ممنون از صبر و شکیبایی شما...
این حکمت چند بخش دارد،
|

حکمت سیصد و سی و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۸ . ۲۹شوال

💢بخش اول حکمت۳۳۳💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و سوم (بخش اول)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:10 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش اول

وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ

در صفت مؤمن چنين فرمود: مؤمن را شادمانى در چهره است و اندوه در دل حوصله اش از همه بيش است و نفسش از همه خوارتر. برترى جويى را خوش ندارد و از خودنمايى بيزار است.

💠و قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ
امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود:

🔻مقدمه 1:
طبق نقل مرحوم کلینی در کافی، این حکمت در اصل بخشی از خطبه متقین بوده است. البته این متن در خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه که خطبه متقین است نیامده است ولی علاوه بر تاکید کلینی، فضای خطبه نیز همخوانی دارد.
قَامَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ وَ كَانَ عَابِداً نَاسِكاً مُجْتَهِداً إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع
گويند كه امير المؤمنين (ع) را مصاحبى بود به نام همام كه مردى عبادت پيشه بود.
وَ هُوَ يَخْطُبُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لَنَا صِفَةَ الْمُؤْمِنِ
روزى گفتش كه اى امير المؤمنين، پرهيزگاران را برايم وصف كن.آنسان كه گويى در آنها مى نگرم.
كَأَنَّنَا نَنْظُرُ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا هَمَّامُ الْمُؤْمِن‏…
على (ع) در پاسخش درنگ كرد، سپس گفت: اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش

🔻مقدمه ۲:
برخی مفاهیم ذو مراتبند یعنی افراد مختلف می توانند درجات مختلفی در آن به دست بیاورند مانند نقاش و خیاط و… بحث ایمان نیز از این گونه موارد است. لذا این حکمت در مقام وصف مومن کامل است،اگر ما همه‌ی اینها را نداریم جای یاس و نا امیدی نیست بلکه باید تلاش کنیم، حرکت کنیم و قدم به قدم به آنها نزدیک بشویم.
امام صادق در مورد چنین مومنینی: المؤمنُ أعَزُّ مِن الكبريتِ الأحمرِ
مومنین خالص و پاکباخته بسیار کمیاب اند. هم باید تلاش کنیم جزء اینها بشویم؛ هم باید اگر چنین مومنی را یافتیم نهایت بهره را از او ببریم.

🔻 مقدمه ۳:
این حکمت مجموعا هجده صفت برای مومن بیان میکند که آنها به صورت دو به دو آمده اند؛ که میشود نه صفت دوتایی.
اینگونه بیان کردن صفات توسط حضرت از آن جهت مهم است که: داشتن هر دو طرف این صفات مهم است و تک تک داشتن آنها به تنهایی دردی را دوا نمیکند.

🔻اولین صفت🔻

💠 الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
۱. انسان با ايمان شادى اش [بِشْرُهُ] در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
[ بشر به معنای شادی و نشاط است.]

_از آنجایی که اظهار غم، یک نوع شکایت و گله از خداوند است؛ انسان مومن همواره غم‌های خود را پنهان میکند.
ولی نشاط و شادی اظهار نعمت است و مومن موظف به اظهار نعمت است:
قرآن کریم:
《وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ》

💮حضرت در نامه ۶۹ فرمود:
وَ لاَ تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اَللَّهِ عِنْدَكَ وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ
هيچيك از نعمتهايى را كه خدا به تو عنايت كرده، تباه مکن.
وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ
و بايد كه نشان نعمت خداوندى بر تو آشكار باشد.
مومن باید خوشرو و خوشحال باشد.

💮در مورد خود امیرالمومنین داریم:
وَ كَانَ علیٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِشْرُهُ دَائِمٌ وَ ثَغْرُهُ بَاسِمٌ
علی علیه السلام خوش رویی­ همیشگی و دندانش از خندانی پیدا بود.
غَيْثٌ لِمَنْ رَغِبَ
فریاد رس بود برای کسی که کمک بخواهد

💮 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:
إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِكُم ،
شما هرگز نمى توانيد همه مردم را از اموال خود بهره مند سازيد،
فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشر
پس با آنان با گشاده رويى و خوشرويى تمام برخورد كنيد.

‌⛔️مومن غم دارد ولی آن را آشکار نمیکند.
مومن میداند اظهار غم و ناراحتی او فقط موجب دل شکستگی دوستان و خوشحالی دشمنان میشود لذا از اظهار آن خودداری میکند:
درحکمت ۲۸۹ فرمود:
وَ كَانَ لاَ يَشْكُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ
از درد شكوه نمى نمود، مگر آن گاه كه بهبود يافته بود.

💮امام باقر علیه السلام فرمود:
أَرْبَعٌ مِنْ كُنُوزِ اَلْبِرِّ
چهار چيز از گنجهاى‌ نيكى‌ است:
كِتْمَانُ اَلْحَاجَةِ
۱. نهان‌ داشتن‌ حاجت‌،
وَ كِتْمَانُ اَلصَّدَقَةِ
۲. پنهان‌ نمودن‌ صدقه‌،
وَ كِتْمَانُ اَلْوَجَعِ
۳. پوشيده‌ داشتن‌ درد،
وَ كِتْمَانُ اَلْمُصِيبَةِ.
۴. نهان‌ كردن‌ مصيبت‌.

🔻نکته:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
این دو صفت وقتی کنار هم باشند نشانه ی مومن هستند و گرنه:
کسی که خندان و شاد باشد ولی شادی او بر اثر بی دردی و بی خیالی باشد، این شادی که خوب نیست.
کسی دلش پر از غم باشد، ولی غم دنیا و غم مال و غم توکل نداشتن به خدا و غم ترس از مرگ و… این غم نیز خوب نیست.

⛔️ انسان مومن کسی است که قلبش پر از دغدغه است، نگران قیامت خودش است، نگران دین و اعتقاد اطرافیانش هست، برای فقر و نداری دیگران غصه میخورد ولی در مواجهه با دیگران درد روی درد آنها نمی گذارد و لااقل با خنده و شادی میخواهد این غم ها را از دل آنها کم کند. این نشانه مومن است. خنده ی او از دل خوش و دل بی غم او نیست.

🔻دومین صفت🔻

💠 أوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً
سينه اش از هرچيز، گشاده تراست.

💠 و أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
خود و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر و تسليمتر است.

⛔️مومن باید دریا دل باشد
مومن کسی است که هم در مواجهه با مشکلات و سختی ها دریا دل است،
هم در مواجهه با فکر و سلیقه مخالف؛ توان شنیدن حرف مخالف را دارد و از تند گویی و درشت گویی دیگران عصبانی و پرخاشگر نمیشود.

💮سعه صدر و حوصله پیامبر ص:
بَيْنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ فِي اَلْمَسْجِدِ
روزى رسول خدا در مسجد نشسته بود،
إِذْ جَاءَتْ جَارِيَةٌ لِبَعْضِ اَلْأَنْصَارِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَأَخَذَتْ بِطَرَفِ ثَوْبِهِ
روزى رسول خدا در مسجد نشسته بود،يك دخترى از انصار آمد و خود او هم ايستاده بود،آن دخترك گوشۀ جامۀ رسول خدا را كشيد،
فَقَامَ لَهَا اَلنَّبِيُّ فَلَمْ تَقُلْ شَيْئاً
پيغمبر براى او برخاست ولى آن دخترك چيزى نگفت.
وَ لَمْ يَقُلْ لَهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَيْئاً حَتَّى فَعَلَتْ ذَلِكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ
و پيغمبر به او چيزى نگفت تا سه بار اين كار را كرد.
فَقَامَ لَهَا اَلنَّبِيُّ فِي اَلرَّابِعَةِ وَ هِيَ خَلْفَهُ فَأَخَذَتْ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ ثُمَّ رَجَعَتْ
پيغمبر در بار چهارم براى آن دخترك برخاست كه پشت سرش بود و آن دخترك رشته‌اى از جامۀ رسول خدا کند و برگشت _هُدبه : نخ های کنار لباس_
فَقَالَ لَهَا اَلنَّاسُ فَعَلَ اَللَّهُ بِكِ
مردم به او گفتند:خدا با تو كند آنچه كند
وَ فَعَلَ حَبَسْتِ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ لاَ تَقُولِينَ لَهُ شَيْئاً وَ لاَ هُوَ يَقُولُ لَكِ شَيْئاً
سه بار رسول خدا را گرفتار خود كردى و نه چيزى به اوگفتى ونه چيزى به تو گفت،
مَا كَانَتْ حَاجَتُكِ إِلَيْهِ
چه كار با او داشتى‌؟
قَالَتْ إِنَّ لَنَا مَرِيضاً فَأَرْسَلَنِي أَهْلِي لآِخُذَ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ لِيَسْتَشْفِيَ بِهَا
گفت:ما در خانه بيمارى داريم و خانواده‌ام مرا فرستادند تا رشته‌اى از جامۀ رسول خدا بگیرم وبراى شفا گرفتن از آن.
فَلَمَّا أَرَدْتُ أَخْذَهَا رَآنِي فَقَامَ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْهُ أَنْ آخُذَهَا وَ هُوَ يَرَانِي وَ أَكْرَهُ أَنْ أَسْتَأْمِرَهُ فِي أَخْذِهَا فَأَخَذْتُهَا
چون خواستم آن را برگيرم،مرا ديد و از جا برخاست و من شرم كردم كه آن را برگيرم در برابر چشم آن حضرت و نخواستم به او تكليف كنم كه خود آن را برگيرد،و به من دهد،پس آن را برگرفتم.

⛔️شرح صدر، توشه انبیای الهی است
حضرت موسی از خدا درخواست میکند:
《رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿﴾ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي؛ طه – ۲۵》
ولی به پیامبر میفرماید: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ
این آیه هم لزوم شرح صدر و وسعت قلب را نشان میدهد هم جایگاه والای رسول الله نسبت به دیگر پیامبران اولو العزم را.

⭕️و أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
الف. هواى نفس در برابر مومن ذليل و تسليم است؛ هرگز عنان خويش را به دست هواى نفس نمى سپارد و خواسته هاى دل را با حكم عقل و ايمان كنترل مى كند.
ب. مؤمن از همه در برابر عظمت خدا و در برابر خلق خدا متواضع تر است.
مومن واقعا عزیز و صاحب عظمت است ولی او خود را بزرگ می بیند و به کوچکی خودش در درون خویش معترف است. نفس و شهواتش را نیز در مقابل خواست و اراده الهی تسلیم کرده است.

📕درروایت داریم که خداوند از حضرت موسی پرسید میدانی چرا تو را به مقام کلیم الله رساندم؟
انی قَلَّبتُ عِبادِی ظَهرَ البَطن فَلَم اَجِدُ فِیهِم اَحَدَاً اَذلّ لی نفسَاً مِنک
من در بین عباد زیر و رو کردم کسی را نیافتم که نفسش در نزد خودش ذلیل تر تر باشد جز تو.

🔻نکته:
أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
این دو صفت وقتی در کنار هم باشند چه معنایی میدهند؟
برخی هستند که سعه صدر دارند و هر حرفی را قبول میکنند،ولی چون توان مبارزه با زورگوها را ندارند از در سازش با آنها وارد میشوند.
برخی هستند سعه صدر دارند ولی نه از آن جهت که نفس خودشان را رام کرده باشند، بلکه از آن جهت که یک جایگاه اجتماعی دارند، یا میخواهند پست و مقام را حفظ کنند و مجبورند ظاهرسازی کنند

❌ برخی هستند که ذلت حقیقی دارند نه ذلت نفس، این نیز بد است، برای مومن روا نیست که ذلیل باشد. مومنان ذلتشان همان تواضع و خود کوچک بینی است نه اینکه واقعا ذلیل باشند

💮 ولی مومن واقعی کسی است که توان مخالفت با دیگران را دارد، ولی با آنها مدارا میکند. مدارا کردن او نیز به خاطر رسیدن به یک جایگاه و پست دنیایی نیست، از روی ذلت نیست بلکه از روی مبارزه با هوا و نفس شکنی او نشات میگیرد.

‌🔻سومین صفت🔻

💠 يكْرَهُ الرِّفْعَةَ ، وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ
از برترى جويى بيزاراست، و از رياكارى متنفر است.

❌ «سُمعَة» به معناى اين است كه انسان از اينكه ديگران اعمالش را بستايند خشنود شود و سعى كند اعمال خود را به ديگران ارائه دهد تا آنها مدح و ثنايش گويند.
فرق ريا با «سُمعة» اين است كه رياكار در همان لحظه كه عملى را انجام مى دهد به مردم نشان مى دهد كه او را انسان خوبى بدانند؛ ولى «سُمعة» این است كه اعمال نيك خود را بعداً بازگو مى كند تا مردم
او را بستايند.

⭕️انسانى كه از برترى جويى متنفر است هرگز دوست ندارد مردم اعمال او را بشنوند و او را بزرگ بشمارند.
انسان باايمان رفعت و مقام را نزد خدا مى طلبد و قرب او را مى خواهد ومدح و ثناى الهى را مى جويد نه از مردم و بندگان خدا.

💮آخرت برای کسانی است که دنبال برتری جویی نباشند. قرآن مجيد مىفرمايد:
《تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّآ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادآ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ قصص – ۸۳ 》
اين سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است.

