ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت سیصد و سی و دوم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۷ . ۲۸شوال

💢 حکمت ۳۳۲ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و دوم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
35:56 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عليه السلام): السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه.

و فرمود (علیه‌السلام): حاكمان پاسبانان خداوند هستند، در روى زمين.

💠و قَالَ (عليه السلام): السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل، پاسدار و پاسبان خدا در زمين است.
[«وَزَعَة» جمع «وازِع» است(مانند قتله که جمع قاتل است) به معناى كسى كه از چيزى پاسدارى ونگاهبانى کرده و از مخالفت با دین جلوگیری میکند.و همچنین واژه «وازع» بازداشتن وبرحذرداشتن هم آمده است.]

📕 در مورد معنای “الف و لام” در لفظ
” السلطان” دو نظر وجود دارد:
الف. الف و لام جنس : همه حاکمان پاسداران خدا در زمین اند.
با توجه به اینکه میدانیم بسیار از حاکمان اهل خلاف اند، باید کلام حضرت را اینگونه معنا کنیم: انتظار است همه حاکمان و مسئولین، نگهبانان خدا در زمین باشند. نه دنبال شهوت رانی و پست پرستی و رشوه و…
اگر چه همه حاکمان در عمل نگهبان خداوند در زمین نیستند ولی انتظار این است که اینها به سبب نعمتی که به آنها داده شده و به مسئولیت رسیده اند مجری دستورات الهی باشند.

⬆️طبق این معنا حضرت توصیه میکند حاکمان، خدایی حکومت کنند. در واقع حضرت میفرماید ” اینگونه باشید” که میشود ” انشاء”

📕ب. یا الف و لام در ” السلطان ” الف ولام عهد است :
حاکمان عادل پاسداران خداوند در زمین اند. مسلّم است که حاکمان بی دینی که دنبال نفس پرستی خود هستند، نه تنها پاسدار نام و دستورات خدا در زمین نیستند بلکه به مبارزه با نام خدا و احکام خدا در زمین میپردازند.

⬆️ طبق این معنا حضرت تعریف و تمجید کرده است از حاکمانی که عادل باشند و آنها را حفظ کننده نام خدا در زمین معرفی کرده است. در واقع حضرت میفرماید “خوشبحال کسانی که اینگونه هستند” که میشود ” اخبار “

⏪سه معنا برای حکمت ۳۳۲ نهج البلاغه:
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل پاسدار و پاسبان خدا در زمين اوست.

1⃣ حاکمان عادل باید از نام خدا و احکام خدا در زمین پاسداری کنند
هر قانونی نیاز به مجری دارد.
به طور قطعی صرف وجود قوانين و دستورات الهى به تنهايى براى جلوگيرى از نافرمانى ها و گناهان و ظلم ظالمان و تجاوز متجاوزان كافى نيست،
بلكه نيروى بازدارنده اى لازم است كه افراد متخلف را از كار خود بازدارد و بر اجرای صحیح قوانین نظارت کند و آن قدرت حاكم عادل است.

⛔️حاکمان متوجه جایگاه الهی خود باشند.پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
السُّلْطَانُ ظِلُّ اللَّهِ فِي الاَْرْض
سلطان سايه خداوند در زمين است.
در نقل دیگری پیامبر فرمود :
السُّلْطانُ الْعادِلُ الْمُتواضِعُ ظِلُّ اللهِ وَ رُمْحُهُ فِي الاْرْضِ
سلطان عادل و متواضع سايه خدا و نيزه قدرت او در زمين است.

⭕️این حکمت اثبات ولایت فقیه است.
همانگونه که حضرت فرمود، باید در جامعه کسی باشد که از احکام الهی پاسداری کند.
کسی به نحو احسن میتواند از احکام الهی پاسداری کند که هم به احکام دین علم داشته باشد و هم مدیریت و ظرفیت اداره جامعه را داشته باشد و این جایگاه همان جایگاه ولایت فقیه است.

