ممنون از صبر و شکیبایی شما...

حکمت سیصد و بیست و پنجم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۱/۲۸ . ۱۸شوال

💢 حکمت ۳۲۵ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و بیست و پنجم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
44:14 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام) لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ:
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً.

چون خبر قتل محمد بن ابى بكر به او رسيد، امام (علیه السلام) فرمود:
اندوه ما در كشته شدن او، به قدر شادمانى آنهاست، جز آنكه، آنها از دشمنى رستند و ما دوستى محبوب را از دست داديم.

💠و قَالَ (علیه السلام) لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ:
هنگامى كه خبر شهادت محمد بن ابى بكر به امام عليه السلام رسيد، فرمود:

💠إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ،
اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است،

💠إِلَّاو أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً
زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را از دست داده ایم .

⏬ توضیحاتی در مورد محمد بن ابی بکر:
محمد بن ابی بکر فرزند ابوبکر _خلیفه اول_ و اسماء بنت عمیس است.
اسماء همسر جعفر بن ابی طالب بود و بعد از شهادت جعفر، همسر خلیفه ابوبکر شد و بعد از مرگ ابوبکر، به ازدواج امیرالمومنین در آمد.
محمد در خانه امیرالمومنین علیه السلام تقریبا ازسن دو سال و نیمی رشد کرد و یکی از یاران خاص حضرت به شمار می آید.

⏪ پیشگویی پیامبر در مورد محمد بن ابی بکر
علامه شوشتری نقل میکند: درزمان پیامبر، ابوبکر در جنگی شرکت کرده بود و در این هنگام همسرش اسماء بنت عمیس خواب می بیند که سر و صورت ابوبکر خونی شده و لباس سفیدی شبیه به کفن به تن دارد.
اسماء به منزل پیامبر آمد برای تعبیر خواب. حضرت نبود و عایشه در تعبیر خواب گفت: پدرم در این جنگ کشته میشود.

بعد از مدتی که پیامبرصلی الله علیه و آله آمد فرمود:
لَيسَ كَما عَبَّرَتْ عائِشُهُ
تعبیر خواب آنگونه نبود که عایشه گفت
يَرْجِعُ ابُوبَكْر صَالِحاً فَتَحمِلُ مِنهُ اِسْمَاءً بِغُلاَمٍ تُسَمِّيهِ مُحَمَّداً
ابوبکر سالم برمیگردد و اسماء از او باردار میشود به پسری که نامش را محمد میگذارند.
يَجْعَلُهُ اَللَّهُ غَيْظاً عَلَي اَلْكَافِرِينَ وَ المنافِقين
خداوند او را شخصی مستحکم در مبارزه با کافرین و منافقین قرار میدهد.

⏬توضیحاتی در مورد مصر و فرمانداران آن:
امیرالمومنین علیه السلام در زمان خلافت؛ قیس بن سعد بن عباده را فرماندار مصر کرد.
او شخص مورد اعتمادی برای امام بود و توانست مصر را که منطقه ای خاص در حکومت حضرت بود _به دلیل نزدیکی به شام_ از گزند معاویه سالم نگه دارد.
معاویه با تهدید و تطمیع فراوان دنبال جذب قیس بود ولی او حاضر به همکاری با معاویه نشد.
معاویه ابتدا او را از قاتلان عثمان خواند و مردم شام و برخی مردم مصر را بر علیه او تحریک کرد.
و بعد نامه ای جعلی منتشر کرد که قیس از امیرالمومنین جدا شده و به معاویه متمایل شده‌ این خبر به کوفه رسید ولی امیرالمومنین صحت آن را مورد خدشه قرار داد. اصرار برخی از نزدیکان حضرت برای عزل قیس آنقدر زیاد شد که حضرت برخلاف میل باطنی مجبور به عزل او شد.

↩️ انتخاب فرماندار جدید؛ محمد بن ابی بکر، در خطبه ۶۸ در مورد محمد فرمود:
وَ قَدْ أَرَدْتُ تَوْلِيَةَ مِصْرَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ، وَ لَوْ وَلَّيْتُهُ إِيَّاهَا لَمَّا خَلَّى لَهُمُ الْعَرْصَةَ وَ لَا أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَةَ
من مى خواستم هاشم بن عُتبه (هاشم‌مرقال) را زمامدار مصر کنم و اگر او را والى آن منطقه کرده بودم، عرصه را بر لشکر معاويه خالى نمى گذارد و به آنها فرصت نمى داد ولى فشار گروهى از افراد مانع شد
بِلَا ذَمٍّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ، فَلَقَدْ كَانَ إِلَيَّ حَبِيباً وَ كَانَ لِي رَبِيباً
با اين حال من «محمّد بن ابى بکر» را نکوهش نمى کنم، چه اين که او مورد علاقه من بود و در دامان من پرورش يافت.
حضرت بنا داشت هاشم مرقال را فرماندار کند ولی اصرار برخی باعث شد محمد بن ابی بکر به عنوان فرماندار انتخاب شود.

↙️مهمترین دلایل مشورت دهندگان نیز این بود که:
۱. عده ای از مردم مصر در قتل عثمان حضور داشته اند و چون محمد نیز جزء مخالفان جدی عثمان بود، این باعث همکاری میشود
۲. محمد فرزند خلیفه اول است و اهل سنت مصر به خاطر پدرش از او حرف شنوی خواهند داشت.

⏪جنگ صفین و مناقشه جدید در مصر:
طبق نقل های تاریخی، محمد در زمان جنگ صفین خودش را به عراق رساند و یکی از فرماندهان لشکر امیرالمومنین بود.
از طرف دیگر معاویه نیز برای شرکت در این جنگ به سراغ عمرو عاص رفت و او گفت من به شرطی به تو کمک میکنم که مصر را به من بدهی؛ معاویه گفت:
إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَتَحَدَّثَ الْعَرَبُ عَنْكَ أَنَّكَ إِنَّمَا دَخَلْتَ فِي هَذَا الْأَمْرِ لِغَرَضِ الدُّنْيَا.
عمر و عاص گفت با این حرفها نمیخواهد مرا گول بزنی. یا مصر را به من میدهی یا به تو کمک نمیکنم.

⏪ تصرف مصر و شهادت محمد بن ابی بکر
عمروعاص با شش هزار نیرو به مصر حمله کرد در حالی که محمد چهار هزار نیرو داشت و مردم کوفه نیز با همه تاکیدات امیرالمومنین حاضر به جهاد نشدند. یاران محمد بن ابی بکر بعد از مدتی جنگ از میدان فرار کردند و محمد که شدید تشنه بود به خرابه ای پناه آورد. یاران معاویه او را پیدا کردند و سر از تنش جدا کردند. سپس بدن او را در شکم الاغ مرده ای گذاشتند و آن را به آتش کشیدند.