❌جاه طلبی و رفعت طلبی ایمان انسان را میدَرَّد. پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
ما ذِئْبانِ ضارِيانِ أُرْسِلا في زَريبَةِ غَنَمٍ بِأَكْثَرَ فَسادآ فيها
دو گرگ خونخوار كه آنها را در آغل گوسفندان بفرستند
مِنْ حُبِّ الْجاهِ وَالْمالِ فِي دِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ
فساد و تباهى آن بيش از علاقه افراطى به مال و جاه طلبى در دين مرد مسلمان نيست.

⛔️ پرهیز پیامبر از بالا نشینی:
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
آكُلُ كما يأكُلُ العَبدُ ، و أجلِسُ كما يَجلِسُ العَبدُ ؛
من همان گونه غذا مى خورم كه عبد مى خورد و همان طور مى نشينم كه عبد مى نشيند؛
فإنّما أنا عَبدٌ . و كانَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله يَجلِسُ مُحتَفِزا
زيرا من در حقيقت عبد و بنده هستم. پيامبر صلى الله عليه و آله همواره دو زانو مى نشست.

⛔️ کنایه به پیامبر در مورد خاکی بودن حضرت:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
مَرَّتِ امرَأةٌ بَذِيَّةٌ برسولِ اللّه ِ ص و هُو يأكُلُ و هو جالِسٌ علَى الحَضيضِ ،
رسول خدا صلى الله عليه و آله روى زمين نشسته بود و غذا مى خورد. زن تند زبانى از كنار آن حضرت رد شد و گفت :
فقالَت : يا محمّدُ ، و اللّه ِ إنّكَ لَتأكُلُ أكل العَبدِ ، و تَجلِسُ جُلوسَهُ !
اى محمّد! به خدا قسم كه تو مانند بندگان غذا مى خورى و مانند بندگان مى نشينى.
فقالَ لَها رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : وَيحَكِ! و أيُّ عَبدٍ أعبَدُ مِنّي ؟!
رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود : واى بر تو! كدام بنده، بنده تر از من است؟

💠و يَشْنَأُ السُّمْعَةَ
انسان مومن اهل اخلاص است و اخلاص با ریا و سمعه جور در نمی آید.
حقیقت ریا و سمعه شرک است زیرا انسان میخواهد خودش را به غیر خدا نشان دهد در حالی که خداوند چنین چیزی را نمی پسندد.

📕 در دعایی از امام رضا داریم که بعد از اعمال عبادی میفرمود:
اجْعَلْ ذلک منّا خالِصا مِن کُلِّ شَکٍّ وَ شُبهَةٍ و ریاءٍ و سُمعَةٍ
خدایا این اعمال را از ناحیه ما خالص از هرگونه شک و شبهه و ریا و سمعه قرار بده،
حَتّی لا نُریدَ بِه غیرَکَ وَ لانَطلُبُ بِهِ اِلاّ وَجهَکَ
تا به غایتی برسیم که غیر تو را نخواهیم و جز وجه تو را نجوئیم.
معلوم است ریا و سمعه، غیر خدا را خواستن است.

❌گناه ریا و سُمعه مخصوص مومنین است.
برخی گناهان هستند که ربطی به مومن و کافر ندارد، قتل و سرقت و دروغ و … مومن و غیر مومن ندارد.
ولی برخی گناهان مختص کسانی است که در دایره ی ایمان قرار دارند مانند ریا و سمعه. زیرا قصد قربت و خداخواهی برای مومن مطرح است نه غیر مومن.

💮 امام صادق سلام الله علیه می فرمایند:
مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ يُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَ سُمْعَةً… لَمْ يَكُنْ فِي النَّارِ أَشَدُّ عَذَاباً مِنْه‌
کسی که قرآن را با سمعه یاد دهد، در جهنم سخت تر از عذاب او وجود ندارد.

⭕️همه باید از رفعت طلبی فراری باشند، مسولین بیشتر:
حضرت در نامه ۵۳ فرمود:
وَالْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَالصِّدْقِ
به اهل ورع و صدق و راستى بپيوند.
ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوکَ
سپس آنها را طورى تربيت کن که از تو ستايش بيجا نکنند و از تملق و چاپلوسى بپرهيزند،
وَلاَ يَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ،
و نيز تو را به اعمال نادرستى که انجام نداده اى تمجيد ننمايند.
فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ
زيرا مدح و ستايش فراوان، عُجب و خودپسندى به بار مى آورد و انسان را به کبر و غرور نزديک مى سازد.

🔻نکته:
يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ
این دو جمله در کنار هم چه معنایی را میرسانند؟!
این دو جمله وقتی با هم باشند نشانه ی مومن هستند زیرا چه بسا عده ای باشند که خودشان دنبال بالا بردن خود و تعریف از خود نباشند ولی پول بدهند به دیگران، پست بدهند به دیگران تا از آنها تعریف و تمجید کنند و خوبی آنها را به گوش دیگران برسانند.

💮مومن واقعی کسی است که هم خود از رفعت و اسم در آوردن فراری است و خوبی هایش را جار نمیزند، هم دیگران را از این مساله نهی میکند که نخواهند برای او اسم و رسمی بتراشند.

💮ولی اگر اینها جدای از هم باشند؛ شخص جلوی دیگران ادای متواضع ها را در می آورد ولی در پشت سر، به دیگران چراغ سبز نشان میدهد که از او تعریف کنند.

یا فاطمهُ اشفعی لی فی الجنّه

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۹ . ۱ذیقعده

💢بخش دوم حکمت۳۳۳💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و سوم (بخش دوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
41:21 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش دوم

طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ،

اندوهش بسيار و همتش بلند و خاموشيش دراز و وقتش مشغول است.

♦️خلاصه بخش قبل :
وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ
امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
انسان با ايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
سينه اش از هرچيز، گشاده تراست و خودش و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر و تسليم‌تر است.
يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ از برترى جويى بيزاراست و از رياكارى متنفر است.
طَوِيلٌ غَمُّهُ،بَعِيدٌ هَمُّهُ
اندوهش طولانى است.و همتش بلنداست.

✅ این اوصاف ، بخشی از اوصاف متقین در خطبه متقین است که سید رضی این چند جمله را از بین ۱۰۰ صفت انتخاب کرده و در اینجا اورده، در کنار هم قرار دادن اوصاف مومن آن هم فی البداهه در پاسخ به سوال غیر منتظره دیگران با این سجع و وزن تنها از امام علی علیه‌السلام بر می‌آید.

🔻چهارمین صفت🔻

💠 طوِيلٌ غَمُّهُ، بعِيدٌ هَمُّهُ
اندوهش طولانى است، و همتش بلنداست

⛔️طولانی بودن غم مومن برای خطاهايى كه از او سرزده و آتش دوزخ كه ممكن است دامن او را بگيرد.
به تعبیر علامه شوشتری:
طویلٌ غَمُّهُ لِلنَّجاهِ مِن النّار
غم طولانی برای نجات از آتش دوزخ است.

👈 در خطبه متقین فرمود:
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ
دلهای مومنین محزون است.

👈 رسول خدا در حديثى به اباذر مى فرمايد:
مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مِثْلِ طُولِ الْحُزْن به مانند طول حزن، كسى خداى متعال را پرستش نكرده است.

👈 اندوه در برابر مسئوليتها آن هم اندوهى كه در درون دل است نه در چهره

👈 همّت والاي مومن نیز در مسير تحصيل رضاى خدا و اسباب ورود در بهشت است.به تعبیر علامه شوشتری:
بعیدٌ هَمُّهُ لِتَحصیِلِ الجَنَّه.
همت بلند برای بدست آوردن بهشت.

👈 در خطبه متقین میفرماید:
لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ
از اعمال کم خود رضایت ندارند.

👈 امیرالمومنین ع فرمود:
مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ
كسى كه همت والا دارد، ارزش او بسيار است.

💮مجموع این دو صفت همان تعادلی است که مومن دارد، تعادل در خوف و رجا. خود عدالت در خوف و رجا یکی از شرايط اصلى ايمان است.
بعید بودن همّ هم میتواند به معنای بلند همتی باشد، هم به معنای دور همّتی.

💮مومن کسی است که همتش برای دورها مصروف میشود نه نزدیک ها، دنیا که نزدیک است، پست و مقام که نزدیک است، از دست رفتن مال و منال که نزدیک است، انسان مومن همتش خرج دور میشود که مسائل ماورایی و آسمانی و ملکوتی و قیامتی است.

❌کوتاه همتی ممنوع:
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
مَن‌ كانَت‌ هِمَّتُهُ‌ أكلَهُ، كانَت قِيمَتُهُ ما أكَلَهُ هر كه همّتش خوراكش باشد، ارزشش به اندازه همان چيزى است كه مى‌خورد.
امیرالمومنین علیه السلام :
مَن‌ كانَت‌ هِمَّتُهُ‌ ما يَدخُلُ بَطنَهُ، كانَت قِيمَتُهُ مايَخرُجُ مِنهُ
هر كه همّتش چيزى باشد كه وارد شكمش مى‌شود، ارزش او به اندازه همان چيزى است كه از شكمش خارج مى‌شود.

🔻نکته:
طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ
در کنار هم آمدن این دو جمله چه معنایی دارد؟
غم طولانی به تنهایی نمیتواند نشانه ی ایمان باشد، زیرا در بسیاری از موارد غم و غصه های طولانی به خاطر ضعف در اعتقادات دینی است. شدت دلبستگی به دنیا غم طولانی می آورد. کسی که آرزوی طولانی دارد و به آن نمیرسد دچار غم طولانی میشود. غم طولانی به تنهایی خوب نیست.

💮حضرت در حکمت ۲۲۸ فرمود:
مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا، الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ:
آن كسی كه قلبش با محبت دنيا پيوند خورده سه چيز او را رها نخواهد كرد:
هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ،
۱. اندوه دائم،
وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ،
۲. حرصى كه هرگز او را ترك نمى‌كند.
وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ.
۳. و آرزويى كه هيچ‌ گاه به آن نخواهد رسيد!

📕داستانی در مورد بلند همتی:
مرحوم کلینی در جلد ۸ کافی نقل میکند:
در زمان جاهلیت رسول خدا در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از ايشان با احترام، پذيرايى كرد. پس از ظهور اسلام، به آن مرد گفته شد: آيا مى‌دانى آن كسى كه خداوند او را به سوى مردم فرستاده، كيست؟
گفت: نه.
گفتند: او همان كسى است كه فلان روز، در طائف ميهمان تو شد و تو او را گرامى داشتى.
آن مرد خدمت پيامبر رسید و مسلمان شد. وقتی خود را معرفی کرد،
پيامبر به او فرمود:
مَرحَباً بِكَ سَلْ حاجَتَك‌.
خوش آمدى! حاجتت را بخواه.
گفت: دويست گوسفند با چوپان آنها به من عطا فرماييد.
رسول خدا دستور داد به او دادند.
سپس به اصحاب خود فرمود:
ما كانَ على‌ هذا الرّجُلِ أن يَسألَني سُؤالَ عَجوزِ بَني‌ إسرائيلَ‌ لِمُوسى‌ عليه السلام؟! چه مى‌شد اگر اين مرد، از من همان چيزى را بخواهد كه پيرزن بنى اسرائيلى از موسى خواست؟!
اصحاب گفتند: مگر پيرزن بنى اسرائيلى، از موسى چه خواست؟
فرمود: خداوند سبحان به موسى وحى فرمود که پيش از آن كه مصر را به قصد سرزمين مقدّس در شام، ترک کند، استخوان‌هاى يوسف را با خود ببرد؛ ولی موسى جای قبر يوسف را نمی‌دانست.
پيرمردى گفت: اگر كسى جاى قبر او را بلد باشد، آن كس، فلان پيرزن است. موسى درپىِ او فرستاد. وقتى پيرزن آمد،
موسى به او فرمود: تو جاى قبر يوسف را مى‌دانى؟
گفت: آرى.
موسى فرمود: پس، آن را به من نشان بده، هر چه بخواهى، به تو مى‌دهم.
پيرزن گفت: آن را نشانت نمى‌دهم، مگر اين كه هر چه من بگويم، همان را به من بدهى.
موسى فرمود: بهشت، از آنِ تو باشد.
پيرزن گفت: نه، من تعيين مى‌كنم.
خداوند عز و جل به موسى وحى فرمود:
نگران نباش. بگذار او تعيين كند.
قَالَتْ فَإِنَّ حُكْمِي أَنْ أَكُونَ مَعَكَ فِي دَرَجَتِكَ اَلَّتِي تَكُونُ فِيهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي اَلْجَنَّةِ
پيرزن گفت: مى‌خواهم كه روز قيامت در بهشت، با تو هم‌درجه باشم.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَ مَا كَانَ عَلَى هَذَا لَوْ سَأَلَنِي مَا سَأَلَتْ عَجُوزُ بَنِي إِسْرَائِيلَ .
پیامبر فرمود چه میشد این
پیرمرد هم اینچنین بلند همت می بود

❌برخی از ما هم همینطور کم همتیم و به حداقل‌ها اکتفا میکنیم.

🔻پنجمین صفت🔻

💠كثِيرٌ صَمْتُهُ،مَشْغُولٌ وَقْتُهُ
سكوتش بسيار است، و تمام وقتش مشغول است.