⏪ سه ضلع حکومت دینی:
هر حکومتی که میخواهد حکومت الهی باشد باید سه ضلع داشته باشد:
الف. احکام و قوانین الهی
ب. حاکم عادلی که پاسدار دین خدا باشد نه پاسدار جایگاه خود
ج. مردمی که موظف به حمایت و تبعیت از حاکم هستند

📕حکومت و دین دست در گردن یکدیگر اند. غزالی در احیاء العلوم میگوید:
المَلِكِ والِدَيْنِ تَوأَمانِ
فرمانروایی و دین همزاد دوقلو هستند. فَالدَّينُ أَصْلٌ والسُّلْطَانُ حَارِسٌ
دین اصل، و حکومت نگهبان است.
و مَا لا أَصْلَ لَهُ فَمَهْدُومٌ
آنچه که اصل و ریشه ندارد _حکومت بدون دین_ از هم فرو می پاشد.
وَ مَا لا حَارِسَ لَهُ فَضَائِع
و آنچه نگهبان ندارد _دین بدون حکومت_ ضایع و تباه می گردد.

🔺 حکومت دینی اگر منهای دین شد که از درون تهی شده است، و اگر منهای حاکم عادل شد، به زودی از بین خواهد رفت.

⛔️ وقتی مردم از حاکم اطاعت کردند، خود پاسداران خدا در زمین میشوند.
طبق روايتى كه علامه مجلسى در بحارالانوار اميرمؤمنان على عليه السلام نامه اى به لشكريان خود نوشت و فرمود:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَكُمْ فِي الْحَقِّ جَمِيعاً سَوَاءً أَسْوَدَكُمْ وَأَحْمَرَكُمْ
اما بعد از حمد و ثناى الهى خدا همه شما را در حق، يكسان قرار داده است. سياه و سرخ و سفيد شما همه در حقوق فردى و اجتماعى يكسانند.
وَجَعَلَكُمْ مِنَ الْوَالِي وَجَعَلَ الْوَالِيَ مِنْكُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ مِنَ الْوَالِدِ وَالْوَالِدِ مِنَ الْوَلَدِ خداوند شما را نسبت به والى و والى را نسبت به شما به منزله فرزند و پدر و پدر و فرزند قرار داد.
فَجَعَلَ لَكُمْ عَلَيْهِ إِنْصَافَكُمْ وَالتَّعْدِيلَ بَيْنَكُمْ وَالْكَفَّ عَنْ فَيْئِكُمْ
حق شما بر والى اين است كه درباره همگى انصاف دهد و تبعيض قائل نشود و در حفظ بيت المال شما بكوشد.
فَإِذَا فَعَلَ مَعَكُمْ ذَلِکَ وَجَبَتْ عَلَيْكُمْ طَاعَتُهُ فِيمَا وَافَقَ الْحَقَّ وَنُصْرَتُهُ وَالدَّفْعُ عَنْ سُلْطَانِ اللَّهِ
هنگامى كه با شما چنين كند بر همه شما واجب است او را اطاعت كنيد در آنچه موافق حق است و يارى نماييد و از حكومت الهى دفاع كنيد.
فَإِنَّكُمْ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي الاَْرْضِ
زيرا شما پاسداران الهى در زمين هستيد.
فَكُونُوا لَهُ أَعْوَاناً وَلِدِينِهِ أَنْصَاراً وَلا تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ
بنابراين یار و یاور او باشيد و بعد از اصلاح زمین در آن فساد نكنيد كه خدا مفسدان را دوست ندارد.

⏪سه معنا برای این حکمت:
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل پاسدار و پاسبان خدا در زمين اوست.

1⃣حاکمان عادل باید از نام خدا و احکام خدا در زمین پاسداری کنند.
که توصیح داده شد .

2⃣ دومین معنای حکمت :سلطان باید ایجاد مانع کند برای کارهای خلاف و افراد خلافکار موانع ایجاد کند.

⬆️همانگونه که گفته شد، یکی از معانی “وزع” بازداشتن است، حاکم باید بتواند از انجام کارهای ناشایست و ضد دینی جلوگیری کند.
+ هم با وضع قوانین؛
+ هم با اعمال روش های درست،
+ هم با نظارت و کنترل و اجرای حدود و تعذیرات.

