بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۱۶ . ۹ذیقعده
💢 حکمت ۳۳۸ 💢
وقال (عليه السلام): الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ؛ وَلاَ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ، إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ.
و فرمود (علیهالسلام): علم بر دو گونه است: يكى مطبوع، يعنى علمى كه در طبيعت كسى سرشته است و يكى مسموع، كه به گوش بشنوند. اگر علم مطبوع نبود علم مسموع سود ندهد.
💠وقال (عليه السلام): الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ؛ وَ لاَ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ، إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ.
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
علم و دانش دو گونه است: فطرى و شنيدنى یا اكتسابى.
دانش شنيدنى سودى نمى دهد هنگامى كه هماهنگ با دانش فطرى نباشد.
✅فضای کلی این حکمت در مورد انواع علم است.
حضرت به صورت صریح بیان میفرماید که خود علم به تنهایی سودمند نیست بلکه باید شرایط و ضوابط آن را نیز مد نظر قرار داد. براى اين كلام امام عليه السلام تفسيرهاى مختلفى شده است:
1⃣ فطریات و تجربیات
علم مطبوع علمی است که مربوط به دانش هاى غريزى ، وجدانی و فطری انسان است.
همان عملی که در فطرت انسان نهادینه شده است و از ابتدای تولد همراه با انسان است.
علم مسموع نیز همان علوم است که به صورت تجربی کسب شده است از طریق دیگران به ما رسیده اند.
✍️حضرت میفرماید اگر علوم تجربی با علوم فطرى انسان هماهنگ نباشند نه تنها موجب هدايت نمى شود؛ بلكه گاه موجب گمراهى است.قرآن کریم در آیاتی از سوره شمس میفرماید:
《وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا 》
و سوگند به نفس انسان و آنكه آن را سامان دهد.
《 فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا 》
آنگاه نافرمانى و پرهيزگارىاش را در آن الهام كرد.
《 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا》
به راستى هر كس كه آن را پاكيزه داشت، رستگار شد.
《 وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا》
و به راستى نوميد شد هر كس كه آن را فرومايه داشت.
[تمام شش ضمیر “ها” که در این چهار آیه آمده است به نفس بر میگردد.)
👈۱)خداوند نفس و فطرت را به طور مساوی به همگان عطا کرد.
ما ناقص الخلقه داریم ولی ناقص الفطره نه.
👈۲) به این نفس الهام کرد راه تقوایش را و راه فجورش را
نه اینکه کلیات اخلاق را بیان کند، بگوید خوب چیست و بد چیست. بلکه به طور مشخص به هر شخصی تعلیم داد چه چیزی به صلاح و نفع اوست و چه چیزی به ضرر اوست.
👈۳) کسی که از این فطرت و نفس حرف شنوی داشته باشد و همه زندگی اش را مطابق و متناسب با آن هماهنگ کند؛ به صلاح و فلاح میرسد.
👈۴) کسی که نفس را نادیده بگیرد و او را در زیر خروارها خاک دفن کند، ضرر و خسارت میکند.
به تعبیر نهجالبلاغه در خطبه ۱،
(دَفَائِنَ الْعُقُولِ) ما فطرتمان را زیر خروارها خاک دفن کرده آیم اگر آن را بیرون بکشیم و دستی به سرو گوشش بکشیم خواهیم فهمید که ما برای فهمیدن خیلی از چیزها نیازی به پیامبر و رهنما نداریم و میتوانیم از فطرت بهره بجوییم.
به عبارتی هر انسانی باید تجربیاتش را به فطرتش (علم مطبوع ) عرضه کند اگر مورد قبول واقع شد از آنها بهرمند گردد.
✍️در آیات فوق خداوند اصل فطرت، و اصل علم فطری را بیان میکند. مهم آن است که آن علم تجربی که ما در طول حیات به دست می آوریم مخالف و متعارض با آن علوم فطری نباشند وگرنه از اثر گذاری می افتند.
✅فطرت انسان میداند که مال مردم خوردن ندارد، نباید در مال دیگران دست برد و آنها را به تصرف در آورد.
حال اگر همین اموال را تحت عناوینی مثل سود و … در آوردند؛ این علوم تجربی سودمند و مفید نیستند و نباید از آنها تبعیت کرد زیرا مضرات فراوانی دارند.