⏬ شان صدور حکمت ۳۲۵:
در کتاب الغارت در مورد رسیدن خبر شهادت محمد بن ابی بکر به امیرالمومنین علیه السلام دارد:
إِنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ غَزِيَّةَ الْأَنْصَارِيَّ قَدِمَ عَلَى عَلِيٍّ مِنْ مِصْرَ؛
دو نفر به محضر امیرالمومنین علیه السلام آمدند یکی حجاج بن غزیه لانصاری از مصر که از یاران محمد بن ابی بکر بود که جریان قتل محمد در لشکر را عنوان نمود.
وَ قَدِمَ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْمُسَيَّبِ الْفَزَارِيُّ مِنَ الشَّامِ
و یکی هم مسیب الفزاری از شام که از نفوذی های حضرت در شام بود. که هر دو در یک روز و در یک جلسه محضر حضرت رسیدند
وَ أَمَّا الْأَنْصَارِيُّ فَكَانَ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ بِمِصْرَ فَحَدَّثَهُ الْأَنْصَارِيُّ بِمَا عَايَنَ وَ شَهِدَ بِهَلَاكِ مُحَمَّدٍ …
شخصی که در شام بود میگوید جارچی های عمرو عاص هر کدام بر دیگری پیشی میگرفتند
حَتَّى قَدِمَتِ الْبُشْرَى مِنْ قِبَلِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ يَتْبَعُ بَعْضُهَا أَثَرَ بَعْضٍ بِفَتْحِ مِصْرَ وَ قَتْلِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ
در اعلام فتح مصر. و معاویه این خبر را از روی منبر اعلام کرد
فَقَالَ لَهُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا رَأَيْتُ يَوْماً قَطُّ سُرُوراً بِمِثْلِ سُرُورٍ رَأَيْتُهُ بِالشَّامِ حِينَ أَتَاهُمْ هَلَاكُ ابْنِ أَبِي بَكْرٍ
او گفت من هیچ وقت مردم شام را به اندازه روزی که محمد بن ابی بکر کشته شد؛ خوشحال ندیدم
فَقَالَ عَلِيٌّ إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً
اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است، زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را.

↩️از آنجا که آن شخص گفت مردم شام هیچ روزی مثل روز شهادت محمد خوشحال نبودند، حضرت فرمود ما نیز به اندازه خوشحالی آنها ناراحت هستیم.

📘در کتاب الغارات دارد که حضرت فرمود:
أَمَا إِنَّ حُزْنَنَا عَلَى قَتْلِهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ؛ لَا ، بَلْ يَزِيدُ أَضْعَافاً
حزن ما بر شهادت محمد به اندازه خوشحالی دشمنان است، نه بلکه بسیار بیشتر است

🔻نکته :
حبیب بودن به تنهایی کافی نیست
یکی از نکات مهمی که در جمله حضرت کاملا مشهود است؛ لزوم “دشمن” داشتن برای مومن است.
کسی که دنبال اصلاح باشد، کسی که دنبال تغییر باشد، کسی که بر مواضع حق اصرار و پافشاری کند به طور طبیعی دشمنانی دارد و این خود ملاک خوبی است برای تشخیص مسیر درست.

🌀ایمانی که در آن دشمنان به خشم نیایند و عصبانی نشوند ایمان تاثیر گذاری نیست.
اهل بیت ما که در اوج معنویت و محبت به خلق و دستگیری از مظلوم بوده اند، سخت ترن دشمنان را نیز داشته اند؛ پس داشتن دشمن نه تنها بد نیست بلکه نشان دهنده درستی راه انسان است.مومن باید عزیز دوستان خدا و مورد غضب دشمنان خدا باشد

🌀 امیرالمومنین علیه السلام :
عِلَّةُ المُعاداةِ قِلَّةُ المُبالاةِ
علت دشمنى كردن، بى پروايى است
دشمنان که نسبت به دین بی مبالات هستند، معلوم است با مومنین متعهد دشمنی می کنند

🌀 پیامبر صلی الله علیه و آله :
المؤمنُ بَينَ خَمسِ شَدائدَ
مؤمن، با پنج سختى دست به گريبان است:
مؤمنٌ يَحْسِدُهُ،
۱. مؤمنى ديگر كه به او حسادت مى ورزد،
و منافقٌ يُبغِضُهُ
۲. منافقى كه او را دشمن مى دارد،
و كافرٌ يُقاتِلُهُ ،
۳.كافرى كه با او مى جنگد،
و نَفْسٌ تُنازِعُهُ ،
۴. نفْسى كه با او كشمكش مى كند.
و شَيطانٌ يُضِلُّهُ
۵. و شيطانى كه در صدد گمراه كردن اوست.