📕در جملات کسری پادشاه ایران آمده است که میگفت:
لاَ نَنْزِلُ بِبَلَدٍ لَيْسَ فِيهِ خَمسَهُ اشْيَاءُ
ما وارد نمیشویم به شهری که در آن پنج چیز نباشد.
سُلْطَانٍ قَاهِرٍ (
۱‌. پادشاه و حاکم قدرتمند.
وَ قَاضٍ عَادِلٌ
۲. قاضی عادل
وَ سُوقِ قَائِمَه
۳. بازاری که مسیر درست را برود و در آن دزدی و کم فروشی نباشد.
وَ طَبِيبٍ عَالِمٍ
۴. پزشک درد شناس حازق
وَ نَهَرٍ جَارٍ
۵. رودخانه جاری که با آن اقتصاد و طبیعت تامین شود.

⭕️فرمان سلطان بیش از قرآن رها شده در گوشه طاقچه اثر گذار است.
ابن ابی الحدید از قول دیگران نقل میکند که میگفتند:
مَا يَزَعُ اَللَّهُ عَنِ اَلدِّينِ بِالسُّلْطَانِ؛ أَكْثَرَ مِمَّا يَزَعُ عَنْهُ بِالقُرآن
خداوند بیش از آنکه با قرآن مانع ایجاد کند برای گناهکاری مردم، با سلطان و حاکم عادل این کار را انجام داده است.
قوانین قرآن باید با حاکمی اجرا شوند که دنبال بازداشتن مردم از گناه باشد.

⛔️ نقش حکومت و حاکم در بازدارندگی گناهکاران در قرآن:
قرآن کریم در جریان حضرت طالوت میفرماید:
《وَ قَتَلَ‌ دَاوُدُ جَالُوتَ‌》
«داوود» نوجوان نیرومند و شجاعی که در لشکر «طالوت» بود، «جالوت» را کشت‌ 《وَ آتَاهُ‌ اللَّهُ‌ الْمُلْکَ‌ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ‌ مِمَّا يَشَاءُ 》
و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید؛ و از آنچه می‌خواست به او تعلیم داد.
《 وَ لَوْ لاَ دَفْعُ‌ اللَّهِ‌ النَّاسَ‌ بَعْضَهُمْ‌ بِبَعْضٍ‌ لَفَسَدَتِ‌ الْأَرْضُ‌؛ بقره – ۲۵۱》
و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، زمین را فساد فرامی‌گرفت.

⭕️ با توجه به فضای کلی آیات، برخی مفسران: قالوا فی تفسیره أراد السلطان ؛ گفته اند دفع کردن برخی از مردم ظالم و برداشتن آنها از سر راه بندگی خدا به وسیله حاکمیت و حاکم ممکن است و این آیه را به نقش حکومت در بازدارندگی گناهکاران تفسیر کرده اند.

🔻نکته:
باید راه های زیادی بلد باشیم
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه؛
با توجه به اینکه وزعه جمع است؛ حضرت میفرماید حاکم باید راههای زیادی را بشناسد که بتواند به سبب آنها جامعه را از خطا و خلاف حفظ کند.
+ بازداشتن کودکان از خلاف یک راهکارهایی دارد،
+ باز داشتن بزرگترها راهکار دیگری.
+ بازداشتن کسانی که ضمیر پاکی دارند راهی دارد،
+ بازداشتن کسانی که آلوده شده اند راه دیگری.
+ بازداشتن خلافکارهایی که برای سرگرمی خلاف میکنند راهی دارد،
+ و بازداشتن خلافکارهای حرفه ای راه دیگری.
+ رفع _پیشگیری_ خلافکاری راهکارهایی دارد؛
+ و دفع _برطرف کردن_ خلافکاری راه های دیگری
بلکه برای هر کدام از این موارد باید راهکارهای متعددی بلد بود تا بتواند جلوی خلاف را در جامعه گرفت.

⏪سه معنا برای حکمت :
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل پاسدار و پاسبان خدا در زمين اوست.

1⃣ حاکمان عادل باید از نام خدا و احکام خدا در زمین پاسداری کنند
2⃣ سلطان باید ایجاد مانع کند برای کارهای خلاف و افراد خلافکار
3⃣ اقتدار و سلطنت به این است که انسان راه ایجاد مانع برای مخالفت با خدا و گناهکاری را بداند

↙️در دو معنای اول، سلطان را به معنای حاکم و فرمانروا گرفتیم؛
ولی به تعبیر مرحوم خوئی در منهاج البراعه:
یُمکِن اَن یَکوُنَ السلطان بِمَعنَاهُ المَصدَری المُساوِقِ لِلقُدرَه
ممکن است سلطان را به معنای مصدری بگیریم که میشود اقتدار و قدرت و سلطه داشتن.
طبق این معنا مهم نیست کسی سلطان باشد یا نه!! مسئولیت رسمی داشته باشد یا نه!!
مهم آن است که انسان بتواند راههایی ایجاد کند تا حکومت ، حاکمان و مردم نتوانند خلاف فرمان خدا در زمین عمل کنند.
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه ؛
قدرت داشتن و قوی بودن به اینست که انسان مانع از خلاف در زمین شود.
حاکم واقعی کسی است که نگذارد در مسیر دینداری مانع ایجاد شود، بلکه مسیر جهنمی شدن را سخت کند.

