد فرمود:
وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ
هر كه به عيبهاى مردم بنگرد و آنها را ناخوش دارد، ولى خود مرتكب آنها گردد، بى ترديد احمق است.
🔻جمله ۱۳🔻
💠 و الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ
۱۳. و قناعت، سرمايه اى است فناناپذير.
اين جمله عينآ در حكمت شماره ۵۷ و همچنين ۴۷۵ آمده است .
🟢 قناعت به معناى راضى بودن به حداقل ضروريات زندگى، سبب مى شود كه انسان زندگى بسيار ساده اى داشته باشد. اداره كردن زندگى ساده كار مشكلى نيست در حالى كه افراد حريص هرقدر اموال و امكاناتشان بيشتر شود،
آتش حرصشان تندتر مى گردد و به اين ترتيب همواره در رنج هستند در حالى كه شخص قناعت پيشه زندگى آرام و آسوده اى دارد. پیامبر ص فرمود:
خِيارُ أُمَّتِى الْقانِعُ وَشِرارُهُمُ الطَّامِعُ
بهترين افراد امت من قناعت پيشگان و بدترين آنها طمع كارانند.
🔴 بی نيازى بدون قناعت حاصل نمى شود. در روایت داریم:
مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ
كسى كه قانع باشد به آنچه خدا به او روزى داده است، غنى ترين مردم است.
🔻جمله ۱۴🔻
💠و مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ
۱۴. و آن كسی كه فراوان ياد مرگ كند به اندكى از دنيا راضى مى شود.
🟢آن كسی كه مرگ را فراموش كند و در عالم خيال و پندار، زندگى را جاويد بداند حرص بر او غلبه مى كند و هر چه از دنيا به دست آورد به آن قانع نخواهد بود؛ اما آنكسی كه مى داند ممكن است فردا بانگ رحيل از اين جهان براى او سر داده شود و يا به تعبير ديگر پايان عمر خود را در هر لحظه امكانپذير مى بيند به مقدارى كه نياز دارد راضى مى شود،
و از حرص و طمع بازمى ماند.
مشکل عمده ما آن است که باور و اعتقادی به مردن و رفتن نداریم، تا وقتی باور به مرگ نیاید روند اصلاح مشکلات روحی و روانی انسان آغار نخواهد شد.
📕 در روایت داریم يكى از ياران امام باقر عليه السلام عرض كرد:
حديثى براى من بيان كنيد كه از آن بهره مند شوم. امام عليه السلام فرمود:
أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلاَّ زَهِدَ فِى الدُّنْيا
زياد به ياد مرگ باش، چراكه هيچ انسانى فراوان ياد مرگ نمى كند مگر اينكه نسبت به زرق و برق دنيا بى اعتنا مى شود.
🔴آثار عجیب یاد مرگ در زندگی انسان:
مرحوم علامه مجلسى نيز در بحارالانوار از امام صادق روایت نقل میکند:
ذِكْرُ الْمَوْتِ يمِيتُ الشَّهَواتِ فِى النَّفْسِ
ياد مرگ، شهوت هاى سركش را در درون آدمى مى ميراند.
وَيقْلَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ
ريشه هاى غفلت را از دل بر مى كَند،
وَيقَوِّى الْقَلْبَ بِمَواعِدِ اللَّهِ
قلب را به وعده هاى الهى نيرو مى بخشد.
وَ يرِقُّ الطَّبْعَ
به طبع آدمى نرمى و لطافت مى دهد،
وَ يَكْسِرُ أَعْلامَ الْهَوى
نشانه هاى هواپرستى را دَرهم مى شكند،
وَيطْفِى نارَ الْحِرْصِ، وَيحَقِّرُ الدُّنْيا
آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر انسان كوچك مى كند،
وَهُوَ مَعْنى ما قالَ النَّبِى صلي الله عليه و آله فِكْرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ
و اين است معناى سخنى كه پيغمبر صلي الله عليه و آله فرموده: يك ساعت فكر كردن از يك سال عبادت بهتر است.
🟢 یاد مرگ به هم زننده بازی دنیا طلبی است. حضرت در خطبه ۹۹ فرمود:
أَلَا فَاذْكُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ
به هوش باشيد! در آن هنگام که با شتاب به سراغ اعمال زشت مى رويد، نابود کننده لذّات و برهم زننده خواسته ها و قطع کننده آرزوها را به ياد آوريد.
یاد مرگ گناه را در کام انسان تلخ میکند و آن شور و اشتیاق رفتن به سمت گناه را از انسان میگیرد.
🔻نکته:
باز حضرت در اینجا پیوند برقرار میکند بین یکی از جملات ابتدایی حکمت،
و جمله ۱۳ و ۱۴:
مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
در این جمله حضرت انسان را دعوت میکند به ” رضایت” و تاسف نخوردن برای از دست داده ها.
وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ + مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ
و در این دو جمله میفرماید ” خیال نکند مال، پول و شهرت و … است”؛
حقیقت مال “قناعتی” است که در درون انسان قرار دارد.