⏪دو نکته در ادامه

🔻نکته1:
سخنرانی امیرالمومنین بعد بیان حکمت ۳۲۵:
در کتاب الغارات _و شبیه آن در چند جای نهج البلاغه_ دارد وقتی خبر شهادت را به حضرت دادند:
وَ حَزَنَ عَلِيٌّ ع عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حَتَّى رُئِيَ ذَلِكَ فِيهِ وَ تَبَيَّنَ فِي وَجْهِه
امام بر محمد اندوهگین شد آنچنان که در سیمایش آشکار شد.
وَ قَامَ عَلِيٌّ فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «أَلَا وَ إِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتَتَحَهَا الْفَجَرَةُ أَوْلِيَاءُ الْجَوْرِ وَ الظُّلْمِ
حضرت به خطبه خواندن ایستاد و خدا را حمدو ثنا گفت و فرمود: آگاه باشید که مصر را فاجران و دوستان ستم و جور، فتح کرده اند،
الَّذِينَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ بَغَوُا الْإِسْلَامَ عِوَجاً
کسانی که مانع راه خدا شدند ودین را به انحراف کشاندند. جنگ نرفتید و نصرت در دست کسانی افتاد که شام را فتح کردند.
أَلَا وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ قَدِ اسْتُشْهِدَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ
آگاه باشید که محمد بن ابوبکر شهید شده؛ خداوند او را رحمت کند و ما اجر شهادت او را از خدا طلب میکنیم
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ مَا عَلِمْتُ يَنْتَظِرُ الْقَضَاءَ
آگاه باشید به خدا سوگند –تا آنجا که می دانم- او منتظر قضا و قدر الهی بود _و تسلیم خدا بود.
وَ يَعْمَلُ لِلْجَزَاءِ وَ يُبْغِضُ شَكْلَ الْفَاجِرِ وَ يُحِبُّ هَيْنَ الْمُؤْمِنِ
و برای پاداش کار می کرد و هیأت فاجر را دشمن می داشت و نشانه مؤمن را دوست می­داشت.
وَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي عَلَى تَقْصِيرٍ وَ لَا عَجْزٍ
من به خدا سوگند خودم را به خاطر کوتاهی یا عجزی ملامت نمی کنم _چرا که وظیفه ام را درست انجام داده ام
فَأَسْتَصْرِخُكُمْ مُعْلِناً وَ أُنَادِيكُمْ نِدَاءَ الْمُسْتَغِيثِ مُعْرِباً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا
من آشکارا یاری می جویم و از شما طلب یاری می کنم و شما سخن مرا نمی شنوید.
وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً تُصَيِّرُونَ الْأُمُورَ إِلَى عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ
و امرم را اطاعت نمی کنید تا اینکه امور به عاقبت بد می رسد
فَأَنْتُمُ الْقَوْمُ لَا يُدْرَكُ بِكُمُ الثَّارُ وَ لَا تُنْقَضُ بِكُمُ الْأَوْتَارُ
و شما قومی هستید که نمی­توان به وسیله شما انتقام گرفت و نمی­توان به پایمردی شما به هدفی دست یافت.
دَعَوْتُكُمْ إِلَى غِيَاثِ إِخْوَانِكُمْ مُنْذُ بِضْعَ وَ خَمْسِينَ يَوْماً فَجَرْجَرْتُمْ عَلَيَّ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَشْدَقِ
من شما را به یاری برادرانتان دعوت کردم و شما بسان شتر خسته، ضجه زدید.
تَثَاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ تَثَاقُلَ مَنْ لَيْسَ لَهُ نِيَّةٌ فِي‏ جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَا رَأْيٌ لَهُ فِي اكْتِسَابِ الْأَجْرِ
و بر زمین سنگینی می کنید، سنگینی کسی که نیت جهاد نداردو به فکر کسب اجر نیست،
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
پس از میان شما دسته ای کوچک و ترسو و ضعیف، «چنانکه به سوی مرگ کشیده می شوند و آنان می­نگرند» نزد من آمد.
فَأُفٍّ لَكُمْ ثُمَّ نَزَلَ فَدَخَلَ رَحْلَهُ
وای بر شما، سپس حضرت از منبر پایین آمد و مستقیم به سمت خیمه رفتند

🔻نکته ۲:
ناراحتی و حزن امیرالمومنین بر برخی یاران،
علامه شوشتری در پایان این حکمت میگوید: غیر از محمد بن ابی بکر اشخاص دیگری هم بوده اند که مرگ آنها دشمنان را خوشحال کرده است و ائمه علیهم السلام را ناراحت کرده است.

📘 علامه مجلسی در جلد۳۳ بحارالانوار چنين مى خوانيم، وقتی خبر شهادت مالک را به حضرت دادند، حضرت بسيار اندوهگنين شد و تأسف مى خورد; فرمود:
وَ اللَّهِ لَيَهُدَّنَّ مَوْتُكَ عَالَماً وَ لَيفْرِحَنَّ عَالَماً به خدا سوگند، ای مالک مرگ تو عالَمى را از شدت غم نابود کرد و عالَم ديگرى را خوشحال کرد _مردم عراق بر مرگ او اشك مى ريزند و مردم شام و ياران معاويه شادى مى كنند_
عَلَى مِثْلِ مَالِك فَلْتَبْكِ الْبَوَاكِى
گريه كنندگان براى مثل مالك بايد گريه كنند.
وَ هَلْ مَرْجُوٌّ كَمَالِك وَهَلْ مَوْجُودٌ كَمَالِك
آيا شخص اميدواركننده اى مثل مالك پيدا مى شود؟ آيا موجودى مثل مالك يافت مى شود؟

🌀 ابان بن تغلِب از شاگردان و یاران خوب امام صادق بود که در زمان حیات امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفت.
امام صادق علیه السلام در مورد مرگ این عالم فرمود:
رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ‏ قَلْبِی‏ مَوْتُ‏ أَبَانٍ‏
خداوند ابان را رحمت کند. قسم به خداوند به تحقیق، مرگ ابان قلب مرا به درد آورد.

🔸چند نکته در ادامه :

🔻نکته1:
سخنرانی امیرالمومنین بعد بیان حکمت ۳۲۵:
در کتاب الغارات _و شبیه آن در چند جای نهج البلاغه_ دارد وقتی خبر شهادت را به حضرت دادند:
وَ حَزَنَ عَلِيٌّ ع عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حَتَّى رُئِيَ ذَلِكَ فِيهِ وَ تَبَيَّنَ فِي وَجْهِه ِ امیرالمومنین بر محمد اندوهگین شد آنچنان که در سیمایش آشکار شد
وَ قَامَ عَلِيٌّ فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «أَلَا وَ إِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتَتَحَهَا الْفَجَرَةُ أَوْلِيَاءُ الْجَوْرِ وَ الظُّلْمِ
حضرت به خطبه خواندن ایستاد و خدا را حمدو ثنا گفت و فرمود: آگاه باشید که مصر را فاجران و دوستان ستم و جور، فتح کرده اند،
الَّذِينَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ بَغَوُا الْإِسْلَامَ عِوَجاً
کسانی که مانع راه خدا شدند ودین را به انحراف کشاندند. جنگ نرفتید و نصرت در دست کسانی افتاد که شام را فتح کردند
أَلَا وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ قَدِ اسْتُشْهِدَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ
آگاه باشید که محمد بن ابوبکر شهید شده است؛ خداوند او را رحمت کند و ما اجر شهادت او را از خدا طلب میکنیم
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ مَا عَلِمْتُ يَنْتَظِرُ الْقَضَاءَ
آگاه باشید به خدا سوگند –تا آنجا که می دانم- او منتظر قضا و قدر الهی بود _و تسلیم خدا بود.
وَ يَعْمَلُ لِلْجَزَاءِ وَ يُبْغِضُ شَكْلَ الْفَاجِرِ وَ يُحِبُّ هَيْنَ الْمُؤْمِنِ
و برای پاداش کار می کرد و هیأت فاجر را دشمن می داشت و نشانه مؤمن را دوست می­داشت.
وَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي عَلَى تَقْصِيرٍ وَ لَا عَجْزٍ
من به خدا سوگند خودم را به خاطر کوتاهی یا عجزی ملامت نمی کنم _چرا که وظیفه ام را درست انجام داده ام
فَأَسْتَصْرِخُكُمْ مُعْلِناً وَ أُنَادِيكُمْ نِدَاءَ الْمُسْتَغِيثِ مُعْرِباً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا
من آشکارا یاری می جویم و از شما طلب یاری می کنم و شما سخن مرا نمی شنوید.
وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً تُصَيِّرُونَ الْأُمُورَ إِلَى عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ
و امرم را اطاعت نمی کنید تا اینکه امور به عاقبت بد می رسد
فَأَنْتُمُ الْقَوْمُ لَا يُدْرَكُ بِكُمُ الثَّارُ وَ لَا تُنْقَضُ بِكُمُ الْأَوْتَارُ
و شما قومی هستید که نمی­توان به وسیله شما انتقام گرفت و نمی­توان به پایمردی شما به هدفی دست یافت.
دَعَوْتُكُمْ إِلَى غِيَاثِ إِخْوَانِكُمْ مُنْذُ بِضْعَ وَ خَمْسِينَ يَوْماً فَجَرْجَرْتُمْ عَلَيَّ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَشْدَقِ
من شما را به یاری برادرانتان دعوت کردم و شما به سان شتر خسته، ضجه زدید،
وَ تَثَاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ تَثَاقُلَ مَنْ لَيْسَ لَهُ نِيَّةٌ فِي‏ جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَا رَأْيٌ لَهُ فِي اكْتِسَابِ الْأَجْرِ
و بر زمین سنگینی می کنید، سنگینی کسی که نیت جهاد ندارد و به فکر کسب اجر نیست،
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
پس از میان شما دسته ای کوچک و ترسو و ضعیف، «چنانکه به سوی مرگ کشیده می شوند و آنان می­نگرند» نزد من آمد
فَأُفٍّ لَكُمْ ثُمَّ نَزَلَ فَدَخَلَ رَحْلَهُ
وای بر شما، سپس حضرت از منبر پایین آمد و مستقیم به سمت خیمه رفتند