🔻نکته :
باید راه های زیادی بلد باشیم
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه؛
با توجه به اینکه وزعه جمع است؛ حضرت میفرماید هر کسی میخواهد قدرتمند و مقتدر باشد باید راه های زیادی را بشناسد که بتواند به سبب آنها جامعه را از خطا و خلاف حفظ کند.

👈 قدرتمند کسی است که برای بازداشتن حاکمان راهکارهای خاصی داشته باشد؛ برای بازداشتن توده ها راهکارهای خاصی.

👈 قدرتمند کسی است که برای بازداشتن حرص و طمع راهکارهایی داشته باشد؛ برای بازداشتن شهوات جنسی راهکارهایی.

👈 قدرتمند کسی است که برای بازداشتن زنان راهکارهایی دارد؛ و برای بازداشتن مردان راهکارهایی دیگر.

👈 قدرتمند کسی است که برای جلوگیری از تاخیر در ازدواج جوانها راهکارهایی ؛ و برای جلوگیری از طلاق زوجین راهکارهایی داشته باشد.

👈 قدرتمند کسی است که برای جلوگیری از اعتیاد جوانها راهکارهایی ؛ و برای جلوگیری از بازگشت کسانی که ترک کرده اند، رفتن مجدد بسمت مواد مخدر راهکارهایی داشته باشد.
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه؛
قدرت داشتن به جلوگیری کردن از مخالفت با خدا در زمین است.

‌⛔️ در این نوع سلطنت و قدرت، نیاز به داشتن مسئولیت رسمی و داشتن دفتر و رئیس دفتر نیست؛
کسی که عالم باشد،
کسی که دین شناس باشد،
کسی که انسان شناس باشد،
کسی که بتواند با مردم به گفتگو برخیزد
و دردهای آنها را مداوا کند ، شخص قدرتمندی است.
زیرا قدرتمندی و سلطنت داشتن، به بازداشتن بندگان از مخالفت با خداست.

⭕️کسی که قدرت واقعی پیدا کرد میتواند بر سلطان و حاکم اسمی نیز حکومت کند چون راه بازداشتن حاکم از راه خلاف را بلد است. و با روش خودش میتواند نظر حاکم را نیز تغییر دهد.

📕عالمانی که به دربار پادشاهان رفتند، حاکم بر حاکمان بودند.
در مباحث تاریخی گاهی نام بزرگانی به چشم میخورد که انها به دربار پادشاهان راه یافته اند و در ظاهر به مقام وزارت نیز در آمده اند، علت این امر را در حکمت ۳۳۲ نهج البلاغه باید پیدا کرد.
عالمان با قدرتی که داشتند بر حاکم و بر مردم تاثیر می گذاشتند که آنها را از گناه و مخالفت با خدا باز بدارند.

👈 بزرگانی مانند علامه حلی که به دربار سلطان محمد خدا بنده رفت و در تشیع آنان نقش مهمی داشت.

👈 شیخ بهایی شیخ الاسلام و صاحب نفوذ در دوران شاه عباس صفوی بود.

👈 علامه مجلسی شیخ الاسلام و قاضی دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود.
و این است معنای حدیث امام صادق:
اَلْمُلُوكُ حُكَّامُ اَلنَّاسِ وَ اَلْعُلَمَاءُ حُكَّامٌ عَلَى اَلْمُلُوكِ
پادشاهان حاکمان مردم خستند و علما حکام بر پادشاهان.
علما باید قدرت داشته باشند و حاکمان و مردم را از گناه و اشتباه باز دارند.