✳️در مساله ی تغذیه نیز اینگونه است. فطرت آدمی به طور ذاتی از برخی خوراکی ها تنفر دارد و اصلا آنها با طبع آدمی سازگار نیست ؛ولی بر اثر عرف شدن و عادت کردن، شاید انسان متوجه مضرات آنها نشود یا بدن، خودش را با آنها وفق دهد.
✍️در این صورت بین طبع انسان و آنچه کمپانی های تجاری برای سود بیشتر به مردم تحمیل کرده اند تعارض پیش می آید. ولی طبق حکمت ۳۳۸ ما باید از علوم نافعی که متناسب با طبع است پیروی کنیم نه علوم تجربی سود محور.
2⃣علم مسموع علمی است که صرفا از طریق شنیدن حفظ میشود.
علم مطبوع علمی است که فهم شده و قابلیت تحلیل و اجرا در زندگی را دارد.
علم مسموع نیز علم های آموختنی و اکتسابی است.
✍️ اگر انسان استعداد تحلیل و فهم عمیق مطالب را نداشته باشد و فقط بخواهد مانند ضبط صوت یک سلسله محفوظات را تکرار کند، اینجا هیچ سود و پیشرفتی نخواهد بود و انسان نفعی نمیبرد.
🔰ابن میثم بحرانی میفرماید:
علم مسموع، همان شنیده های از دانشمندان است، زیرا کسی که استعدادی ندارد، سودی از شنیده های خود از علوم نمی برد و از دستاورد خود بهره مند نمی شود.
✅اگر چه که استاد دیدن و از مطالب دیگران استفاده کردن بسیار مهم است و میتواند قوت علمی انسان را بالاتر ببرد؛ ولی باید مراقب دو مطلب بود:
👈الف) اگر کسی قوه ی تحلیل ندارد و میخواهد تا پایان عمر ضبط صوت دیگران باشد، این علم به حال او مفید نخواهد بود. زیرا علم باید انسان را به فکر برساند و شاکله ی زندگی او را تشکیل بدهد در حالی که علم های حفظی بدون فهم چنین نتیجه ای ندارد.
👈ب) اگر کسی قوه و استعداد یادگیری مطالب علمی را ندارد باید خودش را از این مسیر دور کند، زیرا تلاش بدون استعداد هیچ سودی ندارد بلکه ضرر فراوانی نیز خواهد داشت.
✅سیستم آموزشی و فرهنگی ما معیوب است:
در جامعه ما امروز علم آموزی و تحصیل تبدیل به بخشی از شخصیت اجتماعی افراد شده است. یعنی افراد برای اینکه شانشان در جامعه حفظ شود چه با استعداد چه بی استعداد، چه با علاقه چه بی علاقه باید یک مسیر خاص علم آموزی را طی کنند. در حالی که امیرالمومنین فرمود این علم ضرر دارد که نفع ندارد.
✅ قبل از ورود افراد به مقاطع تخصصی باید آنها استعداد سنجی شوند و فقط آنها که طبع مستعدی برای یادگیری و تحلیل دارند وارد فضای آموزشی شوند، ما بقی نیز متناسب به علاقه و استعداد در رشته های فنی و… به کار گرفته شوند.
❇️مدرک نداشتن زشت نیست، تخصص نداشتن زشت است:
امیرالمومنین در نهج البلاغه در مورد قیمت و ارزش انسان میفرماید :
“ارزش انسان به تخصص اوست”
درحکمت ۸۱ فرمود:
قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ.
ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست.
✍️ اولا) ارزش ما به مدرک ما نیست.
ثانیا)علمی که طبع انسان استعداد آن را نداشته باشد سودمند نیست
پس باید دنبال علم سودمند برویم. چه علوم نظری، چه علوم فنی و جسمی.
3⃣ اصول دین و اعتقادات، فروع دین و احکام:
علم مسموع، علم به فروع دین است. واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات.
علوم مطبوع علم اعتقادات و باورهاست.
✍️ اگر انسان علم به اعتقادات نداشته باشد و نتواند آنها را با عقل و دلیل ثابت کند و به شبهات آن پاسخ دهد، دانستن فروع و احکام به او سودی نمیرساند.
❇️ضعف در عمل، ناشی از ضعف اعتقادی است: امام رضا علیهالسلام میفرمایند:
إِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا
اگر مردم زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند.
✍️تبعیت در گرو دانستن و یقین است. هر چه با مبانی و حقایق مکتب بیشتر آشنا بشویم، عمل ما درست تر میشود و هرچه ضعف در اعتقا و باور داشته باشیم، ضعف در عمل خواهیم داشت.