🔻نکته ۲:
ناراحتی و حزن امیرالمومنین بر برخی یاران:
علامه شوشتری در پایان این حکمت میگوید: غیر از محمد بن ابی بکر اشخاص دیگری هم بوده اند که مرگ آنها دشمنان را خوشحال کرده است و ائمه علیهم السلام را ناراحت کرده است

📘 علامه مجلسی در جلد ۳۳ بحارالانوار چنين مى خوانيم، وقتی خبر شهادت مالک را به حضرت دادند، حضرت بسيار اندوهگنين شد و تأسف مى خورد; فرمود:
وَ اللَّهِ لَيَهُدَّنَّ مَوْتُكَ عَالَماً وَ لَيفْرِحَنَّ عَالَماً به خدا سوگند، ای مالک مرگ تو عالَمى را از شدت غم نابود کرد و عالَم ديگرى را خوشحال کرد _مردم عراق بر مرگ او اشك مى ريزند و مردم شام و ياران معاويه شادى مى كنند_
عَلَى مِثْلِ مَالِك فَلْتَبْكِ الْبَوَاكِى
گريه كنندگان براى مثل مالك بايد گريه كنند.
وَ هَلْ مَرْجُوٌّ كَمَالِك وَهَلْ مَوْجُودٌ كَمَالِك
آيا شخص اميدواركننده اى مثل مالك پيدا مى شود؟ آيا موجودى مثل مالك يافت مى شود؟

🌀 ابان بن تغلِب از شاگردان و یاران خوب امام صادق بود که در زمان حیات امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفت.
امام صادق علیه السلام در مورد مرگ این عالم فرمود:
رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ‏ قَلْبِی‏ مَوْتُ‏ أَبَانٍ‏
خداوند ابان را رحمت کند. قسم به خداوند به تحقیق، مرگ ابان قلب مرا به درد آورد.

📘 علامه شوشتری می‌فرماید
لَمَّا مَاتَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ المفید
فقط محمد بن ابی بکر نبود که رفتنش ائمه را ناراحت کرد سپس مثال میزند به مرحوم شیخ مفید.
عُقِدَةِ الناصبه مَجْلِسَ سُرُورٍ لِوَفَاتِهِ، وَ انَّ الحجه ( علیه السَّلَامُ ) قَالَ فی مَوْتِهِ :
وقتی ایشان از دنیا رفتند ناصبی ها هم در رحلت شیخ مفید خوشحالی کردند و مجلس شادی ترتیب دادند
لانه کان شَیَّعَ کثیرا مِنْ أَهْلِ السنه وَ بَصَّرَهُمْ
چون بسیاری از اهل سنت را شیعه و بصیر کرده بود
حضرت حجت علیه السلام در فقدان شیخ مفید شهر فرمودند
لا صوت ااناعی بفقدک انما / یومٌ علی آلِ الرَّسُولِ عظیم
صداى آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزى است که بر آل رسول مصیبت بزرگى است.
إن کنت قد غیبت فی جدث الثرى / فالعدل و التوحید فیک مقیم‏
اگر در زیر خاک پنهان‌شده‌ای حقیقت عدل و توحید در تو اقامت گزیده است.


📘و نوشته اند علامه مجلسی نقل می کند که :
فردای روزدفن شیخ مفید وقتی سر قبر ایشان رفتند دیدند حضرت حجت روحنا به الفداء بر روی خاک ایشان مطلبی نوشته اند

📘علامه شوشتری در مورد شیخ مفید میفرماید:
وَ کان رَحِمَهُ اللَّهُ لَمْ یُعلم بَعْدَ هِشَامِ بْنِ الحَکَم اَذَبّ عَنِ الْمَذْهَبِ مِنْهُ
من در تمام تاریخ تشیع سراغ ندارم بعد از هشام بن حکم شاگرد امام صادق علیه السلام هیچ عالمی را سراغ نداریم که از تشیع دفاع کرده باشد
وقتی انسان تاثیرگذار باشد به این صورت اهل بیت علیهم السلام هم در فقدان او اینچنین عزاداری می کنند
ما هم به شرط تأثیرگذاری میتوانیم به این جایگاه برسیم

🔻نکته ۳:
چرا محمد ابن ابی بکر خال المومنین نباشد؟
اهل سنت به معاویه میگویند خال المومنینی _دایی مومنین_ چون خواهرش ام حبیبه همسر پیامبرصلی الله علیه وآله بوده.و به تعبیر قرآن همسران پیامبر مادران امت هستند .

⁉️سوال اینجاست که جایگاه عایشه که برای شما خیلی بالاتر است، چرا محمد ابن ابی بکر دایی مومنین نباشد؟
پاسخ این است که چون او محب امیرالمومنین است!

غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین

حکمت سیصد و بیست و پنجم

حکمت سیصد و بیست و پنجم نهج البلاغه

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح حکمت ها
۱۴۰۴/۱/۲۸ . ۱۸شوال

💢 حکمت ۳۲۵ 💢

استاد محمد کاظمی‌نیا
حکمت سیصد و بیست و پنجم
0.5 0.75 عادی 1.25 1.5 1.75 2
44:14 00:00
با کلیک روی عناوین زیر،
|

وَ قَالَ (علیه السلام) لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ:
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً.

چون خبر قتل محمد بن ابى بكر به او رسيد، امام (علیه السلام) فرمود:
اندوه ما در كشته شدن او، به قدر شادمانى آنهاست، جز آنكه، آنها از دشمنى رستند و ما دوستى محبوب را از دست داديم.

💠و قَالَ (علیه السلام) لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ:
هنگامى كه خبر شهادت محمد بن ابى بكر به امام عليه السلام رسيد، فرمود:

💠إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ،
اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است،

💠إِلَّاو أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً
زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را از دست داده ایم .

⏬ توضیحاتی در مورد محمد بن ابی بکر:
محمد بن ابی بکر فرزند ابوبکر _خلیفه اول_ و اسماء بنت عمیس است.
اسماء همسر جعفر بن ابی طالب بود و بعد از شهادت جعفر، همسر خلیفه ابوبکر شد و بعد از مرگ ابوبکر، به ازدواج امیرالمومنین در آمد.
محمد در خانه امیرالمومنین علیه السلام تقریبا ازسن دو سال و نیمی رشد کرد و یکی از یاران خاص حضرت به شمار می آید.

⏪ پیشگویی پیامبر در مورد محمد بن ابی بکر
علامه شوشتری نقل میکند: درزمان پیامبر، ابوبکر در جنگی شرکت کرده بود و در این هنگام همسرش اسماء بنت عمیس خواب می بیند که سر و صورت ابوبکر خونی شده و لباس سفیدی شبیه به کفن به تن دارد.
اسماء به منزل پیامبر آمد برای تعبیر خواب. حضرت نبود و عایشه در تعبیر خواب گفت: پدرم در این جنگ کشته میشود.

بعد از مدتی که پیامبرصلی الله علیه و آله آمد فرمود:
لَيسَ كَما عَبَّرَتْ عائِشُهُ
تعبیر خواب آنگونه نبود که عایشه گفت
يَرْجِعُ ابُوبَكْر صَالِحاً فَتَحمِلُ مِنهُ اِسْمَاءً بِغُلاَمٍ تُسَمِّيهِ مُحَمَّداً
ابوبکر سالم برمیگردد و اسماء از او باردار میشود به پسری که نامش را محمد میگذارند.
يَجْعَلُهُ اَللَّهُ غَيْظاً عَلَي اَلْكَافِرِينَ وَ المنافِقين
خداوند او را شخصی مستحکم در مبارزه با کافرین و منافقین قرار میدهد.

⏬توضیحاتی در مورد مصر و فرمانداران آن:
امیرالمومنین علیه السلام در زمان خلافت؛ قیس بن سعد بن عباده را فرماندار مصر کرد.
او شخص مورد اعتمادی برای امام بود و توانست مصر را که منطقه ای خاص در حکومت حضرت بود _به دلیل نزدیکی به شام_ از گزند معاویه سالم نگه دارد.
معاویه با تهدید و تطمیع فراوان دنبال جذب قیس بود ولی او حاضر به همکاری با معاویه نشد.
معاویه ابتدا او را از قاتلان عثمان خواند و مردم شام و برخی مردم مصر را بر علیه او تحریک کرد.
و بعد نامه ای جعلی منتشر کرد که قیس از امیرالمومنین جدا شده و به معاویه متمایل شده‌ این خبر به کوفه رسید ولی امیرالمومنین صحت آن را مورد خدشه قرار داد. اصرار برخی از نزدیکان حضرت برای عزل قیس آنقدر زیاد شد که حضرت برخلاف میل باطنی مجبور به عزل او شد.

↩️ انتخاب فرماندار جدید؛ محمد بن ابی بکر، در خطبه ۶۸ در مورد محمد فرمود:
وَ قَدْ أَرَدْتُ تَوْلِيَةَ مِصْرَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ، وَ لَوْ وَلَّيْتُهُ إِيَّاهَا لَمَّا خَلَّى لَهُمُ الْعَرْصَةَ وَ لَا أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَةَ
من مى خواستم هاشم بن عُتبه (هاشم‌مرقال) را زمامدار مصر کنم و اگر او را والى آن منطقه کرده بودم، عرصه را بر لشکر معاويه خالى نمى گذارد و به آنها فرصت نمى داد ولى فشار گروهى از افراد مانع شد
بِلَا ذَمٍّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ، فَلَقَدْ كَانَ إِلَيَّ حَبِيباً وَ كَانَ لِي رَبِيباً
با اين حال من «محمّد بن ابى بکر» را نکوهش نمى کنم، چه اين که او مورد علاقه من بود و در دامان من پرورش يافت.
حضرت بنا داشت هاشم مرقال را فرماندار کند ولی اصرار برخی باعث شد محمد بن ابی بکر به عنوان فرماندار انتخاب شود.

↙️مهمترین دلایل مشورت دهندگان نیز این بود که:
۱. عده ای از مردم مصر در قتل عثمان حضور داشته اند و چون محمد نیز جزء مخالفان جدی عثمان بود، این باعث همکاری میشود
۲. محمد فرزند خلیفه اول است و اهل سنت مصر به خاطر پدرش از او حرف شنوی خواهند داشت.

⏪جنگ صفین و مناقشه جدید در مصر:
طبق نقل های تاریخی، محمد در زمان جنگ صفین خودش را به عراق رساند و یکی از فرماندهان لشکر امیرالمومنین بود.
از طرف دیگر معاویه نیز برای شرکت در این جنگ به سراغ عمرو عاص رفت و او گفت من به شرطی به تو کمک میکنم که مصر را به من بدهی؛ معاویه گفت:
إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَتَحَدَّثَ الْعَرَبُ عَنْكَ أَنَّكَ إِنَّمَا دَخَلْتَ فِي هَذَا الْأَمْرِ لِغَرَضِ الدُّنْيَا.
عمر و عاص گفت با این حرفها نمیخواهد مرا گول بزنی. یا مصر را به من میدهی یا به تو کمک نمیکنم.

⏪ تصرف مصر و شهادت محمد بن ابی بکر
عمروعاص با شش هزار نیرو به مصر حمله کرد در حالی که محمد چهار هزار نیرو داشت و مردم کوفه نیز با همه تاکیدات امیرالمومنین حاضر به جهاد نشدند. یاران محمد بن ابی بکر بعد از مدتی جنگ از میدان فرار کردند و محمد که شدید تشنه بود به خرابه ای پناه آورد. یاران معاویه او را پیدا کردند و سر از تنش جدا کردند. سپس بدن او را در شکم الاغ مرده ای گذاشتند و آن را به آتش کشیدند.