اللهم افتح لنا خزائن علومک

حکمت سیصد و سی و دوم

حکمت سیصد و سی و دوم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمتها
۱۴۰۴/۲/۷ . ۲۸شوال

💢 حکمت ۳۳۲ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و سی و دوم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
35:56 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (عليه السلام): السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه.

و فرمود (علیه‌السلام): حاكمان پاسبانان خداوند هستند، در روى زمين.

💠و قَالَ (عليه السلام): السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل، پاسدار و پاسبان خدا در زمين است.
[«وَزَعَة» جمع «وازِع» است(مانند قتله که جمع قاتل است) به معناى كسى كه از چيزى پاسدارى ونگاهبانى کرده و از مخالفت با دین جلوگیری میکند.و همچنین واژه «وازع» بازداشتن وبرحذرداشتن هم آمده است.]

📕 در مورد معنای “الف و لام” در لفظ
” السلطان” دو نظر وجود دارد:
الف. الف و لام جنس : همه حاکمان پاسداران خدا در زمین اند.
با توجه به اینکه میدانیم بسیار از حاکمان اهل خلاف اند، باید کلام حضرت را اینگونه معنا کنیم: انتظار است همه حاکمان و مسئولین، نگهبانان خدا در زمین باشند. نه دنبال شهوت رانی و پست پرستی و رشوه و…
اگر چه همه حاکمان در عمل نگهبان خداوند در زمین نیستند ولی انتظار این است که اینها به سبب نعمتی که به آنها داده شده و به مسئولیت رسیده اند مجری دستورات الهی باشند.

⬆️طبق این معنا حضرت توصیه میکند حاکمان، خدایی حکومت کنند. در واقع حضرت میفرماید ” اینگونه باشید” که میشود ” انشاء”

📕ب. یا الف و لام در ” السلطان ” الف ولام عهد است :
حاکمان عادل پاسداران خداوند در زمین اند. مسلّم است که حاکمان بی دینی که دنبال نفس پرستی خود هستند، نه تنها پاسدار نام و دستورات خدا در زمین نیستند بلکه به مبارزه با نام خدا و احکام خدا در زمین میپردازند.

⬆️ طبق این معنا حضرت تعریف و تمجید کرده است از حاکمانی که عادل باشند و آنها را حفظ کننده نام خدا در زمین معرفی کرده است. در واقع حضرت میفرماید “خوشبحال کسانی که اینگونه هستند” که میشود ” اخبار “

⏪سه معنا برای حکمت ۳۳۲ نهج البلاغه:
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل پاسدار و پاسبان خدا در زمين اوست.

1⃣ حاکمان عادل باید از نام خدا و احکام خدا در زمین پاسداری کنند
هر قانونی نیاز به مجری دارد.
به طور قطعی صرف وجود قوانين و دستورات الهى به تنهايى براى جلوگيرى از نافرمانى ها و گناهان و ظلم ظالمان و تجاوز متجاوزان كافى نيست،
بلكه نيروى بازدارنده اى لازم است كه افراد متخلف را از كار خود بازدارد و بر اجرای صحیح قوانین نظارت کند و آن قدرت حاكم عادل است.

⛔️حاکمان متوجه جایگاه الهی خود باشند.پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
السُّلْطَانُ ظِلُّ اللَّهِ فِي الاَْرْض
سلطان سايه خداوند در زمين است.
در نقل دیگری پیامبر فرمود :
السُّلْطانُ الْعادِلُ الْمُتواضِعُ ظِلُّ اللهِ وَ رُمْحُهُ فِي الاْرْضِ
سلطان عادل و متواضع سايه خدا و نيزه قدرت او در زمين است.

⭕️این حکمت اثبات ولایت فقیه است.
همانگونه که حضرت فرمود، باید در جامعه کسی باشد که از احکام الهی پاسداری کند.
کسی به نحو احسن میتواند از احکام الهی پاسداری کند که هم به احکام دین علم داشته باشد و هم مدیریت و ظرفیت اداره جامعه را داشته باشد و این جایگاه همان جایگاه ولایت فقیه است.