اگر اعتقادات فرزندان ما درست شود ،عمل به احکام و فروعات دین مثل نماز هم درست خواهد شد.
❇️کسی که اهل خمس و نماز و روزه و … نیست یکی از علت هایش باور نداشتن توحید و معاد است.
او در ذهن خود میگوید چرا نماز بخوانم در حالی که بعد از مرگ خبری نیست!!!
اگر برای او ثابت شود که معاد حق است، او نمیتواند اهل طاعت و عبادت نباشد.
❎ ضعف در اخلاق، ناشی از ضعف اعتقاد است:
بی اخلاقی ، دروغ گویی ، ریاکاری ، ناشکری ها و… یک سر آن به بی اعتقادی بر میگردد. کسی که خدا را شاهد و ناظر بر اعمال خود نمیداند، از انجام کارهای خلاف اخلاق ابایی ندارد.
✍️تا وقتی که علم مطبوع (عقاید) درست نشود، علم مسموع (اخلاق و احکام) فایده عملی ندارد و انسان را به منزل مقصود نمیرساند.
لذا فرموده اند اعتقادات شخصی است و هر کس باید خودش در این زمینه به تحقیق بپردازد تا درست در او نهادینه شود ولی احکام تقلیدی است و باید از مرجع تقلید پیروی کرد.
4⃣ملکات و دانش های ملکه نشده:
علم مسموع، صرف شنیده هایی است که هنوز در قلب انسان جا نگرفته و تبدیل به ملکه نشده است.
علم مطبوع علمی است که در عمق جان انسان نفوذ کرده و جزئی از وجود او شده است.
✍️صرف دانستن و عمل کردن کافی نیست، بلکه باید آن مطلب تبدیل به ملکه شود به نحوی که امکان حذف آن از ذهن و وجود انسان نباشد.
مثلا برای برخی از افراد رفتن به مسجد یا صلوات بعد از شنیدن نام پیامبر ملکه شده است و بدون هیچ یادآوری به صورت خودکار،همانطور که قلب در بدن انسان میزند ،بدون اراده دست به این اعمال میزنند.
❇️ در عین حال عدهای پای کلاس نهج البلاغه هستند چند نکته بر میدارند و بعد با مراجعه به اینستا و پیام رسان های دیگر با برداشت چند نکته لغو و بیهوده همه را به فراموشی میسپارند.
❎البته باید توجه داشت که عادت مورد قبول نیست (کسی که هر روز به مسجد میرود ، اگر یک روز نرود افسرده شود، این عادت است)چیزی که مورد قبول است ملکه است به این معنا که اگر قرآن در دست گرفتی عاشقانه اینکار را انجام دهی نه از روی عادت.
✅نتیجه بحث:
+ چه علم مطبوع را فطری بدانیم و علم مسموع را تجربی؛
+ چه علم مطبوع را تحلیل کردن و فقاهت بدانیم در مقابل حفظیات ؛
+ چه علم مطبوع را اصول بدانیم در مقابل فروعات؛
+ چه علم مطبوع را ملکات بدانیم در مقابل غیر ملکات؛
در همه ی اینها دو نوع علم است که فقط یکی از آنها مفید است.
❇️ باید دنبال علوم فطری برویم، دنبال تحلیل و تفقه باشیم، اصول و اعتقادات را پیگیری کنیم و تا علوم ملکه نشده اند خود را فارغ التحصیل نکنیم.
در این صورت علوم سودمند و پر فایده خواهند بود.
↕️ نکته:
در روایات، از جهات مختلف به علم توجه شده و تقسیم بندی های متعددی نیز برای علم آمده است.
👈علمی که موظف به آن هستیم:
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
العِلمُ عِلمانِ: عِلمٌ لا يَسَعُ النّاسَ إلاّ النَّظَرُ فيهِ و هُوَ صِبغَةُ الإسلامِ ،
دانش دو گونه است: دانشى كه مردم موظّفند در آن انديشه كنند و آن دين اسلام است،
و عِلمٌ يَسَعُ النّاسَ تَركُ النَّظَرِ فيهِ و هُوَ قُدرَةُ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ
و دانشى كه مردم مجازند در آن انديشه نكنند و آن قدرت خداوند عزّ و جلّ است.
✍️طبیعی است که مقصود حضرت صرف توجه به احکام نبوده بلکه مجموعه معارف اسلامی را باید شناخت.
ما موظف به مطالعه قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه به عنوان معارف دینی هستیم.