❌ مومن از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است.
اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند.

⛔️سکوت نقش بسزایی در رشد ایمانی انسان دارد، به شرط آنکه سکوت انسان را به تفکر برساند نه اینکه او را به توهم و خیال بکشاند که در این صورت هیچ خیری در آن نیست.
امام رضا علیه‌السلام میفرماید:
الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أبْوابِ الحِِکْمَةِ،
سکوت دری از درهای حکمت است.
إنَّ الصَّمْتَ یَکّسِبُ المَحَبَّةَ،‌
همانا سکوت مهرآور است؛
إنَّهُ دَلیلٌ عَلی کُلِّ خَیْرٍ
چرا که بر هر نیکی رهنماست.

✍️حکمت همان چیزی است که قرآن از آن به ” خیر کثیر” تعبیر میکند.
برخی به دنبال راهی برای کسب محبت دیگران نسبت به خود هستند ،بهترین راه به فرموده امام هشتم علیه‌السلام همین سکوت و خود داری از غیبت دیگران است که موجب افزایش محبت بین زن و شوهر و دیگران میشود.

📕مرحوم کلینی در کافی شریف بابی دارد با نام باب الصمت(سکوت) و حفظ اللسان از امام باقر روایت میکند:
إنما شیعتنا الخُرس
شیعیان ما لال اند.
[خُرس یعنی کم حرف می‌زنند، بجا و به موقع سخن می‌گویند.]

📕در روایت دیگری داریم:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي
مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد.
قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ
فرمود: زبانت را حفظ كن.
قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي
بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد
قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ
و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد.
وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ
و افزود: واى بر تو. آيا جز زبان چیزی مردم را با صورت به آتش جهنم می اندازد؟!

❌ اينكه مى فرمايد:
«با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند»
علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود.

💮پیامبر صل الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ
كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد.

💮امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند:
لو رایتَ ما فی مِیزانِک لَخَتَمتَ عَلی لِسانک
اگر آنچه را که در ترازوی [اعمال] توست، می دیدی بر زبانت مهر می زدی.

🔺مشْغُولٌ وَقْتُهُ
مشغول بودن مومن نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد.

⭕️در حکمت ۳۹۰ نهج‌البلاغه آمده است:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛
انسان باايمان ساعات شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسيم مى‌كند:
فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ،
قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى‌كند
وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ،
و قسمت ديگرى را براى ترميم معاش و كسب و كار زندگى قرار مى‌دهد.
وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ.
و قسمت سوم را براى بهره‌گيرى از لذات حلال و دلپسند مى‌گذارد.

💮باید به کاری مشغول شویم که از آن پرسیده میشود:
امیرالمومنین علیه‌السلام میفرماید:
كُنْ مَشْغـُولاً بِمـا أَنـْتَ عـَنْهُ مَسـْؤُولٌ.
به كارى مشـغول باش كه از آن سؤال خواهى شد.

💮چیزهای کم ارزش، لیاقت مشغول شدن ندارند:
شیخ طوسی در امالی از امام کاظم نقل میکند:
بَكَى أَبُوذَرٍّ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ تَعَالَى حَتَّى اِشْتَكَى بَصَرَهُ
اباذر آنقدر از خوف خدا گريست تا چشمش آزرده شد،
فَقِيلَ لَهُ لَوْ دَعَوْتَ اَللَّهَ يَشْفِي بَصَرَكَ
گفتند خوب است دعا كنى چشمت را شفا دهد.
فَقَالَ إِنِّي عَنْ ذَلِكَ مَشْغُولٌ وَ مَا هُوَ بِأَكْبَرِ هَمِّي
گفت من گرفتار كار بزرگترى هستم
قَالُوا وَ مَا يَشْغَلُكَ عَنْهُ قَالَ اَلْعَظِيمَتَانِ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ
گفتند:چه كار تو را از بيمارى چشم واداشته؟ گفت دو چيز بزرگ بهشت و جهنم.
قرآن کریم میفرماید:
《 فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ》
هرگاه از کاری فارغ شدی به کار دیگری بپرداز
وقتی از کار فراغت پیدا کردی، یعنی کارت تمام شد، تازه قامت راست کن، یعنی شروع کن به کار بعدی؛ توقف وجود ندارد.

🔻نکته:
كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ
رابطه بین این دو جمله چیست و کنار هم آمدن آنها چه معنایی دارد؟
سکوت طولانی به خودی خود نشانه مومن نیست چون نوعا سکوت به خیال پردازی ، تخیل و وهم میرسد.

👈مشغولیت هم به خودی خود خوب نیست، چه بسیار مشغله هایی که دنیایی است، انسان را به غفلت وا میدارد :
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ
پاکمردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند.

✍️برخی مشغله ها غفلت است و خوب نیست.
نتیجه آنکه سکوتی که بیکاری باشد خوب نیست، سکوتی که خیال باشد خوب نیست بلکه. مومن یا باید مشغول کار باشد یا سکوتی که خودش کار باشد. ذکر باشد، فکر باش ، حل مشکل باشد.
در حکمت ۳۹۰ آمده است:
اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ
از گمان مؤمنان بپرهيزيد كه خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
آن سکوتی که سکوت باشد، حرفش نیز حرف است و میتواند عالم را تغییر بدهد.

🔻نکته:
در مشغول بودن یا نبودن، ساعت و زمان رکن نیست بلکه فرهنگ رکن است.
گاهی انسان برای قرائت قرآن وقت ندارد، برای حرم و خدمت به والدین و … وقت ندارد.
ولی حقیقت آن است که مشکل وقت نداشتن نیست، مشکل فرهنگ نشدن برخی امور مانند قرائت قرآن در زندگی است.

💮اگر انسان برای اعمال دینی اش فرهنگ داشته باشد، برای همه آنها زمان هست.
برای برخی فرهنگ تماشای فوتبال وجود دارد و هر طور شده برای آن وقت میگذارند ولی برای عبادت وقت ندارند و فرهنگ عبادت در آنها نهادینه نشده.

اللهم نور قلوبنا بالقران

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۱۰ . ۲ذیقعده

💢بخش سوم حکمت۳۳۳💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و سوم (بخش دوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:20 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

بخش سوم

شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.

مؤمن صبور و شكرگزار است، همواره در انديشه است و در اظهار نياز امساك كند. نرمخوى و نرم رفتار است. نفسش از صخره سخت تر است، در عين حال، خود را از بردگان كمتر مى گيرد.

♦️خلاصه جلسات قبل:
امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
انسان با ايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
سينه اش از هرچيز، گشاده تراست و خودش و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر و تسليم‌تر است.
از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است.
اندوهش طولانى است.و همتش بلنداست.

🔻ششمین صفت🔻

💠شَكُورٌ صَبُورٌ
مومن شكرگزار و صبور است.
از ویژگی های مهم انسان مومن شکر گزاری در نعمت و صبر در بلا و مصیبت است.

💮 واژه “شكور” صيغه مبالغه از ماده “شكر” است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست.

💮 واژه «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست.

حوادث روزگار او را دگرگون نمى سازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند.

💮 درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند.پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
الاِْيمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِى الشُّكْرِ
ایمان دو نیمه ایت نیمی از ان صبر و نیمه دیگر آن شکر است.

⛔️رسول خدا صلي الله عليه و آله در سفرى كوتاه سوار بر شترى بود. ناگهان از شتر فرود آمد و پنج بار سجده به جاى آورد. هنگامى كه سوار بر مركب شد همراهان عرض كردند: اى رسول خدا! ما ديديم كارى انجام دادى كه تا كنون انجام نداده بودى
فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَبَشَّرَنِى بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
آرى. جبرئيل بر من نازل شد.
و بشارات فراوانى از سوى خداى متعال به من داد (پنج بشارت)
فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً
من براى هر بشارتى سجده شكرى به جاى آوردم.

⭕️هر جور شده شکر کن، حتی با تحمل سختی. امام صادق علیه السلام فرمودند:
إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ
هنگامى كه يكى از شما به ياد نعمتى از سوى خداوند متعال بيفتد صورت بر خاك بگذارد و خدا را شكر گويد.
فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْينْزِلْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ
اگر سوار باشد پياده شود و بر خاك سجده كند
وَإِنْ لَمْ يكُنْ يقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ
و اگر به جهت انگشت نما شدن نمى تواند پياده شود، صورت بر قربوس (اين واژه در عربى با فتح راء استعمال مى شود و در فارسى با سكون راء؛ يعنى برآمدگى جلوى زين) بگذارد
وَإِنْ لَمْ يقْدِرْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيهِ
و اگر توان آن را نيز نداشته باشد صورت بر كف دست بگذارد و خدا را بر نعمتى كه بر او ارزانى داشته است شكر وسپاس گويد.

‌📕در کتاب کافی ، باب الصبر از قول امام صادق سلام الله علیه آمده:
هنگامى كه جنازه مومن وارد قبر مى شود نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ قرار مى گيرد و نيكوكارى بر او سايه مى افكند و صبر و شكيبايى در گوشه اى واقع مى شود. هنگامى كه دو فرشته مأمور سوال بر او وارد مى شوند، صبر به نماز وزكات و نيكوكارى مى گويد:
دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ
به كمك صاحبتان برويد و هرگاه ناتوان شديد من به يارى او خواهم آمد.

🔻نکته:
علت بیان صفت صبور و شکور بودن در کنار یکدیگر چیست؟
صبر به تنهایی اگر بدون شکر باشد کم می آورد چون انسان تحمل پذیرش سختی های فراوان را ندارد .
از آن طرف اگر همیشه نعمت و خوشی باشد، انسان هم طغیان میکند هم قدر داشته هایش را نمیداند.

💮 لذا صبر تحمل تلخی هاست با نگاه به خوشی و قدردانی از داشته ها. انسان شاکر در اوج سختی و رنج نیز میتواند نعمت های بینهایت خدا را ببیند و از این دست اندازهای زندگی عبور کند.

⛔️حمد در غم و شادی:
كانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذا وَرَدَ علَيهِ أمرٌ يَسُرُّهُ
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه از چيزى خوشحال مى شد مى فرمود :
قالَ : الحَمدُ للّه على هذهِ النِّعمَةِ .
خدا را بر اين نعمت سپاس.
و إذا وَرَدَ علَيهِ أمرٌ يَغْتَمُّ بهِ قالَ: الحَمدُ للّه ِ على كُلِّ حالٍ .
و هرگاه امر ناراحت كننده اى به ايشان مى رسيد مى فرمود خدا در هر حال ستودنى است.

🔻هفتمین صفت🔻

💠 مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ/ بِخُلَّتِهِ بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند [ضَنِينٌ]
(در حفظ دوستی بخیل است.)
[ «مَغْمُور» به كسى گفته مى شود كه غرق در چيزى باشد. مومنان راستين غرق در فكر و انديشه اند.
«ضَنين» به معناى بخيل است
«خَلَّت» به معناى نياز و حاجت؛ خُلت به معنای دوستی]

♦️مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ
گویا حضرت یکی از مصادیق مشغول بودن در حال سکوت را، فکر عمیق میداند. انسان باید ساکت باشد ولی پر کار.
چگونه میشود در حالت سکوت کار کرد؟ که حضرت میفرماید با تفکر عمیق.

⛔️ تفكر در عظمت و قدرت پروردگار و نشانه هاى خدا درجهان هستى.
تفكردرباره آخرت و سرنوشت اودر آن روز،
تفكر در حل مشكلات مردم.
تفکر در سرنوشت گذشتگان و گرفتن درس زندگی از آنان.
به تعبیر علامه شوشتری:
الفِکرَه، تُوجِبُ العِبرَه و العِبرَه تُوجِبُ الفَوزَ وَ السَّعادَه
تفکر باعث عبرت گیری و عبرت موجب رستگاری می گردد.

🔻 در چه چیزی باید تفکر کنیم؟!

💮 تفکر در سرنوشت انسان:
راوی میگوید به امام صادق عرض کردم: تَفكُّرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ ؟
يك ساعت انديشيدن بهتر از يك شب عبادت كردن است؟
قالَ : نَعَم
حضرت فرمود : آرى.
قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : تَفكُّرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن قيامِ ليلَةٍ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: ساعتى انديشيدن، بهتر است از شبى را به عبادت گذراندن.
قلتُ : كيفَ يَتَفَكَّرُ ؟
عرض كردم: چگونه بايد انديشيد؟
قالَ : يَمُرُّ بِالدُّورِ الخَرِبَةِ فيَقولُ : أينَ بانُوكِ ؟ !
فرمود: بر خانه هاى ويران بگذرد و بگويد:
أينَ ساكِنُوكِ ؟ ! مالَكِ لا تَتَكلَّمينَ ؟ ! كجايند سازندگان شما؟! كجايند ساكنان شما؟! چه شده است كه سخن نمى گوييد؟!