⏪ سه ضلع حکومت دینی:
هر حکومتی که میخواهد حکومت الهی باشد باید سه ضلع داشته باشد:
الف. احکام و قوانین الهی
ب. حاکم عادلی که پاسدار دین خدا باشد نه پاسدار جایگاه خود
ج. مردمی که موظف به حمایت و تبعیت از حاکم هستند

📕حکومت و دین دست در گردن یکدیگر اند. غزالی در احیاء العلوم میگوید:
المَلِكِ والِدَيْنِ تَوأَمانِ
فرمانروایی و دین همزاد دوقلو هستند. فَالدَّينُ أَصْلٌ والسُّلْطَانُ حَارِسٌ
دین اصل، و حکومت نگهبان است.
و مَا لا أَصْلَ لَهُ فَمَهْدُومٌ
آنچه که اصل و ریشه ندارد _حکومت بدون دین_ از هم فرو می پاشد.
وَ مَا لا حَارِسَ لَهُ فَضَائِع
و آنچه نگهبان ندارد _دین بدون حکومت_ ضایع و تباه می گردد.

🔺 حکومت دینی اگر منهای دین شد که از درون تهی شده است، و اگر منهای حاکم عادل شد، به زودی از بین خواهد رفت.

⛔️ وقتی مردم از حاکم اطاعت کردند، خود پاسداران خدا در زمین میشوند.
طبق روايتى كه علامه مجلسى در بحارالانوار اميرمؤمنان على عليه السلام نامه اى به لشكريان خود نوشت و فرمود:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَكُمْ فِي الْحَقِّ جَمِيعاً سَوَاءً أَسْوَدَكُمْ وَأَحْمَرَكُمْ
اما بعد از حمد و ثناى الهى خدا همه شما را در حق، يكسان قرار داده است. سياه و سرخ و سفيد شما همه در حقوق فردى و اجتماعى يكسانند.
وَجَعَلَكُمْ مِنَ الْوَالِي وَجَعَلَ الْوَالِيَ مِنْكُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ مِنَ الْوَالِدِ وَالْوَالِدِ مِنَ الْوَلَدِ خداوند شما را نسبت به والى و والى را نسبت به شما به منزله فرزند و پدر و پدر و فرزند قرار داد.
فَجَعَلَ لَكُمْ عَلَيْهِ إِنْصَافَكُمْ وَالتَّعْدِيلَ بَيْنَكُمْ وَالْكَفَّ عَنْ فَيْئِكُمْ
حق شما بر والى اين است كه درباره همگى انصاف دهد و تبعيض قائل نشود و در حفظ بيت المال شما بكوشد.
فَإِذَا فَعَلَ مَعَكُمْ ذَلِکَ وَجَبَتْ عَلَيْكُمْ طَاعَتُهُ فِيمَا وَافَقَ الْحَقَّ وَنُصْرَتُهُ وَالدَّفْعُ عَنْ سُلْطَانِ اللَّهِ
هنگامى كه با شما چنين كند بر همه شما واجب است او را اطاعت كنيد در آنچه موافق حق است و يارى نماييد و از حكومت الهى دفاع كنيد.
فَإِنَّكُمْ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي الاَْرْضِ
زيرا شما پاسداران الهى در زمين هستيد.
فَكُونُوا لَهُ أَعْوَاناً وَلِدِينِهِ أَنْصَاراً وَلا تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ
بنابراين یار و یاور او باشيد و بعد از اصلاح زمین در آن فساد نكنيد كه خدا مفسدان را دوست ندارد.

⏪سه معنا برای این حکمت:
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل پاسدار و پاسبان خدا در زمين اوست.

1⃣حاکمان عادل باید از نام خدا و احکام خدا در زمین پاسداری کنند.
که توصیح داده شد .

2⃣ دومین معنای حکمت :سلطان باید ایجاد مانع کند برای کارهای خلاف و افراد خلافکار موانع ایجاد کند.

⬆️همانگونه که گفته شد، یکی از معانی “وزع” بازداشتن است، حاکم باید بتواند از انجام کارهای ناشایست و ضد دینی جلوگیری کند.
+ هم با وضع قوانین؛
+ هم با اعمال روش های درست،
+ هم با نظارت و کنترل و اجرای حدود و تعذیرات.