👈علمی که هیچ تاثیری ندارد جز اینکه حجت میشود بر علیه خودمان:
پیامبر صلوات الله علیه میفرماید:
العِلمُ عِلمانِ : فعِلمٌ فِي القَلبِ و ذلكَ العِلمُ النّافِعُ ،
علم دو گونه است: علمى كه در دل است و علم سودمند همين علم است،
و عِلمٌ عَلى اللِّسانِ فذلكَ حُجَّةُ اللّه ِ عَلَى ابنِ آدَمَ
و علمى كه بر زبان است و حجّت خدا بر آدمى اين علم است (خدا میگوید تو که خوب میگفتی و سخنرانی میکردی، پس هیچ دلیلی برای ترک عمل نداشتی.)
✳️ امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمٌ بِاللِّسَانِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ عَلَی صَاحِبِهِ
علم بر دو بخش است: یکی به زبان است پس آن فایده ندارد جز این که سبب اتمام حجت است _به صاحب علم، گفته میشود تو که میدانستی، چرا عمل نکردی؟
وَ عِلْمٌ بِالْقَلْبِ وَ هُوَ النَّافِعُ لِمَنْ عَمِلَ بِهِ
و دیگری علمی است که در قلب است و این علم برای صاحبش مفید است به شرط اینکه به آن عمل کند.
👈 علمی یاد بگیرید که دردی را دوا کند:
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
الْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ
علم چهار رشته است:
الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ
۱)علم فقه برای دین،
وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ
۲)علم طب، برای امراض بدن،
وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ
۳)علم نحو، برای مصونیت زبان از خطا
وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الْأَزْمَانِ
۴)علم نجوم برای شناخت زمان
👈علمی یاد بگیرید که یا دنیا را آباد کند یا آخرت را: پیامبر صلوات الله علیه میفرمابند:
العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأديانِ، و عِلمُ الأبدانِ
علم بر دو قسم است: علم اديان و علم ابدان.
👈علامه کسی است که در این سه رشته عالم باشد:
روزی پیامبر. صلی الله علیه و آله ـ داخل مسجد شدند در حالی که مردم اطراف شخصی را گرفته بودند. حضرت سؤال کردند او کیست؟
گفته شد، او علامه است و از همه مردم به انساب و اشعار عرب و قواعد زبان و وقائع جاهلیت آگاهتر است.
حضرت در جواب فرمودند: این علمی است که اگر کسی نداند ضرری نمیکند و اگر کسی بداند، سودی به حالش ندارد.
إنّما العِلمُ ثَلاثَةٌ :
علم سه بخش است.
آيَةٌ مُحكَمَةٌ
آیه محکمه: که گفته شده مراد از آن اصول اعتقادات است.
أو فَريضَةٌ عادِلَةٌ،
فریضه عادله: که مراد از آن را علم اخلاق و اخلاقیات دانستهاند.
أو سُنَّةٌ قائمَةٌ،
سنه قائمه: که اشاره به احکام شریعت و حلال و حرام دارد.
و ما خَلاهُنَّ فهُوَ فَضلٌ
غیر از این علوم بقیه فضل هستند.
👈نمیتوان همه علوم را فرا گرفت:
پیامبر صلوات الله علیه میفرمایند:
الْعِلْمُ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصَی فَخُذْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ أَحْسَنَه
علم و دانش بیشتر از آنست که شمرده شود پس از هر چیز دانش یا جز آن نیکوترین آن را فراگیر.
✍️یک زمانی به خاطر سختی تهیه کتاب، سختی تولید کاغذ و کم بودن افراد صاحب فضل و سواد، نوعا کتابهایی چاپ میشد که پخته بود و حرف برای گفتن داشت لذا گفته میشد “هر کتابی به دستتان رسید بخوانید”
❇️امروز به سهولتی که در عرصه چاپ و کاغذ پیش آمده و زیاد شدن افراد نویسنده و تجاری شدن صنعت کتاب باید گفت ” هر هزار کتابی یکی ارزش خواندن ندارد”
اولا) علوم برخی سودمند هستند، برخی خنثی و برخی مضرّ .
ثانیا) علوم زیادند و امکان احاطه ی بر همه آنها ممکن نیست.
ثالثا) عمر ما کم است و امکان تجربه و خطا نداریم.
نتیجه: پس چه بهتر که سر سفره قرآن و نهج البلاغه بنشینیم.