💮تفکر در مورد وظایف انسان در مقابل اهل بیت
شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه از امام باقر نقل میکند:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى طَهَّرَ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجْرَ الْمَوَدَّةِ وَ أَجْرَى لَهُمُ الْوَلَايَةَ
خدای متعال اهل بیت را طاهر قرار داد و بر ایشان اجر محبت و ودوستی و جر ولایت قرار داد.
وَ جَعَلَهُمْ أَوْصِيَاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ وَ أَئِمَّتَهُ بَعْدَهُ فِي أُمَّتِهِ
و اهل بیت را وصی ، دوستدار ، و ائمه در بین امت قرار داد.
فَاعْتَبِرُوا أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا قُلْتُ وَ تَفَكَّرُوا
ای مردم عبرت گیرید و در انچه گفتم تفکر کنید
حَيْثُ وَضَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَتَهُ وَ طَاعَتَهُ وَ مَوَدَّتَهُ
تفکر در انچه که خدا قرار داده در ولایت ، اطاعت و مدت اهل بیت.

💮تفکر در آیات قرآن
از عبدالله بن مسعود نقل شده است که میگفت _ و چه بسا این جمله را از پیامبر یا اهل بیت شنیده باشد_
إِنَّمَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا الْقُرْآنَ لِتُفَكِّرُوا فِيهِ وَ تَعْمَلُوا بِهِ
خداوند اين قرآن را نازل كرده است تا در آن بينديشيد، و بدان عمل كنيد
فَاتَّخَذَ قَوْمٌ تِلَاوَتَهُ عَمَلًا
امّا گروهى خواندنش را به جاى عمل گرفته‌اند.
يَقُولُ الرَّجُلُ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ فَمَا أَسْقَطْتُ مِنْهُ حَرْفاً وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسْقَطَهُ كُلَّه‏
مثلا مردى مى‌گويد من قرآن را از اول تا آخر-بدون اينكه يك حرف بيندازم-تلاوت كردم،و حال اينكه به خدا سوگند كه او همه قرآن را انداخته است! چون اهل عمل به آن نیست.

💮تفکر در عظمت خدا و آفرینش:
امام صادق سلام الله علیه فرمودند:
أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَفِى قُدْرَتِهِ
برترين عبادت، دوام تفكر درباره خدا و قدرت اوست.
امام رضا علیه السلام فرمود:
لَيسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل
عبادت، تنها به كثرت نماز و روزه نيست. عبادت واقعى، تفكّر در كار خداى متعال است. (در امور مربوط به آفرينش و نظام جهان هستی)

💠ضنِينٌ بِخَلَّتِهِ / بِخُلَّتِهِ
با توجه به تفاوت نسخه در “خَلَّت” و
” خُلَّت”، برای جمله سه معنا قابل ذکر است:

1⃣مومن واقعی کسی است که در اظهار حاجتش به ديگران بخيل است و تا امكان داشته باشد دست حاجت به سوى ديگران دراز نمى كند و اين نشانه شخصيت و عمق فكر آدمى است.

👈حضرت در دعای 28 صحیفه امده:
وَ رَأَیتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ
دانستم که حاجت خواستن محتاج از محتاج دیگر از سبک رائی و گمراهی عقل اوست.

👈درحکمت ۳۶۴ هم آمده:
مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ، يُقْطِرُهُ السُّؤَالُ؛ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ.
آبروى تو آبى است بسته. درخواست از ديگران آن را قطره قطره مى ريزد، پس بنگر كه آبرويت را نزد كه مى ريزد.

👈 عدم اظهار حاجت نزد ديگران همان چیزی است که قرآن مجيد آن را به تعفف نامیده است: گروهى از نيازمندان هستند كه شخص جاهل و بى خبر به سبب كثرت تعفّف، آنها را غنى و بى نياز مى پندارد؛
《 يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف؛ بقره – ۲۷۳》
کسانی که افراد نادان و بی‌اطلاع آنها را از شدت عفاف، غنی می‌پندارند.

👈 از امام رضا علیه السلام نقل است :
إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً لاَِنَّهُ لَمْ يَرُدَّ أَحَداً
خدا تنها به اين دليل ابراهيم را خليل خود قرار داد كه هيچ سائلى را رد نكرد .
وَلَمْ يسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
و هرگز از كسى درخواستى نداشت.

2⃣مومن واقعی کسی است که در انتخاب دوست وسواس و سخت گیر است و حاضر نیست با هر کسی دوست شود.

👈 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
ألمَرءُ عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ
آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید.
هر کسی لیاقت و ظرفیت این را ندارد که دوست و برادر و صاحب اسرار مومن باشد.

3⃣ مومن واقعی در نگه داشتن و حفظ دوست خوب وسواس و بخیل است و حاضر نیست دوست خوب را از دست بدهد.
👈در حکمت ۱۲ فرمود:
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
ناتوان ترين مردم كسي است كه از بدست آوردن دوستان عاجز است و ناتوان تر از آن كسي است كه دوستي را پيدا كند و او را از دست بدهد.

👈 امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَيَحْفَظُ مَنْ يَحْفَظُ صَدِيقَه .
خداى متعال حفظ ميكند آن كسى را كه رفيق خود را حفظ كند.

🔻نکته:
مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ
رابطه غرق فکر بودن و بخل داشتن به اظهار نیاز یا دوستی چیست؟!

💮 صرف فکر کردن اگر هدفمند و دین باورانه نباشد مفید نیست، کسی که سلاح کشتار جمعی ساخته نیز فکر کرده، ولی این فکر نشانه ی ایمان نیست.

💮 صرف بخل داشتن از بیان حاجت نیز خوب نیست زیرا برخی مواقع حاجت ها عمومی هستند و سودش به دیگران میرسد، لذا انسان باید از آبرویش خرج کند برای دیگران.

💮 صرف تعصب داشتن و بخل داشتن به دوستان نیز خوب نیست زیرا دوستان بد را نباید نگه داشت.

💮مومن غرق فکر است، ولی فکر او برای کلاه گذاشتن سر دیگران نیست،
فکر او برای سود شخص و جمع کردن مال بیشتر برای خودش نیست.
او که ابا دارد حاجتش را نزد دیگران بگوید و دست سوی دیگران دراز کند.
فکرش برای حل مشکلات دیگران و دستگیری از افتاده هاست.
لذا هم غرق فکر است و هم از ابراز حاجت فراری است.

🔻هشتمین صفت🔻

💠 سهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ
مومن واقعی کسی است که طبيعتش آسان است و سختگيرى در كار او نيست و برخوردش با ديگران توأم با آرامش ونرمش است.

♦️ خلیقه و عریکه هر دو به معنای ذات و طبیعت شخص است. ولی کنار هم آمدن آنها در این جمله نشان میدهد هر کدام به یک بَعد خاص اشاره میکند.

⛔️مومن در زندگی شخصی اهل سخت گیری نیست. سَهلُ الخَلیقَه بودن به این معناست که نظم در زندگى او حاكم است؛ اما چنان نيست كه اگر چيزى به موقع حاصل نشد ابراز ناراحتى كند.
اگر بر سر سفره، فلان و فلان چيز نباشد دست از سفره بكشد و ابراز ناراحتى كند.
مؤمنان راستين آسانگيرند؛ با هر غذايى سد جوع مى كنند و در زندگى مقيد به قيود دنياپرستان نيستند.

⛔️مومنین در مواجهه با دیگران سخت گیر نیستند.
مومن در بعد اجتماعی اینگونه است:
لَيِّنُ الْعَريكَة بودن مومن به این معناست كه او در برخورد با ديگران ملايم و مهربان و تسليم است ومردم از معاشرت با او لذت مى برند. امام صادق(ع) فرمود:
اَلْمُومِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ كَالْجَمَلِ الاَْلُوفِ إذا قُيِّدَ انْقادَ
مؤمنان نرمخو و آسان گيرند، مانند شتر رام كه او را به هر طريق ببرند منقاد و مطيع است.
وَإنْ اُنيخَ عَلى صَخْرَةٍ اسْتَناخَ
اگر او را روى قطعه سنگى بخوابانند مى خوابد.

❌ آتش بر اینان حرام است.
پيامبر اکرم فرمود :
لَاَُخْبِرَنَّكُمْ عَلى مَنْ تَحْرِمُ النّارُ عَلَيْهِ غَدآ؟ عَلى كُلِّ هَيِّنٍ لَيِّنٍ قَريبٍ سَهْلٍ
آيا به شما خبر بدهم كه آتش دوزخ فرداى قيامت بر چه كسى حرام مى شود؟ بر كسانى كه نرمخو و ملايم و صميمى و آسانگير هستند.

🔻نهمین صفت🔻

💠نفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ
مومن واقعی دلش از سنگ خارا _در برابر حوادث و دشمنان_ محكمتر و سختتر ، و در پيشگاه خدا از بَرده تسليم تر است.

💮مومنین واقع کسانی هستند که در برابر سختی و پیشامدهای ناگوار خود را نمی بازند بلکه محکم می ایستند و استواری میکنند.

💮مومن از دماوند و الوند محکم تر است.در روایت داریم:
الْمُؤمِنُ كَالْجَبَلِ الرّاسِخ، لاتُحَرِّكُهُ الْعواصِفُ
مؤمن همچون كوه است كه تندبادها او را تكان نمى دهد.

💮 تندباد كوهها را تكان نمى دهند،
بلكه اولا كوهها هستند كه مسير طوفانها را تغيير مى دهند.
ثانیا هرچه تند باد شدیدتر باشد، خار و خاشاک کوه بیشتر جدا میشود و باطن و حقیقت کوه بیشتر خودنمایی میکند.
امام باقر(ع) فرمود:
اَلْمُؤْمِنُ أَصْلَبُ مِنَ اَلْجَبَلِ اَلْجَبَلُ يُسْتَفَلُّ مِنْهُ وَ اَلْمُؤْمِنُ لاَ يُسْتَفَلُّ مِنْ دِينِهِ شَيْءٌ. مؤمن از كوه سخت‌تر است،چون از كوه كم شود ولى از ايمان مؤمن كاسته نمى‌شود.

⛔️قوّت واقعی در جوانمردی و عدالت است.
پيامبر اكرم از كنار جمعيتى مى گذشت كه آنها سنگى را براى زورآزمايى برمى داشتند. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اين كار براى چيست؟
عرض كردند: مى خواهيم به اين وسيله فرد محكمتر و قوى تر را بشناسيم. پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود:
مى خواهيد من ازكمترين و قوى ترين، شما را باخبر كنم؟
عرض كردند: آرى
قَالَ أَشَدُّكُمْ وَأَقْوَاكُمُ الَّذِى إِذَا رَضِى لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِى إِثْمٍ وَ لا بَاطِلٍ
محكمترين و قوى ترين شما كسى است كه هنگامى كه از شخص يا چيزى راضى مى شود به خاطر او به گناه و باطل اقدام نمى كند.
وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ يُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ
وهنگامى كه به شخص يا چيزى خشمگين مى گردد خشم، او را از سخن حق بيرون نمى كند.
وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ يتَعَاطَ مَا لَيسَ لَهُ بِحَقٍّ
و به هنگام قدرت به سراغ چيزى كه حق او نيست نمى رود.
وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ
در اوج قدرت، از عبد ذلیل تر است.

⭕️امیرالمومنین در غرائب الحدیث نهج البلاغه فرمود:
كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ.
درمیدان جنگ وقتی کار سخت می شدهمه به پیامبر پناه می بردیم، پیامبر خط مقدم بود، هیچ یک از اصحاب پیامبر به دشمن نزدیکتراز خود پیامبر نبود.

⭕️حضرت در خطبه ۱۶۰ در مورد پیامبر فرمود:
يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ
پیامبر روی زمین غذا می خورد.
وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ
مثل برده ها وبنده ها می نشست.
وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ
پیامبر خودش نعلینش را وصله می زد.
وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ
خودش لباسش را می دوخت.

🔻پیامبراکرم(ص) فرمود:
خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتَّى المَماتِ
پنج چيز است كه تا هنگام مرگ ، آنها را ترك نمى كنم.
الأكلُ عَلَى الحَضيضِ مَعَ العَبيدِ
۱. غذا خوردن روى زمين با بردگان ،
ورُكوبِيَ الحِمارَ مُؤَكَّفا
۲. سوار شدن بر درازگوشِ پالان دار،
وحَلبُ العَنزِ بِيَدي
۳. دوشيدن شير با دست خودم ،
ولُبسُ الصّوفِ
۴. پوشيدن لباس پشمينه ،
وَالتَّسليمُ عَلَى الصِّبيانِ
۵. و سلام كردن به كودكان)؛
لِتَكونَ سُنَّةً مِن بَعدِي.
تا پس از من ، سنّت شود.

🔻نکته:
نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ
رابطه ی این دو جمله با هم چیست؟

❌هر سخت بودن و دلسنگ بودنی که پسندیده نیست . بسیاری از جباران و ستمگران تاریخ در سخت دلی و سنگ دلی بی همتا بوده اند و بویی از ایمان نیز نبرده اند.

❌ذلیل بودن صرف نیز پسندیده نیست، بلکه انسان مقابل ظالم و زورگو باید عزیز و پر قدرت باشد
آن سخت بودن و محکم بودنی خوب است که در کنار رقّت و دل نرمی و ذلت در مقابل خدا باشد. در این صورت قوی بودن انسان به ضرر بقیه مردم نیست و انسان با قدرت و با زور بازویش دنبال باج گرفتن از دیگران و ظلم به آنها نخواهد بود.