📕در جملات کسری پادشاه ایران آمده است که میگفت:
لاَ نَنْزِلُ بِبَلَدٍ لَيْسَ فِيهِ خَمسَهُ اشْيَاءُ
ما وارد نمیشویم به شهری که در آن پنج چیز نباشد.
سُلْطَانٍ قَاهِرٍ (
۱‌. پادشاه و حاکم قدرتمند.
وَ قَاضٍ عَادِلٌ
۲. قاضی عادل
وَ سُوقِ قَائِمَه
۳. بازاری که مسیر درست را برود و در آن دزدی و کم فروشی نباشد.
وَ طَبِيبٍ عَالِمٍ
۴. پزشک درد شناس حازق
وَ نَهَرٍ جَارٍ
۵. رودخانه جاری که با آن اقتصاد و طبیعت تامین شود.

⭕️فرمان سلطان بیش از قرآن رها شده در گوشه طاقچه اثر گذار است.
ابن ابی الحدید از قول دیگران نقل میکند که میگفتند:
مَا يَزَعُ اَللَّهُ عَنِ اَلدِّينِ بِالسُّلْطَانِ؛ أَكْثَرَ مِمَّا يَزَعُ عَنْهُ بِالقُرآن
خداوند بیش از آنکه با قرآن مانع ایجاد کند برای گناهکاری مردم، با سلطان و حاکم عادل این کار را انجام داده است.
قوانین قرآن باید با حاکمی اجرا شوند که دنبال بازداشتن مردم از گناه باشد.

⛔️ نقش حکومت و حاکم در بازدارندگی گناهکاران در قرآن:
قرآن کریم در جریان حضرت طالوت میفرماید:
《وَ قَتَلَ‌ دَاوُدُ جَالُوتَ‌》
«داوود» نوجوان نیرومند و شجاعی که در لشکر «طالوت» بود، «جالوت» را کشت‌ 《وَ آتَاهُ‌ اللَّهُ‌ الْمُلْکَ‌ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ‌ مِمَّا يَشَاءُ 》
و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید؛ و از آنچه می‌خواست به او تعلیم داد.
《 وَ لَوْ لاَ دَفْعُ‌ اللَّهِ‌ النَّاسَ‌ بَعْضَهُمْ‌ بِبَعْضٍ‌ لَفَسَدَتِ‌ الْأَرْضُ‌؛ بقره – ۲۵۱》
و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، زمین را فساد فرامی‌گرفت.

⭕️ با توجه به فضای کلی آیات، برخی مفسران: قالوا فی تفسیره أراد السلطان ؛ گفته اند دفع کردن برخی از مردم ظالم و برداشتن آنها از سر راه بندگی خدا به وسیله حاکمیت و حاکم ممکن است و این آیه را به نقش حکومت در بازدارندگی گناهکاران تفسیر کرده اند.

🔻نکته:
باید راه های زیادی بلد باشیم
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه؛
با توجه به اینکه وزعه جمع است؛ حضرت میفرماید حاکم باید راههای زیادی را بشناسد که بتواند به سبب آنها جامعه را از خطا و خلاف حفظ کند.
+ بازداشتن کودکان از خلاف یک راهکارهایی دارد،
+ باز داشتن بزرگترها راهکار دیگری.
+ بازداشتن کسانی که ضمیر پاکی دارند راهی دارد،
+ بازداشتن کسانی که آلوده شده اند راه دیگری.
+ بازداشتن خلافکارهایی که برای سرگرمی خلاف میکنند راهی دارد،
+ و بازداشتن خلافکارهای حرفه ای راه دیگری.
+ رفع _پیشگیری_ خلافکاری راهکارهایی دارد؛
+ و دفع _برطرف کردن_ خلافکاری راه های دیگری
بلکه برای هر کدام از این موارد باید راهکارهای متعددی بلد بود تا بتواند جلوی خلاف را در جامعه گرفت.

⏪سه معنا برای حکمت :
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه
حاکم و سلطان عادل پاسدار و پاسبان خدا در زمين اوست.

1⃣ حاکمان عادل باید از نام خدا و احکام خدا در زمین پاسداری کنند
2⃣ سلطان باید ایجاد مانع کند برای کارهای خلاف و افراد خلافکار
3⃣ اقتدار و سلطنت به این است که انسان راه ایجاد مانع برای مخالفت با خدا و گناهکاری را بداند