اللهم الرزقنا ایماناً تُباشر به قلبی
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۱۶ . ۹ذیقعده
💢 حکمت ۳۳۸ 💢
وقال (عليه السلام): الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ؛ وَلاَ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ، إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ.
و فرمود (علیهالسلام): علم بر دو گونه است: يكى مطبوع، يعنى علمى كه در طبيعت كسى سرشته است و يكى مسموع، كه به گوش بشنوند. اگر علم مطبوع نبود علم مسموع سود ندهد.
💠وقال (عليه السلام): الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ؛ وَ لاَ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ، إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ.
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
علم و دانش دو گونه است: فطرى و شنيدنى یا اكتسابى.
دانش شنيدنى سودى نمى دهد هنگامى كه هماهنگ با دانش فطرى نباشد.
✅فضای کلی این حکمت در مورد انواع علم است.
حضرت به صورت صریح بیان میفرماید که خود علم به تنهایی سودمند نیست بلکه باید شرایط و ضوابط آن را نیز مد نظر قرار داد. براى اين كلام امام عليه السلام تفسيرهاى مختلفى شده است:
1⃣ فطریات و تجربیات
علم مطبوع علمی است که مربوط به دانش هاى غريزى ، وجدانی و فطری انسان است.
همان عملی که در فطرت انسان نهادینه شده است و از ابتدای تولد همراه با انسان است.
علم مسموع نیز همان علوم است که به صورت تجربی کسب شده است از طریق دیگران به ما رسیده اند.
✍️حضرت میفرماید اگر علوم تجربی با علوم فطرى انسان هماهنگ نباشند نه تنها موجب هدايت نمى شود؛ بلكه گاه موجب گمراهى است.قرآن کریم در آیاتی از سوره شمس میفرماید:
《وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا 》
و سوگند به نفس انسان و آنكه آن را سامان دهد.
《 فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا 》
آنگاه نافرمانى و پرهيزگارىاش را در آن الهام كرد.
《 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا》
به راستى هر كس كه آن را پاكيزه داشت، رستگار شد.
《 وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا》
و به راستى نوميد شد هر كس كه آن را فرومايه داشت.
[تمام شش ضمیر “ها” که در این چهار آیه آمده است به نفس بر میگردد.)
👈۱)خداوند نفس و فطرت را به طور مساوی به همگان عطا کرد.
ما ناقص الخلقه داریم ولی ناقص الفطره نه.
👈۲) به این نفس الهام کرد راه تقوایش را و راه فجورش را
نه اینکه کلیات اخلاق را بیان کند، بگوید خوب چیست و بد چیست. بلکه به طور مشخص به هر شخصی تعلیم داد چه چیزی به صلاح و نفع اوست و چه چیزی به ضرر اوست.
👈۳) کسی که از این فطرت و نفس حرف شنوی داشته باشد و همه زندگی اش را مطابق و متناسب با آن هماهنگ کند؛ به صلاح و فلاح میرسد.
👈۴) کسی که نفس را نادیده بگیرد و او را در زیر خروارها خاک دفن کند، ضرر و خسارت میکند.
به تعبیر نهجالبلاغه در خطبه ۱،
(دَفَائِنَ الْعُقُولِ) ما فطرتمان را زیر خروارها خاک دفن کرده آیم اگر آن را بیرون بکشیم و دستی به سرو گوشش بکشیم خواهیم فهمید که ما برای فهمیدن خیلی از چیزها نیازی به پیامبر و رهنما نداریم و میتوانیم از فطرت بهره بجوییم.
به عبارتی هر انسانی باید تجربیاتش را به فطرتش (علم مطبوع ) عرضه کند اگر مورد قبول واقع شد از آنها بهرمند گردد.
✍️در آیات فوق خداوند اصل فطرت، و اصل علم فطری را بیان میکند. مهم آن است که آن علم تجربی که ما در طول حیات به دست می آوریم مخالف و متعارض با آن علوم فطری نباشند وگرنه از اثر گذاری می افتند.
✅فطرت انسان میداند که مال مردم خوردن ندارد، نباید در مال دیگران دست برد و آنها را به تصرف در آورد.
حال اگر همین اموال را تحت عناوینی مثل سود و … در آوردند؛ این علوم تجربی سودمند و مفید نیستند و نباید از آنها تبعیت کرد زیرا مضرات فراوانی دارند.