اللهم لیّن اخلاقنا بالقران

حکمت سیصد و سی و سوم
این حکمت چند بخش دارد،
|

حکمت سیصد و سی و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۸ . ۲۹شوال

💢بخش اول حکمت۳۳۳💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و سوم (بخش اول)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:10 00:00

بخش اول

با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ

در صفت مؤمن چنين فرمود: مؤمن را شادمانى در چهره است و اندوه در دل حوصله اش از همه بيش است و نفسش از همه خوارتر. برترى جويى را خوش ندارد و از خودنمايى بيزار است.

💠و قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ
امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود:

🔻مقدمه 1:
طبق نقل مرحوم کلینی در کافی، این حکمت در اصل بخشی از خطبه متقین بوده است. البته این متن در خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه که خطبه متقین است نیامده است ولی علاوه بر تاکید کلینی، فضای خطبه نیز همخوانی دارد.
قَامَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ وَ كَانَ عَابِداً نَاسِكاً مُجْتَهِداً إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع
گويند كه امير المؤمنين (ع) را مصاحبى بود به نام همام كه مردى عبادت پيشه بود.
وَ هُوَ يَخْطُبُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لَنَا صِفَةَ الْمُؤْمِنِ
روزى گفتش كه اى امير المؤمنين، پرهيزگاران را برايم وصف كن.آنسان كه گويى در آنها مى نگرم.
كَأَنَّنَا نَنْظُرُ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا هَمَّامُ الْمُؤْمِن‏…
على (ع) در پاسخش درنگ كرد، سپس گفت: اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش

🔻مقدمه ۲:
برخی مفاهیم ذو مراتبند یعنی افراد مختلف می توانند درجات مختلفی در آن به دست بیاورند مانند نقاش و خیاط و… بحث ایمان نیز از این گونه موارد است. لذا این حکمت در مقام وصف مومن کامل است،اگر ما همه‌ی اینها را نداریم جای یاس و نا امیدی نیست بلکه باید تلاش کنیم، حرکت کنیم و قدم به قدم به آنها نزدیک بشویم.
امام صادق در مورد چنین مومنینی: المؤمنُ أعَزُّ مِن الكبريتِ الأحمرِ
مومنین خالص و پاکباخته بسیار کمیاب اند. هم باید تلاش کنیم جزء اینها بشویم؛ هم باید اگر چنین مومنی را یافتیم نهایت بهره را از او ببریم.

🔻 مقدمه ۳:
این حکمت مجموعا هجده صفت برای مومن بیان میکند که آنها به صورت دو به دو آمده اند؛ که میشود نه صفت دوتایی.
اینگونه بیان کردن صفات توسط حضرت از آن جهت مهم است که: داشتن هر دو طرف این صفات مهم است و تک تک داشتن آنها به تنهایی دردی را دوا نمیکند.

🔻اولین صفت🔻

💠 الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
۱. انسان با ايمان شادى اش [بِشْرُهُ] در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
[ بشر به معنای شادی و نشاط است.]

_از آنجایی که اظهار غم، یک نوع شکایت و گله از خداوند است؛ انسان مومن همواره غم‌های خود را پنهان میکند.
ولی نشاط و شادی اظهار نعمت است و مومن موظف به اظهار نعمت است:
قرآن کریم:
《وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ》

💮حضرت در نامه ۶۹ فرمود:
وَ لاَ تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اَللَّهِ عِنْدَكَ وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ
هيچيك از نعمتهايى را كه خدا به تو عنايت كرده، تباه مکن.
وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ
و بايد كه نشان نعمت خداوندى بر تو آشكار باشد.
مومن باید خوشرو و خوشحال باشد.

💮در مورد خود امیرالمومنین داریم:
وَ كَانَ علیٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِشْرُهُ دَائِمٌ وَ ثَغْرُهُ بَاسِمٌ
علی علیه السلام خوش رویی­ همیشگی و دندانش از خندانی پیدا بود.
غَيْثٌ لِمَنْ رَغِبَ
فریاد رس بود برای کسی که کمک بخواهد

💮 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:
إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِكُم ،
شما هرگز نمى توانيد همه مردم را از اموال خود بهره مند سازيد،
فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشر
پس با آنان با گشاده رويى و خوشرويى تمام برخورد كنيد.

‌⛔️مومن غم دارد ولی آن را آشکار نمیکند.
مومن میداند اظهار غم و ناراحتی او فقط موجب دل شکستگی دوستان و خوشحالی دشمنان میشود لذا از اظهار آن خودداری میکند:
درحکمت ۲۸۹ فرمود:
وَ كَانَ لاَ يَشْكُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ
از درد شكوه نمى نمود، مگر آن گاه كه بهبود يافته بود.

💮امام باقر علیه السلام فرمود:
أَرْبَعٌ مِنْ كُنُوزِ اَلْبِرِّ
چهار چيز از گنجهاى‌ نيكى‌ است:
كِتْمَانُ اَلْحَاجَةِ
۱. نهان‌ داشتن‌ حاجت‌،
وَ كِتْمَانُ اَلصَّدَقَةِ
۲. پنهان‌ نمودن‌ صدقه‌،
وَ كِتْمَانُ اَلْوَجَعِ
۳. پوشيده‌ داشتن‌ درد،
وَ كِتْمَانُ اَلْمُصِيبَةِ.
۴. نهان‌ كردن‌ مصيبت‌.

🔻نکته:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
این دو صفت وقتی کنار هم باشند نشانه ی مومن هستند و گرنه:
کسی که خندان و شاد باشد ولی شادی او بر اثر بی دردی و بی خیالی باشد، این شادی که خوب نیست.
کسی دلش پر از غم باشد، ولی غم دنیا و غم مال و غم توکل نداشتن به خدا و غم ترس از مرگ و… این غم نیز خوب نیست.

⛔️ انسان مومن کسی است که قلبش پر از دغدغه است، نگران قیامت خودش است، نگران دین و اعتقاد اطرافیانش هست، برای فقر و نداری دیگران غصه میخورد ولی در مواجهه با دیگران درد روی درد آنها نمی گذارد و لااقل با خنده و شادی میخواهد این غم ها را از دل آنها کم کند. این نشانه مومن است. خنده ی او از دل خوش و دل بی غم او نیست.

🔻دومین صفت🔻

💠 أوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً
سينه اش از هرچيز، گشاده تراست.

💠 و أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
خود و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر و تسليمتر است.

⛔️مومن باید دریا دل باشد
مومن کسی است که هم در مواجهه با مشکلات و سختی ها دریا دل است،
هم در مواجهه با فکر و سلیقه مخالف؛ توان شنیدن حرف مخالف را دارد و از تند گویی و درشت گویی دیگران عصبانی و پرخاشگر نمیشود.

💮سعه صدر و حوصله پیامبر ص:
بَيْنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ فِي اَلْمَسْجِدِ
روزى رسول خدا در مسجد نشسته بود،
إِذْ جَاءَتْ جَارِيَةٌ لِبَعْضِ اَلْأَنْصَارِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَأَخَذَتْ بِطَرَفِ ثَوْبِهِ
روزى رسول خدا در مسجد نشسته بود،يك دخترى از انصار آمد و خود او هم ايستاده بود،آن دخترك گوشۀ جامۀ رسول خدا را كشيد،
فَقَامَ لَهَا اَلنَّبِيُّ فَلَمْ تَقُلْ شَيْئاً
پيغمبر براى او برخاست ولى آن دخترك چيزى نگفت.
وَ لَمْ يَقُلْ لَهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَيْئاً حَتَّى فَعَلَتْ ذَلِكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ
و پيغمبر به او چيزى نگفت تا سه بار اين كار را كرد.
فَقَامَ لَهَا اَلنَّبِيُّ فِي اَلرَّابِعَةِ وَ هِيَ خَلْفَهُ فَأَخَذَتْ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ ثُمَّ رَجَعَتْ
پيغمبر در بار چهارم براى آن دخترك برخاست كه پشت سرش بود و آن دخترك رشته‌اى از جامۀ رسول خدا کند و برگشت _هُدبه : نخ های کنار لباس_
فَقَالَ لَهَا اَلنَّاسُ فَعَلَ اَللَّهُ بِكِ
مردم به او گفتند:خدا با تو كند آنچه كند
وَ فَعَلَ حَبَسْتِ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ لاَ تَقُولِينَ لَهُ شَيْئاً وَ لاَ هُوَ يَقُولُ لَكِ شَيْئاً
سه بار رسول خدا را گرفتار خود كردى و نه چيزى به اوگفتى ونه چيزى به تو گفت،
مَا كَانَتْ حَاجَتُكِ إِلَيْهِ
چه كار با او داشتى‌؟
قَالَتْ إِنَّ لَنَا مَرِيضاً فَأَرْسَلَنِي أَهْلِي لآِخُذَ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ لِيَسْتَشْفِيَ بِهَا
گفت:ما در خانه بيمارى داريم و خانواده‌ام مرا فرستادند تا رشته‌اى از جامۀ رسول خدا بگیرم وبراى شفا گرفتن از آن.
فَلَمَّا أَرَدْتُ أَخْذَهَا رَآنِي فَقَامَ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْهُ أَنْ آخُذَهَا وَ هُوَ يَرَانِي وَ أَكْرَهُ أَنْ أَسْتَأْمِرَهُ فِي أَخْذِهَا فَأَخَذْتُهَا
چون خواستم آن را برگيرم،مرا ديد و از جا برخاست و من شرم كردم كه آن را برگيرم در برابر چشم آن حضرت و نخواستم به او تكليف كنم كه خود آن را برگيرد،و به من دهد،پس آن را برگرفتم.

⛔️شرح صدر، توشه انبیای الهی است
حضرت موسی از خدا درخواست میکند:
《رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿﴾ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي؛ طه – ۲۵》
ولی به پیامبر میفرماید: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ
این آیه هم لزوم شرح صدر و وسعت قلب را نشان میدهد هم جایگاه والای رسول الله نسبت به دیگر پیامبران اولو العزم را.

⭕️و أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
الف. هواى نفس در برابر مومن ذليل و تسليم است؛ هرگز عنان خويش را به دست هواى نفس نمى سپارد و خواسته هاى دل را با حكم عقل و ايمان كنترل مى كند.
ب. مؤمن از همه در برابر عظمت خدا و در برابر خلق خدا متواضع تر است.
مومن واقعا عزیز و صاحب عظمت است ولی او خود را بزرگ می بیند و به کوچکی خودش در درون خویش معترف است. نفس و شهواتش را نیز در مقابل خواست و اراده الهی تسلیم کرده است.

📕درروایت داریم که خداوند از حضرت موسی پرسید میدانی چرا تو را به مقام کلیم الله رساندم؟
انی قَلَّبتُ عِبادِی ظَهرَ البَطن فَلَم اَجِدُ فِیهِم اَحَدَاً اَذلّ لی نفسَاً مِنک
من در بین عباد زیر و رو کردم کسی را نیافتم که نفسش در نزد خودش ذلیل تر تر باشد جز تو.

🔻نکته:
أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
این دو صفت وقتی در کنار هم باشند چه معنایی میدهند؟
برخی هستند که سعه صدر دارند و هر حرفی را قبول میکنند،ولی چون توان مبارزه با زورگوها را ندارند از در سازش با آنها وارد میشوند.
برخی هستند سعه صدر دارند ولی نه از آن جهت که نفس خودشان را رام کرده باشند، بلکه از آن جهت که یک جایگاه اجتماعی دارند، یا میخواهند پست و مقام را حفظ کنند و مجبورند ظاهرسازی کنند

❌ برخی هستند که ذلت حقیقی دارند نه ذلت نفس، این نیز بد است، برای مومن روا نیست که ذلیل باشد. مومنان ذلتشان همان تواضع و خود کوچک بینی است نه اینکه واقعا ذلیل باشند

💮 ولی مومن واقعی کسی است که توان مخالفت با دیگران را دارد، ولی با آنها مدارا میکند. مدارا کردن او نیز به خاطر رسیدن به یک جایگاه و پست دنیایی نیست، از روی ذلت نیست بلکه از روی مبارزه با هوا و نفس شکنی او نشات میگیرد.

‌🔻سومین صفت🔻

💠 يكْرَهُ الرِّفْعَةَ ، وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ
از برترى جويى بيزاراست، و از رياكارى متنفر است.

❌ «سُمعَة» به معناى اين است كه انسان از اينكه ديگران اعمالش را بستايند خشنود شود و سعى كند اعمال خود را به ديگران ارائه دهد تا آنها مدح و ثنايش گويند.
فرق ريا با «سُمعة» اين است كه رياكار در همان لحظه كه عملى را انجام مى دهد به مردم نشان مى دهد كه او را انسان خوبى بدانند؛ ولى «سُمعة» این است كه اعمال نيك خود را بعداً بازگو مى كند تا مردم
او را بستايند.

⭕️انسانى كه از برترى جويى متنفر است هرگز دوست ندارد مردم اعمال او را بشنوند و او را بزرگ بشمارند.
انسان باايمان رفعت و مقام را نزد خدا مى طلبد و قرب او را مى خواهد ومدح و ثناى الهى را مى جويد نه از مردم و بندگان خدا.

💮آخرت برای کسانی است که دنبال برتری جویی نباشند. قرآن مجيد مىفرمايد:
《تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّآ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادآ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ قصص – ۸۳ 》
اين سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است.