⏬ شان صدور حکمت ۳۲۵:
در کتاب الغارت در مورد رسیدن خبر شهادت محمد بن ابی بکر به امیرالمومنین علیه السلام دارد:
إِنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ غَزِيَّةَ الْأَنْصَارِيَّ قَدِمَ عَلَى عَلِيٍّ مِنْ مِصْرَ؛
دو نفر به محضر امیرالمومنین علیه السلام آمدند یکی حجاج بن غزیه لانصاری از مصر که از یاران محمد بن ابی بکر بود که جریان قتل محمد در لشکر را عنوان نمود.
وَ قَدِمَ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْمُسَيَّبِ الْفَزَارِيُّ مِنَ الشَّامِ
و یکی هم مسیب الفزاری از شام که از نفوذی های حضرت در شام بود. که هر دو در یک روز و در یک جلسه محضر حضرت رسیدند
وَ أَمَّا الْأَنْصَارِيُّ فَكَانَ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ بِمِصْرَ فَحَدَّثَهُ الْأَنْصَارِيُّ بِمَا عَايَنَ وَ شَهِدَ بِهَلَاكِ مُحَمَّدٍ …
شخصی که در شام بود میگوید جارچی های عمرو عاص هر کدام بر دیگری پیشی میگرفتند
حَتَّى قَدِمَتِ الْبُشْرَى مِنْ قِبَلِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ يَتْبَعُ بَعْضُهَا أَثَرَ بَعْضٍ بِفَتْحِ مِصْرَ وَ قَتْلِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ
در اعلام فتح مصر. و معاویه این خبر را از روی منبر اعلام کرد
فَقَالَ لَهُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا رَأَيْتُ يَوْماً قَطُّ سُرُوراً بِمِثْلِ سُرُورٍ رَأَيْتُهُ بِالشَّامِ حِينَ أَتَاهُمْ هَلَاكُ ابْنِ أَبِي بَكْرٍ
او گفت من هیچ وقت مردم شام را به اندازه روزی که محمد بن ابی بکر کشته شد؛ خوشحال ندیدم
فَقَالَ عَلِيٌّ إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً، وَ نَقَصْنَا حَبِيباً
اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است، زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را.

↩️از آنجا که آن شخص گفت مردم شام هیچ روزی مثل روز شهادت محمد خوشحال نبودند، حضرت فرمود ما نیز به اندازه خوشحالی آنها ناراحت هستیم.

📘در کتاب الغارات دارد که حضرت فرمود:
أَمَا إِنَّ حُزْنَنَا عَلَى قَتْلِهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ؛ لَا ، بَلْ يَزِيدُ أَضْعَافاً
حزن ما بر شهادت محمد به اندازه خوشحالی دشمنان است، نه بلکه بسیار بیشتر است

🔻نکته :
حبیب بودن به تنهایی کافی نیست
یکی از نکات مهمی که در جمله حضرت کاملا مشهود است؛ لزوم “دشمن” داشتن برای مومن است.
کسی که دنبال اصلاح باشد، کسی که دنبال تغییر باشد، کسی که بر مواضع حق اصرار و پافشاری کند به طور طبیعی دشمنانی دارد و این خود ملاک خوبی است برای تشخیص مسیر درست.

🌀ایمانی که در آن دشمنان به خشم نیایند و عصبانی نشوند ایمان تاثیر گذاری نیست.
اهل بیت ما که در اوج معنویت و محبت به خلق و دستگیری از مظلوم بوده اند، سخت ترن دشمنان را نیز داشته اند؛ پس داشتن دشمن نه تنها بد نیست بلکه نشان دهنده درستی راه انسان است.مومن باید عزیز دوستان خدا و مورد غضب دشمنان خدا باشد

🌀 امیرالمومنین علیه السلام :
عِلَّةُ المُعاداةِ قِلَّةُ المُبالاةِ
علت دشمنى كردن، بى پروايى است
دشمنان که نسبت به دین بی مبالات هستند، معلوم است با مومنین متعهد دشمنی می کنند

🌀 پیامبر صلی الله علیه و آله :
المؤمنُ بَينَ خَمسِ شَدائدَ
مؤمن، با پنج سختى دست به گريبان است:
مؤمنٌ يَحْسِدُهُ،
۱. مؤمنى ديگر كه به او حسادت مى ورزد،
و منافقٌ يُبغِضُهُ
۲. منافقى كه او را دشمن مى دارد،
و كافرٌ يُقاتِلُهُ ،
۳.كافرى كه با او مى جنگد،
و نَفْسٌ تُنازِعُهُ ،
۴. نفْسى كه با او كشمكش مى كند.
و شَيطانٌ يُضِلُّهُ
۵. و شيطانى كه در صدد گمراه كردن اوست.