✳️در مساله ی تغذیه نیز اینگونه است. فطرت آدمی به طور ذاتی از برخی خوراکی ها تنفر دارد و اصلا آنها با طبع آدمی سازگار نیست ؛ولی بر اثر عرف شدن و عادت کردن، شاید انسان متوجه مضرات آنها نشود یا بدن، خودش را با آنها وفق دهد.
✍️در این صورت بین طبع انسان و آنچه کمپانی های تجاری برای سود بیشتر به مردم تحمیل کرده اند تعارض پیش می آید. ولی طبق حکمت ۳۳۸ ما باید از علوم نافعی که متناسب با طبع است پیروی کنیم نه علوم تجربی سود محور.
2⃣علم مسموع علمی است که صرفا از طریق شنیدن حفظ میشود.
علم مطبوع علمی است که فهم شده و قابلیت تحلیل و اجرا در زندگی را دارد.
علم مسموع نیز علم های آموختنی و اکتسابی است.
✍️ اگر انسان استعداد تحلیل و فهم عمیق مطالب را نداشته باشد و فقط بخواهد مانند ضبط صوت یک سلسله محفوظات را تکرار کند، اینجا هیچ سود و پیشرفتی نخواهد بود و انسان نفعی نمیبرد.
🔰ابن میثم بحرانی میفرماید:
علم مسموع، همان شنیده های از دانشمندان است، زیرا کسی که استعدادی ندارد، سودی از شنیده های خود از علوم نمی برد و از دستاورد خود بهره مند نمی شود.
✅اگر چه که استاد دیدن و از مطالب دیگران استفاده کردن بسیار مهم است و میتواند قوت علمی انسان را بالاتر ببرد؛ ولی باید مراقب دو مطلب بود:
👈الف) اگر کسی قوه ی تحلیل ندارد و میخواهد تا پایان عمر ضبط صوت دیگران باشد، این علم به حال او مفید نخواهد بود. زیرا علم باید انسان را به فکر برساند و شاکله ی زندگی او را تشکیل بدهد در حالی که علم های حفظی بدون فهم چنین نتیجه ای ندارد.
👈ب) اگر کسی قوه و استعداد یادگیری مطالب علمی را ندارد باید خودش را از این مسیر دور کند، زیرا تلاش بدون استعداد هیچ سودی ندارد بلکه ضرر فراوانی نیز خواهد داشت.
✅سیستم آموزشی و فرهنگی ما معیوب است:
در جامعه ما امروز علم آموزی و تحصیل تبدیل به بخشی از شخصیت اجتماعی افراد شده است. یعنی افراد برای اینکه شانشان در جامعه حفظ شود چه با استعداد چه بی استعداد، چه با علاقه چه بی علاقه باید یک مسیر خاص علم آموزی را طی کنند. در حالی که امیرالمومنین فرمود این علم ضرر دارد که نفع ندارد.
✅ قبل از ورود افراد به مقاطع تخصصی باید آنها استعداد سنجی شوند و فقط آنها که طبع مستعدی برای یادگیری و تحلیل دارند وارد فضای آموزشی شوند، ما بقی نیز متناسب به علاقه و استعداد در رشته های فنی و… به کار گرفته شوند.
❇️مدرک نداشتن زشت نیست، تخصص نداشتن زشت است:
امیرالمومنین در نهج البلاغه در مورد قیمت و ارزش انسان میفرماید :
“ارزش انسان به تخصص اوست”
درحکمت ۸۱ فرمود:
قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ.
ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست.
✍️ اولا) ارزش ما به مدرک ما نیست.
ثانیا)علمی که طبع انسان استعداد آن را نداشته باشد سودمند نیست
پس باید دنبال علم سودمند برویم. چه علوم نظری، چه علوم فنی و جسمی.
3⃣ اصول دین و اعتقادات، فروع دین و احکام:
علم مسموع، علم به فروع دین است. واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات.
علوم مطبوع علم اعتقادات و باورهاست.
✍️ اگر انسان علم به اعتقادات نداشته باشد و نتواند آنها را با عقل و دلیل ثابت کند و به شبهات آن پاسخ دهد، دانستن فروع و احکام به او سودی نمیرساند.
❇️ضعف در عمل، ناشی از ضعف اعتقادی است: امام رضا علیهالسلام میفرمایند:
إِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا
اگر مردم زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند.
✍️تبعیت در گرو دانستن و یقین است. هر چه با مبانی و حقایق مکتب بیشتر آشنا بشویم، عمل ما درست تر میشود و هرچه ضعف در اعتقا و باور داشته باشیم، ضعف در عمل خواهیم داشت.