❌جاه طلبی و رفعت طلبی ایمان انسان را میدَرَّد. پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:
ما ذِئْبانِ ضارِيانِ أُرْسِلا في زَريبَةِ غَنَمٍ بِأَكْثَرَ فَسادآ فيها
دو گرگ خونخوار كه آنها را در آغل گوسفندان بفرستند
مِنْ حُبِّ الْجاهِ وَالْمالِ فِي دِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ
فساد و تباهى آن بيش از علاقه افراطى به مال و جاه طلبى در دين مرد مسلمان نيست.

⛔️ پرهیز پیامبر از بالا نشینی:
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
آكُلُ كما يأكُلُ العَبدُ ، و أجلِسُ كما يَجلِسُ العَبدُ ؛
من همان گونه غذا مى خورم كه عبد مى خورد و همان طور مى نشينم كه عبد مى نشيند؛
فإنّما أنا عَبدٌ . و كانَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله يَجلِسُ مُحتَفِزا
زيرا من در حقيقت عبد و بنده هستم. پيامبر صلى الله عليه و آله همواره دو زانو مى نشست.

⛔️ کنایه به پیامبر در مورد خاکی بودن حضرت:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
مَرَّتِ امرَأةٌ بَذِيَّةٌ برسولِ اللّه ِ ص و هُو يأكُلُ و هو جالِسٌ علَى الحَضيضِ ،
رسول خدا صلى الله عليه و آله روى زمين نشسته بود و غذا مى خورد. زن تند زبانى از كنار آن حضرت رد شد و گفت :
فقالَت : يا محمّدُ ، و اللّه ِ إنّكَ لَتأكُلُ أكل العَبدِ ، و تَجلِسُ جُلوسَهُ !
اى محمّد! به خدا قسم كه تو مانند بندگان غذا مى خورى و مانند بندگان مى نشينى.
فقالَ لَها رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : وَيحَكِ! و أيُّ عَبدٍ أعبَدُ مِنّي ؟!
رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود : واى بر تو! كدام بنده، بنده تر از من است؟

💠و يَشْنَأُ السُّمْعَةَ
انسان مومن اهل اخلاص است و اخلاص با ریا و سمعه جور در نمی آید.
حقیقت ریا و سمعه شرک است زیرا انسان میخواهد خودش را به غیر خدا نشان دهد در حالی که خداوند چنین چیزی را نمی پسندد.

📕 در دعایی از امام رضا داریم که بعد از اعمال عبادی میفرمود:
اجْعَلْ ذلک منّا خالِصا مِن کُلِّ شَکٍّ وَ شُبهَةٍ و ریاءٍ و سُمعَةٍ
خدایا این اعمال را از ناحیه ما خالص از هرگونه شک و شبهه و ریا و سمعه قرار بده،
حَتّی لا نُریدَ بِه غیرَکَ وَ لانَطلُبُ بِهِ اِلاّ وَجهَکَ
تا به غایتی برسیم که غیر تو را نخواهیم و جز وجه تو را نجوئیم.
معلوم است ریا و سمعه، غیر خدا را خواستن است.

❌گناه ریا و سُمعه مخصوص مومنین است.
برخی گناهان هستند که ربطی به مومن و کافر ندارد، قتل و سرقت و دروغ و … مومن و غیر مومن ندارد.
ولی برخی گناهان مختص کسانی است که در دایره ی ایمان قرار دارند مانند ریا و سمعه. زیرا قصد قربت و خداخواهی برای مومن مطرح است نه غیر مومن.

💮 امام صادق سلام الله علیه می فرمایند:
مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ يُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَ سُمْعَةً… لَمْ يَكُنْ فِي النَّارِ أَشَدُّ عَذَاباً مِنْه‌
کسی که قرآن را با سمعه یاد دهد، در جهنم سخت تر از عذاب او وجود ندارد.

⭕️همه باید از رفعت طلبی فراری باشند، مسولین بیشتر:
حضرت در نامه ۵۳ فرمود:
وَالْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَالصِّدْقِ
به اهل ورع و صدق و راستى بپيوند.
ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوکَ
سپس آنها را طورى تربيت کن که از تو ستايش بيجا نکنند و از تملق و چاپلوسى بپرهيزند،
وَلاَ يَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ،
و نيز تو را به اعمال نادرستى که انجام نداده اى تمجيد ننمايند.
فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ
زيرا مدح و ستايش فراوان، عُجب و خودپسندى به بار مى آورد و انسان را به کبر و غرور نزديک مى سازد.

🔻نکته:
يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ
این دو جمله در کنار هم چه معنایی را میرسانند؟!
این دو جمله وقتی با هم باشند نشانه ی مومن هستند زیرا چه بسا عده ای باشند که خودشان دنبال بالا بردن خود و تعریف از خود نباشند ولی پول بدهند به دیگران، پست بدهند به دیگران تا از آنها تعریف و تمجید کنند و خوبی آنها را به گوش دیگران برسانند.

💮مومن واقعی کسی است که هم خود از رفعت و اسم در آوردن فراری است و خوبی هایش را جار نمیزند، هم دیگران را از این مساله نهی میکند که نخواهند برای او اسم و رسمی بتراشند.

💮ولی اگر اینها جدای از هم باشند؛ شخص جلوی دیگران ادای متواضع ها را در می آورد ولی در پشت سر، به دیگران چراغ سبز نشان میدهد که از او تعریف کنند.

یا فاطمهُ اشفعی لی فی الجنّه

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۹ . ۱ذیقعده

💢بخش دوم حکمت۳۳۳💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و سوم (بخش دوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
41:21 00:00

بخش دوم

با کلیک روی عناوین زیر،
|

طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ،

اندوهش بسيار و همتش بلند و خاموشيش دراز و وقتش مشغول است.

♦️خلاصه بخش قبل :
وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ
امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
انسان با ايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً
سينه اش از هرچيز، گشاده تراست و خودش و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر و تسليم‌تر است.
يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ از برترى جويى بيزاراست و از رياكارى متنفر است.
طَوِيلٌ غَمُّهُ،بَعِيدٌ هَمُّهُ
اندوهش طولانى است.و همتش بلنداست.

✅ این اوصاف ، بخشی از اوصاف متقین در خطبه متقین است که سید رضی این چند جمله را از بین ۱۰۰ صفت انتخاب کرده و در اینجا اورده، در کنار هم قرار دادن اوصاف مومن آن هم فی البداهه در پاسخ به سوال غیر منتظره دیگران با این سجع و وزن تنها از امام علی علیه‌السلام بر می‌آید.

🔻چهارمین صفت🔻

💠 طوِيلٌ غَمُّهُ، بعِيدٌ هَمُّهُ
اندوهش طولانى است، و همتش بلنداست

⛔️طولانی بودن غم مومن برای خطاهايى كه از او سرزده و آتش دوزخ كه ممكن است دامن او را بگيرد.
به تعبیر علامه شوشتری:
طویلٌ غَمُّهُ لِلنَّجاهِ مِن النّار
غم طولانی برای نجات از آتش دوزخ است.

👈 در خطبه متقین فرمود:
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ
دلهای مومنین محزون است.

👈 رسول خدا در حديثى به اباذر مى فرمايد:
مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مِثْلِ طُولِ الْحُزْن به مانند طول حزن، كسى خداى متعال را پرستش نكرده است.

👈 اندوه در برابر مسئوليتها آن هم اندوهى كه در درون دل است نه در چهره

👈 همّت والاي مومن نیز در مسير تحصيل رضاى خدا و اسباب ورود در بهشت است.به تعبیر علامه شوشتری:
بعیدٌ هَمُّهُ لِتَحصیِلِ الجَنَّه.
همت بلند برای بدست آوردن بهشت.

👈 در خطبه متقین میفرماید:
لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ
از اعمال کم خود رضایت ندارند.

👈 امیرالمومنین ع فرمود:
مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ
كسى كه همت والا دارد، ارزش او بسيار است.

💮مجموع این دو صفت همان تعادلی است که مومن دارد، تعادل در خوف و رجا. خود عدالت در خوف و رجا یکی از شرايط اصلى ايمان است.
بعید بودن همّ هم میتواند به معنای بلند همتی باشد، هم به معنای دور همّتی.

💮مومن کسی است که همتش برای دورها مصروف میشود نه نزدیک ها، دنیا که نزدیک است، پست و مقام که نزدیک است، از دست رفتن مال و منال که نزدیک است، انسان مومن همتش خرج دور میشود که مسائل ماورایی و آسمانی و ملکوتی و قیامتی است.

❌کوتاه همتی ممنوع:
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
مَن‌ كانَت‌ هِمَّتُهُ‌ أكلَهُ، كانَت قِيمَتُهُ ما أكَلَهُ هر كه همّتش خوراكش باشد، ارزشش به اندازه همان چيزى است كه مى‌خورد.
امیرالمومنین علیه السلام :
مَن‌ كانَت‌ هِمَّتُهُ‌ ما يَدخُلُ بَطنَهُ، كانَت قِيمَتُهُ مايَخرُجُ مِنهُ
هر كه همّتش چيزى باشد كه وارد شكمش مى‌شود، ارزش او به اندازه همان چيزى است كه از شكمش خارج مى‌شود.

🔻نکته:
طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ
در کنار هم آمدن این دو جمله چه معنایی دارد؟
غم طولانی به تنهایی نمیتواند نشانه ی ایمان باشد، زیرا در بسیاری از موارد غم و غصه های طولانی به خاطر ضعف در اعتقادات دینی است. شدت دلبستگی به دنیا غم طولانی می آورد. کسی که آرزوی طولانی دارد و به آن نمیرسد دچار غم طولانی میشود. غم طولانی به تنهایی خوب نیست.

💮حضرت در حکمت ۲۲۸ فرمود:
مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا، الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ:
آن كسی كه قلبش با محبت دنيا پيوند خورده سه چيز او را رها نخواهد كرد:
هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ،
۱. اندوه دائم،
وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ،
۲. حرصى كه هرگز او را ترك نمى‌كند.
وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ.
۳. و آرزويى كه هيچ‌ گاه به آن نخواهد رسيد!

📕داستانی در مورد بلند همتی:
مرحوم کلینی در جلد ۸ کافی نقل میکند:
در زمان جاهلیت رسول خدا در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از ايشان با احترام، پذيرايى كرد. پس از ظهور اسلام، به آن مرد گفته شد: آيا مى‌دانى آن كسى كه خداوند او را به سوى مردم فرستاده، كيست؟
گفت: نه.
گفتند: او همان كسى است كه فلان روز، در طائف ميهمان تو شد و تو او را گرامى داشتى.
آن مرد خدمت پيامبر رسید و مسلمان شد. وقتی خود را معرفی کرد،
پيامبر به او فرمود:
مَرحَباً بِكَ سَلْ حاجَتَك‌.
خوش آمدى! حاجتت را بخواه.
گفت: دويست گوسفند با چوپان آنها به من عطا فرماييد.
رسول خدا دستور داد به او دادند.
سپس به اصحاب خود فرمود:
ما كانَ على‌ هذا الرّجُلِ أن يَسألَني سُؤالَ عَجوزِ بَني‌ إسرائيلَ‌ لِمُوسى‌ عليه السلام؟! چه مى‌شد اگر اين مرد، از من همان چيزى را بخواهد كه پيرزن بنى اسرائيلى از موسى خواست؟!
اصحاب گفتند: مگر پيرزن بنى اسرائيلى، از موسى چه خواست؟
فرمود: خداوند سبحان به موسى وحى فرمود که پيش از آن كه مصر را به قصد سرزمين مقدّس در شام، ترک کند، استخوان‌هاى يوسف را با خود ببرد؛ ولی موسى جای قبر يوسف را نمی‌دانست.
پيرمردى گفت: اگر كسى جاى قبر او را بلد باشد، آن كس، فلان پيرزن است. موسى درپىِ او فرستاد. وقتى پيرزن آمد،
موسى به او فرمود: تو جاى قبر يوسف را مى‌دانى؟
گفت: آرى.
موسى فرمود: پس، آن را به من نشان بده، هر چه بخواهى، به تو مى‌دهم.
پيرزن گفت: آن را نشانت نمى‌دهم، مگر اين كه هر چه من بگويم، همان را به من بدهى.
موسى فرمود: بهشت، از آنِ تو باشد.
پيرزن گفت: نه، من تعيين مى‌كنم.
خداوند عز و جل به موسى وحى فرمود:
نگران نباش. بگذار او تعيين كند.
قَالَتْ فَإِنَّ حُكْمِي أَنْ أَكُونَ مَعَكَ فِي دَرَجَتِكَ اَلَّتِي تَكُونُ فِيهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي اَلْجَنَّةِ
پيرزن گفت: مى‌خواهم كه روز قيامت در بهشت، با تو هم‌درجه باشم.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَ مَا كَانَ عَلَى هَذَا لَوْ سَأَلَنِي مَا سَأَلَتْ عَجُوزُ بَنِي إِسْرَائِيلَ .
پیامبر فرمود چه میشد این
پیرمرد هم اینچنین بلند همت می بود

❌برخی از ما هم همینطور کم همتیم و به حداقل‌ها اکتفا میکنیم.

🔻پنجمین صفت🔻

💠كثِيرٌ صَمْتُهُ،مَشْغُولٌ وَقْتُهُ
سكوتش بسيار است، و تمام وقتش مشغول است.