⏪دو نکته در ادامه

🔻نکته1:
سخنرانی امیرالمومنین بعد بیان حکمت ۳۲۵:
در کتاب الغارات _و شبیه آن در چند جای نهج البلاغه_ دارد وقتی خبر شهادت را به حضرت دادند:
وَ حَزَنَ عَلِيٌّ ع عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حَتَّى رُئِيَ ذَلِكَ فِيهِ وَ تَبَيَّنَ فِي وَجْهِه
امام بر محمد اندوهگین شد آنچنان که در سیمایش آشکار شد.
وَ قَامَ عَلِيٌّ فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «أَلَا وَ إِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتَتَحَهَا الْفَجَرَةُ أَوْلِيَاءُ الْجَوْرِ وَ الظُّلْمِ
حضرت به خطبه خواندن ایستاد و خدا را حمدو ثنا گفت و فرمود: آگاه باشید که مصر را فاجران و دوستان ستم و جور، فتح کرده اند،
الَّذِينَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ بَغَوُا الْإِسْلَامَ عِوَجاً
کسانی که مانع راه خدا شدند ودین را به انحراف کشاندند. جنگ نرفتید و نصرت در دست کسانی افتاد که شام را فتح کردند.
أَلَا وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ قَدِ اسْتُشْهِدَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ
آگاه باشید که محمد بن ابوبکر شهید شده؛ خداوند او را رحمت کند و ما اجر شهادت او را از خدا طلب میکنیم
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ مَا عَلِمْتُ يَنْتَظِرُ الْقَضَاءَ
آگاه باشید به خدا سوگند –تا آنجا که می دانم- او منتظر قضا و قدر الهی بود _و تسلیم خدا بود.
وَ يَعْمَلُ لِلْجَزَاءِ وَ يُبْغِضُ شَكْلَ الْفَاجِرِ وَ يُحِبُّ هَيْنَ الْمُؤْمِنِ
و برای پاداش کار می کرد و هیأت فاجر را دشمن می داشت و نشانه مؤمن را دوست می­داشت.
وَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي عَلَى تَقْصِيرٍ وَ لَا عَجْزٍ
من به خدا سوگند خودم را به خاطر کوتاهی یا عجزی ملامت نمی کنم _چرا که وظیفه ام را درست انجام داده ام
فَأَسْتَصْرِخُكُمْ مُعْلِناً وَ أُنَادِيكُمْ نِدَاءَ الْمُسْتَغِيثِ مُعْرِباً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا
من آشکارا یاری می جویم و از شما طلب یاری می کنم و شما سخن مرا نمی شنوید.
وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً تُصَيِّرُونَ الْأُمُورَ إِلَى عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ
و امرم را اطاعت نمی کنید تا اینکه امور به عاقبت بد می رسد
فَأَنْتُمُ الْقَوْمُ لَا يُدْرَكُ بِكُمُ الثَّارُ وَ لَا تُنْقَضُ بِكُمُ الْأَوْتَارُ
و شما قومی هستید که نمی­توان به وسیله شما انتقام گرفت و نمی­توان به پایمردی شما به هدفی دست یافت.
دَعَوْتُكُمْ إِلَى غِيَاثِ إِخْوَانِكُمْ مُنْذُ بِضْعَ وَ خَمْسِينَ يَوْماً فَجَرْجَرْتُمْ عَلَيَّ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَشْدَقِ
من شما را به یاری برادرانتان دعوت کردم و شما بسان شتر خسته، ضجه زدید.
تَثَاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ تَثَاقُلَ مَنْ لَيْسَ لَهُ نِيَّةٌ فِي‏ جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَا رَأْيٌ لَهُ فِي اكْتِسَابِ الْأَجْرِ
و بر زمین سنگینی می کنید، سنگینی کسی که نیت جهاد نداردو به فکر کسب اجر نیست،
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
پس از میان شما دسته ای کوچک و ترسو و ضعیف، «چنانکه به سوی مرگ کشیده می شوند و آنان می­نگرند» نزد من آمد.
فَأُفٍّ لَكُمْ ثُمَّ نَزَلَ فَدَخَلَ رَحْلَهُ
وای بر شما، سپس حضرت از منبر پایین آمد و مستقیم به سمت خیمه رفتند

🔻نکته ۲:
ناراحتی و حزن امیرالمومنین بر برخی یاران،
علامه شوشتری در پایان این حکمت میگوید: غیر از محمد بن ابی بکر اشخاص دیگری هم بوده اند که مرگ آنها دشمنان را خوشحال کرده است و ائمه علیهم السلام را ناراحت کرده است.

📘 علامه مجلسی در جلد۳۳ بحارالانوار چنين مى خوانيم، وقتی خبر شهادت مالک را به حضرت دادند، حضرت بسيار اندوهگنين شد و تأسف مى خورد; فرمود:
وَ اللَّهِ لَيَهُدَّنَّ مَوْتُكَ عَالَماً وَ لَيفْرِحَنَّ عَالَماً به خدا سوگند، ای مالک مرگ تو عالَمى را از شدت غم نابود کرد و عالَم ديگرى را خوشحال کرد _مردم عراق بر مرگ او اشك مى ريزند و مردم شام و ياران معاويه شادى مى كنند_
عَلَى مِثْلِ مَالِك فَلْتَبْكِ الْبَوَاكِى
گريه كنندگان براى مثل مالك بايد گريه كنند.
وَ هَلْ مَرْجُوٌّ كَمَالِك وَهَلْ مَوْجُودٌ كَمَالِك
آيا شخص اميدواركننده اى مثل مالك پيدا مى شود؟ آيا موجودى مثل مالك يافت مى شود؟

🌀 ابان بن تغلِب از شاگردان و یاران خوب امام صادق بود که در زمان حیات امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفت.
امام صادق علیه السلام در مورد مرگ این عالم فرمود:
رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ‏ قَلْبِی‏ مَوْتُ‏ أَبَانٍ‏
خداوند ابان را رحمت کند. قسم به خداوند به تحقیق، مرگ ابان قلب مرا به درد آورد.

🔸چند نکته در ادامه :

🔻نکته1:
سخنرانی امیرالمومنین بعد بیان حکمت ۳۲۵:
در کتاب الغارات _و شبیه آن در چند جای نهج البلاغه_ دارد وقتی خبر شهادت را به حضرت دادند:
وَ حَزَنَ عَلِيٌّ ع عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حَتَّى رُئِيَ ذَلِكَ فِيهِ وَ تَبَيَّنَ فِي وَجْهِه ِ امیرالمومنین بر محمد اندوهگین شد آنچنان که در سیمایش آشکار شد
وَ قَامَ عَلِيٌّ فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «أَلَا وَ إِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتَتَحَهَا الْفَجَرَةُ أَوْلِيَاءُ الْجَوْرِ وَ الظُّلْمِ
حضرت به خطبه خواندن ایستاد و خدا را حمدو ثنا گفت و فرمود: آگاه باشید که مصر را فاجران و دوستان ستم و جور، فتح کرده اند،
الَّذِينَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ بَغَوُا الْإِسْلَامَ عِوَجاً
کسانی که مانع راه خدا شدند ودین را به انحراف کشاندند. جنگ نرفتید و نصرت در دست کسانی افتاد که شام را فتح کردند
أَلَا وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ قَدِ اسْتُشْهِدَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ
آگاه باشید که محمد بن ابوبکر شهید شده است؛ خداوند او را رحمت کند و ما اجر شهادت او را از خدا طلب میکنیم
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ مَا عَلِمْتُ يَنْتَظِرُ الْقَضَاءَ
آگاه باشید به خدا سوگند –تا آنجا که می دانم- او منتظر قضا و قدر الهی بود _و تسلیم خدا بود.
وَ يَعْمَلُ لِلْجَزَاءِ وَ يُبْغِضُ شَكْلَ الْفَاجِرِ وَ يُحِبُّ هَيْنَ الْمُؤْمِنِ
و برای پاداش کار می کرد و هیأت فاجر را دشمن می داشت و نشانه مؤمن را دوست می­داشت.
وَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي عَلَى تَقْصِيرٍ وَ لَا عَجْزٍ
من به خدا سوگند خودم را به خاطر کوتاهی یا عجزی ملامت نمی کنم _چرا که وظیفه ام را درست انجام داده ام
فَأَسْتَصْرِخُكُمْ مُعْلِناً وَ أُنَادِيكُمْ نِدَاءَ الْمُسْتَغِيثِ مُعْرِباً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا
من آشکارا یاری می جویم و از شما طلب یاری می کنم و شما سخن مرا نمی شنوید.
وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً تُصَيِّرُونَ الْأُمُورَ إِلَى عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ
و امرم را اطاعت نمی کنید تا اینکه امور به عاقبت بد می رسد
فَأَنْتُمُ الْقَوْمُ لَا يُدْرَكُ بِكُمُ الثَّارُ وَ لَا تُنْقَضُ بِكُمُ الْأَوْتَارُ
و شما قومی هستید که نمی­توان به وسیله شما انتقام گرفت و نمی­توان به پایمردی شما به هدفی دست یافت.
دَعَوْتُكُمْ إِلَى غِيَاثِ إِخْوَانِكُمْ مُنْذُ بِضْعَ وَ خَمْسِينَ يَوْماً فَجَرْجَرْتُمْ عَلَيَّ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَشْدَقِ
من شما را به یاری برادرانتان دعوت کردم و شما به سان شتر خسته، ضجه زدید،
وَ تَثَاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ تَثَاقُلَ مَنْ لَيْسَ لَهُ نِيَّةٌ فِي‏ جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَا رَأْيٌ لَهُ فِي اكْتِسَابِ الْأَجْرِ
و بر زمین سنگینی می کنید، سنگینی کسی که نیت جهاد ندارد و به فکر کسب اجر نیست،
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
پس از میان شما دسته ای کوچک و ترسو و ضعیف، «چنانکه به سوی مرگ کشیده می شوند و آنان می­نگرند» نزد من آمد
فَأُفٍّ لَكُمْ ثُمَّ نَزَلَ فَدَخَلَ رَحْلَهُ
وای بر شما، سپس حضرت از منبر پایین آمد و مستقیم به سمت خیمه رفتند