و برای اینکه به مرحله ی رضایت برسید و از زیاده خواهی ها دست بردارید باید یاد مرگ و توجه به معاد در زندگی شما یک اصل اساسی شود.
🔻جمله ۱۵🔻
💠 و مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ
آن كسی كه بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مى شود سخن كم مى گويد مگر در آنجا كه به او مربوط است.
❌سخن باد هوا نیست.
بسيارند كسانى كه هرچه بر سر زبانشان آمد مى گويند و چنين مى پندارند كه سخن، باد هواست و جايى ثبت نمى شود. در حالى كه سخنان انسان سرنوشت سازترين اعمال اوست و بخش عظيمى از گناهان كبيره به وسيله زبان انجام مى شود، همانگونه كه بخش عظيمى از طاعات با زبان است.
🟢زبان، كليد خوشبختى ها و بدبختى هاست.
چگونه ممكن است انسان سخنش را جزء اعمالش نداند؟
در حالی که قرآن میفرماید:
《مَّا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛ ق – ۱۸》
انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر اينكه همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت و ضبط آن است.
🔴 ما شوخی بگیریم، خدا جدی میگیرد.
وقتی یک حرف و کلام که همان عقد نکاح و ازدواج است میتواند بین دو نامحرم، محرمیت ایجاد کند. و دو غریبه را به نزدیک ترین افراد تبدیل کند؛
وقتی یک حرف و کلام که همان عقد بیع است میتواند اموال مردم را جابجا کند و کالای شخصی به شخص دیگر انتقال پیدا کند؛
چرا فکر میکنیم حرف ها هیچ تاثیری ندارند، جوک ها و شوخی ها و غیبت ها و تهمت ها و… اثر ندارند؟!!!!
در قیامت مشخص میشود آنچه را ما شوخی میگرفتیم، خدا جدی میگیرد.
⏪روایات در باب توجه به سخن و کلام فراوان هستند.
↩️ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم :
مَن لم یَحسُبْ کلامَهُ مِن عَمَلِهِ کَثُرَت خَطایاهُ وحَضَرَ عَذابُهُ
كسى كه گفتارش را از كردارش به شمار نياورد، گناهانش بسيار شود و عذابش حاضر و آماده گردد.
↩️ امیرالمومنین سلام الله علیه:
کلامُکَ مَحفوظٌ علَیکَ مُخَلَّدٌ فی صَحیفَتِکَ ، فاجعَلْهُ فیما یُزلِفُکَ
گفته هایت محفوظ است و از نامه عملت محو نمی شود پس سخنی بگوی که تورا به خدا نزدیک کند و بپرهیز.
↩️ امیرالمومنین صلواه الله علیه:
مَن عَلِمَ أنّهُ مُؤاخَذٌ بقولِهِ فَلْیُقَصِّرْ فی المَقالِ
کسی که یقین داشته باشد بر اساس گفته هایش مواخذه خواهد شد، کمتر سخن میگوید.
🔻نکته:
حضرت برای اینکه به اهمیت بحث کلام توجه کافی داده باشند، در انتهای کلام دوباره ارجاع میدهند به همان مطلب قبلی. در بحث قبل در قالب یک قیاس مرگ فرمود:
وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ دَخَلَ النار
و در این بخش پایانی دوباره میفرمایند:
وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ
كسى كه بداند گفتار او در شمار كردار اوست [و بازخواست مى شود]، گفتارش جز در موارد مفيد، اندك میشود.
↕️خلاصه حکمت ۳۴۹:
پانزده جمله طلایی که صفت مومنین باشد.
۱. مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ
انسان عیب های زیادی دارد، باید مراقب خود بود.
۲. وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ
به رزاقیت خدا و روزی مخصوص خودمان اعتماد کنیم تا آرام باشیم.
۳. وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ
ظلم به خود انسان بر میگردد.
۴. وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ
باید دنبال پیدا کردن راه های آسان بود.
۵. وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ
بی گدار به آب زدن غرق شدن دارد.
۶. وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ
اگر در جایگاه بدی رفتیم، اتهام ها را از چشم خودمان ببینیم.
۷. وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ،
پر حرفی در خطا کاری سردر می آورد.
۸. وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ،
و انسان را بی حیا میکند،
۹. وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ،
پر حرفی ورع را کم میکند.
۱۰. وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ،
وکمی ورع قلب را می میراند.
۱۱. وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
تا بالاخره انسان را جهنمی کند.
۱۲. وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا، ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ
حماقت همان تضاد درونی است، هم چیزی را خوب بدانی و هم بد.
۱۳. وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ
بهترین سرمایه، نخواستن و طلب نکردن است.
۱۴. وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ
کسی که بداند رفتنی است، دنبال جمع کردن نیست.
۱۵. وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ
چون حرفهای ما حساب میشوند، پس باید مراقب گفتار باشیم.
غفر الله لنا و لکم