❌ مومن از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است.
اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند.

⛔️سکوت نقش بسزایی در رشد ایمانی انسان دارد، به شرط آنکه سکوت انسان را به تفکر برساند نه اینکه او را به توهم و خیال بکشاند که در این صورت هیچ خیری در آن نیست.
امام رضا علیه‌السلام میفرماید:
الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أبْوابِ الحِِکْمَةِ،
سکوت دری از درهای حکمت است.
إنَّ الصَّمْتَ یَکّسِبُ المَحَبَّةَ،‌
همانا سکوت مهرآور است؛
إنَّهُ دَلیلٌ عَلی کُلِّ خَیْرٍ
چرا که بر هر نیکی رهنماست.

✍️حکمت همان چیزی است که قرآن از آن به ” خیر کثیر” تعبیر میکند.
برخی به دنبال راهی برای کسب محبت دیگران نسبت به خود هستند ،بهترین راه به فرموده امام هشتم علیه‌السلام همین سکوت و خود داری از غیبت دیگران است که موجب افزایش محبت بین زن و شوهر و دیگران میشود.

📕مرحوم کلینی در کافی شریف بابی دارد با نام باب الصمت(سکوت) و حفظ اللسان از امام باقر روایت میکند:
إنما شیعتنا الخُرس
شیعیان ما لال اند.
[خُرس یعنی کم حرف می‌زنند، بجا و به موقع سخن می‌گویند.]

📕در روایت دیگری داریم:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي
مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد.
قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ
فرمود: زبانت را حفظ كن.
قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي
بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد
قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ
و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد.
وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ
و افزود: واى بر تو. آيا جز زبان چیزی مردم را با صورت به آتش جهنم می اندازد؟!

❌ اينكه مى فرمايد:
«با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند»
علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود.

💮پیامبر صل الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ
كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد.

💮امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند:
لو رایتَ ما فی مِیزانِک لَخَتَمتَ عَلی لِسانک
اگر آنچه را که در ترازوی [اعمال] توست، می دیدی بر زبانت مهر می زدی.

🔺مشْغُولٌ وَقْتُهُ
مشغول بودن مومن نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد.

⭕️در حکمت ۳۹۰ نهج‌البلاغه آمده است:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛
انسان باايمان ساعات شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسيم مى‌كند:
فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ،
قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى‌كند
وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ،
و قسمت ديگرى را براى ترميم معاش و كسب و كار زندگى قرار مى‌دهد.
وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ.
و قسمت سوم را براى بهره‌گيرى از لذات حلال و دلپسند مى‌گذارد.

💮باید به کاری مشغول شویم که از آن پرسیده میشود:
امیرالمومنین علیه‌السلام میفرماید:
كُنْ مَشْغـُولاً بِمـا أَنـْتَ عـَنْهُ مَسـْؤُولٌ.
به كارى مشـغول باش كه از آن سؤال خواهى شد.

💮چیزهای کم ارزش، لیاقت مشغول شدن ندارند:
شیخ طوسی در امالی از امام کاظم نقل میکند:
بَكَى أَبُوذَرٍّ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ تَعَالَى حَتَّى اِشْتَكَى بَصَرَهُ
اباذر آنقدر از خوف خدا گريست تا چشمش آزرده شد،
فَقِيلَ لَهُ لَوْ دَعَوْتَ اَللَّهَ يَشْفِي بَصَرَكَ
گفتند خوب است دعا كنى چشمت را شفا دهد.
فَقَالَ إِنِّي عَنْ ذَلِكَ مَشْغُولٌ وَ مَا هُوَ بِأَكْبَرِ هَمِّي
گفت من گرفتار كار بزرگترى هستم
قَالُوا وَ مَا يَشْغَلُكَ عَنْهُ قَالَ اَلْعَظِيمَتَانِ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ
گفتند:چه كار تو را از بيمارى چشم واداشته؟ گفت دو چيز بزرگ بهشت و جهنم.
قرآن کریم میفرماید:
《 فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ》
هرگاه از کاری فارغ شدی به کار دیگری بپرداز
وقتی از کار فراغت پیدا کردی، یعنی کارت تمام شد، تازه قامت راست کن، یعنی شروع کن به کار بعدی؛ توقف وجود ندارد.

🔻نکته:
كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ
رابطه بین این دو جمله چیست و کنار هم آمدن آنها چه معنایی دارد؟
سکوت طولانی به خودی خود نشانه مومن نیست چون نوعا سکوت به خیال پردازی ، تخیل و وهم میرسد.

👈مشغولیت هم به خودی خود خوب نیست، چه بسیار مشغله هایی که دنیایی است، انسان را به غفلت وا میدارد :
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ
پاکمردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند.

✍️برخی مشغله ها غفلت است و خوب نیست.
نتیجه آنکه سکوتی که بیکاری باشد خوب نیست، سکوتی که خیال باشد خوب نیست بلکه. مومن یا باید مشغول کار باشد یا سکوتی که خودش کار باشد. ذکر باشد، فکر باش ، حل مشکل باشد.
در حکمت ۳۹۰ آمده است:
اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ
از گمان مؤمنان بپرهيزيد كه خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
آن سکوتی که سکوت باشد، حرفش نیز حرف است و میتواند عالم را تغییر بدهد.

🔻نکته:
در مشغول بودن یا نبودن، ساعت و زمان رکن نیست بلکه فرهنگ رکن است.
گاهی انسان برای قرائت قرآن وقت ندارد، برای حرم و خدمت به والدین و … وقت ندارد.
ولی حقیقت آن است که مشکل وقت نداشتن نیست، مشکل فرهنگ نشدن برخی امور مانند قرائت قرآن در زندگی است.

💮اگر انسان برای اعمال دینی اش فرهنگ داشته باشد، برای همه آنها زمان هست.
برای برخی فرهنگ تماشای فوتبال وجود دارد و هر طور شده برای آن وقت میگذارند ولی برای عبادت وقت ندارند و فرهنگ عبادت در آنها نهادینه نشده.

اللهم نور قلوبنا بالقران

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۱۰ . ۲ذیقعده

💢بخش سوم حکمت۳۳۳💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و سوم (بخش دوم)
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
43:20 00:00

بخش سوم

با کلیک روی عناوین زیر،
|

شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.

مؤمن صبور و شكرگزار است، همواره در انديشه است و در اظهار نياز امساك كند. نرمخوى و نرم رفتار است. نفسش از صخره سخت تر است، در عين حال، خود را از بردگان كمتر مى گيرد.

♦️خلاصه جلسات قبل:
امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ
انسان با ايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
سينه اش از هرچيز، گشاده تراست و خودش و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر و تسليم‌تر است.
از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است.
اندوهش طولانى است.و همتش بلنداست.

🔻ششمین صفت🔻

💠شَكُورٌ صَبُورٌ
مومن شكرگزار و صبور است.
از ویژگی های مهم انسان مومن شکر گزاری در نعمت و صبر در بلا و مصیبت است.

💮 واژه “شكور” صيغه مبالغه از ماده “شكر” است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست.

💮 واژه «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست.

حوادث روزگار او را دگرگون نمى سازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند.

💮 درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند.پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
الاِْيمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِى الشُّكْرِ
ایمان دو نیمه ایت نیمی از ان صبر و نیمه دیگر آن شکر است.

⛔️رسول خدا صلي الله عليه و آله در سفرى كوتاه سوار بر شترى بود. ناگهان از شتر فرود آمد و پنج بار سجده به جاى آورد. هنگامى كه سوار بر مركب شد همراهان عرض كردند: اى رسول خدا! ما ديديم كارى انجام دادى كه تا كنون انجام نداده بودى
فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَبَشَّرَنِى بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
آرى. جبرئيل بر من نازل شد.
و بشارات فراوانى از سوى خداى متعال به من داد (پنج بشارت)
فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً
من براى هر بشارتى سجده شكرى به جاى آوردم.

⭕️هر جور شده شکر کن، حتی با تحمل سختی. امام صادق علیه السلام فرمودند:
إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ
هنگامى كه يكى از شما به ياد نعمتى از سوى خداوند متعال بيفتد صورت بر خاك بگذارد و خدا را شكر گويد.
فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْينْزِلْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ
اگر سوار باشد پياده شود و بر خاك سجده كند
وَإِنْ لَمْ يكُنْ يقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ
و اگر به جهت انگشت نما شدن نمى تواند پياده شود، صورت بر قربوس (اين واژه در عربى با فتح راء استعمال مى شود و در فارسى با سكون راء؛ يعنى برآمدگى جلوى زين) بگذارد
وَإِنْ لَمْ يقْدِرْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيهِ
و اگر توان آن را نيز نداشته باشد صورت بر كف دست بگذارد و خدا را بر نعمتى كه بر او ارزانى داشته است شكر وسپاس گويد.

‌📕در کتاب کافی ، باب الصبر از قول امام صادق سلام الله علیه آمده:
هنگامى كه جنازه مومن وارد قبر مى شود نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ قرار مى گيرد و نيكوكارى بر او سايه مى افكند و صبر و شكيبايى در گوشه اى واقع مى شود. هنگامى كه دو فرشته مأمور سوال بر او وارد مى شوند، صبر به نماز وزكات و نيكوكارى مى گويد:
دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ
به كمك صاحبتان برويد و هرگاه ناتوان شديد من به يارى او خواهم آمد.

🔻نکته:
علت بیان صفت صبور و شکور بودن در کنار یکدیگر چیست؟
صبر به تنهایی اگر بدون شکر باشد کم می آورد چون انسان تحمل پذیرش سختی های فراوان را ندارد .
از آن طرف اگر همیشه نعمت و خوشی باشد، انسان هم طغیان میکند هم قدر داشته هایش را نمیداند.

💮 لذا صبر تحمل تلخی هاست با نگاه به خوشی و قدردانی از داشته ها. انسان شاکر در اوج سختی و رنج نیز میتواند نعمت های بینهایت خدا را ببیند و از این دست اندازهای زندگی عبور کند.

⛔️حمد در غم و شادی:
كانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذا وَرَدَ علَيهِ أمرٌ يَسُرُّهُ
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه از چيزى خوشحال مى شد مى فرمود :
قالَ : الحَمدُ للّه على هذهِ النِّعمَةِ .
خدا را بر اين نعمت سپاس.
و إذا وَرَدَ علَيهِ أمرٌ يَغْتَمُّ بهِ قالَ: الحَمدُ للّه ِ على كُلِّ حالٍ .
و هرگاه امر ناراحت كننده اى به ايشان مى رسيد مى فرمود خدا در هر حال ستودنى است.

🔻هفتمین صفت🔻

💠 مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ/ بِخُلَّتِهِ بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند [ضَنِينٌ]
(در حفظ دوستی بخیل است.)
[ «مَغْمُور» به كسى گفته مى شود كه غرق در چيزى باشد. مومنان راستين غرق در فكر و انديشه اند.
«ضَنين» به معناى بخيل است
«خَلَّت» به معناى نياز و حاجت؛ خُلت به معنای دوستی]

♦️مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ
گویا حضرت یکی از مصادیق مشغول بودن در حال سکوت را، فکر عمیق میداند. انسان باید ساکت باشد ولی پر کار.
چگونه میشود در حالت سکوت کار کرد؟ که حضرت میفرماید با تفکر عمیق.

⛔️ تفكر در عظمت و قدرت پروردگار و نشانه هاى خدا درجهان هستى.
تفكردرباره آخرت و سرنوشت اودر آن روز،
تفكر در حل مشكلات مردم.
تفکر در سرنوشت گذشتگان و گرفتن درس زندگی از آنان.
به تعبیر علامه شوشتری:
الفِکرَه، تُوجِبُ العِبرَه و العِبرَه تُوجِبُ الفَوزَ وَ السَّعادَه
تفکر باعث عبرت گیری و عبرت موجب رستگاری می گردد.

🔻 در چه چیزی باید تفکر کنیم؟!

💮 تفکر در سرنوشت انسان:
راوی میگوید به امام صادق عرض کردم: تَفكُّرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ ؟
يك ساعت انديشيدن بهتر از يك شب عبادت كردن است؟
قالَ : نَعَم
حضرت فرمود : آرى.
قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : تَفكُّرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن قيامِ ليلَةٍ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: ساعتى انديشيدن، بهتر است از شبى را به عبادت گذراندن.
قلتُ : كيفَ يَتَفَكَّرُ ؟
عرض كردم: چگونه بايد انديشيد؟
قالَ : يَمُرُّ بِالدُّورِ الخَرِبَةِ فيَقولُ : أينَ بانُوكِ ؟ !
فرمود: بر خانه هاى ويران بگذرد و بگويد:
أينَ ساكِنُوكِ ؟ ! مالَكِ لا تَتَكلَّمينَ ؟ ! كجايند سازندگان شما؟! كجايند ساكنان شما؟! چه شده است كه سخن نمى گوييد؟!