🔻نکته ۲:
ناراحتی و حزن امیرالمومنین بر برخی یاران:
علامه شوشتری در پایان این حکمت میگوید: غیر از محمد بن ابی بکر اشخاص دیگری هم بوده اند که مرگ آنها دشمنان را خوشحال کرده است و ائمه علیهم السلام را ناراحت کرده است

📘 علامه مجلسی در جلد ۳۳ بحارالانوار چنين مى خوانيم، وقتی خبر شهادت مالک را به حضرت دادند، حضرت بسيار اندوهگنين شد و تأسف مى خورد; فرمود:
وَ اللَّهِ لَيَهُدَّنَّ مَوْتُكَ عَالَماً وَ لَيفْرِحَنَّ عَالَماً به خدا سوگند، ای مالک مرگ تو عالَمى را از شدت غم نابود کرد و عالَم ديگرى را خوشحال کرد _مردم عراق بر مرگ او اشك مى ريزند و مردم شام و ياران معاويه شادى مى كنند_
عَلَى مِثْلِ مَالِك فَلْتَبْكِ الْبَوَاكِى
گريه كنندگان براى مثل مالك بايد گريه كنند.
وَ هَلْ مَرْجُوٌّ كَمَالِك وَهَلْ مَوْجُودٌ كَمَالِك
آيا شخص اميدواركننده اى مثل مالك پيدا مى شود؟ آيا موجودى مثل مالك يافت مى شود؟

🌀 ابان بن تغلِب از شاگردان و یاران خوب امام صادق بود که در زمان حیات امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفت.
امام صادق علیه السلام در مورد مرگ این عالم فرمود:
رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ‏ قَلْبِی‏ مَوْتُ‏ أَبَانٍ‏
خداوند ابان را رحمت کند. قسم به خداوند به تحقیق، مرگ ابان قلب مرا به درد آورد.

📘 علامه شوشتری می‌فرماید
لَمَّا مَاتَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ المفید
فقط محمد بن ابی بکر نبود که رفتنش ائمه را ناراحت کرد سپس مثال میزند به مرحوم شیخ مفید.
عُقِدَةِ الناصبه مَجْلِسَ سُرُورٍ لِوَفَاتِهِ، وَ انَّ الحجه ( علیه السَّلَامُ ) قَالَ فی مَوْتِهِ :
وقتی ایشان از دنیا رفتند ناصبی ها هم در رحلت شیخ مفید خوشحالی کردند و مجلس شادی ترتیب دادند
لانه کان شَیَّعَ کثیرا مِنْ أَهْلِ السنه وَ بَصَّرَهُمْ
چون بسیاری از اهل سنت را شیعه و بصیر کرده بود
حضرت حجت علیه السلام در فقدان شیخ مفید شهر فرمودند
لا صوت ااناعی بفقدک انما / یومٌ علی آلِ الرَّسُولِ عظیم
صداى آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزى است که بر آل رسول مصیبت بزرگى است.
إن کنت قد غیبت فی جدث الثرى / فالعدل و التوحید فیک مقیم‏
اگر در زیر خاک پنهان‌شده‌ای حقیقت عدل و توحید در تو اقامت گزیده است.


📘و نوشته اند علامه مجلسی نقل می کند که :
فردای روزدفن شیخ مفید وقتی سر قبر ایشان رفتند دیدند حضرت حجت روحنا به الفداء بر روی خاک ایشان مطلبی نوشته اند

📘علامه شوشتری در مورد شیخ مفید میفرماید:
وَ کان رَحِمَهُ اللَّهُ لَمْ یُعلم بَعْدَ هِشَامِ بْنِ الحَکَم اَذَبّ عَنِ الْمَذْهَبِ مِنْهُ
من در تمام تاریخ تشیع سراغ ندارم بعد از هشام بن حکم شاگرد امام صادق علیه السلام هیچ عالمی را سراغ نداریم که از تشیع دفاع کرده باشد
وقتی انسان تاثیرگذار باشد به این صورت اهل بیت علیهم السلام هم در فقدان او اینچنین عزاداری می کنند
ما هم به شرط تأثیرگذاری میتوانیم به این جایگاه برسیم

🔻نکته ۳:
چرا محمد ابن ابی بکر خال المومنین نباشد؟
اهل سنت به معاویه میگویند خال المومنینی _دایی مومنین_ چون خواهرش ام حبیبه همسر پیامبرصلی الله علیه وآله بوده.و به تعبیر قرآن همسران پیامبر مادران امت هستند .

⁉️سوال اینجاست که جایگاه عایشه که برای شما خیلی بالاتر است، چرا محمد ابن ابی بکر دایی مومنین نباشد؟
پاسخ این است که چون او محب امیرالمومنین است!

غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین

حکمت سیصد و بیست و پنجم
error: کپی برداری این محتوا شرعاً جایز نیست.