↙️در دو معنای اول، سلطان را به معنای حاکم و فرمانروا گرفتیم؛
ولی به تعبیر مرحوم خوئی در منهاج البراعه:
یُمکِن اَن یَکوُنَ السلطان بِمَعنَاهُ المَصدَری المُساوِقِ لِلقُدرَه
ممکن است سلطان را به معنای مصدری بگیریم که میشود اقتدار و قدرت و سلطه داشتن.
طبق این معنا مهم نیست کسی سلطان باشد یا نه!! مسئولیت رسمی داشته باشد یا نه!!
مهم آن است که انسان بتواند راههایی ایجاد کند تا حکومت ، حاکمان و مردم نتوانند خلاف فرمان خدا در زمین عمل کنند.
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه ؛
قدرت داشتن و قوی بودن به اینست که انسان مانع از خلاف در زمین شود.
حاکم واقعی کسی است که نگذارد در مسیر دینداری مانع ایجاد شود، بلکه مسیر جهنمی شدن را سخت کند.

🔻نکته :
باید راه های زیادی بلد باشیم
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه؛
با توجه به اینکه وزعه جمع است؛ حضرت میفرماید هر کسی میخواهد قدرتمند و مقتدر باشد باید راه های زیادی را بشناسد که بتواند به سبب آنها جامعه را از خطا و خلاف حفظ کند.

👈 قدرتمند کسی است که برای بازداشتن حاکمان راهکارهای خاصی داشته باشد؛ برای بازداشتن توده ها راهکارهای خاصی.

👈 قدرتمند کسی است که برای بازداشتن حرص و طمع راهکارهایی داشته باشد؛ برای بازداشتن شهوات جنسی راهکارهایی.

👈 قدرتمند کسی است که برای بازداشتن زنان راهکارهایی دارد؛ و برای بازداشتن مردان راهکارهایی دیگر.

👈 قدرتمند کسی است که برای جلوگیری از تاخیر در ازدواج جوانها راهکارهایی ؛ و برای جلوگیری از طلاق زوجین راهکارهایی داشته باشد.

👈 قدرتمند کسی است که برای جلوگیری از اعتیاد جوانها راهکارهایی ؛ و برای جلوگیری از بازگشت کسانی که ترک کرده اند، رفتن مجدد بسمت مواد مخدر راهکارهایی داشته باشد.
السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه؛
قدرت داشتن به جلوگیری کردن از مخالفت با خدا در زمین است.

‌⛔️ در این نوع سلطنت و قدرت، نیاز به داشتن مسئولیت رسمی و داشتن دفتر و رئیس دفتر نیست؛
کسی که عالم باشد،
کسی که دین شناس باشد،
کسی که انسان شناس باشد،
کسی که بتواند با مردم به گفتگو برخیزد
و دردهای آنها را مداوا کند ، شخص قدرتمندی است.
زیرا قدرتمندی و سلطنت داشتن، به بازداشتن بندگان از مخالفت با خداست.

⭕️کسی که قدرت واقعی پیدا کرد میتواند بر سلطان و حاکم اسمی نیز حکومت کند چون راه بازداشتن حاکم از راه خلاف را بلد است. و با روش خودش میتواند نظر حاکم را نیز تغییر دهد.

📕عالمانی که به دربار پادشاهان رفتند، حاکم بر حاکمان بودند.
در مباحث تاریخی گاهی نام بزرگانی به چشم میخورد که انها به دربار پادشاهان راه یافته اند و در ظاهر به مقام وزارت نیز در آمده اند، علت این امر را در حکمت ۳۳۲ نهج البلاغه باید پیدا کرد.
عالمان با قدرتی که داشتند بر حاکم و بر مردم تاثیر می گذاشتند که آنها را از گناه و مخالفت با خدا باز بدارند.

👈 بزرگانی مانند علامه حلی که به دربار سلطان محمد خدا بنده رفت و در تشیع آنان نقش مهمی داشت.

👈 شیخ بهایی شیخ الاسلام و صاحب نفوذ در دوران شاه عباس صفوی بود.

👈 علامه مجلسی شیخ الاسلام و قاضی دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود.
و این است معنای حدیث امام صادق:
اَلْمُلُوكُ حُكَّامُ اَلنَّاسِ وَ اَلْعُلَمَاءُ حُكَّامٌ عَلَى اَلْمُلُوكِ
پادشاهان حاکمان مردم خستند و علما حکام بر پادشاهان.
علما باید قدرت داشته باشند و حاکمان و مردم را از گناه و اشتباه باز دارند.

اللهم افتح لنا خزائن علومک

حکمت سیصد و سی و دوم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.