اگر اعتقادات فرزندان ما درست شود ،عمل به احکام و فروعات دین مثل نماز هم درست خواهد شد.
❇️کسی که اهل خمس و نماز و روزه و … نیست یکی از علت هایش باور نداشتن توحید و معاد است.
او در ذهن خود میگوید چرا نماز بخوانم در حالی که بعد از مرگ خبری نیست!!!
اگر برای او ثابت شود که معاد حق است، او نمیتواند اهل طاعت و عبادت نباشد.
❎ ضعف در اخلاق، ناشی از ضعف اعتقاد است:
بی اخلاقی ، دروغ گویی ، ریاکاری ، ناشکری ها و… یک سر آن به بی اعتقادی بر میگردد. کسی که خدا را شاهد و ناظر بر اعمال خود نمیداند، از انجام کارهای خلاف اخلاق ابایی ندارد.
✍️تا وقتی که علم مطبوع (عقاید) درست نشود، علم مسموع (اخلاق و احکام) فایده عملی ندارد و انسان را به منزل مقصود نمیرساند.
لذا فرموده اند اعتقادات شخصی است و هر کس باید خودش در این زمینه به تحقیق بپردازد تا درست در او نهادینه شود ولی احکام تقلیدی است و باید از مرجع تقلید پیروی کرد.
4⃣ملکات و دانش های ملکه نشده:
علم مسموع، صرف شنیده هایی است که هنوز در قلب انسان جا نگرفته و تبدیل به ملکه نشده است.
علم مطبوع علمی است که در عمق جان انسان نفوذ کرده و جزئی از وجود او شده است.
✍️صرف دانستن و عمل کردن کافی نیست، بلکه باید آن مطلب تبدیل به ملکه شود به نحوی که امکان حذف آن از ذهن و وجود انسان نباشد.
مثلا برای برخی از افراد رفتن به مسجد یا صلوات بعد از شنیدن نام پیامبر ملکه شده است و بدون هیچ یادآوری به صورت خودکار،همانطور که قلب در بدن انسان میزند ،بدون اراده دست به این اعمال میزنند.
❇️ در عین حال عدهای پای کلاس نهج البلاغه هستند چند نکته بر میدارند و بعد با مراجعه به اینستا و پیام رسان های دیگر با برداشت چند نکته لغو و بیهوده همه را به فراموشی میسپارند.
❎البته باید توجه داشت که عادت مورد قبول نیست (کسی که هر روز به مسجد میرود ، اگر یک روز نرود افسرده شود، این عادت است)چیزی که مورد قبول است ملکه است به این معنا که اگر قرآن در دست گرفتی عاشقانه اینکار را انجام دهی نه از روی عادت.
✅نتیجه بحث:
+ چه علم مطبوع را فطری بدانیم و علم مسموع را تجربی؛
+ چه علم مطبوع را تحلیل کردن و فقاهت بدانیم در مقابل حفظیات ؛
+ چه علم مطبوع را اصول بدانیم در مقابل فروعات؛
+ چه علم مطبوع را ملکات بدانیم در مقابل غیر ملکات؛
در همه ی اینها دو نوع علم است که فقط یکی از آنها مفید است.
❇️ باید دنبال علوم فطری برویم، دنبال تحلیل و تفقه باشیم، اصول و اعتقادات را پیگیری کنیم و تا علوم ملکه نشده اند خود را فارغ التحصیل نکنیم.
در این صورت علوم سودمند و پر فایده خواهند بود.
↕️ نکته:
در روایات، از جهات مختلف به علم توجه شده و تقسیم بندی های متعددی نیز برای علم آمده است.
👈علمی که موظف به آن هستیم:
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
العِلمُ عِلمانِ: عِلمٌ لا يَسَعُ النّاسَ إلاّ النَّظَرُ فيهِ و هُوَ صِبغَةُ الإسلامِ ،
دانش دو گونه است: دانشى كه مردم موظّفند در آن انديشه كنند و آن دين اسلام است،
و عِلمٌ يَسَعُ النّاسَ تَركُ النَّظَرِ فيهِ و هُوَ قُدرَةُ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ
و دانشى كه مردم مجازند در آن انديشه نكنند و آن قدرت خداوند عزّ و جلّ است.
✍️طبیعی است که مقصود حضرت صرف توجه به احکام نبوده بلکه مجموعه معارف اسلامی را باید شناخت.
ما موظف به مطالعه قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه به عنوان معارف دینی هستیم.