💮تفکر در مورد وظایف انسان در مقابل اهل بیت
شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه از امام باقر نقل میکند:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى طَهَّرَ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجْرَ الْمَوَدَّةِ وَ أَجْرَى لَهُمُ الْوَلَايَةَ
خدای متعال اهل بیت را طاهر قرار داد و بر ایشان اجر محبت و ودوستی و جر ولایت قرار داد.
وَ جَعَلَهُمْ أَوْصِيَاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ وَ أَئِمَّتَهُ بَعْدَهُ فِي أُمَّتِهِ
و اهل بیت را وصی ، دوستدار ، و ائمه در بین امت قرار داد.
فَاعْتَبِرُوا أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا قُلْتُ وَ تَفَكَّرُوا
ای مردم عبرت گیرید و در انچه گفتم تفکر کنید
حَيْثُ وَضَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَتَهُ وَ طَاعَتَهُ وَ مَوَدَّتَهُ
تفکر در انچه که خدا قرار داده در ولایت ، اطاعت و مدت اهل بیت.

💮تفکر در آیات قرآن
از عبدالله بن مسعود نقل شده است که میگفت _ و چه بسا این جمله را از پیامبر یا اهل بیت شنیده باشد_
إِنَّمَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا الْقُرْآنَ لِتُفَكِّرُوا فِيهِ وَ تَعْمَلُوا بِهِ
خداوند اين قرآن را نازل كرده است تا در آن بينديشيد، و بدان عمل كنيد
فَاتَّخَذَ قَوْمٌ تِلَاوَتَهُ عَمَلًا
امّا گروهى خواندنش را به جاى عمل گرفته‌اند.
يَقُولُ الرَّجُلُ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ فَمَا أَسْقَطْتُ مِنْهُ حَرْفاً وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسْقَطَهُ كُلَّه‏
مثلا مردى مى‌گويد من قرآن را از اول تا آخر-بدون اينكه يك حرف بيندازم-تلاوت كردم،و حال اينكه به خدا سوگند كه او همه قرآن را انداخته است! چون اهل عمل به آن نیست.

💮تفکر در عظمت خدا و آفرینش:
امام صادق سلام الله علیه فرمودند:
أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَفِى قُدْرَتِهِ
برترين عبادت، دوام تفكر درباره خدا و قدرت اوست.
امام رضا علیه السلام فرمود:
لَيسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل
عبادت، تنها به كثرت نماز و روزه نيست. عبادت واقعى، تفكّر در كار خداى متعال است. (در امور مربوط به آفرينش و نظام جهان هستی)

💠ضنِينٌ بِخَلَّتِهِ / بِخُلَّتِهِ
با توجه به تفاوت نسخه در “خَلَّت” و
” خُلَّت”، برای جمله سه معنا قابل ذکر است:

1⃣مومن واقعی کسی است که در اظهار حاجتش به ديگران بخيل است و تا امكان داشته باشد دست حاجت به سوى ديگران دراز نمى كند و اين نشانه شخصيت و عمق فكر آدمى است.

👈حضرت در دعای 28 صحیفه امده:
وَ رَأَیتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ
دانستم که حاجت خواستن محتاج از محتاج دیگر از سبک رائی و گمراهی عقل اوست.

👈درحکمت ۳۶۴ هم آمده:
مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ، يُقْطِرُهُ السُّؤَالُ؛ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ.
آبروى تو آبى است بسته. درخواست از ديگران آن را قطره قطره مى ريزد، پس بنگر كه آبرويت را نزد كه مى ريزد.

👈 عدم اظهار حاجت نزد ديگران همان چیزی است که قرآن مجيد آن را به تعفف نامیده است: گروهى از نيازمندان هستند كه شخص جاهل و بى خبر به سبب كثرت تعفّف، آنها را غنى و بى نياز مى پندارد؛
《 يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف؛ بقره – ۲۷۳》
کسانی که افراد نادان و بی‌اطلاع آنها را از شدت عفاف، غنی می‌پندارند.

👈 از امام رضا علیه السلام نقل است :
إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً لاَِنَّهُ لَمْ يَرُدَّ أَحَداً
خدا تنها به اين دليل ابراهيم را خليل خود قرار داد كه هيچ سائلى را رد نكرد .
وَلَمْ يسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
و هرگز از كسى درخواستى نداشت.

2⃣مومن واقعی کسی است که در انتخاب دوست وسواس و سخت گیر است و حاضر نیست با هر کسی دوست شود.

👈 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
ألمَرءُ عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ
آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید.
هر کسی لیاقت و ظرفیت این را ندارد که دوست و برادر و صاحب اسرار مومن باشد.

3⃣ مومن واقعی در نگه داشتن و حفظ دوست خوب وسواس و بخیل است و حاضر نیست دوست خوب را از دست بدهد.
👈در حکمت ۱۲ فرمود:
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
ناتوان ترين مردم كسي است كه از بدست آوردن دوستان عاجز است و ناتوان تر از آن كسي است كه دوستي را پيدا كند و او را از دست بدهد.

👈 امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَيَحْفَظُ مَنْ يَحْفَظُ صَدِيقَه .
خداى متعال حفظ ميكند آن كسى را كه رفيق خود را حفظ كند.

🔻نکته:
مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ
رابطه غرق فکر بودن و بخل داشتن به اظهار نیاز یا دوستی چیست؟!

💮 صرف فکر کردن اگر هدفمند و دین باورانه نباشد مفید نیست، کسی که سلاح کشتار جمعی ساخته نیز فکر کرده، ولی این فکر نشانه ی ایمان نیست.

💮 صرف بخل داشتن از بیان حاجت نیز خوب نیست زیرا برخی مواقع حاجت ها عمومی هستند و سودش به دیگران میرسد، لذا انسان باید از آبرویش خرج کند برای دیگران.

💮 صرف تعصب داشتن و بخل داشتن به دوستان نیز خوب نیست زیرا دوستان بد را نباید نگه داشت.

💮مومن غرق فکر است، ولی فکر او برای کلاه گذاشتن سر دیگران نیست،
فکر او برای سود شخص و جمع کردن مال بیشتر برای خودش نیست.
او که ابا دارد حاجتش را نزد دیگران بگوید و دست سوی دیگران دراز کند.
فکرش برای حل مشکلات دیگران و دستگیری از افتاده هاست.
لذا هم غرق فکر است و هم از ابراز حاجت فراری است.

🔻هشتمین صفت🔻

💠 سهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ
مومن واقعی کسی است که طبيعتش آسان است و سختگيرى در كار او نيست و برخوردش با ديگران توأم با آرامش ونرمش است.

♦️ خلیقه و عریکه هر دو به معنای ذات و طبیعت شخص است. ولی کنار هم آمدن آنها در این جمله نشان میدهد هر کدام به یک بَعد خاص اشاره میکند.

⛔️مومن در زندگی شخصی اهل سخت گیری نیست. سَهلُ الخَلیقَه بودن به این معناست که نظم در زندگى او حاكم است؛ اما چنان نيست كه اگر چيزى به موقع حاصل نشد ابراز ناراحتى كند.
اگر بر سر سفره، فلان و فلان چيز نباشد دست از سفره بكشد و ابراز ناراحتى كند.
مؤمنان راستين آسانگيرند؛ با هر غذايى سد جوع مى كنند و در زندگى مقيد به قيود دنياپرستان نيستند.

⛔️مومنین در مواجهه با دیگران سخت گیر نیستند.
مومن در بعد اجتماعی اینگونه است:
لَيِّنُ الْعَريكَة بودن مومن به این معناست كه او در برخورد با ديگران ملايم و مهربان و تسليم است ومردم از معاشرت با او لذت مى برند. امام صادق(ع) فرمود:
اَلْمُومِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ كَالْجَمَلِ الاَْلُوفِ إذا قُيِّدَ انْقادَ
مؤمنان نرمخو و آسان گيرند، مانند شتر رام كه او را به هر طريق ببرند منقاد و مطيع است.
وَإنْ اُنيخَ عَلى صَخْرَةٍ اسْتَناخَ
اگر او را روى قطعه سنگى بخوابانند مى خوابد.

❌ آتش بر اینان حرام است.
پيامبر اکرم فرمود :
لَاَُخْبِرَنَّكُمْ عَلى مَنْ تَحْرِمُ النّارُ عَلَيْهِ غَدآ؟ عَلى كُلِّ هَيِّنٍ لَيِّنٍ قَريبٍ سَهْلٍ
آيا به شما خبر بدهم كه آتش دوزخ فرداى قيامت بر چه كسى حرام مى شود؟ بر كسانى كه نرمخو و ملايم و صميمى و آسانگير هستند.

🔻نهمین صفت🔻

💠نفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ
مومن واقعی دلش از سنگ خارا _در برابر حوادث و دشمنان_ محكمتر و سختتر ، و در پيشگاه خدا از بَرده تسليم تر است.

💮مومنین واقع کسانی هستند که در برابر سختی و پیشامدهای ناگوار خود را نمی بازند بلکه محکم می ایستند و استواری میکنند.

💮مومن از دماوند و الوند محکم تر است.در روایت داریم:
الْمُؤمِنُ كَالْجَبَلِ الرّاسِخ، لاتُحَرِّكُهُ الْعواصِفُ
مؤمن همچون كوه است كه تندبادها او را تكان نمى دهد.

💮 تندباد كوهها را تكان نمى دهند،
بلكه اولا كوهها هستند كه مسير طوفانها را تغيير مى دهند.
ثانیا هرچه تند باد شدیدتر باشد، خار و خاشاک کوه بیشتر جدا میشود و باطن و حقیقت کوه بیشتر خودنمایی میکند.
امام باقر(ع) فرمود:
اَلْمُؤْمِنُ أَصْلَبُ مِنَ اَلْجَبَلِ اَلْجَبَلُ يُسْتَفَلُّ مِنْهُ وَ اَلْمُؤْمِنُ لاَ يُسْتَفَلُّ مِنْ دِينِهِ شَيْءٌ. مؤمن از كوه سخت‌تر است،چون از كوه كم شود ولى از ايمان مؤمن كاسته نمى‌شود.

⛔️قوّت واقعی در جوانمردی و عدالت است.
پيامبر اكرم از كنار جمعيتى مى گذشت كه آنها سنگى را براى زورآزمايى برمى داشتند. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اين كار براى چيست؟
عرض كردند: مى خواهيم به اين وسيله فرد محكمتر و قوى تر را بشناسيم. پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود:
مى خواهيد من ازكمترين و قوى ترين، شما را باخبر كنم؟
عرض كردند: آرى
قَالَ أَشَدُّكُمْ وَأَقْوَاكُمُ الَّذِى إِذَا رَضِى لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِى إِثْمٍ وَ لا بَاطِلٍ
محكمترين و قوى ترين شما كسى است كه هنگامى كه از شخص يا چيزى راضى مى شود به خاطر او به گناه و باطل اقدام نمى كند.
وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ يُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ
وهنگامى كه به شخص يا چيزى خشمگين مى گردد خشم، او را از سخن حق بيرون نمى كند.
وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ يتَعَاطَ مَا لَيسَ لَهُ بِحَقٍّ
و به هنگام قدرت به سراغ چيزى كه حق او نيست نمى رود.
وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ
در اوج قدرت، از عبد ذلیل تر است.

⭕️امیرالمومنین در غرائب الحدیث نهج البلاغه فرمود:
كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ.
درمیدان جنگ وقتی کار سخت می شدهمه به پیامبر پناه می بردیم، پیامبر خط مقدم بود، هیچ یک از اصحاب پیامبر به دشمن نزدیکتراز خود پیامبر نبود.

⭕️حضرت در خطبه ۱۶۰ در مورد پیامبر فرمود:
يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ
پیامبر روی زمین غذا می خورد.
وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ
مثل برده ها وبنده ها می نشست.
وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ
پیامبر خودش نعلینش را وصله می زد.
وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ
خودش لباسش را می دوخت.

🔻پیامبراکرم(ص) فرمود:
خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتَّى المَماتِ
پنج چيز است كه تا هنگام مرگ ، آنها را ترك نمى كنم.
الأكلُ عَلَى الحَضيضِ مَعَ العَبيدِ
۱. غذا خوردن روى زمين با بردگان ،
ورُكوبِيَ الحِمارَ مُؤَكَّفا
۲. سوار شدن بر درازگوشِ پالان دار،
وحَلبُ العَنزِ بِيَدي
۳. دوشيدن شير با دست خودم ،
ولُبسُ الصّوفِ
۴. پوشيدن لباس پشمينه ،
وَالتَّسليمُ عَلَى الصِّبيانِ
۵. و سلام كردن به كودكان)؛
لِتَكونَ سُنَّةً مِن بَعدِي.
تا پس از من ، سنّت شود.

🔻نکته:
نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ
رابطه ی این دو جمله با هم چیست؟

❌هر سخت بودن و دلسنگ بودنی که پسندیده نیست . بسیاری از جباران و ستمگران تاریخ در سخت دلی و سنگ دلی بی همتا بوده اند و بویی از ایمان نیز نبرده اند.

❌ذلیل بودن صرف نیز پسندیده نیست، بلکه انسان مقابل ظالم و زورگو باید عزیز و پر قدرت باشد
آن سخت بودن و محکم بودنی خوب است که در کنار رقّت و دل نرمی و ذلت در مقابل خدا باشد. در این صورت قوی بودن انسان به ضرر بقیه مردم نیست و انسان با قدرت و با زور بازویش دنبال باج گرفتن از دیگران و ظلم به آنها نخواهد بود.

اللهم لیّن اخلاقنا بالقران

حکمت سیصد و سی و سوم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.