👈علمی که هیچ تاثیری ندارد جز اینکه حجت میشود بر علیه خودمان:
پیامبر صلوات الله علیه میفرماید:
العِلمُ عِلمانِ : فعِلمٌ فِي القَلبِ و ذلكَ العِلمُ النّافِعُ ،
علم دو گونه است: علمى كه در دل است و علم سودمند همين علم است،
و عِلمٌ عَلى اللِّسانِ فذلكَ حُجَّةُ اللّه ِ عَلَى ابنِ آدَمَ
و علمى كه بر زبان است و حجّت خدا بر آدمى اين علم است (خدا میگوید تو که خوب میگفتی و سخنرانی میکردی، پس هیچ دلیلی برای ترک عمل نداشتی.)
✳️ امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمٌ بِاللِّسَانِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ عَلَی صَاحِبِهِ
علم بر دو بخش است: یکی به زبان است پس آن فایده ندارد جز این که سبب اتمام حجت است _به صاحب علم، گفته میشود تو که میدانستی، چرا عمل نکردی؟
وَ عِلْمٌ بِالْقَلْبِ وَ هُوَ النَّافِعُ لِمَنْ عَمِلَ بِهِ
و دیگری علمی است که در قلب است و این علم برای صاحبش مفید است به شرط اینکه به آن عمل کند.
👈 علمی یاد بگیرید که دردی را دوا کند:
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
الْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ
علم چهار رشته است:
الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ
۱)علم فقه برای دین،
وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ
۲)علم طب، برای امراض بدن،
وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ
۳)علم نحو، برای مصونیت زبان از خطا
وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الْأَزْمَانِ
۴)علم نجوم برای شناخت زمان
👈علمی یاد بگیرید که یا دنیا را آباد کند یا آخرت را: پیامبر صلوات الله علیه میفرمابند:
العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأديانِ، و عِلمُ الأبدانِ
علم بر دو قسم است: علم اديان و علم ابدان.
👈علامه کسی است که در این سه رشته عالم باشد:
روزی پیامبر. صلی الله علیه و آله ـ داخل مسجد شدند در حالی که مردم اطراف شخصی را گرفته بودند. حضرت سؤال کردند او کیست؟
گفته شد، او علامه است و از همه مردم به انساب و اشعار عرب و قواعد زبان و وقائع جاهلیت آگاهتر است.
حضرت در جواب فرمودند: این علمی است که اگر کسی نداند ضرری نمیکند و اگر کسی بداند، سودی به حالش ندارد.
إنّما العِلمُ ثَلاثَةٌ :
علم سه بخش است.
آيَةٌ مُحكَمَةٌ
آیه محکمه: که گفته شده مراد از آن اصول اعتقادات است.
أو فَريضَةٌ عادِلَةٌ،
فریضه عادله: که مراد از آن را علم اخلاق و اخلاقیات دانستهاند.
أو سُنَّةٌ قائمَةٌ،
سنه قائمه: که اشاره به احکام شریعت و حلال و حرام دارد.
و ما خَلاهُنَّ فهُوَ فَضلٌ
غیر از این علوم بقیه فضل هستند.
👈نمیتوان همه علوم را فرا گرفت:
پیامبر صلوات الله علیه میفرمایند:
الْعِلْمُ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصَی فَخُذْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ أَحْسَنَه
علم و دانش بیشتر از آنست که شمرده شود پس از هر چیز دانش یا جز آن نیکوترین آن را فراگیر.
✍️یک زمانی به خاطر سختی تهیه کتاب، سختی تولید کاغذ و کم بودن افراد صاحب فضل و سواد، نوعا کتابهایی چاپ میشد که پخته بود و حرف برای گفتن داشت لذا گفته میشد “هر کتابی به دستتان رسید بخوانید”
❇️امروز به سهولتی که در عرصه چاپ و کاغذ پیش آمده و زیاد شدن افراد نویسنده و تجاری شدن صنعت کتاب باید گفت ” هر هزار کتابی یکی ارزش خواندن ندارد”
اولا) علوم برخی سودمند هستند، برخی خنثی و برخی مضرّ .
ثانیا) علوم زیادند و امکان احاطه ی بر همه آنها ممکن نیست.
ثالثا) عمر ما کم است و امکان تجربه و خطا نداریم.
نتیجه: پس چه بهتر که سر سفره قرآن و نهج البلاغه بنشینیم.
اللهم الرزقنا ایماناً تُباشر به قلبی